ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 36

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب زارعی دوست گفته:
    مدت عضویت: 877 روز

    سلامی گرم و صمیمی خدمت استاد عزیز و مریم جان

    فایل بسیار عالی بود بخصوص واسه من چون من آدم فوق العاده استرسی هستم و هر تغییر کوچیکی در درونم واسم استرس ایجاد می‌کنه نمیدونم دلیلش چیه ولی آدم متنوع طلبی هستماااااا هر چیزی که تو زندگیم تغییر بدم و تنوع ایجاد بشه رو دوست دارم و لذت میبرم ولی خدا نکنه یه تغییری توی وجود خودم ایجاد بشه کلی حالم خراب میشه و استرس میگیرم مثلا اتفاقی مجبور بشم شب جایی بمونم یا اتفاقی یه تغییری تو جسمم ایجاد بشه مثلا مجبور بشم عینک بزنم..اینا کلی استرس و حال بدی واسم داره نمیدونم چکار کنم ..امیدوارم بتونم با تمرینات شما بهتر روی خودم تسلط پیدا کنم .

    بازم ممنونم از فایل قشنگ و مفیدتون

    در پناه خدا خوشبخت و سعادتمند و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سودابه گفته:
    مدت عضویت: 2509 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    و سپاسگزار خداوند و شما استاد و خانم شایسته و همه عزیزان همراه

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    اولین بار در کلاس سوم دبستان انقدر گریه کردم که به هق هق افتادم چون در کلاس بندی دوستم از من جدا شد. زنگ تفریح خیلی خوشحال دویدم طرفش ولی با دوستا جدیدش حتی لبخند به من هم نزد فکر کردم چرا من انقدر گریه کردم اون حتی از دیدن من هم خوشحال نشد.

    کوچکتر از آن بودم که بفهمم شخصیت وابسته ای دارم و درصدد رشد شخصی ام باشم.

    همین ارتباط با مادرم هم بودم هربار فکر از دست دادنش ساعتها می گریستم وقتی واقعا رفت سالها گریستم ولی الان از خودم سوال می پرسم واقعا جرا یکبار هم محض رضای خدا از خودم نپرسیدم که چی تا کی؟ دیگه آخرها قبل از رفتنش که بسیار پیر و رنجور شده بود می گفتم این همه عزاداری برای جی اصلا شاید من اول مردم

    خلاصه این همه مقاومت……

    ولی بلطف و یاری خداوند با مواجهه بزرگترین تغییر که در برابرش تغییراتی مثل اثاثه کشی (که برایم لذت بخش بود چون خونه جدید امکانات جدید اصلا برام سبک بودن وسایل منزل یک آیتم بود که براحتی خونه عوض کنیم.)خیلی عوض شدم و بعد بلطف خداوند با آشنایی با شما و تغییراتی که به استقبالش رفتید شد سرمشق.

    ولیکن تغییر در برابر مسایل مالی که نتایجش بغرنج شده و آزادی مالی را گرفته نه اینکه من نخواهم موضوع شناسایی رفتارها و باورهایی است که با من عجین شده ولی باز بلطف خداوند و یاری شما قدمهای بسیار ارزنده ای در این مسیر برداشته ام

    علیرغم برگزاری کلاس های آموزشی هنوز جسارت تمرین معرفی خود در مترو برایم حل نشده است.

    و میدانم این تغییر انقدر شگرفت خواهد بود که بقول دوستی که در همین سایت تجربه اش رو به اشتراک گذاشته بود وقتی از مترو بیرون اومد هیچ ربطی با آن شخصی که وارد مترو شده بود نداشت.

    آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!

    بعد از تجربیات فوق

    نمیخواستم هم دیگه فهمیدم رشد در تغییر هست. بالاخره اگر نخواهی هم می برندت حالا یا با انتخاب خودت که خیلی بهتره یا با زور که بخش اعظم انرژی و توانت را در مقابله با حفظ شرایط از دست میدهی و انرژی لازم برای پیشبرد تغییر را به هدر میدهی.

    آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!

    به لطف الله و آموزه های شما

    ذهنیت امو رو جمع میکنم و در حال عادت دادنش هستم که این هم خوبه این تغییر ما رو دوست داره ما می خواهیم بهتر و بهتر بشیم نترس عزیزم خبری نیست خدا با ماست و اون بهترین راه حل ها رو داره اصلا اون جلوتر از ما همه چیز رو مهیا کرده و منتظر ما از این راهی که اون گفته به مقصد برسیم نه راهی که خودمون انتخاب کردیم شاید راه او بهتر از ما باشه. و خلاصه خیلی دوستان با ذهنیتم کنار میام و کلی خودمو تشویق میکنم فهمیدم با دویدن اوضاع خیلی تغییر میکنه شاید در قدم اول به هم بریزم و مقاومت کنم ولی به خودم زمان میدهم و میگم الان دیگه میدونم دست برتر دست خداست سعی میکنم با نفس های عمیق اضطرابمو کنترل کنم با دویدن سریع حتی شده دور سالن و بیرون هم نرفتم طپش قلبمو بردم بالا و هی گفتم همه چیز چقدر عالیه خدایا شکرت .

    و چقدر وقتی شناختم خودمو که چطوری میتونم اوضاع احساسی مو تحت کنترل درآورم

    هرچه سریعتر بهتر

    =============

    خدارا صدهزار مرتبه شکر نتایج و نشونه ها عالی هستند.

    مرحله اول

    بلطف خداوند هدایت شدم

    مراحل بعدی رو بزودی ارسال خواهم کرد.

    سپاسگزار خداوند هستم

    در پناه خداوند استاد عزیز که همواره دعاگوی شما هستم و همه همراهان عزیز سلامت شاد ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3181 روز

    سلام استاد عزیزم و دوستان ارزشمندم.

    استاد جان من سر فرصت این تمرین رو کامل انجام میدم و مینویسم اما علی الحساب خیلی دوست داشتم این باورهای عالی رو درباره تغییر که تجربشون کردم و دیدم که واقعا اینجوریه اینجا هم برای خودم یادآوری کنم هم برای هر کسی که میخونه.

    باورهای مناسب درباره تغییر:

    – خداونده که همیشه بهترین تغییرات رو سر راه من قرار میده.( و همیشه خودش بوده که هدایتم کرده به اون تغییر و اون گفته منم گفتم چشم) تغییراتی که باعث رشد و پیشرفت و بهتر شدن من میشه، تغییراتی که یک عالمه تجربیات جدید و جالب برای من داره.

    -خداوند در مسیر تغییرات همیشه بی نهایت همراه و یار و کمک کننده و حامی منه، و وقتی منو به مسیری هدایت میکنه برای تغییر خودش هم لحظه به لحظه حمایتم میکنه و لحظه ای منو تنها نمیذاره بلکه بهترین راهکارها و ایده هارو توی حل چالشهای حرکت تو اون مسیر بهم میگه.

    -خداوند توی مسیر اون تغییر همه کار برام میکنه اگه لازم باشه دلداریم میده بهم قوت قلب میده امید میده هوامو خیلی زیاد داره همه جوره همه جوره واقعا.

    -خداوند همیشه توی مسیر تغییر بهترین و نازنینترین افراد رو سر راهم قرار میده تا در کنارشون یادبگیرم و رشد کنم و بهتر بشم، آدمهایی که درون صاف و صادق و مهربانی دارن و خالصانه کمکم میکنن.

    – تغییر از من یه شخصیت جدید و یه ورژن خیلی فوق العاده تر میسازه.

    -حتی اگه برام خیلی سخت باشه اون تغییر ولی چون اون هدایت کرده مطمئنم نتایج عالی ای برای من داره و بعد از گذشت زمان همیشه بهم ثابت شده که با وجود اینکه سختم بود ولی وقتی گوش کردم و رفتم به اون مسیری که خدا هدایتم کرد، چقققدر به نفعم شده.

    – راهی جز تغییر وجود نداره یا تغییر میکنم با هدایت خدا و بهتر میشم یا با مخ زمین میخورم.

    با عشق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    معصومه عرب دشتی گفته:
    مدت عضویت: 1301 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته و همه دوستان

    وقتی روندی در روتین زندگی من رخ میده احساس آشفتگی و ترس میاد سراغم

    دربرابر تغییرات آچمز میشم نمیدونم باید چیکار کنم خیلی وقتاترس میاد سراغم و از اون تغییر تو زندگیم فراریم

    من هرتغییری رو تو زندگیم بهش به چشم اختلال تو زندگیم میبینم چون نسبت به چیزهایی که نمیدونم تهش چی میشه گارد دارم و از اینکه ندونم توی مسیرم چه اتفاقاتی درانتظارمه ترس دارم

    من خیلی وقت پیش بیش از دوسال پیش تو یه رابطه بسیار سمی بودم که از لحاظ روحی خیلی بهم ضربه وارد شد ولی من درمقابل جدایی مقاومت داشتم جهان هم هزاران هزاربار توی اون رابطه به طروق مختلف بهم فهموند بود که این مسیری که دارم میرم اشتباهه ولی من بخاطر ترس های ذهنیم مقاومت میکردم باهر زور و زحمتی که بود از اون رابطه من اومدم بیرون و اتفاقات عالی که پشت سرهم برام رخ داد واقعا لذت بخش و بنفع من بود مثل همین آشنا شدنم با این سایت که دقیقا وقتی خودمو رها کردم و از اون رابطه اومدم بیرون با سایت اشناشدم خدراشکر

    برنامه ریزی آگاهانه من برای تغییر که از امروز شروعش کردم اینه که در محل کارم فرو‌شنده ی صبورتر و متعهد تر به قانون باشم و ذهنمو درمقابل نجواهای بازاری کمترو خاموش کنم و رابطه بهتری با همکارا برقرار کنم و به قول استاد تو جایگاهی که هستم راحتر بشم و بعد به مرحله ی بعد جهان منو هدایت کنه

    درحال حاضر چه تغییراتی هست که باید در روند زندگی من ایجاد شود؟ من باید لکنت زبونم رو خوب کنم زبان یادبگیرم روابط اجتماعیمو بهبود بدم عزت نفسمو بهبود بدم ازچارچوب امن خودم بیام بیرون و از تجربه کردن نترسم

    برای اجرایی کردن این برنامه ها من نیاز دارم که ذهنمو تقویت کنم و هرروز یک قدم کوچیک برای خواسته هام بردارم تا این قدم های کوچیک کم کم باعث بشه که ذهن من به خودم و به توانایی هام اعتماد کنه و انگیزه و اشتیاق پیداکنه که یادبگیرم قدم های کوچیک برای ذهنم مقاومت ایجاد نمیکنه یا اگرم ایجاد کنه زودمیتونه مهارش کنه آرام و پیوسته من برنامه هامو اجرا میکنم و یاد میگیرم و از اون به بعد دیگه ذهنم درمقابل هرتغییری ناشناخته ای مقاومت نمیکنه و خیلی راحت مطیع منه

    باتوجه به آگاهی های این فایل به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت استقبال از تغییرات در زندگی ات داری؟ اول از همه اینکه نقش یه آدم قربانی رو کنار بزارم و مسولیت زندگیمو به عهده بگیرم از افکار پوچ تا حد ممکن دوری کنم و تغییر دیدگاه بدم نسبت به اتفاقات و تغییرات زندگیم و این باور رو درخودم نهادینه کنم که تغییرکردن یک پله به رشدمن کمک خواهد کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    فاطمه جمالی گفته:
    مدت عضویت: 1017 روز

    به نام یگانه خالق هستی

    خب اول از همه باید بگم که من سال‌ها پیش آدم بسیار مقاومی در برابر تغییرات بودم و وقتی یک تغییر بزرگ می‌خواست بر زندگیم ایجاد بشه به شدت مقاومت می‌کردم البته میزان مقاومت من در برابر تغییرات کوچک کمتر بود برای مثال من توی سن خیلی کم با یه شخصی نامزد کردم و ایشون به هر دلیلی بعد از 6 ماه خواستار پایان رابطه شدن اما من به شدت مقاومت داشتم و اون روزا از لحاظ روحی بسیار به من سخت گذشت تا اینکه شخص به خاطر فشارهای خانواده و آبرو به رابطه با من برگشت اما خب طی مدتی که با هم بودیم روزهای خیلی قشنگی هم داشتیم اما هر روز بیشتر پی می‌بردم که شخص مناسبی برای رابطه با هم نیستیم و در همین موقع‌ها من با قوانین و سایت آشنا شدم و تمام تمرکزم روی خودم بود و حالم واقعاً خوب بود حتی اگه شرایط رابطم بد بود منی که از ترس توی این رابطه بودم به این شجاعت دست پیدا کردم که از این رابطه خارج بشم منی که به شدت وابسته بودم و خودمو قربانی می‌دونستم چون توی سن کم ازدواج کرده بودم اما با کار کردن روی خودم به این شجاعت رسیدم و الان می‌بینم که چقدر این قضیه باعث رشد من شد و چقدر فرصت‌های جدید برای پیشرفت برام باز کرد با اینکه همسرم در برابر جدایی مقاومت می‌کرد اما من تصمیممو گرفته بودم و بسیار مصمم بودم خدا را شکر می‌کنم بابت شجاعتی که بهم داد و حس رهایی که الان دارم از اون شخص هم بسیار ممنونم واقعاً روزهای زیبا و درس‌های بزرگی رابطه با اون آدم به من داد

    مورد بعد اضافه وزن من بود که عادت داشتم به خوردن خوراکی و هله هوله و مقدار فراوان غذا واقعاً عاشق غذا بودم اما از یه جایی خودم آگاهانه دست به تغییر زدم و طبق یک برنامه غذایی سالم به وزن و انرژی دلخواهم رسیدم باعث شده توی این سال‌ها دچار اضافه وزن نشم دوباره و چقدر سالمم و به ندرت بیمار می‌شم که حتی آخرین باری که رفتم دکتر یادم نیست و هدف جدیدم اینه که دوره قانون سلامتی رو بخرم تا بتونم زندگی کاملاً سالمی رو تجربه کنم

    _توی رابطه جدیدم یک تغییر ناخواسته دوباره برام پیش اومد به خاطر همون حس وابستگی و قربانی که همیشه از رابطه اولم با خودم حمل می‌کردم این بار چک و لگد بزرگتر خوردم ماهها گریه کردم مقاومت کردم شاید حدود 10 تا 11 ماه این افسردگی رو داشتم تا اینکه زیر این چک و لگد له شدم تصمیم گرفتم تغییر و بپذیرم و انعطاف پذیر بشم و خدا می‌دونه که چقدر وابستگیم به حداقل رسیده چقدر حالم خوبه و چقدر به خدا نزدیک‌تر شدم این تغییر به جرات می‌تونم بگم نقطه عطف زندگی من شد که به خودم بیام با اینکه سخت بودچون مقاومت داشتم الان آدمی که بعد پذیرش این تغییر شدم خیلی دوست دارم می‌دونم خالق زندگی خودمم من هیچ وقت قربانی نبودم چقدر رابطم با خودم خوب شده و چقدر عاشق خودمم که انقدر قوی‌ام که همیشه به جای مقصر کردن بقیه خودمو تحلیل می‌کنم ضعف‌هامو می‌شناسم و روش کار می‌کنم و نقطه‌های قوتمو می‌بینم زندگی یک مسیر پر از تغییره گاهی اشتباه می‌کنی گاهی قوی عمل می‌کنی باید بتونی در اول بپذیری و انعطاف پذیر بشی اون وقت همش میشه رشد و پیشرفت .

    من که توی این 20 سال زندگیم حسابی کیف کردم و واقعاً مسیر قشنگی بود.

    و خب مرحله دوم تمرین تغییرات کوچکی که انجام میدم اینه که از این به بعد مسیر پیاده رویم که هر روز جز برنامه عوض می‌کنم گرچه بارها این کارو کردم و هیچ مقاومتی ندارم از بچگی عادت داشتم همیشه دکور خونه رو عوض کنم هر چند وقت یکبار خوب الانم جزو عادتمه من یکی از موردهایی که می‌دونم نیاز به تغییر داره ورودی‌هام بعد از مدتی که نتیجه می‌گیرم تعهدم روی کنترل ورودی‌هام کمتر میشه و باعث میشه کمی از مسیرم منحرف بشم کنم باید اول ورودی‌هام و تعهدم روی کنترلش کار کنم و واقعاً ورودی نامناسب رو 100 قطع کنم و با تعهد مسیرمو ادامه بدم لازمه نتایج هر چند کوچکمو به خودم یادآوری کنم که یادم نره از کجا به کجا رسیدم و اهرم رنج و لذت که فکر می‌کنم خیلی خوب بتونه بهم کمک کنه و من همیشه وقتی تغییر ناخواسته‌ای پیش بیاد یاد این عبارت می‌افتم که میگه

    الخیر فی ما وقع

    توی هر اتفاقی خیری هست و واقعاً حسم خوب میشه و مقاومتم از بین میره و جملات تاکیدی که تغییر باعث رشد و پیشرفته باعث میشه که چیزهای زیادی یاد بگیرم پس این عادت رو به خودم میدم که آگاهانه دنبال تغییر باشم خدایا ما رو هدایت کن و همیشه همراه ما باش تغییرات آگاهانه من برای روابط باید توجهم به نکات مثبت افزایش بدم و دنبال اتفاقات بد و شرایط تلخ گذشته نباشم و

    عکاسی هر روز شده با چند صفحه کتاب مهارتمو افزایش بدم و توی رفتارم به هنگام عصبانیت باید صبور باشم فایلی از استاد که میگه هنگام عصبانیت فقط صبر کن لازم نیست هیچ کاری انجام بدی و یا خشم خودتو سرکوب کنی تنها صبور باش تا به حالت اول برگردی

    استاد عزیزم از شما بابت این فایل‌ها و آگاهی‌های عالی که به ما می‌دید بسیار ممنونم

    از خداوند بابت آشنایی با شما و این سایت عالی سپاسگزارم شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    زهره آرزومندی گفته:
    مدت عضویت: 1686 روز

    بنام خالق زیبایی ها

    سلام به یاداوران نعمات زندگیمان و سلام به دوستان خوبم دراین مسیرالهی

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    همیشه عاااشقه پاسخ به سوالات روانشناسی بودم همیشه دوس داشتم ازمون هایی روانشناسی رو شرکت کنم و پاسخ بدم به سوالات و خودموبهتربشناسم

    استاد ازشما برای این چنین فایل هایی ارزشمند بی نهایت سپاسگذارم

    خدایاشکرت

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    از وقتی باشما اشناشدم عاااشقه تغییرات شدم و بشدت دوس دارم هرروزبهتراز دیروزم باشم و برای خودم لیستی تهیه میکنم برای ابدیت شدن تو تمام زمینه ها

    من با اغوش بازمیرم سمت تغییرات

    یادمه قبل ازاینکه باشما اشنابشم همیشه دوس داشتم نسبت به بقیه متفاوت باشم

    دوس داشتم ی جور دیگه زندگی کنم

    دوس نداشتم مثل مادرم باشم درحالی ک مادرم عشقه ی ادم بینظیرو دوس داشتنیه منتهی من بهترازمادرمومیخواستم و همیشه این درخواست و از خداوند سرنمازهام داشتم و خداوند خیلی زیبا منوهدایت کرد به سمت شما و زندگی من شخصیت و نگرش من بکل تغییرکرد و من بیش از این چیزی که هستم و میخوام

    یادمه ازاینکه میخواستم درگذشته محیط کاریموعوض کنم بشدت نگران و ترس و مقاومت داشتم ولی این قانون بقدری اسان و زیبا برای من رغم زد که خاطرمه کلی ذوق کردم از بیکارشدن درحالی که ترس داشتم

    قبل ازاینکه استاد به مثال روابط برسید

    یاد اولین روابط خودم افتادم تو دوران دانشجویی با فردی اشنا شدم که تو بیت رهبری فعالیت داشت و پدرش امام جمعه بروجرد بود

    ی ادمی با افکار بشدت سمی و پوسیده بود

    اون عاااشقه این بود که منو چادری کنه و حس اینکه منوبه دین هدایت کرده رو ی جورایی درون خودش ارضاع کنه شایدم دوس داشته به بقیه نشون بده

    یادمه این اولین رابطه من با جنس مخالف بود و من اون زمان خیلی کوچیک بودم ی جورایی وابسته شده بودم بااینکه خیلی اذیتم میکرد با رفتارهاش و من کلا از این نگرش و وانمودکردن بیزاربودم منتهی مقاومت داشتم خب کوچیک و ناپخته بودم دوستایی صمیمی من همیشه بهم میگفتم این بکل باتو فرق داره و من تموم کردم این رابطه رو و وقتی بهش فکرمیکنم خداروصدهزارمرتبه شکرمیکنم که ازداوج نکردم باهاش من مقاومت میکردم درحالی که بعداز اون مقاومت ی ارامش قشنگی برای من داشت

    خدایاشکرت

    بتازگی تو محیط کاریم ی همکاری داشتم که گویا خیلی باعث رشد محیط کاری شده بود و اون فرد هرچقدر بهش حقوق داده میشود راضی نبود و همیشه شاکی بود و خیلی غرمیزدو انرژی منفی میداد

    و دکتر از اینکه بخواد این نیرو از مجموعه خودش حذف کنه ترس داشت

    ترس از پایین اومدنه درامد

    ی روز دکتر بامن مشورت کرد دراین مورد و نظرمنوبراحل این مشکل پرسید

    وتنها گفته من به دکتر این بود

    هرچیزی ک باعث میشه ذهن شمارودرگیرکنه و حال شمارو خراب کنه اون رو حذف کنید حالا اون چیز خیلی چیزامیتونه باشه

    تو این موضوع هم پزشکم مقاومت داشت و هم همکارم بشدت مقاومت داشت درحالی که برای هردوی این ها خیروبرکت درش نهفته بود

    آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟

    من دوس دارم تغییرکنم

    من از تغییرکردن ترسی ندارم هروقت مشکلی پیش میاد یا میبینم دارم مقاومت میکنم درمقابله تغییر هرچیزی

    رهاش میکنم واز خدامیخوام منو هدایت کنه به سمت بهترین مسیرها و افراد

    اون فوق العاده زیبا برای من میچینه

    اتفاقا استاد چندروز پیش بود که داشتم بخودم میگفتم باید ی لیستی تهیه کنم تا سال جدیدو زیبا ترازامسالم برای خودم خلق کنم

    انگاراین تو شخصیت من بکل شکل گرفته

    من همیشه ی لیستی برای خودم مینویسم برای تغییردادن

    حذف یکسری از افراد

    حذف یکسری از عادت ها

    حذف یکسری از شل شدن ها

    اقدامات جدید پرازنعمت ‌و ثروت

    من تمام این هارو ازشما یادگرفتم ازتون بی نهایت سپاسگذارم

    خدایاشکرت

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    استاد دراین موردتغییرات زیاد بوده ولی اولین وسخت ترین تغییر برای من برداشتنه چادر از روی سرم بود اونم تو شهرمذهبی قم تو محله ای که همه مارو میشناسن خیلی خیلی سخت بود ولی بعداز تغییرمن خواهرامم به راحتی تغییرکردن اصلا انگار برا اون هاهم اسان شد

    دوره عزت نفس شما برای من پراز خیروبرکت بودخدابهتون برکت بی انتهابده

    خدایاشکرت

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

    الهی به امیدتو

    – گلچین کردنه افرادی که باهاشون در ارتباطم

    – حذف افراد سمی حتی درحد سلاموعلیک

    – یادگیری مهارت جدید از ساز برای کیفیت کاری درحوزه علاقه خودم دنس

    – تغییر در نوع نگرش وباورهام به امیدخدا ( تهیه ی دوره بینظیر دیگه خدامیدونه چ خیروبرکتی در انتظارمنه)

    – لذت بیشتربردن از مسیرهدفم و لحظاتم

    – تغییر درنوع گفتگویی من و ورودی هایی ذهنم مراقب کلامم باشم و حتی افکارم

    – تغیرردر سبک زندگیم و نوع لذت بردنم سفر زیادی داشته باشم به امیدخدا

    مرحله سوم:

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید :

    هراتفاقی بیوفته درنهایت به نفع من تموم میشه

    خداوند منوبه سمت بهترین مسیرها و افرادو موقعیت ها و لوکیشن ها هدایت میکنه

    اسان میشه برای من اسانی ها

    پشته تمام تغییرات درهایی از نعمت و ثروت نهفته هست

    خداوند به افراد جسور پاداش میده

    من شامل پاداش و نعمت ها هستم

    خداوند از بینهایت طریق به من میبخشه و منوبی نیازمیکنه

    مرحه چهارم:

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    من اگر بدون چیزی هست که باید تغییرش بدم اونوانجامش میدم

    تنها چیزی که همش به تعویق انداخته شده اموزش زبانه که به امیدخدا تکاملی پیش میرم

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    اموزش زبان

    روزی ده دقیقه‌زمان گذاشتن برای پادکس ها و موزیک و انیمیشن ها

    روزی 5تا جمله جدید

    مکالمه با اپلیکیشن ها برای بهتریادگیری

    قرار گرفتن تو عمل انجام شده

    تحسین کردنه خودم و به خودم جایزه دادن برای کوچیکترین پیشرفتم

    مقایسه نکردن و تمرکز رو خودم

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    باید برنامه ریزی داشته باشم برای بهترشدنم

    باید تمرکزمورو خودم بزارم و خودموبادیروز خودم مقایسه کنم

    هرچیزی و ک دوس دارموخلق کردم بدونه ترس از تغییرات

    تغییرات درش پراز نعمت و ثروته و خداوند پاداش میده به افراد جسورو شجاع

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    استاد ازشما بی نهایت سپاسگذارم برای این چنین فایل هایی ارزشمند

    شادباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    شیما محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3561 روز

    استاد جانم سلام و صد سلام. من باز اومدم با اینکه دیر اومدم ….

    پاسخ به تمرین فایل اینکه واکنش شما نسبت به تغییر در زندگی ات چگونه است …

    استاد جانم باز هم میگم که شیما قبل و بعد از آموزش های شما خیلی متفاوت است و با آموزش های شما خیلی بهتر در مواجه شدن با ایجاد تغییر در زندگی، رفتار می کنم. زندگی من پر است از تغییراتی که گاهی زمونه برام ایجاد کرد تا من کلی چیز کسب کنم و یا خودم تغییر را ایجاد کردم تا بتونم رشد کنم.

    از تغییرات کوچک مثل تغییر دکوراسیون خونه که با شستن همه فرش ها باعث شد که این تغییر را ایجاد کنیم و با اینکه الان دو هفته ای هست که این تغییر را داده ایم، اما همه اعضا خانوده هنوز هی می گن که اون موقع فلان چیزش بهتر بود و … من هم با اینکه کمی سخت پذیرفتمش، اما سعی کردم که نکات مثبتش را ببینم و باهاش حال کنم …. این تغییر ها را دوست دارم.

    یه تغییر دیگه زمان پندمیک بود که اعتراف می کنم که با وجود آموزش هایی که از شما داشتم و کلی ادعا می کردم که من خیلی رشد کرده ام …. اما واقعیتش خوب عمل نکردم و ضربه هایش را هم خوردم …. اما باز هم کلی برام درس داشت و الان خوشحال از اون درس ها در زندگی ام ….

    یه تغییر بزرگ دیگه در زندگی ام هم رفتن همسرم به کشور چین حدود چهار سال پیش بود که من در ابتدا به خاطر آموزش هایی که از شما دیده بودم، خیلی استفبال کردم از این تغییر در زندگی ام و راحت پذیرفتم. اما در دو سه ماه اول به چالش های بسیاری برخوردم که انصافا سخت بود . چون ما صاحب فرزند 5 ساله بودیم و من شاغل و پسرم هم مهد می رفت و دیگه تمام کارها با من تنها بود. البته که خانواده مخصوصا پدرم بسیار من را حمایت کردند و در رفت و آمد پسرم به مهد کمک کردند .. اماوقتی چالش ها تا حدودی حل شد، دیگه برای خودم مردی شده بودم و دیگه سالی که پندمیک بود، یکسالی همسرم نتونست بیاد و ما اینجا برای خودمون زندگی می کردیم و انصافا کلی حال می کردیم. تازه این تغییر بزرگ کلی نتایج خوب برای من داشت : اینکه اعتماد به نفس من کلی رشد کرد. یک سفر به کشور چین با پسر 5 ساله ام داشتم و کلی نتایج دیگر …

    استاد جانم الان هم که دارم این کامنت را می نویسم، در شرف یک تغییر بزرگ دیگر هستم که خیلی زود قراره اتفاق بیافته . این روزها خیلی کنترل ذهن دارم که خدا کمکم کنه و من را به راه راست هدایت کند، راه کسانیکه به آنها نعمت داده، نه راه کسانیکه ناسپاسی کرده اند.

    این تغییر رو روزگار برام ایجاد کرده که دوباره رشد کنم، میدونم که رشدعظیمی در پیش رو دارم.

    البته استاد اخیرا خیلی دنبال یه تغییر بودم که بتونم رشد کنم، ولی هنوز نتونسته بودم اجراش کنم، به خاطر ترس هایی که داشتم. شاید خدا به درخواستم پاسخ داده و این را جلوی پام گذاشت …

    به امید خدا که بیام و از نتایجمم براتون بگم …..

    در پناه خدا جوووون

    شیما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3756 روز

    با درود مجدد

    من مرحله ی چهارم را در کامنت قبلی ام ننوشتم و خواستم خوب فکر کنم. خیلی خوبه که اینجا ثبت میشه چون راحت بهش رجوع میکنم و میدانم که باید با تعهد پیگیری اش کنم.خدایا شکرت برای این سایت محشر و بهشتی.

    مرحله ی چهارم: مورد 1 : من باید باید باید درآمدم را افزایش بدهم.و سایتی که به حل مسئله ی عده ی زیادی کمک میکند را راه بندازم.

    مورد 2: یه عالمه باورهای محدود کننده راجع به پول دارم که امسال تلاش کردم بشناسمشون. مثلا مهمترینش ترس از پول و افزایش درآمد است. ته ذهنم میگه پول بده، از خدا دورت میکنه و … تعهد دادم که تا آخر سال جدید به سطحی برسم که ذهنم متقاعد بشه که پول خوبه و باعث رشد من میشه.

    بعد روی فایل چگونه درآمد خود را سه برابر کنیم کار میکنم. نتایج آمده. باید تاییدشان کنم و بروم مرحله ی بالاتر.

    به تعویق انداختن این تصمیم خیلی خیلی ناخودآگاه اتفاق می افته. من تا نزدیک بهترشدن درآمد میروم ولی چون باور مخرب زیاد دارم دوباره میام پایین. یک سد بزرگه باید ازش عبور کنم. نباید از تلاش باز بایستم و بزارم اون جولان بده. باید افسارش دست خودم باشه.خیلی پر رو هست و من میخوام ازش پر روتر باشم. اهرم رنج و لذت درست و حسابی براش بنویسم که منو عالی ببره جلو و به صورت تمرکزی رویش کار کنم. این تغییر واقعا بخش بزرگی از زندگی منو تغییر میده در جنبه ی شخصیتی که ازم یک آدم خیلی خیلی عالی تر نسبت به قبل میسازه. اعتماد به نفس و عزت نفسم رو بهتر میکنه. مثلا رعایت قانون سلامتی که منو متحول کرد و قفل های ذهنی را شکست. از الان تا اواسط تابستان 1403تمرکزی پیش بروم و بعد دوباره تمدید کنم. خدایا شکرت برای قوانین غیر قابل تغییرت.

    مورد 3: ذهنیت استقبال کننده از تغییرات مریم= خدایا اینجا داری چی میگی. داری میگی ذهنت بخاطر اینکه تغییر نکنی این حد مقاومت نشان میده؟ یعنی ذهنت اصلا باز نیست؟ فکر میکردم که میخوام تغییر کنم یا دارم تغییر میکنم؟

    آنچه که عمیقا تغییر را بهم نشان میده بخش مالی هست. چیزی که ذهنم ازش فرار میکنه خیلی خیلی مخفی. باورهاش مخفیه . پر از شرکه. پر از عدم نشدن و عدم ایمان و توکله. مریم ببین تو میخوای این آدم باشی یا آدمی که توکلش بالاست و ایمانش بیشتر از 2 سال پیشه. میخوای خودت رو نجات بدهی یا میخوای زیر چرخهای جهان له بشی؟ میخوای مستقل بشی و آپارتمان خودت رو تجربه کنی ؟ببین انتخابت چیه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سجاد صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1168 روز

    به نام الله یکتا

    سلام استاد عزیزم

    تغییر …

    همیشه برام آسون نبوده . همیشه هنگام تغییر نجوای ذهنی سراغم میاد و تحت فشار قرار میگیرم.

    یکم طول میکشه کنترل ذهن کنم واجازه بدم قلبم تصمیم بگیره شاید پیش اومده یکماه درجا زدم بعد تصمیم درست رو گرفتم.

    تجارب یکسال گذشته خودم رو مرور میکنم میبینم که بعد از تغییر خیلی اوضاع بهتر شده و درهای نعمت بیشتری بروی من باز شده ، کارام آسونتر شده ، بطرف مشتریان نقد هدایت شدم ، بطرف کارهایی هدایت شدم که تجربه های جدید بدست آوردم و بزرگتر شدم.

    فقط بخودم میگفتم اشکال نداره و من در حال تکاملم و قراره درس یاد بگیرم.

    اما در کل با تغییر یکم مشکل دارم و باید بیشتر روی این موضوع کار کنم .

    به لطف خدا و آموزش های استاد عباسمنش حتما این موضوع رو حل میکنم و راه درست ادامه میدم و موفق میشم.

    بدرود ..‌.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    فاطمه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جون

    وقتی تغییری در زندگیم رخ میده چه واکنشی نشون میدم؟

    قبلا تغییر دادن هر چیزی تو زندگیم سخت بود مثل تغییر شرایط کاری من 4سال تو باتلاق داشتم فورو میرفتم امید داشتم فردا بهتر میشه اوضاع غافل اینکه اوضاع داشت بدتر میشد یه روزی تصمیم گرفتم کاریو که چهار سال زحمتشو کشیدم جمع کنم چون نشستم فکر کردم دیدم من جای اینکه با داشتن اون کار خوشحال باشم همش ترس از دست داشتشو داشتم و غصه میخوردم و من 30مهر 1402 به اون کار پایان دادم و تصمیم گرفتم دیگه به شیوه قدیم پیش نرم و تنهاکاری کردم حالمو خوب نگه داشتم و درها بعد دو ماه به روی من باز شد اتفاقهایی افتاد با ادمهایی اشنا شدم درامدیو کسب کردم 5برابر بیشتر از درامد قبلیم من 4سال اذیت کردم خودمو ولی اون کار هم دوست داشتم کلی تجربه کسب کردم باادمهایی مختلف اشنا شدم چقدر مهارت ارتباطیم رفت بالا چقدر اعتماد به نفسم رفت بالا خیلی تجربه کسب کردم نیاز بازار فهمیده بودم از هر تغییری استقبال میکردم ومهمتر از همه تکاملو طی کرده بودم همه مورد رعایت کرده بودم ولی باور فراوانیم پایین بود و باز یه جا لنگ میزد

    یادمه انقدر شرایط بد شده بود میخواستم وام بگیرم کسب کارمو نجات بدم ولی از اونجایی که شاگرد استاد هستم تو این تله نیوفتادم من صدای خدا شنیدم گفت نه و من اون کارو انجام ندادم و من بعد سه ماه همون رقمی که میخواستم تو کسب کار جدیدم به راحتی ساختم و خدارو هزاران بار شکر میکنم حتما جزیی از مسیرم بود الان تو این مرحله هستم

    تو مسیر جدید کسب کارم خودم دارم میرم دنبال تغییر برخلاف گذشته که تحمل میکردم باید نرم افزاری یاد بگیرم که خیلی به درد کارم میخوره و ادمهایی کمتری سراغش میرن تا یادش بگیرن من خودمو اماده میکنم تا قبلا اینکه پنیرم جابه جا بشه

    یادمه تو رابطه مسمومی بودم و از یه جا به بعد پذیرفتم تمام کنم اون رابطه رو اتفاقی که افتاد همه چی برای من خیر شد

    و اولین چیزی که بهم برگشت ارامش بود

    یادمه اوایل تو اموزشگاه و مدرسه تدریس میکردم سالهای اول خیلی ذوق شوق داشتم برای کارم بعد چندین سال راضیم نمیکرد اون کار و ترکش کردم اتفاقی که افتاد این بود برا من خیر شد جایی برام کار پیدا شد که خودشون بهم زنگ زدن برای همکاری با من

    عبارت تاکیدی

    خدا قطب نما خوشبختی منه

    هر انچه برای من اتفاق میافته همش خیر میشه

    تو هر مسیری میرم خدا جلوتر از منه و هوامو داره

    ثروت نعمت از چهار جهت به سمت من روانه میشن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: