ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهناز بمانزاده گفته:
    مدت عضویت: 1060 روز

    بنام خداوند مهربانم

    سلام به استاد خوب و عزیزم

    سلام به دوستان هدفمندم

    سوال اول که چه تغییری در زندگیم رخ داد که اول مقاومت داشتم و الان خیلی خوشحالم که انجامش دادم چندتا مورد بود

    اولیش من توی یه زندگی بودم که متاسفانه همسرم اعتیاد داشتن و خیلی مشکلات زیادی منو درگیر کرده بود با اینکه سن خیلی کمی داشتم و خیلی میترسیدم از جدایی اما اینکارو انجام دادم و بدون حمایت خانواده و کسی این مسیر رو رفتم و جدا شدم

    واقعا خوشحالم که این زندگی سخت رو ادامه ندادم و برای خودم ارزش قائل شدم و جدا شدم و در حال حاضر هر روز خداوند رو به خاطر ارامش الانم شکر میکنم

    گزینه دوم اینکه من چند سال کارمند بودم واتفاقا جاهایی که مشغول بودم واقعا خوب بود اما اون آزادی اختیاری که میخاستم رو نداشتم بنابراین تصمیم گرفتم شغل ازاد داشته باشم وااای که چه مقاومتی داشت ذهن نجواگرم که الان توی شرایط کرونا میخای بری دنبال شغل آزاد و هزاررر فکرو خیال دیگه اما من دیگه رفتم توی مسیرش و باوجود اینکه مدیران کارم خیلی پیشنهادهای وسوسه انگیزی میدادن من به حرفشون گوش ندادم و کار خودمو شروع کردم

    الان سه ساله صاحب یه بیزنسم که کلی دوسش دارم و خیلی راضی ام به لطف خداوند بزرگم و راهنمایی های شما استاد عزیزم هر روزم بهتر میشه

    مقاومت بعدی که داشتم

    رودروایسی بود در برابر خواسته های یه سری از دوستانم که این تمرین رو شروع کردم در برابر خواسته های بقیه نباید همش بگم چشم و همیشه زمانی که خالی نیستو واسه اونا خالی کنم

    به مهمونیای برم که اونا بهشون خوش میگذره جاهای برم که اونا دوست دارن با راهنمایی های شما استاد بزرگوارم فهمیدم من ارزشم خیلی بیشتر از اونه که بخام زمانمو بزارم واسه خواسته خای دیگران اگر شرایطم اوکی بود و دوست داشتم میرم دوست نداشتمم نمیرم

    امروز دقیقا این درخواست از دوستم اومد که من گفتم من نمیام و شما برید خیلی خوشحالم که مثل قبل نیستم ورودروایسی رو گذاشتم کنار و چقدر الان راحتم استاد شما واقعا به من خیلی کمک کردین خیلی

    سوال دوم که برنامه ای برای تغییر بریزم

    من توی روابطم با دوستام خیلی نقطه ضعف داشتم مثلا یکی از دوستام بهم زنگ میزد در هر شرایطی بود باید جوابشو میدادم و اگر جوابشو‌ نمیدادم انقدر فکرم مشغول میشد وای الان نکنه جایی گیر کرده، کاری داره و من به هر حالی بود جوابشو‌ میدادم بعد که دقت کردم دیدم من بعضی وقتا زنگ میزنم و اون فردا تااازه یادش میفته من تماس گرفتم گفتم عجب من ساده هستما …

    بعد شروع کردم با خودم تمرین کردن که ، نه اگر تو داری ورزش میکنی و یکی از دوستات تماس میگیره لازم نیست بدنت سرد بشه چون میخای جواب تلفن اونو بدی خودت ارزشمندی ورزشتو بکن تموم شد تماستو بگیر

    و اینکارو دقیقا شروع کردم اول خودم

    ودارم بیشتر تمرین میکنم چون هنوز جای کار دارم یا توی رابطه ای که الان دارم دارم تمرین میکنم که من اگر پارتنرم به هر دلیلی حالش خوب نیست و سرحال نیست انقدر خودمو به آب واتیش نزنم که حال اونو خوب کنم چون قرار نیست با تقلای من حال اون خوب بشه بلکه ممکنه حالشم بدتر کنم سعی میکنم سکوت کنم تا ایشون خودشون حالش بهتر بشه و باهام صحبت کنه و این خیلی رابطه امونو بهتر کرده و این موضوع خودمو به آب واتیش زدن واسه حال خوب دیگرانو کم کم بگذارم کنار و ارزشمندی خودم رو بزارم اولویت این تغییر جدید منه که حتما ادامه میدم

    در رابطه با سوال سوم

    تغییر تو به معنی تغییر کل مسیر زندگیت به جای بهتر

    تغییر تو یه اهرم قدرتمنده واسه اینکه خیلی چیزا را توی زندگیت بدست بیاری

    ‌خداوند واسه کسی که حرکت میکنه و تغییر میکنه واسه بهتر شدن کلی نعمت و ثروت در نظر گرفته

    سوال چهارم

    من خیلی دوست دارم مثل استاد بی پرده، محکم و بدون ترس در برابر ادم ها خواسته هامو بیان کنم اگر خواسته ای دارن که مطابق میل و خواسته من نیست بتونم در کمال احترام بهشون جواب منفی بدم من عاشق این رفتار استادم و واقعا یکی از گزینه هایی هست که باید تمریناتم در این راستا باشه چون خیلی جاها اذیت میشم بخاطر رودروایسی های بی مورد

    همینجا به خودم قول میدم که حتما بصورت ریشه ای این موضوع رو در وجود خودم حل کنم و میدونم این موضوع از کمبود احساس ارزشمندیم میاد دارم روی خود ارزشمندیم هر روز کار میکنم به فایل های استاد خیلی گوش میدم و نکته برداری میکنم و اینکار رو تا زمانی که احساسم عالی بشه ادامه میدم و به روتین زندگانیم تبدیل میکنم همین الانم شروع کردم و خیلی جاها مثل قبل رفتار نمیکنم

    از این به بعد بدون هیچ شکی برای اینکه تغییر بدم روال اخلاقیم رو هر روز یه سوال از خودم میپرسم مثلا امروز وقت داری بریم استخر؟ من تمرینی میگم نه متاسفانه امروز خیلی خسته ام و میخام استراحت کنم

    یا مثلا میتونی انقدر بهم قرض بدی؟

    میگم شرمنده من برنامه ای ریختم که نه از کسی قرض کنم و نه به کسی قرض بدم

    خیلی خیلی خواسته هایی که همیشه از پاسخ منفی ندادن بهشون ضرر کردم و اسیب دیدم از همین امروز شروع کردم

    و کفتم یکی از دوستان به یه مهمونی دعوتم کرد مه دیگه اون مهمونی ها به درد من و مسیر من نمیخوره و گفتم نمیتونم در صورتی که قبلا میترسیدم اون دوستا رو بخاطر نرفتنم از دست بدم و الان شک ندارم این دوستانم برن و بجاش ادم های بی نظیری که شبیه به خود من هستن وارد زندگیم بشن

    ممنونم از نگاه زیبای مریم جان و استاد خوبم

    دوستان نازنینم

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 906 روز

    درودبه استادبی نظیرم ومریم نازنینم

    وهمه دوستان عالیم

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    خدایاشکرت بابت دریافت آگاهی های ناب که توسط استادعزیزم دریافت کرده وچقدرزندگی به کام مان شیرین ودلچسب شده است وهمه چیزدرحال تغییرات به سمت رشدوپیشرفت درتمام زمینه ها است واستادجانم، آنقدر باالگوقراردادنتان وعمل به راهکارهای طلایی که درفایل هادربافت کرده وهرروزبرایم ادامه دارد،بازسازی عمیقی ابتدادرشخصیت وبعدزندگیم صورت گرفته وبه تنظیمات عالی کارخانه برگشته ومجددمثل کودکی شدم که بی خیال ازهرگونه اتفاقی ،آغوش خودرابرای هرتغییرآگاهانه بازگذاشته ام .

    وقتی درمسیررشدوپیشرفت ناامیدنمی شوی وفارغ ازهراتفاقی ایمان وتوکلت رابااحساس عالی حفظ می کنی خداوندهم سربلندت می گرداندونتایج عالی رقم می خورد.

    استادم ماشاگردشماهستیم واگرشاگردواقعی خودرابدانیم بایددراقیانوس این حجم ازکلام شمادرموردتغییرات ونحوه برخوردشماردرموردآنها آموخته باشیم وغرق باشیم دراین همه آگاهی وخودرابه چالش بکشیم.

    اصلا شک نکنیم ،،خداوندمارابه این مسیرزیبا هدایت کردوماهم جززیبایی ورشدوپیشرفت چیزی ندیدیم ویک الگویی عالی برای لذت بردن وتجربه یک زندگی سراسربهشتی راعطاکردومن هرروزسعی کرده ام دراین مدت جادویی کناراستادم وعمل کردن به راهکارهای ایشان به لطف خداوند ازهرلحاظ این زندگی راتجربه کنم .

    امروزدرموردکسب وکاری که عاشقش بودیم در کارکرددوباره باعشق قدم اول فایل چهارم آن، تجربه خودرانوشتم ،خداوندوقتی توراعاشق تغییرات به سمت رشدوپیشرفت درهرزمینه ای ببیندشاهکارمی کند.

    من همیشه عاشق تغییرات هستم.

    دستان من برای تغییرات دردستان پرقدرت خداونداست.

    درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، عاشقتونم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    محمد آسوده گفته:
    مدت عضویت: 2600 روز

    درود به استاد عزیز و خانواده صمیمی عباس منش..

    واقعا با طرح این سوال ها درهایی از آگاهی به روی همه باز میشه ….

    خود من وقتی توی فرکانس خوب هستم تغییرات رو خیلی راحت می پذیرم و نتیجه فوق العاده می شه و وقتی توی فرکانس خوبی نیستم انگار یادم می ره و گاهی به شدت واکنش نشون می دم و بعدش از خودم تعجب می کنم که چرا اینجوریی رفتار کردم و البته که نتیجه هم رضایت بخش نیست…

    چند سال پیش به یکباره صاحب خونه اومد و گفت باید سریع تخلیه کنید و مادرم به شدت به هم ریخت ولی اون موقع چون با استاد آشنا شده بودم به مادرم گفتم حتما توش خیرتی هست و با اینکه واقعا شرایط خوب نبود و خونه هم گیر نمی یومد ولی احساسم خوب بود و متوکل بودم که دقیقا دو یا سه روز بعد همسایمون خونش رو تخلیه کرد و ما اولین گزینه برای اجاره کردنش بودیم و فقط اساسیه رو از این خونه به خونه انتقال دادیم و خونش هم از خونه قبلی و صاحب خونه قبلی بهتر بود…..

    یه بارم رفته بودیم شمال و روی قله کوه منتظر بودیم تا خونه ی رویایی که اجاره کرده بودیم رو تحویل بگیریم که متوجه شدیم اصلا رزرو نشده و ما بدون هیچ و جا و مکان بعد از ساعت ها رانندگی رو قله کوه مونده بودیم و همه حالشون گرفته شده بود و من بازم چون توی فرکانس خوبی بودم به بقیه گفتم حتما آخرش به نفع ماست که در عرض چند دقیقه یه نفر پیدا شد که چند تا خونه داشت و یکیش رو با نصف قیمت خونه ای که می خواستیم بگیریم با یه منظره عالی بهمون کرایه داد و ما چون ارزون تر گرفتیم یه شب اضافه هم وایستادیم و کلی خوش گذشت….

    البته قبل از آشنایی با استاد معمولا به شدت با تغییرات حالم گرفته می شد ولی الان خیلی وضعیت بهتر شده …

    بعد از فکر کردن به این فایل به یه موضوع جالب رسیدم و اون اینکه تغییراتی که به صورت اجتناب ناپذیر توی زندگی رخ می دن بااعتماد به خداوند و گفتن اینکه حتما توش خیرتی هست باعث میشه اون موضوع حتی اگه ظاهرش بد باشه بازم به نفعمون تموم بشه مثل این همه مثال که استاد گفتن توی زندگی خودشون و توی زندگی هممون هم وجود داره که قطعا و صدرصد اگه بعد از به وجود اومدنش ذهن کنترل بشه نتیجه به نفع شخصی که خودشو کنترل کرده تموم میشه ولی نه برای بقیه افراد…

    ولی در رابطه با تغییرات خود خواسته به نظرم موضوع یکم متفاوته واین رو به وضوح توی خیلی از موضوعات زندگی خودم و بقیه دیدم… وقتی من از شرایطی راضی نیستم اگر در مسیر و فرکانس درست نباشم هر تغییری هم که خود خواسته بدم احتمالا فایده نداره ولی اگر توی مسیر درست باشم اون تغییر به صورت هدایتی به سمتم میاد و به صورت واضح فرقش رو می فهمم که کدوم با ذهن خودم هست و کدوم رو خداوند بهم گفته مثلا من یه روز به شدت به پول احتیاج داشتم و از خداوند خواستم که یه راهی بهم نشون بده و چون در فرکانس احساس خوب بودم یه پیشنهاد کاری در عرض چند ساعت بهم شدو من با کله رفتم سراغش و با خوشحالی انجامش دادم و اوضاع درست شد …ولی زمانی بوده که به پول احتیاج داشتم و با خودم گفتم خوب حالا چیکار کنم چیزی که ذهنم می رسه اینکه که باید تغییر بدم اوضاع رو و برم یه کاری انجام بدم و در به در دنبال کار رفتم و هر جا مشغول شدم انگار جهنم بوده و یا اصلا مشکلم حل نشده چون توی فرکانس درست نبودم و می خواستم هر جور شده اوضاع رو تغییر بدم با ذهن محدودم تصمیم به تغییر گرفتم و چون خبری از هدایت نبوده نتیجه هم افتضاح بوده…

    مثل کسی که به خاطر فرار از شرایط کشور به هر قیمتی تن به مهاجرت می ده و بعد از مهاجرت هم نه تنها وضعش خوب نمی شه که بدتر می شه در صورتی که اگر در فرکانس مناسب بود خداوند بهترین تصمیم رو برای تغییر بهش نشون می داد …

    نمونه ی کاملا واضح این مثال داستان بنی اسرائیل هست که با اینکه موسی می تونست همه ی شب ها اونها رو مخفیانه فراری بده و به اصطلاح شرایط ناخواسته رو با ذهنش عوض کنه تا زمانی که هدایت نیومد این کار رو نکرد و بعد از هدایت بدون هیچ نشونه ای از نتیجه به الهام عمل کرد و نتیجش رو هم گرفت در صورتی که به گفته قرآن بنی اسرائیل بارها به موسی شکایت کردن که چرا برای تغییر کاری نمی کنی چون ما قبل از تو هم توی همین وضعیت بودیم وموسی فقط می گه الان باید صبر کنیم تا هدایت بیاد…

    هر چقدر مثال توی زندگیم نگاه می کنم می بینم که تغییرات خود خواسته ی من برای زندگیم تنها وقتی به نتیجه دلخواه رسیده که در مسیر هدایت بوده و گرنه نتیجه که می خواستم نبوده و فقط وقتی با پذیرش شرایط و تسلیم شدن دوباره به مسیر هدایت اومدم وضعیت درست شده…

    مثل یونس که چون دید قومش تغییر نمی کنن گفت باید از اینجا برم و بدون هدایت شروع به تغییر شرایط داد و به اصطلاح از ذهن خودش کمک گرفت و بعد توی دهن ماهی افتاد و وقتی دوباره تسلیم شد خداوند اون رو هدایتش کرد به سمت درست…

    بنابراین هرجا توی زندگی تغییر غیر قابل پیش بینی رخ داد جوابش اعتمادبه خداوند و احساس خوب هست تا هدایت شدن…و اگر شرایطی نادلخواه هست فقط زمانی تغییر درست خواهد بود که با احساس خوب همراه باشه وگرنه نتیجه احتمالا برعکس میشه…

    مثل کسی که به پول احتیاج داره و برای تغییر شرایط به هرکاری حاضره تن بده و عزت نفسش رو از بین ببره…در صورتی که ممکنه ما هنوز برای تغییر آماده نباشیم و با ذهن منطقی تصمیم بگیریم و نتیجه درست نشه…

    مثل آدمی که فکر می کنه سن ازدواجش رسیده و باید به هر قیمتی ازدواج کنه و بدون در نظر گرفتن خواسته های قلبش به هر رابطه ای تن بده و بعدش پشیمون بشه در صورتی که کار درست این بوده که درخواستش رو به خداوند بگه و از اون بخواد بهترین زمان و مکان شرایط و آدم ها رو سر راهش بزاره و بعد دیگه اعتماد کنه و تسلیم باشه….که اساس آموزه های استاد هم همین هست….

    در کل فکر می کنم تغییر شرایط نادلخواه براساس نجوای ذهن در بهترین حالت مسیر رو دور می کنه و تغییر براساس احساس خوب و هدایت بهترین شرایط رو ایجاد می کنه که نتیجه ی تسلیم و عمل به هدایت هست…

    به نظرم باید برای تغییر شرایط اول از خداوند درخواست کنیم و بعد با احساس اعتماد و تسلیم به هدایت خداوند عمل کنیم

    هر چقدر فکر می کنم می بینم وقتی تغییر برام سخت بوده که با ذهن منطقیم تصمیم گرفتم و وقتی تغییر آسون بوده که با تسلیم و اعتماد به خداوند و هدایت همراه بوده ….به قول خداوند فسنیسره للیسری …آماده برای آسونی ها…

    به عنوان جمله ی تاکیدی فکر می کنم این دعای معروف خیلی درست و به جا هست..

    خداوندا

    آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که

    نمی توانم تغییر دهم

    و شهامتی که تغییر دهم آنچه را که می توانم

    ودانشی…

    تا بدانم تفاوت آن دو را.

    در پناه الله مهربان….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      لیانا گفته:
      مدت عضویت: 1529 روز

      سلام محمد عزیز

      به نکات خیلی خوبی اشاره کردی و ذهن من رو درباره ی خیلی از مشکلات زندگیم باز کردی اتفاقا ابهامی درباره ی همین تغییرات خود خواسته برای بهبود شرایط داشتم که با توضیح خوب تو رشته کار تا حدودی دستم اومد . چند وقتی است که تغییرات خیلی زیادی در زندگی ام بوجود اومده و با این تغییرات اوضاع مالی ام در آینده یک مقدار نامعلومه من هم با آموزه های استاد فقط تلاشم این هست که احساسم رو خوب نگه دارم ولی نجواهای ذهنم برای کسب درآمد بیشتر رهام نمیکنه و اینکه شما در متنتون به این موضوع اشاره کردید که بخاطر تغییر در اوضاع مالی بدون درخواست از خداوند و بدون دریافت الهامات میخوایم خودمون تغییر ایجاد کنیم و تن به هر کاری میدیم و عزت نفس خودمون رو میاریم پایین ، این حرفتون یه راهنمای بزرگ بود برای من که دقیقا داشتم به همین سمت میرفتم و تمرکزم بسیار کم شده بود و اتفاقا ذهنم با یه سری از سخن های استاد که من درست متوجه نشده بودم داشت گمراهم میکرد ولی تصمیم گرفتم اول از خداوند درخواست درآمد بیشتر بکنم و بعد منتظر الهامات خداوند بشم .

      .

      خداوند رو هزاران مرتبه شکر میکنم بخاطر این هدایت عالی و بموقع اش و شکر بخاطر وجود استاد عزیز و دوستان همفرکانسی سایت ️️️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    خدیجه کبیریان نوید گفته:
    مدت عضویت: 1209 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیز خداقوت، چقدر این دوره آموزشی رایگان پر بها و ارزشمنده و اثرگذار هر جلسه رو میبینم و توجه میکنم تا ببینم چه باورهای محدود کننده ای داشتم یا دارم که که مانع رسیدن من به اهدافم میشن

    استاد من تو سن 24 سالگی ازدواج کردم و از شهر بزرگ به شهر کوچکتری رفتم که خانواده همسرم هم اونجا زندگی میکردند و خیلی برام سخت بود که خودم رو با شرایط وفق بدم نمی دونستم چکار کنم هر روز بدقلقی می کردم و با همسرم بحث میکردم که زود باید بریم شهر من ، طرز برخوردم با خانواده همسرم هم بچه گانه بود چون ته تغاری بودم و این باعث بوجود آمدن یه سری تضادها در زندگیم می شد و روز به روز ناخواسته ها برام پیش میومد همسرم بنده ی خدا چون خودش خیلی فعاله وورزشکاره بهم میگفت پاشو برو باشگاه دوستی پیدا کن خونه نمون و … اما چون من تکامل رو طی نکرده بودم فکر میکردم بخاطر خودش میگه و به قول استاد با هر چه بجنگی اون رو ماندگارتر می‌کنی خلاصه روزهای بی هدف سپری میشدن و حال من هر روز نازیباتر میشد و بخاطر کم تحرکی که فقط تو خونه بودم یه سری مسائل هم برای سلامتیم، خواب شبم پیش اومد و من همچنان مقاومت داشتم و نتایجش رو هم می دیدم بعد دو سال باردار شدم و دختر اولم به دنیا اومد وای خدای من منی که همیشه خوش خواب بودم نمی دونستم چطور برنامه خوابم رو با بچه تنظیم کنم بدخواب میشدم و کارهای توخونه ام هم بخاطر جبران خواب شبهام تو روز میموند بعد کم‌کم عادت کردم دخترم بزرگتر شد و تصمیم گرفتم برم باشگاه، رفتم دیدم چقدر خوبه با بقیه ارتباط گرفتن و برای خودت و سلامتیت زمان بذاری بعد کم‌کم متوجه می‌شدم که زمانم رو درست و مفید استفاده کنم و روش زندگیم رو تغییر بدم بعد گفتم خدایا خسته شدم از این سبک زندگیم می‌خوام مفید تر باشم برای خودم، خانواده ام ، جهان خدایا یه شغل می‌خوام که بتونم تو خونه انجامش بدم از طریق زنداداشم با شرکتی که نتورک کار میکرد آشنا شدم و باهاشون کار کردم دایره ارتباطیم گسترده تر شد احساس ارزشمندی بیشتری پیدا کردم چون تو‌جلسات شرکت مباحث توسعه فردی و انگیزشی مطرح می‌شد و حتی کتابخوانی من کلی تغییر کردم درآمد زیادی نداشتم ولی حالم بهتر شده بود که روز به روز دارم بهتر میشم بعد وارد کار با شرکت دیگه ای شدم اونجا با شما و سایت بینظیرتون آشنا شدم و کلا دیگه تغییر کردم و رشد کردم در تمامی جنبه ها چون دیگه خودم رو با اون شهر کوچک سازگار کردم و تغییر رو به نحو عالی شروع کردم و پذیرفتم و از اونجایی که آرزوم بود به شهر خودم برگردم به خدا گفتم خدایا صبر میکنم تا اتفاق بیفته و یا اگه قرار باشه نشه من از زندگیم لذت میبرم و پر قدرت ادامه میدم باورش برام سخت بود بعد چند ماه آشنایی با شما و تغییرات باورها و عملکردم بعد 11 سال خدا معجزه وار بساط مهاجرت رو به شهر خودم چید حتی شغل جدید هم برای همسرم مهیا شد من دیگه از شوق نمی دونستم چکار کنم و‌ الان دو ساله به شهر زیبایم همدان برگشتیم خونمون هم به طور معجزه وار تو یه منطقه خوب جور شد و همه اتفاقات عالی پشت سر هم حالا تو سال 1402 هم دوباره یه سری تغییرات جدید روی خودم اعمال کردم پنج صبحی شدم صبح زود پا میشم، یوگا کار میکنم، کتاب میخونم، زبان انگلیسی ام رو تقویت میکنم و چند ماهی هم هست که دل دل میکردم که تو زمینه توسعه فردی فعالیت کنم بالاخره پیجم رو راه انداختم، کانال تلگرام زدم، برای هر مرحله تو زمان خودش هدایت شدم که چکار کنم و الان انسان آرام،شاد، عملگرا، شجاع تر، با عزت نفس بیشتر، سالم تر، شده ام و‌ همش دارم آموزش میبینم روی خودم اجرا میکنم ،مهارت کسب میکنم و خیر و برکت هم به طریق مختلفی وارد زندگیم میشن و خلاصه اینکه تغییرات رو با روی باز میپذیرم و میگم باید نشون بدم که قویم و میتونم از عهده اش بربیام خدایا شکرت برای هدایت‌های نابت که سر راه زندگیمون میگذاری و روی خوش زندگی رو بهمون نشون میدی سپاسگزار وجودتون هستم استاد نازنینم

    جمله ی تاکیدی من که هرروز جلوی آینه میگم اینه

    من مشتاق تغییر و دگرگونی هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    فاطمه تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2315 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربانم

    سلام استاد عزیزم وخانم شایسته نازنینم وتمام دوستان توحیدیم انشاالله هرکجا هستین شاد وپیروز باشین

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    استاد تقریبا در تمام مراحل زندگیم آمادگی هرگونه تغییر داشتم ودارم.البته در گذشته آمادگیم گاهن همراه با استرس وترس ونگرانی بود اما الآن نه با تمام انرژی آماده تغییرم

    تمرین مرحله اول:

    تغییراتی که در گذشته در زندگیم اتفاق افتاد ودر حال حاضر متوجه شدم که چقدر به نفعم شده

    1-زود ازدواج کردنم:اول ناراضی بودم وبا اسرار پدر ومادرم ازدواج کردم اما الآن وقتی کانون گرم زندگیم وهمسر وبچهام ونتیجه های بدست اومده رو میبینم هزاران بار خداروشکر میکنم وسپاسگزار خداوندم هستم به خاطر این اتفاق زیبای زندگیم.

    مرحله دوم:

    تغییری که در حال حاضر در زندگیم ایجاد کردم اینکه علاوه بر خانه داری ورسیدن به امور خانه بیرون از خانه هم همراه همسرم همکاری داشته باشم وفعالیت کنم ویه چند ساعتی در روز از کار خونه وبچها که همیشه کنار شون بودم دور باشم که این دور بودن باعث شده وابستگی بچها نسبت بهم کم بشه وزهرام در انجام تکالیفش یکم خودساخته بشه،درآمد داشته باشم،تو جامعه باشم،اعتماد به نفسم بره بالا تر وقدرت بگیرم برا تجربه های بزرگتر،سحر خیز باشم،هر روز شاهد طلوع وغروب خورشیدباشم،معجزات خداوندم رو در زندگیم بهتر درک کنم وایمانم بیشتر بشه برای حرکت کردن وادامه دادن به مسیر توحیدی که هستم.

    مرحله سوم:

    عبارت تاکیدی که بهم کمک میکنه تا در برابر تغییرات زندگیم مقاومت نداشته باشم اینکه:هر اتفاق وهر تغییر در زندگیم باعث رشد وپیشرفتم میشه وبا این باور که خداوندم خیر وصلاح منو میخاد وهراتفاق چه ظاهر خوب داشته باشه چه بد،در آخربنفع منه ومنو به خواسته هام میرسونه.

    مرحله چهار:

    مورد1-تغییری که باید در روند زندگیم ایجاد کنم

    قدرت نه گفتن داشته باشم در مقابل درخواست اطرافیان،نسبت به قبلم خیلی بهتر شدم ولی هنوز جای کار دارم.

    مورد2-برای خودم وکارم ارزش قائل باشم ودر برابرکاری که برا طرف مقابل انجام میدم (حالا خیاطی ،نونوایی ویا هر کار دیه…) هزینه کاری که انجام دادم رو بگیرم حتی از همسرم.

    مورد3-وابستگیم رو نسبت به اطرافیانم مخصوصا همسر کم کنم تا اعتماد بنفسم بره بالا وبه توانایی های درونم باورم داشته باشم تا بتوانم در زندگیم قدمهای بزرگتر بردارم وبه نتیجه های بزرگتربرسم.

    انشاالله

    درپناه الله مهربان شاد وسالم وثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1721 روز

    سلام استاد عزیزم.

    خداروشکر میکنم بخاطر اینکه تو این سایت هستم.

    هر روز با این معجزه روبرو میشم که ببین این فایل واسه دقیقا الان من هست.

    تغییر چیزیه که من خیلی جاها در برابرش مقاومت میکنم و بعضی اوقات به راحتی اون کار را انجام میدهم.

    دروغ چرا. خیلی جاها کارد به استخوان رسیده و بعد من تغییر کردم. دقیقا مصداق همین روزهای من هست. که میدونم باید یه چیزی یه جایی تغییر کنه، ولی مقاومت میکنم.

    اولین کامنتی که روی این فایل بینظیر خوندم کامنت آقا حمید امیری یا maverick بود.

    چقدر مشابه الان من هستند ایشان. خود من چند وقتی هست مثل یویو بالا و پایین میرم. خیلی کار میکنم روی باورهام ولی اکثر روزها داره مثل یه آدم خنثی میگذره.

    نمیدونم باید اون چیزی که باعث ایجاد الگوی تکرار شونده می شود را درست کنم، یا باید از ریشه رابطه ام را تمام کنم.

    خیلی این چند روز درگیر بودم. ولی دیگه از یکجایی به بعد از خدا هدایت طلبیدم که هدایتم کنه به جواب درست. که در مسیر این فایل بینظیر قرار گرفتم.

    همسر عزیزم چند روزی هست هرچه سعی میکنم تمرکز بذارم روی زیبایی ها، با تمرکز و توجه و سرکوفت احساس مرا نازیبا میکنه. خیلی تلاش می‌کنم احساس خوبی داشته باشم ولی هر روز همون آش و همون کاسه است.

    ————————-

    استاد عزیزم این قسمت از کامنت را فردای قسمت قبلی دارم مینویسم.

    خداروشکر یهو موقع نوشتن کامنت یادم افتاد ایلیا عزیز به قانون برآشفتگی در روابط صحبت کرد و من اومدم متنی که قبلا در مورد نکات مثبت همسرم بود را خوندم و احساس من در اون لحظه رو به زیبایی رفت.

    خداروشکر میکنم که در این مسیر قرار گرفتم. همین که بتونم به راحتی احساسمو خوب کنم و بمونم توی اون احساس واقعا برام زیباست، خوبه و عالیه و تایید میکنم که این یکی از بزرگترین نعمات رب العالمین هست که در این مسیر بهم هدیه داد.

    همین امروز یه سرخ کن بدون روغن بدستم رسید و چقدر لذت بردم از این دستگاه. دستگاهی که چند وقتی بود میخواستم بخرم ولی نمیخریدم، به راحتی هدیه گرفتم. خداروشکر. بینهایت خداروشکر.

    استاد عزیزم. چقدر عالیِ این مسیر زیبا.

    استاد بعد از اون گفتم خدایا شکرت من این همه دنبال خرید این دستگاه بودم و تو بهترین دستگاه را برام جور کردی.

    موضوع بعدی استاد خیلی مهمه.

    من همیشه اولش میگم آقا تو فلانی و بهمانی.

    بعد میشینم با خودم یه دودوتا چهارتایی میکنم میگم آقا زیادی داری سخت میگیری به خودت.

    کی گفته تو اهل تغییر نیستی؟

    سال 95 تا 96 من حدود 4 الی 5 شغل عوض کردم.

    بعد از اون تا الان 2 تا شغل عوض کردم.

    هیچ وقت یه جا ثابت نبودم. و تازه الان که قوانین را میدونم خیلی شوق و اشتیاق بهتری دارم برای رشد.

    فقط یکم باید روی احساس خود ارزشمندی ام بیشتر کار کنم، چون واقعا من فوق العاده دارم عمل میکنم.تو مدت کوتاهی حدود 2 سال بیشتر از 3 میلیارد درآمد داشته ایم.

    خیلی خوب به هدایت ها عمل کردم.

    خیلی بدنبال رشد بوده ام.

    از تغییر نترسیدم.

    فقط جاهایی عزت نفس پایینی داشتم. بعضی اوقات متاسفانه کفر ورزیدم ولی به محض فهمیدن اینکه مسیرم درست نیست خودمو اصلاح کردم.

    ایمان دارم که در هر لحظه خداوند هدایتم میکنه.

    حتی استاد این دستگاه سرخ کن بدون روغن یه المنت داره و موقع تست پلاستیک چسبیده بود به المنت خلاصه بو‌میداد.

    من داشتم پلاستیک ها را میکردم که یه لحظه شیطان ذهن میخواست احساس منو نازیبا کنه که این دوستان چرا دقت نکردند.

    سریعا بهش گفتم اشکالی نداره، ان مع العسر یسری. از خدا هدایت بطلب.

    به راحتی همه اش را پاک کردم. وقتی روشنش کردم یذره بو داد و بعد دیگه خوب شد.

    خداروشکر استاد جاتون خالی غذای بسیار خوشمزه ای خوردم.

    عالیه برای پختن استیک.

    مرغ و ماهی بدون روغن.

    بارها این فایل را گوش دادم و هرچی گذشت بیشتر سپاسگزار تر شدم. چون خیلی عالی آگاهی ها و آموزش های شما را یاد گرفتم و تقریبا میتونم بگم راهمو میشناسم. خوب دارم پیش میرم. خدا خوب داره کمکم میکنه. خداروشکر.

    عاشقتونم استاد.

    دوست دارم بیام و از نتیجه واستون بنویسم.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 851 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار

    استاد عزیز در مورد تعقیر محل زندگی هیچ مقاومتی ندارم در این چند سال زندگی دو سه بار محل زندگیمون عوض شده و همیشه جای جدید بهتر از قبلی بوده خدا را شکر در مورد مسافرت رفتن خدا را شکر خیلی جاهای ایران را مسافرت رفتم و خیلی جاهای نا شناخته را دیدم و سعی کردم این مسافرت ها را با ماشین شخصی و یا با تور ویا قطار و هواپیما تجربه کنم و سعی کردم با انسان های مختلف ارتباط برقرار کنم حتی در سفر قشم تمام جاهای دیدنی در این جزیره را باز دید کردم واز غذا های محلی اون مناطق استفاده کردم

    خدا را شکر در سفر به ترکیه کلی تجربه های جدید یاد گرفتم و با فرهنگ آنها آشنا شدم

    از وقتی که با این سایت الهی آشنا شدم کلی شرک هایی که در وجودم بود تقریبا رو به نابودی است

    کلی ترس ها لز وجودم کنده شده ترس از مرگ ترس از تاریکی ترس از تنهایی ترس از بی پولی

    همه‌ی این به لطف خدای مهربانم به این سایت الهی بوده و کلی آموزش های شما استاد عزیزم ویه تعقیر اساسی که من بوجود آمده تعقیر سبک زندگی خودم سبک تعذیه و شخصیت وجودی خودم که از این به بعد برای دل خودم زندگی کنم نه‌ با سلیقه و نظر مردم برای خودم بیشتر از دیگران ارزش قائل باشم برای سلامتی روح و روان خودم ارزش قائل باشم ی ساعتی را برای پیاده رویی خودم تعیین کنم و یه وقتایی با خودم خلوت کنم‌ و با خدای خودم صحبت کنم برای پیشرفت دائمی خودم وقت بگذارم این ها تعقیراتی بود که در این دوسال کار کردن روی خودم بدست آوردم

    کلا در این دو سال من هیچ ربطی به چند سال پیش خودم ندارم منی که هیچ وقت جایی تنهایی نمی رفتم الان با خیال راحت وبا فراغ بال به هر کجای این دنیا پر می‌کشم بدون وابستگی به مال دنیا ویه نکته جالبی که در سایت الهی آموختم این است که‌ فقط برای امروزم زندگی کنم و کارهام را با خدا تقسیم کردم صبح که از خواب بیدار میشم بعد از انجام ستاره قطبی به خدا میگم که امروز من فقط میخوام لذت ببرم و شادی کنم‌ تو باید بقیه‌ی کارها را انجام بدهی عجیب اون روز بهترین روزه روز من میشه

    با کار کردن روی احساس لیاقت احساس گناهی که همیشه در وجودم بود خیلی کمتر شده و همیشه برای خودم ارزش قائل هستم وبا خودم مهربان رفتار می‌کنم و خودم را به بهترین رستوران دعوت می کنم برای خواب خودم ارزش قائل هستم

    هر وقت خسته میشم یه تایمی برای استراحت خودم می‌گذارم

    خیلی عالی از قضاوت کردن دیگران دست کشیدم خیلی عالی از غیبت کردن دور شدم خیلی عالی کمتر حرف میزنم و سعی می کنم با نتیجه صحبت کنم خیلی عالی با خدا خودم دوست شدم ویه خدای جدیدی برای خودم ساختم خدایی مهربان خدایی که با من دوسته منو دوست داره عاشق منه من هدایت و حمایت می‌کند خدایی که از رگ گردن به من نزدیکتره خدایی که وهابه خدایی که فتاحه خدایی بخشنده خدایی که ثروت مطلق خدایی که خیر مطلقه و من تنها او را می پرستم وتنها از او کمک می خواهم

    من همیشه دوست داشتم در جامعه باشم و باید همیشه رفت و آمد می‌کردم تا بهم خوش بگذره ولی الان فقط دوست دارم که تنها باشم و از این تنهایی هم کلی لذت می‌برم وبا خدای خودم خلوت می کنم

    عبارت‌های تاکیدی که استفاده می کنم این است که خداوند همراه منه منو دوست داره منو هدایت می‌کنه منو حفاظت می‌کنه عاشق منه ما با هم رفیقیم خداوند از من بیشتر میخواد که ثروتمند بشم خدای من خدای ثروته خدای فراوانی خدای عشقه خدای رحمان و رحیمه خدای توابه

    تعقیرات در زندگیم باعث پیشرفت جهان اطراف من میشه باعث گسترش جهان هستی میشه هر چقدر من ثروتمند شوم به خداوند نزدیکتر میشم معنوی ترین کار جهان ثروتمند شدن من با خودم مهربان رفتار می‌کنم عاشق خودم هستم خودم دوست دارم برای خودم ارزش قائل هستم

    این تعقیراتی است که در مدت دو سالی که با شما وسایت الهی آشنا شدم بدست آوردم

    به امید استمرار و پیشرفت هر روزه خودم

    خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    حسینی اصل گفته:
    مدت عضویت: 1841 روز

    سلام و درود خدمت استاد آگاهی بخش و همه سروران گرامی

    مرحله اول

    من به شخصه از تنوع و تغییر استقبال می کنم و به هیچ عنوان به فرهنگ و رسوم گذشتگانم تعصب ندارم و از دنبالرو بودن بیزارم و میخام به روشی که دوست دارم عمل کنم و حتی پیش اومده که مدیر مجموعه ای که درش کار می کردم برچسب آزاد اندیشی به من زده اند هر چند وقتی این برچسب رو زدن خوشم آمد و گفتم عه از نظر دیگران اینگونه به نظر می رسم و انرژی گرفتم و ورودی ذهنم رو باز گذاشتم برا دیدگاه هایی که منو به خود درونم نزدیک کند کلا در مقابل تکرار و روزمرگی گارد دارم اما بریم گذشتمو ورق بزنیم که تغییرات درش مشهود است بعنوان مثال :

    1. تغییر پست به هنگام کارمندی که به مرات اتفاق می افتاد ( کلا پست هایی که درش قرار می گرفتم منو راضی نمی کرد و هی درخواست تغییر می دادم )

    2. تغییر شغل از کارمندی به آزاد

    3. تغییر صنف مغازه از عطاری به سوپر مارکت( جالبه شروع کسب و کار من مصادف شد با شروع پندمیک و اقتضای اونموقع محصولات عطاری بود ولی هر چه فاصله افتاد من به این نتیجه می رسیدم که باید به سمت صنف سوپر مارکت برم که برام مفید واقع شد )

    4. تغییر دیدگاه موفقیتی سنتی و استقبال از دیدگاه جدید و مدرن ( کلا من از دیدگاه هایی که منو به پیروی بدون تعقل وادار کنن مقاومت دارم )

    5. تغییر یخچال مغازه

    6. تغییر کارکنان مغازه

    7. تغییر ماشین

    8. تغییر نوع لباس پوشیدن از گشاد به اندامی

    9. تغییر نامزدم ( وقتی آزمایش خونی نامزد اولم با من جور در نیومد هر چند راه داشت که این مشکل با دوا و درمون حل بشه خودم با این باور که الخیر فی ما وقع کنار کشیدم

    10 . تغییر استا گچ کار وقتی به بهترش هدایت شدم

    11. تغییر کارتخون مغازه از ثابت ( که سیم تلفنش از مغازه بغلی می گرفتم و چندین بار پیش اومد که ایشون فیش تلفنشون رو پرداخت نمی کردند و کارتخون من قطع میشد ) به سیار

    12. تغییر رفتارهام (همین که من اینجام و در این سایتم دال بر این هست که من از شخصیت قبلیم راضی نبوده ام و درخواست تغییر رو به خداوند داده ام و گرنه من الانم با 10 سال قبلم یکی بود و اینجا نبودم )

    مرحله سوم:

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود

    1. اگر تغییری رخ دهد که من درش دخالتی ندارم به این معناست که خداوند از این طریق میخاد که من قدم بزرگی به سوی پیشرفت و موفقیت بذارم و ظرفم بزرگتر بشه که در نتیجه به نعمتهای بیشتری دسترسی پیدا کنم

    2. اگر من تغییر کنم هم حالم بهتر می شود و هم با ورود به دل ترسهام اعتماد به نفسم بالاتر می رود

    3. من با تغییر و حرکتم به سوی پیشرفت از قوانین هستی پیروی می کنم و از جانب خداوند پاداشم رو دریافت کرده و رشد می کنم

    4. من با تغییرم خودمو از روزمرگی بیرون می کشم و همیشه با نشاط و با انگیزه می مونم

    5. اگر من خودم تغییرات رو ایجاد نکنم جهان هستی منو وادار به تغییر می کند که اونموقع هزینه هام بیشتر میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    بهروز مروی گفته:
    مدت عضویت: 3172 روز

    سلام به استاد زیبایی ها و خانم شایسته عزیز و تمامی دوستان عزیز در این دوره بی نظی و عالی

    پاسخ به سوالات این جلسه:

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …

    آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!

    آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!

    در جواب این سوالات خودشناسی اگر بخوام جواب بدم قبل آشنایی با استاد زیبایی ها خیلی به‌زور تغییرات رو قبول میکردم ولی در طول این 7 سال آموزش مستمر دیدن از استاد خیلی از تغییرات برای من دلچسب و عالی بودن و بعد منطقی شدن اینکه جهان رو به پیشرفت است و من باید در هر لحظه بدنبال بهتر شدن باشم بیشتر بدنبال استقبال از تغییرات هستم.

    اگر بخوام از تغییراتی که در زندگی من اتفاق افتاد و سرنوشتم رو بهتر و بهتر ساخت بگم باید بگم که:

    – در مقوله ازدواج:

    چسبیده بودم به یه نفر خاص و با تمامی امید و ایمان میگفتم ایشون برای من ساخته شدن و بعد چندین سال پیگیری متمادی ایشون با یه نفر دیگه ازدواج کردن و من بیخیال شدم و با یه نفر دیگه که کاملا الهامی و شهودی بوجود اومدن ازدواج کردم و الان که نتیجه ازدواجمون رو کمی مقایسه میکنم میبینم که چقدر خدای کریم و رحیم هوای بندشو داشت که در بهترین زمان و مکان مرا هدایت کرد یه شخصی که بیشترین همخوانی رو با من داشت و چقدر الان خوشبختیم.

    – در مقوله کار:

    از زمانیکه با واژه توحید و شرک از استاد زیبایی ها آشنا شدم از شراکت چندین ساله معدنداری اومدم بیرون و پروسه بیرون اومدنم چند سال طول کشید و حسابی چک و لگد های جهان رو خوردم ولی از زمانی که برا خودم کار کردم و موحدانه تک و تنها کار کردم خداوند بهم معدن داد و پیشرفتم داد و اوضام روز به روز بهتر و بهتر شد.

    – در مقوله تغییر محل زندگی:

    سالها بود که احساس میکردم کم کم باید محل زندگیمو تغییر بدم و یرم جایی که تنها باشم واز تنهاییم لذت ببرم و با خدای خودم عشق بازی کنم و سرم تو کار خودم باشه ولی بعلت یکسری ترس ها و البته وابستگی های عاطفی نمیرفتم از شهرم بیرون تا زمانیکه تضادها بیشتر و بیشتر شد و با کنترل ذهن تونستم اون مقطع رو طی کنم و بسلامتی به مرکز استانم مهاجرت کردم و الان در شهر زیبای بیرجند در کنار همسر مهربانم بدور از هیاهوی اجتماع در حال زندگی هستم و لذت میبرم از خلوت خودمون.

    – در مقوله توحید و فقط روی خدا حساب باز کردن:

    این مورد بعنوان مهمترین مورد زندگی همه مون هست بنظرم و هر لحظه باید حواسمون بهش باشه و متواضع تر باشیم پیش ربمون و هر لحظه از اون بدونیم قدرت و جاه و جلال رو و مبادا که به وعده و وعید کسی یا نیرویی غیر از او دلخوش کنیم که بدجور به زمین میخورم.

    از زمانیکه بیشتر روی ندای قلبم متمرکز هستم و کمتر بدنبال کس خاصی برای انجام امورم هستم و یا روی فرد خاصی حساب باز میکنم خداوند شاهده خودش همه کس رو میاره و شرایط و مکان و زمان رو جوری برام ست میکنه که بهتر از اون چیزی میشه که خودم برنامه ریزی میکردم‌.

    قبلا اینطوری نبود و من با هر وعده افراد کلی دلخوش میکردم و امیدم به اون فرد بود و به بدترین شکل چک و لگد دنیا رو میخوردم تا اینکه تغییر از اونجایی شروع شد که با فایل های توحید عملی استاد اشنا شدمو معجزات زندگی من شروع شد و باران وار بر زندگی من باریدن گرفت.

    معادن عالی،همسر عالی،اندام عالی،سلامتی عالی،محل زندگی عالی،خلوت عالی و احساس غالبا عالی و هزاران مورد که تا دو روز میتونم ازشون بنویسم فقط نتیجه توحید در عمل و تواضع در برابر ربم به میزانی که تونستم بهش عمل کنم هست و ناخوادآگاه ذکر لبم به محض بیدار شدن سر صبح الحمدالله گفتن و حمد و ثنای رب العالمین هست و این تغییر بزرگ ترین و بهترین و نتیجه بخش ترین تغییر زندگی من بود که با سرعت نور منو از جماعت شهرم فاصله داد اونم شهری دورافتاده در خراسان جنوبی که تمامی مردم یا یهتره بگم 99 درصد مردمش دنبال پارتی و رابطه هستن که یه جایی دست بند شن و از گشنگی نمیرن و بتونن زندگی شونو هر جوری شده بگذرونن…

    خیلی خیلی بدنبال تغییرات هستم…عاشق تغییر کردن هستم از کچل کردن سر گرفته تا تغییر محل زندگی و …

    یعنی اومدم یه سری خواسته برا خودم تعیین کردم و هر اتفاقی که بیفته و بهم گفته شه باید تغییر کنم ربطش میدم به اینکه حتما این تغییر اومده که منو برسونه به اون خواستم.

    خواسته هایی چون:

    – آرامش و امنیت پایدار مالی

    – آزادی مالی

    – آزادی مکانی

    – آزادی زمانی و ‌….

    و هر روز و ساعت این خواسته ها تو ذهنم میچرخه و با کوجک ترین تغییرات هم مواجه بشم انجامش میدم و بمیزانی که ببینم منو به سمت خواستم میبره ادامش میدم.

    منطقم برای تغییر هم اینه که تو ذهنم تغییر رو مساوی با حرکت میدونم و اگه حرکتی نباشه در این جهانی که همه چیزش در حال حرکت هست از سلول ها و اتم ها گرفته تا کهکشان ها پس منم در حال بهبودم و هر روز میبایست بهتر و بهتر شد و همسو شد با پیشرفت جهات هستی.

    سپاس رب باری تعالی وسپاس از استاد زیبایی ها و مطالب باارزششون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    حسین دانش خواه گفته:
    مدت عضویت: 750 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمدلله رب العالمین

    سلام عرض ادب احترام به استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم و تمامی دوستااان عزیزممم

    سوال:چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    خب من به یاد میارم که 7سال داشتم و پدر و مادرم از هم جدا شدن و من از هفت سالگی تا به الان مادرم رو ندیدم از نزدیک بعد تقریباً 3سال گذشت شد 10سالم و پدرم ازدواج کرد و الان 14ساله زن بابا دارم به خاطر میارم یه الهی رو دریافت کردم همون اوایل که زن بابات از خونه بیرونت میکنه یعنی من کاملا این الهام رو به وضوح دریافت کردم و بچه بودم و الان شرایط هم جوری پیش رفت که همین اتفاق افتاد بعد من اولش فکر میکردم که چقدر بدبختم و از این صحبت‌ها…

    اما الان که چندین سال میگذره از اون زمان ها پیش خودم میگم چقدر خوب شد که در سن هفت سالگی پدر و مادرم از هم جدا شدن و چقدر خوب شد که پدرم ازدواج کرد و کلا همه این افراد به خدمت کردن درسته ظاهرش خوب نبود اما اونا در خدمت من بودن همیشه از بچگی رویا پرداز بودم و دوستداشتم کارهای بسیار بزرگ انجام بدم دوستان الان که گذر کردم دارم میفهمم برنامه خداوند رو بعد من از خانواده و کلا همه جدا شدم و مهاجرت کردم به تهران منی که واقعا شلوار خودمو نمیتونستم بکشم بالا الان تبدیل شدم به یه انسان بسیارررر قوی و بسیاررر با عزت نفس بسیاار اعتماد به نفس و کلا برای خودم زندگی میکنم و این هم به دلیل تجربیاتی بوده که من کسب کردم خب من استانبول بودم یزد بودم خوزستان بودم البرز بودم فارس بودم تهران بودم و…والان مهم تر از همه هدف دارم و همون الهامی که قبلا بهم شد که زن بابات باعث میشه که تو تنها شی و کلا آینده رو بهم اصلا نشان داد شاید من این صحبت هارو واسه کسای دیگه بکنم مسخرم کنن اما اینا عین حقیقت هست و خداوند شاهده الان همون الهام 2سال پیش که با استاد عباس منش آشنا شدم یه چیز دیگری به من گفت به وضوح که حسین قراره خیلی ثروتمند بشی و قراره کارهای بزرگی انجام بدی و بازم از این الهام تجربه دارم یکی دیگه از تجربیاتم این بود که مادربزرگم قبل از این که به رحمت خدا بره یه خونه داشت و اون خونه رو فروخت گفت تقریباً سال 88فکر کنم فروخت به مبلغ 20میلیون بعد هیچ وقت خدا شاهده یادم نمیره من و مادربزرگم نشسته بودیم توی آشپزخانه این الهام امد و بهم گفت که پول خونه رو کامل میدنش به تو و شاید باوررر نکنید من مهاجرت کرده بودم به تهران و بسیار پول لازم بودم و وقتی من امدم به تهران مادربزرگم فوت کرد و من دیگه نرفتم شهرمون حتی برای مراسم خاکسپاریش بعدش یه روز عموم زنگ زد یا من بهش زنگ زدم فکر کنم من زنگ زدم و گفت که پول خونه مامان بزرگ رو اخر ماه کلا میزنم حسابت و 20میلیون هست خداوند شاهده من اصلا کلامی صحبت نکردم و پولی که سرش دعوااا بودااا بین همه بین بچه هاشون …

    خاستم بگم هر وعده ایی خداوند به قلبمون انداخته اون بدون شک به ما داده میشه فقط باید تسلیم باشیم باید خودمون رو با این انرژی هماهنگ کنیم

    و من تجربه دارم از این موضوع و خیلی خوشحالم

    اصلا از همون بچگی با همه فرق داشتم رویااااااا داشتم همه بهم میگفتن خیال پرداززززز

    حسین رویایی

    پدر خودممممم اینو بهم میگفت

    ولی من رویا داشتم کافی بود یه موزیک پخش بشه و من میرفتم توی عالم خودممممم

    الان به این نتیجه رسیدم که من خیلی انگیزه و شورشوق دارمممم خیلی زیاااااااااااااااد اما تا به الان باورهای مناسبی نداشتم و چون باور مناسب نداشتم قدم نامناسب بر میداشتم و دلسرد میشدم اما چون انگیزه بالایی داشتم باز هم ادامه میدادم

    ولی خداوند هدایت کرد من رو با آموزه های استاد عباس منش و با من صحبت کرد که باورهاتو درست کن تا قدم های درست رو برداری اون وقت نتیجه میاد و این نتیجه بهت ایمان بیشتر میده و باورتو قوی تر میکنه نسبت به توانایی هات و باعث میشه انگیزت بیشتر بشه و به خاسته ها یکی پس از دیگری میرسی با رعایت قانون تکامل …

    سپاس گذارم جای من اینجاست توی سایت

    عاشقتونم

    در پناه خدا شاد باشید بخندید پیروز باشید موفق باشید دردنیا و در آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: