ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 5 - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

520 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1318 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیز

    مثالی که در مورد مسی زدید خیلی توی ذهن من جرقه زد ، سن و سالم که کمتر بود خیلی پیگیرمسی بودم و طرفدار دو اتیشه بودم و البته الان هم طرفدارش هستم ولی کمتر پیگیر فوتبالم خلاصه که یادمه میگفتن مغز مسی یه قابلیت خاصی داره که میتونه در ثانیه به چنتا موضوع فکر کنه و در لحظه تصمیم درست رو بگیره و خلاصه همه سعی میکردن یه موجود افسانه ای جلوش بدن که انگار همینطوری که از توی شکم مامانش اومده بیرون میتونسته همه رو دریبل کنه و کاری به تلاش هاش نداره

    و اصلا من تا به حال یک بار هم نشنیده بودم که مسی خیلی تمرین میکنه و این مثالی شما زدید اصن یه دفعه ذهن من تعجب کرد چون توی ذهن من این بشر اینطوری بود که یه ساختار مغزی خاصی داره بخاطر همین انقدر خارق العاده هست وگرنه زیاد تمرین نمیکنه

    و چقدر از انسان های تلاش گر اسطوره هایی دست نیافتنی ساختند و ساختم

    چقدر به جای اینکه بیاییم ببینیم طرف چه باور هایی داشته ، چه ایمانی داشته ، چقدر حرکت کرده ،. اومدیم گفتیم طرف خدای استعداده

    و این باور ته ذهن من بود که استعداد هم دخیل هست

    شاید علاقه ما موجب بشه که یک کار رو با اشتیاق و خلاقیت بیشتر انجام بدیم

    اما استعداد به این معنا که یک علم یا مهارت خدادای و غیر اکتسابی تعیین کننده یه موفقیت یک فرد نیست

    برای موفق شدن نیاز به یک چیز بزرگ تر از استعداد هست

    یعنی ایمان ، پشت کار ، باور

    چقدر درک این موضوع موجب میشه که آدم احساس توانمندی کنه

    باعث میشه از آدما بت های دست نیافتنی نسازه

    باعث میشه ایمانش به خودش و ایمانش به اینکه میشود با تلاش و باور درست به هدف رسید بیشتر میشه

    و چقدر نکاتی که گفته شد واقعا اساسیه

    من یادمه اون زمانی که بسکتبال بازی میکردن افراد موفق توی NBA رو دست نیافتنی میدیدم مثلا میگفتم فلانی چطوری توی یه بازی 50 امتیاز به تنهایی گرفته و اون هارو افراد دست نیافتی و خارق العاده میدیدم و همین موجب میشد تا نگردم دنبال اینکه مثل اون ها موفق بشم چون از قبل پذیرفته بودم که نمیشه مثل اونا شد

    ولی از وقتی وارد سایت شدم و روی خودم دارم کار میکنم انصافا به کار ها و دستاوردای بزرگ میتونم فکر کنم ، بیشتر انسان هارو از بعد این میبینم که چه باور های بزرگی دارن تا اینکه بخاطر استعداد موفق شدن و این باور کم کم ایجاد شده که به همه چیز میشه با تلاش و باور درست رسید البته که اصلا ادعای این رو ندارم که کامل درک کردم یا کامل اینطوری فکر میکنم

    سپاسگزارم خداوندم بابت هدایت من به این آموزش بینظیر

    استاد مرسی بابت این فایل بینظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    اعظم گفته:
    مدت عضویت: 905 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان الهی من

    بریم سراغ جواب سواله این قسمت

    استاد جان باید بگم تا قبل از اینکه با شما و سایت و قوانین بدونه تغییر خداوند آشنا بشم فکر میکردم که بله استعداد خیلی مهمه و هرکسی ممکنه توی زمینه ای استعداد داشته باشه و این مختص همه افراد نیست و اینکه این باور رو نداشتم که میشه و منم میتونم در هر زمینه ای که بخام رشد کنم اما الان که به لطف آموزشهای ناب شما در حد کمی روی خودم کار کردم و سعی کردم ورودیهامو کنترل کنم و روی باورهام کار کنم خیلی بهتر شدم خداروشکر و هر روز بیشتر به این واقعیت و باور میرسم که بقول شما استعداد مهم نیست و هر کسی در هر زمینه ای که تلاش کنه علاقه داشته باشه و قدم برداره می‌تونه بهترین بشه و هیچ محدودیتی وجود نداره و امیدوارم که با کمک خدای بزرگم بتونم من هم در زمینه ی علاقم به جاهای عالی برسم

    استاد جانم سپاسگزارم بابت این ذهنیت‌های قدرتمند کننده که در اختیار ما میزارید

    استعداد نیست که کارها رو انجام میده .ایمانه..حرکت کردنه.

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1545 روز

    سلام خدمت دوستان عزیز و استاد گرامی

    سوال این قسمت:

    آیا فکر می کنی با تمرین، تلاش و مداومت می توانی در مواردی پیشرفت کنی که اکنون درباره آن مهارت خاصی نداری یا به اصطلاح با استعداد نیستی؟

    یا اینکه معتقدی اگر در زمینه ای استعداد نداشته باشی، تلاش و تمرین نمی تواند باعث پیشرفت و مهارت در آن موضوع شود؟

    در این‌جور موارد من دو تا واکنش دارم، در بعضی از کارها مثل فوتبال بازی کردن من اعتقاد دارم که مهارت و استعداد ندارم و اگر بخوام واردش بشم باید خیلی بیشتر از بقیه افراد زمان و انرژی بگذارم و کار کنم تا رشد کنم و خیلی از افراد ذاتاً فوتبالشون خوبه و نیازی به این حد از تلاش رو ندارن اما در حوزه های دیگر واکنش دیگه ای دارم، مثلاً اعتقاد دارم که من میتونم آشپز خوبی باشم اگر تمرین و تکرار کنم و این اتفاق هم افتاده من کیک و شیرینی و غذاهای مختلف رو میتونم خیلی خوب درست کنم چون با دقت دستورات آشپزی رو اجرا میکنم، در مورد سایر مهارت ها مثل برنامه نویسی این اعتقاد رو دارم که برخی از افراد خیلی زرنگ‌تر از من هستن و یا در زمینه ریاضی من فکر میکنم که برخی از افراد خیلی زرنگ‌تر از من هستن و به قولی استعداد منطقی (حوزه تفکر منطقی برای تحلیل) بالایی دارن ولی این باور محدود کننده رو خیلی قوی ندارم چون اعتقاد دارم با تمرین و تکرار میتونم هر زبان برنامه نویسی ای رو کار کنم و یادبگیرم به همین دلیل هم هست که تونستم چند زبان برنامه نویسی رو توش بهتر بشم هرچند که هنوز کار داره بهتر و بهتر شدن در این حوزه. اگر بخوام یک پاسخ صادقانه بدم به این سؤال باید بگم که بستگی به اون کاری داره که من میخواهم انجامش بدم. در برخی از کارها اعتقاد دارم با تمرین و تلاش میتونم یادش بگیرم اما در برخی از کارها خودم رو ناتوان میدونم و میگم استعدادش رو ندارم.

    مرحله اول:

    مهارتی که فکر می کنی در آن استعدادی نداری یا متقاعد شده ای که به درد انجام آن کار نمیخوری را انتخاب کن.

    کلید: ترجیحاً موضوعی را انتخاب کن که کسب مهارت در آن، به شما کمک می کند. خواه در شغل و درآمد شما، خواه در زندگی شما به هر شکل دیگری.

    سپس یک هدف قابل دستیابی و معقول برای بهبود در آن مهارت را در نظر بگیر؛ پیرامون آن موضوع مطالعه و تحقیق کن؛ ایده های قابل اجرا برای شروع کار را یادداشت کن و قدم اول را در آن راستا بردار.

    ریاضی، من فکر میکنم در ریاضی استعداد ندارم و یادگیری اون بسیار سخت هست. مخصوصاً درسی که فکر میکنم استعداد یادگیریش رو ندارم ریاضیات مهندسی هست و اون درس رو نتونستم پاس کنم. البته الان که استاد گفت چیزی باشه که به دردتون میخوره پس من ریاضی رو انتخاب نمی‌کنم به جای اون زبان انگلیسی رو انتخاب میکنم، من فکر میکنم استعداد یادگیری زبان انگلیسی به‌خصوص مکالمه کردن رو ندارم و زمان ها رو با هم قاطی میکنم و کلاً استعداد صحبت کردن به زبان انگلیسی رو ندارم. تمرین من این هست که شروع کنم به بهتر شدن در زبان انگلیسی که به خودم ثابت کنم با تلاش میشه در زبان انگلیسی بهتر و بهتر شد. هدفی که در نظر گرفتم این هست که خودم رو برای مکالمه زبان انگلیسی آماده کنم و از ویدیو های یوتیوب برای این موضوع استفاده میکنم.

    مرحله دوم:

    در طی برداشتن هر قدم در راستای این هدف، بهبودهایی که در این روند ایجاد می کنی را ببین و در یک دفترچه یاد داشت کن. خیلی سخاوتمندانه این کار را انجام بده و حتی کوچکترین بهبودها را ببین و یادداشت کن. حتی بهبودهایی که ذهن شما می خواهد آنها را بی ارزش جلوه دهد را نیز جدی بگیر.

    مرحله سوم:

    در طی روند پیشرفت، لیست بهبودهای خود را مرور کن و با استفاده از این شواهد، مرتباً این نکته را به ذهن خود یادآوری کن که : حتی در مواردی که فکر می کردی به درد انجام آن کار نمی خوری و استعداد نداری، ببین چقدر پیشرفت داشته ای!

    آگاهانه به ذهنت ثابت کن که تمرین و تکرار به اندازه کافی، قطعاً نتیجه می دهد و مهارت را ایجاد می کند. در نتیجه بر طبق این تجربه ها، استعداد اصلا مهم نیست بلکه مهم حرکت کردن، قدم برداشتن و مداومت در مسیر است.

    چشم انجام میدم مرحله دوم و سوم رو در زمینه زبان انگلیسی.

    عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    پریا حیدری گفته:
    مدت عضویت: 942 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته عزیز

    ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده

    جلسه ی پنجم: استعداد

    + تو هر زمینه آیی بخوای میتونی به پیشرفت و موفقیت برسی استعداد اصلا مهم نیست،

    ایمان مهم هست،

    توکل مهم هست،

    حرکت کردم مهم هست،

    باور به خداوندمتعال مهم هست،

    توجه به الهامات مهم هست،

    بهبود همیشگی مهم هست،

    فقط کافیه ادامه بدی،

    فقط کافیه در مسیر درست قرار بگیری ،

    فقط کافیه شیوه ی مناسب یادگیریت رو پیدا کنی .

    +به خاطر تلاشت به خاطر ادامه دادنت خودت رو تشویق کن نه به خاطر استعداد هات..

    +هرچقدر بیشتر تمرین کنی هر چقدر بهتر تمرین کنی به موفقیت بیشتری میرسی..

    سوال این قسمت:

    آیا فکر می کنی با تمرین، تلاش و مداومت می توانی در مواردی پیشرفت کنی که اکنون درباره آن مهارت خاصی نداری یا به اصطلاح با استعداد نیستی؟

    یا اینکه معتقدی اگر در زمینه ای استعداد نداشته باشی، تلاش و تمرین نمی تواند باعث پیشرفت و مهارت در آن موضوع شود؟

    بله حتما چون بارها شده در زمینه های مختلف هیچ استعدادی نداشتم ولی در درجات بالا به موفقیت رسیدم

    مثال:استاد جان اولین باری که من هدایت شدم به ورزش کیک بوکسینگ هیچ استعدادی نداشتم حتی تمرین خواستی نداشتم فقط چون همیشه با ورزش کردن به احساس خوب میرسم و عاشق ورزش کردن هستم رفتم کلاس کیک بوکسینگ

    شاید باورش براتون سخت باشه ولی فقط با یک ماه نیم تمرین کردن مستمر با کمربند سفید تونستم در مسابقات کشوری مدال طلا بگیرم حتی خیلی خوب به یاد دارم با افرادی که فایت میکردم همه درجات بالاتری از من داشتن

    من در اون بازه ی زمان با توکل به خداوند با باور داشتن به توانایی هام با لذت بردن در زمان مسابقه با بی تفاوت بودن در نتایج مسابقات تونستم به موفقیت برسم.

    امیدوارم با توکل به خداوند و قرار گرفتن در مسیر درست در مسابقات پیش رو باز هم مقام قهرمانی برسم..

    بخش دوم سوالات:

    مهارتی که فکر می کنی در آن استعدادی نداری یا متقاعد شده ای که به درد انجام آن کار نمیخوری را انتخاب کن.

    دوست دارم یادگیری زبان انگلیسی شروع کنم چون همیشه نصفه و نیمه رهاش کردم و ناامید شدم…

    ولی الان که در تلاش به بهتر درک کردن قوانین هستم با یادآوری موفقیت های گذشته و الگو گرفتن از افراد موفق دوباره شروع کنم به خوندم زبان انگلیسی و شرکت در کلاس های مرتبط

    به زودی از نتایجم براتون می‌نویسم….

    خدایا بی نهایت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    امیرحسین ادیبی گفته:
    مدت عضویت: 2907 روز

    سلام به استاد عباسمنش

    در مورد استعداد

    بنظر من اگه بخوام در هر زمینه ای حرفه ای بشم میتونم با تمرین و تکرار زیاد به اون حد از حرفه ای بودن برسم، یعنی این رو باور دارم بنظر خودم، اما شاید اونقدر صبر و استمرار ندارم… یعنی از اینکه طول میکشه حس خوبی نمیگیریم و زده میشم ازش…

    طبق گفته های شما همیشه میخوام در زمینه هایی که علاقه دارم و دوستش دارم وارد بشم و اون تمرین و تکرار رو در این زمینه ها داشته باشم، نه در مواردی که علاقه ندارم؛ چون اگه در زمینه ای که علاقه ندارم یا به درد من نمیخوره یا نیازی نیست واردش بشم، اصلا وارد نمیشم چون همش سختی و سختی و سختیه

    بجاش سعی میکنم در زمینه های علاقم وارد بشم و توش خوب بشم، البته که گفتم اینکه طول میکشه و صبر زیاد نیاز داره حس خوبی بهم نمیده… و این عجله کردن ها مشکل کاره… و باید صبر رو تمرین کنم…

    موضوع بعدی در این فایل که گفتید هم دقیقا من مشکل دارم توش خیلی زیاد… اینکه خودم رو برای تلاشم تحسین نمیکنم، برای مقدار تلاش و تمرینم تحسین نمیکنم، بلکه برای نتیجه ی نهایی تحسین میکنم، اگه هزار بار تلاش کنم و نتیجه ای حاصل نشه توی ذهنم هیچ ارزشی نداره برام و بدتر خودم رو سرزنش میکنم که تو حتما استعدادش رو نداری یا تو بدرد اینکار نمیخوری…

    حالت درستش طبق گفته ی شما اینه که باید بخاطر تلاشم خودم رو تحسین کنم نه بخاطر یچیز ذاتی و یا نتیجه ی نهایی…

    چون اگه معیار رو نتیجه بزاریم، با اولین و دومین شکست و نتیجه نگرفتن، جا میزنیم و رها میکنیم…

    و باز هم بدتر از همه، من ارزشمندیم رو گره زدم به نتیجه گرایی، توی بازی کردن، توی زندگی، توی هرچیزی، اگه نتیجه بگیرم حس میکنم ارزشمندم و اگه نتیجه نگیرم کاملا احساس بی ارزشی میکنم؛ یعنی کااااملا به قول شما فرو میریزم…

    یک سد یا یک شکست رو بی ارزش بودن خودم تلقی میکنم؛ یعنی نه تنها فکر میکنم استعدادم فرو ریخته، بلکه فکر میکنم ارزش و شخصیت خودم فرو ریخته و از بین رفته…

    اینم بخاطر اینه که وقتایی که نتیجه حاصل شده تحسین شدم و ارزشمندی خودم رو گذاشتم بر پایه ی تحسین دیگران؛ و و و وقتی شکست میخورم یا به مانع بر میخورم، کاملا احساس بی ارزشی و بی فایده بودن میکنم..

    بخاطر سرزنش ها و تمسخر و حرف های بقیه یا بخاطر ترس از حرف مردم، یا بخاطر تحسین نشدن کلا تمرین و ادامه دادن رو رها کردم… بارها شده

    و تمرین دیگه این بود که در چه زمینه ای فکر میکنی استعداد نداری و از اول بقیه بهت گفتن تو بلد نیستی… استاد من در ریاضی اینجوری بودم و نمره های ریاضیم کمتر از بقیه نمرات بود و بقیه و خودم اینو به خودم گفتیم که من بلد نیستم و استعدادش رو ندارم…

    یه چیز خیلی جالب هم اولین باره از شما میشنوم، اینکه شیوه ی یادگیری اگه عوض بشه خیلی فرق میکنه همه چی، اینو من تاحالا بهش فکر نکرده بودم…و حس میکنم خیلی درسته و شاید یکی از عمده دلایل یاد نگرفتن چیزی و ادامه ندادنش این باشه که شیوه ی درستی انتخاب نکردم…

    در کل من کلا از اینکه ببازم و شکست بخورم و نتیجه نگیرم احساس بی ارزشی بهم دست میده و احساس ارزشمندیم رو گره زدم به نتیجه و برنده شدن…

    تمرین و ادامه دادن رو گره زدم به حرف و تحسین مردم، یعنی تا تحسین نباشه و بدتر اگه انتقاد باشه من بشدت فرو میریزم و رها میکنم…

    و فکر میکنم که خب من نمیتونم دیگه و فلانی اگه میتونه استعدادش رو داره…

    یا خیلی موقع ها شاکی شدم از خدا که چرا فلانی به سادگی بلده فلان چیزو، ولی من باید یه عالمه تمرین کنم؟

    این مقایسه هم خیلی هست در من که توانایی هام رو با بقیه مقایسه میکنم و اغلب شاکی میشم… و بخاطر همین رها میکنم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    ملیحه کشمیری گفته:
    مدت عضویت: 1216 روز

    بنام خداوند هدایتگر و وهابم.

    سلام استاد عزیزم و همراهان باارزشم.

    پاسخ ب سوال اول فایل:

    قبل از اشنایی من با استاد،بشدت معتقد بودم و باور داشتم ک استعداد خیلی مهمه.

    مثلا کسی ک تو زمینه ی موسیقی،نقاشی،خانندگی،شنا،رانندگی و….

    یا هر هنر دیگه ای موفق شده،ذاتا استعداد داشته و با همین توانایی ب دنیا اومده.

    همون مثال غلطی ک میگن طرف از شکم مادرش هنرمند دنیا اومده یا پولدار دنیا اومده.

    این باور و داشتم ک چون پدرو مادرش هنرمند،پزشک یا ثروتمند بودن اون هم ارثی و ژنتیکی هنرمند یا پزشک یا …شده.

    در مورد ثروتمند شدن این باور بسیار قوی تر بود.یا بهتر بگم این ترمز.

    معتقد بودم پول دراوردن استعداد خاصی میخواد ک من ندارم.

    چرا؟چون تو خانواده ای ک زندگی میکنم کسی ثروتمند نیس پس من هم استعداد ذاتی برای پول ساختن ندارم.

    (این ترمز دقیقا موقع جواب دادن ب این سوال خودشو نشون داد چقدر جالب)

    واقعا نوشتن کامنت و تمرین هارو جواب دادن معجزه میکنه ک قبلا فکر میکردم استعدادی توی کامنت نوشتن ندارم.

    ولی تا الان چندین کامنتم توسط استاد لایک خورده و ب عنوان کامنت منتخب توی کانال تلگرام گذاشته شده ک باورم روز ب روز قوی تر شد ک منم میتونم کامنت خوب و تاثیر گذار بنویسم.

    منی ک بشدت علاقه مند ب آواز خوندن بودم و هستم ولی چون ذاتا استعداد و صدای خوبی ندارم پس نمیتونم اواز خان بشم.

    حتی یکسال هم کلاس اواز رفتم و دقیقا استاد اوازم گفت ک ما صدای خوب و ذاتی نداریم هر کسی میتونه اواز بخونه بشرطی ک تمرین کنه و صداشو تقویت کنه.

    استاد اوازم گفت تُن صدای زیبایی داری در صورتیکه تا قبل اون از شنیدن صدام توی وویس هم وحشت داشتم.

    مربیم معتقد بود صدام قوی هست و فقط باید تمرین کنم.

    هر جلسه هم خوب پیشرفت داشتم و هر دفعه قطعه های سختتری بهم اموزش میداد.

    ولی از اونجایی ک این باور تو ذهنم قوی بود و هنوز هم با شما و اموزش ها اشنا نشده بودم،بر این باور شدم ک:نه،من استعداد خانندگی ندارم.

    خسته شدم و دست از تمرین برداشتم.

    حدود 20 سال پیش هم کلاس طراحی با مداد رفتم و با وجود پیشرفت خوبی ک داشتم باز بدلیل نداشتن تمرین و ممارست و زود ناامید شدن،اونم کنار گذاشتم.توقع داشتم همون سال اول تابلوهای گزانقیمت بکشم و خودمو با هنرمندانی مقایسه میکردم ک سالها کارشون طراحی بوده و تجربه داشتن.(باز هم ترمز مقایسه ی خانمان برانداز:(((

    الان تازه متوجه شدم تو هر کاری رفتم توش خوب بودم،یعنی انگیزه شو داشتم ولی باورهام همه چیو خراب کرده.

    یادمه بشدت از اب،شنا کردن و رانندگی میترسیدم.(در حد مرگ)

    حتی فکرش هم نمیتونستم بکنم ک ی روزی بتونم توی عمق 4 متر شنا کنم یا در این حد تو رانندگی مهارت کسب کنم جوری ک ،شب ،توی جاده،برم سفر.

    الان ک برگشتم ب عقب نگاه کردم دیدم فقط تمرین کردم ک تونستم.

    هم خوب شنا کنم هم رانندگی.

    اشپزیم عالیه فقط با ادامه دادن.

    اراده ام عالیه چون تونستم ی زمانی 25 کیلو وزن کم کنم و ب اندام نرمال برسم.

    الان ک فکر میکنم میبینم از پسِ هر کاری ک توش ادامه دادم براومدم.

    پس منم میتونم منم استعداد دارم بی عرضه نیستم.

    فقط نباید دلسرد بشم.

    از وقتی ک با قانون تکامل اشنا شدم و توی دوره ی احساس لیاقت فهمیدم ک انسان از پس هر کاری برمیاد فقط باید تمرین کنه،استمرار داشته باشه،تجربه کسب کنه و توی مسیر علاقه اش قدم برداره،این باور غلط کمرنگ و کمرنگ تر شده.

    من با شما استاد عزیزم ب این درک رسیدم ک من هم میتونم تو هر شغلی و هنری ک بهش علاقه دارم موفق بشم.فقط و فقط باید روز ب روز تجربه کسب کنم،خسته نشم،ناامید نشم و ادامه بدم.تکامل و رعایت و طی کنم.

    کلی هم فکت برای خودم میارم و ب ذهنم میگم.

    از کارایی ک خودم کردم مثل یادگرفتن رانندگی،شنا،اشپزی و و

    تا شما استاد عزیزم و ادم های اطرافم و دور و نزدیک…

    واقعا میشه مغز رو بهبود داد،عادت داد ب هر کاری.

    فقط و فقط تمرین و تلاش و ادامه دادن میخاد ولاغیر.

    استاد عزیزم بابت این فایل بینظیر سپاس گزارم.

    در پناه الله مهربان باشین/

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    شیدا و مهرک گفته:
    مدت عضویت: 1733 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیز

    استاد جانم اول از همه ازتون بسیار سپاسگذارم که فایل هایی به این فوق العاده ایی رو برامون ضبط میکنید

    یکی از عادت های خوبی که من و مهرک ساختیم و باعث میشه افکارمون جهت دهی بشه اینه که هرکاری که انجام میدیم یکی از فایل ها رو گوش میدیم هم فایل های دوره هایی که تهیه کردیم و هم فایل های جدیدی که روی سایت قرار میگیره

    چه در حال ورزش کردن باشیم چه در حال کار کردن باشیم چه در حال رفتن به یک مسیر طولانی باشیم باید برامون این حرفا تکرار بشه و راجع بهش حرف بزنیم

    این فایل هم دقیقا صبح که از خواب بیدار شدم و نشستم پای لپ تاپم پلی کردم و شروع کردم به کار کردن

    و هر یه جمله ایی که شما میگفتید با تکرار و تمرین یه کاری میتونی تو اون کار موفق بشی و انجامش بدی من و مهرک باهم بلند میگفتیم دقییییقا

    و مثال میزدیم آره فلان جا ما هیچ استعدادی نداشتیم ولی چون علاقه داشتیم شروع کردیم انجام دادنش و اینقدر تمرین کردیم که الان تو اون چیز حرفه ایم

    و همونطور که داشتم به فایل گوش میدادم و فکر میکردم

    دیدم همین کاری که دارم انجام میدم یه روزی برام محال بود و میگفتم اره میتونم اینو اینو انجام بدم ولی این یکی رو باید برم کلی آموزش ببینم و کار کنم تا بتونم ولی با همون تمرین ها بدون اینکه بخوام آموزشی تهیه کنم در حین گوش دادن فایل متوجه شدم من دارم همون کارو به راحتی انجام میدم

    و دلیلش این بود چون علاقه داشتم و نمونه های خیلی زیادی از آدم های مختلف دیده بودم که تونستن تمرین کردم و ادامه دادم و شد به راحتی هم شد

    و این جمله رو که استاد گفتن رو من کاملا بهش باور دارم که بدون داشتن استعداد با تلاش و تمرین میشه اون مهارت رو به دست آورد و توش موفق شد

    ما تونستیم به کمک بهبود گرایی و دوره فوق العاده حل مسایل کارهایی رو انجام بدیم که قبلا برامون فکر کردن بهش هم سخت بود

    تونستیم بیزنس خودمون رو راه بندازیم و به دلار درامد کسب کنیم

    مرحله به مرحله رو مینوسیم قدم ها رو کوچیک میکنیم و شروع به اقدام میکنیم و بقیه اش رو جهان فراهم میکنه

    با همین روش الان به مرحله ایی رسیدم که داریم یک تیم برای خودمون تشکیل میدیم تا کارها رو بهش سرعت بدیم

    و همینطور قدم به قدم داریم پیش میریم

    و هیچ عجله ایی نداریم براش چون مطمینیم که به وقتش اتفاق میفته

    و جالبیش اینجاس که داریم پیشرفتمون رو هرروز با چشم میبینیم

    اگر 1 سال 2 سال پیش بهمون میگفتن که شما میتونید اینکارارو انجام بدید قطعا باورش برامون سخت بود

    دوستتون دارم

    در پناه هدایت الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    مریم فروزانی گفته:
    مدت عضویت: 2462 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان ،رزاق،وهاب ،رحیم،تواب ،فتاح،جبار وهزاران اسم دیگه

    خدایا من به هرخیری از سمت توفقیرم ،خدایا کمکم کن یادم نره هرآنچه که دارم از آن توست

    سوال این جلسه روچندین بارشنیدم ،چندین بارخوندمش وچندین بارجواب دادم اما هرچی بیشترفکرکردم دیدم جوابم به باورمحدودکننده نزدیکتر هست ،

    درنگاه اول به فایل گفتم معلومه که هرکسی باتمرین وتکرارمیتونه همه چیز یادبگیره .

    ولی فردای اونروز بودیا شایدم بعدازظهرهمون روز درست یادم نیست ،دخترم داشت نقاشی میکردونگاش کردم وبه یادآوردم که ای وای من همیشه فکرمیکنم مارال استعدادذاتی تونقاشی کردن داره چون ازسه سالگی داره همش بامدادرنگی وگواش وآبرنگ وپاستل وانواع مدادهای طراحی کارمیکنه وبدون اینکه کلاس خاصی بره چنان طراحی میکنه که اصلاهمه مات ومبهوت بهش نگاه میکنن (البته توپرانتزبگم مارال دختر کوچیکمه و14سال داره) وقتی دیدمش وبهش فکرکردم دیدم من همیشه باخودم میگم این دختر استعدادعجیبی توطراحی داره ومن اگر تاصدسال دیگه نقاشی کنم نمیتونم مثل اون بشم

    دومین مورداستعدادعجیب خواهرم توریاضیات هست که من به طرز باورنکردنی باورم اینه که من هیچوقت نمیتونم مثل سمیه اینقدردرس بخونم واینقدرموفق باشم توزندگیم ،چون من سنم بالاست واون ازبچگی کلی درس خونده تاحالا به این درجه رسیده ،من 15ساله بودم که بابام به زورمنوشوهرداد ووقتی که مجبوربه ترک تحصیل شدم واز شهرشیراز رفتم زندگی توی یک روستایی که هیچی نداشت اونقدرحالم بدشد که تاسالهای سال نتونستم هیچ حرکتی کنم وافسرده وناراحت وغمگین شدم وتا الان هرگز درس نخوندم وهمیشه ناراحتم واحساس میکنم اون زمان وقتش بود که من استعدادام روکشف کنم ونه حالا که 41سالمه الان دیگه نمیتونم هیچی یادبگیرم

    یعنی عاشقتم استادباطرح سوالاتت ،من این جمله رواولین باربودازمغزم کشیدم بیرون ونوشتم

    به هرحال استاد انگارکه من زبونی همیشه میگم که آدم باتمرین وتکرار موفق میشه اما توی ذهن من برنامه ریزی به صورتیه که بروبابا هرکسی یه استعدادی داره که ازبچگیش انجام داده تا حالا بعداز 20یا30سال اون استعدادشکوفا شده وبه یه جایی رسیده درسته که تمرین وتکرار خوبه اما اینقدرنمیتونه کسی روبه موفقیت برسونه ،وچون به حوزه خیاطی علاقه مندهستم ،چندتا پیج رودنبال میکردم تواینستا وچندتا دوره هم خریدم ازشون ویواش یواش خیلی هارودنبال کردم ووقتی موفقیتشون رودیدم اصلا گفتم من تا صدسال دیگه هم تمرین کنم به پای اینا هم نمیزسم وناامیدانه روزبه روز علاقم به خیاطی اونقدرکم شد که اصلا دوست ندارم دیگه الگوکشی کنم وحتی برای خودم وبچه هام چیزی بدوزم وپارچه مشتری الان 6ماهه که توخونمون گذاشته ومن همش میگم ولش کن بابا همه یه جایی رو دارن که شروع کنن من چی ،همه یکی رودارن کمکشون کنه پس من چی

    همه یه میزی دارن که بشه میزبرششون پس من چی

    استادایناروهم اولین باره که ازذهنم میشنوم وبرام جالب بود

    حالا باید بگم که باور ذهنی من اینه که باید برای یادگیری هرچیزی پول داشت واستعدادداشت وحتماباید از سن کم یادش گرفت تاتوی هرموضوعی که بخوای به یه جایی برسی

    تمرین:مهارتی که فکرمیکنی توی اون استعدادخاصی نداری انتخاب کن ،کلیدش اینجاست که اون مهارت بهت توکسب وکارت وافزایش درآمدت کمک کنه

    جواب :اون مهارتی که من فکرمیکنمم توش استعدادی ندارم وحتی باید مدرک دانشگاهی براش داشت مهارت آموزش دادن هست وکاربافضای مجازی وکارهایی که مربوط به کارآنلاین میشه مثل ادیت کردن ،آپلودکردن ،آموزش دادن چون فکرمیکنم مهارت کافی برای آموزش دادن ندارم

    تمرین:یک هدف قابل دستیابی

    برای این سوال به چالش خوردم ونمیدونم چکارکنم ،مینویسم تا به یه جواب برسم

    باخودم گفتم اولین قدم اینه که کارهای اینترنتی رویادبگیری ،اولیش کاربا نرم افزارهای ادیت هست که چندبارقبلا تلاش کردم یادبگیرم اما اصلا یادش نگرفتم ،برای شروع میرم توگوگل سرچ میکنم ببینم کدوم برنامه ادیت هست که کارباهاش ساده ترهست وتومرحله بعد به خودم یک هفته فرصت میدم تایادش بگیرم وباادیتی که همه روخودم یادگرفتم یه پست میزارم توپیج اینستام ،یه پست ساده وکوتاه از یک مهارت که خودم دارم مهارت خیاطی وحتما باید تصویر وصدام روی آموزشم باشه چون بزرگترین ترس من دیدن چهرم توفضای مجازیه

    توی این هفته دوتااز لباسهای مشتریم که 6ماهه پیشم هست روتموم میکنم چون دیگه نزدیک عیدهست وهرکسی لباسش رومیخواد

    بایدیه دفتربرای خودم بزارم وپیشرفتهام روحتما بنویسم تابهم انگیزه وانرژی برای پیشرفت بهتربده

    چشم استادسعی میکنم حتی اونایی که ذهنم بیاهمیت جلوه میده روهم بنویسم

    استادالبته من این تمرین رواز جلسه قبلی شروع کردم ورفتم تومنوسایت ،تواتاق شخصیم ومرحله به مرحله هرکاری که نوشته بود روانجام دادم وعکسم روتوی سایت وردپرس عوض کردم وبرام خیلی این کارشیرین ولذت بخش بود ،حالایک هفته هست وقتی عکس خودم رومیبینم کلی لذت میبرم ازاینکه این کاری که برام خیلی خیلی سخت به نظرمیومد روانجامش دادم

    ازتون سپاسگزارم استاد که صبورانه این فایلهاروآماده میکنید وسپاسگزارم که منو بایک خدای جدیدآشناکردید

    ازشمادوستان عزیزهم سپاسگزاری میکنم که توی سایت کامنت میزارید وباعث پیشرفت من میشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    محمد آسوده گفته:
    مدت عضویت: 2606 روز

    درود به استاد عزیز وخانواده بزرگ عباسمنش ….

    البته که جواب سوال اول بعد از مدتها آشنایی با شما و همینطور فایل های قبلی حداقل برای من مشخصه و اون اینه که استعداد ضامن موفقیت نیست…

    دقیقا یه مثالی که استاد زدن واسه من اتفاق افتاده بود که همیشه توی مدرسه و دانشگاه از زبان انگلیسی خوشم نمی یومد و نمرات خوبی هم نمی گرفتم تا اینکه سال دوم دانشگاه یه استاد زبان اومد که مثل مهد کودکا با شعر و شوخی و خنده زبان برگزار می کرد به طوری که من عاشق زبان شدم و از اون سال به بعد نمراتم کمتر از 18 نشد و خودمم بعد از سالها بدون اینکه نیاز باشه روی زبانم کار کردم و خیلی بهتر شد و داره می شه….

    یه بارم چند سال پیش نشسته بودم پای تلوزیون و یه مستند دیدم از یه آدم که می تونست همزمان چند تا توپ رو بندازه بالاو بگیره و توی سیرک کار می کرد توی اون مستند یه جورایی توضیح داد که چطور این کار رو می کنه منم به خاطر اینکه از بچگی دوس داشتم این کار رو یاد بگیرم رفتم سراغش و چون توپ نداشتم با سه تا دونه سیب زمینی کارم رو شروع کردم و اولش اصلا به نظر نمی رسید بشه انجام داد ولی بعد از فقط دو سه روز که روزی یکی دوساعت تمرین کردم تونستم این کار رو انجام بدم و الانم بعد از سالها بعضی وقتها برای برادر زاده هام و خواهرزاده هام انجام می دم چون رفته توی ناخودآگاهم و هنوزم لذت می برم….

    بنابراین نتیجه می گیرم که استعداد بدون علاقه با تلاش هم احتمالن خوش آیند نیست و به نتیجه دلخواه نمی رسه ولی علاقه حتی اگر به ظاهر استعدادی وجود نداشته باشه فرد رو به سمت تلاش مضاعف و لازم سوق میده …..به صورتی که هم لذت میبره هم هربار به هدفش نزدیکتر می شه…

    اگر من به چیزی علاقه نداشته باشم حتی اگر از دید دیگران و خودم هم استعداد داشته باشم در کمترین حالت ممکن این هست که عمرم رو توی چیزی گذاشتم که برام هیچ احساس خوبی خلق نکرده ….

    بنابراین پدر و مادر باید به جای استعداد دنبال علاقه بگردن و اگر کسی در مسیر علاقش استعداد هم داشت که چه بهتر و گرنه با تلاشی که نتیجه ی علاقه و خواستن هست و برای فرد هیچ زحمت و ناراحتی ذهنی نداره میشه به موفقیت رسید…

    یادمه یک مصاحبه از مایکل فلپس دیدم که ازش پرسیدن تو چطور به همچین چیزی رسیدی و اون در جواب گفت اگه آسون بود که همه می رسیدن….

    البته تلاش مایکل فلپس در جهت علاقش بوده و شاید از دید بقیه سخت بوده ولی انقدر علاقه داشته که ذهنش اون کار رو براش آسون کرده…

    یه بار استاد توی یک فایل در جواب کامنت یکی از دوستان گفتن که وقتی خدا بهت بگه برو فلان جا و زمین رو بکن و کلی شمش طلا بدست بیار تو به خاطر اعتماد به خدا و خواستن اون طلاها حاضری اینکار رو بکنی و حتی اگر از دید بقیه داری عرق می ریزی و زجر می کشی ولی خودت داری لذت می بری چون در جهت خواستت هست و می دونی تهش نتیجه میده…

    اگر ما چیزی رو بخوایم و بهش واقعا علاقه داشته باشیم و به قول استاد دنبال راه درست رسیدن بهش باشیم خداوند هم هدایتمون می کنه و دیگه مهم نیست از دید بقیه چقدر دشوار و ناشدنی باشه بلاخره قدم به قدم بهش نزدیک می شیم و به دستش میاریم…

    سپاس ازخداوند.. استاد عزیز و این فایل ارزشمند …

    در پناه الله مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2389 روز

    سلام خدمت استاد،خانم شایسته و دوستان گلم.

    سوال: می کنی با تمرین، تلاش و مداومت می توانی در مواردی پیشرفت کنی که اکنون درباره آن مهارت خاصی نداری یا به اصطلاح با استعداد نیستی؟

    یا اینکه معتقدی اگر در زمینه ای استعداد نداشته باشی، تلاش و تمرین نمی تواند باعث پیشرفت و مهارت در آن موضوع شود؟

    به اعتقاد من تلاش باعث نتیجه میشه.

    خود استاد چه استعداد یا پیش زمینه ای راجبه علم پزشکی داشت که تونست قانون سلامتی و قوانین بدن و کارکرد سلول ها و …را به این خوبی درک و توضیح بده؟

    آیا غیر از تلاش شبانه روزی و بی وقفه بوده؟

    کار من فنی هست.قسمتی از تعمیرات من بر میگرده به برد الکتریکی.

    من هیچ پیش زمینه و دانشی راجبه برق نداشتم و همیشه از برق می ترسیدم.

    اغلب اوقات که مشکل برد الکتریکی برام بوجود میومد میبردم پیش متخصص و بعد تعمیر میوردم رو دستگاه نصب میکردم.

    تا اینکه رفتم خونه یه مشتری و از قضا ایراد برد الکتریکی داشتن.

    من گفتم باید برد الکتریکی را باز کنم و بدم متخصص درست کنه و بیارم نصب کنم.

    نگو که خود مشتری متخصص الکترونیک هست.

    تا برد الکتریکی را باز کردم نگاش کرد و گفت خودم درستش میکنم.شما بیا نصب کن.

    فرداش رفتم دیدم عالی درستش کرده.

    سر صحبت که باز شد دیدم طرف واقعا از الکترونیک خیلی سرش میشه.

    بهش گفتم استاد من باش و برد الکتریکی را به من یاد بده.

    اصلا فک نمیکردم بتونم یاد بگیرم.

    اول یه کتاب داد که با قطعات آشنا بشم.

    این قد علاقه داشتم که خیلی زود قطعات و طرز کارشون را یاد گرفتم و بعد نقشه خوانی و ….

    یه کم که گذشت دیدم اون غولی که من از الکترونیک ساخته بودم واقعا اشتباه بوده و فکر من راجبه خودم که هیچ وقت از الکترونیک چیزی یاد نمیگیرم هم اشتباه بزرگ تر من بوده.

    حالا با تلاش و تمرین هر روز کارم خیلی بهتر شده.

    انشااله با این روند چند ماه دیگه میتونم تعمیرات برد الکتریکی را هم خودم انجام بدم و درآمد بیشتری کسب کنم.

    هر روز که میگذره مسیر برام روشن تر میشه و مثل قبل سخت بنظر نمیاد.

    انگیزه بالایی دارم و حقیقتش یه روز آرزوم بود بتونم برد الکتریکی را خودم تعمیر کنم.

    البته این رشته بسیار وسیع هست میدونم.

    ولی فهمیدم که با تلاش و قدم به قدم میتونم با تجربه بشم .

    خدا را واقعا سپاس گذارم .

    برای همه دوستان بهترین ها را آرزو دارم.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: