ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 5 - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-20 08:13:572024-02-20 08:31:07ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 5شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
ب نام خدای مهربان ! سلام استاد جانم ومریم عزیزم وسلام ب دوستای گلم ..استادجااانم ممنون بابت فایلای بی نظیری ک برامون تهیه میکنید چندوقتیه یکم سرم شلوغ بود کمتر تونستم کامنت بنویسم البته تمام فایلارو چندبار گوش دادم ا لدت بردم بهم انگیزه داده فایل امروز واقعا جواب سوالم بود چندروریه مشغول خوندن مطالعه کردن بودم وخودمو دارم آماده میکنم برای استخدامی آموزش پرورش ازاونجایی ک ب خوندن علاقه ندارم ولی برای رسیدن ب هدفم باید بخونم ان شالله ک ب زودی ب هدفم برسم بیام اینجا براتون از موفقیتم بگم ، داشتم عرض میکردم ک بااینکه ب خوندن علاقه ندارم نزدیک دوهفته اس شبها تا 2 و3 شب مطالعه میکنم وصبح زود بیدارمیشم بعد از شکرگزاری شروع میکنم خوندن درحالیکه چندوقتی بود خیلی بی انگیزه شده بودم احساس بی هدفی پوچی میکردم همش میخوابیدم احساس خستگی میکردم درواقع هیچ برنامه ای نداشتم فقط بخور بخواب تااینکه واقعا ازخدا خواستم ی راهی نشونم بده اونم راهی سررام گذاشت ک دوباره انگیزه گرفتم هدفدارشدم سحرخیز سرحال امیدوارشدم چنان برنامه ریزی کردم ک خودمم باورم نمیشه قید مهمونی تفریح وهرچیزی ک منو هدفم دور میکنه رو زدم قدم اول برداشتم یعنی خدا هدایتم کرد گفت برو استخدامی آموزش پرورش ثبت نام کن ازاونجایی ک من واقعا عاشق شغل معلمی هستم و 40 سال دارم ب حرف دلم گوش دادم ثبت نام کردم انگار خدابهم گفت برو بقیش بامن منم گوش دادم امروز صبح ب خدا گفتم چیکار کنم بتونم خوب سریع بخونم و مطالب تو حافظم عالی ذخیره بشه چون واقعا میخونم ولی باید چندبار بخونم تاتوذهنم بره خیلی زور میزنم تااینکه فایل امروز ازاستاد شنیدم مهم نیس استعداد دارم یان حالا توهرزمینه ای مهم اینکه تلاش بکنی درهرزمینه ک میخوای این صحبت استاد واقعا بهم انگیزه داد ک بخونم و دنبال راههای دیگه برای مطالعه باشم شاید بهتر توذهنم بره تمام تلاشم میکنم وسعی میکنم از مطالعه لذت ببرم بقیش باخدا ک همه چی دست خودشه برام عالی درستش میکنه ..استادجاانم ازتون بی نهایت سپاسگزارم شما دستانی از دستای خدا برای هدایت من هستید صدای شما صحبتای شما واقعا انگیزه بخشه برام …استادجاانم خداوند همیشه یاریاورتان باشه ..
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود به استاد خوبم
بازهم شاکر خداوندم که در فرکانس شنیدن این صحبت های الهی هستم و میتونم درک کنم و از شما ممنون که یک فایل عالی دیگه برامون آماده کردید
از بچگی به ما گفتن که در فلان کار استعداد نداری و به هیچ جا نمیرسی یا برعکس در فلان رشته استعداد داری و میتونی موفق بشی
خود من در بچگی پدرم میگفت تو در ریاضی خیلی خوبی و در حفظیات اصلا استعداد نداری و مثل من در حفظ کردن نمیتونی موفق بشی
این از سن 12 سالگی توی ذهن من حک شده بود که من توی چیزهایی که باید حفظ کنم اصلا موفق نمیشم و توی ریاضی خوب عمل میکنم
حالا در عمل اینو بگم که ریاضی من تا چند سال خیلی عالی بود ولی توی دوره دبیرستان به شدت افت کرد و افتزاح شد
همیشه برام سوال بود منی که استعداد خوبی توی ریاضی داشتم چی شد که الان اینقدر ضعیف شدم؟؟؟
الان با صحبت های شما متوجه شدم که تلاشم رو کم کردم که ضعیف شدم و به قول شما اگر هم اون استعداد در من وجود داشت چون تلاش نکردم نتیجه ها هم ضعیف شد
ان که من تلاش رو بیشتر میکردم خیلی بیشتر نتیجه میگرفتم
حالا با عکس این موضوع هم بهم ثابت شد
من 8 سال پیش در کاری وارد شدم که ریاضی توش اصلا کاربردی نداشت و فقط حفظیات مهم بود
منم توی ذهنم از قبل بود که حفظیاتم ضعیفه و مانده بودم چی باید بکنم
تصمیم گرفتم به خاطر کسب درآمد هم که شده شروع کنم و قوی بشم در اون کار که شکر خدا این اتفاق هم افتاد و توی رشته ای که اصلا هیچ استعدادی توش نداشتم جزو بهترین ها شدم در شهر خودم
این یعنی تایید حرف شما که استعداد مهم نیست مهم تلاش کردن و ادامه دادن و کم نیاوردن هستش
حالا من میخوام این تمرین شما رو اینجوری انجام بدم که شروع کنم به یادگیری زبان انگلیسی
چیزی که خیلی دوست دارم یاد بگیرم و هیچ وقت نشده انجامش بدم شاید به همین دلیل که میگفتم حفظیات من خوب نیست
ولی میخوام این باور رو تغییر بدم و تلاش کنم که یاد بگیرم.
یه کار دیگه هم میخوام انجام بدم در مورد کار کردن در شبکه های مجازی هست که خیلی وقت ها به خودم میگم من استعدادی توی این زمینه ندارم و نمیتونم پیشرفت کنم ولی الان آگاهانه میخوام بگم که من در این زمینه با تلاش و کوشش میتونم پیشرفت کنم و به کسب و کارم هم کمک میکنه که به درآمد بیشتری برسم
انشالله که بتونم پای تصمیمم وایسم و در این دو مورد پیشرفت کنم و ماه دیگه توی کامنت ها بیام از پیشرفت هام صحبت کنم و بنویسم
از شما استاد خوبم سپاسگزارم و تشکر میکنم و از خدا براتون سلامتی و حال خوب آرزو میکنم
در پناه الله یکتا شاد باشید
به نام خدا سلام خدمت شما استاد عزیزم و دوستان گرامی درباره سوال این قسمت من کاملاً موافقم که میتوانم بدون اینکه استعداد در چیزی داشته باشم یا درباره آن از قبل چیزی بدانم شروع به یاد گرفتن کنم و در آن پیشرفت خیلی زیادی داشته باشم من قبلاً حدود یک ماه پیش این تمرین را ناخودآگاه انجام دادم بنابراین گفتم دربارهاش این کامنت را بنویسم. اول از تضادی بگویم که به آن برخوردم و لازم بود چیزی را یاد بگیرم تضاد من این بود که برای فروختن کتابم یا نوشتن کتاب جدید باید با انها و افراد زیادی ارتباط برقرار میکردم مثلاً محدودیت زمانی چند ماه زمان میبرد تا یک کتاب چاپ شود و منتشر شود یا برای مجوز گرفتن، فروش کتاب که توسط خودم انجام میشد، کار کردن با انتشارات، چاپخانه، مرکز پخش، وزارت ارشاد برای مجوز و زمانی که طول میکشید تا این کارها انجام شود وقتی روی باورهایم کار کردم ایدهای به من الهام شد که سایت راه بندازم بنابراین نه نیاز به تایید وزارت ارشاد و مجوز دارم، نه نیاز به چاپخانه، نه نیاز به زمان، نه نیاز به انتشارات، نه نیاز به مرکز پخش، چرا انقدر خودم را محدود کنم بنابراین با راهاندازی یک سایت میتوانم مطالبم را بنویسم و مستقیماً منتشر کنم و آن را در همان سایت بفروشم، و حتی میتوانم کتابهای رایگان در اختیار دیگران قرار دهم هزاران امکان دیگر که میتوانم به سایت اضافه کنم چرا بخواهم خودم را فقط به یک کتاب محدود کنم؟ درباره راهاندازی سایت و اینترنت و کامپیوتر و علومی که در این باره هست تا به حال خودم اقدام به یادگیری و راهاندازی نکرده بودم اما اما چون سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا را دیده بودم آنجا من این باور را کسب کردم که با ادامه دادن و تلاش کردن میشود هر چیزی را یاد گرفت و در آن پیشرفت کرد، بعد از اینکه من این سریالها را دیدم در خودم و در محیط اطرافم تغییرات خیلی زیاد ایجاد کرده بودم و هنوز هم ادامه دارد بنابراین به این فکر افتادم که خودم سایت یاد بگیرم و را انجام دهم، همان روزها بود اول بهمن تا دهم بهمن درباره این موضوع توانایی یادگیری و پیشرفت انسان به واسطه تلاش حرکت و ادامه و باور ناخودآگاه به سمت مطالب و اطلاعاتی هدایت میشدند که به من ثابت میکرد فارغ از استعداد میشود هر کاری را ادامه داد و در آن موفق شد، مثل آیهای از قرآن که میگوید: هر کس به اندازه تلاشش بهره میبرد، روز سوم بهمن شروع به یاد گرفتن ساختن سایت آماده بدون کدنویسی کردم روز دهم بهمن سایتم را ساختم و محصولم کتابم و مطالب رایگانی را در آن قرار دادم همه اینها در چند روز اتفاق افتاد چیزی که با خودم آن لحظه فکر میکردم و اشک شوقم را جاری میکرد من بود که با خودم میگفتم من سالها میتوانستم این کار را انجام دهم ولی چرا انجام نداده بودم و خودم را انقدر محدود کرده بودم خدایا شکرت برای این نعمت که انقدر مرا آزاد کردی و دستم را باز کردی. درباره این گیری و انجام دادنم خیلی فکر میکردم و اینکه چطور میتوانم سایتم را بهبود ببخشم چند مسئله برایم پیش آمد که باید حل میشد مثل تغییر شکل ظاهری سایت اضافه کردن امکاناتی مثل ریویو امتیاز دهی ثبت نام کاربران که آسان باشد ودن لیست علاقمندیها مورد علاقهها و درگاه پرداخت که کاربران مستقیماً خرید کنند � دنبال یاد گرفتن اینها و انجامشان رفتم و چند مورد از آنها را یاد گرفتم و انجام دادم دوباره به خودم گفتم ببین چقدر راحت میتوانستم این همه سال اینها را داشته باشم ولی به دلیل محدودیت ذهنم و تلاش نکردن برای یادگیری و ادامه دادن و باور نداشتن این کارها را نکرده بودم، الان دوباره به چند مسئله برخوردم با اینکه فقط 20 روز از انجام این کارها گذشته است من سایتی پر از امکانات مختلف دارم اما چون از طریق آماده بودن سایت این را یاد گرفتم مشکلاتی مثل سئو یا بالا آمدن در صفحه اول گوگل یا حذف یا اضافه کردن یک سری چیزها نیاز دارم که کد نویسی یاد بگیرم تا بتوانم کارهای بیشتری روی سایتم انجام دهم و دو سه روز است که شروع به یاد گرفتن کد نویسی کردم انقدر برایم لذت بخش است که ساعتها پشت سیستم مینشینم و این کارها را انجام میدهم از اینکه میتوانم یاد بگیرم و و انجام دهم خیلی خوشحالم و خدا را شکرگزارم های که میخواهم بگویم این است که من فقط با یاد گرفتن ادامه دادن و انجام دادن عملکرد داشتنن این نتیجهها را به وجود آوردم و اتفاقاً این موضوعات را در سایت خودم بیان کردم. و نکته دیگر این است که من روزانه حدود 4 تا 10 ساعت به یادگیری و انجام دادن مشغول میشوم به غیر از کارهای روزمره و زندگی روزمره.
میخواهم درباره اهمیت تلاش کردن یک مثال بزنم فرض کنیم شخصی میخواهد دوچرخه سواری یاد بگیرد روز اول دو ساعت تمرین میکند 10 بار زمین میخورد و بلند میشود ولی چند متر بیشتر نمیتواند برود، روز دوم دوباره دو ساعت تلاش میکند این بار 8 دفعه زمین میخورد و چند متر بیشتر میتواند دوچرخه سواری کند روز بعد،برای تمرین آماده میشود اما شدت با سرعت بیشتر به زمین میخورد و دیگر دوچرخه سواری را ادامه نمیدهد یعنی یاد گرفتن و ادامه دادن و تلاش را متوقف میکند اگر این شخص سالها دعا کند و از خداوند درخواست کند آیا دوچرخه سواری یاد خواهد گرفت یا مشکلش حل خواهد شد همه مسائل زندگی ما مانند مثال دوچرخه سواری هستند، وضعیت مالی سلامتی روابط عاطفی عزت نفس اعتماد به نفس و رابطه ما با خداوند،،، اگر تلاش نکنیم باور نداشته باشیم حرکت نکنیم ادامه ندهیم و انجام ندهیم یعنی مکرر تمرین نکنیم هیچ وقت نتیجهای نخواهیم گرفت، اگر شخصی که میخواهد دوچرخه سواری یاد بگیرد روز سوم چهارم پنجم و ششم هم ادامه دهد و همینطور پیش برود در نهایت یک دوچرخه سوار حرفهای خواهد شد بدون اینکه قبل از این چیزی از دوچرخه سواری بداند یا استعدادش را داشته باشد بنابراین موفقیت هیچ ربطی به استعداد داشتن ندارد و تنها با یادگیری و تلاش و پشتکار و باور داشتن میتوان هر چیزی را یاد گرفت و در آن موفق شد متشکرم از استاد عزیز و دوستان گرامی در پناه خداوند بزرگ همیشه شاد و پیروز و موفق باشید
به نام رب یکتا…
سلام به استاد عزیزم و تمام اعضای سایت عباس منش، امیدوارم حالتون خوب لبتون خندون باشه، سپاس گذار خداوند که دوباره این فرصت داد تا بیام یک بار دیگه یک کامنت دیگه توی این فضای روحانی بنویسم،
#نکته ها
تحسین کردن خودمون و دیگران برای تلاش کردن و حرکت در مسیر پیشرفت نه استعداد و نتایج…
تلاش و حرکت در مسیر خواسته ها مارو به اون هدف میرسونه نه استعداد و توانایی…
فرزندم رو به خاطر تلاشش تشویق کنم حتی اگر نمره خوبی هم توی درسهاش نگرفت…
تغییرات ذهنی و باورهای ما هست که میتونه مارو به سمت موفقیت سوق بده نه شرایط محیطی نه استعداد نه نوع نژاد نه هیچ عامل بیرونی دیگه…
بیس موفقیت رو تلاش و پشتکار مون بزاریم تا هرجا خسته شدیم ناامید نشیم و ادامه بدیم…
یک مسیر برای موفقیت انتخاب کنم و از تمام توانم برای بهبود توی اون زمینه استفاده کنم…
مهم نیست ما داریم چکاری انجام میدیم مهم اون شخصیت قوی هست که در اون مسیر داره ساخته میشه…
مهمترین عوامل پیشرفت استمرار و ادامه دادن، امید و توکل، توجه به الهامات و باور به خداوند مهمه…
به خودمون و دیگران برچسب نزنیم که استعداد توی انجام هیچ کاری نداریم…
بهبود و حرکت همیشگی که داره کارهارو انجام میده و موفقیتهارو به ارمغان میاره نه استعداد نه هوش و ذکاوت…
ممکن جایگاه من از بقیه که فکر میکنم از من بالاترن و به اصطلاح استعداد بیشتری دارن پایینتر باشه ولی اگه ادامه بدم و ناامید نشم میتونم به جایگاه خیلی بالاتری از اونها برسم…
این من هستم که به خودم پاداش میدم…
مراغب این شگرد ذهن باشم که من استعداد یک کاری رو ندارم و بعد بیخیال انجام اون کار بشم…
مغز و استعداد رو توی هر زمینه ای که بخوایم میتونیم با تکرار و تمرین بهبود بدیم حتی توی کارهایی که تا حالا انجامشون ندادیم…
من باید به دنبال بهبود دائمی باشم…
شیوه مناسب برای انجام هر کار یا هدفی پیدا کنم…
#آیا معتقدم که با تلاش و تمرین میتوانم در مواردی که فکر میکنم به اصلاح استعداد خاصی ندارم پیشرفت کنم یا نه؟
آره من معتقدم که با تلاش و تمرین توی هر کاری میشه پیشرفت کرد، مثلا من چند روز دارم میرم کلاس شنا به پیشنهاد یکی از دوستان و دیدم منی که دست و پاهام با هم هماهنگ نبودن و موقع هواگیری مشکل داشتم با یکم تمرین این موضوع بر طرف شد و هماهنگی بین عضلاتم برقرار شد هرچی بیشتر تمرین کنم مهارتم توی این کار بیشتر میشه،
توی تمام زمینه ها من الان که بهش فکر میکنم همینجوری عمل کردم، یادمه زمانی که میخواستم دوچرخه سواری یاد بگیرم پدرم از این چرخ های کمکی به دوچرخم وصل کرده بود و اول از همه من رکاب زدن و کنترل فرمون رو یاد گرفتم و بعد یکی از چرخ های کمکیش رو پدرم باز کرد من تونستم با چند بار خوردن زمین و تمرین بیشتر در عین حال که هم رکاب میزدم و هم حواسم به مسیر باشه بتونم تعادل دوچرخه روهم حفظ کنم،
درمورد موتور سواری هم به همین شکل بود و اون برام خیلی آسون تر بود یادگیریش چون من بیس اون کارو یاد داشتم و تکاملی داشتم اون کارو یاد میگرفتم و سرعت یادگیری من توی موتور سواری خیلی بالا بود چون بیشتر مهارت های روندن موتور شبیه به دوچرخه هست، و یادمه در مورد ماشین هم هم به همین شکل پیش رفت و وقتی من برای اولین بار نشستم پشت فرمون اون قدر خوب این کارو انجام دادم که خودم باورم نمیشد و دوستی که همراه بود میگفت تو دروغ میگی دفعه اولت نیست که سوار ماشین میشی، البته که تمام این کارهارو خداوند انجام میداد و من هیچ استعداد خاصی نداشتم…
#یکی از کارهایی که در مورد انجامش مقامت دارم و فکر میکنم استعداد ندارم رو انتخاب کنم و یه هدف معقول معین کنم و براش قدم بردارم و نتایج مثبتی که گرفتم رو بیام و بنویسم.
من یکی از مقاومت هام در مورد خودم این بود که دست پاهام رو نمیتونم باهم مچ کنم و مغزم این توانایی رو نداره، جالب شد شروع این دوره آموزشی شنا مصادف شد با انجام این تمرینات این جلسه و این دوره، من اینو یه نشونه میبینم از طرف خداوند و خدا میدونه که محبت هایی پشت این موضع هست،
تا الان دو جلسه از آموزش شنا رو شرکت کردم، از اونجایی که من قبلاً به صورت خود آموز کار کرده بود و خیلی خوب با روش دیداری و شنوایی ارتباط برقرار میکنم با نگاه کردن افراد دیگه توی استرخ کلیت کارو درک کرده بودم و تونسته بودم وارد فضای عمیق استرخ بشم و از پس خودم بر بیام و روی آب شناور کنم خودم رو ولی توی کرال سینه و حالتی که باید رو به آب شنا کنم این هماهنگی بین دست و پاهام و سرم برقرار نمیشد و نمیتونستم هواگیری رو درست انجام بدم، توی جلسه اول این دوره که بیشتر بحث آشنایی بود و زیاد نتیجه ای به دست نیاوردم ولی خیلی خوش گذشت و کلی خندیم و در آخر یه سونا حسابی رفتم و یه ماساژ عالی رو تجربه کردم که همین دوستم برام انجام داد،
توی جلسه دوم استاد تمرین بیشتری رو بهمون داد و این موضع باعث شد تا بتونم این فضا و زمان رو داشته باشم که اون چیزهایی که تئوری آموخته بودم توی عمل استفاده کنم و بعد به چشم دیدم که چقدر بهتر میشدم توی هر دوری که میرفتم نسبت به دور قبلی، خیلی برام جالب بود توی تمرینات اولیه اصلا نمیتونستم این بالانس بین اندامم ایجاد کنم و با هر با تمرین بیشتر وقتی نتایج میدیم و میتونستم هواگیری رو بهتر انجام بدم و بین عضلاتم و حرکت دست و پام این هماهنگی رو ایجاد میکردم انگیزه بیشتری داشتم برای تمرین اصلا خسته نمیشدم و اینقدر انرژی گرفته بودم که دوست داشتم کلاس تموم نشه، این در حالی بود که تایم کلاس مصادف شده بود با وعده شام من ولی اصلا گرسنگی حالیم نبود خیلی دوست داشتم اون حالت رو در خودم و امیدوارم که بتونم برم و هم در جنبه های فیزیکی بتونه این مهارت بدردم بخوره و هم در صطوح عمیقتر زندگیم،
این مهارت میتونه به من کمک که تا هم با رفتار و ویژگی های آب بیشتر آشنا بشم و هم پی به نامحدود بودن ذات خودم ببرم،
توی استرخ به یاد یه چیزی افتاد که توی دین به ما گفته بودن سه تا ورزش باید یک مسلمان خوب یاد داشته باشه و اون شنا و تیر اندازی و اسب سواری هست، وقتی ریشه ای بهش نگاه میکنم میبینم که چقدر درست و چقدر میتونه این مهارت ها به ما توی این مسیر خودسازی و زندگی توی این دریا مطلاتم کمک کنه…
به تعبیری شنا میشه همون وقف دادن خودمون و نگاه مثبت با شرایط حال حاظر زندگیمون و پیدا راهی برای بهبود و حرکت رو به جلو، تیر اندازی هم میشه انتخاب هدف نسبت به شناخت خودمون و شرایط و حرکت به سمتش و دیدن خودمون توی نقطه پایانی، و اسب سواری هم میشه اون باوری که نسبت به خودمون و خدا و جهان پیرامونمون داریم که همه چیز رو میتونیم رام خودمون کنیم تو هر شرایطی اگر به خودمون و خدای خودمون ایمان داشته باشیم…
استاد عزیزم بابت تمام مهربنیاتون سپاس گذارم ازتون، براتون بهترین هارو از خداوند آرزو میکنم و عاشقتونم.
به نام خداوند بخشنده مهربان فرمانروایی زمین آسمان خدای من تسلیم تو هستم من را هدایت کن تو بال پرواز من هستی
سلام استاد جان دل استاد عزیز خاله مریم گرانقدر
در مورد این سوال استعداد
میخوام بگم که نمیشه بگم همیشه به ابن فکر میکردم که من تو همه موارد ابن شکلی فکر کردم من اینجا استعداد دارم یا نه من استعداد ندارم یا اینکه خداوند ذاتی ابن به من داد خیلی جاها بود من این باور داشتم بله این عامل موفقیت این شخص استعدادش تو این زمینه بود و خیلی جاها هم نه
ولی از یک زمانی که از دوران دبیرستان به بعد این اتفاق افتاد خوب من افرادی که دوستان قدیم من بودن میدیم اصلا تو رشته های تو کارهای میرفتن موفق میشدن بعد که سالهای بعد میدیدم میگفتم این فعلانی این همان شاگرد زرنگ کلاس این که بابا فقط صبح تا شب درس میخواند این کی رفت او رشته ورزشی بعد کی موفق شد اصلا باورم نمیشد طرف با یک تن نحیف ضعیف که اون موقع داشت مثلا حساب کن جز کسانی بود که همیشه نمرات 20 بود صبح تا شب درس میخواند و هیچ وقت حتی یک میله ورزشی یا یک توپ به پای ابن فرد نه خورد بود رفت بود تو ورزش بوکس که سنگین ترین خشن ترین ورزش بعد موفق هم شد بود حالا من از صبح تا شب داشتم و ورزش میکردم فوتبال بازی میکردم میدونی این شرایط میدیدم میکردم تعجب میکردم و این ترمز در من شکسته میشد هیچ ربطی ندارند به استعداد بعد یادم زندگی نامه ادیسون خوندم که ابن فرد از نظر درسی هیچ استعدادی نداشت فقط به این دلیل که مادرش این باور بهش القا کرد بود که یک نابغه است و شد ادیسون و یا شخص بزرگ دیگه ولی تو بعضی از چیزها میگفتم نه مثلا صدای خوب این ذاتی این استعداد میخواست بعد یک الگو دیگه دیدم آقای علیمردانی که هم بازیگر است هم دوبلور است اصلا چنان تغییر تو ذهن من ایجاد کرد انکاری بمب درون من ترکید این فرد در دوران کودکی به خاطر یک بیماری به دنیا اومده بود که صدای خیلی خشن سختی که به قول خودش آزاردهنده اما میگفت من باور نکردم اومدم کلی سعی تلاش کردم بعد رفتم وارد فضای شدم که مدیتیشن و ساختن ذهنم که میتونم صدای خودم تغییر بدم که الان شاید تو بعضی از انیمیشن ها شاید 10 شخصیت صدا گذاری میکنه و این باور در من شکسته شد و تا حدود خیای زیادی این باور در من کم شد اما هنوز این باور دارم اما از زمانی که با شما آشنا شدم و فهمیدم قوانین وجود دارد نه استعداد نه نمیدونم ذاتی کلا دیگه هر چیزی که مبینم قشنگ میفهمی که این طرف از تمرین استفاده کرد با از قوانین باور کرد که میشود. حتی یادم من در سنین خیلی کم یادم ین 24،سالگی خوب من مقداری تجربه فروش داشتم اما اینکه بخوام فروشگاه با مدیر فروش باشم اپن موقع ابن تجربه نداشتم و از تجربه کردن هم نمیترسیدم و اتفاقا ذهنیت هم این بود که میگفتم خوب برم عیب نداره یاد میگیرم و همیشه هم تو چیزهای که میخواستم یاد بگیرم خیلی راحت این اتفاق برام میفتن سخت نمیگرم زمان میدم اولین کاری که میکنم ابن میگم چجوری خال کنم لذت ببرم مثل کار که دارم کنه هیچی در مورد نه دستگاه هیوی نمیدونستم اما زمانی که حرکت کردم گفتم میرم یاد میگرم اشکالی نداره و خیلی زود هم یاد میگرفتم به. یک باوری هم من از نوجوانی یک صاحب کاری داشتم این باور اون به من یاد داد گفت حسن هر جا میری حتی برای یک روز برای یک ساعت هم کار کردی سعی کن یاد بگیری این آموختن خیلی بهت کمک میکنه و همیشه اینطوری هر جا میرم چیزی مبینم برام سوال میشه میپرسم ابن چیه این چجوری کار میکنه اصلا به این فکر نمیکنم نه بابا ابن آدم دادی اصلا استعداد داره نه اون آدم خاصی میگم نه همه آدم ها زمانی که به دنیا میآیند یک شکل دارند اما اون علاقه اون دوست داشتن باعث میشه بروند اون کار یاد بگیرند و هیچ وقت از خیلی سال پیش استعداد به هیچ عنوان عامل نمیدونم ولی بعضی وقت ها طرف صداش خوب به. ابن فکر به ذهنم خطور میکنه میگم این استعداد خوبی داره ابن ذاتی است بعد نا خودآگاه اصلا خودش مثال میاره تو ذهنم نه مگه فعلانی استعداد داشت نه خودش میگفت من خوشم اومد رفتم کار کردم توی اون حرف هر روز بهتر شدم اتفاقا یک چیز که یک ماه پیش اتفاق افتاد آقای چاوشی خواننده عزیزمان برخورد کردم به یکی از آهنگ های خیلی قدیمی که حدود بیست پیش دیدم چقدر الان صداش با اون موقع فرق کرد چقدر کیفیت صدای بهتر شد چقدر تحریر قشنگ تری تو اجراش انجام میدهد
مثل زمانی که من میخواستم مغازه بزنم هم به من میگفتن نرو تو نه پدر پول داری نه پشتبان مالی داری برو کار کارمندی بهتر آنا من دوست داشتم برام مهم نبود دیگران چی میگن خودم یک مقداری ترس داشتم اما این اشتیاق این ذوق شوق آنقدر برای من اهرم لذت سد بود میگفتم حالا که اینجوری من میخوام من میخوام مکه هم از اولش مغازه داشتن من میخوام من باید داشته باشم تا اون موقع هم رسبدم بهش برام خیلی بزرگ بود بعد رسبدم دیدم نه خیلی راحت بودم و همان رسبدن باعث شد این انگیزه و این باور نه میشه میشه خیلی راحت میشه بهش رسید خیلی راحت میشه
کلا از کودکی آدم سرکشی بودم آدم حرف گوشی کنی هم نبود بعد خیلی کم پیش اومده که مثلا من بگم من که استعداد ابن کار ندارم نمیتونم مثل کار فعلی که دارم به من میگفت تو از این کاری که داری نه تجربه داری نه چیزی میدونی هیچ نمیدونی و خیلی عامل های دیگه اما زمانی که تصمیم میگیرم کاری انجام بدم که دوستش دارم گوشم به این حرف های دیگران کر میشه حتی مثلا نجوا های که خودم به خودم میدهد هم کر میشم چون لذت اپن اون کار لذت رسیدن به اون کار تجربه کردن برام خیلی مهم تر از چیزهای دیگه هست و وقتی هم میرم اون کار انجام بدم آنقدر لذت میبرم مهم نیست چند ساعت دارم تمرین میکنم چند ساعت دارم مار میکنم مهم نیست تشنه هستم گشن هستم فقط دوست دارم لذت ببرم دوست دارم یاد بگیرم انگاری اون یاد گرفتن اون فهمیدم اون درک باعث میشه که من هیچ چیزی متوجه نشم غیر از اینکه من الان تو این لحظه دارم لذت میبرم
اما یک نکته جالب درباره استعداد که اتفاق افتاد دربار آموزه های شما بود استاد اولش خیلی ذهنم نجوا میکرد نیاز ذهنم نجوا میکرد و هر چقدر گوش میدادم اصلا متوجه نمیشدم شما در مورد. آموزه های که دارید میگید چی میگید هی ذهن من نجوا میکردم ببخشید استاد اینجوری میگم بعد خسته میشدم هی گوش میدادم هی گوش میدادم خسته میشدم میگفتم این استاد چی میگه اصلا معلوم نیست چی داره میگه خب گوش میدادم بعد دیگران هم متوجه میشدن من وارد این آموزه ها شدم میگفتن خودت مسخره کردی این برای تو نون اب میشه چیه فاز برداشتی مثبت مثبت اندیشی بابا اینا همه چرت اگر اینجوری بود که الان کل مردم دنیا حالشون خوب بود هیچ مشکلی نداشتند جمع کن بابا دلت خوش تازه اگر هم میفهمیدن که کم اینارو میخرم رایگان نیست که هیچی دیگه اما من ادامه میدادم یک حسی بهم میگفت این کار درستی است بعد یک جای خسته میشدم میگفتم من مثل استاد خوب نیستم اون اصلا ذاتن برای ابن کار ساخته شد استعدادش تو این کار ذاتی است به. هی فکر میکردم میگفتم چی میگی مگه از اولش با ابن مبحثه استاد آشنا بود این روندی که استاد طی کرد هر دفعه خودش هی بهتر شد سد ابن نبود یک شب به ابن نقطه برسه
اتفاق جالبی که رخ داد داشتم انمیشن نگاه میکردم من عاشق انمیشن هستم کارتون انیمیشن هر دفعه که کسی به من زنگ میزنه جواب نمیدم پیام میدن داری کارتون نگاه میکنی حسن پنج سال از تهران تو دیگه الان بابا بزرگ شدی خجالت بکش میگم بابا دوست دارم لذت میبرم
خلاصه داشتم کارتون نگاه میکردم چه انمیشنی بود انمیشن
پاندای کونگ فو کار 1
اصلا استاد انگاری این انمیشن بر اساس قوانین ساختن هر وقت دارم این انمیشن نگاه میکنم انگاری دارم تمرین میکنم و چقدر من پاشنه آشیل های خودم تو این انمیشن با فیلم پیدا میکردم
مثلا یادم یک فیلمی داشتم نگاه میکردم درباره یک نویسنده آمریکایی بود که به این شخص این حکم داد بودن که با شوروی سابق همکاری کرد خلاصه بعد یادم ابن اتفاق افتاد باران زیاد میزد تو فیلم بعد تو جاده زانو زد بود که آره خدایا چرا کمک نمیکنی بعد من هم لذت میبرم راه درست باید سختی کشید بعد زمانی که دوازده قدم خرید کردم گوش کردم شما گفت همه میگن باید سختی بکشی که اینطور نیست من اونجا تعجب کردم و کلی اولش مقاومت کردم بعد تو فایل مصاحبه با آزاده جان عزیز تو فایل 63 شما گفتید فکر نکنید که این قانون که شما باید بری سختی بکشی رنج بکشی بعد به خواست میرسی نه این یک باور غلط که وجود دارد چنان من میخکوب شدم هی میزدم عقب هی گوش میدادم بعد خودم صحنه های گذشت خودم تو ذهنم مرور میکردم
میخوام به اینجا برسم
تو انمیشن پاندای کونگ فو کار 1 اصلا نه هیچ وقت تمرین کرد بود نه هیچ وقت از نزدیک اسنادی دید بود نه هیچی فقط بادر ابن داشت تو آرزوی اون بود که چی من روزی جنگجو اژدها میشم
حالا کلی استاد دیگه بودن که سالیان سال تمرین سخت طاقت فرسا مرد بودن و با هدایت با یک شکل خاص هدایت پاندا به عنوان جنگجو اژدها انتخاب کردن حتی زمانی که انتخاب شد به عنوان جنگجو اژدها تازه اومده بودن از صفر شروع کن بهش مبارزه یاد دادن در صورتی که باور ابن بود که نه برای جنگجو شدن باید از کودکی آموزش سخت ببینی و هر کاری هم میکردن یا. نمیگرفت تا اینکه به. از مدت ها دیدن مه بخاطر ناراحتی که پر خوری میکرد با حرکات ورزشی رفت بالای کمد ها و کلوچه هارو ب داشت داره میخوره و از اونجا فهمیدم این یابد جور دیگه آموزش داد نه مثل دیگران
و این اتفاق این باعث شد من هم بیام خیلی دنبال این باشم تو زندگی افراد موفق تو زندگی روز مره تو زندگی آدمها هر کسی نگاه کنم به این که چه باوری داره چه شکلی عمل میکنه و چه نتیجه داره چقدر از اون موقع برای من راحتر شد درک مفاهیم قوانین
مثل همین باور تر کودکی من یاد گرفت بودم برو رنج بکش سختی بکش به. به اون نتیجه میرسی شما هزار بار این گفت بودید منتها من نمیفهیدم من درک نمیکردم وقتی ابن الگو ها نگاه میکردم متوجه میشدم هر کسب آرام تر آرامش داره لذت میبره هر روز هم داره بیشتر پیشرفت میکنم نمونه اون یک دوستی دارم همیشه این آدم به قول دیگران خوش شانس ولی چون به شانس اعتقادی نداشتم حتی قبل از آشنای با شما میگفتم نه یک چیز دیگه این حالت اون موقع ربط میدادم به عامل های دیگه اما بعد از آشنای با شما متوجه شدم آرامش آرام بودن لذت بردم توجه کردن به نکات مثبت مثبت حساب کن وسط کار تو یکجای به یک شرایط به ظاهر بد نا مناسب من خود خوری میکردم خودم به در دیوار. میزدم این آرام بود انگار دریای آفتابی ساحل قشنگ بود بعد میگفتم فعلانی تو چرا کاری نمیکنی تو چرا آرام هستی میگفت حرص خوردن من عصبانی شدن من کاری پیش میبره بعد میگفتم نه باید یک کاری انجام بدی باید اینکار کنی کلی داد بیدا فقان ولی اون آرام بود البته هم اون مشکل حل میشد اما اون آرام بود من همچنان پر از عصبانیت خشم بعد اونجا چون قانون نمیدونستم بعد به این فکر میکردم این نوع رفتار آدمها ابن ذاتی هستن بعضی ها که آرام هستن ذاتی هستن بعضی درونگرا ذاتی برونگرا ذاتی تا این که ی بعد از آشنای با شما میشنیدم که نه بابا ابن کوچیک که بود همه همسایه همه محل با دمپایی دنبال این بود همه دیونه کرد بود اما از یکجای به بعد آرام آرام تر شد میدونی این باور در من شکل گرفت نه میشه میشه من هم میتونم من هم میتونم مثلا یک زمانی من خودم همیشه معده درد داشتم آدم بسیار خشمگین عصبانی بودم اما به خاطر یک تضاد باعث شد تغییر کنم و تمرین کردم تمرین کردم و ابن اتفاق افتاد که کلا کن کن آدم دیگه بشم دیگه به هر چیزی الکی پرخاش نکنم عصبانی نشم داد فریاد نزنم البته بعضی وقت ها هنوز دارم اما نسبت به اون سالها خیای خیای کمتر شد ولی ابن حاصل تمرین کردن بود تمرین تمرین تمرین
استاد بینهایت ازت ممنونم بینعایت سپاسگزارم
با سلام خدمت استاد عزیزم و همراهان گرامی
تفاوت ذهنیت قدرتمند کننده و ذهنیت محدود کننده
استعداد
آیا فکر میکنید که با تمرین و تکرار و تلاش میتونید در مواردی که الان مهارت خاصی ندارید و استعدادی درش ندارید خیلی پیشرفت کنید یا نه؟
استعداد چیز ذاتیه با این استعداد یکی بدنیا میاد و باتلاش فراوان تغییر خاصی هم نمیکنه؟
خب در همین ابتدا باید بگم این یکی از پاشنه های اشیل من هست در مورد شغل و حرفه
من همیشه در مورد توانایی نداشتن خودم به خودم میگفتم
و این توانایی به همان معنای استعداد داشتن بوده در ذهن من
که همیشه به خودم میگفتم توانایی پول دراوردن ندارم!!!
چه باور مخربی که از پدر این باور دریافت کردم که همیشه میگفت و هنوز هم میگه پول نیست پول کجا بود پول ندارم پول در نمیاد پول دراوردن سخته و ….
و این انقدر تکرار شده و میشه که میشه گفت میلیون ها بار هم شنیدم و هم کل زندگی م تجربه کردم یک تجربه ای مداوم از مهیا نبودن هر چیزی در زندگی و این باور میشه گفت رفته تو عمق وجود و ضمیر ناخوداگاه من
البته این تفکر توانایی به اعتمادبنفس هم مربوط میشه
که در این سال های اخیر بعد از اینکه من یک شغل خودم زدم و کارم نگرفت و بعد مجبور شدم برم دوباره برای دیگران کار کنم
کم کم به مرور زمان به توانایی های خودم هی بیشتر شک کردم طوری که توانایی در یادگیری که یک زمان در خودم خیلی قبول داشتم هم خیلی کم شد
من سعی در شکوندن این باور دارم که استعداد مهم نیست
اما این در حد یک دانش هست ولی هنوز تبدیل به باور نشده
از کجا میدونم از اینکه هنوز ذهنم یکی میبینه موفقیت مالی بدست اورده میگه اون پول دراوردن بلده
این بلد بودن یعنی همون توانایی داشتن در ضمیر ناخوداگاه من
خیلی جدیدا مخصوصا از زمانی که دوره 12 قدم شروع کردم رو این بخش دارم کار میکنم که من هم توانایی پول دراوردن دارم و از همین مهارت هایی که بلد هستم میتونم پول در بیارم
من این باور دارم که خیلی مهارت هام شاید از خیلی ها بیشتر هست
ولی اینکه تو باور داشته باشی از این مهارت بتونی کسب درامد در حد عالی داشته باشی هنوز در من شکل نگرفته
البته که از قبل بهتر شده و این و ازاینجا میدونم که الان داره درامد جداگانه ای بدست میارم بغیر از اون حقوق ثابت و به میزان تکرار و کار کردن روی خودم این میزان هم زیاد میشه
من در بخش یادگیری همیشه خودم ادمی میدونستم که توانایی یادگیری دارم
این باور هم از کجا اومد؟
از اینجا که من سال 85 اولین بار که کامپیوتر خریدم پسر خاله م یکبار اومد و یک توضیح سرسری داد در مورد نصب ویندوز و گفت تو که زبان ت خوبه تا حدودی هر بخش ترجمه کن و پیش برو
و من هم یکبار همین کار انجام دادم و بعد یاد گرفتم و تا زمانی که یکجا خواستم برم سرکار خدمات کامیپوتری بود و من از اونجایی که نصب ویندوز بلد بودم به کارفرما گفتم من یک روز هم اموزشی نمیام و از همون روز اول باید برام حقوق در نظر بگیری چون بلدم و این در حالی بود که باقی پرسنلی که میاورد 2 ماه اموزش بدون حقوق بودن
و مسیول فنی 3 شعبه ش همسرش بود و زمانی که من رفتم مشغول شدم بعد چند مدت به خانم ش گفت نمیخواد بیای چون خانم مقدس اینجا رو میچرخونه
در ابتدا من فقط نصب ویندوز بلد بودم
ولی مزیتی که کار من بر همسر کارفرما داشت این بود که من هر جا به سوالی برمیخوردم در گوگل انگلیسی سرچ میکردم و کلی منابع خارجی جلوم بود و اون از منابع فارسی استفاده میکرد و در مدت چند ماه چندین برابر همسرشون پیشرفت کردم و حتی بعد انقد اعتماد بنفس داشتم و بدست اوردم که معمیرات لپ تاپ به صورت تجربی با قبول هزینه ش در صورت ایجاد مشکل قبول کردم و کم کم تا حدودی بازکردن لپ تاپ هم یادگرفتم و تعویض قطعات انجام میدادم
حالا یه نکته هم بگم( از کجا اون سرچ در انگلیسی من بیشتر بهم کمک کرد؟ یک روزی یک پوشه خالی داشتم به همسرکارفرما نشون میدادم و با تلفظ فارسی کلمه EMPTY ام پی تی تلفظ کردم و همسرش خندید و با مسخره کردن گفت منظورت امپ تی هست؟ اون لحظه خیلی بهم برخورد و گفتم حالا که اینطور شد از طریق همین زبان از تو پیشرفتم خیلی بیشتر میکنم البته در کل من سرچ هام بیشتر انگلیسی بود ولی از اونجا به بعد دیگه حتی اگه جملاتی متوجه نمیشدم میرفتم دونه به دونه ترجمه ها رو درمیاوردمو خلاصه اینطوری شد که من بعد چندماه انقد پیشرفت کردم که کارفرمام به همسرش گفت دیگه نیاد و این برای اون خانم خیلی گرون تموم شده بود)
خلاصه خواستم بگم من در زمینه ای که اصلا هیچ چیزی از کامپیوتر نمیدوستم ولی قبول داشتم که میتونم
ولی بعد چندسال که کار خودم از دست دادم این اعتمادبنفس خیلی کم شد در تمام زمینه ها
از طرفی مقایسه هم زیاد میکردم با دوستان خودم که زمانی که من پسرفتم شروع شد اونها پیشرفت میکردن
اما متاسفانه این باور خیلی مخرب که پول دراوردن سخته رو باید بتونم بشکنم و هر روز به خودم که هر مشتری خدا میفرسته میگم
میگم دیدی قرار نیست سخت باشه پول دراوردن و کار من ارزش داره و مردم به راحتی حاضرن بابت ش پول بدن
البته که خییییییییلی نیاز دارم به تکرار و هر چه این درامد و حساب بانکی بیشتر بشه خب قطعا باورهای من هم بهبود پیدا میکنن.
در زمینه کار های هنری و مربوط به هنر من همبشه فکر میکردم که استعداد ندارم
و معنای استعداد در ذهنم این هست که یک کاری انجام بدم برای اولین بار و همون بار اول خیلی بتونم خوب انجام بدم
الان یک سری مواردی که من توشون به نظر استعداد نداشتم و میگم: رانندگی که میترسم شنا هم میترسم نقاشی که اصلا توش صفرم و خطاطی
حالا من در دروه 12 قدم در کامنت هاش عنوان کردم که یک مهارتی و شروع کردم جدیدا
اون هم خط هست
من سرکارم چون تبلیغاتی هست بنر هم داریم و گاهی بنر تسلیت و کربلا هم میاد که فوری میخوان و نیاز هست با دست یک بخشهایی نوشته بشه
و ما قبلا میدادیم همکار بنویسه
ولی الان یک چالش جدید شروع کردم 2 هفته ای فک کنم میشه که خودم بنر ها رو مینویسم و جالبه که تمرین خیلی خاصی هم ندارم و قبل از اینکه هر کلمه ای رو بنویسم یکجا تمرین میکنم و بعد مینویسم
من همیشه خطم خوب بوده البته باخودکار ولی با ماژیک های بزرگ بنر نویسی یا قلم خوشنویسی خب متفاوت هست
از همه جالبتر اگه قبلا بود یا حتی معصومه دو سال قبلی که اعتماد بنفس ش از دست داده بود قبلو نمیکردم
ولی یک روز که کارفرمام گفت از الان تو بنویس خیلی راحت قبول کردم و الان دارم بهتر میشم
البته یکسری حروف و کلماتی هست که نیاز به تمرین خیلی بیشتری دارم ولی دارم انجامش میدم
و من در دوران نوجوانی چندین بار میخواستم خوشنویسی یاد بگیرم و یکم که تمرین میکردم سریع میزاشتم کنار و میگفتم من استعداد ندارم
الان تازه یادم افتاد
این نوشتن چه خوبه!!!
الان که دارم فکر میکنم من چندبار قلم نی خریدم و دوات؟
هر بار خشک شد انداختم دور چون میگفتم استعداد ندارم و از صدای قلم نی بدم میومد
تا جدیدا هنر کالیگرافی اومد که با ماژیک هم میشه نوشت و من چقدر خوشم اومده از این هنر و بخاطر همین کالیگرافی شروع کردم به این نوشتن بنر
چه جالبه منی که در گذشته میگفتم استعداد ندارم الان پس چی شد؟
فقط اعتمادبنفس م بیشتر شد
تازه الان کار مردم و اگه خراب بشه هزینه داره هر بنر ولی راحت پذیرفتم
ولی قبلا که فقط برا خودم مینوشتم و نهایتش بک برگ باطل میشد!!!!!!!
این اعتماد به خود چققققدر مهمه
من چقدر دارم پیشرفت میکنم
تازه از شروع 12 قدم اومدم یک کیف با مکرومه برای خودم قلاب بافی هم کردم که تو دوره نوشتم
و چققققققدر زیبا شده با اینکه اولین کیف من هم هست میبافم و اصلا بافت مکرومه انجام نداده بودم و و جالب تر منی که همیشه به خودم میگفتم من سلیقه زنانه ندارم و همیشه حسرت میخوردم سر این موضوع الان نگاه میکنم که من چقدر سلیقه به خرج دادم سر همین کیف و چقققققققققدر زیبا شده حقیقتا خیلی زیبا شده و راحت میشه برای فروش گذاشت تو اینترنت
حالا که این ها رو مینویسم میبینم این ها همه خودشون منبع درامد هستن
و منی که میگم استعداد پول دراوردن ندارم در حالیکه این ها رو بلدم
برام جالبه چقدر خوبه این نوشتن که همینجا برام سوال پیش میاد و جوابم داره میگیرم در لحظه و اگاه تر میشم به خودم
اینکه منی که همیشه میگفتم فقط در کارهای تخصص مردانه که کامپیوتر و سخت افزار و این ها هست استعداد دارم
ولی میبینم الان کارهای هنری و ظریف مثل خطاطی مثل قلاب بافی هم میتونم انجام بدم حتی اشپزی
و اینکه از دید دیگران حتی خیلی ها باورشون نمیشه که منی که در کارهای کامپوتری انقدر خوب بلدم یا خیلی سریع میتونم یادبگیرم و راه حل پیدا کنم چطور در کارهای ظریف هم انقدر استعداد دارم
البته که من الان بهتر میتونم درک کنم این ها همه از این باور میاد که من میگم توانایی یادگیری دارم
در مورد رانندگی من گواهی نامه دارم ولی الان حدود 15 ساله گواهینامه گرفتم ولی رانندگی نکردم و وسیله نداشتم برای تمرین و ترس از تصادف همیشه چیزی بوده که در پس ذهن من بوده و یکی از اون مهارت هایی که باید یادبگریم و اون ترس بریزم
من همیشه این مثال برای خودم میزنم
میگم : معصومه ؟ چند درصد مردم جهان رانندگی میکنن و یا کلا بلد هستن؟ شاید چیزی حدود 70 تا 80٪
بعد میگم چند درصد مردم جهان مهارت تایپ 10 انگشتی دارن؟ شاید 5 تا 10٪!!!
ولی تو خیلی راحت یادگرفتی وبلدی حتی یک ماه هم طول نکشید یادبگیری
استاد راستش در زمینه یادگیری ذهنم مقاومت داره با اینکه باید تلاش بسیار کرد تا به نتیجه رسید
یعنی کلا اگه چیزی به مهارت یادگیری نیاز داره در بیشتر موارد ذهن من میگه باید راحت بدست بیاد
البته این راحت نه اینکه حرکت نکنم نه ولی اینکه خیلی سخت بدست بیاد نه
کلا ذهن من نمیدونم راحت طلب چیه
میگه باید حرکت کرد تلاش کرد
ولی این تلاش به سختی نباید منجر بشه به حالت ملال اور باشه ذهنم من رها میکنه
البته این حالت در سال های اخیر در من بهبود پیدا کرده که من توانایی یادگیری دارم
یادم میاد که جدیدا به این شغل تبلیغاتی وارد شده بودم
برای چاپ با دستگاه ریسو که یکم مشکل داشت و در کل غلق داشت من اوایل میگفتم نمیتونم یادبگیرم وکلا به دوستم میگفتم نمیشه یادگرفت این بد غلق هست
البته من قبلا بادستگاه ریسو کار کرده بودم سال ها قبل مشکلی هم نداشتم ولی این ریسو مشکل داشت و جوری که خود کارفرما هم به درستی نمیتونست خیلی سریع فرم گیری کنه و چند فرم باید خراب میکرد
ولی خلاصه من ادامه دادم و گفتم باید یادش بگیرم این چه غلقی داره
بعد انقد مهارت پیدا کرده بودم که اصلا فرم خراب نمیکردم که هیچ حتی کارفرمام اینطور غلق دستگاه هنوز نمیدونه جوری که من یادش گرفتم حتی سرویس کار که میومد سرویس کنه میموند تو کار این دستگاه
ولی الان که نگاه میکنم سرسخت هم هستم در یادگیری و جایی که نیاز به یادگیری هست خیلی راحت جا نمیزنم ولی اینکه یک کار همیشه تلاش فراوان و سخت بخواد نه
یک مهارت باید جوری یادگرفتم که بعد یک دوره کوتاه خیل اسون بشه
بله شده که اول کار نیاز به تلاش بیشتر داشته باشم نسبت به دوستم در چیزی که البته بیشتر در درس بوده در دوران تحصیلی ولی بعد بهتر میشدم
اما در کل غیر از کارهای فنی مردانه اکثرا باور دارم که توانایی یادگیری دارم و ذهنم و یک ذهن باهوش میدونم البته که تست ای کیو هم قبلا داده بودم 130 بود و این نتیشجه هم بی تاثیر نبوده رو باورم
حالا شاید این تست اصلا درست نبوده باشه و خیل معتبر نباشه که در سایت های خارجی زده بودم ولی در کل بهم باوری داده که توانایی یادگیری دارم
من البته در کارهای فنی مثلا خودم اتو سشوار خونه خراب میشه باز میکنم و تا حدودی تعمیر میکنم( چون داداشم اصلا دست به هیچی نمیزنه منتظر همیشه پدرم درست کنه و من اصلا حوسله ندارم منتظر باشم پدرم بیاد و کلی غر بزنه و خودم دست به کار میشم)
هی که به خودم نگاه میکنم میبینم عهههههه من چقدر توانایی دارم اون جسارت در خودم مبیبینم
این جسارت داشتن خیلی مهمه در یادگیری اینکه حرکت کنی
اینکه قدم اول برداری این جسارت بهت اجازه میده قدم اول برداری و من این سال ها که اعتماد بنقس م ازدست داده بودم این جسارت در من خیلی کمرنگ شده بود و الان به لطف استاد و این سایت و قدم اول دارم برمیگردم به اون باور درونی م
چقد احساسم بهتر شده با نوشتن این کامنت
هی این روزها عقب افتاد ولی امروز گفتم حتی تمرین ستاره قطبی اگه دیرتر انجام بشه اشکال نداره ولی این تمرین بیام انجام بدم
نکته مهم اینکه با یادگیری هر مهارتی بهت این جسارت و باور میده که میتونه تو چندین کار دیگه مهارت کسب کنی به راحتی! تاکید دارم به راحتی!
من در ادامه دادن همیشه مشکل داشتم
و با دوره 12 قدم و تمرین ستاره قطبی باعث شده من چند عادت روتین زندگی شروع کردم و دارم ادامه میدم و این ادامه دادن و تعهد داشتنه باعث میشه من خودم خیلی بیشتر باور کنم برای یادگیری هر چیز جدید و ادامه دادن در یادگیری
این روزها این تلاش و ادامه دادن خودم برای همین کامنت نوشتن از خودم سپاسگذاری میکنم و تشکر میکنم از این ادامه دادن و این تلاش کردنه
که داره نتایج مالی هم برای من میاره
من کوچکترین نتایج هی دارم تکرار میکنم تا بیشتر و بزرگتر بشه
در زمینه تلاش کردن در فوتبال من خودم به نظرم کریستیانو رونالدو رو من خیلی باور دارم که ادم پر تلاشی هست و اصلا نمیگم این استعداد خاصی داشته و ذاتی بوده
شاید مسی یجوری حس میکنم الهامی و هدایتی بازی میکنه و مهارت مسی یک نوع پیروی از الهام میدونم
ولی در مورد رونالدو باورم اینکه تلاش میکنه که همچین امادگی جسمانی داره مثلا برای اون پرش هاش تلاش کرده نه اینکه استعداد در پرش داره
رونالدو یکی از بزرکترین الگوهای تلاش کردن هست در دنیا
مثال علی دایی فرمودید
خیلی ها میگفتن علی دایی تکنیکی نیست و من همیشه میگفتم همینکه مهارت داره کجا جاگیری کنه که موقعیت گل وجود داره این خودش یک مهارت هست و مهم اینکه از استعداد و مهارت درست استفاده کنی
اگه 10 نفر دریبل بزنه ولی بزنه اوت فایده ای نداره و اینکه از مهارت درست استفاده بشه هم اهمیت داره درست ازش استفاده کنی
من یک مقاومتی ذهنم داره اینکه شما میفرمایید که ما همه از یک سیستم عصبی مغزی برخورداریم من این همیشه به خودم میگم در مورد پول دراودن ولی خب ذهنم منطقی و نمیدونم چطور بهش جواب بدم تا بپذیره
من استعداد اون مهارت اولیه میدونستم همیشه
البته اینکه مغز میشه بهبود داد کامل باور دارم
در حال حاضر همین مهارت خطاطی روی بنر در حال کسب مهارت هستم و از این به بعد هم میام هر بار پیشرفتم یادداشت میکنم که مثلا امروز تونستم کلمه می در غلامی بهبود بدم چون الان یکی از ضعف هام همین کلمه هست
باید بیام این برای خودم یادداشت کنم که این بهبود یادم بمونه و ذهنم باورکنه استعداد مهم نیست و شیوه یادگیری م باید تغییر میدادم
الان میام هر روز هر کلمه که نیازه رو یاد میگیرم نه اینکه بیام بشینم از اول حروف الفبا رو یادبگیرم
چون اون شیوه برام حوصله سربر بود د رحالیکه اینجوری به صورت عملی و در لحظه دارم یاد میگیرم و همون لحظه در کارم استفاده میکنم برام این شیوه که سریع جواب میبینم و ازش استفاده میکنم اینجوری برای من کار امد تر هست
حالا رانندگی هم زمانی که ماشین در دسترس من قرار بگیره انجام میدم یا زمانی که درامدم بهتر شد تونستم کلاس شنا برم هم حتما باید یادبگیرم
بعد این مهارت خط میخوام سراغ کالیگرافی برم که خب انواع خط هست و میتونه درامدزا هم باشه برام
خیلی ممنون بابت این فایل استاد
باید نوشته خودم بارها بخونم و یاداوری کنم که من چه مهارت هایی کسب کردم و توانایی خودم بیشتر باور کنم که میتونم پول در بیارم از خیل کارها
یا مهارتی که هر روز یک ثبت نام اینترنتی و یک چیز جدید دارم یادمیگیرم که به درامد من هم کمک میکنه
استاد خیلی از شما سپاسگذارم
خیلی این فایل ها عالی و کمک کننده هست
در پناه خدای مهربان.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
خدایی که هر چه داریم از نعمت اوست و هر چه نداریم از حکمت اوست
سلام به استاد عزیزم مریم جان شایسته و تمام دوستان منحصر به فرد من در سایت عباس منش زیبا
قبل از شروع صحبت هام در مورد این 5 جلسه بی نظیر که در مورد ذهن محدود و قدرتمند کننده ، باید بی نهایت بار ازتون تشکر کنم که به فکر همه هستید و تمام جنبه ها رو برای رشد بهتر مخاطبین سایت فوق العادتون در نظر گرفتید و همچین محتوای خفنی رو بصورت رایگان اشتراک گزاری میکنید
تو این سری فایل ها بی نظیر تیکهای بزرگی از ذهن من شروع به استارت زد و چند تا هدف جدید هم در ذهن من شکل گرفت
چقدر فوق العادست آگاهی های سایت ، فاصله گرفتن از این مطالب آدم رو از نعمت اصلی الهی دور میکنه و چقدر کار نتیجه بخش و پر نیازی برای من در طول روز مره ام
متاسفانه زمانی که یک هفته مسافرت بودم و از فضایی سایت دور شدم که این یک اشتباه بزرگه چون با آرامشی که تو سایت میگیری عحیب و غریب میتونی خودت رو تو مسافرت به زیبایی و آرامش بیشتر هدایت کنی ، از قضا من وقتی مسافرت میرم یکم ریتم روزانم بهم میخوره و وقتی برمیگردم یک هفته طول میکشه دوباره به ریتمم برگردم
بابد تلاش بکنم که از این موضوع به نفع خودم و خواسته هام استفاده کنم و این درست یک ذهن قدرتمنده
و خلاصه که بگم خدمتتون از سایت و آموزش هاش دور نمونید که اصل جنس همیشه اینجاست تبرُک و تازه
طی 5 قسمت از فایل ها کلی جمع بندی های قشنگ درونم شکل گرفت و از استاد درخواست میکنم فایل ها ادامه دار باشه تا روشنایی درونم و راهم رو از این آگاهی های بی نظیر الهی تامین کنم اصلا مطمئنم که اومدن این فایل ها کلی خیر و برکت رو در پسش توی زندگی های ما جاری میکنه و کلی لذت میبریم از این همه نعمت خداوند
خدای مهربانم بی نهایت بابت همه چی شکرت
همگی در پناه الله مهربان شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
به نام خدای زیبایی ها
سلام استاد عزیزم،مریم جان و تمام دوستان عزیز در این سایت الهی
چند روزیکه دارم روی این فایل فکر میکنم و میخوام کامنت بزارم ولی هر باری این ذهن میگه چه کاری رو میخوای یاد بگیری که هر کاری باشه باید به شهر دیگه برم چون امکانش تو اینجا نیست و همین ترمز رو میندازه جلوی پام و میگه نه حرکت کن و نه کامنت بزار!!!
دیشب توی خواب بهم گفتین تا زمانی که کامنتت روی این فایل نیاد از فایل جدید خبری نیست و دیدم واقعا همین طوره!چند روزیکه فایل جدید نیست و گفتم بیام هر چی دلم گفت بنویسم و بی ربط و نا مربوط هم باشه مشکلی نیست چون از دلم و عمق وجودم بر میان این حرفا!و این چقدر برام نشونه ی خوبی بود که هم راستا هستم با ذهنم و قلبم که این جوری جواب میده و صدای نجواگر ذهن رو خاموش میکنه …
استاد جانم !به لطف آموزه های شما در طی بیش از دو سال،خدا ما رو (من و خواهرم!که با هم کار می کنیم) به جایگاهی رسونده تو شهری با جمعیت کمتر از پونزده هزار نفری که به جرات جزوء اولین ها و حتی بهتر از تمام کسانی که قبل از ما به این کار مشغول بودند و سابقه ی طولانی در این حوزه داشتند رو رسونده که جز خودش و خودش کاره هیچ کسی نیست و میدونم و اطمینان دارم که راهمون روشنه چون نشانه هاش داره میاد و اعتماد به خدا جواب میده!!!
استاد جانم!یعنی هر دمی که نفس می کشم و هر بازدمی،شکر و سپاس این خدا رو بگم کمه و عاجزم!توحید و یگانگی اش ،و باور به اینکه تمام قدرت جهان در اختیار خودش هست نیرویی بهم میده و مرا مشتاق تر که در هر لحظه فقط به خودش وصلم و اشک هایی که بی وقفه می ریزند از شوق و قدرتش…
احساسات لطیف و خدایی شما رو درک میکنم و اون اعتمادتون به خدا رو باور و امیدوارم تمام کسانی که توی این راه هستند طعم خوش خوشبختی و لذت هر لحظه از زندگی رو درک کنند…
استاد جانم!فایل های رایگان و دانلودی رو از اول شروع کردم و دارم گوش میکنم و هر باری این تو گوشم زمزمه میشه که استاد از همون اول اصل رو درک کرده و خدا هدایتش کرده تو این مسیر و روز به روز رشدش داده،همون حرفاست فقط کمی دقیق تر و چقدر به خودم میبالم و شکر خدایم رو میکنم که مسیر زندگیم رو به سمت شما هدایت کرد تا در لحظه به لحظه ی این زندگی سراسر شوق و لذت،عشق بورزیم…
ظرف درونی ام بزرگتر شده و رنجشم کمتر،موندن تو احساس بد رو کمتر کردم و در عوض آگاهانه تمرکزم رو از احساس بد دور کردم،شکر و سپاسگذاریم بیشتر شده و جریان نعمت و سلامتی،ثروت،مشتری های عالی،اتفاقات خوب!!!بیشتر…اعراض از ناخواسته هام کمتر در عوض تا بوده لذت از زیبایی های پروردگارم بیشتر…
رابطه ام با همسرم فوق العاده شده و جواب درخواست هایم از خدا بیشتر…
چند روزی بود هلال ماه کامل توی سیاهی شب دلبری میکرد و منم عاشق ماه و ستاره و کیهان،شب کلی عکس ازش گرفتم و شکر خدایی که خلقتش به این زیبایی ست خودش چه عالمی دارد و شب موقع خواب بهش گفتم هر زمان دوست داشتی بیدارم کن و پرده ی اتاقم رو باز کردم…
به خدا میدونم باورتون میشه!چشامو باز کردم نصف شبی و ماه کامل رو جلوی روم و با نورانیت و درخشش کامل که انگار برای من آورده بود پایین!!!نمیدونم تجربه اش کردین یا نه؟!وقتی ساعت یازده ،دوازده شب هست خیلی فاصله داره ماه از زمین ولی نصف شب خیلی نزدیک بود و خیلی پایین اومده بود،اشک تو چشام جمع شد و گفتم شکرت معبودم که هر چه رو میگم در جا اجابت میکنی و همراه شد با طنین زیبای اذان و پیچیدن این که خدا بزرگ است و نیست خدایی جز او…چقدر حس نزدیکی،چقدر این حس که هیچ فاصله ای بین من و تو نیست و چقدر عالم روحانی و رویایی که تمام شب در سکوت بودند تا عشق بازی من و خدا رو به تماشا بنشینند…
استاد جانم!سپاسگذار وجود ارزشمند شما هستیم که رفیق شدن با خدا رو بهمون یاد دادید…
سلام دوست عزیزم
چه کامنت زیبایی نوشتین
چقدر حس زیباییه این نزدیکی به معبودت
اینکه لطف خدا بیشتر از جرم ماست رو بارها در زندگیم حس کردم
مدتیه دخترم بخاطر تماشای زیاد تی وی لجباز شده بود من هم نتونستم وقت بذارم و زیاد باهاش بازی نکردم دیشب به خدا گفتم خدایا من تو مسیر هستم فقط چون وقت نذاشتم توقف کردم خودت یه کاری کن درخواست تی وی نکنه و امروز بعد از مدت ها این اتفاق افتاد و دخترم فقط یک بار خیلی سطحی درخواست کرد و من اصلا براش روشن نکردم و کل روز به بازی گذشت متوجه شدم که خیلی شادتر و سرحال تر شده و اکثر درخواست های من رو اجابت میکنه
خداوند رو سپاس گفتم که در هر شرایطی حتی اونجایی که از مسیر هم خارج میشیم باز به فکر ماست
در پناه الله یکتا باشید …
بنام پروردگار بی همتا و یکتای مهربانم
سلام و درود بر جهان هستی پُر از نعمت و فراوانی
سلام و درود بر استاد عزیزم
سلام و درود بر خانم شایسته نازنینم
سلام و درود بر تمام خانواده بزرگم در سایت الهی عباسمنش
سوال ؟
آیا فکر می کنی با تمرین، تلاش و مداومت می توانی در مواردی پیشرفت کنی که اکنون درباره آن مهارت خاصی نداری یا به اصطلاح با استعداد نیستی؟
جواب =
من باور دارم انسان هر چیزی را میتواند یاد بگیرد و در آن مهارت پیدا کند و اعتقاد دارم که توانایی خداوند در وجود تمام انسانها هست و ربطی به هوش و استعداد ندارد فقط زمان یادگیری آنها باهم فرق میکند .
انسانها آن چیزی را که دوست دارند سریعتر و راحتر مهارت پیدا میکنند .
اگر به کاری که انجام میدهند حالا در هر زمینه ای که باشد علاقه داشته باشند خوب زودتر و آسانتر پیشرفت میکنند چون هر چقدر مسیر انجام دادن آن کار و کسب کردن مهارت در آن سخت باشد او آن سختی را نمیبیند و با عشق و لذت آن را انجام میدهد و اصلا خسته و ناامید نمیشود تا به مهارت و موفقیت در آن برسد. اما اگر آن را دوست نداشته باشد حتی اگر آن کار بسیار ساده ای هم باشد او با تقلا و تلاش زیاد انجام میدهد و زمان یادگیری و کسب مهارت هم برایش طولانی میشود و لذتی هم از آن نمیبرد .
تمرین =
من بعد از دیپلم و قبول نشدن در دانشگاه دولتی در شهری که زندگی میکردم (چون پدرم هزینه برای دانشگاه برایم نمیداد ) به اصرار و پافشاری خواهرم رفتم آموزشگاه آرایشگری با اینکه به آن خیلی علاقه نداشتم اما خیلی سریع یاد گرفتم و بعد از یکسال شاگردی آرایشگاه زدم و خیلی هم مشتری داشتم و باور داشتم من هرچیزی رو یکبار ببینم یاد میگیرم حتی خیاطی را بدون اینکه کلاس برم من فقط یکبار انجام دادم و بعد در زمان کمی خیلی واردتر از خواهرانم که آنها آموزشگاه رفته بودن شدم تا جایی که من برای آنها خیاطی میکنم .
الان هم اگر چیزی بلد نباشم تو اینترنت سرچ میکنم و بعد انجام میدم برای همین اعتقاد ندارم که حتما باید استعداد داشته باشی تا مهارت داشته باشی هر کاری را توجه کنی و تمرین کنی توی آن مهارت کسب میکنی . من بعد از ورشکستگی که داشتم با اینکه در آرایشگری مهارت زیادی داشتم دیدم هیچ علاقه ای به آن کار ندارم برای همین از خداوند هدایت خواستم و خداوند منو هدایت کرد و من وارد حوزه املاک شدم .
من از منطقه امن خودم خارج شدم و پا روی ترسهام گذاشتم و گفتم خدا هدایتم کرده پس این درست ترین راهه و با اینکه هیچی از کار املاک نمیدونستم به خودم میگفتم اشکال نداره یاد میگیرم و با توجه کردن و سوال پرسیدن و مطالعه کردن در زمان کوتاهی خیلی اطلاعات کارشناسی پیدا کردم طوری که برای قیمت یک ملک به من زنگ میزدند و از من میخواستن قیمت گذاری کنم.
از زمانی که با درسهای استاد آشنا شدم بهتر و بیشتر خودم را شناختم و تازه متوجه شدم مثلا چه باوری باعث چه اتفاقی در زندگیم شده .
من برای آموزش کامپیوتر ثبت نام کردم که یک سری کارها را که میخواهم انجام دهم را یاد بگیرم اما سر کلاس بعد از چند جلسه احساس بی استعدادی بهم دست داد و انصراف دادم و کلاس را ادامه ندادم ، بعد نشستم فکر کردم متوجه شدم که مدرس من با اصطلاحات خاصی صحبت میکرد و پیچده آموزش میداد و این باعث شده بود ذهن من خسته بشه و مطالب رو نپذیره و گرنه کامپیوتر هم مثل چیزهای دیگه با مطالعه و تمرین کردن به راحتی میتونم یاد بگیرم .
یکی از کارهایی که برای سال جدید برنامه ریزی کردم آموزش کامپیوتر( البته طراحی کردن برای ساختمان ) و آموزش زبان انگلیسی است و در خودم دارم این باور را درست میکنم که با توکل به خدا آنها را براحتی یاد میگیرم .
از استاد عزیزم بابت این آگاهیها سپاسگذارم
همگی در پناه خداوند شاد ،سلامت و ثروتمند باشید
به نام خداوندی که هر آنچه داریم از اوست
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سپاسگزارم از خداوند و شما استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان سایت
من سال دوم راهنمایی ریاضی مردود شدم ولی همون درس با یه معلم دیگه نمره 19 گرفتم
بله پشتکار خیلی مهم و اون چیزی که من وقتی میخوام انجام بدم درست انجام نمی دم و در اون متاسفانه خیلی کند عمل میکنم
یا وقتی از کار ورزش دوست دارم و تبلی میکنم
یا به خاطر اینکه یه سری صحبتهای خانواده برای اینکه ما الان باید کار کنیم یا ما شرایط این نداریم این تو ذهنم که میره از هر چیزی بدم میاد
و میگم نمخواد