رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم» - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-44.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-02-12 09:48:162024-06-27 06:20:54رابطه ی ما با انرژی ای که «خدا نامیدهایم»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام برخانواده بزرگ گرم وصمیمی سایت استاد عباس منش انشالله که همیشه زندگی به کامتان شیرین وعالی باشد وبه امید آرزوی بهترینها به استاد خوبیها جناب آقای عباس منش .استاد محترم فقط کمی میخواهم ازمطالعه دوره های موفقیت مختصرا توضیح دهم وبعد با اجازتون جواب سوال را به عرض عالیتان برسانم مدت 10 ساله که دنبال موفقیت روانشاسی هستم ودر این مدت کتابهای زیادی خوندم حدود سیصدتا بیشترتا اینکه باسایت زیبای شما توسط خواهرزاده عزیزم آشنا شدم وخدا را شکر که برام تاثیر زیاد داشت .استادمحترم اکثرکتابهاوفایلهای شما راخریداری کرده ام وخونده ام که واقعا برایم تاثیر گذار بودند بخصوص کتابهای رویاها وراهنمای درون که تونستم خودم رابهترازگذشته بشناسم وخدای خودرا،جاداردازشما وخداوند یکتا ممنون وشکرگذار باشم درهرحال آشنایم باسایت شما باعث شد اکنون که 42ساله هستم نسبت به زمان 22سالگیم جوانترگردم وشورشوق خاصی درخودم میبینم من قبلا به فشارخون مبتلا بودم وورزشکاری باروحیه پایین بودم اما الان نسبت به 20سال پیش ازلحاظ فیزیکی وفکری درحد عالی قرار دارم من فن های که در گذشته نمیتونستم به حریف بزنم الان مثل آب خوردن فنو اجرا میکنم ناگفته نماند رشته ورزشی بنده کشتی میباشد که قبلا میخاستم وضع مالیم بهتر شود تمرینات را فشرده کنم متاسفانه هرچه منتظرموندم که وضعم مالی آنچنانکه میخاهم بهتر شود نشدمن هیچوقت نمیتونستم به خاطر مسائل مالی به تمریناتم خوب برسم بااینکه چند حکم قهرمانی در حد استان داشتم ولی عالی نبودباخوندن کتابهای شما وخانم استرهیکس دیدگاه دیگری به زندگی پیدا کردم طوری که هم اکنون 3روز تمرین کشتی یک روزبدنسازی ویک روز کوه ویکروز نیز استخر هستم وباروحیه عالی ورزش میکنم آنچانکه درسالن با سنهای 20 سال پایین تر از خودم راحت کارمیکنم وبهترهستم وتصمیم دارم انشالله در مسابقات شرکت کنم من روحیه وقدرت فکر را ازهرچیز دیگر سرتر میبینم وخودم را خیلی آمادتر از گذشته میبینم احساس میکنم الان وضعیت جسمانی خیلی بهتری به گدشته دارم طوری که نسبت به گذشته وضعیت مالی بدتری دارم یعنی الان هم بدهی دارم وخانواده دار هستم واکنون حتی ماشین زیر پایم ندارم تنها چیزی که الان خوشبینم مطمن هستم وضعیتم هرروز بهتر وبهترتر میشود شادابی وانرژی بیشتری نسبت به گذشته دارم مواقع زیاد به مسابقات کشتی نگاه میکنم تا فنون اجرایی را خوبتر اجرا کنم درضمن خداراشکرمیکنم که از هرلحاظ الان بهتر هستم خانواده صمیمی دارم ودو فرزند پسر دارم که خیلی مودب هستند وهمسرم همیشه درکنارم هست انشالله وضعیت مالیم نیز رفته رفته بهتر میشود درکل اصلا به سن اعتقادندارم فکروباور است که میتواند پیر وجوان جلوه کند ومن الان به حول قوت الهی ازلحاظ بدنی وروحی عالی هستم وخدارا شکرمیکنم که درخانواده گرم وصمیمی استاد عباس منش هستم وهمتون را دوست دارم وبراتون عشق میورزم وروزهای خوبی براتون آرزومندم.محمدیان
سلام به استاد عزیزم که بسیار شیرین حرف میزنن و سلام به تمامی دوستان این جمع صمیمی که بقدری این خانواده محبوب و دوستداشتنی جذاب هست که از هر فرصتی برای خوندن نطرات استفاده میکنم….ممنون از تمامی نطرات زیباتون که خودش دنیایی از مباحث و قوانین جهان رو آموزش میده….استاد عزیز من برداشتی که از کل فایلهاتون گرفتم اینکه فقط ایمان و باور به خداست که ما رو به خواسته هامون میرسونه…….باور…باور….. به خدا….من با اینکه خیلی وقته عضو سایت هستم و از مطالب استاد استفاده میکنم اما نتایج بزرگی تو هیچ زمینه ای نگرفتم…..ولی فقط حسم به بیشتر شده بهش نزدیکتر شدم وقتی بهش فکر میکنم اشک به چشمم میاد وقتی استاد با تعریف از خدا احساسی میشه و اشک به چشمش میاد منم اون حس رو پیدا کردم وعاشقانه دوستش دارم…..تنها و بزرگترین دریافتی من از شنیدن فایلهای استاد بود…و خیلی خوشحالم.برای جواب به سوال استاد هم مطمئن هستم که اگر باور مون درست باشه سن فقط یه عدد به حساب میاد..مثل آزمایشی که برای اثبات باور انجام دادن….
شرمنده کمى طولانیه قدرت باورهاى خود را دست کم نگیرید!
!دانشمندان برای بررسی تعیین میزان قدرت باورها بر کیفیت زندگی انسانها آزمایشی را در «هاروارد یونیورسیتی » انجام دادند.نتیجه این تحقیقات بسیار جالب است:80 پیرمرد و 80 پیرزن را براى این پروژه انتخاب کردند .یک شهرک را به دور از هیاهو برابر با 40سال پیش ساختند
دانشمندان برای بررسی تعیین میزان قدرت باورها بر کیفیت زندگی انسانها آزمایشی را در «هاروارد یونیورسیتی » انجام دادند.نتیجه این تحقیقات بسیار جالب است:
80 پیرمرد و 80 پیرزن را براى این پروژه انتخاب کردند .یک شهرک را به دور از هیاهو برابر با 40سال پیش ساختند .غذاهای 40سال پیش در این شهرک پخته میشد .خط روی شیشههای مغازهها ، فرم مبلمان ، آهنگها ، فیلمهای قدیمی ، اخباری که از رادیو و تلویزیون پخش میشد ، را مطابق با 40 سال قبل ساختند . بعد این 160 نفر را از هر نظر آزمایش کردند .
تعداد موی سر ، رنگ موی سر ، نوع استخوان ، خمیدگی بدن ، لرزش دستها ، لرزش صدا ، میزان فشار خون … بعد این 160 نفر را به داخل این شهرک بردند ، بعد از گذشت 5الی 6ماه کم کم پشتشان صاف شد ، راست میایستادند ، لرزش دستها بطور ناخودآگاه از بین رفت ، لرزش صدا خوب شد ، ضربان قلب مثل افراد جوان ، رنگ موهای سر شروع به مشکی شدن کرد ، چین و چروکهای دست و صورت از بین رفت …
علت چه بود ؟
خیلی ساده است .آنها چون مطابق با 40سال پیش زندگی کردند ، باور کرده بودند 40سال جوانتر شده اند .
انسانها همان گونه که باور داشته باشند میتوانند بیندیشند .باورهای آدمی است که در هر لحظه به او القا میکند که چگونه بیندیشد .
اصولا فرق بین انسانها ، فرق میان باورهای آنان است .انسانهای موفق با باورهای عالی ، موفقیت را برای خود خلق میکنند.انسانهای ثروتمند ، باورهای عالی و ثروت آفرین دارند که با اعتماد به نفس عالی خود و بدون توجه به تمام مسائل به دنبال کسب ثروت میروند و به لحاظ باورهای مثبتشان به ثروت مطلوب خود میرسند .
قانون زندگی قانون باورهاست .باورهای عالی سرچشمه همه موفقیتهای بزرگ است .توانمندی یک انسان را باورهای او تعیین میکند .
انسانها هر آنچه را که باور دارند خلق میکنند . باورهای شما دستاوردهای شما را در زندگی میسازند . زیرا باورها تعیین کننده کیفیت اندیشهها ، اندیشهها عامل اولیه اقدامها و اقدامها عامل اصلی دستاوردها هستند .
ممنون که وقت گذاشتین ودیدگاهمو خوندین
سلام دوست من.
مناما تنها چندین روزه به خانواده عباسمنش ملحق شدم. از تمام نوشته هات یه جمله توجه من جلب کرد. چرا بنظرت جمله “نتایج بزرگی تو هیچ زمینه ای نگرفتم” نوشتی؟ و گفتی بزرگترین نتیجهت حس نزدیکی و درک بیشتر خدا بوده؟
نمیدونم تا چه حد حرف منه تازه وارد درسته. امیدوارم کسانی که بیشتر تجربه دارند بیان و نظر بدن. اما فکر نمیکنی خودت در ناخودآگاهت بیشتر از هر چیزی همینو میخواستی؟
راستش از زندگی خود استاد عباسمنش تا زندگی متحول شده هزاران نفری که اینجا نوشتند که میخونم و میبینم به نظرم امکان نداره خدایی که وسعتش و شکلش و نحوه جریان یافتنش در زندگیمون، ما داریم به اندازه باورمون بهش تعیین میکنیم کاره نشده ای بگذاره واسمون
تعارف چرا دلم یه لحظه خالی شد . اما فقط یه لحظه. چون بعدش گفتم شاید شهناز عزیز به هر دلیلی در ناخودآگاهش بیش از همه طالبه همین عشقه بوده که بهشم رسیده. پس تو جا پای استاد عباسمنش پا بگذار سمیه و شک نکن
مرسی شهناز عزیز که خوندی پاسخ منو
سمیه عزیزم ممنون بخاطر وقتی که گذاشتی برای خوندن کامنت…..درست میفرمایید باید در گفتار دقت بیشتری کنم….ولی در جای از نوشتنم گفتم که بزرگترین دریافتم از فایلهای استاد نزدیک شدن به خدا بوده….باز هم از شما سپاسگزارم که به من یادآوری کردید قانون جهان رو……و از اینکه یه لحظه تو دلت خالی شد منو ببخش….سعی میکنم بیشتر رو خودم کار کنم….سپاس
واسه دلت با تمام وجود از خدا عشق وآرامش و موفقیت میخوام عزیزم
سلام دوست عزیزم شهناز اباذری امیدوارم که حالت همیشه عااالی باشه
سپاسگزار خداوندم که آگاهی منو در هر لحظه بیشتر میکنه.
توی دیدگاهتون گفتید که توی هیچ زمینه ای نتایج بزرگی نگرفتید
به نظرتون دلیلش این نیست که این جمله رو به زبون آوردید و فکر نمیکنید این جمله جزو باورتون؟
آرزوی عشق الهی براتون دارم ? چراکه با عشق الهی به همه چیز میرسید.
? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ?
سلام
دیدگاهتون خوندم
قشنگ بود
موفق و موید باشید
سپاس فراوان که مورد لطف تون واقع شدم
سلام.بدوست عزیزسرکارخانم شهنازاباذری امیدوارم که لحظ بلحظ زندگیتان موفق وپیروزوسربلندباشید.ازمتن زیباودلنشن شمالذت بردم.وبشمامیگویم ان شاءالله که درآینده نتیجه میگیری وامیدوارم.موفق وپیروزوسربلنددرهمه کارهایت باشید.ازدعایخیرتان منوبی بهره نزارید.سپاسگزارم.??
سلام به شما دوست عزیز جناب کشوری مهربان که بهم امید دادن و تشکر برای خوندن کامنت….باعث افتخار و خوشحالی ام هست که در کنار شما عزیزان قوانین رو یاد میگیرم
سلام این دیدگاهتون و تحقیقات دانشمندان رو ک گفتین خیلی جالب بود ممنون از دیدگاه قشنگتون
سپاسگزارم صفورای عزیز از وقتی که گذاشتین و کامنت منو خوندین ممنون
سلام
چون تو جمعی هستند که این طرز فکر رو دارند و خودشون هم کم کم باور میکنن مانند داستان جوجه عقاب
به طور حتمی دلشون نمیخواد که کناره گیری کنن از ورزشی که سالها عاشقانه براش تلاش کردند
ولی ورودی های ذهنشون اجازه تصمیم گیری نمیدهد
داستان جوجه عقاب چون کوتاه بود برای شما نوشتم
کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.
یک روز زلزلهای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخمها از دامنه کوه به پایین بلغزد.
بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعهای رسید که پر از مرغ و خروس بود.
مرغ و خروسها میدانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید.
یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد.
جوجه عقاب مانند سایر جوجهها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست. او زندگی و خانوادهاش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد میزد که تو بیش از این هستی. تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی میکرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج میگرفتند و پرواز میکردند. عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم میتوانستم مانند آنها پرواز کنم.
مرغ و خروسها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمیتواند بپرد.
اما عقاب همچنان به خانواده واقعیاش که در آسمان پرواز میکردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر میبرد
اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن میگفت به او میگفتند که رویای تو به حقیقت نمیپیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد. بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.
سلام چ داستان بود هم جالب هم پند آموز …ممنونم موفق باشید
زیبا بود ، یادآوری این داستان لازم بود ممنون
سلام?
زمانیکه فایل قبلی روی سایت قرار گرفت دقیقا زمانی بود که یک اتفاق به ظاهر بد، بدجوری حالم را گرفته بود طوری که به هر دری میزدم تا از یک زاویه بهتر به این موضوع نگاه کنم نمیشد.و اصلا حوصله شرکت در مسابقه و یا حتی خواندن نظرات را هم نداشتم.هر چند بدلیل باورهای خوبم بعد از دو روز همان اتفاق به ظاهر بد، خییلی به نفعم شد…
ولی این فایل انگار چیز دیگری بود، انگار همان گمشده ای بود که تمام عمرم بدنبالش بوده ام.بارها در حین دیدن فایل، آنرا استپ کردم و از خوشحالی اشک ریختم و از دریافت این آگاهی ها سپاسگزاری میکردم.طوریکه دیدن این فایل دو ساعت و نیم طول کشید.انگار به وضوح میفهمیدم که در همین لحظه دارد باورهایم بهتر میشود.
بارها در حین خواندن نظرات خانم شبخیز به این جمله برخوردم که: خداوند همه چیز میشود همه کس را به شرط باور و همیشه فقط به چشم یک جمله قشنگ به آن نگاه میکردم ولی الان کاملا درکش میکنم.
شاید بالای 95درصد جملاتی که در این فایل گفته شد در طی همین چند روزه در زمانهای مختلف به من الهام شده بود ولی واقعا دوست داشتم در دنیای خودم باشم و با خودم عشق کنم و واقعا حس نظر گذاشتن روی سایت نمی آمد بر خلاف الان…
بارها در حین دیدن این فایل این شعر به یادم آمد که:
?بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست*از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی?
همچنین این شعر باباطاهر که میگوید:
?به صحرا بنگرم صحرا تو بینم، به دریا بنگرم دریا تو بینم، به هر جا بنگرم کوه و در و دشت ، نشان از قامت رعنا تو بینم?
چقدر جملات این فایل به دلم نشست و با درونم سازگار بود.انگار همه اش را از همان روز اول تولدم میدانستم ولی در طول زندگی آنها را نادیده گرفته بودم مخصوصا در مورد فرقه ها و مذاهب مختف…
سالها پیش خودم را یک شیعه ی متعصب میدانستم، بحث میکردم ،به حدی کتاب در این زمینه میخواندم که هر کسی حتی از دیدن آن حجم کتاب و آن حجم مطالعه وحشت میکرد که یکی از آن کتابها “شبهای پیشاور” بود که حقانیت شیعه را در مقابل سنی ها به قول خودش اثبات میکرد. و فکر میکردم در روز قیامت فقط ما شیعیان به بهشت میرویم.تا جاییکه حتی در سال دوم دبیرستان میخواستم به حوزه علمیه بروم که خوشبختانه پدرم اجازه نداد و همین موضوعی که یکسال بخاطرش با پدر و مادرم بحث میکردم الان بی نهایت بخاطرش خوشحالم که پدرم این اجازه را به من نداد و به وضوح میبینم که بعد از هشت سال در چه مسیر زیباتری قدم برمیدارم.
در آن سالها فکر میکردم ما باید با یک سری اعمال فیزیکی سخت مانند 100رکعت نماز خواندن در شب قدر یا مثلا نماز شب خواندن و گریه و زاری تا دم صبح ، در این دنیا سختی بکشیم تا دل خداوند را نرم کنیم و در آخرت به بهشت برویم.
همیشه خداوند را یک موجود قوی و عصبانی و دیکتاتور میدیدم که از صبح تا شب نشسته که فقط تعداد رکعتهای نمازم را بشمارد و اگر یک رکعتش قضا میشد احساس گناه میکردم.
ولی الان همه چیز فرق کرده…الان خداوند و عشق و آرامشی را در درونم پیدا کرده ام که با هیچ چیز عوضش نمیکنم. الان به خداوندی اعتقاد دارم که در هیچ کتاب احکامی نمیشود او را پیدا کرد.
بله…
?من یک یکتاپرست آزادم? که خودش را از تمام قید و بندهای مذهب و مسلک رهانده و مانند یک پرنده سبک بال هر روز بیشتر اوج میگیرد و به دستاوردهای بیشتر و بهتری میرسد.
استاد چقدر آنجا که در مورد خط قرمزهای پدر صحبت کردید حال کردم.ما سه برادریم و یک خواهر بزرگتر که من میشوم فرزند سوم. بارها و بارها و بارها در گذشته پیش آمده که برادرانم و حتی خواهرم درخواستی را از پدرم داشته اند که پاسخ منفی شنیده اند و چند دقیقه بعد، من دقیقا همان درخواست را از پدرم کرده ام و پاسخ مثبت داده.که من اصلا خنده ام میگرفت وبقیه هم میگفتند که تو عزیز دردونه ی بابایی…ولی من بدون اینکه قانون رو بدونم ناآگاهانه باور داشتم که پدرم به من اطمینان داره و به من ،نه نمیگه. تنها پاسخ منفی که از پدرم در ذهنم مانده فقط همان یکبار در مورد حوزه علمیه است.البته این قضیه در دوره دبیرستان و راهنمایی هم به همین صورت بود که همه بچه ها تعجب میکردند و به من میگفتند چرا هر وقت تو چیزی را به مدیر یا ناظم یا معلم میگویی قبول میکند ولی ما…?
درمورد پویایی و بهتر شدن مداوم هم صحبتتان واقعا قابل لمس بود.من چون به باور فراوانی خیلی علاقه دارم فایلهایی که شما درمورد فراوانی آماده کرده اید را بارها میبینم.و همیشه به خودم میگفتم چقدر حرفهای استاد در فایلهای پیام نوروز96 و هاوکینگ بهتر و ملموس تر و تاثیرگذارتر از فایلی است که استاد در مورد فراوانی در شمال ضبط کرده.با اینکه حرفها یکی است ولی اثرگذاری فایلهایی که اخیرا ضبط شده روی من خیلی بیشتر است.
ترجیح دادم که در این کامنت حس قلبی ام را بنویسم ولی در مورد سوال مسابقه و برای از بین بردن این باور که سن ما روی جسممان اثر میگذارد به نظرم همین یک الگو کافیست که “کازویوشی میوزرا” مهاجم گلزن تیم ملی فوتبال ژاپن در دهه های 80و 90 میلادی که در سال 1993 بهترین بازیکن سال آسیا شد هنوز در سن 50 سالگی به صورت حرفه ای بازی میکند و با گلی که چند روز پیش زد تبدیل به مسن ترین بازیکن در تاریخ فوتبال شد که موفق به گلزنی شده.چند هفته پیش هم با یک تیم ژاپنی برای بازی در فصل جدید قرارداد حرفه ای امضا کرد.اتفاقا چند وقت پیش وقتی خبرنگاران درمورد بازنشستگی ازش پرسیدند گفت: من تازه شروع کرده ام…!!!
البته من ساختن این باور را از یکسال پیش در خودم شروع کردم.زمانیکه یکی از دوستانم ناگهان گفت ما چهارشنبه ها یک سانس فوتسال داریم و یه بازیکن خوب برای تکمیل نفراتمون میخوایم.که من هم با کمال میل پذیرفتم و الان یکساله که هر هفته باهاشون بازی میکنم.بجز نکات مثبت بیشماری که در افراد این سانس هر هفته من میبینم مانند برخورد عالی با همدیگر یا اینکه چند نفرشان ساکن امریکا بوده اند و هر هفته درمورد نکات مثبت این کشور چیزهای جالبی برایم میگویند.این نکته برایم جالب بود که دروازه بان ما با45 سال سن مانند یک جوان 20 ساله در دروازه شیرجه میزند.یا اینکه یکی دیگر از افراد بینظیری که در این سالن باهاش آشنا شدم 54سالشه و هم سن پدر منه ولی از لحاظ ظاهری بهش میخوره 36-37سالش باشه و در بازی حتی از من که24 سالمه بهتر و چالاک تر بازی میکنه و نفسش بیشتر از منه.که این جرقه در ذهنم زده شد که من هم میتوانم تا سنین خییلی بالاتر این ورزشی که عاشقش هستم را ادامه دهم.
به نظرم این باور که با افزایش سن جسممان ضعیف تر میشود به دلیل دیدن این موضوع در اکثر افرادی که تا بحال دیده ایم در ما ایجاد شده و چون هرکسی را دیده ایم به همین صورت بوده ما هم اینگونه باور کرده ایم.که میتوانیم با پیدا کردن الگوهای مناسب مثل همین بازیکن ژاپنی یا بوفن دروازه بان تیم ملی ایتالیا که در چهل و چند سالگی هنوز جزو بهترینهاست و راجر فدرر و… و خواندن مصاحبه و باورهایشان این باور را تغییر دهیم و مانند آنها نتیجه بگیریم چون:
?خداوند همه چیز میشود همه کس را به شرط باور?
سلام دوست عزیز از متن و نظر خوب شما تشکر میکنم
دوست عزیزم,راهکار آخرتون در مورد خواندن مصاحبات و کشف باورهای ورزشکاران سن بالا,خیلی عالی و به جا بود???
سلام آقای علی زارع ?
بسیار دیدگاه زیبا و تاثیر گذاری بود برای من سپاسگذارم ???
به نام خدا
خدایا شکر وسپاس که اینجا هستم ، خدایا شکر که صدایت را می شنوم می بینمت و تو را در چشمان همیشه تر و نمناکم میبینم در هق هق های گاه و بی گاهم خدایا سپاسگزارم که روز های سختی را پشت سر می گذارم بی نهایت سخت ؛ اما نمی دانم چرا اینقدر انرژی دارم چرا از همه شاد ترم . خدایا شکر وسپاس .
استاد عزیزم ممنونم که هستی سپاس که به درستی وجود داری . از شما درخواست میکنم فایل های این چنینی بازهم تهیه کن . انگار اینجا پیشم بودی و … متشکرم
سلام.بدوست عزیزم آقاجعفرعزیز متهم کنارشماکاهی مطلب هاراکه میخوانم بمن هیجانی دست میدهدواشک ازچشمانم طوری سرازیرمیشودکه انکارباران میبارداینهاهم ازلطف خداونده قادروتواناست ولطف وزحمت استادمان جناب سیدحسین عباس منش هست.وخداراشکروسپاس میگویم.وبرای شماآرزوی پیروزی وسربلندی رادارم.شادباشی??
سلام امیدوارم همیشه دل خوش و پشتتون گرم باشه با خدا…
به نام یکتای هستی بخش
استاد عزیزم و دوستان خوبم سلام
من یک برنامه ای رو با توجه به آموزههای استاد متوجه شدم و دارم انجامش میدم. استاد توی یکی از فایل هاشون گفتند که افراد کلا صحبت های منو یک جور دیگه متوجه میشن و توی یکی دیگه از فایل هاشون گفتند اگر میخواهی یه چیز رو خوب یاد بگیری اونو آموزش بده و توی یکی دیگه از فایل هاشون گفتند که برای درک بهتر اطلاعاتی که کسب می کردند اونا رو با صدای خودشون ضبط می کردند و مرتب گوش می دادند تا باورهای درست توی ذهنشون ایجاد بشه. باتوجه به این توضیحات من فایل های استاد رو چندین بار گوش میدادم و بعد هر چی از فایل متوجه میشدم رو جوری که انگار دارم به یکی آموزش میدم ضبط می کردم. با گوش دادن به آنها متوجه سه تا موضوع میشدم. یکی اینکه اونا رو بهتر یاد می گرفتم. و اینکه متوجه میشدم چقدر از آموزه های استاد رو شنیدم و متوجه شدم و اینکه گوش دادن به آنها با صدای خودم برام قابل باور تر بشه. اینکار عالی جواب میداد تا به فایل مسابقه بهترین باور از خدا رسیدم. کامنت خودم رو با صدای خودم ضبط کردم و گوش دادم. گفتم نه کافی نیست خدا خیلی بیشتره. کامنت های دوستان رو می خوندم و می گفتم خودشه، همینه. بعد ضبط می کردم و گوش می دادم و می گفتم نه خیلی بیشتر باید باشه. فایل های استاد رو که مرتب گوش میدم هر بار به یک توصیف از خدا می رسیدم و میگفتم آها پیداش کردم ولی باز بعد از چند بار گوش دادن می گفتم نه خیلی بیشتر ه خدا. این چند روز حسابی فکرم مشغول بود با خودم گفتم مثل حضرت ابراهیم منم همش دارم دنبال خدا میگردم. گفتم خدایا خودت رو بیشتر به من بشناسون. وقتی این فایل رو دیدم اشک از چشم هام جاری شد گفتم خدایا همینی تو دقیقا همینی و خیلی بیشتر و با خودم گفتم ممنونتم استاد 10 سال من رو جلو انداختی. چه تعبیر قشنگی چه توصیف کاملی از خدا. چقدر لبریز آرامش شدم. چقدر لبریز از عشق شدم. واقعاً ممنونم. وقتی به اون قسمت از فایل رسیدم که گفتین تجربه 10_15 ساله تون رو دارید در اختیار ما قرار میدید. خندیدیم از ته دل خندیدم. با خودم گفتم کم گفتی استاد خیلی کم گفتی 15 سال تجربه خودت 100 سال آگاهی ها و اطلاعاتی که کسب کردی و هزاران سال آموزه هایی که از قرآن درک کردی و داری با ما در میان می ذاری.
و اما در مورد سوال مسابقه. این سوال را تنها به این نیت جواب میدم که بدانم چقدر از آموزه های استاد رو متوجه شدم و چقدر قانون رو فهمیدم:
اینکه اکثر ورزشکاران تا 25سالگی دوران طلایی شونه به نظر من چند تا عامل داره که این عوامل یکسری باورهای محدود کننده براشون ایجاد کرده:
1_داشتن الگو های که توی رشته ورزشی شون برای خودشون مشخص کردند.
اکثر ورزشکاران یک فوق ستاره رو به عنوان الگو برای خودشون تعیین کردند و از تمام رفتارها و فعالیت هاش الگوبرداری میکنند. وقتی اون الگو توی 30 سالگی از دنیای حرفهای خداحافظی کرده پس این فرد هم توی همون سن این کار رو انجام میده. غافل از اینکه با ید رفتارهای موفقیت آمیز اون فرد رو الگو برداری کنه و نهایتا رسالت خودش رو انجام بده.
2_ باورهای محدود کننده ای که جامعه القا می کنه.
اکثر ورزشکاران توی سالهای اوج شون از دنیای حرفهای خداحافظی می کنند چون این باور هست که تا توی اوجی خداحافظی کن. در صورتی که واقعاً هنوز خیلی توانایی دارند و این به خاطر ترسی که به خاطر از دست دادن محبوبیتشون پیش مردم دارند. در صورتی که فقط و فقط باید روی خدا حساب باز کنند.
3_ هدف مشخص و محدودی که برای خودشون تعیین کردند
مثلاً مشخص کردند تا 30 سالگی ورزش حرفهای و بعد مربیگری. فکر میکنند اگر زمان زیادی توی این حیطه بمونن از مربیگری جا می مانند
4_نداشتن الگوی موفق با سن بالای 30 سال
نمی تونن کسی رو پیدا کنن که با سن بالای 30سال هنوز توی اوج باشه. در صورتی که خودشون می تونن اینکار رو انجام بدهند و الگوی هزاران نفر باشند
5_داشتن باورهای محدود کننده در مورد قوای جسمی
اکثر ورزشکاران فکر میکنند بعد از 30 سال اون انرژی و چالاکی رو ندارند. در صورتی که اگر باور های درست داشته باشند حتی تا 80_90سالگی هم می تونن کاملاً سلامت و سر حال باشند.
و به محض اینکه چند نفر توی دنیا این سد رو بشکنن باور میلیون ها انسان تغییر میکنه. مثل همون باوری توی رکورد دوی صد متر تغییر کرد.
ودر آخر باز هم ممنونم از استاد عزیزم که این موج عظیم آگاهی رو ایجاد کرد.
ممنونم از خانم شایسته عزیزم و دیگر عزیزان در گروه تحقیقاتی عباس منش که در ایجاد و تداوم این کار عاشقانه کمک می کنند.
ممنونم از همه دوستان عزیز و هم فرکانسی ام که با آگاهی و اطلاعات ارزشمندی که مطرح می کنند به بزرگ تر شدن و پیشرفت این موج عظیم یاری می رسانند.
و سپاسگزار و شکر گزار و مدیون خدایی هستم که هر لحظه با منه، جزیی از منه و من را هدایت می کنه.
شاد، سلامت و ثروتمند باشید.
با سلام
چقد راهکار خوبی برای فهمیدن مطالب استاد دارید بسیار استفاده کردم سپاسگزارم
سلام دوست خوبم
سپاسگزارم . من فقط از آموزههای استاد استفاده کردم و واقعاً تاثیر گذاره. شکر خدا که مورد توجه تون واقع شد.
سلام
نظرتون خوندم
جالب بود
موفق و موید باشید
سلام دوست خوبم
سپاسگزارم. خوشحالم که براتون جالب بود.
لحظه هاتون پر از عشق بی نظیر خدا
ممنونم نسترن عزیزم
لحظه هایت پر از عشق و آرامش و حس خوب
به نام خدای عزیزم که از من بیشتر دوست داره من موفق و شاد و سلامت و ثروتمند باشم.
سلام به همه اعضای سایت زیبای عباسمنش و سلام خدمت اقای عباسمنش عزیز که واقعا بابت تمام آموزش های گرانقدر و راهگشا ایشان ازشون سپاسگزارم. خداروشکر میکنم بابت حضورم در این جمع عالی.
?در مورد سوالی که در این فایل مطرح شد، در مورد اینکه چرا ورزشکاران موفقیت خودشونو محدود به سن و سال خاصی میدونن و بعد از اون سن فکر میکنن دیگه اون موفقیتای قبل رو نمیتونن کسب کنن و اتفاقا این اتفاق هم میفته و کم کم از جرگه ورزش حرفه ای و مسابقات بکار میروند.
به نظر من همه چیز به باور انسان برمیگرده، اینکه توی حافظه ناخوداگاهت منتظر چه رویدادی هستی، آیا اگر دیروز مریض بودی انتظار داری فردا هم حالت نامساعد باشه یا باور داری فردا سرحال و شاداب از خواب بیدار میشی؟
همه بدن و جسم رو باورهای موجود در ذهن انسان کنترل میکنه. چه از این مساله آگاه باشیم چه نباشیم برامون اتفاق میفته. اینکه سلول های انسان هر لحظه در حال از بین رفتن و از نو متولد شدن هست. علم پزشکی ثابت کرده کبد انسان در 300 تا 500 روز نو میشود، یعنی اینکه از سلولهای جدیدی برخوردار میشود. اما این کبد جدید تمام اطلاعات و ویژگی هایی که باید داشته باشه رو از بانک اطلاعات و حافظه ناخواگاه انسان میگیره که در اون تمام باورهای بنیادین انسان وجود داره. اغلب این باورها در طول نسل های زیاد به انسان منتقل شده و یا در طول زندگی از جامعه و خانواده و اطرافیانش تاثیر گرفته. یعنی این انسان خودش برای باورهایی که توی ناخودآگاهش قرار داره هیچ دخالتی نداشته و آگاهانه اونارو خودش انتخاب نکرده. بنابراین نتیجه اش این میشه که اگه اون آدم مثلا کبدچرب داره، سال بعد هم که تمام کبد از نو دوباره ساخته میشه و تمام سلولهاش جدید هستن باز هم کبدچرب داره. چون باور کرده که این بیماری رو داره و به این راحتی ها و یا به این زودی ها خوب نخواهد شد و یا فکر میکنه دوره درمانش از نظر پزشک کامل نشده که خوب بشه.
ورزشکار هم به همین صورت اگر فکر کنه توی 26 سالگی دیگه باید منتظر کم شدن قدرت بدنی اش باشه و دیگه نمیتونه مثل سابق قهرمان بشه دقیقا بدنش به این باور پاسخ مثبت میده و تمام جسمش رو دقیقا به شکل همون باوری که توی ذهنش مدام تکرار میشه درمیاره و بنابراین بعد از 26 سالگی دیگه از نظر آمادگی و قدرت بدنی مثل سابق نخواهد بود. در واقع اون از سالها قبل خودشو برای این اتفاق از نظر ذهنی آماده کرده و کاملا باور کرده و بنابراین جهان هم دقیقا همون باورو براش اجرا میکنه. همچنین چون این رو باور کرده اتفاقا جهان هم بهش الگوهایی رو نشون میده که توی سن 26 سالگی به بعد افت کردن و چون توی اون مدار هست افرادی که توی سن 30سالگی هنوز در اوج هستن و حتی موفقیتهای عالی تری رو کسب کردن رو نمیبینه.
یک مثالش خودم هستم که 28 سالمه اما واقعا تمام ذهن و باورم اینه که 22_21 سالمه. بنابراین هرکی منو میبینه و در مورد سنم حدس میزنه، میگه حدود 21-22 سالمه و وقتی میفهمن سال تولدمو تعجب میکنن. تقریبا همیشه همینطوره و خودمم وقتی خودمو توی ایینه میبینم بهشون حق میدم. این یعنی من یه باوری برای خودم ایجاد کردم و جهان هم اونو اجرا میکنه و همچنین توسط افراد دیگه این باورمو تقویت میکنه. چون من عمیقا این باورو دارم پس حتما جهان دستور میگیره که اونو اجرا کنه.
یک مثال دیگه اینکه من دو هفته پیش خیلی حالم بد بود و دکتر رفتم، دکتر بعد از معاینه و یسری سوال گفت که آنفلوآنزا گرفتم و دوران نقاهتش معمولا یک تا دو هفته هست. من برگشتم خونه و با تمام وجود خواستم زودتر خوب بشم و باور کردم من هرچه زودتر حالم خوب میشه. اصلا باور نکردم که یک هفته مریض خواهم بود. اگرچه که بسیار درد داشتم و حالم خیلی بد بود و تمام تنم به شدت درد میگرفت و نمیتونستم لحظه ای بدون درد باشم. اما به شدت این باورو داشتم که من باید زودتر خوب بشم و میشم. دقیقا 24 ساعت بعدش من حالم خیلی خوب شد و به جرات میتونم بگم 90درصد بیماریم برطرف شد و خوب شدم. یه نکته هم بگم که من توی یکی دوسال اخیر هر وقت بیمار میشم هر وقت درد دارم جمله “خدایاشکرت” رو میگم و هر چی دردم بیشتر بشه این جمله رو به تعداد بیشتری به زبون میارم و این خیلی باعث میشه ذهنم اون لحظه ناخوداگاه تمرکزش بره روی داشته هام. البته من اون لحظه داشته هامو خودآگاه به ذهنم نمیارم اما از اونجا که من تمرین شکرگزاری رو انجام دادم و جمله ی خدایاشکرت رو بعد از هر نعمتی که توی دفترم مینوشتم به زبان میاوردم بنابراین با گفتن جمله خدایاشکرت توی ناخودآگاهم تمرکزم میره روی نعماتم و این بنظرم یکی دیگر از دلایلی هست که حالم زودتر خوب میشه. یعنی تمرکز روی نکات مثبت.
بنابراین باید باورهای قدرتمند کننده، سالم کننده، ثروتمند کننده و شاد کننده برای خودمون انتخاب کنیم و ایجادش کنیم. با تکرار زیاد و مداوم در هر روز و هر لحظه، تا اینکه دنیا و اتفاقای زندگیمونو دقیقا همونجور که میخوایم بسازیم و رهبریش کنیم. بنظرم این یه کلید هست که هرکی متناسب با قدرت باوری که میسازه میتونه درهای نعمت و برکت رو بروی خودش باز کنه.
خدارو سپاسگزارم که تمام بنده هاشو به سمت نور و روشنایی هدایت میکنه. انشالا همگی در پناه خدای عزیزمون شاد و سلامت و خندون باشم و زندگیمون پر رزق و روزی باشه و تمام لحظاتمون سرشار از برکات الهی و لذت و زیبایی باشه. الهی آمین
???????????????????
سلام
دیدگاهتون خوندم جالب بود
موفق و موید باشید
سلام به شما دوست عزیز. خیلی خوشحالم کردین. انشالا شما هم در پناه خدا همیشه پیروز و سربلند باشید.
سلام.به سرکارخانم عارفیان عزیزبسیارلذت بردم ازمتنهای زیباودلنشین وعشق به شکرگذاری درموقع دردامیدوارم که هیچ فقط بیماری نداشته باشی وامیدوارم که همیشه جوان وسرزنده باشی ونعمت الهی وهمچنان ثروت توی زندگیت وکارت باموفقیعت داشته باشی.به امیدروزی شادوخندان.منوازدعای خیرت بی بهره نزار.سپاسگزارم??.
سلام به شما دوست عزیز، جناب آقای عباس کشوری. ممنونم بابت نظر مثبت و ارزشمندتون. خیلی خوشحالم از اینکه لذت بردین. واقعا متشکرم بابت دعای زیباتون. منم برای شما بهترین هارو از خدا میخوام، انشالا در پناه خدا همیشه شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند و پایدار باشد.
با سلام.
یکی از باورهای غلطی که در ذهن انسان های بسیاری شکل گرفته است این است که ما موجودات مادی هستیم که در این بدن فیزیکی در حال زندگی هستیم.اما می دانید حقیقت چیست?? حقیقت این است که ما موجودات روحانی وغیر مادی هستیم که داریم زندگی دریک بدن فیزیکی را تجربه میکنیم.در واقع ما خود خدا هستیم.
به ما موهبتی به نام عقل و فهم یا همان ذهن هوشیار نیز عطا شده که واسط بین بعد روحانیمان یا همان خدا با جسم فیزیکیمان می باشد.حال اگر ما بتوانیم به بهترین شکل از این بعد و شخصیت عقلانیمان استفاده کنیم(که دقیقا اینجا محور بسیاری از آموزش های استاداست.اینجاست که باور های قدرتمند کننده باید ساخته شود،تمرکز به نکات مثبت باید ایجاد شود)می توانیم از بالاترین بعد وجودمان که همان خدا می باشد تمام دنیای فیزیکیمان را بهبود ببخشیم.
حال اگر ما در درونی ترین لایه های ذهنمان خدایی بودن خودرا باورداشته باشیم،و باور داشته که یک منبع بی نهایت انرژی هستیم ،ایا دیگر فکر میکنید که فقط از سن 20 تا 30 سالگی می توانید ورزش حرفه ای انجام دهید.مشکل خیلی از آدم ها این است که در شرایط فیزیکیشان قفل شده اند،چه جسمانی ،چه مادی و باور ندارند که می توانند به چه کارهای بزرگی دست بزنند.
ممنون .
به به
خیلی نکته یی خوبی بود ک اشاره کردین
خوبه ک دیدمون نسبت ب بعد روحانی خودمون هم بهتر و بهتر بشه
این که ما موقت ب این دنیا در جسم مادی خودمون ظاهر شدیم و روحمون همیشه جاودانه خواهد بود
قربونت آقا رضا
سلام بر همه عزیزان و استاد عزیز و مریم خانم عزیز و تمام کسانی که در پیشرفت این سایت عالی و خدایی تلاش میکنن
من هر روز دارم موفق تر میشم هر روز دارم با نوشتن زیبایی ها با دیدن زیبایی ها ،با بیان کردن زیبایی هاش و نتیجه ای که دارم میبینم حال فوق العاده عالیم که از صبح تا شب دارم و کلی شگفتانه های خدا لذت میبرم
امروز و دیروز کلی شگفتانه داشت الان داشتم به خدا تو دفتر خاص عشقمون مینوشتم یهویی دلم خواست که البته میدونم خدا هدایتم کرد تا بیام اینجا بنویسم براتون که چه موفقیت بزرگی هر روز دارم کسب میکنم و برام هر لحظه زندگیم لذت بخش تر شده
اومدم اینجا بنویسم تو قسمت جستجو نوشتم ترس چیزی نیاورد ،شجاعت نوشتم چیزی نیاورد
گفتم خدا تو بگو من این شگفتانه تو کجا و تو کدوم قست از دیدگاه بنویسمش
که یهویی خدا به زبونم جاری شد و نوشتم خدا
فایلی که بارها و بار ها گوش دادم و عاشقشم اول صفحه اومد
رابطه ما با انرژی که خدا مینامیم …
گفتم خدا الان فهمیدم منظورتو اینجا باید بنویسم چون دو روزه یه جورایی دارم درک میکنم انرژی تو رو
دوروزه شروع کردم هی هر اتفاقی میفته یا میخوام برام اتفاق بیفته میگم ببین طیبه یا به ذهنم میگم ببین ذهن من
وقتی همه چی خودشه ،وقتی همه جا رو در بر گرفته وقتی قدرت تمام جهان هستی و بالاترین قدرت و نیروی عالم رب من هست صاحب و اختیار تمام من ، تمام جهان هستی
پس میتونی راحت و ساده بهش تسلیم باشی تو همه موارد چقدر من آخه عاشقتم خدا
هر روز دارم موفق تر از دیروزم میشم هر روز دارم عملگرا تر میشم هر روز دارم بیشتر شوق و اشتیاق پیدا میکنم برای اهدافم برای حرف زدن با خدا
هر روز عاشق تر میشم
دیروز پسر عموی من به دنیا اومد ،من سال ها بود ترس داشتم از گرفتن بچه تازه به دنیا اومده به دستم یا بغلم ،هیچ وقت بچه ای رو بغلم نگرفته بودم حتی بچه خواهرمو تا یک سالگی بغلش نکردم با اینکه دلم میخواست ولی میگفتم میترسم
چند روزیه به فایلای استاد که از صبح تا شب گوش میدم ،یه جا استاد گفت ترس داشتن از هر چیزی شرک به خداست به خدا گفتم کمکم کن تا یکی یکی ترسامو به شجاعت تبدیل کنم با کمکت
دیروز اتفاقات جوری بود که من بودم و رفتم بیمارستان عموم گفت بیا و رفتم وقتی پسر عموم آوردن پیش مادرش،پرستار به من گفت نگهش دار اولش گفتم وای من نمیتونم ولی یه صدایی ته دلم میگفت میتونی بعد یاد حرف استاد افتادم گفتم خدا من نمیدونم تو بگو چیکار کنم تو کمکم کن اولین بار بود واقعا شگفتانه خدا بود برام خیلی راحت بغلش کردم اصلا ترسیم دیگه نداشتم
شگفتانه دوم هم : من سال ها از بچگی از گربه میترسیدم یه حرفایی درمورد گربه ها شنیده بودم و یه جریانی هم داشت که باعث شده بود از گربه بترسم
چند روزیه تصمیم گرفتم هم ترسمو با گربه هم با سگ باهاش روبرو بشم
بعد رفتم مهمونی خونه ای که رفتم سه تا گربه داشتن
گفتم ببین طیبه الان وقتشه ،قدرتمندی فقط برای خداست
تو میتونی اولش یکم ترس داشتم ، به خودم هی تکرار میکردم وقتی همه چیز خودشه وقتی خودش کمکت میکنه وقتی اصلا خودشه چه لزومی داره بترسی
یکم که گذشت تا شب من دیگه از گربه نترسیدم کم کم بهش نزدیک شدم میومدن دستامو پاهامو بو میکردن میرفتن وقتی دیدم که من دیگه نمیترسم انقد حس فوق العاده ای داشتم
چندین بار نشستم پیش گربه ها گفتم ببینین خدا چه نقاش فوق العاده ایه این همه زیبایی خلق کرده صاحب من و صاحب شما هست یکی یکی زیباییای گربخ هارو بهشون پیگفتم و نگام میکردن
وقتی داشتم این حرفا رو میگفتم تو سرم و بدنم یه انرژی خاصی حس میکردم گریم میگرفت
جالب اینجاست وقتی که من از گربه ها میترسیدم بیشتر میومدن سمتم وقتی که دیگه نترسیدم اصلا نمیومد سمت من تا بو کنن یا کنجکاو بشن
الان هر وقت یه چیزی میخواد فکر بیاد سراغم بلافاصله میگم ببین طیبه وقتی همه چیز خودشه ،قدرت هر کاری رو داره تو قرآن هم برات آیه شو نشون داد که بگه موجود باش در لحظه موجود میشه
پس خیالت راحت تو خدایی داری که هر لحظه برای تو کاراتو انجام میده هر لحظه بهم سلامتی میده هر لحظه عشق میده
احساس سبکی دارم ،انگار یه بار خیلی سنگین از رو دوشم برداشته شد تو این دو روز
هر چی پیش میرم داره این مسیر برام جذاب تر میشه دلم میخواد بیشتر عمل کنم وقتی میبینم با هر قدم کوچیکم یا اینجوری بگم نیم قدم من، خدا برای من ده قدم که نه میلیاردها قدم برمیداره
دلم میخواد فریاد بزنم خدااااااااا رب من رب من صاحب تمام من انرژی که همه جهان هستی رو در برگرفتی عاشقتم
امروز یه شگفتانه دیگه خدا بهم نشون داد تلویزیون خونه فامیلمون کنترل و گرفتم دستم عوضش کردم دیدم شبکه مستند خارجیه با زیر نویس فارسی انقدر زیبایی هاشو نشونم داد از کهکشان ها و ستاره ها وخورشید و منظومه ها و حیوانات و دریا و جنگل ، تو اون مدت کل جهان هستیش رو بهم نشون داد تو اون مستند
با هر بار دیدن گفتم خدای من چقدر عظمت و بزرگی داری چقدر زیبان چقدر خاصن خدایا شکرت
بعد یه مستند اسمش آشیانه بود نشون داد دو تا آقا با بدنی ورزشکاری و زیبا از گِل و چیزایی که در طبیعته شروع کردن به ساختن خونه صفر تا صد خونه شونو با چیزایی که خدا در طبیعت و جنگل برای ما فراهم کرده ساختن حتی رنگ دیوارشونم از جنگل درست کردن قلمو هاشون از چوب بود استخر آب ساختن با دستاشون داشتن مثل بیل خاکارو برمیداشتن میریختن بیرون چنان نقاشیایی روی دیوار میکشیدن و برجسته مثل مجسمه در میاوردن فقط و فقط با دیدنش میگفتم خدایا شکرت این نشونه ای هست برای عظمتت که ببینم و یاد بگیرم
بعد یه صدایی ته دلم گفت ببین تلاش دارن میکنن،خونه میسازن دستاشون چقدر قویه خدا بهشون قدرت داده
یعنی هم نقاش ،بنا ،طراح دکوراسیون لوله کش و مجسمه ساز و … همه کارا رو انجام دادن
بینظیر بود خداروشکر میکنم که بهم هر روز زیبایی هاش رو نشون میده هر روز بیشتر میبینمشون
و سپاسگزارشم
آرامش فقط داشتن خداست ،از وقتی شروع کردم باهاش حرف میزنم هدایت میخوام ،هدایت گفتم یاد حرف استاد افتادم که گفت : وقتی خدا هدایتت میکنه مثلا میگی از کدوم جاده برم یهویی یه پرنده میاد میشینه تو خیابون سمت راستی و اون برات نشونه هست که میگی چشم و به مسیرت ادامه میدی
هدایت میشی
برای هر کس هدایت برداشت شخصیه ،و قلبت گواهی میده که منظورش این بوده
امروز داشتم پیاده که از بیمارستان تا مترو میرفتم صبح، گوش میدادم به این فایل زندگی در بهشت قسمت 101
تو دلم گفتم خدا کاش تافتون میگرفتم با پنیر یکم که پیش رفتم یهویی دیدم یه تافتون پذی هست کلی کیف کردم دقیقا روبروشم سوپر مارکت بود رفتم گرفتم جلو در مترو روی یه سکو نشستم و با کلی کیف و لذت خوردم و رفتم
من که پارسال عمرا بیرون از خونه چیزی میخوردم خودشم با کلی خجالت میخوردم فکر میکردم آدما نگام میکنن ،ولی امروز (البته تو این یکسال خیلی خجالتم رفع شده بود ولی تو این دوماه بیشتر شده دیگه هرجا راه میرم خودمم و خدای خودم با هم میخندیم با هم با عشق حرف میزنیم میخندیم و …)متوجه شدم چقدر بی اهمیت تر شدم به محیط بیرونم
در حالی که قبلا فکرم شده بود الان کی نگام میکنه چی میخورم به خودم اومدم دیدم دارم کیف میکنم با نون پنیر که دارم با خدا هم حرف میزدم و شکرش میکردم بابت نور خورشید و حال خوبم
امروز تجربه یکی از بزرگترین موفقیت های جدید من بود
یه حسی بهم گفت بیا بنویس
یهویی یادم اومد دیروز بود مادرم داشت فیلم حضرت یوسف رو نگاه میکرد به قسمتی که زلیخا با خدا حرف میزد رسید میگفت که من دیگه چند روزه نمیترسم وقتی شب ها میخوابم
الان یادش افتادم من قبلا تنهایی یکم ترس داشتم تو اتاق بخوابم ولی از وقتی با خدا حرف زدم انقد با حس خوب میخوابم و خیلی حالم عالیه حتی چشمامو میبندم انقدر باهاش حرف میزنم که خوابم میبره زود
امروز با اینکه روز پر از فعالیت بود برام ولی تو این ساعت شب کلی انرژی دارم و خوابم نمیاد با کلی عشق نوشتم و حالم فوق العادست
احساس میکنم داره سرعتم بیشتر میشه آهان راستی من که سال 96 رفتم فقط کلاس طراحی و دیگه ادامه ندادم فقط 7 ماه رفتم الان میخوام برای رنگ روغن از دی ماه ثبتنام کنم به کمک خدا و باز هم بیشتر دلم میخواد به حرف خدا گوش بدم و عمل کنم به ایده هاش
خدایا شکرت
از سایتی که کلام خودت هست و من رو هدایت کردی هم سپاسگزارم ،از استاد و کسانی که این متن رو میخونن هم سپاسگزارم و بهترین ها رو از خدا میخوام براتون
شادی عشق سلامتی سپاسگزاری زیبایی و… برای همه
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و تمام دوستان
طبق آموزشهایی که دیدیم ازاستاد و باورهایی که ساختیم ب این نتیجه میرسیم که انسان باتغییر باورهاش ب هرچی که بخواهد میرسد ،
انسان برای درست کردن باورها بادیدن خیلی خیلی زودتر میتونه ب نتیجه برسه،
خداوند حتی بااین وجودکه ب تمام پیامبرانش وحی میگرد باز خیلی ازپیامبران برای درست باورکردن وجود خداوند از خداوند نشانه میخواستن،
و ما هر یک از اخبار پیامبران را بر تو باز گو کردیم تا بوسیله ی آن ، دلت را استوار گردانیم ، و در این (قرآن) برای تو حق ، و برای مؤمنان موعظه و تذکری آمده است .120 هود
و هرکسی که میخواهد ب خواستهایی که مردم فکرمیکنن نشدنی هست برسه باید طبق آیه زیر از همه مردم پیروی نکنه و فقط روباورش کارکنه
وَإِن تُطِعْ أَکْثَرَ مَن فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ ۚ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ
اگر از بیشتر مردم پیروی کنی، تو را از راه خدا دور میسازند. چرا که آنان جز از ظنّ و گمان پیروی نمیکنند و آنان جز به دروغ و گزاف سخن نمیگویند.
سوره انعام آیه 116
سپاسگزارم ازهمتون