پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-photo.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-30 07:02:222024-02-14 06:19:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیز و همراهان خانواده بزرگم.
چقدر این فایلهای جدید فوق العاده هستندو من هر روز چشم انتظار فایل جدید هستم.
درباره الگوهای تکرار شونده روابط باید بگم . من هم با همسر سابقم هم با همسر فعلیم مشکل کنترل شدن دارم هم اوایل ازدواج همسر اولم خیلی توی محدودیت بودم به طوری که حتی اجازه نداشتم در خونه رو برای مامانم باز کنم و میشد وقتهایی که درب خونه رو روی من قفل میکرد و تلفنها رو جمع میکرد و همه راههای ارتباطی با بیرون رو روی من میبست اما بعد به دنیا اومدن دخترم این مسائل کم کم حل شد و دیگه هیچوقت کنترل آنچنان نبود و من هر کجا میخواستم میرفتم .اما توی ازدواج دومم این مسأله تکرار شد با اینکه این کنترل کردن به شدت اولی نبود اما همسرم اصرار داره که هر کجا میخوام برم باید زنگ بزنم یا پیام بدم که دارم از خونه میرم بیرون . همینطور اصلا اجازه رفتن خونه اقوام یا دوست و آشنا رو بدون همراهی ایشون ندارم .حتی شده به مدت یک سال و نیم خونه مادرم نرفتم .یا عمه جانم کوچه روبروی خونه ما هستن اما من شده هشت ماه خونه شون نرفتم .همینطور اجازه همکلام شدن با هیچ مردی رو ندارم حتی جواب سلام هیچکسی رو منظور آقایون همسایه ها نباید بدم. همسرم آدم مذهبی هست و خیلی اعتقادات خاص داره .بعد 5 سال که از زندگیمون میگذره خیلی به ندرت داره بهتر میشه .
الگوی بعدی که توی زندگیمون تکرار میشه بحث مشکلات همسرم هست که دقیقا هر سال یکی سرش رو کلاه میزاره و تعداد بیشماری پرونده و وکیل و شکایت از افراد مختلف داره .ولی باز هم هر سال یه اتفاق جدید و از دست دادن پول و سرمایه و دادگاه و پاسگاه داره.
الگوی تکرار شونده بعدی هم همسر سابقم هم همسر فعلیم خیلی به من وابسته هستن و هر وقت صحبت قهر و جدایی پیش میاد خیلی از این موضوع ترس و واهمه دارن و حتی به سختی از همسر سابقم جدا شدم و مسأله طلاقم حدود 4 سال طول کشید .الآنم هر وقت با همسر فعلیم بحث جدایی پیش میاد میخواد کل دنیا رو بهم بزنه که نزاره این اتفاق بیافته.
تا حدی که من گریه هر دو نفر رو دیدم بابت اینکه ترکشون نکنم و جدا نشم . حتی از اقوام شنیدم همسر سابقم هنوز هم برای من گریه میکنه و حتی حاضر نیست ازدواج مجدد کنه.
جالب اینجاست با ابراز علاقه ای که همسر سابقم به من میکرد بارها بهم خیانت کرد به طوری که الان ذهنم درگیره و فکرهای وحشتناکی توی سرم هست و مدام به همسر فعلیم شک دارم و همش بهش گیر الکی میدم که توی کامنت فایلهای قبل توضیحات کامل رو دادم .
ولی خدا رو هزار مرتبه شکر زندگی الآنم نقطه مقابل زندگی سابقمه. دو قطب مخالف . اولی کلی دروغگو اما دومی بسیار صادق و راستگو .اولی عصبی و دست بزن دومی آروم و با احترام وکلیییی چیزهای دیگه که کاملا مخالف هم هستن .
تنها مشکلم ذهنیت خراب منه که از بچگی حرفهایی که مامانم درباره مردها میگفت که همه خیانت کار و چشم چرون و دروغگو هستن .
نمونه بارزش همین امشب ،همسرم چند روزه که رفته سفر امروز مامانم پرسید که ازش چه خبری داری ؟ گفتم قبل اومدن شما بهم زنگ زد گفت که اصلا بهش خوش نمیگذره و گفته که اگه مجبور نبود اصلا به این سفر نمیرفت،مامانم گفت نه مامان جان حرفهای مردها رو باور نکن فقط بلدن دروغ بگن که دلت خوش باشه .در صورتی که قلب من شهادت میده که همسرم راست میگه چون آدمیه که امکان داره چیزی رو کلا بهم نگه یا از جواب دادن طفره بره ولی هیچوقت حتی وقتی به ضررش هم باشه به هیچ قیمتی دروغ نمیگه و این بهترین اخلاقیه که داره .
استاد خیلی علاقه مندانه فایلها رو پیگیری میکنم تا تنها مشکل رابطه مون که برمیگرده به باورهای مخرب خودم رو از زندگیمون پاک کنم .هیچ مسأله ای برای من مهمتر از این نیست . امیدوارم به نتیجه دلخواهم برسم تا با آرامش به زندگی ادامه بدیم .ممنونم بابت فایلها و درسهای فوق العاده تون . پاینده باشید .
الگوی تکرار شونده دیگرم اینه که ترس از شکست خوردن و بازنده شدن و کم آوردن و…اینا همیشه باهام بوده
یبار که با اقوام کشور خارجی رفته بودیم
من برای اینکه به همه ثابت کنم که انگلیسیم خوبه و میتونم مسیر رو پیدا کنم که کجا باید بریم و چطوری باید بریم و که بگم من بلدم انگلیسی حرف بزنم خلاصه تو کل سفر من در تلاش برای اثبات خودم بودم و هیچ لذتی نبردم از سفری که اینقدر پر خرج بود
در آخر هم به کسی ثابت نشدم و اثلا دیده هم نشدم اصلا کسی منو نمیدید اثلا من مهم نیستم و نبودم …هر کسی دومبال لذت خودشه
و این حالتی که من در تلاشم تا خودمو اثبات کنم و در تلاشم تایید بگیرم …که تازه نتیجه هم نداشته …
انقدر تکرار شده …انقدر تکرار شده
من خودم و تواناییهامو باور ندارم و اصلا خودمو آدم حساب نمیکنم و میخوام فقط تلاش فیزیکی کنم تا یه تعریف کوچولو فقط یه زره تعریف و حمایت قدر نوک سوزن حداقل یکی نگام کنه ….
چقدر رقت انگیز
همسرم حرف منو اصلا حساب نمیکنه
اون بازتاب درون منه
چون من خودمو آدم حساب نمیکنم …با هر کی رفت و آمد میکنم منو هیچ میدونه …
هیچ تکیه گاهییی در حالت دنیوی و فیزیکی ندارم که لحظه ای با خیال راحت آروم بگیرم و دلم قرص بشه …تازگیا به خودم و خدایی که منو خلق کرده فکر میکنم و میگم عباسمنش به خدا تکیه کرد و روی خدا حساب باز کرد
….منم میتونم اما قلبم پر از شکه
ایمان دارم به تو و قوانین جهان …اما باز پاهام میلرزه و همچین مطمئن نیستم …
مطمئن نیستم من ایمان ندارم
این الگوهای تکرار شونده ای که تا الان گفتم
خود کم بینی
بت کردن دیگران
حسرت
تزریق یه غمی به هر شکلی هر ماه
تایید طلبی
ندیدن نتیجه علارقم تلاش فوق زیاد
تحقیر شدن در جمع
منزوی و گوشه گیر شدن
رابطه عاطفی پر از تنش و دعوا تحقیر
نداشتن امنیت آرامش
….
و خیلی خیلی باورای تکرار شونده دیگر
که بعد از تکرار هر کدوم انقدر خرابی به بار میاره که هنوز درستش نکردم یه باور دیگه تکرار میشه
پشت سر هم انقدر سریع رخ میده
که من دلم میخواد زمان وایسه من یه نفسی تازه کنم
درد پشت درد
سلام به استاد عزیز و ریزبین
استاد انگار زربین برداشتین و توی وجود من کنکاش میکنید ! بعضی وقت ها تعجب میکنم از این همه دقت و شناختی که شما دارید از ذهن و سیستم عامل ادم
همه این مثال هایی و که ذکر کردین شامل من میشن یا بهتر بگم میشدن و الان دارم روشون کار میکنم تا کمرنگتر بشن
استاد یه دوستی داشتم (پسر ) من یه جوری باهاش رفتار میکردم و بهش احترام میزاشتم که این حس و بهش داده بودم که از من بهتره و بهش اجازه داده بودم که هر جور میخاد باهام رفتار کنه و همیشه فکر میکردم که اون مشکل داره و قضاوتش میکردم و میگفتم چه آدم خودشیفته و از خود راضی و لوس و ننر و بچه هست بعد از چندین بار قهر و آشتی سر یه مسله مالی دیگه برای همیشه باهاش قطع ارتباط کردم و الان که دارم این فایل و نگاه میکنم و خودم و میبینم متوجه میشم که این الگو چندین بار برای من تکرار شده بعد از اون با یه نفر دیگه دوست شدم دیدم تا رفتار و کردارش دقیقا مثل همون نفر قبلی هست و به خودش اجازه میداد هر حرفی بزنه یا هر رفتاری انجام بده یا یه شریک داشتم اونم همینجوری بود یه دوست دیگه داشتم یه بار بهم گفت خیلی افتخار میکنی که با من دوستیا این ها همه فرکانس هایی بود که خودم میفرستادم .
توی ارتباط با دخترها هم همینطور چون خودم از درون احساس لیاقت نمیکردم با هر کسی هم که دوست میشدم آویزون بود و همیشه محتاج و متوقع و خیانت میکردن و نمک ناشناس بودن و من فکر میکردم اونا مقصرن الان متوجه شدم که بابا من داشتم اون فرکانس بی لیاقتی را ارسال میکردم و همچین آدمهایی را جذب میکردم و الا چرا برای بقیه اینجوریا نیست .
چرا توی کار من همیشه مشکل پیش میاد مثلا پنجره برام نصب کردن اونجوری که میخواستم نشد ده بار باز و بسته کردن سنگ های قاب پنجره را شکوندن شیشه چنتا شکست یا گچ کارها کارشون و درست انجام ندادن و تراز نیست یا برقکارها خیلی مشکل داشتن سنگ کارا همینطور و…
اینا همه نشونه این هست که فرستنده مشکل داره و باید فرکانس های بهتری ارسال بشه چرا ؟ چون که دوستم داره کار میکنه دو تا ساختمان اونورتر ولی هیچکدوم از این مشکلات و نداره
سلام استاد عزیزم
بازم مثل همشه عالی بود
راجع به سوالتون در مورد الگو های تکرار شونده من خیلی داشتم که موردی مینویسم
اولین مورد تو روابط عاطفی دو مورد که داشتم هردو به شدت کنترولگر بودن طوری که واقعا استرس میگرفتم و عزت نفس و اعتماد به نفسم رو از دست داده بودم و در نهایت کات کردم
دومیش تو روابط دوستان که با اینکه خیلی بشون محبت میکردم و سرویس میدادم پشت سرم حرف میزدن و همش حسادت و خیانت میدیدم ازشون تو روابط عاطفی هم همین طور خیانت و حسادت بود با این که من خیلی مهربون بودم و خیلی سرویس میدادم
مورد سوم تو روابط کاری که اولش رابطه با مدیرام خوب بود بعد یه مدت روابط خراب میشد و با دعوا استعفا میدادم با اینکه خیلی برای کارم زحمت میکشیدم و سود زیادی تو جیب مدیرام میکردم ولی انگار یه جورایی ازم میترسیدن و فک میکردن یکم دیگه جلوبرم کنارشون میزنم و انقدر سنگ جلو پام مینداختن و هر کاری میکردن که نتونم کارمو انجام بدم و خسته شم خودم برم
روابط خانوادم هم باز همین طور با اینکه به خواهرام خیلی محبت میکردم و سرویس میدادم خیلی خیلی ینی کارایی هزینه هایی که برای خودم دلم نمیومد برای اونا با خوشحالی انجام میدادم ولی بعدا متوجه شدم که چه خیانت هایی به من کردن مثلا دردودلی که تو ناراحتی باش کرده بودم از پارتنرم و یا کاری که تو ناراحتی گفته بودم حرفی که زده بودم همرو به پارتنرم گفته بود اونم که خودش پارانوید بود دیگه دیونه شده بود جوری که کامل کات شد و تو دوست و فامیلم کلی پشت سرم چه تهمت ها و حرفایی که وقتی شنیدم داشتم دیونه میشدم و این اتفاق اول با خواهر بزرگم و چند سال بعد با خواهر کوچیکم برام افتاد
استاد نمیدونم من الگو هارو پیدا کردم ولی نمیدونم چه طور باید برای همشه حلشون کنم من خودم ادم مهربون وفاداری هستم هیچ وقت به کسی حسادت نکردم و فقط تحسین کردم اما برای خودم این الگوها تکرار میشه
خیلی دوستون دارم استاد شما نه تنها استاد بلکه دوست من هستین خداروشکر میکنم برای وجود مهربونتون ️️️️️
سلام دوست همفرکانسی عزیز
کامنت خوبی نوشتید و همین که ادم بفهمه مشکلش چیه دقیقا نصفش راه رو شاید بیشترو رفته
از جمله ” چیزایی که برای خودم دلم نمیومد ” فهمیدم که شما کلا برای خودتون ارزش قائل نیسید و باید دقیقا روی همین مسیله کار کنید تا درست بشه
وقتی برای خودتون ارزش قایل باشید رفتارتون کلا عوض میشه
اون پولی که میخاید برای کسی کادو بخرید ولی میتونید برای خودتون یه کیف یا لباس قشنگ بخرید … انتخابتون صددرصد خودتون هسید وهرگز از خودتون نمیکنید و به دیگری(حتی نزدیک ترین افراد) بدید
روی این مسیله کار کنید …
چطوری کارکنید؟
اول جلو آینه خودتونو ببینید وزیبایی های خودتون رو تحسین کنید وواقعا بدونید زیبایید … اینجوری کم کم به احساس ارزشمندی نزدیک میشید
دوم روی رابطه خودتون با خدا کار کنید
هرچقد روی این رابطه کارکنیم میزان ارزش درونیمون بیشتر میشه و خودبه خود رفتارمون بهتر و درنهایت واکنش های بهتری ازدنیا میگیریم
سوم اینا رو توی سررسید یا دفتری بنویسید که من ارزشمندم و به نکات خوب خودتون فکرکنید و کد ارزشمندی رو درونتون احساسش کنید
هرچقد ما روی احساس ارزشمندی کارکنیم بازم جا داره رشدش بدیم
استارتشو بزنین نشونه ها پدیدار میشه و بدونید 90 درصد به بالای مردم دنیا این باگ رو دارن و حتی من هم که این کامنتو مینویسم روش کار میکنم و شما تنها نیسید
امیدوارم توی این باگ لیاقت حسابی پیشرفت کنیم موفق باشید :)
سلام استاد خوبم
درمورد مثالهایی که زدید من هم آدمی بودم که کلا در زندگیم میخواستم آدما رو تغییر بدم ، امر و نهی کنم بهشون و بهشون کمک کنم بسیار هم تلاش میکردم ،حرف میزدم و وقت میذاشتم تا دیگران رو تغییر بدم بماند که اونها هیچ وقت تغییر نکردن و دوباره همون رفتارها رو انجام دادن و من فقط الکی وقت خودم رو هدر دارم و بعضا چقدر به خودم آسیب زدم و این الگو از وقتی که با قانون آشنا شدم بیشتر هم شده بود در من که در روابط دیگران یا خواهر و برادرم تضادهایی میدیدم حرص میخوردم که چرا طرف نمیخواد تغییر کنه چرا نمیفهمه آخه شاید هم بهشون گفتم و خواستم تغییرشون بدم ولی هیچ وقت تغییر نکردن…یا اعصابم خورد میشد که چرا طرف اصلا برای خودش ارزش قائل نیست با اینکه هر بار داره شوهرش این رفتار بد رو انجام میده اون آدم دیگه درست نمیشه پس چرا نمیخواد از اون رابطه بیاد بیرون آخه چرا ؟واقعا هم حرص میخوردم و اعصابم خورد میشد و حالا به هر طریقی یک الگویی در دیگران میدیدم واقعا اعصابم خورد میشد چرا نمیفهمه ایراد از فکر خودشه و دوست داشتم ناخوداگاه تغییرش بدم حالا یا از درون حرص میخوردم یا از بیرون میرفتم بهش تذکر میدادم و میگفتم ولی کو گوش شنوا استاد مگه تغییر به همین آسونیه ؟ دیگه لا اقل الان خیلی کم شده اهمیت این موضوع که بخوام دیگران رو تغییر بدم به خاطر اینکه دیگه خودم با تمام وجودم به این درک رسیدم که تغییر کردن چقدر سخته و به این آسونیا نیست به حرص خوردن من نصیحت کردن منو حرف زدن من تغییری رخ نخواهد داد تا ابد ، چرا ؟چون خودم الان تقریبا 2 ماه و خورده ای سه ماه دارم روی موضوع عزت نفس کار میکنم به صورت جدی و واقعا لیزر فوکس یعنی استاد شبانه روز یعنی از 24 ساعت شاید 2 ،3 ساعتشو من رو خودم کار نکنم چون واقعا به این نتیجه رسیدم که عزت نفسم خیلی مشکل داره با اینکه قبلا هم کار کردم رو عزت نفسم ولی اینبار واقعا متعهدانه و با تمام وجود و استاد میبینم چقدر سخته تغییر باورها ،منی که پذیرفتم خودم میخوام خودم متعدانه دارم روی خودم کار میکنم خودم میدونم که ایراد فکریم چیه وضعم اینه ،اینقدر تغییر کردن سخته برام چه برسه به اون بنده خدایی که نه میخواد نه پذیرفته و نه میدونه تغییر فکر و باور چیه ، پس من تا ابد دیگه نباید از این غلطا بکنم که بخوام یکی دیگه رو تغییر بدم خودمو تغییر بدم از هفت پشتمم زیاده ،
خداروشکر در این موضوع بهتر شدم و تمرکزمو گذاشتم رو خودم چون خودم این راه رو دارم میرم میفهمم درکش کردم پس دیگه میفهمم که تلاش واقعا بیهوده و مزخرفیه چیزی به اسم تغییر دادن دیگران ،
و استاد حالا میخوام در مورد سوالتون جواب بدم که چرا من همیشه به آدمهایی برخورد میکنم که منو نادیده میگیرن به من توجه نمیکنند یا به من اهمیت نمیدن ،
حالا این رفتار رو من در خانواده ام خواهر و برادرهایم میبینم که چرا به من اهمیت نمیدن چرا بهم توجه نمیکنن منو نادیده میگیرن و دوستان و آشنایان ولی بییشتر این موضوع در مورد خانوادم هست که واقعا ناراحتم میکنه و توی فایلهای قبلی در واقع یادم رفته بود بگم و بینهایت من ناراحت میشم از این موضوع که در یک جمعی یا جایی باشم بهم توجه نشه و نادیده گرفته بشم حالا هم در جنس موافق و در جنس مخالف اگه این موضوع ناراحت کننده است برام و برام سواله که چرا من همیشه با آدمهایی در ارتباطم که اصلا بهم اهمیت نمیدن یا بهم احترام نمیزارن یا اصلا بهم توجه نمیکنن واقعا حرصم میگیره اگه قبلا بود که قطعا میگفتم اون آدما یه عیب و ایرادی دارن ولی از وقتی که موضوع باورهارو فهمیدم دنبال ایراد تو فکر خودمم تو باورهای خودمم واقعا از این موضوع که خودم رو عامل تمام اتفاقات بیرونی میدونم افکار و باورهای خودم رو بسیار سپاسگزار خداوندم چون قبلا اصلا این جوری نبودم و دیگران رو مقصر میدونستم حالا نه 100 درصد ولی در بیشتر موارد و اگر نمیپذیرفتم که یه عیب و ایرادی تو فکر منه الان در این سایت نبودم ،
وهمین موضوعه که داره در افراد برام تکرار میشه خداروشکر قبل از اینکه این فایلهارو استاد تهیه کنید من به این موضوع پی بردم و داشتم روی این موضوع کار میکردم و دارم همش رو عزت نفسم کار میکنم که در تمام روابطم دنبال توجه و تایید جلب نظر دیگران نباشم و واقعا هم سخته تغییر باور ولی به امید خدا دارم ادامه میدم درسته نا امیدی خستگی و بی انگیزگی هم داره ولی استاد باید با خودت روبه روبشی نمیشه که همیشه آشغالارو بزاری زیر مبل ، باید مسئولیت پذیر باشم اگه ادعای اعتماد به نفس دارم باید مسئولیت تمام اتفاق ها و افکار و باورهای خودمو بپذیرم دست بردارم از مقصر دونستن اینو اون اینارو مینویسم اینجا چون تکرارشون بهم کمک میکنه ، این روزا نیاز دارم به کنترل ذهن به انگیزه برای ادامه دادن مسیرم و از خدا بسیار ممنونم تو همین روزایی که نیاز دارم داره این فایلها روی سایت میاد دقیقا چی از این بهتر که هم دارم روی عزت نفسم کارمیکنم هم باگهامو زودتر میفهمم هم واسم امید و انگیزه میشه ، خداروشکر واسه ی این همزمانی های بینظیرش ، واسه ی سخاوتمندی شما استاد بینظیرم خداروصد هزار مرتبه شکر .
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلامی از جنس عشق خدمت اساتید بزرگ و عزیزم استاد عباسمنش بزرگ و مریم جون خوشگل و زیبا
من طبق تمرین هر روزه ی ستاره قطبی از خدا خواستم استاد امروز فایل جدید بزارن و اومدم تو سایت و کلی با این فایل محشر سورپرایز شدم (کلی استیکر قلب)
در رابطه با سوالاتی که استاد بزرگم در این فایل پرسیدن
من خیلی خیلی دارم روی ترمزهام فکر میکنم بخصوص در حوزه ی روابط
و یکی از بزرگترینشون که مانع برقراری و ایجاد ارتباط من با فرد دلخواهم شده اینه که من دارم این فرکانس رو به جهان هستی ارسال میکنم که طرف مقابل من وقتی شرایط من رو از همه نظر متوجه میشه ومیفهمه من چه دختری هستم باچه ویژگی و شرایطی شجاعت نداره با من ارتباط برقرار کنه خودشو در مقابل من ضعیف میبینه در حد من نمیبینه خودشو و همین باعث میشه نتونه تا با من ارتباط برقرار کنه حتی بهم نتونه سلام بگه و این موضوع توی چند مورد از روابطم همین اخیرا تکرار شده و باور مناسبش رو اینجوری برای خودم جایگزین کردم که آدمها خودشون خدایی هستند در این کیهان و خداوند خیلی راحت با بنده هاش ارتباط برقرار میکنه یعنی به خودم اینجوری قبولوندم که ارمغان درسته تو دختر بزرگی هستی ولی دلیل نمیشه طرف مقابلت آدم ضعیفی باشه چون تو سرتری ازش اون هم خداس واسه خودش و شخصیت خودشو دارهو جایگاه و مقام خودشو داره قابل ارزشه و همچنین هم مدارته یعنی هم فرکانسه با تو هس که تو هر روز میبینینش یعنی در حد تو هس پس اون آدما رو ضعیف نبین و موقع دیدنشون این فرکانس رو بفرس که خیلی شجاعانه میان و با عزت نفس تمام نه با غرور با عزت نفسسس باهات ارتباط برقرار میکنن و بازهم به همون بحث این که هدایت میشم اون لحظه که مریم جون عزیزم هم تو دوره بهمون گفتن و خداوند هدایت میکنه میره تو وجودشون و اونا راحت میان باهام ارتباط برقرار میکنن مثل همه وقتی من این فرکانس رو درست بفرستم
و نباید هیچ آدمی رو پایین تر از خودت ببینی و اینو به خودت بقبولون که همه ی آدمها خدا هستند در این جهان هستی
ولی واقعا فردی صادق وفادار متعهد عاشق مهربون سخاوتمند دست و دلباز لارج مستقل چشم پاک نجیب اصیل محترم با خونواده ی سالم از لحاظ روانی ،با عزت نفس (البته نه در مورد من* همون ترمزه)و همچنین اصول مشخصی دارند برای زندگی شخصی شون و من بعد از بروزرسانی جلسه چهارم دوره کشف قوانین زندگی این ترمز رو پیدا کردم که چندین بار مانع برقراری ارتباطم شده و همینجوری هی باید باور مناسب جایگزینش کنم تا بلخره ارتباط دلخواهم شکل بگیره
عاشقتونممممممم استاد بزرگم ممنونم با این فایل بسیار عالی تون مشتاقانه و عاشقانه منتظر فایل بعدی هستم
روی ماه شما و مریم جون رو میبوسم سایتون مستدام باشه برام تا ابد
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید و خداوند یار و یاور و نگهدار همه ی ما باشه
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی ام
قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلَى(طه/68)
گفتیم: «نترس! تو مسلما (پیروز و) برتری!
استاد جانم ، واقعا از شما سپاسگذارم برای این آگاهی های ناب و ارزشمند و وقتی که برای تهیه اون ها میگذارین
یادم میاد سال ها قبل از آشنایی با استاد جان و دل ، در تاریکی بودم ، به طور مثال در دایره روابط هایی که داشتم ، همیشه دوستانی طراف من بودند که کیفیت پایینی از نظر شخصیتی داشتند و افرادی بودند که فقط دنبال خوش گذرونی بودند و واقعا هیچ هدفی تو زندگی نداشتند ، به قدری احساس باور عدم لیاقت در خودم داشتم که نزدیکترین دوستانم هم تو مواردی از زندگی شخصیشون ، این الگو و احساس مشخص و داشتند ..
علایم اون الگوها برای من زیاد بود ، مثل عدم وجود آرامش تو زندگیم ، احساس بی هویتی ، کفر و شرک داشتن تو همه دیدگاهام ، خواب بدون کیفیت و ناراحت ، اتفاق های ناجالب و نادلخواه ، و در کل فرکانس من به قدری پایین بود که عموما افرادی بسیار بدتر از خودم یا در حالت عالی ، مثل خودم رو در این وجه جذب میکردم ،
یادمه با اولین آشناییم با این مباحث از طریق استاد جان و دلم ، واقعا تو قلبم یه حسی مثل نور احساس کردم ، دلم قشنگ لرزید ، من واقعا خدا رو احساس کردم ..
و یکی از بزرگترین خواسته هام حضور افرادی با کیفیت توی زندگیم شد .
«وَاذْکُرُوهُ کَمَا هَدَاکُمْ وَإِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ»
«و به یاد خدا باشید که شما را پس از آنکه به ضلالت (کفر) بودید به راه هدایت آورد»
و داستان خواسته من در این مورد ، آرام آرام شروع شد .
همونطور که استاد جان میگن ، افرادی که نامناسب بودن ، خودشون از مسیر زندگیم کنار رفتند ، بدون اینکه من تلاشی کنم برای قطع ارتباطم با اون ها و جای اون ها افرادی گرفتند بی نظیر از بهترین کیفیت ها …
و بعد از اون در حوزه دوستان و همکارانم ، به قدری انسان های نیک ، خوش طینت ، عالی ، واقعا آروم ، صبور و ماه و بی نظیری اطراف من بودند و هستند که باور نکردنی برام و یکی از شکر گزاری های من همیشه وجود این انسان های با کیفیت هست در اطرافم …
از اونجایی که باور احساس لیاقت و ارزشمندی ، ریشه داره و شاخ و برگ اون در جنبه های مختلفی از زندگی ما هست ، در حوزه مسائل کاری ام ، این موضوع باعث شده دو بار یک الگو در مبحث پرداخت مبلغ کارم ، توسط دو کارفرما برام ایجاد بشه که قشنگ شاخک هام اونو به عنوان یه آلارم دریافت کردن که رضا حواست باشه ، تو داری این اتفاق ها رو خلق میکنی ، خواسته یا ناخواسته ، باور تو داره اینو رقم میزنه و این باور برام از اونجایی مهم شد که فهمیدم پاشنه آشیل منه و در حال حاضر سعی دارم تمرکز وار روش کار کنم تا بهبودش بدم و بعد تثبیتش کنم ( با دیدن نتایج پایدار در زندگیم ) و اینو به معنی اینکه : دیگه اکی شد و رها کردن کار کردن روی خودم نگذارم و میدونم مثل ذنب ، همیشه دنبال من هست و باید همواره تا آخر عمر در جهت بهبود اون و کار کردن روی اون قدم بردارم …
– مورد بعدی اینه که من معمولا تو روابطم همیشه نقش مراقب رو بازی میکردم که ریشه اون رو در باور شرک و باز هم عدم احساس لیاقت و ارزشمندی پیدا کردم ، چون اگر من اعتقاد داشته باشم که هر کسی خدای خودش رو داره و همه به منبع الهی و انرژی خالص خداوند عزیز دسترسی داریم ، دیگه مراقبت برای چی ؟
اگر اعتقاد دارم که محافظ همه ما در همه شرایط خداوند هست ( با توجه به فرکانس و مدارمون ) دیگه تلاشی نمیکنم که تکه ای از وجود خودم رو بکنم و بخوام مدام نقش یک مراقب رو برای طرفم ایفا کنم .
معمولا در این الگو شخصی که نیاز به مراقبت داره با شخصی که نقش مراقب رو داره مثل قفل و کلید کنار هم قرار میگیرند و این الگو برای من ادامه دار شد تا زمانی که ریشه باوری اون رو پیدا کردم و سعی کردم با اقدامات عملی در جهت حل اون قدم بردارم و هنوز هم در حال کار هستم و خبر عالی برام اینه با اولین اقدامات عملی و شروع کار کردن روی خودم , بسیار جنس اتفاقات برام تغییر کرد و اگر تضاد هایی هم اومدن ، به قول استاد جان و دل ، برای این بودن که میخوان خواسته های جدید رو در ما شکل بدن و این خبر خوب و میدن که در حال ورود به فرکانس های بالاتر و نزدیک تر به خداوند هستیم .
در حال حاضر من در ارتباطاتم ( در حوزه کاری و شخصی ) بیش از 90٪ افرادی رو جذب میکنم که ویژگی های عالی دارند مثل : آرامش دارند ، مهربان هستند ، صبور هستند ، مودب هستند ، معرفت دارند و نگاه عمیقی به زندگی دارن .
این الگو برام واقعا جذاب شده که چقدر کیفیت انسان های اطرافم فرق کرده و عالی شده …
ولی نمیتونم کتمان کنم که هنوز تضادهایی هست ، ولی یا به الگو تبدیل نشدن , یا الگو هستند که باید به صورت جدی و با تعهد روی اون ها کار کنم ..
خوبی این مسیر اینه که هر چی بیشتر خودت رو میشناسی ، خداوند خودت رو هم بیشتر میشناسی و توانایی علت برات آشکار میشن .
اندر دل من، درون و بیرون همه او است
اندر تن من، جان و رگ و خون همه اوست
اینجای چگونه کفر و ایمان گنجد؟!
بیچون باشد وجود من، چون همه اوست
«مولانا»
از خداوند مهربان سپاسگذارم برای این لحظه
استاد جان و دل سپاسگذارم برای این آگاهی های ناب و بی نظیر و الماس مانند که برای ما وقت میگذارید و به رشد ما کمک میکنید
دوستون دارم
ارادتمند
سلام آقا رضا
از خوندن کامنتتون لذت بردم. چقدر آیه های که توی متن اشاره کرده بودید رو دوست داشتم و لذت بردم.
منم قبلا در خانواده خیلی این نقش رو داشتم که به فکر بقیه و مشکلاتشون بودم و همیشه دنبال راه حل برای مشکلات اعضای خانواده و یا درگیر مشکلات اونا بودم. حتی در مورد تصمیماتی که میخواستن برای زندگی خودشون بگیرن چقدر باهاشون جر و بحث میکردم که قانعشون کنم که این کار اشتباهه!!
تا اینکه یه دفعه توی کامنت یکی از دوستان توی سایت یه چیزی خوندم با این مضمون که:
من کیم که فکر میکنم میتونم بهتر از خدا مراقب دیگران باشم و یا اینکه فکر میکنم میتونم بهتر از خدا اونا رو راهنمایی کنم؟!
این جمله و این دیدگاه خیلی روی من تاثیر گذاشت و منو از خیلی از فکرها و عذاب وجدانها و نکنه نکنه ها نجات داد.
خوندن کامنتتون منو دوباره یاد اون زمان خودم انداخت و یکبار دیگه خدا رو شکر میکنم که در این موضوع من رو به راه راست هدایت کرد.
ازتون خیلی ممنونم و براتون شادی و موفقیت آرزو میکنم.
سلام و احترام مهشید خانم
خیلی متشکرم برای دیدگاه عالی و نابی که به موضوع کامنت من داشتید..
در واقع همه اینجا هستیم ، که در کنار هم رشد کنیم ،
جمله ای که به صورت بولد ، تو کامنتتون نوشته بودین و چندین بار خوندم و واقعا لذت بردم از این دیدگاه ، عالی بود …
قطعا این و نشونه ای برای بهبود خودم در این حوزه میدونم …
امیدوارم با حال خوب و در پناه خدا ، برسید به خواسته هاتون و در عین لذت بردن از مسیر ، الگویی برای بقیه باشید ..
ارادتمند
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت شما استاد عزیزم،مریم بانو شایسته، و همه همسفرانم
اول از همه استاد عزیزم ، از شما و خانم شایسته عزیز میخوام سپاسگزاری کنم بابت دوره بینظیر کشف قوانین زندگی ، اصلا نمیدونم چطوری وصفش کنم که این دوره چقدر فوق العاده ست. درسته که تا جلسه 5 اومده ولی من اصلا هنوز نتونستم از جلسه یکش دل بکنم و برم جلسات بعدی ،هر بار آگاه تر میشم،هر بار بهتر میفهممش، دیروز توی کامنتم توی جلسه 1 هم نوشتم که این دوره انقدر بنیظیر بود و صحبت های دوستان که من 800 تا کامنتی که فقط روی این جلسه اومده بود رو تک به تکشونو خوندم و نکته برداری کردم برای خودم،اولین بار بود همچین کاری میکردم ولی خب واقعا ذهنمو باز میکرد. و خانم شایسته که اصلا سنگ تمام گذاشته تو این دوره و صحبت های ارزشنمدش از تمریناتی که مکمل صحبت های شما میده واقعا فوق العاده س و از همینجا ازشون تشکر میکنم. بقول سید علی عزیز که دیروز نوشته بود خنده دار ترین چیز قیمت دوره س که واقعا ارزشش صد ها برابر قیمت فعلیه و خوشحالم که تونستم یکی دو ماه پیش با پرداخت بهای دوره بتونم شرکت کنم و بیشتر خوشحالم که این دوره آپدیت شد اونم با این کیفیت بینظیر.
اما بریم سراغ جواب دادن به سوالات این فایل :
1-من با هرکسی ارتباط میگیرم ، دوستی ، همکاری و … همشون افرادی هستند که از من صد ها کیلومتر فاصله دارن و من تابحال با فرد یا افرادی که ویژگی های دلخواه منو داشته باشن (یک سری استاندارد هایی که دارم) تو شهر خودم نتونستم ارتباط برقرار کنم ، حتی دو سالی که من تهران بودم اونجا هم همچین شرایطی رو تجربه نکردم (هر چند یک سال آخر رو من داشتم روی قوانین کار میکردم ) اما به محض اینکه برگشتم شهر خودمون دیدم که حتی افرادی که از قبل باهاشون در ارتباط بودم مهاجرت کردن به تهران
2-من اکثر کسایی که باهاشون ارتباط میگیرم ، کسایی هستند که سنشون بیشتره. حالا این یا رابطه عاطفیه،دوستیه یا همکاری.من بین تمام دوستایی که الان دارم (دوستان زیادی دارم) فقط دوتاشون از من سنشون کمتره
3-اکثر کسایی که من باهاشون ارتباط برقرار میکنم ، بطرز عجیبی دوست دارن که تکیه مالی کنن ، حالا یا دوست باشه یا همکار یا هر کس دیگه ای
4-من توی ارتباطاتم اولش خیلی صمیمی میشم ولی رفته رفته ارتباطم سرد تر میشه
5-با هر کسی دوست میشم نیاز داره که یکی اونو هُل بده رو به جلو،حالا شاید انگیزه هاش به اندازه نیست یا چی نمیدونم ، ولی آدمی نیست که خودش به اندازه کافی انگیزه داشته باشه برای حرکت کردن
6-افرادی که من باهاشون ارتباط گرفتم اغلب آدمایی هستند که تو حوزه کاریشون مبتدی ان و من تا بحال با کسی که تو حوزه کاری خودش یه Expert باشه مخصوصا توی بیزینس خودم ارتباط نگرفتم.
7-اغلب کسایی که باهاشون ارتباط میگیرم فاصله زیادی باهام دارن و اغلبشون برای قسمت مرکز تا جنوب کشورن ، بطرز جادویی من دوستای زیادی از اصفهان،شیراز و به کل استان های جنوبی دارم و به همون نسبت تو شمال کشور اصلا دوست خاصی ندارم.
8-اغلب افرادی ان که جدا شدن و رابطه عاطفی ندارن و یکی دوتاشونم که دارن مشکل ازدواج دارن، بطور کل توی روابطشون مسائل زیادی دارن
9-اغلب کسایی که باهاشون ارتباط میگیرم توی موضوعات مالی مشکل دارن
10-اغلب کسایی که باهاشون ارتباط میگیرم توی تصمیم گیری و اجرا کردن تصمیماتشون مسئله دارن
11- اغلب کسایی که باهاشون ارتباط میگیرم خیلی نیاز به کمک فکری دارن
12-من توی روابط خانوادگیم وقتی دور هم جمع میشیم یوقتایی صمیمی میشیم ولی وقتی دور هم جمع شدنی نباشه اغلب با همدیگه خیلی سرد میشیم.
13-هر دو هفته یبار با خانوادم به مسئله میخورم و حرفمون میشه (خدا رو شکر طی کار کردن روی دوره کشف قوانین چون این یه الگو رو از قبل میدونستم ، هفته پیش که موعد مسئله خوردن بود،بطرز جادویی اتفاق نیفتاد با اینکه من این الگو رو سه ساله مدام تجربه ش میکنم)
عاشقتونم
سلام به استاد عزیزم و همه دوستای هم فرکانسیم
استاد وایییی الان این فایل رو گوش دادم و یه جرقه ای با حرف آخرتون تو ذهنم زده شد
من همیشه با خودم میگفتم چرا من همیشه دوستایی دارم که فقط با من در ارتباطند و من هم فقط با اونا دوستم و محدود به یکی دو نفر بودند،و الان طوری شده که مدتهاست دوستی ندارم و تنهام و جالبه الان که فکر میکنم واقعا یه چیزی این وسط اشتباهه و من اصلا این وضعیت رو دوست ندارم،ولی میدونم یکی از ایرادهای من این هست که من خیلی برای بقیه وقت نمیزارم(کسایی که به عنوان دوست میان تو زندگیم)و بهشون عشق نمیدادم واسه همین اون محدودها هم کلا دیگه تموم شدن،حوصله ی زیاد صحبت کردن یا وقت گذاشتن برای افراد رو نداشتم
واقعا استاد شما بی نظیرید،امیدوارم که بتونم باورهای اشتباهم رو پیدا کنم و باورهای درست رو جایگزینشون کنم.
و از دوستای هم فرکانسیم ممنون میشم اگه راه حلی دارن پیشنهاد بدن ممنونم و خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم برا این آگاهی های ناب و بی نظیر
دوستون دارم در پناه خدا باشید
سلام به استاد و دوستان هم فرکانسی
من توی این کامنت میخوام خودمو کشف کنم ممکنه شما هم همینارو داشته باشید
تو روابط:
اولین چیز مشترک اینکه افراد بی توجه هستن به من و گاهی به قول استاد کمتر توجه میکنن یا اینکه ارزش قائل نیستن یا بی عرضه میدونن منو این حرفا گفتنشم سخته برام ولی میدونم اصلاح باید بشه من توی ویدیو قبل بدترین چیزی که منو احساساتی میکرد همین بی توجهی افراد بود گفتم و یکم روش کار کردم دیدم چند نفر که قبلن منو آنفالو کرده بودن فالو کردن این نشون میده قانون کار میکنه اما باید ادامه داد 《دلیل این بی توجهی افراد به من چی میتونه باشه؟(هرکسی خواست پاسخ بده استفاده کنیم)》
من خودم این دلایل میاد تو ذهنم:
من خودم، خودمو بی عرضه و بی ارزش میدونم!
چرا؟
چون هیچ موقع نتونستم یک کار بزرگی انجام بدم
کارایی که گفته بودم نتونستم انجام بدم (اینم یک درس از من به خودم که آقا هیچ موقع راجب مسیری که میخوایید برید به کسی نگین)
من تو ذهنم محال شده انجام یکسری کارها مثلا وارد رابطه شدن با یک آدم حسابی محال شده پول بیشتر درآوردن محال شدن سلامتی میدونم پشت اینا چه باورهایی هستن
من خب بلدم باورهارو دربیارم ولی نمیتونم اصلاح کنم مثلا الان باور اینکه من باارزشم رو در خودم چگونه پرورش بدم وقتی میگن من همینجوریشم بارزشم ذهنم میگه خب بقیه افراد هم همینن تو باید فرقی باشه
وحید عزیز سلام
مدت عضویتتون دیدم
ب جمع خانواده خوش اومدی
اول اینکه ( ب قول استاد عباسمنش)
همینکه شما وارد این دنیا شدی
یعنی شما ارزشمندی و لیاقت بهترین ها رو داری
نیازی نیست دنبال دلیل بگردی که مثلا
چون من سختی کشیدم لایق زندگی راحتم
یا چون فلان مهارت دارم لایق فلان چیزم
خداوند از روح خودش در ما دمیده و همین دلیل کافی
که شما ارزشمندی
درمورد سوال تون
ایجاد خود ارزشی
مرتب با خودتون تکرار کنین ، من ارزشمندم
من با لیاقتم
من دوستداشتنیم
من بنده ی خاص خدام
( باور لیاقت توی بخش عقل کن سایت سرچ کنین اینقدر دوستان جملات عالی گفتن )
تمرین آینه ( این جملات جلوی اینه ب خودتون بگین از چهره و ظاهرتون برای خودتون تعریف کنین
از ویژگی خوب اخلاقیتون
مثلا ادم وقت شناسی هستین
یا ادم درستکار و راستگویی هستین
برای خودتون وقت و هزینه کنین
تنها برین کافه، سینما …
ب ادمها نچسبین که ازتون فرار میکنن ب خاطر شخصیت وابسته تون
نیاز نیست کار بزرگی انجام بدین تا توی چشم بیاین
شما باید اول خودتون همینطوری که عستین قبول داشته باشین
وگرنه مدرک هم بگیرین چون وابسته تایید دیگرانین و اصلاا اینکار بخاطر نظر دیگران انجام دادین
بد چکی از جهان میخورین و سرخورده تر از قبل میشین
و باز هم کسی ب سما اهمیت نمیده
چرااااا؟؟؟؟؟
معلومه چرا
چون خود شما برای خودت ارزشی قائل نیستی ( از درون ب خودت میگی من بی ارزشم، کسی من دوست نداره …). و هرچی تو باورت باسه رو جهان بهت نشون میده
باور داری کسی دوستت نداره
جهان میکه چشششم
و شرایط و ادمهایی رو میاره سر راهت که اصلا برات ارزش قائل نمیشن
خیلی طولانی میشه بخوام تمام موارد بنویسم
پیشنهادم ب شما رفتن ب بخش عقل کل سایت که بالای صفحه میتونین ببینین
باور لیاقت سرچ کنین
مطالعه کتین و نت بردارین و حتما تکرار کنین
( اولش ذهن مقاومت میکنه و مسخرتون میکنه ولی ادامه بدین بعد از دو سه روز تایید میکنه و حالتون خوب میشه کلا باید استمرار داشته باشین )
و توی بخش دانلودها ( بالای سایت سمت چپ)
گزینه ی یکی مونده ب اخر
روز شمار تحول زندگی
نگم از این فایل که چقدر خودمون بهتر ب ما نشون میده
از فصل یکش شروع کنین
و متعهدانه انجام بدین
خیلی زود نتیجه اش میگیرین
درپناه خدا
سپاسگزارم از کامنت زیباتون خیلی عالی بود
من دیروز داشتم روش کار میکردم هیچی هم قانع نمیکنه منو مثلا من اشرف مخلوقاتم من فلان
بعد یهو یه چیزی درونم گفت تو چقدر خدارو قبول داری اگر افراد به تو گفتن بی ارزشی خدا بگه باارزشی قبول میکنی من خب پیش خودم گفتن صد در صد چون خدا داناتر از بقیس بعد گفت تو اگر بی ارزشی چرا خداوند هر روز صبح تو رو بیدار میکنه فرصت دوباره بهت میده اگه تو بی ارزشی چرا اینکارو میکنه مگه غیر اینکه تو با ارزشی مگه غیر اینکه خداوند تو رو دوست داره
حاجی پشمام بخدا نمیدونم این کجا اومدم تو ذهنم خیلی عجیبه هنوزم برام من فقط داشتم با خودم حرف میزدم یهو اومدم تو ذهنم
حرف شما خیلی عالی بود ارزش من به سختی یا مهارت خاصی بلد بودن نیست با این که من میگم یک مهارت داشته باشم و حرفه ای باشم توش چون این وظیفه منه تو این دنیا
و اینکه گفتین همینکه خداوند هدایت کرده به این سایت یعنی لیاقت بهترینارو داری چون اونایی که اینجا میان دنبال زندگی بهترن
من تو این4روز که عضوم تصمیم گرفتم فقط روی پول تمرکز کنم واسه همین تصمیم گرفتم صبح ها کار فیزیکی و بعداز ظهر کار ذهنی انجام بدم فقط راجب پول
اولی تجسم با حس خوب برای فرستادن فرکانس پول و ثروت
دومی پیدا کردن و اصلاح ترمز ها که به نظرم خیلی مهمه
سومی باورهای ثروت و حتی یکمی عزت نفس چون مهمه مثلا همین احساس ارزشمندی
تو پول مثلا باور فراوانی