پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 31
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-photo.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-30 07:02:222024-02-14 06:19:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر استاد و خانم شایسته عزیز
برای من الگوی تکراری در روابط عاطفی بیش از 5 نفر متفاوت این بوده که : کم توجه بودن و به من اونطور که باید اهمیت نمیدادن انگار اینطور بور که تنها خواهان ادامه رابطه منن و انگار اضافیم / روابط و قدم برداشتن در رابطه 2طرفه نبود یعنی من فقط برای طرف مقابلم کادو میخریدم من فقط تولدشونو یادم میموند تبریک بگم من فقط حالشون رو میپرسیدم /خودخواه و خودبالاتر بینی داشتن ،نه اینکه بطور واضح بگن ولی رفتارشون اینطور بود / قبل از من یا همزمان با من بایک آدم دیگه رابطه قوی داشتن و موقع ارتباط با من یا از اون طرف صحبت زیادی میکردن ، یا طرف که از زندگیشون رفته بود برمیگشت ، یا همزمان با من اون هم در زندگیشون بود / اول من باید پیام میدادم من همچیز رو پیگیری میکردم و سراغشون رو میگیرفتم و تا من دست به کار نمیشدم ازشون خبری نمیشد / با یه عالمه دوست و رفیق به جز من بیرون میرفتن و از خودشون عکس و فیلم منتشر میکردن ( زیاد دوست داشتن )/ از یه مدت بعد از رابطمون انگار کلا از زندگیم محو میشدن کلا انگار دیگه من رو نمیدیدن و انگار خسته میشدن/ همیشه اول پیشنهاد دهنده منم / کوله بار رابطه که دوطرفست همیشه برعهده من تنها بوده و من همیشه احساس تنهایی و بی ارزشی بهم دست داده .
امیدوارم بتونم یک راه حلی براط این الگوهای تکرار شونده که در 5 یا 6 رابطه که الان یادم بود و نوشتم و بقیه الگو ها راه حل خوبی پیدا کنم .
به نام خداوند بزرگ
سلام به دوستان عباسمنشی
من بخوام الگو های تکرار شونده رو بگم
چیزاهایی که فعلا حضور ذهن دارم
1:افرادی تو روابط عاطفی به پستم میخورن که اوایل روابط عالی داریم اما بعدش کم کم رابطه سرد میشه و از بین میره
2:اینکه تازگی توی مجازی با هرکس صحبت میکنم به بلاک میکشه و این الگو داره تکرار میشه
3:اینکه افرادی که سر راهم قرار میگیرن اونا هم یحورایی مشکلاتی توی روابطشون دارن کم و بیش
فعلا دیگه حضور ذهن ندارم چیزی به ذهنم دوباره مینویسم.
یا علی
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گلم
من مدتهاست دارم چراغ خاموش تماممم فایلهای جدیدی که روی سایت قرار میگیره گوش میدم و کامنتاشو میخونم و بهش فکر میکنم
احساس میکردم انقدر رشد کردم که تونستم جلوی تکرار الگوی باطل روابطم رو بگیرم و خوشحال بودم ازینکه با گوش دادن فایلای استاد الگوی تکراری روابط عاطفیمو شناختم و دیگه برام این سیکل باطل اتفاق نمیفته…. تااینکه هفته پیش با شخص جدیدی اشنا شدم و دوسه روز اولش همه چی انقدرررر خوب بودد که من باورم شده بود واقعا تونستم از اون سیکل باطل بیام بیرون و الگوی تکراری روابطم رو شکستم
ولی بعد دو سه روز همه چی عوض شد، به سرعتتت عوض شد
و من متوجه شدم هیچ تغییری در من صورت نگرفته
چون ادمایی که بامن توی رابطه بودن ادمایی بودن که اونجوری که دوست دارم بهم توجه نمیکنن و این یکی هم همینطور بود
ادمای روابط من هیییچوقت حرف و عملشون شکل هم نبود و این یکی هم دقیقا همینطور بود
ادمای روابط من همیشه شیطون و تنوع طلبن و این یکی ام همینطور بود!
ادمای روابط من وقتی ازشون دور میشم هرگز پیگیر من نمیشن و هرگز خبری ازم نمیگیرن مگه اینکه خودم زنگ بزنم و اینم دقیقا همینطور بود
ادمای روابط من وقتی کنارشونم بسیار مهربون و محترمن ولی وقتی ازشون دور میشم تبدیل به یه شخصیت خشک و سرسنگین و بی عاطفه میشن و ….
و من بخاطر این مسائل تمام رابطه هام هنوز شکل نگرفته به پایان میرسید و این یکی هم دقیقا همین شد.
واسه همین این سری خیلی بیشتر توی ذوقم خورد و اذیت شدم چون انتظار یه برخورد دیگه رو داشتم ولی اینم دقیقا مثل بقیه بود!!!
من الگوی تکراری روابطم رو خوب شناختم اما نمیدونم چجوری باید خودمو از این چرخه خلاص کنم که دیگه اتفاق نیفته
امیدوارم هرچه زودتر بتونم کمک خودم بکنم و این سیکل باطل رو بشکنم
سلام عزیزم
من احساس میکنم شما خودت یه باور های مخرب داری که با اصلاح اونها مطمئنا رابط تون بهتر میشه .
شاید از صحبت هام ناراحت بشی ولی چونکه توی این سایت هستی و خواستار تغیری بهت میگم.
شما از طرف مقابل انتظارهای داری که اگه برآورده نشه اذیت میشی و یکجورهایی خودت رو وابسته نشون میدی . مثلا منتظری که اگه ازت خبری نشد اون بهت زنگ بزنه و خیلی خوشحال میشی یکی نگرانت باشه . و اینو یک امتیاز مثبت میدونی .
باور دیگه که حس میکنم داری . ببخشید که اینجوری میگم ها ولی احساس میکنم خودت رو لایق عشق نمیبینی و منتظری بهت خیانت بشه
برای همین این اتفاقات تنوع طلبی تو طرف مقابل پیش میاد . میخوای فقط و فقط و فقط حواس طرف به تو باشه . ولی همیشه دقیقا عکس این خواسته پیش میاد چون میترسی.
حالا این نظر من بود . ممنون که خوندی . انشالله که درست میشه اگر بخوای .
راستش همسر منم همیچین خواسته هایی رو از من داره و من نه واقعا اینجوری راحت نیستم که یکی همش زوم کنه رو من . و از وقتی با استاد آشنا شدم اعتماد بنفسم بیشتر شده و حال خوبم رو بسته به هیچ احدی نمیدونم .
اگه فایل عشق از نظر استاد رو ندیدی حتما ببین . معرکه است . واقعا برای من یک مهر تایید بر تمام افکار تارم بود.
فعلا خدانگهدار.
سلام زهرا جانم
امیدوارم حالت خوب باشه هرجا هستی
عزیزم من نه تنها ناراحت نشدم که خیلیی ذوق کردم انقدر رک و دقیق چندتا از باورهای مخرب منو شناسایی کردی و منِ حقیقی رودبه خودم نشون دادی
!! دقیقااا با خوندن پیامت این شکلی شدم که اره همینههه،،، من وقتی طرفم ازم دوره همش نگرانم که نکنه الان مهمونی ای دورهمی جایی سرش گرم یکی دیگه است!! یا نکنه خوشگلتر و کول تر و خوش صحبت تر از من ببینه هوایی بشه یا اگه بهم زنگ نزنه و سراغ نگیره همش حس میکنم دیگه دوسم نداره و واسش عادی شدم به این سرعت و دیگه براش جذاب نیستم و ….!!!!
کاش بتونم این باور مخرب رو جایگزین کنم
خدای منننن با خوندن کامنتت این چیزا رو تازه فهمیدم که همه ی این ترسها نشات گرفته از حس عدم لیاقته!! من اگه خودمو لایق عشق ببینم قطعااااااا با طرفم عشق بی حد و اندازه ای رو تجربه میکنم
الان همین تغییر باور شده واسه من مثل یه غول
هی میگم خب حالا مثلا روزی ده بارر هم گفتی من لایق عشقم، الان واقعا لایق شدی؟ نه!!
اصلا ذهنم زیر بار تکرار باورهای درست نمیره، بااینکه هی واسش مثال میارم از روابط فوق العاده، بازم میگه واسه اونا شده دلیل نمیشه که واسه توام اتفاق بیفته
از بس که به من گفتن چون فلانی ازدواج عالی ای کرده از کجا معلوم واسه توام پیش بیاد؟ اصن از کجا معلوم تو سلیقه ی اون ادم ایده الت باشی؟؟ و هزاااارتا ازین حرفا
چقدر جدی ما به خودمون بااین باورهای سمی ظلم میکنیم
ممنون میشم اگه در این مورد هم راهنماییم کنی
دوستدارت فرینوش
سلام عزیزدلم انشالله که حالت خوب باشه
درسته با تکرار یک کلمه که ( من لایق عشقم ) ولی هیچ حس خوبی بهش نداری هیچ اتفاق خوبی هم برات نمی افته عزیزم. مریم جان تو یکی از مقاله ها در مورد نوشتن سناریو گفتن اصلا مهم نیست شما از چه کلمه خاصی استفاده میکنی یا چه ضمیری داره چیزی که اصل اینکه با تکرار اون کلمات در تو چه حسی قلیان میکنه و تو اون حس رو به جهان میفرستی و باز از جنس همون رو دریافت میکنی .
ببین عزیزم وقتی تو خودت به خودت محبت نکنی . با خودت توی صلح نباشی هیچوقت نمیتونی محبت رو از بقیه هم دریافت کنی حتی اگر هم محبتی بکنند به چشم تو نمیاد .
دقیقا مثل اون دوسالی که تو سایت بودی ولی فایل های هدیه استاد رو ندیدی .
پس بنظر من . چون من خودم از استاد و مریم جون یاد گرفتم و اجرا کردم و واقعا هم آرامشم 70 درصد بیشتر شد . میگم توام بدون در نظر گرفتن رفتار بقیه و بدون اینکه فکرت رو مشغول بقیه کنی تلاش کن به فرینوش توجه کنی به حرف دلش گوش بدی مطمئن هستم خیلی حرفا داره که گوش شنیدن میخواد . با خودت مهربون باش .
به این فکر کن حتی به فرض محال حتی اگه هیچ کس هیچکس هیچکس هم به تو توجه نکنه یا ابراز علاقه ای نکنه تو هیچ چیزی از دست ندادی چون خودت عاشقانه خودت رو دست داری و احترام و ارزش قائلی و خودت رو با نجواهای شیطانی خسته نمیکنی . تازه از اون گذشته تو یک خدایی داری که بینهایت عاشقته کسی که همیشه خواهان پیشرفت تو و اصلا اصلا دوسنداره غمگین باشی
به این فکر کن به خاطر ایمان به خدا و خودت انقدر قوی هستی که اگر سال ها کسی سراغی از تو نگیره تو هیچ ناراحت نمیشی چون همیشه داری از زندگیت لذت میبری و خدارو در درونت حس میکنی
عزیزم فایل های توحیدی رو حتما ببین خیلی به من کمک کرد که حتی توی ذهنم به کسی قدرت خاصی ندم
فایل عشق از نظر استاد رو حتما حتمآ حتمآ ببین. جهانت زیر و رو میشه .
و یک نکته دیگه درمورد اینکه ذهنت میگه اگه برای بقیه شده دلیل نمیشه برای تو هم بشه
. اینجوری فکر کن که واقعا همینطور باشه . پس چرا وقتی برای یکی یه اتفاق بدی میوفته شما انقدر میترسید؟
درسته اینکه فلانی رابطه عالی داشته دلیل نمیشه توام رابطه ات عالی باشه ولی …خداوند این توانایی رو بتو داده که از جهان پیرامونت الگو بگیری و در زندگی خودت پیاده کنی . حالا نه دقیقا به همون شکل ولی با همون اصل و اساس .
ببین اگه زندگی عالی کسی دلیل نمیشه که زندگی یا رابطه ماهم عالی بشه ……پس من و شما و هزاران نفر دیگه توی این سایت
ببخشیدا …ول معطلیم …ما دقیقا از وقتی آمدیم اینجا و رابطه عاشقانه استاد و مریم جان رو دیدیم همش خودمون رو گذاشتم جای اون دو عزیز و وقتی در راه اون ها قدم برداشتیم و به حرفاشون عمل کردیم تغیر رو در زندگی دیدیم .
پس خدا به ما این توانایی رو داده که بدون حسرت خوردن و حسودی کردن …که مارو از خواسته دور میکنه .. بلکه با تحسین ، تشویق و …. از اصل و اساس همون چیز وارد زندگیمون بکنیم .
راستی فایل هایی که مربوط به صلح با خود هست رو هم ببین عالیه . فکر منو واقعا دگرگون کرد طوری که متوجه شدم وقتی به کسی کاری ندارم یا از دست کسی عصبانی نمیشم یا حداقل در خشم یا کینه یا غم و اندوه باقی نمیمونم در حق خودم صلح کردم . وگرنه که من توانایی ضرر زدن به کسی را ندارم یعنی خدا جهان رو طوری بنا نهاده که همه مون فقط به خودمون میتونیم سود و زیان برسونیم نه هیچ کسی . هیچ کس هم به ما سود و زیانی نمیرساند .
فایل های انگیزشی 1 و 2 و 3 و 4 رو هم ببین . تا انگیزه ات برای ادامه مسیر دوستی با خودت بیشتر بشه
نمیدونم کتاب های استاد رو تهیه کردی یا نه (رویاهایی که رویا نیستند ) 6 جلد که واقعا لازمه هر آدم تا دیدش نسبت به خدا صحیح بشه .
فعلا خدانگهدار
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و همه دوستان گلم الگوی تکرارشونده در روابط عاطفی من در مجردی : اول رابطه شور و اشتیاق فراوان از طرف مقابل برای شروع روابط عاطفی بود اصرار و عشق زیاد که از طرف مقابل دریافت میکردم ولی بعد از شروع رابطه عاطفی همه چیز برعکس میشد و یه رابطه پرتنش و من که آماج بدترین رفتار و توهینها و تحقیرها می شدم و طرف مقابلم فقط میخواست رابطه تموم بشه و من به هر قیمتی میخواستم رابطه رو حفظ کنم و یه چیز دیگه که الان برام روشن شده من بخاطر بقیه میخواستم رابطه رو حفظ کنم که الان دوستام چی میگن الان همکارام چی میگن که طرف مقابل ولش کرده
و همیشه این الگو تو رابطه بعدی هم ادامه داشت تااینکه 12سال پیش کتاب بنویس تا اتفاق بیفته به دستم رسید و من تمریناشو انجام دادم و همه ویژگیهای همسری که میخواستم رو نوشتم و دقیقا 3هفته بعد با یکی از همکارام که تمام ویژگیهای که نوشته بودم رو داشت در کمال ناباوری بقیه ازدواج کردم و البته قبلش من و همسرم رابطه ای نداشتیم و همسرم یه مرد فوق العاده اس خوش اخلاق ، باادب و مهربون ،محترم خوش قیافه …. و هرچی که همه خوبان دارن البته در رابطه با بقیه و الگوی که در رابطه با من تکرار میشه میشه دقیقا همون الگوی هست که در زمان مجردی من بود البته با شدت کمتر چون شخصیتش اجازه نمیده
و البته این الگو 99درصد مواقع زمانی خودشو نشون میده بقیه هم هستن یعنی وقتی خودمون هستیم اکثرا همه چیز نرماله
یعنی بدترین رفتاری که میشه ازش انتظار داشت رو نشون میده
مثلا ما هفته پیش مهمان غریبه داشتیم و مت همش استرس داشتم که همسرم یه رفتاری نشون بده که من خجالت بکشم بقیه تو دلشون بگن ببین چه همسری داره
و سرناهار بالاخره نشون داد یهو از سرسفره کنار رفت و ینفر گفت که نمیخوری با اخم و ناراحتی گفت نه من این خورشت رو دوست ندارم و لپه اش اینجوریه و فلانش اونجوریه فکر کنید صاحبخونه این حرفارو زده و با اینکه مرغ هم سرسفره بود و من اون لحظه باید تیک میزدم که دیدی بازم کاری کرد که تو جلوی بقیه خجالت بکشی
خلاصه اینکه بعد از اینکه مهمونا رفتن من مثل آتشفشان منفجر شدم و همه ماجراهای مشابهی که تو این 11سال اتفاق افتاده بود با دعوا گفتم و اون بنده خدا هم فقط تو سکوت گوش میکرد فکر کنم خودش هم باورش نمیشد
و البته میدونم خودم باعث میشم چنین رفتاری داشته باشه
البته فکر میکنم این الگو مربوط به بچگی من هم میشه چون دقیقا یادمه مادرم هم در مورد پدرم همین نگرانیهارو جلوی خانواده اش داشت و این الگو به من منتقل شد و من همیشه نگران بودم پدرم و برادرام وقتی همبازیام میان دنبالم حرفی بزنن که من جلوشون خجالت بکشم
خلاصه اینکه من دو هفته اس دوره کشف قوانین رو خریدم و هنوز روی جلسه اول کار میکنم
مطمئنم در جلسات بعد استاد در مورد تغییر الگوها تمرین دادن
دوستتون دارم موفق باشید
به نام رب جهانیان
سلام به استاد عزیز
سلام به خانم شایسته مهربان
سلام به دوستان توحیدی در این سایت الهی
خدایا شکرت بابت این آگاهی ها
خدایا شکرت بابت وجود استاد عزیزم
واما الگوهای تکرار شونده برای من
خوب کار من به شکلی است که چند نفر کارگر و یا حالا شاگرد با من کار میکنند.
و حالا همیشه اینا بعد از یک مدتی میرن یک کار و شغل دیگه ای و بعضی ها استخدام شرکت و یا کارهای دیگر. به هر حال از پیش من میروند.
و یا در زمانی که با من کار میکنند غیبت زیادی دارند و هر بار به بهانه ای، جدید.
واین الگو برایم تکرار میشود.
حالا الان من فکر میکنم که نکنه من ته ذهنم میخوام ناجی این افراد باشم و یا کمک کننده باشم و یا کسی که خیرش به همه میرسه.
و در مورد کار انجام شدن کارها زیاد طول میکشه همون کار رو همکارهای من در زمان خیلی کمتری انجام میدهند.
یه وقتایی من هرچی کار پیشنهاد میشه وقت ندارم .و دوباره هر چند وقت یکبار کار من کساد میشود و این در حالیه که همکارانم وقت سر خاروندن ندارند.
حالا من دارم روی خودم هم کار میکنم اما خودم نتوانستم باور محدود کننده ام و یا ترمز ذهنی ام رو پیدا کنم .
اگه دوستان هم در مورد این متن من چیزی، متوجه شدند از باورهای من خوشحال میشوم بدونم.
سپاسگذارم از استاد عزیزو دوستان هم مسیرم
سلام به استاد ودوستان عزیزم
این فایل واقعا بی نظیره ،یه دوره ی کامله و منو متوجه باور های غلطم در تمامی زمینه ها کرد.
با جواب دادن این سوال و.سوالات قبلی به یه خودشناسی رسیدم
خدایا چه خبره تو ذهن من .
باوجود این همه ترمز ،تازه من شاکی ام که چرا به خواسته هام نمیرسم
ریشه ی کل باورهای من ،اکثرا باورای مذهبی غلطه
درحالیکه فکر می کردم تنها باور غلطم ،درزمینه ی فراوانی و احساس لیاقته
اما ،امان ازاین ذهن و شیطان چجوری در ذهن من کنترل ،افکارمو به دست گرفته …
به زندگیم که نگاه می کنم ، می بینم که من کلا ارتباطم با دیگران در حد ،انجام کارای اداری و مثلا رفتن به بانک، یا به کلاس بردن دخترمه ..
من کلا بادیگران ارتباط چندانی ندارم ،بااینکه خیلی دوست دارم .
وقتی دلیل رو بررسی می کنم ،دیدم بخشی ازین ارتباط نداشتن با دیگران ،بخاطر تجربه ی تلخ گذشته س ،که هرکی سر راهم قرار گرفت ،ادم نامناسبی بود ،یعنی :
منو تحقیر می کردند
کلا اطرافیانم ادمای مغروری بودند
ادمایی که من باهاشون ارتباط داشتم ،یه جوری می خواستند از دیگران سو استفاده کنند و کاراشونو بوسیله ی دیگران انجام بدهند
خانواده ی من ادمای بی اعتماد بنفس و ضعیفی بودن که معمولا ،از شروع کردن هرکاری می ترسیدن
فامیل های دیگه م ،معمولا ادمای خرافاتی وضعیفی بودند که مدام دیگرانو مقصر مشکلات خودشون می دونستند
دلیل ارتباط نداشتن با دیگران ،علیرغم میل شدیدم ،اینه که اولا من باور دارم دیگران به من ضربه میزنند مانند گذشته
ودومین دلیل ،باور عدم اعتماد به نفس و عدم احساس لیاقت منه ،که باعث میشه ،ادمای ضعیف رو جذب کنم
پدرو مادر من ادمای بسیار مهربان و البته بی اعتماد بنفسی بودند ،که فکر میکردند مسئول حل مشکلات دیگرانند و دایم در حال کمک به فک وفامیل بودند ،ولی یه نفر به خودشون کمک نمیکرد ومنم همین رفتار و باور رو دارم
وهمین باور باعث جذب افراد ضعیف وتنبل میشه ،که مدام ماباید کاراشونو انجام بدیم
من فقط با خانواده ی خودم وچند نفر محدود در ارتباطم ،که اونا کلا ادمای ناسپاسی هستند و مدام ازهمه چی شاکی هستند ،
دلیل ،جذب این رفتار اونا ، اینه که من خودم هم در گذشته بسیار از همه شرایط ناراضی بودم و ناسپاس
خانواده ی من ،تقریبا بیشتر شون مریض هستند ،وعلتش هم اینه که مدام افکار منفی دارند و به همه بدبین هستند واز لحاظ مالی هم همیشه پول لازم هستند ،والبته که خودم منم تا چند وقت پیش یه ادم فوق العاده منفی بودم و اوضاع مالی خوبی نداشتیم
اطرافیان من ،خیلی تو نظافت وسواسی هستند ،جوری که حاضرند شب وروز تمیز کنند و ارامش رو از خودشون گرفتند
منم یه ادم وسواسی بودم ،به شدت قبلا و الان خیلی کمتر و همین باعث جذب این ویژگی افراد شده
اطرافیانم ادمای ترسویی هستند ،که میترسند ایده هاشونو اجرا کنند ،چون ایمان ندارند ومنم از شروع یه کار که حتی مهارت لازمشو دارم،می ترسم ،
با جواب دادن به این سوال ،به یه خودشناسی خیلی عظیم رسیدم ،وواقعا فکر نمیکردم اینقدر باورای مخفی و غلط و شرک الود داشته باشم .
علت زندگی بسیار سختم در گذشته همین باورای ذهنم بوده و مسئولیت ایجاد اتفاقات وشرایط زندگیمو بیشتر می پذیرم
که خودم خالق این شرایط بوده و هستم
ذهنم در برابر تغییر خیلی ازین باورا به شدت مقاومت داره و باید اونا رو با باورا و رفتارهای درست جایگزین کنم
خدایا ممنونم بابت خودشناسی
استاد ازتون ممنونم
سلام و عرض ادب به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز
چقدر این فایل ذهن من رو درگیر کرد و باعث شد تقریبا تمام گذشته و حال خودم رو شخم بزنم توی ذهنم
من کلا از قبل عقیده داشتم اگر کاری بیش از 2بار تکرار بشه توسط کسی اون دیگه سهل انگاری نیست و عادت طرف هست و خوب طبیعتاً انتظاراتم رو به همون نسبت از طرف کمتر میکردم توی اون زمینه(حالا اینکه این ایده اصلا چطور به ذهن من رسیده بود رو واقعا نمیدونم اما خوشحالم که شما توی فایل نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران دقیقا این موضوع رو گفتید و من خیلی خوشحال شدم که از این قانون مدتهاست که استفاده میکنم )
از طرفی خیلی وارد رابطه با دیگران نمیشم و واقعا از تنهایی خودم لذت میبرم مثلا همکار من برای من همیشه همکار هست و سعی میکنم صمیمیتم رو در همون حد همکار نگه دارم چون خیلی دیدم که دیگران از صمیمیت نابجا توی زندگی شخصی و مشترکشون ضربه خوردن برای همین خیلی مقاومت میکنم و تقریبا هم با هیچکس درد دل نمیکنم
بخصوص از وقتی در جهت عشقم کارم رو گسترش دادم واقعا زمان رو از دست میدم موقع کار و تفریح و کارم خیلی با هم مشترک شده
به لطف خداوند تقریبا تمام افرادی که وارد رابطه با من میشن انسانهایی بی نهایت خوش قلب و مهربان هستن و این ویژگی کاملا واضح هست در وجودشون به شکلی غیر قابل انکار محبت میکنند حداقل به من و به لطف آموزشهای شما الان حتی غریبه ها هم با من خیلی مهربون هستند ،وقتی توی طبیعت میرم برای کار امکان ندارد کسی پیدا نشه که بهم انرژی مثبت بده یا حتی وقتی توی خیابون قدم میزنم اکثر مواقع دیگران نزدیک من که میشن لبخند میزنن البته بچه های کوچیک بیشتر از بزرگترها واکنش نشون میدن گاهی اینقدر شدید که نظر خانوادشون جلب میشه به من و لبخند اونها رو هم میگیرم و این حس خوب رو از شما دارم و از لطف خداوند بزرگ
با وجود اینکه من خیلی درگیر کار هستم اما همیشه دوستانم از من خبر میگیرند و انرژی مثبت برای من میفرستن با کارها و پیام هاشون
ولی این رو هم بگم که تعداد افرادی که من با اونها در ارتباط هستم خیلی کمه
کلا با هر کسی حتی یک دوستی ساده هم برقرار نمیکنم و یکی از الگو های تکرار شونده در روابط من هم شاید همین باشه که سخت کسی رو به عنوان حتی دوست معمولی میپذیرم و راحت اعتماد نمیکنم و اگر ببینم که انرژی خوبی بهم نمیده سریع حذفش میکنم از زندگیم حتی اگر عدم حضورش برام دردناک باشه به جون میخرم ولی از طرف میگذرم بخصوص اگر اسم رابطه عاطفی یا پارتنر روی طرف مقابل بشینه به شدت حساس میشم تا ریزترین چیزها و سعی میکنم ببینم و تحلیل کنم البته شدت حساسیت در این موضوع به تجربه گذشته من برمیگرده اما قبل از اون هم این رفتار رو داشتم
از وقتی باور کردم که رفتار دیگران بازتاب افکار من هست و کسانی که به سمت من میان هم فرکانس من هستن تصمیم گرفتم تا زمانی که به فرکانس نسبتا مطلوبی نرسم وارد رابطه با کسی نشم و یکی از معیارهای من برای رابطه جدید این باشه که شخص مقابلم حتما مثل من در حال کار کردن روی فرکانسش باشه و هم مسیر من باشه
یک مورد دیگه این هست که بر خلاف من طرف مقابل من همیشه من رو سنگ صبور خودش میکنه و خب احساس میکنم انگار من میشم سطل ذباله افکار اون و این برای من اصلا خوشایند نیست چون واقعا فکر من درگیر مسائل اونها میشه ،گاهی حتی مردهای با جذبه و سن بالا اطراف من چنان مقابل من خودشون رو شکننده میکنن که دیدگاه من رو تغییر میدن نسبت به خودشون و این برای خوشایند نیست واقعا (البته قبلا حس خوبی داشتم که من اینقدر به نظرشون قابل اعتماد میام که با من صحبت میکنند اما از وقتی متوجه شدم که این صحبت ها برای من هم باور میسازه و جمع این انرژی های منفی چه کارهایی با زندگی من میکنه دیگه برام خوشایند نیست)
مورد بعدی در زمینه کاری این اتفاق میوفته که همکار یا مدیر من خیلی از من انتظار دارن،در حدی که کار چندین نفر رو براشون انجام بدم و حتی به خودشون اجازه میدن گاهی توی وقت استراحت من ،من رو درگیر کار کنن اما در نهایت اونقدر که من انتظار دارم کارم به چشمشون نمیاد انگار لطف من تبدیل به وظیفه میشه و باز جالب قضیه اینجاست که همشون این مسئله رو بر پایه احساس صمیمیت با من توجیه میکنن که چون تو خیلی برای ما عزیز هستی احساس نمیکنیم داریم مزاحمت ایجاد میکنیم و این الگو هنوز هم تکرار میشه البته از شدتش کم شده مثلا قبلا کارهای شخصی خودشون رو گردن من مینداختن اما الان خلاصه میشه به یک تماس یا یک کار کوچیک اما در ساعت استراحت من
من حتی قبل از آشنایی با شما برای حل این مسئله یکسری کارها کردم اما واقعا هنوز به راهکار اصلی نرسیدم ،میدونم این برمیگرده به افکار من و باورهای من اما نمیتونم پاشنه آشیلم رو توی این موضوع پیدا کنم این اندازه از پیشرفت رو هم با تمرکز روی نکات مثبت طرف مقابل کم کردم نه با پیدا کردن باور درونی من که این مسئله رو برای من ساخته ،خیلی مشتاق پیدا کردنش هستم و خداوند خواستم من رو به سمت حل این مسئله هدایت کنه
امیدوارم که به همین زودی خواسته من پاسخ داده بشه چون لطف خداوند ثانیه به ثانیه داره در زندگی من بیشتر و بیشتر میشه
سلام به استاد جانم و مریم جانم.الگوهای تکرار شونده من.
1.خانوادم خیلی از من توقع دارن و خیلی بهم وابسته هستن و خیلی از آزادی های منو گرفتن که این قضیه برام اذیت کنندس.
2.احساس مسولیت بسیار زیاد و احساس دلسوزی عمیقی نسبت به خانوادم دارم.
3.مامانم همیشه از من در هر شرایطی ناراضیه حتی اگر تمام کار رو خودم انجام داده باشم یه چیزی پیدا میکنه ایراد بگیره
3.خیلی به تک تک اعضای خانوادم سرویس دهی میدم اگرم یه جایی اعتراض کنم سریع بهشون بر میخوره.واین قضیه سالهاست با منه.
4.دقیقا مثل یه پرستار باید oncallباشم و همش بگم چشم واینا منو خیلی اذیت میکنن.
5.مامانم بشدت شخص کنترل گریه که منو وادار کرده دیگه خیلی از مسایل رو بهش نگم.
6.من همیشه سرم شلوغه چون باید کارای افراد خانودامو انجام بدم یا حل وفصل کنم وقت زیادی برای خودم ندارم حتی وقتی میریم مهمونی ها منم باید بیشترین کار رو انجام بدم چون همش باخودم میگم زشته تو بشینی اصلا اگر استراحت کنم عذاب وجدان میگیرم
7.همیشه گرفتارم ،همیشه کاری برای انجام دادن دارم و این باعث میشه از لحاظ روحی وجسمی خسته بشم.
روابط عاطفی.
وارد هیچ رابطه ایی نمیشم چون همش فکر میکنم طرفم آدم خیانت کاریه (البته این متاسفانه بیشتر مال شبکه جم بود وخوندن مجله ها )
افرادی که وارد رابطه عاطفی من میشن خودش تصمیم گیرندن ،خودشون حرف و اول آخر رو میزنن،تازه ازشون هم میترسم،من باید کلی انرژی و زمان بزارم من باید از خودم بگذرم ،به نوعی احساس میکنم اونا ازم برترن(وقتی رابطه بین استاد و مریم جون رو میبینم هی با خودم میگم الان استاد مریم جون رو حتی سر مسایل کوچیک دعواش میکنه یا بهش بی احترامی یا میگه فقط من تصمیم میگیرم،خیلی جاها کلی کیف میکنم استاد احترام میزاره ومریم جون بهش احترام میزاره )کلا ازنظر من بیشتر مردای مغرور و زورگون و من بیشتر سنگ زیرین هستم
5.همش میترسم اگر ازدواج کنم یا وارد رابطه عاطفی بشم بهم بی احترامی کنه ،بهم توهین کنه ،شخصیتمو ببره زیر سوال یا اصلا بهم اهمیت نده.حرف زشت بهم بزنه.
6.مردای متاهل خیلی بیشتر جذب من میشن تا پسرای مجرد.
در مورد دوستانم.
7. خب از نظر خودم من دختر جذابی نیستم و ارزش داشتن یه مرد فوق العاده ندارم یا حتی اگر یه رابطه عالی داشته باشم خانوادش منو دوست ندارن ،خب ازنظر من بیشتر مردای عالی ازدواج کردن اون تعدادی که هم هست منو نمیخوان،از نظر من بینی من بزرگه واین باعث شده مورد توجه قرار نگیرم،به قول استاد یه باگ بزرگم اینه هیچ دستاوردی ندارم ،پسرای الان دنبال یه دختر کارمندن
در مورد دوستانم.
اکثرن مهربونن،بسیار مستقل و شخصیتای قوی دارن،خیلی دوست ندارن ،به نظرم اهمیت میدن ،همیشه به درد دلام گوش میدم بسیار باهوشن،مودبن ،باوقارن ،بسیار دقیق هستن ،البته الان دارم نگاه میکنم باز منم که بیشتر انرژی میزاره بیشتر منم که پیگیر اوناست الان مچ این باور مخرب روگرفتم ،منم دوست دارم مرتبا خدمات دهی به اونا داشته باشم منم همیشه همیشه گذشت میکنم حتی اگر خیلی اذیت بشم،منم دوست دارم از خواسته هام به راحتی بگذرم تا کسی اذیت نشه، منم تا حدودی رودربایستی دارم و خیلی راحت حرفمو نمیزنم.
وای خدای من چه کدهای مخربی دارم الان که دارم مینویسم میبینم چه چیزایی داره میوفته بیرون حتی یه لحظه ترسیدم ولی از وقتی تصمیم گرفتم به طور جدی روی خودم کار کنم میدونم به لطف خدای عزیزم همه چیزرو درست میکنم.
سلام دوست عزیز خوشحالم که با گوش کردن به این فایل داری کدهای مخرب رو پیدا میکنی.اما با توجه به چیزهایی که از خودتون گفتید به نظر من شما دوره عزت نفس استاد رو بگیرید.گوش بدید.و تمرکزتون رو بزارید روی خودتون و احساس ارزشمندی نسبت به خودتون.
شما فرد ارزشمندی هستید و خودتون رو دست کم نگیرید.موفق و پیروز باشید.
با سلام به همه بخصوص استاد عزیزم و مریم جان.
الگوهای تکرار شونده در روابط:
1) اطرافیانم تو فامیل از لحاظ مالی غر میزنن.
2) همهی دوستام آدمای مذهبیای هستند من اعتقادات مذهبی دارم ولی از لحاظ لباس پوشیدن اینجوری نیستم ولی من حتی دوست نزدیک با پوشش چادر هم داشتم و البته چیز خوبی هم هست.
3) هیچ دوستی ندارم که خودش درآمد بالایی داشته باشه.
4) تو هر دورهای همیشه عضو اصلی گروه دوستی بودم.
5) تو محیط مدرسه دانشگاه و کار همیشه جز کسانی بودم که کارم خوب بود و مورد توجه بودم.
6) توی دوستیهام خیلی سعی میکردم همیشه گروه رو نگه دارم و میگفتم حیفه از هم دور بشیم این همه سال باهم دوست بودیم و از وقتی این تلاش رو کنار گذاشتم و واتس اپ رو حذف کردم یکسری آدما از کنارم رفتن و الان فقط دوتا دوست قدیمی که صمیمیترین هم بودن خودشون اومدن تلگرام گروه زدن که من هم باشم.️
7) در رابطه با همسرم هم خیلی خودم رو مسئول همه چیز حتی خوش گذشتن به اون میدونستم مثلا اگه میگفتم بریم فلان جا و اونجا حسسس میکردم به همسرم خوش نگذشته عذاب وجدان شدیدی میگرفتم یا هی بهش میگفتم کلاه بپوش سرما نخوری، یا وقتی غذا درست میکردم حس میکردم با علاقه نمیخوره اذیت میشدم هی اصرار میکردم براش یه چیز دیگه درست کنم، ولی خب الان به اون شدت نیستم و دارم سعی میکنم زیادی خودم رو درگیر نکنم همش به خودم میگم «نگین به تو چه، چیزی نگو خودش عقل داره میدونه»
سلام دوستان درود میفرستم خدمت همه بخصوص استاد عباسمنش
اگر بیشتر راهنماییم کنید و اگر مطلبی هست که میتونه کمکم کنه ممنون میشم برام بنویسید
این الگو متاسفانه داره تکرار میشه و نمیدونم چی باعث میشه !!!!
من سالها پیش با استاد آشنا شدم اما خیلی صد در صد یا جهاد گونه به ترمیم راوبط یا دیگر مسائل رفتارنکردم تااااااا
یکسال پیش
سال گذشته تصمیم گرفتم بشینم و لیزری روی درآمد کار کنم اول از بحث مالی شروع کردم درست 6 ماه بعد از شروع کردن دوره از شغلم اخراج شدم
اما من اصلا نمیگذاشتم نجوای شیطان منو نا امید کنه
با توکل به خدا و همونجور که از چند وقت قبل شروع کرده بودم روی باورهام کار کنم با اعتماد به خدا و خودم رزومه ی خوبی درست کردم و با افتخار برای شرکت ها میفرستادم و باز هم روی فایلهای سه برابری درآمداستاد عباسمنش هم کار میکردم
ولی هر بار میرفتم مصاحبه نه تنها از شغل قبلیم بیشتر نبود درآمدم چه بسا کمتر هم بود
ولی باز هم نا امید نمیشدم و می اومدم میگفتم باید روی یه جنبه ی دیگه کار کنم مثلن
احساس لیاقت و ارزشمندی
نمیشد!
باور فراوانی
نمیشد!
باور اینکه واسه خدا کاری نداره و توکل بیشتر ….
خلاصه نشد که نشدد و من با مقدار کمتر از حقوق قبلی بعد بیشتر از 2ماه گشتن رفتم سریه کاری که از لحاظ جا و خصوصیات محل کار ،نجابت کارفرما و همکاران خوب و…همه همونی بووود که نوشته بودم الااااااا حقوق!
ولی باز هم ناامید نشدم شروع به کار کردم تا بیشتر بدهکار نشم و….
و دوباره شروع کردم روی باور های پولیم و عزت نفس و … کارکردن نشونه ها رو میدیدم تایید میکردم یادمه یک روز صبح یه 1000تومن پیدا کردم اینقدر ذوق کردم از راه که رسیدم خونه واسه مامانم تعریف کردم و با کلی ذوق گفتم داره جواب میده داره جواب میده
اما هر پیشنهاد کاری که میگرفتم حتی از اینجایی که بودم هم میزان حقوقش کمتر بود
بعد از سال نو تصمیم گرفتم با اعتماد به نفس برم پیش رییسم و ازش بخوام حقوق بیشتری برامم در نظر بگیره و از خدا خواستم تو این کار بهم کمک کنه
اما حتی به نصبت قانونی هم حقوق منو اضافه نکرد
لطفن اگر کسی راهکاری به ذهنش میرسه بهم بگه من کجای مسیر و اشتباه دارم میرم اشکال کارم کجاست ؟
سلام دوست عزیز.کامنت شما رو خوندم و به نظر من شما باید ریشه ای باورهای مخرب درمورد ثروت رو که از بچگی تا الان در ذهن شما هک شده پیدا کنید. بیا ببینید چه ترمزهایی درمورد کار و پول داری که از بچگی مدام برات تکرار شده؟ممکن هست این ترمزها توسط جامعه خانواده و رسانه ها در ذهن شما نقش بسته باشه و باعث میشه هرچی گاز میدید به خواستتون نرسید. باز طبق فرمایش استاد شما میتونید دوره کشف قوانین رو تهیه کنید تا به صورت ریشه ای باورهای مخرب و ترمزهاتون رو شناسایی کنید.زمانیکه ترمزهاتون رو پیدا کردید و رفعش کردید ثروت و نعمت به صورت کاملا طبیعی وارد زندگیتون میشه. پیروز و سر بلند باشید.
سلام و درود به تو دوست خوبم بعد 4 سال کامنت نداشتن و فقط دنبال کردن کامنت ها شما اولین نفری که براش مینویسم خوشحالم به سمت هم هدایت شدیم
به قول استاد به خواسته هامون نچسبیم خوبه که حقوق بیشتر میخوای اما آماده ش هستی ؟
قدم براش برداشتی ؟
ارزش های خودت رو بالا بردی ؟
تو حرفه ای که داری حرفی برای گفتن داری متفاوت از بقیه ای؟ یا یکی هستی مثل بقیه کارمندها؟
بعد بریم سراغ گاز و ترمزها
باز به قول استاد بچه ها همش سعی میکنم گاز بدن ولی نیازی نیست تو همین ک خواسته ات مشخصه ینی داری میری رو به جلو وقتشه پات رو از رو ترمزهات برداری
تمرکز لیزری و جهاد اکبر به حرف نیست دوست خوبم
زمانی که با احساس خوب قدم برمیداری و از مسیر با هرآنچه الان هست لذت میبری و روز به روز در مسیر تکاملی ت چیزی یاد میگیری ینی در مسیر درستی
روی باورهای کار کن بگرد ترمزها رو پیدا کن
محتاج هر چی باشی ازت دور میشه
سلام دوست خوبم آقای تربتی نازنین همینکه برام وقت گذاشتین کامنتمو خوندین و بعد هم پاسخی رو گذاشتین خیلی خیلی برام ارزشمنده ازتون ممنونم و سپاسگزارم اما درخصوص مورادی که نوشتین و توضحاتی که استاد میدن خودمو میبینم که تو مدار بی پولی و حقوق کم و ناچیز گیر افتادم و نمیدونم چجوری بیام بیرون چون هرچیزی رو میپرسم خدا جواب میده الا این موضوع پول چون هر موردی رو که نوشتین رو من نمیگم خیلی خاص هستم اما جز افراد واقعا باتجربه و مسلط به کارم اما از لحاظ پولی به مسیر هایی میرم که همه سطح حقوقشون ناچیزترینها و همون پایه قانون اداره کاره
دوست عزیزم مجدد عرض سلام و احترام به شما
اگر برات امکان داره دوره کم نظیر کشف قوانین رو تهیه کن
من هم قسمتی از آنچه رو که درک کردم باهات به اشتراک میزارم
چقدر فوقعلاده که ارتباط عالی با خدا داری و باهاش حرف میزنی و جواب میگیری بسیار ارزشمنده دوست ارزشمندم
خیلی عالیه که قانون مدارها رو خوب درک کردی و متوجه ماجرا هستی
همینطور که میدونید در هر مداری ما دسترسی به امکانات و شرایط همون مدار رو داریم نه بیشتر نه کمتر
و به اندازه کهکشان های راه شیری بینهایت مدار وجود داره که ما هر کداممان تو یکی از اون ها قرار داریم . یا در حال بالا رفتن یا سقوط هستیم هیچ سکونی وجود ندارد…
خدا به همه درخواست هات جواب میده و این تضاد حقوق کم که بهش برخوردی مشکل نیست بلکه یه تضاد فوقعلاده ست که خواسته هات رو داره برات واضح تر میکنه که دقیقا متوجه بشی چی میخوای از زندگی
واقعا چی میخوای ندا ؟
حقوق بیشتر برای چی ؟
میخوای به هدفی برسی که فکر میکنی فقط با پول و حقوق بیشتر به دستش میاری آیا خدا نمیتونه از طریق دیگه ای اون هدفت رو تیک بزنه ؟ ذهنت به چه می اندیشه ؟
از خودت بپرس…
چه باورهایی درباره شغل و درآمد و نعمات خداوند و فراوانی در جهان و …. داری ؟
درباره پاسخ به این سوال ها اون باوری که تو ذهنت میاد و به زبان میاری یه چیزه و آنچه که در عمل نشان میدی میتونه کاملا متفاوت باشه
باورهای اصلیت اونهایی هست که خودش رو در تصمیمات زندگیت نشون میده مثلاً تو میگی من باور دارم در جهان همه چیز فراوان و بی انتهاست و همه به یک اندازه به ثروت دسترسی دارن اما وقتی هدفی مد نظرت هست ذهنت در همین حد رو درک و قبول میکنه که برای رسیدن به این هدف باید کار کنم و حقوق بیشتری بگیرم …
ذهنت بهت اجازه نمیده فکر کنی تو اصلا با شخصیتی که داری نیازی به حقوق گرفتن نداری بلکه باید به چند نفر هم حقوق بدی یا توانایی داری ؛ که میتونی در کنار کارت ازش کسب درآمد عالی داشته باشی اما ذهنت میگه این توانایی من بی ارزشه . همه این کارو بلدن . خب که چی کسی بهش احتیاج نداره . کسی بابت این توانایی من پولی پرداخت نمیکنه و….
من رو چه به حقوق دادن به کسی .
ممکنه این ها قسمت کوچکی از گفتگوی ذهنت باهات باشه…
بزار تکاملت طی بشه عجله نکن از زندگیت با هر آنچه داری لذت ببر بابت حقوق کمی که میگیری سپاسگزار باش ؛ باورهایی که فکر میکنی درش ضعف داری پیداشون کن و تمرکزی کار کن
و از همه مهمتر از مسیر لذت ببر
از مسیر لذت ببر
از مسیر لذت ببر
از مسیر لذت ببر :)
ته اون جایی که میرسی خبری نیست ها باور کن نیست :)
خونه 100متری بشه 1000 متر ولی از مسیر لذت نبرده باشی پشیمون میشی
هر روز برو جلو آینه خودت رو نگاه کن لبخند بزن و بخاطر وجود ارزشمندت خدا رو شاکر باش بزار یه لبخندت اینقدر عمیق و حقیقی باشه که تا ته قلبت رو به لرزه بندازه
بعد قدم بردار
و همه چیز رو بشور به خودش و لذت ببر
و در انتها دوست عزیزم ندای نازنین
امیدوارم ثروت و سلامتی و نعمت های بی انتهای خداوند آنچنان از
در و دیوار برات بریزه که لبخند بزنی و بگی خدایا ازت راضی شدم