پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 6 - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-17 06:13:342024-08-04 11:30:31پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 6شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزوخانوم شایسته گرامی و همه دوستانم…
در روابط خود با دیگران خصوصا روابط عاطفی چه نقشی را بازی میکنید؟؟
سوال بسیار جالبی بود که من فکر میکنم اگه به این سوال درست نگاه کنیم میتونیم ریشه خیلی از مشکلات خودمونو حل کنیم .
قبلا در روابط احساس قربانی بودن رو داشتم و همیشه حس اینکه به من ظلم شده رو داشتم…احساس میکردم همیشه دیگران مقصرن..واینکه از خودگذشتگی بیخودی در جاهای مختلف زندگی داشتم..انگار همیشه خودمو نادیده میگرفتم وخواسته های خودمو کنار میزدم …
با دردودل کردن با دیگران واینکه مشکلات دیگران رو مثلا حل کنم و اینکه دیگران بگن من انسان خوبی هستم و نظر اونا رو جلب کنم ..
خداروشکر با آشنا شدن با شما و گوش کرد به فایلها تمرکزم رو بیشتر رو خودم و هدفهام گذاشتم ودنبال جلب رضایت دیگران نیستم ..
ممنون از شما
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت استاد بزرگوارم که خیلی دوستش دارم استاد من بعد از خدا شما را خیلی دوستتون دارم
تمام سوالهایی که از ما میکنید چالش هایی که برامون میگذارید خیلی خوب هستند.
من در مورد الگوهای تکرار شونده همیشه آدم های حمایت گر را جذب کرده و حتی الانم جذب میکنم و یه موردی هم که جدیدا متوجه شدم و خیلی آزارم میده آدم های سیگاری و الکلی با کسانی که دخانیات مصرف می نند را جذب میکنم و این الگو همیشه تا الان در زندگی ام تکرار شده استاد عزیزم از شما میخواهم به من بگین چگونه باید فکر کنم و چه باورهایی بسازم و یا چه. باورهایی را تغییر دهم که از این مدل آدم ها در زندگی ام نداشته باشم.
و دیگه اینکه آدم های زورگو کسانی که به حقوق من احترام نمیگذارند را در زندگی ام جذب کردم
و در مورد نقش هم من همیشه نقش قربانی را در زندگی ام داشتم قربانی شرایط قربانی فرزندانم نقش مادر دلسوز فداکار و اینکه همیشه نقش آدمی که دلش برای دیگران بسوزه و بخواهد حتما یه کاری برای کسی انجام بده تا افراد مشکلی نداشته باشند همیشه نقش آدمی که از خواسته خود گذشته تا دل دیگران را به دست بیاره و به خودم سختی دادم تا دیگری در آسایش باشه من نقش حمایت گر هم دارم
خیلی خوشحالم که این کامنت را نوشتم و دارم به خود شناسی خودم میپردازم و مطمئن هستم راهش را پیدا میکنم که چگونه روی خودم کار کنم تا تمام این مسائلم بر طرف بشه
خدایا شکرت خدایا هدایتم کن خدایا من را به راه راست هدایتم کن به راه راستی خدایا من تو را میخواهم میخواهم خودت را داشته باشم خداجونم عاشقتم دوستت دارم
خدایا بابت همه چیز بینهایت سپاسگزارم زیرا حالم خوب است.
خدایا بابت حضور استاد عباس منش و مریم شایسته در زندگی ام بینهایت سپاسگزارم
به امید روزی که استادم و مریم شایسته را ملاقات کنم الهی آمین
به نام خدای مهربان و عادل
پیدا کردن الگوهای تکراری شونده در روابط
این سوال استاد که در روابط چه نقشی بازی می کنید ،از صبح ذهن منو درگیر کرده
وهمش به این سوال فکر میکنم
و از اونجایی که ب تازگی یه جر و بحث بزرگ با همسرم داشتم ذهنم در مورد روابط عاطفی با همسرم درگیر هست
وجواب به سوال روابط با همسرم بر می گرده ولی با خواندن کامنت بچه ها ب دوران کودکی ،روابط در دوران مدرسه،خانواده،دوستان،همسایه و … هم فکر کردم و به یک نقش بزرگ رسیدم
و جواب سوال به صورت قاطعانه نقش قربانی دارم البته در نگاه اول فکر می کردم دنبال صلح هستم ولی این در ظاهر هست در باورهای عمیق و در تنهایی نقش قربانی را به صورت کامل اجرا می کنم.
از بچگی دنبال دوستانی بودم که در یک زمینه نفر اول باشند مثلاً دوستان من همیشه جز نفرات برتر مدرسه در زمینه تحصیلی بودن
یه دوران دوستان من از نظر درآمد خانوادگی ،رتبه بالایی داشتن
یا زیبا بودن
و یا حتی در نکات منفی هم همین طور بودن بدترین دوستان می شدن که همه تعجب می کردن ومن افتخار می کردم که می توانم با همه ارتباط برقرار کنم
این ویژگی هنوز در من هست و وقتی دیگران را از خودم بالاتر می بینم باعث میشه حس قربانی داشته باشم ونادخوداکاه به افراد باج بدهم تا روابط شون با من حفظ کنن
همیشه در حال مقایسه روابط هستم
مثلاً چرا مامانم با خواهر دیگم این برخورد رو کرد
چرا خانواده همسرم با جاری من این رفتار را کردن
و هزاران چرا
که با هر بار پرسیدن این سوالات حالم بدتر می شد و گاهی خودم را آرام می کردم ولی به جایی مثل کوه آتشفشان فوران می کنم و رابطه را تمام می کنم و اتفاق بدتر بعد از اتمام رابطه رخ میده که چرا رابطه ام را پایان دادم و در تنهایی خودم را بی ارزش می دانم با اینکه خودم رابطه را تمام کردم
این احساسات و رفتارها از نبود عزت نفس ایجاد میشه که خودم را لایق روابط عالی نمی دانستم
ذهنم پر از تجربه های خوب و بد در روابط هست ونمی دونم کدوم رو بنویسم
توروابط دنبال این هستم که دیگران ناراحت نشن حتی اگر به ناراحتی خودم بشه
حاضرم اذیت بشم
رنج ببرم
عذاب بکشم
ولی دیگران مشکلی براشون به وجود نیاید
تا به حال چند تا از ارتباطات رو حذف کردم (بگم که می خوام به رابطه رو تموم کنم به بدترین شکل ممکن انجام میدم یعنی با قهر ودعوا ونکته مهم این هست که اصلا نمی تونم تو چشم های طرف مقابل نگاه کنم با اینکه حق با من هست
نمی تونم دلیل ناراحتی خودم رو بگم
و فرد مقابل هم به خودش حق میده و بیشتر از من ناراحت میشه )
بعد آخرین جر و بحثی که داشتم سعی می کنم خواسته مو از روابط بگم و برای خودم حد و مرز مشخص کنم
راحت حرفمو بزنم و نقش قربانی نداشته باشم یعنی هر جا هرکاری که دوست دارم انجام بدم
باید همیشه سعی کنم لذت ببرم
باید اولویت خودم باشم
یه نکته دیگه تو رابطه همیشه دنبال جبران کردن هستم یعنی اگر یک نفر لطفی کنه سعی می کنم جبران کنم
خدایا شکرت
خدای من می دونم در هر شرایطی هستم خودم خلق کردم
خدایا بهم قدرت بده بهترین ورژن خودم را در دنیا خلق کنم
به نام خداى مهربان و هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و دوستان هم فرکانسى عزیز
سوال : در روابط خود با دیگران چه نقشى رو بازى مى کنید ؟
جواب دادن به این سوال واسم سخت بود ، چند روز در موردش فکر کردم که در روابطم نقشم چیه.
از آنجایى که آدم آرامى هستم و همه من رو با این ویژگى میشناسن ( این هم بگم آنقدرا که بقیه فکر میکنن آروم نیستم و آنقدر از بچگى این برچسب آرام بودن بمن زده شده و گفتن که هر وقت خواستم جور دیگه باشم ، بخاطر تایید گرفتن همون آروم بودن رو انتخاب کردم )، همیشه بدنبال صلح و آرامش در روابطم ام و اگر بحثى پیش بیاد دوست دارم تمام بشه ( شاید هم ناشى از این باشه که حوصله توضیح دادن و حرف زدن رو ندارم ) مى خوام خیلى سریع بحث جمع بشه.
– نقش دیگه ام کمک کننده است در حدى که گاهى خودم فراموشم میشه ، الویت بقیه ان تا خودم ، اینکه بقیه خوشحال بشن ، داشتم فکر میکردم بنین دوست دارى ثروتمند بشى که چکار کنى ؟ جوابم :واسه خواهرم اینو بخرم ، واسه برادرام اینا رو بخرم و …، کلش شد شاد کردن خانواده ام . پس خودم چى ؟
مدتى که دوره دوازده قدم رو کار میکردم این ویژگیم بهتر شده بود طورى تو هر کارى اولویت خودم بودم بعد خانواده ام در حدى که برنامه سفر داشتم و خواهرم مى خواست زایمان کنه ولى هنوز تایم دقیقش مشخص نبود ، آنجا همونطور که استاد گفته بودن ، گفتم اگر بمونم حال خودم بد بشه و بعد منت بذارم نمیشه ، اگر کارى میکنم باید با لذت باشه ، سفر رفتم و بچه خواهرم هم بدنیا آمد و خیلى جالب بود کسى از خانواده ام بهم اعتراض نکرد که چرا رفتى که این هم برمیگشت به خودم و فرکانسام .
اما الان که داشتم فکر میکردم دیدم دوباره این الویت دادن به دیگران در وجودم پر رنگ شده.
در روابط عاطفى با طرف مقابل ام هم این الویت دادن رو داشتم ، که حتى خود آن شخص میگفت همیشه باید الویت خودت باشى .
خدا رو شکر میکنم که در این سایت الهى هستم .
استاد عزیزم بخاطر مطرح کردن این سوال هاى ارزشمند از شما بى نهایت سپاسگزارم ، همین طور از خانم شایسته شایسته و دوستان عزیز ممنونم.
سلام بر عزیزانم
استاد جان احساس میکنم این روزا خیلی مهربونتر و آرومتر شدین هرچند که شما با هر لحنی چه تند و چه آروم صحبت کنید روی من تاثیرات فوق العاده داره این نشون میده که شما همواره در حال بهبود هستید
استادجان این روزا انقدر معجزه در زندگیم اتفاق افتاده که همین الان دارم اشک شوق میریزم خداوند مهربانم منو هدایت کرده به یک زندگی عالی با امکانات فوق العاده و من آسان شدم بر آسانی ها
استاد جان من دارم وارد مدار ثروت میشم الان در یک زندگی مرفه هستم و در آینده نزدیک خودتون شاهد خواهید بود که محصولاتتون رو خواهم خرید
درمورد سوالی که پرسیدین ویژگی بارز من در روابط اینه که من شدیدا دوست دارم تاثیر مثبت روی فرد مقابلم بذارم اگر بخوام مثال بزنم مثلا دوست دارم کمک کنم طرف مقابلم سیگارشو ترک کنه یا مثلا به یکی معرفیش کنم که ازدواج کنه یا مثلا یه شغل خوب براش پیدا کنم یا مثلا اگه مریضه یه راهکار آسون بدم تا زودتر خوب شه و……… استاد جان وقتی داشتم به این سوال فکر میکردم متوجه شدم که همه اینا شرکه و من میخوام خدابازی دربیارم
استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم بینهایت ازتون سپاسگذارم این فایلا فوق العاده ست و این سوالا خیلی چیزا رو برای من روشن میکنه
واقعا ازتون سپاسگذارم
سلام استاد عزیز امروز اولینبار بعد از چند ماه تو سایت گشت زدن دارم کامنت میذارم. لذت میبرم وقتی این کارو میکنم سریال زندگی در بهشت را خیلی دوست دارم. مریم جان عزیز دوستت دارم.
من سالها تو رابطم با همسرم نقش قربانی ونقش مادر داشتم.نه تنها باهمسرم بلکه با بیشتر اطرافیان این طوررفتار میکردم.
باور اینکه همیشه باید مهربون باشم اگر اعتراض کنم خوب نیست دعوا میشه .
نباید بحث کنم با همسرم حرف رو حرفاش نزنم وخیلی افکار مرد سالاری داشتم که تو خانواده پدری بهم القا شده بود.
تو زندگیم به تضادهایی برخوردم که خداوند منو هدایت کرد اتفاقی تویه کانال تلگرام با شما استاد بزرگوار آشنا شدم. وارد سایت شدم . فایلهای باور های ذهنی و غیره را بارها و بارها گوش دادم ودیدم کتاب های خودشناسی خوندم وکم کم تغییر را حس کردم تو رابطم با همسرم وخیلی ها .
الان خیلی حالم خوبه واقعا .خودمو خیلی دوست دارم ورابطم با همسرم روز به روز داره بهتر میشه به لطف خدا.
عشق بی نهایت نثارتون میکنم.
سلام ب استاد خوشتیپ و قشنگم ک واقعن هر وقت میبینمتون کلی حالم عالی میشه ..
سلام ب خانم شایسته ک واقعن نگین و شایسته س ..
خود افشا گری واقعن درد آوره
الن ک ب این قضیه فک میکنم میبینم ..چیزی ک در من عوض شده اعتراف ب اشتباهاتم و پذیرفتم و در صدد تغییرم پس این ی امتیاز ..قبلن خود افشا گری چقد ازارم میداد تنم میلرزید . عرق سرد ولرزش بدن الن فقط میگردم ببینم چ خبره تو وجودم ..
1.من مظلوم نمایی و احساس قربانی تا امروز فک میکردم تمام شد ولی باز امروز فهمیدم هنوز از رفتار مادر .رفتار پدر خدا بیامرز هنوز ناراحتم .قلبم ب درد میاد ک این خطرناک .
حس تنفر از والدین . حس قربانی رو بیشتر میکنه .
2.سعی کردم طبق حرف استاد سرمو بکنم تو یقه خودم و اطرافیانی در ذهنم نباشه .ووووووولی گیر دادن ب بچه و همسر غر غر کردنا ..
ی قضیه تو خونه پیش بیاد فراموش کردنش باحضرت فیل هم نیس دیگ ..
3. همیشه حمایتگر بودم و قرص میدادم ولی هر وقت پول لازم میشدم کسی نبود و یعنی نداشت ک قرض بده ..تهش میفهمیدم تنها کسی ک الن باید باشه خداس .باز ب خودم میومدم
4قدیما حمایت میکردم وحمایت میخاستم
النم زیر پوستی پیدا شد ..
5.هرچی تلاش کردم ی سد بزرگ جلوی من بود نمیدونستم چرا موفق نمیشم .بخدا بخودم ب بنده شکایت میکردم چرا اخه ..
جلسه سوم رو امروز گوش کردم ..دیدم سهیلا خانوم خودت اون سد ساختی ..اونم چ سدی ..بدون عزت نفس .بدون اعتماد بنفس واقعن خیلی خنده دار ک برسم ..قوانین درست عمل کرده .
من ب خودم ظلم کردم ..از خدا کمک میخام بتونم قدم بقدم با این دوره عالی بتونم تمام مانع هارا یکی یکی بردارم و اون دوره طلایی ک منتظرشم رو با تمام وجودم درآغوشم حسش کنم …
استاد عزیز نمیدونم با چ لفطی ازتون تشکر کنم .ک با شما هم توحید هم ثروت هم عزت هم ارامش واز همه مهمتر قدم در مسیر خوشبختی رو تازه دارم میفهمم از خدا میخام ک بقول خودتون همزمانیها برای من وهمه بچه هترقم بخوره و من قرار بگیرم در مسیر تحقق رویاهام و اهدافم ..
دوستت دارم استاد . دوسست دارم مریم گلبانو
سلام به استاد عزیز٬ خانم شایسته و دوستان این مجموعه!
تشکر میکنم بابت سوال چالش برانگیز دوباره و مایلم که به سوال جواب بدم و تاحدودی از خودم خوشحال هستم که بعضی نکاتی که استاد یاداوری میکنن که بصورت درست در چهارچوب درست زندگی داشته باشه تا کمتر اسیب ببینه را من بصورت عادی در زندگی ام دارم که معمولا از تجربه زندگی بدست اوردم و از دیدن الگوهای تکراری در زندگی دیگران و همچنان صحبت های استاد که سعی داشتم همیشه درست بشنوم و اجرایی کنم که انشالله ازی بعد پیش به سمت بهبودی و خوبی جهت بگیره و بریم به جواب سوال استاد بپردازیم!
من فعلا در روابط زن شوهری یا پارتنری نیستم و در روابط دوستان که من همیشه بعنوان بمب انرژی میشناسن و من باشم دوست دارن که من حرف بزنم و با من در تماس باشن که حالشان خوب بشن و به اونا انرژی بدم و من هم واقعا خوشحال بودم ازین بابت اما متوجه میشدم بعدا حال من گرفته میشد و این یک جورایی یک طرفه بود و کسی نبود که حال منو خوب کنه چون خودم دختری هستم اگه حالم خوب نباشه به کسی نمیگم و یا زنگ نمیزنم میگم من مسءول حال خودم هستم و از یک جایی به بعد کمتر کردم این روشم را که کمتر ارایه بدم و قانون گذاشتم مثلا تا اونا احوال منو نگیره من احوالشان نمیگیرم و اگه حرفایی که میزنن حالم خوب نکنه یعنی شادم نکنه من هم سبک اونا حرف میزنم بی رمق و یا اگه اون شادی و اهمیت دادن متوجه بشم من هم همونجوری که دوست دارم بهشون حال میدم و اونا دیگه دستشان اومده و به همین خاطر خیلی خوشحالم و خوشحالی بیشترم اینه که بعدا استاد در یک فایل همین مدل پترن که ذکر کرده بودن اشاره کردن که من قبلش پیش برده بودم خیلی خوشحال تر شده بودم که اری کارم درست بوده و حتی با خانواده ام هم همینطور که هرچند تنها زندگی میکنم اما چون خانواده دوست استم و به سبک سنتی و شدید فامیلی زندگی میکنیم و خیلی سال طول کشید به سبک خودم که دوست دارم زندگی کنم الان هفته چند بار به خانواده ام سر میزنم و کاری که از دستم بربیاد انجام میدم اما کاری که اذیت بشم و فشار روحی دیگه ندارم هرچند میبینم و همولحظه دقیقا ناراحت میشم اما این ناراحتی بیشتر از نیم یا یک ساعت طول نمیکشه و میگم این اخلاق همیشه بوده و من چه باید کنم و به جواب منطقی میرسم برای ذهنم دیگه ناراحتی نداره چون بعضی مسایل ادم با خودش دو دوتا چهارتا کنه و هر کدام به نفع اش است انجام بده بقول استاد که بعد از شنیدن همو فایل همیشه تا الان در ذهنم دارم پترن های اخلاقی افرادی که در روابط مان داریم بشناسیم و بعد گزینه داشته باشیم که با شناختن اون الگوهای تکراری تو چه پلانی برایش داری وقتی داشته باشی بنظرم حل است و اسوده تر میباشه.
حالا که خودم در روابط میبینم کمی شخصیت کمال گرایی را دارم و هنوز نپذیرفتم که این اخلاق را بذارم کنار حالا در اینده ببینم که هنوزم در این جایگاه فکری میمانم یا تغییر میدم.
و این کمال گرا بودنم هم برمیگیرده از کمبودهای که در خودم داشتم و تاجای که خودم پر کردم و همینطور ادامه داره این خالیگاه ها که چند تا نمونه میارم بعنوان مثال کسی که میخواد من وارد رابطه دو نفری پارتنری باشم من خواسته هام و ارزش هایی که برایم اهمیت داره را میگم و ببینم که متوجه شده و بدتر ازون خودش به فراموشی بزنه که با تکرارش تا سه بار و هر بار یاداوری میکنم از لیست تماس هایم حذف میشه و دفه بعدی هیچ توضیحی ندارم. نمیدانم شاید این از دید دیگران بد باشه اما من قبول کردم و پذیرفتم برای اینکه نمیتوانم ارزش هایی که برایم اهمیت داره و خودم همیشه باور دارم و انجام میدم را بزارم کنار و عواقب اش را میتانم پیش بینی کنم که چی پیش خواهد امد را نادیده بگیرم. من خودم تا حدودی یک مقدار شخصیت چالش برانگیزی دارم و متوجه بشم به یک چیز عادت کردم و افسار ذهنم را گرفته بلند میشم و اجازه نمیدم و خلاف اش به خودم ثابت میکنم که دیروز همینکار کردم و اگر بخوام میتوانم پس به این خاطر وقتی که خودم به خودم اجازه نمیدم حال منو خراب کنه یا کاری میکنم هر روز یک معلومات جدید یاد بگیرم و روتین روزانه ام را تغییر میدم که رنگ رخ زیبا بدم برای زندگی ام پس حدس میزنم که کمال گرایی ام در روابط با دیگران از همین جا که گفتم٬ میاد.
بنام خداوند جان و خرد
سلام بر استاد وسلطان قلبها و خانم شایسته دوست داشتنی
قبل ازچیز از خداوند سپاسگزارم که این زمان و مکان را برام محیا کرده و هدایت شدم به این مکان مقدس
من تو کامنت یکی از دوستان که میخوندم نوشته بودن که این مکان رو به غار حرا خودشون مثال زده بودند اولش درست متوجه نشدم ولی بعدش فهمیدم چه مثال به جا و درستی رو بکار بردن
که یک جای بسیار آرام، مطمعن، دلنشین، مثبت ، استریلیزه شده ، فیلتر شده ،با فرکانسهای عالی و هر چی بگم کم گفتم ….
که هر کسی بخواد از این دنیای بیرونی خودشو جدا کنه و جدا از آدمهای بیرون بیاد هر وقت خواست با خدا و خودش خلوت کنه و رو خودش کار کنه این مکان مقدس همیشه در دسترس هست
خدایا شکرررررررررررررت
استاد عباسمنش سپاسگزارم
خانم شایسته عزیز ممنونم
دوستان هم خانواده مرسی از همتون دم وجودتون گرم
فقط کافیه بیای تو سایت دیگه برگشتنت دست خودت نیست نمیدونی زمان رو نمیفهمی مکان رو و غرق میشی تو امواج و فرکانس خوبیها
فقط انرژی مثبت در یافت میکنی و خودت رو تو این فضا رها میکنی تا تو هم مثل دوستان بشی جزوی از این فرکانس و تأثیرش رو تو وجودت حس کنی که چقدر این محیط مقدس و پر انرژی هست
اومده بودم کامنت در مورد سئوال این جلسه بنویسم اصلا نفهمیدم چطور هدایت شدم به این جمله ها و واقعا خودش همین جور از ذهنم میجوشید و اگر بیان نمیکردم الحق و والانصاف حالم بد میشد و تنونستم نگم حس درونی ام رو
بابت سئوال که استاد پرسیدند که شما چه نقشی در روابط رو ایفا میکنید مخصوصا روابط عاطفی
اولش اصلا متوجه نشدم و فکر کردم بعد برای درک بهتر سراغ کامنتهای دوستان رفتم دیدم که چقدر حرفهای دوستان شبیه رفتارهای منه و این باو چقدر تو این وجودم ریشه زده که همش از کمبود عزت نفس سرچشمه میگیره
وچقدر باورهای من ریشه قدیمی دارن که من درمقابل دیگرون هر چقدر نزدیکتر قربانی تر و فدایی تر
اهمیت دادن به دیگران که از دوران دبستان تو کتابها نوشته بودن الجار ثم الدار = اول همسایه سپس خودت
یعنی خودت مهم نیستی اول حال همسایه رو خوب کن حالا برای خودتم چیزی نموند مهم نیست عوضش پیش خدا عزیزی
این کمبود عزت نفس چه ها میکنه
الان یادم اومد تو این شبهای محرم که ودر پیش داریم از عزاداریها و نذریها و کمکها و … چقدر توش رضای خدا هست و چقدر برای خودنمایی و جبران کمبودعزت نفس…
من در رابطه با دیگرون خودم آخرم و دیگران اول
اگل با کسی بیرون برم و قرار باشه چیزی بخریم من اصرار دارم که بهترین ها روبراش بخرم در صورتی کل اول خودم باشم اصلا اهمیت نمیدم و اصلا خریدی انجام نمیشه
در مورد خونواده هم همیشه برای تک تک خانواده سنگ تموم میزارم ولی نوبت به خودم که میرسه میشم غنا عتکار و …..
در مورد بحث و جدلها من بیخیال میشم، و زود کوتاه میام تا همه چی ختم به خیر بشه
میدونید الان با این اقرارها چی دستگیرم شد
که اگر این رفتارها و من با کس دیگری انجام بدم حتی فرزندم باشه
چه انتظاری دارم از اون فرد چه برداشتی میشه کرد که همش کوچیک جلوه دادن اهمیت ندادن و هزار کار منفی دیگه اونوقت انتظار دارم من با خودم بدرفتاری کنم ولی دیگرون این اجازه روندارن و باید احترام بزارن و اهمیت بدن مگه همچین چیزی داریم
اینو فهمیدم ولی امیدوارم که اصلاح کنم طرز رفتار و فکرمو که هر جور من با خودم رفتار کنم دارم به دیگرون الگو میدم و خط میدم که آهای مردم با من همینجوریه که من رفتار میکنم شما هم عینا همین عمل رو انجام بدین دقیقا مثل من باشید در مورد خودم
خدایا چرا پس من از زمین و زمان چیز دیگری میطلبم در صورتی که خودم رعایت حال خودم رو نمیکنم و همش از دیگرون انتظار دارم که درست باشن
استاد ازت ممنونم بابت این سفر درونم که شما باعث شدین برم واز ناشناخته های خودم کشف کنم
ممنون ازتون در پناه حق
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربان وای چقدر همزمانی داره فایلهای اخیرتون من سه هفته ای هست درگیر بیرون کشیدن ترمزهای وجودم هستم و میبینم چقدر این در گرانبها این انرژی خلق کنندگی که خداوند در وجود من گذاشته به هدر میره وچقدر منو دچار تکرار و تکرار و تکرار کرده .من در روابط متاسفانه متاسفانه تا الان نقش قربانی روداشتم خودم رو اسیر همسر و پدرمتعصب ومادر غرغرو میدیدم که به هیچ عنوان نمیشه با اینا احساس خوشبختی کرد در رابطه باکوچکتر از خودم احساس مسول بودن وحمایتگر میدیدم درابطه با دوستان و فامیل خودم را در نقش حامی که کاری کنم که بامن بهشون خوش بگذره یا در ارتباط با بزرگترها مطیع بودن وترس از قضاوت وترس از ناراحت شدن آنها بودم در ارتباط با همکاران در ارتباط با نزدیکان وهمسر کمالگرا بودم نقش عیب جو وقربانی وابسته بودم وقتی بحثی پیش میاد دنبال صلحم ونمیخوام این ناراحتی ادامه دار بشه و درمهمونی دادن هم از خودم میکنم تابه دیگران خوش بگذره همیشه نقش ناجی رو هم داشتم ولی الان دیگه این نقش رو ندارم ..اما تمام نقشهای دیگر استاد رو که گفتن من داشتم و چیزی بنام نقش خودم آنچه خودم میخوام انگار نیست بله من پله پله دارم پی به ترمزهایی میبرم وخداروشکرمیکنم که داره هدایتم میکنه برای شناخت خودم .واز استاد عزیزم هم متشکرم که اینقدر مارو دارن کمک میکنن اما چیزی که منو در این چند هفته اخیر درگیر کرده اینه که چطور این ذهنی که سالها منو وادار کرده به اجرای این نقشها باتغییر باور وادارش کنیم که اونی که من میخوام باید بشه نه اونی که توسالها منو مجبور کردی چه تمرینی استاد دراین موضوع میتونید بهم راهنمایی کنید؟؟؟همانطور که هممون میدونیم که خیلی ازاین نقش بازی کردنها ناخودآگاه انجام میشه؟؟؟؟ممنون میشم از دوستان اگر جوابی دارن