پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 8 - صفحه 4

534 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد غلامزاده گفته:
    مدت عضویت: 904 روز

    یکی از ترسای واقعیم تو مواجه شدن با جنس مخالفه میترسم حرفی بزنم که اشتباه باشه یا کاری کنم که اشتباه باشه یا چیامی بدم که اشتباه باشه و جاش نباشه ، و خب بازم دارم روش کار میکنم که تو این مورد خودمو پیشرفت بدمو بتونم این داستانو ردش کنم ولی هنوز هم به نتیجه دلخواهم نرسیدم ، این ترسم هم باعث یه سری اشتباها هم شده که بعضیاش تکرار شدن که دیگه وارد جزعیاتش نمیشم

    ممنونم از استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    سهیلا سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 947 روز

    سلام استاد عزیزم

    در مورد سوالی که شما پرسیدید یعنی در مورد ترسها باید بگم من بیشتر ترسهام در رابطه با عمل کردن من توی حرفه ای که دارم اطرافیان در مورد کارم زیاد تعریف میکنن ولی خودم از اونجایی که یک ترسی توی وجودمه جدای از اعتماد به نفسم میترسم از شکست ووقتی ده بار کارم را خوب انجام میدم اما یک بار اشتباه ومشتری ممکنه ایراد بگیره به هم می ریزم ناامید میشم وهمیشه این ترس از شکست خوردن منا منصرف میکنه ختی قید خیلی چیزها را میزنم واسمشون را میزارم قانع بودنوراضی بودن یا بیشتر اوقات از ترس اینکه مبادا اوضاع جوی که در اون هستم متشنج بشه با افراد زیادی مدارا میکنم البته بیشتر جنبه ی ترس ازترد شدن یا نادیده گرفته شدن هستش

    مثلا در رابطه بازندگی من از اول کوتاه اومدن در برابر خانواده همسر یاخودت را دربست در اختیار خانواده ونادیده گرفتن علاقه هایشخصی به بهانه ی اینکه تو یک زن نمونه باشی وترس از ایجاد مشاجره

    اما در آخر بعد از 24 سال زندگی مشترک وتازه محکوم شدن به اینکه خودت خواستی یا چرا نباید درامدی داشته باشی

    استاد ترسها توی زندگی باهام این کارها را کرد ومن ناامید بودم اما به لطف خدا با آشنا شدن با شما دارم روی خودم کار میکنم و12قدم را به لطف خدا دارم کار میکنم البته فعلا قدم 2 هستم وانشاالله نتایج عالی میگیرم عاشق همتون هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    میثم معصومی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2179 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته ودوستان

    موضوع ترس که اصلا ید طولانی در باورهای من داره

    در گذشته خیلی بیشتر بوده ولی هنوز هستم ولی کمتر

    برای مثال همین امروز که داشتم توی خونمون کار بنایی میکردم خیلی ترس داشتم که برای همسایه ها ایجاد مزاحمت نکنم که بگن فلانی ها همسایه های خوبی نیستن

    مثال زیاده اگه برای خرید باشه میرم اون مغازه که همیشه میرم ترس دارم که برم موقعیت جدید جاهای جدید ببینم

    مثلا استاد میگه حرف مردم نباید براتون مهم باشه منم فکر میکنم که روی خودم کار کردم و حرف مردم برام مهم نیست ولی این سوالاتی که میپرسین میبینم هنوز چقد حرف مردم برام مهمه تو زندگی و ترس دارم که قضاوتم کنن یا یاکاری بکنم که تاییدم کنن یا ترد نشم

    ویا اگه شکست بخورم میوفتم سر حرف مردم سوژه صحبتهاشون میشم دوست دارم جوری عمل کنم که حرفی از توی کار در نیاد و عملا هم حرکتی بزرگی نمیکنم برای این باور

    و ترس از ترد شدن خیلی برام سخته یکی تردم کنه فکر نمیکنم هیچی مثل این بتونه بهمم بریزه و بارها و بارها این اتفاق برام افتاده و تکرار شده

    ترس از شکست هم تو وجودم هست یکاری بخوام شروع کنم اولین چیزی که مانع از حرکتم میشه و متوقفم میکنه ترس از شکست بوده این باور ریشه در نسهلای گذشته ما داره من کمتر این ترس دارم چون روی خودم کار کردم ولی بازم هست ولی پدرم اگه من بخوام کاری شروع کنم و بفهمه خیلی تضعیفم میکنه که نه اینکارو نکن بیچاره میشی و…

    ترس از ناشناخته ها که شدت زیاده بارها شده یه تصمیم مهم گرفتم حالا مهاجرت بوده یا صحبت کردن با یه ادم جدید بود موقعیت وهر چی که شناخت ازش نداشتم به شدت ذهنم مقاومت کرده و نگذاشته حرکت کنم مثلا تو بحث مهاجرت کردن این بوده بری خونه پیدا نمیکنی گشنه میمونی کار پیدا نمیکنی و باعث شده حرکتی نکنم

    ترس از تنهایی بیشتر در مورد جنس مخالف بوده وهمیشه سعی کردم یکی تو روابطم باشه ولی با جنس موافق تنهایی بیشتر ترجیح میدم و هر کاری میکنم که تنها باشم

    در مورد انتقاد کردن که توضیح دادم حرف مردم در موردم مهمه که چی در موردم میگن ولی درجه کمتر مثلا از صد درصد 40 درصد مهمه ولی بازم هست تو یه سری مسائل یه مثالش در مورد همسایه خوبی باشیم حرفتی از توش در نیاد

    ترس از تغییر این ترس هست خیلی ذهنم مقاومت میکنه بگه این مسیری که داری میری مسیر امنه و تغییر نکن و همیشه این بوده تا وقتی کلی چک از جهان خوردم بعدش تغییر کردم

    استاد ممنون بابت سوالات خیلی عالی بودن و شناخت بهتری از خودمون پیدا کردیم

    انشالله همیشه شادو موفق وثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1624 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    پروردگار فرمود :ای موسی آنچه خواستیقه تو عطا گردید و همانا برنو بار دیگر منت نهادیم

    آن هنگام که به مادرت وحی نمودیم که کودک نوزاد خود را در صندوقی گذار وبه دریا افکن امواج دریا کودک را به ساحل رسانید تا دشمارمن واو از دریا طفل را برگرفت ومن به لطف خود ازتو بردلها محبت افکندم تا تربیت وپرورشت به نظر ما انجام گیرد

    آنگاه خواهرت درجستجویت بود تا تورا از فرعونیان یافت وگفت:میخواهید کسی را که شیر وتربیت این طفل را تکفل کند معرفی کنم؟

    وماتورا به مادرت برگرداندیم تا به دیدار تو دیده اش روشن گردید

    یک نفر ازغرعونیام راتو کشتی مااز غم آن تورا نجات دادیم ودیگر بار به امتحان سخت بیازمودیم تا آنکه حالی به مقام رسیدی وتورا برای مقام رسالت ومحبت خود آراستیم

    اکنون تو وبرادرت با معجزات وآیانب که به شما دادم بروید وسستی در ذکر من روا مدارید

    بروید به سوی فرعونیان به رسالت که او سخت به راه کفر وطغیان شتافته است وبا او باکمال آرامی ونرمی سخن گویید باشد که ازاین خواب غفلت بیدار ومتذکر شود یا از خدا بترسد

    گفتند:بارالها میترسیم که با آن قدرت بی‌درنگ برما ظلم وعقوبت کند یا برکفروسرکشی خود بیفزاید

    خدا فرمود :نترسید که من با شمایم می‌شنوم ومی بینم سوره طه آیات 37تا 46

    هدایت خداوند امروز براین آیات زیبا بود که خیلی قلبم را روشن کرد

    خدارابی نهایت سپاسگزارم بابت قرآن ورسا وفصیح بودنش که مارااز جهل به روشنایی هدایت میکند

    خداوندا برزبانم وقلبم جاری شو

    سلام ودرود به استاد جان توحیدی ومریم جان عزیزم

    سوال:

    چه ترس هایی دارید که هنوز نتوانسته اید بر آنها غلبه کنید و همچنان از مواجه شدن با آنها فرار می کنید؟

    امروز این فایل خیلی ذهنم را درگیر کرد چون پاشنه آشیل من ترس‌هام بوده و هنوز هست

    ولی تفاوتش در این است که الان با وجود ترس حرکت میکنم .از خداوند هدایت میگیرم برای دریافت هدایت وکاری که باید انجام بدم ونترسم

    ریشه ترس را از شرک میبینم هرجا ترسیدم حرکت نکردم وهیچ رشدی نکردم

    هرجا ترسیدم ومبترسم مانع رشدم شده

    دیروز سوره توبه را می‌خوندم ایه ای در مرود مهاجرت بود که کسانی که از وطن خودشون هجرت میکنند مورد آمرزش خدا وروزی بهشتی هستند

    چقدر من از مهاجرت وناشناخته ها میترسیدم و هنوز هم ترس دارم

    نتیجه اش جی شده ؟همون جایی که هستم موندم چون میخواستم کویر را نگه دارم وتوش برنج بکارم

    از تنها شدن میترسم هنوز به همین خاطر بقیه را هنوز در ذهنم بزرگ میکنم وعزت نفسم را پایین

    از طرد شدن تو رابطه میترسم به همین خاطر باز بقیه را بزرگ میکنم ونتیجه اش قدم برنداشتن ودنبال هدفم نرفتم

    بیشتر اوقات باورم نمیشه که همین جوری ترس دارم ته ذهنم وباعث میشه عجله کنم ولذت میرم از همون لحظه ام

    در رانندگی با اینکه خداراشکر مهارت دارم باز یه ترسی دارم که باعث میشه ازرمنظره هالذت نبرم

    حتی به یه شغل هم هدایت شدم که از مخالفت همسرم میترسم از اینکه شکست بخورم مورد انتقاد بقیه قراربگیرم

    از اینکه کارتم خالی بشه میترسم

    از دور شدن از خانواده و مهاجرت به یه کشوری دیگه وراحت صحبت نکردن میترسم

    یا خدا ذهنم داره هنگ می‌کنه از این همه ترس های واهی که ریشه در بی ایمانی من داره

    استاد در بخش دو شیوه حل مسائل سوالات را با خدا رفتم جواب دادم به خدا همش ترس بود تو هر کدوم از جواب ها

    دقیقا از همین ترس های که گفتید میترسم ونوشتم

    ریشه را باید از بچگی درون خودم موشکافی کنم

    چون چند مسیله ای که برام پیش اومده همش از بچگی من بوده

    استاد این سوالات ایندفعه واقعا برام سخت شده چون دقیقا نبرید سراغ اصل ومن میفهمم از کجا داره آب میخوره اون کارهایی که باید انجام میدادم وندادم ویا باید انجام نمی‌دادم ودادم

    ولی اهرم رنج ولذت که خیلی برام لذت بخش شده چون ترس هام را کمتر کرد وذوقم را برای قدم برداشتن بیشتر

    استاد جان خیلی دوست داشتم هدایت بشم به شغلی که خودم پول دربیارم وچند روز هست به یه شغل راحت هدایت شدم ولی هنوز ترس دارم که برم سراغش

    چون چند بار یه شغل را عوض کردم وباز ادامه ندادم میترسم

    ولی با این سوالات حتما میرم انجام میدم چون از خدا هدایت خواستم که به من بگه چکارکنم

    که الان فهمیدم باید برم تو دل ترس هام

    با توکل به خدا

    هرجا رشد کردم وقدم برداشتم وبا وجود ترس حرکت کردم به خدا نتیجه اش عالی شد

    از جابه جاشدن منزل میترسیدم ولی قدم برداشتم و درست شد

    از عمل کردن چشم میترسیدم ولی نتیجاه اش عالی شد

    از وزن کم کردن میترسیدم ولی انجام شد و نتیجه اش عالی شد

    از رنگ نکردن میترسیدم ولی نتیجه اش عالی شد

    از خرید دوره ورفتن پول از کارتم میترسیدم ولی نتیجه اش عالی شد وخداراشکر که هدایتم کرد به دوره شیوه حل مسائل وکشف قوانین وترکیب این دو دوره باهم عالی شده برام

    استاد فکر میکنم همین ترس ها هم از پایین بودن عزت نفس میاد

    وقتی من هنوز اینقدر خودم را باور ندارم ومبترسم خب بقیه هم همین ترس را از فرکانس من میگیرند ومتوجه میشن

    چون واقعا باید شخصیتم عوض بشه وبهخدا ایمان داشته باشم وبرم تو دل شیر

    همه این ترس هاواهی وزاییده ذهنم وباورهای جامعه میاد که من را از قدم برداشتن دور می‌کنه

    استادجان سپاسگزارم بابت این الگو که مطرح کردید سپاسگزارم واز خداوند بهترین ها را براتون می‌طلبم

    خداوندا تو باشی کافیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 849 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم تشکر از استاد عزیزم که با تهیه این فایل های بی نظیر باعث شدند که من یه شخم حسابی به ذهنم بزنم وبا کار کردن روی کشف قوانین واین فایل های عالی این الگو های تکراری را پیدا کنم وبر آنها غلبه کنم به یاری حق

    این الگو های ترس که استاد گفتن من چند تا از این الگو ها را دارم که مهمترین آنها ترس از قضاوت مردم بود همیشه زندگی را به خودم وبچه ها سخت گرفتم که همیشه کاری کنید که مردم از شما تعریف کنند وهیچ وقت به مردم بی احترامی نکنید وهمیشه باید مرتب وبا ادب رفتار کنید که مردم پشت سرمان حرف نزنند ولی با برخورد یه تضاد فهمیدم که از آنچه بترسی به سرت می‌آید

    از آنچه ترسیدم واقعا تجربه کردم ولی این تضاد خیلی درس ها را برای من داشت که مهمترین آنها آشنایی با این سایت بی نظیر هست و در این مسیر الهی فهمیدم که بی ارزش ترین حرف حرف مردم است که اگر ما هر کاری کنیم باز هم این حرف ها وجود دارد این من هستم که زندگی خودم را به بهترین شکل رقم می‌زنم وباید با کار کردن روی خودم به بهترین راهها هدایت شوم وبهترین را تجربه کنم

    یکی دیگه از ترس های من ترس از رانندگی است که البته پاشنه آشیل خودم را پیدا کردم و فکر می‌کنم که از من دیگه گذشته ویا اینکه من راحت می شینم و همسرم رانندگی می کند و دریغ از این که از چه لذتی دور کردم خودم را و یا اینکه می‌گفتم من که ماشین ندارم چه احتیاجی که رانندگی یاد بگیرم

    یکی دیگه از ترس های من ترس از آینده فرزندم است و همیشه من را آزار میدهد که فردا چی میشه که فهمیدم که نگرانی من هیچ فایده ای ندارد من هیچ تاثیری در زندگی فرزندم ندارم ولی حالا حالاها باید کار کنم که آقا تو فقط مسوول زندگی خودت هستی نه دیگران البته این صحبت ها را از استاد عزیزم در این چند وقت یاد گرفتم که انشاالله بتوانم به این آگاهی ها عمل کنم به این درک رسیدم که اگر بترسی نه ایمان داری نه موحد هستی وقتی که همه چیز در سیطره خداوند متعال است چرا باید ترس ونگرانی داشته باشم پس من نیاز شدید دارم که روی باورهای توحیدی بیشتر کار کنم

    یکی دیگه از ترس های من ترس از بی پولی است

    همیشه باید مواظب باشیم که تا سر برج هزینه ها را تامین کنیم و این من را خیلی نگران می‌کند و من باید روی باورهای فراوانی وثروت بیشتر کار کنم وامیدوارم باشم که خداوند همیشه رزق را از جایی که فکرش را نمی کنی می‌رساند

    خدایا من را آسان کن برای آسانی ها

    تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم

    ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای نه راه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    نجمه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1081 روز

    سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد بزرگوارم

    من از ترس هام میخوام بگم من خیلی روی ترس هام کار کردم خیلی از اون ها حل شدند ولی باز هم هستند نمونه های از ترس های من

    ترس از خشم آدم ها و عصبانیتشون

    ترس از انجام دادن کار های جدیدی که تنهایی باید انجام بدم در زندگی مشترک

    ترس از انجام کارهای که در زندگی مشترک هستند و مجبور میشم تنها انجام بدم و از نتیجه کار میترسم

    تری از تنها بیرون بردن بچهام چون پدرشون همراهم نیست

    الگو های تکرار شونده ی من اینه وقتی وارد رابطه های متعددی میشم به مشکل بر میخورم نمیتونم حلشون کنم و کلا رابطه را کنار میگزارم از رابطه خارج میشوم البته قبلا به این شکل بودم ولی الان بهتر میتونم حل و فصل کنم و اولویت هام را مشخص کنم و یا ادامه بدم یا کلا بدون هیچ دردسری رها کنم خداراشکر

    الان که فکر میکنم و نوشتمشون به این نتیجه رسیدم بیشترشون از شرک میاد و من ایمان ضعیفی دارم

    باتشکر از سایت عباسمنش استاد بزرگوار دوستان گرانقدر و خانم شایسته ی عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2629 روز

    به نام خدایی که آسمان ها و زمین در اختیار اوست…

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    و سلامی به همه دوستان خوبم در این مسیر توحیدی…

    چه قدر خداروشکر می کنم که به واسطه این سلسله فایل ها مقاومت های خوبی از خودم پیدا کردم…

    و چه قدر احساس قشنگی دارم که شاید بعد از چندین سال بودن در این مسیر و تغییرات مختلفی که روی خودم اعمال کردم هنوز این احساس رو دارم که جای کار شدیدی دارم…

    خیلی از رفقایی که در این مسیر حرکت می کنن و به نتایج خوبی میرسن متاسفانه خودشون رو بی نیاز میدونن از پیگیری و بررسی و فکر می کنن تمام شد!

    وقتی شنیدم و دیدم که استاد چه قدر زمانی زیادی رو برای خودشون گذاشتن و هنوز می زارن که بیشتر بفهمن من هم خیلی سعی کردم بیشتر و بیشتر یاد بگیرم تا نتایجم رو پایدار تر کنم.

    چه قدر حس خوبیه مداومت داشته باشم در نوشتن و دیدگاه گذاشتن و به برکت اون دوستان خوبی برام دیدگاه های قشنگی که در پاسخ میزارن که واقعا نعمت خوبیه برای اینکه احساسم رو به واسطش بهتر و بهتر کنم و از همه مهم تر وقتی انتظارم از کیفیت دیدگاه میره بالا مجبورم می کنه مطالاعاتم رو بهتر کنم و انرژی بزارم برای اینکه بیشتر یاد بگیرم و واقعا میگم چه قدر این مسیر شیرین برام و حس می کنم خیلی چیزهای برای یادگیری هست هنوز…

    شاید سال 97 که شروع کردم 98 درصد دلیل بودنم در این سایت نتایج بود و وقتی نتایج پیدا شد دیگه رفت 6 ماه یک بار سر بزنم به سایت و یه جایی باز خوب عمل کردم و یه جایی بد و باز که شرایط داشت حاد می شد برگشتم…

    ولی الان واقعا احساس متفاوتی رو دارم و اغراق می کنم با اینکه مسیر برام شفاف شده و نتایجم دوباره داره شیرین و بزرگ می شه به هیچ وجه بی خیال نمیشم و با اینکه امروز صبح چیزی بهم میگفت دوباره می خوای کامنت بنویسی گفتم من برای این نمی نویسم نتیجه بگیرم بلکه می نویسم که بیشتر درک پیدا کنم از قوانین کیهان و جالبه دیروز من رو به جایی کشوند که داشتم خیلی دقیق درمورد ادیان ابراهیمی مطالعه می کردم و این نشون میده که این تعهد باعث بر انگیخته شدن علاقه هام شده که کاری کرد دوباره کانال تلگرامیم رو بعد از سالیان سال دوباره فعال کنم..

    اما مبحث ترس که همیشه نقطه مقابل ایمان بود و با ریشه خوف و خاف در قرآن تکرار شده که به نظرم خودش یک دوره می تونه باشه کامل…

    من همیشه مثالی که برای خودم دارم از ترس اینه که من چرا از موجودی می ترسم و چرا آقای فلانی از این موجود نمی ترسه؟!

    مثلا چرا علی از مار می ترسه و ولی مهدی نمی ترسه و خیلی نشستم فکر کردم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که ترس از ناشناخته ها میاد!

    یعنی مثلا اگر شما از مار می ترسی به این دلیله که تسلط و آگاهی کامل بر رفتار مار نداری و چون نمی دونی باید نسبت به این جانور چه واکنش بدی نمی خوای باهش رو به رو بشی و این میشه ترس…

    یه کانالی رو تو یوتیوب دارم که این فرد کلا اسم چنلش brave هست و کارش اینه که سمی ترین و خطرناک ترین موجودات دنیارو پیدا میکنه و سعی می کنه یا رو بدنشون بزاره یا اصلا با اون ها نزدیک باشه..

    خیلی برام جالب بود که 90 درصد چیزهایی که ما از موجودات میدونین زر مفت بقیه ای هستن که هیچ علمی ندارن و واقعا بدن انسان بسیار بسیار قدرتمنده!

    اونجای برای جالب بود که روی بدنش تعداد زیادی عقرب سیاه راه می رفتن و کامل توضیح میداد در چه صورتی این حیوون نیش میزنه و میترسه و ….

    یعنی واقعا ترس از این میاد که ما هنوز اطلاعات کافی در مورد مسئله ای ندارم و اگر در موردش مطالعه کنیم و خودمون رو در معرضش قررا بدیم بهتر و بهتر می فهمیم..

    یکی از ترس هایی که از بچگی در درون خود من هست و هنوز 40 درصد بیشتر بهش چیره نشدم ترس از آبه و دلیلش اینه که خیلی من در بچگی از آب ترسونده شدم و پدرم با سبک بسیار سامورایی گونه ای وقتی سه سالم بوده منو پرت کرده تو دریا تا شنا یاد بگیرم و گویا به یک بار هم بسنده نکرده و چندین بار بنده رو مورد رحمت خودش قرار داده!…

    اونقدر این ترس برام عجیب بود که تا 11 سالگی کلا آب نیم متری هم توش نمی رفتم تا اینکه بعد از آشنای با استاد خیلی زیاد رشد کردم و میتونم شنا کنم ولی هنوز دریا برام یه مسئله نا شناختست و با همین فرمول وقتی به قضیه نگاه کردم دیدم اکثر اونایی که تو همین دریای مدیترانه خوب شنا می کنن آرامش خیلی قشنگی دارم و حرکات اضافه نمی کنن و خیلی راحت دست و پا میزنن ولی من انقدر واکنش نشون میدم که حالت مبارزه با آب بهم دست میده و در نهایت با کاهش انرژی میرم زیر آب …

    خیلی ساده همین ترس هم از بی آگاهی میاد …

    یکی از شیرین ترین ترس هایی که در این مدت دارم از بینش میبرم که بزرگ ترین ترس زندگیمه و فکر نمی کنم از این چیزی بزرگتر باشه برام ترس از موفق نشدنه!

    و فکر می کنم انقدر قدرت داره که شب و روز من رو به خودش می پی چونه ولی برای مبارزه باهش من به واسطه دوره های قشنگ استاد و فایل های بی نظیرشون روش های رو الهامی برای خودم ساختم …

    مثلا آقا تو این هفته توی کشور خارجی کلا 1000 لیر مثلا نقد بردار و حق نداری از کارت استفاده کنی و برو زندگی کن تا بهت ثابت بشه که خدای تو چه پول باشه چه نباشه هست و تو می تونی به زندگی خودت ادامه بدی!

    عادت بد زیاد هزینه کردن با تو کاری کرده که هر چه قدر رشد مالی کردی بازم خروجی مانده نداشتی پس نشون میده سطلت به این دلیل سوراخه که خیلی از هزینه هات به دلیل توهمه!

    و همین روش جدید دوستی با پول بهم نشون داد که واقعا اون چیزی که هم فکر می کنم نیست و احساس دارا بودن و ثروتمند بودن بهم دست داد! و میدیدم همین ترس چه قدر باعث میشد تصمیمات احساسی و هزینه های بی خود بکنم!

    میگم اگر کسی بدونه من چه قدر درآوردم طی 2 سال گذشته و کلا الان یه زمین و خونه دارم میگه که دزد زده بهت؟! که اونا هم خدا زورم کرد بگیرم و وگرنه نبودن :)))

    اینا همه دلیلش همین مداوم فایل گوش ندادنه و خب خیلی از اشتباهات ما رو همین ترس ها رنگ میده دیگه!

    میگه یالا این خونه رو رنت کن فلان جارو اجاره کن چون فردا معلوم نیست پول باشه یه بار تجربش کن …

    خیلی جالبه ها می بینی 99 درصد دلیل این ترس ها همینه….

    فلان کالا رو بخر و فلان مدل گوشی رو بخر چون نشووووون بدی تو چه قدر ثروتمندی!

    که حداقل اینو داشته باشی و میگم شما ببین چه قدر عادت هایی هست که همش به دلیل حماقت مقایسه یا ترسه…

    من اگر روزی که گوشیم رو خریدم به اندازه درآمد یک روزم نبود نمی خریدم خدایی چون می گفتم باید جوری باشه که رفتم بیرون از دستم افتاد نگم آخخخخخخ…

    من واقعا نمی تونم بچه هایی رو درک کنم که برای رسیدن به گوشی بهتری که اندازه درآمد یک ماهشونه خیلی به خودشون سختی میدن و وقتی بهش میرسن تعجب می کنن که همین بود!

    وسیلس یعنی یک وسیله ای که باهش میشه فقط کارهارو ساده تر کرد و اگر داره برای شما استرس میاره اون داره شمارو از ثروت دور می کنه!

    یاد اون داستان میرداماد میفتم که اومده بود یکی پیشش میگفت ای میردادماد چی واسه خودت حرف میزنی؟!

    منم صد ها اسب داشتم هعی میومدم از خدا حرف میزدم و بخشش میکردم من یه خر از دار دنیا دارم و این خرم زندگیمه …

    بعد میرداماد میگه همین دیگه ، فرق منو تو اینجاست که خر تو به دله و ولی اسبای من به گلن!

    اگر رفتن رفتن!

    یاد جلمه ای از استاد میفتم: اونقدر هزینه های من هزاران برابر از درآمدم کمه که اصلا بهش فکر نکنم!

    حالا گر واقعا به خاطر اینکه با بقیه خودمون رو مقایسه نکنین و هعی در عجله نباشیم خیلی وقت ها اونقدر هزینه نداریم و این مدیریت هزینه آرامشی به ما میده که می تونیم به ثروت های ارامش الهی دست پیدا کنیم!

    درسته که ما بی نهایت هستیم و خدا هم بی نهایت ولی این فاصله فرکانسی با تکامل طی میشه و عمرا تو بتونی یعنی عمرا ها! یکشبه فرکانست رو ببری بالا که انقدر خندم گرفت پریشب گذیری یه ویدئو دیدم اصلا تعجب کردم از فضای موفقیت در ایران!

    ماهان تیموری رو شیشه راه میرفته و میگفته با باورها میشه …. :| دیگه آخه بابا این چه مدل رسیدن به مشتری ….

    بماند که چه قدر از این اساتید ماشین یک روزه اجاره می کنن برای یک ویدئو!

    من وقتی اومدم ترکیه با اینکه میتونستم ماشین خیلی بهتر بگیرم یک دونه Clio گرفتم که نه نگرانش باشم اگر تو خیابون پارک کردم و نه شبا به خاطرش تا صبح استرس بگیرم!

    من به هیچ وجه با شرایط الانم دیگه برای خودم ترس های جدید ایجاد نمی کنم چون میدونم فرکانس ترس دووووور ترین فرکانس از خداست و چه قدر باعث میشه من دچار مشکلات بشم!

    به هیچ وجه دنبال درآمدی نیستم که باعث بشه بیشتر درگیر بشم- مثلا الان نمی تونم پروژه های خارجی بگیرم و حداقل ماهی 10 – 15 هزار دلار به درآمد اضافه کنم؟!

    نه نمی خوام چون این آزادی زمانی و مکانی که دارم برام خیلیییی ارزشمند تره و وقتی نه میگم به این ها راه حل هایی خدا جلوی پام میزاره که برکت زندگیم بره بالا به سبکی من می خوام فقط باید برم یک مسیری رو و باورهام رو به اندازه اون رشد بدم…

    خلاصه چه قدر نداشتن ترس مارو بزرگ می کنه و باعث میشه رشد بکنیم و چه قدر در قرآن از اولیا خدا با ترکیب ولی خوف علیهم و لی هم یحزنون یاد میکنه

    بزرگ ترین پروژه زندگی سیدعلی خوشدل برای رسیدن به خدا اینکه باید در زندگیش هیچ ترسی رو باقی نزاره و هرچه قدر لیست ترس هاش کوچیک تر باشه یعنی بنده موفق تریه در دیدگاه خدا و قطعا پاداش این نترس بودن بهشتی که همجواری با خودش رو تجربه میشه کرد..

    انشالله که در این مسیر پایدار باشیم و ترس هامون هر روز کمتر باشه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 447 رای:
    • -
      اسداله زرگوشی گفته:
      مدت عضویت: 1271 روز

      سلام و درود سید علی جان

      همواره این تعهد و مداومت شما در کامنت گذاشتن و تحسین کردم و شما رو الگوی مناسبی برای خودم می دونم در این زمینه که از این بابت ازتون سپاسگزارم. به جرات میتوانم بگویم در این مدت 564 روزی که عضو سایت هستم هیچکدام از عزیزانی که از آموزشهای استاد نتیجه گرفتند و افراد موفقی بودند، استمرار شما رو در کامنت نوشتن نداشتند.

      چقدر عالی اشاره کرده بودی به ریشه ترسها. واقعآ ریشه ترس از جهل و ناآگاهیه! اگر ما شناخت داشته باشیم راجع به هر چیزی، بهتر میتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم و این آگاهی سبب میشه ترسی به خودمان راه ندهیم.

      بعنوان نمونه این پندمیک که شیوع پیدا کرده بود چه ترس و وحشتی در جهان راه انداخته بود. و خیلی ها نه به دلیل خود بیماری بلکه بعلت ترس از بیماری جان خودشان را از دست دادند!

      من به هیچ وجه با شرایط الانم دیگه برای خودم ترس های جدید ایجاد نمی کنم چون میدونم فرکانس ترس دووووور ترین فرکانس از خداست و چه قدر باعث میشه من دچار مشکلات بشم!

      چقد این جملت برام آگاهی دهنده بود و برایم درس داشت.واقعآ همینه! خیلی وقتها ما خودمون با دستهای خودمون، خودمون و تو تله میندازیم و بعد دست و پا میزنیم تا خلاص شویم از چاهی که با دستای خودمون کندیم.نمونش ضمانت کردنه. ما کارمندا تنها خاصیتی که از نظر بقیه داریم همین ضمانت کردنه خخخ . ولی از وقتی با آموزشهای استاد آشنا شدم نه وام گرفتم که کسی ضامنم بشه و نه ضمانت کسی رو قبول کردم، حتی نزدیکانم را! و بر خلاف گذشته که استقبال می کردم و افتخار می کردم ضامن کسی بشم و به نوعی به درد کاری بخوردم! خیلی راحت میتونم نه بگم و خلاص. و خدا رو شکر با تغییر فرکانسم خداوند این افراد و از مدارم خارج کرده و نزدیک یکساله درخواست ضمانت نداشته ام.

      چه قدر نداشتن ترس مارو بزرگ می کنه و باعث میشه رشد بکنیم و چه قدر در قرآن از اولیا خدا با ترکیب ولی خوف علیهم و لی هم یحزنون یاد میکنه

      این جملت رو هم باید با طلا نوشت. بر هر ترسی که غلبه می کنم چقدر عزت نفس و اعتماد به نفسم افزایش پیدا میکنه و این افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس سبب بزرگ شدن طرف وجودمان و رشد بیشترمان می شود.

      ممنون که هستی سید جان. ممنون که وقت میذارین و تجربیات و آگاهی هاتو با ما به اشتراک میذارین. لطفتان مستدام و ایام بکامتان باد.یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
      • -
        سیدعلی خوشدل گفته:
        مدت عضویت: 2629 روز

        سلام بر مرد خداگونه …

        وقتی گفتی ضمانت یاد داستان همیشگی پدر مادرم که فرهنگی هستن میفتم…

        چه قدر این جمله رو از بابام شنیدم که دیگه ضامن نمیشم حتی برای تو :)))

        از بس بابام حسابش مسدود شد و از بس مادرم اذیت شد سر این ضامن شدن ها که حالا جالب اکثرش هم نزدیک ترین افراد زندگیشون بودن…

        پدرم همیشه باید می رفت و دنبال می دویید برای اینکه خواهش کنه آقا ما یه غلطی کردیم شما بیا پولتو بده و شاید یک مورد رو یادم میاد بابام 20 بار پیگیری کرد و آخرم نشد!

        چه قدر این دلسوزی های بی خود و الکی ریشه به دامن زندگی ما آدم ها زده و چه قدر ترس و مشکلات برای ما ایجاد کرده…

        اما در مورد کامنت میتونم بگم آن چنان نوری رو در مسیر برای من حداقل روشن کرده که حد نداره …

        وقتی که شرایط زندگیت طلایی میشه و در اوج طلایی بودن شروع به نوشتن می کنی تازه راه ها جدیدی برای رسیدن به خوشی ها عالم برات پیدا میشه…

        واقعا دوست دارم حداقل تا چندین وقت همینطور بنویسم تا من رو قشنگ سر پا نگه داره و انشالله بتونم به تمام ایده هایی که به واسطه این حال خوب به دست اومده عمل کنم انشالله..

        تندرست باشید…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 60 رای:
        • -
          اسداله زرگوشی گفته:
          مدت عضویت: 1271 روز

          سلام و ارادت مجدد سید علی جان؛ من با اینکه در ابتدای مسیرم ولی این جملتو با پوست و گوشت و استخونم لمس کرده ام

          …وقتی که شرایط زندگیت طلایی میشه و در اوج طلایی بودن شروع به نوشتن می کنی تازه راه ها جدیدی برای رسیدن به خوشی ها عالم برات پیدا میشه…

          آرزو میکنم وجودتان الماسی بشه که هیچ سختی ای نتونه فشاری بهش وارد کنه و پرتو نورش چنان خیره کننده باشه که به همه زندگیتون نور بپاشه.یا حق

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        معصومه گفته:
        مدت عضویت: 2248 روز

        سلام دوست عزیز

        چقدر خوب در مورد ضمانت گفتی منم کارمندم قبلا همین فکر رو میکردم که ضامن دیگران بشم تا کمکی بهشون کرده باشم و خداییش کسی هم از دوستانی که ضامنشون شده بودم منو اذیت نکردن ولی همون استرس اینکه اکه قسطشونو ندن اگر حسابم مسدود بشه خیلی اذیت میکرد ولی شاید مدت 3 ساله که دیگه نه وام میگیرم نه ضامن میشم و همین باعث شده که دیگه ترس و استرسی از این بابت نداشته باشم و واقعا راحتم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          اسداله زرگوشی گفته:
          مدت عضویت: 1271 روز

          سلام و درود دوست عزیز

          اول از همه میخوام بگم سه تا کامنت در 20 مرداد داشتم که به طرز عجیبی ندیده بودمشان و الان بصورت اتفاقی دیدم! شایدم امروز تائید شدن و اومدن رو سایت نمی دونم! دوم اینکه کامنت شما اولین کامنت توی این سه کامنت بود به همین دلیل دارم اولین کامنت و در پاسخ به کامنت شما می نویسم تا پوزش خواسته باشم از تاخیر احتمالی در پاسخ به کامنتتون . سوم باز میگم هیچ اتفاقی، اتفاقی اتفاق نمیفته! خداوند جوری میچینه که انگشت به دهان بمونی! صبح داشتم کامنت 6 مردادم رو که در فایل نتایج دوستان از آموزه های استاد عباسمنش قسمت 11 را می خوندم چون میخواهم بعد پاسخ دادن به کامنت ها، عمل به اون کامنت رو در قسمت سوم سفرنامه بنویسم.هنگام خواندن کامنتم هدایت شدم به کامنت بعد از خودم. یعنی اول خیال کردم کامنت خودمه و بعد متوجه شدم کامنت من نیست و چجور این کامنتو تا حالا ندیدم و نخوندم!( کامنت علی پریشانی عزیز) در قسمتی از کامنتش از قول استاد نوشته:استاد گفتن که اگه منو قبول دارید 3 تا چیز را بذارید کنار کلا:1-قرض گرفتن کم یا زیاد 2-قرض دادن 3-وام گرفتن و وقتی کامنت شما رو خوندم باز متحیر موندم بابت نحوه عمل فرکانسها. از این بابت بهتون تبریک میگم معصومه جان. منم تا بحال ضامن آدم بد قول نشدم ولی وقتی به آگاهی ای میرسی باید شکرش را بجا آوری و بجا آوردن شکرش با عمل کردن بهش به آن بجا بیاورم. همین استرس و نگرانی احتمالی چقدر میتونه زندگی ما رو تحت تاثیر قرار میده!و خوشحالم از اینکه تعهد دادین و بهش عمل کردین. در پناه خداوند باشی دوست عزیز

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سهیلا مقدمی گفته:
      مدت عضویت: 1013 روز

      سلام آقا سید علی امیدوارم هر روز موفق تر از قبل باشین در آزادی زمانی مکانی و مالی

      بسیار لذت میبرم از نکاتی که در کامنتهای خود به آنها اشاره میکنین

      اصولی و همراه با راه حل و استدلال

      این خیلی عالیه که نوشته های دوستانی چون شما مکملی می‌شود برای کسب آگاهی‌های بیشتر

      موفق باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1930 روز

      درود بر شما سید علی جانم

      شما واقعاً درجه یک هستی و‌ خوندن نوشته‌هات یکی از کارهای لذت‌بخش برای منه از شما سپاس‌گزارم

      به نکته بسیار خوبی اشاره کردی که ترس از ناشناخته‌ها میاد

      در واقع در قرآن هم دلیل اینکه شخصیتی مثل ابراهیم به محمد معرفی میشه برای شناسایی این جنس از ارتباطه، ارتباطی که درکش باعث از بین رفتن ترس‌های محمد میشد.

      تمام پیامبران با این ناشناخته‌ها روبرو بودند و نگران میشدند چون براشون یه سرى چیزها ناشناخته بود.

      مثل اونجایى که خداوند به موسى دستور میده که عصاش رو بندازه در میان مارهاى ساحرین و موسى به دلیل ناشناخته بودن این کار دچار خوف میشه و خداوند بهش میگه که ما اون رو مثل اىلش میکنیم برات نگران نباش

      خیلى زیبا دارى از عمیق‌تر زندگی کردم مینویسی از سپاس‌گزارتر بودن و خیلی دارم ازت یاد می‌گیرم

      دمت کرم رفیق

      ان‌سالله که همیشه زندگیت پر از نور و برکت الله باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
      • -
        سیدعلی خوشدل گفته:
        مدت عضویت: 2629 روز

        سلام بر احسان عزیز…

        باورت میشه شما هنوز دارم درمورد اون دیدگاهی که نوشتی در مورد اینکه خدا نقشی نداره در مورد داستان یوسف تحقیق می کنم و ببینم آیا خدا بعضی از جاها وارد عمل میشه یا نه؟!

        خیلی جالبه که نگاه سیستمی به خداوند میتونه در تو شکل معنی بشه:

        اینکه خداوند سیستمی عمل میکنه یا خداوند سیستمه! با اینکه اشلش یکسانه و هردو به یک سمت میره ولی میتونه خیلی نگرش مارو به خدا متفاوت کنه که هنوز دارم در موردش در قرآن تحقیق می کنم و فکر می کنم…

        و چه قدر لذت میبرم دوستان عزیزی مثل شما که خودشون در این مسیر متعهدن و یادگیری اولویت اول زندگیشونه انقدر خوب به سمت خدا حرکت می کنن…

        متشکرم بابت نگاه زیبا و پر از عشقت اشنالله شما هم در این مسیر شاید و پر از نور حقانیت باشی :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
        • -
          Ehsan Moqadam گفته:
          مدت عضویت: 1930 روز

          درود بر سید علی عزیزم

          وقتی چالش ذهنی خودت رو مطرح کردی خیلی سریع یاد هوش مصنوعی افتادم، تکنولوژی مثل Siri در آیفون یا شکل پیشرفته‌تری که تو فیلم Her نشان داده شد یا هوش‌های مصنوعی که هر روز داره شکل جدید و پیشرفته‌تری رو به خودش میگیره. جهان هم دقیقاً داره به همین شکل عمل میکنه، یعنی کلاً هر چیزی که تو این جهان خلق یا اختراع میشه قطعاً از طبیعت الهام گرفته شده و طبق قوانین موجود داره عمل میکنه.

          کاری که یک تکنولوژی مثل Siri داره انجام میده اینکه درخواست‌های شما را با توجه به منابعی که در اختیار داره در سریع‌ترین زمان ممکن پاسخ میده و به شکل اون کنش مثل تماس با یه فرد خاص یا اعلام برنامه هفتگی یا هر امکانی که در این هوش وجود داره. آیا میشه گفت Siri خود گوشیه؟ خود آیفونه؟ یا اون تکنولوژی یا ابزار خاصه؟ یا میشه اون رو بدون در نظر گرفتن امکاناتی که در گوشی وجود داره کاربردی دونست و ماهیتی براش متصور شد؟ ما درخواست‌هامون رو از اون انجام میدیم اما درواقع یه سری اتفاق‌هایی داره در گوشی میفته و یه سری دستوراتی اجرا میشه که اون کنش اتفاق میفته.

          یه تفاوت‌هایی بین این هوش و نحوه کارکرد جهان هستی وجود داره که توضیح میدم. برای اینکه این توضیح را متوجه بشیم اول باید بفهمیم که ماهیت این خدا چیه؟ سیستم چیه؟ توحید و شرک به چه معناست؟

          همان‌طور که خودت میدونی ال+اله= خدایی رو معرف میکنه که= رب‌العالمینه یعنی به نسبت اله‌های متفاوتی که افراد از ماه و خورشید و ستاره گرفته تا گاو و فرعون و نمرود هیچ‌کدوشون رب‌العالمین نیستن، به‌طوردقیق‌تر خاصیت‌های اون اله اصلی رو ندارند. توی قرآن هم صفات و ویژگی‌های مختلفی برای این الله در نظر گرفته شده که خب همشان نشان‌دهنده برتری این اله نسبت به اله‌های دیگست. خالق، علیم، قدیر و …. . اما نکته‌ای که اینجا وجود داره اینکه این‌ها هیچ‌کدام ماهیت این الله رو به‌تنهایی مشخص نمیکنن که چیه این اله دقیقاً. مثلاً اله‌های دیگه ماهیتش مشخصه که یا انسانن یا حیوان یا شی هستند اما این الله ماهیتش تنها یکبار اون هم در سوره نور آیه 35 معرفی شده، اون هم به‌حالت تمثیل که خود این تمثیل خیلی جای تعمق داره. قبل از اینکه این آیه رو بررسی کنیم یه چند تا آیه دیگه رو معرفی میکنم که پیشنهاد میکنم مطالعه کن و بعد سراغ این آیه بیا. آیه 3 انعام، 3 یونس، 32 یونس، 19 ابراهیم، 63 نحل. این آیات ابعاد متفاوتی از الله رو بررسی می‌کنند و تو آیه 35 نور حالا میاد این الله رو با تمثیل توضیح میده.

          جا داره اینجا اشاره کنم به جلسات 9-10 دوره راهنمای عملی و جلسه 4 کشف قوانین که خیلی خوب استاد درخصوص ماهیت الله توضیح میدن، می‌خوام یه نقل‌قولی رو از استاد در جلسه 10 راهنمای عملی اینجا بیارم که در مورد ماهیت الله میگه هو ظاهر و باطن، هو اول و آخر. یعنی به‌نوعی به انسانی که تا اینجای کار اله رو فقط در چیزی قبول داشت که بتونه ببینه می‌خواد نشان بده که اونی که فکر میکنی نیست. ای نمرود یا فرعونی که ادعا میکنی که رب هستی، ای مسیحی که فکر میکنی عیسی خدا یا پسر خداست، الله اونی نیست که تو فکرش رو میکنی، چیه؟ آیه 35 سوره نور:

          اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

          در معنی این آیه چندتا موضوع قابل تامله:

          1. تشبیه الله به نور و خاصیت‌های نور که باز در جلسه 10 و آزمایش‌های فیزیک کوانتوم به‌روی نور و تاثیر اثر ناظر که در آخر این آیه هم از فعل یشاء استفاده شده نه یرید.

          2. استفاده از مثال برای تعریف ماهیت وجودی الله

          3. چراغی در میان شیشه که تلالوش رو ما درک می‌کنیم

          4. استفاده از واژه شجره که در قرآن به‌معنای صرفاً درخت نیست، بیشتر صحبت از یک مجموعه است (در آیه 30 سوره قصص این مفهوم قابل ملاحظه است) و حتی استفاده از زیتون هم که مایعی بود بدون دود که قبلاً به‌جای سوخت استفاده میشد که نه دودی داشت و نه بویی

          5. روشن بودن این نور بدون اشتعال به‌طوری که هیچ سایه‌ای نه در شرق ایجاد میکنه نه در غرب

          6. استفاده از تمثیل نور برای درک جریان هدایت که در مقابل مفهوم ضلالت به کار میره اون هم طبق مشیت نه اراده.

          یک موضوع خیلی مهمی رو استاد درخصوص ماهیت انرژیتکی جهان و خداوند بیان میکنه که به نظرم خیلی خیلی درسته، اون هم اینکه همه چیز در این جهان از انرژیه یعنی خداوند هم جدای از این موضوع نیست، یعنی قدیسیتی که ما به الله میدیم نباید ما رو در درک انرژیتکی بودنش دچار مشکل کنه. ماهیت جهان بر اینه و نمیتونه چیزی غیر از این باشه. انرژی در هر لحظه داره تبدیل میشه چه برای ما قابل لمس و رویت باشه و چه نباشه داره تبدیل میشه. این انرژی هم برای تبدیل هر چیزی به چیز دیگه تابع یک قانون و قائده خاصی است، یعنی تبدیل این انرژی نمیتونه خارج از قواعد باشه. مثل اینکه ما نمی‌تونیم حال بدی داشته باشیم و چیزهای خوبی رو جذب کنیم چون این موضوع در چارپوب قواعد این انرژی نیست این انرژی فقط در حالت مثبت میتونه تغییر شکل بده یعنی فقط میتونه تغییر کنه، اگه ما حالمون بده از نظر جهان و قوانین این انرژی داریم پاسخ مثبت میدیم برای تبدیل این انرژی به اتفاقات نامناسب.

          ربوبیت و یگانگی الله موضوعی نیست که برای ما قابل درک و فهم نباشه، یعنی دقیقاً پذیرش همین موضوع که ما انرژی هستیم و تبدیل می‌شویم و به‌طور هشیارانه و خلاقانه میتونیم تبدیل کنیم فقط ما انسان‌ها، یعنی دمیده شدن روح صحبت از فعال شدن حالت هشیار و خلاقانه تبدیل انرژی به‌نسبت سایر موجوداتی که دارند طبق یک برنامه مشخصه از پیش تعریف شده و به اصطلاح غریضی عمل می‌کنند.

          این یکی از تفاوت‌های هوش کیهانی و هوش مصنوعی است، یعنی تفاوت در حجم و میزان قدرت خلق شوندگی. هوش مصنوعی با تمام پیشرفت‌هاش که خودش حاصل تبدیل این انرژی هوش کیهانی است محدودیت‌هایی در ارائه خدمات داره اما هوش کیهانی هیچ محدودیتی برای گسترش و ارائه خدمات نداره. یعنی محدودیت‌های ما در دریافت خدمات از هوش کیهانی محدودیت‌های ما از آگاهی قوانین هوش کیهانی است نه اینکه هوش کیهانی محدود باشه. میشه اینطور مثال زد که مثلاً در بسیاری از گجت‌هایی که در دسترسی ما هستند هم ما داریم از یه‌سری چیزهای ابتداییش استفاده می‌کنیم و بعدا‌ً متوجه میشیم که این گجت این قابلیت‌ها رو هم داره، یا اصلاً بعداً شناخته شده یا نسخه جدیدتر و کامل‌تری ازش ارائه میشه. مثل موضوع اینترنت که شاید خود مبدعان این شبکه هم تصورش رو نمی‌کردند که انقدر این موضوع بتونه گسترده بشه، در واقع این گستردگی در ذات وجود داشته اما انسان‌ها ازش ناآگاه بودن و آرام هدایت شدند به همین خاطر خداوند از واژه هدایت در مقابل ضلالت استفاده میکنه.

          به آیه 63 سوره نحل توجه کن

          تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَىٰ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ

          به یگانگی الله سوگند یاد میشه که ما رسولانی را فرستادیم، یعنی یک سیستم طبق یک اصل (انرژی) و قواعدی که براش تعریف شده این کار را انجام داد.

          خدا یک انرژی و هوش خودکاره که شاید درک همین مسئله برای ما دشوار باشه که نفهمیم این هوش خودکار یعنی چی و چقدر میتونه گسترده و پیشرفته باشه. اما نکته اینجاست که در حال بسط دادن خودشه این انرژی، همین موضوع جالبی که هر ساله دانشمندان دارن بیشتر بهش میرسند که این جهان داره بسط پیدا میکنه و بزرگ‌تر میشه، مثل خود ما که از یک نطفه تبدیل به یک انسان بالغ میشیم و هوشمندتر میشیم، یعنی این مغز و ذهن ما توانایی این کار رو داره اما دلیل اینکه انسان‌ها بیشتر دارند از توانایی‌های ذهنی خودشون استفاده میکنن اینکه دارن بیشتر با کارکردهاش آشنا میشوند.

          خود شما که با برنامه‌نویسی آشنا هستی میدونی که هر چیزی که تو ذهنته میشه از طریق کدنویسی انجامش داد چون این پتانسیل رو داره و اگر شما ازش خبر نداری به این دلیل که آگاهی شما کمه نه اینکه برنامه‌نویسی محدودیت داشته باشه یا اگر همه محدود باشه شکل جدیدتر و کامل‌تری ازش ارائه میشه. حالا پرسشی که میتونه اینجا به وجود بیاد اینکه توسعه‌دهندگان این برنامه دارند این برنامه رو گسترش میدن یا شما که داری با نگارش کدهای جدید آپشن‌های بیشتری رو از این برنامه و قابلیت‌هاش ارائه میدی؟

          دلیل اینکه ما در درک خداوند دچار مشکل میشیم به این خاطره که ما خداوند رو با خودمون مقایسه می‌کنیم و هر محدودیتی که در خلق و تبدیل این انرژی داشته باشیم رو به خداوند هم نسبت میدهیم، درسته که یک زبان برنامه‌نویسی نتیجه خلق یه سری انسانه و اون انسان‌ها تنها با توجه به درکی که پیدا کردند اومدن این برنامه رو به وجود اوردن و ما رو خلق نکردند اما این انتظار رو داشتند که این برنامه توسط انسان‌های دیگه گسترش پیدا کنه اما تفاوت با خداوند اینکه خداوند هم این کدها رو نوشته و هم توسه‌دهندگان رو به وجود آورده. یعنی این هوش توانایی انجام این کار رو داشته و به انسان هم این توانایی رو داده.

          مثلاً به بحث متاورس فکر کن. افراد شخصیت‌هایی رو به وجود میارند که اون شخصیت‌ها خودشون خودشون رو گسترش میدن.

          تمام چیزهایی که در جهان هست نشانه‌های خدا هستند اما خود خدا مجموعه‌ای از همه این چیزهاست که خب چون ما همه چیز رو هیچ‌وقت ندیدیم و نمیبینیم نمیتونیم بیشتر از این درکش کنیم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
      • -
        حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
        مدت عضویت: 1979 روز

        سلام جناب احسان خان

        امروز داشتم در مورد همین که آیا خدا خود سیستمه یا خالق سیستمه ، با خواهرم حرف میزدم که چند ساعت بعد هدایت شدم به این کامنت.

        ازتون ممنون میشم اگر لطف کنید و اون کامنت رو اینجا بزارید

        بسیار بسیار سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      Sos گفته:
      مدت عضویت: 2327 روز

      به نام پروردگار عالم

      سلام

      زیباست وصل شدند به کائنات

      زندگی یک ریتم است که باید آن را فهمید من ریتم آن را حس می کنم و از آن لذت می برم همه چیزهایی که زنده اند، به طرز شگفت انگیزی با هم در ارتباطند انسان و ستارگان و خورشید، قلب و گردش بی نهایت اعداد …

      میلاد پسری از نور

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      عارفه محمودی گفته:
      مدت عضویت: 1438 روز

      سلام به پسر توحیدی ایران زمینم، سلام به برادر عزیزم سیدعلی خوشدل سلام.

      تحسینت می کنم هزاران هزاربار تحسینت می کنم اینقدررر خوب خودت شناختی واینقدر خوب خداو وقوانیش رو شناختی وعمل می کنی عمل می کنی عمل می کنی درود الله یکتا برتو درود برتو.

      واین کامنت نوشتن های شاید به ظاهر طولانیت(که ما لذت می بریم نشونه اشم جزو3نفراول کامنت هاست…)و

      اما قشنگ بلدی دست بزاری به اون‌پیچکهای ریز نازک شرک دروجودت پیداشون کنی وبکشی بیرون وبرامون کامنت کنی همه اینها برای من عارفه نشون می ده ،ببین چقدرر روخودش کار کرده نه اینکه فایل گوش کردی بگی خوب دیگه من که ترس ندارم یاعلی.بری دنبال برنامه دیگه از آنجاهم ذهن آدم درگیر سوال بشه درون آدم بیدار میشه، دیروز هم بعد فایل گوش کردن عارفه درونم بیدار شد اینقدرر این چندماه و دقه دقه امو برام شکافت که خدایش مجبور شدم بیام کامنت بنویسم تا آروم بشم هم تمرینم انجام داده باشم هم به صدای عارفه درون گوش کرده باشم خلاصه امدم یکی ازترسهام که چندوقت باهش چالش دارم چادر سرکنم نکنم درگیرشم امدم نوشتم.

      اما برادرجان آقا سیدعلی وقتی کامنت شما رو خوندم دقیقا تمامی ترس های شما رو من داشتم و دارم شاید با یه روش هایی اونم سر مطالعه کم شد اما وقتی کامنتت تون رو می خوندم هنوز دارم و داشتم. گفتم اح منم دارم هرکدوم خوندم تایید کردم وتحسینت کردم و یه جورایی گفتم عارفه نگاه توام همه اینهارو داشتی گفتی من ترس ندارم.

      ترس از مار من به قدری از مار می ترسم که اگه تلویزیون یهو نشون بده درآن واحد تنم مور مور میشه جیغ می زنم اتاق ترک می کنم و تا چند دقیقه وسط اتاقم خودمو می تکونم و مثل مجسمه ای وسط ایستادم واگه رو تختم دراز بکشم متکا یا رو تختی کامل باید بریزم پایین تخت که خدایی نکرد دستم پام بهشون نخور که جیغ بزنم فقط کافی ناخودآگاه پام بخور بهم یا یکی بهم دست بزن چنان جیغی می زنم که کل کهکشان راه شیری متوجه میشن بابا چه خبر دختر یه مار دید اونم از توی تلویزیون مسخره شو درآوردی اینقدر ریز دارم می نویسم که بدونید من از چه ترسی حرف می زنم و چه تزسی رو من داشتم ودارم اما دیروز به محض دیدن گوش کردن فایل گفتم من که تزس ندارم یاعلی من رفتم. …. خلاصه کل خانواده من این ترس منو می دونند طوری که تلویزیون دارن مستند نگاه می کنند می گن عارفه اینور نیاااا و بارها شد بود توی اینستا یهو یه فیلم کلیپی امد بالا گوشی از دستم پرت کردم به داداشم گفتم بیا گوشی منو روشن کن از اینستا بیا بیرون.

      از آب سرد می ترسم دلیلش به خاطر تجربه ای که از 7 سالگیم داشتم تشخیص غلط دکتراا بود که بهم و خانواده گفتن به خاطر آب باعث این بیماری شده با اینکه مطمئنم و مطمئن هستیم تشخیص دکتراا غلط بود اما از اب سرد می ترسم اونم آب سرد باشه زمان هایی شده توی حیاط حتی توی تابستانش که بخوام کمی با آب سرد کاری انجام بدم و بیشتر از حد معقول پاهام توی آب باشه ویاخیس بشه به جای لذت بردن از یخی آب ترس اینو دارم آخ پاهام حساس به آب پادرد می گیرم.( اینم بگم مامانم میگه عارفه بسه پاهاتو به آب نزن بعداز اینهمه سال هنوز)

      ترس از موفق نشدن که عنوان کردید گفتم تیر خلاص زدی بهم تا من عارفه باشم ایندفعه فایل استاد همان دفعه اول گوش کردم نگم درمن که نیست یاعلی مدد…. شما به راحتی مثل آب خوردن بدون تامل و فکر کردن راحت 3 تا مثال زدی که من دارم وداشتم درود درود درود برتو ای پسر خدا که اینقدر خوب خودت زیر روی وجود باورهات در یه سوال به خوبی کنکاش می کنی می نویسی. آقا سیدعلی خوشدل منم خیلی جاها ترس از موفق نشدن داشتم دارم.

      خیلی جاها به خاطر اینکه به خواسته و اراده و بهتر بگم اون آرزوی که خدا در دلم انداخت وانگیزه و توانش رو خدا درمن ایجاد کرد حتی خیلی جاها خدا هولم داد یاالله عارفه برو جلو تو می تونی تو توانایش داری تو استعدادش داری برو جلو و منم خدایش قدم برداشتم اما نجوا که اگه عارفه نشه چی میشه اولین نفری که سرزنشت می کنه باباس و مامان آخ آخ الان غرغرای مامان شروع میشه باز.

      خدای سرزش کردن مامان بابای من :) مامان می گه دیدی من گفتم نکن نمیشه حرف گوش نمی دی که تو خودسری، خود رایی ،تو ما رو قبول نداری سرت باید بخور به سنگ حالا خوب شد یا بابام اولش میگه اما شداااا و…..به جای اعتماد به خدا با ترس لرز حرکت کردم به خدا اعتماد نکردم به خداییی که اینهمه هوامو داشت اما من به جای اینکه ایمان از خودم نشان بدم نه ترسی داشته باشم نه نگران بی ایمانی نشان دادم اما همان االله همیشه هوامو داشته پرچم بالا نگه داشت.

      آقاسیدعلی خوشدل ازت سپاسگزارم برادر سپاسگزارم که می آیی اینقدرر قشنگ ریز برامون می نویسی خداروشکررررر خداروشکر خداروشکر به خاطر حضورت در سایت به خاطر استاد که فایل می زاره بیشتر خودمو جهانم بشناسم وتوی سایت کنار دوستان خانواده الهی ام باشم. خدایا بابت آگاهی هایی که دریافت می کنم سپاسگزارم. شکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        سیدعلی خوشدل گفته:
        مدت عضویت: 2629 روز

        سلام به عارفه عزیزم

        متشکرم از دیدگاه پر از احساس شما…

        می خوام یک نکته رو بگم که فکر خیلی به شما کمک بکنه من همیشه میگم اکثر ما وقتی قانون رو یاد میگیریم میزاریمش برای ساده ترین مسائل زندگی و نمی خوایم بریم سراغ اون چیزهایی که بیشترین انرژی رو از ما میگیره!

        این چیزی که میگم از نظر خیلیا بی ربطه ولی در حقیقت یکی از فرمول های خوشبختیه!

        « به اندازه ای که ترس های شما کم بشه شما لایق دریافت بیشتری هستی چون خداوند به شجاعان پاسخ میدهد!

        حالا برای حل کردن داستان مار چرا شما باید اقدام کنی؟! چون انقدر کمک می کنه که انرژی بیهوده روی مسائلی نزاری و ذهنت آروم باشه که بیشتر از 100 تا فایل گوش کردن شمارو ببره جلو…

        اکثر آدم ها وقتی فایل گوش میدن میرن چیزهایی رو انجام میدن که براشون آب خوردنه ولی وقتی به این فکر کردم که حال خوب اتفاقات خوب با خودم گفتم خب مردانه میرم سراغ ترس های بزرگ زندگیم تا بفهمم هیچ ترسی نداره و چی میشه تهش؟! انقدر حالم خوب میشه از اینکه این بار سنگین رو از دوشم برداشتن که به بهترین ها میرسم و این حقیقتیه که شما میتونی در مسیر زندگیت استفاده کنی…

        حتما پیشنهاد میکنم روزی یک قدم برای کم کردن این ترس تا آخرین مرحله که رفتن برای لمس کردن مار های بی خطر در پارک خزندگان هست برداری…

        این موجود هم یکی از مخلوقات خداست و تا در استرس قرار نگیره هیچ واکنشی نشون نمیده و یکی از بزرگترین عامل های درمان خیلی از بیماری هاست!

        و از طرفی این مار نقش بزرگی در از بین بردن هزاران بیماری مثل طاعون داشته!..

        کفش دوزک سوسکه! ولی خیلی اینو نمیدونن که اگر بدونن دیگه بهش دست نمیزنن و می خوام بگم اسم هاست که کار می کنه و باید این رو از ذهن از بین برد…

        موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1860 روز

      سلام علی جان

      یه کمی داری بزرگتر از سنت میزنی!

      تا جایی که متوجه شدم، شما متولد دهه 60 نیستی…هستی؟!

      این احساساتی که راجع بهشون توضیح دادی، اینا بعد از 40 سالگی سراغ من اومدن…شایدم من کوچیکتر از سنم به نظر میام!

      این احساس راحتی و فراغت بال و آسانگیری دنیا و مافیها و به نوعی درویش صفتی، بعد از 40 سالگی سراغ رفقام هم اومده. کلا مثل اینکه توی اون سالها، مغز آدم به رشد جدیدی میرسه و فشار هورمون، رفته رفته دست از سر آدم برمیداره. خیلی باحاله، دیگه دنبال مقایسه و مقایسه و… نیستی. با همین چیزی که هستی، خیلی حال می‌کنی!

      راست گفتی. این ترس نباشه ، زندگی اصلا یه رنگ و بوی دیگری میگیره.

      نویسنده ای هست به نام ریموند کارور. من کارهاش رو دوست داشتم تو دوران فشار هورمون(!)…بعدها دیدم یه شعر داره به اسم ترس که خیلی عجیب بود…توش به نوعی اشاره کرده بود که هر چی نوشتم، از ترسهام بوده! سالها این شعر برام معما بود، حالا تا حدی روشن شد.

      بهت تبریک میگم…الان شایسته رسیدن به مقام پیامبری ذهن و روح، واسه خودت هستی! دارم فکر میکنم که چه جور تمرکزی و لیزری رو خودت کار کردی که اینقدر از نظر ذهنی جلو افتادی از همسالانت!

      خدا رو شکر که تعهد دادی کامنت بنویسی و این حالت رو خوب می‌کنه… چون حال من رو هم خوب می‌کنه این کامنت نوشتن شما!

      چقدر معرکه ست این صدای قمری‌ها در این ساعت صبح، تو خونه ی ما. جات خالی، من برم یه نون سنگک برشته بگیرم واسه صبحانه.

      خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      زینب Z گفته:
      مدت عضویت: 718 روز

      سلام آقای خوشدل

      سپاس از شما بابت کامنت بسیار زیباتون

      اونجایی ک گفتید ترس از ناشناخته ها میاد خیلی منو به فکر فرو برد

      واقعا همینطوره ،مسئله ای ک ما ازش ترس داریم و دیگران تجربه و نظرات و باورهای محدود کننده شون رو راجع ب اون ترس ما بیان میکنن ،این باعث ترس بیشتر ما میشه.و باز هم سپاس از شما بابت کامنت های زیباتون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      حسین و نرگس گفته:
      مدت عضویت: 1806 روز

      سلام، وقتتون بخیر. بنده کارمندی هستم که ترس راه اندازی یه کسب و کار ساده رو داره و افرادی مثل شما رو بارها و بارها تحسین میکنم و از خدا میخوام نگرش توحیدی شما رو به قلبم وارد کنه و از موحدان باشم. با آرزوی توفیق روز افزون برای شما دوست عزیز که مطالبتون چراغ هدایتیه برای امثال من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سحر عامری گفته:
      مدت عضویت: 3108 روز

      سلام سیدعلی خوشدل، خوش کلام وخوش قلم

      چقدر من کامنتهای شمارا دوست دارم

      هزار ماشالله به درکتون ازقوانین وقتی کامنتهای شما رومیخونم کیف میکنم

      ازاون قسمت که گفتین من درکشور غریب 1000 لیربرداروبرو یه هفته براخودت زندگی کن وببین خدا چه پول باشه چه نباشه خدا هست خیلی لذت بردم

      چون خودم بامدیریت پول مشکل دارم

      انشالله همیشه خوشدل، خوش کلام وخوش روزی باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1206 روز

      سلام ودرود برادر عزیزم

      سیدجااان کلامت از دل برمیاد ولاجرم بردل میشینه

      ممنون وسپاسگزارتم که وقت می‌گذاری وکامنت های عالی پرمحتوا مینویسی. دستت طلا

      دوست خوبم چقدر باکامنت های تو درک بهتری از قوانین الهی پیدا کردم.

      بارها از روش ها وشیوه های تمرینی شما منم تونستم اون تمرین را انجام بدم

      تحسینت میکنم افرین برتو. بر استقامت وتعهد تو

      یکی از الگوهای موفقیت من تو هستی که با خوندن کامنت های بی نطیرت شوق دیگری پیدا میکنم.

      تمام قامت می ایستم وبرایت دست میزنم

      دوست خوبم با موفقیت هات نتنها خودت خوشبخت شده ای. جهان را جای بهتری کرده ای. راه گشای هزاران نفر دیگر دراین مسیر شده ای

      معجزه های خداوند هرلحظه تو زندگیت پایدار تر

      روزیت هزار برابر

      تنت سلامت

      عشقت روز افزون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه و علی گفته:
      مدت عضویت: 1816 روز

      سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی عزیز

      با اینکه دوره ی بینظیر کشف قوانین رو دارم اما تو دل این دوره مجموعه فایل الگوهای تکرار شونده مثل نگینی خوش درخشید.این همه تمرکز لیزری روی شناخت خودمون توسط شما استاد عزیز قابل تحسینه.. هزاران بار برکتش به لحظه هاتون برگرده

      و اما اقای خوشدل چه عالی گفتین بزرگترین ترس، ترس از موفق نشدنه …. من هم داشتم با این ترس زندگی میکردم نمیگم تمومش کردم و از بین بردمش ولی با یاداوری هر لحظه اینکه،اومدم برای لذت بردن و یاداوری فراوانی بهتر تونستم نیرو و قدرت این ترس رو کم کنم و احساس میکنم سمت احساس خوب =اتفاقات خوب داره سنگین تر میشه چه تمرین خوبی رو برای خودتون درست کردین..

      من یکی از ترس هام این بود که پول نباید تو کارت یا کیف تموم میشه شاید جالب باشه من از اینکه حساب پولم رو داشته باشم میترسیدم و یه جورایی فرار میکردم(الگوهای تکرار شونده با موضوع ترس و موضوع فرار) ترس از اینکه متوجه بشم پولی نیست و پولهام کم شده… جالبه که همیشه هم داشتم تجربه اش میکردم و تکرار میشد اما من متوجه اش نبودم.. حتی این تمرینی که استاد گفته بودن که وقتی کارت میکشی با خودت بگی ده برابرش به حسابم برمیگرده … این ارزوی قشنگ رو برای بقیه میکردم اما برای خودم میگفتم مگه میشه؟ اخه چه جوری ؟ … ولی الان به لطف موندن در این مسیر وگوش دادن فایلها و جدی تر گرفتن تمرینها،دارم تجربه ی بهتری از برکت کردن و زیاد شدن و فراوانی پول رو وارد زندگیم میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      بهروز علایی گفته:
      مدت عضویت: 1727 روز

      با سلام

      دوست عزیزم جناب آقای سید علی خوشدل

      بسیار لذت بردم از دیدگاه عالی و خدایی و تواضع و فروتنی شما

      چقدر عالی غلبه ترس ها را تشریح کردین

      با مثال، و شناخت درمانی

      من خیلی ترس هایی دارم و دارم با استفاده از دیدگاه شما و سایر دوستان عزیز، با توکل بر خدا و ایمانم با خدا کار میکنم،

      و اینکه روی شناخت خودم،

      کار کنم، تا خدایم را بهتر بشناسم پافشاری میکنم

      من از متن شما یک دنیا درس گرفتم

      و از استاد عزیزم یک دنیا سپاسگزارم که این سوالها را مطرح می فرمایند، و منو به شناخت درمانی خودم هدایت می‌کنند، نمیدونم چطوری از این شوق سپاسگزاریم را برای استاد عزیزم و شما جانشینان خدا روی زمین ابراز کنم، و اون را خدایم میداند، و…

      نکته ایی که از کامنت شما برایم آموزنده بود، این بود که من عین یک پرگار عمل کنم، یعنی یک پایه اش که ثابت هست، همون ایمان و توکل و ستون خدا و دین هست و پایه ایی دیگ که متحرکه و یک مدار را طی میکند، عمل کردن به پایه اوله و که نتیجه به اون ایمان و دین هست که از باور من سرچشمه میگیرد

      حالا هر چقدر این پایه اولی محکم تر باشد، نوک پرگار متحرک در مدار خیلی میزان و به درستی حرکت خواهد کرد و کوچکترین لغزشی در مدارش نخواهد بود،

      امیدوارم بقول شما مداومت در سایت، و یادگیری از آموزه هایی الهامی استاد عزیز

      ما را در تحکیم این دو نوک پرگار در طی ترسیم و طریق مدارهای خدایی پایدار تر نگهدارد، و اینکه این مدار را اینقدر بزرگتر کنیم که نزدیکترین مدار به خورشید(عطارود) باشه تا نور الهی را بیشتر درک کرده و بر ان عمل کنیم

      و من در این مسیر اگر قرار گیرم و بتونم خودم را ثابت قدم نگهدارم

      گام اولم را برای غلبه بر ترس هایم برداشته ام،

      خداوند یار و نگهدارمون باشه

      عاشق همتون هستم

      و عاشق این مداومت در نوشتن شما دوست گرانقدر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      حمید معینی گفته:
      مدت عضویت: 1626 روز

      سلام به سید علی خوشدل دوست هم فرکانسی عزیزم

      واقعا سپاسگذارم بخاطرع این کامنت زیبایی که گذاشتید من همیشه کامنتهای شمارو پیگیری میکنم و خیلی لذت میبرم از اون درکی که از خودتون و جهان اطرافتون دارید و اینکه چقد شما در مسیرتون توحیدی عمل کردین و یک الگو برای من هستین و در مورد ترس که گفتین واقعا مطالب عالی بیان کردین و اون نکته قرآنی که در مورد اولیا خدا گفتین.

      بسیار بسیار سپاگذارم از شما.

      برای شما بهترین هارو ارزومندم دوست عزیزم:)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1317 روز

      بنام تنها قدرت هستی

      سلام و درود بشما سید علی عزیز.

      من شحاعتتونو تحسین میکنم تو این سن..اینقدر به خودسناسی و خداشناسی رسیدین.

      چقدر کامنتاتتون زیباست..

      واقعا باگهایی رو از درون متوجهش شدم..که چقدر ما داریم نعمت آرامش و رسیدن به موفقعیتو از خودمون دور میکنیم.

      من سپاسگزار شما هستم.انشالله همیشه در این سفری که با همسرتون میپیمایید تندرست و خوشبخت باشید

      و سپاسگزار خداوندم.که منو در این فایل همراه کرد تا بیشتر به خودشناسی خودم برسم!

      و سپاسگزار استاد عزیزم هیتم که صحبتهاشون همه ما رو به تامل بیشتر سوق میده.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
      مدت عضویت: 1979 روز

      سلام به سید علی ،مرد خوب خدا.

      من بینهایت از شما ممنونم که همیشه کامنتهای شما سراسر درس و نکته بوده برام.

      یه بخشی از کامنت شما بدجورررر ذهنمو درگیر کرد و متوجه یه باگ یا یه ترمز در خودم شدم.

      من اطلاع و شناختی از شما ندارم . ولی از کامنتاتون یه چیزایی دستگیرم شده. که فکر میکنم احتمالا شما هم مثل گذشته من آدم مذهبی بودید یا مثلا خانواده مذهبی داشتید. خلاصه یه جورایی درگیر این بحث مذهب بودید.

      من باگ خودمو میگم .شما هم میتونید در خودتون دنبال این مساله بگردید.

      تو تمرین کد نویسی دوره کشف قوانین من به یک الگوی واضح و مشخص رسیدم که هر وقت باید پولی رو هزینه کنم ، یعنی باااااااید مجبورا اون پول پرداخت بشه یا بابت یه کاری هزینه بشه به سرعت برق و باد اون‌پول از آسمون میفته تو زندگیم.‌بدون تلاش بدون‌تقلا ، بدون‌زحمت ، و کاملا هدایتی و آسان.

      اما اگر قرار باشه پولی رو بدست بیارم که فقط پول داشته باشم نه.

      خودمو میکشم ولی نمیاد.

      انگار من از پول میترسم.

      این ترمز انقدر تازه اس که هنوز فکر نکردم چرا این اتفاق میفته؟

      ولی انگار پولی که باید بره خیلی سریع و معجزه آسا فراهم میشه ، چون قرار بره.

      اما پولی که قرار بمونه اصلا نمیاد.

      چرا من با پول مشکل دارم؟

      چرا پول برای من رنجه؟

      چرا رابطم با پول بده؟

      چرا رابطه شما با پول بده؟

      “به هیچ وجه دنبال درآمدی نیستم که باعث بشه بیشتر درگیر بشم- مثلا الان نمی تونم پروژه های خارجی بگیرم و حداقل ماهی 10 – 15 هزار دلار به درآمد اضافه کنم؟!

      نه نمی خوام چون این آزادی زمانی و مکانی که دارم برام خیلیییی ارزشمند تره ”

      چرا پول برای شما به معنای درگیریه؟

      چرا پول قرار آزادی زمانی و مکانی شما رو از شما بگیره؟

      مثل اینه که بگم نه من دیگه ازین بیشتر سلامتی نمیخام بیشتر ازین منو درگیر میکنه

      بیشتر ازین سلامتی باعث میشه آزادی زمانی و مکانی نداشته باشم.

      مگه سلامتی طبیعی ترین حالت زیستن نیست؟

      چرا در مورد سلامتی مقاومت نداریم و اونو رنج نمیدونیم؟

      ولی در مورد ثروت ، از ثروت فرار می‌کنیم ؟

      چرا اونو طبیعی نمیدونیم؟

      اگر ثروت برای ما رنجه ، بجای اینکه ازش فرار کنیم که خدای نکرده راحتی و اسایشمدن کم نشه بیایم ببینیم من چطور فکر میکنم که ثروت برام مساوی با رنج شده؟

      چرا مثلا ذهن شما با کلیو راحته ولی با بیشترش نیست؟

      دقیقا کجای اون ماشین گرونه داره به شما سیخ میزنه که براتون رنج اوره؟

      کجای پول برای من رنج آوره که من ازش فراریم؟

      نکنه ریشه در مذهب داره؟

      نکنه چون تو احادیث به ما گفته بودن پیامبر میخاسته روز حساب رو برای چند تا از اطرافیانش شبیه سازی کنه و یه سنگ داغ گذاشته به همشون می‌گفته برید رو این سنگ داغ وایستید و بگید مال و اموال چی دارید؟

      اونی که بدبخت و فقیر بوده یه ثانیه رفته رو سنگ گفته من هیییچی ندارم و اومده پایین

      بنابراین پاش نسوخته

      ولی اونی که خیلی مال و اموال داشته کل پاش سوخته چون باید یکی یکی میشمرده که چی دارم و چی ندارم.

      مگه خدای با این حکمت و درایت احتیاج به حساب و کتاب داره؟

      در این صورت سلیمان نبی که تا موهای سرش باید بسوزه اسکلتش هم رو سنگ داغ پودر میشه تا بخاد از ثروتش بگه؟

      بنظرم تمام اینها ریشه در یک مذهب ساختگی داره .

      نکنه این مزخرفات هنوز اصل و اساس ذهن منو برنامه ریزی میکنه ولی من فقط دارم ادای آدمای غیر مذهبیو در بیارم.

      مهمونی میرم پارتی میرم دوس دختردارم مشروب میخوردم ( قبل از قانون سلامتی )

      و با خودم میگم من که مذهبی نیستم.

      ولی هنوز ذهنم مذهبیه.

      ذهنم پول رو رنج میدونه.

      علی آقای عزیز

      ازتون ممنونم که منو با این ترمز در وجودم روبرو کردید با این کامنت زیباتون.

      براتون بهترینها رو میخام از خداوند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
      • -
        سیدعلی خوشدل گفته:
        مدت عضویت: 2629 روز

        سلام بر حمیدرضای عزیزم

        چه قدر دیدگاه شما تاثیرگذار و قشنگ‌ بود…

        من اعتراف میکنم بسیار مذهبی بودم و هستم و جای کار زیادی دارم و واقعا درسته که فهمیدم پول درآوردن بر اساسه نیازه که میشه گنجشک روزی…

        ولی حقیقت اینه که خدا بی نهایت هست ولی ما بهش بی نهایت باور نداریم پس به اندازه ظرفمون بر میداریم

        روزایی که دبی بودم انقدر‌ هزینه کردم که به چه کنم افتادم! چرا چون بلد نبودم پول نگه‌ دارم…

        من خیلی خوشحال میشم الان بی ام و سری 6 زیر پام باشه ولی میدونم فاصله فرکانسی دارم

        میتونم برم رنتش کنم ولی استرس بهم میده و چون ایمان دارم آرام در مسیر بهش میرسم عجله نمی کنم…

        نکته پروژه همینه که من همیشه برای همه کار کردم چون پول در بیارم ولی می خوام دیگه اینکارو نکنم و بلاخره برای اولین بار در عمرم سایت خودم‌ رو‌امروز راه اندازی کردم!

        و جالبه احساس قشنگی داره ولی پر‌از ناشناختس!

        چه قدر خدا همه چیزش‌درسته و سر حسابه ولی واقعا میدونم این باور مذهبی جایگاه نون و ماست رو از برگ تو‌ ذهنم بزرگ تر کرده

        ولی دلیل اینکه اون پول رو‌ نمی خوام یعنی اون جنس رو‌نمی خوام!

        جنس راحتی رو می خوام چون دیگه نمی‌خوام مذهبی باشم و عرق جبین بریزم!

        می خوام توحیدم فرمون رو بگیره و ولی بازم ریشه مذهبی کارشو میکنه…

        انشالله که به مرور کم رنگ میشه و ازش به عنوان ابزاری برای رشد استفاده می کنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
        • -
          Life time گفته:
          مدت عضویت: 1457 روز

          سلام آقای خوشدل

          تو یکی از کامنتهاتون نوشته بودید پدرتون میگفتن مال کسی که تو بانک کار میکنه نخور یا میوه تازه رو از رو زمین نمیخوردین که نکنه صاحبش راضی نباشه

          من بعد از چند سال رو خودم کار کردن …و 5سال هرروز تو این سایت بودن

          با تمام سلولهام به همین حرفهای پدرتون رسیدم

          امیدوارم شما هم تکاملتون رو طی کنید و به حرفهای باارزش پدر محترمتون برسید

          من جای شماباشم بلیط مشهد میگیرم و میرم صاف می افتم رو پای پدرم و پاشو میبوسم

          اگر دوست داشتید کامنتهای اخیرمو بخونید …

          و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم …

          سوره کهف

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1839 روز

      بنام خداونده بخشنده و مهربانم

      سلام سید علی سید الهی که حال دلت خوب باشه و لذت ببری از تک تک لحظات رفیقمممم

      سید چندروز پیش داشتم به این فکر میکردم دوره دوازده قدم رو که تهیه کردم به لطف خدا بچه هارو دنبال میکردم و جز لیست علاقمندیام بودن…

      رفتم تویه پروفابل خبلیاشون دیدم زد اخرین فعالیت 5 ماه پیش یا خیلی بیشتر…

      داشتم به این فکر میکردم که اینا به نتیجه رسیدن که دیگه اینجا نمیان اینقدر توان مند شدن که دیگه دور شدن….و میتونن کنترل کنن داشتم با خودم حرف میدم همیجور

      الان که داشتی میگفتی گفتم استاد هم هرورز داره اینارو مرور میکنه هر روز روزی چندین بار اول فیلم میگره بعد تدوین میکنه موقع تدوین چندین چندبار عقب جلو میکنه بنظر من استاد بیشتر از همه بچه های سایت هر روز روی خودش کار میکنه .

      ارررره واقعاااا

      درست گفتی که نباید دور شدددددد نباید

      دمت گرم رفیق دوستت دارم و همیشه باش برامون در پناه جان جانان رب العامین نترس باشی و همیجورررر ربرونیشششششش بری جلو عشقققققققققققققققققق

      به قول حمید اینجا غار حراستتتتت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      ام البنین بیگدلی فر گفته:
      مدت عضویت: 3074 روز

      سلام آقاى خوشدل عزیز

      موفقیت هاتون رو تبریک میگم و تحسین میکنم این استمرار و بهبود هر روزتون رو .

      وقتى از این گفتید که وقتى اطلاعات کافى در مورد موضوعى نداریم ترس داریم ، یاد زمان مدرسه افتادم که هر وقت درس خونه بودم و آماده بودم نه نگران بودم و نه میترسیدم ولى وقتى آماده نبودم همش خدا خدا میکردم که معلم صدام نزنه.

      منم کمى ترس دارم از آب ، یه مدت پیش که کنار دریا بودم داشتم پرنده روى آب رو نگاه میکردم به خودم گفتم اگر قوانین رو بدونى و به قوانین باور داشته باشه مثل همین پرنده راحت میتونى روى آب بمونى بدون ترس و نگرانى .

      ممنون از کامنت زیباتون .

      بهترینها رو براتون آرزو میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      Ms Mohadese گفته:
      مدت عضویت: 2503 روز

      سلام و درود به شما

      خواستم یه تشکر کنم بابت دیدگاه زیباتون که جرقه هایی به ذهن من زد و مرا از زاویه دیگر با ترسهایم روبرو کرد . خوشحالم دوستان ثابت قدم و متعهدی همچون شما در این مسیر جهت الگوبرداری ما هست و خوشحالم از نتایجتون و درک شما …. با ارزوی خوشبختی و سلامتی

      راستی من تو چنل تلگرامتون هستم و از اشتراک اگاهی هاتون خواستم اینجا تشکر کنم

      از استاد عزیزم تشکر میکنم بابت این سایت و خداوندی که مرا به این جمع هدایت کرده .

      خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه سليمى گفته:
      مدت عضویت: 1763 روز

      سلام و درود فراوان به سید  علی خوشدل و عزیز

      واقعاً از شما ممنونم که این کامنتهای پر ارزش رو بخاطر رشد خودت و ما می نویسی و هر بار نکات ظریف و جدیدی رو بما یادآور میشی

      تحسینت می کنم و یکی از الگوهای خیلی خوب من برای کیفیت کار کردن روی خودم هستی چقدر ازت ایده می گیرم

      وقتی که بدنبال یادگیری و معرفت باشیم خدا درهای حکمتش رو بروی ما باز می کنه

      یُؤتِی الحِکمَهَ مَن یَشآء وَ مَن یُؤتَ الحِکمَهَ فَقَد أُوتِیَ خَیرًا کَثیرًا،وَ ما یَذَّکَرُ أِلّآ أُولُوا الأَلباب

      به هر کس که بخواهد حکمت می بخشد، و به هرکس حکمت داده شود به یقین خیری فراوان داده شده است، و جز خردمندان کسی پند نمی گیرد

      تو این دو سه روزه یه خواسته قوی در من ایجاد شد که برای تعداد بیشتری از شاگردای این کلاس توحیدی پاسخ بنویسم ولی نجوای شیطان تو سرم می پیچید که من کند کار می کنم وقت نمی کنم

      صبح توی دفترم نوشتم که امروز میخوام 3 تا پاسخ بنویسم.. و مشغول کارهای روزانه ام شدم

      تا اینکه ظهر در فاصله بین نمازهام بمن الهام شد که می تونم کمالگرایی رو بیخیال شم و جوابهای کوتاه و مختصر بنویسم و در نتیجه به این خواسته ام برسم

      و این ایده ساده اونقدر احساس خوب بمن داد که با صدای بلند گفتم

      أِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین

      (یقیناً پروردگارم با من است و مرا هدایت خواهد کرد)

      گور پدر شیطان رجیم!

      خودم هم خنده ام گرفت از این شیوه بیانم

      الان هم در جهت عمل به الهامم اینجا هستم

      سید جان بینهایت از شما سپاسگزارم و قدردان لطف و محبتت هستم که این آگاهیها رو با ما به اشتراک میزاری

      و خیر کثیر برای خودت و ما به ارمغان میاری

      سعادتمند در دنیا و آخرت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      گلاله خسروی گفته:
      مدت عضویت: 877 روز

      سلام خیلی ممنون از کامنتون چون شما ترسم رو که اتفاقا همین دیروز داشتم بهشفک میکردم جوابش رودادین، خیلی جالبه من یه سوال برام پیش میاد آنوقت استاد اتفاقا ازش‌یه فایل میزاره و جالب اینجاس پاسخش در میان نظرات دوستان عزیز پیدا میشه جالبه واقعا!!!!!!….این سایت انگار خودش معجزه س در مورد چند تا چیز تا حالا پیش اومده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      فروه قصابي گفته:
      مدت عضویت: 1255 روز

      درود بر سیدعلی کدنگار

      واقعا درس میگیرم از کامنتهاتون سید جان

      هروقت استاد فایلی میذارن منتظرم تا ببینم دیدگاه شما چیه و با خوندنش فایل رو بهتر و بهتر متوجه میشم

      واقعا که الگوی بسیار عالی هستین برای همه ما و انشالله که بتونیم نهایت استفاده رو ببریم

      در پناه الله شاد باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زینب مرادی گفته:
      مدت عضویت: 996 روز

      سلام به دوست عزیزم علی دوسداشتنی وتوحیدی. برادرعزیزم علی جان واقعا برام الگو هستید نگاهی که به خداوند دارید واین همه اطلاعاتی که دارید وبه اشتراک میزارید خداروشکر که هدایت شدم به این سایت ودوستان خوب وعالی مثه شما خیلی دوستون دارم. درپناه خدا.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      آسمان گفته:
      مدت عضویت: 1567 روز

      به نام خداییی که بیحساب روزی میده

      سلام همه عزیزانم

      دوست و برادر متعهدم همیشه و در همه فایلها شما یکی از کسانی هستید که حتما کامتتون رو میخونم و اکثر اوقات کامنتاتون برای من یک نکته یک تلنگر و یک آگاهی داشته ممنون بابت نوشتنهاتون

      جمله ای که در این کامنت برای من نکته داشت و منو به فکر برد این جمله تون بود که(برو زندگی کن تا بهت ثابت بشه که خدای تو چه پول باشه چه نباشه هست و تو می تونی به زندگی خودت ادامه بدی)در تمام این مدت که بیکارم و فقط برای دل خودم و آرام کردن خودم وخوب نگه داشتن حالم کار میکنم مدام این فکر در ذهنم بود که چطور دوباره به درآمد برسم ؟ چطور دوباره پول بسازم؟؟ من وقتی این جمله تون رو خوندم متوجه شدم در تمام این مدت که فقط میتونه لطف خدای مهربانم باشه و بینهایت سپاسگزار خدای مهربانم هستم من حتی یک ریال هزینه نداشتم . هر زمان خواستم کارت بکشم نشد و یا خودش جور شد.

      .اگر من فعلا درآمد ندارم اما همون درآمدی که ماه پیش به حسابم واریز شد هنوز توی حسابم هست و شما به من یادآوری کردین که خداوند خودش حواسش به همه چی هست فقط من باید با ایمان و توکل داشته باشم. و اونوقت چقدر همه چی راحت و بدون دغدغه حل میشه چقدر دلم میخواد از لطفهای خداوند بگم. در صورتی که قبلا وقتی درآمدم واریز میشد یک هفته نمیشد که پول من تموم میشد اما حالا با اینکه درآمد ندارم اما کارتم به لطف خدای مهربان حتی از قبل هم بیشتر پول داره.

      یکی از نکات دیگه ازادی زمانی و مکانی بود که بهش اشاره کردین من هم به دلیل آزادی که در شغلم نداشتم اگاهانه گفتم دیگه با شما کار نمیکنم و بیشتر میخواستن وقتم آزادتر باشه برای بهتر و بیشتر کار کردن روی خودم هست و رسیدن به خواسته ام. امروز به خدایای خودم گفتم خدایامنو بغل کردی؟ به خاطر اتفاقات و احساسم در این روزها

      بهترینها رو براتون آرزو میکنم

      خدایا شکرت

      خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین

      در پناه خدای مهربانم باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سعید حاج هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 955 روز

      سلام سید علی جان

      امیدوارم ک همیشه تووی مسیر بالندگی و رشد مستدام باشی و دمتم گرم ک اینقدر ب تعهدات پایبندی و اینجوری قشنگ با دل ازشون حرف میزنی خدا برکت بیشتر بهت بده و همیشه بهتر از دیروز باشی

      راستی این معقوله ترس و این چالش بزرگ جامعه خیلی ها رو ب خودش درگیر کرده مثلا من خودم از همون مار ک مثال زدی ب شدت وحشت دارم ،هیچ جوره هم توو کتم نمیره ک بخوام ی جایی با ی مار روبه رو بشم و نترسم

      پیشنهادت واسه این موضوع چیه؟؟

      ممنونم از این ک اینقدر خوش ذوق کامنت دلی میزاری ،

      پیروز سربلند شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی.

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رویا گفته:
      مدت عضویت: 889 روز

      سلام آقا سید علی چقدر خوشحالم که می بینم شما که خیلی خیلی جوانتر از من هستی اینقدر آگاهانه قدم بر می‌داری به خودم میگم با وجود فایلهای کاربردی استاد عزیزم و الگوهای به این خوبی مثل شما، چرا من خیلی راه دارم فهمیدم شما ریز به ریز داری خودت را میسازی و قدم به قدم تغییر میکنی اما من با کل نگری راهم را گم میکنم ممنونم که اینقدر واضح کامنت میگذاری و چراغی میشی برای مسیر ما هزاران بار خدا را شاکرم بخاطر جوانانی چون شما در پناه الله یکتا باشی و موفق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      Ramak Ahmadi گفته:
      مدت عضویت: 977 روز

      درود بر شما برادر همسفر، چ خوب ترس،رو توضیح دادید و دیدم خیلی جاها همین ترس از ناشناخته ها مارو عقب میندازه، یکیش اینکه هر بار خواستم از ترکیه برم ب این فکر کردم ک بعد پنج شش سال تازه جا افتادم و زبان یاد گرفتم و درس خوندم دوباره شاید نتونم تو کشور دیگه این کارارو بکنم، یا ترس از شروع کار و بیزینس برای خودم ک میگم الان هم رشته های من خیلی کلینیک زیبایی و آکادمی دارن تو استانبول آیا منم کنار اونا موفق میشم؟ دیروز در حین پیاده روی از خدا خواستم هدایتم کنه و گفتم تسلیمم و دیگه خودم رو ب تو می‌سپارم خودت راه رو نشونم بده، من ب هر خیری ک از تو بهم برسه فقیرم، البته ک ترس بزرگترین ترمزه، امیدوارم در زمانی ک مورد هدایت خداوند قرار می‌گیریم ترمز نکنیم و تسلیم باشیم، روز و روزگار خوش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      نرجس رحیمی گفته:
      مدت عضویت: 1287 روز

      سلام،

      سید علی عزیز،

      کامنت شما من رو یاد ترس گم شدن طلا انداخت،

      یکی از دلایلی که من علاقه به استفاده از طلا و جواهر ندارم ترس از اینکه نکنه پاره بشه بیوفته من متوجه نشم، اینکه بخوام هی نگران باشم رو دوست ندارم،

      و ترس از زیباتر شدن،خیلی برام ارزشمند نیست یه چیز به خودم بچسبونم تا زیبا یا ارزشمند بشم، خصوصا از وقتی که رو خودم کار میکنم درونم رو زیبا کنم این موضوعات کاملا برام بی ارزش شد،

      ،و ترس از فکر مردم ، که نشون بدم وضع مالی خوبی دارم،

      که خداروشکر با در بند طلا نبودن این ترس هارو هم ندارم،

      جمله که گفتید :

      اگر داره برای شما استرس میاره اون داره شمارو از ثروت دور می کنه!

      یاد حرف استاد افتادم که گفتن، که وسیله باید در خدمت شما باشه نکه شما در خدمت وسیله. وقتی نگران وسیله ای هستی یعنی تو در خدمت وسیله هستی

      شما با اجاره نکردن ماشین گرون تر خودتون رو از بند ماشین خارج کردید، در صورتی که توانایی مالیش رو داشتید.

      چقدر این جمله تون باور رهایی و باور ثروت بیشتری رو برام ساخت در مورد خرید گوشی، که با درامد یه روزتون گوشی بخرید نه یک ماه.

      براتون به قول استاد سعادت در دنیا و اخرت رو ارزو دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الناز محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1229 روز

      به نام خداوند مهربان

      سلام خدمت تک تک عزیزان

      و یه سلام ویژه تقدیم دوست عزیز جناب آقای خوشدل

      واقعا کامنت تون بینظیر بود مچکرم بابتش

      من حدودا یه ماه پیش رفتم هندزفری بخرم با این باور که هر چی گرون تر بخری کیفیت جنس می‌ره بالاتر

      گرون ترین هندزفری اون مغازه رو خریدم

      با چه حسی ؟با ترس ،با یه استرس که نکنه خراب بشه

      نکنه یه موقع این همه پول دادم جنس بد بهم انداخته باشه

      خنده داره

      طرز استفادم چجوری بود جوری باهاش برخورد میکردم که انگاری یه الماس شکننده دستمه مواظبش نباشم میوفته و تق می‌شکنه که متاسفانه از همین دیروز این ترس هام نتیجه داد و هندزفری دچار مشکل شده و من در پی دلیلم (اینو بگم خوشبختانه تو این مورد دنبال عامل بیرونی نبودم)

      و چقدر خوشحالم که خدا در زودترین فرصت جوابمو داد

      این توهمه که هر چی زیاد خرج کنی و وسایل گرون قیمت بخری حس دارا بودن بهت دست میده

      چون تجربه کردم دارم میگم نه این مورد خیلی تجربه دارم ازش

      در این جور مواقع نه تنها اون حس دارا بودن بهت دست نمیده بلکه اون ترس و استرس از دست دادن یا خراب شدن اون وسیله لذت های رو که بدون داشتن اون وسایل گرون هم می‌تونستی تجربه کنی رو ازت سلب می‌کنه

      در دریایی از ترس و نگرانی و افسوس و حسرت غرق میشی

      بینهایت سپاسگزار خدا هدایتگرم هستم که این چنین دقیق هدایتم می‌کنه و بازهم ازتون سپاسگزارم بابت کامنت های بینظیر تون امیدوارم همیشه و هر جا در پناه الله مهربان موفق و پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    ام البنین بیگدلی فر گفته:
    مدت عضویت: 3074 روز

    سلام به استاد عزیزم ، به کسی که بهم یاد داد تا خودم و جهانم رو بهتر بشناسم و قبول نکنم هر شرایطی که در زندگیم هست و یاد داد تا وارد ترسهام بشم.

    سلام به خانم شایسته نازنین ک الحق شایسته هستن و بهترین الگو برای هر کسی که می خواد با خودش در صلح باشه.

    سلام به دوستان عزیزم در این سایت الهی که همیشه با کامنت های بینظیرشون کلی درس میگیرم .

    استاد حرف از ترس زدید ، کلمه ای که این روزها خیلی بهش فکرمیکنم و درگیرشم ، ترس

    چه ترس هایی دارید که هنوز نتوانسته اید بر آنها غلبه کنید و همچنان از مواجه شدن با آنها فرار می کنید؟

    – ترس از طرد شدن در رابطه که باعث شده زودتر از رابطه بیام بیرون و الان که دارم از وارد رابطه شدن فرار میکنم چون میترسم. میترسم . این ترس از طرد شدن بخاطر غرور زیادی که دارم ، این روزا خیلی فکر کردم دیدم من سالهای زیادی همش گفتم من همینم، من این شکلم ، غرور باعث شده یه جاهایی تغییر نکنم.

    – ترس از شکست خوردن ، میترسم شکست بخورم ، روی این ترس کارکردم و وارد آن کار جدید ،ایده جدید ، وارد رابطه شدم ولی نمی تونستم ادامه بدم ، برمیگشتم سرخونه اولم ، یکی از مشکلات که این روزها خیلی ذهنم درگیر کرده همین موضوع.

    قبل از نوشتن کامنت از خدا هدایت خواستم تا کمکم کنه و جواب این سوال رو بده ، حین نوشتن جوابم رو گرفتم چون میترسم ، میترسم ، تو رابطه میترسم طردم کنه ، در کار جدید میترسم از پس آن کار برنیام و ادامه نمیدم، آنقدر این ترس تو وجودم که مانع ادامه دادن مسیر میشه.

    – ترس از انتقاد شنیدن ، همیشه دوست نداشتم کسی بهم تذکر بدم همیشه تکه کلامم این بود جوری رفتار میکنم که کسی بهم چیزی نگه، تو لباس پوشیدن و …. . تا وارد محیط کار شدم و دیدم آنجا هم بهمین شکله تمام سعیم رو میکنم کارهام رو بنحوی انجام بدم که کسی ایراد نگیره ، انتقاد نکنه.

    تا الان فکر میکردم پاشنه آشیلم روابط ولی الان متوجه شدم خانه از پای بست ویران و باید اعتماد بنفس و عزت نفسم رو درست کنم ، باید دوباره اساسی روی دوره عزت نفس کارکنم .

    استاد نمی دونم چطور تشکر کنم بابت این فایل های بی نظیر و آگاهی هایی که میلیارد ها ارزش دارن ، استاد بسیار بسیار از شما و خانم شایسته عزیز سپاسگزارم و عاشقتونم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    رزیتا الماسی گفته:
    مدت عضویت: 1961 روز

    سلام به استاد عزیز

    در ارتباط با ترس هایی که گفتید و همچنین الگوی تکرار شونده، من در زندگی خودم سعی کردم که روی ترس هام غلبه کنم مثلا مستقل کارکردن و ثبت موسسه زدن و اینکه قبلا خیلی ترس داشتم که یک وقت مشتری یا در حوزه کاری خودم دانشجو یا استادی برای انجام کارشون به من زنگ نزنند اما با ترس و توکل به خدا این ترس خیلی کمتر شده و سعی کردم که در حوزه کاری خودم توانایی رو ببرم بالا تا بر این ترس غلبه کنم و خدا رو شکر دارم خوب پیش میرم و الان می تونم بگم از 100 درصد ترسم به 70 درصد رسوندم. و البته هنوز دارم کار میکنم که از بین رفتن این ترس برای کارم رو به صفر درصد برسونم و دیگه در حوزه کاری ترسی نداشته باشم و فقط به درآمد میلیاردی فکر میکنم.

    در حوزه روابط من به یک الگوی تکرار شونده بر می خورم به این صورت که با کسی آشنا میشم خوب پیش میره ولی نمیدونم چرا یکدفه روابط سرد میشه، در صورتیکه من ترسی از تنهایی ندارم و هیچگونه قضاوتی در ارتباط با طرف مقابلم هم ندارم منظور اگر جواب نده یا کاری داشته باشه و بعدا به من زنگ یا پیام بده سعی میکنم که درک کنم و در ذهن خودم هم سعی کردم که در روابط توقع خاصی نداشته باشم نمی دونم مشکل من در کجا هست. امروز که به صورت اتفاقی این فایل شما رو گوش دادم و سوال مطرح کردید در این ارتباط من فکر کردم و به خودم گفتم من تمام جوانبی که شما گفتید رو در زندگی خودم دارم و سعی کردم که بر روی ترس ها غلبه کنم ولی وقتی بیشتر فکر میکنم: ترس از اینکه در روابط اگر من این حرف رو بزنم خوب هست یا نه یا ترس از انتظار دارم در صورتیکه با توجه به این فایل باید سعی کنم که حرف خودم و دلم رو بزنم و هیچگونه ترسی در این مورد نداشته باشم و یک ترسی دیگه ای که دارم ترس از گفتن خواسته از کسی هست که در این مورد من ترس دارم و همیشه میگم که زشت هست یا بزار خودم این کار رو انجام بدم یا چیزی رو بخرم و ترس از اینکه از کسی بخوام این رو برای من انجام بده رو دارم و با توجه به این فایل شما سعی میکنم که عزت نفس خودم رو در این مورد بالا ببرم تا بتونم بر روی این ترس غلبه کنم.

    استاد این فایل باعث شد که من بتونم این ترس ها رو در خودم پیدا کنم.و البته هنوز باید فکر کنم که چرا در زندگی خودم بعضی الگوها در زندگی من تکرار می شوند و باید به رفع آنها بپردازم البته با توجه به آموزه های شما استاد عزیز و مریم جان که یک الگوی خوب درزندگی من هست برای روابط و من دارم سعی میکنم که از ایشون به عنوان یک الگو در رفتار و زندگی استفاده کنم تا بتونم برای خودم یک رابطه خوب رقم بزنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    زهره یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1416 روز

    سلام ودرود بر استاد عزیزم ومریم جانم وتمام افراد خانواده عزیزم

    دقیقا استاد منم همیشه دوست داشتم یه مدرسه پوست بزنم واز اینکه سطح علمی وآگاهی من اونقدر زیاد نیست همیشه میترسیدم وهیچ گاه شروع نکردم،با وجود اینکه من راجبهش کتاب نوشتم و خیلی وقتا میبینم کسایی که تازه شروع به کار کرون دارن آموز میدن باخودم میگم الان اینا چطور دارن آموزش میدم وخیلی ا رو دیدم که هر جلسه رو میرن همون روز یاد میگیرن ومزرن آموزش میدن،الان استاد میخوام واقعا یه مدرسه پوست بزنم واز یه جایی شروع کنم امیدوارم خدا کمکم کنه.خدایا بابت هدایت لحظه به لحظه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: