پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

551 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1927 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به استاد عزیز و بانو شایسته نازنین و همه دوستان جان خودم در این مسیر زیبا و پرمهر الهی

    خدارا سپاس‌گزارم که نور هدایت خودش رو در زندگی من و دوستان عزیزم که در این جمع دوست داشتنی هستند می‌تابد و هر روز مسیر مستقیم را برایمان نمایان‌تر می‌کند مسیری که تنها و تنها زیبایی و آسانی است.

    این سری فایل‌های اخیر و دوره کشف قوانین بیش از همه چیز کیفیت ارتباطم با خداوند را بسیار بهبود بخشیده که به‌نظرم مهم‌ترین مورد هم دقیقاً همینه، یعنی زمانی که کیفیت ارتباط با خدا بهبود پیدا میکنه شما فقط ثروتمند نمیشی، فقط کارهات راحت‌تری پیش نمیره، فقط عشق و صمیمیت بیشتری را در ارتباطات تجربه نمیکنی، فقط جسم و روحت سلامت‌تر نمیشه، بلکه احساس زنده بودن داری که از همه این‌ها ارزشمندتره و این الماسی است که در این روزها بیشتر جلای آن را حس می‌کنم، با تمام وجودم از اساتید خوب خودم سپاس‌گزارم که به زیباترین شیوه ممکن این آموزش‌ها را به ما منتقل می‌کنند.

    اما زمانی که به پرسش این فایل دقت کردم، چه در حالت تجربه مثبت و زمان‌هایی که به اهداف خودم رسیدم و چه در حالت منفی یعنی زمان‌هایی که نرسیدم به اهدافم یا نصفه کاره رهایشان کردم، یه موردی بیش از همه تو گوشم زنگ زد که خب استاد عزیز در دوره کشف قوانین هم خیلی خوب و مفصل دربارش صحبت کردند و اون هم باور به خالق بودنه. یعنی تمام کم‌کاری‌ها، بی‌انگیزگی‌ها یا ادامه ندادن‌ها ریشش برمیگرده به این موضوع که ما باور نکردیم که واقعاً این خودمان هستیم که داریم اتفاقات زندگی خودمان را رقم میزنیم و در طی فرایند با قدرت دادن به موضوعات مختلف از هدف خودمان باز میمونیم، چرا؟ چون نهایتاً به این نتیجه میرسیم که عوامل دیگری هم هستند که تأثیرگذارند و شاید به صلاحمان نباشد و اینگونه خودمان را راضی می‌کنیم.

    درواقع این موضوع خود خود شرکه. ما فکر می‌کنیم وقتی صحبت از شرک میشه یعنی بیای بگی آره خدا کیه بابا و از این حرفا اما شرک مفهومیه که در قلب و ذهن ما اتفاق میفته و وجودمون رو در برمی‌گیره. زمانی که ما قدرت میدیم به عواملی که سر راه ما قرار میگیرند که به‌نوعی سد راه ما برای تحقق خواستمون بشند، حالا در هر لباس و رنگی، این خود شرکه. اما وقتی میایم این باور که تنها من هستم که اتفاقات زندگیم رو خلق میکنم و هیچ عامل دیگری تأثیرگذار نیست رو در خودمون ایجاد میکنیم، هرگز از مسیرمون متوقف نخواهیم شد. ممکنه نجواهایی بیان و سدهایی ایجاد بشوند اما زور این باور بارها و بارها قدرتمندتر از این نجواها و سدها خواهد بود. این باور به خودی خود چنان شور و اشتیاقی را در ما ایجاد میکنه که امکان نداره از توقف بازبایسته.

    وقتی به یاد آوردم مواردی که به خواسته‌هام رسیدم رو به این نتیجه رسیدم که من باور داشتم که میرسم حالا در خیلی از مواردش هم ناآگاهانه بوده اما قشنگ به یاد دارم که هیچ ترمز خاصی دربارشون نداشتم یا یه جوری غلبه میکردم بر ترمزهایی که وجود داشت.

    اما درمقابل مواردی هم بود که به محض برخورد با کوچکترین تضادی از حرکت ایستادم، چرا؟ چون زور موارد بیرونی بیشتر از زور باور، ایمان و شور و اشتیاق من بود.

    نکته مهمی که بسیار در هدف‌گذاری مهم و جریان سازه توجه به هدایت الله. در بسیاری از موارد ما وقتی روی خودمون و توانایی‌هامون حساب میکنیم، شاید در شروع یه انگیزه‌هایی داشته باشیم، اما خیلی سریع این انگیزه‌ها فرو میشینه، چرا؟ چون که منطقی پشتش نیست و در تجربیات قبلی اثراتی ازش وجود نداره و ذهن میاد با یه دو دوتا چارتای ساده به این نتیجه میرسه که نه تو از پس این کار برنمیای، اما وقتی که میایم فارغ از اینکه الان چقدر آمادگی و تواناییش رو داریم روی جریان هدایت حساب میکنیم و به یاد میاریم زمان‌هایی که این جریان هدایت چه معجزه‌هایی رو در زندگیمون رقم زد، اونقوت دیگه یه آدم صرفاً با انگیزه نیستیم، ما احساس خدایی خواهیم داشت.

    موضوع و بیماری خیلی مهم دیگه‌ای که در دوره شیوه حل مسائل باهاش آشنا شدم که اصلاً یه تنه خودش بزرگ‌ترین مانع رسیدن به خواسته‌های زیبا میتونه باشه، کمال‌گرایی است. اینکه اولاً اهداف نامناسب انتخاب میکنیم و در ثانی به‌دنبال برداشتن قدم‌هایی بیش از ظرفیت خودمان هستیم تا به دیگران را راضی کنیم یا ثابت کنیم که ما چقدر توانمند هستیم درصورتی که دقیقاً قانون برعکس این موضوع عمل میکند یعنی زمانی که شما خودت به این باور میرسی که توانمندی جهان تو را توانمندتر خواهد کرد بدون اینکه نیازی داشته باشی که کسی از آن مطلع باشه. درواقع همین کمال‌گرایی به‌جای اینکه به راه‌حل‌های سازنده فکر کنه و بیاد زخم رو از ریشه درمان کنه به‌دنبال مسکنیه که فقط برای همین لحظه آرامش کنه. به عبارت ساده‌تر با دست‌کم گرفتن یا بی‌ارزش تلقی کردن بهبودگرایی به‌دنبال پاک کردن صورت مسئله است. صورت مسئله چیست؟ همان هدف یا الگوی تکرارشونده. در واقع این بیماری باعث میشه ما به‌جای اتفاق افتادن یا تجسم نقطه دلخواه، به موانع موجود فکر کنیم و طبق قانون چیزی را جذب میکنیم که بیشتر به آن توجه میکنیم یعنی موانع، یعنی کمبودهای بیشتر اما زمانی که به شیوه بهبودگرایی عمل میکنیم کانون توجه ما به روی نقطه ایصال به مقصوده یعنی هر قدمی که برداشته میشه رو یه قدم خودش رو به هدف نزدیک‌تر میبینه و طبق قانون جذبش میکنه چون بیشتر بهش توجه کرده.

    در سمت دیگر این ماجرا رقابت و مقایسه بادیگران هم مزید بر علت میشود و به آتش موارد قبلی میدمد. در شرایطی که اگر خودمان را از دیگران جدا کرده و تنها به فکر بهبود خود باشیم همه چیز بر وفق مراد ما پیش خواهد رفت.

    شاید این مورد باید در ابتدا گفته میشد اما تعریف کردن موفقیت و هدف به شیوه صحیح باعث و بانی تمام این موارد قبلی می‌تواند باشد. اینکه هدف رسیدن به مقصد خاص نیست، اینکه مثلاً در کنکور نفر اول باشم، در بیزینسم بی‌رقیب باشم، با فلان کس ارتباط داشته باشم یا فلان هیکل رو داشته باشم، هدف این شخصیتی است که در مسیر داره ایجاد میشه، هدف این بهبودها، انگیزه‌ها و احساسی است که در لحظه داره ایجاد میشه، احساس آگاهی و آرامش بیشتر و درک هدایت الله در نقطه به نقطه مسیر، هدف عشقه عشق فارغ از اینکه دیگران چی دوست دارند کاری رو انجام بدی و چیزی رو داشته باشی که عاشقشی. وقتی که هدف به این شکل تعریف میشه ما از رسیدن به نقطه هدف رها میشیم و به احساس آرامش و خوب میرسیم و همین موضوع باعث میشه که ما در مسیر خواستمون قرار بگیریم و به سادگی هدفمون رو تجربه کنیم چون به یاد میاریم که هدف ما از رسیدن به این خواسته و هدف، رسیدن به احساس خوب بیشتره پس اگر من احساسم خوب باشه یعنی همین الان هم به هدفم میرسم پس طبق قانون احساس مشابه احساس مشابه بیشتری رو جذب میکنه یعنی جهان شرایطی رو برای من ایجاد میکنه که من احساس خوب را بیشتر و بیشتر حس کنم.

    دست کم گرفتن هدف و مسیر رشد هم از موارد مهم دیگه‌ای که خیلی وقت‌ها یقه خودم رو گرفته، به این معنا که در شروع وقتی هدفی رو برای خودمون تعریف میکنیم قبل از اینکه به اون هدف برسیم احساس میکنیم که اون هدف کوچکه یا اتفاق خاصی نیفتاده یا نمیفته اگر به اون هدف برسیم، بنابراین خیلی راحت رهاش میکنیم درصورتی که اینطور نیست، رشد ما انقدر آرام اتفاق افتاده که ما متوجه نیستیم که رشد کردیم و از اونجایی که همیشه هدف‌ها و خواسته‌های ما بزرگ‌تر میشن فکر میکنیم که هیچ اتفاق خاصی نیفتاده و دلسرد میشیم و ولش میکنیم. اما وقتی نقطه شروع رو به یاد بیاریم و تغییرات هرچند کوچک این مسیر رو متذکر بشیم، نه تنها بی‌انگیزه و دلسرد نمیشیم بلکه از ذره ذره تغییرات خودمون هم به احساس خوب میرسیم و انگیزمون برای ادامه مسیر بیشتر میشه و توانایی و باورهامون و احساس لیاقتمون نسبته به اون خواسته و خودمون بیشتر و قوی‌تر میشه و همین موضوع و احساس خوب ما رو در مسیرهای راحت‌تری برای تحقق خواسته و هدف قرار میده.

    موضوع دیگه اینکه اهداف سالم برای خودمون تعریف نمیکنیم، گاهاً پیش میاد اهدافی که ما برای خودمون تعریف میکنیم با ارزش‌های بنیادین ما در زندگی در تعارضه و همین موضوع باعث میشه که ما به خوبی ادامه ندیم چون خیلی سریع به پوچبی و ناسالمی هدفمون پی میبریم و بی‌خیالش میشیم که این موضوع از این جهت که یه شخصیت اشتباه‌کننده رو در ما ایجاد میکنه برای ما مفید نخواهد بود چون یادآوری شکست‌های گذشته میتونه برای تعریف و پیشروی برای هدف‌های بعدی مارو دچار مشکل کنه.

    یکی دیگه از موانع رسیدن به هدف مرور تجربیات ناموفق گذشته است. اما باید پذیرفت که تجربیات گذشته به خاطر افکار و باورهای قبلی ما بوده و باید برای ذهنمون منطقی کنیم که وقتی من دارم آگاهانه به کانون توجه و افکارم جهت میدم بدون شک اتفاقات برای من متفاوت رقم خواهد خورد و دلیل نمیشه که این بار هم بخوام شکست بخورم و اصلاً شکستی وجود نداره یعنی همان به‌ظاهر شکست‌ها و تجربیات ناموفق من رو به سمتی سوق داد که برم ایراد خودم رو پیدا کنم و قانونش رو بفهمم تا خیلی نتایج کیفیت بهتری داشته باشه تو زندگیم و هدف‌ها رو هم درست‌تر تعریف کنم برای خودم.

    تلاش برای حفظ محیط امن و مقاومت در برابر تغییر و به‌نوعی درست نبودن جای اهرم رنج و لذت در ذهن یا عدم جسارت در پرداخت بها. اگر ما به درستی اهرم رنج و لذت برای خودمون تعریف نکرده باشیم در مقابل تغییر و خروج از منطقه امن خودمون بسیار محافظه‌کارانه عمل خواهیم کرد و این موضوع انرژی زیادی را از ما میگیره که میتونه ما رو در همان ابتدای مسیر متوقف کنه یعنی تغییر و خروج از منطقه امن هراس آفرین و بی‌ارزش میشه در برابر نتایج مطلوبی که این تغییر میتونه برای ما داشته باشه و ما حاضر نخواهیم شد تا بهای رسیدن به خواسته رو پرداخت کنیم و چیزهایی که لازم هست رو در این مسیر قربانی کنیم. مثل کاری که ناپلئون در زمان جنگ انجام میداد و دستور میداد که تمام کشتی‌های خودی را به محض ورود به منطق جنگی آتش بزنند تا افراد هیچ راهی غیر از پیروزی در ذهنشان نداشته باشند، یا پیروز میشوی یا میمیری یا واقعه عاشورا که امام حسین با تمام توان بهای رسیدن به هدفش رو پرداخت کرد.

    در واقع مکتوب نکردن دلایل و انگیزه‌ها و فراموشی اون‌ها باعث میشه که ما به اهدافمون نرسیم یعنی خیلی راحت و با برخورد به تضادها فراموش کنیم که اصلاً چرا این هدف رو برای خودمون تعریف کردیم اما وقتی که میایم مکتوب میکنیم متوجه میشیم که واقعاً رسیدن به این هدف ارزشش رو داره، مثل چکاپ فرکانسی که تا وقتی ننویسی متوجه نمیشی که چقدر تغییر کردی و همین نوشتن و یادآوریش چقدر میتونه به ما انگیزه بده و باورهامون رو قوی‌تر کنه، هرچقدر باورها قور‌تر بشه احساس خوب بیشتر میشه و مسیر آسان‌تر.

    این‌ها مواردی بود که به لطف هدایت الله بهم گفته شد و سپاس‌گزارم برای این جریان فوق‌العاده که روز به روز من رو شادتر و زندگی رو برام عمیق‌تر کرده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 70 رای:
    • -
      سهیلا مقدمی گفته:
      مدت عضویت: 1011 روز

      سلام برادر مقدم گرامی

      تبریک میگم خیلی مطالبتون علمی و کامل بود بسیار لذت بردم و کلی منو به فکر واداشت و من هر لحظه فکر میکردم در حال خوندن کتابی درباره هدفگذاری هستم

      و حتی بعضا احتیاج داشتم که نکته هایی را برای خودم یادداشت برداری کنم

      عالی بود سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1489 روز

    در خرابات مغان نور خدا می‌بینم

    این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم

    سلام ودرود براساتید گرانقدراستادعباسمنش وخانم شایسته وهمه دوستان همسفردراین سفرالهی وتشکرفراوان ازاستادعزیزمون که باسلسله فایلهای الگوهای تکرارشونده انقلابی دروجودمون ایجادکردن تا صادقانه باریشه یابی وکنکاش دردرون خود به نقطه ضعفها وپاشنه اشیل هامون برسیم وانهاروبیرون بکشیم تاازروح وروان سالمی تری برخوردارشویم وباغلبه برترسهامون  وباتوکل برخدای مهربان خودمون روبازافرینی کنیم  وشخصیت تازه ای ازخودبسازیم وباتشکرازهمه شماعزیزان همسفر که بانوشته های ارزشمنتون کمک شایانی میکنین برای تحقق این خواسته

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    من دراین مدت که این فایلهای ارزشمند روی سایت قرارگرفته است چندین کامنت درخصوص الگوهای تکرارشونده مثبت ومنفی خودم گذاشته ام ومرتب هم به انهافکرمیکنم ودراین یکی دوروز بیشتربه این موضوع فکرکردم وبه این نتیجه رسیدم که بسیاری ازاین ترسها والگوهای تکرارشونده که دروجودم هست بیشترنجواهای شیطان است تابخواد یک تهدید جدی برام باشه  چونکه علیرغم همه ترسهای که ازدوران نوجوانی یا حتی پیش ترازان دروجودم بوده وهمیشه به یادداشتم وهمراهم بودند  نظیر

    _ترس ازخدا خدایی که توذهنم نقش بسته بود که فقط منتظره من خطای مرتکب شوم ومچموبگیره

    _ترس از پدرمادر

    _ترس از شکست خوردن

    _ترس از ناشناخته ها

    _ترس از تنها ماندن

    _ترس از موردانتقاد قرارگرفتن

    _ترس ازتاریکی

    _ترس ازپیشرفت

    _ترس ازانجام کارهای بزرگ

    _ترس ازتغییر

    وغیره

    نتایجی که ازدوران نوجوانی تاکنون درزندگی ام داشتم گواه این موضوع است درواقع من دررابطه باموضوع ترسها دروجودم به یک پارادکوس وتضاد برخوردم  زیرانتایجم چیزدیگری روثابت میکنه که اگرواقعا این ترسها عامل بازدارنده بودند  من به ان نتایج دست پیدا نمیکردم که به چندمورد آن اشاره می‌کنم

    _من ازآنجاکه در سن نوجوانی علیرغم اینکه ارتاریکی خیلی ترس داشتم وهنوز هم دارم ولی درهمون سن کم  به پدرم که کشاورز بودند ” و به قول آقای عطارروشن که اکنون ساکن بهشت میباشند” کمک میکردم و کلی کارهای طاقت فرساانجام میدادم وهفته ای حداقل دو تاسه  شب به تنهایی درمزرعه ابداری میکردم

    _دیپلم گرفتن من مصادف شدباشروع جنگ عراق علیه ایران که درآن زمان وباتوجه به وقوع انقلاب کشوراوضاع نابسامانی داشت وبسیاری ازخانواده ها ازرفتن فرزندان خود به سربازی جلوگیری می‌کردند ولی من علیرغم مخالفت خانوداه ام وترسی که خودم  ازتنهایی  داشتم و تا به ان روز حتی تجربه یک سفر کوتاه چندروزه رو به تنهایی نداشتم درسال 61رفتم سربازی و24 ماه خدمت کردم که 6ماه ان درجبهه جنگ بود

    _زمان ازدواج فرارسید وازانجایکه من درروستازندگی میکردم ولی خیلی دوست داشتم که درشهرزندگی کنم وبایک دختر به اصطلاح شهری ازدواج کنم چونکه درجوامع روستایی معمولا بیشتر ازدواجها فامیلی ودرمحدوده همان روستای محل سکونت میباشد اما من علیرغم ترسهای که داشتم ازجمله ترس اززندگی درجامعه شهری  ترس ازنداشتن خانه ودیگر مسایل تصمیم گرفتم هرطورشده ازدواجم درشهرباشه ودرهمان شهرهم زندگی کنم وبه لطف الله مهربان من  درسال68ازبین هم سن سال‌های خودم واز بین بچه های اقوام اولین کسی بودم که بادخترخاله نازنینم که ساکن شهربودند ازدواج کردم وبه شهرمهاجرت کردم

    _سالها گذشت ومن کارمند وزارت کشور شدم وبعداز28سال کاردرمرکز شهرستان درسال94 به عنوان بخشدار یکی از سیاسی ترین بخشهای شهرستان که زادگاه مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی بود منصوب شدم وعلیرغم ترسهای که داشتم نظیر اینکه آقا آنجا جوخیلی سیاسی است وموفق نمیشی ترس ازبعد مسافت که هرروز باید مسافت 170 کیلومترروطی میکردم وبسیاری مسایل دیگر ولی پاروی ترسهام گذاشتم وپذیرفتم وبه گفته استادررفتم تو دل ترسهام وازانجایکه نیتم خیربود وعزمم جزم  دراین مدت 4سالی که آنجا بودم به اذعان مردم ان منطقه کارهای عمرانی  اقتصادی فرهنگی که دراین 4سال دربخش انجام شد دها برابر کاری بود که درطول 17 سال ازافتتاح بخشداری انجام شده بود زیرا من فارغ آزگرایش سیاسی که داشتم با همه گروهای سیاسی اعم ازچپ وراست میانه  وخیرین بزرگوارمنطقه تعامل خوبی داشتم  ومن تمام اعتبار این موفقیتهایم رو به خدای وهابم میدم  که هرچه دارم ازاودارم

    خلاصه سالها گذشت و علیرغم ترسهای که دروجودم بود امازندگی بروفق مرادبود هرچند که به دلیل عدم آگاهی از قوانین  به تضادهای بسیاری برخورد میکردم وهرچه سنم بالاتر میرفت ترسها بیشتردروجودم جولان می‌دادند ومثل اکثریت جامعه فکرمیکردم وپذیرفته بودم  که اقازندگی حتماهمینه دیگه هرسختی یک آسانی داره هرسربالایی یک سرپایینی داره  هرخنده یه گربه داره والا اخر ولی ازسال 98 که خدادوستم داشت ومن به این مسیرزیباوپرخیربرکت تغییرهدایت کرد هرچند این ترسها دروجود م کمترشده  ام همانطور که در ابتدا نوشته ام شرح دادم واقعا

    نمیدونم ریشه این ترسها دروجود م چیست ؟

    درحال حاضر الگوی تکرارشونده من اینه که نگران تمام شدن پولم هستم واین درحالی آست که من خیلی راحت پول خرج میکنم ودراین مدت 4سالی که دراین مسیرهستم خیلی اگاه ترشدم به قوانین زندگی هرموقع که پولم تموم میشه وچندروزی به واریز حقوق مونده به طور معجزه آسایی وآزجایکه  فکرشو نمیکنم پول به دستم رسیده ونشده روزی که ازبی پولی به مشکل بربخورم ولی این ترسه هم بامن هست

    پس درنتیجه سوالی که برای من پیش آمده این است

    علیرغم ترسها دروجودم من اقدام میکنم وقدم برمیدارم و موفق هم هستم اما ریشه این تضادوپاردوکس چیست؟

    بسیارتابسیار ممنون میشم اگراستادعزیز وسایردوستان پاسخ مناسبی داشته باشند  وارائه فرمایند 

    باتشکرازشماعزیزان که حوصله به خرج دادین وکامنت روخوندین

    عاشقتونم ودوستتون دارم خیلییییییییییییی زیاد

    فعلا خدایارنگهدارمون باد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 72 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2223 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام به آقای ابراهیمی عزیز و توحیدی

      آنچه از نوشته شما برداشت کردم شما پس انداز ندارید و برای همین نگران می شوید. نداشتن پس انداز یه حس نا امنی به آدم میده، گرچند که رزق و روزی دست خداست ولی خیال راحت یه نعمت دیگه است.

      میگن یکی از صحابه رفته بود خونه ابوذر دید تو خونه اش هیچی نیست فقط قوت همان روز. صحابه به ابوذر میگه شما هیچی در منزل نداری؟ ابوذر میگه من به خدای خودم ایمان دارم و هر روز به اندازه همان روز کار می کنم و به خانه بر می گردم.

      همان صحابه به خونه سلمان فارسی می رود می‌بیند کلی آذوقه در خانه دارد، می‌گوید شما چگونه اینهمه آذوقه داری؟

      سلمان می گوید من به اندازه یک هفته آذوقه در خانه دارم تا فکرم مشغول قوت فردایم نباشد. و با خیال راحت به عبادت بپردازم.

      حال این داستانی بود که نقل شده.

      ولی استاد در جلسه 7 قدم اول میگه حتما باید پس انداز داشته باشید و پس انداز رو از مقدار کم شروع کنید و اون رو بیشتر کنید‌.و سعی کنید تا می شود اون رو خرج نکنید تا با پول داشتن راحت باشید..

      البته خودتون گوش کنید یه چیز دیگه است. ولی خودم در زندگی ام هر وقت همسرم پس انداز داشته باشه خیلی آرام تر و مطمئن تر است تا وقتی حسابش خالی باشه.

      الان ما 10 درصد از حقوق رو در راه خدا میدیم 20 درصد پس انداز و الباقی رو خرج می کنیم اونهم با خیال راحت.

      خدایا شکررررررررت

      در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و جوان تر و موفق تر باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
      • -
        اصغر و پرسیلا گفته:
        مدت عضویت: 1489 روز

        بنام خدای توانا

        وباسلام وعرض ارادت خدمت شما دوست عزیز وتوحیدی سرکار رضوان خانم یوسفی

        بسیارتابسیار ممنونم وتشکرمیکنم ازجنابعالی که منت گذاشتین کامنت بنده رومطالعه کردین و باپاسخ جامع وراهکارتون کلی به من انرژی مثبت منتقل کردین وبه احساس عالی رسیدم صبح که ساعت 4/30دقیقه ازخواب نازبلند شدم وباید میرفتم به صحرا ویاهمان مزرعه قدیمی که درکامنتم شرح دادم برای آبیاری باغ پسته ام اول خیلی هول هولکی به سایت سرزدم وبا عجله پاسخ دوستان گلم روازجمله جنابعالی روخوندم وکلی حال کردم وبه احساس خوب رسیدم ودرمسیر دائم خداوند روشکرکردم که دراین مسیرزیبا هستم بااین جمع صمیمی ودوست داشتنی که جاداره بازم شایدبرای هزارمین بارتشکرکنیم ازاستادعزیزمون که این بسترروفراهم کردن

        دوست عزیز همانطور که اشاره کردین علیرغم اینکه من به لطف الله مهربان ازنظر سرمایه ودارایی وضعیت مناسبی دارم ولی خوب ازنظرنقدینگی وپس انداز اوضاع مطلوب نیست و عدم پس انداز بزرگترین پاشنه اشیل منه وقصددارم به لطف خدا کل درآمد ناشی ازمحصول پسته امثالم رو که درشهریورماه برداشت میکنم پس انداز کنم تابه نوعی جبران مافات کرده باشم ومن کاملا باشما هم عقیده هستم که پس انداز به ادم ارامش میده به شرط اینکه پس انداز به معنای رورز مبادا نباشه و بالذت ازش استفاده کنیم

        ازهمین جایک سبدپسته تازه واعلا ازپایتخت پسته جهان شهرستان رفسنجان تقدیم میکنم به اساتید گلم و تک تک بچه‌ای نازنین سایت گوارای وجودتان

        ضمنا خانم یوسفی عزیز من ازطرفداران پروپاقرص کامنتهاتون هستم وکلی هم شماروتحسین میکنم بابت سلیقه ای که درعکسهای پروفایلتان بااستادوخانم شایسته میزارین وامیدوارم بزودی خداوند همه بچه های سایت رو ازفضای مجازی به فضای فیزیکی وواقعی پارادیس نزد استادگرانقدرمون در سرزمین توحیدی وثروتمند آمریکا هدایت کنه

        امین یارب العالمین

        بازم ازشماتشکرمیکنم وبهترینهاروبراتون آرزو دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      هانیه عبدالملکی گفته:
      مدت عضویت: 878 روز

      با سلام

      خدمت شما دوست عزیز و استاد گرامی و همه ی عباسمنشی های اهل تفکر

      در پاسخ به سوال شما،انچه به ذهن من میرسد،بیان می‌کنم

      با توجه به وضعیت اقتصادی کشور ، یک اضطرابی در خرج کردن بین ما پیش آمده است،که اگر الان خرید نکنیم،ممکن است هفته بعد قیمت تغییر کند . این باعث شده ما رابطه مان با پول خراب شود، و با آرامش خرید نکنیم.

      فروشنده میگوید این قیمت قبل است ، همین الان بخری بردی و ما فکر نمی‌کنیم.

      بیایید این باور قدرتمند کننده را جایگزین کنیم، ما همه چیز برای شاد و راحت زندگی کردن را لازم داشته باشیم ، به راحتی به دست می‌آوریم و همه چیز انرژی است، و زمانی که ما با چیزی هم فرکانس شویم آن وارد زندگی ما می‌شود و بدون اینکه قیمت آن اهمیت داشته باشد، آن چیز با آرامش وارد زندگی ما می‌شود

      یک باور دیگر که ما داریم این است که به مو می‌رسد ولی پاره نمی‌شود

      حالا یک سوال,اصلا چرا باید به مو برسد؟ چرا نمی‌گوییم جریان ثروت ، هر لحظه بیشتر و بیشتر می‌شود.

      این یک رودخانه فصلی نیست که گاهی کم آب شود و گاهی پر آب، این یک چشمه است که از زمانی که شروع به جوشیدن کرده، هر لحظه پر آب تر می‌شود و به منبع بی‌نهایت نعمت‌های خداوند متصل است.

      با آرزوی سعادتمند در دنیا و آخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        اصغر و پرسیلا گفته:
        مدت عضویت: 1489 روز

        بنام خدای مهربانیها

        وباسلام خدمت شمادوست عزیز سرکارخانم هانیه خانم ملکی

        بسیارممنون ومتشکرم ازجنابعالی که که وقت گذاشتین کامنت بنده رومطالعه کردین وبه سوالام پاسخ دادین

        آره حق باشماست فک میکنم این ترس حال حاضرمن برمیگرده به همین که شمااشاره کردین باپول رفیق نیستم وامیدوارم بااموزه های استاد عزیز وتجربیاتی که ازدوستان نازنینی مثل شما می گیرم هرچه زودتر باایجاد باورهای مناسب با پول رفیق بشم

        براتون بهترینها روارزو دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      هادی جستجوگر گفته:
      مدت عضویت: 3815 روز

      آقای ابراهیمی تشویقتون می کنم و احسن میگم به شما که ذوحیه خوب و شادابی دارید و دائما دنبال رشد و پیشرفت هستید به نظرم همین روحیه شما ودتوجه به خواسته ها شما رو به موفقیت میرسونه

      به نظرم نیازی نیست متمرکز شید روی سوالی که دارید بهتره دقیقا باور مطابق با جهت مثبت سوالتون رو دائما تکرار کنید تا نتیجه به دست بیارید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        اصغر و پرسیلا گفته:
        مدت عضویت: 1489 روز

        بانام خدای عشق وثروت

        وباسلام خدمت شمادوست عزیز هم فرکانسی جناب آقای هادی خان

        امیدوارم همیشه درپناه الله مهربان شاد سلامت وبرقرارباشید

        بسیارممنون وسپاسگزارم که وقت گذاشتین وکامنت بنده رومطالعه کردین وپاسخ دادین

        خودم هم همین نظررو دارم وهمینطور که درنوشته ام هم اشاره کردم بیشتراین ترسها نجواهای شیطان است که آمده تاماروغمگین کنه

        ویکی ازبهترین راهکارها برای غلبه براین ترسها به گفته جنابعالی همین است که ازشون اعراض کنیم وسعی کنیم که فقط صدای خداوند روبشنویم که همیشه به ماوعده امید،فراوانی ،عشق ،ثروت وزیبایی میده

        بازم ازشماتشکرمیکنم وبهترین هاروبراتون آرزو دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2223 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام آقای ابراهیمی عزیز

      رفتم یه سرچی در اینترنت کردم تصویر بخشدار روستای بهرمان و کارهایی فوق‌العاده ای که کرده بود دیدیم. به احترام شما تمام قد می ایستم و از خدای متعال میخوام که قلبتان را برای دریافت الهامات لحظه ای بسته نکند و همیشه باز باشد و شما دم به دم از این جریان لذت بخش هدایت بهره مند تر شوید.

      این دعا بهترین و با ارزش ترین چیزی است که تاکنون دارم که با عشق تقدیم شما می کنم.

      در پناه حق سعادتمند در دنیا و آخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        اصغر و پرسیلا گفته:
        مدت عضویت: 1489 روز

        با نام نامی خدا خدای مهربانیها

        باسلام ووقت بخیرخدمت شمادوست ویارهمراه دراین سفرتوحیدی سرکارخانم یوسفی عزیز

        بازم بسیارتابسیار تشکرمیکنم وسپاسگزارم ازلطف ومحبت جنابعالی

        انصافادوران تصدی بخشداری ازبهترین دوران زندگیم بود چون همراه باعشق خدمت به مردم بود وخداوند باریتعالی هم برای موفقیتم سنگ تمام گذاشت واز الطاف بیکرانش بهرمندشدم .

        امیدوارم به زودی خداوند شرایطی روبرامون فراهم کنه تابااساتید گرانقدرنمون ودوستان عزیزمون درسایت یک گردهمایی داشته باشیم زیرا دراین روزها ودراین مسیر زیبا فقط یاران همسفر هستند که زبان همدیگر رامیفهمند

        در این روز زیبا دعا می کنم تمام زندگی تان مالا مال از یاد و نگاه خداوند منان باشد. روز وروزگارتان سرشار از نگاه خداوند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      علی گفته:
      مدت عضویت: 1385 روز

      سلام بر شما دوست عزیز کامنت زیبای شما را خواندم

      چقدر ایمان و وحرکت از شما دیدم که نشان از شهامت و دیدگاه درست شما بود که کاری را که دوست داشتید به انجام رساندید وچقدر موفقیت کسی کردید که باید بارها به خودتان انها را بازگو کنید که بدانید که هر بار تصمیم گرفتید وپا رو ترس ها گزاشتید به هدف خود رسیدید

      اما ترس ها هر بار که رشد میکنیم به ظاهری دیگر خود را به ما نشان میدهند شما میتوانید با همان الگوهای موفقیت قبلی انها کنار بزنید وبه دل ناشناخته ها سفر کنید واهدافتان که شایدامروز موضوعات مالی باشد را رفع کنید وخدا با شماست

      در ترس ها نقطه مقابل ایمان است

      ابتدا در خلوت خودتان بنشینید واز چیزی که میترسید بنویسید وکامل حال واحساس تان را روی کاغذ بیاورید واخر ترس را متصور شوید واز خدا بخواهید ریشه ترس را برای شما بازگو کند وسپس که ان را شناختید از خدا بخواهید که شما را به باورهای درست راهنمایی کند

      ایمان دارم شما میتوانید لحظات ارام بخشی پر از شاد وثروت را بیافرینید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        اصغر و پرسیلا گفته:
        مدت عضویت: 1489 روز

        بنام نامی الله

        وباسلام خدمت شمادوست عزیزم علی آقای گل گلاب

        بسیارسپاسگزارم ازشمابابت مطالعه کامنتم وپاسخ جامع و راهکار عالی که ارایه فرمودید

        دوست عزیزم همانطور که درکامنتم شرح دادم واقعا باوردارم که بسیاری ازاین ترسها نجوای شیطان است که اومده ماروغمگین کنه تابه وظیفه اصلی اش که همانا این است تامارو ازخدا ی وهاب دورکنه وبینمون فاصله ایجاد کنه

        خداوند روبی نهایت سپاسگزارم که دوستم داشت ومن دراین راه قرارداد تابااموزه های استادعزیزمون ونوشته های دوستان نازنینی مثل شما تجربه کسب کنم و بتونم به درک بالاتری ازقوانین برسم و خودم روزبه روز رشد دهم تالذت بیشتری اززندگی ببرم ودرارامش بیشتری باشم

        بازم بسیارازجنابعالی تشکرمیکنم وبهترینها روبراوتون ارزودارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2063 روز

      سلام دوست عزیز

      من این مطلب رو برای سید علی گذاشتم اما بخشی از جواب شما هم هست ¥¥¥

      من متوجه شدم و البته خودم هم از این دسته آدم ها بودم که فکر میکردم بابد خیلی برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم اما حقیقت اینه که تمام تلاشت باید این باشه که کاری نکنی و

      زندگی توحیدی یادت میده که به خدا بسپاری و خودت بری کنار

      ودر واقع باید همه کاری که می کنی این باشه که کاری نکنی و دقیقا ذهنت داره مانع تراشی میکنه و تو باید تمرکز تو بزاری روی مدیریت ذهنت و کنترل اون

      چون کلا کار ذهن اینه که جلوی هر اتفاقی رو بگیره حالا چه خوب و چه بد

      این وظیفه ذهنه که از مالکش حفاظت کنه و به محض اینکه تو تصمیمی می گیری که کاری کنی همه عظم ذهن جزم این میشه که نذاره اون کارو بکنی حالا به اشکال مختلف بهت احساس و شکست رو القاء میکنه

      درسته که به هرچیزی توجه کنی و روش تمرکز کنی اونو به زندگیت دعوت میکنی ولی پشت هر خواسته ای یک فکر نگهبان مواظب توئه که کاری نکنی و در واقع اون تمرکزی که تو روی خواستت گذاشتی ، ذهنت میبردش سمت ناخواسته هات و نشانشم همون حال بدیه که بعد از هدف زدن بهت دست میده (شک و تردید و ترس و احساس شکست و ….)

      نگاه توحیدی میگه : اگر به خداوند اعتماد داری پس ساکت باش(ذهنتو ساکت کن) و از سر راهش برو کنار و رها کن هر فکر و تلاشی از جانب خودت و دیگرانو (همون شرک)

      نشانه اعتماد آرامش و صبر شیرینیه که بعد از اعتماد واقعی به زندگیت میاد و بعد معجزه رسیدن به اهداف یکی پس از دیگری

      این پاداش صابران و توکل کنندگان است

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2498 روز

      سلام آقای ابراهیمی

      روزتون بخیر

      کامنت شما رو خوندم و عالی بود

      این سایت خیلی خوبه هم نوع نگرش همه نوع سن و سلیقه داره

      ازش لذت میبرم و از اینکه خدا در این مسیر قرار داده خوشحالم

      وقتی کامنت خوندم دیدم یه همکار پدر بهشتی من اینجاست لذت بردم

      منو برد یه لحظه زمین کشاورزی و آبیاری در گذشته که چقدر با الان فرق داره

      بهتون تبریک میگم با تمام کمبودهای روستا رشد کردی و به آنجا که دوست داری رسیدی

      ترس ها را بعد از دیگری پشت سر گذاشتی

      تبریک ویژه

      اما در مورد پول و پس انداز

      اینکه درآمد را یکجا بزاری برای پس انداز زمان انجام نمیشه

      چرا چون تکامل نداریم و نمی تونیم یه مقدار پول رو یکجا ببینیم

      توصیه من به عنوان یه هم مسیر بودن

      از همین ماه مبلغی رو کنار بزارید تو یه کارت دیگه

      خیلی قشنگ تر نتیجه می گیرید

      فراوان

      برایتان آرزوی موفقیت و بهترین ها رو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2223 روز

    به نام اجابت کننده درخواست، درخواست کنندگان با ایمان

    سلام به استاد عشق و توحید

    سلام به استاد یار زیبا و موحد

    سلام به دوستان توحیدی ام در این مکان مقدس

    وقتی قانون برای همه یکی باشد، پس چرا بعضی ها زودتر و راحتر به خواسته خودشان می رسند و بعضی ها دیرتر و به سختی یا اصلا نمی رسند.

    اشکال‌ کار کجاست؟؟؟!!!

    اشکال کار در عدم شناخت قوانین رسیدن به خواسته یا هدف است.

    چند روزی است که هدایت شدم به خواندن کتاب رویاها فصل 1 نخستین گام، نمی‌دانم چندمین بار است که آن را می خوانم ولی هر بار انگار بار اول آن را می خوانم، پر از مطالب ارزشمند و گرانبها.

    من تاز دارم یاد می گیریم که چطور میشه به خواسته رسید. در این جا قسمتی از جلسه 6 قدم اول و کتاب رویاها را آوردم برای یادآوری خودم و عزیزانی که در مدار خواندن این مطلب قرار می گیرند.

    هدف

    دو فاکتور مهم رسیدن به هدف

    1_ شور و اشتیاق و انگیزه فراوان

    2_ باورهای درست هم راستا با هدف

    شور و شوق و انگیزه این نیست که بشینم و به خودمون انگیزه بدهیم، بلکه بر اثر یک روند طبیعی ایجاد می شود

    حال شور و شوق و انگیزه چگونه به وجود می آید ؟

    ● بر اثر تضادها

    ●مشکلات

    ●اتفاقات لحظه ای

    ●مسائل عاطفی

    ●نارسایی ها

    ●مسائل مالی

    ●نداشته ها

    ●و….

    باور چیست؟ باور فکری که مدام تکرار شود.

    و ما چگونه یک باور رو می توانیم در خودمان ایجاد کنیم؟

    فقط کافیه به این سوال پاسخ بدهیم که چی میشه که شما اگر یه نفر خبری رو به شما بدهد اون خبر رو باور می کنید؟

    ●اول اعتماد به فردی که خبر رو به شما داده که یک فرد صادق و راستگویی است.

    ●شواهد رو ببینید که اون خبر رو تصدیق کند.

    ● چندین نفر اون خبر رو بازگو کنند.

    خب پس شما هم برای باور سازی همراستا با خواسته تان به آیتم های گفتهشده عمل کنید

    به دنبال افراد صادق و راستگو و شواهد باشید.

    مثلا برای باور فراوانی باید آمارها رو بخونید و ببینید چقدر روز به روز ثروت داره بیشتر و بیشتر می شود.

    تعریف استاد از آرزوی دست یافتنی

    ●باید بتوان خواسته خود را با جزئیات کامل تجسم کرده و با شوقی وصف ناپذیر، ساعت ها در مورد آن صحبت کرد.

    ●باید در مورد این سوال که چرا چنین آرزویی داری؟ جواب های زیادی داشت. یعنی به صورت کامل و واضح دلیل داشتن این آرزو را باید دانست.

    ●باید وقتی به آن فکر می کنید، یا در موردش حرف می زنید یا آن را به یاد می آورید، اشتیاقی سوزان را احساس کنید.

    ●باید خواسته تان مرتب جلوی چشمانتان باشد باید بخاطر داشتن این آرزو و تحقق آن قبل از وقوع، با تمام وجود از خداوند سپاس گذار باشید.

    ●اگر به هنگام شکرگزاری در مورد خواسته تان از خداوند، اشتیاق سوزانی را احساس کردید، اگر با رویایتان چشم گشودید، اگر به اندازه کافی خود را لایق داشتن آن پنداشتید، به شما قول می‌دهم که زودتر از تصور به آرزوی تان می رسید.

    خدایا این قافله عشق و قافله سالارش را لحظه به لحظه هدایت کن و لحظه بی انوار الهی ات نباشند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 78 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1902 روز

      سلام رضوان جانِ نازنینم.

      داشتم سپاس گزاری مینوشتم، یهو اومدی تو یادم و احساسِ دلتنگی کردم برات.

      اومدم ایمیلم که پیدات کنم و کامنتتو بخونم که رفعِ دلتنگی شه و هدایت شدم به این کامنت.

      عجب کامنتی نوشتی.

      صادقانه شو بگم با همش ارتباط برقرار نکردم، یعنی یه مقدار با مدار فعلیم همراستا نیست، خیلی جلوتر از منه …

      اما یه کوچولوش رو درک کردم:

      اینکه سوال بپرسم از خودم چرا میخوام به این هدفم برسم؟

      دلایل و انگیزه هام چین؟

      بعد با عشق از رسیدن به هدفم با خودم صحبت کنم و ببینمش.

      رضوان جان، اومدم هم یه صله رحم انجام بدم تو عالمِ خویشاوندی مون (ایموجیِ اومدم خودتو ببینم، همون یه چایی کافیه)،

      هم لذت ببرم از خوندن یه کامنت دیگه ازت.

      ممنونم که چیزی که برای خودت خوب هست رو با سخاوت منتشر میکنی تا بقیه هم مزه ی این خوبی رو بچشن. (به قولِ خودت به شرطِ هم مداری)

      خیلی جالبه، اتفاقا امروز داشتم فکر میکردم من اگه یه محصولِ استاد رو هم در حالِ حاضر نداشته باشم، بچه ها لطف میکنن و تو کامنت هاشون از اون محصول و آگاهی هاش مینویسن، اینطوری کامنتها میشه گنجینه ای از آگاهی های استاد+ تجربیات بچه ها از فایلهای استاد (هدیه، محصول)

      الان دقیقا فکر امروزم رو تو کامنتت دیدم، نوشتی از محصول قدم و کتاب رویاها…

      منم یه هدیه از طرف استاد که برای دوره کشف قوانین زندگی جلسه شگفت انگیز 9 هست، میذارم که سفره ی اطعامِ نعمت ها شیرین تر شه:

      اولا بگم که به شخصه، سمانه صوفی، دیوانه ی جلسه 9 دوره کشف قوانین زندگی هست.

      بارها شنیدم، امروز هم مجدد هدایت شدم به سمتش…

      این قسمت ارزشی بی نهایت برای من داره.

      فرکانسِ استاد به شدت بالاست، حتما باید تصویری ببینم فایلو تا بیشتر لذت ببرم، کلام استاد به شدت به جان و دلم نشسته، هر بار بیشتر از گذشته.

      استاد نه تنها با کلام صحبت میکنن، بلکه با چشمهاشونم صحبت میکنن با آدم تو این فایل…

      چه آرامشی…

      خدای من…

      این قسمت رو قبلا برای یاسمن جان کامنت کرده بودم ولی یادم نمیومد برگرفته از کدوم محصول استاد هست که امروز متوجه شدم.

      سوال مهم از خودم:

      نسبت به هر موضوعی، هدفی، خواسته ای: محتاجی یا اشتیاق داری؟

      احتیاج از باور کمبود میاد، از ناامیدی و وابستگی

      اشتیاق از باور فراوانی میاد، از امید، رهایی و تسلیم بودن.

      امیدوارم خوب درک کرده باشم فحوای این قسمتِ ارزشمند رو.

      و یه جمله ی کوبنده و محکم دیگه:

      به محضِ اینکه محتاج شی، وابسته شی، از دست میدی.

      فرقی نمیکنه تو چه موضوعی باشه…

      وای خدا، چرا هر بار میشنوم این فایل رو دیوانه میشم؟

      از بس درسته…

      حقیقیه

      اصله

      انگار دقیق داره میزنه به هدف

      نمیذاره بازیگوشی کنم، محکم صحبت میکنه باهام این آگاهی …

      به عبارتی نکته مهم اینه سمانه با چه نگاهی به یه موضوع (هدف- خواسته- درخواست- چالش) توجه میکنی؟

      باور کمبود که علائمش میشه: ترس، استرس، اضطراب‌، خشم، ناتوانی، ناامیدی، بلند نشدن و سکون

      یا باور فراوانی که علائمش میشه: امید، شادی، نشاط، آرامش، انگیزه، حس خوب، بلند شدن و اقدام کردن

      ضمن اینکه میدونی:

      خدا به انسان وعده فزونی و فراوانی داده و وعده ی خدا حقه.

      و شیطان وعده فقر داده، و وقتی دنباله روش بشی وعده هاش بادِ هواست، به راحتی میزنه زیرِ همه چیز…

      به راحتی زیرِ پاتو خالی میکنه میگه میخواستی انجام ندی، خودت خواستی…

      انتخاب تو کدومه؟

      فراوانی یا فقر؟

      خدا یا شیطان؟

      این تلنگر خوبیه برام، چون باعث میشه تا ذهنم میخواد چموش بازی در بیاره بره سراغِ باورهای محدود کننده و کمبود، یادم بیوفته میخوای طرفِ کی بایستی سمانه؟

      خدا یا شیطان؟

      اینجاست که میتونم بهتر درک کنم توحیدی فکر و عمل میکنم یا شرک آلود…

      الهی شکر برای هر پله آگاهی، هر پله رشد، هر پله درک، هر پله بهبود …

      اومدم صله رحم کنم با رضوان جان، رفتم سراغِ تحلیل با خودم (سبب خیر شدی رضوان جان، دمت گرم)

      رضوان جانم، قلبت پر از نور باشه که سخاوتمندانه به اشتراک میذاری آگاهی های دریافتیت رو.

      ماچ به روی همچون ماهت.

      الهی شکر برای آشناییِ من با مبحثِ مهمی به اسم کنترل ذهن، توسط استاد عباس منشِ عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        رضوان یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2223 روز

        به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

        سلام سمانه جان، بانوی توحیدی و مومن و خداجوی و ثروتمندم

        دخترررررررررررررررر من چطوری سپاس گذار این تحفه گرانبها باشم.

        هر چی میگذره بیشتر متوجه میشم که هیچی نمیدونم و باید فقط استمرار و استمرار در این راه آگاهی و سعادت داشته باشم و نخوام لحظه ای فکر کنم که چیزی می دانم.

        احتیاج و اشتیاق، باید بشینم خودم را واکاوی کنم ببینم کدام هدف هام اشتیاق و کدام احتیاج، فکر کنم همشون احتیاج باشه(~_~)

        یه عالمه تشکر از شما و از استاد گرانقدر

        در پناه حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1825 روز

      درود به شما دوست خوبم رضوان جان

      ممنونم بابت همه مطالب مفیدی که در این کامنت ثبت کردی دوست گلم..

      دو باری خوندمش و در نهایت دیدم باید برم قلم و دفترمو بیارم و بخش هایی از این نوشته های نابت رو برای خودم ذخیره کنم..

      هررررررر باری استاد عزیزمون فایل جدیدی میزارن و دوستان کامنت

      می نویسن و توفیق میشه کامنتها رو میخونم

      با خودم میگم:

      خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت

      برای همینه که در کتاب قانونت ، در قرآن بینظیرت تأکید کردی

      ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ

      و چقدرررررررررررررر ثبت این مطالب و به اشتراک گذاشتن شون باعث رشدمون میشه که همینجا باید هزاران بار از استاد سپاسگزار باشیم..

      این قسمت رو باید با آب طلا بنویسم برا خودم:

      ●اگر به هنگام شکرگزاری در مورد خواسته تان از خداوند، اشتیاق سوزانی را احساس کردید، اگر با رویایتان چشم گشودید، اگر به اندازه کافی خود را لایق داشتن آن پنداشتید، به شما قول می‌دهم که زودتر از تصور به آرزوی تان می رسید.

      بازم ممنونم رضوان عزیزم

      بهترین‌ها رو برات آرزو میکنم و امیدوارم خبرهای فوق‌العاده ایی از موفقیت هاتو توی همین کامنتهات ببینم.

      برات سراسر عشق و نور الهی میطلبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1312 روز

      به نام هدایت الله

      سلام به رضوان دوست داشتنی

      چقدر تو خوبی بی صبرانه همیشه منتظر کامنت شما هستم

      تا الان همه کامنتهای دوستان رو وقتی داشتم میخوندم کامنت شما خیلی متفاوت ومن رو به فکر فرو برد

      مثل دوفاکتوری که گفتی

      1_ شور و اشتیاق و انگیزه فراوان

      2_ باورهای درست هم راستا با هدف

      واما سوالی که طرح کردی من هم آن را سریع مثل شما جواب دادم

      آفرین به شما وتبریک میگم که اینقدر قانون رو خوب درک وعمل میکنی

      امیدوارم لحظه لحظه زندگی سرشار از شادی وباعشقی داشته باشی

      به امید دیدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      آزاده کاکاوندی گفته:
      مدت عضویت: 1446 روز

      سلام به رضوان عزیزو توحیدی

      دختر تو چقد خوبی چقد خوب به قانون و نکات مهمی ک استاد میگن عمل میکنی

      من ی بار فصل اول کتاب رویاهایی ک رویا نیستن رو خوندم همین نکاتم گوش دادم اما هیچ کدام این نکات رو نت برداری نکردم وهمش فکر این بودم برم فصلهای بعدشو بخرم و اونارو بخونم و به این فصل زیاد توجه نکردم

      ببین چقد فرق هست کسی ک بارها گوش میده تا ی بار مدارها واقعا فرق داره انشالله منم از امروز این فصل اول بارها تکرار میکنم

      سپاسگزارم از نکات مهمی که گفتی و تحسینت میکنم دختر

      فقط خواستم ازت تشکرکنم عزیزم

      دوستت دارم رفیق دوست داشتنی مت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 833 روز

      سلامممم به رضوان عزیزم

      الهی که در آغوش خداوند غرق خوشبختی باشی عزیز من

      شما چقدررر عالی هستین با این کمنت زیبا و پر از آگاهی

      رضوان عزیز یک درخواست داشتم

      عزیزم من در افغانستان زنده گی میکنم و میخواستم دوره رهنمایی عملی دستایی به رویا ها را بخرم

      خداوند پولش را برایم آماده ساخت خدا را شکرت

      ولی دوست من چند روز هست از هر کجا هر کی مپرسم قسمی که استاد در سایت گفتن اصلا اینجا کسی نمیداند فقط میگویند شماره باشد که ما ارسال کنیم و من بسیارررر شوق ذوق دارم روی خودم کار کنم یعنی بی نهایت حالم عالی بود ولی چند روز هست که به این مشکل برخوردیم میدانم تضاد هست ولی کمی ناراحت میشوم

      و از چند دوستی که در افغانستان زنده گی میکنن پرسیدم گفتن ما آشنایی در ایران داشتیم اونا گرفتن

      میدانی رضوان عزیز اولین ایده که در زهنم آمد شما بودین نمیگم الهام هست یا این و آن

      ولی همین ایده در زهنم آمد

      اگر شما درخواست من را بپذیرید من پولم را برایتان ارسال کنم در شماره کارت تان ایمیل و کود ورودم را هم میگم شما برای من خرید کنن چون من هیچ آشنایی در ایران ندارم و از هر کجا پرسیدم در باره شارش پول الکترونی در سایت کسی نمیدانست

      خوب من حرف هایم را رک گفتم

      ممنون تان هستم نمیدانم چرا شما به زهنم امدین

      و در اخیر هم کمنت شما چقدررر عالی بی نظیر بود چقدرر عالی بیان کردین الهی خداوند این آگاهی را به گوشت پوست و استخوان ما نفوذ بدهد

      میدانم ایمان دارم خداوند به بهترینها هدایت ما میکند

      دوستتتتان دارم در خدا شاد پیروز باشی دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        رضوان یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2223 روز

        به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

        سلام پاکیزه زیبارو و مهربان و توحیدی و مومن و خداجویم

        سلام عزیز دلم. من عکس شما را در گوشی ام دارم مرتب نگاهش می کنم و دلم میخواد از نزدیک شما را ببینم شاید بخاطر همین است که به من پیام دادی، خیلی دوستت دارم.

        در مورد درخواست شما من که با جان و دل قبول می کنم ولی فکر نکنم بشه تو کامنت ایمیل و مشخصات فرستاد، بصورت خودکار پاک میشه.

        شما باید به شماره ای که پایین سایت هست تماس بگیرید شماره خانم فرهادی است، اون میتونه کمکتون کنه.

        من خودم چند بار باهاشون تماس گرفتم و پاسخگو بودن.

        ان شاءالله به زودی محصول گرانبهای دست یابی به آرزوهای به مجموعه گنجینه تان افزوده بشه.

        در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشی زیبای توحیدی ام

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          پاکیزه بارکزی گفته:
          مدت عضویت: 833 روز

          سلامممم رضوان عزیزم

          الهی حال دلت عالی باشد عزیزم

          چقدررر شما خوبید چقدرررر مهربان هستین چقدررر دوست داشتنی هستین

          با وجود شما ها دنیا زیبا زیبا تر میشود

          رضوان عزیزم تشکررر از پاسخ زیبایت تشکررر که که اینقدر مهربان هستی

          نمیدانم زیاد کوشش کردم آخر رها کردم هر چی خواست خداوند بود در بهترین زمان به دستم می‌رسد

          از آنجا که زیادددددد شور شوق برای شروع دارم میخواهم شروع کنم چون بسیارر وقت آزاد دارم

          یعنی بخاطر پولش زیاد از خدا درخواست کردم حالا که پول آماده هست نمیفامم چگونه محصول بیگرم

          من دو بار هست که به پاسخ تان کمنت میگذارم

          بخاطر آدرس انستایم بود پاک میشود خودکار

          من با خانم فرهادی نمیتوانم که تماس بیگرم چون شماره کشور دیگر هست

          و ایمیل هم دادم پاسخ دریافت نکردم

          من به خداوند سپردیم خودش هدایتم کند به آسان ترین روش

          خدایا خودت آسان مان کن برای آسانی

          رضوان عزیزم زیاددددد دوستتت دارم حس عالی نسبت به شما دارم

          الهی همیشه در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند سعادتمند باشید دوست من

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1564 روز

    به نام خدایی که بیحساب روزی میده

    سلام به همه عزیزانم

    بعد از دیدن فایل با خودم فکر کردم که من مدتهاست که یک ماشین برای خودم می‌خواستم سالهاست و هنوز بهش نرسیدم من سال‌های قبل(ده سال قبل) حتی خواب ماشین سواری هم میدم اما هنوز رانندگی یاد نداشتم تا دوستی وارد زندگی من شد و این دوست معجزه وار باعث شد با هم بریم برای گرفتن گواهینامه و یاد گرفتن رانندگی، اما هنوز ماشین خودم رو ندارم. خیلی برام جالب بود که الان که این کامنت رو مینویسم فهمیدم من که آرزوی ماشین داشتن رو داشتم وتقریبا ده سال قبل میگفتم امسال زمستون ماشین داشته باشم و یا تا اینموقع ماشین بخرم اما الان دیگه جزو اهداف امسالم نیست با اینکه خیلی دوست دارم ماشین داشته باشم حتی یک زمان من پول یک ماشین خانومی و خوب رو هم داشتن اما نشد که بخرم نمیدونم دلیلش چی بود و هست.اما همیشه این توی ذهنم بوده که همسرم عاشق موتور هست و هیچ وقت ماشین نمیخره

    همیشه آرزوی داشتن خونه رو داشتم و یادمه سال فکر کنم نود بود که من اصلا هیچ درک و آگاهی از قانون جذب و این موارد نداشتم مامانم یک سی‌دی به من داد مال یکی از اساتید بود و گفت این رو ببین خیلی خوبه.

    نه من و نه مامانم اصلا نمیدنستیم که این موارد که اون استاد میگه یک قانون هست فقط چون حرفهای قشنگ میزد و بین حرفهاش ترانه و اهنگهای شاد میگذاشت ازش خوشمون اومد.

    اونجا همین مساله خوندار شدن رو مثال زد و گفت که قدم‌هایی که باید برداری رو بنویس از کارهایی که الان باید بکنید و مثالهایی هم زد که ذهن من باز شد و منم یک کاغد برداشتم و نوشتم

    اون زمان یک قرعه کشی خونگی مینوشتن که پنج میلیون بود و باید هر ماه صد هزار تومان می‌دادیم. من توی یک کاغذ نوشتم ، ثبت نام قرعه کشی و گرفتن وام و خرید خونه،و گذاشتم توی کت همسرم که دیگه نمیپوشید. من بدون اطلاع همسرم ثبت نام کردم. مقداری طلا داشتم که همسرم به خاطر مسله ای که پیش آمده بود فروخت و باقیمانده پول دست خودم بود من دوماه رو دادم بعد اصلا یادم نیست که چطوری شد که به همسرم گفتم و موافقت کرد و اون پنج میلیون خورد به ما به همسرم گفتم خونه بخریم مقداری طلا داشتم و فروختم و کمی کمک خونواده ها به عنوان قرض و یک خونه پنجاه متری خریدیم نزدیک 16میلیون خیلی خوشحال بودم اصلا یک حالی داشتم که امیدوارم همه‌تون اون احساس رو داشته باشید. من همیشه یک خونه200متری میخواست اما همیشه همسرم میگفت یک پنجاه متری فلان جا باشه من راضیم و همون شد که همسرم همیشه میگفت .بعد مدتها توی کت همسرم اون کاغذ رو پیداش کردم و گفتم عه چه جالب نوشتم شد ولی هنوز نمیدونستم این قوانین هست.اما قدم‌هایی برداشته بودم و نوشته بودم و درخواست داده بودم و شد.

    پارسال نوشتم خرید یک ماشین لباسشویی تمام اتومات و خرید یک تلوزیون اما نشد.امسال نوشتم خرید یک جارو برقی و گوشی عالی با حافظه بالا و با کیفیت.

    هر زمان که فایلهای سایت رو میدیدم کلی سپاسگزاری میکردم به خاطر گوشی که دارم با اینکه کلی صفحه اش شکسته بود و همیشه توی فیلم‌ها و تصاویر دوتا خال سیاه بود و کلی ترک اما من راضی بود و بارها توی کامنتها سپاسگزاریهای من هست که به خاطر گوشی که داشتم بود.و یک روز همسرم اومد و یک گوشی بسیار با کیفیت برای من خریده بود وقتی فایلها رو میدیدم تازه فهمیدم که چقدر تصاویر زیباتر از اونی بود که من میدیدم. و تازه متوجه شدم که یکی از خواستهای امسالم بود

    استاد الان که مینویسم من متوجه شدم شاید دلیل نرسیدن من به اهدافم به خاطر چسبیدنهای من به اون خواستها بوده همیشه از خودم می‌پرسیدم چطوری بهش برسم و سپاسگزاریهای من هم به خاطر رسیدن به خواستهام بود

    اما من در مورد گوشی واقعا از ته قلبم سپاسگزاری میکردم چونکه با دیدن فیلم ها کلی حسو حالم تعقیر میکرد و حال خوبی داشتم و اون احساس خوبم باعث می‌شد عمیقتر سپاسگزاری کنم بدون تجارت و بدون معامله با خداوند و همه بارها شنیدیم که شکر نعمت نعمتت افزون کند و واقعا میکنه وقتی واقعی باشه و من الان زیبایی‌های بیشتر و باکیفترتر میبینم خدای من شکرت

    شاید دلایل دیگه ای هم هست که بافکر کردن بهشون برسم.اما استاد همیشه این صداتون توی گوشم هست که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته و سعی ام رو بر این گذاشتم که هر ایده ای به ذهنم میرسه انجام بدم

    و فکر می‌کنم همین کی رسیدنها نگران بودن برای نرسیدنها وچسبیدن به خواسته هام به جای رها کردنشون باعث نرسیدن من به خواسته هام شد اما واقعا من در مورد گوشی اینطوری نبود و از همون گوشی قبل هم لذت میبردم. و این یک قانون هست که من درکش کردم

    اگر من از همین نعمتهایی که فعلا دارم لذت ببرم و شکرگزار واقعی باشم هدایت میشم به زیباترینها بدون زحمت و به راحتی همینطور که برای گوشی من شد

    خدایا شکرت به خاطر تمام نعمتهایی که دارم

    خدایا شکرت بابت پارک کنار خونمون که بینهایت هر روز با فرزندم ازش لذت می‌بریم. شکر به خاطر پولهایی که دارم و هر روز برای پسرم یک بستنی قیفی خوشمزه میگیرم و با لذت توی پارک میشینه و میخوره و من هم از هوای عالی موقع آب دادن به چمنها و طبیعت زیباش لذت میبرم

    خدایا شکرت به خاطر انسانهای مودب و محترم با ایمانی که توی پارک کنارم میشینن و با هم صحبت میکنم و چه زیبا صحبت میکنن که لذت میبرم

    خدایا شکرت بابت وسیله نقلیه ای که داریم و هرشب میریم بیرون و لذت می‌بریم

    خدای مهربان شکرت به خاطر بینهایت لذت‌های زندگی من

    مهربان خدای من شکرت

    خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 96 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1927 روز

      درود بر شما دوست عزیز با اسم زیبایی که دارین

      یکی از بهترین کامنت‌هایی که خوندم کامنت شما بود واقعاً سپاس‌گزارم که اصل مهمی به نام سپاس‌گزاری را در جریان هدف‌گذاری عنوان کردید.

      یکی از چالش‌های ما در هدف‌گذاری عدم درک این موضوعه که چگونه قراره اتفاق بیفته؟

      به‌نظرم بهترین، ساده‌ترین و در دسترس‌ترین راه برای درک این مسئله و تحقق خواسته‌ها سپاس‌گزاریه.

      یادآوری عظمت خداوند باعث میشه منطق ذهن ما از قالب‌های محدودی که براش تعریف شده خارج بشه و از ابعاد بالاتری به نعمت‌ها نگاه کنه، برای همین هست که قرآن می‌فرماید ان شکرتم لازیدنکم

      چون همه چیزهایی که ما به‌دنبالش هستیم همین حالا هم هست اما چون ما در مدارش نیستیم بهش دسترسی نداریم و سپاس‌گزاری سریع‌ترین راه برای رسیدن به مدارهای است که خواسته‌های ما موجوده چون باعث میشه انرژی‌های درونی ما حالت بهتر و مثبت‌تری پیدا کنه و ارتعاشاتی که به جهان ارسال میشه اتفاقاتی را در تجربیات زندگی ما ایجاد کنه که هماهنگه با حالت این ارتعاشات

      نوشته شما باعث شد توی دفترم یکبار دیگه برای تک تک نعمت‌ها تا جایی که حافظم یاریم میکرد سپاس‌گزاری کنم و چقدر احساسم عالیه از شما دوست نازنینم سپاس‌گزارم

      حس و حال نوشته شما انقدر شیرین و دوست‌داشتنی بود که واقعاً من هم برای تمام سپاس‌گزاری‌هایی که شما داشتید از خدا سپاس‌گزار شدم

      امیدوارم که هر روز زندگی بهتر و عمیق‌تری رو تجربه کنید و لیست سپاس‌گزاری‌هاتون هر روز بیشتر و بلندتر بشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        آسمان گفته:
        مدت عضویت: 1564 روز

        به نام خدای بخشنده و مهربان

        سلام دوست خوبم

        ممنون بابت کامنتی که برای من گذاشتید و خدارو شکر که خوندن کامنت من باعث شد شما سمت دفتر سپاسگزاریتون برید و از نعمتهای خداوند سپاسگزاری کنید

        خدارو شکر بینهایت سپاسگزارم که کامنت من حس حال شما رو هم عالی کرد

        خدایا شکرت بابت دوستان خوبی که در زندگیم دارم

        شما یکی از دوستانم در این سایت هستید که کامنتهاش رو میخونم و کلی من رو آگاهتر میکنید

        سپاسگزارم از شما دوست خوبم به خاطر کامنتهایی که به اشتراک میگذارید

        خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین

        در پناه خدای مهربانم باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1312 روز

      به نام هدایت الله

      سلام بااسمانی ترین آسمان دوست همفرکانسی

      چقدر کامنت شما فوق العاده ودر عین سادگی گیرا بود

      تبریک میگم به خاطر درک قانون خوب سپاسگزاری که با عمق وجود انجام میدی از کامنت خوبتون می‌توانم حس کنم که وقتی شاکر خداوند هستی احساس خوبی داری

      دختر بهترین ها رو برات آرزو دارم

      همیشه سربلند وسلامت باشید انشاالله

      خدانگهدارتون باشد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فهيمه گفته:
      مدت عضویت: 1952 روز

      درود آسمان جان

      هدایت شدم به کامنت شما و چقدر شیرین و ساده نوشتید

      من هم به این موضوع رسیدم که باید شکرگذار همونایی که داریم باشیم

      استاد مثال زیاد آوردن از این موضوع از اون کتونی هاشون که جایزه گرفتن و کلی باهاش پیاده روی میکردن

      از اون تک درختی که توی خیابونشون بوده و با خانم شایسته چقدر تحسین می کردن اون درخت رو

      و ما الان داریم میبینیم نتیجه تحسین داشته ها آدم رو به کجاها میرسونه

      که نمونه بارزش استاد عباس منش و خانم شایسته هست

      براتون آرزوی موفقیت میکنم

      خدا روزی رسان بی حساب است

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    امیر حسین سراجی وطن گفته:
    مدت عضویت: 2062 روز

    به نام الله یکتا

    استاد عزیز سوال بسیار خوبی پرسیدی که خدا عزت بیشتری بهت بده.

    من در لحظه یادم افتاد که من الان برای سال سومه که دارم تعیین می کنم که درآمدم رو به یه مبلغ برسونم ولی نمی شه. خیلی هم کارکردم براش. و خیلی هم قدم برداشتم براش ولی نشده که نشده.

    این در حالی است که من توی این سه سال خیلی اهداف رو گذاشتم که خیلی خیلی راحت بهشون رسیدم.

    ولی این یه مورد نشده که نشده.

    فکر کنم جواب سوالم رو شما خودتون توی سوال دادین. من هدفم رو باید کوچیکه کوچیکش بکنم تا باور کنم که می تونم به این مبلغ برسم و بعد خودش اتفاق می افته و هیچ زور زدنی نیاز ندارد.

    شاید بزرگترین ترمز من اینه که من هنوز به اون مبلغ درآمد باور ندارم چون قبلاً ندیدم توی زندگیم.

    پس باید یه قدم برگردم عقب . یعنی بشینم و هدفم رو کوچیکترش بکنم. تا ذهنم باور کنه که می تونن این خواسته رو دریافت بکنه.

    من پارسال به تمام اهدافی که برای خودم نوشته بودم کامل رسیدم.

    و حتی بیشتر از اون. ولی تنها هدفی که نرسیدم فقط این بود.

    من پارسال 2 فروردین با خودم گفتم من چرا مهاجرت نمی کنم؟ موندم اینجا که چی بشه؟

    خدا رو شکر 10 اسفند ماه مهاجرت کرده بودم که هیچ، خونه جدیدمون رو هم چیده بودیم و منتظر مهمون های نوروزی بودیم . که به لطف الله لحظه سال تحویل منی که فکر می کردم وقتی مهاجرت کردم باید تنها باشم. حدود 15 نفر مهمون داشتم که همه با شادی و خوشی و لذت همراه بود. این یعنی من مقاومتی توی این مسیر نداشتم که برام به راحتی اتفاق افتاد. ولی توی رسیدن به این هدف واقعا مقاومت سنگینی دارم که سه ساله به نتیجه نرسیده. و جالبتر اینکه همیشه هم فکر کردم که مشکل از کجاست؟ و کلی هم مسئله توی این مسیر حل کردم ولی بازم اتفاق نهایی نیافتاده. این نشون می ده من یک ترمز بسیار شدید توی این موضوع دارم. و بسیار مشتاقم که بتونم این ترمز رو پیدا بکنم و حلش بکنم. چون توی این سه سال اونقدر گاز دادم که می دونم اگر این ترمزه برداشته بشه سرعت اونقدر زیاد می شه که دیگه درخت های لب جاده همه به هم پیوند می خوره و یکدست دیده می شه.

    حالا می خوام شروع کنم به تقسیم کردن هدفم به اهداف کوچکتر .

    و از خدا می خوام که جواب سوالم رو بهم بده که این چه ترمز شدیدیه که این طور نتیجه من رو محدود کرده.

    می دونم که پاسخ در دل این موضوعه.

    من اگر بتونم این موضوع رو برای خودم خوب تحلیلش بکنم صد در صد پاسخ همینجا پیش خودمه.

    خدایا من رو به راه راست هدایت کن.

    راه اونایی که این خواسته من رو دارن زندگی می کنن.

    نه راه اونایی که حتی به خودشون اجازه نمی دن به یک دهم این خواسته فکر بکنن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 97 رای:
  6. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ

    آنان که به خدا ایمان آورده و به کار نیکو پرداختند خوشا بر احوال آنها، و بازگشت و مقام نیکو آنها راست.

    کَذَٰلِکَ أَرْسَلْنَاکَ فِی أُمَّهٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَیْهِمُ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَهُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمَٰنِ ۚ قُلْ هُوَ رَبِّی لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ مَتَابِ

    ما تو را میان خلقی به رسالت فرستادیم که پیش از این هم (پیغمبران و) امت‌های دیگر به جایشان بوده و در گذشتند (امر تازه‌ای نیست که تو را به رسالت فرستادیم) تا بر آنها آنچه از ما به وحی بر تو رسد تلاوت کنی در حالی که آنها به خدای مهربان کافر می‌شوند، بگو: او خدای من است و جز او خدایی نیست، من بر او توکل کرده‌ام و روی امیدم همه به سوی اوست.

    وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَىٰ ۗ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِیعًا ۗ أَفَلَمْ یَیْأَسِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِیعًا ۗ وَلَا یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُوا تُصِیبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَهٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِیبًا مِنْ دَارِهِمْ حَتَّىٰ یَأْتِیَ وَعْدُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا یُخْلِفُ الْمِیعَادَ

    اگر بوسیله قرآن، کوه‌ها به حرکت درآیند یا زمینها قطعه قطعه شوند، یا بوسیله آن با مردگان سخن گفته شود، (باز هم ایمان نخواهند آورد!) ولی همه کارها در اختیار خداست! آیا آنها که ایمان آورده‌اند نمی‌دانند که اگر خدا بخواهد همه مردم را (به اجبار) هدایت می‌کند (امّا هدایت اجباری سودی ندارد)! و پیوسته بلاهای کوبنده‌ای بر کافران بخاطر اعمالشان وارد می‌شود، و یا بنزدیکی خانه آنها فرود می‌آید، تا وعده (نهایی) خدا فرا رسد؛ به یقین خداوند در وعد؛ خود تخلّف نمی‌کند!

    چه شود هر چه شود

    صاحب قلب بی قرار من تو باشی

    چه شود هر که ز ما نیست رود

    تا به ابد دار و ندار من تو باشی

    چه شود هر چه که خواهم شود و

    چشم تو برق نگاهم شود و

    خنده ات پشت و پناهم شود و

    از تو خالی نشود زندگی ام

    چه شود قافله غم رود و

    از بهشتم جهنم رود و

    لحظه های پوچ بی هم رود و

    از تو خالی نشود زندگی ام

    بهترین حال جهان را دارم

    با تو پیدا و نهان را دارم

    هر چه خوشبخت شدن میخواهد

    من کنار تو همان را دارم

    —————————-

    سلام به استاد بهشتی ام،سلام به یارِبهشتی استادم ،سلام به دوستان نزدیک به قلبِ غارحرای من

    خداروصدها هزار مرتبه شکر …برای نعمت داشتن استاد ،نعمت این سایت و این صلات های با ارزش

    استاد سپاسگزارم برای تموم سوال هایی که مارو می‌بره جلوی آینه ! و با خودِ خودمون رو به رو می‌کنه !

    یاد تعریف عدالت خداوند از زبان شما افتادم که عدالت خداوند مثل عدالت آینه ست :) هرچی هستی همون رو بهت نشون میده!

    حالا بیا از آینه خواهش کن… توروخدا …بخاطر من …اینبار صورت نشسته ی مارو ،زیبا نشون بده!

    آینه کار خودش رو می‌کنه !

    این عدالتِ بی نقص خداونده …

    اگر سعیده تونسته یک قدم بالاتر از قبلش،توحیدی زندگی کنه،تونسته خداشو پیدا کنه،تونسته بهتر از قبل توکل کنه،بیشتر از همیشه حالش خوبه،همه ی آدم ها براش دست خدا میشن!همه چیز براش عالی پیش میره،سلامت جسمانیش هیچ ربطی به گذشته نداره و…و…

    بخاطر فرکانس هایی که پیشاپیش فرستاده…

    به قول قرآن

    جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ

    بِما قَدَّمَت اَیدیکُم

    بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

    أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ

    حالا همین سعیده !چرا هنوز به آزادی مالی نرسیده ؟

    چرا بیزنس شخصیش رو شروع نکرده؟چرا هنوز یک کارمند ساده ست ؟

    بازم هم عدالت آینه..و همون آیات بالاست …

    برسیم به سوال استاد

    درباره هدف هایی که هر بار به عنوان هدف سالانه یا هدف کوتاه مدت انتخاب می کنید اما به آنها نمی رسید، فکر می کنید چه دلایلی باعث می شود که شما باز هم به آن اهداف تعیین شده، نرسید؟

    توکل بر فرمانروا…عصای موسی رو برمی‌دارم تا هرچی پاشنه ی آشیل هست رو از ته شخصیتم بکشم بیرون …

    اعتراف میکنم ،من قدم اول رو برای رسیدن به هدفبیزنس شخصی برنمیدارم چون نمی‌دونم بعدش قراره چی بشه ؟

    دوماهه یک دوره آموزشی خریدم که عاشقانه دوستش دارم این کارو !

    بعد دقیقا عین حیوان نجیب خدا،یک عدد بزغاله ی خیلی کیوت و دوست داشتنی :) زل زده م به دوره ! دوره زل زده به من !

    انگار مثلا قراره تلپاتی بشه !

    انگار قراره با اشعه ایکس این آموزش ها وارد مغزم بشه!

    انگار اون پولی که دادم برای خرید این دوره قراره معجزه کنه !

    انگار ! انگار !انگار!

    هرچقدر به این فکر میکنم چه دلیلی داره من این همه روی همه چیز راحت تمرکز میزارم ولی روی این اموزش نه !

    جز به بی ایمانی خودم گزینه ی مستدل تری پیدا نمیکنم !

    به قول استاد تو جلسه ١ قدم 6

    وقتی حرکت نمیکنیم،یعنی ایمان نداریم دیگه!تعارف که نداریم با خودمون!

    من همش این سوال ها میاد توی ذهنم!خب فرض کن اینو یاد گرفتی ،چطور؟چطور میخواد بیزنس تو بشه؟چطور میخوای ازش استفاده کنی؟ چطور میخوای ازش پول دربیاری ؟

    خو این سوال ها از کجا میاد؟

    غیر ازینکه بازم به قول استاد من به GPS که با قوانین الله ساخته شده ،بیشتر ایمان دارم و باهاش حرکت میکنم ،تا به هدایت الله …؟

    من باید قدم بردارم که مسیر برام روشن بشه!

    وقتی من قدم برنمیدارم!

    من میترسم!

    من اعتماد نمیکنم!

    من توکل نمیکنم!

    پس این عدالت کاملا بجای خداوندی که هنوز کارمندم!هنوز حقوقم دست کس دیگه ست!هنوز به درآمدی که دلخواهم هست نرسیدم !!!

    من اگر ایمان بیارم کهاگر هدایت رو باور کنم و حرکت کنم،نیرویی که جهان رو خلق کرده و داره هدایت میکنه،ازم حمایت می‌کنه دیگه چه ترسی برام باقی میمونه ..؟

    بازم به قول استاد تو قدم هشت[آموزش های من،قرص مسکن نبوده!آگاهی بوده!هربار که بهش گوش میکنید،سعی کنید به یک تیکه ش عمل کنید!بعد ببینید چقدر زندگیتون متحول میشه]

    پس اگر زندگی من ،تو زمینه ی مالی اون تحول دلخواهم رو نداشته ،منم که به آگاهی های استاد توی این زمینه عمل نکردم…دست تسلیمم بالاست …

    تموم اتفاقات زندگیمون رو،با افکار و باورها و کانون توجهمون به وجود میاریم،یعنی هرآنچه که توی زندگی ما اتفاق میفته،چه خوب چه بد،چه خواسته،چه ناخواسته،داره توسط خود ما به وجود میاد،نه هیچ عامل بیرونی دیگه ای!یعنی هیچ عامل بیرونی نیست که زندگی شمارو تحت تاثیر قراربده!هراتفاقی که میفته،هرشرایطی که پیش میاد،خودمون داریم خلق میکنیم،واکنش های ما به اتفاقات و شرایط هم باعث میشه که اون جنس اتفاقات بیشتر بشه یا کمتر بشه!

    ٩قسمت از فایل های استاد با این توضیحات شروع شده!نودبارم بهش گوش دادم!هربارم برام یک آگاهی جدید داره!

    اما چقدر بهش عمل کردم؟

    به همون میزانی که عمل کردم ،نتیجه دستمه!

    حالا اگر من با این قسمت نهم پیداکردن الگوهای تکرار شونده با این نیمه تاریک وجودم که پر از ترس و بی ایمانی و بهونه ست رو به رو شدم و یک قدم عملی برنداشتم و همین امروز نرفتم و آموزش رو شروع نکردم !

    نهصد بار نه!نه میلیون بار هم بیام گوش کنم،یا کامنت خوب بنویسم!

    همون سعیده با همون وضعیت مالی ام !

    حاشا و کلا !

    اگر خواهی که این در باز گردد

    سوی این در روان و بی‌ملال آ

    رها کن صدر و ناموس و تکبر

    میان جان بجو صدر معلا

    کلاه رفعت و تاج سلیمان

    به هر کل کی رسد حاشا و کلا

    این مدت خیلی زیاد علاقه پیدا کردم به گوش کردن آیه الکرسی …انگار یکم از بطن ظاهرش عمیق‌تر شدم…

    کلماتش برام مثل نوری که هربار قلبم رو روشنتر می‌کنه …

    قدرت الله رو به رخم می‌کشه …

    توکل رو بهم یاد آوری می‌کنه …

    طعم عشقش رو زیر زبونم میاره …

    خلاصه دنیایی داریم باهم …

    و چند روز پیش این تیکه از آیه من رو بیشتر به فکر فرو برد

    وَلَا یحیطونَ بشی ءٍ مِنْ عِلمِهِ الّا بِما شاءَ

    توی ترجمه های معمول نوشته

    و به علم او جز آنچه خود خواهد، احاطه نتوانند یافت

    ولی ما شاگرد های استاد میدونیم،

    شاء از مشیت میاد نه از اراده !

    مشیت هم ،همون قوانین ثابت خداونده !

    خب ؟

    یعنی شما میتونی با استفاده از این قوانین توی مداری قرار بگیری که به علم خداوند دسترسی داری!

    علمی که این کهکشان رو خلق کرده!

    علمی که مدیریت این کهکشان براش آسونه!

    علمی که میگه عزت همش از منه!

    علمی که میگه

    روزی،ثروت،پول،دلار،یورو،طلا،شمش،از منه! دست منه!

    علمی که سلامتی دست خودشه!

    علمی که عشق دست خودشه!

    پس نتیجه میگیریم

    علم خداوند=سلامتی،عشق،ثروت و…

    و بازم هم طبق تئوری مدارها …

    ما باید از قوانین استفاده کنیم …

    و توی مدار دسترسی به علم خداوند قرار بگیریم

    بعد ایده های ثروت ساز میاد!

    بعد رابطه عاطفی فوق العاده میاد!

    بعد سلامتی میاد!

    بعد تجربه بهشت توی دنیا میاد!

    الگوش هم زندگی خودت استاد!

    استاد همش میگه من جون نکندم برای این نتایج زندگیم!

    من سختی نکشیدم!من پدرم درنیومده!

    من روی خودم کار کردم !

    بعد وارد مداری شدم که ایده ی ثروت ساز اومد!

    من بهش عمل کردم !

    روی باورهام کار کردم!

    وارد مداری شدم که رابطه عاطفی فوق العاده اونجا بود!

    و تموم نتایج فوق العاده ی دیگه استاد مثل نعمت سلامتی و جسم سالم و بدن فوق العاده …

    واقعا این آگاهی چقدر آدم رو روشنتر،امیدوارتر می‌کنه به آینده …؟

    احساسم بهم گفت این درک خودم رو که مطمئنا کامل نیست در حد عقل ناقص خودم هست با دوستان غارحرای خودم به اشتراک بزارم،منم لبیک گفتم…

    امیدوارم مفید واقع بشه

    من از همتون یاد میگیرم رفیق های بهشتی…

    مرسی که هستید وَوَوَ قلب فراوان

    خداوند حافظ استاد باشه که این جهان مجازی توحیدی رو بهمون هدیه داده برای رسیدن به توحید در تموم زمینه ها ….

    عاشقتونم

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 147 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1269 روز

      «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ»

      ﺁﻳﺎ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻳﺪ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﻭ ﻋﺒﺚ ﺁﻓﺮﻳﺪﻳﻢ، ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﻣﺎ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻧﻤﻰﺷﻮﻳﺪ؟(مومنون١١5)

      سلام و درود فراوان به سعیده عزیز و نورانی پروردگارم. الهی که حال دلت عالی عالی باشه و این نقطه آبی رو در بهترین زمان و مکان و شرایط دریافت کنی. دیروز داشتم تعهد قرآنیم رو مکتوب میکردم و رسیدم به این آیه و دوست داشتم برداشت شخصیم رو بنویسم امیدوارم که خداوند هدایتگرم باشه تا چیزی رو بنویسم که خیر باشه و در راستای بندگی کردن به درگاهش و از منفی‌ها و شرک ها اعراض کنم.

      «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ»

      ﺁﻳﺎ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻳﺪ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﻭ ﻋﺒﺚ ﺁﻓﺮﻳﺪﻳﻢ ، ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﻣﺎ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ نمیشوید؟

      نکته اولی که به ذهنم رسید قطعی بودن بازگشت به سوی خداست که بارها و بارها بر روی آن تاکید شده.‌ لزوم این همه تأکید بر بازگشت چیه؟ یه هشدار و یه یادآوری که ای انسان یه بازگشت داری ، به فکر زمان بازگشتنت باش. وقت داره تموم میشه. و طبق آیات زیادی در قرآن این موضوع تاکید شده که یه حساب و کتابی بین خداوند و بندگانش هست. (اینجا جاییه که همه در مورد عدالت خداوند و تعدی افراد به حقوق دیگران و حق الناس صحبت میکنن، من میخوام از زاویه دیگه ای به موضوع نگاه کنم) چرا خداوند باید حساب زمان و عمری که شخص گذرونده یا نعمت هایی که در اختیار داشته رو بده؟ خدایی که کریم،‌ رزاق، وهاب، رحیم و … است، چه لزومی داره حساب چهار قلم نعمتی که بنده اش مصرف کرده رو بگیره؟ حس میکنم خدا رو بهمون خوب معرفی نکردن. خداوند بینهایت نعمت به انسان بخشیده. از بین همه صفاتش فقط به این کلمه نگاه کن «وهاب» صیغه مبالغه از ریشه وَهَبَ است. شنیدی میگن فلان موضوع موهبت الهیه؟ موهبت یعنی چیزی که نشانه وهب هست بخشایشگری نعمات. خدایی که بینهایت بسیار بسیار بخشایشگری نعمات داره و میگه اگه بخواید نعمتهای منو بشمارید «لاتحصوها» از حساب خارجه، خب چرا باید الان برامون چرتکه حساب و کتاب بندازه؟

      برای درک بهتر این قسمت موضوع میریم به بخش اول آیه که خداوند می‌فرماید: أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا؟ ﺁﻳﺎ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻳﺪ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻋﺒﺚ ﺁﻓﺮﻳﺪﻳﻢ؟

      این سوال استفهامی یعنی ای انسان از خودت بپرس آیا مگه من خدا کار‌ بیهوده میکنم ؟ آیا تو رو الکی خلق کردم؟ آیا همینجوری اومدی یه چرخی بزنی و بری؟ آیا هیچ کار مفیدی قرار نیست بکنی؟؟ آیا حس نمیکنی یه ماموریت مهمی داری که باید انجامش بدی. چیزی خیلی بالاتر از حساب پس دادن تعداد تخم مرغها و سیب زمینی هایی که مصرف کردی. تو یه ماموریت داشتی که اگر انجامش ندی و تاثیرگذار نباشی توی جهان، باید حساب کوتاهی کردن در انجام مأموریت توحیدیتو پس بدی. خب اینجا من انسان میتونم بهانه بیارم خدایا تو هیچوقت مأموریت رو برای من تشریح نکردی یا اصلا از من نپرسیدی تو آیا توان انجام مأموریت رو داری؟ یا آیا اصلا دوست داری بری ماموریت … رئیس من که بنده خداست و همه شرایط منو نمیتونه درک کنه از من سوال می‌پرسه حمید فلان روز شرایطش رو داری بیای شیفت ؟؟ فکر کنم شرایط کار خودتون هم همین باشه اون مسئول شیفت یه جاهایی برای چیدمان نوبت و وظایف افراد باید یه کمی با افراد تعامل کنه. حالا خدایی که منو خلق می‌کنه آیا بدون درک شرایط و توان من میخواد بهم مأموریت بده؟؟

      خداوند در جایی میگه «لا یکلف الله نفساً الا وسعها» خداوند بیشتر از توان کسی ازش تکلیف نمیخواد. یا میگه «ان مع العسر یسرا» یعنی به همراه سختی آسونی هست، یعنی این در حد توئه ، اونقدری هست تو از پسش بربیای. بیشتر از توانت نیست. از طرفی مکرر جاهایی هست که انسان حق انتخاب داره. بهترین مثالی که میتونم بزنم اینه «لا اکراه فی الدین» ای انسان، تو حتی در پذیرش دین هم مجبور نیستی ، و حق انتخاب داری.

      آیا خداوندی که اینقدر با بنده اش تعامل می‌کنه ، بیشتر از توانش تکلیف نمیخواد، در حد توانش بهش کار میده، و همیشه و همیشه بهش حق انتخاب میده آیا این خدا بدون اینکه بهم حق انتخاب بده و توان منو بسنجه ماموریت داده؟؟ چطور ممکنه؟

      به نظرم میرسه قبل از خلقت این جسم خاکی، و زمانی که ما روح بودیم خودمون از خداوند درخواست کردیم ما رو به جهان بفرست تا فلان مأموریت بزرگ رو انجام بدیم ولی وقتی اومدیم مشغول بازی شدیم و زمانمون تموم شد و بخشی از گسترش و تکامل جهان که ماموریت ما بود انجام نشد. من خودم انتخاب کردم بیام به این جهان برای انجام دادن ماموریتی چون مطمئناً حق انتخاب داشتم. خداوند به زور هیچی رو به بنده اش تحمیل نمیکنه. همیشه به بنده اش حق انتخاب میده، حتی برای دریافت هدایت و دریافت نعمتها، مطمئنم اینجا هم حق انتخاب داشتم. ولی چون قبل از خلقت حافظه ای نداشتم الان نمیتونم بیاد بیارم. (حافظه مختص جسم خاکی ماست، روح انسان یه میل و گرایش و ارتباط دائمی با خداوند داره پس همیشه از خداوند اطلاعات میگیره نیازی به حافظه نداره)

      اینقدر پر حرفی کردم الان برای نتیجه گیری پایانی کمرم رگ‌ به رگ میشه (کلی ایموجی خنده و دست تو پیشونی)

      نتیجه گیری پایانی اینکه ما حق انتخاب داشتیم همون‌جوری که خداوند همیشه بهمون حق انتخاب میده، خودمون انتخاب کردیم به این جهان بیایم تا یک ماموریت توحیدی رو به انجام برسونیم، ماموریتی در حد توان ماست، و متعلق به ماست و باید به انجام برسه در راستای گسترش و تکامل جهان، و چون من خواستم که انجامش بدم اگه انجامش ندم باید پاسخگو باشم. پس قطعاً خداوند ما رو عبث و بیهوده خلق نکرده. بجاش ما درگیر چی هستیم؟ رنگ‌ ماشین و متراژ خونه و مدل کفش و شلوار و تعداد کاغذهای رنگی …

      در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی و خداوند یاور تو در انجام مأموریتت باشه. قلبت منور به نور هدایت قرآن.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1283 روز

        بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

        رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ ۙ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ(37نور)

        لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَیَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ(38نور)

        حمیدِحنیف عزیز،سلام

        سلام به آتشنشانِ ابراهیم نشانِ عباسمنش دات کام.

        منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.

        از خداوند سپاسگزارمممم بینهایت برای اینکه بنده ی حنیفش،من رو مورد لطف و عنایت قرار داده و سخاوتمندانه آگاهی های قرآنیش رو باهام به اشتراک میزاره…

        ممنونم ازت حمید جان،بینهایت …شیرینیِ درک آیه های قرآن اینقدر زیاده که هربار من رو ناک اوت و به سجده میندازه…

        این کامنت رو درحالی برات مینویسم تازه سر از سجده ی شکر برداشتم ، چادر نمازم هنوز سرمه،قرآن جلوم بازه …

        چرا اینو میگم ؟

        برای اینکه همین نیم ساعت پیش،خیلی مثبت نبودم،کلی کار ریخته بود روی سرم ،و دست تنها بودم،خیلی هم دلم میخواست کامنت بزارم و وقتی نبود …

        سپردم به الله

        یکم کنترل ذهن برام سخت شده بود،اما یاد گرفتم که بگم سعیده همین یک ساعت ،همین چند دقیقه تلاش کن ذهنت رو کنترل کنی،بعد همه چیز خود به خود درست میشه …

        از اسماالحسنی کمک گرفتم و آیه الکرسی …

        بعد خداوند ٣تا نقطه‌ی آبی برام فرستاد که بسیار بهبود داد فرکانس هامو…

        دیگه داشتم کم کم مثبت میشم که …

        یک تماس تلفنی برقرار شد و خداوند از طریق بی نهایت دستانش برام وقت آزاد کرد …

        چیزی که فقط از خدا برمیومد و لاغیر…

        این شد که باز هم از قدرتش من رو به سجده ی شکر انداخت …

        هرچند که…

        از دست و زبان که بر آید

        کز عهدهٔ شکرش به در آید

        اِعملوا آلَ داودَ شکراً وَ قلیلٌ مِن عبادیَ الشکور

        بنده همان به که ز تقصیر خویش

        عذر به درگاه خدای آورد

        ور نه سزاوار خداوندیش

        کس نتواند که به جای آورد

        ====================

        حمید عزیز،برام از برکت آگاهی های قرآن نوشتی ،از خداوند کمک می‌خوام تا از هدایت های خودم برات بنویسم

        تا اول به درک بیشتر خودم کمک کنه ،و بعد دعا میکنم برای شما هم مفید باشه …

        دوسه روز پیش،بعد از نوشتنِ چند صفحه شکرگزاری دلچسب،بازهم احساسم من رو به خوندن نماز شکر هدایت کردو من لبیک گفتم و با جریان هدایت هماهنگ شدم….

        بعد نماز از خداوند طلب هدایت کردم ،ازش کمک خواستم تا هرچه زودتر من رو وارد محیط ایزوله ای کنه که غرق توحید باشم .

        گفتم ازت خودت رو میخوام،زندگی توحیدی ،عشق توحیدی،ثروت توحیدی…

        می‌خوام تموم زندگیم من رو فقط یاد شما بندازه …

        قرآن رو باز کردم و به آیه 46سوره نور برخوردم :

        لَقَدْ أَنْزَلْنَا آیَاتٍ مُبَیِّنَاتٍ ۚ وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ

        همانا ما آیات و ادله بسیار روشن فرستادیم. و خدا هر که را خواهد به راه راست هدایت می‌کند.

        درک خودم این بود که خدا از من مشتاقتره برای هدایت من ،و خودش داره میگه این همه آیه روشن بهت نشون دادم که من حتما هدایتت میکنم …

        بعد گفتم اوکی خدای قشنگم ،من درخواست هدایت کردم،شما هم لبیک گفتی …

        حالا بگو چیکار کنم؟قدم بعدیم رو بگو الله

        هرچی گفتی بروی چشمم

        تسلیمم تر از هر تسلیمم

        و برای بار دوم قرآن رو باز کردم و اینبار آیه ١6 سوره کهف

        وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقًا

        و [پس از مشورت و گفتگو با یکدیگر چنین گفتند:] اکنون که از آنان و آنچه غیر خدا می پرستند، کناره گرفته اید، پس به این غار پناه گیرید تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند و در کارتان آسایش و آسانی فراهم آورد.

        به لطف الله ،پیام آیه کاملا واضح برام روشن شد،که خداوند ازم میخواد اون مهاجرت صغری رو پیگیر باشم،و برم توی غار تنهایی خودم و ازونجا برام گشایش و رحمت حتما میاد !

        اوکی !اینم دریافت شد!

        اما چه جوری …؟

        پروسه انتقالی من،به طرز معجزه وااار داشت پیش میرفت،که بازهم با یک شرک کوچیک خودم،که بعدا متوجهش شدم که باز قدرت از خدا گرفتم دادم به بنده هاش،متوقف شد!

        بهش گفتم ببین الله ،من حتی برای توی غار رفتن به شما محتاج و فقیرم!

        من ازت معذرت می‌خوام برای تموم ویژگی های انسانیم،برای فراموش کاربودنم،برای ناسپاس بودنم،برای کفور شدنم

        من محدودم،شما نامحدودی

        من ضعیفیم ،شما قدرتمندی

        قدرت دست شماست

        شما میگی برو توی غار،منم میگم چشم

        ولی کاری از دست من برنمیاد،خودت باید درستش کنی …

        و برای بار سوم ،با یک صورت خیس و یک قلب باز شده و احساس تسلیم و فقیر بودن قرآن رو باز کردم و هدایت شدم به این آیات بی نظیر سوره شعرا درمورد نجات نوح و اهل ایمان توسط خداوند :

        قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ

        نوح گفت: پروردگارا، قوم من سخت مرا تکذیب کردند.

        فَافْتَحْ بَیْنِی وَبَیْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِی وَمَنْ مَعِیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ

        اکنون میان من و آنها جدایی بیفکن؛ و مرا و مؤمنانی را که با من هستند رهایی بخش

        فَأَنْجَیْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ

        ما، او و کسانی را که با او بودند، در آن کشتی که پر (از انسان و انواع حیوانات) بود، رهایی بخشیدیم!

        ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِینَ

        آنگاه باقى‌ماندگان را غرق کردیم.

        إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَهً ۖ وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ

        همانا در این (نجات مؤمنان و هلاک کافران قوم نوح) آیت عبرتی است، و اکثرشان ایمان نیاوردند.

        وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ

        و همانا خدای تو خدای بسیار مقتدر و مهربان است.

        ببین یک نکته که همین الان نظرم رو جلب کرد رو اول بنویسم!

        دعای حضرت نوح،خطاب به رب! به صورت مفرده!

        اما جوابی که به این دعا میاد به صورت ما و استفاده از سیستمه!

        یعنی خداوند از طریق دستانش،سیستمش،قوانینش

        این نجات رو برای اهل ایمان و عذاب رو برای کافران ایجاد می‌کنه که طبق قانونمندی جهانه!

        و باز در انتها داستان نجات در آیه ١٢٢ از ویژگی مقتدر بودن و عزیز بودن رب میگه!

        باز میرسیم به توحید !

        قدرت دست یکیه!دست فرمانرواست !

        حالا شما درخواست می‌کنی!

        خداوند از طریق بی نهایت دستانش می‌تونه درخواستت رو اجابت کنه

        نباید بشینی با ذهن منطقی تحلیل کنی چه جوری! این باعث میشه دست خدارو با پیش فرض هات ببندی !

        مثلا یک رابطه عاطفی توحیدی میخوای؟

        درخواستشو بده! ولی نگو حتما با اون آدم!

        یک ثروت بی نهایت میخوای ؟

        درخواستشو بده! نگو فقط از طریق این شغل!

        مهاجرت میخوای ؟

        درخواستشو بده!ولی نگو حتما اون شهر!اون کشور!

        خداونده که دید هلیکوپتری داره و می‌دونه چی برای ما خوبه نه ذهن منطقی ما !

        و این خداونده که درخواستت رو اجابت می‌کنه و بعداز طریق سیستم کارها انجام میشه !

        نکته بعدی خداوند میگه توی داستان نجات و عذاب نوح و قومش إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَهً ۖ

        اینجا ی نشانه ست،اینو دریاب ….

        خب من اینو گرفتم که خدا میگه من نجاتت میدم،اما باز ذهن منطقی من می‌گفت چه جوری ؟اون اتفاق چه جوری میخواد رخ بده؟فلانی چه جوری میخواد از زندگی من بره؟یا چه جوری همون‌طور که نوح نجات پیدا کرد،منم بدون هیچ دردسر نجات پیدا کنم ؟چه جوری من ایزوله میشم؟

        قرآن رو بستم و از دوازده قدم هدایت خواستم …

        دوازده قدمی که جمله به جمله ی استاد برگرفته از آیات قرآنه و من رو همیشه مست و مسخ و مدهوش می‌کنه …

        هدایت منو برد جلسه 5 قدم ٩،ده دقیقه آخرش …

        و من باز هم ناک اوت این بینظیری هدایت شدم و صحبت های استاد …

        بچه ها،قرآن رو شما مطالعه کنید،گفتم بهتون،آیه های عذاب هیچ وقت ،هرگز ترو خشک رو باهم نسوزونده ها!که بیایم بگیم مومنان هم گرفتار اون برنامه و بدبختی شدند!ولی بلایی سرشون نیومده!نه بابااصلا نشدند گرفتار اون داستان!

        اون موقعی که عذاب نازل شده،قبلش اونا رفتن ازون منطقه

        نه اینکه توی اون منطقه مونده باشند،بعد عذاب اومده باشه،بعد پدرشون درومده باشه،بعد اون کافران مرده باشند،اینا در حد زنده بودن دیگه دووم آورده باشند!اصلا نبودند تو منطقه ی عذاب،دیگه چه جوری خدا باید قانون رو به ما بگه؟نبودند تو منطقه ی عذاب اصلا!

        این نبوده که،ابراهیم چاقو رو بزاره،گلوی اسماعیل رو ببره،بعد مثلا اسماعیل بیفته اون گوشه،بعد یهویی معجزه آسا،گلو برگرده،خون برگرده،اسماعیل زنده بشه!نههه!قبل ازینکه کار به اینجا برسه،گوسفند رو فرستاده الهام کرده که اینو جاش قربانی کن!تو سربلند بیرون اومدی!

        اینارو درک کنید،اینا قوانین رو داره توضیح میده

        ================================

        وَ لِلّٰهِ الْحَمْدُ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَىٰ مَا هَدانا، وَلَهُ الشُّکْرُ عَلَىٰ مَا أَوْلانا

        حمید عزیزم ،نمیتونی حالم رو توصیف کنی بعد ازین هدایت های پشت هم …دقیقا شبیه تعبیر شما شده بودم …یک سطل کوچیک در مقابل فشار آب آبشار …

        اگر بدونی من چقدر توی خونه بالا و پایین پریدم و جیغ کشیدم از خوشحالی:)))))))

        خداروشکر که همسایه های خوبی داریم :))))

        وگرنه الان از بیمارستان زارع ساری میومدن دنبالم :)))))

        راستی یادم رفت اول کامنتم برات بنویسم آماده ی یک کامنت طولانی باش:))))

        الان دیگه خیلی دیره :))) خیلی :))))

        امیدوارم این وقتی که گذاشتی و لطف کردی نوشته های یک عدد جوجه توحیدی 5٨5روزه رو خوندی ،برات کمی فایده هم داشته باشه …

        ببخشید که نمیتونم کوتاه بنویسم :)باید حق مطلب ادا میشد!

        خدایا شکرت برای تموم وعده های نجاتت…برای تموم اجابت هات …برای بهشتی که تو مدار های بالای خیلی نزدیک مشتاقانه منتظرمه….

        خداروصدهزار مرتبه شکر برای این احساااس عمیق خوشبختی …

        برات بهترین هارو آرزو دارم بنده ی توحیدی خدا ،مرسی که هستی و مرسی که برام مینویسی

        الهی در بهترین زمان و مکان به دستت برسد!

        به پایان آمد این دفتر،حکایت همچنان باقیست

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
        • -
          حمید امیری Maverick گفته:
          مدت عضویت: 1269 روز

          قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ»

          ﮔﻔﺖ: هرگز (ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ)، یقیناً ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم بهمراه ﻣﻦ ﺍﺳﺖ، ﻣﺮﺍ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ.(62شعراء)

          سلام و درود به سعیده جان نورانی پروردگارم. انسان بینظیر و گرانقدر و فرشته نجات.

          اگه بهتون بگم کامنتتون منو ناک اوت کرد و انداخت گوشه رینگ اغراق نکردم. نمیدونم چقدر طول کشید تا خوندمش، چند بار وسطش مکث کردم، کلی اشک ریختم و آخرش هم پاشدم شروع کردم به راه رفتن.

          از این همه لطف و محبت شما بینهایت سپاسگزارم سعیده عزیزم، واقعاً از بیان احساس قلبیم نسبت به شما انسان موحد عاجز و ناتوانم. «آنکه او عالم سرّ است بدین حال گواست»…

          بینهایت تحسینتون میکنم.

          بذار از اول کامنتت یکی یکی جواب برات بنویسم، امیدوارم خداوند هدایتم کنه چون واقعا الان به کمک و هدایتش نیازمندم. کامنت بسیار زیبا و شگفت انگیزی بود و واقعاً پاسخ نوشتن به این کامنت نیاز به هدایت داره. آیات 37-38 سوره نور بسیار شگفت انگیزه برام چون چندین بار بهش هدایت شدم سر موضوعات متفاوت واقعاً آرامش بخش بوده برام.

          امشب بابت موضوعی از خداوند درخواست هدایت کردم و به سوره شعرا هدایت شدم و به این آیه ابتدایی کامنت. اونجایی که اصحاب موسی (نه افراد عادی بنی اسرائیل؛ بلکه اصحاب نزدیک به موسی هم از دیدن لشکر فرعون روحیه شون رو باختن) موسی در اوج آرامش و ایمان و عزت نفس از موضع قدرت صحبت می‌کنه و با اطمینان میگه: «إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ» خیلی برام درس داشت و واقعاً برای اون موضوعی که میخواستم هدایتم کرد.

          این قسمت از دیباچه گلستان، خیلی زیبا و شیرین و تاثیر گذاره.

          منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکراندرش مزید نعمت…

          واقعاً ازت متشکرم…

          من هر چقدر شما رو تحسین کنم بازم حق مطلب ادا نمیشه برای یک انسان بینظیر و موحد که در هر مرحله از زندگیش به مسئله میخوره و از صبر و صلات کمک میگیره و با قرآن هدایت میشه. آیا این به جز عمل کردن به آیه وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ هست ؟؟

          واقعاً چقدر به خوندن این قسمت از گلستان احتیاج داشتم: _(از دست و زبان که بر آید،کز عهدهٔ شکرش به در آید،

          اِعملوا آلَ داودَ شکراً وَ قلیلٌ مِن عبادیَ الشکور

          بنده همان به که ز تقصیر خویش، عذر به درگاه خدای آورد،

          ور نه سزاوار خداوندیش،کس نتواند که به جای آورد.

          در ادامه کامنت تون یه جمله نوشته بودین و یه باور شگفت انگیز که واقعاً منو میخکوب کرد ، باوری که از آیه شریفه سوره نور دریافت کرده بودین لَقَدْ أَنْزَلْنَا آیَاتٍ مُبَیِّنَاتٍ ۚ وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ اینکه «خدا از من مشتاقتره برای هدایت من» تحسینت کردم و گفتم واقعاً تو بینظیری، واقعاً تو بینظیری ، به عزت و جلالش قسم همینطوره. «خدا از من مشتاقتره برای هدایت من».

          آیا خود عظمت قرآن اثبات کننده این باور نیست؟

          از آیه 16 کهف نوشته بودین، من چند بار هدایت خواستم برای رسیدن به خواسته هام هدایت شدم به این آیه. انگار خداوند میخواست بهم بگه توی سایت لیزر فوکوس وقت بذار تا هدایتت کنم به مدار خواسته هات به صورت طبیعی و ساده. همون جوری که توی آیه 46 سوره نور هم از یشاء استفاده شده.

          در ادامه این آیه زیبا رو برام نوشته بودی از سوره شعرا که چقدر دوستش دارم «وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ» شش بار تکرار شده و با حروف تاکیدی مطرح شده توی این سوره که(همانا رب تو ، به یقین همان پیروزمند بخشایشگر است)

          در ادامه از نجات نوح و اصحاب درون کشتی گفتی و در ادامه از قدم نهم (که البته چقدر منو مشتاق می‌کنی برای ادامه دادن دوازده قدم) یه جایی توی قدم پنجم یا ششم فکر میکنم استاد میگه خدا هیچوقت تر و خشک رو باهم نمی‌سوزونه. دریافت همین یه آگاهی انگار منو چندین پله بالاتر برد و بخشی از ترمزها رو آزاد کرد. یادمه یبار سر موضوع مسائل مالی از خداوند درخواست کمک کردم ، توی یه روز به سه داستان مختلف هدایت شدم که هر سه تا یه قانون الهی رو میگفتن. اونم اینکه خداوند هیچوقت تر و خشک رو با هم نمیسوزونه و همیشه و همیشه اهل ایمان رو نجات میده. یبار هدایت شدم به ماجرای نوح و قومش ، یبار لوط و قومش و فرمان الهی که در لحظه وقوع عذاب اومده و اهل ایمان رو نجات داده و آخرین مورد در مورد پیامبر اسلام که مشرکین میگن ای محمد، اگه شما بر حق هستی از خدا درخواست کن بارانی از سنگ بر ما بباره. و در پاسخ خداوند به پیامبر میگه: تا زمانی که تو پیامبر در بین امت حضور داری عذابی نمیاد.

          گفتم خدایا بهتر از این نمیشد، الان دیگه خیالم راحته، عذاب برای اهل ایمان نیست. خب شرایط بد اقتصادی هم یه نوع عذابه، هر چقدر اوضاع اقتصادی جامعه خراب بشه اهل ایمان درگیرش نمیشن. خدا اهل ایمان رو نجات میده.

          و الان هم شما به زیبایی ماجرای نجات نوح و عملکرد سیستمی جهان رو توضیح دادین برام. بسیار زیبا بود. و همینطور مثالهای استاد عباس منش.

          سعیده گرانقدر ، شما این کامنت رو 14 مرداد نوشتی و من غروب 18 مرداد دریافتش کردم. تائید درخواست شما که در بهترین زمان و مکان دریافتش کنم. باور کن همینطور شد. الان بهترین زمان دریافتش بود چون احساسم عالی بود. 14 مراد من بوشهر بودم، کلی کار داشتم. ولی الان توی غار حرای تنهایی خودم توی عسلویه هستم.

          واقعاً خداوند به درخواست اهل ایمان پاسخ میده منتها من خودم احساس لیاقت نمیکنم که خودمو رو اهل ایمان به حساب بیارم.

          ازت متشکرم سعیده عزیزم. واقعاً این کامنت بینظیر و شگفت انگیز بود. سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم.

          الهی که به مدار دریافت خواسته هات برسی، به راحتی و به زیبایی ، و به صورت طبیعی. الهی که همیشه روی شونه های خداوند باشی و از بینهایت نور هدایت رب العالمین بهرمند باشی. بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و شادکامی و سلامتی و طول عمر دریافت کنی.

          فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
        • -
          فهیمه زارع گفته:
          مدت عضویت: 2971 روز

          سلام به سعیده عزیز

          سعیده پرشور ونشاط وتوحیدی سعیده جان خداراسپاسگزارم که به کامنتی که برا حمید حنیف عزیز نوشته بودی هدایتم شدم شاید چون صبح از خدا هدایت خواستم آخه میدونی من قبلش تو سایت بودم داشتم فایل چرا ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد را گوش میدادم نمیدونم چی شد رفتم بیرون دوباره وارد شدم وبه کامنت شما رسیدم سعیده جان باهرهدایتی به آن اشاره کردی وآیه هایی که آوردی اشک ریختم میدونی سعیده حسم بهم گفت خدا داره از زبان بنده توحیدیش سعیده شهریاری جواب میده ازت بی نهایت ممنون وسپاسگزاروجودتم وممنون که نوشتی

          سعیده عزیز بهترینها را از رب العالمین برات آرزو دارم وانشاالله به زودی زود به یاری الله در زمان مناسب انتقالیت هم درست بشه وآنچه دوست داری برسی بقول سعیده شهریاری ،شاگرد زرنگ وتوحیدی سایت استاد عباس منش بوس به کله خوشگل وصورت ماهت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        صدیقه شریعتی گفته:
        مدت عضویت: 1963 روز

        سلام بهترین برادر

        سلام توحیدی ترین داداش

        سلام حمید حنیف عزیز

        چقدر کامنتهاتو دوست دارم

        چقدر قشنگ بیرون میریزی معنی و مفهوم آیات رو

        چقدر حس خوبیه وقتی میفهمی خدای وهاب برای تخم مرغ ها و سیب زمینی هایی که خوردی ازت حساب نمیگیره .

        اتفاقا دیشب توی باغمون داشتم به آسمون نگاه میکردم

        این روزا خیلی با آسمون حرف دارم

        که چطور خدا اون بالا نگهشون داشته و گفته اصلا هم برام کار سختی نیست

        چطور اون همه ستاره اون بالاست و من فقط یک بخش خیلی خیلی کوچیک رو میبینم اون هم فقط از منظومه شمسی .

        چه میلیونها ستاره هست که من اصلا دسترسی ندارم به دیدنشون

        بعد به خودم گفتم واقعا این ستاره ها چه ماموریتی دارن تو این جهان .

        و تنها جوابی که پیدا کردم این بود که خداوند هیچ چیزی رو عبث و بیهوده نیافریده ولی منی که ماموریت خودم رو نتونستم پیدا کنم چجوری می‌خوام برسم به اینکه ستاره ها چرا خلق شدن .

        نمیدونم چرا اینجور مواقع هیچ صدایی نمیاد یا من کر میشم و هدایت الله رو نمیشنوم .

        حمید حنیف ،برادر خوبم نمیدونم چطوری ازت تشکر کنم برای اینهمه روشنگری که با کلامت داری .

        خداوند در همه حال یار و یاورت باشه .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        الهام حامد گفته:
        مدت عضویت: 2858 روز

        سلام میکنم به تو برادر توحیدیم،

        از اون روز که این کامنت رو برای سعیده عزیزم نوشتی تا الان چندین بار اومدم و خوندمش و لذت بردم و لذت بردم و لذت بردم و بارها و بارها به آگاهیم اضافه شد، بدون اغراق احساس میکنم یه دریچه ای تو قلبم به سمت نور تا بینهایت باز شده،

        ممنونم ازت که می‌نویسی دوست توحیدی من، واقعا کمه فقط ازت تشکر کنم، فقط خدا می‌تونه جبران کنه این نشر آگاهی های زیبا و معنوی رو، انشاءالله خدا برات جبران کنه، همیشه کامنت هات رو دنبال میکنم و بهره مند میشم ازشون، امان از این ترس‌ها و شرک های وجودمون که راه رو به روی خودمون بستیم و اجازه نمیدیم به خودمون که حرکت کنیم تا بتونیم ماموریتمون رو از ورود به این دنیا به انجام برسونیم،

        باز هم ازت تشکر میکنم حمید عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      جواد یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2734 روز

      سلام خانم شهریاری

      چقدر فرق کردین با اون روزی که میگفتین بزنم کارمندی رو ول کنم برم در مغازه شوهرم حالا همکار یا شاگرد بشم کار کنم الله اکبر

      پس نگین هیچ قدمی برنداشتین همین که رفتین اون دوره رو خریدین حتی اگه تا حالا مثل اون جسارتا اکبری و اصغری باهاش برخورد کردین به این معنیه که قدم اول رو برداشتین و من میخام اینو بهتون بگم شاید اصلا اون چیزی که دنبالش هستین توی اون دوره نباشه

      یعنی شما حالا رفتین به لر دلیلی اونو خریدین اما ته قضیه متوجه میشین که نه اون اشتیاق سوزان رو بهش ندارین

      من میخام براتون مثال بزنم

      شده یک کتاب رو خریده باشین بعد مثل دختر من از همون جلو مغازه سوار ماشین که میشه تا در خونه تمومش میکنه میگه بابا یکی دیگه برام بخر ، بزنین بخونین تمومش کنید بزارینش کنار

      هزار بار حتما

      اینجا هم اون اشتیاق اگه میبود شما هدایت میشدین به اون محتویات دوره

      پس شاید بنا به اهرم رنج و لذت هنوز رنج ندانستنش بر لذت دانستن چیره نشده درست

      اما گاهی بدون تغییر آنچنانی هم میشه در همون حوزه کاری خودتون یه حرکتهای باحال بزنین مثل اون پیشنهاد که یکی دو هفته پیش سید علی خوشدل داد که انصافا من بهش احسنت گفتم

      خیلی خودتون رو نخورین مهم حال خوشه که الحمدالله دارین

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1283 روز

        آقاجواد عزیز،سلام و دروووود

        بی نهایت سپاسگزارم که وقت گذاشتید و برام نوشتید …

        حقیقتا من خودم تغییر فرکانسی رو کاملا حس میکنم،گاها میرم کامنت های قبلیم رو میخونم،به خودم میگم حالا واجب بود هرچی به ذهنت میومد بنویسی؟واجب بود انقدر صادقانه کامنت بزاری؟انقدر شفاف از هر قدمت بگی…؟

        بعد میگم آره سعیده …لازم بود …لازم بود …

        اگر اون قدم های قبلی برداشته نمیشد …اگر اون جسارت به خرج داده نمیشد …

        الان شما اینجا نبودی !

        آقای یوسفی عزیز،بی نهایت ممنونم از کامنتتون…هم آگاه تر شدم،هم کلی به اصغری و اکبری خندیدم،خدااا خیررتون بده:))))))))

        الهی که هر روزتون پر از معجزه های من حیث لایحتسب باشه…

        در پناه الله درکنار خانواده،غرق احساس عمیق خوشبختی باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2223 روز

      به نام خدای بخشنده ی مهربان

      سلام عشقم سلام به سعیده سعیده ی سایت الهی

      دختر یه راهکار بهت میدم مثل فشنگ عمل میکنه.

      برو یه دوره مقدماتی از دوره ای که تهیه کردی رو حضوری ثبت نام کن یا معلم خصوصی بگیر. بعد ببین چطوری مثل تراکتور میفتی روی دوره و اون رو ناکوت میکنی.

      این رو از اونجایی میگم که من خودم رو خوب میشناسم، تو این مسئله تا زور بالا سرم نباشه تکون نمی‌خورم. این رو امتحان کن و از نتایج شگفت انگیزش برامون بنویس.

      عاشقتم فرشته نجات، سعیده مهربونم.

      ان شاءالله خدا تو در یه موقعیتی قرار بده که هر کی تو را ببینه ازت شیرینی بخواد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1283 روز

        سلاااام رضواااان جوووونم …سلااااام هم کلااااسی …سلااااام یار غار حراااا…سلااااام بغل دستی قشششنگم …

        چه شوددد هرچهه شود…،بغل دستی من تووو بااااشی؟

        مرررسی عزییزدلم …مرررسی

        دقییقا من اون آدمیم که اگر زور بالاسرم باشه مثل موشک رشد میکنم به سمت بالا …

        ولی به قول استاد ما باید قبل ازینکه جهان مجبورمون کنه …وقتی اوضاع عالیه …خودمون تغییر کنیم….

        پاشنه ی آشیلمه دیگه …پاشنه ی آشیلمه…

        تغییر بدون کتک :) پاشنه ی آشیلمه

        باید بیشتر و بیشتر روی خودم کااار کنم ….

        بِببین همینجوری که داشتم باهات حرف میزدم،یک نصف نارنگی از زیر میز رد کردم برات،صحیح و سالم بگیرش تا کسی نفهمید :)))))))))

        (پناه میبرم به خدا از شر بوی نارنگی و شامه ی قویِ آقا اسداله:))))

        عاشقتم باشه ؟

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      سعيده رضايى گفته:
      مدت عضویت: 2004 روز

      سلااااااااام و عشق و هزارتا قلب بالارونده خدمت دوست جون نازنین شیرینم.

      دختر کجااااییی تو؟ چرا چند روزه نیستی؟ جات خیلی سر کلاسها خالیه. درسته هر گلی یه بویی داره ولی باور کن این کلاس بدون سعیده شیطون و شاگرد اول برام صفا نداره. خیلی تو فکرتم و هی میگم نمی دونم کجاست داره چیکار میکنه. شاید تمرکزی داره روی یه چیزی کار میکنه تا بعدش بیاد با نتیجه سورپرایزمون کنه.

      باور کن هر فایلی می اومد دنبال کامنتت می گشتم ولی مشترک مورد نظر در دسترس نبود که نبود….

      فکر دل ما رو هم بکن که از دوریت لک زده. بشکن قفل این سکوتو. بیا با انرژی نابت دوباره رنگ و بو بده به این غار حرا.

      نمی دونم این کامنت تایید میشه یا نه اما من به هر حال فرکانس قوی همدلی و رفاقت واست فرستادم و برات آرزوی سلامتی و دلخوشی و قوت قلب می کنم در هر شرایطی که هستی عزیزدلم.

      امیدوارم در بهترین زمان بهترین تصمیم رو بگیری و بهش قدرتمندانه عمل کنی. نور ایمانت هر روز پرفروغتر و تنور دلت گرم به توحید.

      دلتنگتم خواهر. و عاشق عکس پروفایل زیبا و دلنشینت.

      آن سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1283 روز

        به نام خداوند جان وخرد

        کزین برتر اندیشه برنگذرد

        سلام به رفیقِ جانم،سلام به نورِ پروردگار

        سلام از تلاش آگاهانه سعیده برای دریافت هدایتِ صلات در سایت

        تلگرافت در بهترین زمان و مکان به دستم رسید رفیق بهشتی

        از نور و عشق و زیبایی بی حدو حصرت سپاسگزارم

        ی وقتایی آدم لازمه یک گوشه ی کلاس بشینه و از بقیه ی شاگرد زرنگ ها یاد بگیره …

        ی وقتایی لازمه برای یک جهش و گام خیلی بزرگ …ی خیز به عقب برداری و بعد بپری …

        ی وقتایی به سکوت نیازه برای برنامه ریزی یک شلوغ بازی حسابی ….

        سعیده جانِ دلم،مشترک مورد نظر داره کم کم در دسترس میاد …

        نمیدونی چه اشتیاقی دارم برای نوشتن …

        نمیدونی چقدرررر دلتنگتونم …

        نمیدونی ….نمیدونی …

        دوستت دارم رفیق …

        ارزش این کامنتی که ازت دریافت کردم به کلمات نمیان سعیده

        من خیلی خوشبختم که رفیق های بهشتی مثل شما دارم

        و این احساس خوشبختی رو با هیچی عوض نمیکنم !

        ممنونم ازت سعیده،بی نهایت بی نهایت

        به امید دریافت یک تلگراف بهشتی دیگه از تو …

        به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت

        قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2223 روز

      وَلَا یحیطونَ بشی ءٍ مِنْ عِلمِهِ الّا بِما شاءَ

      سلام سعیده جانم، سلام بر بنده ی موحد و مومن و خداجویم

      امروز دوباره هدایت شدم به خواندن کامنت و انگار چیزی های جدیدی به اون اضافه کرده بودی. عجیب است نوشته ای که دیشب خواندی با نوشته ای که الان خواندم از زمین تا آسمان فرق داشت.

      خواستم بگم عاشقتم، الحق شاگرد زرنگه و بازیگوش استادی.

      خدایااااااااااااا این سعیده ما به نهایت سعیده شدن برسان.الهی آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1825 روز

      هزاران سلاااااااااااااااامممممم و سلامتی برای سعیده جان

      خواهر خوبم

      وقتی کامنت قشنگتو خوندم مثل همیشه متعجب شدم از قوانین ثابت و ناب الهی نه تعجب از روی سورپرایزشدن نههههه ، تعجب از روی دقیق بودن قوانین ….

      راستش من دیروز خودمو متعهد کرده بودم فقط بشینم آیه الکرسی بخونم و به خودم گفتم حداقل 50 تا 70 بار باید بخونم اینقدر که بتونم حداقل بخش کوچکی از عظمتشو با قلبم درک کنم…..

      وقتی رسیدم به کامنتت متحیر شدم از نشونه های خدا…

      اتفاقا دیروز تو کامنتی به سعیده جان رضایی همینو میگفتم که زبان خداوند، زبان نشانه هاست…

      و..

      در نهایت ممنونم ازت خواهر گلم برای اینکه نشانه ایی بودی از سمت خداوند برام..

      و سپاس بابت کامنت پر محتوات..

      منم دیروز هر چی آیه الکرسی رو خوندم به یک چیز میرسیدم

      توحید و توحید و توحید…

      دوست قشنگم برات

      سراسر عششششق

      سراسر نووووور

      سراسر آرامش

      سراسر موفقیت های مالی و حالی و عالی

      رو از درگاه حق طلب میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سیده سمانه لایق گفته:
      مدت عضویت: 3322 روز

      سلام بر سعیده جان شهریاری

      احسنت

      بهت تبریک میگم برای اینکه خوب رو خودت کار کردی‌‌‌…

      سپاسگزارم برای کامنتهای فوق العادت..

      از خدا هم سپاسگزارم برای اینکه بواسطه حرفهات وتغییراتت منو آگاه کرد.‌

      ازت میخوام بنویسی همیشه تا دستی بشی برامون از دستان خدا و ازاین بابت هم از خدا وهم از شما سپاسگزارم.

      استاد یه تبریک و تحسین و سپاسگزاری ویژه هم شمادارین برای تربیت این چنین شاگردهایی…

      عجب دوره ایه این دوازده قدم که اینجور شاگردهایی تربیت کرده …من ندارمش…ایشالا که بزودی تو مدارش قرار بگیرم

      استاد بینظیرید…خدا حفظتون کنه..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    یگانه بانو گفته:
    مدت عضویت: 770 روز

    سلام به همه دوستای همفرکانسی و این جمع گرم و صمیمی، به استاد فوق العاده عالی و دوست داشتنی

    از نرسیدن ها گفتیم…..

    دوست دارم یه تجربه ای و تعریف کنم که یادآوریش همیشه برای خودم انگیزه بوده شاید برای دوستان هم جالب باشه……

    یه تایمی دنبال این بودیم خونه مونو عوض کنیم، واقعا ازش به ستوه اومده بودم تمرکزم رو نکات منفیش بود، اون موقع ماشین نداشتم فاصله خونه تا ایستگاه تاکسی زیاد بود و مسیرش تاکسی خور هم نبود، توی گرما توی سرما این مسیر پیاده روی برام عذاب آور بود.این یکی از نکات منفیش بود.

    کلی دلیل و برهان و انگیزه داشتیم برای عوض کردن خونه « حس اشتیاق و انگیزه»

    اقدام کردیم و پیگیر پیدا کردن خونه مدنظرمون شدیم.از این بنگاه املاکی به اون بنگاه پولمون باندازه کافی نبود و نیاز داشتیم که حتما خونمون فروش بره یا اگه بشه معاوضه کنیم، تازه خونه جدیده وام مسکن هم روش باشه تا بتونیم خونه ای که حداقل معایب خونه قبلی رو نداشته باشه بگیریم.« اقدام کردن»

    هر چی می‌گشتیم ناامیدتر و ناامیدتر می‌شدیم.

    من و مامان دیگه خسته شده بودیم.دیگه تصمیم گرفتیم از فکر خونه خریدن بیایم بیرون تا زمانی که پول مورد نیاز و فراهم کنیم تا نیازی ب فروش خونه و یا وام گرفتن نباشه یا خدا خودش یه دری و برامون باز کنه چون ما همه تلاشمونو کردیم و نشد.« دل بریدن از غیر خدا»

    بعد اینکه کاملا خسته شدیم و ناامید و خوردیم به در بسته، برای اینکه خونه ای که توش زندگی میکردیم برام قابل تحمل بشه و انقدر با روح و روان من بازی نکنه.تصمیم گرفتم بهش حس خوب بدم،دوسش داشته باشم، به نکات مثبتش توجه کنم، به خاطرات خوبی که توش برامون رقم خورده و درو دیوارش شاهد این اتفاقات بودن توجه کنم.بچه ها این حسه انقدر‌‌‌ خوب بود که بعضی وقتا اشکمم درمی اومد.دست به درو دیوارش می‌کشیدم و میگفتم دوست دارم منو ببخش که آنقدر ازت بدم می اومدم.انقدر خوبی داری که سختی هاشو به جون میخرم.« شکرگزاری و حس خوب از نعمت قبلی»

    یه چیزایی از تجسم شنیده بودم.نمیدونستم جواب میده یا نه، فقط و فقط محض اینکه حالمو خوب کنم اومدم شبا قبل خواب یه سناریو ساختم و تجسم کردم.اینکه از بنگاهی تماس میگیرن و میگن که یه مورد پیدا شده که به پول و شرایط شما میخوره و تو همون تجسم از ته دل شکرگزاری میکردم.سعی میکردم همون حسی و داشته باشم که اگه واقعی این خبرو میشنیدم بروز میدادم.« تجسم رسیدن به خواسته»

    انقدر‌‌‌ این کارا حس خوب بهم میداد که دیگه گیر نتیجه نبودم، اگه میرسیدم خیلی خوشحال میشدم اگه هم نکه حسمو خوب کرده بودم و اذیت نمی‌شدم« وابسته به نتیجه نبودن»

    بچه ها فک کنم به یک هفته نرسید یه مورد با شرایطی که می‌خواستیم برامون جور شد، موردی که حاضر بود خونه رو معاوضه کنیم حتی روی خونه وام هم داشت، چند قدم با ایستگاه تاکسی فاصله داشت، تو همون منطقه ای که میخواستیم، با اون چیزایی که دوس داشتیم داخل خونه داشته باشه.

    بخدا اگه میدونستم آنقدر قشنگ جواب میده با جزئیات بیشتری درخواست میدادم.

    تازه من این موارد و ننوشته بودم فقط یه موارد کلی تو ذهنمون بود.

    رسیدن به هدف می‌تونه به همین راحتی و قشنگی باشه، میشه سختش نکنیم، میشه باور کنیم که میشه

    مسیرو درست برو مگه میشه که نشه…..

    خودم خیلی از این تجربه لذت میبرم و حتی برای خرید ماشین هم ازش استفاده کردم و نتیجه گرفتم.اصلا وقتی ب یه هدفی می‌رسی خود اون انگیزه ای میشه برای گام ها و هدف های بعدی….

    شاد و پیروز و رستگار باشید……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 208 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1902 روز

      سلام یگانه جانِ قشنگم.

      یگانه ی زیبای خدا که هم زیبایی صورت داری و هم باطن.

      چه کردی با من با این کامنت…

      به به

      احسنت به تو که درک کردی قدرت خلق توسط خودت رو، و به بهترین شکل استفاده کردی.

      مبارکتون باشه هم منزل، هم ماشین، همه همه ی خلق هایی که به لطف و فضل خدا انجام دادی یگانه جانم، نوشِ جانت.

      از ابعاد مختلف تحسینت میکنم:

      ایمانت.

      عمل به ایمان.

      توحیدی اقدام کردنت.

      توجه به زیبایی ها.

      سپاس گزاری و …

      عجب مثالِ بی نظیری نوشتی.

      همینطور که میخوندم هی لذت میبردم، کنجکاو و مشتاق تا پایانِ کامنت.

      یه چیزی که خیلی خوشم اومد از کامنتت اینه هر مرحله هر عملی که انجام دادی عنوانش رو آخرش توی پرانتز نوشتی، اینطوری تمرکز روی اون قسمت بالاتر رفت برام.

      خوشحالم و سپاس گزار خدا که تو مدارت قرار گرفتم و دسترسی پیدا کردم به این کامنتِ عالی.

      علاقه ی من به مدارها بیشتر و بیشتر میشه.

      الان، داشتم تو دفترم سپاس گزاری مینوشتم و آهنگ ملکا رو گوش میدادم، تو ذهنم میگفتم اگه با دوستم بهاره (از دوستانِ جانِ جانانم در اوریگامی) هم مدار شیم اینجا همو پیدا میکنیم، چون پیشنهاد داده بودم بهش برای ادامه ی گفتگوهامون بیاد اینجا، قبلا تو تلگرام گپ میزدیم در مورد مسیر رشد و بهبود و چون تلگرام رو پاک کردم، ایده اومد اینجا ادامه پیدا کنه رابطه مون.

      دیروز پیام داد منو تو سایت پیدا نمیکنه، گفتم سرچ کنه و مختصر توضیح.

      الان یهو آگاه شدم، دخترِ خوب، از قانون کمک بگیر، قانون میگه: هم مدار که بشید اتفاق میوفته، همو پیدا میکنین، خیلی آسان و ساده و شیرین.

      چقدر این جهان و هستی نظم داره و همه چیزش سر جای درست خودشه.

      این نظم، از قوانین میاد و اجرای بدون هیچگونه تغییر این قوانین.

      این برای منِ انسان، خیلی حُسنه، چون با اطمینانِ بیشتری میتونم به قوانین گوش بدم، انجامشون بدم و مطمئن باشم نتیجه ی درست و مورد نظرم حاصل میشه.

      اگه نشه، یعنی من یه جای قانون رو خوب درک نکردم، وگرنه مو لایِ درزِ قانون نمیره…

      خوبیش اینه، قانون، پارتی پازی هم نداره…

      شاید تو قوانینِ جامعه و کشورها، پارتی بازی، ورود کنه، اما در قوانینِ خدا هیچگونه پارتی بازی در کار نیست…

      این عینِ عینِ عدالته.

      یعنی اگه منم طبق قوانین و درست عمل کنم، میتونم همون نتیجه ای رو بگیرم که انسان های موفق و برجسته (از همه لحاظ) بهش رسیدن…

      اگه نگرفتم یا نمیگیرم، یه چیزی در درونِ من درست اجرا نمیشه…

      الان مثالی تو ذهنم عبور کرد که تا طبقِ قانون عمل کردم، جوابِ عالی یا حتی فوقِ عالی داد، وقتی از رعایتِ قانون خارج شدم جواب هم قطع شد.

      مثالم در مورد قانونِ سلامتی بود…

      یه چیزی حس کردم دقایقی پیش:

      سمانه جان: در مرحله اول ببین و خوب درک کن و متوجه شو واکنش هات چی هستن، چه زمانی این واکنشهارو بروز میدی، اول به شناخت برس، تا به شناخت از خودت نرسی نمیتونی واردِ مدارِ درمان شی…

      نمیشه که تو همون پله ی اول، قبل از شناخت، بری سراغِ درمان…

      مثل دکتری که هنوز ویزیت نکرده بخواد دارو بنویسه…

      شاید بتونه نسخه بنویسه، حتی داروها رو از هم داروخانه بگیریم، یا حتی چند بار مصرف بشن، اما نتیجه ندارن…

      چون پشتِ مصرف دارو (درمانِ ضعف ها) باید علتش مشخص بشه.

      دقیقا سری فایلهای الگوهای تکرارشونده ای که استاد گذاشتن روی سایت، برای من حکمِ تشخیصِ بیماری هامو داره…

      سوالات استاد، میرن تو ناخودآگاهم و اونجا گپ و گفتی صورت میگیره که معلوم شه جواب چیه؟

      آرام باش، رها باش، اجازه بده آگاهی ها چیکه چیکه تَه نشین شن تو وجودت، بقیه اش درست میشه، جلو میره، این میشه همون لذت بردن از زندگی و مسیر، اینطوری به نتیجه هم میرسی بعدش…

      داشتم فکر میکردم من جواب ندادم به دو سوال آخر استاد (ترس، هدف) تو کامنت به صورتِ مفصل، اما یادم افتاد: بله شاید مفصل ننوشتی اما تو پاسخ به دوستان، داری از خودت مینویسی و این همونه، پاسخ به سوالات استاد که شاخ و دم نداره سمانه جان.

      تو داری به سَبک خودت پاسخ میدی، این عالیه، باریکلا دختر. تو داری به جای پاسخ گویی به سبکِ کمال گرایی، به سبکِ بهبودگرایی عمل میکنی، آفرین آفرین، خوشحالم برات.

      الهی شکر

      تمام کارهایی که من میرم به سمتشون تا انجام بدم (با هر انگیزه ای) ، هدف های من محسوب میشن. که تقسیم میشن به بلند مدت و کوتاه مدت‌.

      پس سمانه جون اول اون معنیِ هدف که تو از قدیم تو ذهنت بود رو اصلاح کن:

      اینکه اهداف انقدر بزرگن که دسترسی بهشون سخته.

      همین یه باور رو درست کن، بقیه ش هم درست به مرور زمان آگاهی میاد درست میشه.

      یعنی ترمزها رو از هدفهات بگیر:

      یعنی بزرگ بودن، دور از دسترس بودن رو اول از هدفهای بگیر.

      یعنی اهدافت کوچولو کوچولو میشن و بهشون میرسی، ساده هم میرسی بهشون، با راحتی هم میرسی بهشون.

      بعد راه حل رسیدن به این اهداف برات آشکار میشه، تو فقط صبور باش و عنصرِ شتاب رو از افکارت دور و دور و دورتر کن، چون با شتاب نزدیک نمیشی، اتفاقا دور میشی.

      الهی شکر برای آگاهی

      خدایا مرسی که باهام صحبت میکنی همیشه و الان.

      شاید درک نکنم گاهی، ولی همه چیز سر جای درست خودشه تو این جهانِ پهناور…

      نمونه اش همین کامنت و امروز که از صبح اهداف کوتاه مدتی رو انجام دادم که به شدت راضی هستم ازشون.

      یگانه جانم ممنونم که با کامنتِ خوب و جذابت بهم انگیزه دادی برات کامنت بنویسم و در ادامه اش به تحلیلِ خودم بپردازم.

      الهی شکر بارها و بارها و بارها، بی نهایت بار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        یگانه بانو گفته:
        مدت عضویت: 770 روز

        سلام سمانه جان

        امیدوارم حال دلت عالی باشه

        یکی از اهدافی که بهش رسیدم و مثال زدم که بگم گاهی دلیل نرسیدن هامون شاید یکی از همین مراحلی باشه که باید برای رسیدن به هدف طی بشه

        بنظرم هر کدوم که انجام نشه یا بدرستی عمل نشه، رشته رو پاره می‌کنه و مارو ناکام میکنه تو رسیدن به هدف

        دوست دارم دوست هم مسیرم….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1902 روز

          سلام نازنینم.

          سلام به روی ماه و آرامش بخشت.

          دریافتِ نقطه آبی ازت، خوشحالم کرد.

          اومدم برای این کامنتت پاسخ بنویسم و سپاس گزاری کنم از هدیه ات (پاسخ برای من)، که هدایت شدم به خوندنِ پاسخ هات برای بقیه ی بچه ها…

          و تو دلِ اون پاسخ ها هم نکات مثبت بود برای من و با نوشتن پاسخ واسشون، به عمد، برای خودم بولدشون کردم.

          مرسی عزیزم که به هدایت گوش دادی و این تجربه ی ارزشمند و گرانبها رو اینجا نوشتی تا همگی با این مثالِ عالی، ایمانمون به خدا قوی تر شه.

          دوست داشتم برای پر رنگ شدن کامنتِ خوبت، مراحلِ ساختنِ این خواسته ات رو (خرید منزل یا در کل هر خواسته یا هدفی)، تیتر وار بیارم اینجا:

          1- حس اشتیاق و انگیزه

          2- اقدام کردن

          3- دل بریدن از غیر خدا

          4- شکرگزاری و حس خوب از نعمت قبلی

          5- تجسم رسیدن به خواسته

          6- وابسته به نتیجه نبودن

          و این جمله ی عالی:

          بخدا اگه میدونستم آنقدر قشنگ جواب میده با جزئیات بیشتری درخواست میدادم.

          به قولِ خودت که تو یکی از پاسخ هات برای بچه ها نوشتی و من روی هوا زدمش:

          قانون برای همه یکیه

          به اندازه باور و ایمانمون بهمون داده میشه……

          توی مواردی که نوشتی و من تیتر وار اوردمشون اینجا، متوجه یه نکته ی خیلی خیلی خیلی مهم در مورد خودم شدم:

          سمانه وقتی به یه خواسته ی خیلی مهمت رسیدی تشکر و سپاس گزاری کردی؟

          نکنه عادت کردنت به اون موفقیت، باعث شد از دستش بدی؟؟؟؟

          این داستان ادامه داره…

          الهی شکرت برای گنجینه ی کامنتهای این سایتِ توحیدی، که به قولِ سعیده جان و بقیه بچه ها خودت مدیریتش میکنی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ساناز رستمی گفته:
      مدت عضویت: 1461 روز

      سلام خانم یگانه

      منم الان تقریبا مشکل شما رو دارم

      8 ماه هست نتونستم آپارتمانم رو اجاره بدم همش یا بنگاهی نا مناسب مستاجرهای نامناسب نصیبم میشد یا کلا پسند نمیشد یا اگر پسند مستاجر میشد یه‌جوری بهم میخورد و میخوره

      از عید که فایل عزت نفس رو گوش کردم و استاد گفتن ببینید چه تصمیاتی هست که مدام به تعویق می اندازید انجامش بدید

      این اجاره دادن آپارتمانم کلا اینقدر اذیتم کرده بود که با اینکه خیلی احتیاج به پولش داشتم رهاش کرده بودم

      مجدد اومدم روش کار کردم گفتم من چه باورهایی دارم که نمیتونم اجاره بدم

      1 ترس از بنگاه بد ترس. از مستاجر مزاحم ترس از صدمه مجدد به خونه ام

      روی خودم کار کردم با ترسهام… باز نشد

      آخر این بار هم دیروز بود که تو بنگاه موردی اومده بود که دیدم مناسب نیست و خودم منصرف شدم

      فکر کردم دیدم من برای آپارتمانم ارزش قایل نیستم و همش دارم به ایراداتش فکر میکنم با اینکه تمیزه نقاشی شده است و خیلی نورگیره خوش نقشه است اما ذهنم میره به سمت امکاناتی که نداره و واقعا دوستش ندارم …

      حتی نصف قیمت هم گذاشتم برای اجاره

      دیروز که باز با مستاجر نامناسب برخورد کردم گفتم من برای آپارتمانم ارزش قائل نیستم بعد چطور انتظار دارم مستاجر خوب و با شخصیت براش ارزش قائل باشه بپسنده

      تصمیم گرفتم یکم رو خودم کار کنم

      و یهو کامنت شما رو خوندم

      ممنون بابت یادآوری قوانین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        یگانه بانو گفته:
        مدت عضویت: 770 روز

        سلام ساناز قشنگم

        بهت قول میدم تا زمانی که نتونی به آپارتمانت حس خوب داشته باشی و عشقتو بهش ساطع نکنی، از اتفاقات خوب خبری نخواهد بود.

        وقتی ما به نعمتی که داریم حس خوب نداشته باشیم ارزش قائل نباشیم چطور میتونیم انتظار داشته باشیم که دیگران حس خوبی به اون داشته باشن و افراد مناسبی به سمتش کشیده بشن؟؟؟؟

        هر تجربه ای دو بار اتفاق میفته یک بار در درون یک بار در بیرون

        از درون اون حس خوبه رو بهش القا کن واقعی و از ته دل، بیرون اتفاق های قشنگی به وقوع می‌پیونده.

        این قانونه……

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1902 روز

          سلام یگانه جانم.

          چقدر قشنگ:

          هر تجربه ای دو بار اتفاق میفته یک بار در درون یک بار در بیرون.

          از درون اون حس خوبه رو بهش القا کن واقعی و از ته دل، بیرون اتفاق های قشنگی به وقوع می‌پیونده.

          یه لحظه تحلیلش کردم روی خونه ی خودمون، دیدم کاملا درسته، دقیقا از وقتیکه حسم از داخل و به صورت حقیقی و قلبی، به سمت لذت بردن و خوشحالی کردن با خونه مون و محوطه ی خونه مون رفت، از بیرون هم اضافه میشد به این شادی و هیجانِ من.

          مرسی عزیزم برای یادآوریِ این نکته ی زیبا و کاربردی.

          از داخل خودم شروع کنم به بهتر کردنِ حسم و نظرم در رابطه با یه موضوع، تا در عمل و عالمِ بیرونی هم اون چیز زیبا بشه.

          خدایا شکرت برای آگاهی هایی که هدایتم میکنی به سمتشون، برای این آگاهی که با دستِ یگانه جان باهاش روبه رو شدم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهام رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 1459 روز

      وااو

      یگانه بانوی عزیزم

      چقدر درک شما از قانون بالا هستش

      اخر هر پاراگراف نوشتی که خب این کارم از نظر قانون یعنی چی

      اقا دمت گرم

      استاد میگن همه موفقیت ها یه فورمول داره

      شما از قانون برای رسیدن به خونه استفاده کردی

      برای ماشینم جواب داده

      پس برای رابطه عاشقانه

      معنویت

      ازادی مالی

      مهاجرت

      و هررررررررررر چی که دلتان بخواهد جواب میده

      مرسی یگانه بانوی عزیزم

      در پناه الله یکتا شاد و موفق و سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشی دوست موفق من

      که نتایج عالی توی دستش داره عشقی خواهری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        یگانه بانو گفته:
        مدت عضویت: 770 روز

        سلام الهام عزیزم

        قانون جواب میده بی برو برگرد

        وقتی برای هدفی ازش نتیجه میگیری واقعا کلی انرژی و انگیزه میگیری

        من اون حس خوب و قشنگی که درک کردم و برای تک تکتون آرزومندم.

        بله که جواب میده اصلا اگه جواب نده باید شک کنی

        من برای شغلمم حتی ازش استفاده کردم.توی فایل لایو 21 استاد داستانشو نوشتم.

        این که ما به یه سری اهداف نمی‌رسیم دلیل بر مشکل دار بودن قوانین نیست، ما یه جای کارو اشتباه رفتیم باید بگردیم و اون چاله رو پیدا کنیم.

        توی پاسخ دیدگاه شما از این فرصت استفاده میکنم تا از تک تک دوستانی که لطف داشتن و زمان گذاشتن خاطره مو خوندن و توی خوشحالی من سهیم شدن کمال تشکر و قدردانی رو میکنم.

        دوستون دارم……..

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1902 روز

          سلام مجدد یگانه جانم.

          خیلی لذت میبرم که هدایت میشم تا این نکات مهم رو تو کامنتهات، ببینم، بخونم، بولدشون کنم برای خودم تا یادآوری شه برام:

          این که ما به یه سری اهداف نمی‌رسیم دلیل بر مشکل دار بودن قوانین نیست، ما یه جای کارو اشتباه رفتیم باید بگردیم و اون چاله رو پیدا کنیم.

          الحق و الانصاف که کامنتها یکی از گنجینه های سایت هستن، چقدر تو دلِ کامنتها نکات مهم بیرون کشیدم برای خودم.

          سپاس گزارم از تک تک دوستانی که محبت میکنن و کامنت مینویسن.

          یگانه جانم، ماچ به روی همچون ماهت، در پناهِ خدا باشی همیشه.

          خدایا شکرت برای این هدیه که از کامنت یگانه جانم دریافتش کردم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1858 روز

      آفرین به یگانه بانو!

      دست مریزاد، عجب خاطره کاربردی قشنگی!

      کاش زودتر اینا رو شنیده بودم!

      از یازده سال پیش که خونه مون رو فروختم تا امروز که اجاره نشین هستم، همیشه داستانهای عجیب اون زمان رو دلیل این شکست‌های پی در پی می‌دیدم ، حالا شما که اینو نوشتی , دیدم ای دل غافل!!

      به صورت واضحی خودم خونه مون ، خونه ی بعدی، خونه ی بعدی و در آخر باغ شهری ویلا دارمون رو دادم رفت، یه نق نق حسابی هم روش!!

      خب،یه ده باری باید این خاطره شما رو بخونم، جدی میگم!

      قدر زر، زرگر شناسد، قدر کامنت شما رو آدم مستاجر مثل من!

      خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        یگانه بانو گفته:
        مدت عضویت: 770 روز

        آقای بردبار عزیز

        بی صبرانه منتظر شنیدن خبر خونه دار شدن و رسیدن به اهداف والای زندگیتون هستم.

        امیدوارم روزی بشه توی همین سایت کامنت نتیجه ی شمارو بخونیم و لذت ببریم.

        قانون برای همه یکیه

        باندازه باور و ایمانمون بهمون داده میشه……

        چوب های که از طریق باورهای قبلیتون خوردین و فراموش کنین، همین لحظه آینده ی شمارو میسازه……

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1943 روز

      به نام الله

      سلام بانو یگانه

      به به

      به به

      لذت بردم بخدا

      چقدر با حس خوب نوشتی

      و چقدر این لحظه ها شیرین هستند

      و چقدر وقتی که به اون خواسته میرسی لذت‌بخش تر میشه وقتی که بهش فکر کردی و تجسم کردی و خلقش کردی

      منم موقعی که میخواستم خونم رو عوض کنم (خونه اجاره بود)

      و برم توی یک خونه دیگه از این خونم کلی تشکر کردم و کلی باهاش صحبت کردم و کلی حالم بهتر شد و دیدم که خدا یک خونه دیگه بهم داد خیلی بهتر و قشنگ تر

      خدا شاهده باورتون شاید نشه اما از وقتی که رفتم توی اون خونه حس میکردم کال خودم هست اینقدر احساسم خوب بود و اینقدر به خودم نزدیک میدیدمش

      ممنونم که این کامنت رو با ما به اشتراک گذاشتی

      موفق باشی بانو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      فرهاد غلامی گفته:
      مدت عضویت: 891 روز

      سلام دوست عزیز ازتون ممنونم

      و سپاسگزارم بابت کامنت زیبایی

      تون کلی برام درس داشت و

      چه خوبه که وقتی تسلیم خداوند

      میشی اون موقع هست که

      خداوند درها رو باز می کنه

      یکی از هدف‌های منم در همین راسته است و از کامنت قشنگتون

      خیلی الهام گرفتم از شما دوست عزیز سپاسگزارم آرزوی موفقیت و شادی براتون دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فرحناز کریمی گفته:
      مدت عضویت: 1076 روز

      سلام بر دوست عزیز ونازنینم یگانه خانم خیلی خوش حالم که حال دلتون عالی وخدا را شکر که با ذهن توانمند خود آفرید ید وخلق کردید

      ما خالق لحظه های خودمون هستیم به شرط اینکه باور ویقین خودمان را بالا ببریم

      امیدوارم همیشه موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2063 روز

      سلام بر یگانه بانوی عزیز

      چقدر از خوندن کامنتت لذت بردم

      مثل اسمت زیبایی و سرشار از زیبایی و صفات زیبا

      چقدر خوب قوانین رو شناختی و بکار گرفتی

      چقدر بهم انگیزه دادی تا هدف هامو با دقت به تصویر بکشم

      چقدر مهمه که از آنچه که داری راضی و شاکر باشی

      هر مرحله رو مشخص کردی تا بقیه دوستان هم یاد بگیرن و ازش استفاده کنند

      درود برشما دختر هدفمند و مصمم

      برات آرزوی رسیدن به تمام اهدافتو دارم

      منتظر خبرهای خوب بعدیتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محمد سمیعی گفته:
      مدت عضویت: 1737 روز

      سلام به یگانه خانم و همه دوستان

      چقدر قشنگ نوشتی ؛ چقدر خوب قانون رو ازش استفاده کردی ؛ اقدام و توکل و شکرگزاری و تجسم و احساس خوب ؛ تمام مسیر همینه ؛ ولی خیلی وقتها دنبال چیز دیگه میگردیم ؛ واقعا عالی بود ؛ ممنون

      ایشاله که همیشه همینطوری به همه خواسته هات برسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رامین پرنیا گفته:
      مدت عضویت: 3195 روز

      سلام بسیارعالی .ازاینکه به هدفتون رسیدید مایه خوشحالیه واینکه خوب وشیوابیان نمودید.مثلا برای ماشین چجورتمرین کردی یکم توضیح بیشتربده..ضمن تشکرازشمامنتظر پاسختون هستم…جزییات بیشتری روبیان کنید ازهدف ماشینتون که چطورخلقش کردیداز اول تا نتیجه گیریتون..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        یگانه بانو گفته:
        مدت عضویت: 770 روز

        سلام دوست عزیز

        برای ماشین از همین جریان رسیدن به خونه ایده گرفتم و عمل کردم.

        اول از همه مشخصات ماشینی که میخواستم و با جزئیات نوشتم.برای تعیین کردن هدف هامون باید قانون تکامل و در نظر داشته باشیم، نخواهیم یه شبه ره صدساله بریم.

        بعدش تمام و کمال سپردم بخدا، خودمو درگیر چجوری و از کجا و زمان رسیدنش نکردم.

        تو مرحله بعدی باید اقدام میکردم که نشون بدم آماده ی دریافتش هستم.پیگیر شدم هم حضوری هم تو سایت ها.

        تو همین حین سعی میکردم همینجوری حتی با نداشتن ماشین هم از زندگی لذت ببرم.برای وجود تاکسی و اسنپی ها، برای راننده های مهربونی که بهشون بر میخوردم، حتی به مسافرهای توی تاکسی که گاها انرژی مثبت بودن، از زیبایی های مسیرهایی که اگه با ماشین بودم نمیتونستم خیلی دقیق و ریز بهشون توجه کنم.حتی با دیدن ماشین موردنظرم ذوق میکردم و سعی میکردم حس خوبی داشته باشم.

        از قدرت تجسم هم غافل نشدم شبا قبل خواب با سناریوی قشنگم لذت می‌بردم و باور داشتم که نتیجه میگیرم.نکته مهمی که توی تجسم باید رعایت بشه تا نتیجه مطلوب و دریافت کنید اینه که بعد تجسم هم باید اون حس خوبه رو حفظش کنیم و محدود نکنیم فقط به همون تایم تجسم کردن.

        مرحله آخر هم که رها کردن و گیر ندادن به نتیجه بود که سعی میکردم با لذت بردن از لحظه حال و شکرگزاری برای داشته هام اجراش کنم.

        من به ماشینی حتی چند مدل بالاتر از اون چیزی که نوشته بودم رسیدم.به راحتی و با لذت

        باور کنید چه تو خرید خونه چه تو خرید ماشین پول من کامل نبود، داشتم یه مقداری ولی در حد چیزی ک درخواست داده بودم نبود، و در هر دو مورد باقی پول به طرز شگفت انگیزو راحتی جور شد.

        وقتی به خدا مسپری و با قدرت و ایمان بهش قدم برمی‌داری خودش راهو هموار می‌کنه.

        امیدوارم توضیحاتم کامل بوده باشه.

        موفق و سربلند باشین…….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه قصابیان گفته:
      مدت عضویت: 823 روز

      سلام یگانه بانو جان… چقدر قشنگ نوشتی! الان چند مدتیه که دقیقا من تو وضعیت شما قرار دارم. و ظرفیتم از خونه م پر شده و دارم سعی میکنم ذهنم رو از نکات منفی پاک کنم. این پیام شما برام ی نشونه بود امیدوارم منم به زودی نتیجه بگیرم. مرسی ازت ️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    یاسمن زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2394 روز

    به نام خدایی که ناامیدی به درگاهش روا نیست

    خدایی که خودش گفته لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ

    باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ

    گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ

    این درگه ما درگه نومیدی نیست

    صد بار اگر توبه شکستی باز آ

    اینا رو میگم تا به خودم یادآوری کنم که اگر هر سال هدف تعیین کردی ولی بهشون نرسیدی، بدترین کاری که میتونی بکنی اینه که ناامید بشی!

    من 2 تا هدف دارم که هر سال دارم انتخاب میکنم ولی هنوز بهشون نرسیدم. یکی پیدا کردن کار تخصصی مرتبط با رشته م و یکی پیدا کردن رابطه ی دلخواه و تشکیل خانواده.

    مورد اول دلایل زیادی داره. دلیل اولش اینه که وجودم دو بخش شده. یه قسمتی از وجودم دیگه از تحقیق و ریسرچ و کار توی آزمایشگاه و مقاله و … خسته شده و فراریه (چون دکترای من 7 سال طول کشید و خیلی اذیت شدم توی اون دوران)، ولی یه قسمت دیگه از وجودم دوست داره پیشرفت کنه و این سد که الان 3 ساله درگیرش هستم رو بشکنه و حتی اگر معتقد باشم که کارهام میتونه همیشه به سادگی و با راحتی پیش بره، به همون تحقیق و مقاله نوشتن و رهبری کردن تیم و اینا هم علاقه داره. برای همین هرچی تا حالا جاب اپلای کردم با اینکه به مصاحبه هم دعوت میشم و از رزومه ی من خوششون میاد، اما به نتیجه نمیرسه. چون یه قسمتی از وجودم میخواد که بشه و یه قسمتی از وجودم دوست داره که نشه!

    وقتی به اون قسمت از وجودم که از این کار فراریه رجوع میکنم و ازش میپرسم خوب تو اگه به این کار علاقه نداری، به چه کاری علاقه داری؟ بزرگوار اشاره میکنه که کلاً از هر کاری که مسئولیت داشته باشه فراریه و فقط دوست داره یه کار بدون چالش انجام بده بقیه ش هم تفریح و خوشی! فلذا الان دارم سعی میکنم خوبی ها و نکات مثبت این کار رو تو ذهنم بولد کنم و تصویری از خودم توی ذهنم بسازم که با لذت مشغول این کار هست!

    دلیل دیگه ش هم اینه که به دلیل دریافت ریجکتی های زیاد، اعتماد به نفسم کم شده و فکر میکنم چیز زیادی بلد نیستم و اینکه 3 سال وقفه افتاده بین تحصیل و کار مرتبطم و …برای این یکی هم یه لیستی از موفقیت هام (که انصافاً لیست بلند بالایی هست) توی نوت گوشیم نوشتم و دارم هر شب مرور میکنم تا اعتماد به نفسم بیشتر بشه و دوباره باور کنم که من آدم موفقی هستم.

    مورد دوم هم که پیدا کردن رابطه ی دلخواه هست دقیقاً میدونم دلیلش همین مورد اوله، در یک کلمه چون خودم کاملاً با خودم در صلح نیستم! خدا رو شکر که دارم روی دوره ی عشق و مودت در روابط کار میکنم و خیلی دیدم داره عوض میشه نسبت به روابط. هرچند که بازم دلم میخواد بهتر عمل کنم چون خیلی کند پیش میرم و تمرکزی روش وقت نمیذارم :/

    استاد بی نظیرم و مریم بانوی نازنین، بی نهایت سپاسگزارم ازتون که با عشق آگاهی هاتون رو منتشر میکنین و خدا رو شاکرم که من یکی از دریافت کنندگان هستم!

    رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَهً ۚ إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ

    عاشقتونم (قلب قلب قلب)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 234 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1312 روز

      به نام هدایت الله

      درودوسلام بریاسمن عزیزم

      دختر چقدر توعالی هستی چقدر کامنت خوب وبی نظیری برای خودت به جا گذاشتی مخصوصأ شروعت که نوشتی

      به نام خدایی که ناامیدی به درگاهش روا نیست

      چقدر انرژی گرفتم از این نوشتند

      واقعا از شما ممنونم وسپاس گذارم

      امیدوارم درهای خوبی آنچه که دوست داری برای شما باز شود وماهم لذت و کیف کنیم

      به امید دیدار شما دوست هم فرکانسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2394 روز

        سلام محمدرضای عزیز!

        ممنونم که برای کامنتم پاسخ نوشتین و واقعاً از هر پاسخی که از دوستان دریافت میکنم کلی انرژی و حس خوب میگیرم. خدا رو هزاران بار شکر به خاطر وجود استاد عباس منشِ عزیز و اینکه ما لایق این بودیم که در این فضا از وجود هم لذت ببریم و باهم رشد کنیم.

        در پناه خدا بهترین ها رو برای شما آرزو میکنم!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1902 روز

      سلام به یاسمنِ عزیزم.

      به یاسمنِ نازنینم.

      بسیار تحسینت میکنم برای اینکه کامنتت یکی از سه کامنتِ برترِ این فایله.

      چقدر عاشقِ صد بار اگر توبه شکستی بازآ

      هستم.

      روی دیوار چسبوندم…

      الان که خوندم، ذوق مرگ شدم از این هم فرکانسی…

      هر چی جلوتر میرم بیشتر حس میکنم انگار از توی دل من داری مینویسی…

      انگار تو یه گوشه ی پرده رو با دستت داری کنار میزنی، که من داخلم رو ببینم، مرسیِ دستِ نازنینِ خدا، مرسی یاسمن جان.

      تو اصل مطلب اشتراک داریم، تو جزئیات تفاوت داریم چون هر کسی مثال هاش از زندگیِ خودشه.

      هنوز خودم جسارت پیدا نکردم برای این فایل جوابِ مستقل بنویسم، از خودم، از داخلم …

      چون یه قسمتی از وجودم میخواد که بشه و یه قسمتی از وجودم دوست داره که نشه!

      این چیزیه که منم تجربه اش کردم، علارقم همه ی توانمندی هام، شایستگی هام، خودم خودمو کم میبینم گاهی…

      چسبیدم به خدا که درمانم کنه از این بیماری ها، محدودیت ها، کمبودها…

      چون نمی‌ذارن درست جلو برم…

      ترمز رو میکشن من جلو نمیرم…

      دقیقا موقعیت شغلی بود که با هیجان آغازش کردم، قرارداد هم نوشتم…

      بعدش ترسیدم…

      گفتی فرار از مسیولیت…

      بله منم میترسم، میترسم اگه درست انجام ندم چی؟

      اگه سرزنش بشم چی؟

      اگه اشتباه کنم چی؟

      این کامنت، پاسخِ من به 3 فایل و سوالات استاده:

      شناسایی شرک های سمانه

      شناسایی ترس های سمانه

      شناسایی هدف های سمانه که چرا جلو نرفتن.

      چقدر ما آدمها اشتراکات داریم…

      تو قوت ها

      تو ضعف ها

      وقتی کامنتی توجهِ دیگری رو برمی انگیزه به نظر من یعنی موردی در کامنت بوده که اشتراک داشته بینِ نویسنده و خواننده ی اون کامنت…

      تو که این کامنت رو نوشتی. دقیقا انگار دَرِ قلبم باز شده و دارم اون تو رو میبینم….

      اتفاقا خیلی عیانه، سانسور هم نداره.

      مگه میشه انقدر آشکار بنویسی که حس میکنم داری در مورد من صحبت میکنی، سمانه ی داخلِ منو کشیدی بیرون باهاش چشم تو چشم شدی اونم هیچ راهِ فراری نداره اینبار، جز مواجه شدن با خودش:

      بزرگوار اشاره میکنه که کلاً از هر کاری که مسئولیت داشته باشه فراریه و فقط دوست داره یه کار بدون چالش انجام بده بقیه ش هم تفریح و خوشی!

      منم اضافه میکنم به موردی که نوشتی:

      کاری که تازه اگه سطحش پایین‌تر از من باشه واسم تولید آرامش میکنه، چون نمیخواد پاسخگو باشم چون من سَرتر از اون سطح هستم.

      آفرین که انقدر شجاعت داری و مینویسی از خودت.

      آفرین که انقدر صلح درون داری که مینویسی از خودت.

      من تازه کم کم واردِ این مسیر شدم، و کیف میکنم میبینم بچه ها انقدر با خودشون در صلحن و آشکار خودشون رو تحلیل میکنن.

      سمانه جان رو تحسین میکنم که تاتی تاتی داره از خودش مینویسی، آفرین سمانه ی قشنگم، بهت افتخار میکنم نازنینم.

      من حس میکنم صلح درون، با همین پله پله حرکت ها، نوشتنها از خود، راحتی با خود، شروع میشه و بهتر میشه…

      سمانه خانم تو بیشتر عمرت رو با صدای سرزنشگر با خودت صحبت کردی، فقط طلبکار بودی از خودت، قبل از اینکه کسی انتقاد کنه، سرزنش کنه، تو خودت خط و نشون کشیدی برای خودت.

      نمیشه توقع کنی سمانه به سرعت باهات آشتی کنه و به صلح برسین…

      جانِ دلم:

      کم کم

      پله پله

      روند تکاملی

      آروم آروم

      درست میشه

      موردت هر چی که هست، حالا حالاها باید نازِ خودتو بکشی، خودتو تحسین کنی برای تمامِ تغییرات و پیشرفت‌ها و بهبودهات، اصلا هم خودتو مقایسه نکنی با دیگران، بعد سمانه کم کم با تو راه میاد و آشتی میکنه و باهات هم صحبت میشه که خب حالا باید چیکار کنیم برای بهبود…

      عینِ اکسیژن که حیاتیه واسه زنده موندن، واسه من حیاتیه که یاد بگیرم به خودم احترام بذارم تو همه ی زمینه ها…

      احترام به خود، منو میرسونه به صلحِ درونیِ بهتر …

      اینکه دقت کنم هر وقت تو ذهنم یا پیش کسی دارم از خودم، از سمانه، صحبت می‌کنم با چه الفاظ و لحنی دارم صحبت میکنم؟

      احترام یا بی احترامی؟

      تحسین یا سرزنش؟

      انعطاف یا تعصب؟

      کمبود یا فراوانی؟

      هر جا میرم سر و کله ی این کمبود و فراوانی پیدا میشه اونجا، انگار ریشه است، اصلا نمیشه نادیده اش گرفت…

      بزرگوار همه جا هست، تو همه چیز خودشو نشون میده…

      و اما فحوای این کامنتت…

      امید…

      امید از خداست، از باورِ فراوانی…

      ناامیدی از شیطان، شرکه…

      خیلی از خدا کمک میخوام برای رعایت این قضیه…

      چون در ظاهر و آگاهانه میدونم امیدوارم، اما ناآگاهانه رو نمیدونم، امید دارم خودش بهم نشون بده کجاها کج میرم که اصلاح کنم فکرم رو…

      یاسمن جانم، با کامنتت بهم انگیزه دادی خودمو ببینم و تحلیل کنم.

      چقدر خوبه این سایت و بچه هاش…

      محیطِ امن و بی قضاوتش…

      که باعث میشه آدم‌ها با صداقت و بی نقاب از خودشون بگن…

      آغاز بهبود، از گفتنِ بی نقاب شروع میشه…

      دقیقا اینجا جائیه که قدرت از عاملِ بیرونی گرفته میشه، میره سراغِ عاملِ اصلی و موثر در ایجادِ بهبود…

      استاد جان، تا حالا فکر نمیکردم، جایی خارج از دفترهای شخصی ام، بتونم از خودم راحت بنویسم، چون همیشه میترسیدم اگه آدم‌ها بفهمن من چطوری هستم یا چطوری فکر میکنم دوست داشتنی نباشم …

      حالا دقیقا برعکسش رو دارم میبینم…

      هر چی بیشتر خودمم، کمتر نقاب دارم، اتفاقا محبت و عشق بیشتری سمتم میاد، چه به صورت حضوری چه غیر حضوری…

      من سپاس گزار شما هستم که این لایه های بتنی و سیمانیِ سمانه رو با نورِ آگاهی ها دارین میشکافین…

      من دارم چیکه چیکه نور رو میبینم که از لابه لای این دیوار داره بیرون میزنه.

      انگار یه لایه گرد و خاک نشسته باشه روی قلبم، و هر بار هر چی میرم جلوتر، یه قسمت از این گرد و خاک ها تمیز میشن.

      خوشحالم الان پارچه و چند کاره دستمه دارم هی پیس پیس میزنم رو قلبم تا گرد و خاکش تمیز شه…

      بعد چیزی که دارم میبینم از قلبم، نوره، شفافیته، انعکاس تمیزی و برق افتادن هست روش…

      میدونم جای کار داره.

      برای این لحظه سپاس گزارم.

      اول باید بتونم ببینم تا الان به چی رسیدم و سپاس گزار و خوشحال باشم تا به بهتر و بیشترش دسترسی ام باز شه.

      استاد جان مرسی…

      یه روزی بود فکر میکردم سمانه آدم منطقی هست نه احساسی…

      چه خوب

      آفرین

      چه باحال

      بعد دیدم

      نه

      منطقی بودن یا احساسی و هیجانی بودن نمیتونه حسن باشه یا عیب…

      خوبه شهودی باشم، تا اول بفهمم دنیا دست کیه؟

      بعد همون خدا، بهم میگه چطوری فکر کنم، چطوری باور کنم، چطوری عمل کنم، چطوری زندگی کنم، چطوری خلق کنم دنیارو برای خودم اونطور که خودم دوست دارم …

      گاهی فکر میکنم، نوشتن یه کامنت ساده است، و دکمه ی ارسال و تمام…

      بعد میبینم نه، گاهی برای اینکه برسم به مرحله ی نوشتن، چقدر جهادِ داخلی لازمه…

      راستی یاسمن جان: تو یه هدیه ی خاص بهم دادی، الان یادم اومد که ازت تشکر کنم…

      تو، این باور زیبایی که تو کامنتهای قبلیت نوشته بودی رو به من هدیه دادی، سپاس گزارم:

      هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ، این بر من آسان است

      چقدر باور قدرتمندیه که بدونی و درک کنی انجام هر کاری برای خدا آسان است.

      همه دنیا بخواد و تو بگی نه

      نخواد و تو بگی آره، تمومه

      الهی شکرت 1000 بار، بعدش 1000 بار، همینطور ادامه دار

      یهدی الله لنوره من یشاء

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
      • -
        رضوان یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2223 روز

        به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

        سلام سمانه جان، سمانه موحد و مومن و خداجویم

        آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

        دختر کابل اتصال ات خیلی قوی بود، اشک بود که چشمانم سرازیر می شد. باز خدا را شکر شرایط ی جوری بود تونستم راحت گریه ام روبکنم.

        هر چی بیشتر میگذره، الماس ها درخشنده تری خودنمایی می کنند. و من حریص تر برای یافتن بیشتر.

        سمانه جان خیلی عالی نوشتی آنچه در دل داشتی.

        سپاس گذارم ازت. دوست دارم.

        انشالله لحظه ای بی اتصال نباشی.

        در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و جوان تر و موفق تر باشی مهربان بانوی زیبا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2394 روز

        سلام به سمانه ی عزیزم!

        چقدر قشنگ می نویسی دختر!

        چقدر خوب گفتی اونجا که میگی:

        دقت کنم هر وقت تو ذهنم یا پیش کسی دارم از خودم صحبت می کنم، با چه الفاظ و لحنی دارم صحبت می کنم؟

        خیلی مهمه که ما خودمون خودمون رو چطور می بینیم؟ اگه خودمون خودمونو قبول نداریم، چطوری توقع داریم بقیه ما رو قبول داشته باشن…حالا تو هر زمینه ای…

        بهت افتخار می کنم که انقدر خوب داری روی خودت کار میکنی و توی سایت فعال هستی و با تعبیر قشنگ خودت داری گرد و خاک قلبت رو پاک میکنی!

        چه قشنگ گفتی همون خدا، بهم میگه چطوری فکر کنم، چطوری باور کنم، چطوری عمل کنم، چطوری زندگی کنم، چطوری خلق کنم دنیارو برای خودم اونطور که خودم دوست دارم …

        خدا همه چیز میشه برامون، همه کار میکنه برامون، اگر بهش قدرت بدیم، اگر بهش اجازه بدیم!

        یه بار تو دوران جهالتم (خخخخخ)، یه دوستی وقتی میخواست برام تو دفترم یادگاری بنویسه نوشت “خدا همان جاست که به او اجازه ی ورود بدهند” بعد من ناراحت شدم و باهاش مخالفت کردم که این چه حرف کفر آمیزیه! خدا همه جا هست! بعد اونم یه نگاهی به من کرد و چیزی نگفت چون نمی خواست رابطه مون خراب بشه (ایموجی زدن روی پیشانی با دست)

        خدایا شکرت که از در و دیوار درمون آوردی و هدایتمون کردی!

        الحَمدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهٰذا وَما کُنّا لِنَهتَدِیَ لَولا أَن هَدانَا اللَّهُ

        سمانه جانم در پناه خدا بهترین هدایت ها، آرامش و نعمت ها رو برات آرزو می کنم!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          اسداله زرگوشی گفته:
          مدت عضویت: 1268 روز

          سلام و درود بر یاسمن عزیز

          هدایت شدم به کامنت های بچه ها زیر کامنت اصلیتون و چقدر حالم خوبه وقتی این کامنت ها رو خوندم.به اینجا که رسیدم گفتم استپ دیگه نمیشه جلوتر بری و شکر هدایت به کامنت ها رو بجا نیاری و از این احساس خوب و قشنگی که داری نگی!

          …یه دوستی وقتی میخواست برام تو دفترم یادگاری بنویسه نوشت “خدا همان جاست که به او اجازه ی ورود بدهند” بعد من ناراحت شدم و باهاش مخالفت کردم که این چه حرف کفر آمیزیه! خدا همه جا هست! بعد اونم یه نگاهی به من کرد و چیزی نگفت چون نمی خواست رابطه مون خراب بشه (ایموجی زدن روی پیشانی با دست)

          اصلآ عاشقتونم با این ایموجی زدن دست روی پیشونی!!! نمی دونی چقدر خندیدم و لذت بردم ازین حرکتت دختر!

          خدا رو شاکرم که هدیه دیگه ای با کامنتت گرفتم. چقدر این آیات و مانتراهای قرآنی ای که مینویسی رو دوست دارم و بهم قدرت و باور و احساس بهتری نسبت به خدا میده و چقدر این شکرگزاری زیباست که:

          الحَمدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهٰذا وَما کُنّا لِنَهتَدِیَ لَولا أَن هَدانَا اللَّهُ

          همه ستایش ها مخصوص خداست. که ما را به این [نعمت ها] هدایت کرد، و اگر خدا ما را هدایت نمی کرد، هدایت نمی یافتیم

          ممنون که هستی و برامون مینویسی.براتون بهترینها رو آرزو میکنم یاسمن جان.یا حق

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            یاسمن زمانی گفته:
            مدت عضویت: 2394 روز

            سلام به اسداله عزیز، گُلِ سر سبد سایت عباس منش دات کام :)

            خدا رو شکر که نوشته ی من باعث انبساط خاطر و خندیدن شما شد :))

            جای خالیِ ایموجی ها خیلی احساس میشه، ولی خوب، هر طور که استاد صلاح بدونن حتماً برای سایت بهتره!

            شما خودتون انقدر خوبین و در فرکانس خوبی قرار دارین که خدا از طُرُقِ مختلف هدایت ها و احساس خوب رو به شما منتقل میکنه! آیات قرآن واقعاً گنجینه ای از آرامش و کلیدهای راهگشا هستن…برای کسانی که می اندیشند!

            ممنونم که برام نوشتین و من هم در پناه خدا بهترین ها رو برای شما آرزو میکنم :)

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Ehsan Moqadam گفته:
      مدت عضویت: 1927 روز

      درود بر شما یاسمن جان

      سپاس‌گزارم که انقدر زیبا و زیبابین هستی و زیبا نوشتی

      این همان وعده قدرتمند خداست که حتی به بندگان خطاکار هم فضل خودش رو ابراز کنه

      من نکردم امر تا سودی کنم

      بلکه مر بر بندگان جودی کنم

      وقتی داشتم کامنت شما رو می‌خوندم یه موضوعی خیلی زیاد توی ذهنم مرور میشد و اون هم نقش شور و اشتیاق + باور مناسب درباره کار، خودمون و پول

      من از وقتی دوره ثروت 1 رو شروع کردم خیلی جدی‌تر کار تخصصی خودم رو پیدا کردم و روش زمان گذاشتم، البته من قبل از آشنایی با استاد هم مشغول به این کار بودم اما ثروت1 و راهنمای عملی دریچه‌های تاره‌ای از این کار رو به روم گشود و اصلاً تبدیل به کسی شدم که نمی‌تونم این کار رو انجام ندم، این رو در حالی میگم که توی ماشین مورد علاقم نشسته بودم که از طریق دیگه‌ای جز کار اصلیم شرایطش به‌وجود اومده بود و داشتم همینطوری از اتوبان یادگار امام میرفتم که یکدفعه یه شهودی رو دریافت کردم که پسر این اون چیزیه که تو دنبالش بودی واقعاً؟! یعنی ته زندگیت همینه؟ دنیای تو در همین خلاصه میشه؟ چون تا قبلش نمیشه گفت شکست اما یه حالتی برام تو کار پیش اومده بود که من رو به این نتیجه رسونده بود که آقا تو این کار پول نیست یا اگرم باشه به تو نمیرسه و سخته برو دنبال یه کار دیگه و همین من رو وارد یه جریان دیگه‌ای کرد که خب در مدت خیلی کوتاهی من موفقیت خیلی خوبی بدست اوردم تا اینکه رسید به زمان این شهود که به خودم اومدم گفتم نه، موضوع خونه و ماشین و چهارتا صفر اضافه‌تر تو بانک نیست، این چیزا مال آدم معمولی بی‌سواداست(ناآگاه از قانون و قدرت درونیشون)، برو دنبال مسیرت برو بچسب به همان کار.

      همین موضوع باعث شد که من خیلی قدرتمندتر بچسبم به کارم اما همچنان ترمزها تا همین الان ادامه‌داره.

      اوایل بعد از این اتفاق تا همین اخیر من با اینکه بیزینسم به اون خوبی پول نمی‌ساخت اما از یه طرف خوشحال بودم که ببین درسته پول نساختی اونقدری که باید اما عوضش نشان دادی که چقدر کارت رو دوست داری و عاشقشی ایول، بعد متوجه شدم این تلست که داره من رو غرق میکنه، من که آدم بی‌تجربه‌ای نیستم یا تازه وارد این کار نشدم که بگم تکاملم طی نشده و باید خاک خوری کنم، 100٪ باورهای من این نتایج رو ضعیف کرده، اتفاقاً هر کی عاشق‌تره باید بیشتر هم پول بسازه

      مگه استاد عاشق کارش نیست؟

      کدوم استاد موفقیتی (البته من اسمش رو میگذارم استاد زندکی کردن به شیوه صحیح و آسان چون انقدر ما برخلاف این رویه زندکی کردیم که درست و طبیعی زندکی کردن برامون شده موفقیت) انقدر نتایج مالی خوب ایجاد کرده؟

      مگه رونالدو و مسی عاشق کارشون نیستن؟

      کدوم فوتبالیستی به اندازه این افراد پول ساخته؟

      پس عشق و ثروت در یک راستا قرار دارند.

      اگر من نتونستم پول بسازم به خاطر باورهای منه وگرنه من همونی هستم که تو یه شغل دیگه تو یه مدت خیلی کوتاه انقدر شرایط خوبی برای خودم ایجاد کردم به لطف خدا، آیا غیر ازینکه من اون باورهای مناسب رو در مورد کار خودم ندارم؟!

      من بیزینس‌های مختلف زیادی رو امتحان کردم که فکر می‌کردم دوستشون دارم و هنوز هم دارم اما الویت من همین کاری بود همیشه تو ذهنم که دوستش داشتم اما چون باورهام در موردش ضعیف بود نتیجه دلخواهم حاصل نمیشد، قدم برمی‌داشتم، تلاش می‌کردم اما اصلاً راضی‌کننده نبود.

      می‌خوام بگم خیلی وقت‌ها ما میدونیم چیو دوست داریم اما باورهای نامناسبمون درباره اون کار ما رو به این ابهام میرسونه که نکنه این اون رسالت من نباشه؟ اون چیزی که قلبم باهاش هماهنگه و روحم رو به والایش میرسونه!؟

      مطلبی که استاد درخصوص کارشون در جلسه 4 کشف قوانین صحبت کردن و اون اشتیاقی که هیچ سدی رو نمی‌شناخت، چرا؟ چون استاد این باور رو برای خودشون منطقی کردند در شروع کار که آقا من هستم که دارم شرایط رو خلق میکنم فارغ ازینکه بقیه بخوان یا نه که خود این باور به تکامل در وجود ایشون و همه ما کامل‌تر و نهادینه‌تر میشه.

      یعنی خود من این ابهام برام ایجاد میشه که آیا باز هم این کار همون کار اصلیست؟

      که به خودم میگم تو پیش برو تو ثروت بساز اونوقت مسیرها برات کامل‌تر میشه انوقت واضح‌تر میشه.

      یه موقع تو این تله نیفتیم که چون به‌خاطر باورهای نامناسبمون درباره کار به نتایج دلخواه نرسیم فکر کنیم که این مسیر مسیر مورد علاقمون نیست، بهتره با خودمون رو راست باشیم و الگوهایی رو تو همین کار پیدا کنیم و بهتر ازون نتایج رو ایجاد کنیم یا اگر هم الگویی نیست با این باور که من هستم خالق زندگی خودم به نتایج مدنظر برسیم و بعد برای بودن یا نبودن در این مسیر تصمیم بگیریم.

      باز هم از شما دوست خوبم سپاس‌گزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2394 روز

        سلام به آقا احسان عزیز!

        خیلی ممنونم ازت که تجربیاتت رو به اشتراک گذاشتی. خیلی برام ارزشمند بود. چند بار کامنتت رو خوندم و خیلی فکر کردم. در مورد خودم فکر میکنم مشکل سر همون قسمت علاقه و اشتیاق هست…اینکه دقیقاً نمیدونم چیو دوست دارم. شاید هم دلیل شک کردنم به اینکه به این کار و رشته علاقه دارم یا نه، همونطور که شما گفتین باورهای اشتباهمه در مورد این کار…که منو به این ابهام رسونده که من اصلاً این کارو دوست ندارم… به هر حال من هم به این نتیجه رسیدم که سعی کنم اون قسمت اشتیاق و انگیزه رو در خودم بیشتر کنم، و این کارو تو ذهنم مساوی با رنج و سختی ندونم (طبق تجربه ای که گاهاً در دوران دکتری داشتم) تا بتونم بالاخره وارد این کار بشم و به خودم زمان بدم و بعد تصمیم بگیرم که “خوب، حالا من اینو به دستش آوردم، حالا اینو میخوام یا نه؟” و مسیر برام واضح تر بشه.

        بی نهایت ازت ممنونم به خاطر نکات مهمی که گفتی و یادآوری کردی. خدا رو شکر میکنم که هم صحبتی با دوستان آگاه و حقیقت طلبی مثل شما رو روزیِ من قرار داد!

        در پناه خدا بهترین ها رو برات آرزو می کنم!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        غفار نیری گفته:
        مدت عضویت: 2259 روز

        درود بر استاد زندگی کردن به شیوه طبیعی صحیح وآسان

        درود بر این فرشته خداوند که اینقدر کنترل زندگی را در همه جنبه‌ها به صورت کامل دارن و سپاس از این همه حقیقت گویی و راستی و لطف

        خدایا صد هزار مرتبه شکر بابت این دست تنومند و آگاه

        و درود به آقا احسان گل

        با این متن زیبا و پر از آگاهی

        لذت بردم از این متن و نوشتم این نکات را برای یادآوری و به عنوان نشانه

        عشق و ثروت در یک راستا قرار دارند

        من هستم که دارم شرایط را خلق می‌کنم فارغ از هر چیز

        مشخص کردن هدف

        حرکت با صبر و تکامل

        پیدا کردن الگو

        اگر تلاش را انجام دادیم و نتیجه دلخواه نداد ایراد در باورهای ماست

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2195 روز

      درود و سلام صبحگاهی و یا بهتر بگم سحرخیزی منو پذیرا باش. یاسمن جان چقدر اون شعر زیبایی رو که اول کامنتت نوشتی رو دوست می دارم

      باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ

      گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ

      این درگه ما درگه نومیدی نیست

      صد بار اگر توبه شکستی باز آ

      یاسمن جان چقدر خوب خودتو و هدف تو خوب شناختی .. یعنی از اینکه دلایل تو فهمیدی که به دو بخش شده .. این یعنی یک قدم جلوتری… حد اقل متوجه شدی که این هدفم به یک دو راهی مجزا رسیده.. حالا باید بین خوب و خوب ترین یکی رو انتخاب کنی… در هر صورت فرقی نمی کنه یعنی هر کدام از مسیرت تو رو بسمت هدفت هدایت می کنه.. یعنی ممکنه کارهایی رو باید انجام بدی که هنوز. در مسیرت اتفاق نیفتاده و باید از یک مسیر دیگری بری تا بهش برسی…

      اینکه گفتی..

      دلیل اولش اینه که وجودم دو بخش شده. یه قسمتی از وجودم دیگه از تحقیق و ریسرچ و کار توی آزمایشگاه و مقاله و … خسته شده و فراریه (چون دکترای من 7 سال طول کشید و خیلی اذیت شدم توی اون دوران)، یک مدت رها کن . یک مدت کوتاهی بخودت رسیدگی کن.. ی مدت مدیتیشن کن. ی مدت با خودت باش و لذت ببر

      نکته ی دیگه ای که گفتی و خودت خیلی قشنگ توضیح دادی که….

      ولی یه قسمت دیگه از وجودم دوست داره پیشرفت کنه و این سد که الان 3 ساله درگیرش هستم رو بشکنه از قانون رهایی استفاده کن .. یعنی می‌دونم خیلی خیلی این موضوع برات مهمه ولی بهش نچسب و رها کن شاید باید از یک مسیر دیگری به هدفت برسی عزیزم

      و نکته ی دیگری که بهش اشاره کردی اینکه گفتی

      و حتی اگر معتقد باشم که کارهام میتونه همیشه به سادگی و با راحتی پیش بره، به همون تحقیق و مقاله نوشتن و رهبری کردن تیم و اینا هم علاقه داره. برای همین هرچی تا حالا جاب اپلای کردم با اینکه به مصاحبه هم دعوت میشم و از رزومه ی من خوششون میاد، اما به نتیجه نمیرسه

      . چون یه قسمتی از وجودم میخواد که بشه و یه قسمتی از وجودم دوست داره که نشه! شاید باید به دومین هدفت بیشتر تمرکز کنی تا راه کاریت باز بشه.. یعنی بنظرم اینقدر ذهنت درگیر پیدا کردن یک رابطه ی دلبخواه هست که در مورد کار و حرفه آت نیست…

      مورد دوم هم که پیدا کردن رابطه ی دلخواه هست

      یعنی اول باید ذهنت به آرامش برسه بعدش به مسایل کاری توجه کنه.. بنظر من بهترین عامل موفقیت در هر کاری عشق هستش.. انگار عشق یجورایی بهت پر و بال میده ..

      عشق انگار یک مونس و همدم و هل دهنده است.. وقتی یک عشق کنارت باشه و دستتو بدی توی دستش یک انرژی مضاعفی ایجاد می کنه .. انگار جرقه ی عشق باید در قلبت روش بشه تا این موتور زندگیت بحرکت در بیاد. .. عشق فوق العاده زیباست از سخن عشق ندیدم خوشتر … بقیه ی شعر

      رو خودت پیدا کن عزیزم .. وقتی عشق داشته باشی گل از کلت شکفته میشه..

      عزیزم عشق به کار ی ویژگیه و چیز دیگه است ..

      عشق به یار و یاور و محبوب یه چیزه دیگه است … هر دو تاش عشقه عزیزم.. ولی این کجا و آن کجااااااااا… جسارت داشته باش و بگو می خوام عاشق باشم مممممم … برو دنبال عشق و مودت که بهترین رابطه ی عاشقانه رو تجربه کنی تا بتونی با خودت بصلح برسی.. . بعد از نوشتن این گفته های قلبی ام برای تو انگار داشتم بخودم اینارو می گفتم چون بعد از اتمام نوشته هام بخودم گفتم واقعات چه چیزی بالاتر و زیباتر و رمانتیک تر از عشق چه چیزی هست واقعاااااا؟؟؟؟

      مگه چی میشه یک خانم دکتر عاشق پیشه ی رمانتیک با قلبی از عشق داشته باشیم ؟؟؟ یعنی نمیشه؟؟؟؟

      روز و شبت بخیریت وشادی و جشن و شادمانی

      ایام بکامت شیرین و گوارا همراه با جرقه ی آتشین عشق هم فرکانسی دلبخواه.. قلب قلب ️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2394 روز

        سلام به رویای عزیزم!

        رویا جان، نمیدونین چقدر کامنتتون برام ارزشمند بود، اصلاً میخکوب شده بودم به صفحه داشتم میخوندم. بی نهایت ازتون ممنونم به خاطر نظرات و راهکارهایی که گفتین. قطعاً وجود عشق و رابطه ی عاشقانه در زندگی کلی به آدم اضافه میکنه…

        کلید همه چیز به نظرم همونطور که استاد توی دوره ی روابط گفتن در صلح بودن با خود هست که همون در صلح بودن با خداست…در صلح بودن با خدا یعنی توحید…کم کردن فاصله ی ذهن و قلب (روح)…یکی شدن ذهن و قلب…

        مرسی که انقدر قشنگ از عشق گفتین!

        من دوست دارم یک خانم دکتر عاشق پیشه ی رمانتیک با قلبی پر از عشق باشم!

        خیلی حال کردم با این جمله :)))))

        از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر

        یادگاری که در این گنبد دوار بماند

        رویاجان عاشقت هستم و بی نهایت ازتون ممنونم که برام نوشتین و آرزوهای قشنگ کردین.

        خدا رو شکر که دوستان نازنینی مثل شما دارم!

        در پناه خدا بهترین ها رو براتون آرزو می کنم!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        محمد کرمی گفته:
        مدت عضویت: 1217 روز

        سلام دوست عزیز و هم مدار من

        در پاسخ به یاسمین عزیز که من ازش همین جا خیلی تشکر میکنم بابات کامنت بی نظیرش

        جواب دادین و نکات خوبی اشاره کردن ..منم تا حدود زیادی مثل یاسمین عزیز درگیر کاری هستم و الان تقریبا 15 سال مشغولشم و خیلی هم دوسشدارم و عاشق کارم هستم

        ولی چند سالی چون بصورت فیزیکی خیلی منو درگیر میکرد یه جورایی دلم میخواست که آسون ترش کنم یا کلا یه کار دیگه ای رو استارت بزنم

        چند تا کار عوض کردم و ضربشم خوردم و فهمیدم که باید همون کار قبلی که عاشقشم جور دیگه ای مدیریت کنمدو توی همون کار پیشرفت کنم

        کارهای زیادی براش انجام دادم و هر ایده ای که داشتم اجرا کردم و خیلی هم لذت بخش بوده ولی نتیجه نهایی یعنی پول نتونستم ازش بکشم بیرون

        الان دیگه دلم نمیخواد بصورت فیزیکی شب روزمو بهم بدوزم برای عمون کار یا همون مشتریا سابق با همون رفتارهای گذشته به پستم بخوره ،البته این نکته رو هم بگم از وقتی خواستهامو مشخص کردم تو کار مشتریام به طرز عجیبی خیلی بهتر شدن و مثبت ترن تا گذشته کاری من ولی چیزی که اذیتم میکنه اینکه نمیخوام با مهارت فیزیکیم کسب درآمد کنم و آزادی زمانی و مکانی میخوام که البته کارهایی براش انجام دادم ،سمینار آموزشی برگزار کردم ،رشد کسب کار دارم آموزش میدم ولی هنوز نتونستم بصورت صدرصد تصمیم بگیرم که چی درسته ..یکم گیج شدم واقعا

        از طرفی بشدت از لحاظ مالی باید پیشرفت کنم تا مسائلم حل بشه از طرفی هم دلم نمیخواد که از لحاظ فیزیکی ساعتها توی محل کارم وقت بگذرونم

        ممنون میشم نظری داری با من به اشتراک بزاری

        سپاسگزارم از شما دوست عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          رویا مهاجرسلطانی گفته:
          مدت عضویت: 2195 روز

          درود و سلام خدمت شما دوست عزیز کوشا. آقای محمد کرمی عزیز

          و اینجا یک نکته ای رو بیان کردید اینکه اینکه نمیخوام با مهارت فیزیکیم کسب درآمد کنم پیشنهاد می کنم

          از فایل های سه فایل چگونه در آمد خود را در یکسال سه برابر کنیم استاد رو چندین بار ببینید و نت برداری کنید . چون دقیقا تمام این مسأله های شما رو اونجا توضیح دادند یعنی باورهاتون رو باید تغییر بدهید تا آسان شوید برای کسب درآمد آسان

          تا آسان شوید برای آسانی های کارهایتان

          تا آسان شوید برای آسانی های اعمال فیزیکی تان

          تا آسان شوید برای آزادی زمانی و مکانی برای همزمانی های جادویی

          خدایا شکرت که احاطه شده ام برای کسب درآمد فوق العاده عالی آسان

          خدایاااا شکرت که آسان شده ام برای دریافت و جذب موفقیت های پولی و مالی و کاری ایم

          خدایا شکرت که آسان شده ام برای ثروتمند شدنم خدایا سپاسگذارم

          بقیه اشو خودتون بسازید

          شاد و موفق و پایدار و ثروتمند باشید

          اینجاهایی که گفتید..

          و آزادی زمانی و مکانی میخوام که البته کارهایی براش انجام دادم ،سمینار آموزشی برگزار کردم ،رشد کسب کار دارم آموزش میدم

          باورهای ثروت ساز رو از فایل های دانلودی. پیدا کنید و کامنت های مربوط به آن فایل ها رو بخونید که خودش یک دایره المعارف وگنج است..

          شاد و موفق و ثروتمند پایدار باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فاطمه سليمى گفته:
      مدت عضویت: 1760 روز

      سلام یاسمن جانم

      چقدر این کامنتت قشنگ و پر از احساس معنوی بود خیلی بدلم نشست

      این درگه ما درگه نومیدی نیست

      صد بار اگر توبه شکستی باز آ

      ازت ممنونم که این حس خوب رو بمن هدیه دادی و تحسینت می کنم که عالی داری رو خودت کار می کنی و اینطور با خدا انس داری

      چقدر این قسمت از کامنتت برام جالب و در عین حال واقعی بود:

      وقتی به اون قسمت از وجودم که از این کار فراریه رجوع می کنم و ازش می پرسم خب تو اگه به این کار علاقه نداری، به چه کاری علاقه داری؟ بزرگوار اشاره می کنه که کلاً از هر کاری که مسئولیت داشته باشه فراریه و فقط دوست داره یک کار بدون چالش انجام بده بقیه ش هم تفریح و خوشی!

      یاسی جان فکر کنم به مامانت رفتی! خخخخ

      خدا رو شکر که اینجا همه داریم از همدیگه کلی چیز یاد می گیریم و خودمونو بهبود میدیم

      در پناه خدا به هر آنچه آرزو داری و بیشتر از اون برسی و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2394 روز

        مااااامییییی!

        باورتون نمیشه داشتم کامنتتون رو میخوندم، اونجا که گفتین “یاسی جان فکر کنم به مامانت رفتی! خخخخخ” کلی خندیدم و با دستم زدم رو سینه م و گفتم “مامیییی…قربونت برم!”

        عاشقتونم مامانِ گلم! هر شب شکرگزاری خدا رو میکنم به خاطر وجود شما، به خاطر اینکه باهم هم مسیر هستیم و به رشد هم کمک میکنیم!

        قلب قلب قلب تا بی نهایت…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2063 روز

      سلام بر بانوی موفق و پر تلاش

      در مورد این دو هدفتون دوتا تجربه دارم

      «من 2 تا هدف دارم که هر سال دارم انتخاب میکنم ولی هنوز بهشون نرسیدم. یکی پیدا کردن کار تخصصی مرتبط با رشته م و یکی پیدا کردن رابطه ی دلخواه و تشکیل خانواده.»

      هرگز به شغل و کاری خاص بر مبنای منطق ذهنی اصرار نکنید و فقط و فقط هدایت بخواید با همین آیه آخر کامنت باور داشته باشید که خداوند بهترین هدایت کننده گانه

      او براتون بهتر از شما مشرف به این جهان و نیازهاشه ، فقط باید امیدوار باشید و اعتماد کنید به اینکه همه اتفاقات لازم در زمان لازم و در شرایط عالی رخ خواهند داد.

      هدف دوم برای ازدواج موفق که خودم به این توصیه در سن 19سالگی بهش عمل کردم و الان بهترین همسر دنیا رو دارم و یک زندگی بسیار عاشقانه در همه ابعاد (برای من این جهان همون بهشتیه که خدا در قرآن توصیف کرده چون در کنار معشوقم آرامش بی وصفی دارم)

      اما توصیه: در دعاتون یا ستاره قطبی تون اینو از خداوند بخواید

      «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره الحسنه»

      و از خداوند بهترین این ودنیا و آن دنیا رو بخواید

      که همسر خوبه

      و بعدش به خدا اعتماد کنید و دیگه اصلا به چرا و چگونگی و چطورش فکر نکنید و سر راه خدا کنار برید‌.

      و بعد معجزه رخ خواهد داد و کسی وارد زندگی شما میشه که فوق تصور شماست از هرجهت بهترینه

      منتظر خبرهای خوب تون هستم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2394 روز

        سلام به سید حبیب عزیز!

        من دیروز متوجه شدم که شما همسر گرامی وجیهه بانوی عزیز هستین و چقدر هر دوتون رو دوست دارم!

        خیلی ممنونم از راهکارهای خوبی که دادین! من هم دارم سعی میکنم فقط همون قدم بعدی که خدا بهم میگه رو انجام بدم و به بعدترهاش فکر نکنم و توکل کنم که با نگه داشتن احساس خوبم خودش منو ببره همونجا که نعمت ها هست!

        صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ

        و سپاسگزارم که دعای زیبای

        «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره الحسنه»

        رو بهم یادآوری کردین! قربون خدا برم چه دعاهای قشنگی رو یادِ ما داده ولی ما گاهی غفلت میکنیم!

        باز هم ممنون که برای دیدگاه من پاسخ نوشتین،

        در پناه خدا بهترین ها رو برای شما و خانواده ی عزیزتون آرزو می کنم :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود بر رفیق نازنینم حبیب خدا

        هرگز به شغل و کاری خاص بر مبنای منطق ذهنی اصرار نکنید و فقط و فقط هدایت بخواید با همین آیه آخر کامنت باور داشته باشید که خداوند بهترین هدایت کننده گانه

        سید جان چقدر این سخنت برام نشانه بود! و چه حس خوبی ازین کامنتت گرفتم.

        دقیقآ دست گذاشتی رو نقطه ضعف من که گاهی انتظار دارم ذهنم این گره منو باز کنه! نه! ذهن اگه اینکاره بود تا حالا انجامش داده بود!!!

        اشاره به آیه 43 سوره الأعراف کردید که در کامنت قبلم این آیه خیلی برام زیبا اومد و اونو یادداشت کردم و الان خداوند با کامنت شما بار دیگر تائید دوباره ای زد به این باور که از خداوند هدایت بخواهم و منتظر دریافت و عمل به هدایتم شوم. باشد که رستگار شویم. عاشقتم حبیب خدا.در پناه حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 833 روز

      سلام یاسمن عزیز و دوست داشتنی

      چقدررررر اسمت زیبا هست عزیزم

      چقدر لبخند زیبا داری

      چقدر گل های عقب ات زیبا هست

      چقدررر آیات های خدایی مهربانم را زیبا نوشتی

      رفتم داخل صفحه پروفایلت و نحوه آشنایی ات با استاد خواندم

      و از چیزی که بسیارر خوشحال شدم اینکه به جای بهتر و زیبا تر رفتی

      و چقدرررر برایت خوشحال شدم

      و از خداوند خواستم که برای این همه انسان ها خواسته های شگفت انگیز اتفاق افتاده قطعا برای من هم میفتد

      چون قانون یکی هست

      دوست عزیزم از این تغییرات تان و پیشرفت های تان بسیار خوشحال شدم

      و از خداوند برایتان یک انسان عالی فوق العاده مهربان با شخصیت و محترم انسانی که از هر لحاظ مثل خودتان عالی باشد رو به رو شوید

      در خدا شاد پیروز باشید دوست من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2394 روز

        سلام به پاکیزه بانو!

        شما در مسابقات زیباترین بانو شرکت کن به نظرم عزیزم! قطعاً اول میشی :)

        معلومه که هم زیبا رو و هم زیبا بین هستی که انقدر به زیبایی ها توجه داشتی!

        دقیقاً هر اتفاقی که برای هر فردی در هر گوشه ی دنیا افتاده برای ما هم میتونه بیوفته، چون خدا به یک اندازه به همه ی بندگانش نزدیک هست!

        تفاوت در باورهای ماست و در قدرتی که ما در ذهنمون برای خدا قائل شدیم.

        عزیزم ممنونم ازت برای آرزوهای قشنگی که برام کردی!

        من هم در پناه خدا بهترین ها رو برات آرزو می کنم!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سعـید کاکایی گفته:
      مدت عضویت: 1791 روز

      سلام بر دختر زیبا و همیشه خندان سایت یاسمن عزیز

      لبخندتون بسان لبخند خدا زیباست

      کامنتهاتون بوی خدا رو میده به به دختر پاتو گذاشتی رو گاز تخته گاز داری جلو میری تحسینت میکنم

      به خدا امروز هر کامنتی رو خوندم انگار برا من بود منم چند تا هدف دارم که سالیان ساله دارم انتخابشون میکنم به امید تیک زدن ولی تا حالا بهش نرسیدم یکی از هدفهام مثل شما ایجاد یک رابطه عاطفی زیباست ،یا پیدا کردن رابطه دلخواهمه که کلی ترمز دارم تو روابط که ازخدا میخوام که منو تو مدار دریافت دوره عشق و مودت قرار بده

      و دوم چندین ساله ورزش میکنم به امید مسابقه دادن به صورت حرفه ای

      که هم پتانسیلشو دارم هم پشتکارشو و ازهر نظر قابلیت رسیدن به درجات بالا تو‌رشته ورزشیم رو دارم و هر سال این یکی ازمهمترین اهداف زندگیمه که متاسفانه هر سال میگم سال بعد خیلی الگوهایی اطرافم هستن که از خیلی جهات ضعیفترن ولی مثل آب خوردن موفق شدن تو این موضوع، کلی ترمز دارم که ازخدا هدایت می‌خوام که دونه دونه پیداشون کنم و ریشه ای کلکشونو بکنم

      و یکی ازترس های من همین داشتن هدفه وقتی اسم هدف میاد ترس وجودم رو فرا میگیره اصلا ازتعهد دادن میترسم و حس اضطراب بهم میده ی جورایی مثل شما ازمسولیت چیزی رو پذیرفتن فراریم

      یاسمن جان ممنونم بابت کامنت بی نظیری که نوشتی و پر بود از آگاهی ناب

      از خدا میخوام که به همه خواسته هاتون به سادگی و زیبایی بصورت عزتمندانه در بهترین زمان و بهترین مکان در بهترین شرایط ممکن برسید خوشحالم که هر روز دارم رشد بچه ها رو به چشم میبینم ی روزی به شدت در مورد نوشتن کامنت مقاومت داشتم و الان هم هنوزم این مقاومته هست ولی من تعهد دادم که بنویسم و مینویسم ممنونم که باعث شدی من امروز بنویسم

      خدا نگهدارت یاسمن عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2394 روز

        سلام به سعید عزیز!

        ممنونم از پاسخی که برای دیدگاهم نوشتی!

        ترس چیزیه که سراغ همه ی ما میاد، مثل همون قضیه ی گربه ی چکمه پوش که استاد راجع بهش توضیح دادن، مهم اینه که با تمرین، عضله ی غلبه بر ترس ها رو قوی کنیم و قدم برداریم… و یه مورد دیگه که خیلی مهمه اینه که با اتکا و باور به اینکه همه ی کارها برای خدا آسونه، توی ذهنمون کارها یا خواسته هامون رو آسون ببینیم، چون ذهن از انجام دادن کارهای سخت فراریه!

        امیدوارم به زودی از روابط فوق العاده و نتایج درخشان شما در مسابقات ورزشی بشنویم :)

        در پناه خدا باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      Sos گفته:
      مدت عضویت: 2324 روز

      به نام پروردگار عالم

      سلام خانوم زمانی عزیز

      برای داشتن یک زندگی بهتر این است که تمام تلاش مان را کنیم تا هروز رشد کنیم. و از تک تک لحظه های زندگی به درستی لذت ببریم و فراموش نکنیم که برای چه اینجا هستیم

      من کی هستم؟

      با تفکر فقط به این سوال سدهای ذهنی مون رو یکی یکی پشت سر میزاریم …

      من جواب شو درون خودم یافتم

      میلاد پسری از نور

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      عباس گفته:
      مدت عضویت: 1720 روز

      سلام یاسمن جان

      خیلی خوبه که داری خودت رو هر روز بیشتر میشناسی و این کنکاش بیشتر بقول استاد تو رو میرسونه به خودشناسی بیشتر و مسیر رسیدن به خداشناسی هم همین خودشناسیه،خوشحالم وقتی کامنت میذاری و‌ایمیلمو باز میکنم کیبینم که چقدر توی سایت فعالی و‌با هر بار باز کردن ایمیلم اسم‌تو‌جزو‌ اون کسائیه که منو هدایت میکنه به آگاهی بیشتر،البته که این چیزایی رو که تو میگی تو‌وجود‌منم هست و خیلی خوبه که آدم خانواده ای به این خوبی داشته باشه که براحتی بتونه خود افشایی کنه،بتونه بدون اینکه از قضاوت دیگران بترسه لایه های درونی ذهنش رو عین سفره باز کنه اینجا،بهت تبریک میگم و برای این جسارت و مداومتت تحسینت میکنم،از خدا میخوام هر دو هدفت رو به زیبایی و راحتی برات محقق کنه که واقعا لایق بهترینهایی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2394 روز

        سلام عباسِ عزیز!

        سپاسگزارم به خاطر جوابی که به دیدگاه من دادین. خدا همیشه در حال هدایت ماست، فقط مسئله اینه که ما از هدایت ها پیروی میکنیم یا نه.

        این سایت و وجود استاد عباس منش واقعاً نعمت بزرگیه که همه ی ما داریم و میتونیم بی پروا در مورد مسائلمون صحبت کنیم و به رشد هم کمک کنیم!

        باز هم ممنونم از آرزوهای قشنگی که برای من کردین…

        من هم در پناه خدا بهترین ها رو برای شما آرزو میکنم!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سمیه قربانی گفته:
      مدت عضویت: 1497 روز

      سلام به یاسمن عزیز

      کامنتت فوق العاده بود

      انگار وجود منو داری داد میزنی

      من برای همین دو هدفی که شما نوشتین زدم رو مرا به سوی نشانه ام هدایت کن

      از خدا خواستم راهنماییم کنه که چی باعث شده من در ایجاد رابطه دلخواه و پولسازی در کارم موفق نشم

      که کامنت یاسمن عزیز منو از خودم بیرون کشید و منو با خودم رودر رو کرد که وجود بزرگوارم مسئولیت رو در کار نمی پسندن و برای ایجاد رابطه به وحدت و صلح نرسیدن و ترس دارن .

      یاسمن حان امیدوارم که خداوند کمک کنه به خواسته هات برسی و در مسیر آسونی و لذت و خوشی و ثروت قرار بگیری.

      و باید بگم همونطور که خداوند منو به نشانه درست هدایت کرد قطعا در رسیدن به خواسته هام هدایتگر و کمک کنندم خواهد بود.

      از خدای مهربون و استاد عزیزم و تمام دوستان و یاسمن عزیز سپاس گذارم

      در پناه خدا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2394 روز

        سلام به سمیه ی عزیزم!

        ممنونم از پاسخی که برای دیدگاهم نوشتی و خدا رو شکر میکنم که نوشته ی من چراغ هایی رو در ذهنت روشن کرده…من هم از خدای مهربون میخوام که همه ی ما رو به آسانی به خواسته هامون برسونه و قدم به قدم از هدایتش استفاده کنیم!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    به نام یگانه برنامه ریز هستی

    سلام و درود بر استاد عباسمنش گرانقدر و دوستان نازنینم

    پیدا کردن الگوهای تکرار شونده 9- اهداف

    آپلود شدن این فایل بر روی سایت برای من همزمان شده با قسمت پنجم دوره کشف قوانین زندگی که در مورد اهداف است!

    این همزمانی رو به فال نیک میگیرم و حسم گفت نکاتی از صحبت های ارزشمند استاد در این جلسه رو هدیه کنم به همه عزیزان و سپس به سوال این فایل پاسخ بدم.

    🟢 یکی از ویژگی های افراد موفق اینست که آنها متوقف نمیشن.آنها توقف نمی کنند.آنها حرکت می کنند.

    🟢 هدف داشتن برای من شادی میاره! برای من خوشبختی میاره! برای من لذت میاره! برای من انگیزه میاره! و در یک کلام برای من زندگی میاره!

    🟢 اصلآ صرف هدف داشتن باعث زنده بودن میشه! باعث شاد بودن میشه! باعث تحرک و پویایی میشه!

    فکر میکنم با مرور این آگاهی ها به اهمیت هدف در زندگی مان رسیده باشیم.لذا هدف داشتن صرفآ برای افراد فقیر یا متوسط نیست. بلکه هدف داشتن برای هر فردی فارغ از هر سطح از رفاه و ثروت و موفقیت امری ضروری و حیاتی است!

    ==============================================================

    سوال :درباره هدف هایی که هر بار به عنوان هدف سالانه یا هدف کوتاه مدت انتخاب می کنید اما به آنها نمی رسید، فکر می کنید چه دلایلی باعث می شود که شما باز هم به آن اهداف تعیین شده، نرسید؟

    هر چقدر که به زندگیم بعد از آشنایی با استاد نگاه میکنم میبینم فقط خلق کردن و رسیدن به خواسته ها برایم بولد می شود تا نرسیدن به خواسته ها! قبل از آشنایی با استاد هم به اهدافی مانند شاغل شدن، خرید خانه و ماشین و … رسیده ام اما زندگیم هدفمند نبوده و هدف های مقطعی داشته ام و زندگیم در کل باری به هر جهت بوده است!

    وقتی گذشته ام را مرور میکنم میبینم مهمترین عامل نداشتن هدف و نرسیدن به اهدافم؛ باور نداشتن این مسئله بوده که میتوانم به اهدافم برسم و من هستم که زندگیم را خلق میکنم! و مورد بعدی ندانستن نحوه خلق اهداف بوده است. اگر من می دانستم برای رسیدن به هر هدفی باید تکاملم را طی کنم و هر روز قدمی برای تحققش بردارم ، قطعآ وضعیت متفاوتی نسبت به الانم داشتم.

    برای همین است که استاد اصلی ترین و مهمترین باوری که به ما یاد دادند این بود که ما خالق زندگی خویشیم! این ما هستیم که با افکار و فرکانس هایمان زندگی مان را هرگونه که بخواهیم خلق می کنیم.

    نداشتن این باور سبب شد که اگر هدفم با مانعی روبرو میشد؛ آن هدف را ببوسم بزارم کنار! یا عوامل خارجی را مانع دستیابی ام به خواسته و هدفم قلمداد کنم و شانه از زیر بار آن خالی کنم. برای همینست که زندگی من قبل از آشنایی با استاد قابل مقایسه با زندگیم بعد از آشنایی با استاد نیست و ایشان را نعمتی گرانقدر در زندگیم میدانم که هر دم بابت حضورش در زندگیم ؛ سپاسگزار خداوندم.

    در این دوره یاد گرفتم اگر خواسته و هدفم برآورده نشد، دیگران را عامل و مانع رسیدن به خواسته ام ندانم. بلکه فکر کنم و بیندیشم که چه مانع و ترمزی در مسیر رسیدن به هدفم وجود دارد که سد راه رسیدنم به هدفم شده است. و بگردم با الگوهایی که خلاف آن باور را برای ذهنم منطقی می کند ترمزهایم را بردارم تا هدفم محقق شود.

    مهمترین اهدافی که بیادم می آید و بهشون نرسیده ام:

    1- صحبت کردن به زبان انگلیسی

    2- خرید ویلا در شمال

    3- سفر به دور دنیا

    علاوه بر اینها در حال حاضر مهمترین هدفی که دارم دنبال میکنم و هنوز محقق نشده است؛ پی نبردن به علاقه واقعی ام است! و دارم در این مسیر قدم بر میدارم و هر دفعه زنجیری از دست و پایم بر میدارم که مانع خلق این خواسته ام است. مطمئنم با ادامه حرکت در این مسیر و باز شدن قفل و زنجیرهایی که بر دست و پایم بسته ام به خودشناسی بیشتری از خواسته ها و علایقم خواهم رسید و این خواسته به من الهام خواهد شد و در مدارش قرار خواهم گرفت. کافیست در مسیر بمانم و یاد بگیرم و عمل کنم.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 272 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1825 روز

      درود به شما برادر باصفا و متعهدم

      ممنونم که اینقدرررررررر زیبا و سخاوتمندانه دانسته های خودتون رو با ما به اشتراک گذاشتین…

      همیشه برام قابل تحسین هستین .

      با همه وجودم تحقق همه اهداف و آرزوهاتون رو از خداوند میخوام

      چرا که به قول مولانای جان:

      ما نبودیم و تقاضامان نبود

      لطف حق ناگفته ما می‌شِنود

      و از اونجایی که این مسیر ، مسیر خودشناسی ست ، بی شک علاقه واقعی تون رو هم پیدا خواهید کرد..

      همینطور که خودتون هم به زیبایی گفتین که:

      ««مطمئنم با ادامه حرکت در این مسیر و باز شدن قفل و زنجیرهایی که بر دست و پایم بسته ام به خودشناسی بیشتری از خواسته ها و علایقم خواهم رسید و این خواسته به من الهام خواهد شد و در مدارش قرار خواهم گرفت. کافیست در مسیر بمانم و یاد بگیرم و عمل کنم»»

      و من هم بارها این نکته طلایی رو له خودم میگم که:

      کافیست در مسیر بمانم و یاد بگیرم و عمل کنم…..

      سپاسگزارم از حضورتون و از کامنتهای عالی تون برادر خوبم.

      براتون سراسر نور و عشق الهی میطلبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود بر خواهر عزیزم بانوی عشق

        باور می کنین بانو هر بار که کامنتی از شما میخونم با خودم میگم مگه داریم! مگه میشه اینقدر بیت های ناب تو دامنت باشه و تو هر کامنتی سخاوتمندانه آنرا به مخاطبت هدیه کنی؟!

        آخه فقط شعرم نیست! چکیده کلامیه که من با دو صفحه نوشتن هم نمیتونم بیانش کنم و حق مطلبُ ادا کنم.

        ممنونم بخاطر این ذوق و سلیقه و روحیه لطیفتون! ممنونم بابت انس عمیقتون با اشعار و ادبیات میهنمون! و تحسینتون میکنم بابت گنجینه نابی که بهش دسترسی دارید و می بخشید بدون اینکه ازش کم بشه!

        سپاسگزارم بابت دعاهای قشنگتون که برام خیلی ارزشمنده. قطعا این نیت پاک و احساس قشنگ چندین برابر میشه و بر میگرده به زندگیتون.آرزو میکنم لحظه لحظه های زندگیتون عشق باشه و عشق باشه و عشق باشه و نور خدا.یا جق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
        • -
          وجیهه بانو گفته:
          مدت عضویت: 1825 روز

          هزاران سلاااااااااااااااامممم و سلامتی به برادر باصفا و خوش اندیشم

          ممنونم از کامنت تون که همیشه لطفی زلال را به ما هدیه میکنید.

          هر چند از استاد بزرگوار مون آموختم که اعتبار تک تک این کلمات رو به خداوندی بدم که هر لحظه در قلب و زبان و وجود ما جاریست..

          کامنت پر مهرتون رو که میخوندم این دو بیتی از عارف نامدار ایران ابوسعید ابوالخیر به ذهنم اومد:

          چیست ازین خوبتر، در همه آفاق کار

          دوست به نزدیکِ دوست، یار به نزدیکِ یار

          دوست برِ دوست رفت، یار به نزدیکِ یار

          خوشتر ازین در جهان، هیچ نبوده‌است کار

          خداوند رزاقم رو بسیاااااااااااااااااااار شکر کردم که بر اساس قوانین ثابت الهی همینطور که استاد عزیز میگن:

          طبیعی که آدم ثروتمند باشه

          طبیعی که آدم سلامت باشه

          طبیعی که آدم دوستان و روابط عالی داشته باشه و….

          میبینم با وجود این سایت پر برکت که خداوند رزاق روزی مون کرده چقدرررررررررررررر طبیعی ، چقدر راحت ، چقدر عزتمندانه ، برای همگی ما روابطی رو ایجاد کرده که گاهی فرسنگها با روابط معمول اجتماعی که درش هستیم فاصله داره…

          (دوست به نزدیک دوست)

          روابطی که خیلی طبیعی و راحت باعث رشدمون میشه

          باعث تفکرمون میشه

          باعث بازبینی عمیق تری از خودمون میشه

          باعث به وجود اومدن احساس خوبمون میشه

          باعث بالا رفتن کیفیت زندگی مون میشه

          و……

          و چقدر خوشحالم که به قول شما برادرخوبم رد پای این قوانین در عرفان و ادبیات میهنمون پر رنگه…

          خدایا شکرت

          خدایا غرق نعمتیم الحمدالله

          ممنونم از دعای خیرتون

          الهی سراسر غرق نور و عشق الهی باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
          • -
            اسداله زرگوشی گفته:
            مدت عضویت: 1268 روز

            سلام و درود بر خواهر عزیزم بانوی عشق

            به به! به به! احسنت به شما! دستمریزاد بانو! چه کردی با ما! شعر بود یا عرفان؟ یا فلسفه؟ یا جامعه شناسی؟ یا روانشناسی؟ یا نور بود و هدایت؟!

            قطعا همه اینها بود که دستان مرا گرفت تا روی کیبورد بلغزند!

            قبل از اینکه کامنتم رو شروع کنم به احترامتون یک کف مرتب زدم و در برابر ذوق و سلیقتون تعظیم کردم! بهم الهام شد دیگه دست دست نکنم و این درهای گرانبها را یاداشت کنم در دفترم و اینکار رو انجام دادم و بقیه اشعارتونم گرد آوری میکنم از کامنتاتون تا یه گنجینه نای برای خودم گردآوری کنم از طریق دستی از دستان خدا!

            قبل از شروع کامنت کشمکش شدیدی بود بین جسم خسته ام که از مسافرتی یکروزه برگشته بود و تازه باشگاهم رفته بود و التماس میگرد جان مادرت آف شو خخخ و روح بیقرارم که مست این شعر و کامنت شده بود و حرفی نمیزد ولی کاملا واضح بمن گفت بری بخوابی خواب نداری!! و من دیدم حق با اوست.تا شکر این نعمت را بجا نیاورم آرامش نمی گیریم که بتوانم بخوابم. و جسم هم قانع شد تا اتمام وقت های اضافه دوام بیاورد!

            خلاصه با ذهنی تعطیل و روحی بشاش نوشتم و نمی دانمم چی نوشتم. کم و کاستیشو به بزرگی خودتون ببخشید.یا حق

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
            • -
              وجیهه بانو گفته:
              مدت عضویت: 1825 روز

              هزاران درود به برادر خوبم

              به برادر باصفا و خوش ذوقم…

              به دنبال نشانه ایی بودم ، که توفیق پیدا کردم مجدد کامنتهای این فایل رو مرور کنم تا رسیدم به کامنت شما که در اون سراسر لطف و مهر و نیک اندیشی موج میزنه…

              واقعا دلم نیومد بخونم و بی پاسخ بزارم…

              اولین موردی که تحسین منو برانگیخت این همه تعهد شما بود که از شور و حال تون نشأت گرفته ، عجب نعمت عظیمی ست این «شور و حال» که خداوند به پاداش خودشناسی تون بهتون عطا کرده و بسیار تحسینتون میکنم برادرخوبم…..

              درسته کامنتم طولانی میشه ولی خالی از لطف نیست این داستان رو بگم که:

              ماجراهای متفاوتی از اولین دیدار مولانا و شمس رو نوشتن که در یکی از اونها نقل میکنن:

              مولانا در کنار حوض آبِ مدرسه نشسته بود و مشغول ورق زدن کتابهای خود بود .شمس که ظاهر آشفته داشت از مولانا پرسید:این چه روش کتاب خواندن است؟

              مولانا پاسخ داد:این را علم قیل و قال گویند .تو را با آن کاری نیست.

              شمس کتابها را در آب حوض انداخت .مولانا از روی افسوس و اندوه گفت : این چه دیوانگی بود که تو کردی این کتابها ارزش بسیار دارند و تو همه آنها را خراب کردی!

              شمس دست انداخت کتابها را بیرون آورد و مولانا دید که هیچ کتابی خیس نشده است .

              پرسید: این چه کار است ؟؟!!

              شمس پاسخ داد این را علم شور و حال گویند و تو را با آن کاری نیست.

              از آن پس مرید او شد….

              میخوام بگم خدایا شکرت در جایگاهی قرار گرفتیم که داریم علم شور و حال می آموزیم…. خدایا با همه وجودم شکرگزارتم..

              و بهتون بابت آموختن این علم تبریک میگم… و تبریکی ویژه که شاگرد خوبی و زرنگی در محضر استاد هستید الحمدالله…

              و اما خیلی لازم میدونم تأکید کنم برادر خوبم ، با همه لطفی که شما دارین که بسیار ممنونم ازتون ولی خدا می‌دونه نه از سر تواضع میگم که عین حقیقتِ که من ذوق و سلیقه ایی ندارم در کلام و هررررر چه هست از لطف خداونده..

              برای اثبات حرفم یک داستان دیگه میگم براتون:

              یک روز یکی از دوستان تماس گرفت برای مشاوره

              مسئله شو گفت و نویت حرف زدن من شد…چند تا نکته بهش گفتم بعد میخواستم اون شعر مولانا رو بگم که :

              خوش باش که هر که راز داند/داند که خوشی خوشی کشاند… تااااااااا آخر

              (ناگفته نماند این جزو شعرایی هست که من شاید روزی دو سه بار همینجوری برای تذکر خودم و عزیزانم تو خونه میخونم و وِرد زبانمه…)

              اومدم بگم

              گفتم : عزیزم در نهایت خوش باشششش…

              بلههههه خوشششش باااااااش…

              و بقیه ش در اون لحظه از خاطرم محو شد !!!! هر چی فشار آوردم به مغزم به ذهنم نیومدکه نیومد !!!!!!

              خلاصه تماسو تموم کردم

              و گریه م گرفت….

              چون خیلیییییی عمیق فهمیدم :

              وجیهه جان منِ خدا نخوام تو هیچییییییییی نیستی

              هیچییییییییی….

              واقعا هر چه هست همه اوست..

              همه چیز هست و هیچ نیست جز او

              وحده لا اله الا هو..

              ببخشید طولانی شد…

              الهی که در کنار همسر عزیز و شینای نازنین سراسر غرق نور و عشق الهی باشید.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
          • -
            زیبا گفته:
            مدت عضویت: 2498 روز

            سلام وجیهه جان

            روزت بخیر

            اومدم جواب دوست رو بدم دیدم جوابهای شما در کامنت خیلی بدل نشست

            آقای زرگوش درست میگه چه خوب با شعر در کامنت و جواب دادن عالی هستی

            حس خوب و ذوق صحبت دارید

            تبریک میگم بهتون

            واقعا این خدا

            و این راه رو که باز کرده با وجود فرسنگها فقط با خوندن کامنتها درسها بگیریم و احساس خوب داشته باشیم

            و باور اینکه می رسیم

            ازتون تشکر میکنم

            و برایتان آرزوی بهترین ها رو دارم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
            • -
              وجیهه بانو گفته:
              مدت عضویت: 1825 روز

              هزاران درود به زیبای زیبابینم

              ممنونم دوست خوبم که دریچه قلب مهربانت رو باز کردی برای دریافت خوبیها ..

              ممنونم که خوبی و خوب میبینی…

              ممنونم زلالی و جاری میشی در روح ها…

              چه قشنگ گفتی که :

              «و این راه رو که باز کرده با وجود فرسنگها فقط با خوندن کامنتها درسها بگیریم و احساس خوب داشته باشیم

              و باور اینکه می‌رسیم »

              همینطوره زیبا جان…

              کاری رو که خداوند درست کنه ، نقصی درش نیست…

              یقین داشته باش وقتی خداوند این مسیر رو برای ما باز کرده و درک قدم گذاشتن در این مسیر رو بهمون عطا کرده، حتمااااااا رسیدن به خواسته هامونو هم خودش تضمین کرده ، به شرطی از مسیر منحرف نشیم…

              من هم متشکرم از شما خواهر خوبم..

              امیدوارم کامنتهای بعدیت پر باشه از ماجرای رسیدن هایی که دوست داشتی و هدفت بوده…الهی امین

              برات سراسر عشق و نور میطلبم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2222 روز

      سلام به دوست عزیز و گرامی.

      هر کامنتی که از شما می خونم بیشتر حس هم فرکانسی با شما رو پیدا می کنم. چقدر خوب و راحت می نویسی. دقیقا با شما موافقم که مهم‌ترین چیزی که باید تو ذهنمون داشته باشیم بعد از بودن در آموزشهای استاد، اینه که ما خالق زندگیمون هستیم و تک تک اتفاقات زندگی ما نتیجه ی باورها و فرکانسهای خودمونه.

      وقتی عوامل بیرونی و در و دیوار رو برای نرسیدن به هدف مقصر ندونیم دیگه مسیر بهمون گفته میشه و ادامه می دیم چون بهونه نداریم براش پس تمام تلاشمون رو می کنیم تا راه درست رو باور درست رو پیدا کنیم و بسازیم و می دونیم که لاجرم اون اتفاق رو خلق می کنیم. چون قانون جهان ریاضی واره و استثناء نداره.

      جالبه که منم یکی از سؤال‌های مهم زندگی امروزم اینه که آنچه که علاقه ی واقعیت هست رو پیدا کنم. درسته که سال‌های سال ریسرچ کردم و محقق بودم و هستم و باورم اینه که من عاشق این کار هستم ولی وقتی deep inside فکر می کنم می گم من حاضر نیستم شبو روزم مشغول به این کار باشم اون ویکنده رو دوست دارم اون وسط. پس احتمالا این عشق واقعی کاریم نیست. درسته وقتی کار می کنم لذت می برم ولی دلم میگه یه بخش بزرگیش اینه که چون سالها درسش رو خوندم و دوست داشتم، خب باورم اینه که پس قاعدتا باید لذت ببرم از کار مرتبط باهاش. وقتی به این فکر می کنم که خب اگر من فرض کنم این کار نبود و من شیمی نخونده بودم دوست داشتم چیکار کنم… اون وقته که بقول سعیده شهریاری مثل حیوان نجیب خدا من به ذهنم زول می زنم اون به من:) گاهی میگم شاید عکاسی ولی بدون هیچ دلیل و سابقه ای. خلاصه که با شما تو این زمینه مشابهت دارم [اومدم بگم همدردم بعد دیدم این که درد نیست اتفاقا خیلی هم اتفاق خوبیه که علاقه ی واقعی م رو پیدا کنم].

      و باز هم دقیقا موافقم سمت ما اینه که به کار کردن رو باورهامون ادامه بدیم و در مسیر باشیم در بهترین زمان و مکان مناسب بهمون الهام میشه.

      بسیار ممنونم از تعهد شما به کامنت گذاشتن و از کامنتهای خوبی که می ذاری.

      امیدوارم در پناه حق و در کنار همسر و دختر گلت شاد و سلامت و ثروتمند باشی.

      [پی نوشت: راستی عکس دخترتون رو تو تلگرام دیدم هزار ماشالا خدا حفظش کنه. اسمش هم مثل خودش زیباست :) کلی هم یاد گشت و گذارهایی افتادم که وقتی ایران بودیم با همسرم می رفتیم کوه و دشت و بیابون… خلاصه کلی خاطرات خوب برام تداعی شد :)]

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود سمیه عزیز

        دقیقآ به اصل اشاره کردی! دانستن خالق بودن زندگیمان مانند حرکت در آزاد راه است. مهم نیست این مسیر از جنگل میگذره یا از دره یا از کوه. زیرا تا وقتی که به حرکتمون در مسیر درست ادامه دهیم و از مسیر خارج نشویم هیچ خطری ما رو تهدید نخواهد کرد.

        دقیقآ همینه، وقتی منتظر تعطیلات آخر هفته ای نشونه اینه که اون شغل تفریح تو نیست، علاقه تو نیست! این به این معنی نیست که از شغلی که الان داریم متنفر باشیم! یا بد باشه! ولی قطعآ شغلی نیست که به ما آزادی زمانی و مکانی و مالی بده.شغلی نیست که صفر تا صدش دست من باشه. شغلی نیست که من نتیجه تلاش و کارم رو ملموس دریافت کنم. و مهمتر از همه شغلی نیست که با آموزش ها و باورهایی که داریم میسازیم سازگار باشه!

        همش این کلام استاد در دوره جهانبینی توحیدی تو ذهنم پژواک میشه و منو آروم میکنه:ایده اش بهت گفته میشه! راهش بهت گفته میشه! آدم هایی که قراره تو رو به خواستت برسونن وارد زندگیت میشن… و من باور دارم در زمان مناسب و در مکان مناسب این اتفاق خواهد افتاد؛ کافیه من تا آن زمان غل و زنجیرهایی که به دست و پام بستم رو دونه دونه باز کنم و خودمو آماده آن روز کنم! اینجور سمت خودم رو انجام دادم و قطعآ خداوند سمت خودشو به بهترین نحو انجام داده و به قول شاعر توحیدیمان پروین اعتصامی رهرو تو اینک اندر منزل است!

        سمیه جان، خوشحالم در این مسیر زیبا با شما هم مسیر و همسفرم.امیدوارم رسیدن به این خواسته را با همدیگر جشن بگیریم. در پناه خداوند باشی .یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1830 روز

      به نام رب قانون ها سلام

      حوش حالم که در مداری قرار گرفتم که بتوانم کامنت شما و دیگر دوستان در این فایل بخوانم و به درک کامل تری از قانون برسم .

      بهتون تبریک میگم برای تک تک موفقیت هایی که کسب کردید .

      از ربم درخواست درک قانون تکامل داشتم اول به فایل گفت و گو با دوستان قسمت 48 در زمان و مکان مناسبش هدایت شدم و الان به کامنت شما که دید کامل تری نسبت به این قانون به من داد . به خاطر همین متشکرم از شما که دستی از دستان رب شدید برای فهم بهتر قانون تکامل .

      خدای من متشکرم برای قانون مند بودن این جهان برای هدایتگر بودنت

      در پناه رب العالمین امیدوارم در این مسیر، علاقه خود را در کار پیدا کنید و با طی کردن تکاملتون و یادگرفتن درسهای لازم از برخورد با تضاد ها ظرف وجودتون بزرگ تر بشه و آماده دریافت هرآنچه که می‌خواهید و بیش تر از آن بشید به قولی آسان بشید برای آسانی ها . دست حق نگهدارتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود دوست عزیز

        کامنتتون برام خیلی الهام بخش بود و خوشحال کننده! چرا؟ چونکه دیروز 12 تا کامنت در جواب فرشته های سایت نوشته بودم و یک ماموریت کاری به شهرستان داشتم و خیلی خسته بودم!

        چندین بار موضوع فایل رو گوش کردم تو راه و در منزل ولی انگار ذهنم تعطیل بود! چیزایی که به ذهنم می اومد در مورد رسیدن بود نه نرسیدن!

        دیروز تصمیم داشتم بنشینم و کامنت بخونم . وقتی داشتم میرفتم دخترمو از استخر بیارم، خداوند بهم گفت مگه جلسه پنجم دوره کشف قوانین که در حال نت برداریش هستی در مورد همین هدف نیست؟! گفتم خوب. گفت چند نکته ازش تو کامنتت بنویس! دیدم این همزمانی نشانه ایه که خداوند بهم نشون داده و با اینکه کمی مقاومت داشتم که نکنه درست نباشه من نکات یه دوره پولی رو بخوام در کامنت بخش فایل های رایگان بنویسم؟!

        اجازه ندادم نجواهام قویتر بشن و منو منصرف کنن و گفتم این همزمانی رو به فال نیک میگیرم و به وظیفم عمل میکنم. فوقش کامنتم تائید نمیشه اگه بر خلاف مقررات سایت باشه!

        و باز باورهام در خصوص عمل به الهاماتم وقتی قویتر شد که خداوند کامنتم رو جزء کامنت های برتر آورد. و حالا شما گفتین این کامنت کمکتون کرده دیگه ردپای خدا رو واضح تر دیدم در این مسیر و با خودم گفتم حتی اگه یکنفر از این کامنت استفاده کرده، نشان میده من به مرادم از نوشتن این کامنت رسیده ام. زیرا خداوند از طریق دستان بی شمارش در حال هدایت و براورده کردن خواسته های ماست.

        ممنونم مریم عزیز بابت دعای قشنگتون. برایتان در این مسیر زیبا سراسر نور و روشنی آرزو میکنم. یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
      • -
        جمال خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1270 روز

        سلام

        سپاسگذاگذارم

        ممنون که هستین وکامنت مینویسید تشکر حس بسیاز خوبی از مکتوب شما گرفتم تشکر

        حوش حالم که در مداری قرار گرفتم که بتوانم کامنت شما و دیگر دوستان در این فایل بخوانم و به درک کامل تری از قانون برسم .

        بهتون تبریک میگم برای تک تک موفقیت هایی که کسب کردید .

        از ربم درخواست درک قانون تکامل داشتم اول به فایل گفت و گو با دوستان قسمت 48 در زمان و مکان مناسبش هدایت شدم و الان به کامنت شما که دید کامل تری نسبت به این قانون به من داد . به خاطر همین متشکرم از شما که دستی از دستان رب شدید برای فهم بهتر قانون تکامل .

        خدای من متشکرم برای قانون مند بودن این جهان برای هدایتگر بودنت

        در پناه رب العالمین امیدوارم در این مسیر، علاقه خود را در کار پیدا کنید و با طی کردن تکاملتون و یادگرفتن درسهای لازم از برخورد با تضاد ها ظرف وجودتون بزرگ تر بشه و آماده دریافت هرآنچه که می‌خواهید و بیش تر از آن بشید به قولی آسان بشید برای آسانی ها . دست حق

        همیشه کامنت که میخونم با هدایت ش وع میسود ومن شپاسگذذرم‌

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رضا احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1746 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام آقا اسد الله عزیز

      واقعا تحسین میکنم این تعهد شما را در کارکردن روی خودتان

      تحسین میکنم این درک والای شما را از این باور زیبای “خالق بودن خودمان” که با گفتنش موجب یادآوری برای ما میشوید

      آقا اسدالله عزیز …

      این روزا خودم با یک سوالی طلایی توانستم تا حدود زیادی به استعدادی که خدا در خاک وجودی من قرار داده پی ببرم ، همان استعدادی که مولانا از زبان خدا میگه

      هر کسی را بهر کاری ساختند

      میل آن را در دلش انداختند

      و این را به شما هم میگویم و امیدوارم برای شما مفید باشه

      بالاخره یکی عشق به مهندسی داره ، یکی عشق به کشاورزی داره ، یکی عشق به ورزش داره ، یکی مثل استاد عباس منش عشق به نشر توحید خداوند داره و…

      و این عشق ها را خدا در دل ما میاندازه تا چرخ دنده های دنیا به سمت گسترش و پیشرفت حرکت کنند…

      حالا مهم اینه که بفهمیم این عشقی که خدا در درون خاک وجودی ما قرار داده چیه؟

      جواب این سوال با تفکر عمیقِ عمیقِ عمیق در این سوال بوجود می آید که

      اگر من غرق در پول باشم به گونه ای که تا صد نسل بعد نیاز به کارکردن نداشته باشند ، من سراغ چه کاری میرم؟؟؟

      هر جوابی که با احساس خوب به این سوال بدهیم که قلبمان را سرشار از احساس رضایت کند ، میشود علاقه ما

      (شاید با ده دقیقه تفکر در این سوال به جواب راستین این سوال برسیم و یا شاید نیاز باشد مثل حضرت محمد یک چله نشینی در غار داشته باشیم تا به جوابش برسیم ولی وقتی که به جواب این سوال برسیم معنای زندگیمان عوض میشود و…)

      حالا این سوال را اگر از مردمی که با قانون آشنایی ندارند بپرسیم جوابشان خیلی ساده است و آن این است که

      دیگه کار نمیکنم و میرم دنبال عشق و حال

      ولی این جواب ، جوابی قانع کننده و درست نیست

      درسته که پول زیاد داشته باشیم همه ما دنبال عشق و حال میریم ولی اگر به علاقه خود پی نبرده باشیم ، از یه جایی به بعد ، از همه این لذت ها سیر میشویم و میگیم بعدش چی؟ و چون جوابی برای این سوال نداریم به پوچی و افسردگی میرسیم

      ولی اگر ما که از قانون آگاهی داریم که آمده ایم به این دنیا تا آن دانه ای را که در خاک وجودی ما نهفته شده است را شکوفا کنیم و دوباره برگردیم به پیش خدا ، بیاییم و با تمرکز به این سوال جواب دهیم ، به آن حقیقت راستین خود میرسیم ؛ حقیقتی که حتی حاضریم برایش جانمان را هم فدا کنیم…

      و در اینجا عشق و حال های ما معنی دیگری پیدا میکند…

      آقا اسدالله من شما رو خیلی دوست دارم و از صمیم قلبم از پادشاه عالمیان عاقبت بخیری دنیا و آخرت را خواستارم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود آقا رضای گُل

        ممنونم داداش بابت لطف و نگاه زیبایی که دارید.کامنت زیباتونو چند بار خوندم و با این که قبلا به این سوال فکر کرده ام ولی کامنتت برام نشانه ای بود که خلوتی برگزینم و عمیق تر و بیشتر به این سوال فکر کنم. شک ندارم خیریتی در این کار برای من نهفته است که خداوند این پیام را بر دستان شما فرشته بهشتی جاری نموده است.

        ممنونم رضا جان که وقت گذاشتید و این هدیه زیبا رو برام فرستادی. در پناه خداوند شاد باشید و سربلند رفیق.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1902 روز

        سلام به آقا رضای عزیز و نازنین.

        خیلی لذت بردم این قسمت کامنتتون رو خوندم:

        آمده ایم به این دنیا تا آن دانه ای را که در خاک وجودی ما نهفته شده است را شکوفا کنیم و دوباره برگردیم به پیش خدا.

        ممنونم برای این کامنتِ زیبا.

        در پناهِ رب العالمین همیشه سلامت و سرشار از آگاهی ها و عمل بهشون باشین.

        الهی شکر برای دونه به دونه ی کامنتهای این سایتِ نازنین.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      لیلی اسفندیاری گفته:
      مدت عضویت: 1858 روز

      سلام به دوست و برادر عزیزم آقا اسدالله نازنین

      من فکر کنم شما نسخه مرد شخصیت من هستید . خیلی حرفهاتون برام ملموس و آشناست . از سرزمین خودمه . از یه جایی هست که باهاش راحتم . از جایی که نقطه امن من اونجاست . حس و حال نوشته هاتون رو خیلی دوست دارم و بهم خیلی خیلی آرامش میده .

      مرسی که هستید و می نویسید .

      من همچنان در سال گذشته ام و دارم دوره مهم کشف قوانین زندگی رو کار میکنم . این ترمزها ترمزها ترمزها ترمزهای من چقدررررر قوی هستن چقدر عمیقن . چقدر ساده لوح بودم که فکر میکردم با سه سال کار کردن فقط میشه به همه همه همه خواسته هام برسم . چقدر ساده لوح بودم که اینقدر خودم رو راحت با دیگران مقایسه میکردم .

      اعتراف میکنم که خیلی در این مورد خودمو تحسین میکنم . الان اونقدر پیشرفت کردم که خیلی ساده از کنار بعضی کامنتهایی که قبلا می خوردمشون رد میشم .

      اعتراف میکنم که تمرکزم خیلی خیلی روی خودم بیشتر شده . خیلی ترمزهای مهمی کشف کردم و روی رفعشون کار میکنم و عشق بزرگم هم همیشه هست و کمک حال بنده کوچیکش که هیچ کس هیچ کس رو به جز اون نداره . این یعنی من همه کس رو دارم . من وقتی خدا رو دارم یعنی همه کس رو دارم . بی خیال اگه بابام هرگز اونچه میخواستم نبود و نخواهد شد . بی خیال اگه مامانم ضعیفه بااینکه هر روز صبح با درد بدنی بلند میشه برای نماز صبحش . بی خیال اگه کلی انتظار و توقع تو خونه از من دارن به صرف مجرد بودنم . من خدا رو دارم . کارامو برام انجام میده . کمکم میکنه به اهدافم به رسالتم برسم . دارم قدمها رو بر میدارم.

      خیلی لذت داره شبها در حس تنها بودن هستی ولی خدا میگه ببین عزیزم من همینجام هرگز ترکت نمیکنم که . من از همه قوی ترم . و بهت دارم یاد میدم قوی باشی و بدونی چه مزه ای داره .

      این خود توحیده . تو بنده قوی و خوب و ناز منی . تو لیلی منی . خودم هواتو دارم . برووووو که بریم عزیزم…..

      نمیدونم چرا اینها رو دارم برای شما مینویسم . شاید شما هم نسخه زن شخصیت من باشید که خوب درک می کنید چی میگم . کی میدونه ؟

      سال گذشته اهداف خیلی قشنگی داشتم که به هیچ کدام نرسیدم ولی ناامید نشدم که . از مسیر درست تری دارم حرکت میکنم تا بهشون برسم . مهم اینه که حالم خوبه . مهم اینه که میتونم بخندم . مهم اینه که پاهام رو از روی ترمزهام میتونم بردارم . مهم اینه که اینقدر سالم و سلامت هستم . مهم اینه که همیشه از رنگ طلایی خورشید روی آب دریا ذوق میکنم .مهم اینه که خدا همیشه بهترین دوست و قویترین یار من بوده و هست و خواهد بود .

      بوی بهشت اومد یه لحظه . آخیییی فقط صدای آب پاک رودخانه ست . پرنده های خوشگلی دارن میخونن . یه غذای خیلی لذیذ ( ماهی کباب شده دارن برای من آماده میکنن . عزیز دلم در حال پخت هستن ) و یه ترانه خیلی زیبای شاد و ملایم . همه چیز معرکه ست . مامانم رو هم میبینم که بالاخره خیلی شاده و داره میخنده .

      خدایا شکرت .

      حالم خوبه که دارم اینا رو مینویسم .

      به امید دیدار دوست عزیزم در بهترین زمان و مکان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود خداوند بر لیلی عزیزم

        امیدوارم هر کجا که هستید در زیر این گنبد کبود حال دلتون عالی و نورانی باشه به نور الهی. همانند همین کامنتی که نوشتید که صفای وجودتان و قلب پاکتان مثل شیشه از پشت آن هویداست.

        واقعآ تحسینتون میکنم و بهتون تبریک میگم بخاطر اینکه اینقدر خوب دارید روی خودتون کار می کنید و دائمآ در حال رشد و افزایش ظرف وجودتان هستین. هر چقدر که این معرفت و شناخت نسبت به خودمان و جهان اطراف و منبع حیات و انرژی مان افزایش پیدا کنه، نه تنها نعمت و ثروت و سلامتی و زیبائی بیشتری وارد زندگیمان میشه بلکه از لحظه لحظه زندگیمان لذت میبریم و به قول معروف زندگی را زیر زبانمان مزمزه می کنیم.

        به نظرم بزرگترین و مهمترین دستاوردی که بشر میتونه بهش برسه یافتن خداوند در زندگیش است. این رابطه پایدارترین و لذت بخش ترین رابطه هستی است. و بقول معروف کسی که خدا را دارد چه ندارد؟ و کسی که خدا ندارد چه دارد؟ و خدا را شکر که شما شهد شیرین این رابطه را چشیده اید. برای همینست که با تنهایی خویش حال می کنید و تنهایی را احساس نمی کنید. و این نشانه توحید است در زندگیتان. بقیه چیزهای زندگی بقول قران بازی و سرگرمی های این دنیاست که هر کدام در مقطعی برای ما اهمیت پیدا می کنند و با بدست آوردنشان لذت بیشتری نصیبمان می شود.

        لیلی جان باور من اینست که همه ما یکی هستیم. همه ما ذره ای از وجود خدائیم. من و تویی وجود ندارد. مرد و زنی وجود ندارد. همه ما انسانیم و همه روح خدا در وجودمان جاری است. و اگر این ظواهر مادی تکیده شود؛ سرشت و خمیر مایه همه ما یکیست. و دست آخر هم یکی خواهیم شد. این همان چیزیست که خدا در قرآن به آن اشاره کرده است که إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ/ همه از خدائیم و بسوی خدا باز می گردیم.

        راستی من کلی فیلم و عکس زیبا از طلوع زیبای خورشید بر دریای طلایی رنگ گرفتم که هر وقت دیدمت یادم بنداز که نشونت بدم تا بیشتر برای زیبایی های خداوند ذوق کنی

        بهترینها سهم دلتون باشه و همیشه شاد و سلامت و خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت. یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
        • -
          لیلی اسفندیاری گفته:
          مدت عضویت: 1858 روز

          سلام دوست من

          خیلی خیلی خیلی ممنونم از مهر و محبت فراوانی که در تک تک کلمات شما بودو برام فرستادید . چند بار خوندم و لذت بردم .

          حرفتون درسته آدمها مثل یه زنجیر مثل حلقه های زنجیر بهم وصل هستیم و سر منشا این زنجیر ارتباطی خدای قدرتمند همیشگی ماست .

          من خیلی خیلی مشتاقم عکسهای زیبای شما رو از طبیعت خدا ببینم . ازش میخوام که هدایتم کنه و بهم نشون بده . راستش من از بچگی عاشق خورشید خانم بودم عاشق گرما و حتی فصل تابستان فیوریت منه……. عاشق نورم و خوشحالم خیلی خیلی خیلی زیاد سپاسگزار خدام که منو به این سایت نورانی و شما دوستان عزیزم هدایت کرد .

          خیلی خوشبختم که در این زمانم و طبق روال همیشه گفتم که من یه دهه 60 خیلی خیلی خوشبختم . ( تازه امسال چالش سن بیشتر شده ملت شروع کردن میگن شما 20 ساله بهت میخوره . دیگه این از عجایب ههههههههه )

          ممنونم ازاحساس خوبی که با کلمات شیوای خودتون بهم منتقل کردید .

          دلتون سرشار از عشق خدا سرشارتر از اینکه هست ( من یادمه قبلا سایت امکان ایموجی فرستادن داشت …..)

          به خدای مهربان قدرتمندم می سپارمتون

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1312 روز

      به نام هدایت الله

      سلام به اسداله گل ودوست داشتنی

      نمیدانم چه کلمه ای پیدا کنم که در وصف حال توباشد

      به به تبریک میگم بهتون چقدرکامنت خوب و جمله های طلایی گفتید

      من نوشتن این کامنت ارزشمند رو سوخت موشک می‌نامم چون نبودنش نمیتوانه به سمت جلو سوق بدهد

      خدارو شکر میکنم دوستان خوب مهربان وخدایی مثل شما دارم تا بیشتر اندیشه کنم برای حرکت انقلاب درونی خودم

      بازم سپاسگزارم بابت کامنت های خیلی قشنگ تون

      خداوند یار و یاورتان باشد انشالله خدانگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود محمدرضای عزیز

        ممنونم از حسن توجه و لطف همیشگی که دارید. خوشحالم از اینکه کامنتم مورد استفادتون قرار گرفته. مداومتتان در مسیر و حضور همیشگیتان را تحسین و ستایش میکنم و برایتان در این مسیر زیبا سلامتی و سعادت و ثروت آرزو میکنم رفیق.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ولی الله علوی گفته:
      مدت عضویت: 1302 روز

      درود بر آقای زرگوشی …من وشما همشهری هستیم وباعث افتخار وخوشحالی من شد که یک همشهری وهم فرکانسی دراستان ایلام مثل خودم وجود داره والبته استاد من هست ومن ازخواندن کامنت هایش غرق در تفکروتعمق میشوم ودرسهای زیادی ازکلمه به کلمه کامنت هایش یاد میگیرم .شاید بتوان گفت درس زندگی ازقوانین الهی آنچنان ساده هست که مردم فکرش راهم نمی‌کننداصلادنبالش نمی‌روند چون فکر می‌کنند خیلی پیچیده هست وتوان انجام آن راندارند وبه خاطر همین هست انسانهای موفق انگشت شمار هستند مثل شما اقای زرگوشی که درشهر250 هزار نفری ایلام تک هستید .آرزوی موفقیت درتمام مراحل زندگی را برایتان دارم ومنتظر شنیدن اتفاقات زیبا وفوق العاده شما هستیم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود بر آقای علوی گل

        خوشحالم از آشنائیتون، خدا رو شکر میکنم هم از بابت عضویتتون در سایت و هم از بابت اینکه همشهری هستیم.شما پنجمین همشهری همفرکانسی ای هستی که از طریق سایت باهاشون آشنا میشم.امیدوارم تعدادمون روز به روز بیشتر بشه تا شهر و استان و کشور بهتری داشته باشیم. ممنونم از حسن نظر و محبتتون.شما لطف دارین عزیز، من خودمو هنوز در اول راه میبینم که باید بیشتر و بیشتر یاد بگیرم و روی خودم کار کنم.بهترینها رو برات آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2063 روز

      سلام بر شیرمرد خدا اسداله عزیز

      چقدر لذت میبرم وقتی کامنت های شما و دیگر ارشد های کلاس پر مهر استاد رو میخونم و چقدر درس داره هر خطی که مینویسید

      خلاصه و عصاره آموزه‌های شما چقدر به سرعت رشد ما کمک میکنه.

      خداوند رو هزاران مرتبه شکررررررررر برای وجود نازنین هایی چون شما که به سایت الهی برکت بخشیدید و راه بقیه دوستان تونو هموار میکنید و دنیا رو جای بهتری برای زندگی میکنید.

      شما الگوهای خوبی برای ما هستید و دست پرورده استادی که توحید و زندگی توحیدی رو یادم داد.

      به لطف الله و با حضور پر برکت تون

      باشد تا رستگار شویم ( ان شاءالله)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و دروووود بر حبیب خدا

        سید جان سخاوت و بخشندگی تان کاملا در کامنتتون هویداست! و از بزرگان هم چیزی بغیر از این نمیتوان انتظار داشت.ولی این دلیل نمی شود که من حد و حدود خودم را ندانم یا جایگاه خودم را فراموش کنم! و خودم را بی نیاز از آگاهی ها، درس ها،آموزش ها،ارشادات و راهنمایی های استاد و بزرگانی چون شما بدانم زیرا هنوز در حال یادگیری الفبای زندگیم.

        حبیب جان استفاده میکنم و لذت میبرم و عشق می ورزم با خواندن کامنت های پر باری که مینویسید. ممنونم که هستی ، سایتون مستدام باشه و در پناه خداوند شاد و سالم و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مهدی رجبی گفته:
      مدت عضویت: 3848 روز

      سلام و درود آقای زرگوشی عزیز

      یه چیزی بگم؟

      من یکی دوتا از کامنت های شما رو که قبلاً خوندم کیف کردم و بعد بتدریج بیشتر آشنا شدم،

      و حتی همین چند وقت پیش یک کامنتی از شما خوندم که دقیقاً باورهای محدود کننده ای بود که منم داشتم و هر چی بیشتر دارم متوجه کامنت های شما در خصوص شناسایی باورها میشم میتونم بگم تقریباً بیش از 90 درصد از این باورهایی که از درونتون میگید تقریباً در من هم بولد بوده

      و حتی یک کامنت تونو گفتم این دقیقاً منم!!

      و چقدر این کامنت شما هم عالیه.

      چقدر بخوبی اصل مطلب و ریشه ی همه باورها رو اشاره کردید

      واقعاً شاید چیزهای دیگه هم در من وجود داشته باشه ولی ریشه همه اونا احتمال خیلی زیاد همین مورده، که بابا مممننننن مییتواااااانممممم به هدف و خواسته هایممم برسمم، میییتوانم، من خلق کننده ی اتفاقات و شرایط و خواسته هایم هستم.

      روی این «منه» باید خیلی کار و تمرکز کرد. من من من

      من هستم. یک دیدگاه فلسفی ست.

      من فکر میکنم پس هستم.

      پس ریشه در اعتماد به نفس دارد.

      البته ترس ها و کامل گرایی هم می‌تونه مانع بشه چه در راه رسیدن چه در انتخاب و تصمیم گیری.

      قدرت رو به عوامل بیرونی دادن اعتماد به نفس و انگیزه رو هم میگیره

      اگه به اینکه من میتوانم قطعا به خواسته هام برسم با تمام همین چیزی که الان هستم، و هیچ فرقی نداره که چی و کی باشم،

      همین که انسان هستم کار تمومه می تونم به خواسته و اهدافم برسم، خود همین انگیزه میده، پشتکار میده، اراده میده، آرامش و امید می‌ده، ذوق و شوق میده و عمل گرایی میده.

      پس ناامیدی و بی انگیزگی هم علتش از حس عدم توانستن میاد.

      همین تفکر پیش برنده ست.

      فقط فرکانس و باور به خالق بودن خود اونم نه با کار سخت بلکه فقط با باور و احساسات قوی با ارتعاش و ارسال سیگنال قوی از قلبت کارها پیش می‌ره.

      از شما دوست گرانقدرم سپاسگزارم و حتماً خداوند شما رو هر روز در مسیر درست، در رسالت و اهداف مقدس تون هدایت می کنه و در زمان و مکان درست و در کار درست عشق و حال می کنید.

      منتظر شنیدن خبرهای خوش از شما هستم.

      پایدار باشید

      یا حق.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود مهدی عزیز

        دلیل اینکه باورهای مخرب ما اکثرآ شبیه هم هستند اینست که این باورها زائیده جامعه و فرهنگیست که داریم در آن زندگی می کنیم.باورهای اشتباهی که پاشنه آشیل ما هستند و همیشه باید روشون کار کنیم تا کمرنگتر شوند در زندگیمان.

        مهدی جان باور خالق بودن رو پاشنه «من» میچرخه و بدرستی اشاره کردید که روی این من باید بیشتر زوم کرد و مانور داد تا خالق بودن خودمان را باور کنیم.

        ممنونم بابت کامنت قشنگت و دعای زیبایی که کردین. برایتان سراسر نور و عشق آرزو میکنم رفیق.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فرشته کوهستانی گفته:
      مدت عضویت: 1308 روز

      سلام بر برادر عزیزم

      بسیار عالی و جامع توضیح دادید

      سه مورد خیلی مهم رو بازگو کردید که بسیار پرواضحه که انسان بی هدف همچون مرده است

      من از روزی که برای خودم هدف بزرگی گذاشتم،هرروز با امید اینکه یه قدم به سمت هدفم بردارم بیدار میشم

      اینقدر روی خودم کار کردم که این باور در وجودم نهادینه شده که وقتی بقیه تونستن،منم میتونم …فقط کافیه تلاش کنم و باور درست داشته باشم و بخداوند ایمان داشته باشم

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود بانوی عزیز

        ممنونم از توجهتون. بهتون تبریک میگم که دارید هدفمند زندگی می کنید و مهمتر از همه هر روز قدمی برای رسیدن به هدفتان بر می دارید. مطمئن باشید این قدمهای کوچک شما را به جاهای بزرگی میرساند.

        برایتان در این مسیر زیبا رشد روزافزون و تحقق و تیک خوردن اهدافتان را آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سعـید کاکایی گفته:
      مدت عضویت: 1791 روز

      سلام دوست خوبم آقای زرگوشی عزیز

      تبریک میگم که باز هم کامنتتون جزو کامنتهای منتخب شد و عاشقانه تحسینت میکنم که اینقدر عالی قانون رو درک کردی

      ازت ممنونم که چند جمله زیبا از دوره بی نظیر کشف قوانین رو منتشر کردی

      انشالله که منم در مدار تهیه این دوره قرار بگیرم

      وقتی کامنتت رو خوندم فکر کردم به جملاتی که نوشتی دقیقا منم قبل از آشنایی با استاد هر جا کم میاوردم دست می‌کشیدم میگفتم حتما خدا برا من نمی‌خواد ، هر جا مانعی سر راهم قرار میگرفت دنبال مقصر می‌گشتم ،همش غر میزدم

      ولی وقتی با استاد آشنا شدم به این درک رسیدم که حتما ترمزی هست ، باور مخربی هست وگرنه من خالق زندگی خودمم همه چی خودمم ی جاهایی خسته میشم کم میارم اما هیچوقت تسلیم نمیشم خدا رو شکر به خاطر اینکه آگاه شدم

      اسد الله عزیز جواب های که در جواب بچه ها دادی هر کدومشون ی کامنت پر محتوا بود چقدر از یاد آوری این جمله حسم خوب شد که به قول استاد نگران نباش ایده اش حتما بهت گفته میشه ،راهش بهت گفته میشه ،ادمهایی که قراره تو رو به خواستت برسونن وارد زندگیت میشن

      برادر عزیزم خدا رو شکر میکنم به خاطر داشتن دوستان خوبی مثل شما و افتخار میکنم ب داشتن استادی همچون استاد عباس منش عزیز

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود سعید جان

        ممنونم از توجه و وقتی که برای خواندن کامنت ها میگذارید.اون جمله رو استاد در دوره جهانبینی توحیدی جلسه ششم گفتند اگه اشتباه نکرده باشم و لحن و کلامشون بقدری زیبا و آرام بخشه که اطمینانی از جنس خدا بهت میده! انگار خدا داره این جملاتو میگه! و واقعآ نیز همین است. اگر ما روی خودمون کار کنیم و در مدارش قرار بگیریم اتفاق برایمان رخ خواهد داد و در زندگی تجربه اش خواهیم کرد. برایتان در این مسیر زیبا بهترینها رو آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زینب مرادی گفته:
      مدت عضویت: 994 روز

      سلام دوست عزیزم.حرفای شما خیلی به دلم نشست ومنو یاد گذشته خودم انداخت. منم قبل از اشنایی بااستاد به خیلی چیزارسیده بودم اماواقعا زندگی الانم با اون زمان قابل مقایسه نیست.اون موقعه اصلا هیچ هدفی نداشتم وسردر گم بودم ولی الان بینهایت خداوند روشکر میکنم که زمین تا اسمون از نظر خودم بهتر شدم واین بهتر شدن ادامه داره تا زمان زنده بودنم. خداروشکربه خاطر وجوددوستان خوبی مثه شما.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1268 روز

        سلام و درود بانوی عزیز

        خدا رو شکر میکنم که هدایت شده ای به این مسیر الهی و زیبا که قابل مقایسه با هیچ دستاورد دیگری نیست!

        خیلی اوقات ما به نتایجی میرسیم ولی نمی دانیم دلیل رسیدن به آن نتایج چه بوده است؟ یا اینکه بصورت واضح نمی دانیم از چه مسیری به خواسته مان رسیده ایم. و ما با کسب آگاهی های این سایت الهی یاد میگیریم که چگونه خلق میکنیم خواسته ها و زندگیمان را و این کلید ارزشمندیست که نمیتوان قیمتی رویش گذاشت.

        بذاتون در این مسیر زیبا تجربه کردن خواسته ها و آرزوهایت را آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سیدعلی خوشدل گفته:
    مدت عضویت: 2626 روز

    به نام به خدایی که نام او بلندترین نام عالم است…

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته دوست داشتنی و تمام رفقای گل هم مسیرم

    چه قدر احساس خوبیه که هر روزی که به سمت خدا قدمی بر میدارم این قدم ها باطل نیستن بلکه به قول قرآن کریم :

    فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره!

    و هرکسی حتی ذره ای کار خوب انجام داده باشد می بیند! گرچه که این آیه برای آخرته ولی همین سرا هم کشتزار ماست و نتیجش رو خیلی زود می بینیم!

    چه قدر سپاس گزار خدایی هستم که به واسطه توصیه استادم و در مسیر بودن و حال خوب نگه داشتن بلاخره ذره ذره فرکانسم بهبود پیدا کرد تا اینکه بلاخره دیروز تصمیم گرفتم سایت خودم رو بعد از این همه سال راه اندازی کنم و مسیری رو ایجاد کنم برای همه اون هایی که می خوان به سمت و سوی داشتن وب سایت و کسب و کار آنلاین پیش برن…

    خیلی جالبه که همه ما با اینکه توانایی هایی زیادی داریم ولی همیشه سعی داریم از اصل کاری ترین علاقه هامون دوری کنیم و خب یکی از جالب ترین نمونه هاش خود منم!

    شاید با اینکه 25 سالم باشه و نزدیک تقریبا 12 ساله دارم تو دنیای کامپیوتر و برنامه نویسی دست پا می زنم همیشه از آموزش فراری بودم! چرا؟ چون فکر می کردم هرکی آموزش میده تهی دسته!

    چون دو الگوی قوی داشتم در زندگی به اسم پدر و مادر معلم و از طرفی دنیایی از دوستان و همکاران هردو عزیز که آموزش رو به دنیای حقوق آخر ماه برام شکل داده بودن …

    ولی 5 سال شاگردی استادی که زندگیش آموزش و رسیدن به رویاهای بزرگش بود ذره ذره جوونه هایی رو در دلم روشن کرد که نه آقا آموزشم میتونه راهی باشه برای رسیدن به خواسته هات…

    آموزش تنها چیزی بود در زندگیم که هیچوقت نتونستم بابتش خوب پول بگیرم و از بس نگرش پیامبر گونه ای بهش داشتم که تو باید ذکات علمت رو بدی هر موقع هم هدفی گذاشتم شکست خورد! یادمه سال 94 که برای اولین خواستم سمت برنامه نویسی تحت وب برم یه وبلاگ زده بودم بهترین سایت آموزش طراحی وب و … :))) و همون رو هم تو ذهنم این بود که رایگان میزارم بزار مردم ببینن من چیزی بلدن بعد بدن سایت طراحی کنم که در نهایت 8 سال من برای همه پروژه زدم و آخرش هیچی…

    ولی وقتی سال 1399 بلاخره تصمیم گرفتم که دیگه پروژه کار نکنم وارد یک شراکت شدم که برکات بی نهایتی برام داشت و تبدیل شد به یکی از نقاط عطف زندگیم….

    مشارکتی به هیچ وجه شرک آلود نبود و عملا من صاحب کل کسب و کار بودم و هستم و به خیلی از آرزو هام به واسطه اون رسیدم و اون سایت شد بزرگترین منبع درآمد زندگیم…

    اما …

    وقتی اول امسال شروع کردم به کار کردن روی باورهای توحیدیم که همزمان بود با مهاجرت جدی من هر روز درآمد این سایت کمتر و کمتر شد و من هعی فکر می کردم مشکل از باورهای منه ولی دیدم نه صرفا قضیه این نیست…

    شاید همون نشانه خداست که بگه آقا ببین وقتشه تکونی به خودت بدی…

    و وقتی که بلاخره پذیرفتم که نه باید راه جدیدی رو ایجاد کنم بازی کلا عوض شد! انگار یک دکمه بود و منتظر بود من بزنمش تا همه صحنه عوض شه…

    وقتی پی الگوهای تکرار شونده و سوالات و دوره های استاد رو بیشتر گرفتم بلاخره 2 روز پیش مثل بمبی که توی سرم ترکید گفتم یافتتم یافتممم…

    درد من اینه که الان دیگه می خوام آزاد باشم و تمرکزم روی بیزینسی بزارم که همیشه آرزوش رو داشتم و به رخ عالم چیزهایی رو بکشم که خیلی وقت ها اولین بار توی ایران اجرا کردم…

    مگر من نبودم که 6 سال پیش رباتی ساختم که مثل همین چت چی پی تی تولید محتوا می کرد!

    مگه من سایتی نساختم که سرعت لودش 0.3 ثانیه بود…

    و بی نهایت مگه دیگه که خیلی به من ایمان می داد که من لیاقت این رو دارم که بتونم خیلی هارو به این مسیر علاقه مند کنم!

    آدمی که با عشق ساعت ها به پدربزرگش یاد بده چه جوری یه عکس بگیره و اصلا هرکس هرچیزی می خواد یاد بگیره میدونه بره پیش علی اصلا بی صبر نیست تو یاد دادن کامپیوتر ولی واقعا هیچ کدوم این ها اونقدر تو ذهنم بزرگ نبود که باعث بشه به بقیه چیزی یاد بدم!

    میگفتم ولش کن منم مسیر استاد رو میرم دیگه توش نون خوبیه ! ولی باورهایی که توی این مسیر یاد گرفته بودم بهم میگفتن نه!

    عشق تو توحید هست ولی قرار نیست همه آدم ها شبیه هم باشن!

    تو حاضری شب تا صبح پای ساختن دنیای جدیدی از برنامه نویسی و ابزار هایی که نیست واستی ولی همیشه دلت نمی خواد توحیدی حرف بزنی پس تو عشق بالا تری داری …

    ولی خب از بس الگو های منفی داشتم که هر روز هر هدفی که ایجاد می کردم باعث میشد این هدف تبدیل به نقطه باطلی بشه!

    با اینکه سفر کردم به دبی و سفر کردم به چندین شهر ترکیه و در زیباترین نقاط دنیا بودم و بارها ویدئو گرفتم دیدم نه دست و دلم به این نمیره که این ویدئو رو حتی بارگزاری کنم با اینکه میدونم در صحبت کردن خیلی توانایی خوبی دارم و چندین چند نفر هم بهم اینو گفتن…

    ولی می خوام به اینجا برسم هر موقع که هدفی میزاشتم هیچکدوم نمیشد چون واقعا اون محرکه و انرژی پشتش نبود و باز هم به لطف دوره کشف فهمیدم من میترسم از قضاوت شدن!

    من می ترسم از اینکه معلوم بشه شاید من برنامه نویس خفنی نیستم!

    برای اینکه این تفکر رو بشکنم شروع کردم به اینکه برنامه نویس های مختلف رو ببینم توی دنیا که آموزش میدن و گفتم :| خدایییی من، هرجوری حساب کنی من خیلی توانایی های بیشتری دارم پس چرا شروع نکنم…

    اون جمله ای از استاد قلبم رو طلایی کرد که وقتی رفت تو اون سمینار و دید که چه قدر از اون آدم بالای سن میتونه بهتر صحبت کنه گفت پس چرا من نه؟!

    و بلاخره این تابو رو شکستم و تصمیم گرفتم برم تو این مسیر و هزاران ایده جدیدی که همیشه دلم می خواست تو یک سایت آموزشی پیاده کنم رو بیارم توی سایت خودم!

    برای اولین بار بگم آقا می تونی تو توی برنامه نویسی توحید رو ببینی و میشه توحید رو بیاری تو کدنویسی و برای اینکه سایت خودت رو داشته باشی حتما لازم نیست برنامه نویسی بلد باشی یا برنامه نویس داشته باشی…

    و انقدر چیزهایی که از هزاران سوالی که در طی 10 سال اخیر باهشون مواجه شدم و چه قدر بهم انگیزه و انرژی بی نظیری داد برای اینکه دقیقا بله تو هم میتونی در این مسیر به خیلی ها کمک کنی…

    خیلی جالبه برای اولین بار با اینکه نگاه مادی به این کار دارم ولی اهداف مالی رو گذاشتم آخر کار … یعنی سایت رو شروع می کنم و میارمش بالا و اصلا به پولش فکر نمی کنم و هرچی عشقم می کشه رو میزارم توی سایت…

    چه قدر شیرینه این مسیر رسیدن به خواسته ها که بهترین زمان و بهترین مکان خدا اون ایده هارو میده و تو همه ابزارهارو دقیقا داری!

    نه نیازه تبلیغ بکنی چون خودت سایتی داری که روزی 30 هزار نفر واردش میشن….

    نه لازمه زوری بزنی برای اینکه به اون چیزی که از یک آموزش دهنده دلت می خواد تبدیل بشی چون همه چیز کافی رو داری!

    و به نظرم این بهترین الگویی هست که میتونی برای اهداف انتخاب کنیم و وقتی که تو ذهنمون نباشه که دهن بقیه رو سرویس کنیم با اهدافمون خیلی از اهدافمون تغییر می کنه….

    وقتی ب بسم الله حالا بهتون نشون میدم تو هدف هامون نباشه خیلی کارها برامون منطقی میشه و به نظرم از بس کلمه هدف برای ما ها تو ذهنمون بد تعریف شده که وقتی هدف میزاریم یعنی آماده این می خوایم بشیم که به اون خواستمون نرسیم از بس استاد هستیم در اینکه تمرکز بزاریم رو غیر علاقه هامون!

    ولی جالبه با اینکه باز هم در این لحظه تمام ابزارهارو دارم و چندین و چند تصویر دیدم از پایان کار ولی باز هم خنده دار 10 درصد ته دلم ایمان دارم که میشه!

    و میگم خدایا واقعا چه عجیب این انسان! همه چیز داره و باز داره می ناله که چه جوری!

    هدفم اینه که امسال بتونم تا پایان سال خیلی بخش های خوبی به سایتم اضافه کنم و سایتم رو تبدیل کنم به سایت دلخواهم! و هیچ هدف دیگه ای ندارم…

    چون روزی رسون یکی دیگست و فقط من باید کارم رو بکنم و خودم رو نسبت به خودم بهتر کنم و حداقل روزی یک کار برای سایتم بکنم…

    یادم باشه تو این هدفم قرار نیست زور بزنم! قرار نیست حمالی کنم ها… فقط باید به ندای قلبم گوش بدم و آهسته اجازه بدم خدا من رو هدایت کنه به مسیری که میشه از طریقش به خیلی چیزهای قشنگ رسید…

    اگر نخوام زور بزنم به خواسته هام میرسم ولی وقتی این هدف اونقدر بزرگ تر از حال خوبم بشه میشه بلای جونم!

    و الان خوب میدونم که بهترین موقعس که آروم ترین حالتم رو داشته باشم و اصلا استرس نداشته باشم که بدو همه رو خوردن و بردن!

    بلکه استیک ما قشنگ و گرم داره به آرامی می پزه و خدا منتظره ماست هرچه قدر هم دیر بریم بازم فرصت هست و همیشه به قول استاد زمان هم بگذره چیز های بیشتر و بهتر میاد!

    براتون اهدافی رو آرزومندم که شمارو به خدای درونتون نزدیک تر کنه نه اینکه با جسم دنیوی دیگه در رقابت قرار بده…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 451 رای:
    • -
      آیدا گفته:
      مدت عضویت: 1753 روز

      آقای خوشدل عزیز سلام

      چقدر عالی نوشتین مثل همیشه

      واقعا اگه هدف برای خودمون بزاریم بدون اینکه بخوایم رقابت داشته باشیم با فرد دیگه ای چقدر آرامش و احساس خوب در کنارش خواهد بود و چقدر راحت هدایت میشیم به هدفمون

      من خودم اواخر هدف گذاشته بودم فلان کار میکنم برای اینکه به بقیه ثابت کنم من چقدر تغییر کردم من چقدر قوی هستم و همش خودمو مقایسه میکردم با فلانی و نتیجه اش چیزی نبود جز احساس بد

      موقعی که این قوی بودن این توحید این عزت نفس درونی باشه واقعا دیگه با بقیه کاری نداریم کی چیکار کرد کی چیکار نکرد بگیم ای وای من جا موندم اون پیشرفت کرد

      اونوقته که با اون احساس عالی درونی فقط روی هدف و خواسته های خودمون تمرکز میزاریم و به بقیه که کجان و چیکار میکنن کاری نداریم و اونوقته که خداوند نعمت های

      بی اندازه و دستان فوق العادشو تو مسیر زندگی ما میزاره

      به امید الله مهربان هممون برسیم به اون توحید و عزت نفس درونی و فقط تمرکزمون باشه روی زندگی خودمون

      همیشه شاد و سلامت باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 833 روز

      سلام به خدایی قدرتمند عالم که هر چی هست از اوست هر کس هست از اوست همه اوست و غیر او نیست

      سلام به حامی همه عالم به هدایت کننده همه عالم به روزی دهنده همه عالم به یاری دهنده همه عالم

      سلام به آنکه یادش در دل‌ها ارامش حضورش عشق و اشتیاق در قلب ها میشود

      خدایا ما همه ما به تو اشتیاق داریم و گواهی میدهیم که تو پروردگار ما هستی

      امید همه ما تو هستی خودت بغل ما کن خودت هدایت مان کن خودت به مسیر های زیبا ببری مان که برایمان خوش بگذرد خودت یاری مان کن

      سلام سید علی عزیز

      الهی که حال دلت عالی باشد

      چقدررر زیبا گفتی که حال خوش مهمتر از همه هست و نیاز به دویدن نیست استرس نیست

      استاد در یکی از فایل هایش گفتن هر چیز که با زور به دست بیایدبعدا لذتی هم ندارد هر چی خودش به موقع میاید و بسیار لذت بخش هم می‌باشد

      چقدرررر قانون تکامل مهم هست

      چقدر برایم درس داشت این متن تان سال هاست که شما روی خودتان کار کردین و هنوز هم چقدر با دقت بجا خودتان میشناسین و با خدا قدم برمیدارید

      و از خداوند میخواهم که آنقدر رشد پیشرفت کنید که هر لحظه دست خدا را در تمام کار هایتان بیبنید و از زنده گی تان بی نهایت لذت ببرید

      در خدا شاد پیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2222 روز

      سلام سیدعلی عزیز….

      این کامنت اصلا با همه ی کامنتات متفاوت بود و چقدر ازش حس خوب و شادی گرفتم. انگار خودم به هدفم رسیده باشم یا جواب سوالم رو پیدا کرده باشم. چقدر خوشحالم برات سید دوست داشتنی که بلاخره راهت رو یافتی. اینکه بدونیم چی می خوایم خیلیییی ارزش داره. به جرأت میگم بیش از نیمی از مردم نیم چیه شاید بیش از 80 درصد مردم اصلا نمی دونن چی می خوان. من خودم یادمه اون اوایل که فایلای استاد رو گوش می دادم کلی باید فشار می آوردم به مغزم که خب من چی می خوام؟ خواسته؟ ها؟ انقدر الله بختکی زندگی کرده بودم که باید فکر می کردم که عه؟هدفم چیه تو زندگی؟ واقعا چی می خوام؟؟ خلاصه که خدا رو شکر که خدای مهربونم هدایتم کرد و از اون جهل و تاریکی حرکت کردم به سمت نور والا الان هنوز جزو گمراهان و نادانان بودم.

      چقدر الگوی خوبی هستی برای همه ی ما. با اینکه فقط 25 سال داری ولی هزارماشالا انقدر خوب تکاملت رو طی کردی، با اون همه نتایج خوب تا همین چندماه پیش انگار خیلی با عجله پیش می رفتی بعد یهو خدا بهت می گه آروم باش عجله نکن فقط با من باش… و تو می گی چشم… اون آرامشی که از یه جا به بعد تو کامنتهات هم حس می شد… انگار تازه با خودت به صلحی پایدار رسیده بودی… و بعدم فقط تمرکز بر حال خوب. واقعا تحسینت می کنم و سعی می کنم یاد بگیرم و البته که از خدا می خوام ظرفم رو بزرگ کنه تا من هم بتونم انقدر هدایتی پیش برم. انقدر فقط با نشانه ها و هدایتهای خدا حرکت کنم حتی برای خوردن غذا یا رزرو خونه… من هم مثل بقیه ی دوستان ازت ممنونم که تعهدت به کامنت نوشتن رو حفظ کردی و با اینکار به ما هم بسیار ایده می دی.

      امیدوارم بهترین اتفاقات زندگیت رو با راه انداختن سایت مورد علاقه ت تجربه کنی و انقدر همه چی بر وفق مرادت باشه که از تصور الانت هم خیلی خیلی بالاتر باشه.

      در پناه خدای مهربون سلامت و دلشاد و ثروتمند باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2063 روز

      سلام سیدجان

      خب مثل همیشه جز تحسین و تقدیر و تشکر چی دارم برات

      کودک نابغه ای که به لطف خداوند جان ،در این سن کم حرف ها برای گفتن داره، قطعا در آینده نزدیک ، طوفان به پا میکنه

      یقین دارم که یکی از شوک های عالم برنامه نویسی سیدعلی خوشدل و خوش نام خواهد بود.

      یکی از مشتریان آینده هم خود منم که تصمیم گرفتم یک سایت بزنم.

      میدونم خیلی سرت شلوغه ،لطفاً منو بزار تو نوبت داداش

      ( بلَخِره حق همشهری گیری دروم یره جان)

      خداوند رو هزاران بار شکر که نمونه بارز یک نخبه توحیدی رو هم دارم میبینم

      افتخار همه مایی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1858 روز

      سلام علی جان

      از بس کلمه هدف تو ذهن ما بد تعریف شده، وقتی یه هدف میذاریم،آماده این میشیم که به اون هدفمون نرسیم!

      این عبارت عالی بود.

      مفهومی بود که میدونستم و یادم نمی اومد و امروز بهم یادآوری شد.

      به خاطر همینه که ذهن با هوش و چموش ما خیلی وقتا مقابل هدف گذاری، مقاومت داره!

      ممنونم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      مهدی کاتبی گفته:
      مدت عضویت: 1244 روز

      سلام و درود به سید علی عزیز

      بخشی از کامنتت چنان به دلم نشست که بازم حسم گفت برات بنویسم

      “و به نظرم این بهترین الگویی هست که میتونی برای اهداف انتخاب کنیم و وقتی که تو ذهنمون نباشه که دهن بقیه رو سرویس کنیم با اهدافمون خیلی از اهدافمون تغییر می کنه….”

      من به تازگی تصمیم گرفتم برم سمت علاقم و الان دارم توی مهارت مورد علاقم فعالیت میکنم و به معنای واقعی زندگی میکنم

      وقتی پایه هدف گذاریت علاقه باشه فرقی نمیکنه بقیه کجان تو چه سطحی هستن، عجله نمیکنیم

      فرقی نداره بقیه میگن میشه یا نمیشه ذهنت انقدر استراتژی برای انجام داره که حس میکنی وقت کم بیاد اینارو تست کنی

      فرقی نداره همکارت، هم صنفت چیا میگه راجع به این کار، باورهای “نمیشه و کمبود” خود به خود خیلی راحت تر در ذهنت شکست میخورن چون تو برای دل خودت میخوای انجام بدی نه نظره دیگران

      آخ که چقدر این نظر دیگران مارو میبره تو خاکی

      چند وقت پیش بود با یکی از دوستان راجع به روابط حرف میزدم؛ گفتم من شخصی رو نمیخوام واسه ی زندگی کردن واسه عشق خودم؛ من یک مدل آدم خاص میخوام که فقط به نفر قبلی نشون بدم که دیدی، دیدی مثل تو هزار تا هست، در صورتی که من اصلا توی روابط نشستن با خودم حرف بزنم که پسره خوب اگر یه آدمو بعنوان عشق زندگیت بخوای دوست داری چجوری باشه.

      در کل علاقه خودش باعث میشه خیلی توحیدی تر باشیم و عوامل بیرون رو دخیل نکنیم

      سید جان موفق و پیروز باشی

      عاشق نوشته هاتم دمتگرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      قمر خانجانی گفته:
      مدت عضویت: 2705 روز

      سلام به استادعزیزم وخانم شایسته مهربان سلام به علی اقای گل وهمسرعزیزشون وسلام به تک تک اعضای این سایت الهی علی اقا من عاشق دلنوشته هاتونم وخیلی نورایمان وانگیزه رادرمن بیشترمیکنه مثل همین جمله تون که؛داشتن حال خوب اصله واجازه ندیم رسیدن به هدفمون بالاترازحال خوبمون قراربگیره واقعا همینطوره اینکه فردی بانگرانی وبدوبدو داره براهدفش حرکت میکنه خیلی فرق میکنه باکسیکه اولویت راحال خوبش میدونه وباارامش بسمت هدفش حرکت میکنه نتیجه اززمین تااسمون فرق میکنه امیدوارم شماوتک تک بچه های سایت ومن باحال خوب به مسیردرست هدایت شویم وبالذت بردن ازمسیرخواسته وباایمان وامیدحرکت کنیم بابت کامنتهای تاثیرگذارتون سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1825 روز

      هزاران درود به پسر توحیدی و ثابت قدم این خانواده بزرگ اقای سید علی جانِ دوست داشتنی

      همیشه کامنتهاتو دنبال میکنم و همیشه ، بارها و بارها موقع خوندن نوشته هات تحسینت میکنم

      و بهت افتخار میکنم سیدعلی جان

      خدا رو شکر برای این سیر تکاملی که داری به بهترین شکل ممکن طی میکنی…..

      برات هر لحظه موفقیت و پیروزی و شادی بیشتر رو از خدا میخوام .

      و امیدوارم در کنار عادله جان عزیز سراسر غرق خوشبختی و سعادت و عشق الهی باشین در دنیا و اخرت..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      فاطمه نعمت زاده گفته:
      مدت عضویت: 1049 روز

      سلام علی آقا دیدگاهتون عالی وبینظربود مثل همیشه خصوصاً جمله ی اخرتون کامل حالم رودگرگون کرد براتون اهدافی روارزومندم که شمارو به خدای درونتون نزدیک ترکنه نه اینکه باجسم دنیوی دیگه در رقابت قرار بده ،.. منم از الله مهربان براتون آرزوی موفقیت روز افزون شادی و سلامتی دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1312 روز

      به نام هدایت الله

      سلام به برادر خوبم سید بزرگوار

      اینقدر خوبی که با کامنتهای شما من هم خود به خود خوب می‌شوم

      اول اینکه برات آرزودارم یکی از بهترین وبی نظیر ترین سایت را درجهان به ثبت برسونی وپرچم ماهم با موفقیت شما سر افراشته تر میشه

      واینقدر واضح به ندای قلبت گوش کنی

      تا خداوند هدایت کند به مسیر قشنگ وسبز شما رو

      سید عالی مثل همیشه بودی دوست دارم برات ارزوی سلامتی وخوشبختی وثروت رادارم

      خدا نگهدارتون باشه انشالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      محمد مومنی زاده گفته:
      مدت عضویت: 1332 روز

      ممنونم مرد

      شما همین الانم یه منشا اثزی با کامت های زیبات واقعآ لذت میبرم لذت از کامنت هایی که میزاری

      انقدر با خودت در صلحی که با این همه نتیجه بازم از نجوا های ذهنی ات بازم از پاشنه آشیل صحبت میکنی این روح بزرگی میخواد که خیلیا ندارن

      خیلیا منظور همون 99/9 درصد جامعه

      اینکه همگی ما یسری کارها رو انجام نمیدیم چون قضاوت نشیم و.. واقعاً سد راهی میشه برای خواسته هامون

      اینکه هدفی انتخاب نکنیم که بخوایم

      مشهدی بگم برات حال منی

      نخایم پیز کسی رو به خاک بمالونیم

      خیلی مهمه

      اون موقع اس که قدم هایی برمی‌داریم منطقی و درست حسابی الهی شکر

      که فراوانی آنقدر زیاده که نیاز نیست بدوویم

      نیاز نیست

      چون هرچی بگذره چیز های بهتریم گیرمون میاد.

      ممنونم ازت

      از این جنبه که اهدافی انتخاب کنیم که به خدای درونیم نزدیک باشه تا جسم که در حال رقابت

      بینظیری خدا بهت عزت بده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      الهه امینی گفته:
      مدت عضویت: 985 روز

      سلام علی آقای خوشدل این. قسمت عالی بود

      برای اولین بار بگم آقا می تونی تو توی برنامه نویسی توحید رو ببینی و میشه توحید رو بیاری تو کدنویسی و برای اینکه سایت خودت رو داشته باشی حتما لازم نیست برنامه نویسی بلد باشی یا برنامه نویس داشته باشی…

      دنیایی حرف پشت این جمله هاست

      شما پیامبر گونه عمل میکنید مثل تمام پیامبران که در هر زمینه ای موفقیت داشتن نه به اتکا خودشون که به پشتوانه توحید بوده محمد(ص) بیسواد بود و قرآن بر قلبش نازل شد علم اصلی از درن می‌جوشد…

      عیسی طبیب نبود در پس اجرای توحید درمان میکرد..

      سلیمان ثروتمند نبود و در پس اجرای توحید ثروتی بر او آمد که نه قبل از او نه بعد از او کسی نداشت…

      و…

      و حالا در عصر جدید توحید در کدنویسی

      ورودتون به این قسمت مسیر مبارکها باشد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      شیدا جمشیدی گفته:
      مدت عضویت: 3288 روز

      سلام به آقای خوشدل عزیز

      چقدر زیبا نوشتید مثل همیشه، چقدر دعای پایان متنتون رو دوست داشتم واقعا آرزویی زیباست که ما رو به خدای درونمون نزدیک تر کنه، چه خوشبختی زیباتر از این، وقتی یکی رو داشته باشی، یکی که فرمانروای عالمیان هست، همه چیز خواهی داشت.

      خیلی وقتا این مقایسه کردن خود با دیگران، باعث میشه قدم برنداریم، چقدر تحسینتون میکنم که شجاعت و جسارت قدم برداشتن در دل ناشناخته ها رو دارید،

      بعضا توی کامنتاتون یکسری چیزها رو انقدر روان و قشنگ توضیح میدید که بعد از خوندن میگم، چقدر خوب تونستید به زبان ساده و استفاده مناسب از کلمات این موضوع رو توضیح بدید، بعضا من خودم برای ابراز حس و حال درونم کلمه کم میارم یا شاید این طور بگم بهتر باشه، کلمه ی مناسبش رو پیدا نمیکنم، تحسینتون میکنم که الهامات خداوند در کلامتون جاری هست و به همین دلیل به دل میشینه.

      در پناه خداوند همیشه شاد و سلامت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      فاطمه سليمى گفته:
      مدت عضویت: 1760 روز

      سلام سید علی عزیز

      هم خوشدل هستی هم خوش گفتار و هم خوش کردار

      ممنونم از شما و چقدر تحسینت می کنم

      شما بهترین الگو هستی برای جوونهایی که در ابتدای راه هستند

      کامنتات خیلی زیباست و حال دل آدمو خوب می کنه بخصوص تازگیها که اون حالت عجله ازش احساس نمیشه و آرامش بش اضافه شده

      مثل این قسمت:

      اگر نخوام زور بزنم به خواسته هام میرسم ولی وقتی این هدف اونقدر بزرگتر از حال خوبم بشه میشه بلای جونم

      و الان خوب میدونم که بهترین موقعس که آرومترین حالتم رو داشته باشم و اصلاً استرس نداشته باشم که بدو همه رو خوردن و بردن!

      من باید کارم رو بکنم و خودم رو نسبت به خودم بهتر کنم

      قرار نیست با دیگران در رقابت باشم

      و یا بخوام به بقیه نشون بدم

      بهترین ها رو از درگاه رب العالمین برات خواستارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2063 روز

      سلامی دوباره

      دوست داشتم اینو یادآوری کنم که

      ¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥¥

      من متوجه شدم و البته خودم هم از این دسته آدم ها بودم که فکر میکردم بابد خیلی برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم اما حقیقت اینه که تمام تلاشت باید این باشه که کاری نکنی و

      زندگی توحیدی یادت میده که به خدا بسپاری و خودت بری کنار

      ودر واقع باید همه کاری که می کنی این باشه که کاری نکنی و دقیقا ذهنت داره مانع تراشی میکنه و تو باید تمرکز تو بزاری روی مدیریت ذهنت و کنترل اون

      چون کلا کار ذهن اینه که جلوی هر اتفاقی رو بگیره حالا چه خوب و چه بد

      این وظیفه ذهنه که از مالکش حفاظت کنه و به محض اینکه تو تصمیمی می گیری که کاری کنی همه عظم ذهن جزم این میشه که نذاره اون کارو بکنی حالا به اشکال مختلف بهت احساس و شکست رو القاء میکنه

      درسته که به هرچیزی توجه کنی و روش تمرکز کنی اونو به زندگیت دعوت میکنی ولی پشت هر خواسته ای یک فکر نگهبان مواظب توئه که کاری نکنی و در واقع اون تمرکزی که تو روی خواستت گذاشتی ، ذهنت میبردش سمت ناخواسته هات و نشانشم همون حال بدیه که بعد از هدف زدن بهت دست میده (شک و تردید و ترس و احساس شکست و ….)

      نگاه توحیدی میگه : اگر به خداوند اعتماد داری پس ساکت باش(ذهنتو ساکت کن) و از سر راهش برو کنار و رها کن هر فکر و تلاشی از جانب خودت و دیگرانو (همون شرک)

      نشانه اعتماد آرامش و صبر شیرینیه که بعد از اعتماد واقعی به زندگیت میاد و بعد معجزه رسیدن به اهداف یکی پس از دیگری

      این پاداش صابران و توکل کنندگان است

      ان الله یحب الصابرین و یحب المتوکلین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      علی بهره ور گفته:
      مدت عضویت: 3224 روز

      سلام و درود بر بنیانگذار این سایت و همکارانشان و سید علی عزیز

      علی جان ازت سپاسگزارم بابت کامنتی که نوشتی.جواب سوالمو از اون قسمت که گفتی “ترس از قضاوت و اینکه من می ترسم از اینکه معلوم بشه شاید من برنامه نویس خفنی نیستم” رو کامل گرفتم.

      حقیقت امر اینکه من یک چیزی نزدیک 2 ماه است فقط دارم روی جلسه 2 عزت نفس کار میکنم و نمیتونم برم جلسه بعدی و یا فایل های دیگه استاد رو کار کنم یا کارهای شخصی و برنامه های دیگم چرا چون پاشنه آشیل من این جلسه هست و من میترسم برم جلسه بعدی یا روی فایل بعدی و این پاشنه آشیلم رو بشه.یعنی یک جورایی نگران قضاوت دیگران هستم.هر چند این سوال رو تو این یکی دو هفته از خدا پرسیدم و اون هم بهم گفت سخت نگیر ولی متوجه نبودم برام روشن نبود ولی امروز دیگه از خدا از ته دل خواستم و اون هم منو به این کامنت پرمحتوا هدایت کرد.ممنونم ازت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سونا شریف نژاد گفته:
      مدت عضویت: 1508 روز

      سلام به دوست ارزشمندم آقای خوشدل

      من از اول سال 1402 شروع کردم به خریداری دوره ی دوازده قدم و تمرکزی در حال کار کردن روی باورهام هستم و حتما خودتون میدونید که در دروره ی دوازده قدم شما و همسر عزیزتون عادله جان شاگرد اولهای اون دوره بودید و وه کامنتهای زیبایی چه رد پاهای قشنگی تو اون دوره کذاشتید و من با عشق خوندمشون و الان تو این چند وقته که استاد در مورد الگوهای تکرار شونده فایل میزارن ، دنبال کامنت شما میگردم و البته خودم هم زیر همه ی فایلهای استاد کامنت نوشتم در حد آگاهیها و قدرت نوشتنم، اما از همون نوشته ها کلللی نتیجه گرفتم همونطور که شما در حال نتیجه گرفتن هستید .

      من ارشد روانشناسی دارم و معلم قراردادی آموزش و پرورش هستم و از حقوق کمی که اونم دیر به دیر واریز میشه رضایت ندارم و الان به دنبال حل مسئله هستم. من به کار مشاوره مشغول شدم مدتیه و آموزشهایی هم در این رابطه دیدم و اتفاقی که افتاد هفته ی پیش عیییین ماجرا و داستانی که یکی از مراجعینم داشت و تنگاتنگ داشتم در روبرو شدن با مشکلش بهش کمک میکردم همون اتفاق البته با شدت کمتری در زندگی خودم افتاد و فهمیدم که انرژی کاری که دارم گسترش میدم اصلا خوب نیست و مقایر با اموزش های این سایت مقدسه پس همونجا از این شغل خداحافظی کردم و همون روز یادم افتاد که من شانزده سال پیش جزو دانشجویانی بودم که برنامه نویسی را دوست داشتم و کتاب آموزشی php را خریده بودم که هر روز بخونمش و در زمینه ی برنامه نویسی و طراحی سایت کار کنم اون موقع من مربی کامپیوتر بودم و در آموزشگاه دوره ی icdl تدریس میکردم و اونقدر کارم خوب بود که استانداری کلاسها را در آموزشگاه ما برگزار میکرد اما من همون سال ازدواج کردم و دیگه یادم رفت که چه هدفی داشتم و همین چند روز پیش با برخورد به تضاد بهش رسیدم.

      الان دو روزه دارم به این فکر میکنم که برم تهران تنهایی و کلاس و دوره ببینم برای طراحی سایت و برنامه نویسی و هی تو دلم میگفتم کاش آقای خوشدل آموزشگاه داشتند و من میرفتم از ایشون یاد میگرفتم .

      چقدر الان خوشحالم که شما قراره کار آموزش را شروع کنید . لطفاً منو در دوره هاتون ثبت نام کنید البته من خیلی دوست دارم کلاسهام بصورت حضوری باشه . اما اینو هم میدونم که شما هر جور تدریس کنید من میتونم با عشق از آموزش های شما استفاده کنم .

      خیییییلی خوشحالم از خبر خوبتون نمیدونم چطوری بگم چقدر خوشحالم!

      خیلی ممنونم که کامنت مینویسید و منو در آگاهی های خودتون سهیم میکنید.

      سپاس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      Sos گفته:
      مدت عضویت: 2324 روز

      به نام پروردگار عالم بهم تفکر کردن رو بهم آموخت

      سلام

      صداها به ذهن پیام می دهند که زندگی دارای معناست، که کائنات در هماهنگی کامل است و زیبایی علت و معلول آفرینش است . این موسیقی ابدی، چرخه بی انتهای آسمانی است کوچکترین ستاره ، این قطعه را کامل می کند و بخشی از این سمفونی بهشتی است. ضربان قلب انسان بخشی از این سمفونی بر روی زمین است من همیشه آن را می شنوم. گوش روحی من به بزرگی آسمان بالای سرمان است …

      امروز 11 مرداد هست روزی که انتخاب کردم وارده این دنیا پر چالش ، ناشناخته بشم تا تجربه اش کنم روحم رو رشد بدم تا خالق بودم رو حس کنم رسالت خودمو پیدا کنم که براش به دنیا اومد در یک مسابقه پیروز شدم بین میلیاردها ….

      خدایا سپاسگزارم هدایت شدم به رسالتم تا تغییرات بزرگی در جهان ایجاد کنم میدونم بهم الهام شده واضح مسیرم بسیار لذت بخشه

      میلاد پسر از نور

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      اعظم م گفته:
      مدت عضویت: 1340 روز

      سید علی عزیزم سلام

      چقدر از خواندن کامنتت لذت بردم کلمه به کلمه را با قلم قلبت نوشته بودی

      آفرین و مرحبا به قلب پاک وزلالت

      ممنونم که روی خودت کار می‌کنی

      ممنونم که چراغ راهنما میشوی برای

      همه ی ما

      سید علی عزیزم وقتی کامنتت را می‌خواندم گویی من هم باتو همراه بودم وطعم بسیار دلچسب خداپرستی وخدا گونگی را میچشیدم

      سید علی عزیزم قلب پر مهر و مهربانت چقدر فراخ ووسیع شده است

      صدای آب های پرشور الهامات را که درون قلبت با شدت به سخره های تضادها میپاشد را می شنوم

      چقدر شورانگیز است این صدا

      این صدای حرکت است ونوشدن و

      قدرت دادن به والای حقیقی

      سید علی عزیزم همیشه باش و حرکت کن.

      خداوند هر لحظه به قلب مهربان و سیالت می بالد…

      وبرایت باعشق خدایی میکند

      تو با عمل گراییت،،نوری شدی

      که قلبم هرلحظه برای خداوند خالقم

      بیشتر می‌تپد

      موفق باشی وسربلند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محسن فصاحت گفته:
      مدت عضویت: 854 روز

      سلام پسر چقدر تو خوبی

      برای اولین بار بگم آقا می تونی تو توی برنامه نویسی توحید رو ببینی و میشه توحید رو بیاری تو کدنویسی و برای اینکه سایت خودت رو داشته باشی حتما لازم نیست برنامه نویسی بلد باشی یا برنامه نویس داشته باشی…

      آره

      میشه در هر کاری و هر لحظه توحید را مشاهده و تماشا کنی.

      خوشا آنان که دائم در نمازند

      میشه خدا را دیدن

      تو لحظه های هستی.

      میشه توحید را در دل هر ذره یافت

      چشمها را باید شست

      جور دیگر باید دید

      شنید

      صحبت کرد

      فکر کرد

      رفتار کرد..‌.

      چه خوش است وقت وصال

      و هر لحظه وصال است

      و نوشیدن شراب الهی

      و مست حضور حق شدن.

      شاد و پیروز و رستگار باشی عزیز دل.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سیاوش کشاورزی گفته:
      مدت عضویت: 1083 روز

      سلام سید علی جان

      بازم دل منوبردی با این کامنت پر از انرژی و آگاهی و صداقتت

      جاهایی از دلنوشته ات انگار درون آدمو میکاوه و میشکافه

      تحسینت میکنم که چنین دلپاک و البته که خوشدلی…

      واقعا من دقت نکرده بودم که گاهی آدم حتی میتونه در حال حرکت به سمت خواسته های قلبی و اهداف زیباش دچار این مقایسه، رقابت، عجله، استرس،و در کل بقول شما : زور زدن بشه. و با همیت زور زدن خودش رو متوقف و ناکام کنه و ناامید بشه

      اگر نخوام زور بزنم به خواسته هام میرسم ولی وقتی این هدف اونقدر بزرگ تر از حال خوبم بشه میشه بلای جونم!

      وقتی این هدف اونقدر بزرگتر از حال خوبم میشه …

      آخ آخ آخ که این جمله ی دقیق و ظریفت یه نقاط تاریکی رو در وجودم روشن و واضح کرد. ممنونم ازت دوست خوبم

      پیروز و شاد و خوشدل باشی عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      Sara گفته:
      مدت عضویت: 2383 روز

      سلام علی آقای عزیز

      از اینکه تونستم کامنت شما رو بخونم خیلی خوشحالم. خیلی حالم بد بود و گفتم بیام و تو سایت کامنت بخونم اول میخواستم کامنتای دوره عزت نفسو بخونم ولی بعد گفتم کامنتایی که روی فایل جدید اومدنو بخونم و هدایت شدم به کامنت شما . خیلی حالمو بهتر کرد حرفاتون .

      اونجایی که گفتین اگر نخوام زور بزنم به خواسته هام میرسم ولی وقتی این هدف اونقدر بزرگ تر از حال خوبم بشه میشه بلای جونم! چقدر مناسب حال این لحظه من بود چقدر درسته این حرف واقعا که من همیشه از عدم رعایتش ضربه خوردم ولی چند روزه که خوب فهمیدم بزرگترین پاشنه آشیلم سپاسگزار نبودن و ندیدن داشته هامه .بازهم وصف حال من بود این گفته شما که آدم همه چیز داره ولی بازهم می ناله . واقعا کامنتتون خیلی چیزا بهم یادآوری کرد و کمکی بود از جانب خداوند .

      خیلی ممنونم که انقدر صادقانه حرف میزنید تو کامنتاتون .

      بابت سایتتون بهتون تبریک میگم دوست عزیز. براتون شادی بیشتر خواستارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      روح اله محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1099 روز

      سلام عرض میکنم خدمت سید علی عزیز دوست توحیدی وبی نظیرمن

      واقعاخداروشاکرم بابت این همزمانیها واقعا کلمه به کلمه حرفات برای من بود ووصف حال این روزهای من که به جای بهبود گرایی درگیر کمال گرایی شدم چون مدام این ذهن چموش منوبه سمت مقایسه بادیگران میکشونه واحساسمو بدمیکنه امیدوارم منم بتونم مثل شما دوستان توحیدی تر عمل کنم وبتونم احساس خوب رو ملاک قراربودم وازاین دورباطل کمال گرایی عجله کردن ومقایسه خارج بشم

      بازم ممنونم ازکامنت خوبتون که باعث انتشار آگاهی بیشتر میشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رها آزادی گفته:
      مدت عضویت: 2211 روز

      سلام علی جان

      منم عاشق وبسایتم بخدا رفتم تو گوگل اسمتو سرچ کردم تو وبلاگت پیام گزاشتم …

      دلم میخواد تو بهم آموزش وبسایت بدی …من عاشق گرافیکم

      با شرایطی که هیشکی باورش نمیشه من دارم ادامه تحصیل میدم

      با دو تا بچه کوچیک من واقعا آرزوهام زیادن خیلی زیاد

      ….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمد صدرا شهبازیان گفته:
      مدت عضویت: 3073 روز

      سلام به مرد دوست داشتنی سایت سید علی خوشدل

      این مدت کامنت های تاثیر گذاری رو از شما دیدم و الان هم توضیحاتی که توی پروفایل نوشتید رو خوندم

      وقتی گفتی واقعا سید علی خوشدل هستی چون همیشه به زندگی دلخوشی خیلی از این حرف خوشم اومد و خوشحال شدم

      یاد یکی از دوستانم افتادم که میگفت به من میگن علی بی غم :)

      جدای از این حرف ها نتایجی که کسب کردید بزرگ و تحسین برانگیزه

      به شما تبریک میگم و امیدوارم مسیر زندگی شما همواره با نتایج بیشتر همراه باشه

      همینطور که توی این کامنت گفتید از لحن کامنت های دیگه شما هم مشخصه که توانایی خاصی در بحث اموزش دارید و امیدوارم در این راه هم موفقیت کسب کنید

      اگر روزی ویدیوی نتایج شما از اموزه های استاد عباسمنش رو توی بنر سایت ببینم خیلی خیلی خوشحال میشم و فکر میکنم بخاطر نتایجی که کسب کردید و توانایی که در درک قانون دارید و مهم تر از همه خوشدل بودن شما این ویدیو میتونه به افراد خیلی زیادی کمک کنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فائزه احمدخانی گفته:
      مدت عضویت: 856 روز

      سلااام ب سید علی عزیز مثل همیییییشهههه شگفت زده شدم از خوندن کامنت عااالیتون وااقعا ک تحسین میکنم این خد از تعهدتون رو ب قانون و چقدر خوشحال میشم وقتی میبینم فردی با این سن و سال مویرگی داره رو قانون رو توحید و رو اهدافش کار میکنه سیدجان شما هم یک الگوی بینظیر هستین واسه من واسه خیییلیییی ها باعث افتخارید واقعا…

      انشالله همیشه همیشه همیشه در اوج باشید ،موفق باشید، درخشان باشید و منتظر خوندن نتایج عاااالی درمورد سایتتون هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: