پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10 - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)

426 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مسعود افشانی گفته:
    مدت عضویت: 901 روز

    سلام خدمت دوستان و استاد عزیز

    سوال این قسمت بسیار سوال تامل برانگیز و مهمی میتونه باشه برای اینکه ما بفهمیم چه الگوهای تکرارشونده ای رو در باورها و افکارمون داریم

    اولین الگویی که برای من اتفاق میفته اینه که همه این نکته رو به من گوشزد میکنن که تو آدم بسیار خوب و مهربونی هستی ولی یه رگه هایی از سادگی و کم رویی رو همیشه داری و این همیشه تکرار شده از دیگران نسبت به من

    دومیش موقع صحبت کردن با اطرافیان همیشه به میگن که حواست کجاست چرا وقتی با تو صحبت میکنیم اینجا نیستی کجااایی؟

    و فکر میکنم مهمترین دلیلش نشخوار ذهنی و درگیری های ذهنی هست که من همیشه دچارش هستم و ذهنم همیشه پر از حرفها و نشخوارهای بیهوده است که فقط حواس منو پرت میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2889 روز

    سلام به عزیزان

    وقتی فایل رو گوش دادم الگوهای مختلفی به ذهنم رسید که باید اونارو بهتر کنم اما دو مورد که بیشتر پررنگه رو می نویسم

    یکی انضباط هست و مورد دیگه ازین شاخه به اون شاخه پریدن البته یه مدت برای شناخت علاقه م خوب بود و لازم بود اما بعدا متوجه شدم که به شکل نادرستی هم این الگو رو دارم تا از حل مساله و استمرار در کار فرار کنم و به همین دلیل ازین شاخه به اون شاخه می پرم که فکر میکنم دلایل و باورهای دیگه هم پشت این مساله هست مثل ترس ها و باورهای محدود کننده دیگه. ولی الان که پیدا کردم یجورایی مچ خودم رو گرفتم و بهتر میفهمم که کجا دارم به بهانه فرار ازین شاخه به اون شاخه می پرم

    درباره انضباط هم چون در کودکی فکر میکردم شلختگی یا انضباط یه ویژگی شخصیتیه فکر نمیکردم که بشه درستش کرد و درحالیکه از بچگی از این ویژگی خودم راضی نبودم اما چون فکر میکردم من اینطوریم و قابل اصلاح نیست دیگه دنبال تغییر نبودم

    خداروشکر که ابن فایل رو گوش دادم

    فایلهای الگوهای تکرار شونده رو خیلی دوست دارم و همیشه ازشون نکات جدید و ارزشمندی یادمیگیرم

    تشکر از استاد عزیز و خانم شایسته عزیزو نازنین برای فایلها و آموزشهای فوق العاده عالی

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    Shahnaz گفته:
    مدت عضویت: 2092 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته مهربان و

    دوستان خوبم

    جلسه دهم و آخرین جلسه از الگو‌های تکرار شونده از چهار

    بهمن تا امروز که سه هفته میشه با تمرکز روی این پترنها

    کار کردم و دلیل خیلی از رفتارامو پیدا کردم

    موضوع این جلسه ـ باز خورد

    استاد من روی این ده جلسه وقت گذاشتم و تمام

    جلسات رو با دقت نت برداری کردم و تمام طول روز

    فقط فکر میکردم و جواب سوالات رو در باورهام در

    رفتارم گفتارم جستجو میکردم که ریشه ی اصلی

    این پترنهارو پیدا کنم و تا حدود زیادی موفق شدم و

    تمرینات رو علاوه براینکه توی دفترم نوشتم و

    ساعتها به آنها فکر کردم توی سایت هم نوشتم که

    رد پایی باشه برای آینده که خودمو مقایسه کنم

    ببینم چقدر تغییر کردم

    بعد از نوشتن این جلسه می‌خوام برم و دوباره

    تمامی کامنتاهاییکه روی این ده فایل گذاشتم رو

    بررسی کنم

    در مورد باز خوردهایی که من گرفتم البته یه سری

    بازخوردهام به دو بخش قبل از آشنایی با شما و

    بعدش تقسیم میشه من همه رو می‌نویسم

    بازخوردی که خیلی گرفتم اینکه من شخصی بسیار

    تمیز ومنظم و مرتبی هستم و کاملا درسته اگه جایی

    باشم که منظم نباشه و یا تمیز نباشه به هم میریزم

    و خیلی به من میگن که بسیار باهوش ،توانا و با

    استعداد هستم

    و یا اینکه من بسیار حساس و زود رنج هستم

    بعضی ها میگن ساده و زود باورم

    بازخورد سخت کوش و مصمم و بسیار صادق

    بسیار شاد ،خوش اخلاق و مهربان

    خیلی وقتا به من میگن حال کسی رو نمیپرسی

    ،زنگ نمیزنی و مغروری درسته من اصلا با تلفن

    زدن ارتباط برقرار نمیکنم

    بازخورد از طرف پدرم این بود که من ترسو هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ونوس ملکی گفته:
    مدت عضویت: 1665 روز

    سلام به خوشگلا .خدا جونم مرسی که امروز تونستم این فایل رو گوش کنم .راستش بمن میگن چرا اینقدر آرومی و خواهر کوچک ترم همیشه جمع رو دستش میگیره و محبتش رو نشون میده اما بعد از مدتی همه جذب من میشم برای همین من از آروم بودنم راضی ام .همسرم همیشه بمن میگفت البته اوایل زندگی که چقدر سوال پرسش میکنی و من با گوش دادن به فایلهای عشق و مودت و گوش دادن ب فایلهای بی نظیر استاد این چالش رو به پشت سر گزاشتم و الان خوشحال ترینم و فهمیدم و به خودم قبولوندم که چیزی که ماله من از من جدا نمیشه من فقط باید حالم روخوب نگه دارم .استاد آخه چی بگم چطوری بگم که چقدر خوشحالم چقدر آخه شما خوبین. کلادیدم به این دنیا حتی اون دنیا عوض شد وفهمیدم همه جواب فرکانس های خودشون رو میبینم و الان با خیال راحت خوشحال زندگی میکنم البته بگم که شده زمانهایی که حتی نمیتونم از تخت بیرون بیام اماااااااا باز هم روی خودم کار میکنم .شکر گزاری روزانه گوش دادن به فایلهای استاد جز جدا نشدنیه منه .خلاصه که با خیال راحت دوستان جیگرم خوشحال زندگی کنین بدونین انرژی حمایتمون میکنه که کل جهان رو آفریده .استاد جان کیلومترها ازتون فاصله دارم اما قلبی هر لحظه کنارتونم. تنتون سلامت و دلتون خوش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1729 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز

    در مورد موضوع بازخورد بذارید اول از نکات مثبتی که دیگران بهم میگن شروع کنم:

    خیلی وقت ها از خیلی ها شنیدم که بهم میگن چقدر خوشتیپی یا میگن پسر خوشتیپ و کلا این صفت رو زیاد در مورد خودم شنیدم و خودم هم باور دارم که هستم از بچگی هم پدر و مادرم لباس های قشنگ‌تنم‌میکردن و از اون موقع یادمه مورد توجه دیگران بودم

    مورد دیگه اینکه خیلی مرتب و منظم هستم ، به تمیزی‌و‌پاکیزگی خودم اهمیت میدم، وسایلمو با نظم قرار میدم و از شلختگی خوشم نمیاد و اینم بارها در مورد خودم شنیدم

    اینکه بهم میگن آدم آرومی هستم و سر و صدایی ندارم و سعی میکنم در آرامش کارهامو انجام بدم

    اینکه آدم خوش قلب و مهربونی هستم زیاد شنیدم

    اینکه آدم صاف و ساده ای هستم هم زیاد بوده

    اینکه خیلی متعهد هستی و هرکاری بهت میسپریم به خوبی و سروقت انجام میدی

    اینکه آدم‌وقت‌شناس و خوش قولی هستم

    و در کل صفات خوب بیشتر بازخورد داشته

    ولی باید به نکاتی که به صورت انتقاد هم بهم گفتن و بازخورد داشته اشاره کنم:

    این مورد رو چندین بار شنیدم‌که تو آدم مغرور هستی و یه غرور خاصی داری ، یه جوری رفتار میکنی که انگار نگاه از بالا به پایین داری به افراد، استاد جان به خدا من نمیخوام چنین حسی داشته باشم و اینو به دیگران انتقال بدم ولی نمیدونم چطوریه که بقیه این صفتو در من میبینن، البته بگم تو خودم گشتم و به این‌نکته رسیدم من که بادوستانم خوب برخورد میکنم به این نتیجه رسیدم شاید تو نگاه اول اینطور به نظر برسم یا با کسانی که زیاد در ارتباط نیستم زیاد گرم نمیگیرم و فکر کنم منظورشون اینه که زیاد گرم نمیگیری یا قاطی نمیشی با جمع، و سعی میکنم که بهتر باشم تو این موضوع و تو جمع مشارکت کنم؛ واسه همینه فکر میکنم دیگران این عدم مشارکت زیاد رو در من مثل غرور میبینن، میگم مشارکت دارم کارهمو انجام میدم و هرکاری بهم بسپرن با دقت انجام میدم ولی شاید اونطوری هستم نشون نمیدم، نمیدونم ولی سعی میکنم حتما بهتر باشم تو این موضوع

    استاد جان با توکل به خدا حرکت میکنیم به سمت اهداف بهتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ارسانه عبدالهی گفته:
    مدت عضویت: 1361 روز

    سلام به خانواده صمیمی عباس منش

    یکی از الگو های تکرار شونده وانتقاد ی

    که قبلا خیلی داشتم این بودکه سعی می کردم به زور دیگران رو تغییر بدم دوست داشتم دیگران مثل من کتاب بخونن روی خودشون کار کنند بهشون من بگم الان دارید اشتباه فکر می کنید که سر این

    موضوع چقدر حس خودم بد می شد تمرکزم می رفت روی مشکلات ورفتارهای دیگران که باعث شده بود یه جور کنترل کننده بشم ودیگران به ظاهر که من ناراحت نشم یه جوری نشون می دادن که دارن به حرف من عمل می کنند وپشت سرم دقیقا همون رفتار گذشته رو تکرار می کردند ومن وقتی می فهمیدم که دارن بهم دروغ میگن من فلیم بازی می کنند کلی از دست اونا عصبانی می شدم ومی زدم یا رابطه رو خراب می کردم یا طرف رو اخراج می کردم وبازم حال بدی خودم با من بود

    اون موقع که متوجه قوانین به این صورت نبودم فکر می کردم من آدم ساده ای هستم وگیر افرادی می افتم که از محبت وتوجه ام سواستفاده می کنند می گفتم چرا هرکس گیر من میاد مخصوصا افرادی که برای من کار می کردند اینطوری می شدند تا اینکه فهمیدم این یه مشکل درون من بر می گرده به یه باور اشتباه از کودکی درمن ایجاد شده بود که من باید آدم خوبی باشم به همه کمک کنم مخصوصا آدمهای بدبخت تنها ومظلوم تا خدا منو دوست داشته باشه جهنم نندازه چون آدم خوبیم سر این باور شاید باورتون نشه توسط آدمها ریر پاشون له می شدم نادیده گرفته می شدم به همون آدمهایی که کمک می کردم بدترین بلا ها رو سرم می آوردن تا اینکه بعد سالها چک ولگد خوردن توسط باور های غلط خودم فهمیدم من هیچ مسولیتی در قبال دیگران در مورد انتخاب هاشون طرز فکرشون ندارم ومن فقط مسؤل خودم هستم وخدا می خواد من مسؤل افکار وعمل واحساس خودم باشم سعی کردم از کمک نطلبیده برای مردم دست بردارم بعد همون آدمها دیدن که دیگه مثل قبل نیستم شروع کردن به قضاوت کردنم که خودشو می گیره بی خیال بقیه هست اصلا کاری به مشکلات بقیه نداره وخیلی خوشحال شدم این قضاوت ها رو شنیدم یعنی تغییر کردم الان هرکجا برم مثلا باشگاه کار ندارم کی داره اشتباه می زنه برم براش وقت بزارم بگم بیا درست بزن میگم اگه براش مهم بود می رفت تو اینترنت سرچ می کرد می دید درست می زنه یا نه که اصلا بدنش تغییر نمی کنه یا بره از مربیش بپرسه مگه به من پول برنامه دادن که من براش وقت بزارم براش مگه خودش زبون نداره بره بپرسه

    واین خیلی منو راحت کرده آرومم کرده دست از تغییر دادن وکنترل کردن دیگران بردارم حالا چیزای خوبی که می شنوم اینکه من پر انرژی و آروم هستم هیکل قشنگی دارم از تمرین کردنت لذت می بریم

    یکی از باورهای که باعث شده بود من فداکاری بیش ار حد کنم بر می گرده به داستان دهقان فدا کار که تو کتاب درسمون بود که فکر می کردم اگه منم آدم خوبی باشم فداکار باشم ازم به خوبی یاد می کنن پدرم این باور رو در من ایجاد کرده بود آدم خوبی باش وقتی مردی ازت به خوبی یاد کنن یا بگن خدا پدرشو بیامرزه چقدر آدم خوبیه این باور شاید باورتون نشه تمام عزت نفس تمام هویت منو ازم گرفت همیشه از خودم می زدم بیش از حد فدا کاری کردم اما چیزی که بدست آوردم به جای اینکه بگن چقدر آدم خوبیه همون آدمها پشت سرم صفحه گذاشتن چقدر ازم سواستفاده شد از محبتم وبه جاش بی احترامی بی حرمتی دبدی دیدم از اون آدمها همه اینها زندگی رو برام جهنم کرده بود

    اما حالا با اون آدم فاصله زیادی دارم الان کاری ندارم چه کسی چه مشکلی داره تا ازم کمک نخوان تازه اگه بتونم کمک کنم اگه کمکم بتونه توانمندش کنه که خودش مشکلشو حل کنه نه اینکه توجه ام رو بزارم روی اون آدم میگم این همه پیج این همه استاد های هست که می تونن کمکش کنن وبلده این کارن بره کمک بگیره این همه کتاب هست برن بخونن الان به اون آدم کتاب معرفی می کنم یا کتاب هدیه می دم دیگه خودش باید به فکر خودش باشه من نمی تونم کاری کنم فقط می تونم به خودم کمک کنم

    یکی از چیزهایی که این باور رو در من شکل داد زندگی که از امام ها برامون می گفتن که چقدر به مردم کمک می کردن ومردم اونا رو اذیت می کردن اما اونا چون آدم خوبی بودن به همه کمک می کردن برا همین جاشون بهشته به خاطر بهشت رفتن چه جهنم هایی رو به جون خریدیم

    اما خدارو شکر الان دیگه مثل قبل نیستم خیلی فرق کردم

    ومی خوام باور های ثروت ساز در خودم بسازم وپاشنه آشیل هامو پیدا کنم به لطف الهی وزندگی رو ازتمام جهات زندگی کنم خدارو شکر خیلی با گذشته فرق کردم

    دیگه برای گرفتن تایید از دیگران بهشت رفتن آدم خوبی شدن از دید بقیه وتوجه دیدن کاری رو نمی کنم

    وتمرین می کنم حسمو خوب نگه دارم وزیبایی های دیگران رو ببینم نه مشکلات ونیازهاشونو

    ممنونم فضایی برای ما قرار داده شده تجربیات خودمون رو به اشتراک بزاریم هم پاشنه آشیل خودمون رو بفهمیم واز تجربیات دیگران برای پیدا کردن ترمز های مخفی ذهنمون استفاده کنیم از همه کسانیکه با نوشتن تجربیات خودشون کمک می کنند به رشد خودشون ورشد ما سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    الهه پوراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1421 روز

    سلام به استادعزیزم و همه دوستان همفرکانسی خودم .

    چه جالبه استاد عزیزم که این مواردی که میگین بقیه رو میگن، رو من چند مورد داشتم و البته دارم و از بقیه براشون بازخورد گرفتم. ولی هیچ وقت بهش اینجوری نگاه نکرده بودم.

    مثلا همه بهم میگن تو خیلی خوبی وکلی ویژگی مثبت داری اما یکم آن تایم نیستی، همیشه تا یک ربع دیر میرسی سر قرار،

    یا میگن چرا تو انقد آرومی ، چرا تو جمع و تو شیطنتهای جمع شرکت نمیکنی، چرا نمیرقصی تو جمع،

    یا میگن چرا زود عصبانی میشی و سریع تو یه سری موارد ری اکشن نشون میدی؟

    یا میگن فراموشکار شدی و یه سری کارها رو فراموش میکنی یا یکم سر به هوا شدی و یه چیزهایی یادت میره که نباید یادت بره .

    خوشحام که این توانایی رو در خوردم ایجاد کردم تا بتونم این حرفها رو سایت تو این فایلها بنویسم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 1425 روز

    باسلام وسپاس فراوان ازاستاد عزیز .

    درمورد الگوهای تکرار شونده ،درمحیط کاریم (مدرسه)

    هرگاه درمورد بحشنامه هایا مشکلات مدرسه ودانش آموزان ،انتقادکردیم بین همکاران وقرارشده یکسری راهکاروپیشنهاد ارائه بشه یا ازاینکه مدیران مدارس دیگه به این شدت انتظار ندارند …

    دربحث های جلسات من مثلا شروع میکنم درادامه توافق قبلی با همکاران به اظهار نظروشروع کننده ، چندین بار متوجه شدم تنها موندم درادامه بحث ..همکاران چندان همراهی نکردن ومدیر ومسولان بنظرشون من همیشه ساز مخالف میزنم ،این درصورنیکه بشدت درتدریس درانجام فعالیتهام متعهدم .

    حتی یکبار درجمع چند همکارصمیمی نظرخواستم ایراد یا نقطه ضعف من چیه ؟یکیشون درنهایت راحتی وخومانی گفت شما سرهرچی زیاد غر میزنی واعتراض داری.

    من واقعا یه تلنگروتکان خوردم نمیدونم چطوری بیان کنم براتون بگم از حس اعتمادم سوئ برداشت میشه ..

    حتی توبرخودبا بچه هام گفت وگوی ذهنیم ودرگیری فکریم که زیاد هست موقع حرف زدن چون با اون نگرانیها درگیرم من تو نظرم دارم مادرانه وبه نفع اونا صحبت میکنم ولی برداشت بچه هام دراکثرمواقع این میشه مامان لحن طعنه امیزداری وبرداشت خیلی بدی ازحرفام دارن درصورتیکه من نیتم خیره وقصدم آگاه سازی اونا واینکه دربرخوردبا مسایل ،همه جانبه فکرکنن وموردسوئ استفاده دیگران قرارنگیرن ..

    بادخترم که بیشترصمیمیم می پرسم بعنوان فردی که بیرون از گود بخوای رفتارمو تحلیل کنی چی میگی ؟

    میگه مامان میدونم درونت تمام فکر وذکرت خوبی برای ماست ولی واقعا لحنت ونوع بیانت بعضا حالت تخریبی وبه اصطلاح تیکه انداختن میشه !!

    خیلی از فایلهای رایگان استادوگوش میدم هنوز شرایطم فراهم نشده دوره هاشونو بخرم

    واین بنظرم

    اینطوره که تمرکزوتوجه من با وجود تمرینها وذکرها وشکرگزاریهام،روی نگرانیها وترسهام قرارگرفته دردام دورباطل قرارگرفتم.وایمان وتوکلم بخدام درحدی نیست که رهاش کنم وبخودش کامل بسپارم اکثرا نمازامو سروقت میخونم مدام توذهنم باهاش حرف میزنم ،طلب راه وراهکارمیخوام،میگم بخودت میسپارم مگه خودت خلق نکردی پس خودتم حفظشون کن ولی نمیدونم کجا بعضا گیر میکنم خیلی وقتها با این همه گفتگوم باهاش ،به نقطه صفر حضور وارامش واقعی وکاملش نمیرسم .

    باز مرور میکنم درمورد الگوهای تکرارکننده ،متوجهم که وسواس فکری دارم درمورد چند روز ازخونه دراومدن .همیشه میگم چک میکنم شیرگازو برقها واینکه چیزی توپریز نباشه..بازم راه می افتیم میگم شیرگازو بستم ،اطو کردم ازبرق دراوردم یا..با اینکه تا یک قسمتی که دستموبردم از پریز بکشم تویادم میاد ولی بقیش نه وهمیشه با این کارم بحث پیش میاد اگه هم نپرسم از همسر وبچه هام واونا تایید نکنن مثل مرغ سرگردان مدام تو ذهنم درگیری پیش میاد نکنه اتصالی کنه یا نشت و….تادوباره میرسم خونه میبینم همه چی سرجای خودشه..ومن این همه اذیت میشم .

    متوجه شدم همزمان که رو باورهام کار میکنم اونقدر پام روترمزهای ذهنیم گیرکرده که درجا میزنم وزبانم درذکر وشکرگزاریه ولی درونم در تلاطم وترس هست ومدام اتفاقات نارحت کننده برام پیش میادوبه این نتیجه میرسم که من همیشه درنقش یک قربانیم ..ووقتی زیاد فکرمی کنم می بینم از مادرم و نگرش اون درمن تقویت شده که تو همه کارهای مریوط به خانه وبچه ها خودشو فداکنه ولی الان از دید ناظر میبینم همیشه خواسته های خودشو نادیده گرفته بیش از اندازه به ما ومخصوصا پسرهاش لطف وتوجه داشته همه بصورت تکلیف و وظیفه دراومده براش وبار مسئولیت ونگرانیش در رابطه باکار اونا وروابط خونوادگیشون اونقدر زیاد که من وخواهرم بعضا بهش میگیم بسه چقدر خودتو فدا میکنی بذار خودشون راهشونو پیدا کنن اخر سر هم شما مقصر شناخته میشین والان در حیرانم که هم من وخواهرم دقیقا با این شکل با خانه وبچه ها برخورد داشتیم یک الگوپذیری دقیق از رفتار مادرم ..

    دارم مینویسم تمام این امور.پیش روم هستن فکرم بازمیشه ودارم گیرهای ذهنیم برام بیشتر عیان میشه

    خدایا شکرت که هدایتم کردی به این فایل به صحبتهای موثر وراهنمای استاد رسیدم تا بتونم دریچه نگاهمو تغییر بدم وکانون توجه وتمرکزم را روی اتفاقات وحالات مثبت قرار بدم .

    ان شا ..که در جلسات پیش رو حتما بیام واز نتیجه تمرکزم بر زیباییها ودید مثبت وارامشم براتون بگم .

    پایدارباشید استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 2171 روز

    به نام خالق عشق

    سلام استاد عزیزم

    جواب دهم

    بازخورد :

    یسری بازخورد ها خب مثبت ،اینکه بهم میگن ادم مرتبی هستم وسایلمو خوب نگهداری میکنم همیشه تمیزو پاکیزم

    خوشتیپم لبخند به لب دارم وقتی هدفی داشته باشم پشتکار دارم امیدوارم مهربونم خیلییی

    زبلم تو هرکاری زود یادمیگیرم هرکاری و

    اینکه خنده های خونمون بخاطر من

    اینکه درعین سادگی جذابیت دارم

    تو هر کاری خودم و میکشم بالا

    جزئی نگرم

    معنویم

    میگن اعتماد بنفست خوبه

    بازخورد های منفیم دارم نه از همه اما مخصوصا خانواده میگن زود عصبی میشی ،از هر حرفی ناراحت میشی ،زودرنجی ،دوست داری همه درست رفتار کنن و این ممکن نیست

    با صدای بلند گاهی حرف میزنی

    بعضی وقتا قبول نمیکنی که اشتباه رفتارت

    سخت میتونی خودتو شخصیتتو تغییر بدی

    تحت تاثیر بقیه قرارمیگیری

    زود گریه میکنی

    میگن به حرفی ک میزنی عمل نمیکنی

    خیلی رفیق بازی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    یاشا پژمان گفته:
    مدت عضویت: 830 روز

    سلام.الگوی تکرار شونده ی مثبت من در حوضه ی بازخورد اینه که اکثر معلمام و اکثر دوستام و مشاورم و یکی از روانشناس هایی که باهاش صحبت کردم و بابام و غیره میگن تو خیلی باهوشی.و به هم دیگه هم میگن.الگوی تکرار شونده ی منفیم هم یکیش اینه که معلمام و بابام میگن تنبله.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: