پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-07 03:04:562024-08-04 11:28:17پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
از زبان ابراهیم، دوست خدا تکرار می کنم:
الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ
خدایا تو بودی که منو خلق کردی و داری هر لحظه هدایتم می کنی
وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ
خدایا تویی که وقتی گرسنه و تشنه شدم طعام دادی و سیرابم کردی. تشنه ی آب. تشنه ی دوست. تشنه ی عشق. تشنه ی توحید. تشنه ی ایمان و آگاهی…
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ
خدایا تو بودی که وقتی مریض شدم منو شفا دادی. وقتی قلبم بیمار شد تو منو تیمار کردی. وقتی جسمم رنجور شد تو شدی یا من اسمه دواء و ذکره شفاء. وقتی دلم گرفت تو شدی دلخوشیم.
وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ
کسی که هر زمان اراده کنه منو از این دنیا می بره و دوباره زنده ام میکنه. اونی که هر شب در خواب روح منو به مرگ نزدیک میکنه و دوباره صبح یه زندگی دوباره بهم میده. از ابتدای عمرم بالای 15000 بار تا بحال مردم و زنده شدم و معنیش رو نمی دونستم.
وَالَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ
و اون کسی که امید دارم روز پاداش گناهم رو بر من ببخشه و با خدایی خودش باهام رفتار کنه نه با بندگی من.
سلام استاد عزیز و نازنینم. سلام به همه دوستان خوبِ خوبِ خوبم.
دست یاری و نیازمو به سوی تو دراز می کنم ای خداوند نور و آگاهی. در روزی که صبحش حال خیلی خوبی داشتم و بخاطر اون حس سبکی یک ترمز بسیار بزرگ و اساسی که الان قدرت برداشتنش رو در خودم نمی بینم بهم گفته شد. از دست خودم ناراحتم و همش دارم با خودم کلنجار میرم که به ندای قلبم عمل کنم ولی واقعا هنوز کوچکتر و ضعیفتر از اونم که روی حرفم بایستم و بزنم زیر کاری که دیگران بابتش کلی روم حساب می کشن. کاری که قلبم گفته دیگه انجامش نده و انقدر صداش بلنده که نمی تونم نشنیده بگیرمش. حالم آشوبه و با این نوشتن و توجه به الله می خوام سعی کنم حال خودمو دوباره خوب کنم. قدرت بگیرم و کار درست رو انجام بدم.
###############################################################################
در مورد تمرین امروز خیلی حرف دارم. با کمی فکر کردن کل زندگیم مثل یه سناریو اومد جلوی چشمم. مهم تریناش رو می نویسم.
1- خانواده، همسر، رفقا، فامیل: سعیده بجنب دیگه. یالا چقدر فس فس می کنی. هروقت می خوایم جمعه جایی بریم باید از چهارشنبه به سعیده بگیم تا شاید جمعه عصر آماده بشه. سعیده غذااااااا؟؟؟؟ سعیده بلند شو دیگه زودتر کاراتو شروع کن که از بقیه جا نمونی.
من: چقدر هول می کنید؟ بااااشه. از کلمه بجنب بدم میاد دیگه. من با کُند بودنم مشکلی ندارم. در واقع من کند نیستم فقط دیر شروع می کنم و زمان بندیم خوب نیست.
——————————————————————————————–
2- اکثر غریبه هایی که باهام از نزدیک آشنا شدن: سعیده اول که دیدمت گفتم چقدر خودشو می گیره ولی بعدا که شناختمت دیدم نه خیلی آدم راحت و مهربونی هستی. اصلا هم اهل پُز دادن نیستی ولی اولش دقیقا خلاف این به نظر می رسیدی.
من: واقعا؟ راستش من دیر با افراد می جوشم و توی دوست پیدا کردن احتیاط می کنم.
——————————————————————————————–
3- خانواده همسرم ساعت 12 ظهر: خواب بودی؟ صبحت بخیر. شما عادت دارین دیر بیدار میشین گفتم شاید الان هنوز زیر پتویی.
من: اون مال گذشته بود که تا 10 می خوابیدم الان چند ماهیه که ساعت خوابمو تنظیم کردم روی 8 ظهر هم نمی خوابم. خودتون که دارید می بینید.
دوباره خانواده همسر در زمان دیگه: عههههه بیداری؟ چه عجب!
و این داستان همچنان ادامه دارد.
————————————————————————————————–
4-دوستان، همکلاسیها، خانواده، تمام فامیل: وااااای خوشبحالت سعیده چقدر حوصله داری. چقدر میتونی سر یه چیزی دقت کنی. من که اصلا حال و حوصله ندارم روی چیزی انقدر وقت و تمرکز بذارم.
من: درسته که کُندم ولی نتیجه خوبش دقت زیاد و احتمال خطای خیلی کمه.
————————————————————————————————————-
5- تقریبا هرکسی اومده خونه ام یا توی اتاقم: آفرین چه خونه تمیز و مرتبی! چقدر وسایلت تمیز چیده شده. چه مامان پر حوصله ای! چه حال و حوصله ای داری با بچه بازی کنی. چه باحال همه اسکناسهاتو به ترتیب از بزرگ به کوچیک در یه جهت می چینی توی کیف پولت. تو همیشه لباسای ست می پوشی. همیشه لباسای شیک و خوشرنگ تنته حتی توی خونه.
من: (یه لبخند ملیح) متشکرم. به هم ریختگی ذهنمو آشفته میکنه. همه چی تو ذهن من طبقه بندیه.
————————————————————————————————————-
6- خانواده و همسر و فامیل و همسایه ها و دوستان: دلت نمی خواد یکم بری بیرون؟ چقدر می شینی تو خونه؟ حوصله ات سر نرفت؟ چیکار میکنی تو خونه؟ پوسیدی دیگه. یه زنگ نمیزنی حالمونو بپرسی؟
من: نیازی به بیرون رفتن حس نمی کنم (البته الان خیلی دارم حس می کنم. به شدت روابطم محدود شده و نیاز به تمرین عملی ارتباط موثر دارم) من کلا آدم درونگرایی هستم.
————————————————————————————————————-
7-چند نفر از چند جای مختلف که در جریان کار کردن من هستند: چقدر از این شاخه به اون شاخه می پری؟ یه کار رو بگیر بچسب به همون. هر دفعه دیدمت دنبال یه چیزی بودی و رهاش کردی. اینجوری کسی نتیجه نمی گیره.
من: حق با شماست. خودمم اعتراف می کنم. ولی می خواستم کارهای مختلف رو امتحان کنم ببینم به کدوم علاقه دارم. ولی الان متوجه شدم اشکال از کار نیست. از باورهای منه.
————————————————————————————————————
8- خانواده در تمام عمرم: دیر می گیری مطلبو. تو باغ نیستی انگار. چقدر ساده ای تووووو.
من: (باور کردم که آدم ساده ای هستم ولی فکر می کردم IQ بالا میتونه جای EQ تقویت نشده رو بگیره ولی دیدم نه. اینا دو مقوله کاملا جداست و من نیاز دارم روابطم رو گسترش بدم و مهارت ارتباط اجتماعیم رو بالاتر ببرم.)
————————————————————————————————————
9- معلمهام، خانواده ام، همسایه ها و دوستامون، استاد دوره آیلتسم: سعیده نخونده 20 می گیره. سعیده مُخه. سعیده کارش رو هوا واسش جوره. سعیده بهترین شاگردمه. سعیده بهترین زبان آموز کلاسمه با اختلاف. خانم رضایی شما یه گلوله استعدادی.سعیده تو حافظه ات عالیه. کاش بچه منم مثل تو بود!
من: من باهوشم (غرور) من هرجا برم بی معطلی استخدامم می کنن.(انگار که آسمون سوراخ شده و یه سعیده ازش افتاده رو زمین.)
و همین شد که سعیده ای که خودش رو دست بالا می گرفت و منتظر بود رو دست ببرنش دانشگاه تدریس کنه یا یه شرکت تاپ استخدامش کنه همچنان منتظره. و فرصت های زیادی برای کارآفرینی و مهارت آموزی رو سوزوند تا به درجه ای از عرفان برسه که بگه خدایا من هیچی نیستم. هر آنچه در من هست تویی و من به هر خیری که از جانب تو بر من نازل بشه فقیرم
————————————————————————————————————–
10-خانواده و معلم کلاس پنجمم: سعیده تو خیلی سازگاری. تو با گرگ بیابون هم میسازی. تو خیلی مراعات همه رو می کنی و خیلی خیلی باشعوری. تو دختر خیلی قانعی هستی. آفرین!
من قبل از استاد: ممنونم (با رضایت)
منِ الان: نه سازگاری بیش از حد به دردم خورده و نه قناعت. باور کمبود و عدم فراوانی در من شکل داده و همچنین عزت نفس پایین که با هر ناملایمتی یا بی احترامی کنار بیام و دم نزنم که شخص مقابل یا کسی دیگه ناراحت نشه. که تشنج ایجاد نشه. که نگن وای چه دختر بدی.
من بسیار بسیار در حق خودم ظلم کردم و از خودم و خدای خودم عذر می خوام.
عذر می خوام که استعدادهام رو دست نخورده نگه داشتم.
عذر می خوام که خدا رو دست تنگ و ندار فرض کردم. نخواستم ازش. باهاش حرف نزدم. در حق خودم دعای خیر نکردم. با خودم غریبه بودم. نمی دونستم سعیده ای که خدا از روز ازل آفرید کی بود؟ چه ویژگیهایی داشت؟ چی بایستی از جهان طلب می کرد؟
پس باز هم از زبان حنیف تمام دورانها میگم:
رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ پروردگارا به من دانش عطا کن و مرا به صالحان ملحق فرماى (83)
وَاجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الْآخِرِینَ و براى من در [میان] آیندگان آوازه نیکو گذار (84)
وَاجْعَلْنِی مِنْ وَرَثَهِ جَنَّهِ النَّعِیمِ و مرا از وارثان بهشت پر نعمت گردان (85)
سلاااااااااااااااامممممم به سعیده جانم
به تکه ایی از روح الهی بر زمین…
این آیه ها چقدرررررررررررررر بجا بودن بانو جان.. …
انگار خداوند دست منو گرفت و نشوند سر سفره برکت و آگاهی و گفت بنوش تا سیراب بشی….
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
ممنونم خواهرجانم
ممنونم که اینقدرررررررر خوب نوشتی
متوجه شدی چقدر قشنگ تو درس خودشناسی پیشرفت کردی؟؟؟؟!!!!!!!
متوجه شدی چقدر عزت نفس و اعتماد به نفست بالا رفته که به این دقت و بدون قضاوت از خودت نوشتی؟؟؟؟؟!!!
متوجه شدی چقدررررر خدا در قلبت پر رنگ شده که دستان شما رو دستان خودش قرار داده تا این آیه های نابش رو بیاری و بنویسی و ثبت کنی اینجا تا چراغی باشه برای یکی مثل من که بخونه و چشاش پر اشک بشه از عظمتش ؟؟؟!!!!!
متوجه شدی چقدرررر روحت زلال و رها شده از خیلیییییی وابستگی هاااا ؟؟؟!!!!!!
الله اکبر
خدای من شکرت که هر طرف میرم دیوانه میشم از این همه نشانه و عظمت و مهر و لطفت…
حالا با این حال چطور طی طریق کنیم خدایا…….
من مست و تو دیوانه
ما را که برد خانه ؟؟؟
میدونم بازم کار خودته خداوند بنده پرورم…
بازم خودت باید دستمونو بگیری و ببری اون جایی که باید..
عاقااااا تسلیم
الان فهمیدم که:
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هر جا دلش خواست
به هر جا برد بدون ساحل همونجاست..
خدایا تسلیم و هرررررر خیری بهمون برسه به اون محتاج و فقیریم…
سعیده جان خواهرخوبم الهی این سه آیهٔ مبارکی که آخر کامنتت نوشتی به زیبایی و راحتی و عزتمندانه در حق خودت و همه ما اجابت بشه… الهی امین..
الهی غرق در نور و عشق الهی باشی خواهرخوبم…
سلام و عشق و ارادت به شما وجیهه بانوی زیبا صورت و زیبا سیرت
مهر و محبت شما به من اون نسیم خنک و روح بخشیه که از جانب دریای توحید میاد. از سمت خدا…
با تمام وجودم سپاسگزار خدایی هستم که پرتویی از عزتش رو بر من از طریق شما بنده خوبش تابونده و روحمو روشن کرده.
وجیهه جان درگیر مساله ای هستم که الهاماتم با صدای بلند و رسا دارن بهم میگن باید بر خلاف جریان به ظاهر آرام زندگی کاریم تصمیم قاطعانه ای بگیرم و بهش عمل کنم.
انقدر به درگاه خدا خجالت زده ام چون هنوز جرأتشو پیدا نکردم که بگم من از عصیان در برابر خدا بیشتر از طغیان جلوی کارفرمام می ترسم.
انقدر شرمسارم چون با اینکه می دونم اول باید این کار رو تموم کنم بعد قدم بعدی برای کار بعدیم بهم گفته میشه، ولی جرأت نمی کنم ازش دست بکشم. چون به بنده خدا قدرت دادم که اگه بزنم زیر قول و قرار کاریمون ازم ناراحت بشه. و اون بنده خدا چون همسرمه و روی درآمد این کار حساب کشیده انگار قفل شدم روی این تغییر ریل. قطارم مونده از کدوم راه بره چون سوزنبان هنوز تصمیم نگرفته رضایت همسر رو به رضایت {رب} بفروشه. و این اصل شرکه.
با خوندن کامنت پر از مهر شما از خودم خجالت کشیدم و عاجزانه از خدا خواستم هدایتم کنه.
همزمانی که توی اتاق دخترم سر به سجده گذاشته بودم و بابت این ساعت که ساعت تولد چهار سالگی ترانه زندگیم هست شکرگزاری می کردم، اشک عجز و یاری طلبی می ریختم و خدا در سوره بقره بهم گفت باید محکم روی حرفت بمونی و زیر قولت نزنی.
وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿٢۴۴﴾
و در راه خدا پیکار کنید و بدانید که یقیناً خدا شنوا و داناست.
مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَهً ۚ وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿٢۴۵﴾
کیست آنکه به خدا وام نیکو دهد، تا آن را برایش چندین برابر بیفزاید؟ و خداست که [روزی را] تنگ می گیرد و وسعت می دهد؛ و [همه شما برای دریافت پاداش] به سوی او بازگردانده می شوید.
و من گفتم چشم. خدایا تویی که اگه من قدمی بردارم و به حرف دلم که خودت به دلم انداختیش عمل کنم پاداش چندین برابر بهم عطا می کنی. فقط این کار رو برام آسون کن.
دلم روشنه چون خودش توی همین سوره جای دیگه گفته:
لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ ۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَهَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ
سلاااااااااااااااامممممم به خواهرخوبم سعیده عزیز
وقتی کامنتتو خوندم احساس کردم این مسئله حسابی ذهنتو درگیر خودش کرده ، این آیه به ذهنم رسید که :
مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ…
اى انسان!) هر آنچه از نیکى به تو رسد از خداست و آنچه از بدى به تو برسد از خودِ توست….
بعد به خودم و مسائلی که در بعضی از روزهای زندگیم باهاشون درگیر بودم فکر کردم…
دیدم درسته!!!!
هرگز از خداوند شرٌی صادر نمیشه و هر چه بوده و هست خیر بوده
وهمیشه هر جایی ، حتی کمترین نگرانی و حال بد بوده ، از خودم و ذهن نجواگرم بوده….
چقدر زیبا استادعزیزمون این آیه قرآن رو برامون تفسیر کردن که :
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «10»
همانا نجوا از سوى شیطان است تا کسانى را که ایمان آوردهاند اندوهگین کند، در حالى که جز به اذن خداوند، هیچ (نجوایى) ضرر رسان نیست، پس باید مؤمنان تنها بر خداوند توکّل کنند..
که نجوای شیطان همون گفتگوهای ذهنی ماست…
سعیده جان ، اینها روگفتم که بگم ، اگر وقتی به مسئله ت فکر میکنی حالت بد میشه و غمگین میشی بدون همون لحظه نجوای شیطان بر الهام قلبیت چیره شده..
اصلاااااااا کی گفته اگر شما حرف دلت رو بزنی همسرت ناراحت میشه مگر اینکه نجوای شیطان اینو برات تبدیل به باور کرده باشه…
در این ماجرا سهم شما اول آرامش خودته… و بعد عشق ورزیدن به همسرت و ترانه نازنینت… بقیه سهم شما نیست، سهم خداست
و خداوند هرگز کارشو ناقص انجام نمیده ، بنابراین مطمئن باش در اوج آرامش و تفاهم حل خواهد شد..
به خودش بسپار تا به زیبایی و آرامش و در کمال شادی و رضایت مسئله تو حل کنه ان شاءالله….
ممنون از لطفی که در کامنتت بهم داشتی خواهرخوبم…
که هررررررررررر چه هست از اوست و به قول سمانه جان صوفی اعتبارش برای خداست…
ذهنت آروم…. دلت روشن…. قلبت مطمئن..
غرق در نور و عشق الهی :*
به نام خداوند جان
به دلم نشست کامنت شما
انگار خدای درونم تاییدش کرد
گویی خدا باهام حرف زد از طریق کامنت شما
آیه های اول کامنت شما قلبم را جلا داد قلبم میگفت درسته همینه
این همه تغییر را به شما تبریک میگم خیلی انرژی گرفتم از کامنتتون
خداراشکر بابت دوستان توحیدی این سایت
بنام خالق هستی
سلام گرم دارم خدمت خواهر گرامیم سعیده خجسته و مبارک …
حالتون عالی و متعالی
با بهترین احساسم می نویسم،
اینجوری نکنید با من !!!
من از دست شما دوستان چکار کنم!!!
کامنت تو خوندم سعیده جان ،
و واقعا نمیشه گذشت و رفت… و ساکت موند.
مرسی خواهرم (شما فرشته ای )
مرسی که ما رو بر سر سفره ی دلت جا دادی ، روح و روان ما رو جلا دادی ؟
از خداوند ممنونم و سپاسگزارم که چنین خواهر و دوستانی چون گل دارم .
من که خسته نمیشم!
از نوشته هات
از جملاتت
از حرفات
به خدا وجودت مقدسه،
به خدا مایه ی برکتی ،
چقدر خوب با خدای خودت خلوت میکنی،
عشق بازی میکنی …
چقدر همتونو دوست دارم.
چقدر مثل گل بوتون میکنم و انرژی میگیرم ازتون ،
شما قطره ای از وجود اونید،
دوستان عزیزم ، من با شما بیشتر ، و بیشتر خدا رو شناختم، و بیشتر نزدیکش شدم و پی به قدرت اون بردم، به قول شهریار ، من با علی (ع ) خدا رو شناختم
فرشته ی عاشق
سعیده خجسته و مبارک
قدر خودتو بدون
خوشحال باش.
قدر نوشته ها رو بدون که برات مینویسن…
نمیدونم چی می نویسم.
اشک می ریزم و صفحه ی رو نمی بینم …
جملات من در مقابل نوشته هات کم میارن ،
همینو تونستم تقدیم شما خواهر بی نظیرم کنم.
تقوا داشته باش
و خود رو برای اون مسیری که خداوند برات مهیا ساخته
آماده کن…
خیلی خیلی
دوستون دارم
و عاشق تونم
در پناه اون الله مهربان باشی
و اون حامی و پشتیبان
همیشگیت باشه…
منتظر کامنت های حال خوب کنت هستیم.
آخیییی چقدر خالص و صادقانه بود این بساطی که برامون چیدید آقاسید.
سلام به ذوب یخهای قطبی قلبهایی که از گرمای عشق الهی آب شدن و از دیده ها روان…
سلام به قدمهای تکاملی….
سلام به روح نازنین شما که با شوق برام نوشتید و لبخند به لبم نشوندید.
من از خودم هیچ ندارم و بنده ضعیف و نادانی به درگاه جبروتی پروردگارم. خودم رو شایسته این عبارات پرمهر شما نمی بینم چون از ضعفهای درونم مطلعم. از ترسهام، از شرک ورزیدنم.
ولی خدای عیب پوشم رو بی نهایت سپاسگزارم که خودش عزیزه و معز بندگانشه. اونه که عزت می بخشه و به اندک نگاهی دریای لطفش رو جاری میکنه.
دلتون گرم از عشق الهی. وجودتون سراسر ایمان و ذهنتون روشن از آگاهی های قوانین جهان….
سلام خدمت خواهر گلم و ممنون بابت مطالبی که به اشتراک میزارید.بنده وقتی مطالبتون رو خوندم دیدم تقریبا بالای 90 درصد
ویژگی های شما رو دارم و همین چالشها رو دارم تجربه میکنم…در مورد صداقت..اینکه احتمال دروغ به گفته کسی نمیدم، اینکه در
ذهنم بی نظمی رو نمیپذیرم و اینکه بیشتر تو خونه هستم یا حتی اینکه کارا رو خیلی آسه آسه و با آرامش انجام میدم… جالبه که
این ویژگی ها عینا به دخترم هم منتقل شده!! اما در مورد یکی از ویژگی هایی که فرمودید و من هم دارم و بحث شاخه به شاخه
پریدن..قبلا بخاطر این ویژگی خیلی به خودم برچسب میزدم. اما بعدا با کمی مطالعه و گوش دادن یک سری آگاهی ها متوجه
شدم تا من راه های مختلفی رو نرم و تست نکنم چطور میتونم خودمو بشناسم و بر اساس این شناخت به مسیر درست هدایت
بشم… تیر خلاص به این احساس بد که آقا تو چقدر شاخه به شاخه میپری و تو نمیدونی تو چی استعداد داری و این صحبتها
زمانی بود که دختر خالم از آمریکا اومد خونمون و مهمان ما بود… ایشون استاد دانشگاه detroit mercy هستن…وقتی درباره
اصول پیشرفتشون پرسیدم نکته خیلی مهمی رو بهم گفتن که انگار آب پاکی بود بر تمام این باورها که تمام سالها باعث رنجم شده
بودن و انگیزه حرکت رو ازم گرفته بودن.. اینشون گفتن ده سال در یک مجموعه پژوهشی در بخش های مختلف و تقریبا بی ربط به
هم کار کردن تا فهمیدن علاقه اصیشون چی بوده و حالا با وجود پیشنهاد درآمد دو برابر در یه کار دیگه تدریسو رها نمیکنن چون
علاقه اصلیشونه اونم در حوزه کامپیوتر و این انگیزه شد واس من که دوباره شروع کنم به تحقیق و تست… مهم ادامه دادنه و مقصد
خودبه خود در زمانی که تکامل طی بشه و قابلیت پیدا بشه از دل این تلاش ها و حرکت کردنها معلوم میشه و خودشو نشون میده.
براتون آرزوی موفقیت دارم خواهرم و امیدوارم خیلی زود ماشین بخرید و خبرشو تو سایت بزارید.
سلام و ارادت فراوان خدمت شما آقای رحمانی بزرگوار.
خیلی خیلی لذت بردم از نوشته تون و ممنونم که تجربه خودتون رو با من به اشتراک گذاشتید. چقدر حرفهاتون بهم آرامش داد و خوشحالم کرد.
خودمم در مورد این قضیه شاخه به شاخه پریدن زیاد عذاب وجدان ندارم چون همین نظر رو دارم. و مطمئنم در زمان درستش وقتی اونقدر حس و حالم پاک باشه و تکامل هدایتیم رو طی کرده باشم صدای واضحی توی گوشم میگه که پامو تو کدوم مسیر باید بذارم. شایدم یهو چشمامو باز کنم و ببینم خدا منو خیلی وقته گذاشته تو مسیر هدایت و خودم اصلا متوجهش نشده بودم.
الهی شکر که تجربه شما مهر تاییدی بود به این مساله و بهم قوت قلب داد.
آفرین به شما که به دنبال رشد و بهبود هستید و از کسی که موفقیت کسب کرده سوال پرسیدید. این ذهن باز حتما در خدمت احساس خوبتون درست عمل میکنه و نتایج عالی رقم میزنه.
بازم متشکرم از محبتتون. دلخوش و تندرست باشید.
با قلبم دوستتون دارم و قلبم همراهتونه
سلام استاد عزیزم
وقتی چند ساله دارم با تمام وجودم رو خودم کار میکنم امااا هنوز کلی ضعف شخصیتی عمیق دارم
هیچوقت فکرشو نمیکردم تا این حد با خودم بد قول باشم
من وقتی به خودم قولی میدم گاهی وقتا نصف مسیر فراموشش میکنم به مهدی قول دادم که بهترش کنم قول دادم هر روز مراقبش باشم
قول دادم هر روز جلو آینه قربون صدقه ش برم آما فراموش میکنم گاهی وقتا با اینکه به قوانین عمل میکنم نتایج عالی میگیرم اما غرور و منیت باعث میشه مثل قبل سر قولم نباشم
وسط مسیر جا میزنم. وسط مسیر بخاطر باور های محدود کننده نمیام جدی تر ادامه یدم
به خودم قول دادم رو باور ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست کار کنم روزی 8 ساعت براش زمان بذارم. یک ماه انجام دادم بعد شد روزی 4ساعت
مهدی داستان ما با خودش بد قول ترینه
من از نظر آدما های اطرفم خوش قول ترین هستم به فردی معروف هستم که همیشه هر کاری باشه زودتر تایم انجامش میدم
من ناجی دیگرانم خودمو وقف آدما میکنم که اونا موفق بشن اونا پولدار بشن به خودم که میرسم میبینم
چه قول های که به خودم دادم همشو فراموش کردم اما تا ی نفر ی مشکلی پیدا میکنه
شاخک های ناجی بودنم فعال میشه
بقول خداوند تو سوره بقره میگه
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
و اگر بندگانم سراغ مرا از تو گرفتند من که مسلماً نزدیکم دعای دعاکننده را، آنگاه که مرا بخواند اجابت میکنم. پس باید برای من طالب اجابت باشند و باید به من ایمان بیاورند، باشد تا رشد یابند.
مهدی خدا رو از معادلات حذف کرده میخواد ناجی باشه میخواد خوش قول ترین باشه اما خودش سقوط تجربه میکنه
همون آدمای که کلی براشون زمان گذاشتم
کلی بهشون کمک مالی کردم
کلی بهشون محبت کردم
کلی ژمان خودمو خودمو وقف شون کردم
ی روزی گذاشتن رفتن
مگه نظر مردم مهمه ما چقدر خوش قول هستیم
مگه نظر مردم مهمه ما چقدر جذاب و دوست داشتنی هستیم
مگه نظر مردم مهمه ما چقدر آدم خوبی هستیم یا بدی هستیم
مگر اصول ما بر اساس راضی کردن مردمه
یادم میاد با ی دوستی میخواستم صحبت کنم تایم بهش میگفتم زمانش که میرسید میدیدم طرف نیست ساعت ها منتظرش بودم
با خودم میگفتم حتما فراموش کرده بیاد
ی روزی دیدم. کلی ماه گذشته من 8 باره میخوام با این دختر خانوم صحبت کنم دیدم نیومد تو 8مین بار رفتم تلگرام کل چت هاشو پاک کردم تو اینستاگرام انفالو کردم
چون خودم همیشه خوش قول هستم دوس دارم طرف مقابلم مثل من باشه
یکسال پیش من واقعاا نامنظم شده بود گاهی وقتا هفته ای ی باز میرفتم حموم
اینم ی نفر تعریف کرد گفتش حموم رفتن مهم نیست چون استیو جابز حموم نمیرفت منم که الگوم استیو جابز بود اینو پذیرفتم آدم موفق نباید بره حموم باید وقتشو بذار رشد کنه
مامانم همیشه میگفت هر چقدر پولدار تر میشی کثیف تر میشی و هفته ای ی بار حموم میری
اون موقع خیلی ناراحت شدم
انقدر غرور داشتم خواستم به مامانم ثابت کنم آدمای پولدار هر روز حموم میرن
از اون روز تو خونه داد میزدم آدم هر چقدر پولدار میشه روزی سه بار میره حموم
و کلی دلیل منطق میاوردم که فلانی ببین پولداره به خودش میرسه برنامه داره
و روزی سه بار میرفتم حموم
صبح ظهر شب
بجای رسیدم هر جای میرم همه میگن چقدر جذابی و عالی هستی
بیشتر انتقادی از من تو جمع میشه اینه میگن تو که آدم خوب و به ظاهر موفقی هستی چرا ازدواج نمیکنی؟ تو که شرایط عالی داری تازه توانایی هات زیاد تره
من 24سالمه تو اقوام ما پسر ها تو سن خیلی کم مستقل میشن
داداش من تو 17سالگی به درآمد 100میلیون رسید ازدواج کرد
یکی دیگه داداش هام تو سن 19 سالگی ازدواج کرد
با اینکه من از تمام لحاظ از دوتا داداشم موفق تر و خفن تر هستم
اما هیچوقت این سبک زندگی که دارن دوس ندارم
همیشه برام مهمه کنار فردی باشم که مثل خودم آرامش داشته باشه دختر مستقل و قدرتمندی باشه
بنظر من دختری جذابه که بتونه حرف بزنه وگرنه جذاب ترین دخترا پول دار ترین باشه نتونه حرف بزنه من نمیتونم تحمل کنم
از وقتی رو روابط کار میکنم خیلیا بهم دزخواست دوستی بهم میدن ولی خوب آرامش ندارن بخاطر همین ریجکت میکنم
این فایل باعث شد مهم نیست چقدر عزت نفسم زیاده اگر رو عشق و مودت عالی کار نکنم راحت به خواسته ام نمیرسم
البته افرادی هم میان خیلی دخترای عالی هستن متاسفانه نمیدونم چه باوری دارم هر کسی میاد ده سال از من بزرگ تره میخواد با من باشه
اینم بخاطر اینکه فکر میکنم دخترای مستقل و قدرتمند و موفق سن شون زیاده برای ازدواج
باید دنیال الگو های بگردم تو سن 24سالگی موفق هستن و قدرتمند هستن و مستقل هستن و پخته هستن و حاضرن ازدواج کنن
چقدر این مجموعه فایل ها برام درس داره استاد جان میام خودمو به چالش میکشم
راستش الان تو روابطم خیلی عالی شدم افرادی میان تو زندگیم درسته نمیخوام باهاش باشم اما رابطه پر از احترامه و عالیه
با اینکه سال 98 و 99 تو چالش بودم
خیلی رشد کردم عالی شدم
یا رب؟ تو عزت رو زمانى به من دادى که به ملائکت گفتى براى من سجده کنند! دنبال چى میگردم وقتى همه چیز رو قبل از این جهان به من بخشیدى؟
دوستای خوش قلبم مرسی برام با قلب تون مینوسین میدونین این قشنگ ترین حسی که میای از اتفاقات زندگی تون برام میگی منم اسم تک تک تونو دارم یاد میگیرم
عاشقتم استاد جانم
سلام
تصمیم گرفتم پیام قبل رو ویرایش کنم اما خدا اونقدر در حقم لطف کرد که گفتم نه این لطف شایسته نوشتن یک پیام جدا هست باید حقش رو درست و حسابی ادا کنم!
فاصله بین پیام قبل و این پیامم هدایت شدم به عنوان نشانه امروزم به فایل “ضرورت نماندن در احساس گناه و عذاب وجدان” هدایت شدم. میخوام بگم خدایا این همه لطف و مرحمت رو چه طور سپاس بگم؟؟ فقط میگم خدایا شکرت که تا صدات میزنم ذره ای درنگ نداری برای هدایتم و من چه خوش شانسم!
حس خیلی خوبی دارم و احساس میکنم از همیشه به خدای درونم نزدیکتر هستم و بی نهایت سپاسگزارم برای تمام نعمت ها، برای آگاهی، برای هدایت و برای تمام چیزهایی که تا الان سپاسگزارشون نبودم یا حتی نمیدونم که باید سپاسگزارشون باشم هم از خدا سپاسگزارم.
این فایل میگه من خودم باور کردم که مغرور هستم و اون چیزی که شما باور میکنی درباره خودت (نقل از استاد) همون چیزی هست که تجربه اش میکنی. استاد میگه مهم نیست بقیه درباره تو چی فکر میکنن مهم اینه تو خودت رو چه طور میبینی؟ تو خودت رو مغرور میبینی؟ پس با غرور رفتار میکنی!
بماند که این باور برمیگرده به ماجراهای متفاوتی اما من به دو موضوع میخوام اینجا اشاره کنم :
احساس عذاب وجدان و احساس گناه
احساس عذاب وجدان: یه عادتی که از بچگی باهاش بزرگ شدم اینه که دیدی فلانی این کار و برات انجام داد تو چرا اونجا براش این کارو نکردی! زشت نیست واسه خواهرت این کارو نکنی؟؟ بیچاره خواهرت که این رفتارو باهاش داری؟؟
اینا مجموعش میشه چی؟ اینکه من وقتی به خودم اهمیت میدم فکر میکنم که دارم بقیه رو له میکنم و ادم بدی هستم و از اونجایی که از بچگی یه جوری بودم که تمرکزم روی خودم بود و از همون موقع هم این بازخورد نسبت بهم وجود داشت، الانم فکر میکنم باید اینجوری باشه این برام شده یه سپر دفاعی برای اینکه نمیخوام احساس عذاب وجدان داشته باشم به جاش تصمیم میگیرم بی تفاوت باشم یا همون مغرور بودن و پذیرفتمش هم که من نمیخوام همش تو فکر این باشم که چی بقیه رو خوشحال میکنه!؟ من مغرورم اکی قبوله! کشف این موضوع برام مثل یه الماس میمونه اما خیلی سنگین و پر از نکته هست!
احساس گناه: اتفاقی که میوفته بعدش احساس گناه دارم نسبت به این که من اونقدر که باید نسبت به اطرافیانم خوب نیستم و براشون وقت نمیذارم و محبت نمیکنم. اونها این همه با من خوبن اما من نمیتونم مثل اون ها باشم اینقدر این احساس گناه زیاد میشه که ترجیح میدم خیلی با بقیه ارتباط نداشته باشم و میام یه سد بین خودم و اونا میکشم،چون نمیخوام توی این سیکل عذاب وجدان و احساس گناه بیوفتم.
شاید اینجوری به چشمشون مغرورتر هم به نظر بیام!
اما خودم هم تازه اینو کشف کردم که این الگوی رفتاری رو دارم.
خوب اینا رو گفتم که برسم به این نقطه:
احساس عدم لیاقت؟!!!
حالا چرا این احساس؟؟ چون من توی ذهنم این شکل گرفته اگر بقیه رو راضی نکنم؟ اگر کاری واسه بقیه انجام ندم و مفید واقع نشم نمیتونم احساس لیاقت داشته باشم. الگویی که برام ساخته شده یا غرق میشیم در حمایت و کمک باعث میشه از خودم و اهدافم دور بشم و وارد الگوی بی تفاوتی میشم که برام یه سپر دفاعی شده! بعد دوباره میخوام احساس ارزشمندی رو تجربه کنم دوباره میرم غرق میشم توی کمک به بقیه و توجه بیش از حد که باعث میشه بی ارزشی رو تجربه کنم و تجربه بی ارزشی من رو وارد فاز بی تفاوتی میکنه!!؟؟ این سیکل و این چرخه تا همین امروز ادامه داشته و من نسبت بهش ناآگاه بودم. خدایا من رو ببخش که ناآگاه بودم/ متاسفم که در این چرخه سالیان زندگی کردم. سپاسگزارم که به خاطر آگاه شدنم به این چرخه من رو مورد رحمت خودت قرار میدی و بی نهایت و با همه وجودم دوستت دارم.
خدایا کمکم کن که من از درک و حل این الگو عاجزم. مرا به هر خیری که برایم بفرستی نیازمندم.
ممنونم از همه دوستان و استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز
در پرتو نور الهی باشید.
سعیده جانم سلام.
اول از همه ممنونم که به ندای قلبت گوش دادی و یکبار دیگه برامون نوشتی
البته این اولین پیام شماست که من بهش هدایت شدم .اما به خوب پیامی هوایت شدم و خیلی یادگرفتم .ازت ممنونم عزیزم.
دیروز خیلی درگیر این بودم که چی میشه که آدم غرور داره ؟ الان خدای بزرگ و بلند مرتبه هدایتم کرد به نوع نگاه و تحلیل جالبی که شما داشتی و من خیلی ازت یاد گرفتم و لذت بردم . ازت ممنونم سعیده جان . خیلی عالی تحلیلی کردی و گفتی که این یه چرخه ست و همین که گفتی شما از چه طریقی وارد این چرخه میشی برای من الهام بخش بود تا منم خودمو بیشتر بشناسم .
دقیقا منم همینم که خیلی همیشه دلم میخواد به آدما عشق بدم. آدمارو دوست دارم. نه اینکه با احساس نیاز بهشون عشق بدم تا برگرده . اما همیشه این توی ذهنم هست که تو از ارتباط باآدما باید یه چیزی یاد بگیری . همینطوری الکی الکی پیش نرو . برای همین ، اگر کسی باشه که ازش چیزی یاد نگیرم ارتباطم رو باهاش کم میکنم. بعد عذاب وجدان میگیرم که تو چرا قدردان وجود این آدم نیستی . انقدر تورو دوست داره و دوست داره که در کنارش باشی . چرا حرفی برای گفتن باهاش نداری ؟!
من میخوام از وقتم بهتر استفاده کنم . میخوام بیشتر یاد بگیرم . بیشتر استفاده کنم . بعد از آدما میگذرم یا خیلی غربالشون میکنم . توی ذهنم میگم من نمیخوام بیهوده باشم .ته ذهنم انگار قبول دارم اونی که تلاش نمیکنه و هرروز برا تفریحش میاد تو محوطه و کتاب نمیخونه و روی خودش کاررنمیکنه بیهوده ست و من بهترم و بهتره که ارتباطم رو با ادمای بیهوده کمتر کنم . حالا به این شدت هم فکر نمیکنم اونا بیهوده ن هاا :))) اما اگر برم پیششون خودم احساس بیهودگی میکنمچون چیز خاصی یاد نمیگیرم و فقط خوش میگذره ..
وقتی این باعث میشه که توی جمع ها نرم تا بیشتر تلاش کنم .یا کامنت تشکر ننویسم چون بیشتر میخوام تلاش کنم و از وقتم استفاده کنم ، باعث میشه که یه دیواری رو دور خودم و بقیه میکشم و مغرور به نظر میام . و این یه چرخه ست که من توش گیر میکنم …
سعیده جانم چقدر زیبا اون تمرین پاکسازیو اینجا انجام دادی.
خدایا من رو ببخش که ناآگاه بودم/ متاسفم که در این چرخه سالیان زندگی کردم. سپاسگزارم که به خاطر آگاه شدنم به این چرخه من رو مورد رحمت خودت قرار میدی و بی نهایت و با همه وجودم دوستت دارم.
خدایا کمکم کن که من از درک و حل این الگو عاجزم. مرا به هر خیری که برایم بفرستی نیازمندم.
عالی بود . ازت ممنونم . تشکر میکنم که درس امروزم رو بهم دادی. عکس پروفایلت هم خیلی زیبا و جذابه گ ازت ممنونم که پروسه انتخاب عکس پروفایل رو انجام دادی و پیش رفتی و ما الان میتونیم ازین همه زیبایی و جذابیت لذت ببریم و وقتی کامنتت رو میخونیم عکست رو هم گوشه ذهنمون داشته باشیم
سلام غزال زیبا
ممنونم از کامنت زیبات و بسیار تحسینت میکنم که اینقدر عمیق روی خودت کار میکنی. داستان هدایتت رو توی قسمت پروفایل خوندم و چه قدر لذت بردم از این همه تعهد و عزمی که در این مسیر داری و چه قدر زیباست که خانواده ات هم خودجوش کنارت قرار گرفتن، از اشنایی با شما حس خیلی خوبی رو تجربه کردم ممنونم ازت.
درباره چرخه ای که توضیح دادید برای من هم مشابهش اتفاق میوفته که وقتی چند بار با کسی که ماه ها ندیده بودمش همنشین میشم یا ارتباط میگیرم و اون شخص در روتین زندگی من در اولویت ارتباطاتم نیست این سوال رو از خودم میپرسم: خدا میخواد چی رو در اون ادم بهم نشون بده که انعکاس وجود خودمه. البته صحبتم درباره این نیست که شخصی بالاتر یا پایینتر از دیگری هست چون باور من و صحبت استاد که بارها گفتن هر کسی در هرجایی هست جای درستشه و الان باید همونجا باشه. اما صحبتم درباره اینه که من چرا توی اون مدار یا توی اون نقطه زمانی و مکانی هستم؟
در سه سال گذشته خداوند از روی لطف و مرحمتش این فرصت رو به من داده که قبل از اینکه الگوهای درونیم اسیبی به من بزنه با منعکس کردن اونها در افراد من رو اگاه کنه که اون الگو در وجودم هست و خداوند با لطف و مرحمتش در تغییر اون الگو من رو یاری و همراهی میکنه.
امیدوارم که این تجربه در ادامه مسیر برای شما دوست عزیز کمک کننده باشه.
ممنونم از نظری که درباره عکس پروفایل من دارید. من هم بسیار لذت بردم از تصویر زیبای شما و چشمان پر مهرتون.
در پناه لطف و مرحمت بی کران رب باشید. آمین
سلام به دوست عزیز و ارزشمنم سعیده جان
وقتی که پاسخ شمارو به کامنتم خوندم احساس کردم در یک کلاس درس ارزشمند نشستم . طوری بود که گفتم بذار فردا یبار دیگه با دقت بیشتر بخونم و بیشتر و بهتر درک کنم.
تصور کردن شخصیت شما توی ذهنم منو با یک دخترخانوم مستقل، دوست داشتنی، محکم، با اراده و متفکر آشنا کرد دقیقا از همون آدمهایی که آدم از همصحبتی باهاش پر از احساس خوبِ بعد از یادگیری میشه.. خیلی ممنونم به خاطر توضیحات ارزشمندی که دادی سعیده جون. واقعا برام الهام بخش و قابل فهم بود .
حتما ازین شیوه بیشتر استفاده میکنم و آگاهانه به این توجه میکنم که این آدم الان میخواد چه چیزی بهم یاد بده ؟!
سپاسگزارم ازینکه وقت گذاشتی و برام نوشتی دوست بینظیرم.
سلام به غزال دوست داشتنی
هر بار که کامنت های شما رو میخونم تعهد شما برای تغییر و رشد رو بی نهایت تحسین میکنم. پیام شما رو به خانم زهرا کرمی عزیز خوندم و چه قدر برای من الهام بخش و پر از آگاهی بود و اینکه عملگرایی شما مثال زدنی هست.
به محض پیدا کردن الگوها و شناسایی رفتارهاتون دست به عمل میزنید و تغییر رو در رفتارتون ایجاد میکنید و این نشان از شجاعت و تعهد شما برای تغییر در مسیر داره. ایرادگیر بودن رو خیلی عالی شناسایی کردید من خیلی از این کارتون خوشم اومد و میخوام ازش الگو برداری کنم.
خوندن توصیفی که از من دارید برام خیلی بذت بخش و با ارزش هست. هر آنچه در من میبینید انعکاس نور وجود خودتون هست که در من براتون متجلی شده دوست عزیزم.
من هم از شما سپاسگزارم به خاطر اینکه آگاهی ها و تجربه های ارزشمندتون رو با ما به اشتراک میذارید و در مسیر با هم قدم هستیم.
در پناه رب شاد و سلامت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
یا حق
سعیده جانم . دوست ارزشمندم سلام .
عزیزم خیلی ممنونم به خاطر تحسین ارزشمند و زیبای شما . وقتی داشتم تحسین شمارو میخوندم به این فکر میکردم که چقدر این تحسین کردن خوبه و چقدر احساس فوق العاده ای به اون فردی میده که این تحسین رو میخونه .
احساس ارزشمند بودن بهترین حسیه که میشه نامگذاریش کرد. و من با خوندن کامنت شما این موضوع برام جا افتاد که منم این کارو ادامه بدم و بنویسم و تحسین کنم و عشق بدم. . چقدر این کار باعث گسترش جهان میشه
خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم دوست الهام بخش من
سلام غزل زیبا
همیشه کامنت های شما برام ارسال می شه و لذت می برم و شما را تحسین می کنم اینکه تلاش می کنید خیلی عالیه چون ذهنتون عادت می کنه ولی تعادل باید. رعایت بشه لذت هم باشه یک بعدی عمل کردن آدم خسته می کنه این کار اشتباهی که من در مورد قوانین کردم این که گفتید با آدم های الکی نمی شنید کار بدی نیست نه اینکه تو ذهنمان به آنها بی احترامی کنیم چون باعث غرور و سقوط می شه این چند سالی که من با قانون آشنا شدم به گذشته آم فکر می کنم به نظر من درست است چون به مرور زمان باعث می شه آدم بیاد پایین خودش هم متوجه نشه اوایل آشنایی با استاد چون قانون خوب درک نکردم و می خواستم ورودی کنترل کنم با هیچ کسی حرف نمی زدم از همه فرار می کردم چون می خواستم حرف منفی نشنوم فکر کنم نسبت به آدم ها بد عمل کردم در صورتی که من اصلا آدم مغروری نیستم و خیلی هم مهربون هستم آن هم به خاطر کنترل ورودی بود به لطف الله بیدار شدم به هر حال خیلی مرز باریکی هست خداوند کمکمون کنه دوست عزیزم سپاسگزارم
سلام غزل زیبا
همیشه کامنت های شما برام ارسال می شه و لذت می برم و شما را تحسین می کنم اینکه تلاش می کنید خیلی عالیه چون ذهنتون عادت می کنه ولی تعادل باید. رعایت بشه لذت هم باشه این که گفتید با آدم های الکی نمی شنید کار بدی نیست نه اینکه تو ذهنمان به آنها بی احترامی کنیم چون باعث غرور و سقوط می شه این چند سالی که من با قانون آشنا شدم به گذشته آم فکر می کنم به نظر من درست است چون به مرور زمان باعث می شه آدم بیاد پایین خودش هم متوجه نشه اوایل آشنایی با استاد چون قانون خوب درک نکردم و می خواستم ورودی کنترل کنم فکر تو ذهنم نگرشم نسبت به آدم ها بد عمل کردم در صورتی که من اصلا آدم مغروری نیستم آن هم به خاطر کنترل ورودی بود به لطف الله بیدار شدم به هر حال خیلی مرز باریکی هست خداوند کمکمون کنه دوست عزیزم سپاسگزارم
سلام به دوست نازنینم. زهرا جون
امیدوارم که حالتون عالی باشه. خیلی خیلی ممنونم از اینکه تجربه تون رو بامن به اشتراک گذاشتین.
زهرا جون راستش :))بعد شنیدن فایل گربه چکمه پوش استاد به این فکر کردم که عه .. منم که آدم مغروری هستمم .. همیشه فکر میکردم من اصلا غرور اضافی ندارم و همش دارم با هدایت پیش میرم اما وقتی رفتم و درباره غرور تحقیق کردم و دوستانی که خیلی رشد کردن رو بررسی کردم ، دیدم به بههه غزل خانوم چه کرده ؟؟:)))
اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که یه لیست درست کنم از افرادی که ذهنم همیشه ناخوداگاه ازشون ایراد میگرفت .. بعدش بهشون پیام دادم و یه عالمه تحسینشون کردم و از دستاوردهاشون گفتم و ازشون تشکر کردم برای این که الگو شدن . همیشه ازین که بهشون بگم شما الگوی منید خیلی خیلی رنج میبردم اما اینبار گفتم .
حالا اون لیسته تموم نشده و ادامه داره .
بعدش دیدم من توی سایت تا وقتی یکی برام ننویسه اصلا تشکر نمیکنم و پای کامنت کسی نمینویسم با این فرض که نه من وقت ندارم همینکه امتیاز میدم بسه . یا همین که میگم وای چقدر خوب بود کامنته کافیه. حالا ننویسم هم مسئله ای نیست .
ولی بعد دوباره دیدم نه اینم بخشی از غروره .
بنابراین برای هرکی تا الان بهم لطف داشت و برام نوشته بود رو از لیست پاسخ به کامنتهای من آوردم و براش نوشتم . البته هنوز ادامه داره این کار .
بعدش با خودم عهد کردم که ازینبعد یا ازین منبع فوق العاده از کامنت بچه ها استفاده نمیکنی یا اگر استفاده میکنی بااااید بنویسی براشون و تشکر کنی برای جاری کردن آگاهیهاشون
تصمیم بعدیم این بود که من چندتا دوست دارم توی همسایگیمون . انصااافا آدمای خوب و مهربون و سطح بالایین . درسته قانونمند نیستن اما خیلی متشخصن . نمیشه گفت ادمای پوچ و بیهوده ای هستن ولی من هیچ وقت تو جمعشون نمیرم به خاطر باورای محدود خودم . و دیدم اینم غروره.. خلاصه .. تصمیم گرفتم اگر در طول روز برنامه های مدنظرم رو انجام دادم به خودم جایزه بدم و برم پیششون تا این عادت بد رو تغییر بدم .
از صحبتهای دوست عزیزمون سعیده جان هم خیلی یاد گرفتم و این قطعا لطف خدا بود که هدایتم کرد .
احساس میکنم آدمی که غرور متعصب نداره توی وجودش یه انرژی خالص فوق العاره جاریه و خیلی انرژیشون سبکه و انگار مثل یه پر سفید قشنگ در پروازن . طبیعیه که نعمتهای بیشتری هم توی زندگیشون جاری باشه
فقط هم خودمون میفهمیم که اون انرژیه چطوریه توی وجودمون ..
دقیقا همونطور که شما گفتین منم امیدوارم که خدای بزرگ هدایتمون کنه
خوشحال و سپاسگزارم به خاطر وجود ارزشمندتون و ممنونم به خاطر این که برای من نوشتین . عاشقتونم ..
سلام
بسیار عالی توضیح دادین و موارد را بررسی کردین
مهم ترین شخص زندگی شما خود شما هستین
بهترین دوست خودت باش
زندگی یک رویا نیست بلکه
یک حقیقتی است که از یک رویا ساخته شده
رویای من چیست؟!
تنها کسی که از من ستاره می سازد خود من هستم
انشاالله بتونیم بیشتر به خودمون اهمیت بدیم و احساس لیاقت شایستگی برازندگی بهبود گرایی خاص بودن و خلاصه زندگی به سبک شخصی خودمون را داشته باشیم.
موفق باشید.
سلام محسن جان
ممنونم از صحبت های زیبا و پر از انرژیت. بله کاملا درست میگید موضوعی که برای ما سخت و گاهی نادرست به نظر میاد اینه که خودمون رو بیشتر از همه دوست داشته باشیم. تصورمون این هست اگر خودمون رو بیشتر از همه دوست داشته باشیم کار اشتباهی انجام میدیم.
آگاهی تنها راه نجات بخش انسان هست و از خداوند سپاسگزارم هزاران بار سپاسگزارم که این نعمت رو در اختیار ما قرار داد تا با اون بتونیم در مسیر رشد و کمال حرکت کنیم.
در پناه حق و هدایت رب جهانیان باشید.
سلام به سعیده عزیز دوست توحیدی من
سپاسگزار خداوند هستم که این سایت زیبا و دوستان عزیزتر از جان را به ما هدیه داد تا جهان را جای بهتر و زیباتری کنیم و خالق زیبایی و زندگی زیبای خویش باشیم
اگر فقط به من بگویی یک کلمه بگو
به تو می گویم
به پیامها الهامها نشانه ها و آدمهای زندگی و خلاصه به جریان هدایت توجه کن
و بگو خدای من
من هیچ نمی دانم
به من بگو ….
آنوقت از همه جا راهها باز میشود
نظمی در جهان تو به وجود می آید
که همیشه در زمان عالی مکان عالی مشغول به کاری عالی هستی
یعنی بهترین ورژن خودت را خواهی داشت
سعیده درجه یک اون هم از نوع اصل
موفق باشی
سلام محسن جان
من با خوندن کامنت شما در جایگاهیک ناظر خودم رو نگاه کردم و متوجه شدم که چه قدر خداوند به من لطف داشته و در تمام طول این مسیر من رو هدایت کرده و همچنان هدایت میکنه.
استاد یه جمله دارن میگن ” اگر الان شرایطتتون خوب نیست نه به خاطر اینه که خدا کارش رو خوب انجام نمیده چون شما بندگیت رو خوب انجام نمیدی، وگرنه خدا رب بودنش همیشه درست هست”.
وقتی کامنت شما رو میخوندم یاد این جمله افتادم و یاد خودم. هر وقت من گفتم خدایا هدایتم کن خدایا فقط روی تو حساب باز میکنم خدایی رو در حقم تمام کرد. هر وقتم بندگیش رو نکردم آسیب دیدم. به نظرم خیلی قشنگه این رابطه که ما با خدا داریم و انرژی کامنت شما خیلی من رو به سمت این ارتباط رب و بندگی سوق داد.
ازتون ممنونم که آگاهی و تجربه هاتون رو با من به اشتراک گذاشتید. برای شما آرزوی بهترین ها رو دارم.
در پناه رب شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
یا حق
سلام به سعیده خوشبخت عزیز و دوست داشتنی سعیده ای که خودش هست و از اینکه خودش هست چقدر احساس آرامش و احساس خوبی داره.
چه قدر کارها میتونه آسونتر لذت بخش تر راحت تر بهتر با شادی بیشتر زیباتر عزت منشانه ساده تر انجام بشه خدایا شکرت سپاس ممنون
سلام سعیده عزیز
این چرخه را خیلی قشنگ توضیح دادی من خیلی خوب می فهمم با این چند سالی که با استاد آشنا شدم ولی شما از بچگی می دونستی آگاه بودی چون تمرکزت روی خودت بود ولی من بعد از 40سال فهمیدم آنقدر برای این و آن زندگی کردم الان که تمرکزم روی خودم هست خیلی آرامشم بیشتر شده آنقدر باورهای پوسیده تو مغز ما نفوذ داره احساس گناه و عذاب وجدان غیر سراغ من می یاد ولی چون من آنقدر از آن طرف قضیه چوب خوردم با وجود مقاومت ذهنم به روش خودم حرکت می کنم همین آلان که. دارم می نویسم ذهنم می گه حالا این طوری کردی چه چیزی بدست آوردی ولی خیلی جواب درام از نظر شخصیت خیلی خیلی. رشد کردم از نظر توحید خیلی اعمالم تغییر کرده البته هنوزم خیلی جای کار دارم این یک مرز با یک خیلی آدم باید مواظب باشه این مرزها را با هم قاطی نکنه سپاسگزارم دوست عزیز
سلام زهرا جان
نگاه شما عمیق و دقیق است چون با خوندن کامنت به همچین نکته ی زیبایی اشاره کردید. من خودم از این زاویه به این آگاهی نگاه نکردم از شما ممنونم که زاویه دید جدیدی با من مطرح کردید.
شما فرد آگاه و با اراده ای هستید و هیچ چیز بیشتر از تعهد و استمرار در مسیر توسط استاد تاکید نشده است که شما به خوبی این موارد رو رعایت میکنید.
میدونم که تغییر شخصیت باعث میشه که بعضی از افراد تغییر ما رو مورد قضاوت قرار بدن و گاها از ما دوری میکنن اما شما رو تحسین میکنم که با قدرت و با توکلی که دارید همچنان به رشد و تکامل خودتون ادامه میدید.
من مطئنم که به زودی از تجربیات زیباتری با ما حرف میزنید و ما رو از آگاهی هایی که به دست آوردید مطلع می کنید.
به نام خدای بخشنده ی مهربان
سلام و صد سلااااااااااااااااااااام به عشقای من به تنها کسانی که میشه حرف عشق رو با اونها زد
استاد شما اسم خانواده صمیمی عباسمنش رو روی شاگردان تون گذاشتید و الحق عجب اسم با مسما و به جایی است، اینجا تنها جایی است که بدون ذره ای نگرانی میشه حرف دلت رو بزنی بدون اینکه کسی بخواد، مسخره ات کنه، بگه توهم زدی، خیلی خوشی، دیوانه شدی و….
و ما راحت میتونیم خودمان را موشکافی کنیم و آشغال های درون رو بیرون بریزم و تمیز و پاک از این مکان مقدس خارج بشیم.
خدا را سپاس بخاطر وجود پربرکت شما استاد عزیزم و مریم جانم و دوستان توحیدی بینظیرم
سوال:
چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟
دوتا چیز که خیلی از اطرافیان در مورد خودم شنیدم، یکی اینکه خیلی مهربان هستم و دومی خیلی حوصله بچهها رو دارم و با اونها خوب رفتار می کنم.
بودن با بچهها حس خیلی خوبی بهم میداد، مخصوصا وقتی حالم خوب نبود با دیدن یه بچه کودک درونم شاد و خوشحال می رفت که سرگرم بشه و منم به نظاره بازی این دو کودک می نشستم و لذت می بردم و گذر زمان رو احساس نمی کردم.
و این خصوصیت رو دوست دارم، چون کودکان خیلی معصوم هستند. ولی نسبت به قبل کمتر شده چون دیگه کودک درونم خانمی شده و میخواد مثل من فقط با خدای خودش تنها باشه.
ولی ولی ولی امان از اون مهربانی که دیروز سمانه جان و پسرم به اون اشاره کردند و یه صدای هشداری در گوشم به صدا درآمد. چرا که من از این مهربانی چه ضربه هایی که نخوردم ولی لامصب ریشه هاش اونقدر عمیقه که باید دوره عزت نفس مثل نفس کشیدن همراهم باشه که دست از سرم برداره.
مهربان بودن خودم رو فقط خودم میشناسم که چه جنسی داره،مهربان بودن من از جنس شهادت و ایثار است.
وقتی ایثار و فداکاری ات بر اساس امیال نفسانی باشد ونه شهود و الهام میشه یه تله که تو را به قهقرا میبرد، جایی که با آنچه که تو تصور می کردی از عرش تا فرش فاصله است.
وقتی بدون الهام به کسی کمک میکنی، دقیقا میشی مثل کسی که دلش برای کرم داخل پیله بسوزه و بخواد اون رو از پیله خارج کنه. حال حکایت مهربانی های منم همین است.(البته در ظاهر این طور نیست ولی با توجه به آگاهی های الانم چیزی غیر از این نبوده)
خدایا شکرت که مرا لایق بودن در این بهشتیان زمینی دانستی.
خدایا ما را لحظه ای بی یادت نذار.
سلاااااااااااااااامممممم به رضوان عزیزم
به رضوان مهربون
به رضوان با حوصله
به رضوان بچه دوست
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
میگم چقدرررررررر چهره ت به دلم میشینه هااااااا
وقتی پیامتومیخوندم انگار داشتم در مورد خودم مطلب میخوندم :)))))
یعنی بچه ایی تو فامیل نبود که بیاد خونه ما و موقع رفتن نچسبه به پام و گریه نکنه که میخواد پیش من بمونه !!!!!!
همیشه داداشم به شوخی میگه:
اگر بچه ها حق رأی دادن برای ریاست جمهوری رو به وجیهه جان میداشتند ، من یقین دارم با اختلاف زیاد از رقبا رای میاوردی :)))))
و اما در مورد مهربانی که گفتی…
آیییی آییییی آیییی چقدررررر خوب درک کردم رضوان جان و چقدررررر قشنگ و زیبا گفتی
احسنت بهت دختر
وقتی ایثار و فداکاری بر اساس امیال نفسانی باشه!!!!!!
عجب جمله قابل تأملی…
این مطلب رو قبلا گفتم ولی بازم جا داره اینجا برای خودم تکرار کنم:
یک استاد عرفان داشتم که مگفتن:
انسان شاکر از خداوند مهربانتر نمیشود ، چون میداند هیچ کس نسبت به بنده مهربانتر از او نیست بنابراین انسان شاکر دلسوزی نمیکند ، اگر کاری از دستش بر بیاید انجام میدهد ولی این را هم خوب میداند که اگر کسی در شرایط ناخوب قرار گرفته، درسی را باید بیاموزد پس به خداوند اعتماد میکند
مثل همون مثال پیله که گفتی ، عالی بود…
ممنونم رضوان زیبارو
کامنت عالی و قابل تأملی بود دوست گلم…
الهی غرق در عشق و نور حق باشی…
به نام آنکه زیباست و زیبا می آفریند
سلام به بانوی عاشق و مهربان و زیبا رو و توحیدی
سلام وجیهه خانم عزیزم. چه خوبه که شما این مدت فعال شدید چه حس قشنگی است که شما و همسر عزیزتان با هم و هم پای هم هستید. ان شاءالله روز به روز شعله های عشقتون شعله ور تر بشه.
از هم مداری که آگاه باشی دیگه نمی گی چرا و چطور، فقط دنبال دلیل می گردی. شما که داستان زندگی تون رو نوشتید، خیلی شبیه زندگی خودم بود با یه تفاوت های کوچیک.
دقیقا همان سن بود که من و همسرم با هم آشنا شدیم توسط عموی من که با همسرم دوست بود.ما 4 سال همدیگر رو میخواستیم تا همسرم رفت سرکار بعد اومد خواستگاری و ازدواج و من بعد از اینکه بچهی دومم 3 سالش بود رفتم دانشگاه. منم مثل شما خیلی همدیگر رو دوست داریم فقط یکسری تفاوتهایی سلیقه ای هست که عشق ما اینقدر زیاده که دیده نمیشه.
حالا شما گفتید که مثل منم مهربان و بچه دوست هستید. باز تاییدی بر این هم مداری می دهد. یجورایی انگار خودت رو یه جا دیگه پیدا کردی.
حال چه خوبه که کسانی هستند که مثل تو باشند و احساس تنهایی نکنی. از بس دور و برم این مدل آدم کم بود(بچه دوست) که فکر می کردم اشتباهی هستم برای همین سعی می کردم اون حس ها را کمتر کنم. مخصوصا نسبت به بچهها.
از استاد عرفان گفتید، برام جالب شده بدونم اسم استاد عرفان تون چیه؟ یه دوستی دارم اون هم به کلاس های حضوری همچنین استادی می رفت ولی الان اسم اون استاد یادم نمیاد.
وجیهه بانوی زیبا و مهربان و توحیدی، ان شاءالله زندگی ات
غرق انوار الهی و شادی و سرور و نعمات بی پایان الهی باشه.
سلام و درود به رضوان نازنینم…
رضوان پر تلاش و مهربان و عاشق..
وقتی فکر میکنی خداوند چطوری جور چین روابط رو میچینه متحیر میشی از عظمتش..
تازه این فقط یک بُعد از نیاز ما انسانهاست که به خودش سپردیم و نتایجش دیوانه کننده است…
منو اینجا در این لحظه مقدس با بنده ایی از بنده گان خوبش آشنا کنه که مسیر منو میفهمه.. حس و حال منو درک میکنه… احساسات لطیفش همسو با من باشه…و….
الله اکبر از هر زاویه ایی نگاه میکنی انگار تابلویی رو میبینی که نامش معجزه اس…
و فقط دوست داری در سکوت زبان با قلبت شکر کنی و ستایشش کنی و عشقتو با همه وجودت بهش تقدیم کنی..
ممنونم رضوان عزیزم..
ممنونم که هستی و انرژی پاکت
و مهر نابت رو دریغ نمیکنی از دوستان هم مسیر و هم مدارت…
خوشحالم و خدا رو هزاران بار شکر که در کنار همسرعزیزت عشق و دوستی رو تجربه میکنی خواهر خوبم..
عشقتون پایدار و مهرتون همیشگی…
ممنونم که مینویسی…
ممنونم که از خودت میگی…
در مورد بچه ها: اتفاقا بچه ها خارقالعاده ان…
شبیهه ترین موجود به فرشته ها…
یک لحظه هم شک نکن ، کارت درسته دوستم…
در مورد مباحثی عرفانی پرسیدین خداوند منو هدایت کرد به سمت شیخ اشراق ( شیخ شهابالدین سهروردی)
که عرفان ایرانی رو بنیان نهادن..
و پیروی حکمت خسروانی بودن…
کسی که من میشناسم و ازشون بسیار آموختم استاد مقدم عزیز هستن که این سبک رو تدریس میکنن..
در نهایت رضوان جان وقتی صحبتهای استاد عزیزمون رومیشنوم به معنای واقعی ایشون رو تحسین میکنم و این حدیث از پیامبر برام کاملاااااا تأیید میشه که فرمودن:
(اگر کسی چهل روز نفس خویش
را کنترل کند و پرهیز کند از هر بد و مکروهی ، خداوند چشمه های حکمت را از درون او میجوشانند)
به معنای واقعی من اینو در استاد بزرگوارمون میبینم و خداوند رو خیلییییییییییییی شاکرم که منو به این مسیر هدایت کرد…
الهی همیشه در کنار هم در این مسیر ثابت قدم باشیم و نتایج مون ، حتی خودمونو شگفت زده کنه :)
غرق در نور و عشق الهی باشی خواهر گلم
سلام به وجیهه بانوی مهربان گروه.
چندین بار تاحالا وقتی کامنت شما رو خوندم گفتم باید یه جواب برای این بانوی دوست داشتنی بذارم ولی تا الان پیش نیومده… دیروز بنام این بود که بیشتر رو زیبایی ها تمرکز کنم و وقتی جواب شما به حمید عزیز حنیف، به اسدالله عزیز زرگوشی، به رضوان عزیز یوسفی و به مامان گلم رو خوندم گفتم حتما یه پاسخ برای شما می ذارم، دیروز اما فرصت نشد ولی امروز صبح گفتم اولین کاری که تو سایت انجام می دم گذاشتن پاسخ برای شما و یکی دوتا دیگه از دوستان خوب و توحیدی هست. خدا رو شکر که این فرصت فراهم شد.
کامنتهای شما همیشه پر از محبت و لطفه و این حس خوب شما به خواننده منتقل میشه. تحسینتون می کنم وجیهه بانوی عزیز و تبریک می گم برای این فرکانس عالی. خیلی خوشحالم که با همسرتون در این سایت فعال هستین و این هم مداری واقعا جای شکر داره :) این جمله ی شما که از استاد عرفان نقل کردین رو بسیار دوست داشتم که انسان شاکر از خداوند مهربانتر نمی شه یاد اون قسمت از شعر پروین افتادم که خدا به مادر موسی می گفت کی تو از ما دوست تر می داریش
ممنون از کامنتهای زیباتون و الهی که حال دلتون همیشه عالی عالی باشه و در کنار همسرتون زیبایی ها و اتفاقات فوق العاده بیشتری رو تجربه کنید :)
هزاران درود به سمیه عزیزم
واییییی
واییییی
سمیه جان چقدر من عاشق این همزمانی ها هستم…
داشتم به مامان نازنینتون ، فاطمه بانوی عزیز فکر میکردم..
که در زمان خودشون چقدرررررررررررررر با سلیقه اسم انتخاب کردن !!!!
سمیه…..یاسمن….نسیم….
اون حرف «س»و «ی» که مشترکه در اسمهاتون اصلا یک احساس خوبی در آوا ایجاد میکنه…
واقعاااا تحسین برانگیزه :)
خیلییییی هیجان زده شدم وقتی اون نقطه کوچولوی آبی رو باز کردم و دنیای بزرگی از مِهر رو دریافت کردم…
سبحان الله از لطف خداوند…
ممنونم خواهر زیبا روی من با اون لبخند قشنگ و دلنشینت..
ممنونم که زمان میزارید و کامنتهای منو میخونید .
خوشحال شدم واقعاااااااااا خدایا شکرت..
در مورد نظری که به من دارید ، بی شک این قلب مهربان و نگاه زیبای شماست دوست خوبم .
ممنونم و خدا رو هزاران بار شکر که ما رو به مسیری هدایت کرد تا با عزیزانی مثل شما آشنا بشیم و آنچه دریافت میکنیم مهر باشه و مهر باشه و مهر باشه…خدایا شکرت..
چقدر قشنگ این کلام رو با این شعر همردیف کردین
آفرین به شما :)
لذت بردم از این طبع ادبی تون…
و ممنونم از دعاهای ارزشمند و نابتون. با همه وجودم میخوام این کلمات نورانی اول برای شما عزیز برآورده بشه و بعد برای همگی ما در این مأمن الهی…
غرق در نور و عشق الهی باشید دوست قشنگم :)
سلام به خانوم رضوان ، اول از همه تبریک میگم عکس پرفایلتون رو که فرکانس مثبت و انرژی از داخل عکس میزنه بیرون ، و اینکه اینکار این کامنت رو من نوشتم دقیقاااااا دوتا چیز رو گفتین که این روزا خیلیییی به من میگن ، میگن تو مهربونی و چه حوصله ای داری با بچه ها صحبت میکنی ، من عاشق افکارشون ،فکرهایی که در سر دارن ، و اینکه بچه ها خیلی به نظر من وصل هر هستن، اتفاقا دیشب ام داشتم از خونه پدری ام که مغازه امم اونجاست میومدم به دختر خانوم چهارم ابتدایی چند قدمی با من اومد گفت عمو سلیمان میخوام یه چیزی بهتون بگم ،گفتم بگو ، گفت شما خیلییییی…. گفت میشه بقیش رو شما بگی، گفتم خیلی مهربون ، گفت آره از جا متوجه شدین ، یه لحظه تو ذهنم الگو های تکرار شوند مرور شد ،
خلاصه بگم که حالا من یه نتیجه که از کامنت شما گرفتم اون درصد مهربونیت رو باید کنترل کنم ، بیشتر وقت رو بزارم روی خودم ،و در آخر باز از شما سپاسگزارم بابت کامنت عالیتون، کودک درونتونم فعال باشه ایشالله ، پارادایس ببینمتون
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام آقا سلیمان مهربان و عزیز و توحیدی و ثروتمند
کمک کردن به دیگران مقوله بسیار سخت و پیچیده ای است. شاید این ضرب المثل خواستیم ثواب کنیم کباب شدیم رو باید بگیم خواستیم ثواب کنیم کباب کردیم.
من یه مثال عینی دارم که همین چند روز پیش اتفاق افتاد.
پدر و مادر من تنها زندگی می کنند. خواهرای من گفتن بیاییم با هم خونه تکونی اساسی براشون انجام بدیم. خلاصه این آبجی های من تو این گرما شروع به ریختن و شستن و کلی خونه رو برق انداختن کردن. ولی این پروسه تمیز کاری نزدیک به 10 روز طول کشید و هیچ کس ملاحظه پدرم رو که اعصاب ضعیفی دارد رو نکرد. خلاصه بعد از تمام شدن بر اثر یه اشتباه کوچک و اتصالی در برق و سوختن کلید تمام خونه پر از دوده شد و انگار نه انگار تمیز کردند(فقط هزینه شستن قالی و موکت ها یک میلیون شد بغیر از مواد شوینده و لوازم جانبی). برام سوال بود چرا این اتفاق افتاد؟ کجای کار اشتباه بوده که زحمت این ها به هدر رفت. تا اینکه یه روز بعد از این ماجرا که آبجی هام هم اونجا بودند منم رفتم. و صحبت از شستن دوباره قالی ها و موکت ها شد که دیدیم بابام قاطی کرد و بلند شد موکت و قالی ها رو انداخت بیرون و گفت: خسته شدم دیگه 10 روزه خونه ریخته و پاشیده، خستم شد.
خلاصه آبجی هام با چشمان گریان رفتن خونشون و من فهمیدم علت این آتش گرفتن کلید چیزی نبوده غیر از فرکانس منفی بابام که تو این مدت داشته تحمل می کرده.
و اینکه آبجی هام نباید اینطوری خونه این پیرمرد و پیرزن رو می ریختن و می شستن.
من از این اتفاق دو تا قانون رو برای خودم مرور کردم.
اول احساس بد مساوی با اتفاقات بد
دوم نباید دلت حتی برای پدر و مادرت بسوزه مگه اینکه ازت بخوان که کاری رو براشون انجام بدی.
قانون با هیچکس شوخی نداره
حالا واقعا لطف و محبت هم دردسر داره. فقط باید روی خودت کار کنی به موقعش بهت الهام میشه که چه موقع کجا بری و چه کاری بکنی.
مررررسی آقا سلیمان مهربان. ان شاءالله ثروت سلیمان وارد زندگی تان شود.
سلام رضوان جان، مرسی از کامنت زیبایی که نوشتی… واقعا اینجا تنها جایی که بچه ها بدون اینکه نگران باشن از ایرادهاشون می گن و می دونن که نه قضاوت میشن نه مورد سرزنش قرار می گیرن تازه تشویق هم میشن به اینکه چطور اون آشغالها رو دور بریزن و پاک بشن… خدایا شکرت برای این سایت بهشتی…
رضوان عزیز و مهربون از چهره ی خوشگلت کاملا واضحه که بچه ها رو خیلی دوست داری، محبت و صداقت از چهره ت می باره و تحسینت می کنم برای این خصلت خوب. کودکی دنیای قشنگیه بنظرم بذار کودک درونت کودک بمونه تا هر از گاهی به این دنیای قشنگ گریزی بزنی :)
چقدر فرکانست خوبه و عالی داری رو خودت کار می کنی و انقدر خوب داری در درونت کنکاش می کنی… که محبت و مهربانی اگه از جنس ایثار و فداکاریه باید حواسمون رو جمع کنیم… محبت و فداکاری بی دلیل واقعا تله میشه و نباید توش بیفتیم… آفرین آفرین… همیشه از خوندن کامنتهات لذت می برم و مطمئنم کلی اتفاقات فوق العاده در انتظارته دختر خوب.
در پناه خدای یکتای مهربون شاد و سلامت و ثروتمند باشی.
سلام رضوان جانم، عزیز دلم. من عاشقتم دختر. ای جانم به این عکس پر از حس خوبت. ای جانم به این چهره مهربون و زیبات.
مدتیه کمتر می رسم بیام و کامنت دوستان رو بخونم. چقدر دلم برات تنگ شده.
خیلی تحسینت می کنم رضوان جانم.
امیدوارم که بهترین ها نصیب دل مهربونت بشه و هر روز و هر لحظه پر باشی از احساس خوب. هدایت خداوند رو آشکار دریافت کنی و در بهترین زمان و مکان به خواسته هات برسی.
به نام خدای بخشنده ی مهربان و هدایتگر انسان
سلام یگانه جااااااااانم ،یگانه مومن و موحد و خداجویم
دخترررررررررررر باورت میشه، دیشب خواستم برات پیام بذارم که کجایی نیستی، امروز هم کامنتت رو دیدیم گفتم آخ جون یگانه جان کامنت گذاشته، برم ببینم چی نوشته، ولی نتونستم برات پاسخ بنویسم.
خیلی دلم برات تنگ شده،
مررررررررررررررررسی که برام نوشتی و حالم رو عالی تر کردی.
ان شاءالله خدا تو موقعیتی قرارت بده که همه ازت شیرینی بخوان.
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشی مهربان بانوی ثروتمند
رضوان عزیزم! آخ جون که یاد من افتادی و خواستی برام پیام بذاری. خیلی لذتبخشه که یه انسان توحیدی، یه بنده خالص و پاک یاد آدم بیفته.
ممنونم ازت که این قدر محبت داری عزیزم. آره رضوان جانم. و امیدوارم توی اون موقعیت که همه ازم شیرینی می خوان، تو هم باشی و شیرینی اول رو خودت داده باشی، چون که خواستههات و مخصوصاً اون خواسته بزرگ بزرگهت محقق شده. اون روز رو تجسم می کنم. :)
سلام
سوال جالبی پرسیدید استاد فکر کنم اولین بار هست که این شیوه رو برای خود شناسی مطرح میکنید، چون معملولا ما رو دعوت به تمرکز روی خودمون میکنید ولی این بار بازخورد دیگران رو خطاب قرار دادید که برای من به شخصه جالب و متنوع هست. ممنونم از شما و سپاسگزار خداوند هستم که ما رو در مسیر مستقیم و مسیر آگاهی و نعمت هدایت میکنه.
بازخوردی که من داده میشه اینه که نسبت به بقیه بی تفاوت هستم و خودم رو مسئول نمیدونم. این رو بهم بگم اگر بهم وظیفه ای داده بشه تمام و کمال انجامش میدم اما خود جوش نیستم که مثلا بگم این با من اون با من!
چیزی که به ذهنم میاد اینه.
یه مورد دیگه هم هست که بهم گفته میشه، اینکه مغرور هستم و خودم رو خیلی دست بالا میگیرم و بقیه رو از بالا به پایین نگاه میکنم.
خودم روی این موضوع تمرکز کردم و متوجه شدم یه الگویی دارم که اگر کسی توی اون چیزهایی که من میخوام به نقطه ای که میخوام رسیده باشه اون رو خیلی مهم و ارزشمند میدونم اما اگر در همه جنبه های زندگیش خوب عمل کرده باشه ولی مثلا از نظر مالی توی سطحی که مد نظرم هست نباشه نمیتونم باهاش ارتباط بگیرم.
البته یه چیزی هم بگم به نظرم خدا خودش خوب بلده چه طور به ما بگه توی این لحظه توی این روز باید روی چی تمرکز کنیم. مثلا درباره انمیشن گربه چکمه پوش بخوام بگم، همون روز اولی که استاد این فایل رو گذاشتن من دیدم و رد شدم ازش دو روز بعدش از درونم یه صدایی بهم میگفت این فایل واسه منه!
رفتم دیدمش و متوجه شدم خدا داره به غرور اشاره میکنه!
باز این فایل استاد رو امشب دیدم و دوباره یاد این موضوع افتادم پس این نشونه ها یعنی خدا داره بهم میگه غرور اون الگویی هست که باید روش کار کنم چون اون میخواد که توی این مورد هم به صلح با درونم برسم.
همین جا از خدا میخوام که بهم مسیر رو نشون بده و من رو در مسیر کسایی که به اون ها نعمت داده هدایت کنه و مورد لطف و مرحمت خودش قرار بده. ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده.
در پناه خداوند در مسیر مستقیم و در مسیر نعمت ها باشید.
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ
قطعا بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانى اند که نمى اندیشند
به نام او و بیاد او*
سلام و درود خدمت استاد عباسمنش گرانقدر و همه عزیزانم
الگوهای تکرار شونده 10 -بازخورد
استاد هر بار که یک الگوی تکرار شونده رو مطرح میکنی اولین واکنش من پس از دیدن یا گوش کردن به فایل اینست که ذهنم میپره وسط و بهم میگه این مورد برای تو نیست!!!
وقتی که سعی کردم بیشتر فکر کنم و بازخوردهایی که دریافت میکنم رو بیاد بیاورم تمام چیزایی که به ذهنم می اومد بازخوردهای مثبت بود! راستش از این بابت خوشحال شدم و به خودم افتخار کردم که تمرکزم روی نکات مثبت است و انعکاس این تمرکز اینست که ذهنم موارد مثبت رو در ذهنم بالا آورد.وقتی که گفتید بازخورد های منفی برای رشد و بهبود شخصیتمان مهمتر از بازخوردهای مثبت هستند، باز فکر کردم و مواردی رو به یاد آوردم که خدا رو شکر خیلی بهبود پیدا کردم توشون ولی هنوز خیلی جای کار دارم.
صبح که میخواستم شروع به نوشتن کامنت کنم تافلی به قرآن زدم و آیه 22 سوره الأنفال توجهم را جلب کرد! و دیدم چقدر این آیه آیه قشنگیه و برای من پیام داره! چقدر فکر کردن نزد خداوند اهمیت داره که من نوعی اگه فکر نکنم و نیندیشم نه تنها با کرو لال ها تفاوتی ندارم بلکه در زمره بدترین جنبندگانم! یعنی مرتبه ای پائینتر از مرتبه انسان! علائم حیاتی دارم ولی مرده ای متحرکم! دقیقآ مثل کسی که مرگ مغزی شده باشه ولی نمرده باشه! لذا این آیه بهم تلنگر خوبی زد که بیشتر برای فکر کردن وقت بگذارم و بیشتر بیندیشم.به همین میمنت کلامم رو با این آیه آغاز کردم.
وقتی داشتم این سوره رو میخوندم با خودم فکر کردم در تمام سوره های قرآن خداوند داره به نوعی بازخورد میده! وقتی که داستان تعریف میکنه؛ وقتی بشارت میده؛ وقتی که به ما انذار میده؛ وقتی ما رو تشویق می کنه؛ وقتی ما رو نهی میکنه، همه و همه داره به ما بازخورد میده که چه رفتیاری و چه اعمالی چه نتایجی رو برامون داره! اصلآ چرا راه دور بریم، همین سوالات و همین آموزش ها و همین اگاهی ها داره به ما بازخورد میدن و از این بابت ممنون و سپاسگزاریم.
=================================================================================
بازخوردهای مثبتی که میگیرم
1- تمیز و مرتب بودن:همه به خودم یا به همسرم می گویند که خیلی تمیز و مرتب هستم. چون من ظاهر مرتب و تمیز برایم اهمیت زیادی دارد. حتی در مورد ماشینمم اینگونه هستم و وقتی ماشینم کثیف باشه اصلا دوست ندارم سوارش بشم و حتی روی رانندگی امم تاثیر منفی میگذاره.
2-خوشتیپم!: نحوه لباس پوشیدنم چه در محیط کار و چه در بیرون سبب شده بازخورد های مثبتی در این خصوص بگیرم. داشتن فعالیت ورزشی از کودکی تا کنون و قانون دوره سلامتی سبب شده از لحاظ فیزیکی هم شرایط کاملا نرمال و ایده آلی داشته باشم و به اصطلاح بدنم رو فرم باشه.
3-صبور و خنده رو ام: این ویژگیم سبب شده کسی باورش نشه من هم میتونم عصبی بشم، منم میتونم از کوره در برم و دعوا منم، منم میتونم اخلاقم زهر مار باشه! و اگه مورد نقضش پیدا بشه همه با تعجب و انگشت به دهن با آن برخورد می کنند و اذعان می کنند باورشان نمیشه! چون خیلی کم اینموارد اتفاق میفته.
4-صادق و بی شیله پیلم: هیچوقت تو زندگیم دوست نداشتم و ندارم نقش آنچیزی که نیستم رو بازی کنم! زیرا تعارض شدیدی رو در من بوجود میاره که از خودم متنفر میشم و اصولا آدم مناسبی برای نقش بازی کردن نیستم.صداقت و روراستی هم خط قرمز من در روابط است. به همین دلیل کسی که زیاد دروغ میگه، کسی که بلوف میزنه، کسی که خودنمایی میکنه… رابطه نزدیکی با من نداره.
=================================================================================
بازخوردهای منفی ای که میگیرم
1- خیلی خونسردی یا بی احساسی: خونسرد بودنم رو معمولا از اقوام و آشنایان و دوست و همکار میشنوم و بی احساس بودن رو بیشتر از همسرم!خخخ
ولی تو این زمینه بهتر شدم. قبلا درک نمی کردم و تو دلم میگفتم برو بابا چی میگی واسه خودت! ولی الان آگاهانه تلاش میکنم واکنش های بهتری نشون بدم و بازخوردهای بهتری پس بدم که این تغییر و تائید میکنه ولی تا جزء رفتارم بشه فعلا جای کار داره و دوره روابط رو قطعا من نیاز دارم که به وقتش حتما تهیه خواهم کرد.
2-خیلی آرام و یواش حرف میزنی: این مورد رو همین الان یادم اومد! خیلی افراد نزدیکم اینو به من میگند که ما نمی شنویم چی میگی! یا نشنیدیم اگه فلان چیزو گفتی یا فلان چیزو خواستی! اوایل مقاومت داشتم و میگفتم گوشتون مشکل داره برید دکتر یه نگاهی بندازه! ولی قبول دارم که خیلی اوقات یواش حرف میزنم. و الان بهتر شدم. البته اینم بگم ما کُردا کلا تُنِ صدامون بالاست! و خیلی جاها بهم گفتند چرا داری داد میزنی!!! یا خیلی جاها تا یه حرف از دهنم درومده گفتند شما کردین؟خخخ
وقتی به ریشه این مشکل فکر میکنم می بینم هر زمان من رغبت و میلی برای صحبت کردن ندارم. هر وقت که با شور و شوق حرف نمی زنم؛ هر وقت که بی حوصله ام تن صدامم پائین میاد و برعکس هر وقت هیجان زده ام، هر وقت که شور و شوق دارم، هر وقت سرحالم و انرژیم بالاست ، تن صدامم بالاست.این مورد هم در حال بهبود است بخصوص الان که آگاهانه دلیلش را واکاوی کردم.
3_ سلام علیک و احوالپرسی گرم نمیکنی: اینم یکی دیگه از مواردیه که بیشتر خانواده و همسرم بهم تذکر میدن. احوالپرسی های من معمولا خیلی کوتاه و خلاصه هستند ولی دیدین بعضی ها حتی پشت تلفن 10 دقیقه فقط احوالپرسی میکنند و احوال همه رو با جزئیات می پرسند حتی همکاران و همسایه هاتو؟ دیدین خدایی؟ منم ببینین که از اینور بوم افتادم!!!خخخ
4-سرت تو گوشی یا کامپیوتره و ما رو تحویل نمی گیری: این مورد و از همکارانی که میان اطاقم بیشتر میشنوم. و حق هم با آنهاست.قبل از آشنایی با استاد یکی از رکوردداران حضور در فضای مجازی با اختلاف من بودم!خخخ هزار تا کانال و گروه داشتم که از این گروه به آن گروه فقط پست فروارد می کردم. و هر کجا که میرفتم یا هر چیز جالبی می دیدم تو واتساپ استوری می کردم! یادمه یه مدت معما میذاشتم و اصلا نگم یه وضعی بود فک کنم اندازه سایت شما پیام میومد برام خخخ و اولین اولویت من بعد از بیدار شدن تا قبل از خوابیدن گوشیم بود! ولی الان گوشیم فقط برای تماس گرفتن یا فایل گوش کردن استفاده میکنم و شارژش اکثرا فوله مگخ اینکه دست دخترم شینا بیفته خخخ
یه ایراد دیگه ام داشتم این بود وقتی همکاری می اومد سعیمیکردم اول مارم رو تموم کنم بعد بشینم با همکارم صحبت کنم حالا نمیدونم حسنه یا ایراد ولی چون همه جا در ایران کار اداری در اولویت آخره به این رفتارم با طنز و نیش و کنایه ایراد می گرفتند و میگفتند ما دیگه اطاقت نمیایم! البته این موارد مال قبل از آشنایی با استاد بود و الان فرکانس ها هستند که دارند کارشون رو انجام میدن و نه تنهامحل کار من عوض شد بلکه افرادی که به من دسترسی دارند هم محدود شدن و من مشکلی از این بابت ندارم و وقت بیشتری هم در اختیار دارم چون ارباب رجوع ندارم و خودم کارمو میدیریت میکنم.
5-توضیح ندادن: این ایرادمم الان پیدا کردم. خیلی تو توضیح دادن بخاطر رفتار و کارهام تنبلم! هنوز هم مواردی پیش میاد که من انتظار دارم طرفم خودش بفهمه یا میفهمه و آنچه در ذهن من میگذره رو فکر میکنم و انتظار دارم در ذهن اونم بگذره و نمیرم مسئله رو واضح و شفاف کنم و از سوء تفاهمات احتمالی که کم هم نیستند (با شاهکاری که ذهن بشر داره میسازه) را برطرف کنم و مانع ساختن و بزرگ شدنشان شوم که باز جای کار فراوان دارم در این زمینه!
ممنونم از استاد گرانقدر بابت این سلسله فایل های الگوهای تکرار شونده و این هدایتی که امروز از طرف خداوند داشتم تا بیشتر فکر کنم و بیشتر عمل کنم.یا حق
سلام و درود به برادر عزیزم اسداله جان. الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه. دوست من ، ببین چیزایی که بعنوان ویژگی منفی نوشته بودی به نظرم نه تنها منفی نیست مثبت هم هست. خونسردی و کنترل داشتن روی احساسات، و توضیح پس ندادن به دیگران از عزت نفس بالا و قدرت درونیت میاد، اینکه آروم و با متانت حرف بزنی از آرامش درون و شخصیتت میاد که اوضاع رو تحت کنترل داره ، احوال پرسی های ما ایرانی ها بیشترش چه خبر و دیگه چه خبره، یا تند و تند یه سری جملات تکراری و تعارفات خیلی واقعی رو گفتن، خب چه اشکالی داره آدم خیلی ساده و کوتاه احوال پرسی کنه. یا اینکه متمرکز باشی و روی خودت کار کنی و زمانت رو به خودت اختصاص بدی این اصلا ویژگی منفی نیست. اسداله جان. من شیفته این ویژگی های ظاهراً منفی شما شدم. خیلی کاریزماتیکه. به نظرم میرسه شما یه شخصیتی داری با توانایی رهبری کردن و مدیریت کردن یه مجموعه. منتها آدمهایی که در مدار شما نیستن خیلی راحت میتونن انگشت قضاوت به طرف تون بگیرن. سوال استاد عباس منش رو از خودمون بپرسیم. «این آدمها چه نتایجی رو توی زندگی شون کسب کردن؟؟؟»
اسداله عزیز ، خیلی دوستت دارم برادر گلم، واقعاً دوست دارم در بهترین زمان و مکان و شرایط بیام طرفتون و از نزدیک روی ماه تون رو ملاقات کنم.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی، در کنار خانواده گرانقدرتون.
سلام و درود بر حمید جان حنیف
خدا رو شاکرم که امروز صفحه ام به نور حضور شما منور شد. باور کن شب ساعت 3 و نیم بود یه لحظه بیدار شدم سایت و چک کردم و کامنتت رو خوندم و لایک کردم و دوباره تا ساعت 04.50 خوابیدم .و این فرکانس ها چقدر بی نظیر و شگفت آور زندگی ما را خلق می کنند!!!
در اینکه شما همواره به من لطف و محبت داشتید و دارید و یک همدوره ای و هم شاگردی بی نظیر برایم هستید، شکی نیست.سفرنامه با همه معجزات و برکاتی که در زندگی برایم داشت ولی هم مداری با رفقایی مثل شما و سعیده، رضوان،محمد، فهیمه و …
سید علی در کامنتش به نکته خوبی اشاره کرده بود و گفته بود گاهی خداوند سخنش رو از طریق بنده ای به ما میرسونه و اینطور نیست که انتظار داشته باشیم که حتما به ما وحی بشه! لذا هر حرفی اگه بتونه به ما کمک کنه خودمان و شخصیتمان را رشد بدیم، باید به دیده منت بپذیریم و اگر کمکی نمی کنه به راحتی از کنارش عبور کنیم.
در هوای گرم اینروزای بوشهر برایت خنکی دل آرزو میکنم.باور دارم در زمان مناسب و در مکان مناسب روی ماهتان را زیارت میکنم. مرررررسی که برام نوشتید.عزت زیاد رفیق
سلام و هزاران سلام به برادر خوبم
برادر مرتب و منظمم
برادر خوشتیپ و صبور و خنده رو م
و برادر صادق و بی شیله پیله م..
خدایا شکر
خدایا شکر
خدایاااااااااااااااا شکرررررررررر
بلهههههه
چرا که نه؟؟؟!!!!
مگه میشه شاگرد خوب استاد باشی و میز اول بشینی و همه سعی ت این باشه درست بنده گی کنی و خصلتهات به جز اینا باشه ؟؟؟!!!!
به غیر این ممکن نیست…
چرا که خداوند عزیز خودش فرموده:
شما به من ایمان بیارید ، هدایتتون با من…
مگه میشه در راه خدا قدم برداری و به جز خیر و نیکی از خداوند صادر بشه…
سبحان الله از مِهر و لطفِ عظیمی که نسبت به بنده گانش داره…
خدایا شکرت..
اصلا برادرجان اگه نظمتون رو نمیگفتین از کامنت نوشتن هاتون کاملاااا مشهوده که شکر خدا این خصلت رو به نحو احسنت در وجودتون متبلور کردین الهی شکر..
این دفعه میخوام به خودم افتخار کنم که خداوند منو لایق کرد برای همراهی در این سایت…
به خودم افتخار کنم که الله جانم منو ارتقاء داد برای همفرکانس شدن با بنده گان خوبش…
به خودم افتخار کنم که هم کلام و هم صحبت م کرده با افرادی که هدفشون ، هدف والای خودشناسی و خدا شناسیه….
خداجانم ممنونتم…
با ذره ذره وجودم هزاران هزار بار سپاسگزارتم برای این روزی بینظیری که نصیبم کردی ارباب جانم……
و صد البته بازخوردهای منفیتونم کلی خیر و مثبت درش هست…
مثلاااا آرامش داشتن در صحبت کردن…
یا لهجه داشتن که نشان از اصالت و هویت اقوام متنوع ما ایرانی هاست…
من هم لهجه مشهدیم کاملاااااا در بیانم نمایان هست ولی بارهاااااا پیش اومده کنفرانس دادم و در سمینارِ بالغ بر 600…700 نفر با عشق و افتخار صحبت کردم به طوری سالن از شوق و هیجان ترکیده :))
خدایا شکرت
ولی خدایی اون توضیح ندادنتون رو نمیشه توجیه کرد :)
خداوند حفظش کنه سید حبیب جانم رو، ایشونم خیلی اعتقادی به توضیح دادن نداره ولی الان که فکر میکنم ازش ممنونم چون همین خصلت ایشون باعث شده من حس ششم تقویت بشه خخخخ
خب اینم جای شکری مضاعف داره ، خداجانم ببخشید زود قضاوت کردم ، شکرت …
در نهایت ممنونم از کامنت عالی تون مثل همیشه قابل تقدیر و تحسین بود…
برادرم براتون در کنار همسر عزیز و شینای نازنین سراسر نور و عشق الهی میطلبم .
سلام و درود بر خواهر عزیزم بانوی عشق
هر بار که کامنتی از شما عزیز دریافت میکنم انگار خداوند پای برگمو امضا کرده اینقدر احساس خوبت و حال خوبت رو میشه لمس کرد و دریافت کرد! بی سبب نیست که سید حبیب همواره از بودنتان در کنارش به خودش می بالد و شاکر و سپاسگزار داشتنتان است و واقعآ هم حق دارد!
ممنونم بابت حسن ظن و لطف همیشگیتون بانو. واقعآ یکی از شکرگزاری های همیشگی من همینه که بر کلام شما جاری شد.تفاوت فضایی که عامه مردم در آن زندگی می کنند با فضای این سایت و دوستان بهشتی اش دقیقا تفاوت بهشت تا جهنم است!
در این یکی دو روز از دوستان و همکاران حرف هایی می شنیدم که از وقایع جامعه ما نشات گرفته و هر موضوعی در این جامعه سریع ترند میشه و همه براش جک میسازند و باهاش به همدیگه نیش و کنایه میزنند یا شوخی می کنند.و وقتی بصورت اتفاقی شنیدم جریان چیه جا خوردم از اینکه ملت ناآگاهانه با نشر این اتفاقات چقدر دارند به خودشون آسیب میزنند و با خودم فکر کردم خدایا شکرت که من مثل اصحاب کهف دارم در این جامعه زندگی میکنم و از همه چیز و همه جا بیخبرم!
میدونم خانمها عاشق این هستند که براشون با جزئیات و آب و تاب تعریف کنی و لی مشکل اینه ما مردا کمتر جزئیات برامون اهمیت داره خخخ ولی یه کوچولو بهتر شدم و هنوز ازم قطع امید نکردن خخخ
این ضعف منم سبب شده بود همسرم همیشه بره سروقت نوشته هام و کسب خبر کنه و از جزئیات سر در بیاره و آنوقت مثل بازجو از زیر زبانم حرف میکشید خخخ .
اتفاقآ همسرمنم همیشه اینو میگه که حس ششمش قویه و انگار خداوند این آپشن رو فقط در وجود خانمها گذاشته و ما آقایون انگار از آن بی بهره ایم!
ممنونم از کامنت قشنگنون که کلی چیز یاد گرفتم. برایتان در کنار حبیب خدا سراسر عشق و رحمت و نعمت آرزو میکنم. در پناه حق
سلام دوست عزیز
چقدر دیدگاهتون زیبا و عمیق به عمق ذهنتون رفتیدو واقعا تحسینتون میکنم که انقدر شجاعانه بازخوردهای منفیتون رو پیدا کردید و دقیقا وقتی موردی پیدا میشه پاشنه آشیلی پیدا میشه دقیقا 99درصد راه رو رفتیم، چون میدونیم ایراد کجاست و تمرکز100 درصدمون رو برای بهبودش میزاریم، خیلی لذت بردم با پذیرش نقاط قوت و ضعفتون، که چقدر صادقانه اعلام داشتیدمخصوصا صادقانه با خودتون که تونستید مچ ذهنتون رو بگیرید.
سلام و درود جناب حیدری عزیز
ممنونم از نگاه زیبا و لطفتون رفیق.به قول سمانه عزیز هر کامنت یا سخنی که می گوئیم کردیت و اعتبارش برمیگرده به خدا!
اگر خداوند با آیه زیر باهام سخن نمی گفت قطعآ نمی توانستم از دیوار ذهنم عبور کنم ولی وقتی این آیه آمد شیطان ساکت شد و دهانش را بست.
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ
قطعا بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانى اند که نمى اندیشند
از برکت اندیشیدن است که درها برویمان گشوده می شود. از برکت اندیشیدن است که اشارات و نشانه ها را درک می کنیم. از برکت اندیشیدن است که رابطه ها را می فهمیم. و از برکت اندیشیدن است که رشد می کنیم و ظرف وجودمان بزرگ و بزرگتر می شود.
امیدوارم خداوند به ما عنایتی داشته باشد تا بتوانیم بیشتر و بیشتر بیندیشیم و بفهمیم و عمل کنیم. در پناه حق باشی دوست عزیز
سلام به اسداله عزیز
خداراسپاسگزارم که زمینه ای فراهم شد تا بتونم برات بنویسم این دوسه روز مهمان داشتم البته نمیشه گفت مهمان دوستان خانوادگی که خودشان میزبان اند وهیچ محدودیتی برا من ندارند ولی ادب حکم میکنه حرمت مهمانم را داشته باشم این دوسه روز هر موقعه خواب بودند یا بیرون می رفتند به سایت میومدم
اسداله عزیز خوشتیپ وخوش رو بودنت رو میشه از پروفایلت هم حس کرد وصبور بودنت از آرامش درونیت منظم بودنت هم میشه از دسته بندی کامنت هایی که در فایلها میزاری متوجه شد واما صادق وبی شیله بودنت از جوابهایی که به دیدگاههای دوستان میدین چون بر دل میشینه جملاتی که ازدله براساس صداقت وپاکی هست وبر دل میشینه انرژی آن طرف را چند برابر میکنه
اسداله عزیز فکر کنم منم لرم چون ناخودآگاه بلند صحبت میکنم خخخخخ ولی خیلی دارم روش کار میکنم آخه تو محیط کارم یوقتایی همکاران میومدند به اصطلاح باهام پچ پچ کنند اصلا متوجه نمیشدم که البته بعداز آشنایی با استاد واینکه تو فایلهای مختلف میگفتند مواظب باشید چی میشنوی وبه چی توجه میکنید خداروشکر میکردم چون همین خصوصیت باعث شد بدون هیچ ناراحتی از جمع آنها دور بشم
خلاصه اسداله عزیز کلی لذت بردم هم از بازخوردهای مثبتت وهم منفی که بقول وجیهه بانو خیلی از بازخوردهایی که دریافت میکنیم از قضاوت دیگران هست سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود دوستان ارزشمندی چون شما و….
در پناه حق شاد وسلامت وتندرست وروز به روز توحیدی تر باشید وبه هر آنچه خداوند وعده داده برسید
سلام و درود بر شما فهیمه عزیز
از قدیم گفتن مهمان حبیب خداست؛ حبیب خدا هم مهمان کسی می شود که حبیب خدا باشه!
همین مهمان داشتن خودش حکایت از صفای وجودتان دارد، از خوش اخلاقی و مهمان نوازیتان دارد. دستپختتون هم که عالیه! دیگه یه مهمون چی نیاز داره تا بیاد بمونه و نره!!! والا منم بودم میگفتم جا از این بهتر گیرم نمیاد چند روز میموندم خخخ
ولی جدا از شوخی همین مهمان داشتن خودش کلی نشونه خوبه از میزبان! و خداوند به چنین سفره ای برکت میده.
بازم ممنون و سپاسگزارم فهیمه جان از لطف همیشگیتون،همه نکات مثبتی که نام بردید قطعا در وجود خودتون هم هست، که تونستید ببینیدشان!
برایتان سراسر شادی و رزق و عشق آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
سلام به دوست توحیدی اسدالله عزیز،
چقدر بازخوردهای مثبتی که گرفتین منطبق هست بر برداشتی که من از طریق نوشته هاتون و عکستون می گیرم. دقیقا چهره ی شما آرامش خاصی داره البته یه شوخ طبعی هم از دور چشمک می زنه :) آفرین به شما، تحسین می کنم شما رو برای این خصلتهای خوب و تبریک می گم به همسرتون. البته که مطمئنم ایشون هم خصلتهای بسیار خوبی دارن و شما در مدار هم هستین پس به شما هم برای داشتن ایشون تبریک می گم :) وجیهه بانو خیلی قشنگ در جواب شما نوشته که مگه میشه میز اولی باشی و جزو شاگرد اولا و خصوصیاتی بجز این داشته باشی…
برام جالب بود که بقول حمید حنیف بازخوردهای منفی که نوشته بودید هم میشه گفت منفی نیستن… بستگی داره از چه دیدی بهش نگاه کنیم. وقتی کامنت شما رو خوندم دیدم اون توضیح ندادنه رو من هم دارم. اینکه توقعم اینه که همونایی که تو ذهن من می گذره و رفتارم رو توجیه می کنه باید مثلا تو ذهن همسرم هم بگذره دیگه. 14 ساله داریم باهم زندگی می کنیم منو مثل خودم میشناسه خخخخ ولی خب واقعیت این نیست دیگه اولویتهای ذهنی من با همسرم فرق می کنه و با اینکه خیلی خوب منو میشناسه اما لزوما بر اساس یک مدل در موردی خاص فکر نمی کنیم بنابراین توقع بی جایی هست که داشته باشم. البته که من هم خیلی تو این زمینه بهتر شدم و به امید خدا بهتر هم میشم…
به مورد آخر اینه که نظم کامنت نوشتن شما برای من خیلی دوست داشتنیه و الگویی هست برام. بسیار تحسین می کنم و امیدوارم هممون با ادامه ی این مسیر تو تمام موارد مثبت و منفی بهتر و بهتر بشیم.
در پناه حق شاد و سلامت وثروتمند باشید :)
سلام و درود سمیه عزیز
ممنونم عزیز که مثل همیشه بمن لطف دارین. به نظر من هر کسی که در این سایت بهشتیه؛ عزیز و نظر کرده خداونده و بودنش در اینجا اتفاقی نیست!
سمیه جان ما داریم فرکانس هایمان را زندگی میکنیم و هر آنچه در زندگیمان است آئینه اعمال خودمان است. حال بنگریم زندگیمان خوب است یا نه؟ اگر خوب است بهترش کنیم با ادامه دادن به مسیر و اگر خوب نیست با تغییر خودمان بازی رو تغییر بدیم.اینجا مسیر ، مسیر بهبوده. مسیر، مسیر رشده،مسیر، مسیر تکامله و بودن در این مسیر سبب بهبود مستمر و شتاب انفجاری و تکامل بهتر و سریعترمان به عنوان یک انسان می گردد. در این مسیر زیبا رشد روزافزون و بهبود دائمی و تکامل تصاعدی آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
سلام به برادر گرامی و موحد اسداله عزیز،
اولا سپاس از کامنت های بی نظیر شما ، من همیشه نظرات شما را دنبال می کنم و درس میگیرم .مواردی که گفتید به نظرم هیچ کدام ایراد نیست یک جورایی حسن هم هست ، البته به قول استاد هر جور خودمون یا اطرافیان موضوعی را ببینیم ، همون میشه ، اون بر چسبی که می زنیم همون میشه ، مثل شخصیت خوش بین داستان گربه چکمه پوش همه را باید با دید مثبت دید ، این مشکل بقیه أست نه شما ، ارام حرف زدن و توضیح ندادن که به نظرم خوبه ، البته این مواردی که شما نوشتید به من هم میگن ، کم سن تر که بودم مادرم می گفت پشت تلفن چرا اینقدر عصبانی حرف می زنی الان طرف وحشت می کنه ، البته گاهی خود شخص هم می گفت چی شده بود نسرین چرا اینقدر عصبانی بود ، این یکی از ایراد های بزرگ من أست.
خلاصه که برادر تمیز و خوش تیپ و مهربان و اروم الهی که در پناه حق هر روز رو به رشد باشی
سلام و درود نسرین عزیز
ممنونم از نگاه زیبا و لطف و مهرربانیتون بانو. سپاس از توجه و وقتی که میذارین برای خواندن کامنتها و تشکر بابت اینکه نظر و بازخورد مثبتتون رو به من منتقل کردین.
برایتان در این مسیر زیبا سلامتی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
بنام خدای هدایتگرم
خدایی که مرا به زیبایی به مسیرهای اسان زندگی هدایت میکند
و
سپاس فراوان از صحبتهای آموزنده و اگاهی بخش شما
از وقتی این سری از فایلهای الگوی تکرار شونده بارگزاری شدن من خیلی به این موضوع فکر میکنم و تلاش دارم الگوها رو پیدا کنم
و خب پیدا کردن الگوها در دیگزان خیلی راحتتر از پیدا کردن اونها در خودمون هست که همین موضوع هم باعث ایجاد یک رشته افکار مناسب در من شد و در حقیقت به یک خوداگاهی رسیدم خداروشکر.
.
دررابطه با این الگو بسیار فکر کردم
من کلا ادم انتایم هستم و بسیار خوش قول
همیشه برام قولو قرار خیلی مهم بوده
و از طرفی هم انسان منظمی که نظم و تمییزی جایگاه ویژه ای براش داشته
و هر جا باشم فضای اطرافم رو باید نظم بدم اینطوری احساس میکنم ذهنم هم منظم میشه.
و اون دومورد دیگه هم جز الگوهای من نبود. با اینحال متوجه چیز خاصی شدم
اونهم اینه که من خیلی چیزها رو جدی میگرفتم
مثلا چون خودم خوش قولم یا زمان برام خیلی مهمه، انتظار دارم دیگران هم همینگونه باشن
و حرفاشون رو، قرارهاشون رو جدی میگرفتم.
و همین باعث میشد که وقتی از سمت اونها بی تفاوتی میبینم ناراحت بشم
و مثلا میگفتم فلانی شما فلان حرف رو زدی و امروز قرار اینه
و وقتی طرف میگفت خوب نشد دیگه
حالا ی وقت دیگه من واقعااا به هم میریختم
این الگوی جدی گرفتن دیگران اونقدر بود که احساس کردم اصلا داره به عزت نفسم لطمه میزنه
این الگو رو اوایل که وارد سایت شدم پیدا کرذم و خب خداروشکر تا حد بسیار خوبی تونستم حلش کنم
.
الگوها مثل ترمزها که استاد میگن خیلی ریز هستن واقعاا ریز هستن و نیاز به تامل فراوان داره
بازهم ممنون که با این صحبتهای ارزشمند باعث اندیشیذن و خوداگاهی ما میشوید
به نام خدایی که همیشه همراه و یاور من است و همواره او در قلب من است
فک می کنم بازخورد خیلی نشانه خوبی هست که ما میتونیم به وسیله تفاوت رو درک کنیم
یکی از مهم ترین مسائلی که فکر می کنم اکثر افراد بعد از اینکه وارد مسیر تغییر زندگی خودشون میشن اینه که خیلی خودشون رو برتر می بینن و حس می کنن دیگه من پادشاه عالمم! من چه قدر دیگه انسان منحصر به فردی هستم و بقیه هیچی نیستن و همین باعث میشه خیلی ها به جای اینکه بگن تو چه قدر عزت نفس داری
میگن : حاجی مگه از دماغ فیل افتادی؟!
فکر می کنم خیلی خوبه که درک بکنیم این داستان بازخورد میتونه الگو های تکرار شونده ای باشه که ما اصلا نمی بینیم..
ما در علم UX که در واقع یکی از مهم ترین مباحث در طراحی هر نرم افزار مخصوصا قسمت رابط کاربری همیشه از فیدبک یا بازخورد کاربر استفاده می کنیم…
حتی اگر گوگل که یکی از بزرگ ترین کمپانی های جهان هست رو هم بررسی کنید الان یه قسمتی باز کرده برای یه عده برنامه نویس که میگه آقا بیاین شما اول این نرم افزار یا هوش مصنوعی رو تست کنید و بازخورد بدین!
دلیل این کار خیلی سادس چون گاهی وقت ها اصطلاحا منیت یا همون EGO کاری با ما می کنه که به هیچ وجه خطاهامون رو نبینیم و وقتی یک ناظر بیرونی به ما بعضی چیزهارو گوش زد می کنه میتونیم فکر کنیم!
نمی گم فردا بیفتیم دنبال نظر مردم ولی می خوام بگم خیلی وقت ها در همین مسائل هدایت هاییست که از سمت خدا میاد و قرار نیست خدا همیشه جبرئیل رو بفرسته دم گوش شما صحبت کنه!
به طرق مختلف و از طریق دستانش با شما ارتباط میگیره و سخن میگه وشمارو آگاه می کنه…
من واقعا دو صفت در زندگیم بوده و هست که فکر می کنیم هر چه قدر موفق تر شدم در حل کردنش خیلی زندگیم جریان قشنگ تری پیدا کرده
اول و دوم : نظم و سومی بدقولی که باز هم برمی گرده به نظم…
ساده ترین فرمول رسیدن به خوشی و موفقیت های بی نهایت واقعا وقتی هست که ما نظم رو بخشی از زندگیمون بدونیم!
به عنوان کسی که یک گذشته وحشتناک بی نظمی رو رد کرده و به یک منطقه شاید بشه گفت متوسط رسیده می خوام بگم چه قدر هدر رفت انرژیم کم شده و میفهمم وقتی چیزی رو برمیدارم همون موقع میزارم سر جاش چه قدر از انباشت انرژی کاسته میشه…
تو قضیه برنامه نویسی هم که سر طولایی داره همین نظم و انقدر در داشتن شغل موثره که یک برنامه نویس منظم و خوش قول قیمت کارش 3 برابر بقیست! چون همیشه دستش خالیه ولی برنامه نویس بدقول چون توحید نداره و همزمان 60 تا پروژه میگیره مبادا بعدی نپره فرصتی ذهنی نداره که کارهاش رو حل کنه…
یادم میاد وقتی سعی کردم به جای همزمان رو چندتا پروژه کار کردن رو یک پروژه کار کردم سرعت خروجی کار خیلی بیشتر شد و فهمیدم اصلا مغز دوست داره متمرکز باشه تا رشته های محتوایی بیشتری تولید کنه و هرچه قدر دامنه حواس پرتیش کمتر باشه در ثانیه های طلایی قشنگ خودش رو نشون میده…
ناباورانست ولی تاثیرش بالای 90 درصد تفاوت در درآمد بود وقتی که پروژه می گرفتم!
و یکی دیگه از ریشه هایی که به نظرم باز باعث بدقولی بسیار بسیار وحشتناکی میشه می دونین چیه؟!
توانایی در گفتن نه! وقتی شما نمی تونین نه بگین آنچنان همه کاره و هیچ کاره میشین که هرچی نعمته از کف دستتون میره
من تمام تلاشم رو تو این سال ها کردم که نه مودبانه ای بگم که طرف ناراحت نشه و انقدر برکات اومده تو زندگیم که حد نداره …
کاری رو قبول نکنین وقتی میدونین حتی 5 درصد امکان داره نشه اون موقعست که شما توحید دارین و ایمان داره فرصت های بیشتر از سمت خدا میاد و همه چیز به سمت شما جاری میشه…
انشالله که هر روز بتونم نظم و خوش عهدی بیشتری رو در زندگیم جاری کنم
سلام و درود به سیدعلی عزیزم . الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه. مگه میشه من کامنت شما رو بخونم و ازتون چیزی یاد نگیرم. بینظیری دوست من، بینظیری استاد سیدعلی خوشدل.
سید علی جان در مورد قدرت نه گفتن نوشته بودی برامون و من به قول حافظ «یادم از کِشته خویش آمد و هنگام درو» یادم اومد چقدر سختیهایی که بهم وارد شد و توی رودرواسی مجبور به انجام چه کارهایی شدم بخاطر اینکه وقتی بقیه میفهمیدن من یه مهارتی رو دارم و درخواست میکنن و من نمیتونستم نه بگم.
یادمه زمانیکه که تازه توی سطح Elementary زبان بودم هر کی به من میرسید با ذهنیت اینکه فلانی داره زبان میخونه باید بتونه در حد خدابیامرز رونالد ریگان انگلیسی رو مسلط باشه. کل دوستان و همسایه ها و اقوام هر دستگاه برقی جدیدی میخریدن انتظار داشتن میخریدن دفترچه راهنمای دستگاه رو میاوردن که فلانی ترجمه کن. اون موقع هم گوگل ترنسلیت نبود (احساس آثار باستانی بودن میکنم) همش با دیکشنری، وای به روزگار من اگه یه کلمه توی دیکشنری پیدا نمیشد. از درس و مدرسه خودم عقب میافتادم که دفترچه مثلا آبمیوه گیری اقدس خانم زن همسایه رو ترجمه کنم و چون از پسش برنمیومدم عزت نفسم داغون تر میشد.
الان میفهمم بابا بیخیال، دانشآموز سطح Elementary زبان همینکه بتونه اسمشو بگه و بگه اهل کجاست و یه لیوان آب درخواست کنه باید جایزه هم بهش بدن.
یادمه زمانی که سطح
Pre-Intermediate بودم یکی از دوستان جزوه زبان تخصصی خانمش رو آورد و من تا ترجمه اش کردم دقیقا با خاااااک یکسان شدم. بعدها که تا سطح Upper رفته بودم بالا دیگه خیالم راحت بود که وقتی مجبور بودم ریدینگهای کتاب زبان تخصصی خواهر همسر رو ترجمه کنم پروژه خوب پیش میره چون کتابها سطحش در حد Elementary بود.
حمید امیری و پرحرفیها و خاطراتش ،یادمه زمانی که آموزشگاه نیروی دریایی بودیم امتحانات از 100 نمره بود و زیر 70 تجدید میشدیم.
زبان تخصصی رو 86 گرفتم و همدوره ایم حسین صداقت زیر 70 شد و بعداً یه روزی با یه سری شیطنت عکس کارت ورود به جلسه مون رو عوض کردیم و اتیکت اسم حسین دوستم رو زدم روی سینه ام رفتم توی جلسه امتحان(مسئولین امتحانات چندتا افسر وظیفه بودن که جزو سلسله مراتب آموزشگاه نبودن و ما رو به اسم نمیشناختن، با همون کارت ما رو شناسایی میکردن) خلاصه من رفتم به جای حسین امتحان دادم و نمره اش شد 94 … تو روحت حمید، خودت شده بودی 86 حسین شد 94
این ماجرا ضعف در نه گفتن به همینجا ختم نمیشه و هنوز ادامه داره. چون همه میدونستن حمید امیری با اسکچاپ یه کارهای خیلی ساده ای انجام داده، رئیسمون نقشه پالایشگاه رو بهم داده که تجهیزات آتشنشانی رو جایگذاری کنم توی نقشه. توی محیط اتوکد و من بخاطر نداشتن قدرت نه گفتن گفتم حالا بذار ببینم چیکار میتونم بکنم. از طرفی هم میخواستم خودمو به چالش بکشم ولی باور کن نه گفتن خیلی بهتر بود.
واقعاً کار سخت پیش میره.
من برای اولین بار نشستم پای اتوکد با تجربه صفر و دارم با آزمون و خطا کار میکنم.
الان فهمیدم که وقتی میبینم چیزی رو بلد نیستم باید بگم نه. بلد نیستم. نمیتونم انجامش بدم.
امیدوارم که قدرت نه گفتن رو یاد بگیرم و بتونم خودمو بیشتر از این توی دردسر نندازم.
ازت ممنونم سیدعلی جان. ببین این جان آخری خیلی احساس محبت توش داره. یه کمی با تاکید بخونش.
خیلی دوستت دارم. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
بنام نامی یزدان
سید عزیزم سلام ،مثل همیشه زیبا خوشگل و بامزه مینویسی با قلب آدم تصادف میکنه کلماتت
بنظرم شما خیلی خوب جریان رو گرفتی و به اندازه باورت سوار بر این موج الطاف الهی شدی،یه سوالی دارم که حسم گفت از شما بپرسمش
قطعا شماهم مثل من و شاید خیلی از دوستان این مسیر یه تایم هایی قانون رو کج درک کرده باشی مثل همین که انقدر فکر میکنه آدم دانای کل شده بقیه رو دیگه بحساب نیاره و لغزش و اشتباه و پسی خوردن از جهان
شما چه راهکارایی رو داشتی واسه اینکه شری بعدی حواست باشه که دچار این سردرگمی و برداشت اشتباه نشی ؟
من بعد از یه تضاد خیلی سنگین خداروشکر برگشتم تو مسیر خیلی تلاش میکنم 6دنگ رفتار کنم ولی باز یه ترسی دارم که نکنه باز غرور بیاد و من متوجهش نشم!!
اگه راهکارهای خودت رو با ما هم به اشتراک بزاری قطعا برای من و دوستامون میتونه کمک کننده باشه
به نام خداوند عشق و ارامش
به نام خدایی بخشنده و مهربان
به نام خدایی که بنده گی او یعنی سروری
سید علی عزیز الهی حالت عالی ترین باشد
هر وقت کمنت هایت میخوانم دوست دارم با عشق خداوند و پر از حس خوب پاسخ بدهم
چقدر عالی بیان کردی
من که تازه با این مباحث آشنا شده بودم در او زمان با استاد نبودم
زیاد جالب بود در هر جا میبودم در ماشین در دانشگاه همه جا
خودم یعنی حس میکردم یک چیز هستم یعنی گفته خودت پادشاه عالم
و وقتی طرف دیگرا می دیدم فکر میکدم من از سیاره دیگر آمدیم مثل اینا نیستم اینا هیچ چیز نمیفامن از خلق زنده گی دلخواه شان
زیادددد مثالت جالب و با حال بود
حتی او زمان به یکی از دوست هایم هم گفتم که چرا اینگونه حس میکنم
خدایی من یعنی هر قدر در این مسیر باشی درک ات بیشتر میشود هر روز در رشد هستی هر روز بهتر میشوی
ازهمین خاطر هست کمنت های سید علی خوشدل عالی عالی هست و پر از نکات زیبا و تاثیر گذار
عالی باشی برادر عزیزم در آغوش تنها محبوب جهان هستی
سلام سید جان
امیدوارم هرجایی هستی سالم و تندرست و خوشحال باشی
اولین کامنی هست ک تو سایت میدارم چون همیشه دیدگاه های شما رو میخونم و باتوجه ب اینکه اینقدر خوب نتیجه گرفتین و موفق شدین همیشه شما رو دنبال میکنم
همیشه کامنت های شما رو میخونم و از شون درس میگیرم
واقعا مثل فایل های استاد از دیدگاههای شما انرژی میگیرم و انگیزه
امیدوارم همیشه حال دلت خوب باشه و توی سایت همیشه باشی تا ما ازتون استفاده کنیم
خداوند به همه ی ما آگاهی و نور عطا کند
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد نازنین و همه دوستان عزیزم
خدا رو شکر میکنم بابت این فایل ها و این سوالاتی که ما را به اعماق وجودمان می برد
حقیقتش وقتی به این سوال فکر کردم ، جواب خاصی به نظرم نرسید و این یک نشانه زیبا است ، نشان از این دارد که به فضل الله مهربانم اکثر سیم پیچی های درونم در این قسمت اکثرا سالم هستند
نمونه بارزش در سربازی است
وقتی در آنجا بودم رییس قسمت ما ، همه بچه ها را به اسم و فامیل خالی صدا میزد و هیچ واژه ی قابل احترامی قبل از اسم آنها قرار نمیداد اما وقتی میخواست مرا صدا بزند با احترام میگفت
“آقای احمدی”
و یا یادم هست که در این دروان سربازی برخی دوستانی که از ارزش راستین “مسجودِ ملائک” بودن خود غافل بودند ، همدیگر را با الفاظ نازیبا و در برخی موارد با الفاظ بوووق خطاب میکردند اما کمتر کسی جرات داشت در برابر من چنین واکنشی از خود بروز دهد…
و حتی پدربزرگ مادریِ مرحوم من که امیدوارم در دنیای بعد از رحلتش فِی مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِیکࣲ مُّقۡتَدِر باشد ، مرا محترمانه با اسم صدا میزد و اینگونه میگفت
“رضا خان”
(نکته جالب اینجاست که هیچ کدام از فرزندانش را اینگونه صدا نمیزد ، حتی یکی از فرزندانش که دایی من میشود و هم اسم من است را با واژه خالی رضا صدا میزد)
و اینقدر به من رضا خان رضا خان گفت که در اعماق ضمیر ناخودآگاهم رفت و به لطف الله همسری نصیبم شد که هم از طریق مادر و هم از طریق پدر جزو خاندان “خان” محسوب میشود
یا پدربزرگ پدری من که اکنون در قید حیات است خیلی به من عرض ارادت دارد و در قبال من رفتاری دارد که همه را انگشت به دهان کرده است ، به گونه ای که وقتی مرا میبینید با احترام هر چه تمام میگوید
“آقای احمدی ، خیلی خوشحال شدم از دیدنتون”
واقعا همه تعجب میکنند که از بین این همه فرزندان و نوه ها و دادمادها و عروس ها و…چرا به من میگوید “آقای احمدی” و دیگران را با اسم خالی صدا میزند ، مثلا وقتی پدرم را میخواهد صدا بزند میگوید “محمد” اما در قبال من….
این روزها من و همسرم در یک خلوتی مشغول زندگی هستیم و تمام تلاش و جهاد اکبر من در حال اصلاح سیم پیچی های معیوبی است که مانع روشن شدن لامپ های مالی زندگی من شده اند…
در خلوت خودم میگم
خدایا من حکمت “رضا خان” گفتن های پدربزرگ مرحومم را فهمیدم و الان خیلی مشتاقم حکمت “آقای احمدی” گفتن های این پدربزرگم را بفهمم…
به زودی نتایج مالی می آیند تا از طریق آنها سخن بگویم ، چون تا وقتی نتایج مالی نباشد ، هیچ کس حرف آدم را قبول ندارد ، به قول حضرت علی علیه السلام که در وصیت به فرزندشان امام حسن علیه السلام میفرمایند
یا بنىّ ، الفقیر حقیر ، لا یسمع کلامه…
ای فرزندم ، انسان فقیر حقیر است و اصلا کلامش شنیده نمیشود…
حالا ، یک سوال را صادقانه از خود بپرسیم
اگر نتایج مالی استاد عباس منش را در سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا و… نمیدیدیم ، چند نفر از ما می آمدیم و پای صحبت های ایشان می نشستیم؟؟؟
آها ، درسته که ما در این سایت عاشق توحید و یکتاپرستی شدیم اما از طریق چه کانالی وارد این مسیر شده ایم؟؟
از طریق پول ، اکثریت ما به عشق پول آمدیم…
پس به این نتیجه میرسیم که
پول مقدمه رسیدن به توحید و یکتاپرستی است
جهت کسب اطلاعات بیشتر در این عرصه ، صحبت های استاد در فایل “توحید عملی 3 ” را چندین بار گوش کنید.
سلام و ارادت خدمت آقای رضا خان احمدی عزیز و محترم.
بی نظیر بود این حس خودارزشمندی صادقانه و بی ریای شما. تبریک میگم بهتون.
شما قطعا از کودکی باورهای درستی از لحاظ عزت نفس داشتید و این مسلما ابتدا از پدر و مادر بهتون رسیده، و نتیجه اش شده پسر خوب و عاقل بودن و این آوازه در جهان اطرافتون نفوذ کرده. مدار به مدار پیشرفت کرده و در ذهن همه جا افتاده. مثل پژواک یک آژیر که قبل از اینکه مولد صدا برسه پژواکش به گوش میرسه.
این نطفه یا بذر عزت نفس در وجود همه ما بوده ولی در خیلیهامون کشته یا ضعیف شده ولی در شما به قوت خودش الهی شکر باقی مونده و نتیجه اش شده بازخورد مثبت بزرگترها و به تبع اون کوچکترها.
این سلسله تاییدات در شما به مرور یک شخصیت عزیز و محترم ساخته که مثلا در دوره سربازی به شکل پخته ای عمل کرده و بصورت ناخودآگاه دیگران رو تحت تاثیر قرار داده.
همه اینا رو گفتم که بگم شما خودت از بچگی قدم در مسیر درستی گذاشتی و درست هدایت شدی توسط خانواده و الان نتیجه شیرینش رو داری نوش جان می کنی. وگرنه دیگران (پدربزرگهای گرامیتون) دلیلی نداشتن که فرقی قائل بشن بین نوه هاشون.
اینو من در وجود برادر خودم و دوتا از پسرعموهام دیدم که از بچگی مورد لطف و عشق و احترام همه بودن چون خودشون ذاتا با خودشون و همه جهان در صلح بیشتری بودن و از طرفی علاقه قلبیشون رو به طریقی به هر کسی ابراز می کنن. و همیشه این عشقه که برنده میشه.
با اجازه زین پس شما رو با برند رضاخان خطاب می کنیم.
در پناه الله یکتا در اون غار حرای دو نفره (به اضافه هزاران نفر محرم اسرار در این سایت) زیر سایه توحید موفق و دلخوش و پر روزی باشید. درخشش شما آرزوی ماست.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود بر شما سعیده خانم رضایی عزیز و بزرگوار…
سعیده خانمی که به جایگاه علیها السلامی خدا رسیده…
(وَسَلَـٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِینَ)
[سوره الصافات ١٨١]
به اندازه آن عددی که هنوز در علم ریاضی کشف نشده از شما تشکر میکنم بابت این کامنت پر از مهر و تحسینِ شما
به قول سلیمان نبی
هَـٰذَا مِن فَضۡلِ رَبِّی
اعتبار همه این آگاهی ها و نتایج به همان خدایی برمیگردد که اگر یک دقیقه اکسیژن روزی من نکند ، من قفلِ قفلِ قفل میشوم
تازه این فقط یک نعمت اکسیژن بود از میانِ بی نهایت نعمت او…
چه تعبیر زیبایی کردین شما از این سایت
غار حرا…
واقعا هم همینجوریه…
دور هم جمع شدیم ، میگیم ، میخندیم و کاری به کار بیرون نداریم…
اگر یک شخصی که از قانون و این مباحث آگاهی نداشته باشه ، نگاه کنه به جمع ما ؛ حتما با خودش میگه
نگاه کن اینا رو…
خیارسبز از کیلویی 10 هزارتومان ، شده 11 هزار تومان ، اونوقت اینا نشستن اینجا دارن از حس خوب حرف میزنن…
یا مثلا او بسیجیای مذهبیِ …میگن
نگاه کن اینا رو
اسرائیل و آمریکا دارن پدر فلسطین را در میارن ، اونوقت اینا بجای شرکت در راهپیمایی ها و سر دادن شعار بر علیه آنها ، نشستن سریال سفر به دور آمریکا میبینن
والا اینا دیوونه ان
درست میگن ، ما دیوانه ایم
اصلا این دیوانگی اش خیلی شیرینه
من این دیوانگی را دوس دارم
من میخواهم در این عذاب گرانی و… که داره نازل میشه و همه دارن اسیرش میشن مثل اونا نباشم و همراه شما و استاد عباس منش و خیلی از دوستان دیگرم ، مثل آن قومی که به حضرت نوح و لوط ایمان راستین آوردند باشم و جزو دسته عذاب شونده نباشم…
واقعا از صمیم قلبم میگم
ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی فَضَّلَنَا عَلَىٰ کَثِیرࣲ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ
[سوره النمل ١5]
حمد و سپاس مخصوص خدایی است که ما را برگزید و اینجا جمع کرد و …
در پناه تنها پادشاه جهانیان باشین ، همان خدایی که از زبان مولانای عزیزش به شما و همه ما میگه
شاد باش و فارغ و ایمن که من
آن کنم با تو که باران با چمن
سپاسگذارم
سپاسگذارم
سلام دوست خوبم
سپاسگذارم هستین
بودنت زیباست ممنون وسپاسگذارم
من میخواهم در این عذاب گرانی و… که داره نازل میشه و همه دارن اسیرش میشن مثل اونا نباشم و همراه شما و استاد عباس منش و خیلی از دوستان دیگرم ، مثل آن قومی که به حضرت نوح و لوط ایمان راستین آوردند باشم و جزو دسته عذاب شونده نباشم…
واقعا از صمیم قلبم میگم
ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی فَضَّلَنَا عَلَىٰ کَثِیرࣲ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ
[سوره النمل ١5]
حمد و سپاس مخصوص خدایی است که ما را برگزید و اینجا جمع کرد و …
در پناه تنها پادشاه جهانیان باشین ، همان خدایی که از زبان مولانای عزیزش به شما و همه ما میگه
شاد باش و فارغ و ایمن که من
آن کنم با تو که باران با چمن
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقا جمال عزیز و دوست داشتنی…
جمال مظهر زیبایی است
خسرو لقب پادشاهی …
چه ترکیب قشنگی
نشانه از این زیباتر؟؟؟
نشانه ای که میگوید…
شما مظهر جمال و پادشاهی خدایی هستین که از روح خودش در شما دمید و برای شما حکم إِنِّی جَاعِلࣱ فِی ٱلۡأَرۡضِ خَلِیفَه را صادر کرد
واقعا تحسین میکنم این اسم و فامیل زیبای شما را و با احترام فراوان برای شما دست میزنم
برای این مظهر عینیِ زیبایِ پادشاهیِ خدا ؛ همان خدایی که پادشاه جهانیان است…
به قول مولانای عزیز
ای نسخه اسرار الهی که تویی
وی آینه جمال شاهی که تویی
سلام درود به شما دوست خوبم رضاخان عزیز
وقتی داشتم کامنتتونو میخوندم به رفتارهای اطرافیان خودم داشتم فکر میکردم که منم مثل شما مورد لطف واحترامشون هستم.وبا کوچک ترین کاری که برای پدربزرگم انجام میدم با احترام کاامل ازم تشکر میکنه.ودقیقا این رفتارش بامنه نه نوه ها وحتی فرزندان خودش
آقای احمدی بزرگوار ممنونتونم که کامنت زیبایی نوشتید تا با خوندش منم به درون خودم بیشتر رجوع بکنم.
واین احساس ارزشمندیمو بیشتر بشناسم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقا محمود عزیز و خوش تیپ و دوست داشتنی
خدا رو شاکرم که این دیدگاه من موجب یادآوری این احساس عزت نفس در شما شد و این یادآوری موجب میشود تا طبق قانون توجه از همین سنخ رفتارها را بیشتر دریافت کنید
خدا رو شاکرم به خاطر دوستانی چون شما…
ممنونم آقا محمود عزیز بابت پاسخ شما به کامنت من
در پناه الله یکتا باشین و به شایستگی اسمتان در مقام حمد الله باشین و به شایستگی فامیل زیبایتان نماد و الگوی زیبا وَٱلۡکَـٰظِمِینَ ٱلۡغَیۡظَ برای همه ما باشین…
سلام به آقای احمدی عزیز
با خواندن کامنتتون یک بار دیگه برام مرور شد اون صحبت های استاد راجب ارزشمندی خودمون
اینکه هرچقدر برای خودت ارزش قائل بشی دیگران هم برات ارزش قائل میشن هرچی راجب خودت فکر کنی دیگران هم همینطوری میبیننت و اون انرژی رو میگیرن ازت و شما الگوی روشن این موضوع هستید
خیلی خیلی برام قابل تحسین هست این ویژگی عزت نفس بالای شما
دوست خوبم چقدر حس خوبی داشت خواندن کامنت شما ممنونم برای این کامنت زیباتون
همیشه شاد و ثروتمند و سلامت باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام کیمیا خانم عزیز و بزرگوار
چه اسم زیبا و پر از مفهومی
چقدر واژه ها باید نوشت تا فقط این زیبایی اسم شما را بیان کرد
پیشاپیش رسیدن شما را به جایگاه کیمیاگری که میگوید موجود باش و موجود میشود تبریک میگم…
من خیلی از شما ممنونم بابت این کامنت سرشار از تحسین و محبت شما را
در پناه الله مهربان باشین و به شایستگی فامیلتان در مقام رضای الله مهربات باشین ، همان مقام زیبایی که خدا از زبان مولانا به من و شما میگه
هزار ابر عنایت بر آسمان رضاست
اگر ببارم از آن ابر بر سرت بارم
سلام آقا رضای گل
این کامنت شما پاسخی به من داد که مدتها بود دنبالش بودم
نمیدونم یادتون هست یا نه
یه جایی که نمیدونم توی کدوم فایل بود سوال کردم که جرا ثروت برای خدا انقدر در اولویته؟
انگار آنروز شما از زبان خدا جوابمو دادید
ثروت دروازه توحیده
پول مقدمه رسیدن به توحید و یکتا پرستیه.
آدم تا به استقلال مالی نرسه ذهنش به آرامش نرسه به خودشناسی و بالطبع به خداشناسی نمیرسه.
بینهایت از کامنتتون لذت بردم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر شما آقا حمید رضا عزیز و دوست داشتنی
خدا رو شاکرم که لیاقت این را داشتم که بتوانم دستی از دستانش باشم تا شما بتوانید جواب یکی از سوالاتتان را پیدا کنید
واقعا این جهاد اکبر شما برای ایجاد باورهای مالی خاصه در عرصه معنویت و ثروت ستودنی است و من تحسین میکنم استقامت شما را در این مسیر
از خداوند متعال آرزومندم که بزودی زود چشمانم لایق خواندن نتایج شما در این عرصه شود…
در پناه پادشاه جهانیان باشید ، همان پادشاهی که در فرکانس ثروت قرار دارد و طبق قانون کبوتر با کبوتر ؛ باز با باز ، من هر چه ثروتمندتر شود بیشتر و بیشتر به این خدای ثروتمند نزدیک و نزدیکتر میشوم
سلام مجدد به آقای رضای نازنین و بینظیر
باز هم تو کامنتتون یه نکته ای بود که الان درکش کردم
شاید یک ملیون بار گفته بودم و خونده بودم و شنیده بودم که هر چی ثروتمند تر بشی به خدا نزدیکتر میشی
اما برام سوال بود چطوری؟
الان فهمیدم
طبق قانون هم مداری
خدا وند ثروتمند ترین و غنی ترینه
من هر جه ثروتمند تر بشم از لحاظ مداری بهش نزدیکتر میشم
به همین سادگی
ولی انقدر ساده بود که نمیفهمیدم
آقا رضا فقط میتونم بگم دمت گرم.
سلام و ارادت خدمت همه دوستان عزیز
آقای رضای عزیز خیلی زیبا نوشتید .
یه نتیجه گیری جالبی در مورد پول وتوحیدداشتید ،خیلی عالیه
( آها ، درسته که ما در این سایت عاشق توحید و یکتاپرستی شدیم اما از طریق چه کانالی وارد این مسیر شده ایم؟؟
از طریق پول ، اکثریت ما به عشق پول آمدیم…
پس به این نتیجه میرسیم که
پول مقدمه رسیدن به توحید و یکتاپرستی است)
بی نهایت سپاسگزارم آقا رضای عزیز
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقا احد عزیز و مهربان و خوش قلب
چه اسم زیبایی دارین آقا احد
اسم شما حکایت از یکی شدن شما با خدای یکتایی داره که میگه قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ
و برداشت توحیدی شما از کامنت من مهر تاییدی است بر ادعای من
آقا احد من شما رو دوست دارم و از خداوند منان آرزو میکنم اینقدر غرق در خدای مهربان بشین که ذکر لبانتان این دو بیتی زیبا از مولوی شود
نی من منم ، نی تو توئی نی تو منی
هم من منم ، هم تو توئی هم تو منی
من با تو چنانم ای نگار ختنی
کاندر غلطم که من توام یا تو منی
آقا رضای عزیز
سلام
چقدر من از خواندن کامنت های شما سر ذوق میام.
چقدر دوست دارم این ترکیب کلام را با قرآن که شما درش استادی.
احسنت به شما برای این احترامی که از همه جا دریافت میکنید.
احسنت که انسانها را این گونه برانگیخته میکنید.
به امید الله یگانه ام بزودی از جریان پول در زندگی تان برایمان خواهید نوشت.
پیشاپیش نوش جانتان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت شما بهار خانم عزیز
بسیار ممنونم از شما بابت این کامنت سرشار از محبت شما
شکر وجودتان که بودنتان در این سایت مایه خیر و برکت و حس خوب است
بهار خانم عزیز ؛ در ضمن من تبریک میگم به شما بابت تیک خوردن یکی از اهدافتان در امسال و آن ، هم فرکانس شدن با یک مرد
متعد
عاشق
خوش قلب
خوش بین
و…(کلکسیونی از زیبایی ها)
اینقدر حجم کامنت های خوب این سایت بالاست که حقیقتش وقت نمیکنم به همه برسم ولی دوست داشتم در زیر همان کامنت شما تبریک بگم که فرصت نشد خدا رو شکر الان موقعیتی فراهم شد تا اینجا به شما تبریک بگم…
از خداوند منان آسایشی زیبا از جنس این بیت شاعر برای شما و همسرتان خواستارم
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
آقا کنارِ بانو ، بانو کنارِ آقا
بنام خدای مهربونم
سلام به روی ماهتون آقا رضا
از خوندنِ کامنت شما و تک تک کامنت هایی که برای اهل منزل نوشتین لذت بردم و اشک ریختم
کامنت شما و دوستان هزارتا پیام و نشانه برام داشت
با تمام وجودم با عشق از شما سپاسگزارم که با عشق نوشتین
ایشالا که غرق در ثروت بهشت و تجربه کنی
ثروت خیلی شیرینه
گوارای وجودتون
خدایا ما رو آسون من برای آسونی ها
خدایا به عظمت و شکوهت هدایتمون کن به راه نعمت ها
الهی و ربی من لی غیرک
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود به شما سارا خانم عزیز و مهربان و بزرگوار
ممنونم از نگاه زیبای شما و خدا را سپاسگزارم بابت این نکته که توانستم دستی از دستانش شوم برای “وَ أَنَّهُۥ هُوَ أَضۡحَکَ وَأَبۡکَىٰ”
چقدر این اشکی را که در کامنتتون ذکر کردین مقدس هست و ساقی چنین اشکی خودِ خودِ خودِ اوست
این اشک اینقدر خوبه که یک قطره اش چنان وجود آدم را پاک میکنه که انسان را به درجه “لا یَمَسُّهُۥۤ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ”میرساند برای لایق شدن در دریافت الهامات و آگاهی های الهی از “فِی کِتَـٰبࣲ مَّکۡنُونࣲ”
من واقعا تحسین میکنم این اشک و لذت شما را ، واقعا خوشا به سعادتتان برای رسیدن به این حالت ، حالتی که در آن وصلِ وصلِ وصل به اصلِ راستین خود که همان الله یکتاست ، هستید
از خداوند متعال ، این لحظه ها و اشک ها را برای خودم و شما و همه دوستانم درخواست میکنم
در پناه پادشاه جهانیان باشید
سلام جناب آقای احمدی
امیدوارم غرق شادی و احساسات ناب همراه با توحید عملی باشید.
سپاسگزارم به خاطر کامنت عالی که نوشتین . من الان قبل این که برم بیرون گفتم بذار یه کامنت بخونم . از بعدِ فایل گربه چکمه پوش استاد تصمیم گرفتم بابت هر کامنتی که میخونم سپاسگزاری خودم رو حتما اعلام کنم .
چون وقت این بود که از خونه بیام بیرون گفتم بعد این که اومدم مینویسم .
وقتی داشتم از پله ها پایین میرفتم با خودم میگفتم یعنی آقای احمدی چیکار داره میکنه که میگه :
این روزها من و همسرم در یک خلوتی مشغول زندگی هستیم و تمام تلاش و جهاد اکبر من در حال اصلاح سیم پیچی های معیوبی است که مانع روشن شدن لامپ های مالی زندگی من شده اند…
به زودی نتایج مالی می آیند تا از طریق آنها سخن بگویم
تا اینکه دوستم تماس گرفت و گفت یک ربع دیرتر میام و منم اومدم نشستم روی نیمکت پارک تا به تعهدم عمل کنم و بنویسم .
وقتی شروع کردم به نوشتن چشمم به این نکته از کامنتتون خورد که ندیده بودمش
جهت کسب اطلاعات بیشتر در این عرصه ، صحبتهای استاد در فایل “توحید عملی 3 را چندین بار گوش کنید”
خیلی خیلی برام جالب بود که پاسخ سوالم رو همین حالا گرفتم . و خیلی سپاسگزار خدایی هستم که سریع الجوابه .
خیلی شما و همسرتون رو تحسین میکنم به خاطر این همراهی و همکاری .
براتون باورهای زیبای بینهایت قوی ، آرزو میکنم .
در پناه خدای عاشق باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر شما غزل خانم بزرگوار
بسیار ممنونم از نظر زیبای شما
آن فایل توحید عملی 3 را گوش کنید خیلی کدها از ذهن شما باز میشود و بعد واژه هایی را که من در مورد “توحید و پول” نوشتم را بهتر درک میکنید…
من یک اصل برای خودم دارم تحت این عنوان که
“حرف زدن از خدا آداب داره”
اولین شرط اینکه بتوانیم از خدا حرف بزنیم این است که ثروتمند باشیم ، زیرا اگر ثروتمند نباشیم ؛ مورد هجوم این سوال واقع میشویم که
“تو که اینقدر خدا خدا خدا میکنی ، پس نشانه ی این خدا در زندگیت کجاست؟”
و یا مورد این طعنه ها واقع میشویم
“تو که این همه خدا خدا خدا میکنی ، به خدایت بگو این پراید مدل پایینت را برایت عوض بکنه و یک مرسدس بنز مدل بالا روزیت کنه”
و حقیقتا بدون داشتن نتایج مالی در برابر این سوالات لال میشویم و بجای تبلیغ برای هدایت مردم به سمت خدا و یکتاپرسی ، بدتر تبلیغ ضد خدایی میکنیم…
خلاصه حرف زدن از خدا آداب داره
باید با زبان نتایج صحبت کرد ،آن وقت کسی که واقعا قصدش تغییر باشد ، خودش با پای خودش می آید به سمت ما و از ما راهنمایی میخواهد و آن کس که قصدش بهانه جویی باشد بهترین نتایج را هم برایش عرضه کنیم آدم نمیشود که نمیشود
مثل قوم بنی اسرائیل که با چشم خود معجزه شکافته شدن دریا را دیدند ولی آدم نشدند که نشدند و بعد از دیدن چنین معجزه ی بزرگی از سمت خدا ، بجای خداپرسی ؛ گاو پرست شدند
…وَأَضَلَّهُمُ ٱلسَّامِرِیُّ
[سوره طه 85]
دقیقا مثل معجزه عصای موسی که ساحران فرعون را یکتاپرست کرد ولی فرعون و هامان را نه…
نتایج ما حکم همان عصای موسی را دارد ، هر کس خواست بسم الله و هر کس که نخواست ، به قول قرآن لَکُمۡ دِینُکُمۡ وَلِیَ دِینِ
باید مثل استاد پشت ماشین مرسدس بنز بود و فایل” توحید عملی 6 “را ضبط کرد
باید مثل استاد پشت ماشین فورد بود وفایل “قلبی که به سوی خدا باز است” را ضبط کرد
من یک اصل برای خودم دارم که تکرار میکنم
“ثروتمندان مظهر تجلی فضل خدا هستند و فقط آنها حق دارند از خدا حرف بزنند”
و هر موقع که میخواهم با خدا حرف بزنم از خدا معذرت خواهی میکنم بخاطر اینکه
او مرا مثل پادشاه (وَلَقَدۡ مَکَّنَّـٰکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَجَعَلۡنَا لَکُمۡ فِیهَا مَعَـٰیِشَ آفرید و سند شش دانگ وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَـٰوَ ٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ را بنام من زد ، اما من چه کردم؟
با باورهای شرک آلود پادشاه بودن خود را فراموش کردم و افتادم بدنبال گدایی از این و آن و بین خودم و این حجم از نعمت های خدا سدی عظیم کشیدم از باورهای محدود کننده ای مثل
اگر پولدار بشم از خدا دور میشم
و….
اگر این باور محدود کننده را دارین که “ثروت باعث دوری از خدا میشود” این آگاهی های بالا میتواند کمک کند که این سد محدود کننده ای که جلوی ورود پول و ثروتی که مثل اکسیژن حق طبیعی همه ما است ، را بشکند و جریان ثروت بر زندگی همه ما جاری شود
و در آخر اسم زیبا و فامیل زیبای شما را تحسین میکنم
اسم و فامیلی که مرا یاد یک غزل زیبا از مولانا انداخت که یک بیتش را خدمت شما تقدیم میکنم که قسمتی از فامیل شما هم در آن است ، بیتی زیبا که میتوانیم با آن مستِ مستِ مست شویم
بخواه ای دل چه میخواهی ،”عطا” نقد است و شه حاضر
که آن مَه رو نفرماید که رُو تا سال آینده
به نام خدای بزرگ و شکست ناپذیر
جناب آقای احمدی سلام .
خیلی خیلی ازتون ممنونم به خاطر وقتی که گذاشتین و به خاطر متن ارزشمندی که برام نوشتین .
سپاسگزارم به خاطر توجه پرمهرتون به اسم و فامیلم که باعث شد به اثر بی نظیر مولانا اشاره کنید و من با خوندن اون غزل پاسخ سوالم رو گرفتم .
خیلی ممنونم به خاطر این که دستی از دستان ارزشمند خدا شدین برای هدایت من و همینطور سپاسگزارم به خاطر توضیحات ارزشمندتون که خیلی قابل فهم و دلپذیر بود. خیلی استفاده کردم و ازتون یاد گرفتم
در پناه خدای عاشق باشید
بنام نامی یزدان
سلام به شما آقا رضاخان احمدی بزرگوار
درود بر شرافت و روح بزرگ پدربزرگ مادری شما که انقدر فهیم و با شخصیت در قبال شما برخورد کردند که انقدر از لحاظ شخصیت بنیاد شما درست ساخته شده و درود به پدربزرگ پدری شما و امیدوارم خدا سال های متوالی بهشون عمر باعزت بده که این زنجیره عالی و رفتار قشنگ رو ادامه داده تا این لامپ روشن شخصیت شما به قوت خودش ادامه بده
واقعا لذت بردم از دیدگاه شما به ثروت و وصیت زیباتون از علی (ع) ایشون یه حدیث خیلی معروف دیگه هم تو همین باب دارند که میفرمایند: فقر از درب هر خانه ای ورود کند ،دین و ایمان از درب دیگه ی اون خانه خارج میشوند
واقعا اگر از نظر مالی نتیجه ی خاصی توی دست آدم نباشه کلام انسان بی قدرت میشه در نظر عموم
خیلی ارادتمندم خدمت شما و خوشحالم که صبح امروزم با کامنت پر مفهوم شما شروع شد
الهی شکر
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر آقا پوریای عزیز و خوش تیپ و جذاب و خوش قلب
بی نهایت ازت ممنونم بابت این کامنت سر شار از مهر و محبتت به من
خدا رو شاکرم بخاطر وجود دوستان عزیزی چون شما
امیدوارم به زودی زود از نزدیک در یک جمع زیبا همدیگر را ببینیم ، یک جمع زیبا از جنس لَا یَسۡمَعُونَ فِیهَا لَغۡوࣰا وَلَا تَأۡثِیمًا
آقا پوریای عزیز درپناه پادشاه جهانیان باشی ، همان پادشاهی که از زبان مولانا به همه ما میگه
نی ام زِ کار تو فارغ همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیز تر میدارم
سلام جناب رضاخان عزیز و دوست داشتنی ، بسیار لذت بردم از کامنت بی نظیر و صادقانه ات، خیلی نکات آموزنده خوبی برام داشت، چقدر زیبا ترکیبی از شعر و قرآن و مطالب رو بیان میکنید ،
خداوندا به قدرت بینظیری
که حسنی لانظیری برتنیدی
چنین نوری دهی اشکمبهای را
چنینی را گزافه کی گزیدی
بگو ای گل که این لطف از کی داری
نه خار خشک بودی میخلیدی
تو هم ای چشم جنس خاک بودی
بگفتی من چه بینم هم بدیدی
تو هم ای پای برجا مانده بودی
دوانیدت دواننده دویدی
دم عیسی و علمش را عدوی
عجب ای خر بدین دعوت رسیدی
چو مال این علم ماند مرد ریگت
نه تو مانی نه علمی که گزیدی
جهان پیر را گفتم جوان شو
ببین بخت جوان تا کی قدیدی
بیا امید بین که نیک نبود
در این امید بیحد ناامیدی
بدو پیوندم از گفتن ببرم
نبرم زان شهی که تو بریدی
درپناه خدای رحمان شاد، سلامت و پایدار باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقا سلمان عزیز و دوست داشتنی
بسیار ممنونم از شما بابت این کامنت زیبا که معطّر به یک غزل از مولانای عزیز بود
بسیار خرسندم از بودن در اینجا و داشتن دوستانی مثل شما که حرف از زیبایی و توحید و یکتاپرستی میزنند
دوستانی که کنار هم سوار بر این کشتی نوح شدیم و در حال رفتن به سمت اصل راستین خود هستیم ، همان اصلی که اگر یک قطره از شربت ناب خودش را روزی ما کند چنان مستِ مستِ مست میشویم که میتوانیم کوه ها را جابجا کنیم…
از اون شربت های ناب برای شما و خودم و همه دوستان بهشتی ام آرزومندم ، شربتی از این جنس بیت مولانا
شربتی خوردم زِ الله اشتری
تا به محشر تشنگی ناید مرا
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
«قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» «وَأَنِیبُوا إِلَىٰ رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ» «وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ بَغْتَهً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ»
(ﺑﮕﻮ: ﺍﻱ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥِ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺯﻳﺎﺩﻩ ﺭﻭﻱ ﻛﺮﺩﻳﺪ؛ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻧﻮﻣﻴﺪ ﻧﺸﻮﻳﺪ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺁﻣﺮﺯﺩ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ ؛ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺍﻭ ﺷﻮﻳﺪ ، ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻋﺬﺍﺏ ﺁﻳﺪ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻳﺎﺭﻱ ﻧﺸﻮﻳﺪ ؛ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻴﻜﻮﺗﺮﻳﻦ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺷﻤﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﻴﺪ، ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺑﻲ ﺧﺒﺮﻳﺪ، ﻋﺬﺍﺏ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺳﺪ؛ سوره زمر آیات 53-55)
الهی… الهی… تو خود فرمودی که ای مردم همانا شما از هر نظر فقیر و نیازمند به درگاه الله هستید و همانا الله همان غنی ستایش شده است از هر نظر ؛ خدایا بر این بندهٔ از هر نظر نیازمند خود بخشایش کن، از آمرزش و از نعمات و فراوانی ها و علم خودت، که بدون هدایت و حمایت تو حتی قادر به بیان کلمه ای نیست؛ إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ.
سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و همه دوستان نازنینم. سلام من رو از گرما و شرجی عسلویه پذیرا باشید. حس استاد عباس منش رو دارم توی بندرعباس و کار با مخازن و کشتیهای نفتی. که تو اوج گرما و شرجی حالش خوب بود و احساس آرامش داشت.
قبل از هر چیز تا یادم نرفته یه درخواست کنم از استاد عباس منش. استاااااد جاااااااااااااااااااان، اون امتیاز زیر کامنت شاگردان تون، حکم امضا و نمره معلم مدرسه رو داره پای برگه امتحان دانش آموزان. لازم و ضروریه. برگه امتحانی بدون امضا و نمره استاد فاقد اعتباره. میخوام ازتون درخواست کنم مثل گذشته خودتون شخصاً برگه امتحانی شاگردان تون رو تصحیح کنید و نمره بدین (درخواست با عمیق ترین احساسات قلبی)
صبح توی تمرین ستاره قطبی درخواست بالاتر رفتن در مدار شکرگزاری و حمد و سپاسگزاری و ستایش خداوند رو نوشته بودم و البته دریافت آگاهی های توحیدی و بالاتر رفتنم در مدار توحید. از همون صبح که حرکت کردم به طرف محل کار شروع کردم پشت سر هم فایل گوش دادن. و بعداً که سایت رو چک کردم دیدم فایل جدید داریم، و سوال جدید و کشف پاشنه های آشیل جدید.
((در این مرحله نامبرده به استندبای واحد پروپان اعزام شد که تا پایان شیفت ادامه داشت و الان که دارم ادامه کامنت رو مینویسم حدود 10:20 شبه و من توی خوابگاه هستم و وقت انجام دادن تمرین شبانگاهی ستاره قطبیه. امروز که گذشت لذتبخش ترین روز عمرم بود، روی شونه خدا نشسته بودم. و بینهایت احساس خوشبختی میکنم، حقیقتا احساس میکنم در مدار توحید و شکرگزاری به درگاه خداوند بالاتر رفتم، احساس میکنم ظرف وجودم گسترش پیدا کرد، احساس میکنم آسان شدم برای آسانی ها و …))
بازم یه فایل بینظیر و یک سوال بینظیر که خیلی هم بهش فکر کردم.
سوال : چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟
بیشترین چیزی که من تجربه اش کردم همه اش تعریف و تمجید و بیان نکات مثبت و ویژگیهای خوب شخصیتی من بوده، ولی خب این به این معنی نیست که من یه آدم پرفکت هستم، چون باید به نتایجم نگاه کنم. بقیه تعریف و تمجید کردن اکی ممنون از بقیه ، ولی حمید، نتایج زندگیت چی میگه …؟
شاید، شاید اونقدری آدم بداخلاق و وحشتناکی بودی که بقیه ترجیح دادن به جای انتقاد کردن فقط به یه تعریف و تمجید اکتفا کنن.
درسته تحسین ها لذت بخشه، ولی انتقاد هاست که منو میسازه و به انسان بهتری تبدیل میکنه.
یکی از بزرگترین انتقادات اطرافیان من این بود که حمید تو خیلی آدم عصبی هستی و خیلی زود از کوره در میری… نکته جالبش اینکه اینو کسانی به من میگفتن که خودشون هم عصبی بودن، و بر حسب اتفاق بقول آمریکایی ها Short Fuse تر از من هم بودن. یعنی خیلی زودتر از من عصبی میشدن. و امروز نمیگم من دیگه عصبی نمیشم ولی اینقدری که من آرامش دارم و اینقدری که حالم خوبه و اینقدری که صبوری میکنم اصلا هیچ ربطی به اون آدم قبلی ندارم. ولی هنوز هم بهم میگن فلانی تو زودی عصبی میشی.
بذارید این موضوع رو از یه زاویه دیگه نگاه کنیم. من 4-5 نفر رو میشناسم که آدمهایی هستن که من بهشون میگم محرم اسرار. یعنی میتونم در مورد خداوند و قرآن و توحید باهاشون حرف بزنم و نگران قضاوت شون نباشم. با اینکه شاید عضو سایت هم نباشن. ولی همه این افراد وقتی باهاشون گفتگو میکنم بهم میگن حمید تو بهترین آدمی هستی که ما میشناسیم. اینها آدمهایی هستن که مدارشون به من نزدیکه. ولی اونهایی که بهم میگفتن تو عصبی هستی نه تنها مدارشون بهم نزدیک نیست که کیلومترها هم از من دور هستن و خودشون هم پکیجی هستن از نکات منفی و باورهای غلط. اینجا واقعاً من نمیدونم حرف آدمهای هم مدار خودمو باور کنم که هیچوقت اون روی منو ندیدن، یا حداقل رفتاری رو در مورد من انجام ندادن که من عصبی بشم، یا حرف اون افرادی رو بپذیرم که بهم میگفتن فلانی تو عصبی هستی و البته رفتار من یه واکنش بوده نسبت به رفتار خود اونها. درگذشته اگه روزی چندبار عصبی میشدم، الان چند روزی یا هفته ای یکبار هم نیست. (که همش بخاطر آموزه های استاد عباس منشه، همش بخاطر این مدار توحیدی، خدا رو صد هزار مرتبه شکر)
اما یه چیزی رو که خوب یادمه، هیچوقت توی عصبانیت ها، سعی نکردم با دروغ و بی انصافی و پا گذاشتن روی وجدان، به زور حرفمو به کرسی بنشونم. درسته با منطق غلط عصبانیت برخورد میکردم ولی حقیقت رو میگفتم. و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که از اون شرایط گذشته رها شدم.
یه بازخورد دیگه ای که فقط دو نفر بهم گفتن اینه که فلانی تو همش تو خودتی و با بقیه قاطی نمیشی. منم تایید کردم ولی توضیح ندادم چرا …
من مدتها بود فکر میکردم درونگرا هستم و شاید هم افسردگی دارم. یه سری تستهای روانشناسی بود که نشون میده آیا شما درونگرا هستین یا برونگرا و اجتماعی (که البته تست روانشناسی هم 100% دقیق نیست ولی خب بر اساس نتایج و تحقیقات علمیه) و بر حسب اتفاق هر بار من تست میزدم نتیجه اش این بود که شما شخصی برونگرا و اجتماعی هستین. و من میگفتم آقااااا این تست ایراد داره، ولی بعد از اینکه توی سایت روی خودم کار کردم و مخصوصاً دوره عزت نفس رو کار کردم و با قانون مدارها آشنایی پیدا کردم، دیدم تستها درست میگفتن، من با بقیه قاطی نمیشدم چون هم مدار من نیستن. چون با آدمهای هم مدار خودم که برخورد میکنم اتفاقا من بشدت برونگرا، شوخ طبع و اهل گفتگو میشم.
من در طول روز نهایتاً 3 بار گوشی تلفنم زنگ میخوره و اونم تمام تلاشم رو میکنم هر چه زودتر قطع کنم … ولی با یکی دو نفر دوستان هم مدار که تلفنی حرف میزدیم عجیب مکالمه ما طولانی و لذتبخش میشد و از هر دری کلی صحبت میکردیم. پس دیدم اون برچسب درونگرایی و قاطی نشدن با جمع هم درست نبود و من فقط از آدمهای غیر هم مدار دوری میکردم.
چیز بیشتری یادم نمیاد از بازخوردهای اطرافیان.
امروز بعد از نماز ظهر هدایت شدم به آیات 6 به بعد سوره زمر ،صفحه 459 و 460 دیدم خیلی وعدههای الهی شگفت انگیز و دلچسبه، فایل صوتی قرائت سوره رو دانلود کردم و توی اپلیکیشن قرآن گوشی پخش کردم و از هر آیه اش لذت میبردم. تا اینکه رسید به آیه 53… من از صبح بی دلیل احساس گناه داشتم با اینکه هیچ خطایی ازم سر نزده بود. همش حس میکردم باید از خداوند درخواست بخشش کنم، با اینکه به خودم یادآوری میکردم که وقتی موسی به خداوند گفت «فغفرلی» خداوند بلافاصله میگه«فغفرله» ولی بازم این احساس گناه بود، هر کاری میکردم نمیرفت، کلی فایل گوش داده بودم ولی هنوز پابرجا بود. وقتی رسیدم به آیه 53 بی اختیار اشکم سرازیر شد. گفتم همینه، ببین خدا چی داره میگه. بعدش گفتم ببین حمید تو امروز از خدا درخواست کردی مدارت بره بالاتر شیطان از صبح الکی بهت احساس گناه میده تا تو بالا نری. این تله شیطانه که ذهنت افتاده توش، بیا این وعده الهی رو ببین. «لا تقنطوا من رحمت الله» خدا همه هر چی گناه کردی رو سریعاً میبخشه، کارش اینه، که تو اوج قدرت و اوج فرمانروایی همه عالم، با خطاکار با رحمت و آمرزش و مغفرت برخورد میکنه. باورتون میشه آیه رو گذاشتم روی ده بار تکرار و گوش دادم، رفت آیه 54و 55 هر کدوم ده بار تکرار شد و من گوش دادم و سه بار این کار رو ادامه دادم یعنی هر آیه رو 30 بار تکرار گوش دادم تا یادم بمونه هر چقدر گناه کرده باشی خدا بینهایت آمرزش دهنده و بخشایشگره پس لازم نیست توی احساس گناه بمونی چون این احساس سوغاتی شیطانه و محصول احساس گناه ، گناه بیشتره. خداوند بارها و بارها به اهل ایمان وعده مغفرت میده تا توی احساس گناه نمونن.
«هر وقتِ خوش که دست دهد مغتنم شمار ؛ کس را وقوف نیست که انجامِ کار چیست»
«پیوندِ عمر بسته به موییست هوش دار ؛ غمخوارِ خویش باش، غم روزگار چیست؟»
«راز درونِ پرده چه داند فلک، خموش ؛ ای مدعی نزاعِ تو با پرده دار چیست؟»
«سهو و خطایِ بنده گَرَش اعتبار نیست ؛ معنیِ عفو و رحمتِ آمُرزگار چیست؟»
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام به برادر توحیدی و بزرگوارم
حمید عزیز از اونجا که جنس کامتهای سایت همشون فرکانسی هستند و انرژی اونها به همه عزیزان منتقل میشه
جنس کامنتهای شما هم از فرکانس شکر گزاری و بالا رفتن مدار شما نشات میگیره و همیشه برای شخص من الهام بخش و راه گشا بوده .
ممنونم که هستی و نفس گرمت به همه ما انرژی میده و ما را آماده قدم گزاشتن در راه توحید و شکرگزاری نعمتهاش میکنه.
حمید عزیز ،من از تک تک دوستانم تو این سایت یادگرفتم
و از شما خیلی بیشتر ،
کامنتهات را همیشه دنبال میکنم و شکرگزارم که در مدار خوندن کامنت شما و کامنتهای برگزیده هستم.
الهی صدر هزار مرتبه شکرت.
بعد از یک سال در مدار شکرگزاری و رعایت کردن قوانینش ،
الان منم مانند استادم احساس میکنم که خیلی لطیف شدم و با دیدن هر نعمتش اشکم ناخوداگاه سرازیر میشه ،تو مترو تو خیابون ،سر کار و در خیلی از ساعات روز عشق بازی من و رب ادامه داره.
الهی صدهزار مرتبه شکر.
ایشالله همیشه سالم و ثروتمند باشی.
یا حق.
سلام و درود به شما رسول جان برادر عزیزم. الهی که در پناه رب العالمین همیشه حال دلت عالی عالی عالی باشه و شاد و خندان باشی که حال خوبت همیشه اتفاقات خوب رو برات رقم بزنه. بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندت و اینکه لطف کردی برام نوشتی. در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام دوست عزیز
بسیار از کامنت تون لذت بردم.
اینکه دیگران در مورد ما چه فکر یا انتقادی می کنم با اینکه در برخورد با دیگران چه باز خوردی می گیریم با هم متفاوت است.
در مورد بخش اول که کامنت شما هم بیشتر در مورد این مورد بود استاد در قسمت الگوهای تکرار شونده انتقاد توضیح دادن.
اگر انتقادی واقعا سازنده هست از آن شخص بپذیریم از او تشکر کنیم و روی آن بخش از وجودمان کار کنیم و اگر انتقادی بی مورد هست ازش اعراض کنیم.
ولی در مورد بازخورد از دیگران؛ نوع گفت و گو و رفتار آنها با ماست.
یعنی اگر بیشتر افرادی با آن ها هستیم چه در مدار ما باشند و چه در مدار دیگر باشند اگر روی خوششان را به ما نشان میدهند ما در مسیر درست هستیم در غیر این صورت ترمزه که باید روش کار کرد.
چون به نظرم هر شخص یک بعد از باور من هست که در قالب شخص خودش رو نشون میده. و واکنش من در مورد اون شخص نشان میده که من با خودم در صلح ام با نه.
یک مثال در مورد خودم:
همسر من و خود من به شدت از همه لحاظ در مدارهای متفاوت هستیم و آنچیزی تا به اکنون ما را در کنار هم نگاه داشته ترمزه وابستگی ایست.
یکی از ویژگی های بارز ایشون از دید بقیه اعضای خانواده عصبی بودن و زود از کوره در رفتن و انتقاد ناپذیر بودن ایشون هست به طوری که دوستان همیشه از من میپرسن تو چطور با این شخص زندگی می کنی؟ این در حالی هست که خانواده همسرم هم از این رفتارهای همسرم اذیت میشن و همیشه از او انتقاد می کنن.
اما تجربه من از همسرم در روابط عاطفی با ایشان یک چیز کاملاً متفاوت است و هنوز بعد از 11 سال زندگی مشترک مثل اینه که ما هنوز نامزد هستیم ایشان همیشه در رابطه با من جنبه مهربانی و محبت و عشق خود را به من نشان میدهد از بودن با هم به شدت لذت می بریم .
این در حالی هست که اصلا اطلاع ندارن من فایل گوش میدم یا با یک استادی کار می کنم همیشه هم وقتی ایشون میخواد وارد خونه میشن با صدای ماشین من فایل رو استوپ میکنم و این شرایط در حالی هست من روزانه فقط در سایت استاد عباس منش مشغول هستم.
اصلا به این فکر نمی کنم که چون همسرم در مدار دریافت این آگاهی ها نیست پس من هم با انسان های هم مدار خودم صحبت می کنم.
گفت و گوی ما بیشتر از این که از مباحث قرآنی و قانون جذب و توحید ایمان و عمل صالح باشه ؛ بیشتر تعریف و تحسنین همدیگه و لذت بردن از جوک های که خودمون اختراع می کنیم و یا یاد آوری خاطره های خوب گذشته هست.
باز خوردی هم که از دیگران میگرم وجه خوش رویی و خود خلقی آن هاست.
آن هدفی که من رو بیشتر در این سایت نگه داشته بحث مالی و رسیدن به آزادی مالیست و اگر نه به لطف الله مهربان من در حوزه سلامتی ؛ روابط با دیگران و رابطه با خداوند بسیار خوب پیش رفته ام.
باز خوردی که از رفتارهای دیگران در مقابل خود میگیریم چه خوب و چه نا خوب فقط نشانهای از حضور ما در صراط مستقیم .
من در این دو سال همیشه در هر کجای سایت کامنت هاتون رو میخونم و فقط تحسین تون میکنم.
در پناه الله مهربان همیشه سالم باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقا حمیدعزیز ودوست داشتنی و نازنین
این خط کامنت شما خیلی خیلی خیلی به دلم نشست
“وقتی رسیدم به آیه 53 بی اختیار اشکم سرازیر شد”
خیلی این اشک زیباست ، اینقدر زیبا که من قشنگ با این بعد مسافت از شما احساسش کردم
یک اشک زیبا از جنس وَأَنَّهُ هُوَ أَضۡحَکَ وَأَبۡکَىٰ
واقعا خوش بحالتان
میدونید آقا حمید نکته کجاست؟
اینجاست که به قول شما همه ما میدونیم که احساس گناه نباید داشته باشیم و هزار تا منطق از قرآن و..میاریم تا این احساس را پاک کنیم اما اونجوری که باید بشه ؛ نمیشه که نمیشه
ولی در یک لحظه چنان سیم وجودمان به رب متصل میشه که با اولین اشک میفهمیم که همه چی درست شد
از این لحظه ها برای خودم و شما و همه دوستان آرزومندم
از این لحظه هایی که به قول حافظ
بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند
باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند
تبریک میگم این احساس ناب پاکی شما را
سلام و درود به شما رضا عزیز. از شما بینهایت سپاسگزارم که لطف کردی کامنتم رو پایه دادین.
خداوند در قرآن کریم پلن و برنامه شیطان رو علنی بیان کرده و میگه او دشمن آشکار شماست. خب از هر راهی تلاش میکنه بهمون احساس گناه بده ولی خود شیطان اعتراف کرده به جز بنده های مخلص خداوند که من حریفشون نمیشم یا خداوند که میگه تو بر بندگان اهل ایمان تسلطی نداری.
پس طبق آیات قرآن به ما اثبات میشه شیطان شکست ناپذیر نیست. اگر بر خداوند توکل کنیم و ازش درخواست یاری کنیم میتونیم اونقدری در اعمال مون اخلاص داشته باشیم که شیطان دیگه نتونه با احساس گناه ما رو ناک اوت کنه.
توی دوره عزت نفس استاد عباس منش در مورد احساس گناه صحبت میکنند که ویرانگرترین فرکانسی که میتونه به جهان ارسال بشه احساس گناهه. عین یه ویروس ذهنی عمل میکنه و خودش رو تقویت میکنه.
امیدوارم که همیشه شاد و سلامت باشید و از احساس گناه به دور باشید.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام حمید جان
شاید بدون اغراق این بهترین کامنتی بود که به دلم نشست
معمولاً من از سر سپاسگزاری و قدردانی تشکر میکنم اما این تشکر من از شما از همه وجودم میاد
خط به خطش زیبا بود
و خصوصاً این شعر پایانی که انگار برای من بود
منم همیشه داشته و دارم در تمام زندگیم
به خاطر همون عقاید افراطی مذهبی خانواده حتی از کودکی که هنوز بالغ نبودم به من صفت های زشتی دادند که حتی معنیشو نمیدونستم.
ما درد های مشترکی داریم که درمان مشترکی داره
این سایت الهی و توحیدی مثل یک درمانگاه
مرحم دلهای آزرده ماست و طبیبان حاذقی داره که نظیرشون رو نمیشه جایی یافت و انگشت شمارند
از شما دوست عزیزم هزاران مرتبه تشکر می کنم.
برات آرزوی موفقیت و شادکامی و بهروزی دارم.
درود
سلام و درود فراوان به شما جناب حافظان گرانقدر. بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم از لطف شما. باعث افتخاره که از شما کامنت دریافت کنم. واقعاً چقدر از این جمله شما لذت بردم (این سایت الهی و توحیدی مثل یک درمانگاه مرحم دلهای آزرده ماست و طبیبان حاذقی داره که نظیرشون رو نمیشه جایی یافت و انگشت شمارند)
واقعاً همینطوره ، چقدر بوده اون روزهایی که حالمون خوب نبوده ولی اومدیم اینجا و با یک نشانه دوباره تونستیم برگردیم بالا، به خداوند وصل بشیم.
جناب حافظان از تشکر و تحسین شما بسیار سپاسگزارم ، اینکه لطف کردین و زمان ارزشمندتون رو برای نوشتن کامنت برای من اختصاص دادین صمیمانه ازتون قدردانی میکنم.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط.
درود بر شما اقای امیری بزرگوار
آخ….آخ…آخ…
عجب نکته ویژه و ریزی رو در این کامنت زیبا بیان کردین…
( امروز از خداوند درخواست کردی مدارت بره بالاتر و شیطان داره بهت احساس گناه میده )
الله اکبر از این آگاهی…
ممنونم واقعا دوست عزیز
کامنت تونو که میخوندم این ابیات از غزل ناب حافظ عزیز تو ذهنم میچرخید :
هاتفی از گوشهٔ میخانه دوش
گفت ببخشند گنه، مِی بنوش
لطفِ الهی بِکُنَد کارِ خویش
مژدهٔ رحمت برساند سروش
جناب حافظ غزل رو ادامه میدن تاااااا این بیت شاهکار:
لطفِ خدا بیشتر از جرمِ ماست
نکتهٔ سربسته چه دانی؟ خموش
اصلااااااااااااا دیوانه میشم گاهی که بعضی ابیات از بزرگان این سرزمین پر برکت رومیخونم…
گاهی چنان در انرژی کلمات این ابیات نورانی غرق میشم که سر درد میشم….
سبحان الله…
خدایا شکرت عجب روز پر برکتی شد…
عجب آگاهی های نابی از دوستان در ظرف وجودیم سرازیر شد…
الهی شکر…
ممنونم اقای امیری عزیز
امیدوارم همیشه سربلند و کامروا باشید و سعادتمند در دنیا و اخرت…
و سراسر غرق نور و عشق الهی باشید.
سلام به حمید عزیز
چقدر دیدگاه عالی و توحیدی قشنگی تو نوشته هاتون موج میزنه، حرفیکه از دل بربیاد لاجرم بر دلها میشینه، اینکه گفتید انسانی درونگرا هستم و اکثرا بهتون گفتند نمیشه دقیق برچسب زد، مثلا هر کسی تو هر مداری باشه دیگران رو قضاوت میکنه، مثل این میمونکه من بیام تو تغذیه فقط یسری غذاهارو تو رژیمم قرار بدم بعد دوستان و اطرافیان بگن ببین حمید چقدر بد غذا شده، چرا این رو میگن بخاطر اینکه اونا دارن نسبت به تغدیه خودشون قضاوت میکنند، یا مثالیکه خودتون زدید که برای ورودی ذهنتون ارزش قائلید با هرکسی همنشین نمیشید ولی با کسایکه تو مدار خودتون هستند ساعتها صحبت میکنید، ولی یسری بازخوردها هستند که میشه با مطابقت دادن نسبت به درون ریشه یابی کرد، مثلا چند نفر بمن بگن خیلی عجولی و تو حرفمون میپری،شنونده خوبی نیستی، من بیام تو رفتارام و برخوردام صحت این گفته رو تایید کنم و ببینم درسته اقدام به حلش میکنم. در کل هیچکس جز خداوند از درون من آگاه نیست و اگه بتونم خودم خودم رو بخوبی کالبدشکافی کنم و رفتارهامو تمیز بدم اونوقت دنیام بهشت تر میشه
خیلی از دیدگاهتون لذت بردم بهترینهارو براتون از رب العالمین جان آرزومندم
حمید جان
دوست عزیزم
چی بگم از هدایت خدا، چی بگم از اینکه همه کار و زندگیشو گذاشته کنار ( بقول ما ادم های زمینی) فقط و فقط حواسش به منه، که نکند که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من…
نشسته بودم و فکر میکردم، ذهنم شروع کرد به شلوغ کردن و گرد و خاک کردن! گفتم عمو وایسا چیکار میکنی، من دیگه آدم قبل نیستم حتی اگر حالم بخواد یه ذره بهم بریزه و از جاده هدایت و توکل خارج بشم نمیتونم دیگه چون هدایت قلبم به لطف خداوندم داره هر روز قدرتمندتر میشه، و اگاهانه و با لذت گفتم خدایا من توکلم به توعه بقیه دنیا رو کاری ندارم
شکر خدا
گفت پاشو بیا کامنت بخونیم
گفتم چشم
گفتم کامنت فایل جدید روبخون
گفتم چشم، و به کامنت شما و این آیه آرامشبخش همون اول کامنت چشمم روشن شد و لذت بردم گفتم آره همینه
خودسرزنشی من بخاطر خصوصیت کمالگراییم همیشه بوده، ولی این روزها که یاد گرفتم مسئولیت همه چیز رو خودم بپذیرم مورد جدیدی که دارم باهاش دست و پنجه نرم میکنم خودسرزنشی جدیدمه که میگه ببین هست و نیست خودت این نتایج ناخواسته رو خلق کردی، ببین چه ذهن نابکاری داری که ناخواستههات زیاده ولی خدا به من لطف داره همیشه و گفت یادت باشه توی قدم اول چی بهت گفتم، یادت بیاد از کجا به اینجا رسیدی، بازی ذهنتو نخور، منم حواسم بهت هست نگران هیچی هم نباش!.
خلاصه که کامنت شما رو خوندم و گفتم اوه این جمله عجب مخصوص خودمه، رفتم خط بعدی دوباره همینطور
و تاج خلقت و اشرف مخلوقات بودنم رو خدا با این بخش گذاشت سرم که لا تقنطوا من رحمت الله
یعنی من تمام بدنم لرزید از اینکه برای یه لحظه امروز دوباره احساس درماندگی کردم و استغفرا…و اتوب الیه از اینکه یک لحظه فراموشش کنم که به این شب و روز قسم که مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى
خدا به من لطف کرد و از طریق خلوص نیت و قلب روشن شما منو امروز دوباره از دست نجواهای ذهنی خودم نجات داد و راه رو دوباره برام روشن کرد، و در آخر هم با ابیات زیبا و دلگرم کننده شما منو مورد لطف و محبت خودش قرار داد
اعوذ بالله از روزی که حمایت و حضور و هدایتش رو فراموش کنم حتی به اندازه یک دم و بازدم
در پناه خدا باشید و سلامت
سلام حمید جان مرد بزرگ و دوست داشتنی عجب زیبا نوشتی احسنت.
در مورد صحبت قشنگی که راجب مهر و امضاء استاد گفتی تایدی میشه برای شاگردش برای رفتن به ی مرحله آموزشی بالاتر باید بگم خیلی زیبا توصیف کردی و این فکر آمد توی ذهنم که در هر کاری در جهان حتما رهبرانی وجود داره که در حوزه کاری خودشون اول هستن و این امید در ما هم ایجاد می کنه که پس منم میتونم در کار مورد علاقه ام بهترین خودم رو ارائه بدم مثل سازندگان گوشی همراه که رهبری به نام استیو جابز هست در کار فروش اینترنتی آمازون جف بزوس در صنعت دنیای اکترونیک و کد نویسی ایلان ماسک و در حوزه موفقیت و شناخت و درک قرآن و قانون خداوند استاد عباس منش که با اختلاف در حرکت هستن و زمانی که ما در هر حوزه ای که میخوایم موفق باشیم باید افراد موفق رو ببینیم و ببینیم چطور شاگردانشان کارمندانشان اون هارو تحسین می کنند و از این افراد می آموزن و این نیست که اون آدم ها نیازی به این تحسین ها داشته باشند نه واقعا این افراد انسان های توحیدی هستند و واقعا به خودشون باور داشتند و یادگرفتن چطور در صلح باشن با خودشون و حاصل این کنترل ذهن شده اینهمه دونباله رو و تشویق و تحسین و اگر من مهدی میخوام در حوزه کاری خودم موفق باشم رهبر باشم باید تحسین کنم و باید یادبگیرم شیوه درست رو از این افراد تا موفقیت طبق قانون خداوند من را در مدارش ببیند این موضوع واقعا پاشنه آشیل من بود و هست که البته کمتر شده توسط آموزه های استاد عزیزم و وقتی دیدم شما گفتین به استاد تاید شما قوت قلبی است برای ما چقدر احساس خوبی بهم دست داد که هم کامنت شما رو تا انتها بخونم و هم هدایت بشم به نوشتن برای شما حمید جان
من خودم هم مثل شما انسان عصبی بودم و هر کی تا حرف میزد که بر خلاف من بود فورا قاطی می کردم قهر می کردم خیلی سطح مدارم پایین بود البته الانم پایین هست و نه مثل قبل و الان شاید خیلی کم پیش بیاد از کوره در برم و از خدا در لحظات خواص هدایت میخوام و یکی دیگه از کلماتی که به من زده می شد اینکه تو مثل گاو نومن شیرده هستی اون موقع هانمی فهمیدم معنی این کلمه رو اماالان درکش می کنم و سعی می کنم اگر دست خدا میشم بی منت ببخشم یا بی منت کمک کنم چون بر می گرده به زندگی خودم. و در مورد بخشش بسیار سختگیر شدم و به این راحتی ها کاری در هر موردی و زمینه ای مثل قبل انجام نمیدم و سعی می کنم قبلش فکر کنم این کمک من از روی ترهم هست یا از روی مظلوم واقع شدن اون طرف هست یا برای جلب توجه هست و بعد با هدایت خدا کمک می کنم فعلا که توی این درک هستم و در این مدار که از خداوند هدایت می خوام کمکم کنه تا مسیر درست رو از مسیر اشتباه بتونم تشخیص بدم با اینکه میدونم مسیر درست احساس خوبی داره اما بعضی وقت ها وقتی می خوام تصمیمی بگیرم بدجوری از شیطان رکب می خورم به این شکل که مثلا میخوام ی محصولی رو بخرم بعد احساسم خوب نیست همون موقع ی فکری تو سرم میاد میگم نکنه این اخساس بد از روی ترس از دست دادن پول باشه و ی فکر میاد می گه که اگر این ترس هست پس حمله می کنیم به سمتش و وقتی که کار رو انجام میدم بعد متوجه میشم اون احساس بد هدایت خدا بود که نباید اون محصول به طور مثال توسط من خریداری می شد و من این پاشنه آشیلم هست که بعضی مواقع رکب می خورم از افکارم که احساس بد از ترس هام بوده یا هدایت خداوند هست .
حمید جان عاشقتم پسر من درکت می کنم شرایط آب و هوای جنوب رو چون خودم دو سال اهواز بودم و با هدایت خداوند چند روزی هست مهاجرت دارم می کنم و میخوام برای رشد بیشترم حرکت کنم و لذت ببرم و تجربه های بیشتری داشته باشم از دنیای زیبای مادی خداوند و الان جات سبز پیش پدر مادرم هستم به شکل مهمان در یک منطقه هیولا با صفا در استان مرکزی تا مسیر بعدی روشن بشه برام با هدایت خداوند.
عاشقتم داداش و به امید خداوند هر روز مدار توحیدیمون بالا و بالاتر بره.
سلام و درود بر حمید آقا
کم پیدایی حمید جان،دلمون برای کامنت های زیبا و توحیدیت تنگ شده بود
منم از اون موقع که استاد دیگه امتیاز نمیدن به نظرات،فکرم مشغول بود که چرا استاد این روند را قطع کردن واقعا همین اسم گروه تحقیقاتی عباسمنش آدم میبینه تو امتیازاتش کلی انرژی میگیره،امیدوارم که استاد دوباره این روند را ادامه بدن،البته هر چی استاد صلاح سایت و بچه ها میدونن الویت داره
بسیار سپاسگزارم ازت حمید بابت کامنت فوق العاده ات
سلام و درووووووود فراووووووون آقا محمد گل . باور کن من کم پیدا نیستم ، شما کارتون عالیه و مدارتون رفته بالا، حمید امیری از شما جا مونده. ان شاالله خداوند هدایتم کنه و من بتونم ایمانم رو اثبات برسونم تا مدارم بیاد بالا و بالاتر تا بیشتر با شما در ارتباط باشم. از شما ممنونم که زمان گذاشتین و برام پاسخ نوشتین. قدرانتون هستم.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
به نام انکه فقط اوست
یک دانه دلبر در دنیا هست
یک دانه محبوب در دنیا هست
یک دانه رزاق در دنیا هست
یک دانه صاحب جمال در دنیا هست
یک نفر هست که رفیق حقیقی ما هست
و او خدا هست
خدایا شکرت
سلام برادر عزیزم حمید عزیز الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشد
الهی همیشه روی شانه های خدا مشغول دیدن زیبایی ها باشی
الهی همیشه غرق سعادت و خوشبختی باشی
چقدررر زیبا مینویسی و چقدرر یاد گرفتم که پاکیزه خوشبختی یک حس درونی هست که خودت ایجاد میکنی چقدررر عالی روی خودت کار میکنی تحسین ات میکنم و الگو میگرم که آدم میشود روی شانه های خدا نشست میشود از درون خودت را خوشبخت ترین آدم دنیا حس کرد میشود ارامش داشته باشی میشود با خدا باشی و غرق عشق او باشی
برادر عزیزم من نی شما را دیدم و نه از اخلاق تان آگاه هستم ولی واقعا از کمنت تان آدم میتواند اون انرژی مثبت حس کند او شور شوق که به خدا دارید را حس کند او اخلاق مهربان تان حس کند او خوش قلبی تان را احساس کند احساس من همیشه نسبت به کمنت های شما عالی بود حمید عزیز
به نظر من شما آنقدر آدم خوش قلب مهربان هستین آینه جمال خداوند هستین که هیچ عصبانیت در وجود شما نیست
من کمنت شما را تا اخیر نخواندیم ولی خواستم حس عالی که از کمنت های شما از اخلاق مهربان تان از خوشی قلب تان دریافت میکنم برایتان بنویسم
در پناه تنها فرمانروایی جهان هر روز شاد تر و توحیدی تر شوی دوست عزیز
خدایا شکرت
سلام حمید جان
اشک منو هم درآوردید ولی من قبل از شما گریه کردم و از خدا طلب هدایت کردم جواب سوال منو به شما داده بود و من الان خوندم .
کلمه به کلمه کامنت شما جواب خدا بود به من .
واقعا عجیبه .
امروز ستاره قطبی رو یه شکل دیگه انجام دادم . نوشتم فقط هدایت میخوام یقین میخوام ایمان آرامش تقوا و توحیدی که بهم داده بودی رو میخوام .
دو روز پیش فایل 26 ثروت 1 که راجع به اینه که ذهن فقیر فکر میکنه نباید هیچ خطا و اشتباهی بکنه کار میکردم و واقعا قفل شدم روی اون جلسه نتونستم جلوتر برم .
الان نمیتونم بیشتر برای شما باز کنم که ماجرام چیه که ازدیشب دارم گریه میکنم الان هم که کامنت شما و جواب خدا…..
خدایا چقدر باید قویتر باشم .
پس باز دستمو فشار بده .
من گاهی کم میارم .
به یقین نیاز دارم.
همون یقین قلبی محکمی که با اون با فراغ بال میتونم تا اون دنیا پر بزنم بیام سمتت.
لطفا خدای خوب من…..
مرسی که نوشتی آقا حمید .
گرمای عاشقانه عسلویه گوارای وجودت
سلام به آقای امیری عزیز
چقدر تحسینتون میکنم که در هر شرایطی گرما باشه یا نه شرجی باشه یا نه همچنان اون حس آرامش رو دارید و چقدر تحسینتون میکنم برای این تعهدی که برای انجام تمرین ها دارید و هر زمان که بشه فایل هارو گوش میکنید و خب نعمت و ثروت هم لایق کسی هست که تعهد داره و انجام میده تمرینات رو ناگفته نماند که من هم دارم سعی میکنم که همینطوری با تعهد تمرینات رو انجام بدم و تا الان موفق بودم ، دوست خوبم خیلی خیلی الگو خوبی برای من و هم فرکانسی های من شدی یکی از دستان خدا شدی برامون
ممنونم از شما برای این کامنت زیبایی که مینویسی چقدر با خواندن آیه ای که آوردید اول کامنتتون آرامش گرفتم خداروشکر برای این بخشنده بودنش و رحمان و رحیم بودنش که تا میگیم توبه میکنیم و بخشش اینقدر مهربونه که میبخشه همه بنده ها رو
خداروشکر برای وجود دوستانی مثل شما در سایت که با کامنت هاشون فقط حس و حال خوب و آگاهی بیشتر میدن بهم و باعث میشن مسیرم روشن تر از همیشه بشه
امیدوارم همیشه سلامت و شاد و ثروتمند باشید
سلام آقا حمیدِ عزیز و نازنین.
بسیار ازتون ممنونم برای کامنت هاتون.
هر کسی به اندازه ی ظرف و ظرفیت و مدارش از سفره ی اطعامِ این سایت و فایل ها و کامنت ها بهره مند میشه.
ممنونم که شما هم خوراکی میذارید تو این سفره ی بی نهایت از آگاهی و بهبود.
بسیار بسیاز از خوندن کامنت هاتون لذت میبرم همیشه، و برام الهام بخش هستن…
این طعامِ خوشمزه از کلام الله مجید، در کامنتِ شما رسید دستِ روحم امروز و الان:
(ﺑﮕﻮ: ﺍﻱ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥِ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺯﻳﺎﺩﻩ ﺭﻭﻱ ﻛﺮﺩﻳﺪ؛ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻧﻮﻣﻴﺪ ﻧﺸﻮﻳﺪ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺁﻣﺮﺯﺩ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ ؛ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺍﻭ ﺷﻮﻳﺪ.
بلافاصله نوشتم تو دفترم.
تو دفترم دارم باورهای توحیدی رو تفکیک شده و جدا از سایر باورها مینویسم.
البته شاید اگه دقیقتر بررسی کنیم، کلِ باورها در نهایت زیرمجموعه ای باورهای توحیدی باشن…
مثلا باورهای عزت نفسی خودشون زیر مجموعه ی توحید هستن…
از اونجا که میخوام خدا بهم بگه و من کم کم برم جلو که بهتر درک کنم و عمل کنم، فعلا با باورهای توحیدی که خیلی خیلی بولد هستن شروع کردم، مثلاً:
در محضرِ خداوند همه چیز شفاف، روشن، امن و زیباست.
یادمه دقیقا زمانی این باور بهم الهام شد که برای اولین بار، ماهِ رمضانِ امسال، شب، تنهایی، رفتم داخل محوطه ی مجتمع مون که پیاده روی کنم…
خُب من میترسیدم از اینکه شب و تنهایی برم بیرون، از بابِ امنیت و …
یه خانمِ تنها …
ولی اونشب خدا بهم گفت بیا مجتمع و پیاده روی در شب و به تنهایی رو، داخلِ مجتمع آغاز کن…
یه جاهایی نورش کمتر بود…
یه جاهایی درخت و شمشاد زیاد بودن و نور نداشت، تو روز هیچ مشکلی نیست، تو شب که تاریکه یه مدل دیگه است…
یه جاهایی چراغ داشت…
همون لحظه که چراغ رو دیدم خدا انداخت به دلم که:
در محضرِ خدا همه چیز شفاف و روشن است.
یعنی تو نگاه به این چراغ نکن یه جا هست یه جا نیست….
در محضرِ خداوندِ عالم، همیشه و هر موقعی از شبانه روز همه چیز روشن و شفافه.
خداوند خودش نور هست، پس تاریکی معنایی نداره، حتی تو دلِ شب و سکوت که حتی ستاره ای تو آسمون معلوم نباشه…
عجب امنیتی…
و تقابل با ترس من از تاریکیِ شب وقتی تنهام
پس تاریک نیست.
پس تنها نیستم.
انقدر محکم و قوی بود این الهام، انگار به قلبم و پاهام موتور جت و توربو وصل شد…
خودم کَف کرده بودم در یه لحظه چی شد…
من از چی به چی تبدیل شدم با یک باورِ توحیدی.
از فضلِ خودشه، اعتبارش از اللهِ یکتاست که سپاس گزارشم.
و همین اواخر یه روز باز تو پیاده روی به باور قبلیم اضافه شد، الحاقیه پیدا کرد:
در محضرِ خدا همه چیز شفاف و روشن و امن است.
حالا چرا کلمه امن اضافه شد؟
برای من امنیت مهمه.
وقتی تنها هستم و جایی میرم، میخوام که در مدار امنیت خداوند باشم و خدا از فضلش منو گذاشته تو این مدار و کاملا راحتم.
دقیقا دیروز بود اگه اشتباه نکنم یه کلمه ی دیکه به باورم، اضافه شد…
در محضرِ خدا همه چیز شفاف و روشن و امن و زیبا است.
خُب تا اینجا، این باور تبدیل شد به یه پکیجِ به شدت آرامش بخش برای من…
خُب بریم سراغِ داستانِ پشتِ کلمه ی زیبا
هر روز از خدا هدایت میخوام منو هدایت کنه به یه پیاده رویِ امن و عالی+ دیدن و شنیدن و حس کردن زیبایی های بیشتر و بهتر …
و دیروز صبح کلمه زیبا اضافه شد به باوری که عینِ بمبِ انرژی میمونه برام…
باورهای توحیدی معجزه میکنن.
به شرطی که باورشون کنم.
اوایل هیچ درکی نداشتم، فقط چون متوجه بودم از سمت خداست، میگفتن خب خوبه دیگه ولی احساسِ خوبِ خاصی توم ایجاد نمیکرد، یعنی باورِ قلبی بهشون نداشتم…
اما یادمه به باورِ فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین از همون اوایل شروع مسیرم ارادتِ ویژه ی قلبی داشتم و دارم.
اتفاقا شما تو یکی از کامنتهاتون که نوشتین برای سعیده جان، منم داستانِ خودمو از این باور نوشتم براتون، داستانِ دستبندم که روش نوشته عشق…
که اینکه چطوری رفت و برگشت بدون اینکه بفهمم رفته…
نمیدونم چی شد تو این کامنت از باورهای توحیدی و داستانِ تولیدشون برای خودم، به عبارتی باورسازی شون برای سمانه، نوشتم…
حتما که باید اینجا نوشته میشده، از من نیست …
اومدم هم عرضِ ادب و احترام کنم بهتون حمید آقای نازنینِ سایت، هم تشکر کنم، هم تحسینتون کنم برای مسیرتون برای رشد و بهبود و خودسازی…
هم اینکه تحسینتون کنم چقدر قشنگ پاسخ دوستان رو با حوصله میدین، و دعاهای قشنگ میکنین برای بچه ها.
به شخصه خیلی دوست دارم شما یا هر کدوم از دوستان، تو کامنتهاشون یه داستان یا تجربه از خودتون رو مینویسین، اینطوری سرعتِ یادگیری ام به شدت بالا میره.
مثلِ عارفه ی نازنینم (بانویِ خلاقِ مبتکرِ بازیِ شکارچیِ نکاتِ مثبت)
که کامنتش رو امروز خوندم و متوجهِ داستان زیبا و جذابش شدم که روزی اش شد بره مشهد مقدس…
الان هم حتما رسیده و همه ی ما رو هم برده اونجا با خودش.
چقدر این قسمت بهم چسبید:
وقتی موسی به خداوند گفت «فغفرلی» خداوند بلافاصله میگه«فغفرله»
الله اکبر
از مهربانیِ خداوند هر چی بگیم کمه.
الهی شکر.
صحبت از بروزِ واکنشِ عصبانیت شد، یادِ خودم افتادم…
واکنشِ سریع یکی از مکانیزمهای بروزِ عصبانیت و خشم بود برام در گذشته.
به لطف خدا بهبودم در این زمینه رو دارم میبینم و ذوق میکنم.
یکی دیگه از مکانیزم هام هم، برخوردن بود، بهم برمی خورد، ناراحت میشدم، میرفتم تو قیافه و سکوت و حتی لجبازی..
به لطف خدا بهبودم در این زمینه رو هم دارم میبینم و ذوق میکنم.
نمیگم الان سمانه ی پاکِ پاکِ پاک هستمااااا
نه.
اما بهبودم رو دارم میبینم و بر خودم وظیفه میدونم از خدا تشکر کنم بابتش، چون اعتبارش از اللهِ یکتاست، از فضلِ خودشه.
و بعد سمانه رو برای این بهبودهاش تحسین کنم.
باریکلا دخترِ نازنین، سمانه خانمِ گل و بلبل، آفرین که با حمایت و هدایت خدا تو مسیرِ بهبود هستی، بهت افتخار میکنم سمانه خانم.
اگه در رابطه با سوال این فایل بخوام بنویسم از خودم:
انتقادِ دیگران نسبت بهم که بولد هست و متوجهش شدم:
(مربوط به گذشته ام میشه بیشتر، خیلی کم مربوط میشه به این 11 ماهِ اخیرِ زندگیم، چون پروژه ی بهبودم تحت کنترل و هدایتِ خدا از مهر 1401 آغاز شد برام)
– رُک بودنم که بعضا باعث تولید رنجش میشد در آدمها …
قبول دارم بعصیاش با بداخلاقی و زبونِ تلخ بوده و موجب ناراحتی شده..
برای همینه که الان روزی صد بار میگم خدایا شکرت برای آرامشم،
برای خوش روتر شدنم.
چون این آفت کمرنگ تر شده در من.
– انتقاد دیگران در موردم مبحثِ سلطه گری هست…
حرف حرفِ من بوده …
اگه خلافش باشه واکنش میدم، بهم برمیخوره، بعدا بی ادبی و پرخاش و ….
باقیشو … میذارم که خودم بهتر بفهمم چی بودم چی شدم.
ظاهرا خیلی خودمو گنده میدونستم…
هر چند الانم گاهی این شرک و غرور یقه مو میگیره…
خدا خودش کمکم کنه دور شم ازش، بچسبم به خودش، به توحیدِ ناب.
خدایا شونصد میلیارد بار، حتی بالاتر شکرت برای ریز به ریزِ بهبودهام…
اون یه ذره ی کوچولوی بهبودِ داخلم تا بهبودهای بزرگتر…
مرسی که منو گذاشتی تو مسیرِ بهبود
مرسی دست های بسیار محترم، ارزشمند و دوست داشتنیتو آوردی سر راهم تا بهم آگاهی بدن…
گُلِ سر سبدشون استاد عباس منشِ نازنینم، مریم جانِ شایسته جانِ نازنین، سایت، دوستانِ نابِ توحیدیم تو سایت و …
من تو مسیر معلم های زیادی داشتم و دارم…
معلمِ اصلیم استاده و تمرکزی با اموزشهای ایشون کار میکنم انحصارا، بعد میبینم مامانم هم حرفی رو میزنه در تایید آموزشهای استاد اونم میشه معلمم، یه بچه ی نازنین چیزی رو میگه در راستای آموزش های استاد و تاکید روشون، اونم میشه معلمم، میام تو سایت کامنتِ بچه ها رو میخونم در راستا و تایید آموزش های استاد، هر کدومشون میشن معلمم…
هر لحظه دارم تو زندگیِ شخصیم، تاییدیه های آموزشهای استاد رو دریافت میکنم.
الهی شکرت.
– یه انتقادِ دیگه: سمانه چقدر حرف میزنی (ایموجی غش کردم از خنده)
البته به قولِ شما، من وقتی تو مدارِ آدم های مناسب باشم نطقم خیلی بیشتر و بیشتر و راحت تر باز میشه…
نمیدونم بده یا خوبه
اما راحتم باهاش.
مخصوصا اینجا که خونه مه…
البته دارم آگاهانه کنترل میذارم روی صحبت کردن هام، جایی که جاش نیست، فرکانسش سازگار نیست، سکوت بهترین رفتاره برای من، به جهتِ حفظِ انرژی ام و نشتیِ انرژیِ کمتر.
مخصوصا پیشِ غیر هم فرکانس، باید سکوت کنم.
حمید آقا، ممنونم که با کامنتِ خوبتون بهم انگیزه دادین که بنویسم.
بهترینها برای شما و مسیرِ رشد و بهبودتون.
در پناهِ رب العالمین باشین همیشه.
الهی شکرت برایِ همه ی روزی های حساب و غیرِ حسابت
سلا آقاحمید
لذت بردم از کامنت زیباتون
تا دیدم نوشتین عسلویه مثل کسی که داهل ی شهر هست یهو ی همشهری میبینه خوشحال و ذوق زده میشه همچین حسی نسبت بهتون داشتم من عسلویه نیستم ولی نزدیکم نیم ساعتی با شما فاصله دارم.
خوشحالم از بودنتون در این مسیر زیبا
راستش منم قبلا بیشتر و الان خیلی کمتر ولی هنوز دارم که یهو صدام میره بالا خیلی بهتر شدم ولی هنوز دارم این مورد.
بازم سپاسگزارم از کامت زیباتون در پناه الله یکتا شاد و سالم و ثروتنمد باشید.
برادر خوبم حمید حنیف سلام ،
چقدر نوشته های شما خوب و عالی است چقدر حال خوب کن أست ، ایمیل شما را برای خودم فعال کردم از همون اول کامنت های شما را می خوندم همیشه این سطح از اگاهی و دانش شما را تحسین می کنم در هر زمینه ای اطلاعات بالا دارید یا سریع میرید تحقیق می کنید . در این کامنت از حال و هوای عسلویه نوشتید شب داشتم فکر می کردم این حال خوب شما این ایمان شما ارزش بیشتری دارد ، من یک بار ماموریت یک روز رفتم عسلویه از حال و هوای اون شهر خبر دارم ، در اون شرایط و در کار حساس و بزرگی که شما دارید و یا این طبع شوخ و ارامشی که با هم فرکانسی های خودتون دارید بسیار ارزشمند و قابل ستایش أست اکثر ما ها شاید در اب و هوای عالی یاد زیر باد کولر یک شکر گذاری دست و پا شکسته داریم ، خیلی خیلی شما را تحسین می کنم . و مورد دیگر این که فکر کنم اکثر کسانی که در این سایت فعال هستند و روی خودشون لیرزی کار می کنند این درون گرایی را در جمع های غیر فرکانسی داریم که دوست نداریم در اون جمع باشیم و ساکت هستیم و نظری نمی دیم ، پس این نمی تونه شخصیت اصلی ما باشه ، من خودم کلا اروم هستم و کم حرف می زنم ( البته گاهی پر حرف میشم مثل این کامنت که طولانی شد) ولی در جمع های معمولی همون دو کلمه را هم نمی گم و سعی می کنم اون حرف ها را نشنوم .
در این فضای مجازی الهی من که هیچ کدام از دوستان را ندیدم ولی همه برای من عزیز و دوست داشتنی هستند کسانی که هر روز ایمیل انها را می خونم کمی بیشتر مثل شما ، سعیده عزیز ، سید علی عزیز ، اید الله عزیز ، وحید جان ، سودا جان ، مونای عزیز ، عادله جان ، الهه جان . هدیه جان و ….
ارزو می کنم در اغوش الهی غرق در ارامش و ثروت باشید حال دلتون هر روز بهتر و بهتر باشه
جانِ جهان دوش کجا بوده ای؟
نی غلطم، در دل ما بوده ای
آه که من دوش چه سان بوده ام
آه که تو دوش کِه را بوده ای…
سلام دوست عزیز…
چقدر حس خوبی از کامنت فوقالعاده شما دریافت کردم… و اشک ریختم با این الهاماتتون با چاشنی بی نظیر آیات و ابیات الهی… خدایا شکرت بابت این هدایت و این سایت بی نظیر بابت استاد عزیزم و شاگردان بی نظیری چون شما
سلام حمید جان
خدا قوت
لذت بردم از کامنت زیبات در مورد احساس گناهی که گفتی منم چند روزی بود این احساس را داشتم و هر چی فکر کردم چرا؟ به نتیجه ای نرسیدم و فکرم یه سری چیزا را میگفت که درست نبود و منطقی نبود که در مورد اونها احساس گناه کنم ولی بازم به من احساس گناه میداد
با خوندن کامنت شما به خودم اومدم که اینا حرفای شیطان و من از رحمت و مغفرت خداوند غافل شدم
ممنون از کامنت خوبت
با سلام خدمت دوست عزیز و هم فرکانسی ما حمید عزیز
خیلی لذت بردم از خوندن کامنت عالی و این درک های زیبا از حس لطف و بخشش پروردگار
واقعا لذت بخش بود این کامنت .
یکی از نکاتی که توی این چند مدت خیلی کمک کرد تا بتونم نجواهای شیطان رو تا حدی از خودم دور کنم توجه نکردن به نجواها بوده و اینکه اگر یکمی زیاد پا پیچ ذهنم میشده میومدم و با منطق اون رو از خودم دور میکردم واقعا در طول 34 سال زندگی من یکی از مسائلی که باعث شده بود ارتباطم با خداوند و دریافت نعمتهاش ضعیف باشه همین نجواها بود که خیلی جاها باعث ایجاد احساس گناه میشده و خدا را شاکرم که من رو به سمت پیامبر زمانم یعنی استاد عباس منش هدایت کنه و بتونم هر روز بیشتر با خودم در صلح باشم و از هر یک کلمه و هر جمله ای که حتی در فایلهای رایگان استاد بارها و بارها گوش کردم درسهای زیادی از زندگی یاد گرفتم
یاد گرفتم که چطور از لحظه ها و فرصتهایی که خداوند در اختیارم قرار داده لذت ببرم
از دیدن زیبایی ها چطور لذت ببرم
چطور دنیا رو زیبا ببینم
از دیدن برگ درختان از دیدن پرنده های زیبا از دیدن خودم توی آیینه و اینکه خداوند چقدر به من نعمت داده و من یک هزارمش رو هم شکر نکرده بودم
و خدا رو شاکرم که بزرگترین درس زندگی یعنی سپاسگذاری رو از آموزه های استاد یاد گرفتم و خدا رو هزار بار شاکرم که من و همه ی عزیزانی که توی این مسیر توحیدی هستن رو از خواب غفلت بیدار کرده و درست زندگی کردن رو هر روز بیشتر از دیروز داره بهمون آموزش میده .
خدایا سپاسگذارم
سلام و درود برشما
اول یادم.نره بگم فامیل من شادکام هست و شما و کامتهای در پاسخ به شما برای هم آرزوکردید شادکام باشید و خدارو شکر برای فامیلی خاص و قشنگم
دوم اینکه خداخیرت بده با این کامنت نورانی ات اقای امیری
منم به انتقاد بعضی ها ادم عصبی ای هستم اما در مجاورت با ادمهای غلط زندگیم
باور کنیم نمیشود در کنار ادمهای غلط زندگی کرد و بتوانید خودتان را کنترل کنید نا خود اگاه تمامی نقص ها رو میشود باید دوتا پا هم قرض کرد و از میانشان فرار کرد مگر چند بار زندگی میکنیم باید جایی باشم که حال دلم خوب است چرا زور بزنم برای خوب بودن و طبق میل یک سری ها بودن من باید باور کنم که هم مدار یک سری افراد هر چند آنها از نزدیکانم باشند نیستم
درقلبم برای آنها طلب خیر میکنم و از دور دوستشان دارم و رهایشان میکنم به خدا میسپارمشان و میروم با ادمهایی که حالم را خوب میکنند و دوستم دارند و هم مسیر من هستند
خدایا شکرت این بار سنگین و این حس سرزنش گری از دوش من توسط شما برادر عزیز برداشته شد
من در میان جمعی که هم مسیر من هستند از دید آنها زنی قدرتمند شاد و شادکام و مدیر توانمند و خوش اخلاق و دوست داشتنی ام
همینجا میمانم به عقب بر نمیگردم که ممکن است سنگ شوم
باید پیش به سوی حال خوب احساس خوب مدار درست و ادمهای درست و شادکام بودن قدم برداشت
نرود میخ آهنین در سنگ
خطاب به خودم
عزیزم تو هر جور باشی اونا ایراداشون رو میکیرند پس خودت باش شادکام باش و رستگار
دوست دارم بلند بخندم بلند حرف بزنم شاد باشم بچگی کنم پولامو خرج خوشگذرونیم کنم تجملات رو بیخیال بشم ساده زندگی کنم
این روش رو دوست دارم
خودخواهی یعنی بخام جوری باشم که بقیه دوست دارند
شادکام باشید و خوشنود
حق یاورتان
سلام و درود فراوان به شما خانم شادکام گرانقدر، الهی که همیشه همیشه حال دلتون عالی عالی باشه و همیشه شادکام حقیقی باشید مثل فامیلتون. الهی که خداوند دعای منو در حق همه دوستانم به اجابت برسونه. مشتاق دیدن شادکامی اعضای این خانواده ام هستم.
واقعاً درکتون میکنم، و مطمئنم اگه ازشون بپرسی فلانی شما دوست داری رفتار من چطوری باشه که انسان ایده آلی به نظر برسم در پاسخ قطعاً خواهند گفت : ( چه میدونم… اینجوری نباش…) و این بندگان ارزشمند خداوند خودشون هیچ تعریفی از یک انسان ایده آل ندارن. حاضر به تغییر خودشون نیستن ولی حاضرن به هر قیمتی ما رو تغییر بدن.
چقدر لذت بردم از قسمت کامنتتون (درقلبم برای آنها طلب خیر میکنم و از دور دوستشان دارم و رهایشان میکنم به خدا میسپارمشان و میروم با ادمهایی که حالم را خوب میکنند و دوستم دارند و هم مسیر من هستند) واقعاً حق با شماست و چقدر تحسینتون میکنم بخاطر جملات طلایی تون.
این آدم ها بندگان ارزشمند خداوند هستن، انسانهایی با روح خداوند، با شخصیتی قابل احترام، درسته یه وقتایی با ما نامهربانی میکنن، ولی درسهایی که بهمون میدن کم از درسهای استاد عباس منش نیست. این بندگان خدا هم توی مسیر تکاملشون هستن، بخشی از تکاملشون هم با ما هم مدار هستن، اینها کارگاه عملی درسهای استاد هستن، که با رفتار و گفتار شون ما رو به مرز توانایی هامون میرسونن، و هل میدن بالاتر. هر بار در برخورد با این عزیزان ما به مرز «از کوره در رفتن» میرسیم و هر بار صبر و استقامت و تلاش و ایمان ما بیشتر و بیشتر میشه. ما از تغییر دادن دیگران ناتوانیم ولی در تغییر و آرامش و کنترل خودمون بسیار توانا.
منی که اینا رو میگم هنوز یه وقتایی از کوره در میرم و یه وقتایی غیر قابل کنترل میشم، از شدت عصبانیت داد و فریاد میکنم، ولی این درحالیه تا چند دقیقه قبلش تمام تلاشمو کردم بهترین خودمو ارائه بدم. هر بار چند دقیقه و چند ثانیه بیشتر.
از طرفی این بندگان خداوند و طرز برخورد و رفتارشون بهترین شاخص هستن برای اثبات تغییر کردن ما. گاهی اوقات به زبان خودشون میگن ، فلانی تو دیگه اون آدم سابق نیستی ، خیلی تغییر کردی، طرز برخوردت، شکل حرف زدنت عوض شده. چرا اینجوری شدی…
آره حق با اونهاست ، مدار ما عوض شده و از اونها دور تر شدیم.
اینها در مورد اعضای خانواده و همکاره که هر روز میبینیشون. یه سری از دوستان که بلافاصله عوض میشن به سرعتی که خودمون هم تعجب میکنیم.
(من در میان جمعی که هم مسیر من هستند از دید آنها زنی قدرتمند شاد و شادکام و مدیر توانمند و خوش اخلاق و دوست داشتنی ام) این قسمت کامنتتون هم بسیار تحسین برانگیز بود برام، از یک احساس خود ارزشی و عزت نفس بالا میاد، و صد البته نتایج طلایی که کسب کردین. بسیار تحسین تون میکنم.
از شما بینهایت سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط در کنار توحیدی ترین انسانها.
بنام خالق یکتا
سلام و عرض ادب خدمت حمید عزیز و دوست داشتنی
سلام ما رو به سواحل جنوب برسونید.
اتفاقا خدمت سربازی من بوشهر بودم و دوتا تابستان اونجا بودم .
بسیار بچه های مهمان نواز و درستی داره واقعا کلی خاطرات خوب دارم .
کامنت تو حمید جان خوندم و بازم ازتون ممنونم که نوشتی …
پسر نمیدونم ماشاءالله همه اطلاعات رو کجای مغزت جا میدی … ایول
نفسات و حرفات و کلماتت همه و همه بوی عشق به خدا میدن…
پیگیر کامنتات هستم و به شخصه خیلی دوست تون دارم …
همه ی بچه های سایت دوستون دارن و اینرو یک نعمت از سمت خدای مهربون بدون…
حمید عزیز و گرامی
حقیقت وقتی رو ی خودت کار میکنی کم حرف میشی
و یه جای که هم مدارتو پیدا
میکنی …قطعا پر حرفی شروع میشه از نوع خوبش البته…
هر جا هستی مواظب خودتون باشید .
به افراد خوبی مثل شما تو جامعه نیازمندیم.
موقع اذان مغرب نوشتم برات حمیدجان
دعا گوی شماو دوستان هستم.
روز گارت شاد شاد
قلب نارنینت از غصه دور باد
در پناه الله مهربان باشی .
مهندس جان
سلام آقای امیری!
جالب است که همین سوال که شما از استاد پرسیدین برای من هم همینطور صدق میکنه تضاد برخورد رفتاری از دو گروه٬ یک گروه از دوستای نزدیکت که این رفتار و برخورد را دوست دارند ولی از یک گروه دورتر که بازخورد رفتارشان رفتار میکنیم ما میشیم خودخواه و یا هرچی؟ متن شما را که خواندم مشابه کیس خودم هست و خواستم بگم شما تنها نیستین و دیگه این هم برای من سوال برانگیز بود که چطو میشه؟
ممنون دوست عزیز و همیشه خوب و خوش بمانین.
سلام نازنین دوست ارجمندم
سلام وصد سلام به اون روح بزرگ ونویسنده ات ومن خواننده گرانمایه توام همیشه همیشه مکتوبات رو میخوانم به پهنای صورت 40 ساله ام اشک میریزم وکیف میکنم که زلال شده ام تشکر ممنون …
ووشت خوبم من خیلی نزدیکم گاهی از سرویس پیاده میشم میگم این قد بلنده حتما حمید بزرگوار است ولی نه ….
در هر صورت کامنت هایت بوی باور های زیبا دارد ومجنون هستم که رو باورهایت کار میکنی واز جنگل وان جاده آسفالت زیبا برامون مینو یسی.
تشکر وسپاسگذارم…
سپاسگذارم
سلام و درود به شما جناب خسروی عزیز. الهی که در پناه رب العالمین همواره شادکام و سلامت باشید. چقدر خوشحال شدم از دریافت کامنت تون.
جناب خسروی ما با افراد هم مدار خودمون هم مسیر و همراستا میشیم و اونها رو ملاقات خواهیم کرد. نمیدونم شما کجا تشریف دارید ولی براتون از خداوند بهترین ها رو درخواست میکنم.
من (Fire Dep.2nd Ref. Ph2-3) کار میکنم.
از این همه لطف و محبت و بزرگواری شما بینهایت سپاسگزارم.
در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.
سلام دوست خوبم
از صبح که کامنت زیبا وپر از عاطفه انسانی ومهربانانه ات رو خودندم خیلی احساسات عالی وبسیار خوبی داشتم وبسیار سپاسگذارم حمید جان براستی در مدار شما بودن برام خیلی قابل احترام وحسین بر انگیز است اول شما رو بعد خودم رو تحسین میکنم .
سپاسگذارم
سپاسگذارم
خوشحالم در این خانواده سبز در میان شما دوستان ارجمندم هستم وهر لحظه بیشتر یاد میاورم که کجایم وبه کجایم ….
شاد وسلامت باشید .
از اینکه هستین ومکتوب میکنین وباورهای خود را میسازید وراه رفته خود را برای ما هم مکتوب میکنید صمیمانه سپاسگذارم .
هر روز بیشتر میآموزیم بیاد میآورم وخوشحال میشوم .واین مسیر بوی رفاقت دوستی وزیبای میدهد خوشحالم با شما هستم در کنار شما هستم وهم قطاری. خدایا شکرت
سپاسگذارم .
سلام و درود پروردگار یکتا بر حمید حنیف عزیز پسر مثل همیشه گل کاشتی دمت گرم هر وقت کامنتهاتو می بینم ذوق میکنم و به خودم میگم ایول بازم حمید کامنت گذاشته تحسینت میکنم که اینقدر قانون رو عالی درک کردی
تحسینت میکنم که همیشه از آیات و اشعاری استفاده میکنی که مرتبت با موضوع فایل هستش و افتخار میکنم که دوستانی همچو حمید امیری عزیز رو دارم به نکات بسیار زیبا و کلیدی اشاره کردی چقدر دعای اول کامنتت به دلم نشست
اونجایی که گفتی تحسین ها لذت بخشن ولی انتقادهاست که منو میسازه وبزرگ میکنهو این یک واقعیته خیلی وقتا تحسین کردن باعث میشه انسان غرور بگیره خود من وقتی کسی ازم انتقاد میکنه سریعا تمام تلاشم رو میکنم که اون ضعفم رو حل کنم ،
و اما در مورد برون گرایی و درون گرایی گفتین که من همیشه فکر میکردم درون گرا هستم و همیشه توی جمع سکوت میکنم مخصوصا تو جمع هایی که تو این مسیر نیستن ولی وقتی با کسی که هم مدارم هست کلی لذت میبریم چند باری شنیدم که بهم گفتن تو خودتی فکر میکردم به خاطر درون گرا بودنمه که خدا رو شکر فهمیدم که این طبیعیه که با کسایی که تو مسیر من نیستن گرم نگیرم
آقا حمید عزیز خیلی خیلی از کامنتهات درس گرفتم انشالله هر روز با قدرت بیشتری حرکت کنی و آرزوی رشد روز افزون رو برات دارم
از استاد عزیزم سپاسگزارم به خاطر مجموعه فایل های الگوهای تکراری که دریایی از آگاهی های ناب رو در اختیارمون قرار میده خدا خیرتون بده
سلام و درود به شما سعید جان از شما بسیار ممنون و سپاسگزارم بخاطر این کامنت ارزشمند تون.
خدا رو شکر که در کنار افراد هم مدار که قرار میگیرد بهتر میتونید خودتون رو بشناسید، آره واقعا نقش بازی کردن توی جمعی که هم مدار نیستن خیلی سخته.
الهی که همیشه همیشه شاد و سلامت و موفق باشید در پناه رب العالمین. خیلی متشکرم از شما سعید جان.
سلام خدمت برادر بزرگوار
واقعا کامنت های شما سطحش خیلی بالاست به خصوص جایی که از قرآن واشعار مثال براش ذکر می کنید بسیار عالی تر میشه .
این سوال هم توی ذهن من بود گاهی بازخورد افراد نسبت به ما به دودسته آدم ها تقسیم میشه آدم هایی که فرکانس شون با ما مثل زمین تا آسمون و افرادی که به ما تاحدودی شبیه هستند اولی ها شاید بگن بی احساسی وعاطفه نداری ولی گروه دوم شما را مهربان ودلسوز یاد می کنند حالا کی راست میگه کی دروغ نمی دونم؟؟؟
ولی نتایج زندگی من نشون میده با اکثریت آدم ها رابطه خوب وگاهی میشه گفت عالی دارم مگر در مورد تعداد اقلیتی (گروه اول )استثنا …..
درهر صورت خیلی ممنون از کامنت های زیبای شما من کامنت های شما رو گاهی دنبال می کنم چون بسیار قلم زیبا وشیوایی دارید
درپناه خدا شاد وسربلند باشید
سلام حمید جان
چقدر داداش عاشقت شدم چه قدر مطالبی که نوشتی دلنشین بود
چقدر چراغ تو ذهنم روشن کرد.
من بعضی اوقات توی تمرینات ستاره قطبی میخواستم که مثلاً امروز به مدارهای بالاتری برسم وهدایت بشم ونتیجه برعکس میشد و میرفتم تو احساس بی ارزشی و هر چقدر زور میزدم وفایل گوش میدادم انگار زورم به شیطان نمیرسید واحساس گناه منو رها نمیکرد
من امروز هدایت شدم به این کامنت زیبای شما وبی اختیار اشکم سرازیر شد جواب سوالم رو گرفتم
ممنونم حمید عزیز امیدوارم همیشه روبه جلو پیش بری وسعادتمند باشی
سلام و درود فراوان به شما هادی جان. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود ارزشمند و گرانبهای دوستان نازنینی چون شما. بینهایت سپاسگزارم از لطف شما.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر که خداوند بر سر حمیدش منت گذاشته و از لابلای پرحرفی ها و شیطنتهای من ، پاسخ درخواست و سوال شما رو داده.
از شما سپاسگزارم هادی جان ، مشتاق خوندن و دیدن نتایج عالی و ارزشمند شما هستم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام حمید اقا
احسنت به قلمتون به قلبتون به فکرتون به یکتا پرستیتون
تحسین میکنم شما رو که اینچنین قران رو میفهمین.
هر موقع احساس میکنم یکم از توحید دور شدم یا یک خلای احساس میکنم میام زیر فایلا رو که نگاه میکنم میبینم به به حمید اقا کامنت گذاشتن.
میگم ببین دقیقا همون ایه ای که میخاستی ببین همون چیزی که محتاجش بودی این دست نازنین خدا برات نوشته.
خیلی وقته میخام از بچه های سایت از اونایی که توحیدی تر هستن یه سوال بپرسم.
امشب گفتم بزار از شما بپرسم.
حمید اقا شما بارها ما بین حرفاتون از نماز خوندن گفتین.
من خودم 25 سال نماز میخوندم ولی اون نماز شاید 10 درصد روی من تاثیر داشت.
نمیدونم چرا اون نماز رو نمیتونم با دل و جان بخونم.اخرم گفتم اخه چه نماز خوندنیه که فکرم هزار جا میره.
از طرفی تو قران نوشته 3 مرتبه در روز باید نماز بخونیم.هنوز که هنوزه نتونستم نماز درست خودم رو پیدا کنم.فقط یک چیزی رو میدونم وقتی تو طبیعت هستم هر جا هر جا که میگم یعنی کوه دشت بیابون صحرا جنگل دریا هر جا که باشم احساس خوبی دارم و دلم میخاد همش با خدا حرف بزنم.
از طرفی نمیتونم هر روز برم اینجور جاها.اصلا نمیدونم چه جوری باید نمازمو به جا بیارم که درست باشه و به دلم بشینه.
با توجه به تجربه زیاد شما در این زمینه و مطالعه قران خوش حال میشم اگه بتوتید کمکم کنید.
همواره منتظر کامنتهای توحیدی شما هستیم.
در پناه الله یکتا باشید.