پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

426 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2434 روز

    بنام خدایی که خیلی کافیست

    سلام

    خوشحالم برای دوباره نوشتن خوشحالم برای دوباره استمرار در نوشتن خوشحالم برای دوباره در مدار نوشتن قرار گرفتنم که هر چی از فرکانس نابش بگیم کم گفتیم

    درمورد سوال این قسمت

    جنس بازخوردهایی که دریافت می‌کنم طبق چیزی که استاد گفتن بیشترین بازخوردهایی که میگیریم چیه خب خیلی ربط داره به حضورم در این مسیر به کار کردنم البته تا جایی که تا این لحظه کار کردم روی خودم، چون قبل از اون به

    ساکت بودن و خجالتی بودن معروف بودم= کمبود عزت نفس ، هر جا بودم و میرفتم اولین حرفی که بقیه بهم میگفتن که اخی چقدر ساکته و‌واقعا اصلا حضورم احساس نمی‌شد اینقدر که حضوری نبود اینقدر که اعتماد به نفس پایینی داشتم مثلا اولین باری که دانشگاه قبول شدم اینقدر حضورم احساس نمیشد که نه ارتباطی با کسی داشتم و حتی هم کلاسی هام هم به زور منو میشناختن و‌همیشه آخر کلاس می نشستم ولی الان دیگه نه بعد هدایتم به لطف الله مهربان به این مسیر و آگاهی هایی که از طریق استاد جان دریافت کردم مخصوصا بعد دوره عزت نفس به طرز جادویی حتی اگر تو‌جمعی باشم که ممکنه کنار از دیگران صحبت کنم ولی بازخوردهایی که دریافت می‌کنم خیلی خوبه که چه انرژی خوبی داری و‌اینا همش لطف خداست که قبلا اصلا نبود

    خدایا شکرت

    یاد یکی از فایل های ناب دیگه استاد در خصوص مهم ترین سرمایه شما چیه افتادم که سعی کردم همیشه روی سرمایه های مهمن مثل تعهد ‌‌درست کاری و صداقت و‌ویژگی های خوبی که میتونه کلی باعث رشد ‌‌و‌بزرگ‌تر شدن ظرفم بشه کار کنم و‌نتیجه شد اعتماد بعضی مجموعه های بزرگی که یا وجود آدمای باتجربه تر از من ولی خیلی راحت با اینکه من خیلی کم حتی بهشون سر میزنم باشه

    مخصوصا بعد هدایتم به این مسیر سعی کردم وارد هر مجموعه ای بشم اثر انگشت و‌تاثیر خوب و‌ مفیدی از خودم بجا بزارم و‌این خیلی تاثیر داشته تو‌‌ جنس بازخوردهایی که از دیگران دریافت می‌کنم

    خدا رو شکر می‌کنم بی نهایت بابت همه چیز برای خالق آفریدن ما تا هر طور که خودمون میخوایم زندگی مون رو خلق کنیم و هر جایی که احساس کردیم میخوایم تغییر کنیم هر چقدر هم گذشته باشه از زندگی مون به محض انتخاب و‌ تصمیم میتونیم تغییر کنیم در هر راستایی که خودمون میخوایم،

    کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  2. -
    بهار بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1669 روز

    به نام خداوندم ، رزاق من که بی حساب میدهد و آن هم از جایی که فکرش را نمیکنی.

    استاد جانم سلام

    استاد این فایل های شما حکم حل مسیله را دارد. یعنی تمرکز بر نقاط نادلخواه می‌کنی تا گره های ذهنی است را پیدا کنی و قدم بعدی که به نظرم مهمتر و مکمل فرکانس قدم قبلی است، پیدا کردن راه حل و بهبود است. قدم برداشتن در راستای بهبود.

    اول فرکانس تو روی توجه به نشتی ها، خرابی هاست و باید بعد به راه حل، به بهبود به راه چاره فکر کنی تا فرکانس اول و آخرت بشود فرکانس قدرتمند، حل مسیله و سازندگی.

    استاد بازخورد زیادی که در ذهنم دارم که بازخوردی است که باید روش کار کنم، این است:

    تو خیلی مغروری

    وای استاد، چقدر دردناک، من در این فرکانس نمیمانم ، همین الان که نوشتم ذهنم داره دنبال راه حل میگرده، چه کنم که مغرور نباشم؟؟؟

    باید بیشتر سکوت کنم، کمتر خودم و بخش های توخالی وجودم را ابراز کنم و بیشتر بها بدهم به بقیه.

    سکوت کنم و اعتبار کارهایم را به خدا بدهم.

    اگر خدا برایم کاری کرده چه لزومی دارد که پز بدهم و ابراز وجود کنم؟

    تازه اگر ازم بپرسند و جواب بدهم که فلان نتیجه ام از خدا بوده متواضع تر هم خواهم بود.

    استاد دیشب در عالم خواب دیدم که هی دارم به بقیه میگویم:

    «من بهاره بختیاری، فلان سیستم زبان را در استانبول پیاده کردم، فلان موفقیت، بهمان موفقیت را کسب کردم.»

    و بعد همان در خواب به خودم آمدم که چشمم روشن که اعتبار این ها را خودت دادی.

    اگر قوانین ثابت الهی نبود، اگر قانون باور و فرکانس نبود که کاری نمیتوانستی انجام دهی.

    و الان حالم بهتر است. من در سکوت خواهم ماند، و اگر کسی ازم بپرسد آگاهانه اعتبار کارهایم را به تنها رب العالمینم میدهم و با احساس سپاسگزاری به سکوت بر میگردم.

    ببین استاد پر از خیر و برکتم، یک مسیله ی دیگرم حل شد.

    قلبم باز شد و لبخند میزنم.

    از فرکانس درد به فرکانس یافتن راه حل و شادی رسیدم.

    دوستت دارم بهترین استاد دنیا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  3. -
    خدیجه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1953 روز

    بنام خدایی که به زیبایی و آسانی هدایتم می کند

    سلام و صد درود به بهترین استادان دنیا و سلام به دوستان بینظیر سایت عباسمنش

    استاد خیلی برام جالب بود که شما اینبار سوالتون در مورد بازخورد دیگرانه، و این به من داره اینو یاد میده که فکر نکن چون داری توحید رو یاد میگیری باید دیگرانی تو زندگیت نباشن، آره انسان یه موجود اجتماعیه و نیازمنده که از آدمها بازخورد بگیره و این بازخوردهاست که به من باید بفهمونه چکاره ام، وقتی من خدا رو بعنوان یک انرژی باور کنم و قبول داشته باشم که هر انسانی تکه ای از خداست و آدمها چیزی رو به من نشون میدن که من در درون خودم دارم میفهمم که بازخوردها دقیقا همون نقطه هایی هستن که من باید بفهمم تو چه جاهایی ضعف دارم و اشکال کارم کجاست.

    یکی از بازخوردهایی که چند وقت پیش باعث شد من به شدت بهم بریزم و از دست اون آدمهاییکه این حرفو بهم زدن خیلی خیلی ناراحت شدم این بود که فهمیدم من اصلا تمرکزم روی خودم نیست یا به عبارتی من سرم تو زندگی بقیه س و به عبارت خودمونی تر میشه فضول بقیه بودن. و این در حالیه که من به قول سید علی عزیز فکر میکردم من چقدر فهمیدم و چقدر از بقیه سرترم که بازم ریشه همون غرور کاذبه. یعنی این بازخورد تقریبا سخت بهم دوتا درس داد یکی اینکه فضول بقیه نباشم و سرم به کار خودم باشه. طوریکه الان هر وقت میخواد ذهنم توجهمو جلب کنه به یه چیزی از دیگران ازخودم این سوال رو میپرسم که این موضوع به من ربط داره؟ همون موقع میگم نه، پس سرت به کار خودت باشه و این جواب باعث میشه ذهنم دست و پاشو تا حد زیادی جمع کنه و سرجاش بشینه.

    و درس دوم این بود که فهمیدم من چقدر غرور بیخودی دارم که مثلا فکر می کنم فلانی داره اشتباه فکر می کنه یا اشتباه عمل می کنه و من درست، و واقعا این تله غرور بارها و بارها پام توش گیر کرده اما بازم نفهمیدم و این فایل و فایل گربه چکمه پوش باعث شد من به این غرور بیخودی خودم پی ببرم. انگار رب العالمین این چند وقته همه جوره داره بهم میفهمونه طبل توخالی نباش و این سری فایلهای اخیر و اگاهیهای جلسه اول قدم اول باعث رسیدن به این خوداگاهی برام شده. انشاالله خدا کمکم کنه این ضعف شخصیتی رو بهبود بدم.

    ممنونم استادعزیزم بابت این آگاهیهای نابی که هیچ جای دنیا لنگه ش پیدا نمیشه و تو این سایت فراوانیه اگاهیه و هر کس به تناسب ظرف وجودش میتونه از این خوان گسترده نعمتهای الهی برداشت کنه. انشاالله که منم هر روز بتونم درک بیشتری از این اگاهیها و این گنجینه داشته باشم

    خداوندا من به شدت به تو و هدایتهات فقیر و محتاجم

    مَوْلاَیَ یَا مَوْلاَیَ أَنْتَ الْغَنِیُّ وَ أَنَا الْفَقِیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْفَقِیرَ إِلاَّ الْغَنِیُ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  4. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1061 روز

    به نام یگانه هستی به نام قدرت مطلق به نام رب مالک و صاحب اختیارم

    سلام و تشکر استاد ،باز هم تفکر باز هم خودشناسی باز هم تلاش برای بهبود ، هر روز یک قدم ولو کوچک رو به جلو رو به پیشرفت.

    یک سوال چالش برانگیز ، چه بازخوردهایی می‌گیری؟

    به غیر از تعریف و تمجیدها که خوب هستند و احساس اعتماد و عزت نفس به آدم میدن اون چیزی که شما خواستید بازخوردهای منفی برای درک بهتر اطرافمون و درون اون از بازخوردهای اطرافمون هستیم چون بیرون آینه درون ماست پس بازخوردهای آدم‌ها نشون میدهد توی ما چی می‌گذرد.

    خیلی‌ها برای من نقش معلم و راهنما رو بازی می‌کنند مرتب می‌خواهند بهم مشاوره بدهند،حتی دکتری که برای معاینه پیشش میروم یا تعمیرکار اتومبیل .

    چرا اینجوریه چون من ذهنم آشفته است چون من خودم نمی‌دونم باید چیکار کنم عوض اینکه به خدا وصل بشم از اون بخوام به ظاهر میگم البته اما توی ذهنم خودم دارم دنبال راهکار می‌گردم به ظاهر میگم وصلم به خدا به آگاهی‌های درونم به الهاماتم اما در واقع توی ذهنم دارم دنبال حل مسئله‌ام می‌گردم .

    دست خدا رو بستم با عقل ناقص خودم دنبال شاهراه می‌گردم.

    قبلاً هم تجربه کردم موقعی که از خودم توی ذهنم انتقاد می‌کردم بازخوردهایی که می‌گرفتم انتقاد ازم بود !حواس پرتی! بی دقتی! حواست کجاست؟ مگه ندیدی!

    خدا را شکر اون‌ها تقریباً محو شدن اما اون چیزی که الان زیاد بازخورد می‌گیرم نقش مشاور دلسوز برای زندگیم است، شاید من خودم را انسان ضعیفی می‌دونم که نمی‌تواند مسیرشو تشخیص بده و انسان‌هایی را جذب می‌کنم که دلسوزانه بهم مشاوره می‌دهند.

    خدایا الان فهمیدم گیر کارم کجاست عاجزانه ازت می‌خوام این دعا رو در حقم مستجاب کن که فقط به خودت توکل کنم واقعی توکل واقعی ،و من یتوکل علی الله فهو حسبه

    و علی الله فلیتوکل المتوکلون

    و علی الله فلیتوکل المومنون

    من باید خودم ایمانم را و توکلم را درست کنم

    خدارا باور کنم که تنها اوست هادی{مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی وَمَنْ یُضْلِلْ فَأُولَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  5. -
    حسین عبادی گفته:
    مدت عضویت: 1834 روز

    بنام خداونده بخشنده ومهربانم

    بنام خدایی که من رو خالق زندگیم کرده الهی شکرت رب من

    اینقدر این سوال‌ها برای من سخت جواب دادنش که به هر کدومش یه نگاهی میکنم میگم من که هیچکدومشون ندارم

    ولی وقتی بهش فکر میکنم مبینمممممم وااااااا خیلی مشکل دارم تویه خیلی چیزاهاااا ترمزهای مخفی که باید پیداشون کنم و کنکاش کنم که بتونم اصلاح کنم و پامو از روی ترمزهای بردارم

    من از موقعی که تصمیم گرفتم تو سایت ثابت قدم باشم بینهایت همه تحسینم میکنن و میگن حسین چقدر تعقیر کردی میگم لطف خدا بود و چون تویه مدار نیستن بهشون نمیگم که برید تو یه سایت عباسمنش چون به چند نفری گفتم ولی اهمیتی ندادن گفتم پس حسین

    برو وو کار به کار کسی نداشت باش.

    الگوهای تکرار شوندو دارم پیدا میکنم

    من یه زمانی تویه اینستاااا خیلی فعال بودم خیلللللی و همه به دلیل کارایی که میکردم تحسینم میکردن ووووو من لذت می‌بردم و کیف میکردیم راه به راه تو اینستا بودیم و هر جا میرفتم میگفتنننن

    وووووو چقدر سرت توگوشیه خستمون کردی

    و این رو به لطف اموزهای استاد و لطف رب نازنین الان حدود یکسال ونیم که ندار اینستاروووو

    از روزی که تمرین جلسه سه کشفقوانین رو شروع کردم بینهایت توجه میکنم به الگوهای تکرار شونده و باورهاااا و ممنون برای این همه اتفاقات عالی که تویه زندگیم داره رخ میده بینهایت این دوره عالیه که من تک تک حرفای استاد و استاد شایسته رو مینویسم

    و برای پاسخ دادن دفتر و باز میکنم و از نوع میخونم و سوال رو جواب میدم

    و این سوالهااااا کنفیکونی در ذهنم ایجاد کرده ممنونم ازت استادددد الهی شکررررررر خدایا صد هزار بار شکرت.

    تویه فراموشی الگوی تکرار شونده زیادی دارم ولی .خیلی بارها پیش میاد که میرم بیرون و میام خونه میگممم اااااااه اینو یادم رفت و این باعث میشه که فردا روز دوباره همون کار روز قبل رو دوباره تکرار کنم

    از موقعی که یاد گرفتم قانون رو هیچ وقت به هیچکس قولی نمیدم که بخوام بد قول بشم به لطف خدا

    استاد یه چیزرو صادقانه بگم از روزی که دائم میام تو سایت و تمرکزی روی دورهام کار میکنم و کانت میخونم

    عشق شمارو دارم احساس میکنم دارم حرفاتون درک میکنم دارم آگاه تر عمل میکنم الهی صد هزار بار شکر برای وجود شما و بانو شایسته و بچه های سایت

    خدایا سپاس گزارم ازت که هر چیزززززی دارم از تو و هر چیززززی که هستم از افکار و باورهای خودمه….

    در پناه جان جانان رب العالمین شاد سلامت و ثروتمند باشید

    با عشق حسین عبادی بنده خوب خدااااااا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  6. -
    سلما مصدق گفته:
    مدت عضویت: 2766 روز

    به نام خدای هدایتگر

    استاد جان سلام

    من خیلی فکر کردم مورد خاصی به نظرم نرسید که زیاد تکرار شده باشه فقط چند مورد یادم اومد:

    مادر چندین بار تابحال به 1. نحوه لباس پوشیدنم و 2. به نماز نخوندنم به شکل رایج و 3. عصبانی بودنم انتقاد کرده.

    منم طبق آموزه های فایل حجاب در قرآن برای اینکه عرف رو رعایت کنم تا مورد آزار و اذیت و انتقاد قرار نگیرم، سعی کردم تا حد امکان لباس پوشیدنم عرف باشه که تا حد امکان مادرم رو راضی نگه دارم که ازم انتقاد نکنه. همچنین وقتی نماز نمیخونم خیلی ناراحت میشه و اصرار داره که به شیوه خودش نماز بخونم. هر چقدر هم براش معنی نماز رو توضیح میدم اون لحظه قبول میکنه ولی باز یادش میره و دوباره حرف خودش رو میزنه. بعضی وقتا از این کار عصبی میشدم و مادرم رو توجیه میکردم که این سبک لباس پوشیدن یا نماز خوندن منه و به خودم مربوطه و ازش میخواستم کاری بهش نداشته باشه. ولی وقتی درست فکر میکنم میبینم اتفاقا منطقیه. الان بجای اینکه عصبی بشم سعی میکنم تا حد امکان دل بدم به دلش یه جوری خیالشو راحت کنم چون فهمیدم ارزش آرامش خودم بیشتر از این حرفاست.

    البته فکر میکنم ای یک باوره من خودمم روش حساس شدم و باور کردم که: مادرم به نماز نخوندن و پوشش من گیر میده. هی با خودم تکرارش کردم. بخاطر همین دوباره تکرار شده.

    الگوهای تکرار شونده یعنی موقعیت هایی که باعث ایجاد واکنش احساسی شدید در ما میشه. و این یعنی ما داریم خیلی بهش توجهههه میکنیم و وقتی به یه چیزی خیلی توجهههه کنیم گسترش پیدا میکنه. این یک قانونه.

    راستش من تا زمانی که فایلهای الگوهای تکرار شونده رو ننوشتم، دقیقا متوجه منظور شما نشده بودم استاد جان. نوشتن خیلی بهم کمک کرد که درک کنم.

    دوست عزیز هم فرکانسیم هم به من این انتقاد رو داشت زمان‌هایی که برخلاف قوانینی که اینجا آموختم عمل کردم بهم میگفت سلما از تو بعیده همچین حرفی یا همچین رفتاری و قوانین رو برام مرور میکرد که بابت وجود ایشون از خدا سپاسگزارم که بهم کمک کرد تا به خودم بیام و درست تر عمل کنم. یادمه در مورد مرتب نبودن اطلاعات داخل موبایلمم‌ بهم انتقاد میکرد که واقعا بجا بود و ازش ممنونم و سعی کردم مرتب تر باشم و این خیلی بهم کمک کرد.

    اما در کل من فکر میکنم خودم بهتر از هر کسی میتونم از خودم انتقاد کنم و ایرادهای وجودی خودم رو بشناسم. چون بعضی از ایرادهایی که دیگران میگیرن ممکنه درست نباشه. البته بازخوردهای دیگران میتونه یه نشونه باشه که ما در اون مورد فکر کنیم و اگر بنظرمون درست اومد خودمون رو اصلاح کنیم و اگر بنظرمون درست نیومد باید به این فکر کنیم که چه باوری باعث شده همچین بازخوردی بهمون بدن؟ شاید خودمون به سبک شخصی خودمون پایبند نیستیم و در موردش قاطع نیستیم یا مثلا به بازخوردهای دیگران خیلی حساسیم یا اینکه برامون حرف دیگران مهمه و خیلی بهش فکر میکنیم.

    در هر صورت فکر میکنم خودمون میتونیم تشخیص بدیم که بازخوردهای دیگران درسته یا نه. خدایا شکرت. از استاد عزیزم هم سپاسگزاری میکنم که ما رو به فکر کردن وامیدارید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      سجاد محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 876 روز

      سلام سلمای عزیزم..وقتت بخیر معلم یادآور نکات مهم در کلاس کامنت..

      اونقدر کامنت های عالی و خفن می نویسی و آگاهمون میکنی با قوانین که نه تنها من،مطمئنا خیلی از هم خانواده های داداش و آبجی های عزیز هم ازت کامنتهات لذت میبرن و درس میگیرن.‌.شمارو تو سایت فالو دارم که هروقت کامنت گذاشتی بهم ابلاغ بشه و بیام بخونم و بیاموزم در کنار آموزه های استادجان و مریم عزیز..

      خیلی عالی بودش که گفتی به خواسته ی مادرت دل بدی و حساسیت نشون ندی که باعث تکرار این برخورد باهات باشه و دیگه نیازی به توضیح و واکنش نباشه..

      این مسئله روی خیلی از اتفاقات زندگیمون اگه بهش حساسیت نشون ندیم،کمرنگ و کمرنگتر میشه تا وقتیکه بتونم با قول خودت ارزش خودمون رو با احساس خوب نگه داریم نه حساسیت ..

      حس خوب و حساسیت به نظرم دو عامل تضادگونه هستند که حساسیت باعث بوجود اومدن ناراحتی و حال بد میشه..و این امر باعث میشه به خودم آسیب بزنم و این رفتار یعنی باخودم در صلح نباشم..چقدر خوبه این قانون خداوند که فهمیدنش یه برکت هست و عمل کردن بهش نزول برکات الهی…خدایا شکرت که قدم به قدم میخوای دستم رو بگیری و تا ب تا کنی و من رو تو مسیر خودت به خونه ببری و من مهمان سر سفره ی پرکتت کنی…خدایا شکرت که لطافت وجودت ،بهم نوازش میده تا من رو با خنده و حال خوب ،قدم زنان باتو بیام و مهم تر اینکه تو بگی چشمهای قشنگت رو ببند و هرجا گفتم قدم بگذار ،و آهسته و زیبا با من بیا تا بگویمت اسرار جهان را که چون بشنوی و بیندیشی و بعمل در آوری، همه را ازآن خود کرده ای و همه چیز منم(الله رب السموات و الارض)..خدایا شکرت بخاطر دلنوشته ی زیبای به دل نشسته خودم..و سپاسگذار حضور و یاری دستان مهربان تو هستم ای فرمانروای جهانیان و تنها قدرت جهان هستی..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمدصادق امام بخش زاده گفته:
      مدت عضویت: 1533 روز

      سلام سلما‌ جان،‌امیدوارم حالت عالی باشه، این مورد برخورد نماز خوندن برای من هم اتفاق افتاده و در‌مورد من دلیل اش این بود که خیلی بهش توجه میکردم، چطوری؟ با جنگیدن باهاش، اینکه پیش خودم فکر میکردم که اینها دارن اشتباه میکنن یا چقدر به من گیر میدن یا تو ذهنم بحث راه مینداختم در‌مورد این موضوع یا وقتی همچین موردی رو‌میگفت بهشون جواب میدادم که نه اینی که من میگم درسته اما تا زمانی که به هر شکلی توجه میکردم تکرار میشد و یاد گرفتم و‌ امیدوارم ادامه بدم که اولا باهاش نجنگم به هیچ شکلی و فایل قانون تغییر ناخواسته خیلی بهم کمک کرد به درک این موضوع و دوم هر روز روی نکات مثبت تمرکز داشته باشم یعنی هم با ناخواسته ها نجنگم و‌هم‌اگاهانه تمرکزم رو به نکات مثبت بگذارم، سفر به دور آمریکا فایل آمیش ها خیلی کمک میکنه که یادبگیریم مثل‌مردم امریکا به عقاید مختلف احترام بگذاریم و من یاد گرفتم که به عقایدشون احترام بگذارم اما به خودم بگم بندگان خدا قانون رو‌نمیدونن من که میدونم باید درست عمل کنم هرچند که نیت این افراد خیره و‌ میخوان کمک کنن و قصد بدی ندارن، و سوم اینکه هر روز‌ روی ‌نکات مثبتشون متمرکز باشم و لیست ده نکته مثبت و خوبی هر کدومشون رو هر روز بنویسم و‌ ضمن این کار نکات مثبت خودمم بنویسم هر روز و نامه ای عاشقانه هر روز برای خودم بنویسم و قربون صدقه خودم برم که جمع این کارها من رو به احساس خوب بیشتر رسوند و این مسئله برام حل شد و اونها هم قصد تغییر من رو ندارن اما قبلا داشتن. البته من این باورم ایجاد کردم که هرگز و تحت هیچ شرایطی قادر به تغییر دیگران نیستم و ایه های قران که به پیامبر میگه تو وکیل اونها نیستی تو حفاظت کننده از اونها نیستی و اگر میتونی برو قعر زمین یا برو بالای اسمون نشانه ای برای اینها بیاور و میبینی که ایمان نمی اورند رو‌تکرار کردم و پاشنه اشیلم هست هر چند وقت باید روش کار‌کنم که من خدا نیستم ادمها رو هدایت کنم یا تغییرشون بدم و اصلا همانطوری که نمیتونم جای کسی غذا بخورم و اون سیر بشه نمیتونم ذهن کسی و باور و ایمان کسی رو هم تغییر بدم و اون عوض بشه و انقدر باید روش کار‌کنم تا به صفر برسه. یک روزهایی هم با وجود این کارها ان مورد تکراز شد که فهمیدم نسونه خداست که من مدتی هست با خدا رابطه برقرار نکردم به شیوه شخصی خودم و اهمیت نداشته رابطه روزانه ‌با خدا و فهمیدم این بندگان خدا دستی از دستان خدا شدن که یادم بیارن که نماز بخونم یعنی ارتباط با خدا داشته باشم و این نشونه برای من بوده و خدا فهموند بهم اینو نه اینکه اونها اصلا به من کاری داشته باشن یا هر چی، و وقتی من این نشونه رو دریافت کردم و تجدید میثاق کردم با او و رابطه باهاش رو ارزشمند دونستم ماه ها دیگه بیان نشد تا موقعی که من در مسیر بودم. با عشق برات نوشتم راهکارهایی که خودم استفاده کردم امیدوارم کمکت کنه که این بازخوردها حل بشه، هرچند هر چند وقت یکبار برای من تکرار میشه این موضوع اما سریع میفهمم چون روی باورم مدتی هست کار نکردم میرم دوباره کار‌میکنم و‌ ماه ها حل میشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    زهرا بهنام گفته:
    مدت عضویت: 1245 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم،مریم جان و تمام دوستان

    سوال: چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟

    زود رنج بودن:جمله ای بود که تا یکی دو سال پیش زیاد میشنیدم،از نزدیکانم تا آدمهای اطرافم،هر وقت این کلمه رو میشنیدم گارد میگرفتم اما اونقدررر این کلمه تکرار شد که باور کردم آدم زود رنجی هستم

    چند وقت پیش که با همسرم میرفتیم شهرستان، برگشت بهم گفت قبلنا تا یه کلمه بهت میگفتم قهر میکردی،اما الان درک میکنی طرف مقابلت رو

    .

    .

    آروم و ساکت بودن :همیشه تو هر جمعی ساکت ترین فرد تو اون جمع منم،قبلنا که با شما آشنا نبودم سر نداشتن عزت نفس بود که همیشه ساکت بودم،و اینکه خودم رو فرد دورنگرایی میدونم،اما الان آگاهانه سکوت میکنم و وقتی میگن چرا چیزی نمیگی و فقط یه لبخند میزنم

    .

    .

    از وقتی با شما آشنا شدم،اونقدر سرم با فایلهای شما گرمه،و سرگرم زندگی خودمم،که به خودم میام و میبینم یکی دو روز هست با مادرم تماس نگرفتم،یا یه دورهمی خانوادگیه من ردش میکنم

    و اینو مدام از اطرافیانم میشنوم که زهرا گوشه گیره و از آدما فراری

    .

    .

    خیلی مواقع که میریم شهرستان بخاطر اینکه پسرم رو با همسرم میفرسم،و بیشتر تایم با همسرمه

    مدام میشنوم که تو چه مادری هسی شب راحت میخوابی وقتی پسرت کنارت نیس،قبلنا عذاب وجدان میگرفتم که مادر کافی نیستم

    اما الان آگاهانه پیش همسرم میفرستم و یه تایمی رو تنها هستم و این باعث شده وابستگی که بهش داشتم کمتر بشه

    .

    .

    سپاسگزارم از شما

    هر کجا که هستین در پناه الله مهربان باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  8. -
    Fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 1526 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته نازنین و دوستان گلم

    سوال: چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخورد هایی که افراد از رفتار وعملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟

    باز خورد مثبت : 1- اطرافیان بهم میگن خیلی به تمیزی و منظم بودن اهمیت می دی. و همیشه هر کی میاد خونمون از این نظر تحسینم میکنه

    2 – میگن خیلی خوش اخلاق وخوش برخورد هستی

    و..

    باز خورد منفی :1-بهم میگن سرعت عملت خیلی پایین هست و وقت زیادی رو صرف یک کاری می کنی وخودت رو با این زیاده روی خسته می کنی، در حالی که می تونی اون کار رو در مدت زمان کم تری انجام بدی و وقتت رو برای چیز های مهم تر صرف کنی،و خسته و دلزده هم از اون کار که داری انجامش میدی نشی ، واقعا این انتقاد خیلی بهم کمک کرد ویکم بهتر شدم تو این زمینه البته باید بیشتر کار کنم تا زیاد وسواسی بخرج ندم توی بعضی چیزها و سعی کنم لذت ببرم.

    2- بهم میگن کم پیدا هستی، چرا کم به ما سر می زنی ، چند وقته ندیدیمت چی کار می کنی؟، چراتو گروه نیستی؟

    چون درباره چیزهای منفی صحبت می کنند سعی می کنم کمتر توی چنین جمع هایی باشم البته از وقتی روی خودم کار می کنم این افراد وقتی با هاشون هستم، نسبت به قبل یکم، کم تر از مشکلات صحبت می کنند تو اون لحظه که من هستم این نشون می ده که یکم بهتر شدم از شخصیت قبلیم ولی هنوز خیلی زیاد جا داره که بهتر بشم و بتونم افکارم رو بهتر کنترل کنم و جلوی نجواهای شیطان رو بگیرم

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  9. -
    مهراد رستمی گفته:
    مدت عضویت: 840 روز

    سلام و درود به همه عزیزان

    یکی از الگوهایی که در من وجود دارد و دیگران به آن اشاره کرده‌اند ساکت بودن در جمع‌ها هست من معمولا وقتی توی جمعی قرار می‌گیرم به شدت درونگرا و ساکت می‌شوم و حس می‌کنم این ریشه در عزت نفس و اعتماد به نفس داره

    الگوی دیگری که من بازخورد گرفته‌ام از آن این است که من به شدت دم دمی مزاج هستم و هروز میخوام یک کاری انجام بدم و معمولا هم هیچ کدوم انجام نمیدم

    الگو دیگر من ناتوانی در گرفتن تصمیمات زندگی ام است گاهی میشنوم که به من میگویند تو خیلی سخت تصمیم میگیری

    الگو دیگر که بسیار جالب است خندیدن به حرف های بقیه است من وقتی نمی فهمم که منظور طرف مقابل چیه لبخند میزنم در حالی که حرف او اصلا خنده ای نداشته و این موضوع که باز هم ریشه در عزت نفس و اعتماد به نفس داره چون می ترسم بگم متوجه نشدم و لطفاً دوباره بگین الگو من است که حتما باید تغییر کند

    فعلا خداحافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  10. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1856 روز

    سلام به رفقای عزیزم

    بازخوردهای اطرافیان

    این قسمت: ها….این که علی ی ی ی ی یه!!

    خلاصه صغیر و کبیر، غریبه و آشنا، زودی با من پسر خاله میشه و منو دست کم میگیره!

    هرچی میگم…….عنوان میشود:خب، ولش کن، این که علیییییی یه!

    همه با من راحت هستن! از رفقای خیلی دور تا پدر و مادرم! بعد تا دلشون بخواد، از سهم من توی رابطه میزنن! ترکیب کوزت و ژان وال‌ژان هستم(بودم) که باید هر کسی را درک کنم و به درک کردن خودم که میرسه،ولش کن: این که علی ییییه!

    روز عقد کنان من بود. 17 سال پیش. ساعت 4 عصر قرار عقد کنان توی محضر بود. ساعت 11 صبح، هنوز بابام نبودش! زنگ زدم که بابا، کجایی؟ گفت: عه، علی توییی؟! من هنوز کرمان هستم!!( خونه ما شیرازه!)

    لال شدم!!

    گفت: حالا خودت یه کاریش بکن!!

    گفتم: بابا، به خدا، اینجا رو تو باید امضا کنی! کار من نیست!

    این الگو، جایی نبوده که بشکنه! همه توقع دارند که درکشان کنم، ولی…عه! علی تویی!

    خب بابا، این که علی یییییه!

    اصلاً مقابل من، به خودم چیز خاصی نمی‌گویند! فقط لبخند می‌زنند ، چون ترکیب کوزت و ژان وال‌ژان جلویشان ایستاده! چه انتقادی می‌توانند ازم بکنند؟!!!

    خب ، جدیداً خانمم و دخترم، زیاد میگویند که تو، هرچی ما میگوییم، یادت میرود!

    همانها را هم، کم درک نکرده ام! عاشقشان هستم! این را هم درست میکنم!

    بعضی رفقا و همکاران، قبلاً میگفتند: تو عرضه ی دفاع از حق خودت را نداری! زیاد پیش آمد که بگویند….

    اما خوبهاش!

    تا دلتان بخواهد، حسرت خور دارم!! نمیدانم چرا:

    ببین پدر سوخته، سال تا سال خوشتیپ تر میشه!

    ببین، لعنتی، دندوناش یه دونه خراب ندارد!

    ببین، موهاش چه بلند و سیاهه، رنگشان میکنی؟!!

    ببین، بهترین خانه استیجاری گیرش میاد!!( هیشکی نمیگه تو که روزی صاحبخانه بودی، چرا اجاره نشین شدی؟؟!!)

    ببین، چه بچه های خوبی داره!!

    ببین، چه زندگی قشنگی داره ، لعنتی!

    ببین….علیییییی یه ها!!

    خب، روز بسیار قشنگی یه. قصد ندارم ذره ای از شکر گذاری درگاه خدا کوتاه بیایم. محال است تمرین شکر گذاری را کنار بگذارم! مرسی که اینها را خواندید، عزیزان خوبم . همه تان را دوست دارم.

    صمنا، جدیدا دارم الگوی کوزت و ژان وال‌ژان بودنم را کنار می‌گذارم. توی دو هفته گذشته، حیرت را از رفتارهایم، توی وجود اطرافیان نزدیکم دیده ام.

    به خدا، همه تان را دوست دارم، بی بهانه!

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای: