پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-07 03:04:562024-08-04 11:28:17پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟
همیشه اگر در جمعی باشم از من این سوالات می شود: چرا این قدر ساکتی؟ ما هیچی از تو نمی دونیم .تو چی کار می کنی؟ تو خیلی مظلوم هستی و نمی توانی حقت را بگیری. ویا می گویند: به حال دیگران دلسوزی می کنی و بیشتر به فکر دیگران هستی تا خودت، خیلی مهربونی. خیلی هم تشکر می کنی. به من بعضی اوقات می گویند چقدر همه جا را تمیز می کنی؟چرا از جمع فرار می کنی؟چرا به فکر آینده نیستی؟
سوالاتی که در بالا از من می پرسند همیشه و همیشه در زندگی من وجود داشته است از سالها قبل از زمانی که به یاد می آورم ومن عادت کردم به این پرسشها به این قضاوتها و کمتر به یاد دارم که از این سوالات ناراحت شده باشم البته با خود در صلح نبودم اما چون می دانستم که زندگیم چه روالی دارد این قضاوتها برایم بی اهمیت بود آنها را مانند حرفی بدون پایه و اساس می دانستم و مورد مهم دیگر این که این سوالات را از زبان کسانی می شنیدم که هیچ اعتقادی به آنها نداشتم. در واقع اگر می توانستم به آنها جوابی می دادم که ساکت شوند اما از آنجایی که این کار را بیهوده می دیدم و از بحث کردن با دیگران گریزان بودم به یاد نمی آورم که جوابی به آنها داده باشم و به همین دلیل این سوالات برای من مرتبا تکرار می شد و دیگر اگر پرسیده نمی شد جای تعجب داشت.
نقطه عطف زندگی من آشنایی با استاد و خانم شایسته بود که آنها مهر تاییدی بر برخی رفتار من زدند و من دانستم که راه را درست می رفته ام هر چند که این اواخر دیگر به خودم هم شک کرده بودم از بس که تکرار می شد و تمامی هم نداشت مانند ضبط صوتی شروع به صحبت می کردند حتی بعضی از نزدیکان هم که کم و بیش مرا می شناختند هم دست کمی از دیگران نداشتند. اما اکنون به لطف خدای مهربان و با کمک دستان خداوند که قوانین را به من آموختند روز به روز و ساعت به ساعت بر باورهایی که می سازم و سعی در یادگیری آنها دارم راسخ تر می شوم و تا ابد با عشق و نیاز به این قوانین راه را طی خواهم کرد . به امید خدای یکتا که رب من است و من بنده او و من منتظر به واقعیت پیوستن قول خداوند هستم که مرا اجابت خواهد کرد.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد
که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند
همّتِ حافظ و انفاسِ سحرخیزان بود
که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند
حافظ”
درود و سلام فراوان بر استاد عزیز وخانم شایسته همراه وپر انرژی
دوستان خوبم سلام ،ایام به کامتان
تشکر بابات کامنت های زیبا تون که خودش یه کتاب وچقدر آگاهی ومدار شما عزیزان را نشون میده
ممنون از استاد خوبم
الگوهای تکرار شونده
من فرحناز متولد سال 1359 بهمنی پراز انرژی وتوانا
نمی دونم به گفته ی خیلی از دوستان خوبم ودوستان خوبم من مهربون ،با گذشت ،خیلی توانا و پر انرژی هستم
خودم قبل دارم نسبت به سن خودم ده سال جوانتر و با انرژی ترم
خدا را شکر میکنم توانایی خیلی خوبی دارم ،اعتماد به نفسم بعد از دوره عزت نفس بی نظیر شد
حتی دخترم هم اعتماد به نفس عالی پیدا کرد ممنون از استاد برای دوره عزت نفس بی نظیر
جالب یه دورهمی دوستانه داشتیم با دوستان خوبم ویکی از دوستانم از من انتقاد کرد ومن خیلی خوش حال شدم
ایشون گفت از زمانی که مسیر زندگیت عوض شده حس میکنم رفتار و عقاید تو عوض شده مثلاً ،لباس های خیلی شاد میپوشی به خودت بیشتر توجه میکنی حجابت یکم کمتر شده
خیلی خوش حال شدم چرا که تغییر کردم این عالی
بهش گفتم خودم را پیدا کردم
عاشق خودم شدم ،از خودم کی بهتر
همش وقف این واون بودم حالا دیگه خودم را پیدا کردم
راجب عقایدم هم خدا را بهتر شناختم
جالب استاد در آخر بهم گفت باور میکنی این اولین بار در عمرم تونستم با یه نفر روراست صحبت کنم
من بهش گفتم من چقدر خوش حالم که شما تونستی این قفل تردید ترس را باز کنی وحرف بزنی
خیلی خوش حال شدم که تغییر من باعث شد یه نفر حرف بزنه واین طوری شروعی باشه برای اینکه در وجودش حر ف ها و.کلام، مد فون نشه
چون یه بمب بزرگ در وجود آدمایی که نمی تونن حرف بزنن
خدا را شکر
گاهی مواقع بهم میگن تو خیلی از خودت برای دیگران خرج میکنی ولی من این حس خوب را دارم که اگه محبت میکنم وکاری از دستم بر میاد انجام میدم دنبال جبرانش نبودم وحال خودم خیلی خوب واحساس خوبی دارم برای همین
همیشه خوش حالم چون منتظر جواب نیستم
خدا را شکر که در مدار آدم های قرار میگیرم که سرشار از عشق و محبت بی دریغ هستند مانند خودم فکر میکنم این بهترین پاداش
از خداوند برای شما حال خوب ودل خوش وثروت های بیکران آرزو دارم
حال خوب =اتفاقات خوب
به قول استاد عزیز در مسیر از زندگیت لذت ببر منتظر نباش به چیزی برسی ،لذت بردن نیاز به امکانات خاص نیست ،حال خوب که همهچیز را خوب میکنه
حال دلتون زیبا
ای جان دوست عزیزم
چقدر شبیه من
منم از وقتی وارد این مسیر زیبا شدم یکی از اقوام بهم گفت خیلی فرق کردی و خوشحالم این جور سرحال و خوشحال و ارام شدنتون رو دیدم
خدا را شکر در مدار درستی قرار گرفتیم و داریم پله های خوشبختی رو بالا و بالاتر میریم
ممنون از استاد عزیز
سلام بر استاد عزیزم و بانو شایسته
سلام به دوستان عزیزم در این سایت الهی
بودن دراین سایت بینهایت حالم رو خوب میکنه یک روز که دورمیمونم انگار یه چیزی از وجودم گم شده و چقد خوندن حرفهای شما دوستان احساس آرامش به من میده انگار سالهاست که با شما هستم و بااینکه نمیبینمتون ولی احساستون میکنم
چندروزی حالم کمی بهم ریخته بود وکنترل ازدستم خارج شده بود هر تلاشی دررسیدن به حال خوبم فایده ای نداشت
تا اینکه به لطف خدا و هدایت های استاد در قدم هایم تونستم دوباره حالم رو خوب کنم و یک مورد رو هم فهمیدم که من در کار کردن روی پیجم توی اینستا گرام واردشده بودم و سری میکشیدم تا ببینم چه خبری هست ودیگران چه میکنند که این باعث شده بود حس رقابت درمن ایجاد شود برای درست کردن پست و استوری و کمی از کاری که باید خدا برایم انجام میداد رو میخواستم خودم انجام دهم و داشتم کامنت سید علی خوشدل رو میخوندم که چند تا نکته از اینستا گرام رو نوشته بودندومن اونجا متوجه شدم که باز از مسیر خارج شدم و خودم به رقابت پرداختم
خداروشکر ازروزی که دوباره کاررو بدست خدا سپردم به سمتم مشتری هایی رو فرستاد که اصلا ازطریق پیجم نبودند
چقد اینجا احساس آرامش ولذت داره شاید چند ساعت گذشته ومن دارم کامتتا رو میخونم ولی اصلا حس نکردم که زمان گذشته
من امروز به سوال استاد فکر کردم
ولی چیزی که هست هر کسی که با من ارتباط میگیره حتی یکبار به من مبگه چقد آرامی شما
اعضای فامیل میگفتند چقد صبر داری
ومن با کنکاش در وجود خودم فهمیدم که شاید مفهموم صبر از دید اطرافیانم تحمل کردن بوده
حالا که آگاهتر شدم از آرام بودن خودم راضی هستم و لی از تحمل کردن خیر و درپی بهبود این مورد هستم که اگر کاری راه حلی دارد تحمل نکنم و اون مورد رو حل کنم و اگر هم احتیاج به صبر دارد که صبور بودن رو خوب میتونم انجامش بدم
و یک مورد دیگه هم هست که درمورد کارم هست که نه گفتن رو یاد نداشتم وتازه میتونم چند درصدی رو انجامش بدم از آگاهی که از کامنت سید علی گرفتم فهمیدم اگر کاری رو حتی 5 درصد نمیتونم انحامش بدم قبول نکنم چون فهمیدم من با انجام اینکار این باور رو دارم که کار کمه و من به فراوانی باور ندارم
قبلا هرکاریم که سخت بود و میدونستم که شاید اذیت بشم رو انجام میدادم وباز نتیجه ی دلخواهم بدست نمیومد و من در پی این تضادها قوانینی برای خودم گذاشتم که انجامشون نمیدم تا کاری راحتتر برام بیاد
حالا درپی خودسازی وشروع قدم اول بسیار خوشحالم که درحال رشد وآگاهی هستم و به مسیر لذت بخش زندگیم از بین جاده های صاف وهموار و درختان سرسبز و زیبا عبور میکنم و به سمت هدفهایم که به من چشمک میزنند و من رو برای رویارویی با سنگ های ریز و کوچک آسان میکنند میروم
بسیار سپاسگذارم از خداوند که من رو دراین مسیر مستقیم قرارداد
بسیار سپاسگذارم از استادم که این سایت الهی رو برامون ایجاد کردند
خدایا مارو به راه راست به راه کسانبکه به آنها نعمت داده ای هدایت کن
استاد عاشقتمممم
استاد و مریم عزیز،
سلام ، امیدوارم خوب و سلامت و شاد باشید.
منکوشیدم از طریق ایمیل با شما تماس بگیریم اما موفق نشدم، هدایت شدم که اینجا برای شما پیام بگذارم.
من چندین سال است شاگرد شما هستم، و به خودمقول داده بود زمانی که نتیجه گرفتم به دیدار شما بیایم.
خوشحال خواهم شد در صورتی که موافق هستید ، به منتاریخ و مکان اعلام کنید که به دیدارتان بیام .
منساکنپاریس هستم و چون با هدایت خدا و پیروی از درس های شما به آزادی مالی و مکانی و زمانی رسیدم می توانمدر زمان مناسب برای شما سفر به آمریکا را برنامه ریزی کنم.
به امید دیدارتان
در پناه خدا شاد و ثروتمند و سعادتمند و سلامتباشید.
بی تا
به نام رب هدایتگرم
سلام استاد عزیز و دوستان خوبم.
من از دوستانم،خانواده،فامیل بازخوردهای متفاوتی داشتم.
…دیروز خواهرم گفت چرا تو همه چیز دخالت میکنی!! این در حالی بود که موکت پهن میکرد یجای موکت اضافه اومد و میخاست قیچی کنه گفتم از اون طرف اگه بندازی نیازی به قیچی کردن نیست ابعاد موکت بهم نمیخوره پس قیچی نکن و فلان، ولی این فقط ی ایده بود که کارشو راحتتر میکرد ولی نمیدونم چرا اون ناراحت شد منم هیچی نگفتم فقط با خودم فکر کردم .
(از دیروز که دارم اتفاقات مختلفو به یادم میارم ببینم واقعا تو همه چیز دخالت میکنم یا نه؟ متوجه شدم که نه اینطور نیس ولی وقتی راهکاری داشته باشم بدون اینکه نظرمو بپرسند ،مطرحش میکنم فکر میکنم کارم درسته و چقدر مهربونم! و به حالت پیشنهادی نمیگم یجوری بافعل امر صحبت میکنم و همین موضوع باعث میشه بقیه حس خوبی نداشته باشند.مثلا دیروز میتونستم بگم: اگه میخوای موکتو قیچی نکنی میتونی از طرف دیگه پهنش کنی ولی من خیلی محکم گفتم موکتو قیچی نکن ازاونطرف پهن کن!!
و همین دستوری صحبت کردنم باعث شد خواهرم ناراحت بشه و باوجود اینکه پیشنهادم معقول بود و درنهایت همونو انجام داد ولی بهم بگه چرا تو همه چیز دخالت میکنی!!
بله فکرکردن باعث شد بفهمم تو اکثر مواقع همینه یعنی پیشنهادمو نمیتونم خوب مطرحش کنم و همین باعث سو تفاهم میشه و اکثرا درمورد خانواده و افراد نزدیک اینجوریه تو محیط کاری یا دوستانه این اتفاق نمیوفته .
برای واضح شدن موضوع اومدم نقشهارو جابجا کردم یعنی اگر کسی با حالت دستوری پیشنهادشو بهم بگه حتی در مواقع مهم بله درسته حسم بد میشه و میگم چرا دخالت میکنی هروقت نظری خاستم اونوقت پیشنهادتو بده حتی شاید بدتر جواب بدم!! بارها و بارها مامانم تو موضوعی نظرشو گفته و حسم بد شده !!
پس اینکه من دلم میخواد به همه کمک کنم جالب نیست هرکسی حق تجربه کردن و اشتباه داره و اونچه تو ذهنشه عملی کنه اگر کمک بخواد نظرمو میپرسه اگرم نخواد من حق ندارم دهن باز کنم ، اتفاق ساده دیروز خیلی مفید بود چون بهش فکر کردم و نتیجه گیری خوبی ازش داشتم اینکه دایه مهربونتر از مادر برای کسی نباشم و کم کم خودمو بهبود بدم)
…دوستام و همکلاسیهام نظرشون این بود که من آدم خیلی مغروری ام ، میگفتن فقط با دوستای صمیمیت مغرور نیستی و برای بقیه غرور داری و خودتو صمیمی نمیگیری.
…تو روابط با جنس مخالف هم میگفتن مغروری و حرف حرفه خودته!
(هیچوقت قبول نداشتم که مغرور هستم،وقتی عمیقا به شخصیتم نگاه کردم متوجه شدم بخاطر عزت نفس پایینم ،هیچوقت شروع کننده ارتباط نبودم هیچوقت با کسی همکلام نمیشدم و اصولا از شروع رابطه میترسیدم یعنی پیش قدم نمیشدم و همین اخلاقم باعث شده دوستام بگن مغرور ،اما خودم میدونم درونم چه خبره! اتفاقا خیلیم دوست داشتم با آدمهای زیادی ارتباط داشته باشم اما اونها رو در ذهنم بت کرده بودم و میترسیدم نکنه ضایع بشم یا……..
با دوره عزت نفس تغییراتی داشتم و دیدم اع این که اصلا سخت نبود اع چقدر حسم بهتره ، مثلا وقتی نصف شب تو اتوبوس بودم و راه طولانی بود حوصلم سررفته بود با وجود اینکه خجالت میکشیدم یکمی هم ترس داشتم اما رفتم جلوی اتوبوس و صندلی نزدیک راننده نشستم چنددقیقه که ساکت بودم اما یهو خودم بحثو شروع کردم انصافا خیلی سختم بود ولی اون مرد مهربون دوسه ساعت از شغلش از رانندگی و خاطراتش تعریف کرد چقدرم انسان خوب و مودبی بود و همچنین چندتا ارتباط دیگه کهخودم پیش قدم شدم مخصوصا با افرادی که یکم سخت بود ،میخاستم ثابت کنم همه چیز شدنیه مثلا با رئیسم که همیشه ازش حساب میبردم و فکر میکردم نباید وقتشو بگیرم همیشه از کار و مسائل کاری حرف میزدم ولی یبار از تجربیات زندگیش و چیزای دیگه پرسیدم و دیدم چقدر احساسم به کار بهتر شد و اصلا تصوراتم درموردش درست نبود، باورم نمیشه ارتباط برقرار کردن اینقدر راحت باشه، هنوزم به حد دلخواهم نرسیدم ولی همین ک فهمیدم غروری که بقیه میگن بخاطر عزت نفس پایینمه عالیه چون در تلاشم بهبودش بدم و تمرینی که خیلی بهم کمک میکنه ارتباط گرفتن حتی کوتاه دوسه دقیقه ای با افرادیه که تو ذهنم سخته و خیلی بت کردم مثلا مسئولین ادارات یا ثروتمندان حتی الان که مدتیه توی روستا هستم با دوسه نفر که جز بزرگان روستا هستند عمدا سرصحبت باز کردم و اصلا ی بحثی کردم که بهش مربوط نبوده ولی دیدم چقدر با حوصله اطلاعتشونو مطرح میکنن)
…مامانم و یکی دونفر از فامیلا بهم گفتن آره خوب هستی ولی بداخلاقی! گفتن تو مهربونی و کاری از دستت بربیاد انجام میدی ولی با بداخلاقی اثر این کار خوبتو ازبین میبری!
(برای این مورد هنوز حرف خاصی ندارم چون واضح نفهمیدمش ولی احتمال میدم بخاطر این باشه که خیلی حوصله توضیح دادن ندارم و تو موضوعی اگر سوالاتی ازم بپرسن که خیلی مسخره باشه یا خودم فکر کنم بابا این که خیلی ساده س ی بچه دوساله هم میدونه خیلی داغ میکنم و واکنشی عمل میکنم !!!!)
…چندوقت پیش مامانم به من و برادرزادم میگفت چرا مدام تو حرف بقیه میپرین و حرفشونو قطع میکنین؟ اینو توجه کردم دیدم آره وقتی راجبه موضوعی حرف میزنن که برام جذابه منم میخوام حرفی زده باشم یهو هیجان زده میشم و وارد بحث میشم و باعث میشه طرف سکوت کنه ….
(دلیلش به نظرم جلب توجه و نیاز به تحسین شدنه )
خیلی خوب بود این سوال ممنونم استادجان
بنام الله مهربان
سلام بر دختر نازنین نجمه ی بی نظیر خسته نباشید دختر گل ، حالتون عالی و متعالی
کامنت تو خوندم و کلی نکته داشت و می تونی کلی صحبت کنی و کلی چیز یاد بگیری از شون…
اول تشکر کنم ازتون واقعا زیبا و با جزئیات کامل نوشتی و جای تحسین داره .و چقدر ریز بین هستی و دقت میکنی.
طرز گفتن و طریقه گفتن خیلی مهمه.و یه مثل معروف پادشاه رو داریم که یه خوابی رو دیدن ایشون و به دوتا خواب گذارش میگه تعبیر کنید .خواب گذار اول اعدام
خواب گذاردوم یک کیسه زر بهش میدن. تو راه دوتا خواب گذار همدیگر رو می بینن (قبل از اعدامش ) میگه تو چطوری تعبیر کردی من اینو گفتم خوب منم اینو گفتم .نکته ی مهم من طریقه ی صحبت رو با پادشاه بلد بودم و شما طوری تعبیر کردی بهش برخورد .و لی من برعکس
تعبیر همون تعبیر شما بود و طرز گفتن من ولحن صحبت من فرق داشت .همین
یه نکته ی دیگه که کامنت شما داشت این بود هر کس حق اشتباه داره و خودش باید مسیر رو پیدا کنه .که واقعا چقدر خوب گفتی ،
اتفاقا استاد در مقدمه ی دوره کشف قوانین گفتن که آدم باید اشتباه کنه و خودش باید متوجه شه و بخوره زمین … و هیچ اشکالی نداره،
و این رو در کامنت تون دیدم و کلی لذت بردم.
انتقاد خوبه بنظرم ، انتقاد سازنده
چند وقت پیش یه مهندس خانم اومد گفت آقای بساطیان بی زحمت این کلید برق رو یکم بالاتر بذار … (من تو کار برقم و پیمانکارم ) منم زود جوش آوردم .اون لحظه هیچی نگفتم ولی تو دلم میگفتم کی حوصله داره تعداد واحدها زیادن 33واحد بودن همه رو جابه جا کنه و هزار فکر دیگه
خلاصه درست کردیم. و زمانی که نصب رو انجام دادم .اتفاقا بسیار زیبا و قشنگ و اصولی شده بود . درسته من اولش ناراحت شدم و حق با اون بود و هر جا میرم منم پیشنهاد میدم و مشتریام کلی خوششون میاد .
زیاد حرف زدم ببخشید
در پناه الله مهربان باشید
و سایتون برقرار
و لطفتون مستدام
سلام استاد عزیزم ومریم جون
من یک سال هست ک وزنم رو پایین آوردم از 90کیلوبه 70رسوندم توکل فامیل فقط ازم میپرسم ک چیکار کردی که این قدر لاغر کردی خیلی خوب وقشنگ شدی ولی بعضی ها هم میگن که خیلی زشت شدی همون قبلی خوب بود اصلا چاق نبودی
مسخره ام میکنن ولی من اصلا توجهی نمی کنم چه ازم تعریف می شود چ تخریب من خودمو همین جوری دوست دارم خدارو شکر می کنم
دوم اینکه من خنده رو هستم تو جمع همیشه حرف های میزنم که میخندیم همه ازم تعریف میکنن
ی موردی هست ک همیشه به من میگن موهام ریخته کم پشت هست همه منو انتقاد میکنن به شوخی هم شده مسخره ام میکنن میگن کلاه گیس بزار اینجوری کن اون جوری کن کاشت مو کن من اذیت میشم ولی میگم نظر شما مهم نیست دوست ندارم بکارم همین جوری خوبم
ولی دکتر میرم دارو مصرف میکنم
به نام تنها فرمانروای قدرتمند یکتای جهانیان
سلام به اساتید محترم و دوستان عزیز
در مورد سوال این بخش از فایل های الگوهای تکرار شونده مورد هایی که یادمه اینه که به من میگفتن تو خیلی زود عصبی میشی که بیشتر هم از زبان مامانم میشیندم در حالیکه تا جاییکه یادمه حتی قبل از آگاه شدنم از قوانین الهی بلااستثناء بیشتر کسانی که یه مدت با من بودند کلی از من تعریف تمجید میکردند مثلاً به من میگفتن تو پسر خیلی مهربونی هستی پسر خیلی مودب و محترم و خودم هم قبول دارم که من واقعاً پسر فوق العاده ای هستم بسیار توانمندم
حالا در مورد اینکه هر چند وقت یکبار مامانم به من میگفت تو خیلی زود عصبی میشی من امدم فکر کردم و پیش خودم گفتم دقیقاً راست میگه چه دلیلی داره در مورد مامانم عصبانی بشم در حالیکه با دیگران چندان اینجوری نیستم ، الان که دیگه واقعاً کمتر شده ، اونم بخاطر اینکه توی پس زمینه ذهنم این موضوع ساخته شده که آقاجان وقتی عصبانی بشی توی اون لحظه و ساعات بعدش هم ذهنت ناآرامه و همین باعث ارسال فرکانس خشم و عصبانیت از ذهنم میشم که نتیجه اش یک نتیجه ی ناخوشاینده
ولی گاهی اوقات در مورد مادرم انگار اون لحظه قوانین جهان هستی یادم میره که آقا نباید عصبانی بشه
بعد امدم با خودم فکر کردم و فهمیدم بخاطر تجربیات و ورودی های تنش زایی بوده که در گذشته توی خانواده مون به من وارد شده ، همین که این رو متوجه شدم انگار راحت تر تونستم ذهنم کنترل کنم و خداروشکر الان یه چند مدتی هستش که دیگه زود از دست مامانم عصبانی نمیشم ولی اون موقع ها اصن توی ذهنم هم داشتم باهاش جروبحث میکردم
حالا هر چی فکر میکنم چیز خاصی دیگه ای یادم نمیاد چون خداییش بیشتر موقع ها یادمه افرادی که باهاشون در ارتباط بودم از من تعریف و تمجید میکردن مخصوصاً از شخصیت و ویژگی های درونیم حتی یادمه یه بار یکی از اساتید دانشگاهی که قبلاً میرفتم جلوی کل همکلاسی هام از من تعریف کرد و گفت ایشون بسیار آدم با شخصیتی هستن
ولی من استانداردهامو خیلی بالاتر از این حرف ها بردم و اون چیزی که من میخوام جزئی از شخصیتم باشه رو دارم توسط دوره ها و فایل های استاد عباسمنش توی خودم میسازم
خدایاشکرت
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استادِ نازنینم، به مریم جانِ نازنینم، به همه ی دوستانِ نازنینم.
بلافاصله بعد از خوندن و نوشتن کامنتهای عالی و حال خوب کنه که برام کلی حسِ خوب خلق شد، سایت رو رفرش زدم و فایلِ جدید اومد روی سایت…
حتی نرسید به اینکه بنویسم تو ستاره قطبی…
به به، فایل جلوتر از ستاره قطبی امروزم اومد خودش.
الهی شکر.
بی نهایت سپاس گزارم استاد جان برای هدیه تون در این ساعتِ بامدادِ دوشنبه 16 مرداد جان.
ممنونم ازتون برای فایلهاتون، که قشنگ باعث شدن سفر کنم داخلِ خودم، که با توحید بهتر آشنا بشم…
ممنونم هر فایلی که میذارین، عینِ عسل آب میشه روی قلبم و قلبمو شیرین میکنه.
ممنونم که زندگی خوبی برای خودتون خلق میکنین و جهان رو به جای زیباتری برای زندگی تبدیل میکنین.
ممنونم ازتون برای این سایتِ توحیدی و ارزشمند، که هر چی جلوتر میرم بیشتر عاشقش میشم، و بیشتر بهم یاد میده چطوری بهتر فکر کنم، و باعث شده خدا رو بهتر بشناسم و نزدیک بشم بهش.
فایل رو دانلود کردم، بعد از شنیدن و درک، امیدوارم روزی ام بشه مجدداً بیام و بنویسم از خودم و مسیرم در این صفحه…
الهی شکر برای لطفت، مهربونیت، هدایت هات.
استاد عباسمنش ، خانم شایسته و دوستان عزیزم
سلاام
خداروشکر میکنم که در همسفر شما در این مسیر آگاهی و آموزش هستم .
سوال: چه الگوهای تکرار شونده ای در بازخوردهایی که افراد از رفتار و عملکرد تان به شما می دهند، می توانید پیدا کنید؟
شنیدم از افراد مخصوصا تو روابط عاطفیم که من انسان مهربونی هستم .
تو دوره خدمت منو آدم عصبی میدیدن و میگفتن این با هیچکس نمیسازه .
خانوادم یا حتی اطرافیان میگن تو خیلی آدم ول خرجی هستی یا بلد نیستی پولتودچطور خرج کنی .
چند باری شنیدم از اطرافیانم که میگن تو حزف زدن بلد نیستی .
تو آدم بیخیالی هستی .
آدم بی احساسی هستی یا در مواقعی خیلی احساساتی عمل میکنی .
به من میگن خیلی انگیزشی صحبت میکنی .
تو صدا خیلی قشنگه .
موژه های بلندی داری .
کم تجربه ای تو بحث رابطه عاطفی
خیلی میخوری ، خیلی بهخودت میرسی .
پسر جذاب و خوشتیپی هستی .
همیشه دیر میرسی با تاخیر میرسی .
شبیه املاکی ها صحبت میکنی.
خدایاشکرت
سلام علیرضای عزیزم.
چه راحت پاسخ دادی.
این کمالگرایی من باعث میشه همیشه توضیح بدهم برای هر سوالی.
چقدر جالب. توی خیلی از مواردی که گفتید به منم گفته میشد. البته از وقتی روی خودم کار کردم خیلی کمتر شده ولی باز هم هست.
امیدوارم شاد باشید و سلامت.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
با یاد تو ای لطیف
هزاران درود به اساتید عزیزم
به استاد عباسمنش بزرگوار و خانم شایسته نازنینم
و هزاران درود به همه دوستان خوبم در این مأمن الهی
استاد عزیزم قبل از هر کلامی لازم میدونم بسیاااااااااااااااااااار سپاسگزار این دهشمندی و لطف شما باشم به خاطر همه فایلهای با ارزشی که به صورت هدیه روی سایت قرار میدین..
از هر دوی شما عزیزانم ممنونم و خداوند رو بابت وجود پر برکت تون سپاسگزارم..
و اما بازخورد در الگوهای تکرار شونده….
سالها پیش قبل از این که اصلااااااااا بدونم قوانین کیهانی به این دقت و به این ثبات وجود دارن خیلی درگیر این نوع الگو میشدم….
توی محل کارم (باشگاه) به خاطر رفتارهای مثبتی که من ازشون دچار کج فهمی بودم ، معمولا دچار ضرر و زیان میشدم ، به این صورت که مثلا هنرجو میومد ، وقتی هزینه باشگاه رو میدید از من خواهش میکرد نصف مبلغ شهریه رو بپردازه و بقیه رو در طول ماه بده ، با وجودی که معمولا منشی باشگاه اجازه نمیداد ولی من ازش میخواستم قبول کنه ، چرا؟؟؟ چون نگاهم و برداشتم به رفتارهایی مثل سخاوتمندی ، مهربانی ، ایثار ، بخشش ، کمک به همنوع و یا اعتماد کردن و همینطور ثروت ایراد داشت…
اکثرا هم یک الگو رو دریافت میکردم اینکه: این نوع هنرجویان بعد از پایان ترم یا نمیومدن ….یا بهانه میاوردنو التماس میکردن که این ترم هم ثبت نام کنن همه هزینه رو بعداااااا یکجا میارن !!! و یا هزینه رو خیلی خورد ،خورد پرداخت میکردن که به قول خودمون بی برکت میشد…
ولی من تا سالها از این نوع رفتارم درس نمیگرفتم..
چون فکر میکردم اگر به غیر از این باشه دور از مروت و اخلاق پهلوانی و ایثارگری هست…..
و همیشه هم از نظر مالی با اون حجم از هنرجو نسبت به بقیه همکارا درآمد پایینتری داشتم..
و اما بازخوردهایی که از همکارام دریافت میکردم این بود :
_توچقدرررررر ساده ایی..
_چرا اعتماد میکنی ؟!
_اصلا نباید به اینها بها بدی و اعتماد کنی….
_چرا برای شهریه تذکر نمیدی( نظرشون این بود ما اسم هنرجویانی که شهریه نمیدن رو توی جمع میخونیم و تذکر میدیم ، خودشون خجالت میکشن و برای اینکه مجدد اسمشون رو نخونیم شهریه رو پرداخت میکنن!!! )….و….
در نهایت بعد از گذشت سالها و آشنایی بیشتر من با این مباحث ، با توجه به بازخوردهای دوستان میدونستم دقیقا ایرادهای من کجاست…
که انصافا هم خیلی از اونها رو رفع کردم خداروشکر….
ولی اینکه بخوام حرف بقیه همکاران رو قبول کنم ، هرگز…
چون با معیارهای ذهنی من از یک انسان واقعی تفاوت داشت..
اتفاقی که افتاد این بود که اون آگاهی ها و تغییر ذهنیت کمکم کرد باشگاهمو عوض کردم..
با وجود داشتن حدود 20…25 تا هنرجو در هر سانس باشگاه !!!
و اومدم توی منطقه ایی که اصلااااااااا قابل مقایسه با باشگاه قبلیم نبود…
و به جرأت میتونم بگم هر ترم به ندرت به اون مسائل روبرو میشدم به طوری که کلا از یادم رفت!!!
اما نکته ایی که برام خیلییییی مهمه و دوست دارم با شما دوستان عزیزم به اشتراک بزارم ،این مطلبه که اگر من در مکان مناسبی قرار نگیرم ( اینجوری بگم که خودمو لایق مکان مناسب ندونم) حتی عملکرد مناسب و خوش اخلاقیِ من هم باعث بازخوردهای بدی برام خواهد شد…
[[این داستان رو بخونید:
روزی مریدی با مرشد خود در راهی میگذشتند
تا رسیدند به یک آبادی ، اول آبادی حجره کوچکی بود
و این دو برای رفع نیازهای خود و خرید مایحتاج وارد حجره شدند.
دیدند کسی نیست اما یک برگه روی دیوار نظرشان را جلب کرد که روی آن نوشته شده بود:
کار واجبی پیش آمده مجبور به ترک حجره شدم ، اگر نیازی دارید بردارید و پول آن را در سبدی که سمت راست حجره است بیاندازید…
مرید گفت: عجب آدم نادانی ، آخر با کدام عقل سرمایه خود را رها کرده و رفته..
مرشد گفت: این آدم اشتباهی نکرده که به همنوع خودش اعتماد کرده، کسی اشتباه میکند که از این اعتماد استفاده نادرست میکند…]]
منظورم اینه که گاهی بازخوردهایی که ما دریافت میکنیم نتیجه قضاوت اشتباه آدمهاس و نه صرفا رفتار اشتباه ما !!!…
به قول شاعر معاصرمون:
بعد از این هرگز نمیرنجم ز کج رفتارها
لب فرو میبندم از تفسیرِ این کردارها
از ازل در گوشه ای تنها بِه از دیدارِ خلق
میگریزم تا ابد از شرّ این دیدارها
بنابراین فقط و فقط باید روی خودمون کار کنیم و خودمونو ارتقاء بدیم ، سهم خودمونو به نحو احسنت انجام بدیم و بقیه کار رو بزاریم رو دوش خداوند مهربان تا با قوانین ثابت کیهانی ما رو در مداری قرار بده که دچار الگوهای تکرار شونده منفی نشیم…. الهی آمین..
برای همگی شما دوستان خوبم سراسر نور و عشق الهی طلب میکنم
سلامی در شأن بانوی دلآرام
و سپاسی به عظمت وجود بزرگ و متواضعت
هرچی میگم از وجودم ساتع میشه و خوب میدونی که چابلوسی تو مرامم نیست
این کامنت و بقیه کامنت های شما باید در صدر منتخبیتن قرار میگرفت چون من خیلی خوشم اومد(خخخخخ)
ولی قطعا دوستان هم اینو تایید خواهند کرد که این شیوایی بیان و مصادیق و محتوای مرتبط با موضوع و اشعاری که قلب پر احساس و طبع شاعرانه و عاشقانه میطلبن
موضوعاتی نو و غیرتکراری
خاطراتی شیرین و حکمت آموز
و حکایتی پند دهنده
واقعا این کامنت نباید در صدر بشینه تا همه از خوندنش حظ لازمو ببرن؟
نباید مست شد از این حظ ؟
نباید با همه وجود تشکر کرد از این بنده بینظیر خدا؟
تنها کاری که می تونم بکنم شکر بینهایت این لطف عیم خداونده که منو لایق داشتن چنین بانویی کرده
الهی هزاران هزار بارشکر
و هزارن سپاس از استاد عزیزم و بانوی شایسته و همراهش که چنین شرایط نابی رو برای ما فراهم کردند تا به دوستان هم اهمون بگیم که خدا در دلهای پاک وصادق و عاشقه
برای تمام عزیزانی که این کامنتو میخونند آرزو میکنم با همه وجود عشق پروردگار و هدیه بزرگشو (همسر ) درک و تجربه کنند.
باشد تا رستگار شوند (ان شاءالله)
آمین
سلام به وجیهه بانو دوست ارزشمندم
احسنت به شما به این قلم گیرایی که داری ممنون از کامنت پرمحتوی وپراز آگاهی داستان مرشد ومرید که گفتی
اینکه گاهی بازخوردهایی که دریافت میکنیم بخاطر قضاوت آدمهاست نه رفتار ما
از صمیم قلبم سپاسگزار وجود نازنینت هستم
درپناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید
هزاران درود به فهیمه عزیزم..
کامنتهاتو دنبال میکنم خواهرباکمالاتم :)
به خصوص آخرین کامنتی که نوشته بودی ، لذت بردم و موقع خوندش بسیار تحسینت کردم که بهههه بههههه بانوی مهربان و باسلیقه و تمیز و دست پختی عالی و…….ماشاءالله…
چه از این بهتر !!!!!
بدون شک کسی که مسیرش مسیر آگاهی باشه و قلبشو پر کنه از نور خدا به غیر از این هم نباید باشه..
خداوند رو سپاس که از این کامنت لذت بردی دوست قشنگم، نوش روح الهی ت……
که هرررررررررر آنچه هست فقط خداست و اعتبارش از آنِ خداست….
الهی همیشه شاد و موفق باشی گلم و برات هر لحظه نور و عشق الهی آرزو میکنم ..
وجهیه بانوی عزیز سلام وصد سلام وقتی آمدم سایت ونقطه آبی رو دیدم ذوق کردم وذوق وقتی بیشتر شدکه دیدم وجیهه بانو برام کامنت نوشته این حال واحساس عالی این لحظه ام را 1000 برابرش به خودت بر میگردونم
ماشاالله عجب چهره دلنشین وآرامش دارید وجیهه بانو اصلا امروز که برا اولین بار عکس پروفایلت رو دیدم آرامش ویجور حس عالی رواز آنچهره بشاش نورانی وپرمحبت گرفتم البته غیراز این هم از یه بنده توحیدی انتظاری نباید داشت وچقدر من سیدحبیب را تحسین کردم بابت سپاسگزاریش بخاطر وجود ارزشمندت منم سپاسگزار خداوند وخودت هستم بخاطر وجودت
بهترینها نصیب دل پاکت میبوسمت