چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

882 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1540 روز

    به نام الله صمد

    سلام خدمت استادان گرامی و دوستان عزیزم

    تازگی ها کامنتام بیشتر ردپایی برای سارای آینده ست که یادش بمونه مسیرش چطور بود و بعدا مسیر رو گم نکنه

    و این کامنت هم از این قاعده ، مستثنی نیست ( خدا کنه مستثنی رو درست نوشته باشم چون از بعد مهاجرت املای فارسیم به شدت ضعیف شده متاسفانه و مدام باعث آبرو ریزی میشه)

    خب ، دیروز خواهرم بهم زنگ زد و راجب صحبت هایی گفت که تو خانواده مطرح شده که بهم پول ندن تا مجبور شم برم سر کار ، و بعد با دیدن حجم درس ها و… تصمیم گرفتن فعلا به روال قبل و حمایت های مالی شون ادامه بدن

    بعد از اون تماس ، من خیلی به هم ریختم خیلی زیاد ، تازه یه چند روزی بود آروم شده بودم و ایده ها و هدایت ها میومد ولی من نمیتونستم عملی شون کنم

    به محض قطع شدن تماس ، اذان زد

    مسجد تا خونه من پنج دقیقه فاصله داره

    حسم گفت همین الان با همین لباس خونه پاشو برو مسجد فقط یه پافر بپوش سردت نشه

    حسش خیلی قوی بود ، گفتم چشم

    پوشیدم و کلید برداشتم و رفتم

    میخواستم برم داخل مسجد ، گفت نه

    برو رو صندلی خودت بشین ( من هرجایی که یه بار رفته باشم تو ذهنم یه قسمتشو از همه جا بیشتر دوس دارم و سعی میکنم بار دوم اگر میشه همونجا بشینم)

    رفتم و از قضا ، نیمکت موردعلاقم خالی بود رفتم نشستم و یکم مسجد رو نگاه کردم، آسمون رو نگاه کردم که دو سه تا ستاره بیرون اومده بودن و فقط فکر میکردم خودمم نمیدونم به چی

    و فایلِ (تمرکز لیزری روی پاشنه آشیل) رو ، روی تکرار گوش میکردم

    یهو بهم گفت

    پاشو بریم قدم بزنیم

    گفتم کجا؟

    گفت مستقیم برو

    دیگه تاریک شده بود هوا و یکم ترسناک

    ولی رفتم، یکم برام مهم نبود دیگه

    گفتم هرچی میخواد بشه ، بشه . وضع من که از این بدتر نمیشه…

    رفتم رسیدم به یه دو راهی

    یکیش جاده ای بود که میرفت دریا

    یکیش هم دور میزد میرفت سمت خونه ام

    رفتم تو جاده خونه و اومدم برگردم دیدم گفت کجا میری؟

    گفتم وا ، خونه دیگه

    کلی کار دارم

    یهو گفت

    هوس دریا کردم، بیا بریم دریا

    گفتم خدایااااا، درسته دلبر مایی هوس هات به گردن ما واجبه ولی این جاده تو روزش هم ترسناکه

    خود دریا که یه چراغ هم نداره ظلمت خالیه

    من سکته میکنم

    ساکت شد یه لحظه

    بعد گفت پس دوسم نداری

    گفتم میدونی که دارم

    گفت پس به اندازه کافی نداری ، وگرنه کی من تا حالا تنهات گذاشتم؟

    اینو گفت و دیگه صدایی نیومد، من بازم توی جاده خونه راه میرفتم و سکوت بود تو سرم

    یهو برگشتم جاده دریا رو نگاه کردم

    و به خودم گفتم

    اگه نرم باز ذهنم تا یه عمرررررر میخواد ریشخندم کنه و بهم سرکوفت بزنه ، در ضمن من تمام زندگیم تو ایران حق نداشتم این ساعت از خونه بزنم بیرون و برم هرجا دلم خواست

    پس من میرم دیگه هرچی شد پای خودت مردمم برام مهم نیست

    همینجوری بدو بدو تو جاده میرفتم تا دریا حدود نیم ساعت راه بود پیاده

    یه جاهایی فایل گوش میدادم

    یه جاهایی باهام صحبت میکرد ، الان یادم نیست چیا میگفت ولی یادمه دلم گرم شده بود

    رفتم و رفتم تا رسیدم به یه بن بست و فهمیدم یه جای مسیر حواسم نبوده اشتباه اومدم

    چشمم خورد به یه مسیر باریک رفتم داخلش از ورودی دریا سر درآوردم

    وای که چه صحنه ای بود

    دریا دیده نمیشد ولی صدای موج ها میومد

    هزارتا ستاره بالا سرم بود

    و تاریکی مطلق

    اومدم یه قدم برم جلو

    صدای زوزه سگ ها اومد

    گفتم قربونت بشم اومدی و نسازی ، تو که میدونی تنها حیوون دنیا که من یکم باهاش مشکل دارم سگه

    و تو این تاریکی ، یه حالت جاده خاکی بود تا لب دریا تاریک تاریک پر از درخت

    و هر لحظه یا صدای زوزه سگ میومد یا این درخت ها تکون میخورد

    صدای زوزه ها نزدیک تر میشد من دیگه همه شجاعتمو از دست دادم پشتمو کردم اومدم برگردم خونه گفت کجا؟

    گفتم بابااااااا میترسم

    من کل بچگیم با چراغ روشن خوابیدم حالا شبا بدون چراغ میخوابم فکر نکن سوپرهیرو شدم، هنوز میترسم از تاریکی!!!

    یهو گفت : یادته وقتی داستان استاد تو چادر رو میخوندی توی عزت نفس یا کتاب رویاها، چقدر قضاوتش کردی؟

    سکوت بودم چیزی نداشتم بگم

    گفت یادته وقتی استاد تو فایل ساخت عزت نفس در عمل ، گفت دوستش نتونسته فشار جمعیت رو تحمل کنه و از استاد فیلم نگرفته ، چقدر قضاوتشون کردی

    دیدم راست میگه

    من با نور فلش گوشی هم جرئت نداشتم برم جلوتر

    استاد همچین کاری کرده تو قبرستون! تازه من یه تیکه سنگ هم دستم بود از ترس سگ ها ولی استاد هیچی نبردن…

    همون لحظه به خودم قول دادم هروقت دیدم دارم کسیو قضاوت میکنم ، یاد این شب بیافتم و دست از قضاوت دیگران بردارم

    اومدم برگردم خونه، دیدم دلم دریا میخواد

    بینهایت دلم تنگ شده بود

    گفتم عب نداره همینجا میشینم رو زمین حداقل صدای موج هارو میشنوم

    و تو دلم گفتم ای کاش میشد دریا رو یه ثانیه ببینم

    تا جمله ام تموم شد ، یه ماشین آفرود پیداش شد و نور خیلی قوی انداخت رو من

    خیلی آروم رانندگی میکرد

    از خوشحالی قشنگ از جام پریدم گفتم این یه نشونه ست

    پشت سرش راه افتادم و نورش همه جارو روشن زوشن کرده بود و خیلیییییی آروم میرقت انگار قشنگ منتظر من بود

    وقتی رسیدم دم ساحل

    وااااای

    باورتون نمیشه

    یه خانواده ایرانی نشسته بودن آتیش روشن کرده بودن انقدر خیالم راحت شد

    خیلی خوشحال شدم

    به طرز عجیبی، ماشین آفرود غیب شد

    هرچی گشتم دیگه پیداش نکردم…

    نشستم و هوا خیلی گرم بود ، برخلاف تصورم که گفتم الان یخ میزنم

    و اون خانواده ایرانی هم چسبیده به آتیش داشتن میلرزیدن

    هوا برای من خیلی گرم و مطبوع بود

    رفتم نشستم روی یه سنگ دم دریا ، کلی دست زدم به آب

    میخواستم کفشامو دربیارم برم تو آب که گفت نکن

    بیا بریم مدیتیشن کنیم

    گفت بزن مدیتیشن توی یوتیوب

    زدم و آورد مدیتیشن ماه نو!

    همونو زدم و مدیتیشن کردم نمیدونین چه لذتی بود

    لب ساحل، صدای موج دریا ، هوای تمیز و تازه ، شن های نرم ، ستاره های خوشگل و زیاااااد

    و مدیتیشن و شکرگزاری بابت نعمت ها

    خیلی حالم بهتر شد

    بعد مدیتیشن رفتم گشتم ، باورتون نمیشه

    همون شب یعنی دیشب ، دقیقا ماه نو بود

    وقتی که زمین بین خورشید و ماه قرار میگیره و ماه کاملا تاریک هست و فرداش به شکل یه هلال بسیار نازک مشخص میشه

    جالب ترش میدونین چی بود؟

    ماه نو ، سمبل شروع دوباره ست

    سمبل تازگی و نو شدن

    سمبل اهداف جدید

    خیلی روم تاثیر گذاشت ، میدونین بعد از داشتن همچین تجربه هایی که واسه من اولی هم نبود و چند تا مشابه ش رو داشتم

    انکار خدا و قانون شدنی نیست ، نمیتونین انکارشون کنین

    با خودم گفتم، پس چرا شروع نمیکنم؟

    چرا تغییر نمیکنم؟

    من که همه چی رو دارم

    یه دانشی دارم که مردم نیازش دارن، قبلا پیج داشتم و یکم با کار انلاین آشنام ، من که ماهی 1000 دلار درامد داشتم

    پس چرا شروع نمیکنم؟

    اگر خدارو باور دارم انقدر قوی چرا شروع نیمکنم

    یاد جواب یکی از بچه ها افتادم توی عقل کل ، زیر یکی از سوالاتم

    نوشته بود :

    شما قبول دارید که شرایط موجود حاصل افکار و نگاه خودتان است، اما انگار باور نداید که می‌توانید تغییرش بدهید. پس من میگم: اینه هم باور کنید که می توانید تغییر بدهید

    دیدم آره ، راستش باور دارم خدا هدایتم میکنه یا همیشه هست

    وجودشو باور دارم، جذب رو باور دارم

    ولی انگار نمیتونم باور کنم من عرضه شو دارم این گندی که زدم رو جمع کنم و حتی تبدیلش کنم به موفقیت

    و تصمیم گرفتم این ماه تمرکزی فقط روی دوره عزت نفس و باورهای توحیدی کار کنم که باورم به خودم کمی بیشتر بشه و از ماه بعد که سال نو هست ، شروع کنم به کار کردن روی دوره ثروت و احساس لیاقت و سال 2025 رو بذارم سال تحول وضعیت مالی ام

    راستش هنوز یکم گیجم و نمیدونم دارم چیکار میکنم ولی

    مطمئنم که درست میشه

    فقط باید تمرکزمو بذارم روی این پاشنه آشیل

    شاید خیلی هم مطمئن نیستم که درست میشه ، ولی این بار میخوام همه تلاشمو بکنم با همه ی وجودم

    خدارو چه دیدی

    شاید شد :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 67 رای:
  2. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2975 روز

    سلام ودرود فراوان به اساتید عزیزم ودوستان الهی ام

    خدا را سپاسگزارم که در مدار شنیدن آگاهیهای این فایل ارزشمند وانشاالله درک وعمل به آگاهیهای آن قرار گرفتم

    خداراسپاسگزارم بخاطر هدایتم به این مسیر الهی

    خداراسپاسگزارم بخاطر وجود دوستان وعزیزانم

    خداراسپاسگزارم که هر لحظه خودش را در کنارم دارم

    َلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ قَلِیلاً مَّا تَشْکُرُونَ (10)

    و همانا در زمین به شما تمکّن دادیم و براى شما در آن، (انواع) وسایل زندگى را فراهم ساختیم، (امّا شما) اندک شکرگزارى مى کنید.

    وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلآئِکَهِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ لَمْ یَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ (11)

    و همانا ما شما را آفریدیم، سپس به صورت بندى و چهره نگارى شما پرداختیم، آنگاه به فرشتگان گفتیم: براى آدم سجده کنید. پس همه سجده کردند، جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود.

    قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ (12)

    (خداوند به ابلیس) فرمود: وقتى که من (به سجده) فرمانت دادم، چه چیز تورا از سجده کردن باز داشت؟ (شیطان) گفت: من از او بهترم، مرا از آتش و او را از گِل آفریدى.

    قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَن تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ (13)

    (خداوند به شیطان) فرمود: از این (جایگاه) فرودآى! تو را نرسد که در آن جایگاه تکبّر کنى، پس بیرون شو که قطعاً تو از خوار شدگانى

    قَالَ أَنظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ (14)

    قَالَ إِنَّکَ مِنَ المُنظَرِینَ (15)

    (ابلیس، به جاى توبه و عذرخواهى) گفت: تا روزى که مردم برانگیخته مى شوند، مرا مهلت بده.

    (خداوند) فرمود: همانا تو از مهلت یافتگانى.

    قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ (16)

    ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ (17)

    (شیطان) گفت: پس به خاطر آنکه مرا گمراه کردى، من هم براى (فریب دادن) آنان حتماً بر سر راه راست تو (به کمین) خواهم نشست.

    سپس از روبرو و از پشت سر و از راست و چپشان بر آنان مى تازم و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهى یافت.

    خدای من این همزمانی برام شگفت انگیزه دیشب که داشتم کامنت دوستان را در فایل در‌ک صحیح خداوند وروان شدن چرخ زندگی مطالعه میکردم یه حسی بهم گفت برو دوباره کامنت حمید حنیف عزیز رو بخون سری قبل با دقت نخواندی که کامنت حمید عزیزهم در مورد آیات سوره اعراف بود رفتم آن را مطالعه کردم یه حس فوق‌العاده‌ای گرفتم بعد یادم آمد در دفترچه یادداشت گوشیم مستند قارچ های شگفت انگیز را یادداشت کرده بودم تا سر فرصت نگاه کنم که همین جا از آن دوست عزیز که این مستند را پیشنهاد کرد تشکر میکنم ،گفت برو الان آن مستند رو نگاه کن من فقط فرصت کردم که نیم ساعت از آن مستند رو نگاه کنم آنقدر مبهوت قدرت وعلم ودانایی خداوند در آن مستند قرار گرفتم ومدام می گفتم خدای من مگه میشه تویی که اینقدر همه چیز را دقیق وبا نظم خاصی آفریده اینقدر کارت درسته که به همه چیز فکر کردی مگه میشه من بنده ات که اشرف مخلوقات هستم فراموش کرده باشی مگه میشه بدن من رو اینقدر دقیق نیافریده باشی که خودش از عهده خودش برآید وسلامتی اش را تأمین‌کند ،ریشه های این قارچ ها که مثل رشته های عصبی مغز انسان هست ببین تا کجا گسترده شده الله اکبر از این عظمت وقدرتت خدای من، صبح گفتم چرا ،گفت انسان از نسیان هست یعنی فراموشکار گفتم آره درسته حتی اسم منم از رو دقت بوده یعنی کسی که فراموش می‌کند چه خدای توانا وقادری دارد خدایی که به همه چیز علم ودانایی دارد من انسان فراموش میکنم که هر چه دارم از فضل وبخشش خداوند دارم این همه نعمت وفراوانی که در تنوع بسیار زیاد برای راحتی وآسایش من فراهم کردی که حتی هنوز خیلی از این منابع ونعمتها ناشناخته هست من فراموش می‌کنیم جایگاه اصلیم کجاست پس اسم انسان برازنده من است وبعد آمدم سایت ودیدم فایل جدید روی سایت هست شبیه تمام گفتگویی که من از دیشب با درونم داشتم واتفاقی که دیروز ظهر برام پیش آمد پریشب به همسرم گفتم که اگر برنامه خاصی نداری بیا فردا ناهار بریم خونه مامانم گفت کار دارم گفتم خب صبح کارتو بکن دیگه ساعت 11بریم کاراش رو که کرد یکی از دوستانش تماس گرفت رفت بیرون گفت زود برمی گردم که بریم خونه مامانت بعد یکساعتی صبر کردم دیدم نیومد اول خیلی ناراحت شدم وذهنم شروع کرد که تو هم دیگه نرو خونه مامانش ،و…. یه لحظه به خودم گفتم فهیمه الخیر فی ما وقع حتما خیریتی بوده وتو نباید امروز خونه مامانت باشی اجازه نده این نجواها احساست رو بد کند تا همسرم آمد خونه گفت ناهار چی بخوریم گفتم از دستت ناراحتم گفت چرا عزیزم گفتم قرار نبود بریم خونه مامانم بعد باهم صحبت کردیم ومن قانع شدم وهمون جا خداروشکر کردم که نجواهای ذهنم را کنترل کردم واجازه جولان به آن ندادم ونتیجه آن شد که شب همسرم زودتر آمد رفتم خونه مامانم وجالب تر اینکه تمام خاله هام ودختر خاله ها آنجا بودند بعد از یه مدت طولانی دیدارتازه کردیم خیلی هم خوش گذشت وخداروشکر در این مورد هر جا که موفق شدم ذهنم را کنترل کنم خوب عمل کردم ومن وهمسرم زیاد باهم صحبت می کنیم وهمانطور که شما استاد اشاره کردید بیشتر مسائلمون را باصحبت کردن حل می‌کنیم …

    یه همزمانی دیگه

    وقتی دیشب خونه مامانم همگی دور هم جمع بودیم یکی از دختر خاله هایم آمد که مدت زیادی بود ندیده بودمش دیدم ماشاالله چقدر طلا به خود انداخته یه لحظه ذهنم گفت خب شوهرش مواد فروشه (که اینم تو یه صحبتی از جمعی قبلا شنیده بودم ) بعد به ذهنم اجازه پیشروی ندادم وبعداز گوش دادن آگاهیهای این فایل گفتم خدای من چقدر این ذهن چموشه چیزی که من اصلا یادم نبود وآن روز که این حرف رو شنیدم از آن جمع دور شدم الان با دیدن دختر خاله ام داره برام دلیل میاره به خودم یاد آوری کردم که دیگران را قضاوت نکنم وموفقیت های آنها را تحسین کنم خدایا شکرت …

    این فایل رو فقط یکبار گوش دادم هرچند باید بارها وبارها این آگاهیها را گوش داد وتکرار کرد فقط خواستم از شما استاد عزیزم قدردانی وتشکر کنم واین همزمانی ها را اینجا ثبت کنم …

    عاشقتونم…..

    در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 70 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 743 روز

      به نام خدایی که هرچه دارم از اوست

      سلام به فهیمه ی عزیزم

      یکی از خواهران خوبم در این خانواده ی دوست داشتنی …

      ممنونم به خاطر کامنت قشنگت از جان و دل نوشته بوید …

      وقتی درباره ی اون مستند صحبت کردی کنجکاو شدم که درباره‌ی چی حرف میزنی

      .پس رفتم و سرچ کردم و یه فیلم یه ساعت و بیست دقیقه ای اومد …دیالوگ اول فیلم مرا یاد خدا می انداخت …یاد آیات همین سوره …یاد آیات قرآن…و چقدر زیبا بود …

      خودمم متوجه نشدم ولی 10 دقیقه بود که داشتم فیلمو نگاه میکردم و از اونجایی که می خواستم ادامه ی کامنت رو بخونم سریع با بالا ترین کیفیت دانلودش کردم …و ازت ممنونم چون خیلی خیلی زیبا بود …حتی همون 10 دقیقه و حتما کامل نگاهش میکنم …

      اصلا از تصاویر و عظمت و زیبایی و انواع کع 1ملیون انواع حتی بیشتر گیاهان بود که نگم …

      اصلا …نمیدونی چقدر ذوق کردم وقتی همون اولاش رو دیدم و خیلی ازت ممنونم به خاطر این کامنتت که باعث شد من این فیلمو دانلود کنم …

      و چقدر زیبا درباره ی همزمانی هایت صحبت کرید ی…

      امیدوارم اتفاقات بی‌نظیر بیشتری برات بیوفته …

      ممنونم ازت

      در پناه لله یکتا باشید

      منتظر نتایج و همزمانی های زیبایت هستم….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        فهیمه زارع گفته:
        مدت عضویت: 2975 روز

        بنام الله مهربان

        درود به قلب پاکت

        درست عزیزم این مستند پر از شگفتی‌های خلقت هست و انسان را به وجد میاره از داشتن چنین پروردگاری قادر وتوانا ،دانا وعالم به همه امور

        ازت سپاسگزارم که برام نوشتی ودستی شدی تا امروزم را با احساس خوبی که نگاه زیبایت گرفتم شروع کنم ممنون از محبت ومهربانی ات

        بهترین بهترینها را در هر لحظه از زندگی از خدای قادر برایت خواستارم وامیدوارم زندگی ات همیشه مملو باشد از اتفاقات قشنگ، عشق،شادی، ثروت وسلامتی

        یا جق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1083 روز

      سلااااااااام فهیمه قشنگم

      عااااااااشقتم رفیق جااااااانم

      سپاسگزارم از کامنت پربرکتت

      خداروشکر هزاران بار شکر برای

      وجود ارزشمندت دراین جهان زیبا

      و این سایت بهشتی

      خداروشکر برای رابطه ی قشنگ تون

      عشق تون پایدار باشه ان شاالله

      قطعا فرکانس دوست داشتنمو

      احساس میکنی وبه قلبت میشینه

      الله گواهه که تک تک شماها

      برام خیلی ارزشمندین و چقدر خداروباید شکرگزارخدا باشم

      برای نعمت ها ورزق های بی‌حسابش

      مستندی که نوشتی همراه با رسول جانم تماشا کردیم چقدر هم لذت بردم عظمت آفریده های خداوند

      و باورفراوانی از این همه تنوع در تین جهان زیبا رو تماشا کردم ..

      الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        فهیمه زارع گفته:
        مدت عضویت: 2975 روز

        سلام ودرود فاطمه جانم

        رفیق نازنینم فرکانس عشق ودوستی ات را با تمام وجود دریافت کردم وبه قلبم نشست بی آنکه متوجه باشم چشمانم پر از اشک شوق شد بخاطر وجود ارزشمند ومحبت بی پایانت ،خداراسپاسگزارم بخاطر وجود تک‌تک شما عزیزانم که درکنار شما درحال رشد وبزرگ شدنم هستم

        خیلی دوست دارم نازنین رفیقم روی چون ماهت رو می بوسم وتورا به دستان پر مهر الله می سپارم وزندگی مملو از آرامش. عشق ،سلامتی وشادی در کنار رسول جان ودسته گل‌های زیبایت برات آرزو می کنم

        یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      حسن موسوی گفته:
      مدت عضویت: 679 روز

      سلام

      سلام به شما دوست عزیز سلام همه دوستان عزیز و گرامی

      خداوند را سپاسگزارم به خاطر هدایتم به این سایت ارزشمند و مکان مقدس

      خداوند را سپاسگزارم که در تمام لحظات زندگی در وجود ما نشسته چه به آگاه باشیم و چه نسبت به حضورش در وجودمان ناآگاه

      خداروند را سپاسگزارم به خاطر داشتن نعمت عزیزانی چون شما

      خداوند را سپاسگزارم به خاطر اینکه وقتی دید من نمیتونم درست معنا و مفهوم هدایتهاش رو بفهمم منو هدایت کرد به سمتی که نه تنها یکی بلکه هزاران دست از دستان خودش رو داشته باشم تا بتونم وجودش رو بهتر و راحت تر درک کنم

      خداروند رو سپاسگزارم که وقتی ازش خواستم باهام حرف بزن از بینهایت زبان خودش باهام حرف زد و داره میزنه

      خداوند رو سپاسگزارم که بی آنکه من بدانم و بخواهم از قبل برای من مسیری رو که باید در اون قرار داشته باشم روشن کرده و حتی وقتی دیده باز هم من درست نمیتونم ببینم دستم رو در یکی از دستان خودش با اسم عباسمنش قرار داده تازه وقتی دید باز هم ممکنه نیاز داشته باشم مسیرم روشنتر باشه برای هر قسمت از مسیرم هزاران عزیز دیگه از جنس خودش رو برای هدایتم قرار داد

      از شما استاد عزیزم سپاسگزارم از مریم خانم شایسته سپاسگزارم از فهمیه خواهر عزیز و گرامی سپاسگزارم از ملیکای عزیز و از همه دوستان سپاسگزارم که با گذاشتن ردپای خودشون به هدایت من کمک می کنند

      چقد لذت بردم از فیلمی که معرفی کرده بودین و چقدر این تیکه از نوشته هاتون برام روشنگر شرایطی بود که الان توش هستم

      “بعد یکساعتی صبر کردم دیدم نیومد اول خیلی ناراحت شدم وذهنم شروع کرد که تو هم دیگه نرو خونه مامانش ،و…. یه لحظه به خودم گفتم فهیمه الخیر فی ما وقع حتما خیریتی بوده وتو نباید امروز خونه مامانت باشی اجازه نده این نجواها احساست رو بد کند”

      منم الان درگیر با یه تضادی هستم که خداروشکر و با حضورم تو سایت و گوش دادن شبانه روزی فایل های دانلودی سطح خودم رو خیلی آوردم بالا و این تیکه از نوشته های شما تقویتم کرد چون به قول استاد یک نتیجه بود و با عنایت خداوند و کامنتهای شما عزیزان خیلی دارم تلاش می کنم که ازش عبور کنم و نتایج طلاییش رو به عنوان ردپا ثبت کنم .

      خدایا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        فهیمه زارع گفته:
        مدت عضویت: 2975 روز

        بنام خدای رزاق

        درود به دوست عزیزم

        حسن جان سپاسگزار مهر بی پایانت هستم ازت ممنونم که برام نوشتی ودستی شدی تا دوباره به خودم یاد آوری کنم که خالقی دارم که فقط دوست دارد من پیشرفت کنم وشاد باشم

        حسن عزیز باید بگم اگر در هنگام برخورد با هر تضادی به خدا توکل کنی وافکارت رو به سمتی جهت دهی کنی که به احساس بهتری برسی وتمرکزت رو بزاری بر روی داشته ها ونعمتهای زندگیت آن تضاد میشه پله صعود تو ،وگذر از آن تضاد با کنترل ذهن میسر هست که همانطور که اشاره کردید بودنت در این مکان الهی وگوش دادن به فایلهای استاد و باکنترل ورودیها وکانون توجه ات تو به آسانی می توانی افکارت رو کنترل کنی

        اتفاقی که امروز برام افتاد رو اینجا ثبت میکنم تا هم بعدها خودم یادم باشه نتیجه اعتماد وتوکل به خداوند چیزی جزءشادی نیست وهم انشاالله برای شما مفید

        ظهر میخواستم برم دوش بگیرم بعد از ناهار دیدم اصلا حوصله ام نیست گفتم بزار باشه شب که همسرم خونه آمد یا فردا ،بعدازظهر نشسته بودم وجلسه 6قدم چهار رو نت برداری میکردم گفت پاشو برو حموم ،گفتم تنهایی میترسم (بخاطر وضعیت جسمانی ام) دیدم این فکر مدام داره تو ذهنم تکرار میشه رفتم آشپزخونه ظرفها رو شستم وقتی برمی گشتم به اتاق گفتم خدایا نمیدونم این نجوا از تو هست یا از شیطان هست اگر از توهست دلم رو آروم کن واین شجاعت رو بهم بده که بهت اعتماد کنم بعد پاشدم از کمد لباسام رو بیرون آوردم همسرم برای اینکه راحت باشم حوله ام را زده بود به چوب لباسی پشت در اتاق خواب دیدم خیلی راحت تر از هرموقعی حوله رو برداشتم به همسرم زنگ زدم گفتم میخوام برم دوش بگیرم گفت نه عزیزم خواهش میکنم ولی آن نیرویی که از درون من می جوشید خیلی قوی‌تر بود گفتم میخوام برم گفت باشه توکل کن به خدا ومواظب باش وبرو منم گفتم خدایا خودت کمکم کن وخیلی راحت رفتم دوش گرفتم وآمدم بیرون گفتم خدایا من نکردم تو کردی ازت ممنونم من صبح تو تمرین ستاره قطبی ازش خواستم کمکم کنه بتونم امروز آشپزی کنم وآسانم کنه برا آسانی ها ولی خداوند برامن شاهکار کرد حسن عزیز دوش گرفتن به نظر یه کار خیلی ساده ای هست ولی من بعد از دوسال امروز اولین بار بود که بدون اینکه همسرم خونه باشد یا بهم کمک کند با کمک الله رفتم دوش گرفتم ومنیت همه کارهایی که امروز انجام دادم رو به خداوند می دهم

        بازم ازت ممنونم دوست عزیز که فرصتی فراهم کردی تا این رد پا را اینجا ثبت کنم برای تقویت ایمانم

        بهترین بهترینها را در هرلحظه از زندگی از خداوند رزاق برایت خواستارم

        یاحق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          حسن موسوی گفته:
          مدت عضویت: 679 روز

          سلام

          خدایا از تو و تمام نشانه هایت و هدایت هایت و هدایتگریهایت سپاسگزارم

          خدایا من هر چه دارم از تو دارم ور نه من هیچم و هیچم و هیچ

          دوست عزیز و گرامی فهیمه جان باز هم ممنونم که از این تجربه زیبایت ردپا گذاشتی سپاسگزارم که تجربه خودت رو اینگونه و دراین مکان الهی به اشتراک گذاشتی

          باز هم این جملت که نوشتی

          “دوش گرفتن به نظر یه کار خیلی ساده ای هست”

          من رو به فکر فرو برد و به خودم گفتم حسن عزیز خدایی که تو رو اینگونه آسان کرده برای آسانی ها مطمئنا می تونه مسئله ای که الان درش هستم رو آسان کنه برای من و براحتی و سهولت و در کمال آرامش خاطر و آسایش تن حل کنه .

          چقدر از این دست نعمت های بیشمار در زندگی ما وجود داره و ما به دلیل داشتنش و فقط داشتنش نمیتونیم قدرت و نهایت رحمانیت خداوند رو در اونها ببینیم .

          درست گفتی دوش گرفتن کار ساده ای است البته نه برای من و یا ما به تنهایی وقتی ساده است که من و مای خدایی وجود داشته باشد وگرنه من به تنهایی و به خودی خود هیچم .

          و اینجا باید به خودم دوباره بگم که نترس چرا که خودش گفته زمین و آسمان و هر آنچه که در اون هست رو به تسخیر تو درآوردم .

          خدایا ازت میخوام ، از تو می خواهم و یاری میجویم که من رو آسون کن برای آسانی ها

          سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ریحانه اقایی گفته:
    مدت عضویت: 1744 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم

    خداروشکر برای این فایل فوق العاده و سرشار از آگاهیچقد ساده ما از کنار این همه نعمت و برکت رد میشیم و این همه زیبایی و امکانات رو نمیبینیم سپاسگذارم برای این فایل تاثیر گذار️️

    من هرروز سایت شمارو میبینم و هرروز یه فایل دانلود میکنم و نمیتونم روزی بدون دریافت آگاهی از شما رو به شب برسونم و اگر یک روز به دلیلی نتونم اینکار رو انجام بدم احساس بدی بهم دست میدهاین همه عشق و آگاهی برای ما از شما بزرگواران سرچشمه گرفته

    من با شروع دوره روانشناسی ثروت یک شغلم رو بعد از ده سال عذاب و اسارت ترک کردم و به خدا اعتماد کردم و از نو شروع کردم به کاری که ده سال پیش با عشق انجامش میدادم ولی بخاطر درک نادرستم از پول و ثروت ترکش کردم و خودم رو ده سال حبس کردم

    ولی خداروشکر بعد از 5 سال دنبال کردن و گوش کردن به فایلای شما جراتش رو پیدا کردم و شروع کردم به تغییر باورهام و تغییر زندگیم‌ همش به خودم میگم من همواره در زمان درست در مکان درست قرار میگیرم و همواره خداوند من رو هدایت میکنه و انسان های درست رو در مسیرم قرار میده و همینطور هم شد و خداوند یکی یکی درها و برای من باز کرد و شاگردایی که ده سال پیش بهشون تدریس میکردم دوباره بامن تماس گرفتن و خواستن که بهشون درس بدم و من شوکه میشدم که چطور هنوز من رو یادشون و فراموش نکردن و اینطوری هدایت های خداوند برای من شروع شد و من یقینم بیشتر شد که مسیر درست همین هست

    من این آرامش و قدرت رو مدیون شما استاد عزیز و خانم شایسته عزیز هستم

    میدوارم سلامت و پایدار باشین

    من یه خواهشی ازتون داشتم میشه دوباره برای ما فایل از زندگی و سفرهاتوم بذارین ، من تمام تصویرسازی و زندگی ایده الم‌ رو با دیدن زندگی دربهشت و سفر به دور آمریکا انجام میدادم و خیلی بهم کمک میکرد و هدایت میشدم به همون شرایط و فضاها و واقعا لذت میبرم و باورم نمیشد که همون صحنه ها و شرایط رو دارم تجربه میکنم و فقط اشک میریزم و احساس مبکنم همه ما به شدت نیاز به این الگو داریم

    اگر دوباره فایل برامون بذارین لذت زندگی کردن و سپاسگذاری رو برای ما چندبرابر میکنه

    صمیمانه سپاسگذارم️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 73 رای:
  4. -
    محمد رضا دشت پیما گفته:
    مدت عضویت: 2190 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام استاد عزیز

    همین چند روز پیش وقتی داشتم روی دوره احساس لیاقت کار میکردم به این آیات هدایت شدم و از درکی که داشتم اونجا نوشتم و بعدش هدایت شدم به کامنت یکی از دوستان که در باره همین آیات نوشته بود و منو دو سه روز به فکر فرو برد که شما این فایل رو گذاشتید و جواب خیلی از سوالات ذهنم رو دادید.

    شیطان به خدا میگه که من سر راه مستقیم می نشینم و از همه طرف بر انها می تازم و اکثر انسانها را شکر گذار نمی بینی.

    خدا همون موقع آدم رو مورد امتحان قرار میده که ببینه آیا آدم و همسرش شکر گذار نعمت ها میشن یا ناسپاسی میکنن و به آدم میگه در این بهشت با همسرت ساکن شو و از هر میوه و هر درختی که خواستی بخور و استفاده کن ولی به این یکی درخت نزدیک نشو. یعنی مثلا اگه 1000 تا درخت هست از همه نوع میوه ای از 999 تاش میتونی استفاده کنی به جز یکیش و شیطان هم از همین راه وارد میشه و آدم رو وسوسه میکنه که اگر از این درخت بخوری یا فرشته میشی یا عمرت جاودان میشه.

    نکته این آیه همون ناشکری و ناسپاسی هست که شیطان قول داده بود در انسانها ایجاد کنه. یعنی آدم اون همه درخت و میوه های گوناگون و رزق و روزی رو که خدا بهش داده بود و در اختیارش بود رو نمیبینه و تنها یک درخت که از اون نهی شده بود رو از میوه اش میخوره. یعنی نعمت هایی که خدا بهش داده بود رو استفاده نمیکنه و شکر اونها رو به جا نمیاره و فقط چشمش به چیزی میره که نداره و این همون نتیجه ای میشه که شیطان میخاد، کفران نعمت ها و نا سپاسی

    حکایت اکثر انسانها هم همین شده ما اکثرمون نعمت هایی که خدا بهمون داده رو سپاسگزار نیستیم و همش دنبال چیزهایی هستیم که شاید الان در مدارش نیستیم و ظرفمون براش آماده نیست و با احساس کمبود و احساس بد شرایط بدتری رو برای خودمون رقم میزنیم.

    میشه گفت حضرت آدم هم با احساس کمبود مدارش اومد پایین و از مداری که همه نعمت ها در اونجا به آسانی در اختیارش بود اومد به مداری که باید برای بدست آوردن نعمت ها تلاش کنه.

    انشاالله که استاد برای آیات بعدی هم فایل تهیه کنن چون واقعا این سوره برای ما خیلی درس داره

    تو این سوره خدا ما رو چندین بار بنی آدم خطاب میکنه (بر خلاف جاهای دیگه که یا ایها الذین آمنو و یا ایها الناس میگه) و میگه از اشتباهی که آدم انجام داد درس بگیریم و بدونیم شیطان دشمن ما هست و شیطان و قبیله او ما رو میبینن و ما رو به بدی دعوت میکنن.

    من خودم همه جوره احساس کردم که هرجور کانون توجهم میره از همون طرف نجواها و افکار بد درونم شکل میگیره افکاری که احساس بد درونم ایجاد میکنه میاد توی ذهنم.

    خودم تجربه تضاد در سلامتی داشتم و میدونم که چقدر این نعمت بزرگه ولی تا وقتی که دچار تضاد نشده بودم اینقدر ها برام مهم نبود و قدرش رو نمیدونستم مثل حضرت آدم که قدر نعمت هایی که خدا توی بهشت بهش داده بود رو ندونست.

    من قدرشناس و شکرگزار خیلی از نعمت هایی که خدا بهم داده بود نبودم و مثل حضرت آدم احساس کمبود نعمت هایی رو میکردم که الان تو مدارشون نیستم.

    من هم همونطور که شیطان خودش را مقایسه کرد بارها و بارها خودم رو مقایسه کردم.

    من هم همونطور که شیطان مسئولیت کارش رو انداخت گردن خدا هزاران بار به خاطر هزاران تضاد فکر میکردم که این خداست که میخاد من با این تضاد دست و پنجه نرم کنم. حتی اگه گوشیم میفتاد زمین و میشکست میگفتم لا بد خدا میخاد که من گوشی نداشته باشم . و این باور خیلی ریشه ای هست درون من چون هزاران بار بهم گفتن اگه بلایی سرت اومد خدا میخاد که بار گناهانت رو کم کنه و خدا دوست داره که برات مشکل بوجود میاره.

    سپاسگزارم از شما استاد که این فایل رو تدوین کردید انشاالله که برا ی چند تا آیه بعدی هم فایل بزارید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 80 رای:
    • -
      مریم اکبری گفته:
      مدت عضویت: 483 روز

      سلام محمد رضا جان،

      چقدر قشنگ توضیح دادی که چرا حضرت آدم آمده به زمین،

      یادمه که یوگا میرفتم و میگفتن که بچها چون از اینکه بیان زمین ناراضی بودن بخاطر همین تا چهله گریه میکنن، به قول استاد چون حرف رو از کسی که برام مهم بود شنیده بودم بی چون و چرا قبول کردم، و عواقب کانون توجه ام رو روی فرزند اولم دیدم که با تغییر باور که اینکه خودمون خواستیم بیامم تا لذت ببریم از استاد یاد گرفتم ، فرزند دوم به روال گذشت،

      نمیدونم چرا اینا رو نوشتم اما خدا گفت من شنیدم و دوباره اجرا کردم و نوشتم

      اینجا که گفتی بخاطر ناسپاس بوده، ای وای دقت کردم به گذشته ام و نگاه کردم چقدر نعمت داشتم که با ناسپاسی از خودم دریغ کردم،

      اما خوشحالم از این ناسپاسی چون من کامل و کمال ناسپاس بودم ، و الان از این ناسپاسی به سپاسگزاری رسیدم ،

      والان با گوشت و خون سپاسگزاری رو میفهمم و ازش لذت میبرم

      باور کن اگر ناسپاس نبودم آنقدر از سپاسگزاری لذت نمی‌برم

      الان هم با سپاس گزاری همه اون نعمت ها رو که با ناسپاسی از خودم. دور کردم ، دوباره دارم به سمت خودم. میارم ،

      اما اینبار مرحله به مرحله ، آهسته به آهسته، قدم به قدم ، روند تکاملی رو طی میکنم،

      چون من اون نعمت رو یکهو میخواستم و با زور میخواستم باشه و این شد که به قول استاد نابود شدم،

      الان هم یک سوال ذهنم رو درگیر کرده ، البته قبلش بگم که از خدا خواسته بودم که معنی تسلیم رو بهم بگه که تو این فایل از زبون استاد عزیزم بهم گفت ،

      الان هم می‌خوام معنی رها سازی رو خیلی ساده بهم بگه چون تو دورانی هستم که نیاز مندشم.

      محمد رضا موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      حامد احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1679 روز

      سلام محمدرضا جان

      چقدر مثال خوبی زدین در مورد حضرت آدم و ما آدم ها که نعمت‌هایی که داریم رو نمی بینیم و فقط چشم دوختیم به نعمتهای بقیه و ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودمون مقایسه میکنیم و باعث میشه که احساسمون بد بشه و طبق قانون احساس بد اتفاقات بد برامون بیافته ( البته من خودم رو میگم )در حالی که اگه تمرکزمون رو بزاریم روی نعمتهامون و شکرگزار باشیم به خاطر اونا خدا بیشتر و بیشتر بهمون میده و ظرف ما رو بزرگ و بزرگتر میکنه.

      سپاسگزارم ازتون به خاطر کامنتی که نوشتید از طرز نگاهت خیلی خوشم اومد یه جورایی قانون رو برام گوش زد کردی که حواسم به نعمتهای خودم باشه و بابتشون سپاسگزارم باشم و نزارم شیطان با نجواهاش گولم بزنه و منو ببره تو فاز مقایسه و افکار منفی.

      مرسی از همه عزیزان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1272 روز

    به نام یگانه فرمانروای هستی

    سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر و همه عزیزانم

    استاد من خیلی کم پیش میاد که برای یک فایل دو کامنت بنویسم.

    اما نوشتن این کامنت به اراده من نیست!!!

    مجبورم که بنویسم تا راحت بشم! تا آروم بشم!

    دلیلش را نمی دانم؟ نمیدانم اصلا این حرفها به درد کسی میخوره یا نه؟

    نمیتونم حسم رو بیان کنم چون خودمم نمیدونم که چه حسی دارم!

    فقط میدانم اینقدر قویه این حس که نگذاشت من کمی استراحت کنم و مثل دارکوب توی ذهنم هی ریپید میشد که پاشو برو بنویس.

    الان بنویس! انگار غذا رو سر سفره کشیده باشن و هی صدات کنن بیا سر سفره غذا داره از دهن میفته!

    حالا قضیه چیه؟

    قضیه ازین قراره که چند روزه داشتم نکات این فایل رو در دفترم یادداشت می کردم و می نوشتم و یکم پیش این کار به اتمام رسید.

    وقتی که رسیدم به این قسمت که گفتید خداوند در آیه 7 سوره ابراهیم فرموده است:

    لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ «اگر شکر گزاری کنید؛ شما را خواهم افزود»

    از اون لحظه هی تو ذهن من داره پژواک میشه آیه 7؛ آیه 7؛ آیه 7…

    چرا آیه 7؟؟؟

    چرا این جمله باید در آیه 7 بیاد؟!!!

    چرا این جمله باید در آیه 7 سوره ابراهیم بیاد؟!!!

    پیامبری که نماد توحید است. پیامبری که خلیل الله است.

    پیامبری که الگوی همه پیامبران و انسانهاست!

    این حس بهم میگفت که اینها اتفاقی نیستند.

    یه رابطه و هارمونی و پیامی در این شماره و انتخاب این سوره برای این کلام خداوند هست.

    من ادامه میدادم و نت برداریم رو تمام کردم و این پژواک همچنان در ذهنم ادامه داشت.

    من همیشه عادت دارم پایان نت برداریم تاریخ و ساعت مینویسم.

    وقتی تاریخ رو نوشتم همین جور خشکم زد!! امروز 7 ام است.

    باز خودکارم میلغزید تا رسیدم به نوشتن ساعت

    قبل از اینکه از رو موبایلم ساعت رو نگاه کنم با خودم گفتم:

    خدایا اگه من باید راجع به این موضوع مطلبی بنویسم یه نشونه بمن بده

    ساعت 19:04 دقیقه

    منتظر هفت بودم بعنوان نشانه که نبود

    در یک هزارم ثانیه که انگار ذهنم میگفت آفیشش چیزی نبود!

    ورق برگشت و بهم گفته شد ساعت 19 همان 7 است!!!

    و باز من میخکوب شدم که یعنی چی؟!!!

    یکم دراز کشیدم استاد استراحت کنم مگه ول کنم بود این حس

    گوشی رو برداشتم سرچ کردم عدد 7

    اینا اومد که رو یه برگه نوشتم و الان جلو دستمه

    7 طبقه آسمان

    عجایب 7 گانه

    7 طبقه بهشت و جهنم

    7 بار طواف کعبه

    7 آیه اولین سوره قرآن سوره حمد که بمعنای شکرگزاری است!!!

    وجود 7 دریا روی کره زمین

    وجود 7 نت در موسیقی

    و باز من متحیر تر!!!

    استاد باور کن این حس مگه میگذاشت من به تعویق بندازم یا کار دیگه انجام بدم

    یه حس که نمیدونم دلشوره و بی قراری مخلوطش بود و اصلا نگذاشت من آروم بگیرم.

    الان که به این سطر رسیدم آرومم!!!

    انگار میگه کافیه؛ ماموریتت تموم شد!!!

    منم باز میگم چشم. نه میخوام یک کلمه دیگه بگم یا نتیجه بگیرم یا هر چیز دیگه ای… وسلام.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 75 رای:
    • -
      لیلی اسفندیاری گفته:
      مدت عضویت: 1861 روز

      سلام دوست خیلی عزیزم

      تو صندوق ایمیل من پیغامهای شما برام میاد .

      این کامنت هم آمد ولی در مدار خواندنش قرار نگرفتم تا امروز که روز هفتم هفته روز جمعه ست باید می خوندمش .( اره دوست من بخندیم با هم ) اونم نه از طریق صندوق ایمیلم بلکه دوست عزیزی که بهم گفتن لیلی برو کامنت اسدالله جان رو که با تاکید بر عدد هفت نوشتن بخون ……

      خیلی شیرینه خیلی قشنگه همه این جریان هدایت که اینجوری همه ماها رو بهم وصل میکنه . خدا رو بدون شک باید ماچ کرد یه بغل محکم کرد از اونها که خودش بلده که البته من بلد نیستم اصلا . حالا خداجونم یه ماچ محکم بهت عشق من .

      میخوام برم قدمها رو ادامه بدم وواقعا هم کار میکنم .الان جلسه بینظیره دوم قدم دوم هستم . از جلسات خیلی خیلی محبوبم . جلسه تجسم ….. ولی مگه میشه مگه میتونم از اینهمه فایل قشنگی که استاد فایلهای اخیر توحیدی که گذاشتن ساده رد شد .

      به خدا قسم که نمیشه . اصلا نباید اینقدر ساده باشم . اینها روزی من و بچه های سایته .

      آیه 7 سوره ابراهیم مال من و مال ماست .

      ابراهیم خلیل الله پیامبر زمان من و زمان ماست .

      خدا داره میگه میشه از بعد زمان و مکان خارج بشید بندگان کوچولوی من . من بلدم من میتونم . من میبرمتون به اونجا که به نفعتون هست . من خیلی خیلی دوستتون دارم . میخوام ببینم که فقط می خندید و شادید . شما ها همتون لایق شادی و عشق و احترام هستید . شما از نور من هستید از روح من . من خودم مراقبتون هستم . دیگه گذشته و اونهمه خطاها تمام شده . دیگه راه رو نشونتون دادم و خودم دست شما رو گرفتم و در این راه هم همراهی تون میکنم .

      “میبینی لیلی من اینجا هستم . من از اولش همه جابودم . خیلی برات خوشحالم بنده عزیزم که بالاخره فهمیدی . که بالاخره پیدام کردی . بالاخره وصل شدی . گفته بودم بهت .یادته که .”

      خدایی سلام قوربونت برم . مرسی که هستی .

      دیشب به دوست عزیزی گفتم این جمله عاشقانه منه .

      و خدایا به هیچ کس اندازه تو عاشق نیستم .

      مرسی که هستی .

      مرسی

      اسداالله عزیزم .ببخشید خدا جان خواستن که بیان وسط مکالمه . همه چیز هم که مال خودشه و من تازه یه ذره یاد گرفتم تسلیم باشم . فقط یه ذره .

      این روزها حالم عالیه عالی عالی . حالم قلبم دلم به زیبایی برگ ریزونای پاییز شده . زیباتر بلکه …

      دیروز داشتم توی یکی از قشنگترین خیابونهای شهر پیاده روی میکردم قدم میزدم کوتاه و مختصر بود و حس میکردم هر لحظه یه آدم خیلی خوش سلیقه و زیبا بین میخواد با دوربین عکاسی حرفه ای بهم نزدیک بشه و بگه :

      خانم زیبا اجازه هست یه عکس از شما و این منظره رویایی بگیرم ؟

      نمیدونم چقدر اونچه نوشتم مرتبط بود با کامنت شما ولی تاثیر قدرت شگفت انگیز عدد 7 رو به من هم منتقل کردید که جهان که زندگی که خلقت پر از فراوانی و زیبایی و ابدیت هست .

      من حالم نورمال نیست ولی چه حال خوبیه . در تنهایی مطلق هستم با خدای خودم و انتخاب میکنم با آدمهایی باشم آدمهایی که دوسشون دارم .

      چی از این بهتر .

      خدایا شکرت تا همون ابدیت

      شکرت برای همه نعمتهات

      برای همه کادوهات

      برای همه اجابتهات

      برای همه عزیزانم

      برای مامانم

      برای بابام

      برای دوستام

      برای فرشته های مهربون پیام رسانت

      برای اینکه دوستم داری و عاشقانه مراقبم هستی . منم عاشقتم

      به خدای قدرتمند مهربانم می سپارمتون دوست خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1272 روز

        سلام و درود خدا به عزیزی که واسه خدا خیلی عزیزه

        از روزی که این پیام رو نوشتم یه امانتی از طرف خداوند پیش من بود که برای تحویل دادنش هم ثانیه شماری میکردم و هم هیجان و اشتیاق داشتم!

        چرا گفتم واسه خداوند خیلی عزیزه؟

        چون خودش بهم گفت این پاسخ مال کسی است که اولین کامنت رو زیر این پیام میگذاره!

        واسه همین هر روز و هر ثانیه سایت رو چک می کردم که ببینم این عزیز کرده خداوند کیه؟

        واقعیتش خودمم بهش حسودیم شد. تو دلم گفتم هر کسی هست خوشا به حالش. ببین چه بده بستانی با خدا داشته که همون لحظه ارسال پیام خداوند بمن الهام کرد و پاسخ کامنتش رو نوشتم تو گوشیم!

        حالا قضیه چیه؟

        وقتی که کامنتم رو فرستادم و ثبت شد. دیدم ثبت شد ساعت 20:20 دقیقه. همون لحظه خدا بهم گفت: این کامنت بیسته بیسته!!! و اینم مهر و امضای من رو این کامنت!!!

        بقدری هیجان زده و آروم بودم (آره دقیقآ هیجان زده و آرام؛همینقد این حس عجیب بود) که خواستم ویرایش کنم کامنتم رو و اینو تو کامنتم بگم که خداوند بهم گفته اینم امضا و مهر من بر کامنتت!

        ولی بهم گفت نیازی نیست! اونکسی که باید بفهمه؛ میفهمه! منم گفتم چشم. ویرایشش نمیکنم.

        از پای لپ تابم پا شدم و میخواستم برم یه سر به مادرم بزنم. هنوز از در خارج نشده بودم که بهم گفت: این چیزا رو در پاسخ اولین کسی که زیر پیامت کامنت گذاشت بنویس!!! منم باز گفتم چشم و همه این جملات رو تو موبایلم نوشتم که یادم نره.

        لیلی جان؛ نمیدانم چه توی زندگیت گذشته یا چه چیزی از خدا خواستی که اینجور هدایت شدی به این کامنت و کامنت نوشتی. ولی اینو با اطمینان میگم که نزد خدا خیلی عزیزی.

        درسته که همه بندگان برای خدا عزیزن که همان صفت رحمانیت خداست که شامل همه بندگانش هست. اما یکسری از بندگان نزد خداوند عزیزترند که شامل صفت رحیم بودن خداوندند. مثل مادری که همه فرزندانش رو دوست داره اما یکی شون از بقیه براش عزیزتره. مثل معلمی که همه دانش آموزانش رو دوست داره اما چند تاش براش عزیزترند. مثل استادمون که همه شاگردهاشو دوست داره اما یعده ای رو بیشتر دوست داره…

        همون لحظه که خداوند گفت و من نوشتم. آخرش نوشتم خوشا بحال کسی که خدا این کامنت رو برای اون نوشته. قطعآ پیامی از طرف خداوند برای تو در این کامنت هست و اینکه هدایت شدی دوباره به این کامنت و خوندنش هم باز امضای خداوند بر این کامنته. الانم که داره اذان میگه و تیر خلاص خداوند و اتمام ماموریت من. یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
        • -
          لیلی اسفندیاری گفته:
          مدت عضویت: 1861 روز

          سلام خدای من

          همینجا برات مینویسم چون خودت هم همینجا برام نوشتی از طریق یکی از دستهای عزیزت ( اسدالله جان ممنونم بی نهایت بی نهایت ازت ممنونم دوست خوبم )

          خدایا این کامنت رو صبح خوندم یعنی صبحم روزم رو با این کامنت شروع کردم البته بعد از ستاره قطبی که یکی از خواسته هام یه نشونه قدرتمند بود از اون دست نشانه های خودت برای اثبات …..

          خداجونم دیدی خودت که از صبح چه حال و احوالی بهم گذشت و چه فکرها و تعبیر و تفسیرش به ذهنم اومد و اولیش این بود که قوربونت برم خب منم دوستت دارم . میدونی که ….

          و اینکه چی میخوای بهم بگی .

          گرفتم عزیز دلم .

          تا جایی که عقل ناقصم اجازه داد گرفتم .

          خدای من دوست قدرتمند من

          عشق ابدی من

          مامانم

          بابام

          عشقم

          بچه ام

          دوستم

          همه کس و کار من

          کی میگه من تنهام

          اصلا کی گفته چیزی به اسم تنهایی هست

          چه کلمه بیخودی

          صبح ها که از مسیر زیبای برگ ریزونای پاییز با مروارید جان میرم برای انجام کار مورد علاقه ام که رسالت منه ، خورشید عالم تاب رو می بینم که تا نیمه طلوع کرده و از پشت کوهها داره خودش نشون میده . آبشار انوار طلایی اش داره میریزه به سر و روی زمین

          چقدر کلمه تنهایی اون لحظه بی معنی و مسخره در برابر اونهمه زیبایی و عظمت و پاکی و مهربونی ات

          میدونم خدایا تو هم میدونی که حالم طبیعی نیست .

          داستان جوجه اردک زشت به پایان رسید در زندگی من .

          خیلی ازت ممنونم .

          آخر همه داستانهایی که مسیرش در تو خلاصه میشن خوبه .

          در واقع عالیه

          خدایا تو خودت باورت میشه این منم .

          من همون لیلی هستم .

          به بزرگی خودت قسم که نه .

          اون آدم 4 سال میشه که مرده و یه آدم جدید متولد شده .

          یه نفر که دیگه ترسی نداره از …..

          فکر کردم شاید بتونم خودافشایی کنم ولی نتونستم .

          خدایا یادته مسجد کنار دانشگاه

          یادته که من از اونجا شکرگذاری و رفاقت و عاشقی ام رو با تو شروع کردم .

          خدایا یادته که …..

          بله بله بله تو یادته ولی من یادم نیست خیلی هاش رو

          خیلی از نعمتهات رو

          خیلی از عشق هایی که به زندگیم آوردی .

          خدایا یادته اوایل بعد از اون ماجرای شکست عشقی به تو می گفتم خودخواه .

          بهت می گفتم منو فقط برای خودت میخوای .

          میدونم این حجم زیاد از نفهمی و حماقت منو بخشیدی و تبدیل کرده به عشق بیشتر و الان یه نمونه از طریق بنده خوبت اسدالله برام فرستادی.

          ” و لیلی من بهت چی گفتم ؟ یادته ماه من ؟ ”

          بله خدایی یادمه بهم گفتی شرک یکی از اشکالش اینه عزیزم و من فقط میخوام مراقبت باشم . چون از همه بیشتر من دوستت دارم . در واقع منم که تا ابد هستم و دوستت دارم .

          روزهای پاییز 1403 داره معرکه تر از معرکه میگذره .

          الان خودت می فهمی این حرفهام سر و تهش کجا هستن . تو که از اسرار دلم همیشه باخبر بودی و هستی . تو که دوستم داری . تو که مالک و صاحب منی .

          تو که ….

          نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

          تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

          گوش کن با لب خاموش سخن میگویم

          پاسخم ده به زبانی که میان من و توست

          و تویی که داری پاسخ میدی

          و منی که در حد ظرفم درک میکنم

          تویی که همه کس و کار منی

          ( اسدالله عزیز من میخواستم با تمرکز بالاتری این کامنت رو بنویسم ولی یک فقره شیرین عمه عشق کوچولوی من آمدن و دوساعت بیشتر بازی کردیم و…. تمرکز بالایی نداشتم ولی از قلبم نوشتم . همینجا برای خدام نوشتم . دوست داشتم حتما بنویسم همین امروز . این حجم عشق زیاد رو باید از قلبم میریختم بیرون تا خفه ام نکنه . تا منو نکشه . تا آبادترم کنه . اون هیجان زیاد و آرامشی که شما گفتی همین احساس منه . همینه .)

          فکر میکنم این داستان ادامه داره

          قدرت عدد 7 و…

          جواب این کامنت

          و باز هم آلارم شکرگذاری گوشیم که الان روشن شد.

          خدایا نمیشه من بلد نیستم شکرت رو بجا بیارم . خودمو به تو میسپارم که دانای کلی و همه چیز بهم یاد میدی .

          دوست عزیزم اسدالله رو هم به خودت میسپارم . به آغوش همیشگی خودت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      سعیده آیت گفته:
      مدت عضویت: 1049 روز

      بنام خدای مهربان

      سلام به شما دوست عزیز

      وتوحیدی

      دوست عزیز منم به رابطه اعداد ودونستن ارتباطشون خیلی علاقه دارم

      همون روزی که کامنتتون رو خوندم بعدش هدایت شدم به کامنت جمال عزیز که درباره

      ایه اذا سالک عبادی بود

      ایشون نوشته بود خداوند 7 بار تو این ایه از کلمه خودم استفاده کرده وخیلی زیبا توضیح دادن دربارش

      یهو یادکامنت شما افتادم و خواستم براتون بنویسم که به دلیلی موفق نشدم

      ویکی هم اینکه خداوند 7 بار تو قران به خورشید وماه و…‌ قسم میخوره تا بگه

      فالهمها فجورها وتقواها

      من خیرو شرتون رو بهتون الهام میکنم

      مسلما این عدد توش معجزاتیه که ما ازش بیخبریم

      ممنون که این کامنتو نوشتین و از الهاماتتون گفتین

      امیدوارم درپناه الله مهربان پیروز وسربلند باشید.

      خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        لیلی اسفندیاری گفته:
        مدت عضویت: 1861 روز

        سلام سلام سلام سعیده بانوی عزیز

        من یه عزیز دلی دارم اسمشون سعیده هست .

        خیلی ماهه . مثل شماست که اینقدر زلالی

        وقتی خوندم نوشتی که میخواستم جواب این کامنت رو بدم و به دلایلی نتونستم لبخند روی لبم آمد ….

        من خودم تمرکز بالایی نداشتم و نفهمیدم چه جوابی در این کامنت برای اقای زرگوشی نوشتم .

        شما بخون و بهم نمره بده . امتیاز بده .

        احتیاج دارم دوستای توحیدی ام کمکم کنن بتونم این حجم زیاد عشق و محبت خدام رو مدیریت کنم .

        چون چند روزی هست خدا به اشکال خاصی و با پیامهای خاصی سورپرایزم میکنه و الهامی که به آقای زرگوشی شد دیگه تمام .

        فعلا مغزم بیشتر یاری نمیکنه ولی دوست دارم باز برای این کامنت جواب بذارم .

        به خدای قدرتمند مهربانم می سپارمتون سعیده بانو

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          سعیده آیت گفته:
          مدت عضویت: 1049 روز

          سلام به لیلای عزیزم

          دخترتو کجایی؟

          توکدوم عالمی؟

          نوشته هات زمینی نیستن؟

          انگار تو خلئی؟

          خوش بحال این حال عالیت

          این ارتباطت باخداوند

          لوکیشن بفرست بگو ازکدوم مسیر داری میری؟

          بخدا که تنها جایی که من مدتیه حسودیم میشه وغبطه میخورم تواین سایته

          وقتی که عشق بازی شماعزیزانوبا خدامیخونم

          انقدرپاکین ،زلالین، نابین

          که منه بنده ضعیف که درمقابل عظمت وقدرت الله به اندازه سرسوزنی نیستم سر تعظیم وکرنش فرودمیارم

          ومیبالم به خودم که فقط درمسیر خوندن این همه زیباییم

          ولی اینو میدونم که خداوند عاشق این عشق بازیاس

          اصلا انسانوآفریده که این اخلاصو ببینه این حال و عشق روببینه

          وبعد بگه به ملائکش که من بهتون گفتم :

          من چیزی میدونم که شماها نمیدونید

          خوش بحالت دختر کیف کن ولذت ببر از این حال وهوایی که داری وادرس مسیر راحت تره رو به منم بده.

          خدایا کمکمون کن درمسیر این جاده سرسبز همواره ثابت قدم باشیم وهرلحظه به تو نزدیکترشویم

          وخداجونم ما روبه اندازه پلک برهم زدنی به خودمون واگذار مکن وهدایتمون کن به فروتنی وتعظیم وخشوع بیشتر دربرابر خودت.

          خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            لیلی اسفندیاری گفته:
            مدت عضویت: 1861 روز

            سلام بانو

            بچه بودیم با هم دعوا می‌خواستیم بکنیم می گفتیم آینه آینه خودتی خودتی

            همه اینها که نوشتید عزیزم راجع به خودتون صدق میکنه .

            من فقط در هدف خواسته خودش هستم . احساسم اینه باورم اینه که نمیخواد بذاره دور باشم ازش نمیخواد بذاره متوجه نباشم که مراقبمه و هست و هست هست .

            میدونی تا ابد هست .

            همه عشق ها مون و عزیزانمون یه روزی میاد که نیستن ولی خدا همیشگیه . همیشه هست و تازه تا ابد هم هست .

            اصلا تمومی نداره این عشق بازی.

            فقط باید آروم بگیری و بهش نگاه کنی و بگی چشم بگی آره خدا جونم میدونم هستی . میدونم کار خودته همش .

            میدونم دوست قدرتمند من .

            میدونم عشق ابدی من

            خیلی حق گفتید بانو .

            خدا واقعا به فرشته ها اینو میگه .

            و لوکیشن …

            لوکیشن …

            لوکیشن …

            لوکیشن …

            لوکیشن ….

            لوکیشن …

            خدا همه جاهست .

            همه جا همه جا .

            ولی الان یاد یه حدیث از پیامبرمون افتادم .

            از ایشون می‌پرسند: بفرمایید خدا کجاست؟

            و پیامبر در پاسخ میگن :خدا در دلهای شکسته ست .

            من مراقب دلم نبود و شکست . برای مرمت رفتم پیش خدا و داستان این شد .

            مرسی که برام نوشتید .

            مرسی که کمکم میکنید این عشق و رابطه رو مدیریت کنم .

            به خدای قدرتمند مهربونم می سپارمتون

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              سعیده آیت گفته:
              مدت عضویت: 1049 روز

              سلام لیلای عزیزم

              ممنونم که زیبامینویسی

              میدونی من رابطم باخدا خیلی خوبه ولی تو این ارتباط برقرارکردنه حریصم

              وقتی شماها از رابطتون مینویسین یهو میگم خدایامنم اینجوری میخوام

              مثله بچه ای که یه عالمه اسباب بازی براش خریدن ولی تا دست دوستش یکی میبینه میگه منم میخوام

              دقیقا اون روزی که برات نوشتم یعنی دو روز قبل

              یه جریانی برام پیش اومد وخداوند چندجا بهم نشون داد

              ببین چقدر هواتو دارم ببین میخوام از راحت ترین مسیر بری

              حس کردم خدابم میگه دیگه انقدر تو جواب کامنتها ننویس خوش بحالتون که فلان رابطه رو باخدا دارین

              ناشکری نکن

              وقتی دقیق میشم میبینم

              موقعی که کامنتاتونو میخونم دقیقا همون موقع ذهن دست بکارمیشه و رابطه منو باخداتوچشمم کمرنگ میکنه وحتی گاهی مواقع همه روپاک میکنه و فراموش میکنم اینهمه بده بستونی که باخدا دارمو عشق وحالی که باش میکنم و برا بقیه رو پررنگ در حد یه پرژکتور (مرغ همسایه غازه) که منو بندازه تو دام مقایسه که حالمو بد کنه

              و شیطان رجیم چون میدونه من دوست دارم هرروز بخدا نزدیکتر بشم میاد به شکل منفی منو حریص میکنه تا باز حسمو بد کنه دیگه

              باور کن چندوقته که دارم حسابی رو کنترل ذهن کار میکنم

              ذهن وشیطان هردو دست به دست شدن که از ترفندهای به ظاهر مثبت وقانونی منو بندازن تو دام

              یعنی ظاهر قضیه انگارداری به قانون عمل میکنی ولی بک اون موضوع حس بده

              خدایاپناه میبرم به تو ازشیطان قسم خورده وذهن چموشم

              خدایاسکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رویا میانکاله گفته:
      مدت عضویت: 990 روز

      سلام دوست عزیزم اسدالله جان

      نمیدونم از خوندن این کامنت هم حس شوق داشتم که چطور خدا تو خواب یک شخص یا گفتگو هاش راجب یک شخص دیگه که فرسنگ ها دور هدایت می‌فرسته.

      حتی چند وقت پیش برای خودم جالب بود خواب شخصی از بستگان دیدم که اصلا راجبش فکر نکرده بودم ولی خدا جواب اون شخص از طریق من به گوشش رسوند .

      خدایا شکرت عظمت و بزرگیت شکر

      من از روز اولی که این فایل روی سایت قرار گرفت دائم گوش میدم و از صفحه اول کامنت ها رو میخونم هنوزم به آخر نرسیدم کلی اشک شوق ریختم کلی جواب مسئله اون روز گرفتم تا به اینجا.

      حتی در جواب لیلی جان تو یکی از کامنت های همین فایل کامنت گذاشتم.

      چقدر خوشحال شدم و در کنارش گفتم خدایا منم از این مدلی ها میخوام.

      خدای من شاهده بعد از خوندن کل کامنت یهو یادم اومد چند روز پیش ،هی مدام یه چیز بهم میگفت برو ببین چند روز تو سایت بودی چند روزی پشت گوش انداختم تا اینکه رفتم دیدم 777 روز.

      ببین خدا رو ،اون روز من چیزی نفهمیدم ولی تو دلم گفتم خدای که این عدد این روز نشون داد کاری میکنه من تو زمانش بفهمم و احساس میکنم جوابم اینجا گرفتم.

      و ته همه این 7 ها ،چیزی که به ذهن من اومد و حس میکنم جواب منه و این روزا و بخصوص دیشب از طریق کامنت دوستمون مجید بختیار پور برام اومد که قدر تغییراتی که همسرت کرده اونم خود به خود و از طریق خدا بدون.

      دائم شکر گزار باش برای خودت مرور کن.

      آره من رویا طبق این آیه 7 که گفته شکر گزار باش تا ظرف بزرگتر کنم من باید شکرگزار این تغییرات دائم باشم برام عادی نشه.

      و بعد خوندن کامنت لیلی جان تو یکی از کامنت ها یه چیز برای من بوده آلارم شکر گزاری،

      جوابش هم بهم گفته منی که یادم میره و درگیر روزمره میشه باید الارام گوشیم روشن کنم و تو اون تایم سر به سجده برم و شکر گزاری کنم .

      می‌بینید چطور خدا این همه آدم و موضوعات کنار هم گذاشته و مفهومش الان بهم فهموند و الهام کرد .اگر من روزانه شبانه روز تلاش میکردم تا اون عدد 777 بفهمم نمیتونستم امروز روز 20 که مهر تایید خدا زده شده .

      شما،لیلی جان،آقای مجید بختیار پور،عدد777،روز20 همه برام درس داره .

      سپاسگزار شما هستم که همچون دستی از دستان خدا شدید ،ما فکر می‌کنیم پیامبر فقط پیامبران قبل بودن خدا بهشون الهام می‌کرد ولی من حس میکنم هر کدوممون یک پیام آور برای دوست دیگه هستیم با خدا ارتباط داریم یک تعامل روحی با هم داریم .

      حتی تو زمین تو این دنیای مادی هم بعد متافیزیکیمون فعلا و کار خودش میکنه.

      خیلی دوستون دارم در پناه حق شاد و پیروز باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1272 روز

        سلام و درود خداوند بر دوست عزیزم رویا جان

        قبل از اینکه به موضوع کامنت تون بپردازم، میخواهم ازتون تشکر کنم بابت اینکه شما هم پیامی از خداوند رو به من رسوندی و پیام رسان وحی بودید!

        آره اینو باور کن که تو هم با خداوند رابطه داری و خداوند هم بتو وحی میکنه همون جور که به ابراهیم و محمد و عباسمنش و همه وحی میکنه. اما خیلی ها در مدار و فرکانسش نیستند و متوجه اون نمیشن.

        موضوع ازین قراره که من همه اعضای این سایت رو مثل خانواده ام میدونم و از صمیم قلبم دوستشون دارم. اما احساس می کردم که بعلت تفاوت فرکانسی خطاب کردن همه با لفظ«عزیزم»، ممکنست از طرف مخاطبم اون باور منو منتقل نکنه برای همین چند وقت بود که دوست داشتم به نوعی واژه مناسب تری رو هنگام خطاب کردن دیگران بخصوص خانم ها پیدا کنم که دیدم چقدر شروع کامنتتون با این جمله بدلم نشست و خداوند هم مهر تائیدش رو زد. تا من از همین کامنت خانمها رو همین گونه خطاب کنم.که سپاسگزارم، عالی بود.

        ======================

        رراجع به کامنتتون بگم که همین اتفاق نشون میده و تائید میکنه که خداوند از بی نهایت طریق و بی نهایت دست که فقط خودش می داند، ما را به خواسته هایمان می رساند. و این کامنت و کامنت شما مهر تائید خداوندست بر این باور

        یه استادی داشتم این جملش هیچوقت یادم نمیره، چون اجرای بی نظیری داشتند و زبان بدن و فن سخنوریشون عالی بود و از استادان بزرگ و مشهور داخل کشورند که من قبل از آشنایی با استاد تو یه دوره 6 ماهه با ایشون بودم، که میگفتند: وقتی که ما خواسته ای داریم، در جهان و کائنات خداوند ولوله بپا می شود و همه دست بکار می شوند تا ما را به آن خواسته مون برسانند.،

        باوری که با گفته های استاد اینگونه برای خودم تغییرش دادم که چرخ جهان دائما در کار است تا ما را به خواسته ها و آرزوهایمان برساند یعنی این خواسته ها و این فرکانس هایی که میفرستیم دارند کار انجام می دهند. و جهان هم دارد اتفاقات و شرایط و همزمانی هایش را در جهت رسیدن ما به خواسته هایمان مدیریت می کند و بیکار ننشسته!

        الان که دارم کامنت شما رو جواب میدم در حال نت برداری جلسه ششم قدم نهم دوره مقدس 12 قدم هستم که جلسه قرآنی این قدم است که استاد دارند راجع به سوره حمد صحبت می کنند که موضوعش همین شکرگزاری است. اینهم نشانه دیگری اگه ما چشم دلمان را باز کنیم و جالبه بدونید این سوره 7 آیه دارد. اینکه شما روز بیستم کامنت گذاشتی و منم دارم بیستم جوابتو میدم اینم یه 20 دیگه خداوند پای این کامنت است. کامنتی که هیچ دلیل منطقی یا هیچ ربطی به موضوع این فایل ظاهرا نداشت. ولی وقتی تسلیمی و دو دوتا چهار تا نمیکنی بعدا برات دلایلش واضح میشه و این باورهای منو بیشتر تقویت کرد. و این نعمت و برکاتش هی داره بیشتر میشه و بقول معروف هر دم ازین باغ بری میرسد…

        در پناه خدا باشید دوست عزیزم، بهترینها رو از خداوند بخشنده و مهربان برایتان آرزو میکنم. یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
      • -
        لیلی اسفندیاری گفته:
        مدت عضویت: 1861 روز

        سلام رویای عزیز.

        دوست زیبای من

        امیدوارم حال دلتون عالی تر از عالی باشه.

        من الان خیلی تصادفی کامنت شما رو خوندم و چقدر خوشحال شدم که باز هم شاهد اتصال محکم و محکمتر این حلقه های ارتباطی مون در سایت هستم .

        ارتباطاتی که خدا داره مدیریتش میکنه و میتونیم بدون قضاوتی چه خانم چه آقا رو عزیزم . عزیز من و دوست من خطاب کنیم .

        اینجا قضاوتی نیست .همه احساسات خیلی خیلی پاک و دوستانه ست که نسبت به هم داریم .

        دیدید اون دورهمی اخیر استاد رو که خانمها چقدر راحت استاد رو در آغوش می گرفتن.

        من مطمئن هستم روزی که استاد رو ببینم ایشون رو حتما در آغوش می گیرم حتما .

        میدونی ماجرای آلارام شکرگذاری از دستاوردهای دوره کشف قوانین زندگی ست . دوره ای که منو زیر و رو کرد . اگه بخوام مسیرم رو از آموزش‌ها با استاد به دو بخش تقسیم کنم میشه لیلی قبل از کشف قوانین و لیلی بعد از کشف قوانین .

        بی‌نظیر بود این دوره واسم . بی‌نظیر.

        و حالا هم که قراره استاد جان دل دوره جدید شکر گذاری رو لانچ کنند .

        انشاالله اونجا همدیگرو رو می بینیم و خیلی خیلی بیشتر حرف می زنیم .

        من خیلی به حضورم تو این سایت و کنار دوستان توحیدی ام افتخار میکنم.مثل خواهر ها و بردارهام عزیز هستید بلکه هم بیشتر .

        به قول برادر عزیزم اسدالله جان معجزات خدا تمامی نداره و میشه دفترها ازش نوشت و ساعتها ازش حرف زد .

        براتون دنیا دنیا توحید و یقین و عشق و شادی و ثروت و سلامتی آرزو میکنم .

        به خدای قدرتمند مهربانم می سپارمتون .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مجتبی انجیله گفته:
    مدت عضویت: 809 روز

    بنام خدایی که خواستهای مارو مشنوه و برآورده میکنه اگر با ذهنمون جلوش رو نگیریم

    سلام به استاد عزیزم و خانواده صمیمی عباس منش و سلام به تمامی مخلوقات جهان هستی

    هر چقدر فایلها و همه دورهای استاد رو گوش می‌کنم میرسم به توحید به ایمان به باور به تسلیم به رها یی به تعهد به عمل به شکر گذاری به هدایت به تکامل به لذت بردن همه اینها ما رو به احساس خوب درونی و قلبی میرسونه بی دلیل شاد باشی این قانونی که من درک کردم

    خدایا بگو بنویسیم تا رد پا باشه برام کل دورهای استاد رو این طور من درک کردم که توحید ایمان باور تسلیم و رها بودن در مقابل خداوند است

    اینو فهمیدم آدم زرنگ کسی هستش که از این قوانین جهان هستی استفاده کنه و تسلیم باشه بذاره خداوند کارهایش رو انجام بده زور و تقلا نزنه

    اینو درک کردم که تمام تمرکز و انرژیم رو روی خودم بذارم روی بهبود شخصیتم باورهایم ایمانم کار کنم و از این نیروی درونی از این انرژی استفاده کنم و این قوانین جهان هستی بشه جزئی از وجودم و شخصیتم

    و درک کردم که خداوند کار نمیکنه خداوند شاهکار میکنه اگه من ایمان داشته باشم اگه من باور داشته باشم در عمل نه در حرف و به این رسیدم که من گاز رو دادم و حالا میگه پات رو از ترمز ور داره تو گاز رو دادی نتایج اون طور که خواستی نبود همه کار کردی همه راها رو رفتی که به ثروت برسی ولی حالا قلبم میگه خدا میگه تو ایمانت رو نشون بده من کار نمیکنم شاهکار میکنم منم گفتم چشم

    رفتم که عمل کنم با توکل به خدا میرم که تسلیم و رها بودن رو تو عمل انجام بدم ایمانم رو تو عمل نشون بدم سخته سخته ولی ایمان 100 درصد دارم که خدا وند کمکم میکنه و حامی و پشتیبان من است

    انرژی پاکتون رو هدیه کنید

    میرم که با نتایج ثروتمند شدنم و میلیاردر شدنم

    بیام کامنت بذارم پاشنه آشیل من ثروت هستش اونی که میخام راضی نکرده ولی در جنبه های دیگه فوق العاده هستم به لطف خدای قدرتمندم

    بهترینها رو از خداوند یکتا براتون خواستارم پرانرژی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 81 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 743 روز

      به نام خدایی که هرچه دارم از اوست

      سلام به یکی دیگر از برادران خوبم‌در این خانواده ی دوست داشتنی …

      چقدر زیبا درک کردی چقدر خوب …

      مخصوصا آنجا که گفتی اینو درک کردم که تمام تمرکز و انرژیم رو روی خودم بذارم روی بهبود شخصیتم باورهایم ایمانم کار کنم و از این نیروی درونی از این انرژی استفاده کنم و این قوانین جهان هستی بشه جزئی از وجودم و شخصیتم…

      واقعا چقدر قشنگ گفتی …

      همچنین وقتی گفتی

      .

      .

      خداوند کار نمیکنه خداوند شاهکار میکنه

      .

      .اصلا قلب من باز شد …یه نگاه به ایده ها شرایط الانم کردم و گفتم واقعا کارت حرف نداره خدا …یادم افتاد به اون ضرب‌المثل که میگه کار خوبه خدا درست کنه …

      واقعا این ایمان این توحید با انسان چه میکنه ….

      ممنونم. از کامنت زیبایت …

      همچنین

      .

      .میرم که با نتایج ثروتمند شدنم و میلیاردر شدنم.

      .

      منتظر نتایج فوق العادت هستم …

      در پناه لله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    رسول بنادری گفته:
    مدت عضویت: 1426 روز

    به نام خدای عزیز

    سلام خدمت استاد عزیزم ، قبل از گوش دادن این فایل سوال داشتم که آیا دوره ی احساس لیاقت و عزت نفس رو الان شروع کنم یا اول کامنت های دوستان عزیزم که روی ایمیلم اومده بخونم بعد از چهار روز، استارت دوره احساس لیاقت و عزت نفس رو بزنم که خدا هدایتم کرد که آروم باش

    اینکه استاد تمرکزش روی خودشه در شبکه های اجتماعی و تجسس نمیکنه تو زندگی دیگران از این باور ها نشات میگیره که : وقتی روی خودت کار میکنی مدارت میره بالا و ایده های بهتر بهت گفته میشه ، کی این کار رو میکنه و چطور ؟ خدا به بینهایت طریق بهم الهام میکنه، به بی نهایت طریق ،من خودم وقتی میشنیدم استاد میگه خدا تو خواب بهم الهام میکرد منم فک میکردم خدا میتوخه فقط از همین طریق باهام صحبت کنه و از اونجایی که من هیچ موقع خوابم یادم نمیموند ، همیشه درگیر بودم و به فشار میاوردم که فکر کنم چه خوابی دیدم ولی استاد گفتن لازمه دریافت الهامات اینه که : باید بپذیری یه نیرویی هست که همه چیز رو میدونه ،همه چیز رو و میتونه خیر و شرت رو بهت الهام کنه اونم به بینهایت طریق به بینهایت طریق نه فقط از طریق خواب ، باشه خوابت یادت نمیمونه از طریق دیگه ای بهت میگه باید باور کنی که به آسونی باهات حرف میزنه و به بینهایت طریق میتونه از طریق دیدن یه یاداشتی باشه از طریق شنیدن صحبت دو نفر یا بینهایت طریق دیگه ….

    در مورد سپاسگزاری واقعا جنسش فرق میکنه و بعد از گوش دادن به این فایل چقدر احساسم خوب شد ، یه عجله ای داشتم ، انگار خدا در جواب سوالم گفت آروم باشه یا هرکدوم رو که با آرامش جلو میبری – یکی از راه های اینکه سپاسگزاری کنی و به احساس خوب برسی اینه که تفکر بکنی ، فکر کنی به اینکه این تنهائی رو برات فراهم میکنه که راحت روی خودت کار کنی فایل ببینی ، اینکه خدا به این مسیر هدایتت کرده و همزمانی هائی (معجزه هائی) که داره براتفاق میوفته و بینهایت چیز دیگه که بخاطرش سپاسگزار بود

    استاد ازن ممنونم که چقدر واضح تفاوت مسیر مستقیم و مسیر کج رو مطرح کردی ، هرجا داری ناسپاسی میکنی غر میزنی ، هرجایی مسئولیت زندگیت و رفتار هات رو قبول نمیکنی و میندازی گردن دیگران تو در مسیر مستقیم نیستی و فرقی با شیطان نداری ،شیطان به واسطه ی رفتارش شیطان شد ،اگه تو هم اون رفتار رو داشته باشی تو هم میشی …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 82 رای:
    • -
      زهرا علیپور گفته:
      مدت عضویت: 959 روز

      سلام دوست عزیزم

      خیلی ممنونم ازتوضیحات بسیار مفید وخلاصه شده

      خیلی نکته ی خوبی رو یادآوری کردید

      آرامش و عجله نداشتن

      من امروز ازخدا خواستم مسیرم رو دوباره واضح تر بهم نشون بده و خواستم که خیلی واضح باشه آخه چند وقت بود که درآمدم پایین اومده بود و به خدا گفتم اگر مسیرم رو قراره عوض کنم بهم نشون بده و گفتم که نشونه این باشه اگر درسته مسیرم، چراغ راهنمایی سبز باشه به محض رسیدنم و باورت نمیشه که تمام چراغ راهنمایی که در مسیرم بود سبز شد و من دوباره به مسیرم اطمینان کردم و خواستم از شما هم تشکر کنم دوباره یاداوری کردید که آرام باشم وخودش همه ی مسیر رو روشن میکنه

      بزودی میام واز اتفاقاتی که بعد این نشانه ها آمد مینویسم

      درپناه نور وعشق الهی باشی دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    نسرین سیفی گفته:
    مدت عضویت: 1051 روز

    به نام خدای مهربونم

    سلام به استاد عزیزم و سلام به مریم جان عزیز و مهربون

    استاد مهربونم این کامنت شاید خیلی ربطی به محتوای فایل نداشته باشه اما من میخوام برای ردپا بنویسم

    چند وقتی که حالم یویو واره

    یعنی مدارم زیاد اکی نیست ولی باز هم لطفش اینه که نسبت به قبلنا حتی حال بدم هم هزار برابر بهتره

    چندوقتی بود که به شدت احساس تنهایی میکردم

    و علی‌رغم اینکه چند تا کار تو دست اقدام دارم باز هم شیطان تو ذهنم همه اینارو بی‌ارزش نشون میده

    مثلا برای گواهی‌نامه که اقدام کردم آزمون آئین ‌نامه رودفعه اول قبول شدم با احساس خوب رفتم امتحان دادم و اسم هرکسی به عنوان قبولی صدا زده میشد تحسینش میکردم تا اسم من هم صدا کردن و کلی خوشحال شدم

    با دیدن چندتا نشونه و آلارم دوره قانون‌سلامتی رد خریدم 22 روزه‌ دارم بهش عمل میکنم و حدود ده کیلو کم کردم با وجود اینکه دخترم یک‌ونیم سالشه و شیر میخوره چند روز هم هست که فست 24 ساعته میگرم و خیلی راضیم خداروشکر ،زیبایی چهرم داره خودشو بیشتر نشون میده ، پوستم شفاف‌تر شده ، قند خون ناشتام از 215 رسیده به زیر 100

    حالا باز حتی شیطون میاد و اینهارو هم برام بی‌ارزش نشون میده و میگه خوب حالا که چی ؟

    تهش چی؟؟؟

    و با این تفکرات انگار هیچکدوم از دستاوردهای‌ آدم به چشمش نمیاد

    و از طرفی بیکاری هم به شدت اذیتم میکنه من به چیزی که علاقه داشتم آشپزی و شیرینی پزی بود که مدتی هم شیرینی فروختم ولی چون بچه‌هام و خودم به بوی شیرینی حساسیت پیدا کرده بودیم و گلو درد داشتیم دیگه نپختم‌ و خداروشکر که ادامه ندادم چون با قانون سلامتی اصلا هماهنگ نبود و بودنش تو خونه مثل توپ بازی بود که باید ازش دوری کرد

    ولی الان همش میگم خدایا چیکار کنم برای اینکه سرگرم باشم با وجود دوتا بچه کوچیک من که نمیتونم جایی کار کنم ، و هنر خاصی هم بلد نیستم

    و میدونم اگر شغلی داشته باشم ، قطعا حال روحیم خیلی بهتر خواهد شد انشالاکه خدا کمکم کنه

    من و همسرم این روزا خیلی با هم صحبت میکنیم تا حالمون خوب بشه

    ما شغل اصلیمون بازسازی و ساخت خونست و بعد هم فروششون‌

    الان دو تا ملک داریم که قیمتشون هم سنگین نیست ، تو دوتا محله خوب هستن ، ولی با وجود اینکه چندین ماهه برای فروش گذاشتیم هنوز فروخته نشدن

    همه باورهای درست رو تا اونجایی که میدونیم به کار بستیم ولی خوب نمیدونم‌ صلاح در چیه که فروش نرفته

    امروز با همسرم دستاورد‌هامون رو مرور میکردیم

    برای اینکه ذهن رو با منطق جوابش رو بدیم

    ما وقتی ازدواج کردیم یه خونه کوچیک داشتیم تو یه محله‌ای که خوشنام نبود با کلی قرض و وام و بدهی الان با وجود گذشت 6 سال ما دوتا خونه تو دوتا محله‌ی خیلی خیلی بهتر داریم با ماشین ، بدون یک ریال قرض و وام ، وسایل خونه رو عوض کردیم ، دو تا بچه داریم سالم و سرحال که خدا بدون کوچک‌ترین دارو و دکتری بهمون داد

    من به همسرم گفتم تو خوش‌ بینانه‌ترین حالت الان یه کارمند شاید 30 الی 40 میلیون درآمد داشته باشه و قطعا حداقل یه قسطی ، چیزی هم داره

    حالا اگه حتی ما باز هم تصور کنیم هیچ خرجی نکنه باز هم نهایتا سالی چهارصد میلیون درآمدشه ، بدون اینکه آزادی زمانی و مکانی داشته باشه

    ولی خوب مسلما از این چهارصد میلیون درآمد سالانه سیصد میلیونش‌ خرج زندگی و قسطش میشه خیلی خوب بتونه پس‌انداز کنه صدمیلیون میتونه پس انداز کنه

    ولی ما به طور میانگین سالی 400 الی 500 میلیون به داراییمون اضافه کردیم علاوه بر اینکه مسافرت‌های خوب رفتیم ، خوب خرج کردیم و خوب پوشیدیم ، هدیه‌های خوب خریدیم ، مهمونی‌های خوب برگذار کردیم

    اما ذهن میاد همه اینارو عادی جلوه میده و مدام میگه کو پس پول تو حسابت چرا کمه

    امان از بازی‌های ذهن

    خدا انقدر حواسش به ما بوده که مارو همیشه هدایت کرده برای ازدواجمون ، برای خرید خونه ، برای بچه‌دار شدن ، برای پرداخت قرض و بدهی سر موقع

    استاد من قبل از بارداری دخترم یهنی حدود سه سال پیش مصمم شده بودم جراحی مینی بای‌پس کنم شدیدترین و خطرناک‌ترین نوع جراحی و حتی آزمایش و سونوگرافی هم رفتم

    ولی برای جور شدن هزینش که سال 1400 حدود پنجاه میلیون میشد باید چند ماهی صبر میکردم خیلی جدی بودم تو این موضوع (اعتراف میکنم که تاثیر اینستاگرام بود ، که به لطف خدا و شنیدن از زبون شما که دیونه خونست چندماهی میشه که حذفش کردم )

    خلاصه من چند ماه بعد فهمیدم که حامله‌ام کار خدا دو روز بعداز اینکه فهمیدم باردارم پول عمل جور شد ولی اصلا ناراحت نبودم بلکه خیلی خداروشکر کردم برای بارداریم

    وقتی زایمان کردم و برای دومین بار درد سزارین رو کشیدم گفتم من غلط بکنم دیگه سمت جراحی برم و کلا بی‌خیالش شدم

    و الان هدایت شدم به سمت قانون سلامتی

    میخوام بگم خدا چقدر حواسش به ما بوده ، چقدر کمکمون کرده از کوچکترین تا بزرگترین مسائل زندگیمون

    من اگر صبح‌تا شب هم سپاسگذارش باشم بازم کمه خیلی کم

    بمونه برای ردپای من

    درپناه خدای مهربون و یکتا و هدایتگر باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 85 رای:
    • -
      علی راد گفته:
      مدت عضویت: 552 روز

      سلام دوست عزیز پیشنهاد میکنم فیلم تارلا رو ببینید با همسرتون یه فیلم بیوگرافی و هندی هست خیلی زیبا و تاثیرگذار هست . درباره ی یه خانوم سرآشپز هندی که کلی داستان بامزه و آموزنده داره .من احساس میکنم با دیدن این فیلم یه پازل کوچیک تو ذهنتون حل بشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3818 روز

    واقعا، چگونه میشه که به راه راست هدایت بشیم و یا ازش دور؟! درخواستی که همیشه از خدا داشتم … مرا هدایت کن به راه راست به راه کسانی که به آن ها نعمت روز افزون اعطا میکنی و نه گمراهان و مورد غضب واقع شدگان، از کدوم خدا؟ خودش میگه، الحمدلله رب العالمین، خدای یکتایی که پروردگار جهانیان، مالک روز قیامت و توانایی هدایت کردن را داره، همین خدا را، تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم چیزی که احساس میکنم و میخوام بیشتر از همیشه اینه که با خدای درونم مانوس بشم، بیشتر احساسش کنم، بیشتر باهاش حرف بزنم و بخوام و ببینمش و بوش کنم و قدردانش باشم برای بی نهایت نعمت و دم وبازدمی که تاکنون داشتم من محمدِ مارکو. اوووم

    سلامــــم ))

    خدایا تو را شکر برای یک قسمت فوق العاده دیگه، هنوز که شروع نکردم و پخش نکردم فایل را یک احساس فوق العاده دارم از اینکه قراره چی بشنوم و قراره به چه چیزی هدایت بشه دستان پرتوانم برای تایپ کردن ، به آسانی و لذت بخشی. چقدر ترکیب این فایل با ویدیوی قبلی شاهکار، چقدر این زندگی زیباست؟ یک چیزی هست که تو دوره روانشناسی ثروت 1 که گوشش میدم برام جالب ترش کرده این حقیقت را، و اونم اینه که گوش دادن و عمل کردن به همین آگاهی ها باعث شده که حتی اگر سرعت رشدت لاک پشتی باشه خب به خاطر عملکردت به خاطر باورهای گذشته ات که نسل به نسل دست داده تا رسیده تو مغز تو ولـــی حداقلش جلوی خراب کارهای بیشترت را میگیره، مثلا همین که تو میدونی تو امر ثروتمند شدن نباید بخوای بری وام بگیری، میفهمی ترفند پونزی را، میفهمی تکامل را و نه راه صدساله را یک شبه بخوای پولدار بشی را و .. همین را با درک و عملکرد اون روزت که بفهمی و انجامشون بدی به درستی خود به خود تو خیلی درست داری عمل میکنی، داری طبق قانون عمل میکنی. میدونی … و همین را هم شکررر و شکرر و صدهزار مرتبه شکر.

    نمیدونم این حرفا خیلی دلیه وقتی تو کافه بودم و آخر تایم یک موزیک آروم پخش شد بعد از ساعت ها کار که نگم عشـــق خالص داشتم ظرفام هم با عشق میشستم و این تجسم اومد که این حرفا را دارم اول کامنتم برای این قسمت جدید می نویسم.

    بچه ها به این فکر کردید که حضور استاد توی همین مانیتور جلوی گوشی، لپ تاب و یا کامپیوتر شما نشانه‌ی چیه؟! – من فکر کردم!

    +

    حضورش، نشانه ی اینه که همــه چی امکان پذیر و شدنیه و خداش خدای تو هم هست مهاجرت آسون؟ثروتمند شدن؟ بخشندگی؟ وهاب بودن خداوند؟ بهترین کارمندان؟ بهترین زندگی؟ بهترین درآمد؟ بهترین درک از زندگی، قانون؟ برای تو و من هم کاملا شدنیه و نهایتی هم ندارد!

    +

    بریم که امروز در مورد قرآن بشنویم و بنویسیم:

    سوره اعراف، از آیه ی 10 به بعد … داستان خلقت انسان.

    + از همون اول میگه، زجری در کار نبود به خاطر فریب آدم توسط شیطان بلکه، ما برای شما یک فضا و مکانی قرار دادیم و قرار دادیم انچه برای معیشت شما لازم هست، ولی تعداد کمی هستید که سپاس گزار این نعمت ها هستید.

    + نگاه شما در مورد ایلان ماسک و پروژه ی بردن انسان به ماه و مریخ برام خیلی جالب و تامل برانگیز بود از اینکه ما اینجا هستیم روی همین زمین با چنین خلقت شگفت انگیزی و همه چیز تمام، در حالی که قراره میلیاردهاا دلار و زمان و تمرکز و نیرو هزینه بشه برای مدت طولانی تا آدم بتونه بره اونجا و توی یک فضای کوتاه فقط نفس بکشه و یک زندگی مصنوعی داشته باشه فقط به خاطر اینکه اگر اتفاقی افتاد برای کره ی زمین یک بک آپی باشه که نسل انسان منقرض نشه!. این تفکر شما استاد ویژگی همین آیه های قران که این ها نشانه هایی است برای کسانی که می اندیشند … برای مومنان، برای متقین.

    + آیه ی بعدی: سپس شما را صورت گری کردیم و از روح خود در شما دمیدیم … ما میشیم اینجا دستی از دستان خداوند، جزیی از خداوند که جدا ناپذیر … ما باید اون ارزشمندی را باور کنیم درونمون، باید باور کنیم که ما خالق زندگی خودمون هستیم، انقدرر ارزشمندیم که به ملائک گفته آقا جان سجده کنید به موجودی که من خلق کردم و از روح خودم در او دمیدم، و در اینجا همه سجده کردند الا ابلیس. – (ثم، به معنی سپس، یعنی طی کردن یک تکاملی))

    + ایه 12: چه چیزی مانع تو شد که سجده نکنی زمانی که بهت فرمان دادم، این چقدر احساس امنیت میده به آدم که ببین با اینکه خداست ولی دلیل ابلیس را میخواد برای این کار، خدایی که تواناست برای انجام هر کاری، ولی دلیل خلقتِ خودش را میخواد .. cool

    این قدرت به جای احساساتی شدن، عصبانی شدن و ناراحت شدن میاد ازش می پرسه ))) حالا چقدر ما صبور بودیم در مقابل اشتباه دیگران؟ یا شایدم اشتباه که نه بلکه توقعات بیجای خودمون؟.

    + هر بار آدم تو ارتباطات میشینه صحبت میکنه و از ویوی شخص روبه رو به مسئله نگاه میکنه، خیلی خیلی راحت مسئله حل میشه. اووم

    + یکی از موضوع هایی که خیلی مهمِ تو روابط همین صحبت کردن هست و اگر مثلا از رفتاری ناراحت میشی بیای به اون شخص بگی نه با رفتارت بخوای نشونش بدی چقدررر جالب! اتفاقا همین امروز 4 آذر واسم یک دیدگاه اومد از کامنتی که توی جلسه سوم فکر کنم احساس لیاقت بود و رفتم کامنتم را خواندم و دقیقا به همین موضوع هم اشاره شده بود. خداروشکر برای این هم زمانی و بودن در زمان مناسب و در مکان مناسب. خداروشکر.

    === — پس راهکار امروز اینه، در واقع یاد گرفتیم که صحبت کنیم و این موضوع که بیایم مسئله را از نگاه اون شخص ببینیم خیلی کارو بردیم جلو و مسئله را حل کردیم؛ (این برام جدید بود).

    در ادامه،

    + شیطان میگه؛ من از اون بهترم، من را از آتش خلق کردی و او را گِل

    – من از اون بهترم؟

    – تو از من بهتری رفیق؟

    – تو از من کامل تری؟

    – من بالاترت هستم؟!

    – تو بلندقامت تر از منی؟

    – تو شرایطت بهتر از من؟

    – ولی من بیشتر از تو دارم، نه؟

    == — هر وقت فکر کردی که از بقیه بهتری بدون داری با عینـک شیطان میبینی

    بدان! هر آنچه که داری از آنِ خداوند است بدان که خداوند از فضل خودش داره بهت میده.

    + حواسم باشه همیشــه که هیچ برتری نسبت به کسی ندارم تو چیزی، و فروتن باشم در برابر خداوند و البته که بنده های خدا هم جزیی از خداوند هم می باشند.

    منم به همین شکلم از بچگی اگر کسی با لول بالاتری بخواد صحبت کنه و ارتباط بگیره خیلی راحت میفهمم و منم به شکل خودش باهاش برخورد میکنم.

    و اما اصلا این چیزها تو ذهنم نبوده حداقل این زمان دو سه ساله که من کجاییم کی کجاست کی از کدوم ملیت و نژاد و واقعا شاید قبلا اینجوری آره، که مثلا اروپاییا از من بهترن خیلی اوکی ترن ولی الان خیلی وقته که اینجوری نیست همه برابریم، یکی هستیم.

    + یک چیزی بگم درسته که مقایسه اصلا خوب نیست ولی توی بعضی مواقع باعث میشه که اهرمی بشه برای حرکت بیشترت، قوی ترت همینطور با اراده ترت این نوع جنبش را دقیقا دو روز پیش آگاهانه تجربه اش کردم. خوشحالم که این ویژگی را دارم و واقعا هم همینطور بوده از وقتی که کافه را زدیم 2022 کاملا تمرکزمون روی خودمون بوده من و خواهرزاده ام و همین روند و باورهامون و نگاهمون به خودمون و کسب و کارمون باعث شده توی همین مدت اندک با سرعت فوق العاده تجربه هامون را یکی پس از دیگری کسب کنیم، رشد کنیم و بهتر بشیم و واقعااا توی شهر نمونه بشیم، الگو بشیم، هم از نظر مشتری مداریِ، هم اخلاقی حالا بچه هایی که منو میشناسن میدونن چقدررر انرژِی دارممم مخصوصا تو کارم که واقعا کار نیست بلکه عبادت، عشق و حال و سر همینم میگم تو کم ترین زمان خداروشکر افتادیم رو زبون و هر کسی از هر شهری میاد توریست میاد میان پیش ما و این اصلا اتفاقی نیست، کیفیت خوب و موندگار شدن در این لول بالا اصلا اتفاقی نیست. دلیلشم همینه دیگه عین اینکه ده ها کافه هست تو شهر و دارن میزنن منتها ما تمرکزمون روی خودمون هست و کاری به کسی نداریم.

    — یعنی یک بارونیییی دارههه میزنه اینجا خوزستان وایی خدایاا صدهزارر مرتبه شکرت

    + این مهمه که ببینم چه فکری چه احساسی داره! مهمه مهمه مهمه ))))

    + ولی چقدر اینو دیدم که مثلا مردم میبیند عقلشون چششونه دیگه، میان میبینند طرف یک کسب و کاری زده گرفته واسش اونا بدون هیچ تجربه ای بسم الله … میرن میزنن بعد یک مدت بای بای چی میمونه فقط قسط و قرض و پرداخت بدهی وام هاشون … واقعا استفاده از قوانین الهی ببین یک جاهایی ممکنه نخوای خیلی اراده کافی را نداشته باشی ولی داری آروم آروم قانون را پیاده میکنی همین حداقلش اینه که تو خیلی چیزهای بدیهی را انجام نمیدی، خیلی اشتباهات را مرتکب نمیشی مثلا دانستن همین موضوع. یا به عنوان مثال بیشتر به جای اینکه حالا پول بیشتری خلق کنی همین استفاده از قانون حداقلش باعث میشه تو سمت قرض و وام گرفتن نری.

    + در مورد حسادت که باعث شد اولین قتل جهان به حقیقتی تلخ بدل بشه. من محمد حواسم هست به این احساس … حواسم هست.

    — // این چقدر قشنگــه؛ خداوند در زمان مناسب وقتی من روی خودم کار میکنم، به اندازه ای که من باورهام تغییر میکند خداوند راه حل های بهتری میده ایده های بهتری میده که با انجامشون یکم بازم بهتر و بهتر میشم* چکار دارم به بقیه.

    یک چیزی بگم؟! واقعاا خداروشکر میکنم که یک ویژگی فوق العاده مثبت دیگه دارم و اونم بودن همواره در احساس خوب هست، ندیدممم خداشاهده بخوام بمونم تو غمی، اندوهی، احساس گناهی، شک و تردیدی، ندیدمم یادمم نمیاد آخرین بارها کی بود. خداروشکر میکنم هم درآمدم بیشتر شده، هم فروش بالاتر رفته، هم آسان تر شدم، هم تکاملم را دارم با درک بهتری طی میکنم، هم دارم خدا را تو جنبه های مختلفی که دوست دارم تجربه اش کنم بیشتررر و یا نداشتم انجامش میدم، هم سفرهای بیشتری میرم، تفریحات بیشتری دارم، تنهایی مقدس بیشتری دارم، روابط فوق العاده تری را دارم تجربه میکنم، قدرت خلق بالاتری را احساس میکنم. همه چیز من واقعاا بهتر شده همه چیززز ))) و شکررر میکنم که میگم هر چی هم دارم از آن ِ خداست … تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم خداوندا.

    + آیه ی بعد: … تمنا نکنید آنچه که خداوند از فضلش نسبت به کسانی دیگر داده، و چقدر قشنگ میگه که این افراد که فضیلت بیشتری داره همینجوری نبوده که دارند تجربه اش میکنند نه! بلکه به خاطر مسیری بوده که رفته باورهاش ظرفش دریافتش، و میگه در ادامه که خودتم بخواه درخواست کن که هدایت بشی که به تو هم داده بشه.

    چقدرر زیبا بیان کرده خدا، باریکلا به تو خداجووون دم شماا گرم نفس

    و اینن آخ آخخ چقدر به موقع بود؛ که بدون هر کسی که هر جایی هست سرجای درستش هست، سر همینم میبینی دیگه اگر کسی یک جوره معلول به دنیا اومده یا هر اتفاقی براش افتاده عیب و ایراد از خدا نیست، نقض و نقصی نبوده از طرف رب، سر جاش بوده پس نه دلرحمی کن نه احساس عذاب وجدان بگیر، خـــیر!

    + میشه به انتقادها جوری فکر کنید که احساس خوبی تازه بهتون بده!! و انرژی بگیرین ازش. WOWW

    + استاد جان هر باری شما را به خاطر وجود نعمت دوره سلامتی تحسین کردم، بازم تحسین میکنم. البته که من خودم سلامتی سر خود بودم (لبخند) ولی از نتایج بچه ها هر باری شگفت زده شدم یک شخصی را میشناسم انقدررر گوشت میخوره یعنی وقتی بیرون میریم خدا شاهده همون اولش بهش میگیم که بابا تنها کسی که میتونه تو را سیر کنه خودتی حقیقتش (خنده).

    .

    + آیه 13: پس، فرود بیا اینجا تکبر کردن برای تو وجود نداره پس اخراج شو همانا تو از خارشوندگان هستی … پستی ..فکر کردی بالاتری؟! نه تو پایین ترم هستی.

    چقدر قشنگ مثال میزنید خداوکیلی، دوست دارم .. دوست دارم این مثال ها را خیلی ساده ان خیلی به دل میشینن همین tap زدن رو شونه خدا فرمون میدی همین تپ زدن را و بگی تسلیمم … چقدر زیباستت چقدر زیباست.

    14: پس به من مهلت بده تا زمانی که مبعوث میشنوند. پس باید حضور داشته باشه شیطان که درواقع معنی شهود و الهامات را درک کنی، رنگ و بوش را ببینی و بو کنی.

    و این دو قطبی بودن جهان نیازه این دنیای فیزیکی هست .. .فقر و ثروت، خشم و صلح، مهر و نامهربانی، سیاه و سفید.

    16 و 17؛ پس به این دلیل که من را گمراه کردی، شیطان داره به خدا میگه من را گمراه کردی چقدر مسئولیت را داره راحت میندازه روی خدا، حالا که اینجوره منم میشینم بقیه را از راه درستی راه مستقیمی که نعمت ها توش دور میکنم، – حالا که اینکار کردی، از همه ی جهات ها انسان ها را گمراه کنم …

    چقدر قشنگ خدا میگه که شما به خودتون هست که دارید ظلم میکنید و نه من به تو … خودتون به خودتون، هر شری به شما میرسه از خودتونه و هر خیری بهتون میرسه از جانب من هست، سرنوشت از پیش نوشته نشده، سرنوشت را خودت از سر داری می نویسی و پایانشم با خودته.

    + توجه به اصل مهم هست و نه فرعیات.

    حیله ی شیطان اینه که تو از فرکانس سپاس گزاری بیای بیرون … ((این همون مسیر کج هست چقدر قشنگ این آیه ها را بررسی کردید استاد عزیزم، ممنونم

    راست میگید واقعا هر روز صبحی که از خواب بلند میشم میام یک سپاس گزاری کنم دقیقا برای یک مورد بخوام سپاس گزاری کنم و ریز بشم توش میبینم که بابااا چقدر عمیق و طولانی هست فقط همون موضوع. دقیقااا مخصوصا اول صبحا که میرم کافه تو مسیر که پیاده میرم بعد از چند دقیقه مداوم سپاس گزاری میگم به خدا، خدایا به خاطر همه ی نعمت هات تا همین لحظه که بهم اعطا کردی سپاس گزارم به خاطر این و این و این … سپاس گزارم ولی میدونی میدونم که اگر بشینممم بازم نمیتونم به خاطر همه ی نعمت هاات سپاس گزار باشم و تک تکشون را بنویسم و اگر بخوام و هفت دریا هم مرکبم بشه و درختان، قلمم بازم نمیشه و نخواهد شد. سپاس گزارم

    در آخر، دوست دارم کامنت قشنگم را با این نقل قول از قسمتی از انیمه ی Arcane به پایان برسونم؛

    You know, one thing I learned as a bartender: As good as it feels to pour everyone’s drink, you need to fill your own cup every now and again. / میدونی، یک چیزی که از بارتندری یاد گرفتم اینه؛ خوبه که لذت بخش که جام دیگران را همیشه پر کنی به همان اندازه نیازه که کاپ خودت را پر کنی و دوباره و دوباره …

    عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 82 رای:
    • -
      شیدا جمشیدی گفته:
      مدت عضویت: 3292 روز

      سلام به آقا محمد عزیز

      چقدر از کامنتت لذت بردم، هم خلاصه ای از گفته های استاد بود هم تجربیات خودت،

      چقدر زیباست که میگی همیشه توی احساس خوب هستی، واقعا تحسینت میکنم، ان‌شاءالله که همیشه در همین حس بمونی،

      چقدر از کامنت حس شور و شوق و انگیزه زندگی رو گرفتم که مسلما نتیجه ی داشتن احساس خوبت هست و خدا رو شکر که هدایت شدم به کامنت شما و با خوندش احساس خوبی گرفتم،

      امیدوارم همیشه دلت شاد و پر از احساس خوب باشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1397 روز

      سلام محمد جان

      خیلی ممنونم از کامنت پر بارت.فایل استاد رو با کامنت خودت نقش و نگار دادی و قشنگترش کردی.

      نکات ارزنده ای رو بهش اشاره کردی و برات آرزوی بهترین بهترین ها دارم.

      این قسمت کامنتت

      بچه ها به این فکر کردید که حضور استاد توی همین مانیتور جلوی گوشی، لپ تاب و یا کامپیوتر شما نشانه‌ی چیه؟! – من فکر کردم!

      +

      حضورش، نشانه ی اینه که همــه چی امکان پذیر و شدنیه و خداش خدای تو هم هست مهاجرت آسون؟ثروتمند شدن؟ بخشندگی؟ وهاب بودن خداوند؟ بهترین کارمندان؟ بهترین زندگی؟ بهترین درآمد؟ بهترین درک از زندگی، قانون؟ برای تو و من هم کاملا شدنیه و نهایتی هم ندارد!

      خیلی برام جذاب بود سپاسگزارم

      استاد با راهی که رفتن و رد پایی که به ما دادن اعلام کردند که همه چی ممکنه و هیچ چیز غیر ممکنی وجود نداره در واقع این ذهن ما هست که محدودیت ها رو ایجاد کرده است.

      نکته مهم ایمان و توحیده که هر کس خدای خودش رو پیدا کنه و بتونه ارتباط بگیره سنگ هم جلوش آب میشه،هیچ چیزی جلو دار یک انسان توحیدی نیست حالا برای هر خواسته ای.

      من و خدا که یکی بشیم دیگه کن فیکون میکنیم.

      امیدوارم ما هم راه استاد رو ادامه بدیم و برسید روزی که بیاییم اینجا از نتایج فوق العاده امون بگیم.

      در کنج کافه ات که بوی قهوه را حس کردی و قطرات اشکت چکید و غوغایی در قلبت ایجاد شد ،ما را هم بیاد آور

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    خدیجه غلام زاده گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    به نام خداوند مهربان و قادر و هدایتگرم

    سلام به همه دوستان و خانواده صمیمی مون و استاد و مریم عزیز

    به نظر من معنی سپاسگذار بودن و حس خوب داشتن خیلی بهم

    نزدیکه و تنگاتنگه. وقتی حست خوبه میتونی سپاسگذار باشی و وقتی سپاسگذار داشته هات باشی حست خوب میشود.

    مث معنی عزت نفس و احساس لیاقت که خیلی بهم نزدیکن ولی حس لیاقت خیلی پایه ای تر و اصل تر هست.

    و سپاسگذاری هم خیلی اصل و پایه ای تر از احساس خوبه. اگه بتونیم ساعات بیشتری از روز رو سپاسگذار باشیم پس به حس خوب پایدار میرسیم.

    باید شروع کنیم به نوشتن سپاسگذاری از داشته هامون و ادامه بدیم با تعهد ادامه بدیم و کم کم باهاش ارتباط برقرار میکنیم و یک حس خوشبحتی عمیق و درونی توی وجودمون حس میکنیم.

    و کم کم عادت ذهن میشود که زیبا بین باشد و نگاهش مثبت با‌شد به هر چیزی در زندگی. و بعد همزمانی های خداوند را درک میکنیم و ایمان تقویت میشود. و رابطه مون با خداوند شکل میگیرد.

    من این روند را طی کردم و نتایج هم امد ولی من درگیر نتیجه شدم و از مسیر سپاسگذاری دور شدم و اون حس و حال کم رنگ شد.

    دارم دوباره سعی میکنم با تعهد اون شرایط و حس و حال رو بازم تجربه کنم.

    حسم از این فایل ارزشمند اینه که باید جزییات زندگی رو خیلی خیلی دقیق بشیم و بابت کوچک ترینش سپاسگذار باشیم. مبادا برامون عادی بشه چیزی که روزی آرزوی ما بود. و هیچ ایده برای رسیدن بهش نداشتیم.

    و اینو فهمیدم که ما در هر لحظه یا داریم اسیر ترفند های شیطان میشیم یا داریم خداگونه زندگی میکنیم.

    هدف شیطان اینه که ما فقط سپاسگذار و راضی نباشیم. حالا از هر راهی

    با ترساندن ما که به قول استاد اسلحه شیطان ترس است.

    با حرص و طمع و عجله با حسادت و مقایسه

    وقتی سپاسگذار واقعی نباشیم از فرکانس منبع و الهامات الهی دور میشویم و در نتیجه از راه مستقیم دور میشویم.و شیطان به هدفش میرسه

    و ما اگر نشنویم هدایت حق را زندگی سخت پیش می رود.

    پس باید اعراض کنیم از ناخواسته ها و ذهن مون رو تربیت کنیم برای دیدن زیبایی ها و نعمت های خداوند و همیشه یادمون باشه از کجا به کجا رسیدیم.

    توی بحث مقایسه( که جلسه اول دوره احساس لیاقت مفصل صحبت شده) من وقتی دیدم حسم ناخوب میشه سعی کردم رفت و امدهام رو کم کم کنم تا اصلا خبر نداشته باشم از زندگی بقیه. و اصلا دنبال دونستن و سرک کشیدن نباشم.

    و جهان هم شرایط رو جوری چید که این کار برام خیلی راحت تر شد. من به خاطر بودن توی مغازه خیلی جاها و مهمونی ها رو نمیرم. و این جوری ورودی هام کنترل میشه.

    و یک نکته دیگه که الان به ذهنم رسید اگه کنترل ذهن رو تمرین کنیم و اونو بلد بشیم و مفهوم الخیر فی ما وقع رو توی لحظات مختلف زندگی درک کنیم که با عنوان تقوا دا‌شتن و از متقین

    بودن در قران یاد شده در نتیجه وقتی شرایط خوبه سپاسگذاریم وقتی شرایط به ظاهر خوب نیست هم سپاسگذاریم و به الهامات دسترسی داریم و در راه درست قرار میگیریم.

    برای همین ملاک برتری انسان ها تقوا گفته شده.

    یعنی کسانی که میتونن در همه حال سپاسگذار و در حس خوب باشند. از صمیم قلب از خدا خواستم این دوره جدید استاد رو برام بخره. همون طور که معجزه اسا دوره ارزشمندی رو خرید.

    ممنونم از استاد عزیز و سخاوتمند و مریم عزیز و همه دوستان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 88 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 743 روز

      به نام خدایی که هرچه دارم از اوست …

      وقتی به این فکر میکنم که یه خانواده ای هست …

      که اینقدر آگاه و دوست داشتنی اند …

      و اینقدر نزدیک اند که دوری و فاصله هیچ اهمیتی نداره …

      وقتی میام توی سایت و کامنت هاتون رو می خونم آنقدر غرق در خوشحالی میشم …

      گویا اینجا مهمانی باشکوهی هست که هرلحظه که دوست داشته باشی میتونی بیای توش و فارق از اینکه کی هستی و چند سالته یا چقدر راهت درسته یا چقدر ایرانتو نشون دادی با افرادی باشی که آگاهی های خدایی و گفته های خدا رو بدون قضاوت و بدون هیچ چیزی بیان می‌کنند…آنقدر صادق هستند که فارق از اینکه چقدر اشتباه کرده باشند یا چقدر کم بتونن آگاهی ها رو درک کنند سعی می‌کنند در عمل ایمان خودشون رو نشون بدن .و آنقدر زیبا می‌گویند که دوست داری ساعت ها به کامنت ها خیره بشی و بگی منم می خوام همین کارو بکنم یا منم این اشتباه رو کردم باید اصلاح کنم یا وای چه نکته ای چقدر خوب شد که گفت ….

      وقتی از سپاسگزاری صحبت می‌کردید…و میگفتید که نباید برامون عادی بشه که چیزی که قبلا ارزوش رو داشتیم …..یه نگاه به خودم کردم …

      به کامنتی که دارم می خونم به اون عباسمنش دات کامی که بالای صفحه گوگل نوشته به وقت آزادی که دارم به موبایلی که دستمه به هنسفیری بلوتوثی که توی گوشمه به دانشگاهی که داخلش به کاپیشنی که پوشیدمو منو گرم میکنه …به کیفی که جلوه…به عینکی که روی چشمم…به کفش های راحت و زیبایی که دارم …به مانتو زیبایی که پوشیدم …به دستان زیبایی که دارم باهاش مینویسم به علمی که باعث میشه حرف بزنم و این کامنت رو بنویسم به اشکی از چشمام از خوشحالی جاری میشه که حتی نمیزاره درست ببینم …به خنده ای که روی لب هامه …به حس خ بی که دارم فارق از اینکه دیشب چقدر خوابیدم یا درس خوندم یا …به ….

      به خدایی که اینقدر نزدیک خودم حس میکنم ….

      به صدای قلبم که هر لحظه دارم بهش میگم من تسلیمم

      به دیدن این طبیعت

      به زیبایی این چمن ..

      به داشتن این دندان ها …

      وقتی همه اش را می‌بینم….

      شگفت زده می شوم از داشتنش …

      دقیقا همین هارا می خواستم …

      خدایاشکرتتتتتتتت

      خدایاشکرت ….

      خدایاشکرتتتت

      ممنونم ازتون

      در پناه لله یکتا باشید

      دوستون دارم

      منتظر نتایج بی نظیرتون هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        خدیجه غلام زاده گفته:
        مدت عضویت: 1914 روز

        سلام به ملیکای عزیزم

        ممنونم که کامنت منو خوندی و ممنونم که برام نوشتی و با دیدن نقطه ابی خیلی حسم عالی بود عالی تر شد.

        واقعا خدا رو شکر که تو این سایت و با استاد هستیم و جزو این خانواده.

        می دونی همه چیز مداره. اگه بریم تو مدار خداوند و فرکانس های نزدیک اون دیگه هیچی برامون مهم نیس.

        همین که میدونیم یه خدایی یه اگاهی برتری هست که هدایتمون میکنه و هوای ما رو داره

        یه حس سبکی و بی خیالی و سرخوشی ادم تجربه میکنه.

        اصلا خواسته ها مون میره تو حاشیه. می دونی استاد توی 12قدم میگن ما خواسته ها رو واسه چی میخایم واسه لذت و حس خوب.

        وقتی تو مدار خداییم حسمون عالیه دیگه چی رو تمنا کنیم که نداریم.

        فقط باید باور کنیم. فقط باید باورش کنیم. که اونم با تعهده و قلبی صاف.

        مرسی که باعث شدی این مطالب رو بنویسم.

        بازم متشکرم عزیزم و خیلی دوستت دارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سید جمال دیواندری گفته:
      مدت عضویت: 1134 روز

      سلام و درود خداوند یکتا بر شما

      از خدای یکتا سپاسگزارم که مرا به این سایت هدایت کرده تا از هدایت شدگانش به راه راست و آسانی ها باشم و در این مسیر نیز از دیگر هدایت شدگانش به لطف خودش یاری بگیرم

      از شما خانم غلام زاده هم سپاسگزارم که خیلی زیبا و رسا و روان نوشته و توضیح دادید فرایند سپاسگزاری را

      که به نظر من هم همینطور هست و سپاسگزاری واقعی و از صمیم قلب کلید اصلی رسیدن به هر آنچه که خواسته ماست

      سپاسگزارم از شما و دیدگاه زیباتون

      سپاسگزارم از استاد عباس منش و خانم شایسته و تمام اعضای این خانواده

      خدانگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        خدیجه غلام زاده گفته:
        مدت عضویت: 1914 روز

        سلام به دوست همفرکانسی عزیزم.

        ممنونم که کامنتم رو خوندید و برام وقت ارزشمندتون را گذاشتید و پاسخ نوشتید. سپاسگذارم

        . دیدن نقطه آبی از دوستان خیلی برام حس خوبی داره و نشانه هم صحبتی و هم مداری با بندگان صالح خداست.

        و اینکه من در مسیر درستم چون تو این

        سایت فعالیت دارم.

        بازم متشکرم. موفق و ثروتمند باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: