شیوه مدیریت انتقادات - صفحه 13
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-03 00:47:452024-02-14 07:27:00شیوه مدیریت انتقاداتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد و مریم بانوی عزیزو همه ی دوستان
من خیلی کم پیش میاد کسی ازم انتقاد کنه اگه انتقاد هم بکنه اصلا ناراحت نمیشم ،من فقط از حرفهای شوهرم بشدت بهم میریزم مثلا میگه خونه همیشه بی نظمه و چون این حرفش بی انصافی کامله خونه همیشه دسته گله و همه جا برق میزنه فقط مواقعی که سردردمیگرنی داشته باشم اونم ماهی یکبار برای یکی دو ساعتی نمیتونم پاشم و کارام رو انجام بدم و شاید چند بشقاب کثیف تو سینگ باشه یا لباسای روی بند هنوز اتو نشده در این حد
یا مواقعی که بحثمون میشه و میگه من بهت اعتماد ندارم در حالی که این ناحقی و بی انصافی محضه و پیش خودم میگم به منی که تمام وجودم رو برای بچه ها و خونه و همسرم میزارم چطور به خودش اجازه میده این کلمات رو به زبون بیاره ،خیلی بهم میریزم
بنام خدا
سلام به تمام دوستان همفرکانسی
این فایلو که شنیدم با خودم فکر میکردم من اوایل هر کسی از م انتقاد میکرد اونو به شخصیتم گره میزدم وحالا میفهمم که چقدر ناراحت میشدم یا واکنش نشون میدادم .والان که دارم روی خودن کار میکنم وسعیم بر اینه که تمر کزم روی خودم باشه کمتر از انتقادات بقیه ناراحت میشم وزیاد برام مهم نیست . با خودم میگم طرز فکرش با من فرق داره و نظر خودشو داره .ولی اگه ایراد بجا وسازنده ای باشه بهش فکر میکنم و میگم چی توی من هست که این حرفو شنیدم؟
ومورددیگه ای ام که هست کمالگرایی باعث شده من خودمو توی خیلی جاهادسرزنش کنم واز خودم انتقادکنم ودقیقا در مورد همون مسئله موردد انتقاد قرار بگیرم وفهمیدم بیشتر باید خودمو دوست داشته باشم وبا خودم در صلح باشم تا از مسیرم لذت ببرم و جایی که اشتباه میکنم به خودم بگم اینم یه تجربس وباعث میشه دفعه بعد حواسمو بیشتر جمع کنم واون اشتباهو تکرار نکنم وتوی چرخه اشتباه وسرزنش خودم نباشم .
خیلی ممنونم از استاد عزیز که با حوصله تمام
این موارد رو به ما اموزش میدن .
استاد خیلی خوشتیپی ماشالله بهت. هرروزم جونتر میشی . دوستتون دارم شما ومریم جان رو. در پناه خدای مهربان باشید.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام استاد عزیزم،مریم جانم و تمام دوستان عزیزم
چقدر من به این فایل و این حرفها احتیاج داشتم
اگر ازت خیلی انتقاد میشه به این دلیله که خودت از خودت خیلی انتقاد میکنی، یا اینکه از دیگران انتقاد میکنی
واقعا درسته استاد،اعتراف میکنم که من خیلی از خودم ایراد میگیرم و انتقاد میکنم
و جهان هم اتفاقات آدمها شرایطی رو سر راهم قرار میده
که اونا هم انتقاد کنن ازم
همسرم یه موقع ها انتقاد هایی ازم میکرد
چه درمورد دست پخت،چه لباس پوشیدن
من اونقدر غرور داشتم و کمالگرا بودم که خیلی بهم برمیخورد
اما الان میگم چشم،بقول شما یه موقعها خودمو جای اون میذارم و بهتر درکش میکنم
وقتی که ازم انتقاد میشه،نباید انتظار داشته باشم که بی نقص باشم
باید با خودم مهربان باشم،توانایی هام رو به یاد بیارم،و سخت نگیرم به خودم،سعی کنم بهبود بدم خودمو
از شما بی نهایت سپاسگزارم استاد
یاهو
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و دوستان عزیز
بینهایت سپاسگزارم برای این فایل بینظیر و فوق العاده
از این دقیقتر و کاملتر امکانپذیر نیست
همه چیز را خیلی دقیق و مو به مو توضیح دادین
بینهایت خداوند رو شاکرم برای هدایتم به این مسیر
بینهایت از شما سپاسگزارم اینقدر کامل و آسان و ساده همه چیز را توضیح میدهید
من وقتی اشتباهی میکردم یا اشتباهم رو بهم میگفتند خیلی در ذهنم به هم میریختم و خودم رو سرزنش میکردم و با خودم نامهربون بودم
خودم رو سرکوفت میکردم و احساس انزجار نسبت به خودم داشتم خیلی خجالت زده میشدم
خدا رو شاکرم الان که در مسیر هستم خیلی تغییر کردم خیلی با خودم مهربانم و خودم رو دوست دارم
من از انتقاداتی ناراحت میشم که طرف چیزی برای عرضه نداره و حتی همون ایراد رو خیلی بزرگتر در خودش داره اما تا به دیگران میرسه شروع میکنه به ایراد گرفتن در صورتی که ایرادات خودش حتی بزرگتر و بیشترن
خدا را شکر از موقعی که دارم روی خودم کار میکنم خیلی بهتر شدم زیاد احساساتی نمیشم و جواب نمیدم اما هنوز هم جای کار دارم و باید بیشتر بر خودم مسلط بشم و سعی کنم کنترل ذهن و احساسم کاملا دست خودم باشه
قبلاً نظرات دیگران خانواده جامعه برام مهم بود سعی میکردم طبق عرف جامعه باشم اما الان نظرات دیگران برایم کمرنگ شده است
همیشه دوست دارم پیشرفت کنم و هر روز در حال یادگیری باشم شخصیتم رو طوری تربیت کردم که زیاد سوال بپرسم و خوب گوش بدهم و اگر کسی اشتباهم را گرفت اول در ذهن خودم آرامشم را حفظ کنم بعد خوب گوش دهم و آن ایراد را به خودم نگیرم و خیلی ساده کارم را اصلاح کنم
یکی از اطرافیان نزدیکم که خیلی ایرادگیر هستند مادرم است با وجود اینکه انتقاداتش از روی خیرخواهی و دلسوزی است امامن را احساساتی میکند و برانگیخته میشوم اوایل سعی میکردم توجه نکنم اما این انتقادات بیشتر شد در صورتی که انتقادات مادرم خیلی بیشتر در خودشان وجود دارد و اصلاً سعی در بهبود ندارند
میدانم نمیتوانیم دیگران را تغییر دهیم و خودمان مسئول زندگی خودمان هستیم بنابراین خیلی دوست دارم زمانی که از من ایرادی گرفته میشود خودم مسلط باشم احساسم را کنترل کنم
این فایل خیلی به من کمک کرد و و باعث شناخت خودم شد
از تمامی دوستان که کامنتهای فوق العاده میگذارند بی نهایت سپاسگزارم. کامنت دوستان خیلی برای من تاثیرگذار است
از استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و با حال خوب باشین
سلام استاد وقتتون بخیر
به همه ای دوستانم سلام.
اقا من این چند فایل دانلودی اخیر رو خداوند فرستاده بود برای من
چقدر با ارزش و سازنده بود بخدا اونقدر بهشون نیاز داشتم اونقدر بهش نیاز داشتم که نگو و نپرس به والله
خداروشکر که اینجام استاد کلهم از مدارم خدرج شده بودم با ایکنه قدم 6 هستم و عذت نفس و کلی محصول دیگ دارم گوش میدم و تمرین میکنم البته بهتر بگم گوش میدادم و تمرین میکردم چقدر هم باعث رشد ارامش و سلامتی من شده بود این محصولات الحمدالله
خدایا شکرت
استاد من باید این فایل رو گوش میدادم هیچ بلد نبود با انتقادات کنار بیام به هر شکلی انتقاد میشود بشدت واکنش نشون میدادم
خدایا شکرت چقدر درگیر مسائل سیاسی و اقتصادی شده بودم یک پاشنه ای اشیل کت کلفتی دارم سر این موضوع
بخدا دیشب ازم انتقاد شده بود و من فقط 3 پیام کوتاه که هر کدام دو الی سه کلمه بود پاسخ دادم و با مدیرم تماس گرفتم و احساسات منتقل کردم که چرا این موضوع رخ داده و باید طرف مقابلم رو بهاش صحبت کنن و بهش بگید که چگونه باید رفتار کنه باید بهش شرح وظایفش رو بهش گوش زد کنید و بهش بگید که من چ مسولیتی دارم و …
خدا شب خوابیدم و صبح بیدار شدم سطح اول فکرم موضوعی بود که دیشب قبل خواب بهش فکر کرده بودم
خدایا صبح تا اومدم سایت این فایل باز شد و من گوش دادم و لذت بردم و خندیدم و به خودم گفتم که ببین قانون جواب میده و من تو باید کارمون رو درشت انجام بیدم
خدایا شگرت بهم کمک کن تا با دید بهتری به دنیا اطرافم نگاه کنم.
مثبت نگر باشم ارام و خونسرد و با اعتماد بفنس باشم
دوست دارم انسان مودبی باشم متوکل باشم خدایا ممنونم ازت که اینقدر دور اطراف من رو پاکسازی کردی و یک حااااال اساسی به ما دادی خدایا شکرت
دوست دارم استاد
نفس عمییییق🫶🫶
به نام خداوند بنده نواز
خداوند بخشنده بی نیاز
سلام به استاد عزیزم اقای عباسمنش بزرگوار
سلام به استاد نازنینم مریم بانوی گل که کلی دلم براش تنگ شده.
و سلام به همه دوستان و همراهان خوبم در این سایت الهی.
استاد عزیزم این فایلتونو چندین بار گوش کردم و هر بار از عمق وجودم خداوند رو سپاسگزاری کردم که منت گذاشت بر من و منو با این آگاهی های ناب آشنا کرد…
منی که اگر دو سال پیش کسی ازم انتقاد میکرد(انتقاد مخرب) شاید به روی خودم نمی آوردم ولی خود خوری از درون چنان منو به هم میریخت که امکان داشت روزمو و حتی روزهامو خراب و ویران کنه….
وجیهه ایی که چون همه به مهربونی و صبوری میشناختنش در ظاهر چیزی نمیگفت ولی چنان نجواهای ذهنی قلبشو میخورد که حتی از اشتها میافتاد وچند وعده میلی به غذا نداشت..
استاد عزیزم ، توی خیلی از فایلهاتون این جمله رو تاکید میکنید که:
تو قدم بردار ، توی مسیر بمون.. کارهایی که لازمه رو انجام بده ..اصلااااااااااااا نمیفهمی کی میرسی….بخدااااااااا نمیفهمی کی به هدفت رسیدی !!!!؟؟؟؟؟
وقتی این فایلتونو برای چندمین بار گوش کردم ، بی اختیار اشکم سرازیر شد و خداوند رو شکر کردم… دیدم خدایاااااااااااااااا من الان مدتهاست انگار اصلااااااااا نمیشنوم انتقادی رو… حتی اگر بوده اینقدررررررر قدرت اعراض از ناخواسته ها در وجودم پر رنگ شده که ناخودآگاه به راحتی ازش رد شدم..
درست میفرمایید: که نوع نگاه ما به انتقادهاست که عکس العمل ما رو نشون میده..
که: اگر برای خودت ارزش قائل باشی جهان هم آینه توست و برای تو ارزش قائل میشه و کمتر ازت انتقاد میشه، چون جهان آینه توست وچیزی جدای از تو نیست….
که: وقتی تو در درون مداوم با خودت بحث داری و از خودت گله مندی و در روز میلیون ها بار از خودت شاکی هستی بدون شک در بیرون هم همین جنس رفتار رو تجربه خواهی کرد…
وقتی این فایلتونو گوش کردم از عمق وجودم به خودم آفرین گفتم، چون دیدم مدتهاست چنان با خودم در صلحم ، چنان آرامم که هیچ حرفی منو نلرزونده… چه برسه برآشفته کنه..
به خودم آفرین گفتم که چقدر خوب یاد گرفتم قضاوت نکنم، تا قضاوت نشم..
یاد گرفتم در درونم با خودم دوست باشم تا جهان همین نوع رفتار رو در بیرون به من باز بتابونه..
یاد گرفتم از ناخوبی ها و ناخوشی ها اعراض کنم تا جهان روی خوب و خوشش رو به من نشون بده..
یاد گرفتم حرف و کلام انسانها رو به خودم نگیرم چون اونها از نگاه خودشون و نوع تربیت خودشون و دیدگاهشون به جهان دارن با من صحبت میکنن…
یاد گرفتم گاهی آدمها ترس ها و ناتوانایی های خودشونو به دیگران فریاد میزنن و این هیچ ربطی به من نداره…
استاد جان ازتون سپاسگزارم ، استاد خوبم مریم جان ممنونتون هستم عزیزم
خداوند رو هزاران بار شکر که شما دو عزیز رو در مسیر زندگیم قرار داد تا اکنون آرامتر و شادتر باشم..
تا با حضورم دنیا جایی آرامتر و شادتر باشه…
براتون سراسر عشق و نور الهی رو میطلبم و سپاسگزارتونم
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
سلام میکنم به استاد جان ، خانوم شایسته و سلامی به مشتاقان تغییر و تحول در زندگی
جملههایی که توی فایل بعدیتون گفتید تلنگری بود برام ؛ «هیچ عامل بیرونیای نیست که زندگی شما رو تحت تأثیر قرار بده ، هر شرایطی که پیش میاد خودمون داریم خلق میکنیم » و تصمیم گرفتم این کامنت رو بذارم برای این فایل تا ردّپایی باشه برای خودم و شاید مفید برای بقیه دوستان .
قضیه ازین قراره که چند روز پیش ماجرایی برای دوست و فامیل نزدیک من پیش اومد توی روابط خانوادگیش و انتقاداتی ازش شد که بشدت بهم ریخت . منم چند روزی بهم ریختم و خیلی میجوشیدم بخودم که آخه چرا طرف همچین کاری باهاش کرد و همچین انتقادات تندی ازش کرد و اینجوری تخریبش کرد و چرا این اتفاق باید براش پیش بیاد و … ( تو پرانتز باید بگم این آدم الگوی من تو بحث ثروته و از نظر شرایط مالی با همسرش تو چند سال تونستن از صفر از صدم رد کنن و تو نزدیکان هیچکس شرایط ایشون حتا نزدیک به ایشون رو ندارن ) .
خلاصه من دیروز باز هم مستقیم باهاش صحبت کردم و باز بیشتر درگیر این ماجرای چند روز قبلش شدمو حالم گرفته شد .
اما بعدش تصمیم گرفتم خودمو آروم کنم و شروع کردم به توجیه کردن ذهنم که ساکتش کنم ؛
1. گفتم ببین هرکس نتایج فرکانسهای خودشو میگیره و خدا به هیچکس ظلم نمیکنه ؛ تو این قضیهی پیش اومده ، ایشون خیلی فوکوس کرده رو طرف مقابل و هر موضوعی تو این رابطه پیش اومده رو هی تعریف کرده برا خودش یا اطرافیان و شدت فرکانس منفیش خیلی زیاد شده که باعث رخداد این موضوع آخری شد که تیر خلاص بود واقعأ .
2. خدا نمیخواست ایشون ضربه ببینه همونطور که تو اوضاع مالی جزو برترینها توی استان ما یا حتا به جرأت بگم ایران محسوب میشه ، میتونست تو روابطم همینجوری باشه براش . اما خودش با تمرکز روی منفیای طرف مقابل و موضوعات پیشاومده باعث شد بدترین چیزها که تا حالا تو زندگیش مثلش پیش نیمده بود براش پیش بیاد ؛ قدم به قدم اوضاع این رابطه وخیمتر شد تا چند روز پیش که همهچی کامل ترکید .
3. اگه اون انتقادات براش مهم نبود و اعراض میکرد قضیه کاملأ برعکس میشد یا اگه سر تکون میدادو میگفت آره شما درست میگین ممنونم از حسننظرتون و زندگیشو میکرد ؛ شاید طرف الان جلوش دولا راستم میشد ولی جوری شد که نمک خورد و نمکدون شکست بمعنای واقعی کلمه و همهی اینا بخاطر تمرکز روی انتقادهای مخربی بود که روش بود .
دیشب اومدم تو سایت و دیدم اتفاقا استاد همچین فایلی گذاشتن تو سایت ؛ خیییلی خوشحال شدمو همونموقع دانلودش کردم شروع کردم به گوش دادن .
مرسی استاد ای عشق زیبای خدا که هر موقع ما آمادهی شنیدنیم ؛ مثل پیامآوری از سمت خدا هر آنچه که باید درک کنیمو با چهرهی دلنشین و کلام نابتون در اختیار ما میذارین .
و در ادامه …
اتفاقا دیشب تو کلاس فن بیان بودیم که مبحث آخر ما همین بود که تو قدم اول بیایم مستقیم با طرف صحبت کنیم و بررسی کنیم دلیل انتقاد طرف چیه .
و من فکر میکنم اگه بدون احساس بد رو به طرف تشکر کنیم با روی خوب و حال خوب با این ذهنیت که اونم بندهی خداست و باید بپذیرم که در شرایطی بزرگ شده و زندگی کرده که در مداری هست شاید کاملا متفاوت با من و دلیل اختلاف عقیدهش با من اینه و حتا اگه انتقادش مقرضانهس ، عصبانی نشم و به این نکته توجه کنم ؛ این خودش میتونه خیلی منو آروم کنه .
و در وهلهی دوم بخودت بگی من و اون در مدارهای متفاوتی هستیم پس من هر چی بگم اون نمیتونه حرفای منو درک بکنه و دلایل منو قبول کنه ، چرا خودمو خسته کنم ، انرژیمو هدر بدم و اونم ناراحت . در زمان مناسب خودش ، درک میکنه . همونطوری که من از اول این قوانین رو بلد نبودم و کمکم پخته شدم . اگرم آدمی باشه که سنش بالا باشه یا از خانوادهای که کلأ متوجه این قوانین نیستن و همه رو به تمسخر میگیرن که میگی خب دیگه اصلأ مهم نیست من خودمو ناراحت کنم چون احتمال زیاد قرار نیست متوجه بشن و به کُل اینجور آدما تو زندگی من جایگاهی ندارن .
… دقیقا چندین سال پیش برای من موضوعی تو روابط خانوادگیم رخ داد که حجمهی وسیعی از انتقادات و تخریبات وحشتناک بسمت من و همسرم شد اونم دقیقا اول زندگی مشترکمون ؛ من اولش تلاش زیادی کردم تا نظر همه رو برگردونم اما دریغ و صد دریغ … تا میرفتن سمت طرف مقابل تو دعوا ، همه حرف اونو باور میکردنو تمام تلاشم به باد رفته بود . اون موقعها 14 سال پیش با این قوانین آشنا نبودم ولی بعد از گذشت یکسال تلاش بیهوده و رو مخ بودن اون آدم و اون اتفاقات به این نتایج رسیدم که :
اگه ما تو هر موضوعی به دلایل و مستندات روشن تو زندگیمون رسیدیم ، دلیلی نداره که اونا رو هی برای دیگران باز میکنیمو از این طریق نشتی انرژی بدیم .
بقول استاد اصلا نخواه که براشون وقت بذاری .
و البته بطور تکاملی تو این سالها به این نتایج رسیدم که :
هی نخواه بالا پایین کنی و تمام ماجرا رو صدبار موشکافی کنی و برای بقیه استوری کنی ؛ هر کس هر جور که بخواد قضاوت خودشو میکنه هر چند تو صدبار توضیح بدی و برا بقیه شیر کنی نظرات و حسن نیتتو . بدون که اگه ادامهش بدی دوباره این دور باطل تکرار میشه و فرکانس منفی ، تو رو بیشتر در خودش غرق میکنه ولی اگه اعراض کنی و رها کنی ، جهان خیلی راحت همهچیو به نفع تو تموم میکنه و ناحق بودن اون طرف به خیلیا ثابت میشه ؛ خیلیایی که از نظر تو مهمن و اونا درک میکنن که کار تو درست بوده ؛ فقط صبور باش و به راه خودت ادامه بده .
در پایان براتون آرزوی سلامتی و سعادت دارم و امیدوارم همیشه غرق در آرامش و شادی باشید و همراهانی ناب از جنس عشق ایزدی یار و همگامتون باشن .
به نام خالق عشق و زیبایی
درود و خداقوت به اساتید عزیز و دوستداشتنیم و همه دوستان بزرگواری که در این مسیر از تک تک صحبتها و لحظات حضورم در کنارشون به تمام معنا از خدای خودم سپاسگزارم هستم
حال این روزهای من حال غیرقابل وصفیه. وقتی انسان میخواد از قوانین صحبت کنه یا احوالتش رو بیان کنه بیشتر پی به دقت و عظمت قرآن میبره که چطور میشود به این زیبایی و با این دقت این قوانین و احساسات رو در قالب کلمات توصیف کرد. به لطف هدایت خداوند به دوره کشف قوانین این روزها تونستم یکی از مهمترین خواستههای خودم رو محقق کنم و بسیار بسیار از این بابت خوشحال هستم، نه فقط صرفاً برای تجربه این خواسته، بلکه برای تجربه بیشتر خودم، تجربه بیشتر هدایت، کشف و اجرای دقیقتر قوانین بدون تغییر خداوند و احساس موحدانه بیشتر، تجربه ایمان بیشتر، دیدن معجزات و دستان بیشمار خداوند و عدم محدودیت جهان برای اعطای نعمتها. اینکه چقدر همه چیز ساده است. چقدر آسان و چقدر لذتبخش. این روزها جریان زندگیم بهطور محسوسی تغییر کرده. من با این دوره تمام خودم را زیر سوال بردم. جای تعجب نبود که چرا روند بهشکل دلخواه پیش نمیرفت. بار کج هیچگاه به منزل نخواهد رسید.
این دوره داره من رو با ابزار تفکر بیشتر آشنا میکنه. با معجزاتی که در درون خودم هست و ازش بیخبر بودم. با قوانینی که بهراحتی تو را به هر آنچه که میخواهی میرساند، بهشرط ایمان بهشرط باور. ایمان به اینکه من هستم که تمام اتفاقات کوچک و بزرگ زندگیم را خلق میکنم. خدایا برای این احساس چه قیمتی میشه گذاشت؟
وقتی به روند زندگی استاد نگاه میکنم میبینم ایشون از هیچ حرکتی برای بهبود دریغ نمیکنند پس من هم بهعنوان شاگرد این مسیر باید طریقه استاد رو در پیش بگیرم، نمونش همین نوشتن کامنته. نوشتن کامنت برای من تبدیلبه جدیترین و مهمترین تمرین زندگیم شده، از زمانیکه تصمیم گرفتم که کامنت بنویسم بیشتر خودم رو وادار به فکر کردن میکنم بیشتر خودم رو میریزم بیرون و بیشتر با خودم صادق هستم و البته قوانین رو بهتر درک میکنم و روند رشد خودم رو بهتر متوجه میشم.
وقتی به تحقق خواستهها فکر میکنم متوجه میشم تمام خواستههای که تو زندگیم تجربه کردم بدون استثنا از باب صلح با خود محقق شده، یعنی به این دلیل اون خواسته رو داشتم که با خودم در صلح بودم. این در صلح بودن از احساس لیاقت داشتن گرفته تا سخت نگرفتن، رها بودن، توکل ، تعهد و ایمان، تحسین و سپاسگزاری، همه این موارد رو شامل میشه. وقتی با خودت به صلح میرسی به مسیرهای آسان هدایت میشی. وقتی با خودت به صلح میرسی قلبت باز میشه و صدای خداوند رو بهتر متوجه میشی. وقتی با خودت به صلح میرسی عطر و بوی حضور خداوند رو در تک تک لحظات و اتفاقات زندگیت حس میکنی. وقتی با خودت به صلح میرسی آرامی، آسان میشی برای آسانیها. وقتی با خودت به صلح میرسی حس میکنی بنده خدا هستی و خدا با تمام عظمتش در خدمت توست. وقتی با خودت به صلح میرسی صدای طبیعت رو میشنوی، بو میکنی، جریان هدایت رو لمس میکنی. وقتی با خودت در صحل هستی عاشق خودت و دیگر مخلوقات هستی از کسی گلهمند نمیشی و توجهت فقط به بهبود بیشتره خودته. وقتی با خودت در صلحی نگران هیچ چیز نیستی.
آخ که این نگرانی کلیدواژه ناهماهنگی فرکانسی با خواسته است. نشانه بزرگ شرک و عدم اعتماد به رب.
نگاه من به فایلهای استاد این نیست که خوب الان ایشون دارن در مورد یه موضوع قشنگ صحبت میکنند برم ببینم چی گفتن. نه. نگاه من اینکه این دقیقاً همون چیزیه که الان باید بهش توجه کنم، درکش کنم، اصلاحش کنم. من یه درخواستهایی دارم که از مسیر اصلاحاتی محقق میشه که الان دارم ازش آگاه میشم.
من آدمی بودم که همیشه در مقابل انتقاد به شدت مقاومت داشتم یعنی باوجود اینکه سعی میکردم اعراض کنم اما به شدت احساس ضعف نشون میدادم اما حالا متوجه میشم که خیلی بهتر شدم، یعن طبق گفته استاد که میگفتن من در مواجه با اتفاقات متوجه میشم که چقدر عزتنفسم بالا رفته من هم در این شرایط متوجه میشم که چقدر از این بابت رشد کردم اما هنوز هم جا داره که بهتر بشه. اصلاً تقریباً گاهی یه فضایی رو ایجاد میکنم خصوصاً در مورد کسانی که بهتازگی باهاشون آشنا میشم که نظر بدن. دیدگاهاشون رو نسبتبه مسائل و حتی دید خودم میشنوم. خدا میدونه که چقدر چیزهای خوبی من از همین انتقاد یاد گرفتم. اصلاً وقتی به این باور میرسی که آقا هر اتفاقی که برای من بیفته برای کمک به منه چه در جهت مثبت ازت انتقاد بشه چه در جهت منفی دیگه دید نامناسبی بهش نداری. اگه منفی باشه که بهت میگه که چقدر پیشرفت کردی یا باید روی عزتنفست بیشتر کار کنی و اگر مثبت باشه که باز هم باعث میشه مسیرت رو اصلاح کنی و باگهات رو از بین ببری. پس در هر دو صورتش میتونه سازنده باشه.
در اوایل آشناییم با قوانین خیلی زیاد از من انتقاد میشد و نکتهای که ازش فهمیدم این بود که بسیاری از این افرادی که دارند از من انتقاد میکنند به خاطره حسادتشونه چون بارها متوجه شدم که همون افراد اتفاقاً دارند برنامهها و کارهای من رو دنبال میکنند، حتی دقیقتر و بهتر از کسانی که موافق من هستند.
یادم میاد استاد کاری خودم انقدر از من انتقاد میکرد که واقعاً دیگه گاهی دلم میخواست سرم رو بکوبم به دیوار اما همون انتقادها باعث شد من مستقل بشم و کسبوکار خودم رو ایجاد کنم، شخصیت خودم رو بسازم، اونجوری که خودم دوست دارم نه اونجوری که مورد دلخواه دیگرانه. چقدر خوشبختند کسانی که به این شیوه زندگی میکنند. این مصداق بارز توحیده و چقدر این افراد محبوبتر و دوستداشتنیتر هستند.
واقعاً حقیقته محض اینکه دلیل بسیاری از انتقادهایی که از ما میشه اینکه ما خودمون دائماً داریم از خودمون انتقاد میکنیم، یعنی خود من استاد بزرگ این کار بودم که به لطف خدا و آموزههای استاد الان به جایی رسیدم که ساعتها عکس خودم رو نگاه میکنم و قربون صدقه خودم میرم. از بچگی انقدر بهخاطر کارهای اشتباه کوچک کل شخصیتمون زیر سوال رفته که فکر کردیم قانونش اینه. ما همون آدم به دردنخوره هستیم که هیچ کاری بلد نیست و همش خطا میکنه. اما اینطور نیست. خداوند همچین نگاهی به ما نداره. خداوند آگاهه به ما.خداوند به ما برچسب نمیزنه، قضاوتمون نمیکنه. انقدر عادله که یه پلتفرمی رو ایجاد کرده که اگر کار خوب کنی نتیجش رو میبینی و اگر کار اشتباه باز هم نتیجش رو میبینی اما نمیگه که تو زیاد اشتباه کردی دیگه حق بازی نداری، میگه اگه اشتباهت رو تکرار نکنی میتونی در مسیر دست قرار بگیری و من اصلاً کاری به اشتباهاتت ندارم، اتفاقاً همون اشتباهت میتونه باعث بشه بیشتر به من ایمان بیاری. بیشتر من رو بشناسی.
چطور وقتی یه رفیقی یه خطایی میکنه هرچقدرم باهاش شوخی داشته باشیم اما میدونم وقتی احساسش بده بهش میگیم عزیزم ناراحت نباش چیزی نشده درست میشه تو خیلی کارت درسته و یه جوری با یه حرفی و یه کاری سعی میکنیم دلش رو بدست بیاریم و از اون فضای ناراحتکننده به سمت فضای بهتر هدایتش کنیم، خوب بیاییم همین کارو با خودمون هم انجام بدیم، وقتی اشتباه میکنیم وقتی طبق برنامه پیش نمیریم بیایم همینجوری با خودمون رفتار کنیم.
این روزها از خدا درباره مسائل روابط و کاریم هدایت میخوام و فقط دارم میشنوم بیشتر خودت رو دوست داشته باش، بیشتر به خودت عشق بورز. قبلاً اصلاً نمیپذیرفتم که این موضوع یعنی چی اما حالا دارم میفهمم که بابا من نشانه خدام، چی میخوام از این بهتر. چند روزه روی جلسه دو دوره کشف قوانین دارم کار میکنم امروز جلسه 2 که تموم شد دیدم نزدیکه اذان صبحه و یه صدایی عمیقاً بهم گفت برو مسجد نماز بخون. حالا من یادم نمیاد که آخرین بار کی رفته بودم مسجد و چرا همچین حسی رو دریافت کردم اما مطمئن بودم که باید برم. ساعت 3 راه افتادم یه مسجد نزدیک خونمون هست، نمیدونم باور کردنی نبود برای خودم همینجوری سرم پایین بود داشتم راه میرفتم که یهو رسیدم به کوچه مسجد و چشم خورد به اسم کوچه دیدم نوشته احسان. بعد نگاهم افتاد به آسمون دیدم ماه مثل یه قرص کامل داره میدرخشه، یه چند قدم اومدم جلوتر جلو در مسجد وایسادم و ماهو نگاه کردم یه دفعه نگاهم رفت اون سمت خیابون دیدم اسم اون کوچه روبرویی هم احسان غربیه بعد یه پلاک یه خونه که 44 بود توجهم رو خیلی به خودش جلب کرد. به خودم گفتم خدای من تو چقدر نزدیکی و من ازت دور بودم. شکرت. برای این احساس. برای این نشانههای بارز هدایت شکرت. ساعت 3 صبح منو کشوندی که بگی آقا احسان هر طرف بری هر کجا باشی 4 چشمی حواسم بهت هست، نگران هیچی نباش. توکلت به من باشه به یاد من باش منو حس کن تا عرش کبریا میارمت بالا. نگاهت فقط به من باشه.
این جفای خلق با تو در جهان
گر بدانی گنج زر آمد نهان
خلق را با تو چنان بد خود کنند
تا تو را ناچار رو آن سو کنند
خدای من همه این اتفاقات، همه این انتقادها، همه این پستی بلندیها نه از روی خصم بلکه از روی محبت بود. تا من حواس و توجهم از دیگران برداشته بشه و برای تو زندگی کنم.
ما رایت شیئاً الا و رایتالله قبله و معه و بعده و فیه.
درباره این خواسته اخیرم که رخ داد وقتی که همه ایدهها رو امتحان کردم و دیدم خبری نشد اما امیدوار بودم به خدا گفتم (همونجور که استاد گفتند نپذیرید وقتی یه چیز داره سخت پیش میره) خدایا نباید سخت پیش بره اینکه داره سخت پیش میره نه برای اینکه قانونش سختیه، نه، برای اینکه من حواسم یه جا غیر از تو پرته. من سپردمش به تو، طبق قانونت باید از جاهایی بدی که من فکرش رو نمیکنم. به خدا قسم فکر کنم حدود ساعت 12 بود اینو گفتم و خوابم برد ساعت 1:30 برخلاف عادت بیدار شدم و یه پیامی رو از دوست دیدم که اولش توجهی نکردم، یکم ناآروم شده بودم قرآن رو باز کردم و آروم که شدم گفتم بذار ببینم این دوستم چی گفته رفتم پیامش رو باز کردم دیدم بله، خداوند شاهکار کرده، از جایی که واقعاً نه تنها من بلکه هیچکس دیگهای فکرش رو نمیکرد منو به خواستم رسوند اونم چجوری. من اصلاً تا صبح خوابم نمیبرد فقط اشک میریختم برای اینکه چقدر خوشبختم که دارم توحید رو میفهمم و اجرا میکنم.
خدایا شکرت. مارو در این مسیر ثابت قدم کن و ما رو در این مسیر بمیران.
استاد عزیزم واقعاً از شما سپاسگزارم. هربار که میخوام فراوانی رو بهتر درک کنم و فرکانسم رو تنظیم کنم میام تو سایت و این عادت غالب روزهای زندگی من شده. انقدر آگاهی هست انقدر فایل هست که نمیدونم کدوم رو ببینم کدوم رو تمرین کنم. دم شما گرم
سلاااام، عاشقتونم
گذاشتم سر یه تایم راحت و با حوصله، این فایل رو گوش بدم. حیفم اومد که حیف بشه! واسه همین کامنتم دیر شد.
یادمه چند سال پیش، یه فایلی ازتون گوش کردم که توش گفتین: زیپ دهنتو واسه عجز و لابه کردن ببند! هر جا خواستی تو یه کار مقصر پیدا کنی، سریع بگو: مقصر منم، مقصر منم، مقصر منم….! آخه تو فقط نتیجه کاری رو میتونی درست کنی که مقصرش خودت باشی! (حدودا اینا بود، ببخشید که همه ی کلمات یادم نیست)
این فایل، خوراک من بود، چون عزت نفسم هم، آنقدر خراب بودو هست که هیچ حرفی به تریج قبام بر نمیخوره! در نتیجه، تخته گاز رفتم واسه گردن گرفتن تقصیرات….همه رقم!
الان که نگاه میکنم، به خاطر همون برداشت، کلا هیچ انتقادی برام مهم نیست و تمام قد قبولش میکنم! تقریباً چنین ترمزی تو وجود من نیست! ضمن اینکه تقریباً انتقادی هم از من نمیشه! یادم نمیاد آخرینش کی بود! چه جالب!
اما با توضیحات شما متوجه شدم که این بی حسی من در برابر انتقادات، همچین هنری هم نیست! در برابر بعضی انتقادات، باید ایستاد وتوضیح خواست. شاید کج فهمی و ایرادی توی کار باشه و با این سیوال، اون سوئتفاهم حل بشه و انتقاد سازنده شکل بگیره که خیلی بهتره. چون متوجه شده م این رفتار من، کلا نزدیکانم رو به انتقاد کردن از من کاملاً بی رغبت میکنه.
در مورد وقایع پارسال و انتقاداتی که از شما شد، من متوجه شدم که در مورد منافع فردی، تماماً حق با شما بود. من و خانمم افکارمان را با سیل انقلاب همراه کردیم و تا ماهها حالمان بد بود. شما درست میگفتید.
اما من هنوز اعتقاد دارم که یکی از راههای حفظ عزت و موجودیت فردی، اینست که اگر ظلمی به تو روا گردید، یه تکونی به خودت بدی! از هم کیشان، دوستان، همکاران و هم وطنانی که مورد ظلم واقع میشوند ، دفاع کنی!
شما در سرزمینی زندگی میکنید که بزرگترین و خونین ترین قیام کارگری تاریخ در آن شکل گرفت و منجر به این شد که اول ماه مه، روز جهانی کارگر شود! آن اتفاق و درگیریهای بعدش بود که اکنون قیمت مزد کارگران و مهندسان صنایع آمریکا را بالاترین مزد در جهان رقم زده! نگویید فرکانس کارگرها فرق میکند! حتی اگر حق هم اینجا با شما باشد به این دلیل است که کارگران آمریکا، با حقوقی که میگیرند، الان بهتر میتوانند خوشبختی و زندگی انسانی را بفهمند! به هر حال استراتژیستهای موفقیت در آمریکا پول خوب میگیرند تا مشاوره و آموزش بدهند! اینجا در بخش صنایع خصوصی، فرهنگ کلا از سفره ی کارگران دارد حذف میشود و دلیلش نان شب است!
من آدم خوش شانسی بودم که در بستر و بطن درگیریهای تمام نشدنی صنفی در صنایع خصوصی ایران، با شما آشنا شدم که یک انسان به تمام معنا هستید. درست است، خودم میخواستم، ولی فرهنگسازی خوبی که منجر به خواست و اراده جمعی برای خوشبختی جمعی شود، آنم آرزوست.
ارلینگ هالند، بهترین فوتبالیست جهان است که در یک کشور با فرهنگ ویژه دنیا آمده و رشد کرده است.کشورشان به اندازه ما منابع ندارد، ولی هزارها برابر ما انسان دارد…آنقدر که توی تعطیلاتش ، هیچ کس اورا در زادگاهش نمیشناسد!! لازم نیست ازش بت بسازند! چون تامین مالی و فرهنگ، در کنار هم انسان را به مدارهای بالاتر میرساند.
شما من را با توقعات یک انسان آشنا کردید! شما به من احترام به خود و عشق به هم نوعانم را در در همین سایت تاکید کردید…درود بر شما!
فکر کردید من نفهمیدم که دلیل این فایلهای فوق العاده ای که این روزها تند و تند برای ما میگذارید، یکی هم واکنش به بالارفتن قیمت محصولات وتورم داخل مملکت بوده است؟ اینکه شما به هرحال انسان بزرگی هستید که دلش دریاست و خدایی فکر و عمل میکند و روی مردمش تعصب دارد!
نه! من باور نمیکنم که شمایی که به خاطر فشارهای کذایی و فیلترینگ و رفتارهای غیر توحیدی، قید ماندن در موطن خود را زدید، ابراهیم بت شکن ما نباشید! شما همیشه عشق بوده اید و خواهید بود.اگر هم انتقادی در این زمینه ها از شما شد یا میشود، به دید بد به آن نگاه نکنید…از انسان ، توقع انسانیت هست وگرنه، کسی کاری به خیلی از افراد داخل و خارج مملکت با رویکردهای مشخص و معلوم، ندارد.آنها بویی از هیچ یک از رفتارهای شما نبرده اند و کسی هم ازشان انتقادی نمیکند، چون حرجی به آنها نیست!!
ما هم سعی میکنیم بیشتر و بیشتر موقع استفاده همزمان از اینترنت وطنی و فیلترشکن،تمرکزمان را روی نکات مثبت حفظ کنیم! به جای خودم قول میدهم!
دوستت دارم، مرد!
سلام استاد خوبم و هم مداری های عزیزم
بنده خیلی خیلی خیلی کم خواب می بینم اینم فکر کنم. چون. طول روزهام زیاد به چیز خاصی توجه. آنچنانی. که احساسم رو برانگیخته کنه ندارم
البته نظر خودم هست شاید استاد بهتر بدونند. چرا برخی خواب نمی بینند البته اینم بگم من یه آدم نرمال رو به سمت احساساتی هستم. از دیدن برخی کلیپیها احساسی. بدنم به لرزه میفته و گریه ام می گیره. مدتهاست فقط کلیپهای از. توجه خدا به بندگانش روزیم شده از قدرتی که با هامون هست و چه کارهای به شکلهای مختلف بهمون انجام می ده
آخرین کلیپ. حاجی الماسی بود پس آدم احساساتی با روحی بزرگ ومثبت باحالی هستم،
دوران نوجوانی تا چند سال پیش که با استاد آشنا شدم قبل از خواب بیشتر شب ها سرم رو روی متکا می گذاشتم. صدای راه رفتن فردی روی برگهای پاییزی رو می شنیدم. فکر می کردم موهام کنار گوشم هستند باعث این حالت می شن دیگران هم می گفتند صدای جریان خون رو می شنوی. اون موقعها خیلی به این عقیده بودم یه روزی یه نفر به نام ناجی مییابد کمکم می کنه تا بهتر خدا رو بشناسم. همیشه در گوشه ذهنم. دنبال. خدا و بندگان خویش بودم نه خیلی زیاد و شدید. چون بخاطر عقایدم و نداشتن عزت نفس خیلی مسخره و سرزنش می شدم البته با تندی باهاشون مقابله می کردم ولی ته وجودم خودم رو زیاد قبول نداشتم. فکر می کردم. اکثریت اونم بزرگترها صحیح تر می کن و فهمند ولی بروشون نمی آوردم
اما زمانی. با استاد عباس منش آشنا شدم. مدتهاست زیادی هست اون صدا رو نمی شنوم. البته یه دور که کنار رفته بودم از دیدن سایت باز اون صدا اومد. ولی رفت با توجه مجدد من به سایت
من به این مسیر خیلی معتقدم. ولی کمک کاری تمرینی زیاد دارم یا توقع زیادی از خودم باعث شده نتایج عالی نگیر من البته که خدارو هزاران مرتبه شکر خیلی بهتر و عالی تر شدم
گفتم بهتر بشناسید استاد. تا دلیل بدیدن خواب رو بهتر پیدا کنید البته که الان سرم رو روی متکا می گذارم. خواب می رم خدارو شکر
همیشه به خودم می گفتم. من اگر کسی رو از دست بدم.یا گم کنم مثل استاد و بزرگان و یه پدر شهید که اسمشان یادم نیست. خیلی عالی. خودم رو کنترل می کنم تو همین فکر ها بودم. یه کلیپ دیدم که پدری درمانده و ناراحت. در خواست کمک می کرد برای پیدا کردن دختر جوانش. که به شهری که دانشگاه می رفت و دیگه برنگشته من با خودم گفتم. خوب هر آدمی رو خدا یه طوری. آزمایش می کنه. چرا ایشون که سن و سالی ازش گذشته. خودش رو کنترل نمی کنه. و مدام نگران هست. وشیون سر می ده. واقعا که. این بندگی خدا رو نمی کنه. خوب قبول کن که حتما مرده. روزش رسیده بوده. وای استاد. خدارو هزاران مرتبه شکر. خدا تو خواب بهم. یه ماجرای. رو نشون داد که کنار یه برکه. روی یه پل کوچک نشسته بودم. دختر کوچولو یکساله ام کنارم وایساده بود. داشتم یه کاری انجام می دادم تو آب رو نگاه می کردم. که متوجه شدم سارا خانم نیست کنارم همه جا رو گشتم. ندیدم استاد استاد. همه ازممی پرسیدن سارا کجاست. مونده بودم چی بگم. همون لحظه. چهره اون مرد آمد تو نظرم. خدایا هزار مرتبه شکر خدا تو خواب. یه درسی بهم داد. که تمام تلاشم و سعی ام رو می کنم. در هیچ کاری دیگران رو قضاوت نکنم یا سری متوجه باشم. که سمیه خانم به تو ربطی ندارد هرکسی شرایط خودش رو داره. و تو بیخبر از اون شرایط هستی که به خودت اجازه بدی قضاوت کنی تو حواست به خودت باشه. استاد. مدتها پیش این خواب روزی من شد. اما هنوز حواستم رو بیشتر جمع می کنم تا در کمتر قضاوت کنم
برای همه بشریت دعا می کنم الهی که خدا همه چیز رو با خواب بهمون یاد بده. الهی. نعمت خواب خوش و آگاهی بخش روزی همه بشه. الهی استاد عزیزم و همه هم مداری های بزرگوارم که ناجی درک بهترم از قرآن و خدا و بندگیم هستید در پناه الله یکتا. شاد و سالم و ثروتمند باشند