مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

687 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهره زیدآبادی گفته:
    مدت عضویت: 1394 روز

    برای تو که راه میگشایی

    برای تو که رُخ مینمایی با تابش نور خورشیدت بر روی فرش منزلم

    در قامت رعنای دخترکانم

    در طعم خوش چای تازه دم

    در گرمای بخاری

    در ضربان قلبم

    در لمس انگشتان ظریف دخترم

    در صدای پر مهر مادرم از پشت خط تلفن

    در تارهای صوتی بچه های نازم ، هر کدام طنینی دل انگیز

    در قدرت راه رفتنم

    در رشد گل درون گلدان

    در یا کریمی که هر صبح مرا در بالکن به نظاره مینشیند

    در چیدمان وسایل منزلم

    در خشک شدن لباسهای روی رخت آویز

    در کم شدن ارتفاع هواپیما و رفتن به سمت باند فرودگاه

    در اتصال سیم کابل برای شارژ شدن گوشیم

    در پخت آبگوشت درون قابلمه

    در گذر زمان و تیک تیک ساعت

    در لاک نشسته روی ناخنم

    در مزه ی متفاوت میوه های درون یخچال

    برای تو میخواستم بنویسم

    اما چه بنویسم که خود با تجلی بهترین ها را  نوشته ای با زیباترین خط

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    زیبا قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 604 روز

    به نام خداوند مهربانم

    سلام به خانواده ی عزیزم

    راستش یه اتفاق عجیب و البته بهتره بگم معجزه واری برام رخ داد طوری که دوست داشتم برای کسی تعریف کنم

    نمی دونم شما هم مثل من شدین ، یعنی اینکه دوست داری از شدت حیرت یا خوشحالی از دیدن نتایجتون

    برای کسی تعریف کنین یا با کسی حرف بزنین ، اما یک آن به خودتون میاین و میبینین که ، بابا اون که چیزی درک نمیکنه از حرفام و ساکت میشین

    دقیقا مثل دیشب من

    از درون شاد و خوشحال و حیرت زده ، اما باید سکوت میکردم و امروز تصمیم گرفتم این شادیو با شما در میون بزارم ، چون میدونم شما این شادیو درک میکنین

    راستش چند وقت دیگه عروسی برادرزادمه

    این عروسی جریان ها داره ، از مخالفت همسرم برای رفتن به عروسی گرفته ، تا ایمان بیشتر من و هدایت های خداوند که مدام در گوشم میگه تو به این عروسی میری ، همه کاره منم ، به من ایمان بیار

    خدا شاهده این مدت اون قدر عالی صدای خدا رو میشنوم که انگار واقعا یکی بلند بلند با من صحبت میکنه

    منی که هدایت شدم به خریدن لباس

    وقتی به همسرم گفتم میخوام برم لباس بخرم ( همسری که به شدت عصبانی بود و مخالفت میکرد به دلایلی )

    گفت کی بهت اجازه داده تا بری

    گفتم خدا و همسرم تو عمرمش این قدر ساکت نبود و این قدر اروم ندیده بودمش

    با خودم گفتم مگه میشه ، آره ها خدا بهم گفته بود تو میری بسپار به من

    منی که ایمانم چندین برابر قوی شده بود گفتم خدایا با اینکه پول دارم ولی بازم میخوام ایمانم بیشتر بشه لباسی برای من پیدا کن که هم قیمتش عالی باشه و هم خیلی خوشگل باشه

    تو همین فکرا بودم ، یهو یادم افتاد پنج ماه پیش تو یه ویترین مغازه ای یه لباس دیده بودم با همون مشخصاتی که میخواستم ، ولی پنج ماه پیش بود عمرا دیگه مثل اون پیدا بشه

    خلاصه بیخیال شدم و گفتم سپردم به خدا ختما درستش میکنه

    توی گشتن برای لباس دخترم بودم که خیلی خیلی هدایتی سر از اون مغازه در اوردم

    مغازه دو تا شعبه به فاصله ی چند تا مغازه با هم داشت

    وقتی تو شعبه ی اول برای دخترم لباس پیدا نشد و اینکه اون لباسی که پنج ماه پیش دیده بودم هم اونجا دیگه نبود ، فروشنده ما رو برد شعبه ی دومش

    دخترم گفت مامان من فعلا بیخیال شدم بیا تو بگرد و تو بخر

    باورم نمیشد لابه لای لباسا که خیلی سخت میشد لباسیو کامل دید چون خیلی زیاد بودن لباسیو که قبلا پنج ماه پیش تو ویترین دیده بودم و دیدم

    گفتم وای همون لباسه ، جریان و برای فروشنده تعریف کردم و اون گفت بله همونه و فقط یدونه ازش مونده اونم دقیقا سایز من

    لباس و پوشیدم و خریدم و انگار تو این دنیا نبودم

    یع جورایی انگار خشکم زده بود

    وقتی میسپاری به خدا

    اول دل همسرتو نرم میکنه

    قبل از اینکه من اصلا بدونم عروسی میرم یانه ، قبل از همه ی اتفاقات اون حتی فکر لباس منم کرده و برام نگهش داشته

    یعنی این قدر دقیق من و تو شرایط و زمان مناسب قرار داده

    زمان مناسب رفتن من به اون مغازه

    شرایط مناسب برای موندن یدونه از اون لباس

    وای که من مُردم برای این هم زمانی خدا

    تا خونه نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم

    میدونین ، از خریدن لباس نه ، از یه ذره ایمانی که نشون دادم و خدا برام غوغا کرد

    فقط به خدا میگفتم

    خدایا من چرا زودتر نشناختمت

    اخه خدا نمی دونی من چندین سال چه عذابی کشیدم از ندیدنت

    من چه دردی کشیدم از کور بودنم

    من چه زخم هایی خوردم از نشناختنت

    چه ادما چه کساییو بت کردم از ایمان ضعیفم

    و حالا

    زندگیم شدن روون ترین زندگی

    از هر لحظه لذت میبرم

    هر جا میرم همه بهم اخترام میزارن اصلا انگار همه ی مردم با من فامیلن

    همه ادما همه ی کره زمین هوامو دارن

    همه تلاش میکنن تا یه خیری به من برسونن

    همه و همه فقط به خاطر یه چیزه

    اونم داشتن تو خدای مهربونم

    خدایا شکرت که منو بینا کردی

    خدایا شکرت که شناختمت

    میدونین ، حتی خیلی از خدا تشکر کردم برای مخالفت همسرم ، چون اگه من براحتی به این عروسی میرفتم

    این قدر ایمانم قوی نمیشد اصلا دلیلی نداشت چیزیو بسپارم به خدا و خدا این قدر برام معجزه کنه

    یه جورایی تسلیم بودن و یاد گرفتم

    و استاد درست میگه ، چه اتفاقهای خوبی که از دل این تضادها میاد بیرون

    و در اخر استاد عزیزم سپاسگزارم که دستی از دستان خدا شدی و خدا رو به من نشون دادی خدای واقعیو.

    سپاسگزارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سعید ذاکری گفته:
    مدت عضویت: 2906 روز

    سلام سلام استاد پیشرو و عملگرای من

    سلام سلام به خانم شایسته همراه و قدرتمند

    رسیدیم به موضوع شیرین و بینظیر هدایت و قدرتی که هر لحظه کنار ماست با ماست و آماده خدمت رسانی با ماست

    استاد قطعا همه ما این قدرت رو درک کردیم و حتی یک جاهایی بهش عمل هم کردیم و نتیجه هم گرفتیم ولی به خاطر باورهای جامعه اسمش رو ممکنه شانس گذاشتیم و یا حتی حس ششم که واقعا من خودمم درک درستی از حس ششم نداشتم .

    و وقتی به این هدایت باور داشته باشیم واقعا از حل هیچ مسئله ای هراس نداریم

    استاد من خودم هنوز تشخیص خیلی خوبی در این موضوع ندارم و یا حتی گاهی وقتها نمیتونم پیام های هدایت رو درک کنم که قطعا مسئله از سمت منه که خوب تنظیم نیستم یا صدای پیام رو خش دار می‌شنوم یا اصلا نمیشنوم و البته جاهایی رو هم مثال دارم که خیلی خوب شنیدم و حس کردم و عمل کردم و نتیجه گرفتم که براتون می‌نویسم

    من خیلی سفر به شمال کشور رو در فصل پاییز دوست داشتم . دلم میخواست برگ ریزان پاییز و این زیبایی رنگارنگ زرد و نارنجی و قرمز و سبز برگهای پاییزی جنگل های شمال رو ببینم و هر روز که برای اجرای پروژه ویلایی مون در منطقه شاندیز مشهد میرفتم درخت‌ها رو می‌دیدم و لذت می‌بردم و تحسین میکردم . من همیشه فکر میکردم آبان ماه ، ماه زیبای پاییز جنگل های شماله . و به دلایل اتفاقاتی که در آبان ماه تجربه کرده بودیم بیخیال دیدن و سفر به شمال شده بودم . از طرفی همسر نازنینم هم موافق سفر نبود و برنامه های دیگه ای رو مد نظرش داشت .

    تا اینکه در روزهای اول آذر ماه یک پنجشنبه در تایم ظهر که رفتم به دنبال همسرم باهم بیایم خونه، توی مسیر باهم صحبت میکردیم و من داشتم از تجربیات قشنگم در گفتگو خودم با خدا تعریف میکردم و میگفتم الهه جان مثلاً تو خدایی و من هم بنده . من بهت میگفتم خدایا این آرزو رو دارم بعد تو میگی عالیه بیا باهم بسازیمش یا میگم فلان خواسته رو دارم تو با خنده میگی این فوق العاده است بیا باهم خلقش کنیم و تا رسیدم به این خواسته که من دوست دارم سفر به شمال رو در پاییز تجربه اش کنم و عشقم گفت آره بیا تجربه اش کنیم و بعدش من گفتم آره خداییش بیا تجربه اش کنیم و بعد همسرم گفت به نظر منم عالیه و منی که تا الان بیخیالش شده بودم در یک لحظه قلبم برای انجام این اقدام باز شده بود انگار هیچ ترمزی برای انجامش نداشتم و با تمام وجودم آماده شدم اون هم فقط در یک لحظه . استاد این دریافت رو من در اون لحظه خیلی خوب درک کردم انگار خود خدا گفت الان وقتشه برید و تجربه اش کنید و اینقدر این پیام در قلبم واضح بود که شک و تردید نداشتم این سفر یک سفر فوق العاده ایه و قراره تجربیات بینظیری رو خلق کنیم و جالب اینکه حتی همسرم هیچ گاردی نداشت که هیچ، تازه همراه و مشوق من هم شده بود و استاد میتونم بگم بهترین سفر زندگی من و همسرم تا الان بود و در این سفر چند روزه چه تجربیات و ماجراجویی های فوق العاده ای رو خلق کردیم و چه زیبایی های از جنگل های شمال رو تجربه و تحسین کردیم و چرخ این سفر برامون روان روان روان بود .

    استاد جنس هدایت خیلی خاصه

    و چیزیه که فقط خودت میتونی اونو درک کنی و هر کسی باید خودش اینو لمس کنه

    یا یک مثال دیگه بگم

    در زمان بیماری همه گیر ، من چند ماهی کار اجرا نداشتم و البته داشتم روی خودم کار میکردم تا اینکه ایده ای به ذهنم رسید و شروع کردم به تماس گرفتن با مالکین پروژه های نظارتی که اولا اطلاع بدم اگر قصد شروع به کار دارن به من اطلاع بدن و در همین حین بگم که اگر بخوان، میتونن اجرای کارشون رو هم به ما بسپارند. و من به این ایده که انجام اون به تغییر هیچ عامل بیرونی نیاز نداشت عمل کردم و بعد از دو ماه یکی از همین مالکین به من زنگ زد و خودشو معرفی کرد و یهویی گفت آقا ما آماده آیم تا پروژه مون رو برامون اجرا کنین و گل از گل من شکفت و از همین نقطه به واسطه ایشون چند تا پروژه اجرایی بزرگ دیگه هم اوکی شد که تا الان هنوز درگیر اونها هستیم و اونجا هم بخوبی جنس الهام و هدایت خدا رو درک کردم و چقدر من سپاسگزار خدا هستم

    و تکرار تجربیاتی از این دست این باور رو در ما ایجاد می‌کنه که اولا همچین راهنمایی هست فارغ از اینکه ما چقدر مذهبی هستیم یا نیستیم یا هر جوری که هستیم یا هر جایی که هستیم و ما رو در هر لحظه که بخواهیم هدایت می‌کنه فقط باید در مدار و فرکانس شنیدن جواب اون پیام باشیم . و چقدر قشنگ گفتین که به اندازه ای که تسلیم باشیم و ایمان داشته باشیم و خیلی روی عقل و تجربیات گذشته مون حساب نکنیم میتونیم روی این نیرو و این قدرت حساب باز کنیم

    کی تسلیم هستیم ؟ وقتی عجله نکنیم وقتی نق نزنیم و صبور باشیم و in god we trust رو تکرار کنیم و باور کنیم وقتی به زمان بندی خدا ایمان داشته باشیم وقتی به قانون فرکانس باور داشته باشیم و مطمئن باشیم هدایت میشویم و با تکرار این مثال های هدایت جلوی نجواهای ذهنی رو بگیریم و وقتی همه این کارها رو انجام بدیم در احساس خوب خواهیم بود که البته این احساس خوب شرط لازم برای بودن در مدار و فرکانس دریافت هدایت است و اون لحظه هدایت رو دریافت میکنیم . و وقتی از قدرت ذهن در یادآوری شکست های قدیم و تجربیات تلخ استفاده میکنیم خودمون رو آماده خارج شدن از مدار هدایت میکنیم و بعد هیچ پیامی از سمت خدا دریافت نمی‌کنیم یا پیام های شیطان را دریافت میکنیم که نتیجه اش شکست های بعدی هست .

    استاد هفته پیش هم یک تجربه داشتم که گفتن اون هم خالی از لطف نیست

    با خانوم گلم قصد رفتن به رستوران داشتیم و نمیدونستیم کجا بریم

    به خانومم گفتم من تبلیغ یک رستوران رو توی تابلوی تبلیغاتی دیدم حسم بهش خوبه بیا بریم اونجا. و رفتیم اونجا و اون مسیر . خلاصه اینکه غذای اونجا خوب بود ولی اون چیزی که میخواستم نبود . ذهنمون درگیر بود که چرا حسم گفت برین اونجا و پاسخی پیدا نکردم . در مسیر برگشت از خیابانی می‌گذشتیم که خانومم گفت حالا که از اینجا داریم رد میشیم بیا بریم میزهای تحریر و صندلی های اونجا رو ببینیم و من هم خیلی استقبال کردم و رفتیم و چقدر لذت بردیم و خواسته خرید اون در قلبمون خیلی پر رنگ تر از قبل شد و بعد تصمیم گرفتیم برای دیدن میزهای غذاخوری هم به فروشگاه فوق العاده ای که نزدیک اونجا بود هم بریم و اتفاقا یکی از میز و صندلی های اونجا رو هم خیلی پسند کردیم و بعد رفتیم خونه و بعدِ اون خواسته داشتن TV و میز تی وی هم برامون پر رنگ تر شد و جالبه که اینقدر این موضوع برامون مهم شد که فردای اون روز یک خونه تکونی اساسی کردیم و دکور خونه رو عوض کردیم و دیزاین جدید مبل هامون رو هم که باز هدایت شدیم به چیدمانی که تا حالا اونجوری نچیده بودیم و فکر هم نمی‌کردیم بشه اینجور هم چید . و فضای خالی و عالی برای میز تلویزیون و میز و صندلی غذاخوری و میز تحریر باز کردیم و آماده شدیم تا در زمان مناسب اونها رو به خونمون دعوت کنیم .

    روزی که داشتیم با عزیز دلم خونه تکونی میکردیم راجع به اتفاقات روز قبل با عشقم صحبت میکردم یهویی گفتم الهه جان اصلا ببین علت اینکه ما به اون رستوران هدایت شدیم این بود که ما برای این خواسته هامون مصمم تر بشیم و براشون این اقدامات انقلابی رو انجام بدیم و روی تخته وایت برد هم این خواسته هامون رو نوشتیم تا خلقش کنیم .

    استاد همینجا دوست دارم بگم ما بخاطر کنترل ورودی تا الان تلویزیون نخریدیم و نگاه هم نمی‌کنیم ولی برای دیدن سریال های سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت این خواسته در وجودمون شکل گرفت که اونها رو توی تلویزیون با کیفیت 65 اینچ نگاه کنیم و بخاطر همین می‌خوایم تلویزیون بخریم . خدایا شکرت

    در ادامه فایل شما به این موضوع اشاره کردین که کنترل ذهن باید همیشه باشه و اینکه خودبخود همه چیز خراب میشه ولی خودبخود درست نمیشه و این بهتر شدن نیاز داره به کنترل ذهن و کار کردن هر روزه و همیشگی .

    و این در ذهن من شکل گرفت که نماز خواندن هم در پنج نوبت انجام میشه در تایم های مختلف و بعد به مفاهیم اون توجه کردم دیدم جملاتی که گفته میشه باورهای توحید و سپاسگزاری رو داره یاد آوری می‌کنه

    جالبه تا حالا از این زاویه به اون نگاه نکردم

    حتی در اذان هم همینه

    انگار خدا میخواد بگه لازمه هر روز روی خودتون کار کنید حالا به هر شیوه که دوست دارید

    لازمه که این باورها رو بسازید

    لازمه که الله اکبر ( خدا از همه چیز بزرگتر است ) یا اشهد آن لا اله الله رو تکرار کنید ( توحید )

    لازمه هر روز 10 بار سوره حمد و مفاهیم فوق العاده اونو تکرار کنید . با یادآوری رحمانیت خدا فراوانی رو باور کنید با گفتن اهدانالصرلط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم معنوی بودن ثروت رو تکرار کنید با ایاک نعبد و ایاک نستعین توحید رو تکرار کنید و در جای جای نماز از حمد و سپاس گفته که همیشه سپاسگزار باشیم و …..

    جالبه که در اذان گفته حی علی خیر العمل ( بشتاب به سوی بهترین عمل ) . من یاد صحبت شما و خانوم شایسته می افتم که همیشه میگین بهترین و مهمترین کار ساختن باورهاست و حتی اینکه بهترین زمانها رو به این کار اختصاص بدین تا با انرژی بالا و تمرکز بالا روی خودتون کار کنید و جالبه که میگه حی علی الفلاح ( بشتاب به سوی رستگاری ).

    استاد تا حالا اینجوری نگاه نکرده بودم و همیشه از نماز فراری بودم و این درک خیلی برام جالب و زیبا بود که باید هر روز و همیشه روی باورها کار کرد و دوم اینکه من با گوش کردن فایل ها و نوشتن کامنت ها و توجه به زیبایی ها و سپاسگزاری کردن ها و عمل کردن به آگاهی ها هم در حال نمازخواندن هستم هم عمل به اون آگاهی ها.

    و این ایده به ذهنم رسید در تایم های مختلف روزم با توجه و تمرکز آگاهانه تمریناتم رو انجام بدم .

    در قسمت آخر صحبت هاتون هم در مورد اینکه ما مسئول خوشبخت کردن و هدایت کردن دیگران نیستیم و نباید نقش منجی رو در خودمون بسازیم .

    موضوعی که تا چند سال پیش من بااین موضوع خیلی درگیر بودم و چقدر خدا رو سپاسگزارم که منو رها کرد و هدایتم کرد که من فقط مسئول زندگی خودم هستم و من فقط قدرت خلق زندگی خودم رو دارم و خودم رو از خوشبخت کردن دیگران عاجز ببینم

    استاد استاد این موضوع برای من پاشنه آشیله

    در مورد نزدیکانم خیلی دوست دارم هدایتشون کنم

    البته خیییییییلی بهتر شدم ولی باز باید اونو کنترل کنم تا به هیچ عنوان نخوام کسی رو هدایت کنم

    و شاید علتش این باشه که خوشبختی خودم رو در خوشبختی دیگران گره زده میبینم

    و چقدر قشنگ گفتین این فرهنگ ناب رو در خودمون نهادینه کنیم که انسانها حق دارند هر جور دوست دارند فکر کنند و حتی نظراتشون رو ابراز کنند و ما ناراحت نشویم و حتی هیچ تلاشی برای تغییر اونها انجام ندیم و ضمن احترام به اونها از افکار و نظراتشون اعراض کنیم

    لا اکراه فی الدین ، همه در کنار هم با هر عقیده و نظری در صلح و صفا زندگی کنیم

    و در آخر باز هم خدا رو هزاران بار سپاسگزاری میکنم که منو به این دوره ارزشمند مهاجرت به مدار بالاتر هدایت کرد و البته از استاد بینظیر و خانم شایسته بینظیر و دوست داشتنی هم بینهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2795 روز

    بنام خدای رزاق

    سلام

    من باور دارم خدایی که منو خلق کرده همیشه با منه / منو رها نمیکنه / عاشق منه / منو دوست داره .

    این خدایی که منو خلق کرده ، همواره داره منو هدایت میکنه و قدرت خلق زندگی خودم به خودم داده و منو خالق آقریده ، خالق شرایط دلخواهم .

    این خدایی که منو آفریده در وجود منه و همواره داره پاسخ میده به درخواستهای من .

    این خدا به میزان باور من ، به میزان ایمان من ، به میزانی توکل من به من پاسخ میده .

    ……………………..

    در مورد فرزندم من هنوز نتونستم مثل استاد فکر کنم و هنوز ذهنم مقاومت داره در مورد این موضوع .

    این میدونم که اگه بتونم رها باشم در مورد فرزندم و نخوام براش خدایی کنم ، خیلی تمرکزم در مسیر هدفم بالاتر میره و انرژی من هم هدر نمیره ولی هنوز در این زمینه ضعف دارم و باید خیلی در این مورد روی خودم کار کنم .

    از خداوند هدایت میخوام برای آرامش بیشترم تا رهاتر باشم نسبت به فرزندم .

    …………………..

    به لطف خدا در مورد دیدگاههای متفاوت در اطرافم با خودم و دیگران به صلح رسیدم .

    الان دیدگاههای من زمین تا آسمان با دیدگاه همسرم و حتی اعضای خانواده ام متفاوت است ولی اصلا توجه ای نمی کنم به سبک زندگی و دیدگاههایی که دارن . من پذیرفتم که هرکسی میتونه دیدگاه شخصی خودش داشته باشه .

    خیلی اینطوری زندگی راحتترشده برای من و کاری به کار کسی ندارم . نه کسی به من ضرر میرسونه و نه من به کسی ضرر

    می رسونم . هر کسی نتیجه باورهای خودش میگیره .

    مثلاٌ در مورد سبک غذایی ، اطرافیان من هر کدوم درگیر مشکلات جسمانی هستن ولی من هیچ وقت نخواستم به آنها اجبار کنم یا بحث کنم که بیان طبق قانون سلامتی زندگی کنند . با توجه به نتایجی که من از قانون سلامتی گرفتم ولی هنوز حاضر نیستن عادت غذای خودشون تغییر بدن و من هم اعراض کردم از این موضوع و مسیر خودم طبق اصول خودم پیش میرم.

    قشنگی این دنیا همینه که هرکسی با هر دیدگاه وسبک شخصی خودش زندگی آزاد را تجربه کنه .

    من در کنار همسرم با دیدگاه متفاوت و سبک غذای متفاوت و عادتهای کاملا متفاوت دارم زندگی میکنم و آرامش دارم و آزاد هستم در بیان دیدگاههایم و طبق اصول شخصی خودم دارم ادامه میدم و اولویت هم همیشه در همه چیز خودم هستم .

    البته که قبلاٌ اینطوری نبودم و روی خودم و شخصیتم کار کردم تا بتونم آدمها را با تمام تفاوتهاو عقاید متفاوت ، همانطوری که هستن بپذیرم و فقط از بودن در کنارشون لذت ببرم .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1664 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به شما استاد عزیز و خانم شایسته جان و دوستان عزیز سایت

    مصاحبه با استاد

    | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»

    راه‌های ارتباط با راهنمای درون

    مهم‌ترین راه ارتباط با راهنمای درون اینه که باور کنیم یه همچین راهنمایی هست و باور کنیم فارغ از اینکه ما چقدر انسان مذهبی هستیم یا نیستیم این نیروی هدایتگر توی وجود ما هست و باور کنیم که وقتی ازش درخواست کنیم و ایمان داشته باشیم که وجود داره و پاسخ میده به ما پاسخ خواهد داد، این مهمترین باور در مورد اینکه بتونیم راهنمای درونمون را فعال کنیم و از الهاماتش استفاده کنیم

    سعی کنیم در همه کارها از این راهنمای درون استفاده کنیم

    به اندازه‌ای که ایمان داشته باشیم و باور داشته باشیم و تسلیم باشیم و روی خودمون و عقلمون و منطقمون و تجربیات گذشته‌مون حساب نکنیم می‌تونیم از این راهنمای درون استفاده کنیم

    خیلی از افرادی که از راهنمای درون استفاده نمی‌کنن اینه که خیلی روی تجربیات گذشته‌شون حساب می‌کنن

    میگن قبلاً این کارو کردم جواب نداده

    یا قبلاً اینجوری شده جواب نداده و خیلی از تجربیاتشون استفاده می‌کنند و فکر می‌کنن چون قبلاً نشده الان هم نمیشه

    در صورتی که یه حسی بهشون میگه قبلاً رو ول کن همه چی رو پاک کن الان این کارو بکن جواب میده ولی چون تجربیات قبلی رو

    دارن و ذهن منطقیشون میگه من 10 بار این کارو کردم جواب نداده اون کارو نمی‌کنن و اگر کسی تجربه داشته باشه اون لحظه گوش کرده باشه به اون حس و عمل کنه می‌بینه که جواب میده بعد تازه می‌فهمه که هزاران بار توی موقعیت‌های مختلف این به من گفته ولی من گوش نکردم

    ذهن منطقی ما جلوی ما رو می‌گیره برای اینکه ما از الهاماتمون استفاده کنیم.

    از کجا بفهمیم که الهام یا نجوای شیطانِ

    اون ایده اون راهکار به شما احساس خوبی میده یا احساس ترس به شما میده یا ناراحتتون می‌کنه

    اون جنس احساسی که داره اون گفتگوهای ذهنی جنس احساسش مشخص می‌کنه که مسیر کدومه و کی داره صحبت می‌کنه با شما

    برای خوب شدن همیشگی احساس باید دائم گفتگوهای درونی را مدیریت کنیم و این مدیریت گفتگوهای درونی که به احساس خوب ختم میشه کار همیشگی باشه یا اگر باورهامون رو به سمت خوب بودن تغییر بدیم احساسمون کلاً خود به خود خوب میشه؟

    نه باید همیشه گفتگوهای ذهنی‌مون رو روش کار کنیم و نجواهایی که به ما احساس بدی میده با باورهای مناسب جایگزین کنیم

    این کار همیشگیه و خود به خود بد میشه ولی خود به خود خوب نمی‌شن

    برای رسیدن به ثروت باید روی باورهامون کار کنیم ولی اجازه بدیم که نتایجش رخ بده نه اینکه بخواهیم یه دکمه بزنیم درست بشه

    وقتی هنوز به ثروت نرسیدیم چطور بفهمیم دلیلش باورهامون یا هنوز باید صبر کنیم؟

    وقتی روی باورهامون کار می‌کنیم نشونه‌هاش میاد

    مثلاً یه پول توی خیابون پیدا می‌کنیم یا اس‌ام‌اس موبایل بانک میاد یه مبلغی واریز شده صاحب کارمون به ما یه هدیه‌ای میده تو شرکت که کار می‌کنیم افزایش حقوقی در نظر می‌گیرند عدده بزرگ نیست ولی یه نشونه اینجوری میاد که ذوق زده می‌شیم که داره جواب میده این نشون میده که داریم روی باورهامون کار می‌کنیم و همون مسیر رو باید ادامه بدیم

    اگر نتایجمون نسبت به روزهای اول کمتر می‌شه دلیلش اینه که اون اوایل با ذوق و شوق جلسات رو گوش می‌دادیم و انجام می‌دادیم و بعدش که نتایج رو می‌دیدیم فکر می‌کردیم طبیعی بوده و دیگه ادامه ندادیم و نفهمیدیم که منشا نتایج اینه که روی خودمون داریم کار می‌کنیم.

    سوال: من خیلی کارها انجام دادم و خیلی ریسک کردم اما در حدی که فقط خودم بهاش رو بپردازم همین که تصمیم می‌گیرم یه گام بردارم که ممکنه همسر و فرزندم از لحاظ مالی یا رفاهی اذیت بشن عقب نشینی می‌کنم من خودم حاضرم بهای زیادی رو برای رسیدن به اهدافم پرداخت کنم اما فکر اینکه خانواده‌ام در این مسیر اذیت بشن منو منصرف می‌کنه چه باوری رو باید جایگزین این باور اشتباه کنم؟

    از خیلی از جنبه‌ها باید این سوال رو جواب داد من با یه سری موضوعاتی که دوستمون گفته موافق نیستم

    اینجوری نیست که فکر کنم من یه مسیری رو برم که از لحاظ مالی به مشکل بربخوریم خانواده‌ام اون رفاه مناسب رو نداشته باشه براشون بده من اینجوری فکر نمی‌کنم،

    من نه فکر می‌کنم مرگ بده نه فکر می‌کنم مسائلی که آدم بهش برمی‌خوره بده

    اینا همه مسیر زندگیه

    تضادهاست که آدم خواسته‌هاش رو پیدا می‌کنه

    با هرچی که تضاده

    مریضیِ بیکاریِ طلاقِ بی‌پولیِ مستاجریِ بدهکاریِ هرچی که تضاده

    هرچی که همه فکر می‌کنن بده من فکر می‌کنم اینا قسمتی از مسیر زندگیه که آدم خواسته‌هاش رو با اینا می‌شناسه و می‌فهمه که چی رو می‌خواد و محرک‌های پیشرفت هستن

    بنابراین از اون زاویه اینجوری نگاه نمی‌کنم که مثلاً فرزندم همسرم اذیت بشه چون من دارم یه ماجراجویی می‌کنم

    حتی اگر به ظاهر اذیت بشن براشون خوبه خواسته‌هاشون رو پیدا می‌کنن

    کلاً مسئولیت زندگی و مسئولیت خوشبخت کردن دیگران رو باهاش موافق نیستم

    حتی خوشبخت کردن فرزند باشه

    اصلاً اصرار ندارم هیچکدوم از حرف‌های منو باور کنید بپذیرید یا بخواهید عمل کنید اون دوستانی که فکر می‌کنن باید بحث کرد در مورد یه سری ایده‌هاشون از مسیر اصلی خارج شدن.

    من ایده‌هایی که باعث تغییر زندگیم شده به شما میگم شما می‌خواهید بپذیرید می‌خواهید نپذیرید

    می‌خواهید فکر کنید غلطه درسته یا مثلاً کافر شدم در مورد مسائل توحیدی یا مومنم اصلاً نه برام مهمه نه برام فرقی می‌کنه نظر شما نه بحثی دارم نه می‌خوام ثابت کنم به شما چیزی رو

    این موضوعی که بخواهیم بریم توی حاشیه من به شما ثابت کنم شما بگید نه اینجوری نبوده اونجوری بوده اصلاً هرجوری دوست دارید فکر کنید من گفتم من اینجوری فکر کردم هزاران هزار نفر دیگه هم اینجوری فکر کردن از برنامه ما استفاده کردن و نتایجشون هم مشخصه نتایج منم مشخصه اصلاً هم بحث ندارم اگر کسی فکر می‌کنه این حرف اشتباهه و درست نیست انجامش نده اصلاً اجباری در کار نیست مثل قرآن می‌مونه قرآن یه سری آگاهی‌ها رو به ما داده مگه اجبار کرده که اینا رو عمل می‌کنی یا همین الان من خدا هستم قدرت مرگ و زندگی دست منه این قرآن رو اگه نخونی و بهش عمل نکنی من همین الان می‌کشمت کجا این اتفاق افتاده کجا اینجوری بوده

    ما آزادیم برای اینکه انتخاب کنیم

    همه آزادن دیدگاه‌هاشون رو بگن

    همه هم آزادن به اون دیدگاهی که طرف گفته عمل کنن یا نکنن

    تنها کاری که می‌کنیم اینه که اگر دیدگاهی رو دوست نداریم من این کارو می‌کنم ازش اعراض می‌کنم باهاش بحث نمی‌کنم که آی تو چرا این دیدگاه رو داری آی تو که شیطان پرستی.

    یه بار هم بحث نکردم با کسی

    توی آمریکا که به عنوان آزادترین کشور معروفه هر کسی هرجوری دوست داره فکر می‌کنه و عمل می‌کنه و تا وقتی به کسی آسیب نمی‌رسونه هرجوری دوست داری فکر کن هرچی رو می‌خوای بپرستی بپرست اینجا هیچ کسی کاری نداره که تو چه دینی داری مسلمونی یهودی هستی شیطان پرستی اصلاً هر فرقه‌ای داری به کسی آسیب نرسون خودت زندگی خودته فکر خودته هرجوری دوست داری فکر کن

    هیچ وقت من نیومدم با کسی بحث کنم یا حرفم رو بزنم خداوند در قرآن به پیامبر میگه که تو وکیل کسی نیستی و رسالت تو ابلاغ پیام است

    دیگه اینکه بقیه گوش می‌کنن نمی‌کنن مسخره می‌کنن این دیگه کاری نیست که به تو ربطی داشته باشه تو وکیل وصی مردم نیستی

    ما انت علیکم به حفیظ

    ما انت علیکم به وکیل

    ما تورو وکیل کسی قرار ندادیم تو کارت رو انجام بده و به بقیه کاری نداشته باش

    در مورد منم من یه سری دیدگاه‌هایی رو بهش رسیدم الکی هم بهش نرسیدم یعنی همینجوری هم نبوده بسیار بسیار تحقیق کردم و کار کردم و نتیجه گرفتم و بعد اومدم گفتم به شما پس نخواهیم همدیگه رو قانع کنیم هر کسی از برنامه من خوشش نمیاد اصلاً نه می‌خواد ناراحت کنه خودش رو نه اذیت کنه فقط اون فایل رو ببنده

    من خودم اگر فیلمی یه آهنگی رو خوشم نیاد نمیرم تو صفحه‌اش پیداش کنم بهش فحش بدم تق دیلیتش می‌کنم

    چقدر خوبه که بتونیم تحمل کنیم دیدگاه‌های افراد رو.

    مادرم دیدگاه‌های توحیدی منو قبول نداره منم کاری به دیدگاه‌های مادرم ندارم

    حالا من برم بگم مادرِمن شما که اون دیدگاه‌ها رو داری که فکر می‌کنی اصلاً مسیرت درسته قرآن رو برو بخون بحث توحید رو برو بخون اصلاً اون مسیری که شما داری میری اصلاً درست نیست اشتباهه توی اون مسائلی که داری رابطه‌ای که فکر می‌کنی توسط دیگران باید با خدا داشته باشی این درست نیست بارها توی قرآن گفته شده

    ما هم یکی دو بار اون موقع که ناآگاه بودیم گفتیم بهش اونم با زبون خوش که داری اشتباه می‌کنی برو قرآن رو بخون بعدش دیدم نه اصلاً علاقه‌ای نداره یا قبول نداره نه من کاری داشتم نه اون به من کاری داره

    اون دوست داره بره توی اون مسیر حرکت کنه من هر چقدر از لحاظ مالی بتونم کمک کنم به اون مسیری که اون دوست داره بره بهش کمک می‌کنه کمک میکنم

    اینجوری نیست که بگم نه اصلاً شما اون نگاه رو داری به این دین تازه می‌خوای براش هزینه هم بکنی فلانه و بهمانه

    حتی براش هزینه هم می‌کنم

    با اینکه اصلاً اعتقادی ندارم به اون مسیری که داره میره ولی چون اون دوست داره من نوکرشم هستم.

    شما هم اگر از حرف‌های من خوشتون نمیاد اعراض کنید همونجوری که من اجبار نکردم شما هم نخواهید اجبار کنید که من تغییر کنم نه شما قراره منو ببرید جهنم نه من قراره شما رو ببرم بهشت

    هر کسی نتیجه اعمال خودش رو می‌بینه شما دوست نداری با برنامه ما نباش

    اگر دوست داری ادامه بده ببین کدوم حرف‌ها داره برات چه نتیجه‌ای رو به وجود میاره با ذهن پاک بدون قضاوت بدون استفاده از تجربه قبلی ازش استفاده کن

    بعد تصمیم بگیر که می‌خوای این روند رو ادامه بدی یا نمی‌خوای ادامه بدی

    کلیت بحثِ موافقت و مخالفت با دیدگاه دیگران رو ما فرهنگش رو یاد بگیریم

    توی آمریکا هر کسی با هر دیدگاهی داره برای خودش زندگی می‌کنه و همه در کنار هم مثل همون دوران پیامبر اسلام که مسیحی‌ها و یهودی‌ها و مسلمون‌ها توی همون مکه و مدینه کنار هم با دیدگاه‌های خودشون با دین خودشون با باورهای خودشون زندگی می‌کردن و با صلح و صفا زندگی می‌کردن الان توی آمریکا همون حالت هست

    حالا هیچ ادعایی هم بندگان خدا در مورد دین هم ندارن

    ولی واقعاً دارن عمل می‌کنن به همون دیدگاه ناب پیامبر که

    لا اکراه فی الدین

    من کلاً اعتقاد ندارم که ما مسئول همسر فرزند خواهر برادر ملت

    اصلاً مسئول نیستیم ما مسئول خودمون هستیم

    بارها خداوند توی قرآن فرموده که اونایی که فلان مسیر رو میرن اونا خودشون مسئولن شما هم که دارید این کارو می‌کنید خودتون مسئول کار خودتون هستید

    شما مسئول اونا نیستید

    هیچکس بار دیگری رو بر دوش نمی‌کشه

    هر کسی هر مسیری میره خودش مسئولشه این نگاهی که توی زندگی ما به عنوان پدر مادرهای دلسوز هست اینه که نه من دیگه این بچه رو به دنیا آوردم من مسئول خوشبختی اونم

    به خدا ما مسئول خوشبخت کردن کسی نیستیم

    اصلاً تواناییش رو نداریم

    بگذریم حالا مسئول هستیم یا نیستیم

    تو مگه می‌تونی کسی رو خوشبخت کنی

    مگه ما اینقدر آدم‌های معروف نداشتیم توی ایران که خودشون از دیدگاه‌های خاصی بهره می‌بردن بچه‌هاشون توی دیدگاه کاملاً متفاوت رفتن اصلاً به مشکل برخوردن حتی از افراد خیلی سیاسی و مقامات عالی رتبه کشور که اصلاً بچه یه سمت دیگه‌ای رفت و باباهه هر چقدر هم تلاش کرد نتونست اونو عوض کنه مگه کم از این مثال‌ها بوده

    این توانایی اینکه تو کسی رو خوشبخت یا بدبخت یا توی مسیر خودت ببری رو نداری اصلاً که حالا بخوای مسئولیتش رو به عهده بگیری

    ولی ما خیلی علاقه داریم که خودمون رو مسئول بدونیم

    نه من بالاخره باباشم مامانشم خواهرشم برادرشم من باید این کارو بکنم

    شما مسیر درست رو برو راه درستی که فکر می‌کنی رو برو هر اتفاقی هم افتاد اون افراد می‌تونن

    یعنی باید خودشون زندگی خودشون رو رقم بزنن

    یعنی بایدیِ

    من در مورد پسرم من نمی‌تونم زندگی اونو رقم بزنم من اینجوری فکر نمی‌کنم

    من دنبال هدف‌هام نرم اینم

    واضح بگم نه اینکه حالا بخوایم بلایی سرشون بیاریم از قصد

    اینکه دنبال هدف‌هامون بریم رو منظورمه

    من دنبال هدف‌هام نرم به خاطر اینکه حالا اگه دنبال هدف‌هام برم ممکنه همسرم فرزندم مستاجر بشن بی‌خونه بشن بی‌پول بشن هرچند که فکر می‌کنم اگر باورهامون درست باشه و توی مسیر حرکت کنیم دردها و رنج‌ها به وجود نمیاد و یا اگه به وجود هم بیاد با تغییر باور خیلی زود حل میشه و همه اون روزهای سخت هم به نفعمونن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سونیا نوری گفته:
    مدت عضویت: 488 روز

    بنام خدایی مهربان

    سلام به همه دوستان خوبم و استاد عزیزم

    گام ششم دوره مهاجرت به مدار بالاتر

    از توحید شروع شد ، از تسلیم بودن به خداوند و راهنمای درون . استاد این جمله تان که گفتین فارغ ازینکه شما چقدر مذهبی استید یا نیستید از خداوند در خواست کنید او حتما جواب می‌دهد، چقدر در جامعه ما افرادیکه مذهبی اند خودشانرا بالاتر از دیگران فکر می‌کنند، یا بقیه مردم میگن این شخص خیلی بخدا نزدیک است ، از او در خواست دعا کنید و این چقدر خوب است که ما در هر حالتی که استیم ، یادر هر شرایطی ، از خداوند بخواهیم .

    مساله بعدی اینکه ما مسؤل خوشبختی خودما استیم ، نه دیگران ، نه پدر ، نه مادر ، نه فرزند . هر کس مسؤل زنده گی خود است .

    اگر قرار باشد ریسکی کنیم ، عواقب درست و نادرستش بخودمان برمی‌گردد نه به دیگران . شاید ظاهرش به ضرر یا به فایده دیگران باشد اما در واقعیت آنها نتیجه افکار خود را می‌گیرند.

    اگر افرادیکه با ذهنیت ما همسان نیست فقط اعراض کنیم و اصلا توجه نکنیم و با باور های خود ما زنده گی کنیم ، چیزیکه برش رسیدیم .

    در گذشته بار ها از محیط شنیده بودیم که دلیل بدبختی ما خانواده ماست ، یا دولت است اما در واقعیت اش اصلا هیچکس مسوول زنده گی من نیست یا معمولا فرزندان بزرگ خانواده خودش را قربانی بقیه اعضای فامیل فکر می‌کرد، و به این ترتیب به یک نحوی بالای بقیه منت می‌گذاشت، چون از خود کنده بود و به دیگران داده بود .

    خداره صد هزار مرتبه شکر برای این همه آگاهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    در حال تکامل گفته:
    مدت عضویت: 665 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانواده بهشتی ام

    وای استاد شما چقدر عالی هستید

    هر فایلی از شما گوش میکنم ی رفتار یا بهتر بگم ی عادتی توی سرم زنگ میزنه

    چقدر قشنگ گفتید که ما آدما عادت داریم به تجربیاتمون رجوع میکنیم و از دریافت الهامات دریغ میکنیم

    دقیقا برای منم خیلی اتفاق افتاده وقتی که مستأصل میشم دائم به تجربیاتم رجوع میکنم در صورتی که طبق حرف شما که شک و شبهه ای توش نیست باید به الهامات مون عمل کنیم

    و قبل از اون باید قبول کنیم که خدا برای نزدیک کردن ما به کمال قطعا هدایتمون می‌کنه

    مثل همون مثال لاک‌پشت هایی که زدید

    وقتی بچه لاک پشت ها از تخم میان بیرون، طبق غریزشون حرکت میکنن به سمت دریا

    مادر و پدری نیست که بهشون بگه بلکه هدایت خداست که کمکشون می‌کنه راه درست رو پیدا کنم

    حالا ما که اشرف مخلوقاتیم و خدا از روح خودش در ما دمیده، همه کار میکنیم و همه انگی می‌زنیم که سرپوش بزاریم روی هدایت و الهامات خداوند

    امیدوارم این فایل باعث بشه بیشتر و بیشتر به الهامات مون گوش کنیم و عمل کنیم

    دوستون دارم استاد

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    معصومه حقانی گفته:
    مدت عضویت: 1762 روز

    با عرض سلام وادب واحترام خدمت استاد عزیز ومریم جان ودوستان مهاجر.

    خدا را هزاران بار شکر بابت الهاماتی که به ما می‌رساند وهدایتی که به واسطه ی الهامات انجام می دهد.

    چیزی که استاد در موردش صحبت میکنه یه مسئله قانونی وبه شدت منطقی است چرا خداوند این موضوع مهم راکه الهامات وجود دارد. وندای درون حق است رابعد از چندین بار قسم خوردن در سوره ی شمس مطرح می‌کند. گریزی میزنیم به آیات قرآن برای تأیید حرفای استاد.

    الشمس

    وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا

    ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﻭ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﺭﻭﺷﻨﻲ ﺍﺵ(١

    وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا

    ﻭ ﺑﻪ ﻣﺎﻩ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﭘﻲ ﺁﻥ ﺑﺮﺁﻳﺪ(٢)

    وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا

    ﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﭼﻮﻥ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻛﻨﺪ(٣)

    وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا

    ﻭ ﺑﻪ ﺷﺐ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﭘﻮﺷﺪ(۴)

    وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا

    ﻭ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻨﺎ ﻛﺮﺩ(۵)

    وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا

    ﻭ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮔﺴﺘﺮﺍﻧﺪ(۶)

    وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا

    ﻭ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻭ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﻧﻴﻜﻮ ﻧﻤﻮﺩ ،(٧)

    فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا

    ﭘﺲ ﺑﺰﻩ ﻛﺎﺭﻱ ﻭ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﻱ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻟﻬﺎم ﻛﺮﺩ .(٨)

    قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا

    ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻧﻔﺲ ﺭﺍ ﺭﺷﺪ ﺩﺍﺩ ، ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﺷﺪ .(٩)

    وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا

    ﻭ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻟﻮﺩ ﻧﻮﻣﻴﺪ ﺷﺪ .(١٠)

    در ابتدای آیات خداوند مهربان از قانون صحبت می‌کند. از قانون خورشید و روشنایی اش.

    وماه که به دنبال خورشید می آید.

    پیدایش شب وروز

    وجود آسمان ها وزمین.

    بعد از طی شدن تکامل آفرینش جهان نوبت به آفرینش انسان ونفس رسید.

    پس بزهکاری و پرهیزگاری اش را به او الهام کردیم. حس خوب وحس بد را الهام میکنیم. چه چیزی برای رسیدن به مسیر خواسته خوب است یا بد به ما الهام می شود. وچون قوانین آفرینش رو یکی یکی بیان میکند ومهم ترین قانون الهام را هم مطرح می کند. کلمه ی ف ابتدای آیه فألهمها نتیجه میگیری میکند. یعنی پس طبق همان قانون این قانون هم حق است ودرست.

    قطعا کسی که تزکیه داشت. کسی دنبال راه بهتر بود کسی که نفس را رشد داد رستگار می شود. وکسی که آن را به آلودگی بیالودنا امید شد

    پس نتیجه میگیریم احساس خوب رستگاری به دنبال دارد واحساس بد. ناامیدی. احساس خوب رهایی به دنبال دارد واحساس بد وابستگی .

    راه درست از طریق احساس یا همان الهام گفته می شود.

    النساء

    إِنَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلَىٰ نُوحٍ وَالنَّبِیِّینَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِیسَىٰ وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَیْمَانَ وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا

    ﻣﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭﺣﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻮﺡ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻭﺣﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ ; ﻭ ﺑﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻭ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﻭ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﻭ ﻳﻌﻘﻮﺏ ﻭ ﻧﻮﺍﺩﮔﺎﻥ ﻭ ﻋﻴﺴﻲ ﻭ ﺍﻳﻮﺏ ﻭ ﻳﻮﻧﺲ ﻭ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﻭ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﻭﺣﻲ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ ; ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﻭﺩ ، ﺯﺑﻮﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ .(١۶٣) إنا. وقتی میاد یعنی قانون

    . أوحینا فعل مضارع. یعنی زمان حال. یعنی هر کس در هر زمانی که هست. طبق قانون بدون تغییر خداوند ندای درون گفته می شود. فقط کافی است که شنیده شود وعمل شود.

    یونس

    أَکَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَیْنَا إِلَىٰ رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ قَالَ الْکَافِرُونَ إِنَّ هَٰذَا لَسَاحِرٌ مُّبِینٌ

    ﺁﻳﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩم ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻱ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻭﺣﻲ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﻣﺮﺩم ﺭﺍﺑﻴﻢ ﺩﻩ ، ﻭ ﺑﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻣﮋﺩﻩ ﺩﻩ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺍﻱ ﻧﻴﻚ ﺍﺳﺖ . ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ، ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﻱ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ ! !(٢)

    در این آیه به این موضوع اشاره می شود که وحی شدن ودریافت الهامات کار خارق العاده ای نیست که شما آن شخص رو جادوگر می نامید که با خدعه وشعبده کار می‌کند. بلکه این یک قانون است.

    الإسراء

    وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنَا وَکِیلًا

    ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﻗﻄﻌﺎً ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭﺣﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﻣﺤﻮ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﺎ ﻛﺎﺭﺳﺎﺯﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﻧﺨﻮﺍﻫﻲ ﻳﺎﻓﺖ .(٨۶)

    إِلَّا رَحْمَهً مِّن رَّبِّکَ إِنَّ فَضْلَهُ کَانَ عَلَیْکَ کَبِیرًا

    ﻣﮕﺮ ﺭﺣﻤﺘﻲ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ، ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﻓﻀﻞ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ .(٨٧)

    اگر الهامات رو دریافت نکنیم یا بی توجه باشیم وبه آنها عمل نکنیم بعد از مدتی دیگر نخواهد آمد ومحو می‌شود. چون این هم یک قانون است. الهامات فقط به کسانی داده می شود که در مسیر دریافت آنها باشند.

    الشورى

    شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَىٰ وَعِیسَىٰ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ

    ﺍﺯ ﺩﻳﻦ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻮﺡ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺗﺸﺮﻳﻊ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭﺣﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ ; ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻭ ﻣﻮﺳﻲ ﻭ ﻋﻴﺴﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺗﻮﺻﻴﻪ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻓﺮﻗﻪ ﻓﺮﻗﻪ ﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﮔﺮﻭﻩ ﻧﺸﻮﻳﺪ . ﺑﺮ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ ﺩﻳﻨﻲ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﻲ ﮔﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ . ﺧﺪﺍ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱﺩﻳﻦ ﺟﻠﺐ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺍﻭ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺩ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ،(١٣)

    هر کسی که لایق دریافت الهامات باشد. آنها رو درک می‌کند. کسانی بر گزیده وانتخاب می شوند که در مسیر باشند. وهدایت ها برای کسانی می آید که در مسیر هدایت باشند.

    الشورى

    وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ

    ﻫﻴﭻ ﺑﺸﺮﻱ ﺭﺍ ﻧﺴﺰﺩ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺳﺨﻦ ﮔﻮﻳﺪ ، ﻣﮕﺮ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻭﺣﻲ ﻳﺎ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺣﺠﺎﺏ ﻏﻴﺐ ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻟﻲ ﻣﻰ ﻓﺮﺳﺘﺪ ; ﭘﺲ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺍﻭ

    ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭﺣﻲ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ; ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .(۵١)

    وَکَذَٰلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَٰکِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِی بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

    ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﺭﻭﺣﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻣﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭﺣﻲ ﻛﺮﺩﻳﻢ . ﺗﻮﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﺴﺘﻲ ﻛﺘﺎﺏ ﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﭼﻴﺴﺖ ؟ ﻭﻟﻲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻮﺭﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ ; ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻲ ﺭﺍﺳﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰ ﻧﻤﺎﻳﻲ .(۵٢)

    این ها نمونه هایی از آیاتی که نشان می دهد انسان بی هدف رها نمی شود بلکه الهامات می آید وعمل به آنها با عث رشد می شود.

    یکی از نمونه های دریافت الهامات رو از خودم مثال بزنم. چند وقت پیش با دخترم برای کار زیبایی قرار بود به مطب دکتر برویم. نوبت ما ساعت سه بود. از صبح که بیدار شدم یه حسی بهم میگفت امروز برق میره. این حس این قدر قوی می گفت که صدایش رو در وجودم احساس، میکردم. به دخترم گفتم زورتر به حمام برو وبرای رفتن به مطب آماده شد. چون ممکن است برق برود.

    ولی علت این ندای درونم رو نمی‌دانستم. برق هم نرفت. تا اینکه به مطب دکتر رفتیم. وبا کمال نا باوری متوجه شدم که دقیقا همان ساعتی که ما نوبت داشتیم برق مطب رفت وما مجبور شدیم بدون نوبت به خانه برگردیم. اونجا متوجه شدم که این ندا چی میخواست بگه.

    در حالی این کامنت رو مینویسم که در حرم حضرت علی (ع) هستم. یکی دیگر از نمونه های هدایت رو که داغ داغه ومربوط به همین روزا میشه رو براتون مینویسم که متوجه بشیم ودرک کنیم که اگر درمسیر دریافت الهامات قرار بگیریم. الهامات پشت هم می آیند وحالت تصاعدی پیدا می‌کنند.

    در حرم همراه دوتا از خواهرانم مشغول عبادت بودیم که خواهرانم را گم کردم. هر چه فکر کردم که چگونه در این شلوغی جمعیت پیداشون کنم فکری به ذهنم منطقی ام نرسید. چون هم گوشی موبایل آنتن نداشت وهم نت کار نمی کرد. از هدایت گر درونم پرسیدم خدایا چطوری پیداشون کنم. بدون اینکه از کسی بخوام کمکم کنه چون اکثرا عرب زبان بودنند وزبان مرا نمی فهمیدند. وقتی پرسیدم طبق قانون إذا سئک عبادی أنی فإنی ٱجیب. صدایی از بلندگو پخش شد که اطلاع رسانی میکرد وگم شده ها رو صدا میکرد. ندای درونم خیلی واضح گفت تو هم همین کار رو انجام بده. وقتی نشانه ها رو بهم داد رفتم واز کسی پرسیدم که کجا باید گم شده ام را پیدا کنم. محلی که بلندگو آنجا بود را نشانم داد. رفتم واطلاع رسانی کردم وآدرس دادم وآنها هم اعلام کردند. تو مسیر برگشت به جایی که اعلام کرده بودم تاگم شده ها بیایند یکی از هم سفرهایم را دیدم که گم شده بودودست به دعا برداشته بود تا آشنایی ببیند. وقتی مرا دید خیلی خوشحال شد. از این همزمانی لذت بردم. او را با خود همراه کردم و وقتی به جای خود برگشتم خواهرانم هم آمده بودند. خیلی خوشحال شدم که صدای هدایت خدا را شنیدم ونشانه ها را دریافت کردم واز همه مهمتر ومهمتر به آن عمل کردم وبه نتیجه رسیدم. پس عمل به الهامات است که نتیجه رو می آورد.

    نمونه هایی در قرآن هست در مورد هدایت آدم های درست وخوب مثل مادر موسی. مثل زنبور عسل. مثل هدایت موسی به سمت حرکت به سمت نیل. مثل زدن عصا بر آب شکافتن رود وووو

    وهمین طور مثال هایی از الهامات به افرادی که کار اشتباهی کرده اند وپشیمان شده اند واز خدا هدایت خواسته اند وهدایت آمده. بدون توجه به فجور وتقوا.

    داستان فرزندان حضرت آدم وکشته شدن یکی به دست دیگری.

    المائده

    وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ

    ﻭﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﻭ ﭘﺴﺮ ﺁﺩم ﺭﺍ [ ﻛﻪ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﭘﻨﺪ ﻭ ﻋﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ ] ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺘﻲ ﻭ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺨﻮﺍﻥ ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﺎ ﺍﻧﺠﺎم ﻛﺎﺭ ﻧﻴﻜﻲ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺗﻘﺮّﺏ ﺟﺴﺘﻨﺪ ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﻳﻜﻲ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ ، ﻭ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ نشد ﮔﻔﺖ : ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻰ ﻛﺸﻢ . ﮔﻔﺖ : ﺧﺪﺍ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺍﻥ ﻣﻰ ﭘﺬﻳﺮﺩ .(٢٧)

    لَئِن بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ

    ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺸﺘﻦ ﻣﻦ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﻨﻲ ، ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺸﺘﻦ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﺍﺯ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻢ ; ﺯﻳﺮﺍ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﻣﻰ ﺗﺮﺳﻢ .(٢٨)

    المائده

    إِنِّی أُرِیدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَٰلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ

    ﻣﻦ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻛﺸﺘﻦ ﻣﻦ ﻭ ﮔﻨﺎﻩ خودت به پیشگاه خدا ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﻱ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺯﺧﻴﺎﻥ ﺑﺎﺷﻲ ; ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ .(٢٩)

    فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ

    ﻧﻔﺲ ﻛﺸﺘﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻈﺮﺵ ﺳﻬﻞ ﻭ ﺁﺳﺎﻥ ﺟﻠﻮﻩ ﺩﺍﺩ ، ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭﺍﻥ ﺷﺪ .(٣٠)

    المائده

    فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءَهَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَٰذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءَهَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ

    ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﻛﻠﺎﻏﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺖ ﻛﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﻣﻰ ﻛﺎﻭﻳﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺟﺴﺪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻛﻨﺪ . ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺯﺩ : ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﻣﻦ ! ﺁﻳﺎ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﻭ ﻋﺎﺟﺰ ﺑﻮﺩم ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﻛﻠﺎﻍ ﺑﺎﺷﻢ ﺗﺎ ﺟﺴﺪ ﺑﺮﺍﺩﺭم ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻛﻨﻢ ؟ ! ﻧﻬﺎﻳﺘﺎً ﺍﺯ ﭘﺸﻴﻤﺎﻧﺎﻥ ﺷﺪ .(٣١)

    در این مثال آمدن هدایت ودریافت الهامات قطعا آمدنی است واین یک قانون است.

    همین طور که عمل به الهامات تأکید شده است دوری از نجواها هم رد شده است.

    المجادله

    أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَىٰ ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَیَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوکَ حَیَّوْکَ بِمَا لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ وَیَقُولُونَ فِی أَنفُسِهِمْ لَوْلَا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِیرُ

    ﺁﻳﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﮕﻮﻱ ﻣﺤﺮﻣﺎﻧﻪ ﻣﻨﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﻧﺪﻳﺪﻱ ؟ ﻛﻪ ﺑﺎﺯ ﺑﻪ ﻛﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﻧﺪ ، ﻭ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﻭ ﺳﺮﭘﻴﭽﻲ ﺍﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ، ﻣﺤﺮﻣﺎﻧﻪ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻧﺰﺩ ﺗﻮ ﺁﻳﻨﺪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﺩ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺭﻭﺩ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ : ﭼﺮﺍ ﺧﺪﺍ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻴﻢ ﻋﺬﺍﺏ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ ؟ ! ﺩﻭﺯﺥ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﺎﻓﻲ ﺍﺳﺖ ، ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ، ﻭ ﺑﺪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﮔﺎﻫﻲ ﺍﺳﺖ .(٨)

    المجادله

    إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

    ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ نجوا ﺍﺯ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﻴﻦ ﻛﻨﺪ ، ﻭﻟﻲ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻫﻴﭻ ﮔﺰﻧﺪﻱ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ . ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﻨﺪ(١٠)

    النساء

    لَّا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَمَن یَفْعَلْ ذَٰلِکَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا

    ﺩﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺭﺍﺯﮔﻮﻳﻲ ﻫﺎﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻴﺮﻱ ﻧﻴﺴﺖ ، ﺟﺰ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺻﺪﻗﻪ ، ﻳﺎ ﻛﺎﺭ ﻧﻴﻚ ، ﻳﺎ ﺍﺻﻠﺎﺡ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩم ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﻫﺪ ; ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻃﻠﺐ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺧﺪﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﻨﺪ ، ﭘﺲ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﺍﺩ .(١١۴)

    نجوا یا همان پچ پچ گفتگوی ریز موذیانه باعث نگرانی می شود وآدم را می ترساند پس قطعا از سمت شیطان است. ومسیر شیطان یعنی دور شدن از مسیر خدا.

    وتا کسی نخواهد در مسیر هدایت قرار بگیرد والهامات رو دریافت کند حتی پیامبر خدا هم کاری نمی تواند انجام بدهد چون إن الله یهدی من یشاء هم یک قانون است.

    الأنعام

    وَإِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِیَ نَفَقًا فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِی السَّمَاءِ فَتَأْتِیَهُم بِآیَهٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَىٰ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ

    ﻭ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﻱ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﻭ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﺑﺘﻮﺍﻧﻲ ﻧﻘﺒﻲ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ، ﻳﺎ ﻧﺮﺩﺑﺎﻧﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺍﻩ ﻳﺎﻓﺘﻦ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺠﻮﻳﻲ ﺗﺎ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ بیاوری ; ﻭ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﮔﺮﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ ; ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻲ ﺧﺒﺮﺍﻥ ﻣﺒﺎﺵ .(٣۵)

    البقره

    لَّیْسَ عَلَیْکَ هُدَاهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ وَمَا تُنفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَلِأَنفُسِکُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ

    ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺖ ، ﺑﻠﻜﻪ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ . ﻭ ﻫﺮ ﻣﺎﻟﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﻪ ﺳﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺷﻤﺎﺳﺖ ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻧﻜﻨﻴﺪ ﺟﺰ ﺑﺮﺍﻱ ﻃﻠﺐ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺧﺪﺍ . ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﻨﻴﺪ ، ﭘﺎﺩﺍﺷﺶ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﺎﻣﻞ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ، ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﺘﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﺪ ﮔﺮﻓﺖ .(٢٧٢)

    در مورد موضوعی که استاد صحبت کرد که کسی مسئول کس دیگری نیست وهر کس مسئول اعمال خودش می باشد چندتا شاهد از قرآن می آورم.

    البقره

    وَاتَّقُوا یَوْمًا لَّا تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئًا وَلَا یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَهٌ وَلَا یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ یُنصَرُونَ

    ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻱ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﻧﻪ ﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﻛﺴﻲ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺭﺍ ﺩﻓﻊ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻛﺴﻲ ﺷﻔﺎﻋﺘﻲ ﻣﻰ ﭘﺬﻳﺮﻧﺪ ، ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻛﺴﻲ ﻓﺪﻳﻪ ﻭ ﻋﻮﺿﻲ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﻧﺪ ، ﻭ ﻧﻪ ﻳﺎﺭﻱ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ .(۴٨)

    غافر

    الْیَوْمَ تُجْزَىٰ کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ لَا ظُلْمَ الْیَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ

    ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ . ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻴﭻ ﺳﺘﻤﻰ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ; ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺣﺴﺎﺑﺮﺳﻲ ﺳﺮﻳﻊ ﺍﺳﺖ .(١٧)

    اللیل

    وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَهٍ تُجْزَىٰ

    ﻭ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﺣﻖ ﻧﻌﻤﺘﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﺍﻭ ﮔﺬﺍﺭﺩ .(١٩)

    طه

    إِنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَىٰ کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَىٰ

    ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺯﻣﺎﻥ ﻭﻗﻮﻋﺶ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺑﺪﺍﺭم ، ﺁﻣﺪﻧﻲ ﺍﺳﺖ ، ﺗﺎ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺗﻠﺎﺵ ﻭ ﻛﻮﺷﺸﻲ ﻛﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﻫﻨﺪ .(١۵)

    الجاثیه

    وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَىٰ کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ

    ﺧﺪﺍ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺁﻓﺮﻳﺪ ، ﻭ ﺗﺎ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻋﻤﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻳﺎﺑﺪ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﺘﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﻤﻰ ﮔﻴﺮﻧﺪ .(٢٢)

    پس یکی دیگران از قوانین خداوند که غیر قابل تغییر است اینه که هر کس مسئول اعمال ورفتار ونتایج باور های خود است.

    تا کامنتی دیگر بدرود. بماند به یادگار.

    در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    محبوبه سما گفته:
    مدت عضویت: 1380 روز

    سلام به عزیزان دل

    چقد خوبه که بتونم خداوند رو به عنوان راهنمای درونم باور کنم. اینکه از رگ کردن بهم نزدیکتره و هر لحظه داره هدایت میکنه . کلا هدایت کردن رو بر خودش مقرر کرده

    اینک باور کنم وقتی ازش درخواست میکنم پاسخش رو میده واقعا هم دراینصورت پاسخ رو دریافت میکنم .

    ای کاش بتونم عقل و منطق خودم رو خاموش کنم ای کاش بتونم روی تجربه های گذشتم حساب نکنمو فقط در اینصورته که الهامات خداوند رو درک میکنم . خداجونم خودت کمکم کن که بتونم روی عقل و تجربه گذشته خودم حساب نکنم تا از وجودت حضورت و هدایت بی نظیر خودت استفاده کنم

    تضادهایی که توی مسیر بهشون بر میخوریم رو باید ازشون استقبال کنیم و ناامید نشیم چون باعث میشن خواسته ها واسمون واضح تر بشن و محرک هایی برای پیشرفت هستند

    باید اجازه بدیم هر کسی طبق عقاید خودش رفتار کنه ما هیچ مسئولیتی در قبال هدایت بقیه نداریم و البته توانی هم نداریم همون خدایی که منو هدایت کرده بقیه رو هم هدایت میکنه .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    بتول ازادنیا گفته:
    مدت عضویت: 970 روز

    ای در درون جانم و جان و از تو بی خبر

    وزتو جهان پرست و جهان از تو بی خبر

    (عطار)

    بنام خدا

    استاد اونجا که گفتید ما مسئول خوشبخت کردن دیگران نیستیم چقدر حس خوبی به من دست داد ،انگار یه کوله بار سنگین و از رو دوشم برداشتند،چند وقت بود که همش خودم و درگیر مسائل پسرم کرده بودم و همش عذاب وجدان داشتم که اینکه پسرم احساس خوشبختی نمیکنه بخاطر منه ،

    بخاطر اینکه درست تربیتش نکردم ،بخاطر اینه که یه چیزایی رو درست یادش ندادم و… ولی وقتی امروز این سخنان رو از دهان شما شنیدم خیییلی از اون احساس بد رها شدم ،من امروز فهمیدم که من فقط میتونم برای پسرم لوازم مایحتاج زندگیش مثل خوراک و پوشاک و امکان تحصیل و … رو فراهم کنم و اینکه عشقم رو عاشقانه نثارش کنم ولی دیگه اینکه اون احساس خوشبختی میکنه یا نه اون دیگه دست من نیست و اصلا از دست من کاری برنمیاد چون واقعا خوشبختی یه احساس درونیه و هر کس باید در درون خودش این احساس رو به وجود بیاره

    *

    اینکه گفتید به پسرتون ازادی میدید چون دوس دارید مستقل بار بیاد چقد قششنگ بود الان که فکرشو میکنم میبینم که با محدود کردن پسرم چقدر (هم در دوران خردسالی و هم الان که کودکه) خودم و اذیت کردم و چقدر قدرت مستقل بودن و ازش گرفتم و چقدر زندگی رو برای خودم و پسرم سخت کردم

    اونجا که گفتید پسرتون گم شده بود و شما اصلا نگران نبودید که یه اتفاقی براش افتاده باشه چقدر با این باورهاتون زندگی رو برای خودتون و عزیزانتون زیبا و راحت کردید چون شما در اون لحظه تمرکزتون رو نزاشتید رو ناخواسته ها و احساستون رو خوب نگهداشتید بنابراین طبق قانون

    احساس خوب مساوی اتفاقات خوب برای همین هم در نبود شما هیچ وقت اتفاق بدی برای فرزندتون رخ نمیده و خدا خودش مراقبش هست

    من باید این کار و تمرین کنم وقتی یکی از عزیزانم یکم دیر میکنه یا اینکه فرزندم یه لحظه از جلوی چشمام ناپدید میشه به اصطلاح فکرم هزار راه نره و جونم به لبم نرسه فقط باید سعی کنم احساسم و خوب نگه دارم بعدش دیگه خدا خودش بلده بقیه ش و چطوری پیش ببره.

    *

    اونجا که گفتید:«اگه دیدگاه کسی مخالف دیدگاه من باشه نمی خوام قانع کنم طرف رو فقط ازش اعراض میکنم» من فکر میکنم که نه تنها برای عقاید بزرگ و چالشی بلکه حتی برای کوچکترین و ساده ترین دیدگاه ها هم باید این کار و تمرین کنیم

    الان که فکرشو میکنم چقدر برای مسائل کوچیک و جزئی میخواستم نزدیکانم رو قانع کنم که نظرشونو تغییر بدن، اگه بتونیم به این تمرین خوب عمل کنیم دیگه برای هر چیزی عصبانی نمیشیم وقتی کسی در مورد ظاهر ما یا شخصیت ما نظرشو میگه دیگه از درون داغون نمیشیم و نمیخوایم که قانعش کنیم که مثلا نه من اونجوری که تو فکر میکنی نیستم و …

    تلاش برای قانع کردن دیگران نتیجه ای جز نشتی انرژی و کند شدن سرعت پیشرفتمون نداره

    الان که فکرشو میکنم میبینم چقدر برای نظرات دیگران عصبانی شدم و ذهنمو درگیر کردم و بعضی اوقات تا چند ساعت ذهنم درگیر مزخرفاتی بود که بقیه میگفتن

    اگه بتونیم رو همین موضوع به ظاهر کوچیک کار کنیم چقدرررر ارامشمون بیشتر میشه چقدررر خاطرمون اسوده تر میشه، چقدررر به خدا نزدیکتر میشیم

    واقعا نکته به نکته این فایل ها درس زندگیه

    استاد واقعا ازتون تشکر میکنم بابت این فایلهای

    گرانبها

    در پناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: