مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 33 (به ترتیب امتیاز)

687 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1075 روز

    به نام خدای همیشه همراهم

    درود فراوان به استاد عزیزم و خانوم شایسته زیبا روی من

    خدا را شکر بابت تکرار و تمرین و پایبندی به اصول جهان

    من هیچوقت در برابر دیدگاه شخصی مقاومت نمیکنم یاد گرفتم هر شخصی اندازه درک خودش داره ابراز وجود میکنه و خودمو در جای طرف مقابل میزارم و از مهمتر ناراحت نمیشم من به قدری از باورهام نتیجه گرفتم و مطمئن هستم که دیگه خودم را قاطی خیلی مسائل نمیکنم من اصلن اینستاگرام ندارم و هر چه فکر میکنم نیازی نمیبینم برای داشتنش خیلیا میگن مگه میشه آخه چطوری؟ باور کنین توی ذهنم اینجوری ساختم که بنا به شرایط فعلیم اینستا مکان بیهوده ای برای منه وقت منو میگیره چه دلیلی داره برم دیگران را دنبال کنم یا از خودم چیزی ارائه بدم!!! هر موقع نیاز به چیزی داشته باشم گوگل سرچ میکنم و به راحتی به منبعش میرسم

    چند شب پیش مهمونی داشتم و یک غذایی که تا حالا درست نکرده بودم و حدود 30 نفر مهمون را در نظر بگیرید میخام پخت و پز کنم

    خدا را شکر در موردش خوندم و مواد را تهیه کردم و در حین انجام کار یه فایل زیبا از استاد گوش دادم و نتیجه کار خیلی عالی شد و خودم به خودم آفرین گفتم که چه قدر راحت انجام دادی بدون استرس و قبلن یادمه ذهنم میگف اگر خراب بشه اگر بسوزه بقیه چی میگن آبروت میره و… ولی اینبار با خیال آسوده انجام دادم و نتیجه کار کردن روی خودم بود که دیگه بحث بقیه چی میگن حل شده بود توی ذهنم و لذت اون غذا درست کردنه برام مهمتر بود در حین کار مدام میگفتم خدایا شکرت بابت قدرت خریدم بابت خیال آسوده در خرج کردن پول بابت خیر وبرکت این لحظه از زندگیم خدا را شکر بابت توانایی در مدیریت آشپزی و خرید و مهمون داری خیلی پر انرژی و با حس خوب پیش رفتم و در مورد مدیریت اون لحظه هایی که سی نفر آدم با مدارهای مختلف قراره دور هم باشیم برنامه ریزی کردم دقیق پیش رفت من اول مهمونی تموم موبایل ها را داخل سبد جمع کردم با اینکه چند نفر مقاومت داشتن ولی اون حس خوبی که من و همسرم به مهمونا دادیم و گفتیم قراره امشب خوش بگذرونیم و از گوشی دور باشیم فقط همینجا باشیم در لحظه

    مسابقه با جایزه یه مبلغ پول وسط گذاشتیم و کوچیک و بزرگ شرکت کردن سه نفر برنده شدن چقدر لذت بخش بود چقدر شادی چقدر احساس رضایت باورتون نمیشه آخر شب گوشی را بهشون تحویل دادیم خیلی تشکر کردن بابت ایده و اون همه بازی

    و خودم متوجه شدم خیلی اعتماد به نفس خوبی داشتم چقدر تغییر کردم چقدر مهمونی ما ساده برگزار شده همه لذت بردن چقدر همه دلشون میخاست بیشتر بمونن و پیام های فردا که به من ارسال میشد هر کدوم از یک بخش تعریف و تمجید میکردن و من میگفتم اینا تحسین خداونده اینا جایزه منه و خدا را شکر بابت کسب و کار پر رونق همسرم ثروتمند بودن خیلی زیباست چقدر من آرامش دارم چقدر حالم خووووبه

    هر چه که دارم از لطف خداست

    شاد باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3109 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام خدمت استاد عزیزم و همراهان عزیز

    چقدر همزمانی جالبی رخ داد

    من این قسمت رو دیدم و کاری پیش اومد و رفتم انجامش دادم و تا برگشتم دیدم به کامنتی از من پاسخ داده شده و دیدم برای چندسال پیش بود که کامنتم در همین قسمت بود و گفتم ببین چقدر جالب چه همزمانی ای!

    واقعا خداروشکر میکنم برای خودش برای سیستمی بودن ثابت و بدون تغییرش

    برای هدایت ها و الهاماتش که همواره جاری هستند

    و از نظر من و تجربیاتی که داشتم، تنها راه حلی که میشه همه چیز ساده پیش بره و اینکه اتفاقات ساده و راحت رخ بدن ، فقط و فقط اینه که گوشم به قلبم و الهاماتم باشه و کاری که اون میگه رو انجام بدم کلا هرچیزی که اون میگه رو تو دستور کار بذارم

    میخواد یه نوع تفکر باشه

    یه نوع توجه یا عمل فیزیکی یا هر چیزی باشه

    وقتی گوشش میدم اونوقت همه چیز ساده رخ میده

    قانون ساده ست و این یعنی اینکه فقط باید پیرو قلبت باشی همین

    و گرنه اگه به منم منم و اطلاعاتم از فرکانس و ذهنیت و باور و اینا باشه، قانون و درکش و عمل کردن بهش رو باید بذارم در کوزه آبش رو بخورم،ول معطلم به معنای حقیقی کلمه!!

    سپاسگزارم از استاد عزیزم و همراهان عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مریم رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 1053 روز

    به نام یگانه خالق هستی رب العالمین …

    سلام استاد جان الهی که همیشه سلامت وعالی باشین و همچنین خدمت خانم شایسته سلام عرض میکنم الهی که همیشه عالی باشین ..

    سلام به دوستان عزیزم ….

    استاد جان همین چنددقیقه پیش داشتم با خودم فکر میکردم چقدر تواین چند مدت که دارم بهتر روی خودم کارمیکنم نتایج من ازقبل برام وضوح بیشتری پیداکرده حتی بهترازقبل موضوع عمل کردن به این اگاهی ها رو درک میکنم ..

    باخودم گفتم وقتی فقط به یکی از فایلها اینقدر خوب دارم عمل میکنم و نتیجه میگیرم اگه بتونم بازم بهتر انجامش بدم خودم رو تواین مسیر نگه دارم .یعنی العان بهتر متوجه شدم باید روی چی بیشتر کارکنم وقت بزارم چی عامل این اتفاقات خوب شده قطعا میتونم به رشد خیلی بالایی دست پیدا کنم …

    استاد اونقدر اتفاقات خوب برام داره رخ میده که خودمم اشکم درمیاد……

    .وقتی واسه خودم میگم فقط میتونم بگم ای خدا شکرت واقعا جمله ها اونطورکه باید گویای احساس درونم نیستن واقعا این حس اونقدر درونی وعمیقه که فقط باید ازش لذت ببری همین همین وفقط همین ……

    استاد جان ازت سپاسگذارم هم ازشما هم خانم شایسته ….

    استاد جان می‌خوام نکات کلیدی این فایل رو برای خودم بازگو کنم و بنویسم تا درکم ازش بیشتر بشه ….

    مهمترین راه ارتباط با راهنمای درون آینه که اصلا باورکنیم‌یه همچین راهنمایی هست ..

    باور کنید فارغ از اینکه شما چقدر انسان مذهبی هستی یانیستی این نیروی هدایتگررو در وجود شما هست وباورکنیدکه وقتی ازش درخواست کنید وایمان داشته باشید که وجود داره پاسخ میده به شما این مهمترین باور در مورد اینکه آدم راهنمای درونش رو فعال کنه وازالهاماتش استفاده کنه ….

    که استاد جان میگن من ازش خیلی استفاده میکنم حتی توی بازی پینگ پونگ دراین‌حدازش استفاده میکنم ..

    البته به اندازه یی که آدم ایمان داشته باشه باور داشته باشه به اندازه ای که تسلیم باشه به اندازه ای که روی خودش روی عقل خودش منطق وتجربه ی خودش حساب نکنه …..

    ویکی ازعاملهایی که آدم ها غزراهنمای درونشون استفاده نمیکنن خیلی روی تجربیات گذشته که قبلاً استفاده کردن وجواب نداده استفاده میکنن …

    استاد چقدرایمان پیدا کردم به این حرفهاتون …

    من یک ماه پیش میخواستم ازهمسرم جدابشم رفتم و یکسری کارها و انجام دادم خیلی راحترارقبلم‌بااین موضوع برخورد کردم اما ته‌ قلبم احساس بدی داشتم یه حسی بهم میگفت العان نه العان نرو من گوش نکردم و رفتم خیلی بهم این مدت سخت گذشت حتی ازلحاظ‌ مالی وضعیتم تغییر کرد روابطم سردشد خودم بسیار حالم بدشد ازلحاظ‌ روحی سعی میکردم به روی خودم نیارم ولی وقلبم‌ازاین‌کاری که داشتم میکردم راضی نبود ….

    حتی یه کوچولو هم بیمارشدم …

    یه روز با خودم گفتم مریم اگه این‌مسیردرست بود العان حالت واحساست بهتر میشد داری چیکار می‌کنی برگرد تادیرنشده ..

    خدایا واقعا نمی‌دونم چی بگم واقعا این نجواها قابل تشخیص اگرما خودمون باورش داشته باشیم وگوش دادن به همین حرفهای شما باعث میشه آدم توشرایط سخت اینارو بیادبیاره قلب آدم قشنگ باادم‌حرف میزنه …

    گفتم خدایا من یه خواسته آیی ازت دارم وطبق عقل خودم وتجربه آیی که داشتم فکرمی‌کنم این روش این راه چیزیه که منو به خواستم می‌رسونه ..

    ولی همینجا باتمام وجودم بهت میگم خدای عزیزم من تسلیم توهستم تومنوبه خواستم می‌رسونی ازمسیری که خودت میدونی وبیشتربه نفع منه ..

    نه آن مسیر ک دیدم بقیه رفتن وعقل ومنطقم میگه برو ..

    وخداخودش می‌دونه ازهمان لحظه که این درک و پیداکردم حرف قلبمو گوش کردم اتفاقات خوب رخ داد تا همین لحظه اونقدر زیادن استاد که نمی‌دونم کدومو بگم ..

    اما خیلی ازاین اتفاق درس خوبی گرفتم ..

    اول اینکه یادگرفتم بیشتر روخودم‌کارکنم

    دوم اینکه بیشتر روی توحید کارکنم

    سوم اینکه خواسته هام رو با وضوح وکامل ازخدابخوام تکلیفم مشخص باشه بگم خدایا من اینو می‌خوام بااین جزییات کامل وواضح ….

    من قبلاً درکم ازاین موضع درخواست ازخدابا این شکل نبودویه دودلی تودخواستهام بود العان اینو بهتر درک کردم …

    اینم خوب فهمیدم وقتی باور داشته باشی خداجوابتو میده و منتظر هستی خدا جوابتو میده خواستتو بهت میده من دیدم که شده …

    خداوند واقعا سریع العجابه هست ….

    فقط کافیه دربرابر خدا خضوع داشته باشیم واصلا روی خودمون حساب نکنیم استاد وقتی فقط گفتم خدایا من نمی‌دونم چطور تومیدونی انگار دستهای خدابرای به آغوش کشیدنم بازشد ودرلحظه احساسی پرازارامش تمام جانم را گرفت وپرشدم ازحس اطمینان حس خوب شادی و دیگه گفتم بعدازاین این‌کاریه که باید توی تمام جهات زندگیم انجام بدم ..

    خودمو جدا کنم از قضاوت‌ها وتجربه های گذشته ویادم باشه توی هرکاری حتی کوچیک بگم خدایا من نمی‌دونم تومیدونی بهم بگو ….

    این کلمات اشک منو درمیارن اونقدر معجزه توشون هست خدایا سپاسگذارم ازت خیلی …..

    وچقدر شما استاد قشنگ میگی …

    وقتی فکرمی‌کنیم قبلن کاریو خواستیم انجام بدیم نشده والعانم نمیشه درصورتی که یه حسی بهمون میگه قبلا وول کن اصلا هرچی هست پاک کن العان این کارو انجام بده جواب بده …

    ودقیقا همینه استاد….

    اماچون تجربیات قبلی رو داریم وذهن منطقی ملگه نه من ده باراینکارو انجام دادم جواب نداده این کارو نمیکنم …

    ولی اگه کسی تجربه داشته باشه اون لحظه گوش کنه وبه حرف اون حس عمل کنه میبینه که جواب میده وبعدتازه می‌فهمه که چه هزاران بارپبگه که تواین موقعیت مختلف این بهش گفته ولی گوش نکرده …

    ای خدای عزیزورحمان بهم کمک کن ازت می‌خوام بهم کمک کنی تا توی تک تک کارهام حتی کوچیک

    که ذهنم میگه اینو به خدانگو این دیگه خیلی کوچیکه خودت بلدی رو هم ازتو بخوام بهم بگی

    آی خدا دیدم که وقتی توبهم میگی کارهام چقدر ساده واسون میشه ..

    منو تواین مداروتواین مسیر هدایت کن خدای عزیزم وبهم کمک کن تواین مسیر ثابت قدم باشم ….

    نکته ی بعدی ….

    وقتی روی باورهات کارمیکنی نشونه هاش میاد از همون اول …

    نشونه هاش چیه ؟

    نشونه اینه توخیابون یه پولی پیدامیکنی نشونش اینه پیامک موبایل بانکت میاد واریزی داشتی ..

    ویا صاحبکارت هدیه ای بهت میده وهزاران هزار نشونه ی دیگه ….

    یعنی عددبزرگ‌نیست ولی نشونه اینجوریه داره میاد که ذوق زدت می‌کنه از اینکه داره جواب میده این نشون میده داری رو باورهات کارمیکنی وهمین مسیررو باید ادامه بدی ..

    خدایا ازت می‌خوام من و تومسیر درست راه راست ثابت قدم نگه دار

    وکمک کن ایمانم قویتربشه وبهم صبری ازجنس درک قانون تکامل عطا کن یا یادبگیرم مرزبین صبر و تحمل چیست خدایا به تو پناه میارم که در پناه تو بهترین جای هردودنیاست …..

    نکته ی بعدی ……

    درکل من فکر نمیکنم نه مرگ نه مسائلی که بهش برمیخوریم بد ..

    نه‌،اینهاهمون تضادهاست که باعث میشن خواسته هامون رو پیدا کنیم …

    یعنی هرچی که تضاد مثل بیماری ،بی پولی،مستاجری،بدهکاری،هرچی، هرچی که‌تضاد،هرچی که فکرمیکنین خیلی بد

    اتفاقا باعث میشه با اینها خواسته هامون رو بشناسیم میفهمیم چی میخواهیم اینها محرکهای پیشرفت ماهستن …

    واستاد میگن بنابراین اصلا ازاون زاویه اونجوری نگاه نمیکنم که مثلا فرزندم‌یا همسرم‌اذیت بشن که چون من دارم یه ماجراجویی میکنم حتی اگه بظاهر اذیت بشن براشون خوبه خواسته هاشون رو پیدا میکنن کلا مسئول زندگی خوشبختی دیگران رو باهاش موافق نیستم ..

    ما آزادیم انتخاب کنیم همه آزادند دیدگاهشون رو بگن وهمه ازادن به اون دیدگاه که طرف میگه عمل کنن یا نکنن.

    تنها کاری که میکنم اینه دیدگاهی رو که دوست ندارم ازش اعتراض میکنم

    وچقدر خوبه تحمل کنیم دیدگاههای همدیگه رو

    اگرازدیدگاهی خوشتون نمیاد ازش اعراض کنید نه اینکه بخواهید برید و باهاش بحث کنید…..

    ما مسئول همسر فرزندان خواهربرادرپدر مادر مردم کشورمان نیستیم وخدادرقران بارها گفته هیچ‌کس با دیگری رو بردوش نمی‌کشد هرکس هرمسیری می‌ره خودش مسئول

    ما توانایی خوشبخت کرد یا بدبخت کردن هیچ کسی رو نداریم حتی فرزندانمان

    ومن باید روی این وجه وجودی خودم خیلی کارکنم ..

    وقتی هم که تصمیم گرفتم سرم رو ازکاربچهای عزیرم‌بکشم‌بیرون به خدادیدم که چقدر هم بچهام دارن راحتر زندگی میکنند هم خودم ..

    من حتی اجازه دادم پسرم به علاقه ی خودش که دوست نداشت درس بخونه دیگه ادامه نده

    اون عاشق بیزنیس خیلی هم موفق توش ازهفت سالگی این پسرم خودش اولین بیزینس خودشو خودش راه انداخت

    با این روش ماهی عید ..

    من ازخدا سپاسگذارم که بااین دیدگاه الهی آشنا شدم العان من بافرزندانم مثل رفیقیم راحت اون محبت بینمون هم بیشتر شده مایک خانواده هستیم مثل رفیق دوست باهم درعین حال که باهم زندگی میکنیم آزادی خودمون رو هم داریم تودیدگاه توی کارتوی دوست توی تجربه های جدید زندگی

    ومن بسیار بااین دیدگاه موافقم چون نتیجه گرفتم

    خدایا شکرت برای این کامنت

    برای استاد عزیزم خانم شایسته

    برای سلامتیم برای فرزندان خوبم برای زندگی خوبم برای روابط خوبی که باهم داریم

    خدایا مارا به راه راست راه درست راه افرادیکه به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه راه گمراهان وغضب شده گان

    خدایا تنها و تنها ترو میپرستم وتنها و تنها ازتون یاری می‌جویم ای مهربانترین مهربانان

    استادعزیزم خانم شایسته بینهایت سپاسگذارم شما و زحماتتون هستم

    در پناه خدای مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محمد مردانی گفته:
    مدت عضویت: 3116 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدایا ادعایی ندارم که چیزی بلدم هر چه هست از آن تو هست هر چی بلدم علم و اگاهی هست که تو بهم دادی هر چه دارم از آن تو هست هر موفقیتی به دست میارم هدایت و رحمت تو هست

    خدایا من رو هدایت کن به راه راست راه کسانی که بهشون نعمت و ثروت دادی نه راه کسانی که در فقر و گمراهی به سر میبرند

    خدایا همونجور که بهم الهام کردی بنویسم هدایتم کن که چی بنویسم تا باورهام برای دریافت نعمت اماده تر و بهتر بشوند

    1:راه های ارتباط با راهنمای درون چیست و مهم ترین باور برای فعال کردن این راهنمای درونی چیست؟

    به نظرم تنها راه ارتباط با خدای درونمون ارامش و احساس خوب هست ما وقتی در ارامش باشیم وقتی احساسمون خوب باشه وقتی سپاسگزار نعمتهامون باشیم به خدای درونمون بیشتر وصلیم بیشتر و بلندتر صداش رو میشنویم و مهمترین باور برای فعال کردن راهنمای درونمون اینه که من لایق ارتباط با خدا هستم خداوند در هر لحظه من رو هدایت میکنه خداوند بارها در قرانش تاکید کرده که من شمارو رها نکردم و شمارو هدایت میکنم

    سوره بقره

    قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ(٣٨)

    گفتیم: همگى از آن [مرتبه و مقام] فرود آیید؛ چنانچه از سوى من هدایتى براى شما آمد، پس کسانى که از هدایتم پیروى کنند نه ترسى بر آنان است و نه اندوهگین شوند

    سوره لیل

    إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ(١٢)

    بى تردید هدایت کردن بر عهدۀ ماست

    2:رفتار هماهنگ با قانون در مواقع برخورد با ناخواسته ها چیست؟

    اگر ما همواره توجهمون به زیبایی ها و نعمتهای خداوند باشه اگر همواره سپاسگزار نعمتهای خداوند در زندگیمون باشیم زندگی ما روان و اسان میشود به قول قران اسان میشویم برای اسانی ها همونجور که استاد میگه من بعد از درک قوانین و استفاده صحیح از قوانین به تضاد خاصی نخوردم توی زندگیم ولی چنان چه به تضادی بر بخوریم که صد در صد برمیخوریم و این قانون جهان هستی هست وظیفه ی ما چیه ؟ وظیفه ی ما اینه که به همون روند قبلی ادامه بدیم یعنی همچنان سعی کنیم توجهمون روی زیبایی ها باشه همچنان شاکر نعمتهامون باشیم و سعی کنیم به نکات مثبت تضادمون توجه کنیم سعی کنیم نیمه ی پر لیوان رو ببینیم اگر توان اون کار رو نداشتیم توجه نکنیم به تضادمون و حواس خودمون رو پرت کنیم از اون تضاد به قول قران فعرض عنهم تا به احساس خنثی برسیم و بعد بتونیم احساسمون رو خوب کنیم در کل وقتی من میدونم اگر به هرررررررر دلیل من احساسم بد باشه اتفاقات بد برام میفته و وقتی احساسم بده انگار دستم رو کردم توی اتش پس تمام تلاشم رو میکنم که احساسم رو خوب میکنم

    من هر وقت به تضادی بر میخورم و میخام ذهنم رو کنترل کنم به خودم میگم محمد مهم نیست به چه دلیل حالت بده مهم نیست که چقدر حق با توعه و دلیل و منطق داری که حالت بد باشه اگر احساست بد باشه اتفاقات بدتری برات میفته پس ارامشت رو حفظ کن و تو اون لحظه سعی میکنم به زیبایی های اطرافم توجه کنم

    سوره لیل

    وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَىٰ(١)

    سوگند به شب هنگامى که فرو پوشد

    وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ(٢)

    و به روز هنگامى که آشکار شود

    وَ مَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنثَىٰ(٣)

    و به آنکه نر و ماده آفرید؛

    إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّىٰ(4)

    همانا تلاشتان گوناگون و پراکنده است؛

    فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَ اتَّقَىٰ(5)

    اما کسى که [ثروتش را در راه خدا] انفاق کرد و پرهیزکارى پیشه ساخت

    وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ(6)

    و وعده نیکوتر را [که وعدۀ خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهیزکارى است] باور کرد؛

    فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ(٧)

    پس به زودى او را براى راه آسانى [که انجام همه اعمال نیک به توفیق خداست] آماده مى کنیم

    وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنَىٰ(٨)

    و اما کسى که [از انفاق ثروت] بخل ورزید و خود را بى نیاز نشان داد

    وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنَىٰ(٩)

    و وعدۀ نیکوتر را تکذیب کرد،

    فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَىٰ(١٠)

    پس او را براى راه سخت و دشوارى [که سلب هرگونه توفیق از اوست] آماده مى کنیم،

    وَ مَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّىٰ(١١)

    و هنگامى که [به چاه هلاکت و گودال گور] سقوط کند ثروتش [چیزى از عذاب خدا] را از او دفع نمى کند

    به نظرم خداوند حجت رو در مورد ما در این آیات تموم کرد و مسیر درست رو به راحتی نشونمون داد انشالا که در مدار انجام این اگاهی ها قرار بگیریم

    3:آیا لازمه ماندن در احساس خوب، مدیریت کردن همیشگی گفتگوهای ذهنی است؟ اگر بله آیا این امر اصولاً امکان پذیر است و چگونه؟

    صد در صد همینطوره ما همیشه باید گفتگو های ذهنیمون رو کنترل کنیم و ما همیشه میتونیم گفتگو های ذهنیمون رو کنترل کنیم به شرط اینکه ورودی های ذهنمون رو کنترل کنیم چی داریم میبینیم ؟ چی داریم گوش میدیم؟ در مورد چه چیزی داریم صحبت میکنیم؟ به چه چیزی داریم توجه میکنیم؟ اینها ورودیهای ذهنمون رو دارن کنترل میکنن تا زمانی که من دارم اخبار گوش میدم در مورد بی پولی و فقر صحبت میکنم میشینم پا دردو دل مردم خب معلومه که نمیتونم گفتگو های ذهنیم رو کنترل کنم و بر عکس اگر فایلهای استاد رو گوش بدم کامنتهای سایت رو بخونم به زیبایی های اطرافم توجه کنم در موردشون با خودم و افراد مناسب صحبت کنم میتونم گفتگو های ذهنیمم کنترل کنم

    4:آیا باوری وجود دارد که با ایجاد آن، به صورت خود به خود گفتگوهای ذهنی ما مدیریت شود؟

    به نظرم اصلا خود به خودی وجود نداره هیچ چیزی خود به خود به وجود نیومده هیچ ماشینی خود به خود ساخته نمیشه هیچ کارخونه ای خود به خود کار نمیکنه هیچ سلامتی خود به خود به وجود نمیاد همشون مستلزم انجام کارهای درست و ادامه داری هستن تا نتیجه رخ بده من اگر بخام گفتگو های ذهنیم رو کنترل کنم باید ورودی های ذهنم رو کنترل کنم

    5:وقتی با اینکه روی باورهای خود درباره ثروت کار می کنیم اما هنوز به موفقیت مالی نرسیده ایم، از کجا بدانیم که هنوز ایراد کار، از باورهای محدود کننده ما درباره ثروت است تا نا امید نشویم و مسیر را تا رسیدن به نتیجه ادامه دهیم؟

    من موفقیتهایی که در گذشته با استفاده از قانون به دست اوردم مرور میکنم و به خودم میگم همونطور که از خدا خواستم وباورهامو درست کردم تا وارد یک رابطه ی عاطفی فوق العاده شدم همونطور که با کار کردن روی احساس لیاقتم و هدایت خواستن از خداوند وارد شغل مورد علاقم شدم در مورد ثروت هم از خدا هدایت میخام و مطمئنم که خداوند پاسخ بهم میده و اجابتم میکنه و میدونم که باورهای ثروت ما یه مقدار بیشتری نیاز داره تا کار بشه روش استاد هم توی دوره راهنمای عملی میگه که به این دلیل که باورهای مخربتر و ریشه دارتری توی حوضه مالی نسبت به بقیه باورهای دیگه داریم یخورده دیرتر نتایج مالی قابل لمس به وجود میاد و نیازه که بیشتر روشون کار کنیم

    6:من به شدت دوست دارم در مسیر علاقه هایم حرکت کنم اما یکی از باورهایی که مرا متوقف نگه داشته این نگرانی است که اگر من بر مسیر خواسته های خودم تمرکز کنم یا آن را اصل قرار دهم، ممکن است در این مسیر به عزیزانی مثل همسر و فرزندم آسیب بزنم. چون من به شخصه از عهده مدیریت تضادهای احتمالی در مسیر بر می آیم اما نگرانم که این تضادها به همسر و فرزندم آسیب وارد کند. با چه منطقی این نگرانی را از ذهنم دور کنم و احساس عذاب وجدان نداشته باشم؟

    ما مسئول زندگی خودمون هستیم ما هیچ تاثیری توی زندگی ادمهای اطرافمون نمیتونیم بذاریم ما نه میتونیم دیگران رو خوشبخت کنیم نه میتونیم دیگران رو بدبخت کنیم هر کسی برای خودش خدا داره و خدا ازش محافظت میکنه اینها باورهایی هستن که من از استاد عباسمنش یاد گرفتم و خیلی خیلی بهم کمک میکنه که تصمیمات درست بگیرم و احساسات بهم غلبه نکنه

    ما از نوح بزرگتر که نیستیم نوح هر کاری کرد که فرزندش راه درست رو پیدا کنه و از نجات یافتگان باشه نتونست چه برسه به ما اگر کاری به ما الهام میشه که مطمئنیم راه درسته و احساسمون نسبت بهش خوبه صد در صد باید انجامش بدیم نگران عزیزانمون نباشیم خداوند محافظ اونهاست ما نباید نقش خدارو برای اونها بازی کنیم

    7:چگونه هم در مسیر خوشبختی خودم حرکت کنم و هم مراقب باشم که این مسیر مانع خوشبختی خانواده ام نشود؟

    همونطور که در بالا گفتم ما مسئول خوشبخت کردن یا بدبخت کردن دیگران نیستیم ما هنر کنیم خودمون توی مسیر درست حرکت کنیم و خودمون رو خوشبخت کنیم اطرافیانمون هم اگر خودشون بخان با ما هم مسیر میشن اگرم نخان ما خودمون رو هم بکشیم نمیتونیم کاری براشون بکنیم

    سوره انعام

    وَ لَوْ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ کِتَابًا فِی قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدِیهِمْ لَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ(٧)

    و اگر ما نوشته اى روى صحفه اى بر تو نازل کنیم که آنان آن را با دست خود لمس کنند، باز کفر پیشگان مى گویند: این جز جادویى آشکار نیست!!

    خدایاشکرت که بهم الهام کردی و من فقط نوشتم

    خدایاشکرت که آیه هارو هم بهم الهام کردی و یادم اوردی ایات مناسب رو همه ی علم و اگاهی ها نزد تو هست و تمام

    من هنوز فایل استاد رو گوش ندادم و نمیدونم پاسخ استاد به سوالات چی بوده فقط طبق اموزشهایی که توی این چندساله از استاد عباسمنش یاد گرفتم و سعی کردم خودم در حد تکاملم عمل کنم پاسخ دادم انشالا که اول از همه باعث رشد و ارتقاع خودم و بعد عزیزانی که میخونن بشه

    در پناه الله شاد و ثروتمند باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    زهرا جعفرزاد گفته:
    مدت عضویت: 1512 روز

    سلام به استاد عزیزم

    از وقتی که دوباره به مسیر برگشتم و الان گام 6 هستم و جلسه سوم رویاها- راستش یه سری اتفاقات زیبا افتاد که میخوام اینجا بنویسمش

    رفتم فروشگاه خرید کنم و دیدم کسی که داشت قفسه هارو می چید گوشی اش گذاشته روی یکی از قفسه ها و یه اهنگ لایت از بیلی ایلیش گذاشته واسه خودش و با لذت کار میکنه . میدونین یاد چی افتادم؟ وقتی خانم شایسته و استاد داشتن اسباب کشی میکردن و اون تیمی که پک کردن وسایل رو به عهده داشتن و میبردن تو کامیون و دقیقا یه گوشی داخل کامیون بود و یه اهنگ ارامش بخش داشت پخش میشد و خانم شایسته این کار رو تحسین کردن – بعدش صندق دار اون فروشگاه که چقدر با احترام و دوست داشتنی باهام برخورد کرد و بهم رسید تخفیف برای خرید بعدی داد

    ماه ها بود یه سری کتاب درسی داخل دیوار اگهی کرده بود که خیلی هاش فروش ترفته بود و جالبه که چند روز پیش فروخته شد چهارتاش – خیلی راحت و اسان و همینطور شخص خریدار خیلی محترم و مودب بود و همون قیمتی که من تعیین کرده بودم با کمال میل پرداخت کرد و یه معامله ای بود که خدا فروخت برام

    وقت کردم تو مسیر رفت و امدم به امورشگاهی میرم حتی اگه ساعت خلوت باشه یا چپ مسیر باشه بازم برای من ماشبنی هست که در امنیت و سلامت منو برسونه- تازه این اواخر خیلی سر وقت ار میرسم اموزشگاه ، قبلا هر کاری میکردم بازم دیر میرسیدم.

    راستش کرایه تاکسی اون مسیری که من میرم رند نیست یعنی به خاطر اینکه رانتده ها خورد ندارن یا هرچیز دیگه ای ، اون پولی که باید پس میدادن گاهی پس نمیدادن و تجربه ی جدید من اینه که الان حتی کمتر هم ازم کرایه میگیرن و این برام خیلی لذت بخش بود

    و یه چیز دیگه من از اعماق وجودم این ارس داشتم که زهرا پول خورد داشته باش که بدی به راننده که نکنه اون خورد نداشته باشه و پول اضافه ازت بگیره ، استاد یه حسی این اواخر انگار داد میزد که تو میترسی تو میترسی و بیا همون پول رند رو بده و با ترس هات مواجه شو و اعتماد کن

    استاد من اون لحظه واقعا شجاع میشدم به جوری انگار هیجان داشتم که نتیجه رو ببینم و چند بار امتحان کردم دیدم بللللهه راننده باقی پولم بدون اینکه من درخواست کنم پس داد

    این روزا یکم بیشتر درخواست میکنم و یه چند باری هم بیش از حد معمولی که تو ذهنم بود درخواست کردم

    عابر بانگ ها وقتی میخوای پول برداری دیگه 10 هراری ندارن معولا و چولاشون درشته در صورتی که من برای رفت و امدم پول خورد لیتر به کارم میاد، دیروز تو مسیر برگشت که داشتم می هومدم هندزفری گذاشته بودم و گوش میدادم و یهویی دیدم جلوی یه عابر یانک متوقف شدم و سرم سمت چپ چرخوندمدو عابر هم خلوت هیشکی نبود

    یه حسی گفت پول بردار و یه حس دیگه گقت بابا نداره که

    یهو من کارتدزدم و قصدم این بود 70 بردارم که خورد بهم بده ولی یهو چشمم افتاد به گزینه برداشت 40 هزار تومن و زدمش و یه حس خنثی و ارام داشتم و در کمال حیرت دیدم عابر پول رو داد

    یه بارم سوار تاکسی شدم دیدم راننده داره این جنلات رو به اون یکی مسافر میگه که ادم باید هرچی میخواد به خدا بگه از خدا بخواد و اون بهش میده ، چرا بگی امام حسین تو از خدا برای من بخواه؟ تو داری از امام حسین میخوای به خدا بگه خب چرا خودت بهش نمیگی؟ از بنده های خدا تباید درخواست کنی باید از خودش بخوای و همینطور اینم گفت که قران یه کتابیه که باید بخونیش و مو رو از ماست میکشه بیرون اینقدر که دقیقه ، و راستش من احساس کردم تنم داره مور مور میشه چون اولین بار همچین جملاتی در محیطی خارج از شایت میشنیدم به خصوص راجب قران اونم به این شکل!!!

    احساس میکنم این بار خیلی بهتر دارم روی خودم کار میکنم یا نمیدونم شاید دارم روی باور مناسب تری کار میکنم که این نشونه 6ا بیشتر به چشمم میاد یعنی اون لحظه حسش میکنم و تایید میکنم

    و یه بارشم خواهرم دقیقا این جمله رو بهم گفت که زهرا میدونی تو این مدت کوتاه اخیر به چمد تا از خواسته هات رسیدی ؟ هدفون خریدی ، ساعت دار شدی و ….. و این حرفو تا حالا به من نزده بود ک این حرفش دقیقا در لحظه توجهه ام برد روی صمردن نعمت هام و حال خوب

    از اتفاقات خوب دیگه اینکه من دوره رویاها رو چند ماه پیش تهیه کردم و دو جلسه رفتم و ول کردم ولی بعد شروع این پروژه خیلی اشتیاق کرفتم که دوباره شروعش کنم و ادامش بدم و تمرکز بزارم روش و این بهم اعتماد به نفس میده که دارم انجلمش مبدم ، طبق حرف شما استاد واقعا کارهای نیمه تمام اعتماد به نفش ادم رو خش میندازه

    خیلی خوشحالم بابت این اتفاقات زیبایی که گفت که تا اونجایی که حضور ذهن داشتم هینجا نوشتم ولی نشانه ها بیشتر از چیزیه که اینجا نوشتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    لطیفه هستم گفته:
    مدت عضویت: 613 روز

    حجره ی خورشید تویی…خانه ی ناهید تویی

    روضه ی اومید تویی…راه ده ای یار مرا…

    گام ششم

    سلام خدمت حجره ی خورشید استاد عباس منش نازنینم و مریم بانوی مهربان که روضه ی امید استاد جانه….

    و دوستان هم قدمی گلم….

    مریم جونم ممنونم بابت تهیه و تدارک این گام بسیار عالی و فوق العاده

    استاد جانم منم لطیف…همون لطیفی ک با پیدا کردن شما داره ب لطف الله تک تک خواسته هاشو خلق می‌کنه.میسازه.و در آرامش بیشتری سپری می‌کنه

    جمله ی تکان دهنده و تاثیر گزار توی زندگی من همین بود ک استاد گفتند

    تنها مسئولیت زندگی ما از دیدگاه قوانین؛ فقط خودمونیم

    ما توانایی خوشبختی یا گمراهی یا هدایت هیچ فردی غیر از خودمان را نداریم…

    و این منو راحت و رها کرد…چون من با باور مخرب چشم زخم و حسادت بزرگ شدم

    از این معزل رها شدم.

    و یکی از بهترین دوستام ک باهاش خیلی راحت بودم و واقعا دوسش داشتم.فقط بخاطریکه ب چشم شوری در کل شهرمون معروف بود و خودشم توو زندگیش شکست های بزرگی خورده بود رو قطع رابطه کرده بودم و برای اینکه بخودم نشون بدم باورم تغییر کرده یبار دعوتش کردم خونه مون و حتی شب رو تا صبح کنار هم موندیم اونم بعد 9ساااال……

    خدایا بی نهایت شکرت بابت این مسیر زیبا

    خدایا بی نهایت شکرت بابت درک این آگاهی ها

    بی نهایت شکرت بابت پیدا کردن استاد

    بی نهایت شکرت ک دیدن استاد رو داری برام مقدر میکنی

    بی نهایت شکرت ک اینقد دوستم داری

    استاد جانم .مریم جانم.و دوستان هم قدمی ام در پناه خدای منان و حنان شاد باشید و سلامت و ثروتمند و سرشار از آگاهی منتظر نتایج های فوق العاده من باشین.

    بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 1949 روز

    به نام خدای مهربان

    این فایل رو من باید بارها بارها گوش بدم

    خدایا شکرت که هر لحظه هدایتگرمونی

    حتی برای بازی

    آخه خواسته منه که برات مهمه خداجونم من جایی که میلنگم اینجاست که اصلا خواسته من درسته یا نه و اینکه تو کارتو میکنی و هدایتم میکنی ولی من نمیدونم خواستم صحیح هست یا نه

    من تمام این سالها گیر همین بودم

    و تو برای من سریع الجوابی. ینی تا گفتم فلان چیز تو برام مسیر رو هموار کردی ولی من استوپ رو جایی زدم که نمیدونم واقعا این رو میخوام یا ن

    خداجونم ازت میخوام که دراین خصوص هدایتم کنی در خصوص اینکه کدوم مسیر و راه رو اصلن ازت درخواست کنم

    میدونم میگی که حست رو نگاه کن و قلبت رو و اینکه شک نکن

    ولی من شک میکنم من از کمبود باور به خودم از قدم گذاشتن تو هرراهی میترسم. خداجونم هدایتم کن به مسیری که بیشتر خودمو بشناسم و تورو بیشتر در وجود خودم پیدا کنم

    سپاسگزارم

    در خصوص اینکه همیشه برای نروی برای بزرگ کردن فرزندمم ازت خدایا میخوام

    کمک کنی که بیشتر خودمو و باورام درست کنم در مسیر رشد و پرورش فرزندم شاد و پر انرژی و با توکل قدم بردارم

    شکر

    در خصوص قسمت دوم که کاری به کار کسی نداشته باشیم استاد گل گفتید

    من خیلی دارم تلاش میکنم که نخوام ذهنیت خودمو ب خورد بقیه بدم. و بعد اونا که متوجه نمیشم که هیچ بیشتر حسشون بهم بده میشه چون منو همه چیز دون میدونن و حس بدی بهشون دست میده

    خیلی ازین باب ضربه خوردم. دیگه وقت تغییره. باید باور لااکراه فی الدین رو بیشتر و بیشتر در خودم بسازم

    همه ارزشمندن یا هر تفکری

    با هر عقیده ای

    و زیبایی جهان در همین تفاوت هاست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1854 روز

    به نام خالق هدایتگر به سوی زیبایی ها سلام

    امروز با دوستم داشتم صحبت می‌کردم درواقع اون باهم تماس گرفت( هدایت خداجونم خودش خوب می‌دونست که چقدر به این تماس ها نیاز دارم ) جدای از این که کلی حالم خوب شد و گفتیم و خندیدم باعث شد تمرکزم بره روی داشته هام دیدم چقدر تجربه‌هامون از یک ترم متفاوت هست برای من از وقتی وارد دانشگاه شدم استادهای خیلی خوبی داشتم، اساتیدی که تو حوزه خودشون با جون و دل درس می‌دهند هم آیت که من از بودن در کلاس هاشون لذت می‌بردم‌ و چیزی یادمیگرفتم در کل امتحان هام برام راحت بود حتی این کهدمی‌گند هرچی ترم بالاتر بری نمره گرفتن سخت میشه برای من این ترم راحت تر از ترم قبل بود؛ از طرفی من با بچه‌هایی هم ورودی شدم که عالی بودن از چه نظر؟ همه بهم کمک می‌کردن اطلاعات و دانششان رو باهم به اشتراک می‌زاشتن ، هوای هم رو داشتن؛ مثلا من ترم پیش یک ماه اول نتوانستم برم جزوه هاشون برام فرستادن و صدای اساتیدی که اجازه ضبط کردن داشتن هم. شب امتحان هر کی خلاصه‌نویسی انجام داده یا جزوه ای داره میزاره تو گروه شکر خدا از این جهت عالیه برعکس دوست که مال ورودی دیگه بود نالان بود از سخت گیر استادهاش و این که بچه‌ها باهم مشارکت ندارند و برای من این یادآوری شد که دلیل این نتایج فقط یه چیز هست تلاش کردن برای عمل به قانون نوشتن سپاس گزاری و این که دوست دارم با چه جور آدم هایی تو دانشگاه هم ورودی بشم. الان میبینم منی که این اتفاقات رقم زدم از اون طرف به خاطر ایراد گرفتن از اطرافیانم این که دنبال باورهای محدود کننده هستند انتقاد می‌کردم و ایراد می‌گرفتم الان هم در دانشگاه اومدم اطرافیان و اساتید همین حرف‌هارو تکرار می‌کنند البته با دوز بالاتر و این به خاطر این که تمام توجه ام گذاشتم روی این ها اگه سعی بکنم دنبال ایراد گرفتن و قضاوت کردم نباشم آدم های اطرافم روز به روز توحیدی تر می‌شند؛ نشانه دیگه که همه رو امروز فهمیدم این که استرس داشتم از صبح سر چی نمی‌دونم اما تلاش می‌کردم با خواندن کامنت ها بچه‌ها و نوشتن سپاس گزاری و نامه به خدا و در آخر با خوابیدن حالم رو بهتر کنم که یکی دیگه از دوستام باهم تماس گرفت و این مکالمه پر از تحسین کردن هم دیگه و بهم تبریک گرفتن و قول جشن گرفتن و شادی کردن برای موفق تمام شدن این ترم. نشانه دیگه این که برای یک کانال تو تلگرام از بین عکس‌هایی که از زیبایی های جاهایی که رفته بودم گرفتم؛ فرستادم اومم با وجود کمالگرایی که دارم و از هر چیزیم ایراد می‌گیره؛ وقتی منتشر شد خیلی خوش حال شدم.

    خدایا شکرت برای تک تک این یادآوری ها و نشانه‌ها بی نهایت سپاس گزارم خوش حالم از این که در این مسیر توحیدی هستم خدایا تنها تو را می‌پرستم و تنها از تو یاری می‌خواهم.

    من مسئول زندگی دیگران نیستم: وقتی این رو گفتید و من برای خودم تکرارش می‌کردم حسی که من داشتم، حس یک آدم مغرور بی احساس بود؛ احساس می‌کنم اگه کسی ازم کمک بخواهد به خصوص آنهایی که ضعیف هستند من باید بهشون کمک کنم اگه نکنم خیلی مغرورم؛ دارم روش کار می‌کنم اما این احساس کمک کردن به دیگران جزو پاشنه های آشیل من هست. به حدی که سر جلسه امتحان فلسفه منتظر بودم مراقب اعلام کند برگم تحویل بدهم برگه بغل دستیم رو نگاه کردم دیدم جواب اشتباهی علامت زده و هی نگاه می‌کردم ببینم کی بهم نگاه می‌کند که بهش بگم سوال درست کندیعنی تا لحظه آخری که برگه رو تحویل بدم این فکر تو سرم بود با وجود این که می‌گفتم تو خدا نیستی اما کو گوش شنوا. نتیجه چی شد؟ حواسم از یکی از سوالهای خودم پرت بود و نفهمیده بودم اشتباه زدم.

    درمورد الهامات : به این باور رسیدم که هرقوتوچیزی رو گم کنم خدا بهم نشون می‌ده جاش رو و دقیقا هم همین طور میشه. باور دیگه که دارم وقتی غذا رو آماده می‌کنم زیرش کم می‌کنم و می‌رم حمام یک ساعت یا به کارهای دیگه می‌رسم نگران نیستم چون می‌گم یا خودش زیرگاز به هر دلیلی خاموش می‌کند یا بهم گفته میشه برو به غذا سربزن مثل امروز که مشغول نوشتن نکات این فایل بودم رفتم دیدم اگه 5 دقیقه دیرتر اومده بودم آب غذام تموم شده بود. یک دفعه کامنت نوشته بودم نتم قطع بود وقتی روشن کردم خواستم صفحه رو بروزرسانی کنم پیغام اومد پیام هات پلک میشه یه حسی بهم گفت برگرد عقب . برگشتم دیدم درست شد.

    من وقتی می‌خواهم بگم خدا بهم گفت اینکار رو انجام بده سختم میشه که اینم فهمیدم برمیگرده به باور لیاقت که توکی هستی که خدا تو همه چیز بهت بگه چی‌کار کنی …. باورمقابلش می‌گم خدا به یک مورچه به یک زنبور میگه . در طول روز کلی راهنمایی ام می‌کند . من از خدا هستم

    این مسائل راحت الهام دریافت می‌کنم اما تو موارد دیگه نه چرا؟ چون تو مدارش نیستم چون باورنکردنی خدا بهم کمک می‌کنه بهم می‌گه چی کار کنم مثل ثروت و فراوانی که خیلی باید روش کارکنم انشالله با کار کردن و استمرار در این مسیر می‌توانم صدای خدارو در این زمینه‌هاهم بشنوم.

    شاد و پیروز باشید در پناه رب العالمین.

    یاحق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    حسین عبادی گفته:
    مدت عضویت: 1860 روز

    بنام خداونده بخشنده و مهربانم…

    وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ وَجِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَىٰ هَٰؤُلَاءِ ۚ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِینَ(نحل89)

    و [به یاد آور] روزى را که در هر امتى گواهى از خودشان برایشان برانگیزیم، و تو را [هم‌] بر این [امت‌] گواه آوریم، و این کتاب را که روشنگر هر چیزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است، بر تو نازل کردیم.

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو قشنگ …

    سلام به بچه های این منزل…

    خدارو صد هزار بار شکر برای تمام لحظات زندگیم الهی شکررررر بینهایت خدایا من ازتو سپاس گزارم برای حضورم در این سایت الهی و برای تمام اگاهیاا که به من میدی از طرف استاد و بانو مریم شایسته الهی شکرتتتت…

    استاد چقدر این فایل جالب بود و فایل قبلی هم همیطور استاد دو شب که با دوتا از دوستام برخورد کردم که یعنی تنها چیزی که به ذهنم اومد گفتم هر چیزیرو نشنووو…که نابودم کرد همون لحظه اول….

    شاید یه نیم ساعت اول نجواها داغونم کردن ولی بعدش تسلیم ربم شد و از او کمک خواستم و اونهم بهم گفت…

    أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

    یادم رفت بود همه اینهارووووو ولی بازم ازش خواستم کمک کن و مرور کردم چند روز پیشای خودم رو و خندان و با حال دل خوب از خودش هدایت خواستمممم صد هزار بار شکرششش شکرش…

    صبح که از خونه به لطف الله زدم بیرون به مینا خانوم گفتم ادم ها وحشتناکن ….

    یعنی همونی که استاد میگه 99 درصد ادمهااا زبانش پر از ترس و پر از بی ایمانی الله اکبررررر الله اکبر …..

    خدایا خودت کمک کن از شر زبان این ادمهااااااا خدایا من بدون تو هیچی نیستم حتی نمیتونم جلوی یه نجوای کوچیک و بگبرم چه برس به…

    خدایا خودت به من کمک کن فقد خودت رب من بینهایت شکرت و سپاس از تو الهی شکرت رب من…..

    استاد دقیقا همین ما باید پذیرشمون بالا ببریمممممم…

    وقتی میپزیرم که این واقعیت.

    پیرووو جلسه قبل اقااا همینه بروووو بگرد و برگرد و بگووو چی شد…میبینی که درستتتت درست….

    خدایا شکرت برای این مسیر زیبا و فوق العاده الهی شکرتتت…

    به من ثابت شده که کسیرو نباید قانع کرد که دیشب و پریشب من دوباره اینکارو کردم ولی سریع متوجه شدم به لطف رب خدایا شکرتتتتتتتتت..

    استاد ازت ممنونم بینهایت

    مریم بانو دم شما گرممم…

    واقعا همینه دیدگاه ما اینه که تو اگر وام نگیر اگر طلا نفروشی فلان نفروشی به جایی نمیرسی الله اکبررررر…

    خدایا ازت عاجزانه میخوام که کمک کنیمممممم اگر ولم کنی من تماممم من هیچی نیستممممم هیچییییی…..

    خدایا صد هزار بار شکرت بینهایت سپاس از تو رب من الهی شکرتتتتتتتتتتتتت….

    ممنونم از مهرتون خدایا شکرت برای این مسیر الهی و توحیدی….

    در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشید…

    با عشق حسین عبادی بنده خوب خداااا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    فاطمه شفیعی زاده گفته:
    مدت عضویت: 306 روز

    درود بر استاد گرامی دوستان جان

    چند روز تصمیم گرفتم مدار تغییر بدیم

    بالاتر بریم بهتر بشیم

    امروز فهمیدم اینجا منظور از نظر توحیدی باورها قدرتمند کنیم تا مرحله به مرحله جلو بریم

    اگر باورهای توحیدی شناختیم مسیر تکامل طی کنیم هیچ مقاومتی نمی‌کنیم چون مهم ترین. قانون پیشرفت جهان تکامل است

    درعین مسیر به نشونه ها کوچک دریافت کنیم. ذهن منطقی خاموش میکنم تا الهام درک کنم

    هرچه ثروتمند بشیم با ایمان تر میشویم همه چی داریم دنیا آخرت باهم داریم

    خدا باید با تفکر درک سیستم بودن فهمید نه با تقلید

    هدایت شدم به خرید کتاب فکر خدا بخوانیم

    این یعنی سیستم سازگار حاکم بر جهان درک کنیم

    قانون در تمام کره زمین برا همه انسانها برای همه ادیان مذاهب قانون عمل می‌کنه

    فقط با تولید فرکانس خودمون بااون سیستم هماهنگ کنیم. یا از مسیر خارج شویم

    گام ششم نجوا ذهن خاموش کردن باعت شنیدن نشانه ها میشود

    باور باید درست کرد خودبخود درست نمیشه

    سیستم خدا از بین نمیره همیشه هست اتصال برقرار هست ما باید خودمون متصل کنیم.

    برق تو پریز هست. بستگی داره من چه وسیله ای بزنم به برق. وسیله باکیفیت. (فرکانس مثبت خوب) با وسیله درب داغون که ممکنه برق من بگیره. (احساس بد. فرکانس بد )

    خدایا شکرت بابت این زمان مکان استاد اینترنت همه چی برا درک بهتر قوانین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: