مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟ - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

294 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حمزه لطیفی صدر گفته:
    مدت عضویت: 1269 روز

    سلام به استاد عزیز و تمام دوستان هم مدار

    سوال ؟ شما وقتی در مسیر زندگی بر سر دو راهی قرار می گیری به طوری که نمی دانی درباره آن موضوع اساسی، چه تصمیمی تصمیم درست است و چه نگاهی به شما کمک می کند تا تصمیم درست را بگیری؟ قدم ها را بر میدارم و به نشانه های خدا توجه میکنم و اگه مسائل به آسانی پیش برن آدمه میدهم و اگه به سختی پیش میرن از مسیر منصرف میشم

    وقتی از خداوند درخواست هدایت میکنم باید به پیغام نشانه های خداوند اعتماد کنم و آنها را جدی بگیرم

    هر تصمیمی رو میگیرم در نهایت بهتر از در تردید ماندن و هیچ تصمیمی نگرفتن هست

    در تردید ماندن ، خودش یک تصمیم است البته تصمیمی مخرب که باورهای محدود کنند مون برای ما گرفته است

    خدا را شکر که توانستیم با هم گام به گام برای مهاجرت به مدار بالاتر قدم رو برداریم.

    خبر خوبی در راه است برای دوره جدید خدا رو شکر میکنم که استاد در حال تنظیم کردنش هست و به موقع روی سایت لانچ میشه

    بعضی وقت ها خودمون نمی خواهیم که متوجه نشانه ها بشیم ، نشانه ها واضح میان ولی آدم میخواد خودش گول بزنه ، داستان موسی و خضر خیلی به ما کمک میکنه

    باران هم زمانی امروز ما در اهواز با این فایل بینظیر گام آخر مهاجرت به مدار بالاتر ، خدایا شکرت برای این هم زمانی

    باید رو کاغذ بنویسم منافع و مضرات هر هدف و از خدا طلب هدایت کنیم

    حرف های خانم شایسته عزیز خیلی برام جالب بود که میگه :

    من نه اینکه به عنوان مدیر فروش محصولات هستم بلکه من بعنوان یک دانشجو رو خودم میبینم ، اولین بار که دوره لانچ میشه من اولین نفر میام اون محصول رو میخرم و بعد منتشر میکنم برای بقیه دانشجوها

    در ادامه صحبت های خانم شایسته :

    من به هر فایل گوش میدم و تصویری نگاه میکنم ، نکته برداری میکنم ، می‌نویسم جمله به جمله دوره ها و بارها و بارها تکرار میکنم و این به من خیلی کمک می‌کنه اول از همه خودم رشد کنم و بعداً سوالات بچه ها رو تو بخش ایمیل های سایت گذاشتمش که یه لینکی برای اون سوال می‌فرستم که مناسب سوال باشه

    و دورها رو بصورت دلاری میخرم

    استاد میگه این خواسته من هست که دوست داشتم با کسانی کار کنم که به این مسیر ایمان داشته باشند و کیفیت خوبی دارند

    چند نفر تو اطرافیانتان میتونید پیدا کنید که با افرادی دارند کار میکنند که اول نفر محصولات شان رو اعضای خودشون میخرند پول می‌دهند و میخرند ، با عشق میخره و استفاده می‌کنه ، و بی نهایت خیر و برکت و نتیجه میگیره و همش سوده و سوده و سود

    این یکی از بزرگترین لطف ها و نعمت های خدا به من هست و من نمی خوام دوباره بیام مسائل رو براش توضیح بدم ، مسائل رو فهمیده و درک کرده و عمل می‌کنه و داره نتیجه میگیره

    توی قسمت پشتیبانی سایت شاید 200 هزارتا ایمیل جواب داده واو

    استاد میگه :

    چقدر این لطف بزرگی خدا به من داشته که به این آدم هدایت شدم و جذبش کردم ، که اینقدر به قوانین مسلط هست و با عشق داره کارش انجام میده

    فلوریدا حتی تو تابستونش ساعت 1 تقریبا همیشه بارون هست ، خدا رو شکر بابت این فراوانی نعمت

    نکته مهم : اگه میگیم دوباره نشانه بده دوباره نشانه بده ممکنه ضد و نقیض بشه مسیرمون

    نکته : اگه کسی ازم سوال ارزشمندی کنه شخصی بهش جواب نمیدهم و میام یه فایل رو در موردش درست میکنم که میلیون ها نفر بتوانند ازش استفاده کنند

    جلسه 6 راهنمای عملی دست یابی به رویاها رو که خدا رو شکر دارمش و الان میرم مرورش میکنم و تمرینش رو انجام میدهم

    سوالات دوستان و جواب های خودکار در ایمیل سلز عباس منش که به یک لینکی هدایت میشوید داره به یک قسمتی از سایت که اون تجربه 5 الا 6 سال من بود کار کردن روی سایت ، خانم مریم شایسته عزیز

    استاد هر چقدر ازتون تشکر کنم کم است

    بی نهایت ازتون سپاسگزارم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1318 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ ۖ وَإِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ ۗ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

    اگر خدا شما را یاری کند، هیچ کس بر شما چیره و غالب نخواهد شد، و اگر شما را واگذارد، چه کسی بعد از او شما را یاری خواهد داد؟ و مؤمنان باید فقط بر خدا توکل کنند.

    سلام و درود به استاد عباس منش عزیز..واستاد شایسته و قدردان زیبای من!

    خدایا صدها هزاران بار شکرت که مرا هدایت نمودی که همیشه در پناه تو باشم…

    استاد شایسته زیباییم..از روزی که این مهاجرت شروع شد…دقیقا مسیله “منو تو اونروز حل نمود..و خیلی بهم شهامت داد تا در مسیر درست و مسیر هدایت “..قدمهای استوارتری رو بگیرم..

    دوستدارم بازم برگردم به اولین مهاجرت تا درکم بیشتر بشه…

    از تمام وجودم سپاسگزارتم “؛ زیبای من!…

    من نرگس…فاطمه علی پور…همیشه دوستداشتم یه زندگی متفاوتری از گفته های گذشتگانم “داشته باشم…

    همیشه دوستداشتم یه نیروی برتری کنارم باشه تا بتونم قدرت بگیرم. و به خاستهام برسم…

    من همیشه از خداوند میگفتم خدایا بهم کمک کن من نمیدونم…..!؟.چند سالی تضادها و شک تردیدهام از نحوه زندگی ام اینقدر زیاد بود.یادمه چند سالی خیلی شدت گرفته بود..

    ولی اون ته ته ها یه امیدی تو دلم داشتم..

    یادمه همیشه سجده میکردم چشماممو به تاریکی میرسوندم تا تو چشمانم نوری که گاهی وقتها میدمش ..ببینم..باهاش صحبت کنم…

    همیشه میگفتم این نورهای زیبا رنگی چیه تو چشمانم..

    قبلا از اینکه با این بهشت اشنا بشم…

    …..

    و تا اینکه سال 1401 راه ورود من به این بهشت بود..که نور من وارد زندگیم شد..یادمه میرفتم شبها تو تاریکی.در کوه… با خدا صحبت میکردم..نور بزرگی توی پشت صخره ها” بهم چشمک میزد.و ارامشو بهم میداد..و این حس خوب هر روز “،منو بیشتر.ترغیب میکرد…تا برم به دیدنش….

    و این نور تا اینکه از بیین باورهای پوچم…در درونم نمایان شد…

    ..این داستان منو نور….نوری که بنده خدا گیر کرده بود توی باورهای من!…..خودشو بیرون از من .”پدیدار کرد تا اینکه به درونم برگشت الان دیگه تو دستم داره مینویسه…

    نور زییاییم!دوستتدارم.

    راجع به دورایی ها”ا گفتین….من ایتروزا از خداوند برای هر کاری که میخام انجام بدم.و ناگفته نمونه سعی کردم….

    سعی کردم..ازش هدایت بخام!….اینقدر زیبا هدایتم میکنه …که فقط نیاز به سفت کردن بند کفشمه…

    داستان دیروز صبحمو میگم که خیلی ترو تازه هست…

    روز گذشته الهام بچگیم…که 6.5 سال پیش بصورت تضاد وارد زندگیم شد.که بعد هدایت شدم به این سایت…

    بازم مادرم برای چندمین بار تکرار کرد.و من خندم گرفته بود.فقط سکوت کردم و هیچی نگفتم!..

    ..و بهم یسری نشونها داد…

    و یه لحظه گفتم اگه بیفتم توی احساس بد بازم کِرم خودشو میریزه…بهم گفت هوا هم خوبه بارونم میاد بزن کوه…

    من هر موقع میرم کوه…بزرگترین سپاسگزاریم اینه که یجای بکرو زیبا پر از برکت الهی داریم..

    دوستانم ویوی کوه اینقدر زیبا بود یه قطعه ایی از بهشت…

    گلهای رنگارنگ..آب گورای باران توی گودالهای کوه اینقدر شیرین و زیبا بود..که هر چقدر سپاسگزاری میکردم تمام نمیشد…

    نزدیک به 4.5 بالای کوه بودم هر سری یه منطقه خاصیش میرفتمو رازو نیاز میکردم..

    من امسال با ورودم و هدایتم بسمت بیزنسم…یسری تمرینات هدایتی… با توکل بخداوند انجام دادم!…و این مسیرها رو رفتم ..هر بار شهامتم از تنهایی در دل ترسهام قوی قوی تر میشد…

    سفرهایی که علنی هیچکسی نمیتونه یه زره هم بهش فکر کنه…

    من با این باور…که خدایی قدرتمند دارم بهم کمک میکنه و مراقب منه..میگفتم خدا فقط ذهنمو خاموش کن تا ترسم کمتر بشه…

    اون لحظه ذهن سکوت مینشست و خدا بهم میگفت شک نکن کردی ترست همیشه تو رو از حرکت بازمیداره…

    اینقدر این سفرها زیاد بود که میتونم از هر مسیری یه درس و الگویی “که یاد گرفتمو براتون شرح بدم…

    برییم سراغ روز گذشته…یه قسمتی از کوه یکم مخفیه من یکم باهاش:مقاومت دارم…بهم میگفت فلانی میاد مشکلی برات پیش میاد ولی میرفتم اینقدر این سفر باحال بود اینقدر با خداوند رازو نیاز کردم اینقدر زیبا بود هوا بارونی و چیزهایی دیدم..که هیچ کس نمیتونه تو این مدت ساعت..همچنین درکی از زندگی رو داشته باشه…

    ولی من همیشه به لطف خداوند شامل حالمه..

    خانم شایسته عزیز شما پردایس جنگل و اب داریید. منم یه پردایس خوشکل بنام کوه دارییم که پر از سرسبزی و گیاهان زیبا دارویی هست و کلی پرنده های شکاری و هر چی بگم کمه..

    چقدر خوبه داشتن همچنین زندگی در طبیعت که لطف خدا شامل ما هم هست…

    اره بعد از نگاه کردن و عکس گرفتن از گلهای بادام وحشی کوه به رنگ صورتی و نم نم بارون که تمام لباسمو خیس کرده…

    یادم از شعر باز باران با ترانه ….در کتاب فارسی بچگیم افتاد..

    خیلی بهم خوش گذشت.بهم گفت فعلا نمیخاد بری پایین همین قسمت بشین……

    دقیقا نقطعه اییه که من میام تمرکزی الهام خداوند رو میشنوم..

    اینو یادم رفت بگم.رفتن به کوه و الهام خداوند برای یه کنترل ذهن شدید بود..

    به محض اینکه کنترل ذهن کردم..رفتم توی بلندی کوه ..نور الهی طلایی خوشکل رنگی بازم دور سرم چرخید…همون لحظه گفتم خدایا پناه میبرم به خودت از شر شیطان..خدایا کمکم کن..که بهم الهام رسید ..لباستو بپوش بزن کوه…

    ادامه داستانم نشستم کلی راز و نیاز کردم و یسری صحبتها رو بهم کرد.و سعی کردم یکم خودمو اروم کنم و سعی کنم زیباییهایی که میبینمو و درکش میکنم از خداوند سپاسگزاری کنم و بتونم احساساتمو کنترل کنم.

    خدا بهم گفت دلیل دیدن این زییاییها بخاطر نوع باور تو و درک قانون هست….پس باید بتونی احساستو کنترل کنی…و چند مورد دیگر.باهام صحبت کرد…

    و میدونم هنوز باید روی یسری شخصیتام..تمرکزی کار کنم…

    بقول استاد.توی دوره اول عزت نفس میگه…

    ببین میخای چه تصمیمی به تعویق افتاد داری ..پس براش:حرکت کن…

    من دیروز تا فهمیدم این احساس داره منو از مسیر خارج میکنه زود تصمیم گرفتم خودمو سرگرم یکار جدید کنم.حسم گفت بزن برو بالای کوه…

    اره نشسته بودم…گفتم خدایا هر موقع که تو بهم بگی برو پایین من تسلیم توام…

    من برای تمامی ،”کارهام مخصوصا توی سفرهای هدایتی سعی کردم تسلیم خدا باشم…

    بهم گفت فعلا بشین…

    دیدم پسر همسایمون اومد…با احوالپرسی گذشت بهم گفت…میوه کُنار .که همون میوه درخت سدر هست….بهم تعارف کرد…!..گفتم ممنون!… خودمونم دارییم بالا هم هست میچینم میخورم…

    گفتم خدایا فقط طرف من نیاد…گفتم ولش کن بنده خدا چکار به من داره…دیدم رفت اون بالاها بعد از چند دقیقه اومد…

    و اومد طرف من.بهم گفت بگیر برات کُنار اوردم و بهم داد…و بنده خدا رفت..

    ذهنم داشت مدام میگفت نه…درست نیست یا حرفهای چرت و پرت میزد..

    بهم گفت!چند ساعته بالای کوهی!؟گفتم. یه 4 ساعتی میشه…

    گفت اولین کسی رو دیدم اینم خانم..که بیاد کوه ماشالله…

    خوب شهامت داری…و من چیزی جز یه نیش خنده… نزدم…

    و همینجوز که نشسته بودم یه حیوان اومد…انگار حیوانای پردایس بود.یه سنگ براش انداختم یه فراری کرد خیلی زیبا بود منطقه ما زیاده….

    دیگه من از خدا چیزی نگفتم ولی خدا میدونست که من کی بلند بشم اون منطقه رو ترک کنم..

    کلا هدایت من..برای انجام کاری یا اونروز یه اتفاقی که میخاد برام پیش بیاد خدا برام زنبور میفرسته..

    این سری هم یه زنبور بزرگ برام فرستاد.بهم گفت بلند شو کافیته!…و راه افتادم انگار خدا توی پاهام بود که زودتر بیام پایین دیگه اون قسمت وانیسم..

    نمیدونم میخاست چه اتفاقی بیفته!…ولی من همیشه سعی کردم به هدایتهام سریع عمل کنم..

    مخصوصا اومدن پشه یا زنبور..یه حسی داره که زود میفهمم الهامی هست برای انجام دادن کار بعدی…دیگه من به لطف خدا سعی کردم زود اقدام کنم…

    و حتی بیزنسم الهمیمم.همینجور بود…باهام تماس گرفتن..که بهم گفت برو فقط روی این قلم جنس…

    رفتن به قبرستان در دل تاریکی ..بوسیله نور…و رفتن توی کوچه تاریکی که از وسط یه نخلستان و پرت میگذره که راه ورود قبرستان هست..

    و خیلی چیزهای دیگه…یا از طریق نوشتنم خدا بهم میگه..ولی اکثرا حسه….یا فرستادم پشه…..توی حالتهای مختلف این الهامات تعقییر میکنه..

    یا بصورت فیزیکی از طریق دستانش….

    روزی که بیزنسم بهم الهام شد.دقیقا اسفند..402 بود…اینقدر قوی بود که گفتم اقدام کن.اولش ترس بود…. ولی چون تشنش بودم دیگه نمیتونستم صبر کنم..

    و یا پیامک برام میاد که باید انجام بدی…اینقدر این الهامات زیاده….که لحظه ایی درنگ بهم نمیده..

    همین الان منو به مدار بالا فراخواند….الله اکبر..

    استادم من عاشق الهام خداوندم هستم……اگه الهام خداوند نبود….من هیچ وقت توی این وضعیت فعلی نبودم…

    من باید مثل گذشته دنبال فلان رئیس فلان اداره و فلان فلانها میبودم.و عمرممم میرفت و همیشه دست از پا…دراز و درازتر میشد..نکته بولدش.تا دلت بخاد چک و لگد خوردم حالا روی حساب کردن روی ادمها و هر چیزی جر خداوند….

    …میخام بگم…

    تمام خوشبختی و سعادت دنیوی و اخروی من فقط در مسیر راه راست هست…..من یه لحظه هم نمیتونم بدون هدایت الله زنده بمونم..

    حدودا مدت 58 روز تقریبا بیین این حدودا..تاریخش از 15 دسامبر.تا امروز 13 فوریه هست…

    میگذره..هر الهامی که میشد..اگه ظاهرشم برام ناجالب بود و توی اون برنامه کارم نمیشد…یکممم بهم میرختم…

    و سعی کردم از جنبه بزرگتر این سه مسیر رو بببینم..میگم به اندازه 50 سال بهم اطلاع مفید داد…بخدا هر اطلاعی من میتونم برای من طی 10 سال کارکردن توی بیزنسم به اندازه اپسلیومشم” نمیتونم بگم.گذشته” بهش رسیدم..

    یعنی سریع واضح.رشد. پیشرفت.هم شخصیتی و هم مهارتی …جفت لب به لب همدیگه حرکت میکردن…

    واقعا بزرگترین نقطعه بولد هر انسانی برای رشد در تمامی جنبه ها …

    فقط فقط الهام خداوند هست….

    شک و تردید هست…..یوقتایی یه الهام میرسه.بهم میگه برم یا نرم..میاد ولی بازم دوباره میگم اونجا ذهن داره منو گمراه میکنه..

    میگم ولش کن مگه اینو نگفت برو جلو…پس انجامش بده شک و تردید نزار باشه ..حرکت کن..

    دیگه بقول استاد خودمو براش اماده میکنم بند” کفشمو سفت میکنم میرم برای قدم بعدی…

    یه داستان دیگه…اول هفته در جهت خاسته ام اقدامات فیزیکیمو شروع کردم..خاسته بعدی…

    بهم گفت امروز اینکار توی این اسکیل رو انجام بده.بقیشو بزار برای هفته اینده اوایل اسفند ماه…

    دقیقا اولین اقدامم سه روز پیش به لطف خدا نرم و اسان انجام شد ..دقیقا همزمانی کارم برابر شد به وقت درستش…این قاعده ختم شد.انشالله بقیه کارا هم هفته اینده..

    برای همه چیز هدایت میخام..خیلی دارم سعی میکنم که بیشتر گوش بفرماش باشم…

    و میخام هنوز بیشتر سعی کنم..

    تسلیم یعنی همون چشم گفتن در برابر الهام‌ از طرف خداوند…

    هر موقع بحرفش گوش کردم 100/بنفعم بود…

    ولی هر موقع یکم خاستم روی ذهنم یکاری رو پیش ببرم…خیلی مورد جالبی پیش نیومده…

    فقط یه کلام نامه تمام….

    این صحبت میدونم باید هنوزم روش کار کنم..

    تنها راه خوشبختی یه انسان….

    تنها راه سعادتمندی یه انسان اینه که من ..توی مسیر درست باشم…و عمل کنم به الهاماتم …

    یه صبح خواب بودم..”سفر 6 روزم”.گفتم خدا حال ندارم خوابم میاد..یه نور محکمی زد تو چشممم بلندم کرد..گفت حرکت کن ناایست…

    الهامم کرد تو باید باید باید به این خاسته برسی…

    الهاممم کرد.تو باید به این بیزنس بری…و باید مهارتتو قوی کنی…

    مدام این الهاماتتت فضای گوشمو اینقدر پر کرده بود که پاهایم سست بود.از ترس .ولی هُلم میداد..

    میگفت امروز باید به این سمت حرکت کنی…

    هر چی بگم از الهام الهی کمه…خدایا سپاسگزارتم که متو بنده خودت قرار دادی.

    خدایا یه روز آرزوی همچنین زندگی الهی گونه رو داشتم..

    خدایا شکرت که من در مسیراستاد عزیزم و خانم شایسه عزیز و تبم بهشتیم و دوستان عزیزم هستم!….

    ……

    خانم شایسته عزیز استاد مسیر مهاجرت و دل نوشتها…این فایل تا تموم شد…

    خنده رضاییتونو روی لبتون از اعماق وجودم حس کردم…چقدر ما خوشبختیم بهت تبریک میگم!”که همچنین مردی قهرمان رو “که همسرتون هست…در کنارش رشد و پیشرفت میکنی…

    واقعا نگاهت برام بسیار زیبا و دلنشین بود..بهشت را در وجودتون دیدم..چه نگاه استاد به شما!چه نگاه شما از این مرد بزرگ و این زندگی شاد و سراسر ارامش و رزق و روزی…الله اکبر

    خداوند رو سپاسگزارم که مرا در مکانی قرار داد….که تمام وجودش احساس خوب و اتفاقات خوب هست…

    خدایا چنانکن سرانجام کار تا خوشنود باشی و ما رستگار..

    استادزیباییم استاد شایسته قدردان من …با تمام وجودم دوستتدارم..دیروز که داشتم نگاه گلهای بادام وحشی زیبا میکردم یه عکس خوشکلی گرفتم ..دقیقه چهره بشاش شما دو نفر بود…

    خیلی دوستتون دارم…

    انشالله که همیشه این مسیر رو با رضایت کامل ادامه بدییم..

    و بتونیم زندگی خوبی رو در دنیا و اخرت برای خودمون رقم بزنیم…

    من عاشق این بهشتم هستم به امید بهترینها انشالله منم همدار بشم به دوره بینظیر جدید استاد.

    خیلی دوستدارم توی دوره جدید و با شور و عشق تر تازه از تنور دراومد استاد باشم.حالا هر چی خدا بخاد…من هنوز سعادت همچنین نون تازه دراومده از تنور استاد نبودم..منظورم دوره ها هست..لطف خدا استاد همیشه لطفش:شامل حالمونه.جای سپاسگزاری داره..

    انشالله اگه خداوند این رضایت رو بده …منو هدایت میکنه !…..

    نمیدونم.میخاد چی بشه….هنوزم نمیدونم.! فقط:میدونم من در اغوش خداوندم “بهم کمک میکنه….

    ممنونم مریم گلی زیبا با اون آستین لباس ” مدل بال “پروانه اییتون.چشمانمو بهش خیره کردی…چقدر زیبایی منم بهت تبریک میگم..

    قران میگه…مگه میشه مرد مشرک زن مشرک برای افراد مومن باشه….خدا گفته این بر مومنان حرام هست…این بر مومنان حرام هست..

    خدا درست و با عدالته ..ما هم هستیم که میخاییم با ذهن ناقصمون پا تو پای قانون الهی کنیم…

    به امید روزهای عالی:شرایط:عالی…

    مریمی عزیز داریید خودتون اماده میکنید برای دل نوشته های ،”جدید از تنور دراومده استاد عزیزمون …بهت تبریک میگم زیبای بال” پروانه ایی من.!…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  3. -
    منصور رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 1666 روز

    سلام و درود احترام دارم خدمت شما استاد بزرگوار و مریم خانم عزیز و گرامی

    راستش و بخواین انگار این فایل برای من درست شده و گذاشته شده روی سایت

    من این روزا بین دو راهی دانشگاه و کسب و کار گیر کردم و از خدا هم می‌خوام منو هدایت کنع به سمت بهترینها و تمام راهکارهای استاد عباس منش و انجام میدم و ان شاء الله که هدایت میشم

    ممنونم خدایا ک هوامونو داری و دقیقا وقتی بین دوراهی قرار گرفتی خدا میاد و به استاد و مریم خانم الهام میکنه ک ی همچین فایلی درست بشع فقط نگاه کنید خدا به مریم خانم الهام کنع ک این سوالو از استاد بپرسه و استاد هم قشنگ جوابشو بده و درست در زمان مناسب گذاشته بشع روی سایت و خدا بهم بگه ک حواسم بهت هستا فراموشت نکردم و هدایتت میکنم خدا از طریق هزاران مسیر مارو هدایت میکنع کلی کیف کردم استاد نمیدونه این فایل به کسی کمک میکنه یا نه نمیدونه ک این فایل در این زمان برای کسی حیاتی هست یا نه ولی چون بهشون الهامی ک شده میان انجامش میدن و چیزهای ک باید بگن و میگن

    خیلی خوشحالم ک ذر این مسیر زیبا و بهشتی قرار گرفتم این مسیر همش زیبایی چون خدا همیشه حواسش بهت هست

    خدایا هزار بار سپاس

    ممنون و متشکر 😊🌹💯🌟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  4. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1148 روز

    .به نام الله مهربان .

    سلام به استادعزیزومریم عزیز.

    دوستمون سوال خوبی پرسیدن :که وقتی برسردوراهی میمونن چکاری بایدانجام بدن ؟

    دوراهی موندن وتردیدداشتن برای کاری ،یه کم استرس واضطراب آدموزیادمیکنه .

    استادحرف قشنگی زدکه گفت :اول تجزیه وتحلیلش کنید.وبدون اینکه احساس راداخل موضوع کنید،تصمیم بگیرید.

    خیلی ازانتخابهایی که نمیتونیم انجام بدیم ،به خاطراینه که احساسی عمل میکنیم .

    خیلی وقتهابه خاطرترسهامون نتونستیم حرکت کنیم وبی خیال خواسته هامون شدیم .بین انجام دادن یاندادن ،رفتن یاموندن ،چیزی راکه راحتربوده انتخاب کردیم .

    تودوراهی هامون ،سختی هم نمیخاییم به خودمون بدیم .

    گاهی هم دلمون میخادمشورت بگیریم وهرچی طرف مقابل گفت انجام‌بدیدم که اگه یه وقت بدشد،حداقلش بگیم انتخاب مانبوده .

    گاهی هم وقتی برسردوراهی میمونیم ،باعجله یه انتخابی میکنیم که تموم شه چون حوصله ی فکرکردن زیادودرگیرشدن افکارمون رانداریم .

    ممکنه یه وقتایی هم بدونیم ،چه چیزی رابایدانتخاب کنیم ولی به خاطرباورهایی که توذهنمون هس ،ازخدایاعذاب وجدان بترسیم .ونتونیم تصمیم درستی بگیریم .

    وقتی تودوراهی موندی ،ینی ذهنت درگیره ،ینی مضطربی،درواقع حال خوبی نداری پس احساست هم زیادتعریفی نداره ، قدرت تصمیم گیری نداری .

    من این جورمواقع اگه نیازباشه بااهلش باکسی که میدونم کمکی ازدسش میادبرام انجام بده ،درواقع کسی باشه که قبولش داشته باشم ،میرم مشورت می گیرم تاراحترانتخاب کنم .

    اگه کسیوندارم یادوست ندارم باکسی مشورت کنم ،خودم میام اون موضوع رابالاپایین میکنم وتصمیماتی که میتونم درآخربگیرم راباهم مقایسه میکنم .وبعدیکیوکه به نظرم بهتره ،انتخاب میکنم ولی بازاینجامی سپارم به خداوبه خدامیگم که اگرمصلحت میدونه همانطوری که من میخام پیش بره واگرمصلحتی نمیدونه ،مانعی سرراهم بیاره .اینطوری احساسم خوب میشه .چون به خداتکیه کردم وازاون ،کمک گرفتم ،پس درنتیجه هرآنچه اتفاق بیفته ،چ اونی که من میخاستم چ اونی که نمی خاستم ،تسلیم میشم ومیپذیرم .دیگه هم بهش فکرنمیکنم .

    من ازواژه ی رهاکردن وبه خداسپردن بطورواقعی نه زبونی وکلامی ،خیلی خوشم میادوخیلی باهاش حال میکنم .

    زمانیکه کاری ازدستم برنمیادویانمیدونم چکارکنم بهتره ؟،رهامیکنم وبه خدامیسپارم وهمیشه هم نتایج خوبی گرفتم هرچندمنتظرچیزی که خودم میخامم ،نیستم .

    حالاکه هدایت خداوندراهم ازاستادیادگرفتم ،دیگه خیالم راحته راحته .

    هرجاهم که مثل مثال استادکه ندونی ازکجاوچه جوربری،که چشم بسته باگفتن یک دوسه ازخدامیخام کمکم کنه وسریع هرچی الهام بشه همون جهت رامیرم.

    میدونیدکلا،هرزمانی که به هردلیلی وهرموضوعی ،چیزی رابه خدامیسپارم که نمیدونم چکارکنم ‌،واقعاهراتفاقی برام بیفته به خاطرش اذیت نمیشم .چون اعتمادمیکنم واینجوروقتهامن کاری نمیکنم .وهرچی پیش بیاداحساس میکنم بهترینه .اگه اوکی باشه که خوب راضی وخشنودم .ولی اگرم باب دل من پیش نیاد،باز،اوکیم.هرچیزی پیش بیادرا،پیامی ازخداوندمی بینم .

    وقتی رهامیکنم دلم خیلی آروم میشه .احساس میکنم خطایااشتباه کمتری انجام میدم .انگارخیالم ازهمه ،راحته .ذهنموازدرگیری نجات میدم .

    انقدی دیگه خداراباورکردم وبهش اعتماددارم که تودوراهی ها،بدونم ،خودش مسیررابهم نشون میده .

    استادعزیزومریم عزیزعاشق هردوتونم .

    مرسی ازوجودتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  5. -
    Hootan گفته:
    مدت عضویت: 2530 روز

    سلام

    در تردید ماندن”، خودش یک تصمیم است البته تصمیمی مخرب که باورهای محدود کننده ات برای شما گرفته است؛

    در تردید ماندن، خود یک تصمیم است!

    گاهی انسان در نقطه‌ای از زندگی قرار می‌گیرد که دو راه پیش رویش باز است. یکی روشن، اما پر از چالش، و دیگری مبهم، اما امن. او ساعت‌ها، روزها، ماه‌ها و شاید سال‌ها همان‌جا می‌ایستد و به جاده‌ها خیره می‌شود. اما حقیقت این است که همین ایستادن، همین خیره شدن، خود یک انتخاب است—انتخابی که آرام‌آرام، او را از زندگی واقعی دور می‌کند.

    در قرآن آمده است:

    “وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ”

    (آل عمران: 139)

    “سست نشوید، اندوهگین نگردید که شما برترید اگر ایمان داشته باشید.”

    زندگی میدان جنگی برای قوی‌ترها نیست، بلکه صحنه‌ای برای کسانی است که از نشستن دست می‌کشند و به راه می‌افتند. تردید، همان زنجیری است که پای ما را به زمین بسته، و تنها چیزی که می‌تواند آن را بشکند، یک تصمیم قاطع است.

    یک داستان قدیمی می‌گوید روزی دو نفر در صحرایی راه می‌رفتند. اولی به هر سنگی که می‌رسید، توقف می‌کرد و می‌گفت: “شاید زیر این سنگ آبی باشد.” اما هرگز جرأت نداشت سنگ را بلند کند. دومی اما هر سنگی که سر راهش می‌دید، بلند می‌کرد. برخی زیرشان خشک بود، اما یکی از آنها، چشمه‌ای را آشکار کرد. مرد اول، هنوز در همان نقطه ایستاده است و مرد دوم، چشمه‌ای برای خودش یافته است.

    مولانا می‌گوید:

    “گر مرد رهی میان خون باید رفت

    وز پای فتاده سرنگون باید رفت”

    هیچ موفقیتی بدون ریسک ممکن نیست. استیو جابز، پس از اخراج از شرکت خودش، می‌توانست سال‌ها در حسرت و تردید باقی بماند، اما او تصمیم گرفت. به جای آنکه در سرگردانی بماند، شرکت نکست را راه‌اندازی کرد و در نهایت، اپل را به جایی رساند که امروز هست. اگر جابز مردد می‌ماند، آیا اپل امروز وجود داشت؟

    اما مشکل تردید این است که همیشه لباسی از منطق بر تن دارد. ذهن تو را قانع می‌کند که هنوز زمان مناسب نرسیده، هنوز دانشت کافی نیست، هنوز فرصت‌های بهتری در راه است. و درست همان لحظه که خیال می‌کنی این تردید موقتی است، سال‌ها گذشته و تو همان جایی که بودی، باقی مانده‌ای.

    در قرآن آمده است:

    “وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ” (نجم: 39)

    “و برای انسان جز آنچه تلاش کرده نیست.”

    جهان به حرکت پاسخ می‌دهد، نه به سکون. هیچ‌کس با فکر کردن به شنا، شناگر نشده است. باید به آب زد، حتی اگر غرق شدن ممکن باشد. به جای آنکه در دوراهی‌ها بمانی، یکی را انتخاب کن و در همان مسیر، بهترین خودت باش. شاید راهی که انتخاب کردی، بهترین راه نباشد، اما حداقل تو را به جایی خواهد رساند، جایی که ایستادن در تردید هرگز نخواهد رساند.

    سعدی می‌گوید:

    “رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود

    رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود”

    مهم نیست که راهت سخت باشد، مهم این است که قدمی برداری. چون هر قدم، تو را از تردیدهایت دورتر و به سرنوشتت نزدیک‌تر می‌کند.

    حسن ختام: تردید، زندانی که درش باز است!

    زندگی میدان انتخاب‌هاست، و ناتوانی در تصمیم‌گیری، همان انتخابی است که تو را در جایت نگه می‌دارد. هیچ مسیر کاملاً هموار و بی‌ریسکی وجود ندارد. اما این حقیقت را فراموش نکن: “در تردید ماندن، هیچ چیز را تغییر نمی‌دهد، اما یک تصمیم، می‌تواند همه‌چیز را دگرگون کند.”

    اگر همچنان در دو راهی‌ها معطل مانده‌ای، به یاد داشته باش که جهان منتظر تو نمی‌ماند. “جرئت کن، حرکت کن، و به خودت اجازه بده که رشد کنی!”

    به قول نلسون ماندلا:

    “همیشه غیرممکن به نظر می‌رسد، تا زمانی که انجام شود.”

    پس پیش برو! شاید آنچه امروز از آن می‌ترسی، فردا به بزرگ‌ترین دستاوردت تبدیل شود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  6. -
    ۰۰ آبی ۰۰ گفته:
    مدت عضویت: 2141 روز

    به نام الله مهربانی که همیشه با آغوش بازش پذیرایم شده و قوت قلبم بوده🙏🌹🙏

    سلام بر نازنین استادم که بی اغراق بزرگترین هدیه ی خداوند به من بوده🙏🌹🙏

    سلام بر گل مریم جان عزیزم که دقیقا حق شاگردی رو ادا کرده و عین شاگر ممتاز کلاس، دوش به دوش معلم مهربانش به سمت سعادت پیش میرود🙏🌹🙏

    استاد نازنینم نمیتوانم سپاسگزار نعماتی چون شما و گل مریم جان عزیز باشم و اگر نعمت سپاسگزاری نبود واقعا از شدت این همه احساس نمیشد تاب آورد و واقعا شکر نعمت سپاسگزاری،بزرگترین سپاسگزاریست.

    چقدر این فایل را لازم داشتم.

    اینکه وقتی بر سر دو راهی قرار می‌گیریم،به میزان تکامل خودمان نگاه کنیم،از پیش مسیر را تععین نکنیم، دنبال نشانه های پی در پی نباشیم،توکل کلیدمان باشد، و این شاه کلید که گفتید اغلب می‌دانیم چه کار باید بکنیم فقط باید خودمان را از احساس جدا کنیم و به قوانین جهان و تکامل خودمان نگاه کنیم.

    اینکه گاهی هدایت مار ا به سمتی می‌برد که شاید یک پرتگاه باشد اما در آن لحظه میگیم حتما باید اینجا میبودم و تسلیم و تسلیم و تسلیم.

    استاد جانم چقدر تسلیم شدن، غرق آرامشم می‌کند، هرچند که نمی‌توانم ادعا کنم زیاد در مقابل رب العالمین تسلیم بوده ام، اما میتوانم بگویم که هرگاه تسلیم شده ام،وارد آرامش بی مثالی شده ام.گویی که بار سنگینی را بر زمین گذاشته ام.مهربان خداوندم، من تسلیم شدن در مقابلت و اراده داشتن در مسیرت، را از تو میخواهم، تویی که آگاهی به کل امور.

    تحسین میکنم رابطه ی عاشقانه تون رو که فرکانسش از پشت دوربین به خوبی قابل دریافت هست.

    خواسته ی جدید دیگری در من اتفاق افتاد، اون هم اینکه میخوام کنارم و در کارم و در زندگی ام، کسانی کنارم باشن که هم هدف باشیم و باعث رشد و ارتقا هم در مسیر درست باشیم.

    استاد مهربانم خیلی از خواسته های من زمانی اتفاق می افته و درکشون میکنم که از زبان شما شنیدم و وقتی اون اصل طلایی که شما گفتین رو به خودم یادآور میشم که اتفاقات زندگی میخوان به ما بگن چی میخوایم، پس روی خواسته ام تمرکز کنیم نه اون اتفاق به ظاهر نامساعد.در پناه خداوندمهربانم، سالم و سعادتمند دنیا و آخرت باشید🌻🌈🌻

    🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹

    الحمدالله رب العالمین.الرحمن الرحیم.مالک یوم الدین.ایاک نعبد و ایاک نستعین.اهدنا الصراط المستقیم.صراط الذین انعمت علیهم،غیر المغضوب علیهم، والضالین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  7. -
    میترا گفته:
    مدت عضویت: 2388 روز

    سلام و روزتون بخیر

    بعد مدت ها دوباره برگشتم به سایت به عبارتی هدایت شدم و چندباری که داخل سایت اومدم دیدم فایل جدید گذاشته شده و هیچ‌نظری در موردشون نیست از جمله این فایل لذا در مورد این فایل ترغیب شدم‌که کامنت بزارم.

    مدتی بود که همه اش برام سوال بود که از کجا بین‌چندتا انتخاب ، تصمیم‌گیری کنم و دچار نگرانی و شک‌نشم و انتخابم انتخاب درستی باشه دقیقا همین نیم ساعت پیش برای شرکت تو دو تا دوره ورزشی مونده بودم کدومو انتخاب کنم اصلا انتخابش کنم یا نه؟

    یه حس درونی گفت برو تو سایت استاد ببین چه خبره و اومدم و دیدم بله فایل جدید

    و موضوع و سوالی که مریم جان از استاد پرسیده بودن چی بود؟ خدای من

    اگر بر سر موضوعی سر دو راهی قرار بگیرید و ندونید که کدوم راه درسته چه کار می کنید؟ به قول استاد عجب سوال سختی

    حالا جواب زیبای استاد رو می خونیم:

    بعضی از دوراهی ها با توجه به قانونی که از جهان درک‌ می کنیم جوابش از قبل مشخص هست .

    چیزی که باعث میشه سر دوراهی قرار بگیریم بحث احساسات مون هست مثل ترس نگرانی اضطراب، به عبارتی دو راهی وجود ندارد این شمایید اون رو تبدیل به دوراهی می کنید و چون نمی تونیم احساساتمون کنترل کنیم و ازترس هامون بگذریم و توکل نداریم درمانده می شویم.

    اما اگر سر دو راهی قرار بگیرم سعی می کنم احساساتمو کنترل کنم و فارغ از این ترس ها و نگرانی هایی که روی من برای انتخاب تاثیر می زاره ، ببینم تصمیم درست چیه بعد نگاه می کنم با توجه به قوانین جهان تصمیم درست چیه، نگاه می کنم به خواسته های خودم تا ببینم کدوم تصمیم به خواسته های من نزدیکتره و حتی اگر هر دوتای شون خواسته های منو برآورده می کنند، نگاه می کنم به اونی که تعداد خواسته بیشتری رو برای من برآورده می کنه.

    توی بدترین حالت از خدا می خواهم که به من نشونه ای پیامی بده که کدوم دوراهی رو برم، مثلا در جنگلی گم شدم و نمی دونم کدوم دو راهی رو برم و از خدا کمک می خوام یهو می بینی یه آوازی یه صدایی یه پرنده ای میاد و متوجه می شی که باید از کدوم طرف بری.

    فقط ادم اونجا که نشونه میاد و اغلب واضحه هست انگار ادم تردید داره هی از خدا یه نشونه دیگه می خواد و اینجا کارو سخت می کنیم .

    وقتی از خدا کمک خواستیم و نشونه ای داده باید به اون عمل کنیم.

    یه موقعی هست ما ترجیحمون سمت چپه و بعد نشونه میاد سمت راست بعد ما می گیم نه احتمالا خدا اشتباه کرده یا من نشونه رو نفهمیدم و یا بد متوجه شدم چون از قبل ترجیحمون رو مشخص کردیم مثلا تو امر ازدواج ترجیحمون انتخاب طرفه بعد یه ساعت بعد یه روز بعد نشونه ای چیزی می بینیم که بیان می کنه این فرد، فرد مناسبی نیست و در مسیر نادرستیه و …. خلاصه می بینیم و خدا پاسخ میده اما تو دلمون دوست داریم با اون فرد ازدواج کنیم بعد میگیم نه شاید منظور خدا این نبوده و یه نشونه واضح تره می خوایم، من در این جور مواقع سعی می کنم ایمانم رو حفظ کنم و وقتی نشانه ها اومد فارغ از اینکه ترجیح من چیه (وقتی از خدا می پرسم دیگه ترجیح خودمو کنار می گذارم اما اگر خودم می دونم دیگه چه کاریه که از خدا نشانه بخوام.)

    اونو می پذیرم حتی اگر ظاهر اون مسیر و انتهای اون خوشایند من نباشه، مثلا تو اون مثال جنگل، نشانه، که همیشه واضح هست ،منو به سمت راهی هدایت می کنه که انتهای اون می رسم به دره، در اینجا من می گم که این اون چیزی بوده که من باید می رفتم، و در دل این مسیر به ظاهر دره، به ظاهر ناامنی،مثل داستان خضر و حضرت موسی،

    اگر آدم می سپاره به خداوند که هدایتش کنه دیگه باید بزاره خداوند هدایتش کنه و ایمان داشته باشه به خداوند. دیگه نباید هی مغز خودشو ذهن خودشو دخیل کنه . من اینجور مواقع میگم من باید این دره رو می دیدم و تجربه می کردم.

    باااااارش زیبای بارون رو اینجا وسط حرف های استاد داریم.

    در بحث دو راهی و نشانه ها نیازه واقعا

    به توکل کردن، نیازه به اینکه دیگه قضاوت نکنیم البته خیلی موقع ها نیاز به نشانه نیست و آدم خودش متوجه میشه اماحالا زمانی هم نشانه خواستیم و سپردیم به خدا دیگه بپذیریمش اما اگر هی نشانه پشت نشانه بخوایم ممکنه نشانه ها ضد و نقیض بشن و سردرگم‌بشیم

    اما در کل من چون دوست ندارم تو تردید بمونم ، روی کاغد منافع و مضرات هر کدوم از تصمیم ها رو می نویسم و سعی می کنم نگاه کنم به قانون، نگاه کنم به خواسته هام، نگاه کنم به توانایی هام، نگاه کنم به تکامل که تا چه حد تکاملم رو برای اون مسیر طی کردم و خلاصه سعی می کنم همون آموزش هایی رو که تو دوره های عباسمنش دادم اونارو بررسی کنم و تصمیم بگیرم . کم پیش میاد به نشانه ها فکر کنم بیشتر مواقع مسیر واضح هست و اگر مواقعی لازم شدو از خدا کمک خواستم سعی می کنم در اکثر مواقع بی درنگ بهش عمل کنم چون دوست ندارم تو تردید و دو دلی و شک بمونم.آدم اگر عمل کنه حتی اگر نتیجه، نتیجه مطلوبی نباشه بهتر از اینکه در شک و تردید بمونه.

    و کلام زیبای مریم جان:

    تمرین عالی در جلسه ۶ راهنمای عملی دستیابی به رویاها هست که خیلی می تونه در این مورد کمک کننده باشه.

    و چقدر استاد از آگاهی های این دوره تعریف و تمجیدکردند و اینکه مریم جان به کمک این دوره تونست به یکی از خواسته های مهم شون برسن که باعث افزایش اعتماد به نفس شون به میزان زیادی شد.

    و جالب اینکه مریم جان دوره هارو رو اولین نفر به دلار می خرن و رو خودشون کار می کنن تا بتونن راهنمایی بهتری به بچه ها بدهند و تو این مسیر متعهد هستند و به آن ایمان دارند.

    خوب خوب نکته اساسی این فایل:

    *اول یه کاغذ و قلم بردار/ منافع و مضرات اون دوراهی رو بنوسم/ تواناییهاو نقاط ضعف و قدرت خودتو ببین/ تکاملتو در نظر بگیر/ حواست به قانون هم باشه حالا تصمیم بگیر کدوم راه رو بری و با توکل و ایمان به خدا پیش برو و شک و تردید به خودت راه نده

    *حالا اومد و مسیر و انتخاب برات واضح نبود و از خدا کمک خواستی و خدا نشونه برات فرستاد دیگه زرنگ بازی درنیار نشونه واضح هست بپذیر و بهش عمل کن و بدون که آخرش هرچی باشه خیره .

    * حتی اگر آخرش به ظاهر برات ناخوشایندبود خیلی بهتر از اینکه تو شک و تردید بمونی و هیچ کاری نکنی

    * شک، تردید، دو دلی از نبود عرت نفس،نبود ایمان و توکل و آگاه نبودن به قوانین هستی میاد هرچه قدر رو این مسایل در خودت بیشتر کار کنی ، تصمیم گیری و انتخاب برات آسون تر میشه و مسیر برات واضح تر

    تجربه ای که من اخیرا داشتم این بود که وقتی صدای نجواهای ذهنی رو کم می کنی و آرامش و ایمان و توکل رو جایگزین شک و تردید و ترس می کنی خیلی راحت نشانه ها رو می بینی و می تونی تصمیم بگیری و حتی اگر نشانه ها واضح هم نبودند، با توکل و ایمان به خدا و با توجه به این نکته حرکت کردن بهتر است از هیچ کاری نکردن و ماندن در شک و دو دلی و بعد حسرت خوردن ، تصمیت را بگیر و اقدام کن.

    در پناه خداوند شاد و سربلند و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  8. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 498 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

    سلام عزیزان جان

    گام آخر از مهاجرت به مدار بالاتر

    چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟

    سوره یونس

    إِنَّمَا مَثَلُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا کَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّیَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَیْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَیْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِیدًا کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿24﴾

    در حقیقت، داستان زندگی دنیا [در زود گذر بودن] مانند آبی است که از آسمان نازل کردیم، پس گیاهان و روییدنی های زمین از آنچه مردم و چهارپایان از آن می خورند، با آن آب در آمیخت [و رشد و نمو یافت] تا آن گاه که زمین [سرسبزی و نهایت زیبایی و] زینتش را [از آن همه روییدنی های رنگارنگ هم چون عروس] بر خود گرفت، و اهل آن گمان کردند که قدرت [هر نوع بهره برداری را] از آن [چهره زیبا و آراسته] دارند، [که ناگهان] فرمان ما در شبی یا روزی [به صورت سرمایی سخت یا صاعقه ای آتش زا یا توفانی بنیان کن] به زمین رسید، پس همه گیاهان را به صورت گیاهان خشک درو شده درآوردیم که گویی دیروز [چنین زراعتی] وجود نداشته. این گونه نشانه ها [ی قدرت خود] را برای گروهی که می اندیشند، بیان می کنیم. (24)

    وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿25﴾

    و خدا [مردم را] به سرای سلامت و امنیت [که بهشتِ عنبر سرشت است] دعوت می کند و هر که را بخواهد به راهی راست هدایت می نماید. (25)

    لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَى وَزِیَادَهٌ وَلَا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلَا ذِلَّهٌ أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿26﴾

    برای کسانی که نیکی کردند، [بهترین] پاداش و افزون [بر آن] است؛ و چهره آنان را سیاهی و خواری نمی پوشاند؛ آنان اهل بهشت اند [و] در آن جاودانه اند. (26)

    خدایا شکرت که همزمانی با ابن فایل بینظییییر برام پیش اومده

    یکی اینکه ما هم شب مهمونی دعوت هستیم .

    یکی اینکه شروع بارش برف و باران رحمت الهی در این ساعت از روز و استمرار و تمرین و تکرار و مداومت بر روی محصولات و فایلهای هدیه سایت الهی کلی برام پاداش الهی داشته

    خدا یا شکرررررررررت

    چقدر دلم تنگ شد وقتی دیدم فایل آخر هست و وقتی به نوشته های آخر رسیدم چقدر اشک شوق ریختم از اینکه اسناد داره با دست پر مثله همیشه میاد روی سایت

    یعنی چنان قلبم را باز کرد که همون لحظه اول صبح که داشتم فایل رو گوش میدادم و نت برداری میکردم

    اینم شد جز خواسته هایم که نمیدانم چطور ولی با ایمان قوی همانطور که کلی از دوره‌های عالی سایت را برام تهیه کردی

    این دوره جدید هم در بهترین زمان برام قرار داده شده .و در محصولات من جا داره

    و کلی لذت بردم و اشک ریختم

    اصلا یه حالی شدم وقتی با ایمان و توکل و باور به فضل خداوند درخواست کردم و رها شدم

    یه حسی بهم گفت که این دورت برای توست

    نجواها هم بود که حالا با این همه دوره به کجا رسیدی که میخوای اونم داشته باشی .؟

    و من شروع کردم به یاد آوری هر لحظه که فلان جا و فلان جا چه کسی جز خداوند حامی و هدایتگر م بوده

    کی بود که پارسال اویال پاییز منو هدایت کرد به مسافرت دوروزه به کاشان و همون موقع با خروج ما از شهرمون جنگ تو روستامون شروع میشه و تمام فامیل و خانواده و عزیزانم درگیر میشوندو ما در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط و موقعیت ها در میان افراد درست و عالی هستیم و چه کسی هست که اجازه نمیده هیچ کسی طی این دوروز با ما تماس بگیرد و از نازیبایی ها بشنویم و ما فقط طی این دوروز در مسافرت زیبایی ببینیم و لذت ببریم و و حتی زمانی هم که برگشتیم فقط با شنیدن این واقعه من تا جایی که تونستم اعراض کردم و حتی اتفاقاتی برای مادر و برادرم هم افتاده بود و من فقط با کنترل ذهن و آرامش دادن در روح و جسم و روانم با یه زنگ احوالپرسی کردم و یک هفته بعد به دیدار عزیزانم رفتم و واقعا سعی کردم که کسی را قضاوت نکنم و سکوت بیشتری اختیار کنم و برگردم به تنهایی خانه خودم و لذت ببرم با وجود همچین خدای مهربانی که وقتی تو فارغ از شرایط جامعه روی خودت کار کنی متفاوت هم نتیجه میگیری

    الله و اکبر

    ما بدون هیچ برنامه ریزی اون موقع تصمیم به مسافرت رفتن گرفتیم و با اینکه ترس بیرون رفتن از دایره امنمون بود ولی با شجاعت این تصمیم صبح زود عملی شد و ما رفتیم در دل زیبایی ها و گلخانه های محلات و چشمه های آب گرم و کویر ابو زید آباد و رفتن به نخلستان عمو پرویز و کلی لذت بردن و تمرکز بر زیبایی ها و بهترین غذا ها که چهار نفر خودمون رو مهمان کرده بودیم و هر بار بیاد آوری این هدایت خداوند برام اثبات قانون و عمل به الهامات الهی را تثبیت میکند وبا ایمان بیشتر به مسیرم باید ادامه دهم و هر لحظه باور کنم که خداوند هدایتگر من به سمت خواسته هایم است

    اگر باورم با خواسته ام هم مدار شود و من رها باشم بدون شک خواسته ام محقق می‌شود.

    من اون موقع خواسته رفتن به کویر بودو چنان ذوقی داشتم برای رفتن به کویر و تجربه یه شب زیر آسمان کویر نشستن و به ستاره ها و زیبای شب تاریک در دل کویر با صدای جیرجیرک ها و و وزش باد و حرکت شنهای کویر و تغییر تپه ها

    اصلا جهادی اکبر در درونم بود برای رسیدن به این خواسته و چقدر زیبا خداوند متعال در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط مرا قرار داد

    الله و اکبر

    یه خاطره دیگه از تضادی که در زندگی ام رخ داد و همسرم به تضاد مالی خورد و من تصمیم گرفتم برای خودم به کاری انجام بدم و وقتی به حوزه هنری هدایت شدم و با وجود ترس و شرک و بی ایمانی وقتی مربی بهم پیشنهاد کار داد

    از خداوند هدایت خواستم و دل همسرم نرم شد و من قدم به قدم شروع کردم و رفتم کارگاه کنار دست مربی کار انجام میدادم و سعی میکردم قبل از همسرم خانه باشم

    و ادامه دادم به مسیرم و تو کامنت های قبلی هم قدم بن قدم ثبت کردم و اینجا یه جمع بندی هست برای خودم که چطور وقتی به هدایتها گوش دادم و حرکت کردم به این نتایج عالی رسیدم و از همه مهمتر آرامشی که در طول برام بیشتر ماندگار هست

    و من الان دارم روی مهاتهایم کار میکنم و تو خونه خودم میز کار دارم و چون توانایی های من منحصر به فرد است و بلطف خداوند من انسان راستگو و درستکاری هستم مربی هم اعتماد کرد و بهم سفارش کار میدهد هر بار بیشتر و بیشتر بهم سفارش میدهد و من بدون رفتن به مکانی خاص تو خونه خودم دارم کنار عزیزانم کارهای هنری ام را انجام میدهم و نباید فراموش کنم که من از زیر صفر شروع کرده ام و در این مدت کم نتایج عالی بر حسب اقدامات و البته تکامل و ایمانی که داشته ام و جسارت و شجاعتی که دارم پاداش هم گرفته ام.

    و من فقط اعتبار همه چی ام را به خدا میدهم چون در تمام مسیری که آمدن ام ردپای خداوند چنان بر من واضح است که ناشکری یه سر سوزن خطا حرفی بزنم

    خدایا شکرت کمکم کن تا بتوانم شکر گذارت باشم چون هر لحظه روی تو حساب باز کردم و کریدیت تمام اتفاقات زندگی ام که داره منو رشد و پیشرفت میدهد را بتو بدهم چون من لایق رشد و پیشرفت و خدمت به خود و جهان هستم

    خدایا شکرت که الان هم طبق هدایت های تو برای بالا رفتن مهارتهایم در خانه ام دارم هنر میناکاری را به دخترم و دختر برادر همسر م آموزش میدهم چند باری بهم گفتند و من هنوز تکاملم را طی نکرده و الان که در مدارش بودم و خداوند هدایت کرد همون لحظه دست به کار شدم و بچه حاضر بودند و من اقدام کردم به آموزش دادن بچه ها

    چند نفر دیگه که از هم فاصله فیزیکی داریم هم بهم پیشنهاد داده بودند که بهشون آموزش بدهم و من بلطف خداوند از یک هفته پیش شروع کردم برای طی کردن تکامل بیشتر از بچه ها که حاضر هستند آموزش را شروع کنم که وقتی زمان درستش برسه من هم اعتماد به نفسم بیشتر شده و هم در آموزش داد به افراد بزرگتر مهارت بیشترو تسلط بیشتری بر آموزشها داشته باشم.

    خدایا شکرت چقدر این مسیر زیباست

    چقدر با خدا بودن لذت بخشی

    چقدر اعتماد کردن دلنشینه .

    چقدر توحیدی تر عمل کردن و اعتبار کارهای رشد یافته را بخدا دادن شیرین و خوشمزه است

    چقدر ایمان و توکل و باور بخدا بهم قدرت میدهد

    چقدر طی کردن تکامل زیباست . چقدر توجه کردن به زیبایی ها و نکات مثبت و شکر گذار بودن عبادت واجب است

    چقدر گوش دادن به هدایت خداوند و آگاهی های ناب الهی منو بزرگتر و وابسته تر به اصلم میکند

    چقدر زیباست چقدر دوست داشتنی است

    چقدر باشکوه است با خدا بودن و وصل شدن بهش

    خدایا شکرت که هر آنچه دارم از آن توست مالک اصلی تویی عاشقتم جان جانانم سپاسگزارم

    خدایا شکرت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان

    خدایا من از هر خیری از تو بهم برسد سخت محتاجم

    خدایا شکرت

    که هر روز می‌خوام یه ذره از روز قبلم بهتر باشم

    خدایا شکرت که در مسیر الهی ثابت قدم تر هستم

    خدایا شکرت که تکرار و تکرار و تکرار این آگاهی ها هر روز دریچه ای از نور و روشنایی و نعمت و ثروت و فراوانی و رحمت الهی را به زندگی ام باز میکند‌

    خدایا شکرت که با صدای آگاهی بخشت بهم گفتی همینجا تو همین سایت فعالیت کن من همه چی بهت میدم

    بهم گفتی فایلها رو خوب گوش کن تمرینها و تکرار آنها را بیشتر کن با خودت با من حرف بزن .استمرار داشته باش در ابن مسیر من همه چی بهت میدم

    منم گفتم چشششششم

    و با تمممممااااام وجودم هر روز اکثر زمانم در ابن مکان معنوی هستم و با قلبی باز آماده هستم و اجازه میدهم که تو همواره مرا به راه راست هدایت کنی.

    من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم و از هر لحظه ام لذت ببرم

    خدایا شکرت من میخواهم با وجود این آگاهی هر روز بهترین خودم باشم

    هر روز در زمینه روابط و ثروت و فراوانی و خوشبختی و معنویت رشد چشم گیری داشته باشم

    بدون کمالگرایی به هدایت ها توجه کنم و عمل کنم به آنچه که بهم گفته میشود.

    خدایا شکرت که آگاهی های تو را با خودم همراه دارم هر لحظه با این درک خوب در احساس خوب هستم چون خودم و تمام اموراتم را به تنها فرمانروای کل کیهان میسپارم و رها در آغوشش خودم را میسپارم و او بهترین دوست و برنامه ریز و برنامه نویس من است

    من هر روز صبح با تمرین ستاره قطبی با خداوند تقسیم کار میکنم

    من تا جایی که بتونم سعی میکنم آگاهانه در احساس خوب بمانم و آرام و صبور باشم و به هر هدایتی که بهم کرد عمل کنم و بقیه کارها را خودش انجام و مدیریت میکند .

    من دیگه نمی‌دونم او خداست و بهتر می‌دونه

    من اینو می‌دونم که خداوند هر گز الهام را رها نکرده و هیچ جا منو گیر ننداخته و راه حل ها را بهم گفته

    من الهام هیچ وقت با وجود این آگاهی برتر گیر نمیکنم

    جواب تمام مسائل را او میداند و در درونم این چراغ هدایتگر وجود دارد و من بهش ایمان و توکل دارم که همواره هدایت مرا بر خودش واجب کرده است.

    خدایا شکرت که من بینهایت زیبا و دوست داشتنی هستم و با عشق بسوی تو آمده ام

    وقتی صبح همسرم گفت که عزیزم می‌دونی فردا چه روزیه چند تا مناسبت گفتم و رسیدم به ولنتاین روز عشق

    همسرم گفت فردا روز توست

    روز عشق کلی ذوق کردم گفتم روز عشق فقط عشق انسان به انسان نیست

    عشق می‌تونه به یک حشره باشه

    عشق می‌تونه به یک گل یک پرنده یک درخت یک طبیعت زیبا به نگاهی پر مهر و محبت به چشمان فرزندانم به عشق به کار م به تشکر و قدردانی از نعمت‌هایی که دارم باشه و همسرم تایید میکرد که آره عشق به هر چیزی می‌تونه باشه

    وقتی عاشق بشی یعنی داره به زیبایی های بیشتر ی توجه می‌کنی و طبق قانون به هر چیزی توجه کنیم از همان جنس بیشتر وارد زندگی مان میشود.

    خدا یا شکرررررررررت

    من بدون تو هیچی نیستم

    خدایا شکرت که وقتی در دوراهی گیر میوفتم تو هستی و این کلید گنجه که ایمان تو حفظ کن و نترس و آروم باش وقتی به ابن نیروی هدایتگر درونی اعتماد داریم و میدانم که وجود داره دیگه ترس و شرک نباید داشته باشیم

    چون دوستان خدا در همه حال به خدا توکل میکنندو نه ترسی دارندونه غمی .

    خدایا شکرت که هر اتفاقی بیوفته الخیر و فی ما وقع است.

    وقتی اعتماد می‌کنی و نشانه را دنبال میکنی باید در اون شرایط و موقعیت ها لذت ببری و هر اتفاقی را خیر ببینی و اونوقت میفهمم که این مسیر لازمه رشد و پیشرفت من بوده

    استاد در زمینه روابط بخوام بنویسم بارها و بارها بوده که من تا لبه پرتگاه رفتم و برگشتم و الان وقتی به گذشته ام نگاه میکنم بینهایت تشکر میکنم بابت مسیرم و بارها میگم که من باید اون مسیر را طی میکردم و الان در ابن مسیر اسان و درک قانون و عمل به الهامات درونی ام قرار بگیرم .

    بخدا مثله روز برام روشنه که بخاطر اون مسیر ه که من الان اینجا هستم.

    چون مسیری هست که خودم انتخاب کردم و با توجه به آیات قرآن که خداوند بارها گفته هیچ را بیش از اندازه تکلیف نکردم

    یعنی من توانایی گذر از اون مسیر را داشتم

    اگه اونجا من ادامه نمی‌دادم خدا میداند الان در چه شرایطی بودم

    اصلا حتی با ادامه ندادن آیا من الان به ابن درک از قوانین می‌رسیدم

    یعنی من با اون گذشته رشد کردم قوی شدم

    بخدا که دانه ای که کاشتم هر روز بلطف خداوند داره نور و آب و خاک و کود مناسب بهش داده میشه و در آینده نزدیک هیچ ربطی به اون الهام 30 سال پیشم ندارم

    و البته که الآنم همینه که من هیچ ربطی به گذشته ندارم ولی تا جایی که استمرار و ایمان و توکلم بیشتر باشد جهان من زیباتر میشود. گذشته ام فراموش و آینده ام روش است

    خدایا شکرت که هر کس بخواهد هدایتش می‌کنی به مسیر درست

    در این جهاد دوقطبی

    به هر قطبی که من بخواهم تو هدایتگر م هستی چه سعادت و رستگاری برتر از این

    که خداوند مرا به راه راست هدایت کرده و الان در حال لذت بردن هستم و دریافت کننده الهامات الهی هستم و لایق شدم برای بهترین ها

    هم سلامتی کامل هم معنویت هم ثروت و فراوانی و روابط عالی و آسان شدن بر آسانی ها و روان تر شدن چرخ زندگی و حال کردن با این قوانین ثابت که بزرگترین معجزه زندگی من است.

    خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1732 روز

    بنام خدای بخشنده ی مهربان

    سلام ب همگی عزیزانم

    گام آخر پروژه ی مهاجرت ب مدار بالاتر

    چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟

    الهی صدهزار مرتبه شکرت رب العالمین ک تونستم این پروژه رو باعشق با خانواده ی عزیزم ب آخر برسونم

    خدایاشکرت بخاطر بالارفتن مدارم ب وضوح احساسش میکنم و درک من بارها بهتر شده نسبت ب قبل پروژه

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    دیشب هدایت شدم ب فایل معرفی دوره کشف قوانین ،ک منو سوپراییز کرد آگاهیاش

    استاد میگفت اگه الان ابنجایی و داری این فایل و میبینی یا میشنوی اتفاقی نیست

    قبلا درخواستی داشتی از خداوند ک ب اینجا هدایت شدی من نمیدونم تو کی هستی و کجایی و خواسته ات چیه

    ولی بدون ک اتفاقی اینجا نیومدی الان ک داری میشنوی محرم شدی

    تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

    گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

    و آگاهی هایی و اشاره کرد ک من هی میگفتم اررره درسته درسته درسته

    وقتی قانون و درک کردم چ اتفاقی افتاد،

    همیشه ی فاصله ای هست بین درک کردن و عمل کردن

    یا شنیدن ،درک کردن ،فهمیدن و عمل کردن

    اگر ما آماده ی شنیدن یک مطلبی باشیم اتفاقی ک میفته مامطلب و می‌شنویم

    الان ک شما دارید این مطلب رو می‌شنوید اتفاقی نیست شما آماده ی شنیدنش هستید ک دارید می‌شنوید

    یعنی اگه داری اینا رو میشنوی درخواست شدیدی تو زندگیت داشتی ک الان داری میشنوی

    راست میگه من با تمام وجودم خواستم دیگه زندگیم تغییر کنه و عمل کنم ب آموزش‌ها

    همه ابن فایل رو نمی‌شنوند

    همه این آکاهی ها رو دریافت نمی‌کنند

    و…

    پس مرحله ای اول: شنیدنه

    مرحله ی دوم:درک کردنه

    مرحله ی سوم:فهمیدن

    مرحله چهارم:عمل کردنه

    اکه عمل نکنی هیچ اتفاقی نمیفته

    ولی اکه عمل کنی با ی فاصله ی زمانی نتایج میاد

    [[من همه ی این کارها رو کردم ،یعتی اول شنیدم وقتی دنبال قوانین بودم

    بعد درکش کردم ،ک البته درک من نسبت ب اون موقع خیییلی خییلی بیشتره

    ب نسبتی ک درکم بیشتر شده ،عملکردم هم تغییر کرده

    ب نسبتی ک عملکردم بیشتر شده ،نتایج هم تغییر کرده بزرگتر شده]]

    الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر این آگاهی ها من متوجه شدم ک تومرحله ی درک کردن هستم ک باید خوب بشنوم آگاهی ها رو قبلش تا با تمرین و تکرار بفهمم و عمل کنم

    نتیجه هم بعد ی مدت میاد

    درمورد آکاهی های این فایل کاملا با استاد موافقم ک اگه بخواییم منطقی تصمیم بگیریم و احساساتمون رو کنترل کنیم حس ترس ،احساس کمبود،احساس عجله و ..

    هیچ دوراهی نبست بلکه ی راهیه

    من چندین بار برام اتفاق افتاد چون نتونستم هیجاناتم و کنترل

    هربار از خدا هدایت میخواستم بهم نشونه هم میداد ولی باز میگفتم متوجه نشدم ی نشونه دیگه بده خخخخخ

    عاشقتممم استاد ک اینقدر میدونی تو ذهن ما چی میگذره ،یعنی لطف خداست حضور شما تو زندگی تک تک ماها

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    ولی این تجربه ها ب من کمک کرد ک بهتر متوجه خواسته ی قلبی خودم بشم

    و از این ب بعد هروقت حس کردم تصمیمی باید بگیرم و بین دو انتخاب گیر کردم

    میخوام مث استاد بیام تو برگه بنویسم

    فواید ‌و مضرات اون دو انتخاب رو

    ک چی ب نفع منه

    چی رو قلبا حس میکنم دوست دارم

    آیا اون انتخاب ب رشد من کمک میکنه

    باعث پیشرفت من میشه یانه

    یا باعث میشه تو منطقه امنم بمونم

    و اینکه خواست من خواسته خداونده

    خداوند فقط پاسخ میده ب درخواستهای من

    هیچی برای من نمیخواد

    خداوند سیستمه ک قدرت خلق زندگی منو داده دست خودم

    و هیچ کس هم هیچ قدرتی نداره تو زندگی من

    من مسئول 100 درصد تمام اتفاقات ‌و شرایط زندگیم هستم

    تمام اتفاقات و من دارم با افکارم و باورهام رقم میزنم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    سپاسگزارم از مریم عزیزم بابت این پروژه ی الهی و خییلی ممنونم از دوستان عزیزم بابت کامنتهای زیبا و مفیدشون

    واز خودم ممنونم ک تا پایان گام آخر اومدم و عمل کردم ب تعهدم

    و سپاسگزار خداوندم بخاطر این مسیر زیبا ک هرلحظه داره هدایتمون میکنه

    الحمدلله رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  10. -
    یاسمن زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    به نام خدای هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو و هم خانواده ای های نازنین،

    خدا رو شکر برای گام آخر این پروژه

    هوراااااا…دوره ی جدید داره از راه میرسه (ایموجی چشمای قلبی)

    خیلی مشتاق هستم و از خدا میخوام کمکم کنه با تعهد این دوره رو کار کنم و نتایج عالی بگیرم.

    الان ساعت 9:11 صبح هست و من باز هم تصمیم گرفتم قبل از اینکه برم سر کار بیام و ستاره ی قطببم رو اینجا بنویسم :)

    خدای من چه منظره ی زیبایی داره واقعاً پنجره ی آپارتمانم، الان داره بارون میاد، برگای درختای نخل یه کمی تو باد تکون میخورن، خیلی آروم و ملایم، همه جا از بارون تر و تازه شده…

    خدایا شکرت که من کاری دارم که فلکسیبل هست و لازم نیست سر ساعت کارت بزنم و کارم رو شروع کنم

    خدایا شکرت که رئیسم خیلی آدم خوبیه و همیشه از ما حمایت میکنه و هرچی برای کارمون بخوایم فراهم میکنه و همیشه نگاه مثبت داره

    خدایا شکرت که یه همکار جدید برام فرستادی که یه آدم بسیار خوش قلب و فوق العاده ست و از وقتی اون اومده کارای من خیلی راحت تر شده

    خدایا شکرت برای اینکه حساب بانکیم پر از پوله و اصلاً نیاز به حساب کتاب کردن ندارم

    خدایا شکرت به خاطر عزیز دلم که وارد زندگیم شد و باعث شد من بُعدِ جدید و قشنگی از زندگی رو تجربه کنم

    خدایا شکرت به خاطر مامان و بابام، خواهرام، خواهرزاده هام و شوهر خواهرهام که هممون باهم روابط نزدیک و صمیمی داریم و از وجود هم لذت میبریم

    خدایا شکرت به خاطر خانواده ی صمیمیِ عباس منش و دوستان فوق العاده ای که اینجا دارم

    خدایا، میخوام امروز میتینگی که دارم خیلی خوب پیش بره و من راضی و خوشحال باشم

    دوست دارم امروز برم باشگاه و خیلی خوب ورزش کنم

    تمام روز با انرژی و سرحال باشم و روز مفیدی داشته باشم

    دیگه داره دیرم میشه، باید برم!

    این فایل رو تا نصفه گوش دادم، من خیلی مواقع وقتی سر دو راهی قرار میگیرم از خودم میپرسم اگر الان استاد بود یا مریم جان بود چیکار میکرد (ایموجی چشمک)

    اون وقت خیلی وقتا جواب برام واضح میشه و همون کارو میکنم :)

    چیکار کنیم دیگه استاد جان…مجبوریم از رو دست شما تقلب کنیم :)

    عاشقتونم (قلب ز)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: