معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

507 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 1058 روز

    به نام خدا

    سلام به روی ماه همگی

    جدا از دوره ی فوق العاده ای که استاد تهیه کردن و قطع به یقین فوق العاده مهم و کاربردی و کلی از خوندن کامنت های همگی لذت بردم

    تجربه سفرم با اتوبوس برای رفتن به خوابگاه دانشجویی رو به شهر رشت می خوام برات به اشتراک بذارم

    من همیشه از بوشهر میرفتم به تهران و بعد به رشت اما این سری خیلی هدایتی تصمیم گرفتم

    که از شیراز برم رشت

    و چه سفری

    سفر به دور آمریکا این سری تاثیر خودش رو گذاشت عالی هم تاثیر گذاشت

    تا دلتون بخواد توی مسیر زیبایی دیدم چشمم می چرخه و زیبایی میبینه از رود هایی که در مسیر های کوهستانی دیدم

    از آدم های فوق العاده ای که همسفر م هستن

    بدون هیچ مشکلی در آرامش کامل دارم سفر می کنم با اینکه از ساعت 6:30

    صبح توی مسیرم اصلا خسته نیستم

    چون ماه کامل رو دیدم در فاصله خیلی نزدیک به یک کوه

    طلوع خورشید و دیدم

    غروب خورشید رو دیدم با یک تصویر فوق العاده زیبا مثل همون هایی که توی سفرنامه دیدم رنگ آسمون به نارنجی تبدیل شده بود

    هوا یه ذره خنک ولی عالیه

    اما دلیلی که یه دفعه تصمیم گرفتم کامنت بذارم درباره این سفر وجود آدم های به شدت فوق العاده ایی بود که در این سفر طولانی همراهم هستن

    صندلی های جلویی یه خانواده 4نفره نشتن با دوتا فرزند زیبا و با نمک ،، که کلی کیف می کنم با دیدنشون

    اتوبوس به شدت آرومه

    راننده فوق العاده

    برای شام که پیاده شدیم همه هوای همو داشتن

    یکی چایی داد به یه خانم مسن که قشنگ دیدم سورپرایز شد

    راننده داشت به یکی از مسافرا می گفت اگه شام نداری می خوای برات شام بگیرم

    توی میز کناری به من که داشتم شام می خوردم یکی قرمه سبزی تعارف کرد

    خیلی ها اون بیرون داشتن با خنده باهم حرف میزدن خیلی حال کردم از معجزات پشت سرهمی

    خدا داشت برام رقم می زد

    که با دیدن این صحنه کف کردم

    یک خانم خیلی زیبا که به همراه همسرشون پیاده شدن از اتوبوس ما من اون لحظه تازه متوجه شدم آقا نابینا هستن و شما باید میدیدین که با چه عشق و لبخندی و چه آرامشی دستش رو گرفته بود و هدایتش می کرد داخل رستوران

    وای خدایا

    خدای من

    الله اکبر

    چند تا نکته داشت برام گفتم ببین عشق این دونفر چطوره که خانمی به این زیبایی اولا خوشحاله که در کنار مردی با این ویژگی زندگی کنه و حتما این آقا انسان فوق العاده ای هستن

    دوم اینکه مرده چه باور و احساس لیاقتی داشته که خودش رو لایق زندگی با همچین زنی دونسته و خدا و جهان آنها را در مسیر هم قرار داده

    سه ببین خانم چه قدرتی داشته که خودش تصمیم گرفته در کنار همچین مردی زندگی کنه و قطعا خیلی ها بهش گفتن کار اشتباهیه ولی تصمیم خودش و گرفته و الان خیلی خوشحاله

    چهارم که بازم قانون و مرور می کنم به آنچه توجه کنی بیشتر می بینی

    چند روز پیش بود که رابطه ایی استاد و خانم شایسته رو تحسین می کردم و همچنین کامنت های وجیهه بانو عزیز و آقا سید حبیب حافظان عزیز که برای هم کامنت های عاشقانه میذاشتن رو تحسین کردم و امروز به این زوج فوق العاده برخورد کردم

    همین الان که دارم تایپ می کنم اونا دارن

    می خندن

    خدایا شکرت ببین چه کردی

    توی این سفر فوق العاده با اتوبوس عالی که کلی امکانات داره با آدم هایی که باخوشون صلح هستن هر کسی هرجور خواسته حجاب داره یکی کامل چادری یکی اصلا حجاب نذاشته با اینکه چندتا پسر جوان مثل من داخل اتوبوس هست اما هیچکس احساس ناامنی نمیکنه همه شاد و خوشحال و راحت

    خدایا شکرت

    همه این ها رو مدیون اول خدا و بعد استاد و و خانم شایسته بعد دوستانی که اینجا کامنت زیباشون رو می خونم، هستم

    خدا شکرت شاد و پیروز باشید

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2068 روز

      سلام بر محمد عزیز

      خداوند رو بسیار شاکرم که نگاه تون رو به سوی زیبایی ها برده و دنیا رو براتون زیباتر کرده

      خدارو شاکرم که جوانی چون شما به جای رفتن به دنبال عیش و نوش های نازیبای این جهان از خیل عظیم

      انسانهای (و اکثرهم لایعقلون) فاصله گرفته و زندگی توحیدی پیشه کرده

      چقدر تحسین میکنم شمارو که نشون دادید که پختگی به سن نیست به درک آگاهی و توجه به عظمت عشقه

      براتون بهترین هارو از خالق زیبایی ها میخوام

      زندگیتون سراسر نعمت و برکت و عشق و نور باد

      در پرتو آگاهی

      تندرست و شاد و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    J گفته:
    مدت عضویت: 450 روز

    سلام. من دانشجوی دوره عزت نفس هستم. حدود یک هفته‌ی قبل، درحالی که داشتم برای سومین بار روی دوره‌ی عزت نفس کار میکردم، توی دفترچه‌ام نوشتم: “من میخوام دوستان سطح بالایی داشته باشم تا بتونیم با همدیگه رشد کنیم. درسته که من الان در حد اونا نیستم، ولی برنامه میچینم تا در شغل موردعلاقم مهارت کسب کنم تا آدم ارزشمندی بشم و بعدا بتونم با آدم های ارزشمندِ دیگه ارتباط بگیرم”. اولش همه چیز عالی و منطقی به نظر میرسید، تا اینکه نظرم به فایل “و ما رمیت اذ رمیت؛ لاکن الله رمی” جلب شد. در این فایل روی این حقیقت تاکید شده که هرکاری که تو انجام بدی رو خودت انجام ندادی؛ بلکه خدا انجام داده و ما فقط تصمیم گیرنده هستیم. بدین صورت که مثلا من تصمیم میگیرم تیر بزنم، ولی اینکه آیا شرایط بادی مناسبی ایجاد شه که تیرم به هدف بخوره یا اینکه آیا هدفم حرکت اضافی نکنه که تیرم به هدف بخوره، دیگه دست من نیست! پس اون تیر رو خدا رسونده به هدف! یعنی من فقط خواستم و اون برام انجام داد. با توجه به این آگاهی، تمام اون جملاتی که با محتوای “من اول باید یه موفقیتی کسب کنم تا سپس ارزشمند بشم” بودند، به یکباره پوچ و بیهوده شدند؛ چون من حتی اگه بلند ترین قله ها رو هم فتح کنم، من اونارو فتح نکردم. درواقع من تصمیم میگیرم که براش تمرین کنم و فتحش کنم، و خداوند برام شرایط تمرین رو محیا میکنه و قله رو برام فتح میکنه. پس حالا که من در “کسب موفقیت” های زندگیم هیچکاره هستم و فقط تصمیم گیرنده هستم، پس چطور میتونم با “کسب موفقیت” به ارزشمندی برسم؟ درکش برام سخت بود و انگار برج افکارم فروریخت. با جست و جو در سایت و خوندن کامنت ها، افرادی رو دیدم که میگفتند: “ارزشمندی واقعی یعنی حتی اگه هیچکار مهمی از نظر خودت در زندگیت انجام نداده باشی و هیچ موفقیتی هم کسب نکرده باشی، تو بازم ارزشمندی!” اولش مقاومت داشتم چون ارزش انسان‌ها رو به موفقیت هاشون میدیدم. ولی یاد گفته‌های استاد درباره‌ی دوست داشتن های شرطی والدین (فقط در صورتی که بچه خوبی باشی دوستت داریم) افتادم و متوجه شدم که منم خودمو کاملا شرطی دوست دارم؛ بدین صورت که اگه احساس کنم آدم موفقی هستم خودمو دوست دارم ولی اگه احساس کنم آدم ناموفقی هستم دیگه خودمو دوست ندارم. این یک نوع دوست داشتنِ شرطیه. من فقط با “اما و اگر” ها میتونم خودمو دوست داشته باشم. و الان تصمیم گرفتم این باور رو عوض کنم. من میخوام از این به بعد، ارزشمندی خودم رو به عوامل بیرونی نسبت ندم؛ بلکه به عوامل درونی نسبت بدم. من میخوام ارزشمندی خودم رو در دنیای درون پیدا کنم: در روح پاکی که از خداوند مشتق شده، در تقوا، در صبر، در ایمان. این ترمز، از مخرب ترین ترمز هاییه که تا به حال پیداش کردم، چون داشت روی باور های دیگری هم تاثیر میگذاشت. مثلا:

    – من باور داشتم که اول باید انسان موفقی بشم تا ارزشمند بشم و بعدا لایق سفر ها و خوراکی ها و لباس های مجلل بشم! ولی الان متوجه شدم که حتی اگه آدم موفقی نباشم هم، بازم لیاقت یک زندگی خوب رو دارم.

    – من باور داشتم که اول باید انسان موفقی بشم تا ارزشمند بشم و بعدا مواظب سلامتیم باشم چون آدمی که هنوز ارزشمند نیست نیازیم نداره به خودش برسه! ولی الان متوجه شدم که حتی اگه الان آدم موفقی نباشم هم بازم لیاقت خود مراقبتی رو دارم.

    – من باور داشتم که اول باید انسان موفقی بشم تا ارزشمند بشم و بعدا وسایلی که ازشون خوشم میاد رو بخرم؛ چون آدمی که هنوز موفقیتی کسب نکرده، زرق و برق دنیا براش ضرورتی نداره! ولی الان متوجه شدم که حتی اگه آدم موفقی نباشم هم باید چیزایی که دوست دارم رو برای خودم تهیه کنم.

    – من باور داشتم که اول باید انسان موفقی بشم تا ارزشمند بشم و بعدا با افراد درست و حسابی ارتباط بگیرم؛ پس باید اول خودمو از دنیا منزوی کنم و برم تو غارم و موفق بشم، بعد یکهو بیام بیرون و با آدم های سطح بالا و موفقی مثل خودم ارتباط بگیرم! ولی الان متوجه شدم که حتی اگه الان آدم موفقی نباشم هم نباید ارزش خودمو در جامعه کم ببینم و از آدم های سطح بالا دوری کنم.

    – من باور داشتم که اول باید انسان موفقی بشم تا ارزشمند بشم و بعدا بیام توی این سایت کامنت بنویسم؛ چون اگه نتونم 100٪ به محتوای کامنتم عمل کنم، من یه دروغگو و شیادم! ولی الان متوجه شدم که حتی اگه آدم کامل و موفقی نباشم هم بازم دیدگاه هایی دارم که قابل تامل هستند و ارزش خونده شدن دارن. از طرفی نباید به خودم سخت بگیرم که 100٪ به آگاهی ها عمل کنم؛ چون در این دنیا هیچ چیزی کامل نیست.

    اینا نمونه هایی از باور مخرب و شرطیِ “باید اول یه موفقیتی کسب کنم تا ارزشمند بشم” بود. قطعا در لایه های زیرین مغزم مواردی دیگری هم هست! اما به مرور زمان همه شو یکی یکی درست خواهم کرد. بله من قبول دارم که خودم با دستان خودم این باور های مخرب رو به خورد مغزم دادم و نتایجی که الان دارم بخاطرش میگیرم هم، همگی تقصیر خودمه. من مسئولیت تمام کم و کاستی هایی که بخاطر این باور به زندگیم وارد شده رو میپذیرم و به خودم این اطمینان رو میدم که میتونم همه شو به حالت درستش برگردونم. همونطور که بقیه تونستند این کارو بکنن، منم انجامش میدم. چه فردا، چه پسفردا‌، چه یکماه بعد، و چه یکسال بعد!

    من بدون هیچ عامل بیرونی ارزشمندم چون :

    1- خداوند در قرآن میفرمایند “گرامی‌ترینِ شما نزد خداوند، باتقوا ترینِ شماست“. با اسناد به این نشانه، معیار گرامی ترین انسان نزد منبع و منشا جهان هستی، نه مقامه و نه پوله و نه قیافه ست؛ بلکه تقواست. خداوند هیچگاه کسی رو باتوجه به تلاش های زندگیش نمیسنجه. خدا نمیگه تو حتما باید بری فلان موفقیت رو کسب کنی و به فلان مقام برسی و منو به بقیه بشناسونی تا دوستت داشته باشم؛ خدا میگه ببین بنده جون تو هیچکاریم که تو این دنیا نکنی من فقط به قلبت نگاه میکنم. اگه قلبت تقوا داره، تو برای من از بقیه‌ی آدمای گرامی، گرامی‌تر هستی.

    2-از بچگی به ما یاد دادن که برای دریافت هر پاداش، باید هزینه‌ای بپردازیم؛ یعنی اگه محبتِ مامان و بابا رو میخواستیم باید باتوجه به معیار های اونا زندگی میکردیم. الان همگی بزرگ شدیم ولی بازم همون آشه و همون کاسه! الانم برای اینکه محبت خودمون نسبت به خودمون رو بدست بیاریم، باید هزینه شو بپردازیم. چطوری؟ یه نفر با کسب مقام و موفقیت سعی میکنه دلیلی برای دوست داشتن خودش پیدا کنه؛ یه نفر با ازخودگذشتگی و جان‌فشانی سعی میکنه آدم پاکی بشه تا دلیلی برای دوست داشتن خودش پیدا کنه؛ یه نفر با آسیب رسوندن به بقیه سعی میکنه خودشو قوی نشون بده تا دلیلی برای دوست داشتن خودش پیدا کنه، و… هرکسی روش متفاوتی رو دنبال میکنه تا آدم ارزشمندی بشه. ولی ما رمیت اذ رمیت لاکن الله رمی! اینارو خودت انجام ندادی. پس حس ارزشمندی رو برو از درون پیدا کن نه از بیرون!

    3-ما آدما حتی در راکد ترین حالت زندگیمون بازم باعث پیشرفت دنیا میشیم. حتی اگه بیکار ترین آدم روی کره زمین هم که باشی، بازم یه آب و غذایی برای خوردن و یه برق و گازی برای زنده موندن نیاز داری و باید اونارو بخری. همین “خریدن”، با اینکه کار کوچیکیه ولی باعث میشه کسب و کار هزاران انسان رونق بگیره؛ چون هر کالایی که ما میخریم، دسترنج تلاش هزاران آدمه که از این طریق ثروت کسب میکنند. پس هیچ انسانی مطلقا برای این دنیا بیفایده نیست. ما آدم ها بای‌دیفالت داریم دنیارو میسازیم و پیشرفتش میدیم.

    4-اینکه آدم ارزش خودشو به نتایجش ربط بده بی‌معنیه. اصلا شاید من در یک زمینه‌ای تلاش کردم اما موفق نشدم. اون وقت چی؟ یعنی اون همه تلاشی که کردم الکی بوده؟ من نمیخوام خودمو با نتایجم بسنجم. من میخوام خودمو با تلاش هام بسنجم. من نمیخوام هر روز فاصله‌ی خودمو با قله بسنجم، من میخوام هر روز خودمو بخاطر “زندگی کردن در مسیر موردعلاقم” تحسین کنم. کسب موفقیت فقط یک لحظه‌ست، اما مسیرش “یک زندگی“عه! من حاضر نیستم کل زندگیمو برای یک لحظه‌اش سپری کنم.

    5-اصلا شاید دلیل تمام تلاش های من برای موفقیت، این باشه که میخوام خودمو به بقیه اثبات کنم تا اول اونا ارزشمند بودن منو تایید کنن؛ سپس منم قبول کنم که ارزشمندم!!! واقعا من برای چه کسی میخوام زندگی کنم؟ برای خودم یا دیگران؟ آیا واقعا بقیه باید ارزشمند بودن منو تایید کنن؟ خودم نمیتونم این کارو بکنم؟ شاید اصلا یک روزی دیگران به من حسادت کنند و ارزشمند بودنِ منو کتمان کنن؛ اون وقت من باید حرفاشونو باور کنم؟ نزدیک ترین آدم به من، خودمم. و خودم باید تصمیم بگیرم که ارزشمندم یا نه!

    پی‌نوشت: این متن رو با موضوع عزت نفس (عشق شرطی) شروع به نوشتن کرده بودم؛ ولی از یه جایی به بعد متوجه شدم موضوعش بیشتر به احساس لیاقت مربوطه. برای همین اینجا ارسالش کردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      سپیده احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1683 روز

      سلام جی عزیزم

      خیلیییییی لذت بردم از کامنتت باعث شد منم برم به اعماق وجودم و دقیقا مشابه احساسات تو رو در خودم شناسایی کنم.

      عزیزکم من فکر میکنم اگر ما طبق فطرتمون زندگی کنیم و خیلی کارای عجیب غریبی نکنیم ک ما رو از انسانیت بندازه بیرون و بقول قران کالحجاره بشیم ارزش همممممه ی سوپر نعمتای مادی و حتی بسیاری از ارزشهای معنوی رو داریم .

      * لازم نیست که من اندام A از دید جامعه رو داشته باشم تا با اندام A رابطه بگیرم.

      * لازم نیست من وضع مالی A رو داشته باشم تا با سطح مالی A رابطه بگیرم.

      *لازم نیست من موفقیت شغلی و تحصیلی و … فلانی رو داشته باشم تا با اون آدم رابطه بگیرم.

      ارزشمندی من و اینکه با ادمهایی با دستاوردهایی و امتیازاتی بالا – از نگاه جامعه- ارتباط بگیرم ربطی به دستاوردهای من نداره .

      من همین الان با همین اندام ، ظاهر ، دستاوردها، وضعیت شغلی ، تحصیلی ، خانوادگی ، ارزش یک انسان رو دارم که بی نهایت بالاست همون مقداریه که اون آدم با اون دستاوردها داره .

      ارزشمندی یک انسان بر پایه ی لنسان بودنش انقدددددر نمره ی بالایی داره که این دستاوردها چیز زیادی بهش اضافه و ازش کم نمیکنه .

      به این صورت که ارزشمندی انسان اگر عددش 1000000000 باشه دستاوردها میتونه بهش 1 یا دوتا اضافه کنه …

      که بشه 1000000001 یا 1000000006 که خیلی تفاوتی با 1000000000 نداره .

      مخم اون شخصیتیه که در طول اون زندگی فرد از خودش میسازه .

      که توسط ما قابل دیدن نیست .

      بنابراین یک آدم ممکنه از نظر جامعه آدم کم ارزشتری تلقی بشه مثلا چون شغل نداره یا درآمدی نداره یا تحصیلاتی نداره اما ما تو زندگی اون آدم نبودیم و نمیدونیم چی باعث شده ک این مسیر رو انتخاب کنه ممکنه بدون همه ی اینها کلیییییی شخصیتش ساخته شده باشه که این رو هیچکس نمیتونه بفهمه مگر خدا و شاید تا حد کمی برای کسی که شروع به هم نشینی دائمی با این فرد میکنه بعضی از جنبه هاشو ک ساخته و درنتیجه الان خیلی لطیفه براش واضح بشه .

      پس احساس ارزشمندی ربطی به دستاوردها ندارن .

      دستاوردها عموما معیارهای از قبل چیده شده ی تعدادی از اذهان هستن مثل ذهن من وشما که فکر کردن مثلا اگر کسی فلان وضعیت مالی رو داشته باشه کار مهمیه اگر کسی رئیس جمهور بشه مهمتره از کسی که مادر یک بچه س اگر کسی 20 تا آدمو از مرگ نجات بده خیلی ارزشمندتره تا کسی که با یک کودک صحبت میکنه …

      واقعا ما نمیتونیم بگیم کدوم ارزشمنده ؟!

      درست کردن یه آگهی تبلیغاتی زیبا یا صحبت کردن و مشورت کردن با یک آدم در مورد اصل وجودش و راه رسیدن به خود واقعیش ؟

      واقعا کدوم؟

      نمیشه گفت …

      نمیشه مشخص کرد ، معیارها درونی تر و عمیق تر از اونیه که بشه با چشم ظاهر و منطق دودوتای چارتای مادی میزان ارزش هرکدومو دراورد …

      خدایا شکرت

      بنابراین من ارزش زندگی کردن با یک آدم ملیاردر موفق و فلان فلان رو دارم چون اگه اون 1000000032 هست من 1000000002 هستم و خیلی ارزش این دوتا متفاوت نیست .

      و من اگر بپذیرم این رو اگر من ارزش خودم رو بپذیرم ، جهان و آدم ها به این پذیرش من تعظیم میکنن و اونها هم همونطور که من پذیرفتم میپذیرن.

      دیگه مهم نیست من اندام فلان و پول فلان و موفقیت فلان رو داشتا باشم ، لازم نیست صحبتهای خوشایند آدمها بزنم ، مهم اینه که من ارزش خودم رو بپذیرم و خودم باشم و از کشف بیشتر خودم هر روز و هر روز لذت ببرم .

      الهی شکرت

      چه دنیای قشنگی داریم.

      چه قوانین قشنگی.

      به به

      وقتی این قوانینو مرور میکنم تازه میفهمم چرا فلانی و فلانی باهمن و انقدر خوشحالن ! چرا فلان آدم به فلان نقطه رسید درحالیکه بنظر من خیلی ارزشش با اون نقطه نمیخوند …

      چون قانونی که داره کار میکنا از درون ماست …

      کنترل همیشه دست من بوده …

      خدایا شکرتتتت

      مرسی جی عزیز و ممنونم از استاد عزیز و مریم خانم شایسته ی دوست داشتنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 966 روز

      باسلام و درود حضور دوست خوبم خانم جی

      تحسینت میکنم که کامنت بسیاااار زیبایی رو به اشتراک گذاشتی با خوندن کامنتت تازه فهمیدم من بی قید وشرط با ارزشم یعنی چی و من بایددد خودم و باارزش بدونم از دیدگاه دیگران هرگز به خودم نگاه نکنم شاید نگاه عموم مردم به ارزش دادن آدما بر اساس پول و دارایی و موفقیتشون باشه و من اگه از درون خودمو دوست داشته باشم و برای خودم ارزش قایل باشم و خودم خودمو بخاطر دستاوردهام قبول نداشته باشم کسی در بیرون نمیتونه منو بی ارزش بدونه من از کامنت شما اینو آموختم من همین الان بدون هیچ دستاورد و موفقیتی ارزشمتدم با لیاقتم چرا چون ساخته و پرداخته خداوندم چون ار روح پاک خدا هستم تکه ای از وجود خدا در منه برای همین چون کار دست خدا هستم باارزش ترینم و هرگززززز نباید خودمو دسته کم بگیرم من اینقدددد باید خودمو ارزشمند بدونم که با ایلان ماسک ها خودمو جدا ندونم من از امروز اینقددد به خودم ارزش میدم تا دربرابر هر انسان موفقی قرار گرفتم احساس حقارت نکنم چون من هر لحظه در هرشرایطی لایق برخورداری ار تمام نعمتهای این جهان مادی هستم من لایق برخورداری از بهترین نعمتهای این جهان مادی هستم هر انسانی چه اون فرد معتاد کارتن خواب بگیر تا اون داعشی تا یک انسان پاک هر لحظه لایق برخورداری از تمام نعمتهای خوب این جهان مادی را دارند اگه برخوردار نیسیم این از کم لطفی خودمونه و دور شدن از منبع نعمت و عدم احساس لیاقتی که بخاطر باورهای نادرست در ما قرار گرفت بخاطر تعصبها و خرافات های بیخود ما خودمون خودمونو محروم کردیم وگرنه خدا همه مارو از بدو تولد تا مرگ لایق آفرید ممنونم که بهم فهموندی با مثال زیبای آیات قرآنی که ما اگه موفق بشیم کریدتش مال خداست نه مال ما پس نمیشه بخاطر موفقیتها و دستاورد ها خودمونو ارزشمند بدونیم ما همینطوری بی قید وشرط با ارزش و لایق بهترینها هستیمممممم و تمام. بله درسته مارمیت واذ رمیت لکن الله رمی

      مممونم که بهم فهموندی که من تصمیم گیرنده هستم تموم کننده اوست پس باید خودمو ارزشمند بدونم چون خدا آن تنها منبع قدرت وثروت در دنبا و آحرت برای خلق من به خودش آفرین گفت

      ممنونم دوست خوبم موفق باشی

      خیلی لذت بخش بود خوندن کامنتت مرسی که نور شدی برایم تا راه را بهتر ببینم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    ژاله نقوی علائی گفته:
    مدت عضویت: 1598 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت استاد توحیدی و مریم جان و همه خانواده توحیدی عباسمنش

    احساس لیاقت

    وقتی به زندگی ام نگاه می کنم می بینم این احساس لیاقت چقدر ریز و مخفی است من تا حالا اینقدر دقیق درباره این موضوع کنکاش نکرده بودم خودم رو

    من در خانواده ای به دنیا اومدم که پدرم خیلی دست و دلباز بود چه زمانهایی که وضع مالی ش خوب بود و چه در زمان سختی ها و مسائل

    دارم خودم رو با خواهرم مقایسه می کنم که من همیشه رعایت پدرم رو می کردم و می گفتم نکنه پول نداشته باشه که من فلان درخواست رو بکنم

    بعد می دیدم خواهرم از اون چیز بزرگتر می خواد و پدرم براش فراهم می کنه

    همین الان هم من مدت زیادی پیش پدرم کار می کردن ولی موقعی که می خواستم پولم رو بگیرم روم نمی شد و همسان اندازه پول تو جیبی از پدرم می گرفتم در صورتی که پدرم پول داشت و من روم نمی شد ازش پول بگیرم

    توی زندگی متاهلی م هم همیشه به علت احساس عدم لیاقت هیچ چیزی از همسر سابقم نخواستم ، نه پول ، نه توجه ، نه مسیولیت پذیری ، البته خودم فکر می کردم دلیلش اینه که من قدرتمندم و همه چیز رو خودم به دست میارم

    ولی الان نفهمیدم نهههههههههه

    این از قدرت نمیاد این رفتارهای من به خاطر اینکه خودم رو لایق این که آدم ها برام وقت بزارن و بهم وفادار باشن و برام پول خرج کنن نمی دونم

    همش می خوام خودم برای خودم کاری کنم

    من در روابطم هم خیلی به افراد سرویس می دم و این اون ها رو هی از من دور تر و دور تر می کنه

    دیدم که یک آدم با من و خواهر دو رفتار متفاوت داره و این الان برام واضحه که به خاطر احساس عدم لیاقت من و احساس لیاقت خواهرمه

    جالبه که من وقتی احساس لیاقت خواهر یا دوستان رو می دیدم همیشه می گفتم چه آدم های خودخواهی ولی می دیدم افراد چه قدر بیشتر به اون ها اهمیت می دن نسبت به من

    و این موضوع ادامه داشت تا وارد یک رابطه جدید شدم

    طرفم فردی بود که با باورهای جدیدم تو زندگی من وارد شد و از لحاظ تیپ و چهره و استایل و موقعیت و ثروت در جایگاه خوبی هست و من که کلی روی خودم کار کرده بودم این رابطه رو قبول کردم

    اول رابطه با هدایا و هزینه کردن و رفتار خیلی خوب شروع شد ولی چون ما با هم کار می کردیم کم کم احساس عدم لیاقت من شروع به کار کرد

    کم‌کم هزینه کردن ها تموم شد توجه کردن ها و کادو خریدن ها همه تبدیل شد به توقع که چرا تو درآمد زایی برای شرکت نداری

    و من الان کاملا می دونم از کجا

    من لایق توجه هستم چون من ارزشمندم

    من لایق ثروت آسان و فراوان هستم و من ارزشمندم

    من لایق عشق هستم و من ارزشمندم

    من لایق دوست داشتن هستم و من ارزشمندم

    من لایق زندگی راحت و با آرامش همراه با سلامتی هستم و من ارزشمندم

    تصمیم گرفتم با فایل های معرفی دوره اینقدر کار کنم تا بتونم به راحتی این دوره ارزشمند رو خریداری کنم

    بسم الله ژاله خانم این گوی و این میدان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  4. -
    فاطی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2329 روز

    خدایا شکرت خدایت شکرت

    دیشب با بغض ازت خاستم این دوره رو

    الان چشامو باز،کردم دوباره ،تو همون تخت و دیدم مستجاب شده

    نمیتونم جلو اشکامو بگیرم

    یا الله

    همچی حساب شده س

    همین دیروز با این نیت رفتم موجودی حسابمو گرفتم

    برا خودم تخمین زدم با این موجودی و شرایط ی ک الان دارم

    تو رو به خودت قسم منو به دوره برسون

    آره با صبر و صلات

    گفته بودید بعد سفر رو سایت میزارید

    و من از هر لحظه سفر نهایت لذت رو بردم

    با اون عطشی ک به دوره داشتم

    خدای من شکرت

    با حالی ک من دیروز داشتم

    گفتم الخیر فی ما وقع

    بتو توکل میکنم

    همه برنامه ها ک برا ی کاری ک شروع کنم از بین رفت

    دوش گرفتم قران خوندم آهنگهای ک منو یاد معجزه هات مینداخت

    در پرتو آگاهی گوش دادم

    دفترامو چک کردم

    فایلا رو نگاه کردم

    کامنت هامو خوندم و لذت بردم از پیشرفتم

    تا بتونم با حس شکرگزاری بخوابم تا کانون توجهمو به چیزی ک میخام بزارم

    و تو صب ایجور شگفت زده م کردی

    شکرت شکرت هزاران بار کمه

    ازته قلبم سپاسگزارم ازتون

    از 4 صب دارم چک میکنم

    باور می‌کنید یه حسی بهم میگفت

    نزدیکه نزدیکه

    خود خدایدقشنگ هدایتگرم بود

    آخه نمیدونید دیروز چجور شیطان ناامیدی اومده بود سراغم بخاطر اتفاقی ک افتاده بود

    ولی من از پسش بر اومدم

    عاشق این اشکامم

    شکرت شکرت

    سپاسگزارم ازتون

    هنوز حتی فایلو دان نکردم

    فقد چهره نورانی سفید پوش دیدم

    گفتم خودشه

    یکم نزدیک آوردم تصویر گفتم یا الله

    سست شدم

    خدایا شکرت از تک تک سلول‌هام شکرگزارتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    مجتبی کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 3347 روز

    به نام خداوند هدایتگر ما به سمت زیبایی و فراوانی و ثروت

    سلام و درود به استاد عباس منش گرامی و سرکار خانم شایسته عزیز و خانواده صمیمی عباس منش

    خداوند را شاکروسپاسگزارم که به من شایستگی عضویت در این سایت توحیدی را عطا فرموده و به من لطف کرده و در زمانی زندگی میکنم ،در کشوری زندگی میکنم و با زبانی صحبت میکنم که استاد بینظیری در سر راهم قرار گرفته که بدور از حاشیه و فرعیاتی، مستقیم به اصل میپردازد و خداوند را سپاسگزارم که به من توفیق همراهی و شرکت در این دوره را عنایت میفرمایند.

    از زمانی که توسط استاد بحث برگزاری دوره احساس لیاقت و ارزشمندی مطرح شد خیلی با خودم فکر میکردم که چه تفاوتی هست بین احساس لیاقت و احساس عزت نفس که به لطف خداوند با مطرح کردن این سوالات و توضیحات ارائه شده در معرفی دوره تا حدودی تفاوت این دو اصل برایم روشن شده و ضرورت شرکت در این دوره برای من دو چندان شد

    حالا که فکر میکنم و میخواهم به این سوالات پاسخ بدهم میبینم که واقعا در این زمینه چه ضعف‌های شخصیتی عمیقی در وجودم رخنه کرده و بی‌سبب نیست که نتایج دلخواهم را کسب نکرده‌‌ام.

    چه جاهایی که بخاطر عدم احساس لیاقت نتوانستم درخواست خود را مطرح کنم و پس از آن احساس خودخوری و عذاب وجدان بسراغم آمده..

    چه جاهایی که به خاطر عدم احساس لیاقت به درخواست پول از من توسط دیگران نتوانستم نه بگویم و پس از اجابت درخواست آنها چقدر با خودم کلنجار رفتم و بخودم بدوبیراه گفته‌ام..‌

    چه جاهایی که بخاطر عدم ارزشمندی و حس خود کم‌بینی در جمع‌هایی که فکر میکردم از من ارزشمند‌تر هستند نتوانسته‌ام ابراز وجود کنم و توانایی‌های خود را فراموش کرده‌ام.

    چه باج‌هایی بخاطر عدم لیاقت و ارزشمندی خودم به دیگران داده‌ام که در صورت داشتن این احساس از دادن آنها سرباز میزدم

    و هرچقدر بیشتر فکر میکنم و عمیق‌تر در وجود خودم فرو میروم ردپای این احساس عدم لیاقت بیشترو پررنگتر میشود.

    و چقدر داشتن احساس لیاقت و ارزشمندی از یک نگاه توحیدی و الهی سرچشمه میگرد که ما به خودی خود بعنوان اشرف مخلوقات خداوند ، ارزشمند و با لیاقت هستیم به شکلی که خداوند هنگام خلق ما به خودش احسنت گفت و به فرشتگانش دستور سجده به ما را داد و ما چه زود این لیاقت و شایستگی را فراموش کرده‌ایم

    ما شاهزاده‌ای هستیم که خواب دیده‌ایم گدا شده‌ایم

    ما بخودی خود کل هستیم و ثروت و نعمت خداوند جز هستند و همیشه جز به سمت کل حرکت میکند

    مثل رودخانه که همواره به سمت دریا در حرکت است

    و ما دریا هستیم ولی خود را بخاطر عدم لیاقت و فراموش کردن اصل خود به یک مرداب راکد و بی‌جان تقلیل داده‌ایم

    از خداوند میخواهم که توفیق شرکت در این دوره را به من و تمام اعضا سایت عنایت فرمایید تا قدمی باشد برای شناخت بیشتر و بهتر خود و بازگشت ما به اصل خودمان، اصلی که خداوند تمام آسمانها و زمین و هرآنچه در بین آنهاست را بخاطر ما آفریده و مسخر ما گردانیده است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1358 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدایا شکرت بابت همه چیز

    بابت دوره ای که ساخته شد ساختی برای من برای عده ای که لایق بهترینا هستن

    سلام استاد عزیزم سلام خانوم شایسته و همگی دوستان

    دوستان عزیزم خودم و شما ها رو میگم اگه اینجا هستید لایق زندگی خوب هستید

    بزار از خرید دوره بگم

    اصلا بزار زندگیمو تعریف کنم از این احساس لیاقت

    من علی اصغر سیمابه

    من در خانواده ای بزرگ شدم که میگفتن علی باید بدبخت زندگی کنی بهم میگفتن حتی مادرم بنده خدا میگفت علی موقع ازدواج برو یک شخص بدبخت بگیر مثل خودت خیلیا این باور رو دارن خیلیا خیلیا خدارو شکر در اون حد هم نبودیم اما سالها احاطه شدیم به وسیله باورهای محدود کننده عدم احساس لیاقت

    یادمه با خودم خلوت میکردم قبلش قانون رو بلد نبودم همیشه موقع غروب میگفتم خدایا چرا اینجوریه دنیا یعنی واقعا من باید بدبخت زندگی. کنم یعنی باید با یک شخص بدبخت ازدواج کنم ولی باور کنید از درون احساس لیاقت داشتم برای زندگی بهتر

    یادمه خدمت که تموم کردم مادرم اصرار کرد ازدواج کنم میگفت با دخترای فامیل یا غریبه خودشون از پیش خودشون دنبال خانوم خوب بودن برای من یه چیزی ته وجودم میگفت من لایق بهترینام

    خلاصه با قدرت میگم اولین نفری هستم در تمام اقوام که احساس لیاقت داره برای زندگی با کیفیت

    یه روز از خواهرم پرسیدم ما چه فرقی داریم با آدم‌های ثروتمند گفت خدا اونا رو خاص آفریده خیلی اون شب رفتم تو فکر میگفتم عجب

    این باور رو از خواهرم بهم منتقل شد

    یه چیز رو میخوام بگم مربوط به احساس لیاقتت

    هیچ کس نیست در کیهان که بالاترین احساس لیاقت رو داشته باشه اما میتونیم بهتر باشیم

    به عنوان مثال

    مثلا ما میاییم خودمون رو با زندگی همسایه بغلی مقایسه میکنیم در صورتی که همسایه بغلی هم داره خودشه با یکی دیگه مقایسه میکنه یعنی

    یعنی حتی افرادی که ثروتمند هستن هم احساس لیاقت ندارن

    من جایی کار میکردم بنده خدا صاحب کارم شب تا روز کار میکرد

    ثروتمند بود اما غذای خوب نمیخورد ماشین وانت داشت اولویت رو مشتری قرار میداد سفر خوب نداشت آخرش جمع شد مغازش ببینید احساس لیاقت ربطی به مغازه چیزی نداره

    شاید به ظاهر بگیم من لایق این رستوران بزرگ هستم ولی به همون خدا رستوران هم داشته باشی باید زجر بکشی جوری جهان فشار میاره به خاطر عدم احساس لیاقت که با اینکه رستوران داری اما غذا خوب نمیخوری

    من دیدم همکارم گوشی گرفت اما خودشو لایق ندونست داد به خانومش یعنی میگفت ولش کن من با این گوشی راحتم

    قبلا باورهای من و باور خیلیا هم هست اینکه

    مثلا یک دختر خانوم میگه اگه یه شوهر خوب بگیرم بدنش اندامش عالی ورزشکار باشگاه من خوشبختم یعنی اون فرد رو ارزشمند تر از خودش میدونه

    مثل یک مرد میگه من اگه یک خانوم خوشگل بگیرم دیگه تمومه یعنی میگه اگه یک دختر خانوم خوشگل بگیرم در کنار اون ارزشمندم یعنی ارزشمندی خودش رو در کنار یک خانوم میبینه در مهمانی جشن ها هرجایی

    اینا خیلی نکته های ریز در عدم احساس لیاقت هست

    خلاصه ازدواج نکردم تا الان چون لایق بهترینام

    خدا شاهده بعد از آشنایی با سایت عباس منش لیاقتم بیشتر شده

    بزار بگم از نتایج از زمانی که خودمو لایق دونستم

    از جاهایی پیشنهاد ازدواج میدن به من به مامانم میگن و اونم به من میگه منم میگم نه

    هنوز احساس میکنم لیاقتم خیلی بالا هست

    استاد یه جورایی قبل از دوره شما من چند مدت داشتم روی این احساس لیاقت کار میکردم باور کنید با دوره جدید رو برو شدم

    اینا خواسته های منه از خداوند

    بزار یه سری چیزا بگم که حتی شاید خیلیا بی خبر هستن ازش من میخوام با خودم راحت باشم

    من در سن کم

    مثلا شماره فلان شخص رو ذخیره میکردم که بگن عجب این آدم با علی اصغر در ارتباطه عدم احساس لیاقت

    قبلا یه دوست داشتم خیلی وضع مالی از من بهتر بود هر جا میرفتم میخواستم اونو ببرم که احساس ارزشمندی من به واسطه اون شخص بیشتر بشه چون اون پولدار بود خوشتیپ منم خوشتیپ بودم اما میخواستم احساس ارزشمندی رو به واسطه کنار اون فرد بدونم

    من با قدرت میگم

    لایق ثروت زیادم

    خوشبختی زیادم و

    موقع ازدواج دست میزارم روی بهترین خانواده اونو با افکارم میسازم نمیرم دنبال خانواده خوب خدا میاره

    موقعیت های عالی رو خدا میاره

    بزار بنویسم چه جوری دوره خریدم ایمان خودم خیلیا بیشتر بشه ترمز ها برداشته بشه

    من علی اصغر خودمو کندم از خانوادم مهاجرت کردم

    تو رستوران شروع کردم موقعی که اومدم نه جای خواب داشتم نه چیزی

    تو رستوران اومدم چون مهاجرت کردم راه برگشتی ندارم

    روز اول اومدن بهم گفتن اگه شام میخوای باید تا آخر شب کار کنی گفتم اشکال نداره

    دو ساعت استراحت میکنم

    ولی من خدا رو دارم من با باورهای توحیدی حرکت کردم توی این چند مدت کسب و کار خودم رو دارم

    من علی اصغر چند رو پیش حقوقم رو گرفتم

    نجواها اومد علیییییییییییییی مگه دیونه ای دوره بخری برو گوشی بگیر برو سرمایه گزاری کن روی کسب و کارت

    من با عشق بهای خودم رو دادم و دوره رو خریدم توی شرایطی که به هرکی بگی یک ماه کار کنی برای دوره خوشحالم فکر کنم جز اولین نفرات باشم دوره احساس لیاقت رو خریدم

    برای من سرمایه گزاری کردن روی خودم مهمه

    یه اتفاقات عجیبی داره رخ میده تو زندگیم بعد از خرید دوره انگاری اومدم توی بهترین ویلایی جهان از درون خیلی حالم خوبه اصلا اومدم به درون خودم استاد این دوره بی نظیره

    من مطمعنم قراره اتفاقات بهتری بیوفته و

    واقعا دوره احساس لیاقت جهان رو تغییر میده

    تورو میکنه یک فرد باارزش

    وقتی حقوقم رو گرفتم به صدای شیطان گوش نکردم سریع دوره رو خریدم وای حتی داشتن دوره چه حس خوبی داره

    چه قدر حال داد پول شب تا روز توی شهری که بلدش نیستم کار کردم بهای دوره دادم

    توی دوره احساس لیاقت خواسته های من مثل دوربین عکاسی ایفون هر بار با کیفیت میشه

    مثلا اگه قبلا میگفتم من یک رابطه عاشقانه میخوام الان داره ویژگی های شخص دلخواهم با کیفیت میشه مثلا با خودم میگم شخصی که وارد زندگی من بشه باید توی مدار باشه من دارم روی خودم کار میکنم الکی خودمو وارد روابط اشتباه نمیکنم

    به خدا حقمه حقته اگه این دوره رو شروع کردی نتیجه بگیری

    الان احسای میگم مدار ها تغییر کردم

    الان به همون خدا به نقطه ای رسیدم میگم مهم نیست شخص دلخواه من داخل چه خانواده ثروتمندی هست که در آینده وارد زندگیم بشه برای من ویژگی ها مهمه برای من خانومی که نخواد روی خودش کار نکنه برای خودش ارزش قائل نشه یا کل زندگیش بهای ظاهر بیرونی بده مثل لباس تتو معروفیت در اینستا گرام حالا هرکسی میخواد باشه رو با قدرت میگم نمیخوام وارد همچین رابطه ای بشم منی که دوره احساس لیاقت رو خرید کردم باید بهترینا وارد زندگیم بشن

    مثل موقع امتحان خیلی راحت اجازه میدادم طرف تقلبی کنه شب تا روز درس میخوندیم راحت تقلبی میدادم عدم احساس لیاقت ترس نظر دیگران بود

    توی دوره احساس لیاقت باید نگاهت تغییر کنه

    واقعا و خدایی میگم

    خودمو میگم تورو میگم خانومی آقایی

    آیا اجازه میدی ؟مثلا شخصی وارد زندگیت بشه که اصلا برای خودش ارزش قائل نیست روی خودش کار نمیکنه و بیهوده زندگی میکنه و تو داری دوره میخری که همچین شخصی رو جذب کنی یا ثروت رو

    دوره احساس لیاقت باید تبدیل بشی بهترین نسخه خودت

    توی دوره احساس لیاقت باید زندگیم تغییر کنه باید

    برم سراغ سوال

    سوال:

    چه مثالهای داری از ضربه‌هایی که به خاطر «احساس‌عدم لیاقت» خورده ای؟

    به خاطر کم رویی

    به خاطر شرک

    به خاطر کم کردن خودم

    به خاطر بدبخت دونستن خودم عاشق ندونستن خودم

    در چه مقاطعی از زندگی، احساس‌عدم لیاقت، مانع پیشرفت شما شده است؟

    در ثروت باعث زجر کشیدن در پول بدست آوردن

    بزار یه چیز دیگه بگم من میخواستم گوشی دست دوم بگیرم

    بعدش گفتم علی اصغر تو وارد مسیر جدید شدی بزار خدا بهترین موبایل رو بهت میده اصلا خودمو میگم نگاهم عوض شده به همه چیز

    اینم از خودم نوشتم چه قدر طول کشید کامنتم همش کار خداونده الهامات مثل بارش داره میاد امشب

    چه چیزهایی کشف کردم نوشتم

    امیدوارم همگی شاد سالم خوشبخت زندگی کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  7. -
    كيمياااا گفته:
    مدت عضویت: 1757 روز

    استاد خوب و عزیزم

    عشق من

    سلام

    خدارو شکر میکنم برای قوانینش برای حضور زیبای شما تو زندگیم

    زندگی که به لحاظ زیبایی و آرامش و ثروت که تو این دو سال بدست آوردم یک طرف و سی و چند سال زندگیم هم یک طرف

    اونروزی که اعلام کردین قراره یه دوره با نام احساس لیاقت آماده کنین به خودم قول دادم اولین روز بخرمش

    آخ که چقدر ضربه خوردم از عدم احساس لیاقت استاد

    نمیدونی دارم به پهنای صورت اشک میریزم

    همه اونا که گفتی در من هست استاد

    چه بله هایی که بخاطر احساس عدم لیاقت گفتم که نباید میگفتم

    چه فرصت هایی که از دست دادم

    یادمه از بچگی این مشکل رو داشتم. از همون دوران مدرسه که دوس داشتم مبصر کلاس باشم اما بچه های دیگه رو برتر میدونستم و فکر میکردم حقم نیست. و الان بعد سی سال هنوز تو اعماق وجودم ناراحتم که اونروزا گذشت و من خودم لایق یه مبصر شدن ندونستم

    چه ارتقاء هاایی که تو محل کارم میتونستم بگیرم اما فکر کردم اونای دیگه بهترن برترن اصلا خاصن

    آره من خیلیا چیزارو از دست دادم چون فک کردم

    پولدارا خاصن

    مدیرا و رییس ها خاصن

    اونا که تو بهترین محله ها میشینن خاصن

    اونا که مبصر کلاسن خاصن

    اصلا یه سرو گردن بالاتر و بهترن

    وای استاد نمیدونی چقدر ضربه خوردم من ازین احساس عدم لیاقت

    ولی دیگه بسه

    به اندازه کافی چک و لگد خوردم و از دست دادنی هارو دادم

    جالبه بدونید 99.99 درصد دوروبریام منو زیباترین باهوش ترین و توانمندترین آدم میدونن

    اما چه فایده که خودم خودمو یه درصدم قبول ندارم. همش فک میکنم اگه من تو دوران دبیرستان توی کل مدرسه بین چندصد نفر تو درس فیزیک 20 میشدم و همه منو با انگشت نشون میدادن یه چیز عادیه و حالا یه بار شده

    همش فکر میکردم من که تا پایان دوره دبیرستان همه سالها تو کل مدارس منطقمون شاگرد اول دوم میشم چیز خاصی نیست

    همش فکر میکنم اینکه همه میگن من خیلی زیبام دارن باهام تعارف میکنن آخه من کجام زیباست . شایدم اصلا یکم زشتم

    همش فکر میکنم همسرم قشنگتر وبهتر ازمنه خیلی سرتره و با ازدواج با من حقش تا حدودی ضایع شده. میبینی استاد میبینی چه بیدادی میکنه این حس لعنتی؟؟؟

    همش فکر میکنم چون از خانواده متوسطی هستم و خانواده پولدار و باکلاسی ندارم باید خودمو قایم کنم و حقم نیست

    موفق بشم. اینارو شجاعانه مینویسم تا ردپایی باشه و یک چکاب فرکانس قبل دوره تا انشاا بعد دوره بیام و دونه دونه براتون از نتایجم بگم

    نمیخوام ادامه بدم استاد فقط خدا میدونه این احساس عدم لیاقت داره تو وجودم غوغا میکنه.

    استاد برام دعا کن بتونم دروه رو پر انرژی شروع کنم و تمریناتو انجام بدم و نتیجه بگیرم

    همین امروز میخرمش به یاری خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    فاطمه دبیری گفته:
    مدت عضویت: 1413 روز

    بنام الله یکتاوهدایتگر

    سلام به استادعزیزم ومریم جون

    خداروهزاران مرتبه شکرت دوره جدید(احساس لیاقت)روی سایت اومدصبح ازخواب بیدارشدم اومدم سایت بازکردم کامنت های بچه هابخونم دیدم دوره اومده روی سایت اول صبح خیلی خبرعالی بودبرام که شنیدم وخداروهزاران مرتبه شکرکردم ودیروزتوی دفترم تمرین ستاره قطبی نوشتم خدایامنودرمداردوره احساس لیاقت استادقراربده تاخریداری کنم وانشاالله توکل به الله یکتامنودرمدارخریدنش قراربده تاخریدکنم استادسپاسگزارشماهستم بابت تهیه این دوره ارزشمندخدایاصدهزارمرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  9. -
    قهار عاصی گفته:
    مدت عضویت: 1280 روز

    سلام

    سپاس گذار خداوند استم که مرا در زمان مناسب به این دوره هدایت کرد.

    و از استاد عزیز هم سپاس گذار استم که این دوره حیاتی را آماده کرد.

    من وقت به گذشته و تجربیات گذشته ام نگاه میکنم تمام مشکلات زندگی ام از احساس عدم لیاقت نشات میگیرد، من در شرایط بزرگ شدم که عزت نفسم را از دست دادم و شرایط خیلی سخت را گذراندم، همیشه به خودم لعنت می فرستادم چون خودم را بدبخت ترین فرد دنیا میدانستم و همیشه از خودم متنفر بودم، مشکل اساسی من وابستگی به افراد است، من خیلی زود وابسته میشم حتی به جنس موافقم، این وابستگی زندگی را برایم جهنم ساخته، من هر چند وقت به افراد وابسته میشم چون عزت نفس پایین دارم، همین الان هم به یکی از افراد وابسته ام که زندگی را برایم جهنم ساخته، تمام روز به او فکر میکنم و تمام روز احساسم بد است، و آن فرد هم ازم دور شده و ازم متنفر است، من دلیل این وابستگی را عزت نفس پایین میدانستم و فکر میکردم که با کار کردن روی دوره عزت نفس این مشکل حل میشود و دوره عزت نفس را خریدم و کار کردم البته همین حالا هم رویش کار میکنم ولی نتیجه نگرفتم و فعلا هم به فرد شدیداً وابسته استم و وقتی که آن فرد را میبینم احساسم خراب میشه و به هم میریزم.

    امید دارم که با کار کردن روی این دوره این مشکل من حل شود.

    و یک سوال هم از استاد داشتم که آیا با کار کردن روی احساس ارزشمندی این مشکل من حل خواهد شد؟ چون بی نهایت زجر میکشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  10. -
    حمید حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1824 روز

    یارب العالمین

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    سلام به همه دوستان

    استاد چقدر خوشحالم که این دوره زیبارو استارتشو زدید،ان شاالله تو مدار دریافتش قرار بگیرم. دقیقا احساس لیاقت یکی از بزرگترین پاشنه های آشیل خودمه با اختلاف، تو اکثر مسئله هایکه بهش برخورد کردم دیدم این ضعف لیاقتی هم بطور نامحسوس هم محسوس خودنمایی میکنه.

    چقدر تو روابط و چقدر تو زمینه شغلی وچقدر تو دریافت نعمت من خودم از این ضعف لیاقتی ضربه خوردم، مثلا تو روابط انقدر این احساس عدم لیاقت در وجودم بود که اگه ارتباطی هم شکل میگرفت بخاطر این ضعف بطرز عجیبی باعث میشد،بیشتر ناخوداگاه، رفتارها و گفتگوهایی کنم که این رابطه انجام نشه، البته این مدت دارم رو خودم کار میکنم بهتر شدم ولی این از اون پاشنه های آشیلی هست که باید هر لحظه روش کار کرد، یا تو زمینه شغلی چقدر باعث شد که خودم رو لایق فلان سِمت یا فلان شغل نبینم و اصلا براش اقدامی نکنم، یا در مورد خواسته ها بخاطر همین ضعف احساسی جرات خواسته های بزرگ خودمو نمیدونستم، استاد دقیقا دست گذاشتید روی بزرگترین پاشنه آشیل بشریت واقعا دمتونگرم

    استاد فقط یه خواهشی داشتم یه معرفی از سرفصلها یا کلیت دوره بگید، چون یسری ابهامات تو ذهنم هست اگه توضیح بیشتر بفرمایید تا درکمون نسبت به این دوره بالاتر بره.سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: