live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق - صفحه 40 (به ترتیب امتیاز)

732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهره نادری گفته:
    مدت عضویت: 1374 روز

    سلاااااااام به استادِ جاااانم و مرررررریم عزیزممممممم️

    الان که دارم این کامنت رو می نویسم اشکام اَمونم نمیدن برای اینکه من از اسفند 1402 که دوره لیاقت خریده بودم کیف پولم شارژ شده بوده و با اینکه میدونستم و هر روزم توی سایت بودم ، ولی به ذهنم نرسیده بود که قدم اول رو میتونم بخرم …. دیشب یکی از دوستام در مورد دوره 12 قدم میگفت و با خودم گفتم اگه بخرمش چقدر عاااالی میشه امروز 13 آبان 1403 ساعت 13:30 فایل تجسم خلاق و صحبت های استاد در مورد دوره دوازده قدم رو گوش دادم و با خودم گفتم من فقط باید تجسمش کن خواسته هامو هر چی که میخوام، اونجا که استاد از زندگی در یک منطقه سرسبز گفتن و فیلمشو نشون دادن قلبم داشت از سینم میومد بیرون خدایاااااا این همون چیزیه که من میخوام …چرا قانونو یادم رفته بوده ، چرااا حواسم نبود این شرایطی که الان هستم رویای 5 سال پیشم بودهفایل که تموم شد اومدم صفحه اصلی سایت هدایت شدم به پروفایلم و چشمم خورد به مبلغ کیف پولم که یک میلیون و دویست و هجده هزار تومان موجودی داشتو من 232 هزار تومان دیگ پرداخت کردم و برااااااااااااااااااااحتی قدم اول رو خریدممممخداااای من چجوری بگم خدایا شکرررررررت چجوری از استادم تشکرررررر کنم ، چجوری این حس قشنگ الانمو به شما عزیزای دلممممم بگم که بچه هااااا قانون به ثانیه جواب میدههمونطور که استاد گفتن در لحظه ما میتونیم افکارمونو هدایت کنیم به خواسته هامون و نشانه هاشو ببینیماونجایی که استاد گفتین تنها میشیم توی این مسیر و ازش استفاده کن و روی خودت کار کن، فایل رو استپ زدم و جملاتتون رو روی برگه نوشتم و زدم کنارِ اجاق گازم که هر لحظه ببینم

    نوشتم :

    ️شرایط دلخواهت رو هر لحظه تجسم کن

    ️از زندگیت لذت ببر و شکرگزار باش

    ️باور کن رویاها به حقیقت می پیوندند

    ️افکارت رو به سمت خواسته هات هدایت کن

    ️اگر تنهایید خوشحال باشید و روی خودتون کار کنید و بدونید قانون داره کار میکنه

    خدایاااا من اینارو نوشتم و اومدم آخر فایلم بود گوش دادم وهدااااایت شدم به خرید قدم اول و

    آساااااان شدم برای آساااانی ها رو با جون و دلممم تجربه کردمممم

    فایل اول رو دانلود کردم و الان میخوام شروع کنم و این کامنت رو با گرررریه و عششششششق و ایماااااااان خالص الانم گذاشتم تا هم برای خودم و هم برای استادم و هم برای دوستای گلمممممن در خانواده عباسمنش ، نشوووونه باشه برای ادامه دادن به این مسیرررررر بهشتیمون

    عاااااااااشقتونممممممم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2853 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز

    گام بیستو ششم – استفاده اگاهانه از قدرت تجسم خلاق

    نکته اول اینکه اگر مثل بقیه باور و فکر میکنم مثل بقیه نتیجه میگیرم

    اگر میخوام نتایج متفاوت بگیرم باید به کار کردن روی ذهنم ادامه بدم و خودم از بقیه جدا کنم

    استاد من نااگاهانه خودم از دوستایی که داشتم جدا کردم حتی چندبار از همین دوستای عباسمنشی که قبلا باهم کلی روزهای خوب داشتم و خواسته هامون تجسم میکردیم و.. حرف میزدیم یا اونا جدا شدن از من یا من دیگه به اونایی که پیام نمیدادن جواب نمیدادم

    بعضی ها هم که مدتها ازم خبر نداشتن بهم پیام میدادن اونها جواب ندادم

    یادم با یکی از دوستانم بود یه خواسته مشترک داشتیم و درموردش صحبت میکردیم ولی به دلایلی اون جدا شد و من خیلی ناراحت شدم قلبم ناراحت بود همش احساس میکردم که چقدر بی معرفت بود و..

    الان انگیزه گرفتم که بدون توجه به اون به خواسته ای که داشتم اون موقع برسم

    تاحدودی متوجه باورهای محدودم شدم فقط باید ادامه بدم انشالله در اینده انجام دادم میام مینویسم

    استاد دقیقا منم از این تجسم توی علاقم استفاده کردم اگاهانه، مثلا مدتی یه تیکه صحفه بازی یه دختر فوتسالیست میدیدم و مدام تجسم میکردم که دقیقا همون اتفاق افتاد با دقت 98 درصد

    که وقتی اومدم بیرون به خواهرم گفتم دیدی این همون صحنه ای بود که اون بازیکنه با هم تیمیش انجام دادن..

    یا خیلی الان نگاه میکنم اون موقع بشدت به این حرف شما که خوشبین باشید و همیشه تصویر خوب اتفاق قبل از اینکه اتفاق بیوفته رو ببینید بهش توجه میکردم

    مثلا ذخیره نشسته بودم با خودم میگفتم الان پرستو بگه مریم برو توی زمین و طولی نمیگذشت که پرستو میگفت مریم بلند برو داخل

    یا مثلا دوست داشتم برم دربازه میگفتم دلم میخواد برم دربازه بهش فکر میکردم بعد به پرستو میگفتم میشه برم دربازه میگفت برو

    تمام دنیای من این بود که توی فوتسال رشد کنم و لذت ببرم و کوچیک کوچیک پیش برم

    میخوام یه بار دیگه فرمولش یادآوری کنم

    وقتی هدایت میشی و میفهمی مثلا چجور با توپ کار کنی که تسلطت بیشتر بشه شروع میکنی تمرین کردن میبینی داری کوچولو کوچولو بهتر میشی دیگه کل کار بعدش اینکه اینو هی تمرین کنی تا توش خوب بشی همین میفهمی اولش جواب میده حالا فقط باید بیشتر تمرین کنی هی به مهارت برسی

    خدایاشکرت امروز تمام تلاشم میکنم که به سمت هدفم نزدیک تر بشم به فوتسال و با تمرکز و تعهد و ایمان بیشترم ادامه بدم

    به ذهنم رسید که این تمرین از چیزهای کوچک تر توی خونه شروع کنم اگر من خالقم پس 100 درصد باید قانون خودش نشون بده توی زندگیم

    دوست دارم روانشناسی ثروت 1 و 2 و 3 داشته باشم

    به امید خدا پاسپورتم میگیرم در اینده

    با ایمان

    مریم درویشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    محمدطاها نظری گفته:
    مدت عضویت: 1101 روز

    باسلام و.تشکر از استاد عزیز بخاطر این فایل ارزشمند.این فایل را قبلا من گوش دادم ولی الان که چندین بار گوش دادم واقعا خودش یک دوره آموزشی است واقعا این فایل اینقدر هدایتی وراه گشاست که همون جوری که استاد میگن اینو باید خورد تا به تمام خون ورگمان نفوذ کند.از قدرت تجسم تا کنترل افکار در شرایط سخت گرفته تا بحث نامید نشدن .ارزش تضادها دانستن وهمه صحبت هایی که استاد گفتن واقعا برای کسی که در مسیر این آموزه هاهستن پیام الهی هستن واین فایل را باید چندین بار در محیط های خلوت گوش داد ودرس های آن آموخت ونکته برداری کرد.خدایا شکرت که امروز هدایت شدم به این فایل ارزشمند وپیام های آن را یاد گرفتم وامیدوارم بتوانم در زندگیم به آنها عمل کنم.استاد عزیز سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1765 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان همفرکانسیم ، و اینکه خانم شایسته ممنونم که فایلا رو زیر و رو میکنید و همچین اگاهی هایی رو پیدا میکنین

    یه تجربه از خودم بگم در مورد تجسم ناخواسته ها

    من به شدت و به مدت زمان های زیادی میشستم با افراد تو دهنم دعوا میکردم

    با هر کسی که بگین

    بعد اون موقعیته اصلا اتفاق نیافتاده بودا میگفتم نه اگر فلانی یهو اومد و این حرفو زد و این حرکتو زد من چی باید جوابشو بدم ، اکثر مواقع هم در مورد پدرم و مخصوصا مادرم بود

    از یه جایی به بعد من نشستم کار کردم رو این موضوع ، تمرینمم خیلی ساده بود. یه برگه چسبوندم جلوی چشمم توی محل کارم و نوشتم تمرکزت کجاست الان رو خودت یا بقیه؟

    یه سری تمرین دیگم انجام دادم ولی یادم نیست ، ولی این کارم و یک کار دیگم که در ادامه میگم خیلی کارساز بود که من این عادت بد رو ترکش کنم

    کار دیگه ای که کردم و هنوزم دارم انجامش میدم این بود که فهمیدم من وقتی که فایلی از استاد پخش نشه و تو کارم غرق نشدم ، این دعواهای الکی بازم میان

    و من باید وقتی که نیاز به تمرکز رو کارم ندارم حتما یک فایلی رو بزارم و گوش بدم که حواسم بره به اون صحبتها

    این کارم به شدت کمکم میکنه و قبلنا اصلا نمیفهمیدم دارم دعوا میکنم الان شاید چو دقیقه کوتاه زیر 5 دقیقه بشه من کاملن میفهمم و سعی میکنم دیگه ادامه ندم دعواها رو توی ذهنم

    یه مورد دیگم بود از کنترل ذهن و تغییر دیدگاهم نسبت به چالش ها که خیلی نتایج جالبی برام داشت ، من یادمه اون اوایل رابطم که تازه داشتم این مدل تصادها رو میدیدم با تغییر یک دیدگاه تو ذهنم چه قدر همه چیز به نفعم میشد

    مثلن من و پارتنرم فاصلمون دوره از هم و خب خبر نداشتیم خیلی از اینکه هر کدوممون چه وصعیتی داریم ، مثلن شبها پارتنر من از کار برمیگشت خونه منم کارامو تموم کرده بودم منتطر بودم که ایشون پیام بدن و باهم حرف بزنیم ، اولین دیدگاهم این بود که من الان دارم برای خودم صبر میکنم چون من خودم میخوام لذت بیشتری ببرم از حرف زدن با این آدم ، بعد یادمه یه سری شبا دو ساعت منتظر میموندم و ایشون هیچ پیام و علایم حیاتی ای نشون نمیداد اوایل که خیلی سختم بود کنترل ذهن چون هنوز نمیدونستم اینا رو بهش میگن وابستگی ، بعد شروع کردم کنترل ذهن ، کلامی به ایشون اعتراض نمیکردم یا اگه از دستم در میرفت ادامه دار نمیشد به هیچ عنوان یکم ابراز ناراحتی میکردم و تموم ، یادمه با خودم میگفتم سارا حتما خسته بوده تا اومده به تو پیام بده خوابش برده بیچاره ، توام برای خودت منتطر موندی نه اون ، یه سری کارم انجام دادی تو این حین ایرادی نداره ، بعد یه سری شبا که کنترل ذهن بهتری داشتم یه نامه ی جدابم برای ایشون مینوشتم که صبح که بیدار شد حالشم بهتر بشه ، بعد جالبه صبح خود ایشون دقیقا میگفت ببخشید من دیشب اومدم خونه وونفهمیدم چه طوری خوابم برد ، در صورتی که من اصلا انتطار اینو نداشتم که بهم بگه ببخشید یا تشکر کنه ، بلا استثناء این تغییر دیدگاه ها همیشه توی رابطم با پارتنرم اتفاق افتاده

    گفتم لابد اینطوری بوده و همونطوری شده!

    مواردی که من با تجسم ساختمشون ، همش تصور میکردی فردی مثل پدرم میاد تو زندگیم دقیقا همینطوری شد

    همین 3 سالپیش که تازه با قانون آشنا شده بودم همش تصور میکردم کل روز مشعول انجام کار مورد علاقمم و دارم پول میسازم الان شده

    توی بچگیم تصور میکردم من یه دختری میشم که مستقلم و خودم پول میسازم الان تا حدیش اتفاق افتاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      بتول ازادنیا گفته:
      مدت عضویت: 965 روز

      با سلام خدمت دوست عزیزم سارا خانوم

      میخواستم بابت کامنت زیباتون ازتون تشکر کنم

      دقیقا من هم خیلی دچار دعواهای بیهوده ذهنی میشم و این که فرمودید مشکل منم هست

      ماجراهایی که هنوز اتفاق نیفتادن و من تو ذهنم به پیشوازشون میرم و واسشون دعوا هم تدارک میبینم

      من هم مثل شما سعی کردم که به این دعواها خاتمه بدم و هر وقت که دعوای ذهنی ب فکرم خطور میکنه سعی میکنم جلوش رو بگیرم و همون چند ثانیه اول دیگه ادامش نمیدم و اگاهانه به یه چیز دیگه فکر میکنم و به ذهن نجواگرم میگم که بسه دیگه ،ادامه نده

      همه تلاشم اینه که دراینده دیگه حتی همون چند ثانیه هم این دعواهای ذهنی به فکرم نیاد

      براتون ارزوی موفقیت و سربلندی رو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 879 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده

    گام بیست و شش

    خداوند را هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت یک روز عالی دیگر الهی شکرت

    سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم

    تجسم

    ما همیشه تجسم انجام میدهیم یا در جهت خواسته یا در جهت ناخواسته

    نشانه آن هم حال خوب و حال بد است

    اولین قدم برای شروع این که من با افکارم زندگی ام را خلق میکنم این است که بپذیریم شرایط قبلاً را خودما خلق کدیم هیچ کس هیچ تاثیر نداشته و دست از ملامت کردن برداریم

    و حالا اوین قدم اینه بپذیریم و بعد صحبت کنیم در مورد خواسته های خودمان در مورد چیز های که می خواهیم در زندگی خود داشته باشیم و تجربه کنیم

    و حس کردن همان حال است

    و آهسته آهسته سیم پیچی ذهن شل می شود مقاومت ها کمتر می شود و رسیدن به خواسته ها خییلی زود اتفاق می افتاد

    اگر روی خودت کار می کنی و حالا تنها هستید از این بابت خوش باشید چون مدار شما بالا رفته و بهترین فرصت برای تغییر است و کار کردن روی خودت

    به خودت ایمان داشته باش و فقط روی خدا حساب باز کن

    من چند وخت است تنها هستم و با افزادی خییلی کم هم صحبت هستم و امروز به مادرم زنگ زدم که حال اش را بپرسم من در دیگر شهر هستم و مادرم در شهر دیگر

    همین که زنگ خورد مادرم شروع کرد به گله و شکایت کردن برادر ها و خواهر های کوچیکم

    و بعد من اصلا همان طور ماندم و خداوند سپاسگزاری کردم چون چندین ماه است که در یک جا قرار گرفتم مه هم لذت میبرم و هم کارم را انجام میدهم خدایا شکرت

    و چقدر سپاسگزاری کردم بخاطری محیط که هستم

    چقدر خداوند مرا دوست دارد و از من بیشتر می خواهد که ثروتمند شوم الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    Zahra گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و همه دوستان نازنین این سایت انسان‌های شریف درستکار که به دنبال بهبود زندگی خود هستند

    گام 26 تجسم خلاق

    خدارو صدهزار مرتبه شکر که رسیدم به این گام و الان دارم کامنت مینوییم

    امروز صبح با حال بسیار خوبی بیدار شدم کارهایی که قول داده بودم به خودم را انجام دادم روز خوبی سپری شد شب در مغازه با یه تضاد مواجه شدم نجواها میاد و با استفاده از همین تجسم خلاق منتها علیه من میخاد منو بترسونه و حالم را بد کنه سعی میکنم بهش توجه نکنم و هی تکرار میکنم حتما خیره اونهم از نوع خیر کثیر و اینکه از همه آدم‌ها خواه ناخواه به من خیر میرسه و اینکه همه آدم‌ها خوبن و هر اتفاقی بیفتد برایم خیر است

    به لطف خدا امروز دو تا نشونه از خواسته ای که میخام دیدم انشاالله خیره

    من در حال حاضر در تجسم خلاق میتونم بگم اصلا خوب عمل نمیکنم دوستان من میتونم بگم باور کردم پذیرفتم که خودم خالق این شرایط نادلخواه زندگیم هستم ولی برام خیلی سخته باور کنم میتونم زندگی دلخواهم را خلق کنم و شاید یک دلیل مهم که نمی‌دونم تجسم خلاق برا خواسته ام انجام بدم همین هست از دوستان عزیزم میخام تجربیاتشون را در این باره بیان کنند و اینکه چه خواسته هایی را بطور واضح با تجسم خلاق خلف کردن ، امروز این درخواست را به خدا دادم که چیکار کنم که بتونم تجسم خلاق بکنم چیکار کنم که خواسته ام برام باور پذیر بشه میدونم یه روند تکاملیه گاهی میخام به زور تجسم کنم ولی حسم خوب نبست از خدا میخام منو در این زمینه هدایت کنه

    امروز به خدا درخواست دادم که خدا جون میخام راستگو و با صداقت باشم کمکم کن که اینگونه باشم

    چقدر صبح که از خواب بیدار شدم امروز حالم خوب بود چقدر با حال خوب کارهام را انجام دادم

    خدایا ذهنم را آرام کن در مواجه با تضادی که شب رخ داد

    خدا جونم منو آسان کن برای آسانی ها هر روز

    خداجونم منو ببخش بخاطر تمام کوتاهی هایم در حق خودم و مورد لطف و رحمت خودت قرار بده

    خدایا مرا به راه راست هدایت کن خداجون راه هدایت یافتگانی که به ارامش عشق ثروت و هر آنچه خوبی بود رسیدن با هدایت تو

    خدا جون من به هر خیری که برام بفرستی محتاجم

    خدا جون شکرت برای این کامنت که گذاشتم

    خدا جون حول حالنا الی احسن الحال

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    Samira Zare گفته:
    مدت عضویت: 875 روز

    به نام خداوند جهان آفرین

    سلام

    متاسفانه اکثر ما آنچه را که نمی‌خواهیم در ذهنمان تجسم می‌کنیم،که نمی‌خواهیم رخ دهد یا می‌ترسیم رخ دهد.

    ما باید واقع بینانه تجسم خلاق داشته باشیم یعنی ما باید هر فکری درباره خواسته‌ای که می‌خواهیم به آن برسیم در ذهنمان تجسم کنیم.

    ولی با احساس خوب و احساس امید و احساس اطمینان و یقین،که در واقع ریشه اصلی تجسم ،ایمان به غیب است.

    یعنی ایمان به نتیجه‌ای که از نظر فرکانسی به آن باور داری با اینکه هنوز در تجربه فیزیکی ظاهر نشده است.

    نکته: تجسم خلاق یعنی «استفاده آگاهانه از قدرت افکار برای ارسال فرکانس خواسته به جهان»

    بزرگترین مانع ذهنی ما در برابر دریافت خواسته‌هایمان این است که باور نداریم که ما به آن خواسته می‌رسیم با وجودی که آن خواسته را با تمام عمق وجود می‌خواهیم.

    و این عدم باعث می‌شود که ما به خواسته‌هایمان نرسیم.

    تنها چیزی که کافیست ایمان درونی‌مان را فعال کنیم و به خداوند توکل کنیم و زمانی که طبق اصول قانون تجسم اجرا کنیم باعث می‌شود این باور آرام آرام ما را به سمت خواسته‌مان جهت دهی کند.

    و از یک عالمه طریق و موقعیت یا راهکار و فرصت‌ها و یا هدایت‌ها و دست‌هایی از طرف خداوند در مسیر ما ظاهر می‌شود.

    زمانی که ما آن را جدی بگیریم خواسته ما به ثمر می‌نشیند و زمانی که ما به خواسته رسیدیم برای ذهن خواسته‌های بعدی امکان‌پذیرتر می‌شود .ومی‌توان راحت‌تر باورهای مخرب را تغییر داد و در دل اجابت خواسته‌ها رفت.

    شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    زینب رستگارمقدم گفته:
    مدت عضویت: 655 روز

    سلام به استاد عزیز و دوستان

    این فایل من رو یاد یک رویا و تجسم‌کودکی ام انداخت که همیشه به خاطر علاقه ی من به پارک و تاب سواری و اینکه مادر و پدرم وقت دائم پارک بردن من رو نداشتن ، همیشه بعد از اینکه از پارک برمیگشتیم تا چند روز تجسم یک تاب سفید بزرگ و خوشگل رو داشتم در یک ویلای زیبا و خوش آب و هوا و الان دقیقا بعد از گذشت این چند سال پدرم ویلایی دارد که دقیقا اون تاب بچگی هایم به رایگان و راحت در اختیار من و کودکانم است …

    خداروشکر که این روزا آگاه تر شدم و امیدوارتر که آنچه که میخواهم با تجسم و بدون محدودیت به شرط کنترل ورودی ها و باورهای درست و هدایت الله میتوانم خلق کنم…

    زیرا خدای بزرگم میخواهد که همه ما برتر باشیم اگر خودمان هم بخواهیم و عمل کنیم!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1150 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عزیز و گرامی خودم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.

    از کودکی به طور ناآگاهانه با قانون تجسم آشنا بودیم البته اسمش تجسم نبود یا تو توهم بودیم یا تو خیال یا تو رویا !

    الان متوجه شدم توهم و خیال و رویا واژه‌هایی هستن که هرجا بکار می‌بردم خواسته هامو دور از دسترس‌ میدیدم و نسبت بهش احساس خوبی نداشتم . اما کلمه ی «تجسم » یعنی دیدن خواسته‌هات .

    چیزی که حس خوبی بهت میده. اگه بش فکر کنی میتونی بدسش بیاری.

    تجسم یه جور آگاهانه خلق کردنه .

    ینی با فکر و برنامه ی قبلی نشستن تو هر زمینه ای که دلت میخواد میتونی حسش کنی.

    تجسم انرژی و انگیزه ی آدمو بالا میبره و باعث حرکت و تلاشت میشه.

    البته یه پل ارتباطی بین تجسم و باورهای ما وجود داره که به میزانی که باورهامون قوی باشن و بتونیم مقاومتها رو تو ذهنمون بشکنیم ، می‌تونیم با احساس خوب تجسم کنیم.

    منم قبلنا تجسم کردن بلد نبودم و اتفاقاً از اون دسته آدمایی بودم که نمی‌دونم بگم تو رویا یا توهم یا خیال زندگی میکردم . هیچ وقت چیزایی که داشتمو نمی‌دیدم و از چیزایی که داشتم لذت نمیبردم . همیشه مرغ همسایه برام غاز بود.

    همونطور که میدونید روابط با همسرم از پاشنه آشیلهای من بود که وقت منو برای تغییرات خیلی میگرفت .هنوزم که هنوزه برای استحکام و دوام زندگیم و داشتن آرامش و لذت بردن از روابطم به تغییراتم ادامه میدم تا به نقطه‌ای برسم که خودم احساس رضایت داشته باشم یعنی درون و بیرونم یکی باشه.

    اما قبل از این تلاش‌ها به نحوی زندگی میکردم که تو تجسماتم بیشتر نداشته‌هامو می‌دیدم.

    چیزایی که بخاطرشون حسرت میخوردم.

    استاد عزیز تجسم کردن رو یاد دادن تا با تجسم کردن باورهامون تقویت بشه و اینکه این تجسمات ما رو به احساس خوبی ببره که با داشتن احساس خوب بتونیم اتفاقات خوبی را رقم بزنیم

    زمانی که معنی درست تجسم رو از زبون استاد عزیز شنیدم سعی کردم به رویه‌ای که ایشون میگن پیش برم. منتهی طبق عادتهای قبلی و اینکه تغییر نیاز به تکامل داره، نمی‌تونستم درست تجسم کنم.

    ادای آدمایی که با تجسم زندگی خودشونو خلق می‌کنن رو در میووردم ولی خودم خوب می‌فهمیدم که این مدل تجسم کردن جواب نمیده اما متاسفانه انگار مرض داشتم و از روی مرض و بیماری با خودم تجسماتی داشتم که هیچ ربطی به استحکام بخشیدن زندگیم نداشت. انقد این مدل تجسم رو ادامه دادم تا بالاخره به این حرف استاد رسیدم ، که تا وقتی شرایط الانتون هرچن جالب نباشه رو نتونید درست کنید هر جای دیگه با هر کی دیگه‌ای که باشید بازم همین شکل از زندگی رو حالا شاید به یه نحو دیگه تجربه خواهید کرد.

    اوایل این حرف استاد خیلی برام سنگین بود احساس میکردم اگه چیزی خرابه باید یه کاری کنی از دستش خلاص بشی یعنی یه جور فرار کنی تا به اون رهایی و آزادی برسی. به هیچ وجه نمی‌تونستم درک کنم که باید یاد بگیرم تو این شرایط و موقعیتم خوب عمل کنم تا بتونم آینده ی خوبی برای خودم خلق کنم. حالا میتونه این شرایط مرتبط به مال باشه یا روابط و یا هر چیز دیگه ای !!

    انقد این جمله رو از استاد شنیدم تا بالاخره تونستم غلبه به غرور و خودخواهی خودم بکنم. ظاهراً میخواستم زندگیمو قشنگ‌تر کنم اما به روش و راهی که خودم فک میکردم درسته . هرچی پیش رفت و هرچی بیشتر از قوانین فهمیدم ، متوجه شدم همه ی این کارا دور زدن و پیچوندن و حتی ظلم کردن به خودمه و اینکه چقدر وقت و انرژی و عمرمو از دست میدم .

    به قول استاد نیازی نیست بگید من با کی ، چ طوری و چ جوری ثروت میخوام .رابطه میخوام . فقط کافیه بگید میخوام و باور کنید می‌تونید به ثروت برسید. میتونید رابطه ی خوبی داشته باشید . رابطه ای که لذت ببرید. لطف کنید به راهش فکر نکنید به چ جور و چ طورش فکر نکنید . شما قسمت خودتون که توجه به ویژگی‌های مثبت طرف مقابلتونه ، به زیبایی‌های اطرافتون ، به نقاط خوب و مثبت دیگران ، به دیدن داشته‌ها و سپاسگزار بودن بخاطرشون بپردازید ،خداوند خودش از راه و روش خودش ثروتی که میخواهید رو بهتون میده ، رابطه‌ای که میخواید رو براتون مهیا میکنه ،آزادی و سلامتی و هر خواسته ی دیگه ای که دارید رو بر آورده میکنه !

    فقط کافیه باورش کنیم و با این باور به تجسمات خودمون ادامه بدیم. تجسم کردن تا وقتی که احساس خوب بهمون بده جواب میده . اگه دیدیم تجسمات حالمونو بد می‌کنه یا اینکه هیچ حسی بهش نداریم بهتره برای مدتی تجسم نکنیم.

    تو این چن ساله که دنبال تغییرات مثبت برای داشتن روابط خوب با همسرم بودم ، از اونجایی که ذهن من قفلی زده بود به راهی که به نظر خودم تنها راه بود همین موانع زیادی ایجاد میکرد که تو رابطه ی من هیچ اتفاقی نیفته. اما وقتی خودمو تسلیم کردم و قبول کردم که این افکارم درست نیست و این راه نمی‌تونه تنها راهی باشه که منو به اون آرامش و لذتی که میخوام برسونه به همین جهت سعی کردم اجازه بدم خداوند خودش برام پلن بچینه .

    همه ی قوانینی که استاد بهمون آموزش دادن زنجیره وار به هم متصل هستن. به میزانی که به این قوانین اعتماد میکنم و میپذیرم مسیر خودم درست نیست و از اونجایی که ما احساسی هستیم و به قضایا فقط از یه زاویه نگاه میکنیم برای هر لحظم از خداوند هدایت میطلبم . سعی می‌کنم صبورتر باشم .در طی طول روز با استفاده از قوانین رفتار و عملکردهای بهتری داشته باشم .دست از حرفها و کارها و رفتارهای تکراری که منجر به تکرار رفتارهای اشتباه میشن بردارم .

    خودم میفهمم هر جایی که اعتماد صدمو روی خدا میزارم اتفاقات دقیقاً همونطور پیش میره که دلم می‌خواست .

    استاد عزیز میگن : به جای اینکه به فکر چ طور رسیدن مقصد باشید بیایید از مسیری که دارید میرید لذت ببرید. این حرف برای کسانی که زندگیشون سرشار از مشکل هستش سنگین و غیر قابل هضمه. ولی ناامید نشید چون یه روزی برای خودمم همینطور بود اما امروز بعد از گذشت چن سال ، احساسات‌ و توقعات و درکم نسبت به هر چیزی خیلی تغییر کرده حتی خواسته‌هام شکل و رنگ و بوی دیگه‌ای گرفتن.

    هرچی پیش میرم بیشتر به این میر‌سم که اصلاً به هیچی فکر نکنیم . سعی کنیم روز خوبی رو بگذرونیم . هرچی بی‌خیال تر طی کنیم انگار اتفاقات بهتر، بر وفق مرادمون میچرخن. یه نگاهی به گذشتمون بندازیم این همه دست و پا زدیم ، این همه حرص خوردیم ، این همه فکر کردیم، این همه امر و نهی کردیم، این همه خط و نشون کشیدیم، این همه داد و فریاد کردیم ، این همه عجله کردیم، این همه ، رو کله ی‌ خودمون راه رفتیم ، این همه منم منم کردیم، کجا رو گرفتیم ؟! به کجا رسیدیم ؟! من که به هیچ جا!!!!

    حالا چ اشکالی داره بیاییم خوش بینانه‌تر باشیم صبورتر باشیم بیشتر به خدا اعتماد کنیم بیشتر رها کنیم بیشتر بسپاریم کمتر فکر کنیم بیشتر اجازه بدیم جهان ما رو تو مسیر خودش پیش ببره بیشتر تلاش کنیم برای داشتن احساس خوب . این یه جمله رو سرلوحه و سرمشق زندگیمون قرار بدیم. بچسبیم به همین یه مورد به هر طریقی که هس کاری کنیم احساساتمون کنترل بشن. سریع واکنش ندیم . تحت تاثیر حرفی رفتاری چیزی از کسی که به عوامل بیرونی ربط داره قرار نگیریم. بیشتر به این فکر کنیم که چ طور به صلح درون برسیم تا آرامش داشته باشیم تا به هماهنگی ذهن و روح برسیم. وقتی به این نقطه برسیم دیگه همه چی خود به خود حل میشه ثروت میاد. روابط خوب میشه . رهایی و آزادی بوجود میاد. سلامت جسم وروحمون تضمین میشه . سیم اتصالیمون با خدا خیلی قوی‌تر میشه. کمتر دست و پا میزنیم بیشتر اجازه میدیم خداوند ما رو هدایت کنه .

    وقتی به این درجه از درک و آگاهی میرسیم اونوقته که دیگه ناخودآگاه تجسماتمون جلوه ی قشنگ‌تری به خودش می‌گیره و با توجه به شرایط و موقعیتمون تجسم می‌کنیم. توقع و انتظارمون از جهان هم به میزان رشد و تغییراتی میشه که خودمون متوجش میشیم .

    دیگه می‌فهمیم همه چی دست خودمونه و همه ی اتفاقات زندگیمون بر اساس تفکرات و باورهایی هستش که داریم. بنابراین به همین میزان از جهان توقع می‌کنیم و به همین میزان تجسم می‌کنیم. تجسماتی می‌کنیم که می‌دونیم می‌تونیم خلقشون کنیم . به میزانی که تو هر زمینه موفقیت کسب می‌کنیم قدرت تجسم در ذهن ما پرورش پیدا می‌کنه .

    وقتی سالها بگذره متوجه میشیم پله پله اومدیم جلو و هر چیزیو در زمان خودش بدست اووردیم .

    که میشه همون داستان تکامل .

    بله تجسم کردن هم تکامل خودشو میخواد .نمیشه از جای پایین به نقطه ای نگاه کنی که گفتگوهای ذهنیت بت بگن نمیشه نمیتونی بی خیالش شو ولش کن .

    با توجه به شرایط و موقعیتمون قدم به قدم باید پیش بریم..

    اینجوری دیگه ناامید نمیشیم اتفاقا بیشتر باور میکنیم که می‌شود .چون یه درجه از مرحله ی قبل بهتر شدیم .هر بار بهتر از قبل و بعد از گذشت زمان انشالله به یاری خدا اوضاع طوری میشه که دلمون میخاست تو اون شرایط باشیم .

    استاد جونم مرسی ازت .

    مرسی که هستی .

    الهی باشی همیشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    روح الله فراهانی گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    باسلام خدمت استاد

    ودوستان همفرکانسی

    حدودا یکسالی هست که عضواین سایت هستم

    ثروت یک وتهیه کردم کارمیکنم شدید روی فایلها وتمرینها

    زندگیم ازهمه نظر عالیه

    ازنظرروابط خانوادگی

    ازنظرسلامتی

    ازنظرروابط عمومی

    فقط نتایج مالی برام چندبارخوب اتفاق افتاد ولی من زدم به خاکی ،ازاین سایت به اون سایت،استاد به استاد

    نتایجم کمرنگ شده دوباره جدی برگشتم وهرچی سایت وگروه داشتم پاک کردم

    بقول استادلیزرفوکوس زوم کردم تواین سایت

    امشب که خودمو بازرسی کردم دیدم خدای من چقد من توانایی دارم که خودم اصلااهمیت نمیدادم ونمیدیدم وارزش قایل نشدم به توانایی خودم

    چه کارهایی کردم وبه سرانجام رسوندم

    بدون اینکه توی اون کار شاگردی کرده باشم

    ولی هیچوقت به توانایی خلق خودم افتخارنکردم

    به خودم ننازیدم

    امروز فهمیدم که بابا من خودم خالقم خالق

    خلاقم،هنرمندم،فعالم،مدیرم

    امروزاگاهانه افکارم وهدایت وراهنمایی میکنم به خواستهام برسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: