live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/03/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-12 01:48:112024-10-12 03:44:55live | خروج از جامعه “معلولان باوری” و خلق زندگی دلخواهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوندی که کار ساز است
زما و طاعت ما بی نیاز است
خانه تکانی ذهن (خروج از جامعه “معلولان باوری” و خلق زندگی دلخواه)
شکر نعمت نعمتت افزون کند کُفر نعمت از کفَت بیرون کند
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و تمامی دوستان سایت عباسمنش
از وقتی که من از خدا خواستم ی فرصت بده تا آگاهی ها رو بهتر درک کنیم و به دل خانم شایسته عزیز افتاد و ی فرصت چند روزه دادند، هر روز طبق روال همیشه سایت رو چندین و چند بار رفرش می کنم که تا فایل جدید میاد برم گوش بدم و به تعهدم عمل کنم و کامنت بزارم متاسفانه کار زیاد داشتم و یهو قافل از سایت که عصر روزی که فایل جدید اومد سایت رو باز کردم دیدم بله فایل جدید اومده و از صبح من به خیالی که حالا فرصت داریم و کار داشتم نرفتم چک کنم و منم از قافله عقب موندم از تعهدی که دادم ولی گفتم اشکال نداره می مونه فردا تا اینکه چندین روز از قافله عقب افتادم و چند تا کامنت عقب افتاد و هی مقاومت و هی مقاومت و…و ی چیز خیلی مهم که به این جلسه ام مربوط میشه.
از روزی که پروژه رو شروع کردم هی به خودم می گفتم خداروشکر که تو مسیرم نشانه تو مسیر بودن به قول استاد اولش سلامتیه و… منم هی می گفتم خداروشکر من سالمم و خیلی وقته مریض نشدم برای اینکه تو مسیر درستم، البته ناگفته نماند که من قبل از آشنایی با قانون و استاد سالی ی باز یا سالی دوبار ی سرما خوردگی کوچک داشتم که با دمنوش و سوپ خوب میشد گاهی اوقات ی آمپول و قرص تو دو روز خوب میشدم، این چند سالی که با استاد هستم به خاطر اشتباه خودم و شل کن سفت کن هایی که درآوردم توی کار کردن روی خودم چند بار مریض شدم اونم تو چند روز خوب میشد.
خلاصه از اول پروژه خانه تکانی هی گفتم من پس چرا مریض نشدم (توجه به نکات منفی) تا اینکه چند روز پیش مریض شدم دو سه روز حالم خیلی بد بود تا دیروز رفتم دکتر آمپول و سرم تا خداروشکر بهتر شدم البته من چون سالیان خیلی زیاده داروی شیمیایی نمی خورم و اعتقادی ندارم وقتی ی دونه قرص سرماخوردگی یا هر قرصی و ی قاشق شربت می خورم انقدر حالم بد میشه تا چند روز تا از بدنم بیاد بیرون حالم بده، بگذریم در کل می خوام بگم با توجه به نکات منفی و ناشکری در مورد سلامتی این بلا رو به سرخودم آوردم.
البته ناگفته نماند من آدم ناشکری نیستم تا جایی که درک کردم قوانین رو سپاسگزار هستم البته قبل از قوانین هم سپاسگزار بودم اما سپاسگزار بدون علم به قوانین
می خوام بگم استاد عزیزم قانون جهان هستی چقدر عالی عمل می کنه حتی در جهتی که تو نمی خوای ولی با توجه و افکارت اونو رقم میزنی، قانون همیشه جواب میده چقدر این چند روز بهتر درکش کردم، ی چیزی بگم با اینکه میدونیم (البته خودم رو میگم) قانون انقدر خوب عمل می کنه چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی ولی بازم از رو نمیرم و تکرارش می کنم در جهت منفی، امیدوارم که همیشه استوار و ثابت قدم در جهت مثبت پیش برم و بریم با شما دوستان عزیز.
حالا بریم سر مطلب اصلی این فایل شکرگزاری برای نعمت ها و چیزایی که می خوایم.
●خدایا خیلی خیلی شکرت به خاطر تمامی نعمت هایی که به من عطا کردی، نمی دونم با چه زبانی شکر نعمتت را به جا بیارم که لایق تو و بزرگی تو باشه، نمی دونم چی بگم که واقعا لایق تو باشه.
●خدای مهربون وبی همتا سپاسگزارم بابت تمامی نعمتهایی که بهم بخشیدی برای تمام گره هایی که هر بار فقط با دستان سخاوتمندانه ی تو باز شد بابت آرامشی که به من دادی.
●خدایا سپاسگزارم که همیشه خانواده ام رو از بلا دور کردی.
خدای بی همتا تمام زندگی ام را به تو می سپارم.
●خدایا شکرت خدای عالم گاهی فراموشت کردم و تو باز کنارم بودی من رو ببخش و ترکم نکن که بدون تو هیچم. شکر شکر شکر
●خدایا شکرت به خاطر اینکه بهم لیاقت زندگی کردن دادی
●خدایا شکرت به خاطر دنیای پر از رنگ
برای تمام رنگ های دنیایت، که باعث شده اند این زمین خاکی زیبا تر شود…
برای آسمانت…
برای دریاها…
برای کوه ها…
برای تمام جنبندگان…
خــــدایا شکـــــرت
الهی برای سقف بالای سرم…
الهی برای بیدار شدنم…..
الهی برای حس بی نظیر شاکر بودن….
الهی برای ریه های سالمی که دارم و می توانم هوای بهاری را تنفس کنم.
الهی برای صداهایی که میشنوم…
برای تمام داده و نداده هایت،
برای همه ترس هایی که در وجودم قرار داده ای تا مسیری بشود برای رشد کردنم شکرت…
الهی شکر، الهی شکر، الهی شکر
من میبخشم تا آرامش داشته باشم….
من فراموش می کنم تا قلبی بدون کینه داشته باشم…
من سکوت را پیشه می کنم تا با کسی جدل نکنم…
من تمام اینها را انجام می دهم فقط به یک دلیل..
هیچ چیز ارزش ناراحت کردن من را ندارد….
خدایا به خاطر این حس ارزشمند بودن درخودم، شکرت را به جای می آورم.
من در تمام ناملایمات صبر و تحمل می کنم….
من به فراوانی این دنیا ایمان دارم…
من می دانم در جهانی به سر می برم که از همه چیز بی نهایت وجود دارد…
خـــدایا سپاسگزارم به خاطر تمام داشته هایم.
حمد و سپاس خداوند را برای هر نعمتی که به من عطا کرده است، خواه آشکار باشد یا پنهان، و برای هر چه خداوند مرا از آن حفظ کرده است، خواه بدانم یا ندانم.
فقط با شکرگزاری است که زندگی غنی می شود!
●خدای عزیز، تو را به خاطر همه نعمت های بی شماری که در تمام مراحل زندگی ام به من بخشیدی، سپاسگزارم.
●خدایا شکرت که به من زندگی و سعادت بخشیدی و مرا در راه درست صلح و رستگاری هدایت کردی. خدای عزیز برای همه چیز ممنونم!
●خدایا شکرت که پنجره دلم را به سوی تو باز میکنم و هوای مهربانی تو را نفس میکشم.
●خدایا از تو سپاسگزارم که به من یک روز دیگر دادی، فرصتی دیگر برای تبدیل شدن به فردی بهتر، فرصتی دیگر برای دادن و تجربه عشق.
●خدایا شکرت! برای اینکه کنار من هستی، هرگز مرا ترک نکردی و همیشه مرا دوست داشتی.
●خداوندا از تو سپاسگزارم که به من زندگی زیبا را برکت دادی. من برای همیشه از شما برای این زندگی سپاسگزارم.
●خدایا شکرت که بادبادک دلم را به شوق رسیدن به تو پرواز میدهم.
حمد و سپاس مخصوص خداست که مرا از ظلمات تاریکی به سوی نور بیرون آورد.
حمد و ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است که بلند مرتبه و پیروز است، سلطنت می کند و حکم می کند، می بخشد و می بخشد، تعلیم می دهد و پنهان می کند، شکست می خورد و پیروز می شود، می آفریند و می گسترد.
خداوندا به من توفیق ده که چشمی واحد و دلی ساده داشته باشم و در آرزوی رضای خدا باشم و به همنوعانم نیکی کنم و شکرگزار باشم.
زمانی که به نظر می رسد راهی وجود ندارد، خداوند راهی خواهد ساخت. خدایا شکرت
دل ناسپاس هیچ رحمتی پیدا نمی کند، اما دل شکرگزار در هر ساعت، نعمت های بهشتی را خواهد یافت. خدایا شکرت
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.
ما را به راه راست هدایت کن.
راه کسانی که به آنان نعمت داده ای.
بهترین ها را از صمیم قلبم برایتان آرزومندم.
با نام و یاد خدا
خانه تکانی ذهن گام هفدهم
خدا رو سپاسگزارم که من یک روز دیگه هم تونستم توی این مسیر الهی ثابت قدم باشم و بتونم کمی بهتر از روز قبلم باشم، به دور از عجله و مقایسه.
سپاس از شما استاد عزیز برای ادامه این مسیر که باعث شدید ما با دیدن تعهد و ایمان شما، متعهدانه در این مسیر ادامه بدیم.
و سپاس از خانم شایسته که این سایت رو هر روز بهتر و کاربردی تر و دلپذیرتر میکنه برای ما. از بهبود دائمی سایت، دسته بندی های عالی، نوشتن مقالات فوق العاده، نوشتن عناوین و توضیحات عالی برای فایلها، آماده کردن سریالهای سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت و الان هم که با این دوره فوق العاده خانه تکانی ذهن که ارزشش میلیونیه اما ما به رایگان ازش استفاده میکنیم.
سپاس از دوستای خوبم که کامنتهای خوبتون انگیزه ادامه راهه.
امروز متوجه رسیدن به یکی از خواسته هام شدم. این خواسته انقدر راحت وارد زندگیم شد که در ابتدا متوجه نشدم این خواسته رو من مدتهای پیش از خداوند داشتم.
ماجرا این بود که کامنتهای دوستان رو میخوندم که میگفتن ما صبح زود که همه جا ساکته با خداوند صحبت میکنیم، سپاسگزاری میکنیم یا فایلها رو کار میکنیم. بعد این خواسته در منم شکل گرفت که چقدر خوبه منم بتونم زمانی که همه جا سکوته و هیچ حواس پرتی نیست که تمرکزم رو به هم بزنه، بیدار شم و با خداوند صحبت کنم و فایلها رو کار کنم.
حالا شاید بگید این خواسته خیلی کوچیکیه. اما من تو زندگیم هیچ وقت نتونستم زود بیدار شم. زود که میگم یعنی مثلا زودتر از ساعت 7. چون همیشه قبل 8 بیدار میشم. اما زودتر از اون هرگز. مگر اینکه کاری داشتم که مجبور بودم و در اون شرایط با بدخلقی و حس بد بیدار میشدم و تا شبم خواب آلود بودم.
اتفاقی که افتاد این بود که هفته قبل یه روز صبح ساعت 6 من از خواب بیدار شدم و ساعت رو نگاه کردم دیدم هنوز 6 و من 1 ساعت و نیم دیگه باید بیدار شم پس گفتم بخوابم.
اما یه حسی درونم فریاد میزد پاشو. این حس همینجوری میگفت و منم اولش مقاومت داشتم. اما بیدار شدم و رفتم دم پنجره و بیرون رو نگاه کردم. وای خدای من آسمون هزار رنگ بود. انقدر زیبا بود که نفس آدم بند میومد.
و گفتم خب پس همینه دیگه خداوند میخواست این قشنگی رو به من نشون بده.
اما نه. اون حس بهم گفتن باید بری بیرون. آخه روبروی خونه ما یه پارک خیلی قشنگه که من همیشه تصور میکنم اینجا حیاط خونمونه. کلی درخت و گل و زمین بازی داره.
اولش خیلی مقاومت داشتم. اما یاد حرف استاد افتادم. عمل به الهامات. آقا عمل کن. و هزاران بار تکرار این موضوع باعث شد دیگه خوابم نبره.
بالاخره بلند شدم و رفتم بیرون.
هوا عالی بود. پرنده ها میخوندن، بلبلا چه چه میزدن، بچه گربه ها بازی میکردم و من انگار پا گذاشته بودم تو بهشت. یه سری آدم باانگیزه هم داشتن ورزش میکردن تو پارک که خیلی تحسینشون کردم. تاب بازی کردم و اصلا کیف کردم.
گفتم خب چه خوب که امروز زود پاشدم و خدا رو شکر کردم. و اتفاقا برخلاف انتظارم اون روز خیلی هم انرژی داشتم و اصلا دچار خواب آلودگی نشدم.
فرداش باز 6 بیدار شدم و رفتم پارک و این سری گفتم دفترم رو هم ببرم و تو پارک سپاسگزاری کنم. چون قبلا تو فایلهای سفر به دور آمریکا دیده بودم خانم شایسته این کار رو میکردن و خیلی خوشم اومده بود. اما شرایط موجود خودم رو قدر نمیدونستم و انگار منم حتما باید تو جنگلهای کلورادو این حس رو تجربه کنم.
خلاصه اون روز هم دوباره تا شب پر از انرژی بودم.
و این داستان یه هفته است که ادامه داره و خداوند هر روز بیدارم میکنه و من با احساس خوب بیدار میشم. میزنم بیرون، از آواز پرنده ها لذت میبرم، از بازی بچه گربه ها، از دیدن آدمهای پرانرژی و با انگیزه، از دیدن نگهبان پارک که مشغول نظافت پارکه و وقتی بهش میگم صبح بخیر با دعای عاقبتت بخیر و یه لبخند زیبا جوابم رو میده، از تاب بازی، از نوشتن سپاسگزاری و از مراقبه توپارک و با حس عالی روزم رو شروع میکنم و حداقل 1 ساعت در سکوت و آرامش با خداوند خودم راز و نیاز میکنم.
و من امروز فهمیدم که من خیلی ساده و در زمانی که آماده دریافتش بودم و مقاومتها رو کم کردم و عمل کردم، به 2 تا از خواسته هام رسیدم خیلی ساده و طبیعی.
و همین یک خواسته انقدر برای من انگیزه و شوق و ایمان ایجاد کرد که خدا میدونه.
و یاد کامنت لیلای عزیز میرسم که میگفت بچه ها بچه ها مسیر رسیدن به خواسته ها خیلی راحته. این خواسته میتونه هر چیزی باشه و من هر زمان در مدار دریافت اون نعمت باشم بدون مقاومت اون نعمت میاد تو زندگی من و وقتی میاد من فقط و فقط ازش لذت میبرم.
شاد باشید
سلام و درووود به استاد عزیزم و مریم جان خوشگلم
اینجا مشهد ظهر یک روز ابری و زیبا با صدای زیبای پرنده ها و احساسی فوقالعاده
خدایا هزاران بار سپاسگزارم
بقول استاد از دل و جان و قلب و روحم سپاسگزارم بابت همین لحظه که باانگشتان زیبا و سالمم با گوشی هوشمندم و اینترنتی که منو به راحتی به همه ی دنیا وصل کرده و حضورم در این بهشت زیبا
دریافت آگاهی های این فایل منو یاد تجربه ی خودم انداخت از بانک رفتن و کنترل ذهن و احساس خوب و دلم نیومد که کامنت ننوشته برم
بنده یه عمه ی خیلی مهربونی دارم که توانایی راه رفتن ندارن و با ویلچر جابجاشون میکنیم
ایشون یه کار بانکی داشتن و باید حضوری انجام میشد ازمن خواستن که ببرمشون بانک و منم اطاعت کردم این وسط خواهرم از من پرسید کدوم بانک میبریش گفتم فلان بانک همین سرچهارراه
اونم شروع کرد به بد وبیراه گفتن به پرسنل بانک و اینکه اونجا نرو که اونا خیلی فلان هستن اصلا کار انجام نمیدن فقط مردم و اذیت میکنن درضمن پله هم داره چطور میخوای عمه رو با ویلچر ببری و هزار آیه ی یاس منم که خودم اونجا حساب دارم و همیشه میرم گفتم نه خواهرم من هروقت رفتم طبق نوبت دهی دستگاه نوبتم میشه و با احترام کارمو انجام دادن بدون معطلی و دیگه زیاد توضیحات ندادم و گفتم واسه پله ها هم یه کاری میکنم دیگه خدابزرگه
خواهرم گفت آره دیگه باااااز میخوای با افکارمثبتت همه چیو درست کنی حتما البته تمسخر آمیز
فردا صبح من عمه جان و سوار ماشین کردم و رسیدم بانک خودم رفتم داخل و به یکی از پرسنل گفتم که عمه ی بنده ی فلان کار و باید انجام بدن و الان داخل ماشین هستن و نمیتونن راه برن اون آقا منو فرستاد پیش رئیس بانک و ایشونم بدون چون و چرا با فرم های لازم و خودکار و استامبر اومدن جلوی ماشین و در نهایت ادب و احترام بدون اینکه عمه م پیاده بشه همه ی کارها رو انجام دادن در همین حین خواهرم که برای کمک به من اومده بود از راه رسید و دید که رئیس بانک تا کمر خم شده جلوی عمه جان و داره مدارک لازمش و مهر و امضا میزنه یه پوزخندی به من زد و نشست تو ماشین
بعد خودش گفت که انصافا من هروقت اومدم بانک با یه گاردی اومدم و یه جوری خودم با خودم درگیر بودم و همیشه هم کار به بدترین شکل ممکن پیش رفته اما من واقعا اینو زیاد تست کردم که هرزمان و هر مکانی که بتونم ذهنم و کنترل کنم و تمرکز کنم رو زیبایی ها رو نکات مثبت روی نکات مثبت افراد همه چیز فوق العاده پیش میره
در مورد سپاسگزاری که دیگه واقعا کلید همه ی درهای بسته ست هرجایی که نجواهای شیطان میاد تا حالمو بد کنه از سلاح سپاسگزاری استفاده کردم همه چیز به طرز عجیبی تغییر کرده و هروقت که فراموش کردم و به نجواها دامن زدم اتفاقات ناجالب برام ردیف شده
ممنون از استاد عزیزم بابت همه ی آگاهی های نابی که هرروز به اشتراک میزارن و تلنگری میشه برای بیداری و کنترل ذهن
سلام و درود بر استاد نازنین
مثل همیشه عالی بود..
من مدت ها میخاستم بعد اینکه به تمام خواسته هامون برسیم چی میشه ، استاد کدوم تمارین انجام میده بعد این همه سال ها…
◼️ متوجه شدم که :
▪️تسلیم شدن
▪️شکرگزاری
▪️تحسین کردن
▪️تمرین اعتماد بنفس ( تکرار زیبایی و توانایی خود)
▪️لذت بردن از لحظه حال
این سه تمرین باید همیشه تو چنته خود داشته باشیم چه برسیم به خواسته هامون چه نرسیم ، شاید به نوشتن و عبارت تاکیدی زیاد لازم نداشته باشیم ،
ولی این ۴ تا نیاز داریم تو این مسیر زندگی زیبا و لذت بخش…
• مخصوصا اعتماد بنفس ، شکرگزاری که مثل موتور یا ترانز میمونه تو هر تمرینی باید همراهش کنی با ترانز شکرگزاری که انرژی بگیره ،
▪️کسی که میخاد شکرگزاری براش جواب بده ، باید چرای شکرگزاری بپرسه تا ذهنش ساکت شه و احساسش خوبه بشه
مثلا ، خدایا شکرت بابت نعمت چشمام ، چرا اگه این دوتا لنز خوشگل نبودن من زندگی تاریک بود ، هیچ لذتی نداشتم ، فقط صداها میشنیدم و چیزی نمیدونشتم… . دقت کنید تا این چرا بپرسید ، هموم لحظه ذهنت میره تو چرای که پرسیده و ساکت میشه و قدر نعمت میدونی و احساست خوب میشه…
دقیقا مثل کارهایی که ذهن میکنه ، راجب بدبختی و مشکلات و اتفاقات ، مثلا میگی تصادف ، میره وارد تصادف میشه و تصویرش میبینه که حست بد میکنه ، حالا تو شکرگزاری باید تصویر بودن و نبودن نعمت ببینی تو ذهنت ، که حس تولید بشه ، هر چیزی واردش بشی احساس تولید میشه ،
چطور برای منفی ها چرا میپرسید ولی برای شکرگزاری و خواسته هاتون چرا نمیپرسید… !!
• باید تو شکرگزاری و نکات مثبت زیبایی و توانایی هاتون چرا بپرسید که ذهن خودش جوابش بده که احساستون خوب بشه ، بدون چرا اصلا ذهن وارد نمیشه ، خدایا شکرت بابت نعمت سلامتی ، ذهن میگه باشه بابا تو فلان مشکل دتری ولی اگه جرا بپرشی که چرا که خیلیا تو بیمارشتانن سال ها بستری هستن ، شریع ذهن درگیر نعمت میشه و احساست خوب میشه
▪️بچه ها تمرین اعتماد بنفس خیلی جدی بگیرید ، چون ذهن بیشتر درگیر جسم میشه تا ثروت و روابط ، چون روابط از ما دوره یا زیاد استفاده نمیشه ولی زیبایی و توانایی و جسم همیشه چسپیده و با خودمون حمل میکنیم…
▪️مورد سوم که اول لایو استاد بهش اشاره داشت ، اینکه خسلی بعد مدتی یا بعد از اینکه رسیدن به خواسته هاشون همه چی رها میکنن ، استاد نکته مهمی اشاره داشتن
بنظر من باید هدف اصلی مون لذت بردن و احساس خوب داشتن ، و هدف دومی مون خواسته هامون ، چون مثلا بعد به خواسته هامون میرسیم و میگیم دیگه رسیدم و تموم شد ، ولی وقتی هدف احساس خوب و لذت بردت باشه ، دیگه همیشه دنبال این احساس خوبه میریم و چیزای جدید خلق میکنیم و چون احساس خوب تکراری نمیشه و تمومی نداره تا اخر عمرمون میریم دنبال این احساس و کمتر از مسیر خارج میشیم ،
▪️فرض کنید من قبل خواب تکرار کنم تصادف تصادف ، من دارم تصویر تصادف میبینم تو ذهنم نه فقط تکرار میکنم به زبون تا وقتی تصویر نیاد احساس تغییر نمیکنه ، من تو نوشتن ذهنم خیلی بازی میکنه تو نوشتن شکرگزاری برای همین دیگه نمینویسم فقط حرف میزنم ، مخصوصا هنگام راه رفتم و پیاده روی و حرف زدن ، نوشتن چون میشینی و اکه دستخطط بد باشه که هیچ دهنت بازی میکنه خیلی راحت نمستونی جلوش بگیری ،
فقط کسی که از نوشتن لذت میبره و دستخطش خوبه شکرگزاری بنویسه با اینکه حرف زدن خیلی لذت بخش تر از نوشتن و همه از با حرف زدن لذت میبرن ولی نوشتن خیلی ها لذت نمیبرن ازش
به نام خداوند بخشنده مهربان…
خدای وهاب، که بی حد و حصر میبخشه…
این کامنت متعلقه به خانم شایسته عزیز،…
شما منو تبدیل کردی به یه انسان سپاسگزار…و همین یه کار کلی برای من خیر و برکت به همراه داره….
شما داری از من با این فایلها یه شخصیت سپاسگزار میسازی…
شما منو تبدیل کردی به یه آدمی که همین که راه میرم، قدردان دو تا پای قوی و سالم خودم هستم…
شما منو تبدیل کردی به آدمی که بخاطر آفتابی که داره به پوستم میرسه سپاسگزاری میکنم…
شما منو تبدیل کردی به آدمی که برای سپاسگزاری هام گریه میکنم…
شما منو تبدیل کردی به آدمی که بخاطر نسیم خنک پاییزی بین این آفتاب سپاسگزاری میکنم…
شما منو تبدیل کردی به آدمی که برای جریان خون تو رگهام سپاسگزاری میکنم…
شما منو تبدیل کردی به آدمی که….چی بگم اینقدر نعمت هست…اینقدر زیبایی هست…اینقدر خدا بهم نزدیکه…که همین یه برکت برای ورود تمام نعمت ها و ثروتها به زندگیم کافیه….
خدایا شکرت….
عاشقتم بینهایت..
سلام
خدایا شکرت برای همه چیزهایی که در هر قسمتی از این سایت برایم آموزنده است و همیشه عالی و تازه است.
همیشه سعی کنیم که یکسره خدا را شکر کنیم برای اینکه از این مداری هستیم و دوستش نداریم و خارج شویم از سپاس خدا براحتی می توانیم استفاده کنیم و یا ازمداری که هستیم بخواهیم که بالاتر رویم براحتی و با لذت می توانیم ازهر چیزی سپاسگزاری کنیم و توجه به زیباییها داشته باشیم و هر چه در این راه بهتر و بیشتر عمل کنیم بهتر و مهارت بهتری کسب می کنیم و بهتر انجامش می دهیم.
همیشه حواسمان باشد که گول ظاهر هر قضیه ای را نخوریم؛ هر چه که هست ما درستش را عمل کنیم و در این صورت طبق قوانین عمل می کنیم و نتیجه هم مشخص خواهد بود حتی اگر ظاهر قضیه طوری دیگر نشان دهد.
وقتی تمرکز ما روی زیباییها باشد در هر جایی که باشیم و در هر شرایطی که با شیم زیباییهای بیشتری به سمت ما می آید و کافیست که ما در مدار زیباییها خود را قرار دهیم و از زیباییها و خوبیها یاد کنیم.
اینقدر آدمهای زیبا و خوب در همه جا به هم برخورد می کنند که اصلا حس نمی کنم و نمی بینم که آدمی نازیبا هم در جهان باشد؛ هر جا می رویم همه با جان ودل به من کمک می کنند و به من احترام می گذارند .
حتی پلیسی که می خواست مرا جریمه کند؛ برایش توضیح دادم که من فکر می کرد که اینجا برای پارک کردن اشکالی ندارد و بدون قصدی؛ اینجا پارک کردم و گفت که من نمی توانم آن را عوض کنم چون نوشته ام ولی مبلغش را با کمترین اندازه برایت خط می زنم و می نویسم . یا وقتی برای خرید جایی خاص می روم، شاگرد آنجا بدون اینکه من درخواستی کنم ؛ شماره موبایلش را به من داد که از قبل برایش اس ام اس کنم و فقط به آنجا رسیدم بهش بگویم و میوه ها و هر چه که خواسته بودم را بیاورد در ماشین ووو این قدر این موارد هر روزه برایم پیش می آید که نوشتنش زمان بر است.
نیروهای عظیم و درونی در ما هست و بسیار هوشمندانه است که کافی است ما از آنها استفاده کنیم و آنها را ببینیم نه اینکه مثل قبل زندگی کنیم و به آنها واقف نباشیم و بخواهیم از آنها که در وجود همه ماست استفاده کنیم.
تمرکز روی زیبا ییها داشته باشیم و با کوچکترین اتفاقی که ظاهری ناخوشایند دارد شروع به غر زدن و ناسپاسی نکنیم و بدانیم که در هر اتفاقی، کلی شکرانه وجود دارد و این راهی است که ما را به بهترینها هدایت میکند و برای بهتر و راحت انجام شدن کار؛ این لازم بوده است .
هر کسی نتایج خودش را می گیرد و ما نمیتوانیم برای کسی جز خود؛ کاری انجام دهیم پس تا میتوانیم طبق قوانین و خوب عمل کنیم و نتیجه بگیری که دیگران هم خود بخواهند که پیروز و موفق شوند.
دوره آفرینش را هر کسی درهر موردی که می خواهد لطفا حتما تهیه کند بی نظیر است بی نظیر. و چنان پایه های محکمی می سازد که همه موارد بعدی روی پایه و اساس درست و حسابی بنا شده اند و با هر بادی نمی لرزند این توصیه من برای همه افرادی است که در این سایت هستند و نتایج آن هم ازهمان لحظه که اولین فایل را می بینیم قابل مشاهده و حس است.
چند روزی است که حسابی متمرکزانه دارم روی فایلهای رایگان کار می کنم؛ بسیار بسیارررررررررر عالی هستند و تازه فهمیدم که خانم شایسته گفتند که با تنظیم کردن آنها به شکل جدید چقدر متحول شده اند یعنی چه؛ هر کدام از یکی بهتراست و همه هم از هم بهتر. بسیار عالی است ودرسهایی در آن نهفته است که تا ابد کارایی دارد؛ یعنی چقدر عالی میشود که کسی دوره آفرینش را تهیه کند و استفاده کند و روی فایلهای رایگان هم کار کند چقدر موثر و عالی خواهد بود.
دوره آفرینش را تهیه فرمایید با عمل کردن به همان جلسه اول؛ هزینه قسمتهای بعدی هم جور میشود.
Just do it now
آینا خانم سلام
امیدوارم حالتون عالی و پراز انرژی باشید
چند وقت پیش سوالی از شما در قسمت (برای من دیدگاه بنویس )پرسیدم که اون قسمت رو استاد برداشتن لطفا یه بار دیگه راهنماییم کنید:
گاهی تو صحبت های استاد به تناقض برخورد میکنم که مثلا توی فلان فایل اینو گفته و الان داره اینو میگه .بعضی وقت ها درک میکنم که منظور استاد توی اون فایل چیز دیگه ای بوده ولی بیشتر مواقع نمیتونم ذهنمو کنترل کنم و ادامه بدم طبق تجربیات خودتون و آموزه های استاد راهنمایی کنید چطور میشه اینطور مواق ذهن رو کنترل کرد ویه سوال دیگه که چطور باور کنم استاد تمام آگاهی هایی که داره رو در اختیار ما میذاره؟
سلام
در مورد سوال دوم: ما صحبتهای استاد را می پذیریم ودرک میکنیم؛ چون به یاد میاوریم؛ یعنی اینها که استاد می فرمایند، درست است و ما ذاتا این طور هستیم و قبولشان داریم ولی نوع زندگی کودکی و اطرافیان و تاثیر پذیری که از آنها داشتیم ما را از روحمون از آن چیزی که هستیم دور می کند.
چرا عاشق نوزاد هستیم؛ من که نوزادی که تازه بدنیا آمده را دوست دارم ساعتها بشینم فقط نگاهش کنم؛ پاک است و خالص است؛ روحی لطیف دارد و انگار وقتی بغلش میکنم خلوص آن را و آرامش آن را میگیرم یک موجود پاک پاک که طی رفتار و گفتار اطرافیان و ترسها و … که اطرافیان به او میدهند به شخصیتی تبدیل میشود مثل خود ماها هر کدام ازماها در هر جای دنیا و بعد می فهمد که ترس چیست؛ گریه چیست و غم چیست وو و روحش لکه های سیاه را می گیرد؛ یعنی اینکه با این حرفها که آرام می شویم و روحمان آن را قبول دارد.
بهترین راه یاد گرفتن؛ آموزش است؛ یکی از دلایلی که استاد اینها را یادمان میدهد همین باید باشد. چرا نخواهند بگویند مثلا چه نفعی برای ایشان دارد؛ این باور شما از باور کمبود است؛ فکر می کنید که استاد خدای نکرده دارند همه چیز را برای خودشان نگه میدارند و چون به بقیه می خواهندنرسه این طوری هستند و اصلا اصلا درست نیست؛ این قدر جهان از همه نظر فراوانی دارد که برای هر کسی تا بی نهایت می تواند پیشرفت کند؛ پس دلیلی برای اینکه همه را به ما نگویند نیست؛ اتفاقا ایشان می خواهند که پیشرفت کنند و چیزهای تازه به ما بگویندو این طور است که از کسانی که در این کار هستند جلو هستند. اصلا چرا ما در این سایت قفل شدیم و سراغ کسی دیگری نمی رویم؛ چون ذات ما این حرفها را قبول داره و به دلمان می نشیند؛ پس حس ما خوب است و در این سایت هستیم؛ گاهی که شاید شک کنید ان نجواهای ذهنی است و شیطان است که باید بهش بگید هر چی دلت می خواد بگو من استاد را قبول دارم و هر چی می گن گوش میکنم تو هم برو برای خودت هر چی می خوای بگو.
در مورد سوال اول: هر چه که بیشتر روی خود کار میکنیم صحبتهای استاد را طوری دیگری درک میکنیم؛ ببینید ما کلاس اول دبستان هستیم با کلاس 12 ا م باهم خیلی فرق داریم یعنی دو دو تا میشود چهار تا برایمان مثل آب خوردن میشه و وقتی هم که وارد سایت میشویم کلاس اول هستیم بعد میرویم دوم و سوم ودیپلم و لیسانس و پروفسور و… دانشمند که می توانیم صاحب نظر هم باشیم. پس درک روز اول ما نمی تواند مثل درک یکسال بعد ما باشد با هم فرق دارد چون ما فرکانس و دیدگاهمان عوض شده است ؛ استاد همان استاد است حرفهایشان هم همان است و گرنه که این همه خواهان نداشتند و این همه از این سایت موفق نمی شدند.
اصلا حرفهای ایشان در همه قسمتها یکی است و با هم هماهنگ است، ببینید زمانی در مورد باورها بیشتر صحبت می کنند؛ چون مثلا موضوع آن فایل باور هماهنگ با عمل ماست ؛ این را مثال زدم؛ و یا جایی بیشتر در مورد عمل صحبت میکنند؛ چون موضوع آن فایل بیشتر در مورد عمل کردن است مثلا در قسمت دانلودها، ایمانی که عمل می آورد را فایلهایش را ببینید.
مثلا در فایل ثروت بیشتر صحبتهای استاد در مورد ثروت است در فایل عشق و مودت در مورد رابطه است و بیشتر روی روابط صحبت می کنند؛ پس همه حرفهای ایشان یکی است ولی بنا به آن دوره شاید تاکید ایشان بیشتر روی قسمتی بیشتر باشد.
در مورد هر دو سوال: ما همیشه باید قائم به ذات باشیم؛ یعنی هر چه هست چه خوب چه ناخوب؛ به خاطر فکر ماست؛ در همه موارد در همه قسمتها حتی دولت وووو پس اگر باورهایتان این است برویم سراغ خودمان که من کجا دارم اشتباه میکنم و گرنه استاد که همه قبولش دارند…
دیگر اینکه همیشه با مغز خود باید با منطق صحبت کنیم که قبول کند و قانع شود که دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشد و وقتی سروکله اش پیدا شد زود منطقش را بزارید جلوش که دیگر ساکت بشه و چند بار که این کار را کردید؛ خود به خود حضورش کمتر می شه و همیشه باید روی ذهنمان کار کنیم.
مثلا : از خود بپرسید: چرا من به تناقض در حرفهای استاد می رسم: می گید که مثلا فایلی را مشکل دارم چندین بار گوش کردم با فایل فلان مورد هم که مشکل دارم چند بار گوش کردم و هر دو یکی است در صورتی که من مثلا شش ماه پیش طوری دیگر فکر می کردم . پس در مورد اخیری هم در فلان فایل به تناقض بر خوردم مطمئن هستم که با گوش دادن بیشتر آنها؛ به صراحت و شفافیت حرفهای استاد می رسم .
اصلا هم با شک و تردید گوش ندهید بارها استاد در فایلهایشان گفتند که سه ماه حرفهای مرا مثل وحی منزل بپذیرید یعنی اصلا مقاومت نکنید که درسته یا نه و اگر درست بود که ادامه بده نبود ادامه نده.
کاری که من کردم از روز اول این بود که؛ من اصلا انرژیم را نمی زارم روی این مورد که استاد دارند درست میگویند یا نه؛ می گویم فقط باید عمل کنیم هر چی که ایشان می گویند و والسلام. تا حالا هم به تناقضی بر نخوردم .
اگر جایی هم اصلا نمی توانید خود را قانع کنید صبر کنید و بارها وبارها گوش کنید ریشه حرف ایشان وباوری که در آن است که می فهمید.
JUST DO IT NOW
سلام و هزاران سلام پر از عشق به شما عزیزانم و خدای مهربونمون
حالتون که مطمئنم عالیه چون محاله توی این سایت و این مدار زیبا باشی و حال دلت و لحظه ات خوش نباشه…
من اومدم از یه حال خوبم صحبت کنم و از قانون زیبا که داره تاثیر ش رو توی زندگیم میذاره، براتون بگم.
میدونید استارت آشنایی من با شما شاید از شروع کارم بود که به واسطه یکی از دستان خدا سامان عزیزم، وصل شدم به این مسیر.
خدارو شکر خیلی چیزا خوبه خیلییییی روابط به نسبت آبان ماه عالی تر ثروت آرامش سلامتی ورزششششش انرژی مثبت همه چیز…
چند وقت پیش من کارم رو رها کردم و ادامه ندادم به همین خاطر هم من درآمدی نداشتم …
الان هم نزدیک عید هست و یکم خرید و … 😂😉😉😉😉
هی داشتم خرج میکردم و امروز شهریه باشگاه رو دادم بعد هی میگفتم کاش ندم که کارتم خالی نشه!!!!
بعد گفتم ولش کن بابا خدا بزرگه خودش میرسونه🥰🥰🥰🥰🥰😍😍😍😍😍😍 ی ندایی هم میگفت از کجا مگه اینکه بابا برات بریزه💔💔💔💔💔منتها بهش توجه نکردم کلا بی خیالش شدم
باورتون نمیشه من اصلا دیگه ب کارت توجه نکردم و داشتم روی مهارت طراحی سایت کار میکردم 🤩🤩🤩🤩🤩
چند ساعت بعد پدرم زنگ زد گفت فاطمه سود سهام ت واریز شده منم پیش خودم گفتم حالا چقدره همش صد تومن !!! بابام گفت ۵۰۰ تو کارتت واریز شده😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁😁🥰😂🥰🥰🥰
اولش گفتم بابا شوخی میکنه حتما پنجاه تومنه یا خودش ریخته تو کارتم 🤩🤩😍😍😍😍
ولی واقعیت بود از جایی که فکرش و نمیکردم و اصلا یادم نبود که اینطور چیزی اصلا هست…. اومد خدا فرستاد خدا داد 🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🤩🤩🤩🤩🤩🤩
خدایا دمت گرمممم دمت گرم خدایا عاشقتم عاشقتممممم
مامانم میگفت نگاه چ برا ۵۰۰ تومن ذوق میکنه ولی من گفتم وقتی برای این ذوق نکنم پنجاه میلیون هم برام فرقی نداره من ذوق میکنم شکر میکنم که ظرفم بزرگ شه برای پولهای بیشتر
نمیدونم دیگه چی بگم ولی خیلی خوشحالم خواستم این حس رو هم با شما به اشتراک بذارم
عاشقتونم
در پناه الله یکتا سالم سلامت پر از عشق و برکت و ثروت و سعادت مندی در دنیا و آخرت
خدانگهدار تون
بنام خدایی که هر لحظه هدایتگر ماست.
استاد عزیزم سلام
مریم جانم سلام.
این فایلو قبلا گوش داده بودم ،اما الان که گوش میدم انگار خیلیی بهتر درکش میکنم.
دوباره برام یادآوری شد که تمرکزم باید فقططططط روی اصل باشه:
اصل چی بود؟؟؟؟
تمرکز روی نکات مثبت
سپاسگزاری
توحید
همه ایناااا نتیجه اش میشه احساس خوب و احساس خوبم نتیجه اش هماهنگی بین ذهن و روح ،نتیجه این هماهنگی ام رسیدن به خواسته هامونه.
من اونقدر این روندو هر روز تکرار میکنم که جزیی از زندگیم شده و باید هر روز با این کار به ذهنم خوراک مناسب بدم اوقدر باید انجامش بدم که برام عادت روزانه بشه اونقدر که جزئی از شخصیتم بشه.
و تمرکز روی نکات مثبت واقعاااا همه چیزه،اینکه تو هر شرایطی از دل هرررر شرایطی نکته مثبتی پیدا کنی تا حالتو کمی بهتر کنه ،اینکه از دل هر تضاد اینو بیرون بکشی که هررر اتفاقی بیوفته به نفع منه،و به قول شماا استاد این نیاز داره به یک جهاد اکبر،نیاز داره هر روز روی خودمون کاررکنیم،چه جمله ای گفتید استاد کهههه ،خوده شماام که این مسائلو تدریس میکنید هم ممکنه بعضی وقتاااا اصلو فراموش کنید و نجواها بخواد به مسیر نامناسب ببره .
استاد عزیزم هرررجا هستید در پناه خدا باشید.
سلام به همگی
قبل از شروع گام بعدی میخوام تجربه خودمو از سپاس گزاری بنویسم تا رد پام بمونه و یادم بیاد ک سپاس گزاری چه معجزه ای توی زندگیم کرد
چند سال پیش ک کارشناسی قبول شدم و اولین تجربه جدایی من از خواهر دوقلوم بود
با اینکه توی یه دانشگاه خوب با امکانات خوب، یه رشته خوب قبول شده بودم اما ناراضی بودم، اینقدر احساس تنهایی و جدا شدن از خواهرم رو میکردم ک مدام بغض میکردم و حتی حاضر نبودم سرکلاس های درسیم برم
من از همه لحاظ به خواهرم وابسته بودم حتی ما باهم درس میخوندیم و من مونده بودم که با اون حجم از درسها چیکار کنم، اینقدر فشار افکار منفی زیاد شده بود ک سرماخوردم به مدت یکماه و دانشگاه نرفتم با یه دوست این حال خودمو درمیون گذاشتم و ایشون بهم گف هیچ کاری نکن، نمیخواد تقلا بزنی، فقط سعی کن آروم آروم آروم از موقعی ک وارد دانشگاه میشی تمرکزت رو بذاری سر زیبایی های دانشگاه، قشنگ یادمه میگف حتی بابت صندلی، میز، تخته روبروت، خودکارت، یکی یکی سپاس گزاری کن
من اومدم اینکارو انجام دادم و هیچ چیزی درمورد قدرت سپاس گزاری تا اون زمان نمیدونستم فقط تا ذهنم میخواست تمرکز کنه روی نکات منفی دانشگاه، دانشکده، همکلاسی هام و …
سریع سرمو مینداختم پایین و میزو ک میدیدم یاد صحبت اون دوست عزیز می افتادم و شروع میکردم سپاس گزاری
همون روز اول سپاس گزاری از شدت خشم و ناراحتی من کم کرد، من معجزه اش رو همون روز اول توی حال خودم دیدم، چون اینقدر عصبانی و کلافه بودم ک حتی به فکر انصراف هم بودم
یه مدت گذشت و من کم و بیش اینکارو میکردم
نتیجه چیشد؟
تمام همکلاسی هام ک حتی اسماشون هم خوب نمیدونستم چون اصلا دانشگاه نمیرفتم اینقدر باهام خوب شدن ک تمام کارهای منو بدون اینکه بخوام انجام میدادن
از درس و کلاسها جا مونده بودم بهم جزوه میدادن، حتی یادمه از همکلاسیم کمک خواستم ک این گزارشکارو چطوری باید انجام بدم فقط درهمین حد گف بذار صبح میام بهت میگم و فردا صبح با چنتا برگه اومد و دیدم چشم های قرمز، خسته روبروم ایستاد و گف این گزارشکارت
گفتم برام نوشتی؟ گفت اره تمام دیشب رو بیدار بودم برات نوشتم
اخرترم سر امتحانات فقط کافی بود یه سوال رو بپرسم از ابتدای سالن تا انتها سالن همه بچه ها در تلاش بودن ک جواب سوال رو بهم برسونن
یه روز سر یه جواب اشتباه استادم باهام بحث کرد و من دیدم چطوری همکلاسیام پشت من دراومدن و ازم دفاع کردن
یکیشون تمام امتحانات منتظر میموند ک من جواب همه سوالات رو بدم بعد باهم برگه هامونو بدیم ک نکنه من جای گیر کرده باشم و جواب سوالی رو ننوشته باشم
حتی یادمه یه ساعت قبل از امتحان دوستام می اومدن جمع میشدن و درس رو بهم یاد میدادن ک من امتحانم رو خوب بدم
من اون سال با فقط یکم سپاس گزاری دستای خدارو دیدم ک چطور مشتاقانه به کمک من اومدن
دانشگاه برام بهشت شد ساعت ها تو فضای باز دانشگاه روی صندلی می نشستم و به رقصیدن برگ درختا نگاه میکردم و حض میکردم از این خلقت بی نظیر اینکه چقدر خوشگلن، چقدر بی نقص هستن، چقدر در آرامش و صلح با همه چیز هستن
طبیعت دانشگاه خیلی بهم آرامش میداد و فقط لذت میبردم از اون بهشت
یادمه بهترین لحظات ترم یک دانشگاه من اون ساعتهایی بود ک کلاس ادبیات داشتم و استاد بجای درس ادبیات فقط برامون مولانا میخوند و اونو تفصیر میکرد و من مات و مبهوت فقط گوش میکردم و لذت میبردم
نه تنها از انصراف دادن دست برداشتم بلکه عاشق دانشگاه و دوستام شدم
سپاس گزاری برای من دانشگاه رو از جهنم تبدیل به بهشت کرد
خداروشکر :)
به نام الله مهربان که هدایتم کرد به سمت درک قوانین ثابت جهان هستی تا با این درک و عمل به قوانین و زیستن به شیوه ی قوانین ،خالق تمام عیار خواسته هام باشم ،
استاد از بدیهی شدن خواسته ها گفتید خواستیم بگم من با نوشتن نتایجم در سایت به صورت هرروزه ، چون من ،تقریبا هرروز به لطف الله مهربان تو سایت دیدگاه مینویسم و نوشتن هر دیدگاه بهم کمک میکنه تا نتایجم مرور شه و این یادآوری هرروزه جلوی بدیهی شدن نتایجمو گرفته ، یانوشتن هام تو دفتر یا ،یاد داشت هام در قالب چکاپ فرکانسی یا انجام تمرین هام، باعث شده تا من نتایجم برام بدیهی نشه و همیشه تابه امروز که در مسیر بهبود دائمی خودم هستم بهم یادآوری شه که ماریا نتایجت بخاطر کار کردن هات روی خودته بخاطر حضورت تو سایت وتکرار اصل ها و زندگی به این شیوه …
استاد خیلی خوشحال میشم که میفرمایید آدمهای کمی هستند که با این آگاهی ها زندگی کنن این بهم حس خوب و احساس خودارزشمندی میده که من جز اقلیتی هستم که دارم رو خودم کار میکنم ودرمسیر صحیح هستم ، و همینطور یاد آوری این موضوع که چقدر ما توانمند هستیم برای اینکه شرایط زندگی مونوتغییر بدیم هم بهم احساس قدرت میده و متاسفانه چقدر راحت می تونیم این توانایی روفراموش کنیم و وارد روزمرگی و حاشیه ها بشیم هم جزئی از واقعیت های زندگیه که من با حضور مستمرم دراین سایت و نوش جان کردن محصولات و فایل های هدیه و زندگی به شیوه این آگاهی ها ،جلوی این سقوط(روزمرگی و درگیر حاشیه ها شدن) رو میگیرم. .
استاد از احساس خوب مساوی با اتفاق خوب حرف زدید و من چقدر بهره بردم از این قانون ،از زمانی که متوجه شدم همچین قانونی هست واقعا هرروز ازش استفاده میکنم در مسائل کوچیک و بزرگ ، گاهی کم از روی نادانی باز امتحانش میکنم میگم ببینم رو این موضوع هم جوابه یا نه !!
و انصافا همیشه جواب بوده ، گاهی مثل این مثال شما همون لحظه جواب داده و گاهی هم بعد از مدتی دیدم که محافظت از احساس خوبم توی یک موضوع خاص جواب داده و من نتیجه ی دلخواهمو گرفتم .
استاد از سپاس گزاری نگم براتون که اسمش هم برام احساس خوب میاره چه برسه به انجام دادنش ، سپاسگزاری روزانه و انجام تمرین ستاره قطبی که به شدت متعهدم به انجامش دوساله که نعمت و موهبت های فراوانی برام به ارمغان آورده و بدست آوردنِ موهبت های آینده رو برام منطقی کرده که تاالان به صورت طبیعی این نعمت ها وارد زندگیم شده پس بعد ازاین هم میشه به آسانی و به صورت کاملا طبیعی به خواسته های دیگمم برسم و این باور بهم قدرت و احساس خوب میده
سپاسگزارم که این آگاهی ها ی زندگی ساز رو دراختیارمون قرارمیدین تا آسان بشیم برای آسانی ها
دوستتون دارم وسپتس گزارش مهربان پروردگارم هستم بابت این هدایت وعششششششق برای خانواده بزرگم در سرزمین توحیدی عباس منش.