live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شقایق مهرابی گفته:
    مدت عضویت: 2157 روز

    سلام به دوستان همیشگی من

    یادداشت ها و برداشت های من از این فایل آموزنده

    – چی کار کنیم وقتی روی خودمون و باورهامون کار میکنیم، دست نکشیم و نا امید نشیم و ادامه بدیم؟

    این در واقع بر میگرده به اینکه چقدر باور کردیم که این نوع نگرش و نگاه داره نتایج رو بوجود میاره، باید نتایج کوچیک و ریز رو مدام به خودت یادآوری کنی و بپذیری همون اتفاقات و همزمانی های کوچیک و … نتیجه کارکردن روی باورهات بوده.

    مثال استاد؛ مثلا این باور رو ایجاد کردی که بری توو رابطه با فلان آدم ایده آل، میشه و اتفاق میوفته ولی تو غرق میشه توو رابطهه و یادت میره که این درخواست تو بوده، اولش خوشحالی میکنی و تمام. بعد که یادت میره، قانون رو فراموش میکنی و میای دوباره همون رفتارهای گذشته رو انجام میدی(رفتارهایی خارج از قانونی که شناختی و باورهایی که ساخته بودی) بعد یه مشکلی توو رابطه پیش میاد، دعوات میشه، غصه میخوری و .. خلاصه رابطه میترکه، میای میگی ای بابا قانون جواب نداد! درصورتی که همون رابطه رو با قانونت و باورهات ایجاد کرده بودی…. عامل اصلی رو نباید فراموش کنی.

    همیشه باید خودت رو مانتیور کنی و متوجه باشی تا از مسیر خارج نشی، حس و حال خودت رو بشناسی(حتی استاد هم این کار رو میکنه و بهش نیاز داره!)، بعد دوباره بیای و با تمرکز بیشتر روی خودت کار کنی، مثلا با سپاسگزاری که ابزاری اا که تو هر حالی معجزه میکنه! سپاسگزاری در هر حالی کمک میکنه که احساست خوب بشه. ” چه روی قله موفقیت باشی که توو قعر سختی و تضاد”

    اونم سپاسگزاری واقعی ها، که واقعا تمرکزت رو ببری روی زیبایی های اطرافت. وقتی این کار رو واقعا با حس خوب انجام بدی، اتفاقات عالی از در و دیوار وارد زندگیت میشه. سپاسگزاری ای که به تو احساس آرامش و سبکی بده، نوشتن سپاسگزاری جادو میکنه… تو قرآن میگه، اگر سپاسگزار باشید شما را میافزاییم.

    “””سپاسگزاری بزرگترین دروازه دریافت نعمت هاست”””

    معجزه سپاسگزاری 5 سال دیگه اتفاق نمی افته ها! نه! همون لحظه اتفاق میوفته. تک تک سلول های بدن شما به این فرکانس جدید و خوب واکنش نشون میده. هرچند ظاهر ناخوشایند باشه ولی باید تمرکزت رو از روی اون موضوع برداری و بزاری روی نکات مثبت و دیدن زیبایی ها و شکر گزاری (مثال بانک) مثلا من خودم اگر بودم اول از همه میگفتم خیره انشالله، الخیر فی ما وقع، بعد میگفتم که خدا رو شکر که من پول و ثروت دارم و برای جابه جاییش و… اومدم بانک، یا چه خوب که یه لابی واسه مراجعین درست کردن و …

    به جای اینکه بیام توو ذهنم هی حق رو بدم به خودم و اونا رو مفصر بدونم!

    موضوع اینه که عباسمنش بااااور داشته که اگر بتونه ذهنش رو کنترل کنه، ورق برمیگرده.. دختر ببین چقدر ما توانا هستیم و میتونیم با ذهنمون اوضاع رو توو کمترین زمان 180 درجه تغییر بدیم، حتی بدون تلاش فیزیکی و حرفی!!! شقایق ذهن همممه کار میتونه بکنه. (میدونم نمیتونستی باورکنی که برای عباسمنش هم از این دست اتفاقات میوفته!) البته که من اگر آدم قدیم بودم میگفتم آخه مگه من چه فرکانسی فرستادم که الان باید این برخورد باهام بشه و … یعنی چپکی از قانون استفاده میکردم!!!

    شقایق خیلی وقتا این تغییر نگاه و کنترل ذهن انقدر سریع خودش رو نشون نمیده ولی باید بپذیری که قانون جواب میده، ممکنه نتیجه کنترل ذهن، الان، فردا یا هفته بعد خودشو نشون بده ولی حتما نشون میده.

    – بهترین راه شناسایی باورها، عملکرد شماست، نه حرف ها، عملکردت نشون میده چه باورهایی داری، تازه بین اینکه بشنوی، بپذیری و عمل کنی هم کلی فرق و فاصله هست، مثلا تو الان طبق یه سری مثال ها و حتی اتفاقاتی که برای خودت پیش اومده فراوانی جهان رو پذیرفتی، ولی وقتی مثلا هنوز وقتی میخوای خرید کنی (حتی ناخودآگاه و طبق عادت) تخفیف میگیری یا میخوای این یعنی ته ذهنت هنوز باور کمبود هست و هنوز نمی تونی کامل به قانون فراوانی که پذیرفتیش عمل کنی.

    – تغییر مکان زندگی: وقتی آدم روی خودش کار میکنه، خود به خود اتفاقاتی براش میوفته که اگر اون فضایی که توش هست فضای نامناسبی باشه، هدایت میشه به فضای بهتر. یه جورایی جهان هولت میده به حرکت کردن، مگر اینکه!—> یک سری ترمزها داشته باشی، یک سری زنجیرهایی داشته باشی که نذاره حرکت کنی، مثل وابستگی!

    حتی ممکنه جایی که هستی جای خوبی باشه، ولی جایی وجود داشته باشه که مکان بهتر و جالب تری باشه برای فرکانس های جدید شما که داره شکل میگیره. وقتی ما تغییر کنیم (بهترشیم). اطراف ما هم تغییر میکنه.

    – ترس از بی ایمانی میاد. ببین چه باورهایی بهت کمک میکنه که نترسی، اون باور، باورِ درستِ. مثلا اینکه این جهان پر از فراوانی اا بیشتر به تو حس خوب میده یا اینکه همه جا رو فقر گرفته! هر حرف هر ندایی که به تو حس خوب میده اون کلام الله و باور درست اا همونو بگیر و برو جلو. خداوند وعده فراوانی میدهد و شیطان وعده فقر. پس ذهنت رو کنترل کن که کنترل ذهن همه چیزه.

    ممنون از توجهتون به امید دیدار در پرادایس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
    • -
      علی خسروی گفته:
      مدت عضویت: 2268 روز

      سلام دوست عزیز چه خوب قانون رو توضیح دادی و پاشنه آشیل افراد رو واقعا قانون خیلی ساده است بخاطر همون خیلی ها نمیتونن بهش عمل کنن و خیلیا باورش کنن… خیلی برام‌موثر بود حرفای شیرین شما چشمام پر شد خدایاشکرت بخاطر سایت استاد و خداروشکر بخاطر شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    یزدان نظری گفته:
    مدت عضویت: 2659 روز

    به وقت یادآوری …

    یادم باشه که اولین و مهم‌ترین گام برای رسیدن به اهدافم، «احساس خوب» منه! بدون این ستون اصلی، یه جای کار همیشه میلنگه! هرچقدرم ثروتمند باشی و ادعا کنی که توی کارت حرفه‌ای هستی، بازهم اون احساس رضایت رو از خودت نداری و انگار یه قطعه‌ی مهم از پازل زندگیت کمه! اینو میگم تا یادم بمونه که هیچ وقت «احساس خوب» رو دست کم نگیرم و هر موقع هدفی رو تعیین میکنم، در مسیر احساس خوب بیشتر تعیینش کنم! این باعث میشه سعی کنم هیچ وقت احساس خوبم رو فدای هدف دیگه ای نکنم و یادم بمونه احساس خوب، رکن اصلی و اساسی زندگی منه و بدون اون، هیچی طعم لذت از زندگی رو نمیده و با اون، همه چی خوشمزست!

    وقتی حالت خوبه، لاجرم با همه خوبی و همه باهات خوبن!

    وقتی حالت خوبه، با همون چیزایی که داری عشق میکنی و لذت میبری!

    وقتی حالت خوبه، همه ی کارات پشت سرهم در بهترین زمان و شرایط خود به خود انجام میشه!

    یک کلام …

    وقتی حالت خوبه، همه چی خوبه!

    پس یادم بمونه که «حال خوب بیشتر» رو سرلوحه زندگیم قرار بدم و مقدم بر هر هدف دیگه ای در زندگی، براش اقدام کنم! آره! برای حال خوبم هروز اقدام کنم! یعنی هروز که از خواب بیدار میشم، به جای چک کردن گوشی و مسنجرها، شروع کنم به نوشتن! با تحسین خودم آغاز کنم و هر چه بر زبان دلم آمد مکتوب کنم.

    (اتفاقا همین امروز با خودم میگفتم چه خوبه وقتی تحسین و تعریف دیگران از منو میشنوم، حالم دگرگون میشه! بلافاصله بعد با خودم گفتم حالا چه خوبه سعی کنم هروز خودم از خودم تعریف کنم! چیزایی رو تحسین کنم که شاید هیچ کس ندونه و متوجه نشده باشه! کی بهتر از من برای تحسین خودم؟!)

    یادم باشه همیشه قبل از انجام دادن هر کاری، از خودم بپرسم که آیا واقعا انجام دادنش حالم رو بهتر میکنه یا اینکه بدتر میکنه؟! پس سعی کنم بیشتر کارایی رو انجام بدم که حال منو بهتر و بهتر میکنه.

    و باز هم میگم، ارزش حال خوبم رو دست کم نگیرم که این مهلک ترین سم ممکن میتونه باشه. چون به محض اینکه بعد از یه مدت برات عادی بشه و قدرش رو ندونی، طبق قانون ازت گرفته میشه و اونجاست که در بدترین حال روحی ممکن، میگی چرا قدر حال خوبم رو ندونستم! (تجربه‌ی شخصی)

    یادم باشه هیچ کس جز خودم نمیتونه حالم رو خوب کنه و به همون میزان، هیچ کس جز خودم نمیتونه حالم رو خراب کنه! همونطور که وقتی حالم بده، خودم حالم رو خوب میکنم، پس وقتی هم که حالم بد میشه، خودم کردم!

    این باعث میشه حتی اگر به ظاهر کسی حالتو بد کرد، با یاداوری این اصل ذهنت رو کنترل کنی و این کنترل ذهن یعنی کنترل احساس! کنترل حال!

    هرچه میگذره بیشتر دارم به این اصل ایمان میارم و بهتر درکش میکنم که «کنترل ذهن=کنترل زندگی»

    هرچه میگذره بیشتر ایمان میارم که «ایمان=توانایی کنترل ذهن»

    بیشتر درک میکنم که خوب فکر کردن، پایه و اساس تمامی خوبی هاست! چون ….

    خوش فکر که باشی، همه چی رو خوب میبینی وخوش میشنوی! چون حالت خوبه!

    خوش فکر که باشی در مورد کسی قضاوت نمیکنی، فکر بد نمیکنی و حتی غیبتش رو نمیکنی!

    خوش فکر که باشی، همه چی رو خوب میبنی و این یعنی همه با تو خوب خواهند شد! درست در همان لحظه!

    یادم باشه که خوش فکری، یک مهارته! مهارتی ضروری تر از هر مهارتی که باید بلد باشیم! ضروری تر از تمام چیزایی که به عنوان مهارت ضروری به ما گفتن!

    ضروری تر از مهارت دفاع شخصی، ضروری تر از مهارت نصب زنجیر چرخ در برف و یخبندان، ضروری تر از اصول زنده ماندن در شرایط خطرناک، و ضروری تر از هر شرایطی که به عنوان شرایط ضروری به ما گفتن

    چی باعث شده ما زندگی روزانه خودمون در همین شرایط عادی رو فراموش کنیم، مهارت زندگی کردن و بهتر زندگی کردن رو فراموش کنیم و بریم سراغ مهارتهایی که شاید در کل دوره زندگی به کارمون نیاد! جالبه تمام این شرایط در 99 درصد مواقع ممکنه رخ نده و یا ممکنه فقط یک بار در زندگی هر شخصی رخ بده، که اونم اگر خوش فکر باشی و بتونی ذهنت رو کنترل کنی، قطعا هدایت خداوند راهنمای تو خواهد بود و تنها نخواهی ماند!

    چه چیزی ضروری تر از مهارت کنترل ذهن در زندگی روزمره و عادی خودمون!؟ حتی اگر اون مهارت های به ظاهر ضروری در شرایط سخت رو بلد باشیم، اگر نتونیم ذهن مون رو در اون شرایط کنترل کنیم، طبیعیه که اصلا نتونیم اون مهارت هایی که اموخته بودیم رو به کار بگیریم!

    هرچه بیشتر میگذره، بیشتر میفهمم که تمام زندگی ما با ذهن ما ساخته میشه! نه به این معنی که من باید بشینم و فکر کنم تا زندگیم خلق بشه! نه! وقتی میگم بهتر درک میکنم ذهن ما همه کارست یعنی اینکه وقتی من ذهن بازتر و قوی تری داشته باشم، به همون میزان عملکرد من تغییر میکنه و این تغییر عملکرد یعنی تغییر نتایج! نتایجی که شاید با حساب و کتاب های منطقی جور در نیاد!

    جهان ما ذهن ماست و جهان به ذهن ما پاسخ میده! ولاغیر!

    به عنوان ختم این موضوع مهم میخوام تجربه‌‌ی اخیر خودم در مورد کنترل ذهن رو برای خودم بازگو کنم تا یادم بمونه که ذهن همه کارست…

    چند روز پیش با پسر عمه عزیزم (که اتفاقا هم سن و سالیم و از بچگی باهم بزرگ شدیم) داشتیم حرف میزدیم که به خاطر موضوعی ایشون از کوره در رفت و عصبی شد. خب کاملا طبیعی بود که من از ایشون ناراحت بشم و مثل همیشه ادای قربانی ها رو دربیارم. ولی این بار به طرز قشنگی، قبل از اینکه ناراحت بشم سریع از درون به خودم گفتم که نه! تو حق نداری مثل همیشه ناراحت بشی! حق نداری مثل همیشه ادای قربانی ها رو دربیاری و ناراحت بشی و درونت بریزی! تمام افرادی که زود رنج هستن، بدون شک عزت نفس پایینی دارن و همین عزت نفس پایین زندگی شون رو در تمام جوانب تحت تاثیر قرار داده! دیگه بسه! ناراحت نشو! اون بنده خدا به خاطر یه سری مسائل زندگیش اخیرا عصبی شده وگرنه چنین حرکتی نمیکرد! مطمئن باش خیلی تحت فشاره که چنین حرکتی کرده و بهتر درکش کنی!

    خلاصه‌ کلام اینکه به قدری قشنگ تونستم که اینا رو با خودم مرور کنم که کلا یادم رفت این اتفاق رو! شب که باهم سر میز نشستیم شام بخوریم، اتفاقا نامزدش هم اومده بود. همین طوری داشتیم از کار و چیزای مختلف تعریف میکردیم که دیدم یهو پسر عمم شروع کرد به تعریف کردن و تحسین من! منم منتظر بودم حرفاش تموم شه که متقابلا ازش تعریف کنم که دیدم یهو از پشت میز بلند شد و اومد منو بوسید و ازم عذر خواهی کرد بابت اون رفتار صبح که با من داشت! خدای من! باورم نمییشد! این همون پسره درونگراست که هیچ موقع احساساتش رو بروز نمیداد؟! طی این همه مدت که باهم بودیم و بزرگ شدیم چنین حرفای محبت آمیزی ازش نشنیده بودم! این اولین باره که اینا رو میشنوم و اولین بار بود که منو می بوسید! حتی اولین بار بود که بابت چنین اتفاقی عذرخواهی میکرد و همیشه یادش میرفت چنین حرکتی با من کرده و این من بودم که از درون میسوختم! ولی این بار همه چی برعکس شده بود! چون من واقعا فراموش کرده بودم چنین حرکتی با من کرده و من واقعا ناراحت نشده بودم که هیچ؛ بلکه همون لحظه بخشیده بودمش! این نمونه ی بارز کنترل ذهنی بود که تونست هم، حال منو در اون شرایط کنترل کنه و مثل سابق قربانی نشم، دوما چنین برخورد زیبایی از پسرعمه عزیزم ببینم و سوما، باهاش احساس نزدیکی بیشتری نسبت به قبل بکنم! عاشق این کنترل ذهن لامصبم که همیشه و در همه شرایطی جواب میده! مهم نیست حالت خوبه یا بد، در هر صورت در همون لحظه حالتو بهتر از قبل میکنه و پشت بندش کلی اتفاق خوب برات میفته! این ضروری ترین مهارتی هست که تا به حال باهاش برخورد کردم و دارم روش کار میکنم، تا جایی که به این نتیجه رسیدم…

    زیبایی روح هر انسانی، به زیبایی تفکر اونه!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
    • -
      مهسا نصرالله زاده گفته:
      مدت عضویت: 1848 روز

      سلام اقای نظری

      چقدر از دیدگاه هاتون لذت میبرم

      چقدر ازشما تو این چند وقتی که هدایت شدم به پروفایل شما درس یاد گرفتم

      خیلی قابل تحسینه برام این حد از درک شما نسبت به قوانین الهی

      چقدر قدرت کلماتتون زیاده

      منو به شدت مجذوب میکنه

      منو وادار به تفکر و عمل میکنه

      خداروشکر که هدایت شدم به دیدگاهتون

      خدا از طریق شما با من حرف زد

      کنترل ذهن =کنترل زندگی

      سپاسگزارم که تجربیات زیباتون رو با ما به اشتراک میزارید

      بازم بیشتر برامون بنویسید

      در پناه الله باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زیبا فتح الهی گفته:
      مدت عضویت: 2725 روز

      یزدان عزیزم

      پسر خوب ومتعهد خانواده صمیمی عباسمنش

      ممنون عزیزم به خدا نمیدونید که چه قدر من دیگه هر لحظه که یه کامنت یاداوری کننده وسرشار از آگاهی میخونم چه قدر از خدا ودستانش که اینچنین زیبا مینویسند حالم خوب میشه وسپاسگزارتر میشم اصلا قلبم باز میشه چون هرروز ازش میخوام که کامنت های لازمی که باید بخونم کامنت هایی که باید هدایت بشم برا خوندنشون رو بهم نشون بده

      ممنون یزدان عزیزم من همیشه از خوندن کامنت های شما لذت میبرم و همیشه یه عالمه قانون رو برام دوره ویاداوری میکنه

      واقعا با کلمه به کلمه کامنتت موافقم اصلا به قول خودت لامصب این کنترل ذهن عجب چیزیه برا منم دقیقا یه اتفاقی مثل شما افتاد ومن بعد از کنترل ذهنم چه پاداشهایی که نگرفتم

      منم هرروز وهرروز ایمانم محکم تر میشه که همینه واصلا نماز یومیه من همین کنترل ذهن باید باشه هر لحظه وهر لحظه باید مواظب افکار و رصد کردن ذهنم باشم وچه ثوابی از این بالاتر

      اتفاقا منم تو آخرین کامنتم تو سریال بهشت دقیقا به این احساس خوب خیلی خیلی تاکید کردم تاکید که نه اصلا الزام زندگیم کردمش

      یادمون باشه احساس خوب داشتن رو سرلوحه زندگیمون کنیم،

      وقتی حالت خوبه همه چی خوشمزست وای همینه به خدا همینه همه چی به طرز معجزه اسایی خوشمزست

      به خدا اصل همینه وای خدای من بارک اله یزدان جونم بارک اله پسر خوب بنویس همیشه بنویس وبدون که داری مثل استاد عزیز همین طور هم خودتو وهم مارو گسترش میدی

      یادم باشه جز خودم کسی نمیتونه حالم رو خوب یا بد کنه اصلا مگه میتونه کس دیگه ای اینکار رو کنه مگه داریم مگه میشه ببخشید باید تکرار کنم باید بنویسم چون نوشتن خیلی مهم تر واثر بخش تره برام از خوندن

      افرین یه نکته خیلی مهم دیگه ای که گفتی که البته صدها بار هم استادجونم گفته وباز یاداوری شد واونم صبح ها موقع تمرین ستاره قطبیم بیام چنتا از تواناییهام رو که فقط خودم وخودم ازش آگاهم برا خودم یادآوریش کنم

      وای وای دوتا تمرین حیاتی که خدارو شکر منم دارم هرروز توش ماهر تر میشم

      مهارت خوش فکری

      مهارت کنترل ذهن

      مادر وپایه واساس هر مهارت ضروریه دیگه در زندگی که اگه این دوتا نباشن اصلا انجام مهارت های دیگه امکان پذیر نیست حالا تو برو هی به مهارت های غیرضروریت اضافه کن عالم بی عمل

      آخ چه قدر قلمت زیباست الکی نیست که دل پرنسس الای زیبابین وزیباروی مارو بردی پسر باهوش

      زیبایی روح هر انسانی به زیبایی تفکر اونه عجب جمله ای هنوز درکش برام سنگینه باز افزایش مدار وافزایش اگاهی میخواد درک وهضم بهترش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        یزدان نظری گفته:
        مدت عضویت: 2659 روز

        من با تمام قلبم، با این لبخند ملایم اما زیبایی که روی لبامه ازتون متشکرم!

        نماز یومیه! چه زیبا گفتین ‌…

        همین دیشب بود که داشتم می‌گفتم باید در طول روز چتدین و چند بار، درست مثل نماز یومیه، ذهنمون رو خالی کنیم. صبح که از خواب بیدار میشیم و شب قبل از خواب. ظهر و بعد از ظهر … اصلا هر موقع دلمون خواست! هر موقع حس کردیم خلوص فرکانس ذهن ما آلوده به ناپاکی هایی مثل قضاوت و کینه و دروغ و ناامیدی شده، و یا هر موقع حس کردیم حالمون خوبه خوبه و دلمون میخواد شکر کنیم! مهم نیست کِی و به چه دلیلی، مهم اینه پاک کردن ذهن تبدیل به یک عادت یومیه بشه تا بتونیم هروز فرکانس خوبی رو تولید کنیم، حالمون خوب باشه و در نتیجه از زندگی لذت ببریم.

        آرزو میکنم روز به روز خوش فکرتر و هوش ذهن تر باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2298 روز

    سلام به استاد، مریم بانو و دوستان ارزشمندم در این مسیر الهی و آگاهی بخش

    موضوع 20 دقیقه اول لایو که در مورد سپاسگزاری هستش، اینقدر برام آگاهی داشت که بازهم امشب قصد دارم بنویسم از دریافت آگاهی های خداوندم. از تفکر به این دوسال گذشته که در این مسیر هستم. و تونستم به یک جمع بندی برسم. با دلیل و منطق برای ذهن منطقی که فقط میشه با زبان خودش قانعش کرد.

    برای رسیدن به خوشبختی باید سه جنبه را مدنظر داشته باشیم. و هرسه را همزمان پیش ببریم. اگر به گمراهی بریم و فقط روی یکیش پیش بریم، مسیر سختی خواهد بود و بعید است طعم خوشبختی در تمام جنبه ها را بچشیم.

    خوشبحتی مدنظر من: پول بی پایان، روابط عالی غیرقابل تصور، سلامتی کامل، توحیدی بودن بیشتر و همه چی در بیشترین حالتش هستش.

    جنبه اول: خلوت گزینی و راز و نیاز با خداوند، برای سپاسگزاری. برای مدح و ستایش اش، یکی از مهمترین تمرین ها و کارها است که انجام دادنش حتما حتما باید باشد. اینکار سوخت و انرژی کافی و فراوان رو برای طی کردن مسیر زندگی به ما میده. ظرف وجودمون رو بزرگتر میکنه. وقتی به نیروی منبع الهی متصل هستیم، ظرف وجودمون بزرگتر میشه، راحت تر و شفاف تر و بیشتر می تونیم الهامات الهی رو دریافت کنیم. همیشه آروم و با انرژی هستیم. حال دلمون خوب هستش. حالا حالا از چیزی ناراحت نمیشیم. و تمام خصلت های خوبی که یک انسان مایله داشته باشه. آرام هستیم و عجله ای که باعث استرس و نگرانی و هول بودن میشه، باعث چسبیدن به خواسته و رها نبودن میشه رو نداریم. اون عجله رو نداریم، انگار قلبمون آرام می گیره اصلا.

    اما تنها این ارتباط کافی نیست. مثل خیلی ها که در تمام عمر خود بسیار مذهبی بودند ولی میبینیم پیشرفت چندانی نداشتن، یا اگر بوده یک زمینه در زندگیشون بوده، نه تمام زمنیه ها. پس تنها به این ارتباط اکتفا نکنیم. این کار باید بخشی از کارهای روزانه ی ما باشد. تاکید می کنم روزانه، همانطور که در روز چندین و چندبار از خوردنی ها و نوشیدنی ها استفاده می کنیم و جسممون رو تغذیه می کنیم، باید تغذیه لازم رو به روحمون برسونیم. الان بهتر می تونم درک کنم چرا محمد سه بار یا بیشتر وعده نماز در روز می خونده. نمازهای واجب و یومیه، نمازهای فرعی، نماز شب. در اصل ایشون چندین و چندبار در روز، روح خودشون رو شارژ می کردند. سیراب می کردند. تغذیه می کردند.

    جنبه دوم: عمل کردن، عملگرا بودن، توان صددرصد در کار مورد نظر گذاشتن. انجام اینکار خیلی مهمه، اینکه فقط راز و نیاز کنیم و روی خودمون کار کنیم و در عمل کاری نکنیم یا کم کار کنیم، کافی نیست. عمل به الهامات و ایده ها به شدت مهمه. به قول استاد، خدا که برای نوح کشی نساخت، نوح کشتی رو ساخت. و تصور کنید چندین سال با امکانات اون دوران مشغول ساخت چنین هیولایی بود. چه باور قلبی پشت این کار بود که سالها ادامه داند. یا اگر انسان های ثروتمند رو نگاه کنیم، می بینیم که خیلی در زمینه ی کاری خودشون حرفه ای شدن، مهارتشون رو افزایش دادن، و توان صددرصد گذاشتن، نه پنجاه درصد یا کمتر. یا استاد خودمان، از همان ابتدا سخت (البته سخت نه به معنای زجر، به معنای جدی) کار کردند. ایشون به تمام الهاماتشون عمل می کردند. و سال هاست همچنان دارن کار می کنن. پس عمل هم یکی از اون جنبه های مهم است.

    اما فراموش نکنیم، تنها عمل کردن، بدون اون دوجنبه ی دیگر هم به خوشبختی (در تمام جنبه ها) ختم نخواهد شد. شاهدیم میلیون ها نفر از صبح تا شب سخت و طاقت فرسا کار می کنن، و به سختی پول می سازن، آن هم پول اندک از اینهمه نعمت بی پایان خداوند.

    جنبه سوم: کار کردن روی خودمون هستش. ضرورت این جنبه هم کمتر از بقیه نیست. تصور کنید هر روز با خداوند ارتباط دارید. سپاسگزار هستید و به شدت هم برای کسب و کارتون عمل می کنید. اما اعتماد به نفس و عزت نفس شما پایین باشد! اگر باورهای فقیرانه داشته باشید (باورهای ثروت ساز نداشته باشید)، مثل فقیر به بهشت میره و پولدار خدایی و معنوی نیست. یا مثل قدرت دادن به افراد دیگه و سیاستمدارا و وضعیت کشور، قدرت دارن به نداشتن مدرک حتی. در کل باورهای مناسبی نداشتن، اجازه نمیده شما به خواسته ی خود برسید. و شاید به سختی برسید. باید وقت بزاریم، فایل های استاد رو نگاه کنیم، در مورد خودمون تفکر کنیم، وجود خودمون رو بشناسیم، سعی کنیم بر ترس هامون غلبه کنیم و تمام این کارها..

    در اصل در این جنبه باورهای مناسب برای ما ساخته می شود و قوانین رو میشناسیم. اصلا اول باید قوانین رو بشناسیم تا بتونیم عمل کنیم دیگه.

    این سه جنبه باهمدیگه در ارتباطن: مثلا روی خودمون کار می کنیم، باور بهتری میسازیم، بعد موقع رازونیاز با خدا، یه ایده به قلبمون الهام می شه، بعد میریم عمل می کنیم. بعد به قول استاد، بوم بوم بوم، نتیجه از درو دیوار میاد.

    من در طی این سی سال زندگیم، تجربه ی تکی پیش رفتن هر جنبه رو داشتم. اوایل که در این مسیر وارد شدم، بیشتر جنبه ی اول و سوم رو پیش میرفتم. بعد از یه مدت جنبه اول رو انجام نمیدادم زیاد. قبل از این مسیر هم بیشتر جنبه ی دوم رو پیش میرفتم. البته اینطور نبود که طی این سی سال اصلا پیشرفت نداشتم. ولی خب خیلی کند، سخت و البته (نه در همه موارد: مثل ثروت و روابط و سلامتی) پس اگر خیلی وقته در این مسیر هستیم ولی هنوز به نتیجه ی مدنظرمون نرسیدیم، بدونیم که یکی از جنبه هارو کم کاریم توش. گله نکنیم، چرا چندساله توی این مسیریم ولی نتیجه ی مدنظر نگرفتیم.

    استاد این جمع بندی رو همین امروز درک کردم و برام واضح شد. باعث شد اگر نتایجم کم بود، خودم حداقل میدونم کجا کم کار کردم، و دیگه شک نمی کنم قانون جواب نمیده. خودم قشنگ می دونم در طی این دو سال کجا چطوری پیش رفتم. و به لطف الله خیلی جدی دارم سه جنبه رو پیش میرم. و نتیجه اش برای امروز این بود که دومین مشتری من، مبلغ دوره رو به حسابم واریز کرد. اونم با پیگیری های خودش. چقدر شیرینه این پول ساختن ها برام. از راهی که به شدت علاقه مندم بهش. قبلا استخدام دیگران بودم، الان مدتیه پا روی ترس هام گذاشتم و با توکل به الله کار خودمو شروع کردم. چقدر عالیه، چقدر راضی ام.

    —————————————-

    اگر استاد رو رصد کنیم، میبینیم در تمام این سه جنبه خیلی عالی عمل کردن.

    دیروز داشتم با خودم فقط در مورد نتایج استاد فکر می کردم. چقدر نتایج بزرگ دارن آخه ایشون. میدونید اینطور نیست که کارگر یا راننده بودن، بعد از شناخت قوانین، صاحب یه خونه و یه ماشین خوب بشن و بس. نه! یکم عمیق فکر کنیم واقعا متحیر میشیم. در اصل استاد دارن به ریال پول میسازن ولی به دلار خرج می کنن. چقدر مگه آدم هستند که علاقه مندن به این مسیرن. از بین این ادم ها چقدرشون حاضر میلیون ها پول دوره بدن؟ مشخصه قوانین و خداوند دارن ثروت وارد زندگیشون می کنه دیگه.

    این آدم محترم، الان صاحب هکتار هکتار زمین و خونه و ملک هستند. اونم توی امریکا. نه یه هکتار نه دو هکتار، خدای من. 60 هکتار که فقط اندازه ی اون زمین شکارگاهه. 20 هکتار زمین و خونه پارادیس. چندین و چندتا ماشین و موتور. یه خونه ی بزرگ و مجهز و هشت و اتاق خواب داره، اونم با مالیات بالا که با مبلغ اون مالیاته میشه باهاش یه خونه دیگه بگیری باز. یه آروی مجهز. یه خونه بالای برج، اونم واحدی که بخاطر ویوش گرون تر از بقیه است… خدایا میشه این همه نعمت رو تصور کرد اصلا؟ اونم کسی که نه پدر پولدار داشته، نه خدای ناکرده از دزدی بوده (چون باور جمعی ایران اینه که هرکی به جایی رسیده از دزدی یا راه نادرست بوده). وسایل و امکانات خونه هارو نگفتم. خونه ها و آروی، همه از وسایل بزرگ تا اون ریزترین وسیله با بهترین کیفیتش توی خونه ها و آروی هست!!! اون همه حیوانات. اون همه سفرهایی که استاد دارن. مگه سفر کم پول میخواد؟ اونم سفر شش ماهه!! اینهمه از نظر خورد و خورا ک تکمیل، به قول خودشون هرسری خرید میرن 500-600 دلار فقط هزینه ی خوراکشون میشه. اگر جنبه ی روابط و سلامتی با اینکه اونا هم مهم هستند رو در نظر نگیریم، و فقط همون جنبه ی مالی رو درنظر بگیریم، مگه میشه ایمان نیاریم به استاد و گفته هاشون؟؟ بعد نکته ی جالبش اینجاست که استاد برای پول ساختن آزادن. آزادی مکانی و زمانی دارن. اگر تجربه ی استخدام جایی بودن رو داشته باشیم و از همه نظر مقایسه کنیم، به خوبی درک می کنیم این آزادی زمانی و مکانی بی نهایت ارزشمنده. اونم کاری که همه اش عزت و احترام دریافت می کنن. دوستان عزیزم باورتون میشه خسته شدم از شمردن نتایج استاد، ضعف کردم😄 انگار بی پایانه…😄 مهاجرت ایشون به یه کشور آزاد که دیگه اصلا نگم… می دونیم هزاران نفر هستن، از نظر مالی شرایطش رو دارن برای مهاجرت، آرزوشونه، اما نمیتونن اقامت امریکارو بگیرن.

    هی داره یادم میاد دیوانه ام میکنه.😭 با تمام وجودم میخوام توی این مسیر بمونم.😭 استاد خیلی وقته بهتون ایمان دارم به فایل ها و دوره هاتون. اما بخاطر آگاهی کمم بعضی موقع ها توی یه جنبه زیاده روی می کردم، توی یه جنبه کم کاری. اما قول میدم اینقدر ادامه میدم که روزبه روز آگاه تر بشم تا بتونم درست تر عمل کنم. میرسم به جایی که مثل شما باشم، نمیدونم به قول خودتون شاید بیشتر از شما. چون هنوز تا همون جایگاه شما خیلی فاصله دارم، نمی تونم تصور کنم بیشتر از اون کجا میشه. ولی همیشه با اراده بودنم یکی از ویژگی های مهم شخصیتمه. در واقع لطف خداست به من. خدا ابزارهای لازم رو بهم عطا کرده تا بتونم از اونها استفاده کنم، هم خودم رشد کنم و از نعمات بی پایان استفاده کنم و هم جهان رو جای بهتری برای زندگی کنم و به نوبه ی خودم گسترش بدم.

    خدایا شکرت. دوستتون دارم. 🌹🌻🌸🌼 تقدیم با عشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 67 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2453 روز

      سلام به جان دل مننن. خداروهزاران وبارشکر میکنمممم فقط میتونمممم بگمم خدای من شکرتتت هزاران بارشکرت چقدرچقدرعاشقق این عشق بیتهایتتتم نازنینم عشق دلم چقدرزیبااا نوشتی چقدر هر دو کامنتت سراسر اگاهیی ودرک بهترر کلام ناب استادمون بودد خداروهزاران بارشکرمیکنممم که عاشقققانه عاشققق عاشقققمونهه هرلحظه هدایتمون میکنههه به سمت بینهایت نعمت ها وزیبایی ها وفراوانی هاا هرلحظه هدایتمون میکنهه به سمت درک بهترش غرق ترشدنن در درک بینهایتش چقذرعاشققق این عشقممم چقدرچقدرررعاشقق این عشقممم چقدرعاشق این توحیدممم چقدرمیخوام غرق ترینن غ ق ترین بشمم در توحید نابش بینظیر بود بینظیربودددد چقدرچقدراین اتصاللل نابتتت این درک بینظیرت رووو بینهایتت بینهایت تحسینتتت میکممم زلیخای نازنین من چقدر بینهایت این اتصاللل نابت رو تحسینتت میکنمم عشق مننن چقدربینهایتت تحسیتتت میکنمم جان مننن چقدرعاشق این عشق نابتممم چقدر بینهایت تحسینتتت میکنم قلب مننن عاشقققتممم عاشققتمم خداروهزازان بارشکرمیکنمم که هرلحظه هدایتمون میکنهه به سمت زیبایی ها نعمت ها و اتصال بینهایت بیشتر خداروهزاران بارشکرمیکنمم که هرلحظه هدایتمون میکنهه خرلحظه هدایتمون میکنهه بهمون الهام میکمهه هرلحظه هدایتمون میکنه بهمون وحی میکنهه عاشقتم جان من الهی که هرلحظه ات غرق بینهایت بینهایت نعمت ها وفراوانی ها و ثروتها وبینهایت زیبایی های بینهایتتت خداوندم باشه الهی که جریانی از بینهایت نعمتتت بینهایت فراوانی و ثروت وزیباییی عشق عشق عشقققق وسلامتی وشادی جاری ترین باشه ب لحظه لحظه تت عشق مننن بهترین های بهترینننن های بهترین هاروبرایت میخواهممم بینهایت بینهایت بهترین هاااارو برایت میخواهم از یگانهه قدرتت عاللم که عاشقامه عاشقق ماستت عاشقق اینکه غرق بینهایت نعمت ها وزیبایی ها و عشق شادی اتصال لذتش باشیم عاشقمونهه عجیب عاشقمونه از یگانه قدرتتتت عتلم که تنها قدرتتتتت اوستتتت تنها قدرتتتت اوستتتت تنهاا او کافی ترینههه کافی ترینهههه تنها قدرتتتتت اوستتتت تنها اوو کافی ترینههه وتنها او گافی ترینهههه تنهاا او کافی ترینهه که هرلحظه هدایتمون میکنهه هرلحظه هدایتمون میکنه که همه اوستت همه اوستت همه از جانب اوست عاشققتم عاشقتمم عزیزدلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
        مدت عضویت: 2298 روز

        سلام عزیزدلم

        جون دلم، پرنسس این بهشت.

        چقدر پیام های شما انرژی بخشه آخه، چقدر حال آدمو عالی می کنه…

        دوست نازنینم، پرنسس نازنینم، واقعا ممنونم که وقت گذاشتید و این عشق درونیت رو برام نوشتی و انتقال دادی، جمله به جمله و کلمه به کلمه لذت میبرم نازنینم از عشق خالص وجودت…

        خداروشکر می کنم بخاطر حضورت توی این سایت، من چقدر خوشبختم که با شما آشنا شدم، و در ارتباطم…

        پرنسس قشنگم، کنار عزیزانت، لحظات خوش و خوشتری رو سپری کنی جانانم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1794 روز

    به نام یکتاآفریدگاربی همتا

    سلام به استادعزیزم ومریم جان وهمه ی دوستان پرانگیزه و پرازآگاهی

    خدایاصدهزارمرتبه شکر که امروز باخوندن یکی ازکامنتهای دوستان متوجه شدم که در اینستا لایو گذاشته بودید وخوب چون من اینستا ندارم بعدن متوجه میشم 😁خدایاصدهزارمرتبه شکر بخاطراین هدایت الهی که هروز به یه شکلی خدامنو هدددایت میکنه که مسیرمو بهتر درک کنم

    واای استاد همین بیست دقیقه ی اول رو خواستم فعلا درموردش کامنت بنویسم که بخخخدا چیزی جز معجزه نمیتونم براش اسم بذارم یعنی این بیست دقیقه ی اول رو که گوش میدادم اششک ازچشمان م جاری شده و قققشنگ انگار خداوند باحرفهای شماداشت مهر تأیید سپاسگزاریهامو میزد که بخاطر سپاسگزاریت هست که انقدر اتفاقات جالب برات میوفته

    وبخخخدااستادانقدراین معجزه ی سپاسگزاری دیروز برای من جالب بود که فقط ازخداخواستم که شمایه فایلیو اماده کنید که مربوط به شکرگزاری باشه ومن بیام این ماجرارو تعریف کنم

    اصن انقدر ذوقق دارم ازتعریف کردن این معجزه و هدایت شدنم به این لایو واقعا نمیدونم چطور ازخدای بزرگم سپاسگزارباشم که اینقدر ققشنگ وزیبااا جواب میده😭😍😭

    خدمتتون عرض کنم که من دیروز خونه ی مادرشوهرم اینا دعوت شدم برای ناهار جای همگی خالی،و یجورایی فضای مهمونی بلاخره وفق مراد آدم نیست و هییی اطرافیان میخوان درمورد گرونیو،تحریم اقتصادیو،ازغصه هاشونو اینجور چیزا صحبت کنن و خوب اگه ادم اگاهانه خودشو ازین فضاها دورنکنه مسلما دوباره اون علفهای هرز و باورهای محدودکننده ی ذهنش شروع به رشدمیکنن

    وخوب دیدم داره حرف ازین صحبتامیشه ،اولش اینوبگم من کلا همه ی رابطه هام رو بخاطرهمین موضوعات کات کردم ولی همین خونه ی مادرشوهرو پدرم ایناهم که

    میرم اخرش ازین صحبتهای‌منفی میشه وخوب فکرمیکنم هنوز بخاطربعضی ازفرکانسهای خودمه که این صحبتارو جذب خودم میکنم وبایدروشون حسابی کارکنم که یااونادیگه جلوی من این حرفهارو نزنن یاجهان منوهدایت کنه به ادمایی که مثبت ترصحبت میکنن😁

    خلاصه اینکه من دیروز تادیدم داره ازین صحبتهامیشه بعدهمونموقع من ازخداوندم کمک خواستم که دوربشم ازین صحبتا وگفتم خدایا یه برنامه ای همین الان پیش بیارکه نشنوم این حرفارو

    خلاصه تاپنج دقیقه بعدش خداوندمعجزشو بهم نشون داد و بااین صحنه ای که روبروشدم انگارکه خداداشت بهم میگفت که تو تمرکزتو بذاررو این چیزیکه الان نشونت میدم،و تمام این صحبتای منفی کلا قطع میشه نگران هیچی نباش😊

    وماجرااین بودکه دختربرادرشوهرم یدونه

    بچه لاکپشت خریده بودو گذاشته بودش تویه تنگ آب و اومد توخونه وبااین تنُگ نشست پیشه من😢

    ومنم آدمی بودم که لاکپشت برای من چندش آورترین موجودی بودکه تاالانِ عمرم میشناختم

    خلاصه وقتیکه دخترِبرادرشوهرم این لاکپشت رو نشونم داد،،،،اصصصصلا بگم معجزه شده بود نمیدونم چی بود که من فقط این لاکپشت رو نازش میکردم و هی میگفتم خدای من چقققدراین لاکپشت زیبااااست وهی میگفتم خدایاشکرت چقدرتونازی و اونا به من میخندیدنومیگفتن این کجاش قشنگه

    ولی بخدااستاد انگار این من نبودم

    که داشتم زیباییهای این لاکپشت رو تحسین میکردمو شکرگزاری میکردم

    ویه چیزه دیگه اینکه من خیلی میترسیدم لاکپشت رو لمسش کنم و به طرزعجیبی لاکپشته رو گذاشتم کف دستم و این لاکپشته هیی رودستام راه میرفتومن بیشترنازش میکردم

    اولش یه پنج دقیقه ای ذهنم مقاومت داشت که اونو دستم بگیرم ولی خیلی سریع برای ذهنم منطقیش کردم وتونستم اونودستم بگیرم،خیلی خیلی تجربه ی جالبی برام بود که اینقدرنترس اونو دستم گرفتم وباتحسین کردن زیباییهاش تونستم ازون حرفای منفی اعراض کنم،هرچندکه من هم خودم خیلی کاردارم که کُلا حرفهای منفی برکلامم جاری نکنم ودارم هم سعی خودم رومیکنم

    ومیخوام اینوبگم که وقتی ادم وااقعا خودش بخوادکه ازینجور فضاهای منفی دوربشه وسریع خودش رومشغوله سپاسگزار وتحسین کردن زیباییهای اطرافش حتی به ظاهر کوچیک هم که باشه بخخخدا محاله که خداهدایتش نکنه که ازون فضادوربشه

    وباهمین لاکپشت خیلی شگفت زده شدم که باورام دارن تبدیل به عمل میشن،ووواقعا اونموقع خییلی ازته دلم داشتم ازخدابخاطراین موجود سپاسگزاری میکردم وتحسین میکردم آفریده ی پروردگارم رو و اینکه تونستم به ترسم غلبه کنم وفهمیدم که ازونموقع ترسم یک توهمی بیش نبود

    وجالبتراین بود که همه ی اون صحبتای منفی به کل قطع شد😃

    وبرای مادرشوهرم و جاریم تعجب آوربود که من دارم این لاکپشت رو نازش میکنم وشکرگزاری میکردم،

    میدونی هررچی‌میخواستم که این احساسمو ازدرون بگم ناخوداگاه نمیدونم چجوری انقدر من باصدای بلندوجوریکه انگاراولین بارم بود لاکپشت دیده بودم احساسمو بروز میدادم

    وخلاصه اینکه خیلی خیلی روزه خوبی بودکه تونسته بودم انقدرعمییق خداروبابت این موجودزیباشکرگزاری کنم وبه ترسم غلبه کنم

    وبعدش اصصصن انقدر حالو احساسم خووووبه خخوووب شده بود که اصن یهویی رفتارمادرشوهرم بعدازون لحظه انقدر بامن خخوووب شد که ووواقعا نمیدونستم چجوری ازخدا تشکرکنم(البته مادرشوهرم خیلی مهربونه ولی اون لحظه خیییلی مهربونترشد😁)

    خیلی خیلی هیجانی شده بودم و واقعامیدونستم بخاطرهمین سپاسگزاریی بود که داشتم ازخدابابت اون لاکپشت زیبامیکردم،

    بعدش اومدم یه تابی تویه حیاط خوردم واز ذوقم اششششک میریختم وازخدای خودم بیشترسپاسگزاری میکردم که اخه چققدر این خداخوبه وبه من توانایی خلق هرررررچیزیو داده،حتی توانایی خلق کردن رفتارها ی دیگران بامن😳

    ببخخدا که شکرگزاری همراه بااحساس خوب ازهررلحاظظی خدابرامون معجزه میکنه

    ویه بیست دقیقه ای شد که داشتم باخداحرف میزدموسپاسگزاری میکردم رفتم داخل و خیییلی حالم ارومو خوب بود و همینکه نشستم دیدم که مادرشوهرم یک جفت کفش دستش گرفته و داره سمت من میادکه نشونم بده بعدهمونموقع تودلم داشتم میگفتم وااای چقدر این کفشاخوشکلن خدایاشکرت

    اصصن استاد نمیدونی نمیدونی چقققدر این فایلای سفرنامه وتوجهمون به طبیعت زیبا چقدربه ماکمک کرده که توی زندگیمون زیباییهارو تحسین کنیم وسپاسگزاری کنیم

    خلاصه کفشارو اووردنشونم دادگفت که من این کفشارو چندوقت پیش ازشون خوشم اومد خریدمشون اندازه هیچکی نبود اگه اندازه توان برشون دار به عنوان هدیه براخودت

    واای استاد بخخداا دیگه داششتم پروازمیکردم گفتم خدایا چجوری اخه مگه میشه مگه داریم،یه سپاسگزاریه ازته دلم ببین داره برامن توهمون روز چیکااارمیکنه😢😳

    وبعدش هی ذهنم میخواست که مقاومت کنه واین دریافت هدیه رو کوچیک جلوه بده،اما مچشو گرفتم و گفتم من تابحال هدیه ازمادرشوهرم دریافت نکرده بودم این نتیجه ی شکرگزاریمه

    ومیگم اصلا یلحظه انگار رفتارای همه رو برانگیخته کردم😍😃

    بله استادم اینکه شمامیگید ماچقدر داریم باورمیکنیم وچقدرداریم روی ذهنمون کارمیکنیم،نتایج روبرای ما به بارمیاره

    واقعاکه باتوجه کردن به نکات مثبت،نوشتن،احساس سپاسگزاری داشتن توهرشرایطی اززندگیمون وشکگزاره نعمتهای زندگیمون،بااین نوع نگاه،تفکر ونگرش نتایج خوبتری رو برای ما به ارمغان میاره

    واقعا که این بیست دقیقه ی اول لایو بسیاربسیار عمییق اون رو درک کردم و واقعا فهمیدم که باعملی کردن باورهامونه که نتایج به بارمیاد

    من واقعا هزاران هزارمعجزه بابت شکگزاری دیدم ولی فکرمیکنم هرباربیشتر روی ذهنم کارمیکنم ووبیشترشکرگزاری میکنم اتفاقات خیلی خوبتریو تجربه میکنم

    وههیی هرباربیشترسعی میکنم بااحساس خوبتر بخاطرنعمتهام شکرگزاری کنم

    استادخوبم بینهایت بینهایت بابت این فایلهای گرابهاتون سپاسگزارم

    این بیست دقیقه ی اول لایو رو دوست داشتم این دیدگاهو اول ازهمه برای خودم بنویسم که به یادداشته باشم معجزات سپاسگزاری رو و بعدش برای همه به اشتراک بگذارم که دوستان ببینن سپاسگزاری چه مععععجزه هایی که نمیکند،😭خیلی خیلی باصحبتاتون انرژی گرفتم استاد واقعاازشماسپاسگزارم

    تاقسمت بعدی خدانگهدارهمه🙋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 79 رای:
    • -
      الهه سوادکوهی گفته:
      مدت عضویت: 2824 روز

      سلام به دوست عزیز و الهی ام . به قدری از خوندن کامنتت لذت بردک ک سلولهای بدنم واکنش نشون داد..واقعا چی میشه گفت ازین خدای سخاوتمند و وهاب که هر لحظه داره حال خوبمون رو چندین و چندبرابر میکنه. هر لحظه داره عاشقانه هدایتمون میکنه

      عاشقتم دوست خوبم ممنون ک اومدی و نوشتی تا ازت یاد بگیرم

      خدایا صدهزار بار عاشقانه شکرت میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2543 روز

      به نام خدای که از رگ گردن نزدیکتر است

      سلام و درود

      چه خوب نوشتی ‌و از کنترل و درخواست در لحظه گفتی و چه خوب جواب داد خدای قادر

      اینو منم درک کردم و رفتارهای متفاوت رو تجربه کردم و میدونم روزهای خوبی را خواهی ساخت

      بابت اون لاکپشت زیبا سپاسگزارم

      بابت هدیه مادر شوهرت بهت تبریک میگم خداوند بهمون میده و از آن جا که گمان نمیکنیم

      عالی بود و پر از احساس خوب

      شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مهدی مددی گفته:
    مدت عضویت: 1764 روز

    سلام و صدسلام بر استاد عزیزم؛

    این اولین باری هست که من دارم داخل سایت کامنت میذارم.امیدوارم که استاد بخونیدش و انرژی نوشته هام و حس و حالم بهتون منتقل بشه. چقدر جالبه که چیزی که میخوام بگم حول محور سپاسگزاری و نتایجش میگرده که توی این لایو صحبت کردید😍

    یکم طولانی میشه نوشته م ولی دیگه امشب یه چیزی درونم گفت حتما بنویس.

    من ۹ ماه پیش با شما آشنا شدم و تو این۹ ماه با شما و فایلهاتون زندگی کردم.کمتر روزی بوده که من فایلهاتون رو گوش نکرده باشم.

    چرا امشب دارم کامنت میذارم؟؟ چون امروز خدا یکی از بزرگترین هدایای زندگیم رو بهم داد: یک فرزند زیبا و سالم . دوسه هفته بعدازینکه با شما آشنا شدم همسرم باردارشد که من اینو از انرژیِ خیر شما میبینم که وارد زندگیم شد. من ۱۴ سال پیش ازدواج کردم و بعلت ترس و بی ایمانی و نبود عزت نفس و مسئولیت پذیری از زیر بار بچه دارشدن فرار کردم ولی باور فراوانی رو که از شما یاد گرفتم همه ترسهامو نابود کرد.دل به دریا زدم و وارد گود شدم و چه آرامش و برکتی وارد زندگیم شد.بزرگترین هدایای خداوند پشت ترسهامون قرار داده شده. حالا میبینم که من فقط ادای باایمانهارو درمیاوردم و چه ترسهای بیخودی داشتم.مثلا یکی از بهونه هام این بود که ۳۰سال دیگه خشکسالی میشه و بچه م میگه چرا منو بدنیا آوردید وده ها بهانه مسخره دیگه. 😬

    توی این ۹ ماه چقدر من راحت و آروم بودم وچقدر پروسه بچه دارشدنم منظم و عالی و بدون دردسر پیش رفت برعکس تصوراتی که قبلا داشتم.

    و اما نقش سپاسگزاری تو زندگیم… بزرگترین ابزار من سپاسگزاری بوده تو این مدت که خیلی حالمو خوب کرده…دونه دونه چیزهایی که خدا بهم داده رو دارم با دقت میبینم و شکرش میکنم و بزرگترین داشته م هم همین تغییرباورهام بوده که زندگیمو داره متحول میکنه. کمتر روزی بوده تو این ۹ ماه که اشک سپاسگزاری نریخته باشم. سپاسگزاری بخاطر آگاهی های جدیدی که دارم پیدا میکنم و زندگی آگاهانه خودش بزرگترین نعمته✌✌🙏🙏❤

    همین الانم که دارم این کامنت رومیذارم اشک تو چشمام جمع شده و با تمام وجودم حس سپاسگزاری دارم. بعضی وقتها فکر میکنم دیوونه شدم چون یهو اشک تو چشمام جمع میشه .چندروز پیش یه فایلی ازتون گوش کردم که میگفتید تو بندرعباس درحال پیاده روی و گوش دادم فایل اشک میریختید.خیلی بهم چسبید چون منم بارها همچین تجربه ای رو داشتم.

    باورم نسبت به خلق زندگیم توسط خودم روزبروز داره قویتر میشه چون دارم حرکت میکنم و نتیجه میگیرم و سپاسگزاری میکنم.

    از لحاظ مالی هم آنچنان درظاهر تغییری نداشتم ولی میدونم ثروت هم میاد کم کم . شغل مورد علاقه م رو پیدا کردم و دارم در راستاش حرکت میکنم ودلم خیلی روشنه.

    و چقدر زیبا شد تولد خودم ۱۶ اسفنده، تولد شما ۱۸ اسفند و تولد فرزندم ۲۱ اسفند…امروز که عید مبعث هم بود خودش عجب نشونه ای بود😍

    تولدتون رو تبریک میگم از صمیم قلب و هرروز تو قلب من هستید و دعاتون میکنم و دقیقا اون روزی رو میبینم که تو امریکا شما رو میبینم و در اولین دیدارمون کلی اشک سپاسگزاری میریزم که این تصویر هم تبدیل به واقعیت شد👌👌

    دوستون دارم… دست در دست شما میام جلو و بتدریج تبدیل به انسانی میشم که بقول خودتون هیچ ربطی به گذشته ش نداره.

    عجب دلنوشته ای شد🙂

    فعلا خدانگهدارتون❤❤❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 123 رای:
    • -
      خدیجه شریعتی گفته:
      مدت عضویت: 2000 روز

      سلام به برادر عزیزم مهدی آقا

      اتفاقا منم یه داداش دارم که اسمش مهدی و عباسمنشی هم هست و مثل شما داره راه زندگیشو عوض می کنه و خیلیم دوسش دارم

      آقا مهدی اول از همه تبریک میگم تولد کوچولوتونو و از صمیم قلبم امیدوارم روزی برسه که هم من و هم شما و هم همه بچه های سایت هیچ ربطی به گذشته پر از کفر و شرک و ناامیدی مون نداشته باشیم و لذت ببریم از داشته هایی که خودمون با ایمان و توکل خودمون خلقش کردیم😍😍

      ممنون از کامنت زیبا و پر از حس خوبتون🙏🙏🙏

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      هلنا امیری گفته:
      مدت عضویت: 1692 روز

      سلام جناب مددی دیدگاهتون خ زیبا بود، من و همسرم هم باورهای اشتباهی در مورد بچه دار شدن داشتیم و شاید مهمترینش مسائل مالی و مسئولیت پذیری بود که شش سال از زیرش در میرفتیم، اما امسال توکل بخدا کردیم و با حس خوب تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم و خداروشکر من الان حدوده ۵ماهه که باردارم و خ حس خوبی دارم و خداروشکر میکنم بابت هدیه قشنگی که به ما داده، من هم دارم روی باورهام کار میکنم،انشاالله یه روزی بیام و از نتایج خوبم براتون بگم. از استاد و مریم جان هم تشکر میکنم بابت همه زحماتشون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مهدی مددی گفته:
        مدت عضویت: 1764 روز

        درود بر شما… به به چه خبر خوبی😍😍

        مطمئنا با انرژی مثبتتون سالم و تندرست بدنیا میاد و میبینید که چه شور و نشاطی به زندگیتون میده.خیلی خوشحال شدم.✌

        انقدر استاد گفتن در پناه الله یکتا باشید که ماهم اسم دخترمون رو یکتا گذاشتیم😍

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      لیلا سنگونی گفته:
      مدت عضویت: 1874 روز

      سلام دوست عزیز

      تولد خودتون وفرزند دلبندتون رو بهتو تبریک میگم قطعا فرزندان ما نعمت های الهی هستن که اومدن به ما لذت زندگی رو بچشونن آرزو میکنم در کنار هم شاد وتندرست وثروتمند باشید

      وتحسین تون میکنم که تونستین بر ترسها تون غلبه کنید وخیلی خوب پیشرفت کنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      اسماعیل احمدی پور گفته:
      مدت عضویت: 2347 روز

      به نام خداوند هدایتگر

      دوست خوبم سلام

      خیلی لذت بردم از کامنت فوق العاده زیبات

      خیلی بهت تبریک میگم بابت هدیه قشنگی که خدا بهت داده

      خدارو شکر بابت نتایج خوبی که گرفتی

      از نظر مالی هم نگران نباش شما همینطور ادامه بده و رو خودت کار کن ثروت لاجرم وارد زندگیت میشه

      در پناه الله یکتا و در کنار عزیزانت غرق در آرامش و خوشبختی باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مهدی مددی گفته:
        مدت عضویت: 1764 روز

        دوست عزیزم سلام. این جمله از پاسختون که در جواب دیدگاه من دوماه پیش گذاشتید خیلی در شرایط سخت حالم رو خوب میکنه.

        ” روخودت کار کن لاجرم ثروت وارد زندگیت میشه”

        بعضی وقتها یه جمله چقدر تاثیرگذاره. خواستم ازتون تشکر کنم. شاد باشید❤❤

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Ali reza nasabi گفته:
      مدت عضویت: 2082 روز

      دوست خوبم مهدی مددی عزیز سلام اول از همه تولد فرزندت رو تبریک میگم و براش سلامتی و نام نیک و بزرگ شدن کنار پدر و مادری مهربان و بزرگ آرزو میکنم ، چقدر خوب این ۹ ماه آشناییت با استاد روی خودت کار کردی که اشک شوق ریختی از اینکه خدایی داریم به این خوبی و … خلاصه از کامنتت کلی لذت بردم و منم چشم هام پر از اشک شد .

      خدایا شکرت که پدر معنوی خوبی مثل استاد عباسمنش و خانواده ایی به این بزرگی و بینظیری دارم .

      در پناه ربّ العالمین شاد و ثروتمند باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سمیه منیری گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    سلام استاد جان.

    این موضوعی هست که من این مدت درموردش فکر میکردم، واقعا سپاسگزارم از ربم بابت هدایتم.

    من الان حدود سه سال میشه که با آموزش های شما آشنا شدم، و با کنترل ذهنی که به یاری الله ایجاد کردم، نتایج بزرگی وارد زندگیم شد، من هر روز این ویژه گی رو ساختم برای خودم که اتفاقات قشنگی ک در طول روز برایم افتاده رو بنویسم، و من به مدت طولانی این کار رو انجام دادم، وونتایجی که وارد زندگیم شد این بود که من کار مورد علاقه خودم رو پیدا کردم وارد صنعت توریزم شدم، تو افغانستان، و این کار برای خانم ها اصلا قبلا نبود و من تو کشورم شهرم که ولایت هرات هست، اولین دختر خانمی شدم که توی کار تور و به عنوان تور گاید یا تور راهنما بشم، خداوند من رو تو این کار آورد، من اصلا با اینکار آشنا نبودم و هیچ اطلاعاتی در موردش نداشتم، اینکه یک شبی یک الهامی از درون به من بگه برو برنامه کوچ سرفینگ رو نصب کن و من برم نصبش کنم و بعدش داستان شروع بشه، برخلاف اکثریت جامعه ک میگفتن برای خانم ها شرایط سخت هست تو دولت جدید، ولی خداوند برام قلب ها رو رام کرد، قلب همون طالبی ک میگن بر خلاف خانم ها و کار کردن خانم هاست، خداوند برام رام کرد، انسان هایی رو در مسیرم قرار داد ک به من کمک میکردن، و الان حدود یک سال میشه که من این کار رو شروع کردم، و اخیرا اولین تور گردشگری خودم رو تو ولایت های دیگه مثل : کابل، مزار، قندهار، و بامیان داشتم واقعا لذت بردم از زیبایی های این سفر و شجاعتی که در خودم ایجاد کردم، پدرم و برادرم موافق نبود ک من این کار رو انجام بدم و برم به ولایات دیگه ولی من گفتم اینکار رو حتما انجام میدم، بعد پدرم که دید نمیتونه منو صرف نظر کنه گفت مادر تو با خودت ببر، منم گفتم باشه ولی این تور رو من انجام میدم، پدرم و خانواده ترس هایی داشتن و کلی افکار نامناسب و منفی داشتن، میگفتن تورو میبرن نکن، نرو، ولی استاد خدا شاهده فقط با هدایت ربم و فقط با توکل رفتم، و این برای اولین بار داشت اتفاق میافتاد تو افغانستان بعد از تغییرات دولت جدید، و من رفتم و این تور 10 روزه رو با مادرم و خواهرم و یک خانم انگلیسی انجام دادیم، و کاملا این باور غلطی که توی جامعه رایج بود ک تو افغانستان خانم ها تنهایی نمی‌تواند سفر برن و یا کاری انجام بدن، خداوند برام شکستاند، واقعا سپاسگزارم ربم، وقتی که میرفتم تو دل ترس هام قشنگ میدیدم چطور رب هدایتم میکنه، من و خانم انگلیسی هردوی مان رفتیم تنهایی قندهار که یکی از سنتی ترین شهر های افغانستان هست، و اونجا خداوند کلی انسان های شریف شو سر راهم میاورد، حتی از خود همون دولت انسان های خوبی رو دیدم که اصلا باورم نمیشد، اینکه چطور کارمندان اطلاعات فرهنگ تو بخش اداری باهام همکاری میکردن، واقعا ربم همه ای اون آدما از طرف رب آمده بودن اونجا تا کارای منو اجرا کنن، اینکه وقتی کابل رفتیم اونجا اطلاعات فرهنگ اش همراه رئیس بخش گردشگری ک ملاقات کردیم، چقدر خوشحال بودن از اینکه من اینکار رو دارم انجام میدم، ربم اصلا خداوند برخلاف باور های مردم رو داشت برام ثابت میکرد، داشت خلاف همه چیزایی ک از رسانه و خانواده شنیده بودیم رو برام ثابت می‌کرد، واقعا سپاسگزارم از ربم. استاد من این ک برم تور خودم رو خارج از ولایت هرات انجام بدم و داخل ولایت های دیگه برم و سفر کنم و شغلم سفر باشه یکی از رویای بزرگ من بود و من همیشه خودم رو تصور می‌کردم که این کار رو انجام میدم و خودم رو دیدم قبل از رفتن تو ولایت های دیگه، و این اتفاق از جایی که فکرش رو نمیکردم برام رقم خورد.

    واقعا سپاسگزارم ربم.

    و استاد این رو راست میگین وقتی انسان نتیجه میگیره فراموش میکنه ک این مسیر رو با تغییر باور هاش پیش اومده و من مدتی تنبلی کردم توی سپاسگزاری هام و چوب شو هم خوردم دیدم ک نتایج ام کم شد، مشتریم‌ و پول ساختنم کمتر شد، باور های کمبود در ذهنم جای گرفت، باور های محدود جامعه دوباره در ذهنم رخنه کرد، و ترس ها وارد شد، ولی استاد بعد از چوب خوردن، دوباره سر عقل اومدم و دوباره اومدم اینجا به پناهگاهم، و دوباره به ربم وصل شدم و خداوند رو شکرگذاری کردم و فایل ها رو گوش دادم.

    واقعا سپاسگزارم ربم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 125 رای:
    • -
      مائده کردی گفته:
      مدت عضویت: 2560 روز

      سلام سمیه جانم

      دختر شجاع دختر با ایمان دختر توحیدی

      چقدر با خوندن کامنتت حالم خوب شد شجاعتم بیشتر شد

      جسارتم‌قوی تر شد

      ایمانم بیشتر شد

      دختر چیکار کردی!!!!!

      چقدر دارم تحسینت میکنم چقدر ازت یاد گرفتم دوباره و دوباره و دوباره

      یاد خودم‌افتادم که دو سال پیش تنهایی رفتم روز جمعه به کوه

      تنهایی وارد دل ترسم شدم

      به خانوادم نگفته بودم که میخوام‌برم تنهایی کوه با خواهرم رفتیم

      زدیم به دل ترسامون

      خداشاهده هر کی توی کوه مازو میدید میگفت تنها اومدین

      می‌گفتیم با ایملن بله

      بعد برمی‌گشتن اون آقایون بهمون میگفتن اگر کسی ازتون پرسید تنها اومدین بگین نه با گروهیم

      ما جلوتر حرکت گردیم

      یه جوری ترس داشتن مینداختن تو دلمون

      همون داستان و باوری که دختر تنهایی جایی نمیره

      اونم تو بر کوه و جنگل که هیچکس نیست و خودتی و خدای خودت

      اما خداوند شاهد و نظاره گر‌ ما بود خودش حواسش به ما‌ بود

      حتی یادمه من که از سگ میترسم

      تو کوه با سگ هم روبه رو شدم

      و از کنارش رد شدم

      و هیج‌کاری باهام نداشت

      اون کوه برام شد یه درس که جقدر آدم میتونه ایملنشو نشون بده

      خیلیا از کنارمون رد شدن

      دروغه اگه بگم نترسیدیم ولی کنترل ذهن میکردیم و حرکت میکردیم

      و چقدر بزرگم کرد

      چقدر شجاعتم و بیشتر کرد

      الان که داشتم کامنتتو میخوندم یاد خودم افتادم و از صمیم قلبم برات ایستاده کف میزنم دختر توحیدی

      رفیق هم فرکانسی من

      خوشحالم برات بی نهایت

      از خداوند میخوام همواره ما رو آسان کند برای آسانی ها….

      دودوووست دللاااارممممم:)))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      دختر پاییز گفته:
      مدت عضویت: 1421 روز

      به نام رب آگاه و قدرتمند و مهربانم

      سلام به استاد عزیز وخانم شایسته عزیزم.

      سلام سمیه جان

      این کامنت شما باعث شد برای اولین بار تو سایت بعد از چند سال منم کامنت بذارم. خیلی خوشحالم از موفقیت هات و واقعا حرفات به دل میشینه..واقعا هیچ محدودیتی با توکل به خدا وجود نداره..امروز که داشتم کامنت شما رو میخوندم سرمو بالا گرفتم و به اطرافم نگاه کردم..واقعا حس کردم خونم واسم بهشت شده..حس کردم تو بهشت زندگی میکنم .خدا رو هزاران بار شکر..نادیده گرفتم تمامی ناخواسته های زندگیم و تمرکز گذاشتم رو داشته هام…خدایا بابت سقف بالا سرم..بابت گل های خوشکلم..بابت چایی که دم کردم و نشستم کامنت میخونم..بابت همسرم و بابت تمام اعضای خانوادم سپاس…خیلی خوشبختم که خدایی دارم که قدرت مطلقه و بخشنده و بی نهایت..امیدوارم بهترین ها نصیب همتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      هلن گفته:
      مدت عضویت: 4044 روز

      سلام سمیه با ایمانم

      تحسینت میکنم دختر قوی و با اراده.

      آفرین که پا رو ترسات گزاشتی.

      ازت الگو میگیرم.

      میدونم خبرای خوبی برات تو راهه.

      بازم برامون بنویس.از موفقیتهات

      از پیشرفت و رشدت.

      آفرین بانوی موفق و با اراده.آفرین.میدونم که قراره کلی اتفاق خوب رو برای خودت خلق کنی.

      واقعا دل و جرات میخاد.من شنیدم تو کشور شما برای زنها خیلی سختگیرن.حالا یه نفر بیاد واین سنت و تابو رو بشکنه خیلی حرفه.تبریک میگم برات ارزوی موفقیتهای بیشتر و زیاد زیادتر دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سپیده آقایاری گفته:
      مدت عضویت: 1865 روز

      سلام به سمیه عزیز

      سمیه جان خیلی خیلی تحسینت کردم. شما دختر بسیار قوی و شجاعی هستی. یه لحظه خودم رو گذاشتم جای شما و گفتم سپیده اگه تو بودی این کار رو میکردی؟ به احتمال زیاد نه.

      این کار شما خیلی شجاعت و کنترل ذهن و صبر میخواد که شما قدمهای اولیه رو به خوبی برداشتی.

      امیدوارم در این مسیر ثابت قدم باشی و از موفقیتهات بیشترت بخونیم و لذت ببریم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فریده سیستانی گفته:
      مدت عضویت: 851 روز

      سلام سمیه جان.چه کامنت زیبایی نوشتی اولا خیلی بهت افتخار میکنم چون میدونم داری چه روی. چه باور هایی کار میکنی و پا رو چه ترس هایی گذاشتی!

      کلا من چند وقته درگیر همین موضوع زن بودن خودم هستم!ما مشهد زندگی می کنیم و از یه خانواده مذهبی تمام باور هایی که باهاشون بزرگ شدم اینکه زن نمیتونه زن مال کار بیرون نیست زن نمیتونه یه سری کارا رو بکنه و ادامه ماجرا….

      شغل منم جوریه که توی شهرمون خیلی وجهه خوبی نداره.

      که بیشتر آقایون سمتش میرن.

      و من تا همین الان درگیر این بودم که خب فریده ول کن دیگه ببین تلاشتو کردی باوراتو ساختی اما از پس این غول بی شاخ ودم برنیومدی (منظورم باور هام در مورد زن بودن و…..)

      رهاش کردم چند روزی….

      تا اینکه امشب بدون. هیچ برنامه ریزی اومدم سراغ سایت(البته حسابی هم کلافه که خب دوباره اومدی توی سایت؟از رو نمیری دختر )

      که یه دفعه کامنت شما رو خوندم .

      که انگار ندایی با خوندن کامنت شما از قلبم گفت ببین دختر شرایط از نظر تو سخته یعنی چی؟آیا وقتی سمیه تونست تو نمیتونی؟

      ندای دورنم گفت:سمیه در چه شرایطی تونست؟ که به نظر عقل هر عاقلی این گونه توصیف میشه به نام خدا حکومت طالبان و پایان کار زنان تمام.

      اما نه فریده قانون این جوری نیست قانون خدا با تمام حرف های مردم متفاوته

      قانون میگه تمرکزتو رو هر چی بزاری از جنس همون وارد زندگی ات میشه.

      قانون میگه شکرگزار که باشی ظرف وجودت زیاد میشه.و انسان های فوق العاده در مسیرات قرار میگیرن

      حالا چه تو آمریکا باشی با این همه آزادی.. چه تو به اصطلاح مردم افغانستان باشی که میگن طالبان اجازه فعالیت به خانم ها رو نمیده.

      نه نه فریده قوانین بدون تغییر خداوند دارن بدون ذره ای کم و کاستی کارشونو انجام میدن چه تو دل طالبان چه تو قلب آمریکا!

      پس بدون تمام این مرز بندی ها توی ذهن توست تمام این مرز بندی ها توی باور های ماست

      با تغییر این مرز بندی ها و این باور ها میتوان هر کاری کرد هر کاری

      البته بازم به گفتن اسونه فریده همت میخاد تلاش میخاد جا نزدن میخاد

      خودتو از کل مردم جامعه جدا کردن میخاد

      به مزخرفات دیگران گوش ندادن میخاد

      قربانی دادن میخاد

      دوست خوبم سمیه جان ممنونم از پیامی که گذاشتی.

      بسیار از کامنتی که گذاشتی لذت برم و متحیر شدم و مطمئنم چند بار دیگه کامنتت رو میخونم تا به خودم یاداوری کنم

      .مرز بندی همه توی ذهن و باور های ماست.

      اگه کارم اشکال داره محیط ایراد نداره مملکت و عقایدشون ایراد نداره.. باور های منه که اشکال داره

      ورودی های منه که اشکال داره

      میزان ترس و هام و اعتماد من به خداست که اشکال داره…..

      ممنونم ازت دوست خوبم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      fatemeh saeeidi گفته:
      مدت عضویت: 1799 روز

      سلام سمیه جان

      آفرین سمیه جان

      من شما رو تحسین میکنم

      کی فکرش رو میتونه بکنه در کشور افغانستان با اون همه ترس تو از ترسهات رد بشی و این نتایج رو بگیری

      سمیه جان کار بزرگی کردی قدر خودت بدون

      موفقیتهای بیشمار از پروردگارم برایت درخواست میکنم

      شاد و سلامت و موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      Maryam h گفته:
      مدت عضویت: 1021 روز

      سلام به دوست عزیزوموحدم

      خیلی شگفت زده شدم ازکامنت شماچون خبرهایی که ازکشورهمسایه منتشرشده ومیشه وحشتناک هست .به قول استادعزیزفرقی نمیکنه کجازندگی میکنی این بهانه که من توی ایران یاافغانستان هستم ونمیتونم پیشرفت کنم یک فکرباطل هست وباکامنت شماثابت شدباتوکل به رب عالمیان که قدرتش ازهمه بالاتره میشه همه جاپیشرفت کرد.

      درپناه حق سلامت وثروتمندباشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1875 روز

      به نام رب العالمین قادر مطلق سلام به روی ماهت سمیه جان.

      بهت تبریک می گم برای این قدم بزرگی که برداشتی برای رفتن در دل ترس هات اونم در کشور افغانستان با باورهای محدودی که هست. عزیزم یک نشانه شدی از ربم که می شود به آنچه می خواهم برسم به شرطه توجه بیشتر به سپاس گزاریم و دیدن موفقیت های کوچک ام تا هدایت شوم به سمت موفقیت های بزرگ.

      هر جا هستی پایدار و ثابت قدم در مسیر توحید باشی.

      دست حق نگهدارت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      الهام 🌳 گفته:
      مدت عضویت: 2384 روز

      سلام به روی ماه سمیه ی عزیزم….

      بهت افتخار میکنم که با اون همه محدودیت دنبال کردی عشق و علاقت رو، متنی که نوشتی هر خطش که میخوندم برام جالب و جالبتر میشد، چون من ٣ سالِ اون برنامه ی کوچ سرفینگ رو دارم، ۴ سالِ که تلاش میکنم مشتری بگیرم و برای من که بدون محدودیت میتونم فعالیت کنم و این کشور پراز توریستِ، هنوز موفق نشدم… حتی الان که پیج زدم و منتظر توریست هستم… تا حالا مشتری نداشتم… حتی تو کوچ سرفینگ نوشتم من تور گایدم اما مثلا بهم میگفتن فقط بیا مثلا تو تهران چرخی بزنیم ، همین… اون موقع ها درخواست پول نمیتونستم بکنم، احساس ارزشمندی نمی کردم، اما الانم که پیج زدم و همه میدونن کارم چیه… تو این ۴ ماه همه جور پیشنهادی داشتم اما یک نفر تبدیل به مشتری نشده…

      دلم میخواد از این مسیر که واقعا بهش علاقه دارم پول بسازم..

      امیدوارم راه منم روشن شه …

      ایشالا که هرروز موفق و موفق تر شی سمیه جان و بیشتر از موفقیت هات برامون بگی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه حبیبی گفته:
      مدت عضویت: 699 روز

      سمیه ی عزیزم سلام..

      خیلی خوشحال میشم و احساس عالی دارم وقتی کامنتی رو میخونم که نویسنده اش شخصی باشد از سرزمین خودم.

      سرزمینی که از دل تمام مشکلاتش شیر دخترانی همچون سمیه ی عزیز هستن که به دنیا نشان می‌دهند که محدودیت ها در یک کشور، در یک جامعه، و دریک خانواده نمی‌توانند مانع پرواز شون بشود.

      رشد کردن از دل سختی ها لذت دیگری دارد…

      تو اوج ببینمد سمیه جان

      منتظر خواندن کامنت های زیبا و نتایج فوق‌العاده ات هستم.

      قدم هایت استوار……

      درپناه خدا باشید.!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2431 روز

    به نام خدایی که از قدرت خود به من بخشید .

    سلام میکنم به استادان عزیزم واعضای خانواده ام.

    موضوع این فایل دقیقا با اتفاقات این 3 روز گذشته ی من مرتبط بود.

    چندروز قبل منو همسرم باهم بخاطر یک مسئله که برمیگرده به باور شرک آلود من در بحث رابطه که به قول استاد فکر میکردم دیگه تو این موضوع عالیم ونیازی به کارکردن روی خودم نمی‌دیدم وبخاطر همین بدیهی شدن رابطه ی خوب بدون وابستگی باهمسرم هیچ باور توحیدی رو تکرار نکردم وبرای رابطه ی عاشقانه وبدون وابستگی ام سپاسگزاری نکردم .

    فراموش کردم قبل از کارکردن روی باورهای توحیدی ام چه رابطه ی داغونی داشتم .

    هر روز شک وهروز بدبینی

    هرروز کنترل هرروز عذاب

    ولی بواسطه ی کارکردن وتکرار باورهای مناسب وتوحیدی از وابستگی‌ها وترسها دور شدم تا اینکه فراموش کردم این دور شدن تا زمانیه که من توی مسیر باشم وبه محض اینکه از مسیر کارکردن روی خودم بیام بیرون چه بسا که به خطا واشتباه برمیگردم دوباره سر جای اولم

    جایی که هرروز بارها از خدا شاکی بودم از رابطه‌ام ناراضی بودم ..

    وخلاصه اینکه چند روز قبل همسرم داستانی رو برای من تعریف کرد اولش اوکی بودم ولی یکم بعد سروکله ی نجواها پیدا شد من قشنگ جنگ بین نجواها با خودم رو حس می‌کرد اما چون مدتی بود روی باورهام کار نکرده بودم زور اونها به من چربید وحرفی زدم که همسرم بامن توی مقاومت قرار گرفت در واقع من این مقاومت رو خلق کردم .

    کمی بحث کردیم وروز بسیار زیبای خودمون رو با جروبحث به هم زدیم.

    دوسه روز من صفحات زیادی رو نوشتم

    باورهای توحیدی ام رو از زیر نجواها کشیدم بیرون.

    اما همچنان مقاومت داشتم .

    در ظاهر همه چی اروم بود اما میدونستم که آتشی زیر این خاکستر سرد است.

    حتی با بچه هام صحبت کردم وپسرم ودخترم هردو حق رو به پدرش دادند.

    وقتی که در مقاومت باشیم جهان دلایل بیشتری رو برای ما جور میکنه تا بیشتر در این حس مقاومت فرو بریم.

    همسرم دیروز ساعت 11 صبح اومدند خونه دوش گرفتند لباس‌های زیباشون وکفش نو پوشیدند با کلی به خودشون رسیدن بدون اینکه حرفی بزنیم از خونه رفتند بیرون

    بیرون رفتن ایشون همانا حمله ی نجواها همانا.

    -حالا ببین چون با تو قهره کجا داره میره!

    -زنگ بزن ببین رفته به شعبه ها ی رستوران یانه!

    -ماشین رو هم داده کارواش!

    -یعنی کجا رفت !

    خلاصه با یه حالت طنز وشوخی به پسرم گفتم بله دیگه بابا جونت رفتن سر قرار!!!!

    سر همین شوخیه کاملا مسخره منو پسرم بحثمون شد .

    چقدر از دست خودم ناراحت شدم .

    دوباره برگشتم توی اتاقم ونوشتم ونوشتم..

    لیلا جان اصلا مهم نیست که تو چقدر دلیل داری برای اینکه نگران باشی ویا عصبانی باشی تو در حال خلقی آگاه باش که هر اتفاقی بعد این بیافته تنها خودت مسول این اتفاقی نه هیچ کس دیگه..

    ذهنم رو گذاشتم جلوم هرچی گفت با باورهای توحیدی جوابش رو دادم واروم وهمراهش کردم .

    از نتایج قبلم براش گفتم که کجاها طور دیگه ای فکر کرده ونتایج عوض شده .

    از وابستگی‌ها جداش کردم.

    دوباره به بی‌نیازی رسیدم .

    اینبار بی نیازی از رابطه ی عاطفی

    دست از قضاوت برداشتم وبه خودم گفتم شاگرد اول استاد عزیزم اگه تو مثل 7سال قبل داری رفتار میکنی یعنی فراموش کردی مسیر نتایجت رو ..

    ودوساعت نان استاپ نوشتم وفکر کردم ..

    ارامش عجیبی تمام وجودم رو فراگرفت .

    خاطرات قشنگ بین خودم وهمسرم رو مرور کردم.

    از تمام محبتهایی که میتونستم به یاد بیارم که همسرم به من داشت، نوشتم.

    از اینکه من هیچ کنترلی روی افکار وقلب همسرم ندارم نوشتم .

    از اینکه من در این لحظه فقط باید به حس ارامش وصلح با خودم وهمسرم برسم نوشتم ..

    وحتی ایده اومد پاشو از اتاقت برو بیرون وبرای بچه هات از نکات مثبت همسرت حرف بزن .

    ومن انجامش دادم .

    هنوز تمام نکات مثبت همسرم رو نگفته بودم که برام پیام اومد.

    همسرم بود.

    با یک کلام پراز انرژی خوب نوشته بودن که کجا هستند و حتی لوکیشن فرستاده بودن واز من خواسته بودن نگران نباشم واینکه اگر میتونم منم برم پیششون..

    وخلاصه اینکه قانون در لحظه جواب داد

    واین اتفاق به ظاهر ناخوشایند برای من خیلی کمک کننده وتنظیم کننده ی مسیر بود.

    اینکه اصلا مهم نیست که من الان در چه جایگاهی هستم .استادم یا شاگردم.

    هروقت نتایج بدیهی میشه بازهم باید تنظیم مسیر کنیم باید روی همین خطی که حرکت کردیم ادامه بدیم که اگر غافل بشیم وفراموش کنیم به صورت خودکار برمیگردیم به مسیر برگشت به نقطه ی شروع این سازوکار جهان هستیه.

    خدارو هزاران بار شکر میکنم وسپاسگزاری میکنم برای برگشتن به مسیر درست.

    الان همه چی خوبه ودوباره در رهایی وقلبی فراخ وباز وپراز عشق ومحبت در کنارهم زندگی مملو از عشق وصلح وصفارو در پیش گرفتیم.

    این تجربه ها وثبت اینها خیلی به ما کمک میکنه که بعدها به عنوان فکت وواقعیت والگو بتونیم برای مهارکردن ذهنمون ازش استفاده کنیم.

    خیلی خوشحالم که در این خانواده ی صمیمی بدون هیچ مقاومتی از تجربیاتم میگم .

    استادان عزیزم از شما سپاسگزارم برای این جمع صمیمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 126 رای:
    • -
      کوهستان مرادی گفته:
      مدت عضویت: 488 روز

      سلام لیلای عزیزم خیلی ازخوندن کامنت هات لذت میبرم وخیییلی بهم انرژی و انگیزه میده والان باذوق وشوق فراوان نشستم پای دونه به دونه کامنت هات ،خیلی خوشحالم از نتایج بزرگی که گرفتی و امیدوارم این نتایج بیشتروبیشتربشه برات خیییلی دوست دارم باهاتون در ارتباط باشم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    الهه سوادکوهی گفته:
    مدت عضویت: 2824 روز

    به نام خدای هدایتگرم که آنچه باید بنویسم را از قلبم بر قلمم جاری میکند..

    سلام به روی ماه استاد عزیزم مریم نازنینم و دوستان هم فرکانسی

    چی بگم ازین لایو بی نظیر که چقدر آگاهی های ناب داشت..

    اول اینکه تصویر پشت زمینه چقدر زیباست من محوش شدم وقتی اونشب لایو شما شروع شد. انگار یه تابلوی نقاشی بزرگ و متحرک پشت سرتون نصب شده ..الله اکبر ازین قدرت خلق انسان و کانون توجه…

    استااااد لطفا بیشتر برامون لایو بذارید نمیدونید چه حس خوبی میگرم از دیدنتون توی لایو این حس رو دارم که انگار رو در رو دارم میبینمتون توی سمینار حضوری از شما عزیز دل..خدایا شکرت

    استاد کلاهتون چقدر زیباست چقدر بهتون میاد اصلا هر کلاهی میخرید هر رنگ و هر مدلی به چهره شما میاد خدارو شکررر

    چقدر کِیف کردم وقتی گفتین احساس یه آدم 22 ساله رو دارم..ای جااانم. بایدم همینطور باشه با این افکار بی نظیر و باورهای خدایی که شما دارین. خدارو صدهزار مرتبه شکر انشالا همواره تنتون سالم و قدرتمند و آرامش و شادی مهمون خونه دلتون باشه

    من هم واقعا به این باور دارم که سن یه عدده و همه چیز درون آدمه اینکه تو به خودت چه باوری داری. مثلا الان که موقع خونه تکونی عیده همه یعنی خیلیا این باور دارن که نباید خیلی به خودت فشار بیاری جسم مگه چقدر توان تحمل داره و یهو میبینی هزار تا درد و بیماری میاد سراغت و ازین دست باروهای محدود کننده..

    اما من شکر خدا همیشه همیشه این باور رو داشتم که جسم من در خدمت منه و اومده که به من کمک کنه. من بهش احترام میذارم غذای خوب بهش میدم استراحت کافی لباس مناسب نظافتو… و اونم در مقابل باید به من خدمت کنه.. مثلا چندروز پیش کل سالن خونمون ک بزرگ هم هست رو از سقف تا کف گردگیری و تمیز کردم و در حینش مرتب از دستام تشکر میکردم که اینقدر خوب دارن بهم خدمت میکنن. و نتیجه این شد که من تا شب با اینکه کلی با عشق تمیزکاری کردم ولی هیچ اثری از درد یا خستگی نبود و تازه انقدر انرژی داشتم که شب خوابم نمیبرد و دیرتر خوابیدم

    استاد حتی انگشتام برای تایپ این جملات الهی چقدر همراهیم میکنن و البته تایپ سریع خودآموزم چقدر بهم کمک میکنه. همین الان خواهرم اومد توی اتاقم از شنیدن صدای صفحه کلید و تعجب کرد که دارم توی سایت کامنت به این بلندی مینویسم و تازه نمیدونست این اولشه و من کلی حرف دیگه با استادم و بچه های گل سایت دارم :)))) اینم عشقه دیگه عشق به نوشتن از قانون که میگه بیا بنویس..

    و راجبه سن من هیچ وقت محدودیتی نداشتم ازینکه بخوام سنمو کمتر نشون بدم یا پنهان کنم یا نپذیرمش..برخلاف خیلی از خانومها مخصوصا در فرهنگ ایرانی.. در حال حاضر من 28 سالمه و حتی تو بحث ازدواج فکر نمیکنم اگه سنم بالا بره چی یا..چون به این باور دارم که درون منه که بازتابش میشه دنیای بیرون من..

    وای استاد تو بحث باورها وقتی گفتین ما یه مدت کار مکنیم بعد ولش میکنیم و دوباره به همون حالت قبلی میرسیم، دقیقا یاد منحنی برتری خفیف افتادم که میگه آدمها وقتی تو حالت انزجار و شکست هستن دنبال ی راهن تا برسن به حالت بقا وقتی رسیدن به این حالت باز یادشون میره ک چیا بود که اونا رو از شکست ب بقا رسوند دوباره فراموش میکنن اسیر روزمرگی میشن و باز میرسن به شکست..اما عده کمی هستن که از مرحله بقا میرسن ب موفقیت اونم با استمرار با ادامه دادن این روندی که اونا رو به بقا رسوند. و اگر آدمها میدونستن که همین اقدمات کوچک و ساده ولی منظم اونا رو ب موفقیتهای بزرگی میرسونه قطعا ادامه میدادن..اینم خودش ایمان میخواد تکامل میخواد استمرار میخواد تعهد میخواد..

    اون حرف شیطان در قران رو چه زیبا بیان کردین و من یاد صحبت شما افتادم که میگین ما باید “آگاهانه” به نتایج به داشته هامون توجه کنیم تاییدشون کنیم بعد اونا بزرگ و بزرگتر میشن و ما بازم توجه میکنیم و این پروسه ادامه داره…

    من خودم چندروزی هست که برای تمرکزم روی این نتایج و هدایتهای روزانم همون لحظه مینویسمشون و اینطوری دارم ذهنمو عادت میدم به توجه به نتایج و هدایتها ..

    و سپاسگزاری…وای خدای من چی بگم ازین احساس بی نظیر شکرگزاری..

    استاد من هر روز دارم تمرین شکرگزاریمو با احساس قوی تری انجام میدم جوری که واقعا اشک شوق میریزم و این احساس شما رو بی نهایت درک میکنم .همیشه به خدا میگم ازین احساسات بیشتر میخوام ازین اشک های شوق بیشتر و بیشتر میخوام و خدا چقدر سخاوتمندانه هر روز مجنون ترم میکنه هر روز توحید رو ب شکلهای مختلف در عمق جانم رسوخ میده…خدایا صدهزار بار شکرت

    نوشتن تمرکز منو خیلی بیشتر میبره به جزئیات داشته هام به اتفاقات ریز و درشت مثبت روزم که با عشق مینویسشمون و بابتشون شکر بجا میارم

    چ هدایتی بود این حرفتون برام.همین الان تو لیست برنامه هام نوشتم پیدا کردن آیات شکرگزاری و ریشه شکر در قرآن..

    استاد چندروزه دارم فایلهای قرآنی رایگان رو میبینم اصلا دیوانه شدم..ریشه حزن در قرآن استغفار خوف طلم به خود.. چقدر این درک و دریافت شما رو بی نهایت تحسین میکنم این اتصال عمیق شما به منبع که اینطور کلام خدا رو جاری میکنید.. بی نهایت سپاسگزارم

    هر چقدر دارم قرآن رو بیشتر و بهتر میخونم با تامل بیشتری میخونم بیشتر به هوشمند بودن این سیستم و قوانین ثابت و بدون تغییر جهان پی میبرم.. بیشتر به عدل خدا به بخشندگی خدا به ثروت و فراوانی جهان به حکمت هر آفریده ای پی یمبرم و چقدر خدا داره هر روز هدایتم میکنه توی این مسیر.. استاد مستند strange rock (سنگ شگفت انگیز) رو حتماااااااااااااااا ببینید اصلا دیوانه میشید ازین نظم و اداره جهان از پیدایش کره خاکی از کهکشان ها فضا از پروسه تولید اکسیژن و آب…الله اکبر الله اکبر..

    وای استاد چه جمله طلایی گفتییییییییین:

    اگر من بتونم ذهنمو کنترل کنم، بازی به نفع من برمیگرده..

    و چقدر نتیجه برای کار بانکی شما فوق العاده شد خدارو شکر خدارو شکر که قانون همواره ب درستی پاسخ میده ..چقدر زیبا با عزت نفس بالاتون از رییس بانک درخواست کردین و کنترل ذهن کردین بر علیه نجواهایی ک میگه نه دیگه زشته دیگه اینو نگو دیگه پرو نباش همینشم خدارو شکر کن و…

    بی نهایت تحسین میکنم این قدرت کنترل ذهنتون رو الگوی توحیدی من

    و جمله طلایی بعدی:

    شیطان ظاهر قضیه رو به ما نشون میده و میگه همینه ک هست ولی خدای درون ما میگه نه تو میتونی قضیه رو به نفع خودت تغییر بدی اگر فرکانستو با سپاسگزاری با کنترل ذهن تغییر بدی..

    خدایا شکرت همین دو جمله مرا بس که بهشون عمل کنم و سرلوحه زندگیم قرار بدم در مواجه با اتفاقات به ظاهر تلخ

    خدارو شکر میکنم برای درک و دریافتم و مداری ک توش هستم

    استاد این خوابی ک تعریف کردین عجب الهامی بوده و چقدر شما به منبع نزدیک بودین و هستین ک همچین الهامی رو توی خواب دریافت کردین..

    آره استاد جان..در دنیای امروزی آدمهای خیلی خیلی کمی هستن که روی اصل کار میکنن و تمرکزشون روی زیبایی باشه..

    اصلا همه معلولن..

    میدونید آدمهای امروز افتخار میکنن به اینکه همیشه جزء معترضان باشن..

    معترض به قیمت بنزین

    معترض ب کشته شدن آدمها

    معترض به سقوط هواپیما

    معترض به سیاست های جدید دولت

    معترض به شیوع کرونا

    و……

    اصلا رقابت میکنن سر اینکه کی توی فضای مجازی جمله معترضانه اثربخش تری بنویسه!!!

    و منتظر یکی ازین اتفاقات تلخن تا پروفایلشون رو سیاه کنن و چله بگیرن برای کشته شدگان فلان و بهمان…

    شاید خودم هم روزی جزءشون بودم کم یا زیاد

    اما الان من آگاهانه انتخاب کردم راجبه بیماری حرف نزنم

    آگاهانه انتخاب کردم ورودیهامو کنترل کنم

    آگاهانه انتخاب کردم دوستامو فیلتر کنم

    آگاهانه انتخاب کردم که روی باورهای قدرتمند کننده کار کنم

    آگاهانه انتخاب کردم بیشترین وقتم و سرمایم رو روی باورهام بذارم روی سایت روی فایلها و محصولات شما

    آگاهانه انتخاب کردم که ببینم و ببینم و به خودم بگم که الهه این استاد عباسمنش همون آدمیه که میگه با یه جفت کفش پاره قدم میزدم و به رویاهام فکر میکردم..این آدم همونیه که ایمان داشت و عمل کرد به همون چیزای ساده..کنترل کانون توجه و تمرکز بر زیبایی ها.. و مثل وحی منزل پذیرفت اونها رو…اینو میشه از لحن کلامش در فایلهای قدیمیش هم باور کرد… و الان داره در ناز و نعمت و ثروت و سعادت الهی شکر زندگی میکنه و چی شد؟ نون باورهاشو خورد و داره نون باورهاشو میخوره هر روز و هر روز… پس الگو بگیر ایمان بیار عمل کن اگر میخوای تو هم تو بهشتی زندگی کنی که از زیر کلبت چشمه جاری باشه و این تابلو نقاشی متحرک پشت سرت باشه..

    الله اکبر

    چقدر لذت بردم وقتی گفتین یکی از نتایجم اینه ک آزادی زمانی دارم و میشینم هر روز ساعتها با عزیز دلم راجبه قانون صحبت میکنم..

    وای استاد چقدر من این خواسته رو میخوام که شما در من متولدش کردین

    اینکه همسرم کسی باشه که قانون رو بدونه و چقدرررررر دوس دارم باهاش ساعتها و روزها و روزها در مورد قانون در مورد باورها در مورد توحید صحبت کنم و لذت ببرم..

    تا قبل ازین در مورد خصوصیات همسرم فکر میکردم دوس دارم انسان آگاهی باشه و عقاید منو درک کنه اما مهم نیست که حتما قانون رو بدونه. یکی از دوستانم هم همین باور رو داشت و وقتی ازدواج کرد دقیقا همین اتفاق افتاد ک همسرش قانون رو نمیدونه و باور هم نداره.. و من میبینم ک چقدر روی عقاید دوستم هم تاثیر میذاره خواه ناخواه.. بلاخره وقتی کسی در کنارت باشه که نفی کنه کم کم ازش تاثیر میگیری اگر نتونی ذهنتو کنترل کنی..

    اما الان من میگم دقیقا میخوام ک قانونمند باشه اون خوشبخت ترین مرد دنیا که قراره به زندگیم دعوت بشه از سمت خدا

    استاد من باور کردم که میشه همه چیزهای خوب رو با هم داشت

    باور کردم که همه چیز اینجاست..تو ذهن من

    باور کردم که میشه خوشبخت ترین بود هم در این دنیا و هم در دنیای آخرت

    .

    بی نهایت سپاسگزارم بابت این فایل الهی

    ممنون که خوندید:)

    عاشقتم استاد بزرگ و قدرتمندم

    در پناه الله یکتا شاد برقرار باشید

    .

    با عشق

    الهه در مسیر بهشت

    اسفند99

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 154 رای:
    • -
      هدا پویان گفته:
      مدت عضویت: 2559 روز

      سلام که اسم خداس به هممون

      استاد سلام

      دوست خوبم الهه جان سلام

      در مورد اون قسمت از لایو در مورد کنترل ذهن برا منم موردهای خیلی زیادی هست برا گفتن ولی این تحربه داغه داغه

      مال همین الانه

      من عصر رفتم خرید که دیدم کارتم نیست روز جمعه منم همون یه وارتم پول توش بود و یه کارت دیگم که تعهد دادم خرجش نکنم

      )تمرین ثروت ۱( خلاصه ۱ساعتی زیره یه بارون شدید خوزستانی با اعصابه کمی خورد دنبالش گشتم و حقیقتا میدونستم به این احساس عمرا پیدا شه ولی خوب لنگش بودم

      خلاصه گفتم گم شده آقا مرتضی حالا اگرم هدایت میخوای میدونی که با آرامش فقط هدایت میاد گفتم اگر ذهنم کنترل کنم پیدا میشه بادوستم محمد عزیز یه مکالمه خوب در مورد قوانین و اهمیت احساس خوب تو کسب کار داشتم و بعدش کلی احساسم خوب شد.

      دیدم در زدن😁

      بهم کفت برو کارتتو آوردن😉

      درو باز کردم برام پیداش کرده بود فرستاد

      کلی از اون دستش تشکر کردم و کلیییییی سپاسگزاری از خدای عزیزم و این سیستم بی نقص وهمیشه پاسخگو

      اومدم بگم که اره استادم مهارت در کنترل ذهن یعنی بازی همیشه به نفع ماس

      اونوقت دیگه فقط اوضاع خوب پیش میره

      مومن کسیه که این ویژگی رو هم داره

      کنترل ذهن

      پس نمیترسه

      و حالش بد نمیشه

      درپناه خدا باشید همتون در بهشتهاتون خوب بازی کنید انشاالله.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        الهه سوادکوهی گفته:
        مدت عضویت: 2824 روز

        سلام به مرتضی عزیز.

        بی نهایت تحسین میکنم این مهارت کنترل ذهنت رو که هر روز ب لطف خدا و با تکامل توش بهتر و بهتر میشیم.

        ممنونم ازین تجربه زیبایی که به اشتراک گذاشتی. خدارو صدهزار مرتبه شکرت

        همواره در پناه خدای مهربانیها و زیر باران رحمت و ثروت الهی باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • ناشناس گفته:
      مدت عضویت: 2413 روز

      به قدری خودم رو تحت فشار گذاشتم به قدری جدی و مصمم هستم به قدرررری خودم رو بالفطره مطابق ذاتم به چالش میکشم که صدای سوته مغزم رو این روزا به وضوح می‌شنوم، داره بهم آلارم میده که آرام باش ولی من کله شق تر از این حرفا گوش بده نیستم انگار یادم رفته که من هم آدمم نه ربات….

      از دیروز که لایو استاد رو دیدم تا الان همش بیقرارم و خودم به خودم اعتراض و انتقاد می‌کنه که وقتی میتونی بهتر بهتر باشی وقتی میتونی بیشتر لذت ببری وقتی میتونی گوش بده تر و تسلیم تر باشی وقتی میتونی سپاسگزارتر باشی پس چرا این کارو نمیکنی چرا مکتوب کردن نتایج،توجه به نعمت ها و داشته ها و سپاسگزاری قلبی رو به تاخیر میندازی؟!!!!! میلادی حواست کجاس؟!!!!!….

      موقع دیدن لایو ۲۱ استاد جلیل القدرمون بحدی شرمنده شدم بقدری اشک ریختم که به سکوت عمیقی فرو رفتم… صفحه اول و دوم کامنتا رو کامل خوندم بجز “الهه سوادکوهی” عزیز… اوه کِمان مَن, اِناف…این یکی طولانیه اگه وقت کردم بعدا می‌خونم…شب ساعت ۱۰ خوابیدم در حالی که نوای ملکوتی قرآن طبق معمول کنارم پخش میشد، با حس و حالی گرفته و گیج منگ شده بیدار شدم، دیدم ساعت ۱ نیمه شبه و همچنان تلاوت طولانی شحات و منشاوی توی گوشی در حال پخشه… الهه جان،منِ میلاد اصلا و ابدا ذره نمیتونم حس و حال بد رو تحمل کنم، به ساعت هم نباید بکشه چه برسه به روز که خدا رو بی نهایت شکر اینم ناشی از موهبت اهرم بسیااااار قدرتمند “رنج و لذته” ریشه دار وجودمه که کار منو راحت تر کرده، به محضی که ذره ای حس و حالم ناکوک میشه تمام ارگان های بدنم تمام سلول های بدنم شروع می‌کنه به آژیر خطر دادن که یالا فرکانس و احساست رو روی موج خداوند هم جهت و هم راستا کن،،،وقتی چشم باز کردم و دیدم دیگه خوابم نمیبره سریع متوجه شدم که این خود خداست منو نیمه شب بیدار کرده میخواد یه چیزی بهم بگه ولی من حس و حالم آمادگیش رو نداره… همینجور چند دیقه در بستر آرمیده و به سقف نگاه می‌کردم… اوج فراز توحیدی” منشاوی “از سوره غافر که کنار بالش پخش میشد منو منقلب کرد:

      ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ ﴿۶۲﴾ این است‏ خدا پروردگار شما [که] آفریننده هر چیزى است‏ خدایى جز او نیست پس چگونه [از او] بازگردانیده مى ‏شوید

      از دلتنگی و شرمندگی خدای عزیزم بلند زدم زیر گریه و ازش عاجزانه خاشعانه کمک خواستم بهم الهام کنه که چطور به ذهن و افکارم نظم بهتری بدم چطور بهتر و حرفه ای تر ذهن و احساسم رو کنترل کنم تا بتونم واضح تر ندای درونم الهامات ناب ربم رو در ادامه مسیر بشنوم و قاطعانه بهشون عمل کنم… خواستم سریع برم دوباره این لایو بینظیر رو ببینم که هدایت شدم به سمت یخچال، یادم اومد که بستنی خریده بودم و نخوردمش…حسم گفت برو بقیه کامنتا رو بخون، صندلی رو برداشتم اومدم توی بالکن توی فضای باز و هوای سرد، رو به نمای زیبای روشنی های شهر نسشتم و شروع کردم به خوندن کامنت زیبای الهه ی عزیزم در حالی که همزمان صدای فراز های ناب و جانسوز تلاوت های محمود شحات رو پشت زمینه کامنت خوندنم پخش کرده بودم… بقدری حس و حالم ملکوتی شد بقدری آرامش گرفتم بقدری لذت بردم که اشک چشمامو گرفت… من به ندرت پیش میاد برای کامنت دیگران کامنت بذارم ولی ندای درونم تپش های سخنگوی قلبم منو وادار به نوشتن و حرف زدن کرد ببین چقدر فرکانست عالی و قوی بود که منو وادار به تایپ کردن کرد، منی که مثل روح توی سایت در جریانم و عین یه جونوَر فرز و چابک زیر خاکی و چراغ خاموش دارم پیش میرم

      سلااااااام به روی ماهت الهه جان سلام دختر خوش فرکانس،الهی حال دلت عالی عالی باشه وقتی کامنتم رو میخونی… کامنتت حالمو عالــــی کرد بهم کلی انرژی مثبت داد منم میخام همین انرژی رو به خودت برگردونم… رفیق عزیزم من با وجود اینکه باید یه عالمه جواب کامنتای دوستان ارزشمندم رو سر فرصت بدم ولی حسم گفت اونچه که باید بنویسم و از قلبم بر قلمم جاری میشه رو اجرا کنم 😉😊 با بند بند وجودم از کامنت فوق العادت لذت بردم و دوستدارم در مورد تک تک جملاتت کلی حرفای دلی و البته صمیمانه با هم بزنیم؛

      چقدر حس و حالت خوبه چقدر عالی به به نکات مثبت استاد و لایوش توجه کردی، و چـــقدر عالـــی دیدگاه و احساسات پاک و زلاتت رو توصیف میکنی؛ منم اون شب اولین بار بود که تونستم خودم به لایو اینستاگرام استاد برسونم، با تمام توان سرعتی و قدرتی ورزشم رو کردم دوش آب یخ گرفتم سریع پتزامو 🍕🍕با عشق درست کردم همزمان با دیدن لایو نوش جان کردم… عین یه بچه کوچولو که اولین بارشه میاد لایو اینستا ذوق و شوق میکردم چند بار هم از سر ذوق کامنت گذاشتم عاشق شما میلا… عاشق شما میلاد جلیلی… وااای چه فیسی میکردم چه نازی میکردم برای خودم 😍😍😍😆😆😉😊 دیدی پشت سر هم اون گوشه سمت چپ لایو بارش قلب میشد، اون ناقلای بازیگوش من بودم داشتم با دکمه پرتاب قلب بازی میکردم خیلی حسش خوبه لامصب…آخه نمی‌دونم چرا همش لایو قطع و وصل میشد منم به همین خاطر به جای کلافه شدن از قطع رشته کلام به نکات مثبت توجه میکردم و با بازی و ذوق کردن و خوردن پیتزای هیولای تند و داغم احساسم رو عالی و سرحال نگه داشتم

      الهه جون دختر گل 🌹💕💖 بدنم داره با زبون خوش بهم میگه صبحونه میخام، تا شما یکم استراحت کنی و به کارات برسی من برم یه صبحونه شاهانه به خودِ ارزشمندم هدیه بدم و بیام ادامه کامنتم رو تکمیل کنم… آی بنازم مرحبا به داداش عزیزم ،دیشب به داداش کوچیکترم ذکر کرده بودم که حتمااا از خیابون نون بگیره که ماشاالله طبق معمول یادش رفت و هیچ احساس مسوولیت نمی‌کنه… بیخیال من که مجهز به سلاح زندگی سازِ کنترل ذهنم، نون داغ اول صبحی خیلی بیشتر می‌چسبه هوا داره کم کم روشن میشه فعلا من میرم و بزودی برمی‌گردم

      خب من برگشتم، شیره انگور🍇🍇 با کره محلی زدم بر بدن🍞🍞 و با تجدید قوا اومدم به ادامه هم صحبتی شما دختر دوست داشتنی،توی راه هم بستنی گرفتم بستنی توی زمستون هوای سرد خیلی بیشتر میچسبه،نه؟ چنتا گرفتم یکی برای خودم یکی هم برای شما بیا از دریچه کادر ارسال دیدگاه تقدیمت میکنم بقیش هم برای دوستای نازنینمون 🍦🍦🍦🍦🍦 البته روش نوشته گز بستنی الدورادو… تعارف نکن که من از تعارف اصلا خوشم نمیاد و اصلا با هیشکی هم تعارف ندارم، وقتی موتورم روشن میشه دیگه خدا می‌دونه چقدررر صحبت کنمو تایپ کنم، سرعت تایپم به خاطر کمکاری در عضله نوشتاری مغزم تعریفی نداره ولی واقعاً تحسین میکنم سرعت تایپ بالای شما رو آفریـــن…من همه‌ی کامنتای قسمت قبل رو خوندم کامنت خودت رو هم خوندم

      از ته دلم تحسینت می‌کنم چـــقدر تو تحسین برانگیزی دختر…اینکه بقدری عاشق و سپاس گزار وجود ارزشمندت هستی بقدری با خودت در صلحی که از اعضای بدن خودت و انگشتات تشکر میکنی…اینکه آگاهانه داری روی خودت،کنترل ورودی ها و باورهات کار میکنی و آگاهانه داری این مدت تمرکزی کامنت های عالی میذاری، خیلی سریع و مختصر یه نیگا به صفحه پروفایلت انداختم جالبه که یه روند صعودی ملایم و یهو شیب نمودار تند شد؛ این یه ماه اخیر اوج فعالیتت توی سایت بوده و برام خیلی خوشحال کنندس که مصمم شدی جدی تر حضور فعال و پررنگی داشته باشی، فقط در مورد لایک یه نکته رو بگم در عین حال که بسیار خوشایند و انگیزه دهندس ولی “می‌تونه” اعتیاد آور و گمراه کننده هم بشه،اینکه انگیزه و حرکت پر قدرت در ادامه مسیر، با لایک و امتیاز و تایید و تحسین دیگران گره نخوره که مبادا به انحراف و حواشی و سکون کشیده بشه… البته که من آگاهانه خودم رو آنالیزه کاتالیزه و کاملا مجهز کردم و خیلی وقته ازین مراحل عبور کردم ،انگیزه و حرکت خستگی ناپذیرم خودجوش و الهامیه هیچ وابستگی به عوامل بیرونی نداره خیلی دوست دارم اینو هم به دوستام بگم که از یه جایی به بعد خیلیا غربال میشن،قوی از ضعیف جدا میشه… الهه حواست باشه که به هیچ قیمتی از مسیر خارج نشی و تا ابد در صراط مستقیم و عمل در چارچوب قانون ثابت قدم و استوار باشی، ولو که در برهه ای خراب کنی یا غافل بشی ولی با کنترل ذهن و سپاسگزاری به مسیر برگرد، دیر یا زود وارد چالش ها تضادها و مسایلی خواهی شد که عیارت رو میسنجه

      تحسینت می‌کنم که اینقدر دختر فعال و پر انرژی هستی که با عشق خونه تکونی می‌کنی با عشق غذا های خوشمزه و جورواجور درست می‌کنی، آخ من عاشق خونی تکونی و تمیز کاری ام،نظم شخصی نظافت و تمیز کاری همیشه جزو شخصیتمه و من عاشق این خصلت خودمم، یادمه قدیم ندیما خونه مادرم اینا موقع خونه تکونی میپریدم روی پتو و بالشتا، همیشه خودم پتو و فرشا میشستم همه چیرو تمیزکاری و دستمال کشی میکردم بعد موقعی که رخت خابا رو روی دیوار یا پشت بوم میذاشتم روشون دراز میکشیدمُ غِلت می‌خوردم انگار خوشبخت ترین و شادترین آدم دنیا بودم،البته با وجود مشغله تازه به مادرم قول دادم که میام و توی تمیزکاری خونت کمکت می‌کنم… راستی الهه خیلی دسپختت خوشمزس اینو از توی کامنت قبلیت مزه کردم وااای نگو که جیگرم کباب شد😍😆😉 آبگوشت آتیشی همبرگر آتیشی دلمه هات رو که نگم ماشاالله عین خودم فرز سریع و با کیفیت کارو به نحو احسن انجام میدی… منم پیاز داغ با گوجه و بادمجون وادویه نمک مخلوط درست می‌کنم میذارم اونقدر بپزه تا مشت مشت بشه من عاشقشم ،ما بهش میگیم “گوجه بادمجون”

      اونجا که در مورد سن و سال گفتی من اصلاً باور نکردم… هرچی نیگا چهره نایس و کیوتت میکنم چیزی جز یه دختر ناز و دوست داشتنی ۱۸ ساله نمی‌بینم… خدای من موهای چتری قشنگشو نیگا بخدا عین عروسک باربی میمونی چــقدر تو ناز و خوشگلی دختر😍😆💟💖💞💜💗😘😊 توی کامنتم اخیرا برای زینب سلمان زاده عزیز هم گفتم میتونی بری بخونیش که چی راجبه سن و سال گفتم ولی اینجا توضیحات تکمیلیش رو هم میگم؛( ای قربون هدایت های ناب خدا برم،الهه بذار توی پرانتز بگم که من ظهر اومدم موقع استراحت کامنتم رو تکمیل کنم که خالم اینا بهم زدن ازم درخواست کردن برم روستای مادربزرگم اینا کمکشون خونه تکونی کنم، باورت میشه؟! از ظهر تا الان که شبه با همکاری خاله عزیزم داشتیم خونه تکونی میکردیم،روسری به سرم بستم و کلی درو پنجره و سقف و کف رو گردگیری کردم یه عالمه تار عنکبوت گرفته بود،فکر کنم از پارسال که خودم براشون تمیزکاری کردم تا بحال دیگه کسی نبود که اینکارو کنه، چقدر کیف داد چقدر حسش خوبه، چه لذتی میبردم ازینکه مثل همیشه دست خدا شدم و توی کمک و کار خیر پیش قدمم، چقدر خاله و مادربزرگم همش دیقه به دیقه قربون صدقم میرفتن و مدام با ابراز تشکر قدردانی میکردن آی میلاد قربونت برم الهی عاقبت بخیر شی انشاالله موفق بشی به هدفات برسی قربون دستات بشیم آی…. منم فقط لبخند رضایت و غرق احساس مفید بودن و انرژی مثبت تمیز کاری…خالم یه ساعت باهام مذاکره میکرد که از زیر زبونم حرف بکشه بیرون خیلی روی مخم کار کرد تا هدف و برنامه بلند مدتم رو بهش بگم ولی من خیلی حرفه ای و با نهایت عزت و احترام پاسخش رو میدادم که من……. و ختم کلام من باید در سکوت و خفا پیش برم و نتایج و عملم صداش رو درمیاره و همگی میفهمید که چه نقشه و برنامه های توی ذهن و قلبم دارم،البته این یکی از مسایل و چالش هام بود که در مقابل بیش از هزار نفر تونستم ذهنم رو در برابر انتقاد ها حرف و حدیث ها تمسخر ها تحقیر ها مشورت ها پیشنهاد ها دخالت ها فضولی ها… کنترل کنم و با قدرت کلام بینظیرم قاعله رو به نفع خودم ختم به خیر کنم….. بیا اینم مادربزرگم داره با اون یکی خالم پشت تلفن صحبت می‌کنه همش تعریف منو می‌کنه خالم داره میگه خوش بحال زن آیندش 😉😆😁😍😊 خنده امونم نمیده من عاشقتم خاله جان من عاشقتم مامان جونی ….به به همین الان که دارم تایپ میکنم داداش گلم باهام تماس گرفت کلی پشت گوشی همدیگرو بوسیدیم واسه هم عشق و بوس فرستادیم بهم گفت داداش زود لقمه بگیر غذاتو بخور و برگرد که با دایی هام می‌خوایم دسته جمعی فوتبال و پانتومیم بازی کنیم،الهه خدا بخیر کنه فکر کنم تا فردا کامنتم ادامه داشته باشه…. تازه اینو بگم چه کیفی داد یه ساعت با بچه های روستا توی حیاط مدرسه فوتبال بازی کردیم…چقدر حالشون مثل حال خودم خوب بود چقدر باصفا شاد خاکی و مهربون بودن چقدر همه چیز در صلح و دوستی و آرامشه، خیلی دوست دارم بیشتر و بیشتر از حس و حال و تجربه های شیرین و دلنشینم بگم ولی کامنتم خیلی طولانی میشه ممکنه خسته بشی،بذار شام بخورم برمیگردم شهر اونجا ادامه میدیم،اینجا آنتن و اینترنت جواب نمیده که کامنتم رو ارسال کنم….گوش کن! می‌شنوی ؟! صدای سگای ده رو میگم…. من کلی خاطره دارم باهاشون… برم توی باغ پیاز و کاهو بچینم،فعلا)

      خب الهه جانم من برگشتم داشتم می‌گفتم.. یه نگاه عمیق به آیات زیر از سوره غافر بنداز

      هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَهٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخًا وَمِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّى وَلَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۶۷﴾ او کسی است که شما را از خاک آفرید سپس از نطفه، بعد از علقه (خون منعقد) سپس شما را به صورت طفلی بیرون می‏فرستد، بعد به مرحله کمال قوت می‏رسید، بعد از آن پیر می‏شوید، و (در این میان) گروهی از شما پیش از رسیدن به این مرحله می‏میرند، و هدف این است به سرآمد عمر خود برسید و شاید تعقل کنید. (۶۷) هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ فَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿۶۸﴾ او کسی است که زنده می‏کند و می‏میراند، و هنگامی که چیزی را اراده کند تنها به آن می‏گوید: موجود باش! او نیز بلافاصله موجود می‏شود. (۶۸)

      الهه من به ندرت آگاهی ها و شهود و باورهای شخصی سازی شدم ام با دیگران به اشتراک میذارم چون کلا نگاه خاص و منحصر بفرد خودمو دارم کسی هم نمیتونه منو درک کنه، درس ها و آگاهی هامو میگیرم و میرم جلو… توی بعضی موارد قاطعانه میگم که از استثناها و نوادر هستم؛ من نگرش هوشمندانه تری دارم؛ وقتی تو میگی من ۲۸ سالمه من n سالمه یعنی خودت رو در قالب توهمی خودساخته بشری یعنی تایم و تاریخ محدود کردی، شک نکن وقتی پنجاه سالت شد رفته رفته ذهنت میگه ای وای منم پنجاه سالم شد پیر شدم رفت دیگه همین موقع هاست که تمام موهام سفید شه چین و چروک کل صورت و بدنمو بگیره عضلاتم تحلیل بره انگیزه و شور و اشتیاق جوونی رو ندارم چون بالاخره منم آدمم پنجااااااه سالم شده و این برای همه همینجوره…

      من؟؟؟!!! من میلاد با قاطعیت بارها و بارها همه جا گفتم و تا ابد هم خواهم گفت چون باور قلبی بهش دارم و واقعا شهامت و اعتماد به نفس به چالش کشیدن قانون و خدا رو با نهایت وجود دارم: من نمونه واقعی بنجامین باتنم…. تعریف و درک من از زمان با بقیه مردم دنیا زمین تا آسمون فرق داره… نوح خداسال عمر کرد چرا من نتونم؟؟؟!!! بذار واضح تر بگم؛ من تا زمانی که انگیزه و هدف دارم از زندگی در این دنیا حی و حاضر خواهم موند… تا زمانی که رسالتم رو ادا نکنم و به نحو احسن اجرا و تکمیلش نکنم چهره در نقاب خاک نخواهم کشید… نه اینکه بگم از مرگ فراریم نه، بخدا همین الان که دارم تایپ میکنم هم با نهایت خشوع و رضا آمادگیش رو دارم که به اصل حقیقی خودم رجعت کنمو به معراج عرش الهی عروج کنم ولی من کلی کار و هدف والا دارم توی این مهمونی دنیا کلی ایده کلی برنامه کلی گسترش کلی چالش و تجربه… به خدام گفتم خدایا من نشد که مثل ایلان یا لیو مسی یا خیلی از نوابغ و اساطیر از همون سن پایین توی خانواده جامعه و محیط و بستر مناسبی رشد تا در سنین پایین به حداعلایی از شکوفایی برسم، درسته که من از بزرگ سالی تازه خودم و خودت و قوانینت رو شناختم ولی نشد نداریم هنوز هیچی تموم نشده همیشه فرصت هست همیشه راه حلی هست، همه و همه بهم میگن دیر شروع کردی دیر به خودت اومدی نهایتش بتونی ….. ولی همین غیر ممکن های تراوش یافته از مغز های کوچک زنگ زده منو وادار به نگرشی جدید خاص و البته عجیب کرد اینکه زمان هم در تسخیر منه و حتی مرگمم دست خودمه نه تقدیر و سرنوشت از پیش تعیین شده خدا… قرآن خوندن من خیلی جالبه خیلی مواقع دارم آیات رو میخونم یهو انگار دریچه جدیدی از شهود و آگاهی خالص آسمانی توی ناخودگاهم جرقه میزنه شاید ربطی به اون آیات نداشته باشه ولی بذر نگرش و باور بکر الهی رو توی وجودم میکاره… اون آیات بالایی یه پیغام زیر پوستی رو بهم القا کرده بود کاملا واضح داره میگه که پیری و بقیه مراحل رشد و تکامل، بدیهی و طبیعیه واسه همه پیش میاد… ولی ادامش منو یه روزنه جدیدی رو به روم باز کرد…. آره با خودم حساب کتاب منطقی کردم دیدم احتمالا ممکنه حتی بیست سی سال طول بکشه تا من به اوج شکوفایی و اوج ثروت برسم تا بتونم تازه بازی رو شروع کنم و ایده مادر رو در سطح کلان گسترش بدم ولی از موقع به بعد تایم کمی دارم که بتونم در سطح کلان گسترشش بدم و ایده پشت ایده رو پیاده کنم چرا چون دیگه پیر میشم چون عمرم محدوده… نهایتش هشتاد یا نود دیگه کارم تمومه و ممکنه این جبر زمان منو متوقف کنه…… صبر کن بینم ولی ولی ولی

      نه نه نه نه نه نه نه نه نه نــــــــه به هیچچچچچچ عنوان نمیتونم بپیذرم که ناکام ازین دنیا برم و ادای تمام و کمال رسالتم ناقص بمونه

      اگه لازم باشه دویست سال هم طول بکشه من جانانه غیرممکن ها رو به ممکن تبدیل می‌کنم و تا پای جان دِینم رو به خدا ادا خواهم کرد

      گور بابای جامعه و حرف مردم… مردم سیخی چند مردم کیلو چند همش مردم مردم مردم همش عرف و هنجار و باور عموم همش قوانین فیزیک زیست شیمی همش نظرات محدود دانشمندان و تجربه محدود بشر…. میلاد چیز خُلی میزخُلی چیزی هستی؟!!

      نه جانااا من فقط دیوونم همین،دارم دنیای خودمو بازی می‌کنم

      اگه ازت پرسیدن چند سالته چی میگی؟ میگم دوست داری چند سالم باشه؟! همون خوبه… خدا رو شکر از بچه چند ساله تا پیر مرد پیرزن مسن همه وقتی باهام همنشینی میکنن حس میکنن همسن سالشونم

      من در زمان و مکان و شرایط مختلف رفتار و احساسم کاملا در دست خودمه و به راحتی تغییرش میدم جوری که گاهی عین بچه کوچولو ها ماسه بازی میکنم با بچه ها دکتر بازی خاله بازی میکنم اونا هم انگار منو به چشم دوست و همسنشون میبینن اینقدر که راحتن باهام…

      راستی الهه خیلی برام عجیب بود وقتی کامنتای قسمت قبل رو خوندم اصلا هرچی بیشتر میخونم بیشتر به تفاوت هام با بقیه پی می‌برم اون کار استاد وقتی الوار هارو برش زد دقیقا اون کاری که اگه منم بودم انجام میدادم عین خیالم هم نبود اون دیدگاه استاد در مورد سن و سال، تاریخ تولد و مناسب ها و ازین جور مسایل دقیقا همون دیدگاهی بود که من همیشه داشتم و کاملا برام طبیعی بود فقط حرفای استاد مهر تایید میزنه بر باور و ذهنیت درستم ولی هر وقت میام کامنتا رو میخونم تحت فشار قرار میگیرم که خدایا چرا همه اینجورین چرا آدمه به معنای واقعی عملگرا کم می‌بینم… این مدار جدیدی که من توش وارد شدم خیلی خلوته پرنده هم پر نمیزنه خیلی هم چالش برانگیزه چون آگاهانه انتخاب کردم که مسیر متفاوتی در پیش بگیرم…

      من در مواجهه با الهامات و عمل بی قید شرط بهشون و اینکه ازین نترسم که تک و تنها یه تنه یه مسیر جدید رو برم و تحت تأثیر جو قرار نگیرم، این آیه سوره انعام شاه کلید و اطمینان بخش قلبمه:

      وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ ﴿۱۱۶﴾ و اگر پیروی از اکثر مردم روی زمین کنی تو را از راه خدا گمراه خواهند کرد، که اینان جز از پی گمان (و هوا و هوس) نمی‌روند و جز اندیشه باطل و دروغ چیزی در دست ندارند. (۱۱۶)

      اون ضمیر مخاطب، پیامبره….حس میکنم با من داره صحبت می‌کنه مخاطبش منم…

      اگه بخوام یواشکی و زیر پوستی حرف بزنم چند پله میرم بالاتر و میگم حتی….

      پاکش کردم به ریسکش نمی ارزه

      وااای الهه اونجا که از معترضان و فضای مجازی و جو حاکم بر کشور گفتی اینکه تو هم قبلا مثل اونا بودی واای دختر منو یاد چه دورانی انداختی نگم که هنگ میکنی… یادمه پیش دانشگاهی که بودم مهمترین انگیزم از درس خوندن این بود که در نهایت در آینده با وزیر بهداشت شدن یا به هر نحوی در آینده خودمو به بطن کابینه دولت برسونم شاید بخندی بخدا سودای حکومت و ریاست جمهوری داشتم فقط به این نیت که خنجری زهرآلود بر پیکره این رژیم فعلی حاکم بر ایران فرو کنم و این مملکت بی صحاب رو با قیام ملی نجات بدم همه نگرانم بودن میگفتن بابا تو روانی هستی گیرشون میفتی خفتت میکنن هیچ وقت توی عمرم توی فضای مجازی و اینستا کوچیکترین کامنت یا فعالیتی نداشتم و فقط با خوندن کامنت های جگرسوز ملت اشک میریختم و انگیزه دیوانه واری می‌گرفتم که تنها مرد عمل خودمم و هیچ امیدی نیس الا یه نترس و سرسختی مثل من ظهور کنه… واقعا شور و حرارت جوونی و تمرکز بر جو دردناک کشور انرژی منو حروم کرد به انحراف و گمراهی کشوند ولی الان من 😍😍😍😊😊😉😉😉😉😆

      این آیه های الهامی که الان از دفتر قرآنیم پیداشون کردم پاسخ گوی خیلی از دغدغه ها و هرج و مرج های ذهنی این مدلیه:

      ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَهً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۵۳﴾ این (عذاب) از آن جهت است که خدا بر آن نیست که نعمتی را که به قومی عطا کرد تغییر دهد تا وقتی که آن قوم حال خود را تغییر دهند، و خدا شنوا و داناست. (۵۳) انفال

      لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ ﴿۱۱﴾ برای هر کس پاسبانها از پیش رو و پشت سر برگماشته شده که به امر خدا او را نگهبانی کنند. خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند (و از نیکی به بدی شتابند)، و هرگاه خدا اراده کند که قومی را (به بدی اعمالشان) عقاب کند هیچ راه دفاعی نباشد و برای آنان هیچ کس را جز خدا یارای آنکه آن بلا بگرداند نیست. (۱۱)رعد

      وَبَرَزُوا لِلَّهِ جَمِیعًا فَقَالَ الضُّعَفَاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ قَالُوا لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَیْنَاکُمْ سَوَاءٌ عَلَیْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِنْ مَحِیصٍ ﴿۲۱﴾ و (روزی که) مردم از قبرها برانگیخته و به پیشگاه خدا حاضر شوند آن گاه ضعیفان به گردنکشان گویند: ما (در دنیا) تابع رأی شما بودیم آیا (امروز) شما هیچ از عذاب خدا ما را کفایت خواهید کرد؟ جواب دهند که اگر ما را از خدا سعادت هدایت بود ما هم شما را هدایت می‌کردیم، اکنون هر چه جزع و التماس کنیم یا صبر و تحمل، یکسان است و هیچ (از عذاب) گریزگاهی نداریم. (۲۱) وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنْفُسَکُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿۲۲﴾ و چون حکم (قیامت) به پایان رسید (و اهل بهشت از اهل دوزخ جدا شدند) در آن حال شیطان (برای نکوهش و تمسخر کافران) گوید: خدا به شما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت شما را وعده دادم و خلف وعده کردم و بر شما (برای وعده دروغ خود) هیچ حجت و دلیل قاطعی نیاوردم و تنها شما را فراخواندم و شما اجابتم کردید، پس (امروز شما ابلهان که سخن بی‌دلیل مرا پذیرفتید) مرا ملامت مکنید بلکه نفس (پر طمع) خود را ملامت کنید، که امروز نه من فریادرس شما خواهم بود و نه شما فریادرس من توانید بود، من به شرکی که شما به (اغوای) من آوردید معتقد نیستم، آری (در این روز) ستمکاران عالم را عذابی دردناک خواهد بود. (۲۲) ابراهیم

      حال میکنی میگه حال و روز هیچ قومی تغییر نمیکنه مگر اینکه خودشون باورها و عملکردشون تغییر کنه… همون کاری که من و تو و ما داریم انجام میدیم تغییر فردی منجر به تغییر اجتماعی میشه… میگه نعمتی ازتون گرفته نمیشه مگر اینکه خودتون کفری و ناسپاس باشید…

      اونجا رو که میگه ضعفا از مستکبرین تبعیت میکنن داشته باش، همین چیزیه که به عینه در کشور خودمون میبینیم…شرک و کفر مطلق….

      من و تو که خدا رو صد ملیون مرتبه شکر الان با هدایتمون به صراط مستقیم شاهانه خالق زندگیمون هستیم و ککمون هم واسه مردم و اوضاع کشور نمیگزه… لایو ۱۶ استاد کلیدی ترین توضیحات رو به طور مستقیم و غیر مستقیم در این رابطه توضیح داده و جای هیچ اما و اگری نداره

      الهه جانم تو هم مثل من مستند بازی؟! وااای من عاشقتم الهه

      عاشقتم که قرآن رو با عشق میخونی عاشقتم که توی کامنتت از مستند بینظیییییر One Strange Rock، (یک سنگ عجیب) نام بردی و به استاد و دوستامون پیشنهاد دادی، خیلی برام جالب که شما هم دیدیش، فوق العاده س اونم با اجرای ویل اسمیت و دوبله بینظیر استاد چنگیز جلیلوند( دوبلور همیشگی شاهرخ خان و تام هنکس)… که ایشون و استاد سعید مظفری(دوبلور همیشگی برد پیت و جکی چان) تنها بازماندگان از نسل اصیل دوبله ناب ایرانن که من عاشقشونم و هیشکی نمیتونه جای اونا رو پر کنه،صداشون تا زمانی که زنده ام تا اعماق خاطراتم جاویدانه… توی کامنتم در فایل الگوبرداری از افراد موفق کامل توضیح دادم و اونجا اشاره کردم به مستند که یکی از مهمترین رفرنس های تحقیقاتی و مطالعه منه… اگه خواستی و دوست داشتی تا لیستی از مستند هایی مشابه یک سنگ عجیب و شگفتی های طبیعت و آفرینش بهت معرفی کنم من کامل ترین و بهترین آرشیو ممکن رو در نهایت کیفیت توی هاردم جمع آوری کردم به یاری خدا و هدایت های ظریف و نابش

      الهه ی عزیزم خیلی خیلی ازت خوشم اومد اونجا که گفتی:

      اینکه همسرم کسی باشه که قانون رو بدونه و چقدرررررر دوس دارم باهاش ساعتها و روزها و روزها در مورد قانون در مورد باورها در مورد توحید صحبت کنم و لذت ببرم..

      تا قبل ازین در مورد خصوصیات همسرم فکر میکردم دوس دارم انسان آگاهی باشه و عقاید منو درک کنه اما مهم نیست که حتما قانون رو بدونه. یکی از دوستانم هم همین باور رو داشت و وقتی ازدواج کرد دقیقا همین اتفاق افتاد ک همسرش قانون رو نمیدونه و باور هم نداره.. و من میبینم ک چقدر روی عقاید دوستم هم تاثیر میذاره خواه ناخواه.. بلاخره وقتی کسی در کنارت باشه که نفی کنه کم کم ازش تاثیر میگیری اگر نتونی ذهنتو کنترل کنی..

      اما الان من میگم دقیقا میخوام ک قانونمند باشه اون خوشبخت ترین مرد دنیا که قراره به زندگیم دعوت بشه از سمت خدا

      استاد من باور کردم که میشه همه چیزهای خوب رو با هم داشت

      باور کردم که همه چیز اینجاست..تو ذهن من

      باور کردم که میشه خوشبخت ترین بود هم در این دنیا و هم در دنیای آخرت

      یعنی به وجدهااااا اومدم کیــــف کردمااا…. آره بابا همینه به کم قانع نباش و از خدا تمام و کمال خواسته های قلبیت رو درخواست کن و با عشق توی سایت هم بیانشون کن… اون دوستت باور نداش باوراش محدود بود باور فراوانی نداشت احساس لیاقت و ارزشمندی بالایی نداشت به کم قانع بود ولی تو اون نیستی چون باورات ازون قویتره چون ایمانت بیشتره چون خدا رو قانون رو از عمق وجودت باور داری آفــــرین هزار آفرین چقدر کیف میکنم وقتی دخترایی مثل تو می‌بینم از ته دلم تحسینت می‌کنم جانااا من عاشقتم دوست ارزشمندم خیلی از نگاه زیبا بینت لذت می‌برم

      راستی عیدت مبارک، تولدت مبارک…مگه یادت رفته که هر روز عیده هر روز تولدمونه، مگه قراره مناسبت یا دلیل خاصی وجود داشته باشه جشن بگیریم شاد باشیم عشق و محبت بورزیم

      عااااااااشقتم و عاشقانه دوستت دارم الهه جان‌‌ 💕💖💗💟💞💜💓

      سپاس گزار وجود ارزشمندت هستم و خیلی خیلی خوشحالم حس و حالم رو باهات به اشتراک گذاشتم

      راستی تازگی برای کامنتم توی قسمت ۵۳ کامنت اومده و برای چندمین خوندمش هرچقدر میخونمش سیر نمیشم، همیشه توی گفتگوهام با دوستای عزیزم حسم میگه به کامنتی از خودم ارجاعشون بدم… کامنتم توی قسمت ۵۳ سریال رو که به راحتی در دسترسه برو بخونش خییییلی حسش خوبه و یجورایی مکمل این لایو استاد هم هستش

      آهان اینو هم بگم مطمئنم که غافلگیر شدی ازین کامنت بلند صمیمانه ای که کاملاً هدایتی برات ارسال کردم اگه کمی منو بشناسی متوجه میشی که من کلا خیلی آدم صمیمی خودمونی و دلی هستم

      خدایا شکرت خیلی حسم خوبه و واقعا لذت بردم ازینکه دوستانه با یکی از دوستان هم فرکانسی عزیزم صحبت کردم💞

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        زیبا فتح الهی گفته:
        مدت عضویت: 2725 روز

        میلاد اصلا مهم نیست که برا کی داری مینویسی مهم اینه که تو بنویسی ومن لذت ببرم به خدا نمیدونی چه قدر من غرق در نوشته های تو میشم واقعا آخه چرا این خیلی نامردیه من اصلا نمیفهمم گذشت زمان رو الان باید برم اون بالا دوباره کامنتت رو بخونم چه قدر طولانی بود اخه پسرِ خوب میدونی که باید چندبار بخونم کامنت های تورو تا از بخش بخش کامنتت استفاده کنم نکته هامو برداشت کنم درسهامو بگیرم نمیدونم چرا یه حرص و ولعی به خوندن کامنتات دارم شاید نیازه که یه کم تو احساسم مثل تو که خیلی با خودت صادقی منم متمرکزتر بشم یه چیزی تو وجودم گفت نکنه باور کمبوده نکنه باور یه حس نمیدونم چه جوری بنویسمش بزار روش فکر کنم حالا بهت توضیح خواهم داد

        کُشتی خودتو تا خواستی یه کامنت برا الهه عزیزمون بنویسی ولی آی نوشتی ها آدم جیگرش حال میاد واقعا باهات صد درصد موافقم که بعضی از کامنت ها تمام وجودت رو برا نوشتن جزم میکنه و اصلا نمیتونی براشون ننویسی و باید اون لحظه انرژیه رو انتقال بدی وگرنه میترکی و خدارو شکر که به واسطه کامنت تو منم اول رفتم کامنت الهه رو خوندم تا کاملا باهات همراه بشم و حس بینظیرت رو موقع خوندن کامنت ها لمس کنم

        وای وای باورت نمیشه انگار منم داشتم پابه پات تو خونه تکونی تمیز میکردم لامصب چه قدر قشنگ مینویسی چه قدر قشنگ احساست رو انتقال میدی یا من نسبت به تو اینجوریم اصلا ناخودآگاه اینقدر انرژی خالصی میگیرم باورت میشه خیلی از کارهاتو تقلید میکنم الله اکبر این دیگه چه مَرَضیه

        چه ایه های زیبایی رو نوشتی یکی از یکی زیباتر منم دارم خداروشکر خیلی بیشتر وتمرکزی تر قرآن رو میخونم اصلا یه جورایی معتادشدم به خوندن قران

        خیلی اون حس بچگانه و رهاییتو و عدم وابستگیتو دوست دارم منم خیلی باید روی این وجه اخلاقیم تمرین کنم مخصوصا با دوقلوهام نمیدونم چرا وجه جدیم بیشتر باهاشون در تماسه میدونی شایدم به خاطر اینکه معلم اونها شدم واینکه کلا من روحیه سخت گیری تو معلمی دارم و از شاگردام خیلی انتظار دارم و نباید این دوتا حس باهم قاطی میشد ولی اخیر فی ماوقع شاید اینا هم برا شناختن این وجهم لازم بود میگم دیگه نمیدونم چرا خیلی تاثیرپذیری خوبی از وجه های اخلاقی تو دارم حالا باید علتش رو تو وجودم جستجو کنم شاید به خاطر اینه که تو همه این چیزای خوب رو یه جا داری هم بچه میشی هم پسر مامانت میشی هم داداش خوب میشی هم مرد خونه میشی و آشپزی میکنی هم قوی و جاه طلبی هم سرسخت وجنگجویی وبه جاش مثل یه بچه بازی میکنی و لذت میبری خلاصه یه چیز همه چی تمام نمیدونم ولی این حس رو من ازت میگیرم وهمه این خصوصیات عالی باعث میشن منم بخوام تو وجودم داشته باشم

        لامصب یادم میره هی میرم بالا میخونم میام پایین اخه من با موبایلم میاد سایت و کامنت مینویسم واقعا چه اشاره های درست و به جایی کردی افرین چه تمرکز بر نکات مثبت خوبی از دوستامون میکنی من عاشق این پیشگویی های شخصیتیت هستم وقتی من و دوستامونو بررسی و به قول معروف روانشناسی میکنی بس که رند وباهوشی

        وقتی در مورد اعتیاد به لایک گرفتن نوشته بودی با خودم صادق شدم که زیبا تو هم حواست باشه ولی میلاد میدونی چیه این ویژگی بارز منحصر به فرد استاد رو خیلی میپسندم که اصلا دنبال وابسته کردن ما نیست درواقع دنبال مرید نیست میدونی چرا این حرف رو با قاطعیت میزنم اگه تو هم قدم هارو اومده بودی متوجه حرفم میشدی وخیلی از این شک وتردیدهات برطرف میشد من واقعا بهت حق میدم اونجا یه مسیر دیگست که کلا دیگه از بدنه جامعه جدا میشی میدونی چرا میگم چون دارم هرروز وهرروز نِمودش رو تو زندگیم میبینم دارم میبینم تازه پایان دوازده قدم برای من آغاز یه مسیر توحیدی وجدیده واینه هدف اموزش های استاد که به هیج عنوان ادم رو وابسته خودش نمیکنه بلکه فقط راه رو به میگه و تورو وابسته خودت و خدای درونت میکنه به خاطر همین شاید به قول تو در ظاهر اینجوری به نظر بیاد ولی خوب همه ما تشویق رو دوست داریم همه ما تایید رو دوست داریم درسته که وابسته ومحتاج این تایید وتشویق نیستیم ولی وقتی یه تایید و تشویقی از ناحیه معلمی که خودشو صادقانه وقف این مسیر توحیدی کرده و یه عالمه نتیجه درست تو زندگیش داره برا این گفته هاش خوب خیلی آدم خوشحال میشه که از طریق اون فرد تشویق یا تایید بشه میگم اینا درک های ناچیز منه راست میکی ممکنه تو خیلی خیلی دیگه از بدنه ی حتی ما بچه های سایت هم کَنده شده باشی و چه قدر با تمام وجودم برات دعا میکنم برات انرژی میفرستم و خودم هم دارم پا به پات این مسیر رو طی میکنم با حال خوب با انرژی خوب با بهبود مستمر و روزانه با تعهد بدون مذاکره خیلی حالم خوبه امروز ،

        میلاد جونم دارم میرم تمام اتفاقات ناب روزمو بنویسم و از خدای خودم تشکر کنم که دیگه کامنت تو وجواب عالی خودم هم حسن ختام عالیه امشب من شد که با رضایت کامل بخوابم و دوباره یه فردای عالی تر و زیباتر رو باوحضور شما دوستان عالی و بینظیرم شروع کنم در پناه حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        الهه سوادکوهی گفته:
        مدت عضویت: 2824 روز

        سلام به خدا سلام به میلاد عزیزم که اینقدر با عشق و شوق برام نوشتی

        به قدری از خوندن کامنتت لذت بردم که به پهنای صورتم یه لبخند بزرگ داشتم و میخوندم و ازین احساس صمیمی ازین درکت ازین قلم زیبات لذت میبردم

        اونجایی که گفتی این لایکها نکنه بشه یه تایید خواهی و.. خیلی برام تلنگر بزرگی بود که آره نباید فراموش کنم اصل چیه باید همیشه حواسمون روی اصل باشه وگرنه ذهن خیلی راحت به جاده خاکی میبرتمون

        دارم فکر میکنم تو چ فرکانسی بودم و تو چ مداری هستم که اینچنین دستان مهربان و قدرتمند خدا ب سمتم میان ک این احساس خدایی رو ازشون میگیرم

        وای ک چقدر لذت بردم از صمیمیت کلامت فارغ از جنسیت و نزدیکی و دوری..

        از خدای مهربون بی نهایت تشکر میکنم بابت احساس خوبم و وجود ارزشمندت

        ممنون ک برام نوشتی

        در پناه خدای مهربانیها باشی

        آرامش در پرتو آگاهی سهم ثانیه به ثانیه زندگیت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه معصىومي گفته:
      مدت عضویت: 2324 روز

      تحسین میکنم متن شمارو خیلی درس داشت منم مث شمامجردم دقیقا میخوام همسر اینده م قانون بدونه و چه قد صحبتتون راجب سن درست بود من همیشه راجب گفتن سنم مشکل داشتم باخوندن متن شما به یک باره فهمیدم شرک داشتم که نظر دیگرا ن برام مهم بوده دیگه سن واقعی میگم هرکی هرچی فک کنه کلا تو نوشتن متن خیلی قوی نیستم فقط خواستم ازت خیلی ساده تشکر کنم وحسمو باهات درمیون بذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مصطفی شاه محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1205 روز

      الهه عزیز سلام

      خدا قوت

      من تحسین میکنم شما رو و سپاسگزاری میکنم بخاطر این کامنت زیبا و پراز آگاهی و ایمان و باور ناب و خالص

      و سپاسگزار خداوندم که هدایت شدم به خوندن این کامنت ناب و درجه یک

      عالی بود و خدارو شکر که من هم در این مسیر زیبا هستم و به قول رضای عزیز من خودم رو تحسین میکنم که به خوندن و درک از این مطالب عالی رسیدم و درسشو گرفتم

      خدایاشکرت خدایا سپاسگزارم

      آرزوی بهترینها براتون دارم

      در پناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ»

    (ﺁﻳﺎ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻳﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﮔﺬﺷﺘﮕﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ، ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻰﺷﻮﻳﺪ؟! ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺳﺨﺘﻲ ﻫﺎ ﻭ ﺁﺳﻴﺐ ﻫﺎﻳﻲ ﺭﺳﻴﺪ ﻭﭼﻨﺎﻥ ﻣﺘﺰﻟﺰﻝ ﻭ ﻣﻀﻄﺮﺏ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻣﻰﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻳﺎﺭﻱ ﺧﺪﺍ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ؟ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ؛ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻳﺎﺭﻱ ﺧﺪﺍ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺍﺳﺖ)

    (بقره 214)

    —————————————————————————

    سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و همه دوستان نازنینم در این سرزمین توحیدی. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این فایل ارزشمند که نشانه امروزم شد.

    با توکل و یاری پروردگار میخوام براش کامنت بنویسم و از خداوند درخواست هدایت و حمایت میکنم تا این کامنت برام صلات باشه و همچنین دفتر تمرین یه شاگرد کلاس اولی، تا کمکم کنه به درگاه خداوند خاضع تر و سپاسگزارتر باشم، کمکم کنه در مدار توحید اوج بگیرم، کمکم کنه به شخصیتی مفید تر و آگاه تر تبدیل بشم.

    خدایا ، پروردگارم، تنها و تنها تو رو میپرستم و تنها و تنها از تو یاری و هدایت و حمایت میخوام، من رو به راه راست هدایت کن، راهی مخصوص اهل ایمان که پر از نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و سلامتی باشه، پر از نور توحید، خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها.

    —————————————————————————

    موضوع فایل با سپاسگزاری شروع شد، الهی صد هزار مرتبه شکر. وقتی استاد شروع می‌کنه در مورد سپاسگزاری صحبت کردن در کنار همه ذوق و اشتیاقم، بی اختیار صورتم به درگاه خداوند شطرنجی میشه و از ناسپاسی ها و کفران نعمتهای خودم شرمنده میشم. خدایا یه بچه ای یه خطایی کرد، از سر غفور بودن و کریم بودنت بر ما ببخش، خدایا سپاسگزاری خودش نعمت توئه، همین قانون «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ» خودش نعمته. خدایا بر نعمتی که باعث افزایش نعمتها میشه هم شکرت.

    واقعاً یه وقتایی شیطان از بالا و پایین و چپ و راست و روبرو و پشت سر بهم هجمه میاره که دیگه بدبخت شدی، و انگار یه چک لیست بلندی رو از مشکلات دستش گرفته و دائماً مرورش میکنه و یه آن میبینم گوشه رینگ ناک اوت افتادم و حس میکنم این حجم از فجایع رو چطوری باید یه تنه هندل کنم ؟ ولی وقتی گیوآپ میکنم و وقتی تمرکز میکنم روی شکرگزاری میبینم این لیست بدبختی ها و ترسها هیچی نیست جز یه توهم، مثل یه غباری که با باد کلا از بین میره.

    واقعاً سپاسگزاری بسرعت حال آدم رو خوب می‌کنه. مخصوصاً اگه چیزی شبیه یه چکاپ فرکانسی از وضعیت گذشته مون داشته باشیم. یه وقتایی هدایت میشم به کامنت های قدیمی خودم، یا دفترهایی که قبلاً یه سری چیزا رو توش می‌نوشتم، مخصوصاً دفتر قدیمی دوره دوازده قدم که توش چکاپ فرکانسی نوشته بودم. وقتی هر خطش رو میخوندم میزدم زیر خنده و از صمیم قلبم خدا رو شکر میکردم. خدایا این مسائل و مشکلات توی زندگی من بوده و اصلا من متوجه نشدم کی اینا حل شده. واقعاً چرا من حواسم نبوده اینا رو بیاد بیارم و نعمت‌هایی که دارم رو شکرگزاری کنم؟ یه زمانی بود برای جزئی ترین موضوعات زندگی من چالش و دردسر داشتم و الان مدتهاست من اون مسائل و چالشها رو ندارم. چرا من اینقدر کم سپاسگزاری میکنم.

    اگه روزانه از صبح تا شب در حال نوشتن داشته هامون باشیم و دفترها پر کنیم و بسته بسته خودکار مصرف کنیم ، به الله قسم داشته‌های ما تموم شدنی نیست. ولی همه نداشته هامون رو اگه جمع بزنیم توی یه صفحه دفتر میشه جا داد. اختلاف داشته ها و نداشته های ما غیر قابل توصیفه. واقعاً هر چقدر ادعای سپاسگزاری رو داشته باشیم بازم کمه، بازم جا داره سپاسگزارتر باشیم. واقعاً سپاسگزاری همیشه این نیست که بابت یه کالای فیزیکی توی زندگی مون با نگاه خرید و فروش بگیم خدایا سپاسگزارم. یعنی خدایا یه لیوان آب بهم دادی 2 تا سپاسگزارم ، خدایا یه خونه بهم دادی 2 میلیارد سپاسگزارم. آیه 9 سوره سجده میگه :«ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ» (ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ [ ﺍﺯ ﺟﻬﺖ ﺍﻧﺪﺍم ] ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﻧﻴﻜﻮ ﻧﻤﻮﺩ، ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﺡ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﻭﻱ ﺩﻣﻴﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﮔﻮﺵ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻭ ﻗﻠﺐ ﺁﻓﺮﻳﺪ؛ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﻧﺪﻙ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻱ ﻣﻰﻛﻨﻴﺪ)

    این ترجمه کاملاً با آیه تناسب داره، ولی اگه یه کم عمیق تر به موضوع نگاه کنیم. اونجایی که از خلقت انسان میگه از کلمه «ثم» کرده ، یعنی یه دوره تکاملی بر این جسم انسان سپری شده تا به این شکل امروزی در بیاد. برآوردهای علمی دانشمندان میگه چیزی بین 100 تا 200 میلیارد انسان تا حالا به این سیاره اومدن و رفتن. و ما یه اقلیتی 8 میلیاردی روی این سیاره ساکنیم،(اگه 100 تا 200 میلیارد نفر باشه جمعیت فعلی میشه بین 4 تا 8 درصد کل انسانهایی که قدم روی این سیاره گذاشتن) این اقلیت امکاناتی رو در اختیار دارن که حتی به رویای پادشاهان قدیم هم خطور نمی‌کرده. از سلامتی جسم و افزایش سطح آگاهی علمی افراد ، یا بهداشت و امکاناتی برای ارتقاء سطح سلامت جسمی و روانی افراد یا امکانات تفریحی و ثروت و … همین الان یه جاهایی هست توی کشور خودمون یا توی کشورهای دیگه دنیا، یه حمام آب گرم براشون رویا محسوب میشه. امکانات دندانپزشکی خواب و خیاله، درحالیکه ما نگرانیم مولتی ویتامین و مکملهای غذایی مون کم نشه یه جاهایی هستن غذای سالم رو دسترسی ندارن ، (غذای سالم رو که تو سرشون بخوره، غذای ناسالم هم گیرشون نمیاد برای خوردن)

    این حکایت جسم و سلامتی جسم بود، و البته روحی از جنس خداوند که در درون همه ماست و به محض اینکه ما بخواهیم میتونیم با روحمون به خداوند وصل بشیم. بابت این روح چطوری میشه سپاسگزاری کرد؟؟ چقدر بخاطر مسائل مسخره حال خودمو بد کردم و از فرکانس احساس سپاسگزاری دور شدم، از اون احساس لذت‌بخش و مثبت و اشتیاقی که قلب انسان رو شکوفا می‌کنه.

    آیه 9 سجده میگه «السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ» نه فقط قدرت شنوایی و بینایی و قلب‌ها ، بلکه شنیدن و تصدیق کردن آیات الهی. چون شنیدن اولین دروازه ورود آگاهی به ذهن ماست. و بعد از اون دیدن . و دیدنی به همراه تصدیق نشانه ها. و قلبی برای تپیدن و خون‌رسانی به جسم انسان. و قلبی برای خضوع و بندگی و تصدیق شنیده ها و دیده ها و اتصال روح انسان. قلبی که به یگانگی الله اعتراف میکنه، قلبی که با فرکانس شکرگزاری به خداوند متصل میشه.

    چقدر هستن آدمهایی که همون چیزایی که ما می‌شنویم رو میشنون، اون چیزایی که ما می‌بینیم رو میبینن، یه عده تو باغ نیستن (در مدار توجه نیستن) ، یه عده نه تنها تو باغ نیستن که انکار میکنن، یه عده انکار که می‌کنن هیچ، دشمنی و نزاع در پیش میگیرن، همین الانش چقدر آدمهایی هستن به اسم دینو به اسم خدا دارن عملیات انتحاری انجام میدن؟ و یه عده ای هم که کلاً تو مدار دریافت این آگاهی ها نیستن. از بین این 8 میلیارد آدم حاضر روی این سیاره، چقدر قلیل و ناچیز هستن اون آدمهایی که در مدار سپاسگزاری خداوند و شنیدن و دیدن و تصدیق نعمتهای خداوند هستن. چقدر فراوان هستن آدمهایی که خداوند رو توی زندگی شون ندارن. چقدر ما کم شکرگزاری و سپاسگزاری میکنیم که خداوند رو توی زندگی مون داریم. چقدر کم هستن افرادی که در مدار «أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ» «وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ» باشن.

    استاد یه جایی توی صحبت‌ها شون در مورد این جمله قدیمی مذهبیون میگن، که قرآن 7 تا بطن داره و هر بطنش 7 تا بطن دیگه. من هم از خانواده مذهبی هستم و بکگراند مذهبی زندگیم خیلی شبیه گذشته زندگی استاد عباس منش بوده. منم اینها رو شنیدم. نتیجه 7تا بطن و هر بطن 7 تا بطن دیگه یعنی اینکه درک این قرآن غیر ممکنه، درحالیکه توی سوره قمر چهار بار توی آیات 17-22-32-40 گفته شده «وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ» (ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻣﺎ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﻨﺪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺁﺳﺎﻥ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ﭘﺲ ﺁﻳﺎ ﭘﻨﺪ ﮔﻴﺮﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﻫﺴﺖ؟).

    توی همه این سالهای مسجد و حسینیه و هیئت و سخنرانی رفتن هیچوقت یادم نمیاد در مورد شکرگزاری نعمتهای خداوند حرف زده باشن. هر چی یادمه میگفتن اسراف نکنید، و همیشه هم براش مثال نون خوردن رو میزدن. (فقط یبار یادمه یه روحانی جوانی بود روی منبر می‌گفت آدم مومن اگه همه دنیا رو هم بهش بدم کمه براش. بعد مثال دوتا فرزند یه خانواده رو زد که یکی شون می‌گفته یه خونه 40-50 داشته باشیم از مستأجری در بیایم، یکی شون می‌گفته 40-50 متر چیه، خدا اگه میخواد بده درست و حسابی بده، زیاد بده ، یه جوری که به دل آدم بشینه. اولی یه خونه 40-50 متری داره ، دومی چند طبقه ساختمان ؛ این تنها نمونه متفاوت از بقیه بود)

    امروز قبل از اینکه نشانه روزانه ام رو باز کنم یه چیزی رو از خداوند خواستم و گفتم خدایا پس کی؟ جوونیم تموم شد. بعدش اپلیکیشن قرآن رو باز کردم. و زدم روی گزینه استخاره که به صورت رندم هر جایی باز شد گوش بدم. سوره بقره باز شد و پشت فرمون بودم. گذاشتم پخش بشه و همینجوری که میرفتم رسید به این آیه 214 ؛ و بی اختیار قلبم آروم شد. گفتم خدایا باز من نق زدم، شما هم اینجوری دلبری می‌کنی. مخلصت هم هستم. بعدش یه حسی بهم گفت برو نشانه روزانه رو ببین. بی اختیار از اون آیات قرآن و از صحبتهای استاد عباس منش یاد این آیه افتادم «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»

    —————————————————————————

    خدا رو صد هراز مرتبه شکر بخاطر یکبار دیگه فرصت صلات و بندگی. الحمدلله رب العالمین.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 169 رای:
    • -
      مطهره یعقوبی گفته:
      مدت عضویت: 444 روز

      سلام به حمید حنیف

      چقدر کامنتت به دلم نشست

      و چقدر خوب نوشتی برای قلبی که این روزها بیقرار است بی تاب است و من باتموم توانم سعی میکنم که با هر روشی ارومش کنم

      بهش بگم آروم باش

      بهش یادآوری کنم که بابا لطفا یکم صبور باش

      مگه اون هزار دفه ای که فک میکردی دیگه نمیشه؛ نشده؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

      مگه خدا هزار بار از جایی که فکرش رو نمی‌کردی برات جورش نکرده ؟

      مارمیت اذ رمیت لکن الله رمی

      لطفاً بزار خدا تیر بندازه

      لطفاً از زمین بازی بکش بیرون

      برو اون جا تو جایگاه بیننده ها بشین و فقط تماشاچی باش

      مثل هردفه مثل هربار که تسلیم شدی

      خسته نشدی انقدر

      بااون مغز 3×4 ات چرکته انداختی و حساب کتاب کردی

      که اگه این کار و کنم

      و اون جوری بگم

      و اینجوری بشه.

      بعدش چی میشه ؟

      تو خسته نشدی دختر

      خب هربارم که اینقدر پلن های به حساب خودت خفن ریختی تهش همش نقش برآب بوده که

      ….

      دختر لطفا بکش کنار بزار خدا برات تاس بندازه

      اون جفت شیش میاره

      اونوقت بشین تماشا کن

      که چطور قلبت از جا کنده میشه

      که چطور چشمات اشکی میشه

      که چطور نفست بند میاد

      که چطور انقدر دستت بلرزه که

      نتونی خودکار رو بین انگشتات ثابت نگه داری که روی دفترت همون آیه ی همیشگی ت رو بنویسی که میگه

      مارمیت اذ رمیت لکن الله رمی

      که نتونی خودت رو کنترل کنی و توی خونه بمونی وهمون لحظه هرجا که هستی از جات بلندت کنه و مثل همه ی اون دفعه های قبلی بزنی به خیابون و فقط راه بری و اشک بریزی و بلند بلند توی خیابون باخودت حرف بزنی بگی خدااااایاااااااا چطوری ؟

      خدایا مگه میشه ؟؟

      خدایا من ببخش که زودتر تسلیت نبودم

      واون صداش اکو بشه تو تموم قلبت و بگه

      ان الله ءامنوا وعملوا الصٰلحٰت

      إنّا لانضیعُ أَجرَ مَن أحسَنَ عَمَلاً

      کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند ما پاداش کسی را هدر نمی‌دهیم که کارنیکو کرده باشد.

      و یهو یه آرامش عمیق توی وجودت سرازیر بشه و بگی

      این بارم ختم به خیر شد….

      میدونی چیه حمید

      هممون یه روزی یه جایی یه جوری سوپرایز شدیم از هدایت های خدا که

      هربار که دقیقا میرسیم به همون نقطه ی به قول خودت ناک اوت

      یهو عین یه فیلم کوتاه اون تجربه ی قشنگ تو خاطرمون متجلی میشه و میگه آروم باش

      فقط بسپارش به من

      دقیقا همون جا همون جا که فک میکنی دیگه نمیشه

      همونجا که میگی این بار دیگه راهی به “عقلم” خطور نمیکنه

      و خدا میگه بسپار به “قلبت ”

      و تو میسپاری به قلبت

      و

      اون نفس عمیـــق بلنددددد

      اون اخیییشششیش بعدش

      میدونی حمید همونجا که میگی

      تسلیممممم!!

      بیا این فرمون دست تو

      دقیقا اون نقطه همون نقطه ی رهایی از جسمت و نقطه ی اتصال به روح بلند رب

      همون نقطه ی قشنگِ که هربااااااار

      ما رو سرپا نگه می‌داره

      ممنونم از کامنت بینظیرت

      وامیدوارم بتونم یه روز به خوبی تو قرآن رو درک کنم و بفهمم

      .

      فقط یه سوال داشتم ازت حمید عزیز

      ممنون میشم بهم بگی این اپ قرآنی که داری اسمش چیه. من چنوخته دنبال یک اپ خوب هستم

      یهو امروز نشونه اومد ازت بپرسم

      ممنون میشم راهنماییم کنی..

      در پناه حق .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1314 روز

        سلام و درود به شما خواهر بزرگوار.

        الهی که حال دلتون عالی باشه و همواره به نور هدایت رب العالمین وصل باشید.

        وقتی نقطه آبی کامنتتون رو دیدم و خواستم بخونم ، میزد این لینک وجود نداره و دسترسی نمی‌داد.

        و بعدش پروژه خانه تکانی شروع شد. تا اینکه امروز این فایل در دسترس قرار گرفت و الان بالاخره تونستم کامنتتون رو بخونم.

        بینهایت تحسینتون می‌کنم بخاطر این استمرار و تعهد تون در مسیر. واقعاً همینه. انگار خداوند قوانین رو جوری خلق کرده که به هر چیزی غیر از خودش تکیه کنی اونو ازت بگیره و ازش ناامیدت کنه. تا باز برگردی سراغ خودش.

        یاد آیه 21 سجده میافتم «وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» یه سختی و چالش خفیف به آدم داده میشه تا برگرده قبل از اینکه به سختی و چالش و اندوه ابدی بیافته.

        «عقل خودم» ؟؟!! واقعاً گزینه خنده داری به نظر میرسه برای رسیدن به سعادت و خوشبختی در حالیکه یه وقتایی پیش پا افتاده ترین موضوعات رو فراموش میکنم و توی ساده ترین کارها اشتباه میکنم. انگار یه جورایی خداوند داره بهم هینت میده روی عقل خودت حساب باز نکن، قطع امید کن ازش و اجازه بده من هدایتت کنم.

        وقتی هم که خدا هدایت می‌کنه ، شگفت زده میشی که خدایا چطور ممکن بود من بتونم این شکلی چیدمان کنم برسم به این نقطه به این لحظه به این اتفاق فوق العاده.

        از شما متشکرم بخاطر کامنت ارزشمند تون.

        اپلیکیشن قرآنی که من استفاده میکنم اسمش «حبل المتین» هست، چندتا قرائت و ترجمه مختلف داره. و البته نمیدونم شاید اپلیکیشن های بهتری هم باشه.

        ضمناً اینم بگم من از خودم واقعاً هیچ درکی از آیات قرآن ندارم. یه وقتایی واقعاً یه موضوعاتی تو لحظه بهم گفته میشه ، اگه توی مدارش نباشم هر کاری کنم حتی ترجمه فارسی رو هم بخونم بازم متوجهش نمیشم.

        اول و آخرش کاسه منه و فضل و عطای پروردگار. درخواست میکنم ، یه وقتایی بهم عطا میکنه، یه وقتایی هم عطا می‌کنه ولی چون برای مدار من سنگینه، من نمیتونم متوجه بشم. ما فقط به اندازه مدارمون میتونیم متوجه بشیم، هر چقدر ظرفیت وجودمون بیشتر باشه، آگاهی بیشتری میتونیم دریافت کنیم. من که واقعاً هیچ اعتباری به خودم نمیدم. هیچی. ما اصلا توانایی دریافت آگاهی مدارهای بالاتر از خودمون رو نداریم.

        از شما ممنون و سپاسگزارم.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
        • -
          مطهره یعقوبی گفته:
          مدت عضویت: 444 روز

          سلام از نقطه ی خلأ وجودی

          همان نقطه ای که وقتی بهش می‌رسی انگار اونجا هیچی نیست هیچیِ هیچی فقط خودتی و خدا

          اون میگه و تو مینویسی

          برادر توحیدی

          حمید عزیز

          امیدوارم که حال دلت عالی باشه

          بزار بهت بگم که بادریافت نقطه ی آبی پربرکتت ضربان قلبم به هزار رسید و

          نمی‌دونستم اول از تو تشکر کنم یا از خدای تو

          نوشتی که :

          اِرور می‌داده و دسترسی به لینک نداشتی

          آخه برادر من ساعت دقیقش روز درستش زمان دریافتش برای این لحظه بوده

          الله اکبررررر

          الله اکبررر

          نمیدونی که چقدر امروز توی همین لحظه ها چقدر بهش نیاز داشتم

          مدتی هست احساس میکنم همه چیز متوقف شده چیزی شبیه به آرامش قبل یک طوفان رو حس میکردم

          ندای قلبم رو اینطور ترجمه میکردم که آروم باش فقط صبر کن آروم باش و هیچ کاری نکن

          ادامه بده همین فرمون برو جلو

          مسیرت درسته

          ولی..

          ولی..

          نگم از مغزی که هر لحظه سعی میکرد منطق هاشو بکوبونه تو صورتم که تو باید یه حرکتی بزنی

          میخوای همینطور منتظر بمونی

          ینی چی؟

          مسخرس…

          من که نمی‌فهمم

          بابا یه حرکت جدید بکن بیکار نمون

          هرچی بهش میگفتم من اقدامم رو کردم

          من سمت خودم رو انجام دادم

          خدا میگه حالا صبر کن

          بزار حالا نوبت منه…

          من مدام اینطوری سعی داشتم که ارومش کنم

          تا اینکه تقریبا همین روزا رو کردم به خدا

          گفتم ببین خداجون می‌دونم مسائل من به اندازه ی توان منِ

          و خودت گفتی که اگه برام چالشی میفرستی از قبل تیرهای من رو برای شلیک به سمت اون مانع

          ، قدرتمند ساختی

          من اینارو قبول دارم که

          ان مع العسر یسری

          ولی خدایا من واقعا با ته مونده ی قدرتم دارم با ذهنم مبارزه میکنم

          خودت یکاری بکن

          دیگه داره مچم رو میخوابونه

          دیدم کاری از دستم بر نمیاد امروز عصر دقیقا ساعت 4روز 21مهر1403

          پاشدم رفتم بیرون

          پیاده روی آخرین سلاح من در برابر نجواهای نادلخواهمه

          40دقیقه بی هدف توی خیابون راه رفتم و باخدا صحبت کردم

          سعی میکردم آروم تر باشم تا با وضوح بیشتری صداش رو بشنوم

          بهش گفتم خدایا یه نشونه بفرست که آرومم کنه

          به نشونه که بگه مسیرم درسته

          یه نشونه که نشونِ مغزم بدم

          و اون دیگه نتونه بهونه بیاره

          خدایااااااا

          خدایاااا

          ازت یه نشونه میخوام

          و موفق شدم

          موفق شدم

          این چند خط به الله قسم نتیجه ست

          نتیجه ی وصل شدن به نیروی الله و تسلیم و درخواست از تنها نیروی این جهان

          «وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» یه سختی و چالش خفیف به آدم داده میشه تا برگرده قبل از اینکه به سختی و چالش و اندوه ابدی بیافته.

          و بازهم هماهنگی

          و بازهم قانون بی عیب و نقصی این جهان که هرگز در ان جای شکی نیست

          خدا کند که یادم بماند این هماهنگی ها را

          خدا کند که به اندازه ی کافی سپاسگزارم بوده باشم

          و در آخر حمید عزیز ممنونم بابت معرفی

          حبل المتین

          و ممنونم بابت این آیه ی زیبا که قلبم رو نورانی کردی

          ممنونم از تو و از خدای تو

          که تو را آفرید

          همواره در پناه الله شاد باشی و پرروزی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        مجید بختیارپور عمران گفته:
        مدت عضویت: 1007 روز

        سلام وودرود حضور دوست خوبم

        مطهره خانم گل چقد زیبا گفتین دقیقا گل گفتی اگه تسلیم بشیم اگه از جلوی راه خدا کنار بریم وای چقددد اون حالی که میاد اون سوپرایزی که میشه اون تپش قلبه اون انفجار درونت زیبااااااست خدایا من این حس و میخوام همون حسی که نمیشه جلوی تپش قلب و جاری شدن اشکها رو گرفت همون لذت بهشتی و میخوام که مطهره عزیز الان تو کامنتش بهت گفت منم این حس زیبای رهایی ومیخوام تا ناخوداگاه بزنم به کوه و دشت و بیابون و فقط داد بزنم و نام تو بز زبانم جاری باشه و همه ضربان قلبم تو باشی و نتونم جلوی اشکمو بگیرم خداجونم یعنی میشه منم این حس زیبا رو تجربه کنم یعنی میشه ،اگه بشه چی میشه..

        مطهره خانم عزیز برای حس زیبایی که کمکم کردی تجسم کنم ازتون بسیااااااار ممنونم و سپااااااس خیلی لذت بردم از جواب قشنگی که در پاسخ به کامنت زیبا و بی نظیر حمیدجان امیری دادین هر دوتاتونو بسیار تو دلم تحسین کردم درود برشما.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مائده کردی گفته:
      مدت عضویت: 2560 روز

      سلام به حمید توحیدی

      همیشه میگم خیلی وقتا تو دلم گفتم و برات ایستاده کف زدم

      و خیلی وقتا جلو خواهرم و عزیزدلم کلی ازت تعریف کزدم برای درکی گه نسبت به قانون داری

      و اینقد خوشگل و ناز میای راجب قرآن و آیاتش حرف میزنی

      یه بار که اومدم بهت گفتم‌برگشتی بهم گفتی قرآن خیلی قشنگه

      به روحت وصله و راحت و ساده حرف میزنه به میزانی گه من در مدار درک و شنیدنش باشم ….

      هر روز رندوم برای من اپ قرآنی یک ایه میاره امروز بر حسب اتفاق

      سوره خودمو برام آورد “”مائده119″”

      قالَ اللَّـهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

      (آنگاه) خداوند می‌‌فرماید: «این روزی ست که راست‌گویی راست‌گویان به آنان سود می‌‌بخشد.» آنان، بهشت‌‌هایی دارند که از زیر (درختان) آن، رودهایی جاری ست؛ در حالی ‌‌که همیشه در آن خواهند ماند. خدا از آنان راضی است، و آنان(نیز)از او راضی‌‌اند. این، نجات و پیروزی بزرگ است.

      مائده _ 119

      هر روز به حرفات و کامنتات فکر میکنم

      نگرش و درکی که نسبت به آیات قرآن داری و اینقد با صراحت و با عشق میای تایپ میکنی من شخصا ازت دارم یاد میگیرم بیشتز فکر کنم به آیات قرآن

      بیشتز تفکر کنم

      به قول تو بیشتر بهش گوش کنم

      امروز فهمیدم خداوند چقدر بزرگ است چقدر دقیقه چقدر حساب کتابش درسته مویی و از قلم جا نمیدازه

      که توی این آیه اشاره کرده به راستی راستگویان

      الله وواکبر ……….

      چه بسا قدرت و عظمتش حیرانم کرد

      میخوام راست بنویسم و راست بگویم و راست قدم بردارم

      چرا که خداوند پاداشم را خواهد داد…

      اینقد درست و دقیق و با نظم عمل میکنه

      که الان جایگاه استاد عباسمنش

      آیه امروز من است

      استاد جز راستی و صداقت چیزی نمی‌گوید و اکنون جایگاهش

      در بهشتی است که زیر درختان آن رودهایی جاریست….

      حمید مرد توحیدی نمیدونم چطورازت تشکر کنم و سپاسگزاری کنم

      چون با هر کامنتت دری از آگاهی به رویم باز می‌شود

      امروز پدرم از من برای پشتکار و تلاشی که دارم تشکر کرد

      یادم نمیاد آخرین باری که ازش برای تلاشی که میکنه با تموم خستگی‌های شبانش میاد خونه خنده به لب داره

      باهامون بازی میکنه

      صورتامونو میبوسه تشکر کرده باشم؟

      امروز وقتی تکسشو دیدم مو به تنم سیخ شد گفتم الله و اکبر

      من چقدر ناشکرم هنوز دار‌م غر میزنم که از بابا چیزی بهمون نرسیده

      بعد پدر من با این‌ ابهت به من چنین پیامی میده

      آه خدای من آه….

      دختری 20ساله مراجعه منه

      دیروز در قالب چند تا ویس میاد شکایت و شکوه از پدرش که باهام نثل برده ها رفتار میکنه

      و اما منی که اینجا درسته پدرم از لحاظ مالی کمکم نکرده

      اماااااا عشق و محبتش جریانی از نعمت و برکت و قدردانیست که خیلی ها از همین‌نعمت عشق پدر محروم اند

      خدایا شکرت…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فرزانه الهی گفته:
      مدت عضویت: 2627 روز

      سلام آقا حمید عزیز

      کامنتتون خیلی زیبا بود

      ولی برای من زیباتر هدایت الله بود

      من به قسمت وجلت قلوبهم در کامنت شما رسیدم سعی کردم تمرکز کنم و با تمام وجودم حسش کنم ،

      بعد از اینکه فایل استاد تموم شد به صورت تصادفی یه فایل کوتاه از تفسیر همین آیه وجلت قلوبهم از گوشیم پخش شد ، ذوق و شادی وصف ناپذیری تمام وجودم رو گرفت از قدرت هدایت الله.واقعا دلم نرمتر شد برای هدایت ،برای شگفتی قرآن

      خدایا مارو به راه راست ، مسیر زیبای نعمت ها هدایت فرما

      بازم ممنونم

      در پناه رب سرشار از حس زیبای سپاسگزاری باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    عادله گفته:
    مدت عضویت: 2499 روز

    سلام به استادی که هربار فایل جدید میزاره روی سایت من از تصویر فایل به اندازه رسیدن بهار خوشحال میشم و احساسم خوب میشه.

    چون برای من انتظار بهار خیلی لذت بخشه و طعم این انتظار و برای فایلهای جدید شما هم تجربه کردم.

    از زمانی که با شما آشنا شدم واقعا مناسبت ها برام مثل قبل معنادار نیستن.

    چون به نظرم تحولات زندگی درونی رو باید جشن گرفت نه مناسبت هایی که خوش بودن هارو مشروط میکنن به اونروز خاص.

    استادحدود ۱ساعت پیش دیدم تو اینستاگرام پست نقاشی تصویر شما توسط یکی از دوستان و گذاشتین و نوشتین که خیلی لذت بردین چون خیلی واقعیه.

    و من هم کامنت گذاشتم:

    کل زندگی شما شبیه نقاشیه ولی در واقع واقعیه.شما از شباهت این نقاشی به واقعیت لذت میبری،من از شباهت واقعیت زندگی شما به چیزهایی که تو نقاشی ها دیده بودم لذت میبرم.

    استاد این حرف از قلب من اومد و حتما فرکانسش تایید کننده این واقعیته.

    چقدر نگاهت به زندگی دوست داشتنیه.

    چقدر تعریف تضادهاتون به من انگیزه میده و شمارو از جنس ما میکنه.

    اصلا انگار گاهی این تضادها میان که شما تعریفشون کنی تا این تضاد برای اونهایی که آماده ان یک پیغامی رو برسونه.

    یک نگاه دیگه هم میتونه این باشه که اگر این اتفاق نمیوفتاد احتمالا اون دوتا کار دیگه به یاد شما نمیوفتاد و مجبور بودین یک روز دیگه با شرایط جدید وقت بگیرین و …

    ولی این تضاد باعث شد کل کارهای بانکی شما انجام بشه.این مدل مثالهای ساده شما خیلی برای من کمک کننده ست.

    همه چیز کنترل ذهنه.استاد الان بحث باور خیلی رایج شده بین اساتید موفقیت.یه جورایی تیتر کاری شون شده باورسازی.

    ولی هنوز ندیدم کسی از کنترل ذهن حرف بزنه.به خدا که این شاه کلیده.

    چون این کار ذهنی بسیار سخت اما شدنیه.و هیچکس جز استاد عباس منش توی این کار انقدر متبحر نیست.هزار بار شما رو ستایش میکنم به خاطر این قدرت درونی.

    در مورد سن باید بگم اتفاقا من امروز داشتم روی این موضوع فکر میکردم و نوشتم و جالب بود که امروز این فایل مرتبط و دیدم.البته که کوتاه اولش گفتین و من توی فایل صوتی این و نشنیدم و کات شده بود.از کامنت بچه ها اومدم اول فایل تصویری رو دیدم و حرف شما هم تکمیل کننده آگاهی های امروزم بود.

    استاد من امروز به این نتیجه رسیدم که عمر یک بازه زمانیه که در اختیار ما آدم ها قرار گرفته که خودمون و تجربه کنیم و لذت ببریم از زندگی.سن یک اسم هست که بر روی مقدار گذر زمان از عمر ما گذاشته شده.همین.

    کجا خدا گفته لذت های زندگی محدود به مثلا ۵۰ ساله یا …

    اگر قرار بود زندگی کردن ادم ها محدود به یک سن خاص باشه اصلا چرا باید زنده باشن بعد از اون سن.بهتره یکم توی این مورد بتونیم فکر خدا رو بخونیم.

    سن نشان دهنده مسیر تکاملیه ما در زندگیه و تمام.

    به جای چرتکه انداختن برای عمرمون بیایم دائم از خودمون بپرسیم چطور از این عمر و فرصتی که خدا داده استفاده کردیم؟

    این دنیا یک فرصته برای پایه ریزی زندگی در دنیای بعدی،پس هر زمان آگاه شدیم باید کیفیت زندگی مون و خوب کنیم و از این فرصتمون درست استفاده کنیم تا در دنیای بعدی دچار ای کاش ها نشیم.

    استاد جون من تازه دوره به صلح رسیدن و روابط و گرفتم و ان شاله سال ۱۴۰۰ برای من سال عزت نفس و روابط عالی هست.

    در مورد کار کردن دائمی روی باورها هم خیلی توضیحات خوبی دادین.دقیقا ذهن کارش همینه تا به خواسته ت میرسی شرایط و عادی جلوه میده و باعث میشه تو فراموش کنی که چطور به این خواسته رسیدی.

    تو یادت میره که این مسیر دائمیه،نه صرفا برای رسیدن به یک خواسته.

    استاد این جمله تون هم طلائیه که گفتین ذهن ظاهر بد اتفاق و نشون میده ولی تو میتونی با عمل به قوانین همه چیز و به نفع خودت تموم کنی‌

    استاد شما بی نظیری.

    اگر بخوام بنویسم تموم نمیشه.ولی انقدر تو ذهنم داره آگاهی چرخ میزنه که کلی هیجان دارم.

    دوستتون دارم و خدارو شکر به خاطر این مسیر بهشتی.💜

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 225 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3860 روز

      وای وای وای این Reunion Thor haris rework موسیقی جدیدی که خواستم با حال خواندن کامنت ها یکی باشه و هدایت شدم بهش اووم وای وای دیوانه کرده منو ..

      این موسیقی و کامنت زنده عادله جان جانانت عزیز خواهری .. کسی که تا اسمشو به یاد میارم صداشو به یاد میارم چهره ی خندان تا بنا گوشش را به یاد میارم، جسارتش شجاعتش ورزشش را .. اووم محاله لبخند من لبخندتررر نشه .. بذار از کلمه های فقط + استفاده کنم در این زمان اندک زندگی را .. که به قول خودت اومدیم تجربه کنیم خودمون را …

      و چقدر خوشبختیم که اینجاییم اینجا روی این کره ی آبی زیبای سرسبز پر از شگفتی پر از تنوع، بقای اصلح …

      و چقدر بیشتر خوشبختیم که اینجاییم درست توی همین خونه|home این سایت این کهکشان …

      و چقدر بیشتر خوشبختیم که … (کلمه اش نمیاد فقط لبخندد میتونم بزنم)

      هاییی هزاررر مرتبه شکرت

      شکر واسه این نفس

      شکر واسه این حیات حیاط

      شکر واسه تو عزیز دل من برادر

      شکر واسه خودم ارزشمندترینم ..

      شکر واسه پدر .. ازادی همه جانبه و داشته هاش و خواسته هاش

      شکر واسه این کامنت فوق العاده که عشققق کردممم عشقق

      وااووو شکر واسه این فایل .. که اگر نبود کامنت تو نبود من نبود چیزی نبود ..

      عاشقتم ..

      هر جا هستی .. متصل

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1956 روز

      سلام عادله جون. تحسینت می کنم بابت این درک عالیتون واین کامنت زیبات. بسیار جامع وعالی نوشتی. تک تک کلماتت رو با اعماق وجودم درک کردم. مخصوصا اون جمله ی زیبات که در رابطه با سن وسال نوشته بودید. منم دقیقا تفکر استاد رو دارم با اینکه هم سن استادم ولی دائما فکر می کنم ۲۳ سالمه. خدا رو شکر مدت ۳ ساله یوگا کار می کنم واحساسم عالیه وهر روز حس می کنم جوانتر وشاداب تر می شم. خدا رو هزاران مرتبه شکر بابت این مسیر زیبامون ودوستان عالی مثل شما وداشتن بهترین استاد دنیا. بهترینها رو براتون آرزو دارم. 😘😍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رضا زارعی گفته:
      مدت عضویت: 1075 روز

      سلام عادله جان عزیز

      امیدوارم حال دلت عالی باشه

      با خوندن کامنتت و اون جمله‌ی زیبایی که برای استاد نوشتی کلی لذت بردم و خنده روی لبم بود

      و چقدر با این جمله من حال کردم اینکه نوشتی ، تحولات درونی رو باید جشن گرفت نه روزها و مناسبت هایی رو که خوش بودن رو مشروط میکنی به اون روزها

      و چقدر این جمله درسته و قلبم تاییدش می‌کنه

      هرروز تولده و با هر روزی که صبح بیدار میشیم ،یک‌تولد دوباره و یک فرصت دوباره از جانب پروردگاره

      الهی صدهزار مرتبه شکرت .

      در پناه الله یکتا باشی دوست عزیزم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      روح اله گفته:
      مدت عضویت: 2248 روز

      با سلام خدمت هم خانواده ی خوب و عزیزم.

      از پیام زیبا و سرشار از انرژی مثبت شما خانواده عزیز تشکر می کنم.

      بله اصل و اساس زندگی ما کنترل ذهن و ورودی ها آن می باشد، اگر عرایض شما را با چاشنی توجه به خوبی ها و اینکه به آنها با دید زیبا تر بهش نگاه کنیم مشکل ما حل میشه.

      بله سن فقط یک عدد و باید از تک تک لحظاتش لذت ببره و شاد باشه که خداوند بزرگترین نعمت یعنی ادامه حیات بهش عطا کرده.

      براتون از خداوند بهترین ها را آرزو منده ام.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      جمال خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1316 روز

      سلام عادله عزیز ای آشنای ناشناسم

      هر جا هستی سلامت وشاد کام روا باشی

      سپاسگذارم بابت کامنت هایت وانرژی جذاب وپاک که ارائه می‌دهی ممنون سپاسگذارم

      استاد من امروز به این نتیجه رسیدم که عمر یک بازه زمانیه که در اختیار ما آدم ها قرار گرفته که خودمون و تجربه کنیم و لذت ببریم از زندگی.سن یک اسم هست که بر روی مقدار گذر زمان از عمر ما گذاشته شده.همین.

      کجا خدا گفته لذت های زندگی محدود به مثلا 50 ساله یا …

      اگر قرار بود زندگی کردن ادم ها محدود به یک سن خاص باشه اصلا چرا باید زنده باشن بعد از اون سن.بهتره یکم توی این مورد بتونیم فکر خدا رو بخونیم.

      سن نشان دهنده مسیر تکاملیه ما در زندگیه و تمام.

      به جای چرتکه انداختن برای عمرمون بیایم دائم از خودمون بپرسیم چطور از این عمر و فرصتی که خدا داده استفاده کردیم؟

      این دنیا یک فرصته برای پایه ریزی زندگی در دنیای بعدی،پس هر زمان آگاه شدیم باید کیفیت زندگی مون و خوب کنیم و از این فرصتمون درست استفاده کنیم تا در دنیای بعدی دچار ای کاش ها نشیم.

      استاد جون من تازه دوره به صلح رسیدن

      سپاسگذارم عادله عزیز انرژی گرفتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مصطفی شاه محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1205 روز

      عادله عزیز سلام

      سپاسگزارم بخاطر کامنت فوق العاده شما که نشان از آگاهی و ایمان و باورهای ناب داره و من از صمیم قلب تحسین میکنم شمارو و سپاسگزارم که این همه آگاهی و باور خالص و ناب و ایمان و عمل به قوانین رو برای ما به یادگارگذاشتی. درود و سپاس بیکران

      ((کل زندگی شما شبیه نقاشیه ولی در واقع واقعیه.شما از شباهت این نقاشی به واقعیت لذت میبری،من از شباهت واقعیت زندگی شما به چیزهایی که تو نقاشی ها دیده بودم لذت میبرم))

      و این مطلب که نوشتی بینظیر و فوق العاده بود برام مثل همه کامنتهای عالی که نوشتی و به یادگارگذاشتی برامون

      آرزوی بهترینها براتون دارم

      درپناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1248 روز

      سلام ودرود

      سپاسگزارخدایی هستم که عاشقانه هدایتم می‌کند

      سپاسگزار استاد عباس منش هستم که عاشقانه راه رسیدن به خدارو نشانم می‌دهد

      سپاسگزار دوستانم هستم که باکامنت های خودشون تجربه ودرک از قوانین را بامن اشتراک می‌گذارند

      من نیز تایید میکنم همه‌ چیز کنترل ذهن هست وبارها که قوانین را رعایت کردم وکنترل داشتم خیرفی ما وقع شده

      خدایا شکرت من رادرمسیر یادگیری واجرای قوانین قرار دادی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      لطیفه بهمنی گفته:
      مدت عضویت: 1580 روز

      سلام ب همه دوستان عزیزم خیلی خوش حالم ک ب جمع خانواده عباس منش پیوستم وقتی ک فایلهای استاد رو گوش میدم ونکته برداری میکنم ومیرسم ب کامنتها باید اعتراف کنم همونقدر ک لذت میبرم از گفته های استاد همونقدر هم کامنت شما عزیزان بهم قدرت میده ولذت میبرم ونکته برداری میکنم عادله ی عزیز من همیشه باعشق کامنتت رو میخونم وحس خوبی رو باهاشون برقرارمیکنم سوالی ک داشتم اینه ک از وقتی ک هدایت شدی ب این مسیر وتازمانی ک تونستی باورهات رو تغییر بدی ونتیجه هاتوی زندگیت رو ب طور جدی دیدی چه مدت طول کشیده هرچند میدونم زمان تغییر در هر فردمتفاوته

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        عادله گفته:
        مدت عضویت: 2499 روز

        سلام

        ممنون از شما

        این سوال به خاطر اینه که شما تازه وارد این مسیر شدی.

        هرچقدر به آگاهی ها زووتر عمل کنی زمان رسیدن به خواسته ها کوتاهتر میشه.

        من هرجا مقاومتم کمتر بوده زودتر نتیجه گرفتم.ولی از تظر ثروت خیلی زود نتایج وارد زندگیم شد.چون با گوش جان آگاهی هارو دریافت میکردم و به اندازه ای که عمل کردم نتیجه گرفتم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2086 روز

      عادله عزیز..

      جالب بود کامنتت، مخصوصا پیرو بحث زمان…

      بنظرم خب ما آدم‌ها زمان رو احتیاج داریم تا بتونیم این دنیای دو بعدی رو درک کنیم. امروز یه پیامی گرفتم برای شما هم مینویسم، ثانیه‌ها هربار میمیرن و هر ثانیه لحضه‌ها خلق میشن، این واقعیته؟ یا دید ماست به جهان برای اینکه بتونیم درکش کنیم؟ زمان و عمر ماهم شروع و پاینی داره، میتونیم بگیم ما در ثانیه‌ای زندگی کردیم و در ثانیه‌ای این تجربه مادی تموم شد. این منطقی ترین تعریفی هست که میشه نسبت به زمان داشت. وگرنه که ثانیه‌ها هر لحضه میمیرند.

      بازم این باورما، تعریف ماست که میگه چند سالم هست و لذت بردن در هر زمانی ممکن.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: