https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-06-05 07:42:142025-04-14 21:21:27سریال زندگی در بهشت | قسمت 174
898نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من یکبار نظرمو نوشتم ولی خواستم باز بنویسم برای یادآوری خودم دفعه اول که نوشتم واقعا دوست داشتم که برنده بشم برای اینکه بتونم قدم اول دوره دوازده قدم بخرم چون یکی از خواسته هایم بود که اول امسال دردفتر آرزوهایم نوشتم وقتی که دیدم استاد مسابقه گذاشتن خیلی خوشحال شدم ولی وقتی برنده نشدم ناراحت نشدم چون گفتم حتما خدا از یه راه دیگه به من پول دوره رو میده ازبی نهایت راهی که خودش میدونه ومن نمیدونم خوب میخاستم فقط اینو بگم که درمورد کشور امریکا باوری مثل بی ایمانی بی عفتی روابط نامشروع و چیزی بنام اینکه روابط عاطفی وخانواده وجود نداره واینکه همه جنگها و فتنه ها زیر سر امریکاستولی این فقط باور اشتباهی بود که بما تلقین کرده بودن باهدفی مشخص و کمبود هست جنگ هست دزدی روابط نامشروع برای اینکه راحتتر بتونن مارو کنترل کنن ومارو از نعمتهای خداوند که نامحدود هست وزمینی که سراسر نعمت ثروت هست دور کنن وزمانی که برای اولین بار توعمرم باهدایت الله مهربان بسوی این سایت و دیدن سفرنامه کل باورهای اشتباه مخرب فرو ریخت که این کشور پر از زیبایی پراز ازادی پر از عشق پراز اهو که من عاشقشم پراز روابط سالمه هرکس هرجور که دلش میخاد میگرده از روابط نامشروع فساد جنگ دعوا خبری نیست اینکه چقدر باخودشون درصلح هستن چقدر بیشتر از ماها توحیدی هستن اونجایی که اون اقاکه باماشین سبز داشت رد میشد بااینکه ورزشکار ومعروف بود ولی چقدر مهربان بود چقدر باخودش درصلح بود که اومد و بااستاد جان ومریم عزیز عکس گرفت وماشین نشون دادکه چه سیستم خفنی داره
واینکه اونجا همه چیز انگار درست سر جای خودشه ولی همیشه بما گفته بودن وای اینا بی حجابن فحشا زیاده بخاطراین میرن توجهنم تمام طوفانها هم بخاطرعذاب خداونده ولی با دیدن سریال وسفر نامه دیدم بابا اونجا واقعا بهشته اونا خیلی توحیدی تر از ما عمل میکنن اونا توجهشون به نکات مثبت وزیباییهاست برعکس ما که فقط دنبال گریه غر زدن تمرکز صد درصد بر روی کمبودها فهمیدم که ما چرااینقدر عقب هستیم چرا بااینکه اینهمه نعمت وثروت داریم ولی بیشتر تمرکزمون برروی کمبودها هست دیدم که مردم اونجا هیچ روی دولت حساب نمیکنن انتظاری ندارن مثلا تواون طوفان که شما گفتین دولت هیچ حمایتی نمیکنه یعنی درواقع مردم خودشون هیچ انتظاری ندارن فقط روی خودشون وتواناییهاشون و نیروی که این جهان هدایت میکنه حساب میکنن ولی برعکس ما که وقتی کسی به مقام پستی میرسه دیگه میشه خدا و باید همه کارو اون برامون انجام بده اینجا بود که فهمیدم ما مشرکیم ماها که به اصلاح نماز میخونیم بچه شیعه هستیم مشرکیم چون روی هرکس حساب باز میکنیم جز خداوند کلا باورهایم درمورد این کشور تغییر کرد وچقدر احساس نزدیکی بااین مردم مهربان دارم از قلبم دیگه احساس نمیکنم اونا خیلی بدن بی عاطفه هستن مشرکن خدایا شکرت برای تغییر این باور خدایا شکرت
ازاستاد عزیز ومهربانم ومریم جان عزیزم باعشق تشکر میکنم سپاسگزارم که دید مارو باورهای ماروعوض کردین وخوب زندگی میکنید وکمک میکنید که دیگران هم خوب و زیبا فکر کنن وخوب زندگی کنن ممنونم بابت تمام فایلهای که باعشق برای ماتهیه میکنید
ببخشید درگیر اثاث کشی بودم دیر به فایل رسیدم با این حال گفتم مطلبم رو بذارم
شنیده های من از امریکا به صورت کلی به دو دسه تقسیم میشدند ،
* دسته اول _ صرفا بیان یک قانون بودند که به خودی خودی کاملا هم درست بودند اما من خودم با شاخ و برگهایی که بهش داده بودم ازش یه باور مخرب ساخته بودم . شاید بپرسید یعنی چی .. اجازه بدید یه مثال بزنم
مثلا شنیده بودم در امریکا فرزندان بعد از 18 سالگی باید خانواده رو ترک کنند و مستقل زندگی کنند . خب این موضوع به خودی خود غلط نیست . این موضوع غلط نبود مخرب هم نبود فقط یک گزاره اخباری بود اما من با استدلالهای خودم اونو به یک باور مخرب تبدیل کردم . در برخورد با این شنیده من مختار بودم تا یکی از این دو باور رو انتخاب کنم 1- چقدر به عقل و تجربیات فرزندشون در 18 سالگی احترام میذارن و بهش اعتماد میکنند که میتونه خودش گلیم خودش رو از آب بیرون بکشه. چقدر این پدر مادرها توکل بالایی دارند که پاره تنشون رو در این سن کم به خدا میسپارند تا مسیر زندگی رو پیدا کنند و …. الی اخر . باور شماره 2_ چقدر بی محبت ند چطور میتونند این کار رو انجام بدن چقدر بی احساس هستند نسبت به فرزندی که به دنیا اورده اند . چقدر پدر مادرها در امریکا خودخواهند و به این طریق میخواهند بیشتر برای خودشون وقت بذارند و ……دیگه تا اخر برید ….
من این اختیار رو داشتم که یکی از این دو تا فکر یا باور روانتخاب کنم و از آنجاییکه ما آدمها اینرسی بالایی داریم حتی فکر کردن رو هم به دیگران سپردیم و فقط دیگران رو تایید میکنیم متاسفانه باور 2 در ذهنمون قالب گرفته ، چرا؟ چون نخواستیم یا نمیدونستیم که میتونیم فکر کنیم . تمام حرف ها و دوره های استاد هم همین هست . افکار تون رو مانیتور و کنترل کنید و اونی رو بپذیرید که به نفع شما هست با خواسته های شما هماهنگ هست . حتی اگه من قصد مهاجرت به امریکا رو هم نداشته باشم پر واضح هست که باور شماره 1 بهتر ، زیباتر و انرزی بخش تر هست . اما حاضرم قسم بخورم درصد بالایی از ماها وقتی اون جمله خبری رو شنیدیم اصلا در موردش فکر نکردیم و اجازه دادیم افکار دیگران به باور ما تبدیل بشه .
* دسته دوم _ و اما دسته دوم از شنیده ها ی من از آمریکا و جاهای دیگه ، مواردی هستند که اساسا غلط هستند و نمیدونم اصلا چطور و کجا این موارد وارد ذهن من شدند . مثال بزنم
مثلا من شنیده بودم ایران تنها سرزمین 4 فصل هست که هم میتونی بهار رو تجربه کنی هم تابستان هم پاییز و هم زمستان . بقیه جاها یا همیشه سردند یا همیشه گرم . یا همیشه شب ند یا همیشه روز . میدونم خنده داره ولی خب یه واقعیت هست که من اینو باور کرده بودم .
حالا که این دو دسته رو شناختم یه تصمیمی گرفتم روی شنیده ها و دیده های دسته اول آگاهانه تر عمل کنم و در برخورد با دسته دوم فقط به خودم بگم “”” شاید “” .
اتفاقا هم فکر کردن به این موضوع و پرسش چقدر خوب بود . هفته پیش شنیده بودم اگه در مناقصه ای کسی با تولیدات ایرانی شرکت نکرده باشه اون مناقصه سه بار تکرار میشه و پس از سه بار کالای خارجی میتونه به عنوان برنده اعلام بشه. یادمه همون موقع داشتم میگفتم خیلی زرنگن میخوان قیمتها رو در بیارن و بعد شرکتهای تحت پیمان خودشون با قیمت رقابتی بیاد و برنده بشه و .. هزار تا تحلیل که هیچکدومش به درد من و اهداف من نمیخورد . وقتی داشتم این جواب رو تایپ میکردم سریع مچ خودم رو گرفتم و گفتم ” اکرم تو فقط یه قانون رو شنیدی ازش به نفع خودت استفاده کن بنابراین شروع کردم به ساختن کلی باور که باعث میشد با همون خبر من قوی تر بشم ”
خداروشکر میکنم که این فضا و این محیط وجود داره که بتونیم هر روز خودمون رو از روز قبل بهتر و بهتر بشناسیم و قدمهای موثرتری برای رسیدن به اهدافمون برداریم . و سپاسگزارم از استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز که بی شک دلسوزانه برای این فایلها تلاش میکنند .
چقدر خوب شد این سوال مطرح شد . از وقتی این مطلب رو نوشتم روزی چند بار مچ خودم رو میگیرم . من تازه متوجه شدم برداشت من از امریکا به دو دسته تقسیم نمیشه ، این دسته بندی شامل تمام شنیده ها و دیده های ما میشه .
امروز داشتم فایلی رو گوش میدادم که یکی از بچه های کم سن و سال سایت گفت به درامد 100 تومنی و بیشتر رسیده . وقتی به خودم اومدم دیدم دارم تو ذهنم زمزمه میکنم “احتمالا داره اغراق میکنه ، اونم تو اون سن ، درسته منم به درامد بالای 100 تومن رسیدم ولی من جای مامان اون حساب میشم تازه دانشگاه هم نرفته من کلی لیسانس و فوق لیسانس قطار کردم برای خودم و …” هنوز افکار بعدی در ذهنم نقش نبسته بود که بلافاصله فهمیدم و سریع گفتم اینجا همونجاست که من فقط یک جمله خبری شنیدم الان دارم با ذهن خودم از اون جمله بر علیه خودم استفاده میکنم . اگه بخوام آگاهانه به این حرف فکر کنم دو ا انتخاب دارم : 1- واووو عجب دنیایی چقدر راههای پول اوردن ساده و بدیهی هست که یک نفر با این سن کم و بدون تحصیلات تونسته درامدی اندازه من بلکه بیشتر داشته باشه پس حتما میشه منم بیشتر از اینها درامد کسب کنم . و فکر 2- میشه همون چیزی که بالاتر نوشتم و داشتم انجام میدادم
راستی وقتی فکر کردن به روش اول میتونه ما رو قوی تر و با انگیزه تر بکنه چرا واقعا ذهن به صورت اتوماتیک سراغ فکر دوم میره ؟ چرا ؟
مطمنم اگه به این مچ گیری ادامه بدم و به ذهنم آموزش بدم که بعد از هر گزاره خبری بهترین فکر رو انتخاب کن عادت میکنه و بعد از مدتی اتوماتیک فکر درست و قدرتمند رو اول از همه میره سراغش . فقط اول کار باید افسارش رو به شدت و قدرت بالا و دستم بگیرم تا رام بشه .
خدایا شکرت بخاطر آگاهی به این مهمی ، خدایا شکرت بخاطر سادگی کار ، خدایا شکرت بخاطر تمام نعمتهایی که به مادادی و یکی از بزرگترین اون نعمتها حضور در این سایت و این جمع هست .
قلبم به شدت داره میزنه و انگار یه چیز مهمی رو کشف کردم . اینقدر خوشحالم اینقدر راضی از این تفکر هستم همین الان ذهنم گفت ” اگه تا حالا با این اشتباه واضح این همه موفقیت اومده ، حالا که پیداش کردم ببین موفقیت ها و خوشبختی های بیشتر چطور به سمت من سرازیر میشن . و بعد از این فکر سرشار از شعف درونی شدم ” خدایا شکرت
استاد عزیزم مریم جان شایسته و همه عزیزانم در این سایت الهی سلام
خدای بزرگ رو بی نهایت سپاسگزارم که الطفاش شامل حالم شده و هر روز بیشتر و بیشتر داره هدایتم می کنه.
اومدم سایت سریال زندگی در بهشت رو ببینم دیدم قسمت پاسخ به دیدگاههای من روشنه بازش کردم دیدم یکی از دوستان بهم تبریک گفته بابت برنده شدنم در مسابقه!
اولش جدی نگرفتم و فکر کردم اشتباه می کنه زیاد به برنده شدن فکر نکرده بودم!
ولی وقتی خودم رفتم دیدم قلبم از هیجان داشت از سینه میزد بیرون با اینکه نصفه شب بود رفتم پسرا و همسرم رو در شادی خودم شریک کردم.
فقط خدا می دونه که چققققققققدر خوشحالم
استاد عزیزم از شما و تیم تحقیقاتی عباسمنش بی نهایت سپاسگزارم بابت اینکه اینهمه وقت میذارید برای خوندن کامنتها.
بهتون خدا قوت میگم و از خدای بزرگ براتون بهترین بهترینها رو آرزو دارم.
قبل از این مسابقه با پسرم پارسا عهد بسته بودیم تا آخر خرداد دوره دوازده قدم رو بخریم و از آغاز سال ۱۴۰۰ با تعهد بالا داشتم رو باورهام کار میکردم اما شرایط به گونه ای پیش میرفت که همه چیز ثابت بود اما من همچنان ادامه میدادم و صدای شما تو گوشم بود که میگفتید : ” چون میدونستم جواب میدهد ادامه میدادم و اصلا کار نداشتم نتایج مادی و معنویش بعدش بیاد همون لحظه اش حالم خوب میشد وقتی رو باورهام کار می کنم دریچه های قلبم بازتر میشود! این صدا هر روز تو گوشم فریاد میزنه و صدای یکی از بچه ها تو گفتگوی دوستان در کلاب هاوس که میگفت بچه ها تو رو خدا نا امید نشید و ادامه بدید.
تقریبا یک ماه پیش معرفی دوره دوازده قدم رو با پارسا نگاه کردیم و پارسا چند تا دفتر خوشگل برای تمرینهای این دوره سفارش داد که من تاریخ ۱۴۰۰/۲/۳۰ رو توی یکی از دفترها نوشتم برای دوره دوازده قدم.
خدایا چقدر سریع اجابت می کنی!
اصلا از همون روزا نشونه ها ظاهر شد هنوز خبری از دوره نبود!
خدایا شکرت که امشب قدم اول رو پارسا برام خرید و الان کنار من نشسته و داره فایلا رو دانلود می کنه.
ساعت ۴:۲۰ و جالبه که سرعت نت چقدر عالیه و همشون کمتر از نیم ساعت دانلود شد!
باز هم سپاسگزار خداوندم و از شما و همه عزیزانی که کامنت من رو خوندن و بهش رای دادن قدر دانی می کنم.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و هم فرکانسى هاى دوست داشتنى
موقع دیدن این بخش از سریال و شنیدن حرفاى استاد یادم آمد که قبلا تصورم از کشور آمریکا این بود که یه کشور خشک و بدون درخت و سر سبزى است همون چیزى که تو فیلم هاى وسترن دیده بودم و اینکه اکثر مردم این کشور اسلحه دارن ، همیشه درگیرى و خشونت تو این کشور هست و مردمى خشن و عصبى داره و با اسلحه با هم حرف میزنن مثل فیلم هایى که دیدم . اینکه تو این کشور بنیان خانواده ها ضعیف و متزلزل هست و براى خانواده ها ارزشى قایل نیستن و خانواده هایى بى قید و بند هستن و خیلى چیزهاى دیگه که همه رو تو فیلم ها دیده بودم ، ولى وقتى سفر به دور آمریکا رو دیدم تعجب کردم ، خدایا چقدر این کشور سرسبز و زیباست ، چقدر تمیز و منظم . چقدر این مردم شادن و مهربونم ، یه قسمت از سفر به دور آمریکا شما تلفظ اشتباه از خیار رو گفتید و چه برخورد عالى با شما شد ، بدون اینکه مسخره کنن و چقدر با حوصله و خوشرو براى شما توضیح دادن ، قیمت آمیشا رو دیدم مات و مبهوت شدم چقدر این کشور به همه ى نظرها و سبک زندگى احترام میذاره و براشون امکانات فراهم میکنه ، کسى کسى رو مسخره نمیکنه ،بعد از دیدن آمیشا تصمیم گرفتم که کسى رو قضاوت نکنم و نگم چرا به این سبک زندگى مى کنه ، آخه ما تو شهرمون یه محله هست که مردمش با وجود سرمایه زیاد یه جور خاص خودشون زندگى میکنن و من هر وقت از آنجا رد میشدم میگفتم چرا اینجورى زندگى مى کنن بعد از دیدن آمیشا دیگه هیچ وقت این حرف رو نزدم و به این سبک زندگیشون احترام گذاشتم.
مردم این کشور برعکس چیزى که من فکر میکردم خیلى با خودشون در صلحن ، مهربون و شادن . وقتى جلوى دوربین شما قرار میگیرن چه عکس العملاى زیبایى رو نشون میدن .
وقتى در زندگى در بهشت خانواده رایان رو دیدم با ۴ فرزند ، خداى من چقدر عالى بودن ، چقدر پدر و مادر خانواده با خودشون در صلح بودن ، چقدر بچه هاى خوبى رو تربیت کردن طورى که این بچه ها با وجود پشت سر هم بودن با هم خوب بودن و همدیگه رو همون جورى که هستن دوست داشتن ، چه نگاه زیبایى به زندگى داشتن ، برخورد زیباى مادر و پدر بچه ها وقتى دندون یکى از بچه ها تو کشتى افتاد ، آن قسمت که سما آتیش روشن کردید و بچه ها هر کدوم فکر کنم قارچ بود که روى آتیش مى ذاشتن من همش مى گفتم خدایا چقدر خوب و چقدر این بچه ها مستقل هستن ، هر کى هر چى مى خواد بر مى داره و مى خوره ، مىنده بودم این مادر چقدر با خودش در صلح و چقدر به خدا اعتماد دارن چون اصلا نگران اینکه نکنه بچه ها بسوزن نبود و با خونسردى نشسته بود روى صندلى یا خانواده اى که ۶ تا بچه داشتن ، بچه ها مستقل طورى که هر کسى کار خودش رو انجام مى داد ، همه به دنبال شادى و تفریح .
جالب اینه که بعد از دیدن این خانواده بسرى نگرش هام تغییر کرد و با بچه ها جور دیگه اى برخورد کردم و تصمیم گرفتم به قول خانم هوپ بچه ها رو با همون ویژگى هایى که دارن دوستشون داشته باشم .
همیشه فکر مى کردم تو این کشور آزادى مذهبى وجود نداره و آدمهایى که حجاب دارن و روسرى سر میکنن رو تو این کشور قبول نمى کنن و اجازه زندگى تو این کشور رو ندارن بر اساس حرفهایى که تو جامعه و رسانه ها شنیده بودم ، در سفر به دور آمریکا ، رفته بودید رستوران ، دیدم یه خانم مه روسرى سرش هست داره میز رو مرتب میکنه ، تعجب کردم ، استپ کردم و خوب نگاه کردم به آن خانم دیدم آره این خانم که روسرى سر کرده تو این رستوران کار میکنه ، گفتم پس همچین کسى هم اجازه زندگى و کار تو این کشور رو داره . بعداز آن هم چندین بار این خانم ها رو که روسرى دارن و حجاب دارن رو دیدم که به راحتى تو این کشور زندگى میکنن بدون اینکه کسى با تعجب بهشون نگاه کنه با آنها رو مسخره کنه .
در کل بعد از دیدن سفر به آمریکا و زندگى در بهشت نگرش و دیدم نسبت به مردم و کشور آمریکا و زندگى تغییر کرد .
استاد من خیلى نسبت به اینکه کسى از این مدل دمپایى انگشتى ها بپوشه حساس بودم و دوست نداشتم بهتره بگم یه حس بد داشتم که چرا دمپایى مى پوشه میاد بیرون به خودم میگفتم ، بعد از دیدن سفر به دور آمریکا و زندگى در بهشت کلى نظرم تغییر کرده و دیگه میگم هر کسى هر جورى دوست داره لباس مى پوشه و اصلا حس قبلى رو ندارم.
از شما و خانم شایسته عزیز بسیار سپاسگزارم که باعث شدید نگرش و نگاه ما به زندگى تغییر کند.
با سلام ووقت به خیر به استاد عباسمنش و خانم شایسته گل و همه ی بچه های خوب سایت :
خوب فکر می کنم همه ی ما ذهنیت تقریبا یکسانی از کشور آمریکا و مردمش داشته باشیم، مخصوصا ما دهه ی شصتی ها که دیگه بمباران از باورهای نادرست تلویزیون و روزنامه ها بودیم . چون مثل حالا دسترسی به موبایل و نت و کامپیوتر نداشتیم و فقط 3 یا 4 تا کانال تلویزیون بود.
اونم در شرایطی که پدر خانواده کلا روی خبرها زوم بود و جرات نفس کشیدن هم نداشتیم و معمولا ساعت اخبار با نهار و شام خوردن همزمان بود . و جالب اینجا بود که اخبار تکراری بود ولی چنان پدرم گوش می کرد که انگار دارند بهترین خبرها رو گوش میده. خبرها هم معمولا از جنگ فلسطین بود یا نارضایتی مردم آمریکا از پلیس های خشن و تبغیض نژادی و تجاوز به حقوق سیاهپوستان و … .
و من تا قبل از این مستندات (سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت) اصلا هیچ وقت دلم نمیخواست تجربه سفر به امریکا رو داشته باشم و فقط به کشورهای مثل سوئد و هلند و مالزی و این جور کشوها فکر می کردم و به قولی جبهه داشتم در مقابل سفر به امریکا.
و از طرفی فکر می کردم اونجا فقط برای بی حجاب ها و بی دین ها خوبه واگر بخوام دین داشته باشم کلا باید قید حتی گردش به امریکا را زد.
در حالیکه می دیدیم که در فروشگاهها و فرودگا ها و پارک ها و… خانمها با حجاب کامل و حتی رنگین پوست به راحتی دارند کارشون را انجام میدن و کسی مزاحمشون نمیش به بهانه حجاب یا رنگین پوست بودن.
وحالا میبینیم چقد پلیس این کشور وظیفه شناس هست و مثلا اگه در بزرگراه مشکلی پیش بیاد اینقدر کمک میکنه تا کاملا مشکل برطرف شه و حتی هستند تا طرف با خودروش حرکت کنه بره.
و مسئله دیگه فرهنگ بسیار بالای اونهاست و میبینیم که وقتی استاد تازه اسباب کشی کرده بودند همسایه ها اومدن و شماره دادند و گفتند هر کاری داری به ما بگو . و اصلا نگفتن حالا ببینیم استاد چه دینی داره ؟ از کدوم کشور اومده ؟ و…
و به نظرم مهمترین نکته از فرهنگ مردم امریکا بدون تعارف بودن اوناست .و این مسئله در مهمان بودن در خونه شما کاملا پیداست . اینکه خودشون غذا درست کنند و تمیز کنن و برای خودشون سرگرم باشن . حالا خدانکنه برای ما میخواست مهمون بیاد باید از کار و زندگی مون می زدیم که بتونیم براشون سنگ تموم بزاریم و مسئله غذا که نگو .مثلا اگه شام ونهارشون تکراری بود بی احترامی به خودشون می دونستند .
و حتی یه نون خشک هم همراهشون نمیاورند و کاملا میزبان باید خرج بکنه.
و باید کلی تعارف رد وبدل می کردیم که خدایی نکرده به کسی برنخوره .
و جالب بدونید ما تا همین چند وقت پیش از این مهمون ها داشتیم که مثلا 10تا 15 نفر می امدند بدون اینکه خبر بدن.
چون دردو شهر متفاوت زندگی می کردیم و یک دفعه شب یا نیمه شب می امدند و ما باید به سرعت وسایل پذیرایی را آماده می کردیم . و دیگه خودتون تا ته قضیه رو برید.
و حالا میبینیم مهمانهای استاد هماهنگ کردن و خودشون کلی وسیله پذیرایی و سرگرمی اووردن. و اینکه اجازه میگیرن که ما سگمان را داخل خونه بیاریم یانه؟
که استاد دراینجا باشجاعت و اعتماد به نفس میگه داخل خونه نمیشه ولی تو محوطه اشکال نداره.
و نه به مهمونها برمیخوره و نه استاد خجالت میکشن که نظرشونو بگن.
و استاد هم به عنوان میزبان کلی وسیله پذیرایی گرفتن و تمام امکانات زندگی شون را سخاوتمندانه در اختیار اونها میزارن و برای اینکه هر دو طرف راحتتر باشن توی آروی میخوابن و به قولی هم خودشون و هم خانم شایسته گل لذت میرن .
و همیشه تو فیلمها نشون میداد که تک فرزندی هست که اونم یا با پدرش زندگی میکنه یا با مادرش . و در واقع پدر و مادرش طلاق گرفتن.
و اینجا خانواده ها با 4 تا 5 بچه هستن و اینقد مهربونن با هم .
و پدر خانواده با فرزندانش ارتباط نزدیک داره. و اصلا فرقی بین پسر و دختر نمیذارن که نمیدونم تو دختری وایستا کارهای خونه رو یادبگیر و محدودش کنن .
و بچه ها آزای کامل دارن . ماهیگیری میکنن ، شنا میکنن و تیر اندازی می کنن.
باور کنید حالا اگر بچه های اینجا این امکانات رو داشته باشن ، مادر خانواده سر و صدا میکنه و جوش میخوره و کلی استرس داره که مثلا بچم داره شنا میکنه نکنه غرق بشه نکنه این بلا سرش بیاد و … و نمیذارن بچه ها لذت ببرن و در ضمن خودشونم مریض می کنن و فکر میکنن این مهربونی هست.
و پدر خانواده برای اونها غذا درست میکنه . اتفاقی که در خانواده های ایرانی نادر هست . و اگر درجمع خانوادگی پدر بلند شه و غذا درست کنه دیگر فامیل مسخرش می کنن و میگن که این کار برای خانمهای اونها بد آموزی داره.
و در سفرهای دور امریکا مهمونی برپا میشه و همه خوراکی میارن و بدون تعارف خودشون از خودشون پذیرایی میکنن . و خوش میگذرونند.
حالا در سفرهای ما همچنان مادران باید بشورند و بسابند و اگه دیگه مهمون به خونه بیاد که تا شب باید توی آشپزخونه باشند .
و به بهانه های مختلف توی پارک جمع میشن و میزنن و می رقصند و خوراکی می خورن و خیلی راحت با هم ارتباط برقرار می کنن. و هروقت جلوی دوربین شما قرار میگیرند لبخند میزنند و دست تکون می دن.
از لباسای خوشگلشون که نگم .
و این امنیتی که هست که استاد پکیج سفارش میده و میان تو محوطه پرادایس میزارن و میرن و هیچ کس دست نمیزنه.
واینکه خانم شایسته گل تنهایی تو پرادایس می مونه.همه از امنیت بالای اونجا میگه.
طبیعت فوق العاده زیبا . که همش آب و جنگل هست با حیواناتی مثل آهو و سنجاب و …
و تصویری که ما قبل داشتیم فقط بیابون با کاکتوس های بزرگ بود .
و اینکه مردمی مثل امیشا به راحتی زندگی می کنن و رسوم خودشون رو دارن و کسی مزاحمشون نمیشه.
ومردم امریکا برای اعتراضاتشون با پلیس هماهنگ می کنن و اینجوری میان خیابون و حرفشون رو میزنن نشان از آزادی اونها داره.
و کلا زندگی رو آسون میگیرن و زندگی می کنند .
هرچی از امنیت و زیبایی طبیعت و فرهنگ مردم امریکا بگم کم گفتم و این به واسطه این مستندات (سفربه دور ارمیکا و زندگی در بهشت ) برای من الیجاد شده .
یه دنیا تشکر از استاد و خانم شایسته گل که این زیباییها را برامون به تصویر کشیدند .
ای اهل ایمان، از بسیار پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که برخی ظنّ و پندارها معصیت است
وقتی ما بدون آگاهی و فقط از چیزهایی که شنیدیم قضاوت میکنیم در واقع ما داریم بدون اطلاع قضاوت میکنیم فارغ از صحت یا عدم صحت موضوع و این باعث گمراهی ما میشود
هنگامی که بدانان گفته میشود: از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید، میگویند: بلکه ما از چیزی پیروی میکنیم که پدران خود را بر آن یافتهایم. آیا (از نیاکان خود پیروی میکنند) ولو این که اهریمن ایشان را به عذاب آتش فروزان (دوزخ) فرا خواند
و چندین آیات دیگر که خداوند میخواهد بیان کند که ما با تحقیق در مورد مسائل صحبت کنیم
سلام استاد جانم سلام مریم عزبزم و بچه های زندگی در بهشت💜
در مورد سوال اول باید بگم که من تمام باورهای اشتباهم رو در سن بزرگسالی بوجود اومدن بدترین باور من از سیاه پوستاست، فکر میکردم و میکنم هنوز که اینا کلا خلاف کارن، مواد مخدر زیاد مصرف میکنند و اعتماد بنفسشون به شدت پایینه، در مورد سفید پوستها کلا نظر منفی کم داشتم فقط توی بزرگسالی دیده بودم بچه ها ١٨ ساله میشن میرن و دیگه کلا از دست در میرن و ممکنه به خلاف کشیده شن،اما وقتی اومدم اروپا دیدم این خیلی خوبه که از سن ١٨ سالگی مستقل میشن و عالیه،حتی در مورد اروپا هم همینطور فکر میکردم که صمیمیت بین مادر و دختر نیست اصلا و یه باور غلط دیگه اینکه یهو عاشق یکی دیگه میشن و میرن ولی این باورها خیلی سطحی بودند و با زندگی اینجا و نزدیک شدن بهشون دیدم همش باور غلط بوده اینا خیلی هم انسانهای درستی هستن توی رابطه هاشون به شدت پایبندن ولی در مورد سیاه پوستها باور خیلی بدی داشتم و دارم و این باورها همه از فیلم بودند چون خانواده من اصلا نه اخبار گوش میکردند نه مذهبی بودند و یادم نمیاد چیزی راجع به غرب یا امریکا توی بچگی و خانوادم شنیده باشم اما بیشتر از فیلم های همین ۶-٧ سال اخیرن، و خانواده همسرم که سالهاست اونجان به ما میگفتن بعداز ساعت ٨-٩ نرید پیاده روی چون اینجا مثل فنلاند امن نیست، هُم لِس داره و خطرناک و اصلحه وقتی ازشون پرسیدم تاحالا چند بار تجربه بد دارید هیچ کدوم نداشتند حتی یکیشون هم نداشتن و گفتن ما تجربه نکردیم ولی شنیدیم.یعنی حتی کسانی که ٢۵ ساله دارن توی امریکا زندگی میکنند و میبینند که امن هست همه چی میلیونها برابر بهتر از کشور خودمون هست باز دارن میگن امن نیست چون صبح تا شب اخبار ایران رو گوش میدن و فیلم میبینن، مهم نیست کجایی وقتی باورهات خرابن چشمت واقعیت رو نمیبینه.
و ما هر شب دیر وقت طبق عادتمون میرفتیم پیاده روی دیدیم بابا اینا هیچ فرقی با مردم فنلاند ندارند حتی افراد فقیر و بی خانمان هیچ بدی ندیدیم،امن اَممممممممن، نه یک بار و دو بار، هر شب و روز بیرون بودیم وقتی عطسه کردم بارها و بارها گفتن عافیت باشی، یا اینکه وقتی کمپ کردیم یه نفر گفت کمک میخواید و چندساعت کمک کرد، کافی اورد و حرف زدیم و باورهامون خیلی بهتر شد، و در سریال سفر به دور امریکا هم که دیدم بابا اینا بینظیرن، اون خانمی که بهتون کتاب داد در مراسم روز شکرگزاری، اون خانمی که با مادرشون زندگی میکردن و شما رو دعوت کردن خونشون، مهمونهاتون که میومدن، همه بینظیر بودند یه صفت خوبشون که دیدم توی سفرم سلام میدن و میپرسن چطوری؟ این برام به شدت جذاب بود و من عاشق مردم امریکام بخصوص سفیدپوستها بطور کلی من باور بد ریشه دارم فقط به سیاه پوستهاست و به همین دلیل هم بود که توی اولین سفرم یهو اتفاقی هدایت شدیم به یه محله ای که سیاه پوستها دم در خونشون نشسته بودند و صحنه جالبی برام نبود من این باور رو به شدت دارم روش کار میکنم و هنوز هم میفهمم که توش ضعف دارم وقتی الان داریم دنبال خونه میگردیم اونجا تمام تلاشم اینه که سیاه پوستها همسایمون نباشن ، و دارم سعی میکنم باورهام رو شناسایی کنم و درستشون کنم.
ممنونم استاد جانم که با این فایل کمک کردید باورهامون رو یه شخم بزنیم باز ممنونم💜💜💜💜
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم خانوم عزیزم و همه دوستان گلم
بنگ بنگ بنگ بنگ
یکی یکی اومد تمام اون ویروس ها توی ذهن من مرور شد انگار ویروس ها رو یه تکونی باز خوردن
ذهنیت اولی که من از امریکا همیشه داشتم اسم امریکا که می اومد یاد فیلم های کابویی و اون تفنگ و اون کلاه و اون تگزاس و اون خون و اون کویر ها بود
مخصوصا کارتون لوک خوش شانس با اینکه کارتون روی خوش شانسی بود ولی من همیشه توی ذهنم اونجا رو آمریکا میدیم که لوک خوش شانس توی امریکا زندگی می کنه با اینکه خوش شانس بوده اما در محیطی کویری و فقط بزن و بزن ببر و اون زندانی هفت برادر های کارتون برام مثل مردم امریکا بودن واییییییی
اینکه مردم امریکا میگن خوش شانس هستن اما از طرفی اخبار میگه بدبختن چون خانواده درست و حسابی ندارن ، مدام خیانت ، مدام فکرشون پیش رابطه های نامشروع هستش
مردم امریکا که اصلا ازدواج نمی کنن ۶ ماه یکبار تمدید می کنن اگر هم ازدواجی باشه
مردم امریکا انقدر برده کشی کردن انقدر برده ها رو شکنجه می کردن انقدر با سیاه پوست ها بد هستن
و کلا این کشور نا امن هستش
تازگی ها هم شنیدم میگن اصلا امریکا باید تا پای مرگ کار کنی باید مالیات بدی وگرنه از گرسنگی و بی پولی میمیری و و و
اما اما اما
اولین باری که سریال سفر به دور امریکا رو دیدم تقریبا اون موقع قسمت های بیستم اینا بود اولش که ذهنم باور نمی کرد مقاومت شدید داشتم
راستش فکر می کردم شاید ساختگی باشه یا صرفا جای خاصی یا شهر خاصی هست که اینقدر زیباست اینقدر رویایی هستش
یواش یواش دیدم نه بابا نه بابا اینجا دیگه خودشه
خود امریکاست
جایی که همیشه توی ذهنم بدم می اومد ازش فک می کردم فقط کویر هست و بس فک می کردم فقط ظلم و فساد هست و بس
چقدر متفاوته اولش هنگ کرده بودم بعد دیدم نه واقعیته اینجا کشور پر از آرامشه کشور پر از صلح پر از دوستی پر از عشقه پر از احترامه پر از مهربانی ها
پر از مردمی با رنگ های شاد پر از مردمی با چهره های شاد و خندان اینجا مردمی زندکی می کنند که با خودشون در صلح هستن
اینجا پر از مردمی رنگارنگ اما دوست داشتنی و مهربان و ستودنی
اینجا کشور مهاجران قوی و خودساخته اما پر از صلح و برکت بله برکت دارند برکت واقعی دارند برکتی که در باران هایشان دیده میشه برکت در رنگین کمان در آسمان دیده میشه
اینجا عشق در آسمان ودر ابرهایشان دیده میشه ابرهایی به وسعت قلب آسمان و پر از زیبایی ها
اینجا عشق در درخت ها و جنگل های بی حد و نشان دیده میشه
اینجا همان جایی هست که در جای جایش فراوانی و سرور و عشق رو فقط می بینی و بس
فراوانی در روابط عشقی
فراوانی در باران هایش
فراوانی در ابرهایش
فراوانی در آسمان و رنگین کمان هایش
فراوانی در طبیعت
فراوانی در درخت های بلند و زیبایش
فراوانی در دریاهایش
فراوانی در ساحل ها و شن هایش
فراوانی در فروشگاه هایش
فراوانی در مهربانی هایش
فراوانی در روابط خانواده هایش
فراوانی در برخوردمهربانانه همه با هم
فراوانی احترام ها
فراوانی ثروت و نعمت
فراوانی شغل و درآمد
فراوانی خوردن و آشامیدم
فراوانی آب
فراوانی جوانی
فراوانی همه چیز و همه چیز و همه چیز
خدارو هزاران بار شکر
بخاطر باز شدن ذهنم
پاک شدن این ویروس های ذهنیم این پیش فرض های اشتباه ذهنم
خدایا کمکم کن باورهایم رو اصلاح کنم و اقدام کنم و نتیجه بگیرم
خدایا به همه ما کمک کن تا از این ویروس های ذهنی هر چه زودتر رهایی یابیم تا در مسیر هدایت یافتگان قرار بگیریم نه گمراهان
دیدگاهی رو میخوام حرف بزنم که خب شاید برعکس فیت بک های که دوستان از این فایل و شرایط مسابقه ایجاد کرده ، کمی متناقض باشه
بنابراین تصمیم گرفتم بیام و حرفامو بزنم
ببینید همه این فکت های که راجع به هر مسئله ما بهش واکنش میدم و شده ذهنیت غالب ما آدما
شاید 90,درصد خوراک های که به خوردمون رفته همه هدف دار بوده، میخوام بگم که اگر برای ما بد بوده برای یک عده افرادی که باعث شدن این خوراک ها وارد ذهن ما بشه و ترمز ها بوجود بیان
خوب بوده و اونا به هدفشون رسیدن و برای اونا یک موفقیت محسوب میشه چون طراحی کردن، تلاش کردن، عمل کردن، به نتیجه رسیدن در واقع میشه گفته هیچ دیدگاهی به خودی خود بد نیست و ما باید انتخاب کنیم آیا با وجود اینکه مثلاً در مثال این مسابقه من که 40سال دارم میشنوم که آمریکا بده هرچی میکشیم سر اونه طی این سالها مغز من پر شده از این حرفا. برای منه خوبه، یا ترمزی شده برای رسیدن به هدف هام (کاش سایت یه جوری طراحی میشد که میتونسنیم ویس بزاریم بجای نوشتن، چون واقعا نمیشه همه حرفی که تو مغزت هست بیاری روی کاغذ) آقا یک عده هستن از این شرایط کاملا دارن در مسیر اهدافشون استفاده میکنن یکسری هم مثل من باعث شده خیلی از کارهارو انجام ندم … چون گفتن اگه پولدار بشی خدا زیاد خوشش نمیاد ما اگه با آمریکا صلح کنیم میان کشور غارت میکنن و از این صحبت ها البته اینم بگم تو جامعه امروزی مثل سال های قبل نیست خیلی به این آگهی رسیدن که این اشتباهه منتها باز هم بواسط اینکه اون حرفا دیکته شده تو مغزشون قدرت تصمیم گیری ندارن باری بر هر جهت به زندگیشون ادامه میدن
حالا منابع ای که اینها و به خورد ما دادن مثل رسانه مثل افراد این نظام دولت مثل روحانیونی که پا ممبرش در گذشته نشستیم مثل پدر و مادر متعصب مثل دوستان که بیشتر بهشون اعتماد غلط داشتیم
اینا یک هدفی داشتن خب میشه دید که نتیجه هم داشته
حالا شما میآید یه همچین کانسبتی مثل سفر به دور آمریکا سریانی زندگی در بهشت میسازید منه بیننده میبینم این چی میگه من یک عمر راجع به مردم آمریکا یک چیزی میشنوم که هنوز که هنوز مادر من که بهش میگم میخوام مهاجرت کنم به فلان کشور با گریه عصبانیت میگه اگه بری اونجا همه کشت کشتاره جیبتو میزنن اذیتت میکنن مردمش با وجود یک غریبه تو کشورشون حال نمیکنن از این صحبت ها
دچار تناقض میشن مسئولین. کشورم چی میگن نگرانی مادرم رو چکار کنم عباس منش چی میگه
همه این اتفاق باعث میشه منه جوون به مرور مغزم به صورت مرداب دربیاد و هیچ تلاشی نکنم بواسطه اینکه #فکر میکنم #اوضاع مملکت درست نیست یسره تحریم هستیم کار نیست خرج دخل نمیخوره شرایط هر روز داره سخت تر میشه
حالا چرا اینارو گفتم چه ربطی به بحث آقای عباس منش داشت میخوام بگم در واقع همه تعریف های که در مورد هر موضوعی میشه برای ما خودمون باید جوری برداشتش کنیم که فردا همین مسئله نشه برامون ترمز
امثال این کانسبت های که شما و افراد دیگه تهیه میکنن باعث. میشه این خوراک که راجع به هر مسئله ای بهمون القاع شده رو بتونه کمک کنه نم نم از ذهنمون پاک بشه و باور پذیر بشه
اینها درسته و ما قبلاً در اشتباه بودیم
و تعلیم های که تو فایلاتون برای ما میزارید بواسطه این نوع فایل ها بتونیم حرفاتون رو بصورت عملی و انجام شده لمس کنیم و باور پذیر تر باشه و اینکه این دو فایل باعث میشه بعد از این خوراک بهتری به ذهنمون بدیم و آمادش کنیم برای اتفاق بهتر
مرسییییی مامان مریم مهربونممممممم که هستی 😄😄😍😍😍😍😘😘😘😘
وای من مهمون داشتیم یعنی دیر شد نظرم بگم ولی عیبی نداره یکی از دوستای خوبم داخل یه کامنت فکنم بخش سریال سفر نامه قسمت 45 بود فکنم میگفت دنبال جایزه نباشیم و به فکر این باشیم این باور رو درست کنیم که خدا از بهترین راه ها خودش چیزی رو که بخوایم بهمون میده و …… منم الان به نیت جایزه نمیدم کامنت و نظر چون یه حسی بهم گفت بیا بده منم اومدم البته ظهر یه عالمه نوشته بودم بعد نتم خاموش کردم رفتم بعد چند ساعت اومدم روشن کردم همش پاک شد ه بود😂😂😂 الان دوباره میگم😅امیدوارم مفید باشه و یه چیز های مفید از بابا و مامان مهربونممممممم یاد گرفته باشم و از همه مهمتر به قول بابایی عمل کنم به امید خدا😄
من توی این چند روز نظر ندادم چون میخواستم بیشتر ببینم بیشتر تفاوت ها تکامل قوانین و …. بعد بگم البته چند وقتی هست بیشتر دارم میبینم و تمرکز دارم 😅. خب دیگه ماشاءالله همه خوب میدونید مهمونی های ما چجوریه منم یه دونه دخترم تک و تنها باید مهمونا رو پذیرایی و …. انجام بدم 😢اونم یه نفر دو نفر نه یه عالمه هستن بعضی وقتها برای 2 تا 3 هفته 30 نفر آدم رو باید تمام روز پذیرایی کنم که همه خوب میدونید رسم و رسوم ما شرقی ها چجوری هست 😂 وحشتناک و پر از دردسر به حد یه فیلم ترسناکه به نظر من😂😂😂
خب اول بگم من تقریبا یه مدت فکنم دور شدم از خونوادی مهربونم😢 یعنی فکنم کنترل روی ذهنم نداشتم بعد یه سری مشکلات کلا درگیر بود ذهنم دور شدم ولی بعد یه مدت چند ماهه و بعد چند وقت پیش همش نشونه ها رو میدیدم حال روحیم خوبی نبود سرگردون بودم تا اینکه یه مدت هر روز روزی چند بار همش ایمیل های مامان مریم میومد نگاه میکردم ولی فکنم چشم و گوش و قلبم بقول بابا مهر خورده بود نمیدیدم 😂ولی مهره فکنم پاک شد بلاخره راهم پیدا کردم برگشتم پیش بابایی😘 خب وقتی اومدم گفتم سمیرا مثل دفعه پیش سرگردون همه جا نگرد درست با قانون پیش برو باید تکامل طی کنی بعد گفتم چکار کنم بعد گفتم کنترل ذهنم اومدم بخش کلید کنترل ذهن همه فایل ها دانلود و ذخیره کردم روزانه بارها بارها گوش میدم اوایل فقط اروم میشدم واقعیت ها رو متوجه میشدم بابایی که میگفت بعد کم کم از بین شون ترمز هام پیدا کردم بعد اومدم گفتم زیبایی ها رو هم ببینم چون من هیچ جا رو ندیدم تمام روز و شبام همش داخل خونه و یه اتاق مثلا اسمش هست که نیست 😂 میگذره اومدم گفتم چی ببینم از اول سریال زندگی در بهشت شروع کنم داخل نشونه هام خونه خیلی خوشگل بود این چهره جدید خونه بعد ذهنم مقاومت میکرد نرم منم گفتم باید تکامل طی بشه شروع کردم از اول از صبح چشمام باز میشد شروع کردم به دیدن سریال خداااااای من چی چیز ها که ندیدم 😍😍😍😍 ذوق کردم از همه بیشتر برام جالب بود بابایی تکامل نجاری رو از درختچه های کوچیک با اره موشی به قول مامان مریم شروع کرده بود😂 تا با ساخت میز با اون اره هیولا رسید 😨😨😨 خییییلی قشنگه بخدا آدم میبینه تکامل رو 😍😍بابایی خییییلی خفنی 😅😅😅😅😘😘😘😘😘
بعد مامان مریم با اون روشن کردن آتیش چقدر قشنگ از تیکه های کوچولو شروع کرد تا به تیکه های بزرگ رسید بعد یه آتیش هیولا درست شد😨😨 به کمک و مدد بابایی با هم😄😄. تکامل اون جوجه ها که واقعا دیدنی بینهایت خوشگل بود 😍😍. تکامل خونه وااااییی چقدر خوشگل شد بعد اون شیشه ها زیبایی از همه طرف دید داره 😍😍.
خب قراره فرهنگ ها و دیدگاه درمورد آمریکا بگیم😊
من توی یه خونواده مثلا متعصب بزرگ شدم به دنیا اومدم البته اونم بخش فرزند دختر بیشتر تعصب دارن وقتی به دنیا اومدم حسااابی اوضاع پدر و مادر بهم خورد مادرم افسردگی گرفته بود بابام بیمارستان اومده بود به هوای پسر وقتی منو دید حسااابی ناراحت شد بعد نگاه و مکث طولانی یه بشکن میزنه کنار گوشم منم عکس العمل نشون میدم با خودش میگه ولش حداقل سالمه😂😂😂 . خب میرن روزها میگذره بعد تا داداشم بعدش دنیا میاد بعد یه سال بعد دنیا گلستون و بهشت میشه براشون 😂. بعد یه سال دیگه یه پسر دیگه گلستون بزرگتر میشه البته بعد چند سال دوتا پسر دیگه اضافه میشن بعد دنیا براشون پرادایس میشه😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂. خب کاری نمیشه کرد تفکر و باور شون اینه که دختر مایه ننگ و آبروریزی هست😂 خب باورتون نمیدونم میشه یا نه ولی بخدا هست برای من همچنین چیزی 😅اونم توی این عصر پیشرفته بشر . خب همه چیز میشه برای پسر ها اولویت همیشه هستن از درس و امکانات لباس و پوساک و تجهیزات مثلا بازی و خواسته ها شون و …. هر چی بخوان در کمترین زمان آماده میشد براشون. خب دیگه منم دخترم چی میشد همیشه برای لباس مثلا عید آخرین نفر اگه پولی بمونه اگه نه باید از همون ته پارچه های خیاطی بابا یه لباس خیلی ساده آماده بشه میشه لباس عید 😂 همینطور وسایل مدرسه خب میگذره سال ها داداشا نمیخوان درس بخونن چون اونا نمیخونن منم حق ادامه درس خوندن ندارم چون داداشام نمیخونن منم نباید بخونم 😂 خب باید بشینم مثل این سال ها کار کردم و درس خوندم و خونه داری بچه داری کردم باید بشینم درکنارش به داداشا کمک کنم تا بیزینس جدید شون رشد کنه و پیشرفت کنن البته اینم بگم درکنارش هیچ وقت حق درخواست مزد کاری که کردم رو نداشته باشم 😂 اینم بگم هر چی خونواده میگه همون درسته بگن ماست سفیده منم باید بگم سفیده بگن سیاه هست منم بگم سیاه هست خب البته منم قبول میکردم میگفتم خونواده هستن بدم رو نمیخوان. خب منم حرف شون قبول کردم نشستم به داداشام کمک کردم پیشرفت کردن رشد کردن توی کارشون منم بین این ها دوباره به پافشاری خودم اجازه گرفتم درس بخونم رفتم هم درس خوندم دیپلم توی دوسال از راه دور گرفتم اونم در کنار کمک به برادر هام و خونه داری و مهمون داری های هر چند روز اونم به طرز وحشتناک زیاد میکردم در کنارش مادر دوباره بچه دار شد اونم پسر فقط به بچه شیر میداد دیگه هیچی 😂 خب یکی دیگه هم اضافه شد بعد ها مسافرت هم میرفتن پدر و مادرم هفته ها نبودن بعد من بودم و خونه کار و …. اینم بگم همیشه وقتی بابام کارای مردونه میکرد من همیشه کنارش بودم کمک میکردم داداشام نمی اومدن دست شون خراب میشه حوصله ندارن ووو دیگه بهونه زیاد بود براشون😂 خب ولی من شاگرد بابام بودم .وقتی بابام نبود همه کارای مردونه خونه مثل اتصال برق ، درست کردن پریز برق، لوله های تا حدودی نشتی داشت رو کار بود، بعد دیلر کار دیوار یا چاه های گرفته شده خونه فنر مینداختم باز میکردم یا محل کار داداشام رو و ….. همکارا و خونواده خانم دادشم میگن من دختر نیستم لطافت دخترونه ندارم 😂😂 از این که به هیچ کاری نه نمیگم انجام میدم حسااابی بدشون میاد. دختر کار هستم فکنم😂😂نه دوستی دارم نه تفریحی روز های تعطیل عمومی داداشام . مامانم اینا همه میرن بیرون خوشگذرانی یا دیدن اقوام ولی من فکنم عجیب باشه البته برای هر کسی منو شناخته تعجب کرده باورش نمیشه توی این عصر دوران اونم من که یه دونه دختر هستم توی این موقعیت زندگی کنم 😂 خب فامیل همه میگن سمیرا عروس هر کسی بشه شوهرش خوشبخته چون هزینه نداره مهمون از یه نفر تا 70 نفر هم میتونه مدیریت کنه کارای خونه هم چه مردونه چه زنونه نداره انجام میده لباس هاش هم خودش میدوزه چندساله دیگه یه حرفهای هست غذا خوردنش هم مثل بچه ها کمه 😂😂 میگن شوهرش پول جمع میکنه پولدار میشه😂.
ای بابا اینم من 😅یه خورده از زندگیم گفتم البته هدف دارم که شاید بتونم منظور کلی رو بگم.
اینا همه اینطوری گذشت تا اسفند سال 96 من هر چیزی تا اون زمان گفتن انجام دادم حتی تا پوشش لباسم حتی دایی و عمو و عمه و. …. همه نظر میدادن البته عیب میگرفتن که نباید مثلا شلوار چسب بپوشم گناه داره ولی دختر و پسر خودشون میپوشید نمیدونم چرا گناه نداشت😐بعد مامان و بابام میگفتن نباید بپوشی آبروی ما رو میبری و …. از این چیزا دیگ تیپم فکنم برای دهه 60 و70 بود😂.خب میگفتم تا اسفند سال 96 بعد پسر عموی بابام خواستگاری اومد منم قبول نکردم دوست نداشتم ندارم ازدواج فامیلی رو مامان و بابام منو نفرین کردن که آبروشون بردم بعد بابام از ارث و جهیزیه محرومم کرد😂 البته چند سال قبل هم کرده بود 😂 اونم بخاطر اینکه لباس خواستم و …. 😂😂😂 عجب ها میخواستم مثل دل خودم لباس بپوشم از ارث محروم شدم😂😂😂 خب تا رسیدم به اون خواستگاری و اسفند 96 که کلا قطعی شد 😂بعد داداشام گفتن تو ما رو برشکسته کردی گفتن 😐😐گفتم چرا گفتن مدیریتت بد بوده همه هزینه ها رو هدر دادی😐😐 منم گفتم باشه کار نمیکنم دیگه بعد گفتم میرم برای خودم کار میکنم بعد خونواده حساااااابی همه دست به دست هم اذیتم کردن از قطع کردن غذام تا سحر و جادو و ….. دیگه زیاده ولش نمیگم😂😂 .منم مقاومت کردم رفتم برای خودم کاری پیدا کردم درسته هیچی نداشتم حتی یه 500 تک تومنی. و هیچی حمایتی نداشتم تازه همش سنگ اندازی و اذیت بود برام ولی ادامه دادم از روزی 7500 تومن شروع شد درآمدم تا ماهی 900 هزار تومن رسید فکنم تکامل طی کردم 😅تا آخر سال 98 دوسال کار کردم بین این دوسال همون یه ذره مخارجم میدادن قطع کردن تازه درآمدم میگرفتن من بین اینا برای خودم آخر سال 97 یعنی عید 98 برای خودم گوشی گرفتم البته اینم غوغا به پا شد 😂 من دختر بدکاره بودم چون به حرف شون گوش نکردم گوشی دار شدم بدتر شد خیلی اذیت شدم 😂 من تویسال 98 و 99 همش با گوشیم دنبال کار اینترنتی بودم خیلی دوست داشتم از اینترنت درآمد داشته باشم ولی حتی بلد نبودم با گوشی کار کنم اونم توی این دوره زمونه و پیشرفت علم و تکنولوژی 😢 هیجی از دنیای مجازی نمیدونستم البته جرا میدونستم میگفتن پر از آدمای بی ادب هست که همش فیلم و عکس های زشت نگاه میکنن و اگه منم برم دختر بی ادبی میشم چیزای زشت میبینم چشم و گوشم باز میشه حیا دختر هستم میپره😨😐🙈 . خداییش من توی این دوسال دنبال درآمد زایی و راهکار بودم از کناره درآمدم دوره ها یکی دو تا شرکت کردم تا یاد بگیرم البته به درآمد هم رسیدم نه زیاد در حد چند میلیون 😅 وارد باز بورس فارکس شدم بورس اوراق بهادر شدم ، همکاری در فروش، ادمین پیج بودم و …. البته از همشون درآمد داشتم وارد هر کدوم شدم 😅😅 کم بود ولی به درآمد رسیدم ولی درآمدی که منمیخواستم نبود و اینکه منم کامپیوتر یا گوشی مدل بالا نداشتم بیشتر کار ها رو ادامه نتونستم بدم چون نیاز به سیستم های پیشرفته داشت حالا چه گوشی چه لپ تاب . بعد من از اول سال 99 دیگه بیرون از خونه کار نکردم بخاطر اینکه خیلی خونواده اذیتم کردم نشستم خونه تا روی کار اینترنتی بیشتر تمرکز کنم . بعد تا رسیدیم به سال 99 مهر یا آبان بود برای یه شرکت بازاریابی اینترنتی میکردم بعد خانوم داداشم یه کاری خواست انجام بده شرکت براش بعد هم آخرش زد زیر حرفش بعد شرکت همه پول برنگردوند ضررش کم کرد بعدش هم غوغا به پا شد گفتن من دزدم و کلاهبردار داداشم میخواست منو بندازه زندان 😅 که پول خانومش رو کشیدم بالا😂😂😂 همه اطرافیان بهم گفتن من دزدم و حروم خور با اینترنت پول درآوردن و کار کردن پولش حرام هست کنار خونه نشستن و زحمت نکشیدن و دویدن نداشتن پولش حرام هست 😂 اصلا حسااابی دلم شکست ولی هیچی نگفتم. دیگه با این قضیه همه از من بدشون اومد بیشتر بعد اون ماجرای خواستگاری و من بعد مخالفت بعد تهمت داداشم برای برشکسته شدنش که باعثش(تورم دلار بود و مدیریت ضعیف مالی بود )منو مقصر کرد بعد هم من خواستم مستقل باشم بعدش هم شد گفتن پول خانوم داداشم رو کشیدم بالا بعد هر چی چیز بد و حرف بد بود مثل خونوادم به من گفتن😂
خب این بخش پول خانم داداشم مال دورانی هست که از بابایی و مامان مریم دور شده بودم اتفاق افتاده بود که دلیل دور شدنم اینه .
اینم زندگی من یه دونه دختر که همه البته خیلی ها فکر میکنن توی ناز و نعمت بزرگ شدم بدون هیچ دق دقه ای😂😂😂
خب بچه ها 😄 بابا حسین مامان مریم😘 دلیل گفتن ماجرای زندگی گذشتم الان میگم 😅 ممممممنونم بینهاااااااااایت از این که تا اینجا بودید🙏🙏🙏🙏❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
میدونید توی جامعه ما و جوامع غربی الان همه اعضا این خونواده میدونن چقدر تفاوت زیاده فکنم بخش خانم ها تفاوت بیشتری هست😂.
میدونید منم مثل بقیه از خونواده و تلویزیون و مدرسه و اطرافیان و …. خیلی بدی جوامع غربی رو دیدم و شنیدم از شون البته فقط آمریکا رو نمیخوام بگم چون این دیدگاه بیشتر و 99 و نیم درصدی کلا به جوامع غربی هست
که جامعه ما داره . اینکه ببخشید واضح میگم من کلا هر چی شنیدم میگن اونا همشون زنا زاده هستن 🙈🙈🙈 بنیان خونواده ندارن اونایی هم که دارن مثلا کلا احترامی بین اعضا خونواده ندارن و بچه ها هر کاری بخوان انجام میدن اگه هم پدر مادرشون تنبیه کنن دولت شون پدر مادر رو جریمه میکنه و زندان میتدازه 😐 از آمریکا هم چهره فیلم ها مثل اینکه کاوویی ها هست توی دشت و اصلحه به دست و هم دیگه رو به راحتی میکشن 😐اینطوری بود برای من میگفتن و هنوزم میگن اگه دستم به یه غیر مسلمون بخوره نجس شدم باید برم تطهیر و غسل کنم😐چون اونا نجسن مسلمون نیستن. من همیشه با خودم میگفتم مگه میشه اونا هم مثل ما آدم هستن 😕بعد میگفتن ،میگن اونا اسم خدا اسم پیامبر ما رو و قرآن ته دمپایی ها میزارن تا ما اونا رو بهشون بی احترامی کنیم در موقعیت های مختلف البته اینا عکس و فیلم هایی بود که داخل مسجد و مدرسه نمایشگاه نشون مون دادن 😐😐😐. و خیییلی چیزای دیگه که بیشتری ها مون میدونیم دیگه نمیگم چون همه یه جامعه بزرگ شدیم 😊
من تنها خوبی که شنیدم از یه آقای نمیدونم شیخ بود سخندان بود چی بود نمیدونم فقط صداش رو خیلی سال پیش شنیدم میگفت من هم کشور مسلمون زندگی کردم هم غیر مسلمون میگفت من مسلمونی واقعی رو در جوامع غربی دیدم نه جوامعی که میگن مسلمان هستیم و ادعای مسلمانی میکنن تنها خوبی همین بود میشنیدم .😊
خب از بنیان خونواده بگم که با دیدن اون دو خونواده که اومدن پرادایس مهمونی دیدم که چقدر قشنگ خانم سرهنگ به دخترش محبت میکرد . فرقی بین پسرا و دخترا نبود همه داشتن از تفریح لذت میبردن 😍. مثل من نبودن بگن حق نداری از جات تکون بخوری اگه خواستی بری جایی هم باید با یه نفر بری ولی اونجا همه بفکر خودشون که با من میاد😂. خب از اینکه آقای ریک چقدر قشنگ غذا درست کرد خانومش هم لذت برد از طبیعت 😍. الان هر کس دیگه بود میگفت خب چون سربازی رفته یاد داره😂😂 خب اون دوتا آقای دیگه که هر کدوم گوشت کبابی و دسر گیلاس درست کردن چی😋😋😋. مثلا بابایی چقدر قشنگ نوبت غذا درست کردنش میشه میره غذا درست میکنه البته بیشتر مواقع لوبیا چون خودش بیشتر دوست داره😂😂😂. اون نوبت غذا درست کردن که پسر دبستانی داشت صبحانه اونم برای بیشتر از 10 نفر آدم درست میکرد تخم مرغ😀 خیلی عالی بود داشت تکامل طی میکرد از وعده های آسون به مشکل مثل اون قابلمه گوشت و پنیر برسه😂عاااالیه. اینجا البته خونه ما مرد غذا درست کنه ننگ میدونن مردونگیش انگار حسااابی له شده😐😂. یا اینکه هر کسی گشنه بود غذا میخواست خودش میرفت غذا میخورد بعد ظرفش رو میشست😀چقدر قشنگ 😍 خونه ما داداشام کنار شیر آب هستن نمیخورن میگن برام آب بده 😐یا میرن کنار یخچال یا سینک اشپزخونه همه چیز نگاه میکنن بعد میرن همون لحظه صدا میزنن سمیرا برام آب بیار یا غذا میخوان😐. بابا ما چون تعداد مون زیاده تخت برای همه نیست رختخواب هاشون جمع نمیکنن من باید جمع کنم هر روز تازه با یه دونه بالشت نمیخوابن ده تا بالشت دورشونه تقریبا من صبح ها 25 تا بالشت جمع میکنم😐. تازه بابا و مامانم میگن تو نکنی کی انجام بده وظیفه هست تو بزرگتری دختر خونه هستی😕عجب ها 😂نمیدونم چرا کارای مردونه من انجام بدم اونا نه عیبی نداره 😂
مهمون هم که بیاد خونه ما اگه مهمون به صاحب خونه کمک کنه بی احترامی یعنی کردیم به مهمون 😐 هیچ چیز نباید یه بار مصرف باشه وگرنه انگار به مهمون فوش دادم😂😂.
اگه مثل مامان مریم و خانم سرهنگ بیام با مرد ها حرف بزنم هیچ فرقی نمیکنه مهمون باشن اونم فامیل یا آشنا باشن میدونید چیه انگار یه کار خیییییییلی زشت انجام دادم و گناه کردم که هم گناه هم عاق و نفرین خونواده خدا هم این که بمیرم منو سریع میندازه جهنم😐.
بچه ها میدونید چیه؟ برای ما هایی که میخوایم مدارمون تغییر کنه اونم توی این جامعه هستیم سبک مهمونی هامون خیلی خوبه چون مثلا اگه خانم هستی میتونی همش خودمون رو به سرویس دهی و خدمات و پذیرایی از مهمون خودمون رو مشغول کنیم تا از اون حرفایی که منفی هستن کلا دوری میکنیم دیگه اینطوری ورودی هامون کنترل میشه😄 بعدشم یه چیزی دیگه مهمون ها فکر میکنن چقدر داریم بهشون احترام میزاریم😉😂😂 (کلک رشتی بزنین😂😉 ) با این روش و دیدگاه به مهمون هامون هم مثلا احترام گذاشتیم هم از منفی ها دور شدیم البته در اصل به خودمون کمک کردیم😄
اگه مثلا آقا باشید خب با کمک به خواهر یا مادر یا همسر بیشتر در حال رفت آمد به آشپزخانه و پذیرایی خیییلی اروم اروم خودتون مشغول کنیم یا اگه لحظه نشستیم با مستند حیات وحش نگاه کردن کلا یا 90 درصد از حرف های منفی دور میشیم اینطوری مهمون ها هم بیشتر خوشحال میشم فکر میکنن بیشتر از قبل بهشون اهمیت میدید😂😂البته اینجا در اصل به خودتون کمک کردید و ورودی ها رو کنترل کردید 😄😄
اگه مثلا دعوت شدیم مهمونی خونه کسی خب سعی کنیم آخرین نفرات یا دقایق مهمونی بریم ولی خیلی زود هم مهمونی رو ترک کنیم وقتی دیر برید نهایت میگیم یه مشکلی پیش اومد عذرخواهی و صاحب مهمونی هم ناراحت نمیشه😊 اینطوری میتونیم ورودی هامون کنترل کنیم توی دور همی ها😅
البته اینجا باز هم در هر دو قسمت در اصل به خودمون کمک کردیم 😄😄😅😅😅
دیدگاه منم نصبت به آمریکا و جوامع غربی از گذشته زندگیم که معلومه براتون تعریف کردم 😂خب با دیدن سریال های بابایی دیگه حرف اون آقای سخنران که ته دلم همیشه بود الان به اون اعتقاد پیدا کردم از وقتی سفربه دور آمریکا بعضی قسمت هاشو دیدم و زندگی در بهشت رو الان به یقین میگم مسلمانی در جوامع غربی هست و بس درست همون تحلیل هایی که بابا درمورد آیات قرآن داره میگه داره اونجا ها مخصوصا آمریکا داره اجرا میشه بدون اینکه اونا بدونن چنین قوانینی جهان داره و خدا به آخرین پیامبرش ابلاغ کرده.
آمریکا کشوریه که احترام به حقوق هر آدمی میزاره بدون داشتن هیچ تعصبی نسبت به رنگ پوست به نژاد به زبان به جنسیت زن باشی یا مرد به سن و سال و ……
البته همه اینا رو هم از اول نداشته تکامل خودش رو گذرونده
این یه قانون هست به قول بابایی باید در هر چیزی فرقی نمیکنه چی باشه باید تکامل طی بشه
آمریکای امروزی که الان مردم در صلح هستن از اول که نبوده هم مردم هم دولت و …. تکامل شون رو طی کردن سعی کردن هر روز بهتر از روز قبل باشن.
وااااییی اینقدر حرف دارم میخوام بگم چه چیزایی یاد گرفتم از بس زیاده نمیشه😂😂😂😂😂😂 همش قاطی پاطی فکنم دارم میگم بس هولم میخوام بگم😂😂😂😅😅😅 اصلا بسه بقیش باشه برای بعد 😅😅😅 فقط یه کوچولو دیگه میگم بعد تموم
بابایی میدونی گفتی که بیشتر دیدگاه های مردم درمورد آمریکا فقط فیلم های زشت (پورن )هست من بخدا نمیدونستم چیه تا آهنگ جدید ساسی مانکن اومد که غوغا به پا شد مردم شاکی شدن همه چرا این خانومه اومده ساسی مانکن جون های ما رو به بیراهه برده 😂😂😂 من اصلا( نرو سمیه ) گوش نکردم خیییلی ساله آهنگ گوش نمیدم بعد پرسیدم گفتم کی هست این خانم گفتن توی فیلم های بد بازی میکنه🙈🙈🙈
میدونید یاد چی افتادم یاد قانون گفتم کسی که توی این مدار نباشه اصلا نمشناسه این خانوم رو یا اهل همچنین فیلم هایی نباشه🙈🙈🙈🙈 . کسانی میشناسن که توی مدارش هستن فقط هر کسی هم که درموردش حرف میزنه حتما اهل این چیزا هست🙈
البته میدونی چی جالبه این خانوم همه دنیا میشناسش بعد ولی داره جایی زندگی میکنه که به عقایدش احترام میزارن وقتی دولت محل زندگیش کاری بهش نداره پس این نشونه احترام و صلح بین مردم هست . البته نمیدونم من از دیدگاه قانون نگاه کردم نظرم گفتم😅نمیدونم شاید نباید بگم هنوز زوده😅😅 اونم درمورد چنین چیزی😅😅😅🙈🙈🙈
میدونید ماجرای گفتن زندگیم چی بود همه اینا رو گفتم چون بقول بابایی باید رشد داشته باشیم و تکامل طی کنیم برای منی که میخوام مستقل باشم زندگی کنم آزادی مالی و زمانی و مکانی رو تجربه کنم یه قسمت از تکاملم رو طی کردم اداره کردن یه زندگی اونم برای 7 نفر با این شرایط بد خودپسندانه میتونم البته چون دارم روی خودم کار میکنم به جا های خوب و آدمای بهتر انتقال پیدا میکنم بلاخره😊 بقول بابایی نباید وابستگیداشته باشیم نه به اشیا نه آدما فکنم من یه مقدار تکاملم طی شده در نبود خونوادم در هفته ها و ماه ها دیگه قشنگ حس میکنم وابستگی ندارم 😅😅😅. از ترس بگم که من و داداش بزرگم که بعد من هست فقط ترس نداریم از تنهایی و تاریکی البته من یکم دارم هنوز روی خودم کار کنم دیگه خوب میشم یه مقدار از تکامل شروع یه زندگی مستقل رو طی کردم و توی دل تضاد های زیادی رفتم و حل شون کردم مثل برق کشی 😂😂😂 و ….. دیگه از کارهای جانبی تاحدی پیش رفتم فکنم فقط مونده درآمد زایی و رسیدن به استقلال مالی مونده که باید باورهامو درست کنم بهش میرسم 😅😅😅
میدونید توی این سال های از 97 تا 98 توی دل خیلی تضاد های دیگه هم رفتم یاد گرفتم از همه مهمتر بابایی آشنا شدم فکنم یکم مدارم بهش نزدیک شده😍😍😍😍😘😘😘😘
میدونید قبلا فکر میکردم چرا من چرا نباید مثل یه دختر باشم دخترونگی داشته باشم نازم خریدار داشته باشه و ….. 😅😅😅 همیشه میومدم با خودم ذهنی درگیر میشدم مخصوصا وقتی کمبود های زیادی رو میدیدم. ولی اومدم از دیدگاه بابایی دیدم و قانون جهان و قانون تکامل بینهایت اروم شدم دیگه ذهنم درگیری ندارم چون همه اینا رو برای این میبینم که آمادگی یه زندگی جدید و مستقل رو در آینده نزدیک دارم اونم از تمام جوانب دیگه ترس از ناشناخته هام کم شده خیلی وقتی که با یه قیچی برقی بزرگ مثل اره بابایی کار میکنم تسلط دارم با این خصوصیات جسمی ظریف و کوچیک و جنسیت مونث بودنم خیییلی از کارهایی که من کردم رو حتی برادرانم انجام ندادن من قدم برداشتم برای تغییر زندگیم و باور هام و خیییلی چیزای دیگه ولی بقیه نه اطرافیانم نه.
پس این زندگی گذشته من از دیدگاه قانون که بابایی میگه یعنی دارم تکاملم رو طی میکنم 😄😄😄😍😍😍
امیدوارم همه ما بتونیم قانون رو بهتر یاد بگیریم از بابایی و بهش عمل کنیم الهی آمین🙏🙏🙏🙏😄😄😄😄❤❤❤❤❤
بابایی مامانی خیییییییلی ممنون برای این همه وقتی که برای ما میزارید و زحمت میکشید از دل و جون 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
اجرتون با خداجونیم باشه چون اون میتونه فقط بهت برگردونه چیزی باشه که لایق این همه زحمت های بی دریغی که برای ما میکشید😄😄😄😄 ما فقط زبانن و از ته قلبمون میتونیم تشکر کنیم همین براتون بهترین ها رو همیشه آرزو میکنم😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
وای از ساعت یازده دارم مینویسم چقدر طول کشید فکنم خیییییلی حرف زدم😅😅😅😅😅😅😅😂😂😂😂😂
مممنونم بینهاااااااااایت که هستیدو برامون وقت میزارید عاشقانه دوست تون دارم😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
سلام سمیرا جون دوست عزیزم . چقدر لذت بردم از خوندن کامنتت. همینجوری ادامه بده دوست عزیزم حتما موفق خواهی شد و آزادی رو در تمام جنبه ها تجربه خواهی کرد. همین تجاربی که داشتی چقدر بزرگتر کرده و آماده تر. ان شا الله بزودی و البته با طی کردن تکاملت به همه ی چیزهایی که میخوای میرسی .
سلام سمیرا یه دونه دوردونه تو میتونی نویسنده ی خوبی بشی قلمت خیلیییی زیبا بود کلی جالب بود برام خوندن کامنتت من خودم داستان کودک مینویسم ولی خیلی قلمت شیرین بود
یه چیز دیگه داستانتو که میخوندم احساس کردم از یه کهکشان دیگه ای
واقعن همیچن طرز فکری توی ایران هست ! من اصن توی مدار نبودم و این نوع تربیت رو اصن توی اطرافم ندیده و نه شنیده بودم. به هرحال خوشحالم که راه خودتو پیدا کردی تو موفق میشی وقتی بفهمی یه روح مجرد به این دنیا اومدی و یه روح مجرد هم از این دنیا میری بقیه ی زندگی همش یه هدیه است . و اصن ربطی به پدر ومادر و برادرات و اقوامتون نداری و میتونی اونقدر پیشرفت کنی که باهاشون فاصله بگیری که دیگه تاثیری توی زندگیت نداشته باشن و تو از اونها جدایی و فقط روحت به خدا وصله اینقدرم نگو به خاطر خانواده چون خانواده ی تو هیچچچ تاثیری توی زندگی تو نمیتونه داشته باشه مگر اینکه خودت بهشون اجازه بدی و قدرت رو دست عوامل بیرونی بدی
من یکبار نظرمو نوشتم ولی خواستم باز بنویسم برای یادآوری خودم دفعه اول که نوشتم واقعا دوست داشتم که برنده بشم برای اینکه بتونم قدم اول دوره دوازده قدم بخرم چون یکی از خواسته هایم بود که اول امسال دردفتر آرزوهایم نوشتم وقتی که دیدم استاد مسابقه گذاشتن خیلی خوشحال شدم ولی وقتی برنده نشدم ناراحت نشدم چون گفتم حتما خدا از یه راه دیگه به من پول دوره رو میده ازبی نهایت راهی که خودش میدونه ومن نمیدونم خوب میخاستم فقط اینو بگم که درمورد کشور امریکا باوری مثل بی ایمانی بی عفتی روابط نامشروع و چیزی بنام اینکه روابط عاطفی وخانواده وجود نداره واینکه همه جنگها و فتنه ها زیر سر امریکاستولی این فقط باور اشتباهی بود که بما تلقین کرده بودن باهدفی مشخص و کمبود هست جنگ هست دزدی روابط نامشروع برای اینکه راحتتر بتونن مارو کنترل کنن ومارو از نعمتهای خداوند که نامحدود هست وزمینی که سراسر نعمت ثروت هست دور کنن وزمانی که برای اولین بار توعمرم باهدایت الله مهربان بسوی این سایت و دیدن سفرنامه کل باورهای اشتباه مخرب فرو ریخت که این کشور پر از زیبایی پراز ازادی پر از عشق پراز اهو که من عاشقشم پراز روابط سالمه هرکس هرجور که دلش میخاد میگرده از روابط نامشروع فساد جنگ دعوا خبری نیست اینکه چقدر باخودشون درصلح هستن چقدر بیشتر از ماها توحیدی هستن اونجایی که اون اقاکه باماشین سبز داشت رد میشد بااینکه ورزشکار ومعروف بود ولی چقدر مهربان بود چقدر باخودش درصلح بود که اومد و بااستاد جان ومریم عزیز عکس گرفت وماشین نشون دادکه چه سیستم خفنی داره
واینکه اونجا همه چیز انگار درست سر جای خودشه ولی همیشه بما گفته بودن وای اینا بی حجابن فحشا زیاده بخاطراین میرن توجهنم تمام طوفانها هم بخاطرعذاب خداونده ولی با دیدن سریال وسفر نامه دیدم بابا اونجا واقعا بهشته اونا خیلی توحیدی تر از ما عمل میکنن اونا توجهشون به نکات مثبت وزیباییهاست برعکس ما که فقط دنبال گریه غر زدن تمرکز صد درصد بر روی کمبودها فهمیدم که ما چرااینقدر عقب هستیم چرا بااینکه اینهمه نعمت وثروت داریم ولی بیشتر تمرکزمون برروی کمبودها هست دیدم که مردم اونجا هیچ روی دولت حساب نمیکنن انتظاری ندارن مثلا تواون طوفان که شما گفتین دولت هیچ حمایتی نمیکنه یعنی درواقع مردم خودشون هیچ انتظاری ندارن فقط روی خودشون وتواناییهاشون و نیروی که این جهان هدایت میکنه حساب میکنن ولی برعکس ما که وقتی کسی به مقام پستی میرسه دیگه میشه خدا و باید همه کارو اون برامون انجام بده اینجا بود که فهمیدم ما مشرکیم ماها که به اصلاح نماز میخونیم بچه شیعه هستیم مشرکیم چون روی هرکس حساب باز میکنیم جز خداوند کلا باورهایم درمورد این کشور تغییر کرد وچقدر احساس نزدیکی بااین مردم مهربان دارم از قلبم دیگه احساس نمیکنم اونا خیلی بدن بی عاطفه هستن مشرکن خدایا شکرت برای تغییر این باور خدایا شکرت
ازاستاد عزیز ومهربانم ومریم جان عزیزم باعشق تشکر میکنم سپاسگزارم که دید مارو باورهای ماروعوض کردین وخوب زندگی میکنید وکمک میکنید که دیگران هم خوب و زیبا فکر کنن وخوب زندگی کنن ممنونم بابت تمام فایلهای که باعشق برای ماتهیه میکنید
با سلام و سپاس
مامان یزدان هستم
ببخشید درگیر اثاث کشی بودم دیر به فایل رسیدم با این حال گفتم مطلبم رو بذارم
شنیده های من از امریکا به صورت کلی به دو دسه تقسیم میشدند ،
* دسته اول _ صرفا بیان یک قانون بودند که به خودی خودی کاملا هم درست بودند اما من خودم با شاخ و برگهایی که بهش داده بودم ازش یه باور مخرب ساخته بودم . شاید بپرسید یعنی چی .. اجازه بدید یه مثال بزنم
مثلا شنیده بودم در امریکا فرزندان بعد از 18 سالگی باید خانواده رو ترک کنند و مستقل زندگی کنند . خب این موضوع به خودی خود غلط نیست . این موضوع غلط نبود مخرب هم نبود فقط یک گزاره اخباری بود اما من با استدلالهای خودم اونو به یک باور مخرب تبدیل کردم . در برخورد با این شنیده من مختار بودم تا یکی از این دو باور رو انتخاب کنم 1- چقدر به عقل و تجربیات فرزندشون در 18 سالگی احترام میذارن و بهش اعتماد میکنند که میتونه خودش گلیم خودش رو از آب بیرون بکشه. چقدر این پدر مادرها توکل بالایی دارند که پاره تنشون رو در این سن کم به خدا میسپارند تا مسیر زندگی رو پیدا کنند و …. الی اخر . باور شماره 2_ چقدر بی محبت ند چطور میتونند این کار رو انجام بدن چقدر بی احساس هستند نسبت به فرزندی که به دنیا اورده اند . چقدر پدر مادرها در امریکا خودخواهند و به این طریق میخواهند بیشتر برای خودشون وقت بذارند و ……دیگه تا اخر برید ….
من این اختیار رو داشتم که یکی از این دو تا فکر یا باور روانتخاب کنم و از آنجاییکه ما آدمها اینرسی بالایی داریم حتی فکر کردن رو هم به دیگران سپردیم و فقط دیگران رو تایید میکنیم متاسفانه باور 2 در ذهنمون قالب گرفته ، چرا؟ چون نخواستیم یا نمیدونستیم که میتونیم فکر کنیم . تمام حرف ها و دوره های استاد هم همین هست . افکار تون رو مانیتور و کنترل کنید و اونی رو بپذیرید که به نفع شما هست با خواسته های شما هماهنگ هست . حتی اگه من قصد مهاجرت به امریکا رو هم نداشته باشم پر واضح هست که باور شماره 1 بهتر ، زیباتر و انرزی بخش تر هست . اما حاضرم قسم بخورم درصد بالایی از ماها وقتی اون جمله خبری رو شنیدیم اصلا در موردش فکر نکردیم و اجازه دادیم افکار دیگران به باور ما تبدیل بشه .
* دسته دوم _ و اما دسته دوم از شنیده ها ی من از آمریکا و جاهای دیگه ، مواردی هستند که اساسا غلط هستند و نمیدونم اصلا چطور و کجا این موارد وارد ذهن من شدند . مثال بزنم
مثلا من شنیده بودم ایران تنها سرزمین 4 فصل هست که هم میتونی بهار رو تجربه کنی هم تابستان هم پاییز و هم زمستان . بقیه جاها یا همیشه سردند یا همیشه گرم . یا همیشه شب ند یا همیشه روز . میدونم خنده داره ولی خب یه واقعیت هست که من اینو باور کرده بودم .
حالا که این دو دسته رو شناختم یه تصمیمی گرفتم روی شنیده ها و دیده های دسته اول آگاهانه تر عمل کنم و در برخورد با دسته دوم فقط به خودم بگم “”” شاید “” .
اتفاقا هم فکر کردن به این موضوع و پرسش چقدر خوب بود . هفته پیش شنیده بودم اگه در مناقصه ای کسی با تولیدات ایرانی شرکت نکرده باشه اون مناقصه سه بار تکرار میشه و پس از سه بار کالای خارجی میتونه به عنوان برنده اعلام بشه. یادمه همون موقع داشتم میگفتم خیلی زرنگن میخوان قیمتها رو در بیارن و بعد شرکتهای تحت پیمان خودشون با قیمت رقابتی بیاد و برنده بشه و .. هزار تا تحلیل که هیچکدومش به درد من و اهداف من نمیخورد . وقتی داشتم این جواب رو تایپ میکردم سریع مچ خودم رو گرفتم و گفتم ” اکرم تو فقط یه قانون رو شنیدی ازش به نفع خودت استفاده کن بنابراین شروع کردم به ساختن کلی باور که باعث میشد با همون خبر من قوی تر بشم ”
خداروشکر میکنم که این فضا و این محیط وجود داره که بتونیم هر روز خودمون رو از روز قبل بهتر و بهتر بشناسیم و قدمهای موثرتری برای رسیدن به اهدافمون برداریم . و سپاسگزارم از استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز که بی شک دلسوزانه برای این فایلها تلاش میکنند .
موفق و پیروز باشید .
با سلام و سپاس
مامان یزدان هستم
چقدر خوب شد این سوال مطرح شد . از وقتی این مطلب رو نوشتم روزی چند بار مچ خودم رو میگیرم . من تازه متوجه شدم برداشت من از امریکا به دو دسته تقسیم نمیشه ، این دسته بندی شامل تمام شنیده ها و دیده های ما میشه .
امروز داشتم فایلی رو گوش میدادم که یکی از بچه های کم سن و سال سایت گفت به درامد 100 تومنی و بیشتر رسیده . وقتی به خودم اومدم دیدم دارم تو ذهنم زمزمه میکنم “احتمالا داره اغراق میکنه ، اونم تو اون سن ، درسته منم به درامد بالای 100 تومن رسیدم ولی من جای مامان اون حساب میشم تازه دانشگاه هم نرفته من کلی لیسانس و فوق لیسانس قطار کردم برای خودم و …” هنوز افکار بعدی در ذهنم نقش نبسته بود که بلافاصله فهمیدم و سریع گفتم اینجا همونجاست که من فقط یک جمله خبری شنیدم الان دارم با ذهن خودم از اون جمله بر علیه خودم استفاده میکنم . اگه بخوام آگاهانه به این حرف فکر کنم دو ا انتخاب دارم : 1- واووو عجب دنیایی چقدر راههای پول اوردن ساده و بدیهی هست که یک نفر با این سن کم و بدون تحصیلات تونسته درامدی اندازه من بلکه بیشتر داشته باشه پس حتما میشه منم بیشتر از اینها درامد کسب کنم . و فکر 2- میشه همون چیزی که بالاتر نوشتم و داشتم انجام میدادم
راستی وقتی فکر کردن به روش اول میتونه ما رو قوی تر و با انگیزه تر بکنه چرا واقعا ذهن به صورت اتوماتیک سراغ فکر دوم میره ؟ چرا ؟
مطمنم اگه به این مچ گیری ادامه بدم و به ذهنم آموزش بدم که بعد از هر گزاره خبری بهترین فکر رو انتخاب کن عادت میکنه و بعد از مدتی اتوماتیک فکر درست و قدرتمند رو اول از همه میره سراغش . فقط اول کار باید افسارش رو به شدت و قدرت بالا و دستم بگیرم تا رام بشه .
خدایا شکرت بخاطر آگاهی به این مهمی ، خدایا شکرت بخاطر سادگی کار ، خدایا شکرت بخاطر تمام نعمتهایی که به مادادی و یکی از بزرگترین اون نعمتها حضور در این سایت و این جمع هست .
قلبم به شدت داره میزنه و انگار یه چیز مهمی رو کشف کردم . اینقدر خوشحالم اینقدر راضی از این تفکر هستم همین الان ذهنم گفت ” اگه تا حالا با این اشتباه واضح این همه موفقیت اومده ، حالا که پیداش کردم ببین موفقیت ها و خوشبختی های بیشتر چطور به سمت من سرازیر میشن . و بعد از این فکر سرشار از شعف درونی شدم ” خدایا شکرت
آرزوهاتونو براتون آرزو میکنم
موفق و پیروز باشید
بنام خداوند بخشنده و مهربانم
استاد عزیزم مریم جان شایسته و همه عزیزانم در این سایت الهی سلام
خدای بزرگ رو بی نهایت سپاسگزارم که الطفاش شامل حالم شده و هر روز بیشتر و بیشتر داره هدایتم می کنه.
اومدم سایت سریال زندگی در بهشت رو ببینم دیدم قسمت پاسخ به دیدگاههای من روشنه بازش کردم دیدم یکی از دوستان بهم تبریک گفته بابت برنده شدنم در مسابقه!
اولش جدی نگرفتم و فکر کردم اشتباه می کنه زیاد به برنده شدن فکر نکرده بودم!
ولی وقتی خودم رفتم دیدم قلبم از هیجان داشت از سینه میزد بیرون با اینکه نصفه شب بود رفتم پسرا و همسرم رو در شادی خودم شریک کردم.
فقط خدا می دونه که چققققققققدر خوشحالم
استاد عزیزم از شما و تیم تحقیقاتی عباسمنش بی نهایت سپاسگزارم بابت اینکه اینهمه وقت میذارید برای خوندن کامنتها.
بهتون خدا قوت میگم و از خدای بزرگ براتون بهترین بهترینها رو آرزو دارم.
قبل از این مسابقه با پسرم پارسا عهد بسته بودیم تا آخر خرداد دوره دوازده قدم رو بخریم و از آغاز سال ۱۴۰۰ با تعهد بالا داشتم رو باورهام کار میکردم اما شرایط به گونه ای پیش میرفت که همه چیز ثابت بود اما من همچنان ادامه میدادم و صدای شما تو گوشم بود که میگفتید : ” چون میدونستم جواب میدهد ادامه میدادم و اصلا کار نداشتم نتایج مادی و معنویش بعدش بیاد همون لحظه اش حالم خوب میشد وقتی رو باورهام کار می کنم دریچه های قلبم بازتر میشود! این صدا هر روز تو گوشم فریاد میزنه و صدای یکی از بچه ها تو گفتگوی دوستان در کلاب هاوس که میگفت بچه ها تو رو خدا نا امید نشید و ادامه بدید.
تقریبا یک ماه پیش معرفی دوره دوازده قدم رو با پارسا نگاه کردیم و پارسا چند تا دفتر خوشگل برای تمرینهای این دوره سفارش داد که من تاریخ ۱۴۰۰/۲/۳۰ رو توی یکی از دفترها نوشتم برای دوره دوازده قدم.
خدایا چقدر سریع اجابت می کنی!
اصلا از همون روزا نشونه ها ظاهر شد هنوز خبری از دوره نبود!
خدایا شکرت که امشب قدم اول رو پارسا برام خرید و الان کنار من نشسته و داره فایلا رو دانلود می کنه.
ساعت ۴:۲۰ و جالبه که سرعت نت چقدر عالیه و همشون کمتر از نیم ساعت دانلود شد!
باز هم سپاسگزار خداوندم و از شما و همه عزیزانی که کامنت من رو خوندن و بهش رای دادن قدر دانی می کنم.
همتونو دوست دارم.
در پناه الله یکتا محفوظ باشید
به زودی آمریکا می بینمتون🇺🇸👋🌻😊
به نام خداى مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و هم فرکانسى هاى دوست داشتنى
موقع دیدن این بخش از سریال و شنیدن حرفاى استاد یادم آمد که قبلا تصورم از کشور آمریکا این بود که یه کشور خشک و بدون درخت و سر سبزى است همون چیزى که تو فیلم هاى وسترن دیده بودم و اینکه اکثر مردم این کشور اسلحه دارن ، همیشه درگیرى و خشونت تو این کشور هست و مردمى خشن و عصبى داره و با اسلحه با هم حرف میزنن مثل فیلم هایى که دیدم . اینکه تو این کشور بنیان خانواده ها ضعیف و متزلزل هست و براى خانواده ها ارزشى قایل نیستن و خانواده هایى بى قید و بند هستن و خیلى چیزهاى دیگه که همه رو تو فیلم ها دیده بودم ، ولى وقتى سفر به دور آمریکا رو دیدم تعجب کردم ، خدایا چقدر این کشور سرسبز و زیباست ، چقدر تمیز و منظم . چقدر این مردم شادن و مهربونم ، یه قسمت از سفر به دور آمریکا شما تلفظ اشتباه از خیار رو گفتید و چه برخورد عالى با شما شد ، بدون اینکه مسخره کنن و چقدر با حوصله و خوشرو براى شما توضیح دادن ، قیمت آمیشا رو دیدم مات و مبهوت شدم چقدر این کشور به همه ى نظرها و سبک زندگى احترام میذاره و براشون امکانات فراهم میکنه ، کسى کسى رو مسخره نمیکنه ،بعد از دیدن آمیشا تصمیم گرفتم که کسى رو قضاوت نکنم و نگم چرا به این سبک زندگى مى کنه ، آخه ما تو شهرمون یه محله هست که مردمش با وجود سرمایه زیاد یه جور خاص خودشون زندگى میکنن و من هر وقت از آنجا رد میشدم میگفتم چرا اینجورى زندگى مى کنن بعد از دیدن آمیشا دیگه هیچ وقت این حرف رو نزدم و به این سبک زندگیشون احترام گذاشتم.
مردم این کشور برعکس چیزى که من فکر میکردم خیلى با خودشون در صلحن ، مهربون و شادن . وقتى جلوى دوربین شما قرار میگیرن چه عکس العملاى زیبایى رو نشون میدن .
وقتى در زندگى در بهشت خانواده رایان رو دیدم با ۴ فرزند ، خداى من چقدر عالى بودن ، چقدر پدر و مادر خانواده با خودشون در صلح بودن ، چقدر بچه هاى خوبى رو تربیت کردن طورى که این بچه ها با وجود پشت سر هم بودن با هم خوب بودن و همدیگه رو همون جورى که هستن دوست داشتن ، چه نگاه زیبایى به زندگى داشتن ، برخورد زیباى مادر و پدر بچه ها وقتى دندون یکى از بچه ها تو کشتى افتاد ، آن قسمت که سما آتیش روشن کردید و بچه ها هر کدوم فکر کنم قارچ بود که روى آتیش مى ذاشتن من همش مى گفتم خدایا چقدر خوب و چقدر این بچه ها مستقل هستن ، هر کى هر چى مى خواد بر مى داره و مى خوره ، مىنده بودم این مادر چقدر با خودش در صلح و چقدر به خدا اعتماد دارن چون اصلا نگران اینکه نکنه بچه ها بسوزن نبود و با خونسردى نشسته بود روى صندلى یا خانواده اى که ۶ تا بچه داشتن ، بچه ها مستقل طورى که هر کسى کار خودش رو انجام مى داد ، همه به دنبال شادى و تفریح .
جالب اینه که بعد از دیدن این خانواده بسرى نگرش هام تغییر کرد و با بچه ها جور دیگه اى برخورد کردم و تصمیم گرفتم به قول خانم هوپ بچه ها رو با همون ویژگى هایى که دارن دوستشون داشته باشم .
همیشه فکر مى کردم تو این کشور آزادى مذهبى وجود نداره و آدمهایى که حجاب دارن و روسرى سر میکنن رو تو این کشور قبول نمى کنن و اجازه زندگى تو این کشور رو ندارن بر اساس حرفهایى که تو جامعه و رسانه ها شنیده بودم ، در سفر به دور آمریکا ، رفته بودید رستوران ، دیدم یه خانم مه روسرى سرش هست داره میز رو مرتب میکنه ، تعجب کردم ، استپ کردم و خوب نگاه کردم به آن خانم دیدم آره این خانم که روسرى سر کرده تو این رستوران کار میکنه ، گفتم پس همچین کسى هم اجازه زندگى و کار تو این کشور رو داره . بعداز آن هم چندین بار این خانم ها رو که روسرى دارن و حجاب دارن رو دیدم که به راحتى تو این کشور زندگى میکنن بدون اینکه کسى با تعجب بهشون نگاه کنه با آنها رو مسخره کنه .
در کل بعد از دیدن سفر به آمریکا و زندگى در بهشت نگرش و دیدم نسبت به مردم و کشور آمریکا و زندگى تغییر کرد .
استاد من خیلى نسبت به اینکه کسى از این مدل دمپایى انگشتى ها بپوشه حساس بودم و دوست نداشتم بهتره بگم یه حس بد داشتم که چرا دمپایى مى پوشه میاد بیرون به خودم میگفتم ، بعد از دیدن سفر به دور آمریکا و زندگى در بهشت کلى نظرم تغییر کرده و دیگه میگم هر کسى هر جورى دوست داره لباس مى پوشه و اصلا حس قبلى رو ندارم.
از شما و خانم شایسته عزیز بسیار سپاسگزارم که باعث شدید نگرش و نگاه ما به زندگى تغییر کند.
با سلام ووقت به خیر به استاد عباسمنش و خانم شایسته گل و همه ی بچه های خوب سایت :
خوب فکر می کنم همه ی ما ذهنیت تقریبا یکسانی از کشور آمریکا و مردمش داشته باشیم، مخصوصا ما دهه ی شصتی ها که دیگه بمباران از باورهای نادرست تلویزیون و روزنامه ها بودیم . چون مثل حالا دسترسی به موبایل و نت و کامپیوتر نداشتیم و فقط 3 یا 4 تا کانال تلویزیون بود.
اونم در شرایطی که پدر خانواده کلا روی خبرها زوم بود و جرات نفس کشیدن هم نداشتیم و معمولا ساعت اخبار با نهار و شام خوردن همزمان بود . و جالب اینجا بود که اخبار تکراری بود ولی چنان پدرم گوش می کرد که انگار دارند بهترین خبرها رو گوش میده. خبرها هم معمولا از جنگ فلسطین بود یا نارضایتی مردم آمریکا از پلیس های خشن و تبغیض نژادی و تجاوز به حقوق سیاهپوستان و … .
و من تا قبل از این مستندات (سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت) اصلا هیچ وقت دلم نمیخواست تجربه سفر به امریکا رو داشته باشم و فقط به کشورهای مثل سوئد و هلند و مالزی و این جور کشوها فکر می کردم و به قولی جبهه داشتم در مقابل سفر به امریکا.
و از طرفی فکر می کردم اونجا فقط برای بی حجاب ها و بی دین ها خوبه واگر بخوام دین داشته باشم کلا باید قید حتی گردش به امریکا را زد.
در حالیکه می دیدیم که در فروشگاهها و فرودگا ها و پارک ها و… خانمها با حجاب کامل و حتی رنگین پوست به راحتی دارند کارشون را انجام میدن و کسی مزاحمشون نمیش به بهانه حجاب یا رنگین پوست بودن.
وحالا میبینیم چقد پلیس این کشور وظیفه شناس هست و مثلا اگه در بزرگراه مشکلی پیش بیاد اینقدر کمک میکنه تا کاملا مشکل برطرف شه و حتی هستند تا طرف با خودروش حرکت کنه بره.
و مسئله دیگه فرهنگ بسیار بالای اونهاست و میبینیم که وقتی استاد تازه اسباب کشی کرده بودند همسایه ها اومدن و شماره دادند و گفتند هر کاری داری به ما بگو . و اصلا نگفتن حالا ببینیم استاد چه دینی داره ؟ از کدوم کشور اومده ؟ و…
و به نظرم مهمترین نکته از فرهنگ مردم امریکا بدون تعارف بودن اوناست .و این مسئله در مهمان بودن در خونه شما کاملا پیداست . اینکه خودشون غذا درست کنند و تمیز کنن و برای خودشون سرگرم باشن . حالا خدانکنه برای ما میخواست مهمون بیاد باید از کار و زندگی مون می زدیم که بتونیم براشون سنگ تموم بزاریم و مسئله غذا که نگو .مثلا اگه شام ونهارشون تکراری بود بی احترامی به خودشون می دونستند .
و حتی یه نون خشک هم همراهشون نمیاورند و کاملا میزبان باید خرج بکنه.
و باید کلی تعارف رد وبدل می کردیم که خدایی نکرده به کسی برنخوره .
و جالب بدونید ما تا همین چند وقت پیش از این مهمون ها داشتیم که مثلا 10تا 15 نفر می امدند بدون اینکه خبر بدن.
چون دردو شهر متفاوت زندگی می کردیم و یک دفعه شب یا نیمه شب می امدند و ما باید به سرعت وسایل پذیرایی را آماده می کردیم . و دیگه خودتون تا ته قضیه رو برید.
و حالا میبینیم مهمانهای استاد هماهنگ کردن و خودشون کلی وسیله پذیرایی و سرگرمی اووردن. و اینکه اجازه میگیرن که ما سگمان را داخل خونه بیاریم یانه؟
که استاد دراینجا باشجاعت و اعتماد به نفس میگه داخل خونه نمیشه ولی تو محوطه اشکال نداره.
و نه به مهمونها برمیخوره و نه استاد خجالت میکشن که نظرشونو بگن.
و استاد هم به عنوان میزبان کلی وسیله پذیرایی گرفتن و تمام امکانات زندگی شون را سخاوتمندانه در اختیار اونها میزارن و برای اینکه هر دو طرف راحتتر باشن توی آروی میخوابن و به قولی هم خودشون و هم خانم شایسته گل لذت میرن .
و همیشه تو فیلمها نشون میداد که تک فرزندی هست که اونم یا با پدرش زندگی میکنه یا با مادرش . و در واقع پدر و مادرش طلاق گرفتن.
و اینجا خانواده ها با 4 تا 5 بچه هستن و اینقد مهربونن با هم .
و پدر خانواده با فرزندانش ارتباط نزدیک داره. و اصلا فرقی بین پسر و دختر نمیذارن که نمیدونم تو دختری وایستا کارهای خونه رو یادبگیر و محدودش کنن .
و بچه ها آزای کامل دارن . ماهیگیری میکنن ، شنا میکنن و تیر اندازی می کنن.
باور کنید حالا اگر بچه های اینجا این امکانات رو داشته باشن ، مادر خانواده سر و صدا میکنه و جوش میخوره و کلی استرس داره که مثلا بچم داره شنا میکنه نکنه غرق بشه نکنه این بلا سرش بیاد و … و نمیذارن بچه ها لذت ببرن و در ضمن خودشونم مریض می کنن و فکر میکنن این مهربونی هست.
و پدر خانواده برای اونها غذا درست میکنه . اتفاقی که در خانواده های ایرانی نادر هست . و اگر درجمع خانوادگی پدر بلند شه و غذا درست کنه دیگر فامیل مسخرش می کنن و میگن که این کار برای خانمهای اونها بد آموزی داره.
و در سفرهای دور امریکا مهمونی برپا میشه و همه خوراکی میارن و بدون تعارف خودشون از خودشون پذیرایی میکنن . و خوش میگذرونند.
حالا در سفرهای ما همچنان مادران باید بشورند و بسابند و اگه دیگه مهمون به خونه بیاد که تا شب باید توی آشپزخونه باشند .
و به بهانه های مختلف توی پارک جمع میشن و میزنن و می رقصند و خوراکی می خورن و خیلی راحت با هم ارتباط برقرار می کنن. و هروقت جلوی دوربین شما قرار میگیرند لبخند میزنند و دست تکون می دن.
از لباسای خوشگلشون که نگم .
و این امنیتی که هست که استاد پکیج سفارش میده و میان تو محوطه پرادایس میزارن و میرن و هیچ کس دست نمیزنه.
واینکه خانم شایسته گل تنهایی تو پرادایس می مونه.همه از امنیت بالای اونجا میگه.
طبیعت فوق العاده زیبا . که همش آب و جنگل هست با حیواناتی مثل آهو و سنجاب و …
و تصویری که ما قبل داشتیم فقط بیابون با کاکتوس های بزرگ بود .
و اینکه مردمی مثل امیشا به راحتی زندگی می کنن و رسوم خودشون رو دارن و کسی مزاحمشون نمیشه.
ومردم امریکا برای اعتراضاتشون با پلیس هماهنگ می کنن و اینجوری میان خیابون و حرفشون رو میزنن نشان از آزادی اونها داره.
و کلا زندگی رو آسون میگیرن و زندگی می کنند .
هرچی از امنیت و زیبایی طبیعت و فرهنگ مردم امریکا بگم کم گفتم و این به واسطه این مستندات (سفربه دور ارمیکا و زندگی در بهشت ) برای من الیجاد شده .
یه دنیا تشکر از استاد و خانم شایسته گل که این زیباییها را برامون به تصویر کشیدند .
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و تمامی دوستان عزیزم
من دوست داشتم صحبت های شما استاد عزیز را با ایه هایی از قرآن بیان کنم
خداوند در سوره مبارک حجرات میفرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ
ترجمه
ای اهل ایمان، از بسیار پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که برخی ظنّ و پندارها معصیت است
وقتی ما بدون آگاهی و فقط از چیزهایی که شنیدیم قضاوت میکنیم در واقع ما داریم بدون اطلاع قضاوت میکنیم فارغ از صحت یا عدم صحت موضوع و این باعث گمراهی ما میشود
یا این آیه که
وَ إِذٰا قِیلَ لَهُمُ اِتَّبِعُوا مٰا أَنْزَلَ اَللّٰهُ قٰالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مٰا وَجَدْنٰا عَلَیْهِ آبٰاءَنٰا أَ وَ لَوْ کٰانَ اَلشَّیْطٰانُ یَدْعُوهُمْ إِلىٰ عَذٰابِ اَلسَّعِیرِ
هنگامی که بدانان گفته میشود: از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید، میگویند: بلکه ما از چیزی پیروی میکنیم که پدران خود را بر آن یافتهایم. آیا (از نیاکان خود پیروی میکنند) ولو این که اهریمن ایشان را به عذاب آتش فروزان (دوزخ) فرا خواند
و چندین آیات دیگر که خداوند میخواهد بیان کند که ما با تحقیق در مورد مسائل صحبت کنیم
خیلی خیلی سپاسگزارم
امیدوارم این کامنت مفید واقع باشه
سلام استاد جانم سلام مریم عزبزم و بچه های زندگی در بهشت💜
در مورد سوال اول باید بگم که من تمام باورهای اشتباهم رو در سن بزرگسالی بوجود اومدن بدترین باور من از سیاه پوستاست، فکر میکردم و میکنم هنوز که اینا کلا خلاف کارن، مواد مخدر زیاد مصرف میکنند و اعتماد بنفسشون به شدت پایینه، در مورد سفید پوستها کلا نظر منفی کم داشتم فقط توی بزرگسالی دیده بودم بچه ها ١٨ ساله میشن میرن و دیگه کلا از دست در میرن و ممکنه به خلاف کشیده شن،اما وقتی اومدم اروپا دیدم این خیلی خوبه که از سن ١٨ سالگی مستقل میشن و عالیه،حتی در مورد اروپا هم همینطور فکر میکردم که صمیمیت بین مادر و دختر نیست اصلا و یه باور غلط دیگه اینکه یهو عاشق یکی دیگه میشن و میرن ولی این باورها خیلی سطحی بودند و با زندگی اینجا و نزدیک شدن بهشون دیدم همش باور غلط بوده اینا خیلی هم انسانهای درستی هستن توی رابطه هاشون به شدت پایبندن ولی در مورد سیاه پوستها باور خیلی بدی داشتم و دارم و این باورها همه از فیلم بودند چون خانواده من اصلا نه اخبار گوش میکردند نه مذهبی بودند و یادم نمیاد چیزی راجع به غرب یا امریکا توی بچگی و خانوادم شنیده باشم اما بیشتر از فیلم های همین ۶-٧ سال اخیرن، و خانواده همسرم که سالهاست اونجان به ما میگفتن بعداز ساعت ٨-٩ نرید پیاده روی چون اینجا مثل فنلاند امن نیست، هُم لِس داره و خطرناک و اصلحه وقتی ازشون پرسیدم تاحالا چند بار تجربه بد دارید هیچ کدوم نداشتند حتی یکیشون هم نداشتن و گفتن ما تجربه نکردیم ولی شنیدیم.یعنی حتی کسانی که ٢۵ ساله دارن توی امریکا زندگی میکنند و میبینند که امن هست همه چی میلیونها برابر بهتر از کشور خودمون هست باز دارن میگن امن نیست چون صبح تا شب اخبار ایران رو گوش میدن و فیلم میبینن، مهم نیست کجایی وقتی باورهات خرابن چشمت واقعیت رو نمیبینه.
و ما هر شب دیر وقت طبق عادتمون میرفتیم پیاده روی دیدیم بابا اینا هیچ فرقی با مردم فنلاند ندارند حتی افراد فقیر و بی خانمان هیچ بدی ندیدیم،امن اَممممممممن، نه یک بار و دو بار، هر شب و روز بیرون بودیم وقتی عطسه کردم بارها و بارها گفتن عافیت باشی، یا اینکه وقتی کمپ کردیم یه نفر گفت کمک میخواید و چندساعت کمک کرد، کافی اورد و حرف زدیم و باورهامون خیلی بهتر شد، و در سریال سفر به دور امریکا هم که دیدم بابا اینا بینظیرن، اون خانمی که بهتون کتاب داد در مراسم روز شکرگزاری، اون خانمی که با مادرشون زندگی میکردن و شما رو دعوت کردن خونشون، مهمونهاتون که میومدن، همه بینظیر بودند یه صفت خوبشون که دیدم توی سفرم سلام میدن و میپرسن چطوری؟ این برام به شدت جذاب بود و من عاشق مردم امریکام بخصوص سفیدپوستها بطور کلی من باور بد ریشه دارم فقط به سیاه پوستهاست و به همین دلیل هم بود که توی اولین سفرم یهو اتفاقی هدایت شدیم به یه محله ای که سیاه پوستها دم در خونشون نشسته بودند و صحنه جالبی برام نبود من این باور رو به شدت دارم روش کار میکنم و هنوز هم میفهمم که توش ضعف دارم وقتی الان داریم دنبال خونه میگردیم اونجا تمام تلاشم اینه که سیاه پوستها همسایمون نباشن ، و دارم سعی میکنم باورهام رو شناسایی کنم و درستشون کنم.
ممنونم استاد جانم که با این فایل کمک کردید باورهامون رو یه شخم بزنیم باز ممنونم💜💜💜💜
Somi
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم خانوم عزیزم و همه دوستان گلم
بنگ بنگ بنگ بنگ
یکی یکی اومد تمام اون ویروس ها توی ذهن من مرور شد انگار ویروس ها رو یه تکونی باز خوردن
ذهنیت اولی که من از امریکا همیشه داشتم اسم امریکا که می اومد یاد فیلم های کابویی و اون تفنگ و اون کلاه و اون تگزاس و اون خون و اون کویر ها بود
مخصوصا کارتون لوک خوش شانس با اینکه کارتون روی خوش شانسی بود ولی من همیشه توی ذهنم اونجا رو آمریکا میدیم که لوک خوش شانس توی امریکا زندگی می کنه با اینکه خوش شانس بوده اما در محیطی کویری و فقط بزن و بزن ببر و اون زندانی هفت برادر های کارتون برام مثل مردم امریکا بودن واییییییی
اینکه مردم امریکا میگن خوش شانس هستن اما از طرفی اخبار میگه بدبختن چون خانواده درست و حسابی ندارن ، مدام خیانت ، مدام فکرشون پیش رابطه های نامشروع هستش
مردم امریکا که اصلا ازدواج نمی کنن ۶ ماه یکبار تمدید می کنن اگر هم ازدواجی باشه
مردم امریکا انقدر برده کشی کردن انقدر برده ها رو شکنجه می کردن انقدر با سیاه پوست ها بد هستن
و کلا این کشور نا امن هستش
تازگی ها هم شنیدم میگن اصلا امریکا باید تا پای مرگ کار کنی باید مالیات بدی وگرنه از گرسنگی و بی پولی میمیری و و و
اما اما اما
اولین باری که سریال سفر به دور امریکا رو دیدم تقریبا اون موقع قسمت های بیستم اینا بود اولش که ذهنم باور نمی کرد مقاومت شدید داشتم
راستش فکر می کردم شاید ساختگی باشه یا صرفا جای خاصی یا شهر خاصی هست که اینقدر زیباست اینقدر رویایی هستش
یواش یواش دیدم نه بابا نه بابا اینجا دیگه خودشه
خود امریکاست
جایی که همیشه توی ذهنم بدم می اومد ازش فک می کردم فقط کویر هست و بس فک می کردم فقط ظلم و فساد هست و بس
چقدر متفاوته اولش هنگ کرده بودم بعد دیدم نه واقعیته اینجا کشور پر از آرامشه کشور پر از صلح پر از دوستی پر از عشقه پر از احترامه پر از مهربانی ها
پر از مردمی با رنگ های شاد پر از مردمی با چهره های شاد و خندان اینجا مردمی زندکی می کنند که با خودشون در صلح هستن
اینجا پر از مردمی رنگارنگ اما دوست داشتنی و مهربان و ستودنی
اینجا کشور مهاجران قوی و خودساخته اما پر از صلح و برکت بله برکت دارند برکت واقعی دارند برکتی که در باران هایشان دیده میشه برکت در رنگین کمان در آسمان دیده میشه
اینجا عشق در آسمان ودر ابرهایشان دیده میشه ابرهایی به وسعت قلب آسمان و پر از زیبایی ها
اینجا عشق در درخت ها و جنگل های بی حد و نشان دیده میشه
اینجا همان جایی هست که در جای جایش فراوانی و سرور و عشق رو فقط می بینی و بس
فراوانی در روابط عشقی
فراوانی در باران هایش
فراوانی در ابرهایش
فراوانی در آسمان و رنگین کمان هایش
فراوانی در طبیعت
فراوانی در درخت های بلند و زیبایش
فراوانی در دریاهایش
فراوانی در ساحل ها و شن هایش
فراوانی در فروشگاه هایش
فراوانی در مهربانی هایش
فراوانی در روابط خانواده هایش
فراوانی در برخوردمهربانانه همه با هم
فراوانی احترام ها
فراوانی ثروت و نعمت
فراوانی شغل و درآمد
فراوانی خوردن و آشامیدم
فراوانی آب
فراوانی جوانی
فراوانی همه چیز و همه چیز و همه چیز
خدارو هزاران بار شکر
بخاطر باز شدن ذهنم
پاک شدن این ویروس های ذهنیم این پیش فرض های اشتباه ذهنم
خدایا کمکم کن باورهایم رو اصلاح کنم و اقدام کنم و نتیجه بگیرم
خدایا به همه ما کمک کن تا از این ویروس های ذهنی هر چه زودتر رهایی یابیم تا در مسیر هدایت یافتگان قرار بگیریم نه گمراهان
تنها ترا می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم
خدایا شکرت
استاد دوستت دارم
سلام به دوستان
موردی که راجع بش میخوام صحبت کنم
دیدگاهی رو میخوام حرف بزنم که خب شاید برعکس فیت بک های که دوستان از این فایل و شرایط مسابقه ایجاد کرده ، کمی متناقض باشه
بنابراین تصمیم گرفتم بیام و حرفامو بزنم
ببینید همه این فکت های که راجع به هر مسئله ما بهش واکنش میدم و شده ذهنیت غالب ما آدما
شاید 90,درصد خوراک های که به خوردمون رفته همه هدف دار بوده، میخوام بگم که اگر برای ما بد بوده برای یک عده افرادی که باعث شدن این خوراک ها وارد ذهن ما بشه و ترمز ها بوجود بیان
خوب بوده و اونا به هدفشون رسیدن و برای اونا یک موفقیت محسوب میشه چون طراحی کردن، تلاش کردن، عمل کردن، به نتیجه رسیدن در واقع میشه گفته هیچ دیدگاهی به خودی خود بد نیست و ما باید انتخاب کنیم آیا با وجود اینکه مثلاً در مثال این مسابقه من که 40سال دارم میشنوم که آمریکا بده هرچی میکشیم سر اونه طی این سالها مغز من پر شده از این حرفا. برای منه خوبه، یا ترمزی شده برای رسیدن به هدف هام (کاش سایت یه جوری طراحی میشد که میتونسنیم ویس بزاریم بجای نوشتن، چون واقعا نمیشه همه حرفی که تو مغزت هست بیاری روی کاغذ) آقا یک عده هستن از این شرایط کاملا دارن در مسیر اهدافشون استفاده میکنن یکسری هم مثل من باعث شده خیلی از کارهارو انجام ندم … چون گفتن اگه پولدار بشی خدا زیاد خوشش نمیاد ما اگه با آمریکا صلح کنیم میان کشور غارت میکنن و از این صحبت ها البته اینم بگم تو جامعه امروزی مثل سال های قبل نیست خیلی به این آگهی رسیدن که این اشتباهه منتها باز هم بواسط اینکه اون حرفا دیکته شده تو مغزشون قدرت تصمیم گیری ندارن باری بر هر جهت به زندگیشون ادامه میدن
حالا منابع ای که اینها و به خورد ما دادن مثل رسانه مثل افراد این نظام دولت مثل روحانیونی که پا ممبرش در گذشته نشستیم مثل پدر و مادر متعصب مثل دوستان که بیشتر بهشون اعتماد غلط داشتیم
اینا یک هدفی داشتن خب میشه دید که نتیجه هم داشته
حالا شما میآید یه همچین کانسبتی مثل سفر به دور آمریکا سریانی زندگی در بهشت میسازید منه بیننده میبینم این چی میگه من یک عمر راجع به مردم آمریکا یک چیزی میشنوم که هنوز که هنوز مادر من که بهش میگم میخوام مهاجرت کنم به فلان کشور با گریه عصبانیت میگه اگه بری اونجا همه کشت کشتاره جیبتو میزنن اذیتت میکنن مردمش با وجود یک غریبه تو کشورشون حال نمیکنن از این صحبت ها
دچار تناقض میشن مسئولین. کشورم چی میگن نگرانی مادرم رو چکار کنم عباس منش چی میگه
همه این اتفاق باعث میشه منه جوون به مرور مغزم به صورت مرداب دربیاد و هیچ تلاشی نکنم بواسطه اینکه #فکر میکنم #اوضاع مملکت درست نیست یسره تحریم هستیم کار نیست خرج دخل نمیخوره شرایط هر روز داره سخت تر میشه
حالا چرا اینارو گفتم چه ربطی به بحث آقای عباس منش داشت میخوام بگم در واقع همه تعریف های که در مورد هر موضوعی میشه برای ما خودمون باید جوری برداشتش کنیم که فردا همین مسئله نشه برامون ترمز
امثال این کانسبت های که شما و افراد دیگه تهیه میکنن باعث. میشه این خوراک که راجع به هر مسئله ای بهمون القاع شده رو بتونه کمک کنه نم نم از ذهنمون پاک بشه و باور پذیر بشه
اینها درسته و ما قبلاً در اشتباه بودیم
و تعلیم های که تو فایلاتون برای ما میزارید بواسطه این نوع فایل ها بتونیم حرفاتون رو بصورت عملی و انجام شده لمس کنیم و باور پذیر تر باشه و اینکه این دو فایل باعث میشه بعد از این خوراک بهتری به ذهنمون بدیم و آمادش کنیم برای اتفاق بهتر
تشکر از شما 🌹
سلام به بهتریت خونواده دنیا😄😄😄😍😍😍
سلام بابایی مرسیییی که هستی عاشقتم 😍😍😍😍😘😘😘😘😘
مرسییییی مامان مریم مهربونممممممم که هستی 😄😄😍😍😍😍😘😘😘😘
وای من مهمون داشتیم یعنی دیر شد نظرم بگم ولی عیبی نداره یکی از دوستای خوبم داخل یه کامنت فکنم بخش سریال سفر نامه قسمت 45 بود فکنم میگفت دنبال جایزه نباشیم و به فکر این باشیم این باور رو درست کنیم که خدا از بهترین راه ها خودش چیزی رو که بخوایم بهمون میده و …… منم الان به نیت جایزه نمیدم کامنت و نظر چون یه حسی بهم گفت بیا بده منم اومدم البته ظهر یه عالمه نوشته بودم بعد نتم خاموش کردم رفتم بعد چند ساعت اومدم روشن کردم همش پاک شد ه بود😂😂😂 الان دوباره میگم😅امیدوارم مفید باشه و یه چیز های مفید از بابا و مامان مهربونممممممم یاد گرفته باشم و از همه مهمتر به قول بابایی عمل کنم به امید خدا😄
من توی این چند روز نظر ندادم چون میخواستم بیشتر ببینم بیشتر تفاوت ها تکامل قوانین و …. بعد بگم البته چند وقتی هست بیشتر دارم میبینم و تمرکز دارم 😅. خب دیگه ماشاءالله همه خوب میدونید مهمونی های ما چجوریه منم یه دونه دخترم تک و تنها باید مهمونا رو پذیرایی و …. انجام بدم 😢اونم یه نفر دو نفر نه یه عالمه هستن بعضی وقتها برای 2 تا 3 هفته 30 نفر آدم رو باید تمام روز پذیرایی کنم که همه خوب میدونید رسم و رسوم ما شرقی ها چجوری هست 😂 وحشتناک و پر از دردسر به حد یه فیلم ترسناکه به نظر من😂😂😂
خب اول بگم من تقریبا یه مدت فکنم دور شدم از خونوادی مهربونم😢 یعنی فکنم کنترل روی ذهنم نداشتم بعد یه سری مشکلات کلا درگیر بود ذهنم دور شدم ولی بعد یه مدت چند ماهه و بعد چند وقت پیش همش نشونه ها رو میدیدم حال روحیم خوبی نبود سرگردون بودم تا اینکه یه مدت هر روز روزی چند بار همش ایمیل های مامان مریم میومد نگاه میکردم ولی فکنم چشم و گوش و قلبم بقول بابا مهر خورده بود نمیدیدم 😂ولی مهره فکنم پاک شد بلاخره راهم پیدا کردم برگشتم پیش بابایی😘 خب وقتی اومدم گفتم سمیرا مثل دفعه پیش سرگردون همه جا نگرد درست با قانون پیش برو باید تکامل طی کنی بعد گفتم چکار کنم بعد گفتم کنترل ذهنم اومدم بخش کلید کنترل ذهن همه فایل ها دانلود و ذخیره کردم روزانه بارها بارها گوش میدم اوایل فقط اروم میشدم واقعیت ها رو متوجه میشدم بابایی که میگفت بعد کم کم از بین شون ترمز هام پیدا کردم بعد اومدم گفتم زیبایی ها رو هم ببینم چون من هیچ جا رو ندیدم تمام روز و شبام همش داخل خونه و یه اتاق مثلا اسمش هست که نیست 😂 میگذره اومدم گفتم چی ببینم از اول سریال زندگی در بهشت شروع کنم داخل نشونه هام خونه خیلی خوشگل بود این چهره جدید خونه بعد ذهنم مقاومت میکرد نرم منم گفتم باید تکامل طی بشه شروع کردم از اول از صبح چشمام باز میشد شروع کردم به دیدن سریال خداااااای من چی چیز ها که ندیدم 😍😍😍😍 ذوق کردم از همه بیشتر برام جالب بود بابایی تکامل نجاری رو از درختچه های کوچیک با اره موشی به قول مامان مریم شروع کرده بود😂 تا با ساخت میز با اون اره هیولا رسید 😨😨😨 خییییلی قشنگه بخدا آدم میبینه تکامل رو 😍😍بابایی خییییلی خفنی 😅😅😅😅😘😘😘😘😘
بعد مامان مریم با اون روشن کردن آتیش چقدر قشنگ از تیکه های کوچولو شروع کرد تا به تیکه های بزرگ رسید بعد یه آتیش هیولا درست شد😨😨 به کمک و مدد بابایی با هم😄😄. تکامل اون جوجه ها که واقعا دیدنی بینهایت خوشگل بود 😍😍. تکامل خونه وااااییی چقدر خوشگل شد بعد اون شیشه ها زیبایی از همه طرف دید داره 😍😍.
خب قراره فرهنگ ها و دیدگاه درمورد آمریکا بگیم😊
من توی یه خونواده مثلا متعصب بزرگ شدم به دنیا اومدم البته اونم بخش فرزند دختر بیشتر تعصب دارن وقتی به دنیا اومدم حسااابی اوضاع پدر و مادر بهم خورد مادرم افسردگی گرفته بود بابام بیمارستان اومده بود به هوای پسر وقتی منو دید حسااابی ناراحت شد بعد نگاه و مکث طولانی یه بشکن میزنه کنار گوشم منم عکس العمل نشون میدم با خودش میگه ولش حداقل سالمه😂😂😂 . خب میرن روزها میگذره بعد تا داداشم بعدش دنیا میاد بعد یه سال بعد دنیا گلستون و بهشت میشه براشون 😂. بعد یه سال دیگه یه پسر دیگه گلستون بزرگتر میشه البته بعد چند سال دوتا پسر دیگه اضافه میشن بعد دنیا براشون پرادایس میشه😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂. خب کاری نمیشه کرد تفکر و باور شون اینه که دختر مایه ننگ و آبروریزی هست😂 خب باورتون نمیدونم میشه یا نه ولی بخدا هست برای من همچنین چیزی 😅اونم توی این عصر پیشرفته بشر . خب همه چیز میشه برای پسر ها اولویت همیشه هستن از درس و امکانات لباس و پوساک و تجهیزات مثلا بازی و خواسته ها شون و …. هر چی بخوان در کمترین زمان آماده میشد براشون. خب دیگه منم دخترم چی میشد همیشه برای لباس مثلا عید آخرین نفر اگه پولی بمونه اگه نه باید از همون ته پارچه های خیاطی بابا یه لباس خیلی ساده آماده بشه میشه لباس عید 😂 همینطور وسایل مدرسه خب میگذره سال ها داداشا نمیخوان درس بخونن چون اونا نمیخونن منم حق ادامه درس خوندن ندارم چون داداشام نمیخونن منم نباید بخونم 😂 خب باید بشینم مثل این سال ها کار کردم و درس خوندم و خونه داری بچه داری کردم باید بشینم درکنارش به داداشا کمک کنم تا بیزینس جدید شون رشد کنه و پیشرفت کنن البته اینم بگم درکنارش هیچ وقت حق درخواست مزد کاری که کردم رو نداشته باشم 😂 اینم بگم هر چی خونواده میگه همون درسته بگن ماست سفیده منم باید بگم سفیده بگن سیاه هست منم بگم سیاه هست خب البته منم قبول میکردم میگفتم خونواده هستن بدم رو نمیخوان. خب منم حرف شون قبول کردم نشستم به داداشام کمک کردم پیشرفت کردن رشد کردن توی کارشون منم بین این ها دوباره به پافشاری خودم اجازه گرفتم درس بخونم رفتم هم درس خوندم دیپلم توی دوسال از راه دور گرفتم اونم در کنار کمک به برادر هام و خونه داری و مهمون داری های هر چند روز اونم به طرز وحشتناک زیاد میکردم در کنارش مادر دوباره بچه دار شد اونم پسر فقط به بچه شیر میداد دیگه هیچی 😂 خب یکی دیگه هم اضافه شد بعد ها مسافرت هم میرفتن پدر و مادرم هفته ها نبودن بعد من بودم و خونه کار و …. اینم بگم همیشه وقتی بابام کارای مردونه میکرد من همیشه کنارش بودم کمک میکردم داداشام نمی اومدن دست شون خراب میشه حوصله ندارن ووو دیگه بهونه زیاد بود براشون😂 خب ولی من شاگرد بابام بودم .وقتی بابام نبود همه کارای مردونه خونه مثل اتصال برق ، درست کردن پریز برق، لوله های تا حدودی نشتی داشت رو کار بود، بعد دیلر کار دیوار یا چاه های گرفته شده خونه فنر مینداختم باز میکردم یا محل کار داداشام رو و ….. همکارا و خونواده خانم دادشم میگن من دختر نیستم لطافت دخترونه ندارم 😂😂 از این که به هیچ کاری نه نمیگم انجام میدم حسااابی بدشون میاد. دختر کار هستم فکنم😂😂نه دوستی دارم نه تفریحی روز های تعطیل عمومی داداشام . مامانم اینا همه میرن بیرون خوشگذرانی یا دیدن اقوام ولی من فکنم عجیب باشه البته برای هر کسی منو شناخته تعجب کرده باورش نمیشه توی این عصر دوران اونم من که یه دونه دختر هستم توی این موقعیت زندگی کنم 😂 خب فامیل همه میگن سمیرا عروس هر کسی بشه شوهرش خوشبخته چون هزینه نداره مهمون از یه نفر تا 70 نفر هم میتونه مدیریت کنه کارای خونه هم چه مردونه چه زنونه نداره انجام میده لباس هاش هم خودش میدوزه چندساله دیگه یه حرفهای هست غذا خوردنش هم مثل بچه ها کمه 😂😂 میگن شوهرش پول جمع میکنه پولدار میشه😂.
ای بابا اینم من 😅یه خورده از زندگیم گفتم البته هدف دارم که شاید بتونم منظور کلی رو بگم.
اینا همه اینطوری گذشت تا اسفند سال 96 من هر چیزی تا اون زمان گفتن انجام دادم حتی تا پوشش لباسم حتی دایی و عمو و عمه و. …. همه نظر میدادن البته عیب میگرفتن که نباید مثلا شلوار چسب بپوشم گناه داره ولی دختر و پسر خودشون میپوشید نمیدونم چرا گناه نداشت😐بعد مامان و بابام میگفتن نباید بپوشی آبروی ما رو میبری و …. از این چیزا دیگ تیپم فکنم برای دهه 60 و70 بود😂.خب میگفتم تا اسفند سال 96 بعد پسر عموی بابام خواستگاری اومد منم قبول نکردم دوست نداشتم ندارم ازدواج فامیلی رو مامان و بابام منو نفرین کردن که آبروشون بردم بعد بابام از ارث و جهیزیه محرومم کرد😂 البته چند سال قبل هم کرده بود 😂 اونم بخاطر اینکه لباس خواستم و …. 😂😂😂 عجب ها میخواستم مثل دل خودم لباس بپوشم از ارث محروم شدم😂😂😂 خب تا رسیدم به اون خواستگاری و اسفند 96 که کلا قطعی شد 😂بعد داداشام گفتن تو ما رو برشکسته کردی گفتن 😐😐گفتم چرا گفتن مدیریتت بد بوده همه هزینه ها رو هدر دادی😐😐 منم گفتم باشه کار نمیکنم دیگه بعد گفتم میرم برای خودم کار میکنم بعد خونواده حساااااابی همه دست به دست هم اذیتم کردن از قطع کردن غذام تا سحر و جادو و ….. دیگه زیاده ولش نمیگم😂😂 .منم مقاومت کردم رفتم برای خودم کاری پیدا کردم درسته هیچی نداشتم حتی یه 500 تک تومنی. و هیچی حمایتی نداشتم تازه همش سنگ اندازی و اذیت بود برام ولی ادامه دادم از روزی 7500 تومن شروع شد درآمدم تا ماهی 900 هزار تومن رسید فکنم تکامل طی کردم 😅تا آخر سال 98 دوسال کار کردم بین این دوسال همون یه ذره مخارجم میدادن قطع کردن تازه درآمدم میگرفتن من بین اینا برای خودم آخر سال 97 یعنی عید 98 برای خودم گوشی گرفتم البته اینم غوغا به پا شد 😂 من دختر بدکاره بودم چون به حرف شون گوش نکردم گوشی دار شدم بدتر شد خیلی اذیت شدم 😂 من تویسال 98 و 99 همش با گوشیم دنبال کار اینترنتی بودم خیلی دوست داشتم از اینترنت درآمد داشته باشم ولی حتی بلد نبودم با گوشی کار کنم اونم توی این دوره زمونه و پیشرفت علم و تکنولوژی 😢 هیجی از دنیای مجازی نمیدونستم البته جرا میدونستم میگفتن پر از آدمای بی ادب هست که همش فیلم و عکس های زشت نگاه میکنن و اگه منم برم دختر بی ادبی میشم چیزای زشت میبینم چشم و گوشم باز میشه حیا دختر هستم میپره😨😐🙈 . خداییش من توی این دوسال دنبال درآمد زایی و راهکار بودم از کناره درآمدم دوره ها یکی دو تا شرکت کردم تا یاد بگیرم البته به درآمد هم رسیدم نه زیاد در حد چند میلیون 😅 وارد باز بورس فارکس شدم بورس اوراق بهادر شدم ، همکاری در فروش، ادمین پیج بودم و …. البته از همشون درآمد داشتم وارد هر کدوم شدم 😅😅 کم بود ولی به درآمد رسیدم ولی درآمدی که منمیخواستم نبود و اینکه منم کامپیوتر یا گوشی مدل بالا نداشتم بیشتر کار ها رو ادامه نتونستم بدم چون نیاز به سیستم های پیشرفته داشت حالا چه گوشی چه لپ تاب . بعد من از اول سال 99 دیگه بیرون از خونه کار نکردم بخاطر اینکه خیلی خونواده اذیتم کردم نشستم خونه تا روی کار اینترنتی بیشتر تمرکز کنم . بعد تا رسیدیم به سال 99 مهر یا آبان بود برای یه شرکت بازاریابی اینترنتی میکردم بعد خانوم داداشم یه کاری خواست انجام بده شرکت براش بعد هم آخرش زد زیر حرفش بعد شرکت همه پول برنگردوند ضررش کم کرد بعدش هم غوغا به پا شد گفتن من دزدم و کلاهبردار داداشم میخواست منو بندازه زندان 😅 که پول خانومش رو کشیدم بالا😂😂😂 همه اطرافیان بهم گفتن من دزدم و حروم خور با اینترنت پول درآوردن و کار کردن پولش حرام هست کنار خونه نشستن و زحمت نکشیدن و دویدن نداشتن پولش حرام هست 😂 اصلا حسااابی دلم شکست ولی هیچی نگفتم. دیگه با این قضیه همه از من بدشون اومد بیشتر بعد اون ماجرای خواستگاری و من بعد مخالفت بعد تهمت داداشم برای برشکسته شدنش که باعثش(تورم دلار بود و مدیریت ضعیف مالی بود )منو مقصر کرد بعد هم من خواستم مستقل باشم بعدش هم شد گفتن پول خانوم داداشم رو کشیدم بالا بعد هر چی چیز بد و حرف بد بود مثل خونوادم به من گفتن😂
خب این بخش پول خانم داداشم مال دورانی هست که از بابایی و مامان مریم دور شده بودم اتفاق افتاده بود که دلیل دور شدنم اینه .
اینم زندگی من یه دونه دختر که همه البته خیلی ها فکر میکنن توی ناز و نعمت بزرگ شدم بدون هیچ دق دقه ای😂😂😂
خب بچه ها 😄 بابا حسین مامان مریم😘 دلیل گفتن ماجرای زندگی گذشتم الان میگم 😅 ممممممنونم بینهاااااااااایت از این که تا اینجا بودید🙏🙏🙏🙏❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
میدونید توی جامعه ما و جوامع غربی الان همه اعضا این خونواده میدونن چقدر تفاوت زیاده فکنم بخش خانم ها تفاوت بیشتری هست😂.
میدونید منم مثل بقیه از خونواده و تلویزیون و مدرسه و اطرافیان و …. خیلی بدی جوامع غربی رو دیدم و شنیدم از شون البته فقط آمریکا رو نمیخوام بگم چون این دیدگاه بیشتر و 99 و نیم درصدی کلا به جوامع غربی هست
که جامعه ما داره . اینکه ببخشید واضح میگم من کلا هر چی شنیدم میگن اونا همشون زنا زاده هستن 🙈🙈🙈 بنیان خونواده ندارن اونایی هم که دارن مثلا کلا احترامی بین اعضا خونواده ندارن و بچه ها هر کاری بخوان انجام میدن اگه هم پدر مادرشون تنبیه کنن دولت شون پدر مادر رو جریمه میکنه و زندان میتدازه 😐 از آمریکا هم چهره فیلم ها مثل اینکه کاوویی ها هست توی دشت و اصلحه به دست و هم دیگه رو به راحتی میکشن 😐اینطوری بود برای من میگفتن و هنوزم میگن اگه دستم به یه غیر مسلمون بخوره نجس شدم باید برم تطهیر و غسل کنم😐چون اونا نجسن مسلمون نیستن. من همیشه با خودم میگفتم مگه میشه اونا هم مثل ما آدم هستن 😕بعد میگفتن ،میگن اونا اسم خدا اسم پیامبر ما رو و قرآن ته دمپایی ها میزارن تا ما اونا رو بهشون بی احترامی کنیم در موقعیت های مختلف البته اینا عکس و فیلم هایی بود که داخل مسجد و مدرسه نمایشگاه نشون مون دادن 😐😐😐. و خیییلی چیزای دیگه که بیشتری ها مون میدونیم دیگه نمیگم چون همه یه جامعه بزرگ شدیم 😊
من تنها خوبی که شنیدم از یه آقای نمیدونم شیخ بود سخندان بود چی بود نمیدونم فقط صداش رو خیلی سال پیش شنیدم میگفت من هم کشور مسلمون زندگی کردم هم غیر مسلمون میگفت من مسلمونی واقعی رو در جوامع غربی دیدم نه جوامعی که میگن مسلمان هستیم و ادعای مسلمانی میکنن تنها خوبی همین بود میشنیدم .😊
خب از بنیان خونواده بگم که با دیدن اون دو خونواده که اومدن پرادایس مهمونی دیدم که چقدر قشنگ خانم سرهنگ به دخترش محبت میکرد . فرقی بین پسرا و دخترا نبود همه داشتن از تفریح لذت میبردن 😍. مثل من نبودن بگن حق نداری از جات تکون بخوری اگه خواستی بری جایی هم باید با یه نفر بری ولی اونجا همه بفکر خودشون که با من میاد😂. خب از اینکه آقای ریک چقدر قشنگ غذا درست کرد خانومش هم لذت برد از طبیعت 😍. الان هر کس دیگه بود میگفت خب چون سربازی رفته یاد داره😂😂 خب اون دوتا آقای دیگه که هر کدوم گوشت کبابی و دسر گیلاس درست کردن چی😋😋😋. مثلا بابایی چقدر قشنگ نوبت غذا درست کردنش میشه میره غذا درست میکنه البته بیشتر مواقع لوبیا چون خودش بیشتر دوست داره😂😂😂. اون نوبت غذا درست کردن که پسر دبستانی داشت صبحانه اونم برای بیشتر از 10 نفر آدم درست میکرد تخم مرغ😀 خیلی عالی بود داشت تکامل طی میکرد از وعده های آسون به مشکل مثل اون قابلمه گوشت و پنیر برسه😂عاااالیه. اینجا البته خونه ما مرد غذا درست کنه ننگ میدونن مردونگیش انگار حسااابی له شده😐😂. یا اینکه هر کسی گشنه بود غذا میخواست خودش میرفت غذا میخورد بعد ظرفش رو میشست😀چقدر قشنگ 😍 خونه ما داداشام کنار شیر آب هستن نمیخورن میگن برام آب بده 😐یا میرن کنار یخچال یا سینک اشپزخونه همه چیز نگاه میکنن بعد میرن همون لحظه صدا میزنن سمیرا برام آب بیار یا غذا میخوان😐. بابا ما چون تعداد مون زیاده تخت برای همه نیست رختخواب هاشون جمع نمیکنن من باید جمع کنم هر روز تازه با یه دونه بالشت نمیخوابن ده تا بالشت دورشونه تقریبا من صبح ها 25 تا بالشت جمع میکنم😐. تازه بابا و مامانم میگن تو نکنی کی انجام بده وظیفه هست تو بزرگتری دختر خونه هستی😕عجب ها 😂نمیدونم چرا کارای مردونه من انجام بدم اونا نه عیبی نداره 😂
مهمون هم که بیاد خونه ما اگه مهمون به صاحب خونه کمک کنه بی احترامی یعنی کردیم به مهمون 😐 هیچ چیز نباید یه بار مصرف باشه وگرنه انگار به مهمون فوش دادم😂😂.
اگه مثل مامان مریم و خانم سرهنگ بیام با مرد ها حرف بزنم هیچ فرقی نمیکنه مهمون باشن اونم فامیل یا آشنا باشن میدونید چیه انگار یه کار خیییییییلی زشت انجام دادم و گناه کردم که هم گناه هم عاق و نفرین خونواده خدا هم این که بمیرم منو سریع میندازه جهنم😐.
بچه ها میدونید چیه؟ برای ما هایی که میخوایم مدارمون تغییر کنه اونم توی این جامعه هستیم سبک مهمونی هامون خیلی خوبه چون مثلا اگه خانم هستی میتونی همش خودمون رو به سرویس دهی و خدمات و پذیرایی از مهمون خودمون رو مشغول کنیم تا از اون حرفایی که منفی هستن کلا دوری میکنیم دیگه اینطوری ورودی هامون کنترل میشه😄 بعدشم یه چیزی دیگه مهمون ها فکر میکنن چقدر داریم بهشون احترام میزاریم😉😂😂 (کلک رشتی بزنین😂😉 ) با این روش و دیدگاه به مهمون هامون هم مثلا احترام گذاشتیم هم از منفی ها دور شدیم البته در اصل به خودمون کمک کردیم😄
اگه مثلا آقا باشید خب با کمک به خواهر یا مادر یا همسر بیشتر در حال رفت آمد به آشپزخانه و پذیرایی خیییلی اروم اروم خودتون مشغول کنیم یا اگه لحظه نشستیم با مستند حیات وحش نگاه کردن کلا یا 90 درصد از حرف های منفی دور میشیم اینطوری مهمون ها هم بیشتر خوشحال میشم فکر میکنن بیشتر از قبل بهشون اهمیت میدید😂😂البته اینجا در اصل به خودتون کمک کردید و ورودی ها رو کنترل کردید 😄😄
اگه مثلا دعوت شدیم مهمونی خونه کسی خب سعی کنیم آخرین نفرات یا دقایق مهمونی بریم ولی خیلی زود هم مهمونی رو ترک کنیم وقتی دیر برید نهایت میگیم یه مشکلی پیش اومد عذرخواهی و صاحب مهمونی هم ناراحت نمیشه😊 اینطوری میتونیم ورودی هامون کنترل کنیم توی دور همی ها😅
البته اینجا باز هم در هر دو قسمت در اصل به خودمون کمک کردیم 😄😄😅😅😅
دیدگاه منم نصبت به آمریکا و جوامع غربی از گذشته زندگیم که معلومه براتون تعریف کردم 😂خب با دیدن سریال های بابایی دیگه حرف اون آقای سخنران که ته دلم همیشه بود الان به اون اعتقاد پیدا کردم از وقتی سفربه دور آمریکا بعضی قسمت هاشو دیدم و زندگی در بهشت رو الان به یقین میگم مسلمانی در جوامع غربی هست و بس درست همون تحلیل هایی که بابا درمورد آیات قرآن داره میگه داره اونجا ها مخصوصا آمریکا داره اجرا میشه بدون اینکه اونا بدونن چنین قوانینی جهان داره و خدا به آخرین پیامبرش ابلاغ کرده.
آمریکا کشوریه که احترام به حقوق هر آدمی میزاره بدون داشتن هیچ تعصبی نسبت به رنگ پوست به نژاد به زبان به جنسیت زن باشی یا مرد به سن و سال و ……
البته همه اینا رو هم از اول نداشته تکامل خودش رو گذرونده
این یه قانون هست به قول بابایی باید در هر چیزی فرقی نمیکنه چی باشه باید تکامل طی بشه
آمریکای امروزی که الان مردم در صلح هستن از اول که نبوده هم مردم هم دولت و …. تکامل شون رو طی کردن سعی کردن هر روز بهتر از روز قبل باشن.
وااااییی اینقدر حرف دارم میخوام بگم چه چیزایی یاد گرفتم از بس زیاده نمیشه😂😂😂😂😂😂 همش قاطی پاطی فکنم دارم میگم بس هولم میخوام بگم😂😂😂😅😅😅 اصلا بسه بقیش باشه برای بعد 😅😅😅 فقط یه کوچولو دیگه میگم بعد تموم
بابایی میدونی گفتی که بیشتر دیدگاه های مردم درمورد آمریکا فقط فیلم های زشت (پورن )هست من بخدا نمیدونستم چیه تا آهنگ جدید ساسی مانکن اومد که غوغا به پا شد مردم شاکی شدن همه چرا این خانومه اومده ساسی مانکن جون های ما رو به بیراهه برده 😂😂😂 من اصلا( نرو سمیه ) گوش نکردم خیییلی ساله آهنگ گوش نمیدم بعد پرسیدم گفتم کی هست این خانم گفتن توی فیلم های بد بازی میکنه🙈🙈🙈
میدونید یاد چی افتادم یاد قانون گفتم کسی که توی این مدار نباشه اصلا نمشناسه این خانوم رو یا اهل همچنین فیلم هایی نباشه🙈🙈🙈🙈 . کسانی میشناسن که توی مدارش هستن فقط هر کسی هم که درموردش حرف میزنه حتما اهل این چیزا هست🙈
البته میدونی چی جالبه این خانوم همه دنیا میشناسش بعد ولی داره جایی زندگی میکنه که به عقایدش احترام میزارن وقتی دولت محل زندگیش کاری بهش نداره پس این نشونه احترام و صلح بین مردم هست . البته نمیدونم من از دیدگاه قانون نگاه کردم نظرم گفتم😅نمیدونم شاید نباید بگم هنوز زوده😅😅 اونم درمورد چنین چیزی😅😅😅🙈🙈🙈
میدونید ماجرای گفتن زندگیم چی بود همه اینا رو گفتم چون بقول بابایی باید رشد داشته باشیم و تکامل طی کنیم برای منی که میخوام مستقل باشم زندگی کنم آزادی مالی و زمانی و مکانی رو تجربه کنم یه قسمت از تکاملم رو طی کردم اداره کردن یه زندگی اونم برای 7 نفر با این شرایط بد خودپسندانه میتونم البته چون دارم روی خودم کار میکنم به جا های خوب و آدمای بهتر انتقال پیدا میکنم بلاخره😊 بقول بابایی نباید وابستگیداشته باشیم نه به اشیا نه آدما فکنم من یه مقدار تکاملم طی شده در نبود خونوادم در هفته ها و ماه ها دیگه قشنگ حس میکنم وابستگی ندارم 😅😅😅. از ترس بگم که من و داداش بزرگم که بعد من هست فقط ترس نداریم از تنهایی و تاریکی البته من یکم دارم هنوز روی خودم کار کنم دیگه خوب میشم یه مقدار از تکامل شروع یه زندگی مستقل رو طی کردم و توی دل تضاد های زیادی رفتم و حل شون کردم مثل برق کشی 😂😂😂 و ….. دیگه از کارهای جانبی تاحدی پیش رفتم فکنم فقط مونده درآمد زایی و رسیدن به استقلال مالی مونده که باید باورهامو درست کنم بهش میرسم 😅😅😅
میدونید توی این سال های از 97 تا 98 توی دل خیلی تضاد های دیگه هم رفتم یاد گرفتم از همه مهمتر بابایی آشنا شدم فکنم یکم مدارم بهش نزدیک شده😍😍😍😍😘😘😘😘
میدونید قبلا فکر میکردم چرا من چرا نباید مثل یه دختر باشم دخترونگی داشته باشم نازم خریدار داشته باشه و ….. 😅😅😅 همیشه میومدم با خودم ذهنی درگیر میشدم مخصوصا وقتی کمبود های زیادی رو میدیدم. ولی اومدم از دیدگاه بابایی دیدم و قانون جهان و قانون تکامل بینهایت اروم شدم دیگه ذهنم درگیری ندارم چون همه اینا رو برای این میبینم که آمادگی یه زندگی جدید و مستقل رو در آینده نزدیک دارم اونم از تمام جوانب دیگه ترس از ناشناخته هام کم شده خیلی وقتی که با یه قیچی برقی بزرگ مثل اره بابایی کار میکنم تسلط دارم با این خصوصیات جسمی ظریف و کوچیک و جنسیت مونث بودنم خیییلی از کارهایی که من کردم رو حتی برادرانم انجام ندادن من قدم برداشتم برای تغییر زندگیم و باور هام و خیییلی چیزای دیگه ولی بقیه نه اطرافیانم نه.
پس این زندگی گذشته من از دیدگاه قانون که بابایی میگه یعنی دارم تکاملم رو طی میکنم 😄😄😄😍😍😍
امیدوارم همه ما بتونیم قانون رو بهتر یاد بگیریم از بابایی و بهش عمل کنیم الهی آمین🙏🙏🙏🙏😄😄😄😄❤❤❤❤❤
بابایی مامانی خیییییییلی ممنون برای این همه وقتی که برای ما میزارید و زحمت میکشید از دل و جون 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
اجرتون با خداجونیم باشه چون اون میتونه فقط بهت برگردونه چیزی باشه که لایق این همه زحمت های بی دریغی که برای ما میکشید😄😄😄😄 ما فقط زبانن و از ته قلبمون میتونیم تشکر کنیم همین براتون بهترین ها رو همیشه آرزو میکنم😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
وای از ساعت یازده دارم مینویسم چقدر طول کشید فکنم خیییییلی حرف زدم😅😅😅😅😅😅😅😂😂😂😂😂
مممنونم بینهاااااااااایت که هستیدو برامون وقت میزارید عاشقانه دوست تون دارم😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
ای جانم 🤩🤩کلیییی از خوندن دیدگاهت سمیرا عزیز لذت بردم
چقدر خندیدم
چقدر یادم اومد که بابا خودم هم همین شرایط رو داشتم
من الان آلمان هستم و دقیقا کپی برابر اصل آمریکا هست
طبیعت اش
احترام مردم اش
احترام به عقاید و همچی
تو روی خودت کار کن وقتی فرکانس ات به حد خوبی بالا رفت خداوند خودش کلی برنامه داره برات و از اون جامعه جدات میکنه 💕⚘😘
سلام سمیرا جون دوست عزیزم . چقدر لذت بردم از خوندن کامنتت. همینجوری ادامه بده دوست عزیزم حتما موفق خواهی شد و آزادی رو در تمام جنبه ها تجربه خواهی کرد. همین تجاربی که داشتی چقدر بزرگتر کرده و آماده تر. ان شا الله بزودی و البته با طی کردن تکاملت به همه ی چیزهایی که میخوای میرسی .
سلام سمیراجان چقدر باخوندن کامنتتون عششق کردم چچقدر داستان زندگیتو جذاب و بصورت کمدی وخیلی باحال تعریف کردی یعنی جوری تعریف کردی که انگار روبروم نشسته بودیو داستان زندگیتو میگفتی،کللی خندیدم😂 ان شاالله که همیشه لب خودت خندون باشه عزیزم و درتک تک لحظات زندگیتون بااحساس لیاقت وارزشمندی شادوسلامتو ثروتمندباشی😘
برات بهترینهارو آرزومندم
کلی کلی لذت بردم وخندیدم الهی که همیشه شادباشی😍💗💕♥️❤️❣️💓
سلام سمیرا یه دونه دوردونه تو میتونی نویسنده ی خوبی بشی قلمت خیلیییی زیبا بود کلی جالب بود برام خوندن کامنتت من خودم داستان کودک مینویسم ولی خیلی قلمت شیرین بود
یه چیز دیگه داستانتو که میخوندم احساس کردم از یه کهکشان دیگه ای
واقعن همیچن طرز فکری توی ایران هست ! من اصن توی مدار نبودم و این نوع تربیت رو اصن توی اطرافم ندیده و نه شنیده بودم. به هرحال خوشحالم که راه خودتو پیدا کردی تو موفق میشی وقتی بفهمی یه روح مجرد به این دنیا اومدی و یه روح مجرد هم از این دنیا میری بقیه ی زندگی همش یه هدیه است . و اصن ربطی به پدر ومادر و برادرات و اقوامتون نداری و میتونی اونقدر پیشرفت کنی که باهاشون فاصله بگیری که دیگه تاثیری توی زندگیت نداشته باشن و تو از اونها جدایی و فقط روحت به خدا وصله اینقدرم نگو به خاطر خانواده چون خانواده ی تو هیچچچ تاثیری توی زندگی تو نمیتونه داشته باشه مگر اینکه خودت بهشون اجازه بدی و قدرت رو دست عوامل بیرونی بدی
موفق باشی حتمن میشی چون توی این مسیری