سریال زندگی در بهشت | قسمت 260 - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)

عاشقتونم استاد عزیزم و مریم جان مهربون

اینقدر همین مقدمه فایل من رو به وجد آورد و سوالاتی که شما در قسمت تمرین پرسیدید هوشمندانه و به جا بود،که قبل از تماشای فایل دست به عمل شدم تا براتون بنویسم

و برای خودم که حتما پاسخ به این سوالات دقیق و عمیق شما توی زندگی صد پله بالاترم می بره و از هر اقدام عملی دیگه بیشتر تاثیر داره

قسمت اول تمرین:لذت های ساده زندگی من

_تماشای گل‌های خوشگل باغچه‌مون

_رفتن به زیر درخت پر از شکوفه و عطر بی‌نظیر شکوفه‌های بهار

_عوض کردن آب و غذای پرنده خونگی خوشگلم،که اسمش ژیکو هست

_صدای گنجکشک ها دم صبح

_صدای بدون توقف خروس همسایه‌مون

_نگاه کردن به عکس شهید محبوبم،که قابش رو جلوی چشمم گذاشتم

_نگاه کردن به قاب الله زیبای اتاقم

_غذا دادن به ماهی‌هامون

_گوش دادن به فایل‌های بی‌نظیر استاد

_کامل کردن خلاصه بردای یه جلسه دیگه از جلسات دوره‌ها

_پایبند بودن به قانون سلامتی

_تماشای مادرم

_تماشای پدرم

_بوسیدن دست مادر و پدرم

_بین‌ کلاس‌هام مامانم زنگ بزنه حالم رو بپرسه

_بیدار شدن در صبح زود

_اینکه وقتی چشم هام رو ازخواب باز می‌کنم،یاد خدا می‌افتم(با یاد خوشت خسبم،در خواب خوشت بینم،از خواب چو برخیزم،اول تو به یاد آیی)

_تماشای ماه و ستاره ها در آسمون شب

_غروب خورشید

_پیاده روی و معجزاتش

_خیابون‌های خوشگل شهرمون

_فکرکردن به اینکه ما بی‌انتها هستیم

_هدایت شدن‌های ریز و درشت

_اینکه دلم چیزی رو بخواد و دقیقا توی همون یکی دو روز بعدش بهم هدیه داده بشه

_تبریک‌های مناسب‌ها که بهم پیام میدن

_پیامک واریزی

_چایی

_قهوه با شیر

_قهوه با گلاب

_تماشای عکس‌ های گالری‌م که از مسافرت‌هامون گرفتم

_تمرین ستاره قطبی

_پلن هایی ‌که خدا برام می‌چینه

_گوش کردن به فایل‌های استاد توی مسیر رفت و برگشت به دانشگاه

_هدایت شدن به یک فایل استاد که دقیقا متناسب با حال اون لحظه‌م هست

_تیک خوردن یکی دیگه از کارهام در اپ tasks

و هزاااااااران هزار مورد دیگه که هرروز به یادم میاره خدا چقدر مهربونه و به من چقدر نعمت داده،خدایا صدهزار مرتبه شکرت

قسمت دوم تمرین:لذت‌هایی که اگر حرف مردم رو کنار بذاری،می تونی تجربه‌شون کنی:

چقدر این سوال من رو به فکر وادار کرد که واقعا تا الان چقدر از لذت های زندگی‌م رو به خاطر حرف مردم از دست دادم، کجاها برای خودم و لحظاتم کم گذاشتم و خودم رو از ساده گرفتن و فقط در لحظه حال زندگی کردن محروم کردم؟همون موقعیت‌هایی که نشونه‌ش گفتن وای زشته،برای تو دیگه این کارها معنی نداره،از تو بعیده و… به کودک درونم بوده و با اینکه اگر بزرگتر فکر می‌کردم، انجام اون کار اصلا زشتی یا بدی ای از نظر خدا نداشته، اما من مردم رو ملاک قرار دادم و لذت اون لحظه رو از خودم گرفتم.

رقصیدن توی طبیعت خلوت،استفاده از یک دستگاه خاص توی شهربازی،آهنگ خوندن توی جای خلوت با صدای بلند با دوست‌هام،داد زدن جلوی کوه،زیپ لاین و چندین مورد دیگه که به خاطر نگاه بقیه و حرف مردم، لذت تجربه‌ش رو از خودم گرفتم.

ولی دیگه باید خودم باشم،همونی باشم که خدا می‌خواد نه مردم،متر و معیارم رو بذارم روی حرف خدا نه مردم.هم زندگی برام راحت‌تر میشه و هم تجربیات و لذت‌هام بیشتر میشه.خدایا شکرت

تمرین سوم:علائق مشترک

با مادرم بدمینتون رو دوست داریم و هربار که بازی می‌کردیم،حسابی لذت می‌بردیم و احساس نزدیک‌تری به هم پیدا می‌کردیم.چند وقتی بود بازی نکرده بودیم و پاسخ به این سوال باعث شد امروز که داریم میریم تفریح،راکت‌هام رو بردارم تا باز هم این تجربه عالی رو داشته باشم.مطمئنم قراره کلی بهمون خوش بگذره.اینم یه هدایت دیگه از سمت الله مهربانم

ممنونم ازتون استاد عزیزم

ممنونم مریم جان مهربون

سپاسگزارم که با این سوالات هوشمندانه، به زندگی‌مون جهت میدید تا لذت‌هامون فراموش نشه و لذت‌های بیشتری رو تجربه‌ کنیم

خدایا صدهزار مرتبه شکرت برای این هدایت فوق‌العاده

بریم برای تماشای فایل این قسمت از سریال بی‌نظیر سایتمون