سریال زندگی در بهشت | قسمت 260 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

«إِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنکُمْ وَلَا یَرْضَىٰ لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَإِن تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُم مَّرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ»

ﺍﮔﺮ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﻮﻳﺪ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻲ ﻧﻴﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻛﻔﺮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﻧﻤﻰﭘﺴﻨﺪد؛ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻱ ﻛﻨﻴﺪ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﻣﻰ ﭘﺴﻨﺪﺩ. ﻭ ﻫﻴﭻ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﺑﺎﺭﻱ، ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺍ ﺑﺮﻧﻤﻰ ﺩﺍﺭﺩ. ﺳﭙﺲ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ، ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰدﺍﺩﻳﺪ ، ﺁﮔﺎﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻧﻴّﺎﺕ ﻭ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺳﻴﻨﻪ ﻫﺎ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ.(زمر ٧)

سلام و درود و رحمت و برکت و فضل و نعمت های پروردگار مهربانی ها بر شما عزیزانم. سلام استاد عباس منش عزیز، سلام استاد شایسته بزرگوار ، و سلام همه دوستان هم مدار و هم فرکانس. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این سایت و این دورهمی توحیدی، و بخاطر حضور شما توی زندگیم. قبل از هر چیزی بگم من عکس پروفایلم رو عوض کردم، این حمید امیری پرحرف، همون حمید امیری پرحرفه که قبلاً با لباس آتش‌نشانی عکس گرفته بود. اینجایی که توی عکس هستم بهش میگن جاده و کوه های روستای «باشی» توی دلوار یا همون تنگستان استان بوشهر. شبیه ایالت داکوتای جنوبیه توی سفر به دور آمریکا.

«ساقیا سایهٔ ابر است و بهار و لبِ جوی ؛ من نگویم چه کن اَر اهل دلی خود، تو بگوی»

«بوی یک رنگی از این نقش نمی‌آید خیز ؛ دلق آلوده صوفی به میِ ناب بشوی»

«دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر ؛ از در عیش درآ و به ره عیب مپوی»

دوستان قانون همیشه بوده و همیشه جواب می‌داده ، منتها ما ازش بی خبر بودیم. ببینید حافظ هم حدود هفتصد سال پیش میخواسته دو تا نصیحت کنه که هزاران نعمت وارد زندگی افراد بشه به گفتن دو جمله اکتفا کرده. همون جمله های همیشگی استاد عباس منش. «حال خوب مساویست با اتفاقات خوب» و جمله دیگه «اعراض از ناخواسته ها و منفی ها»

خب ساده ترین کار دنیا اینه که به دیگران بگی اینجور باش و اونجور باش، این شکلی زندگی کن، اونجوری احساس کن …. خب میگمااا خودت چیکاره ای حمید ؟ اعتراف میکنم چون فردا قراره دوباره برگردم عسلویه و از خونه دور باشم حالم گرفته است. چیزی شبیه صبح شنبه مدرسه ابتدایی. به لطف دوره ارزشمند شیوه حل مسائل زندگی و آموزشهای ارزشمند استاد شایسته در زمینه اهرم رنج و لذت، باید این رنج دوری از خانه رو در ذهنم جایگزین کنم با لذت تمرکز روی آموزش، تمرکز بیشتر روی کار کردن روی خودم، فعال‌تر بودن و مفید تر بودن، اینکه میتونم هر روز رایگان برم باشگاه و ورزش کنم (برخلاف زمانهایی که خونه هستم و عمده زمانم سپری میشه برای کارهای متفرقه و ورزشم نهایتاً یه پیاده روی ساحلیه) شاید باورتون نشه ولی لذت خونه بودن برای من داره با رنج «دور شدن از خواسته» و «دور شدن از آموزش و هدف» و «اتلاف وقت و انرژی» و «عدم احساس مفید بودن» جایگزین میشه. یادمه دو هفته پیش وقتی شیفت 14 روزه کاریم تموم شده بود و میخواستم کوله بار بازگشت به خونه ببندم، حالم گرفته بود چون تمرکزم رو داشتم از دست رفته میدیدم. من هنوز اونقدر شاگرد خوبی نشدم. که بتونم علیرغم مسئولیتهایی که باید در مورد خانه و خانواده به انجام برسونم، کماکان تمرکزم رو روی آموزشها حفظ کنم. یه وقتایی واقعاً الکی زمان هدر میدم.

یکی از نکاتی که خیلی مشخص و واضح توی این فایل میشد دید و ازش لذت برد، این بود که استاد عباس منش و استاد شایسته چقدر عالی از هر زمان خالی و هر امکانات و هر کاری برای لذت بردن استفاده میکنن، و عین یه موج‌سوار حرفه ای، بر روی این موج‌ لذت بردن (یا نیرو و فرکانس مثبت) و احساس خوب سوار میشن و با سرعت بیشتری به طرف خواسته های بعدی و بعدی حرکت میکنن، اگه وقت داشتین توی‌ گوگل الگوی موج‌سواری رو ببینید. که موج‌سوار چطوری فقط روی امواج سوار شده و با سرعت حرکت میکنه،بدون اینکه تقلای زیادی بکنه. یا برای رسیدن به اون سرعت انرژی زیادی مصرف کنه. لذت بازی پینگ پنگ و کلی انرژی مصرف کردن، خود فعالیت ورزشی به خاطر ماهیت هوازی بودنش باعث ترشح اندورفین و اکسی توسین و سروتونین میشه (اگه جایی رو اشتباه گفتم ممنونم میشم بهم درستش رو یاد بدین دوستان عزیزم) شادی و نشاط و سطح ایمنی بدن میره بالا. فکر کنم هورمون اکسی توسین بود که بهش میگفتن هورمون عشق یا هورمون در آغوش گرفتن یا هورمون تعاملات اجتماعی… علتش هم اینه افرادی که اینجوری با خودشون در صلح هستن و از زندگی لذت می‌برند و به دیگران احترام میذارن، در تعاملات اجتماعی موفق تر هستن. افراد با در آغوش گرفتن همدیگه مقدار زیادی اکسی توسین ترشح میکنن که باعث احساس خوب و مثبت میشه. در ادامه ، یه غذا خوردن ساده رو داریم بر اساس قانون سلامتی (که بشدت میخوامش) که اون هم به یه تفریح و سرگرمی تبدیل شد. هم تفریح بود، هم غذا خوردن، هم تجربه جدید و یادگیری. و باز هم لذت بردن و باز هم موج سواری روی انرژی مثبت.

سرگذشت حمید امیری رو بگم… سال 85 استخدام ارتش شد و به مدت چند ماه بشمار 3 باید غذا میخورد. «بشمار 1 بشمار 2 بشمار 3 یالا ظرف غذا رو خالی کنید روی میز ، گمشید بیرووون گمشید بیرون. یالا حرکت کنید پایه بوقاااا» تا چند ماه … یاد سکانس آزادی Red از زندان افتادم توی فیلم رستگاری در شاوشنک. بعد از اون دیگه خبری از بشمار 3 سرگروهبان ها نبود ولی تو حین دریا نوردی 10-15 دقیقه بهت زمان میدادن موتورخانه ناوچه رو‌ ترک کنی و بری نماز بخونی و ناهار بخوری و دوباره برگردی موتورخانه (فیلم گری هاوند تام هنکس رو هم ببینید. و این عادت طی 17 سال گذشته باهام بوده. و چند سال تلاش آگاهانه لازم بوده که بتونم تغییرش بدم. هنوزم یه وقتایی تو حین غذا خوردن زنگ عملیات آتش‌نشانی میخوره. همه این سالها وقت نکردم مزه غذا رو احساس کنم تا چه برسه ازش لذت ببرم. و تازه دارم میفهمم چیزی که من همه این سالها بعنوان نقطه قوت «سرعت عمل» میشناختمش در واقع یه پاشنه آشیل محسوب میشه که باید اصلاح بشه. تازه از وقتی زندگی استاد عباس منش رو میبینم دارم متوجه میشم تفاوت واقعی بین مثبت ها و منفی ها چیه.‌ ما روی کارهای مختلف برچسب‌های مختلفی می‌زنیم بدون اینکه به احساس پشتشون نگاه کنم و از خودم بپرسم آیا واقعاً از کاری که میکنم لذت میبرم؟؟ امروز از پس همه این سالها فهمیدم لذت بردن از آماده کردن و خوردن غذا یعنی چی ؟ و خدا می‌دونه چقدر موضوع دیگه توی زندگیم هست که باید باهاش روبرو بشم و به احساسش نگاه کنم و اگه ازش لذت میبرم انجامش بدم و اگه حالمو بد می‌کنه ازش اعراض کنم.

چیزی که همه این سالها باعث تفاوت چشمگیر زندگی و نتایج استاد عباس منش با همه اساتید دیگه و همه شاگردان شون و همه مردم عادی دیگه شده همینه؛ «اعراض از منفیها و تمرکز روی مثبت‌ها و احساس لذت»

یه نکته دیگه که متوجهش شدم اینه که استاد توی فایلها خیلی نکات طلایی و ارزشمند و آموزنده ای رو بیان میکنن،ما هم میشنویم ،درک میکنیم و ظاهراً به رمز موفقیت استاد پی می‌بریم ولی تا اون آموزش رو به عمل نگیریم و احساسش نکنیم و محصولش رو برداشت نکنیم فایده ای نداره. ذهن صرفاً با دونستن موضوعات موفق نمیشه، ذهن فقط و فقط با اجرای اونها ست که موفق میشه. حتی موضوعات خیلی ساده. مثل همین لذت آشپزی و غذا خوردن، یا لذت پینگ پنگ بازی کردن، یا لذت تفریح و پیاده روی توی پارادایس، یا لذت یه گفتگوی توحیدی با یک دوست هم مدار.

یه نکته ای که خیلی برام جالب بود این بود که بازی پینگ پنگ رو از چند زاویه فیلمبرداری کرده بودین ، حس مسابقات جهانی رو به آدم میده.

یه سکانس هم دیدیم از پارادایس و دریاچه زیبا و آسمان آبی…

دانسته های من از قانون سلامتی منحصر میشه فایلهای آگاهی و هر آنچه نکات که توی سفر به دور آمریکا و بقیه فایلها گفته شده. در مورد ادویه ها چیزهای جدیدی داشتم می‌شنیدم. فکرشو نمی‌کردم ادویه ها هم برای سلامتی غیرمفید باشن. این نمکه چی بود؟ چرا این رنگی بود؟ (شعر سرودم، این نمکه چی بود، چرا این رنگی بود) ظاهراً کلی موضوع جدید داریم که باید در موردشون سرچ و مطالعه کنم. ((مدتها پیش بود که خودم متوجه تاثیر نمک طبیعی روی سلامتی و احساسم شده بودم و مدتهاست که نمک طبیعی استفاده میکنم. نمک دریا یا نمک کوه. درسته نمکِ زیاد برای سلامتی مضر هست و البته هر چیزی از تعادل خارج بشه مضر میشه. ولی من به تبلیغات همه این سالهای بعضی از رسانه ها و مخصوصاً سازمان غذا و دارو اعتماد نمیکنم. من نظر شخصیم رو اعلام نمیکنم که شاید به بعضی از دوستان در این حوزه توهین نکرده باشم، ولی در کل به این سازمان احساس خوبی ندارم. فکر میکنم بعضی از حرفهاشون ناصحیح باشه. در کل معتقدم نمک طبیعی و به اندازه تعادل ، نه تنها برای بدن مضر نیست بلکه مفید هم هست. یه مدت بود که نمک استفاده نمی‌کردم و خیلی احساس بی حالی میکردم، بعدها متوجه تاثیرش شدم. اعصاب بدن باید خاصیتی شبیه رسانایی الکتریکی داشته باشه چون پیام های عصبی چیزی شبیه سیگنال الکترونیکی داره. کمبود نمک در بدن این موضوع رو تحت تأثیر قرار میده، از طرفی پلاسمای خون هم به نمک نیاز داره. یه سری مواد معدنی هست که تحت عنوان الکترولیت شناخته میشن توی مایعات بدن مورد نیازه. همونجور که میدونیم نمک زیادی باعث افزایش فشار خون میشه، کمبودش هم باعث کاهش فشار خون میشه. ورزشکارانی رو دیدم که قبل از تمرین نوشیدنی انرژی زا مصرف میکنن، انرژی زا از نوشابه معمولی قند بالاتری داره و مابقیش هم کافئین بالاست که باعث افزایش تپش قلب میشه. چندان برای سلامتی مفید نیست ، طرف فکر می‌کنه انرژیش رفته بالا و تعجب می‌کنه که چرا چربیهاش آب نمیشه. چند تا ست تمرین لازمه تا فقطط قند همین انرژی زا بسوزه. کاری که من میکردم این بود که یه لیموی کوچیک رو توی آب گرم میچلوندم و بعداً یک پنجم قاشق چایخوری نمک طبیعی بهش اضافه میکردم، یه وقتایی قرص جوشان و مینرال و ویتامین سی و مولتی ویتامین ، به اضافه یه ذره نمک ، قبل از تمرین بشدت منو سرحال میکرد) ((دوستان این مطلب توی پرانتز نظر شخصی و تجربیات خودم بود، اصلا به شما توصیه نمیکنم با من هم عقیده باشید یا اینها رو امتحان کنید، من تجربه کردم برای جسم من اینجوری جواب داد، لطفاً خودتون برای خودتون تحقیق کنید))

در کل اشتیاقم‌ به تهیه دوره قانون سلامتی بیشتر شد.

«شکر آن را که دگربار رسیدی به بهار ؛ بیخ نیکی بنشان و ره تحقیق بجوی»

«گوش بگشای که بلبل به فغان می‌گوید ؛ خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی»

«گفتی از حافظ ما بوی ریا می‌آید ؛ آفرین بر نَفَسَت باد که خُوش بُردی بوی»

خدا رو صد هزار بار شکر بخاطر این سایت و بخاطر این فایلها و بخاطر این آگاهی ها و بخاطر احساس خوب و احساس لذت،خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر هر ذره از نعمتهای بی نهایت رب العالمین.

سپاس از استاد عباس منش عزیزم ، سپاس از استاد شایسته گرانقدر. سپاس از همه دوستان نازنینم که اینجا در کنارم حضور دارید و بهم کمک میکنید تا من هم مثل شما توحیدی تر باشم.

همه تون رو دوست دارم خانواده عزیزم.

در پناه جان جانان ، رب العالمین ، همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید ، با احساس خوب و اتفاقات خوب ، در بهترین زمان و مکان و شرایط در کنار توحیدی ترین انسانها.

کلی ایموجی قلب تقدیم به شما.