سریال زندگی در بهشت | قسمت 263 - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)

469 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1316 روز

    بنام خدای شریانهای “قلبها…

    بنام خدای “نبض قلبها…

    خداوند را شاکرم که مرا هدایت نمود.که امروز در این وضعیت ،”کنترل ذهن قوی را داشته باشم!!!

    استاد عزیزم!….میدونم که پیاممو انشالله میخونی…من سپاسگزار خداوندم که من!! امروز در این فضا باشم.و بتونم تو این شرایطی که می باشم ذهنمو کنترل کنم…

    واقعا ماها جاهایی شناخته میشیم!!! که صبور و با تقوا باشیم!!!..ک

    که اون شرایط:بظاهر ناجالب “برامون پر از ارامش و تقوا باشه!!…

    استاد عزیزم…من با شما و این بهشتمون نحوه زندگی کردن و سعادتمندی دنیا و اخرت را یاد گرفتم‌!

    ..

    استاد عزیزم من با شما!!! نحوه صرات المستقیم رو در تمامی جنبه ها یاد گرفتم…

    استاد عزیزم…من با شما….معنای صبر واقعی و الخیر فی ما وقع را یاد گرفتم..

    استاد عزیزم..من با شما کنترل ذهن در شرایط بظاهر ناجالب را یادگرفتم..

    استاد عزیزم..این سه سال خورده ایی.که در محضر شما هستم!!! اینقدر اینقدر درکم از زندگی قوی شده…اینقدر قوی شده.اینقدر قوی شده..

    که زندگی ام هر روز هر روز داره بیشتر برام بولد میشه.که من با نیروی قویی که دارم ..به هر چی میخام میرسم !”و مسیرهامو طی میکنم.

    استادم…من با شما صبور بودن رو یاد گرفتم..

    خیلی خیلی خوشحالم…

    استاد عزیزم..استاد مریم شایسته زیباییم…با تمام وجودم دوستتون دارم…

    زندگی من با شما به ارامش و صبوری رسید..اینقدر قانون تو زندگیم بولد هست…

    که میگم!!!مگه از این واضحتر و شفافتر هست…

    استاد عزیزم..من با شما یاد گرفتم…که هدایتهای الله رو بییینم و گوشهامو تیز کنم…و اطرافمو بنگرم…همین درکها باعث شد من همیشه در زمان و مکان مناسب باشم…و همیشه از بلاهایی که گذشته برای خود ساخته بودم نجات یابم.

    استاد عزیزم..شما عشقید عشق…هر روز من با استقامتر میشم..

    هر روز شخصیتم قوی تر میشه!!..

    هر روز پاشنهام!،” باعث دیدن و نظاره کردن درونم برای رفتن به مدار های بالاتر میشه…

    واقعا این نحوه زندگی ام با شما..همجوره مثل خمیر چینی تعقییر یافت..

    از من نرگس…نرگسی جدید با ورژن جدیدی ساخته شد…

    صحبتهام خیلی زیاده…صحبتهام خیلی زیاده

    من با شما استاد عزیزم …روی شونهای خداوند نشستم…شونهایی که آدمهای ناجالب زندگیم را برایم نرم و روان کرد.و صدها منفعتها رو برام جاری ساخت..

    واقعا اینهمه درسهای زندگی رو چجور میتونم سپاسگزارتون باشم…

    درسهایی که منه نرگس رو هر روز به سمت ..زیباییها در دل شرایط های بظاهر ناجالب بولد نمود..

    زبانم قاصره بخدا …

    زبانم قاصره بخدا

    زبانم قاصره بخدا..

    من این چند روز اتفاق…یچیزی رو برام بولد کرد…و معنای با خداوند بودن رو بیشتر برام مهر تایید کرد..

    و روزی که یه خوابی بهم الهام شد..

    دیدم مردم او وسط سیخکها عبور میکنددد.رو ،”به واقعیت تصویر در اطرافم این چند روز دیدم…

    من میگم کش در رفته…

    مهم نیست چقدر پول میسازی..مهم اینه آیا اون پول ..با باورهای قوی “نشتیهاش گرفته شده یا نه…

    من همه چیز یاد گرفتم!..

    روزی که با شما استاد عزیزم..یادم از داستان زلیخا اومد..که اینقدر عاشق و پیشه یوسف شده بود.که نای راه رفتن رو نداشت..ولی اون عشق به توحید رسید..

    منم داستان زندگی ام همینجور بود…

    استادم !دیگه رسیدن به خاستها حقیقتا برام صبورتر شده..ولی عشق به خداوند هر روز داره تو وجودم بیشتر میشه..و این عشق الهی…وجودمو ارامتر کرده…

    نمیتونم این حجم از وجود خداوند.توی زندگیمو!! رو” چجور از شما تشکر کنم…

    یادم میاد اون اوایل..اینقدر عطش خداوند رو داشتم..که هر چقدر فایلای توحیدی رو گوش میکردم سیر نمیشدم…

    هر شب بلا استثنا خواب فریبهای شیطان رو میدیدم…

    اینقدر این خوابها حقایقی اشکار بود..که بیشتر منو پاییبند این قانون میکرد…

    استاد عزیزم…استاد زیباییم…استادم که زندگی منو همجوره تعقییر دادی زبانم قاصره از سپاسگزاری به شما!!!

    اگه تمام مردم میدونستن”روش زندگی کردن خیلی راحت و اسان هست…هیچ وقت توی چرخ فلک فریبهای شیطان نمیفتادن.

    ولی ما هیچ گونه تسلطی توی زندگی افراد نداریم.

    من بارها بارها بخودم نهیب میزنم یادت باشه کجاییا نرگس….

    و با چشمانم مینگرم مخصوصا استادم یه اتفاق برای خانواده ام اینروزا افتاده…که الان که دارم مینویسم چشمانم خیسه…

    خیلیا سرگردان نحوه تفکرشون هستند…خداوند داره بهم نشون میده .

    که نرگس یادت باشه…اگه مثل گذشته ات باشی مثل این افکار عمومی باشی!! مهم نیست چه مدرکی داشته باشی یا چه تخصصی داشته باشی..و یا چه پرستیژی داشته باشی..

    نحوه زندگیت و دلخوشیهایی که خداوند برای تو گذاشته.استفاده نکنی مثل اونا میشی….

    ولی استادم اونا این مشکلات رو دارن میپذیرن…

    که بیماری جزو زندگی یه انسان هست..

    ولی استادم اونا بپذیرفتن که باید زجر بکشیم…

    استادم نمیخام از نکات منفی بگم!!!ولی بعضی وقتا نیاز هست.یکم بهمون تلنگر بخوره..تا یادمون بمونه که چقدر قانون درست عمل میکنه.

    استادم من چهار روز توی جهنمی که ادمها برای خودشون ساخته بودن داشتم زندگی میکردم..ولی این چهار روز به اندازه 40 سال و یا”تا اخر عمرم بهم درس داد…

    من چند روز فرد نزدیکم یه بیماری سخت گرفته .بیماری که به پای جونش رسید…

    استادم خدا میخاست و منو دعوت کرد.تا بهم نشون بده…

    اگه بازگردید ما نیز باز میگردیم…

    اینقدر من قوی و با شجاعت شدم…و یوقتایی احساس دلسوزی میومد سراغم.دیگه ما انسانیم..ولی با ساخت باور بخودم دلداری میدادم .میگفتم نرگس قوی باش..

    تو دل اون شرایط.خداوند بهم میگفت فعلا نرو.برگرد…

    من روی شونهای خداوند نشسته بودم بهم درس میداد…

    استادم ..فقط میخام اینو بگم..تضادها ..انسان رو قوی میکنه..

    خیلی دوست داشتم صحنه مرگ رو ببینم…واقعا برام اتفاق افتاد..ولی من ترس نداشتم..به احساس ارامش داشتم..

    اون لحظه که این شخص به رحمت خدا رفت.نورشو دیدم…

    من سپاسگزار خداوندم…

    فقط میخام یچیزی بگم!!!! سعادت دنیوی و اخروی انسان.

    احساس خوب اتفاق خوب…

    واقعا اینروزا بیشتر درکش:میکنم..

    و احساس بد…اتفاق بد…

    الله اکبر .الله اکبر ..الله اکبر..

    بقول دوستمون مثل کاردی میمونه..که ..تو دستته!!!که میتونی باهاش نقشهای زیبا بزنی…و یا میتونی باهاش:دستتو ببری..

    استاد عزیزم…خیلی خیلی خیلی ازت سپاسگزارم.که همجوره ما رو به راه سعادت دنیا و اخرت…اموزش دادی…

    من خیلی از” زندگیم در کنار خداوند راضیم..و درسته یسری شرایط:بظاهر ناجالبه.ولی این شرایط:برای من لذت بخش:شده..

    برای من احساس خوب شده..

    برای من درسها شده..

    برای من پر رونق شده

    و من باید بتونم این مسیر رو با قدرت بیشتری پیش ببرم..

    سپاسگزارتونم استاد عزیزم..

    فقط یه کلام! بخودم،” اول یاداوری کنم…

    که با خداوند همه چیز برات بهشت میشه و تو به خوشبختی به تمام کمال میرسی…

    ولی شیطان زندگی دنیا و اخرتت پایمال میکنی…

    روزی که کتاب فصل سوم اگه فکر کنم خریدم..

    ساعت نصف شب بود…

    شیطان با احساس بد و رفتاری ناجالب دور تا دورم .بقول خودمون جیزو ولیز میکرد…

    با هیجان ناراحت کننده روبروم میچرخید..

    و دقیقا همین صحنه… حدودا 8.سال پیش توی قبرستان برام پیش اومد.همون قسمتی که خداوند بهم الهام کرد باید خودت تنهایی بری اون منطقه..

    یه لحظه دیدم یه چیز سیاه رنگ زشتی جلوی چشمم رد شد..دقیقا اون ترس تو اون صحنه همیشه برام وحشتناک بود…

    .میخام بگم…

    شیطان با هدایت من در این مسیر توحیدی از درونم بیرون اومد..و نور روشنایی تو قلبم روشن شد…

    استادم این سه سال خورده ایی به اندازه یه قرن بهم درس داده..نمیتونم اینهمه درس رو چجوری از:شما تشکر کنم..

    دوستت دارم…استادم!!!

    من نرگس به یه نرگس دیگه تبدیل شدم…

    نرگسی که خودشو دوستداره..و سعی کردم این شعار روی دلار امریکا رو با تمام وجودم حسش کنم..نه حرف مفت…

    چون حرف تا عمل خیلی زیاده‌..

    واقعا تو عمله که خودمو بیشتر میشناسم که ایا در مسیر درستم یا اشتباه…

    در نهایت بازم سپاسگزارم..

    نرگس.و فاطمه.علی پور..از جنوب غرب .از شهرستانی با هوای گرم نخلی اینروزا با کنترل ذهنی عمیق و قوی…

    پیش بسوی سعادتمندی دنیا و اخرت…

    .

    در پناه خداوند شاد و ارام و با احساس خوب باشی‌. و مومنتمیهات سر براه هست و انشالله همیشه پایدار باشه..و برای ما هم نیز همینجور.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    ندا سادات گفته:
    مدت عضویت: 1522 روز

    استاد عزیزم اگر این کامنت من روی این فایل جدید بود معذرت میخواهم

    و اصلا حرفهایم به این فایل جدید ارتباطی ندارد

    فقط خواستم حرفهایم روی آخرین فایل باشه

    من این فایل را سه بار پشت سرهم دیدم

    هی تموم میشد باز از اول می‌دیدم

    چون واقعا در سها داشت

    لذت بردم

    کاش مثل قبل زندگی در بهشت را بزارین

    کاش خودتون و مریم جون هم تو فایل ها باشین

    من که فقط چند لحظه شما را دیدم توی این فایل و مریم جون رو که اصلا ندیدم

    کاش شما را در این فایل می‌دیدیم

    زندگی در بهشت رو بزارین و چشم ما روشن کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    فائزه رستگار گفته:
    مدت عضویت: 763 روز

    به نام رپ

    سلام خدمت استاد عزیزم و سلام ویژه خدمت مریم جانم و سلام خدمت همه دوستان هم فرکانسی اعضای خانواده قشنگم خانواده عباس منش

    وای که با این فالت چقدر مریم جان باورهای خوبی در من ایجاد کردی ممنونم خانم شایسته جان

    چقدر به من فهموندی با این فایل که زندگی آسونه ما نباید سختش بکنیم ما نباید از اون چهارچوب‌هایی که جامعه برامون گذاشته خیلی سخت بگیریم زندگی رو من اگه جای این خانم عزیز بودم باورهای منفی‌ که از قبل داشتم می‌گفتم نه با بچه کوچیک نمی‌شه با بچه کوچیک نمیشه این کارا رو انجام داد یا می‌گفتم نه ممکنه به بچه‌ام آسیب برسه اگه تو بیمارستان به دنیا نیاد یا هر چیز دیگه‌ای یا خیلی به خودم سخت می‌گرفتم که نه من باردارم نباید جایی برم نباید کاری بکنم مثل خانم‌های اکثر جامعه اما ایشون نه تنها این کارو نکرد بلکه به زندگی طبیعیش ادامه داد چیزی که من سال‌ها آرزوش دارم من به خاطر شرایط خاصی که داشتم از بچگی تا الان خیلی دوست داشتم شرایطم تاثیری تو زندگی من نداره و مثل آدم‌های دیگه زندگی کنم و چند وقت پیش که به یک تضاد برخوردم یک تضاد راجع به سلامتی اما به لطف الله و به لطف فایل‌های شما و استاد عزیزم رفع شد و من تونستم دوباره به سلامتیم برگردم تازه سلامتیم از قبل خیلی بیشتر شد اما همیشه خانواده من می‌ترسند می‌ترسن که من دوباره مریض شم می‌ترسن که من دوباره به اون حال و روز بیفتم اما من کمتر از اون‌ها می‌ترسم با اینکه از همه سختی بیشتری کشیدم می‌دونی چرا چون می‌دونم به هر چیزی که فکر کنی سرت میاد به قول استاد عباس منش:تمام اتفاقات زندگیمون رو بدون استثنا با افکار و باورهامون رقم می‌زنیم من اگه تمرکزمو بذارم رو اون تضادی که بهش برخوردم اگر بترسم ازش بیشتر میاد به سمتم اما نه اگر همه چیز آسون بگیرم به زندگی قبلیم ادامه بدم شاد باشم خوشحال باشم حس خوب داشته باشم نه تنها زندگی قبلیم بلکه خیلی بهتر از زندگی قبلیمو دارم من الان چند روز ی خودم آشپزی می‌کنم و به خدا میگم خدایا خودت هدایتم کن خودت بگو چی برای بدن من خوبه من چیو امروز درست کنم من چیو امروز بخورم که بدنم نه تنها سرحال‌تر شه بلکه ازش لذت ببرم و جالب اینجاست با اینکه اصلاً قبلاً آشپزیم خوب نبود چرا که همیشه مامانم نمی‌ذاشت من آشپزی کنم و همیشه خودش کارا رو انجام می‌داد من برعکس کارای بیرون برعکس پول ساختن برای خودم اصلاً آشپزیم خوب نبود اما با توجه به دوره تکامل روز به روز آشپزی بهتر شد جوری شده که حتی دیشب یک شام خوشمزه درست کردم باورم نمی‌شد که این شامو من درست کردم و حتی باورم نمیشه که من انقدر نظم دارم توی مبحث خونه داری و همه این‌ها رو از سریال زندگی در بهشت یاد گرفتم از شما مریم جانم که به من یاد دادین با نظم باشم و از کار کردن توی خونه لذت ببرم انقدر من عاشق این مجموعه سریالی شدم سریال زندگی در بهشت و سریال سفر به دور امریکا که حتی رسانه رو به طور کامل حذف کردم به طور کامل که قبلاً کارتون نگاه می‌کردم موقع غذا خوردن برنامه کودک نگاه می‌کردم حذف کردم و تمام تمرکزمو گذاشتم رو این مجموعه فایل‌های زیبا مجموعه فایل‌های زندگی در بهشت و جالب اینجاست هر روز هر روز حس خوبم بیشتر می‌شه انقدر حس خوبم بیشتر میشه که علاقه بیشتری به کارهای روزمرم دارم دیگه احساس کسلی و خستگی ندارم دیگه احساس سرخوردگی که امروزتم تکراری فائزه یک کاری کن که زندگیت بهتر بشه رو ندارم لذت می‌برم از زندگی به کمک این فایل‌ها خانم شایسته عزیزم من هنوز دوره قانون سلامتیو نخریدم و هر شب توی دفتر شکرگزاریم توی دفتر خواسته‌هام این خواسته رو می‌نویسم خیلی دوست دارم زودتر بتونم دوره عزت نفس دوره عشق و مودت و دوره قانون سلامتیو بتونم بخرم و می‌دونم با این دوره به اندام دلخواهم می‌رسم من همیشه کسره وزن داشتم اما یک ذره شکم داشتم و همیشه باعث می‌شد که فکر کنم چاقم اما فکر کنم توی دوره قانون سلامتی این موضوع حل شده و وقتی از فایل‌های رایگان متوجه شدم که دوره قانون سلامتی چه چیزهایی داره تقریباً اون‌ها رورعایت کردم و اصلاً مریض نشدم با اینکه هنوز از فایل‌های رایگان این موضوع رو شنیدم اگر مطمئنم اگر من این دوره رو بخرم اصلاً مریضی نمی‌دونم و دلم می‌خواد از این تضادها رها بشم و می‌دونم این با کمک دوره قانون سلامتی انجام می‌شه با کار کردن روی با کار کردن روی باور

    نکته دیگه که نگم از این فایل خدای من خدای من چقدر زیباست چقدر این زیباست که ما زندگی رو سخت نمی‌کنیم آسون می‌گیریم چقدر زیباست که به خاطر افکار بقیه افراد جامعه خودمون رو محدود نمی‌کنیم و به زندگیمون تو هر حالی که دوست داریم ادامه میدیم خدای من چقدر این فایل زیباست ممنونم بابت هدایت من به این فایل

    چقدر این بچه خوشگله من همیشه عاشق بچه‌ها بودم مخصوصاً پسر چون نه خودم برادری داشتم و چون بچه آخر بودم و خواهرمم فعلاً بچه‌دار نمی‌شه من همیشه عاشق بچه بودم و عاشق این بودم یک نجوای شیطانی توی ذهن من زنگ می‌خورد که خدایا من با این همه تضاد که توی جسمم دارم چه جوری می‌تونم در آینده بچه‌دار بشم اما با این فایل دیدم اگر من حسم رو خوب نگه دارم سخت نگیرم آسون بگیرم نه نه تنها می‌تونم ازدواج کنم بلکه می‌تونم به آرزوی اش الان دارم این روزا خیلی تلاش می‌کنم بچه‌دار بشم وای خدای من این فایل به من میگه که فائزه تو هم می‌تونی بچه‌دار شی فقط باید روی باورهات کار کنی باید اون سختگیری‌هاتو بذاری کنار باید تمرکزتو نذاری رو حرف‌های بقیه تمرکزتو بذار رو این فایل وای خدایا این فایل چقدر منو قوی کرد چقدر ذهن منو قوی کرد چقدر باورهای منو قوی کرد که من هم می‌تونم یک مادر بشم یک مادر خوب اگر بتونم به قانون جهان عمل کنم

    و یک نکته جالب دیگه بهش برخوردم اینکه میگه سیستم ایمنی دوره تکامل طی می‌کنه واقعاً سیستم ایمنی من با اینکه چند ماه پیش به تضاد خورد اما از وقتی که خوب شده از قبلشم حتی بهتره از روز اول و شاید این تضاد و این باور باعث میشه که من حفظ خوبم خودم رو بیشتر نگه دارم همه چیز در زندگی به وجود میاد بستگی به این داره که چه جوری بهش نگاه کنی به تضادها چه جوری نگاه کنی به نعمت‌ها ه زیبایی‌ها مریم جانم ممنونم بابت این فایل اگر ممکنه اگر در سفرهای بعدی رفتی بیشتر از این فایل از این بچه زیبا برامون بذار و بیشتر راجع به این بچه‌ها خانواده‌شون برای ما توضیح بده اگر برات ممکنه و یک سال که تو ذهن من ایجاد شد این خانواده که دائماً در سفرم و تمام جهان رو می‌بینند و از زندگی لذت می‌برند درآمدشون رو از کجا کسب می‌کنند که هم تفریح می‌کنند هم پول می‌سازند این سوال توی ذهن من به وجود اومده و خیلی دوست دارم به این سوال جواب بدم چون این سوال به من ثابت می‌کنه که اگر باورهات درست باشه هم می‌تونی از زندگی لذت ببری هم می‌تونی به کارت برسی و در کنار خانوادت از هر دو لذت ببری و اینجوری نعمت بیشتری میاد سمتت خیلی دوست دارم جواب این سوالو بدونم و یک. موضوع دیگه این فایل‌های شما منو یاد بچگی‌ها می‌ندازه بچه که بودم دوست داشتم یه ماشین داشتم که آشپزخونه و همه چی داشته باشه باهاش دائماً در سفر باشم. و تا قبل از اینکه با فایل‌های استاد عباس منش آشنا بشم فکر می‌کردم این ماشین هنوز اختراع نشده و در رویای منه اما با فایل‌های استاد دیدم نه وقتی چیزی توی ذهن من قرار می‌گیره یا ساخته شده یا من باید بسازمش و این سفر کردن شما منو یاد رویاهای کودکی می‌ندازه که دوست داشتم اینجوری سفر کنم اما وقتی بزرگتر شدم یادم رفت این رویا رو و با فایل‌های استاد این رویا رو به یاد آوردم مریم جانم ممنونم بابت گرفتن این فایل و تدوینش ممنونم بابت این همه که برای ما وقت می‌ذاری و حس خوبت رو برای ما به اشتراک می‌ذاری خدا را شکر که دوست خوبی مثل تو دارم یک دوست خوب مثل استاد عباس منش و و دوستان عزیزم در سایت که هر موقع بخوام هر موقع تنها باشم چه ساعت 5 صبح باشه چه ساعت 3 شب باشه با من هستید همراه من هستید و همیشه با اینکه فایل‌هاتون از قبل ضبط شده اما وقتی من فایل‌هاتونو دانلود می‌کنم و گوش میدم دقیقاً سوالیه که همون روز برام پیش اومده و همون روز داشتم بهش فکر می‌کردم و انگار شما و استاد عزیزم رو کنارم حس می‌کنم و وقتی این فایل زیبا رو برای ما روی سایت می‌ذارید یا وقتی از این سریال قسمت به قسمتشو می‌بینم احساس می‌کنم توی پرادایس هستم و دارم ا شما استاد عباس منش قدم می‌زنم و خیلی حس خوبی به من میده حتی من موقع ظرف شستن گوشیو می‌ذارم بالای ظرفشویی و این سریال زیبا رو و سریال سفر به دور امریکا و فایل‌های دیگر رو می‌بینم انقدر این کار برای من لذت بخشه که همیشه در حین انجام کار این کارو انجام میدم این کار باعث میشه منی که از کار خونه داری فراری بودم این علاقه بیشتری به این کار نشون بدم و این فایل برای من یک تشویق که پاشم تب کنم همه چیز رو تمیز کنم از وقتی این فایل‌های زیبا رو می‌بینم عاشق تمیزکاری شدم عاشق ساختن عاشق آشپزی کردن و زندگی برام خیلی خیلی لذت بخش شده امیدوارم هر کجا که هستید در پناه الله یکتا شما و استاد عزیزم سلامت باشید سپاسگزارم از این لطف و مهربانی شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    بهناز عادلی فر گفته:
    مدت عضویت: 490 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی

    خانم شایسته عزیزم نمیدونم چه طور ازتون قدردانی کنم بابت این قسمت از سریال زندگی در بهشت.ممنون که این تجربیات رو با ما به اشتراک گذاشتین.

    و دقیقا خداوند با این فایل جواب درگیری های ذهنی من رو داد.

    جواب سوالاتم رو و دوباره قلبم رو مطمئن کرد.

    بزارین بگم که من دوره قانون سلامتی

    رو خریدم و حدود 6 ماه هست که دارم استفاده میکنم ولی چالش هایی داشتم تو مسیرم.

    اول از همه بگم داستان هدایت من به این دوره در پروژه خانه تکانی ذهن بود .

    زمانی که از شدت درد لگن حتی خواب راحت نداشتم و یک مشکل زنانه که چندین سال هست درگیرش هستم.و از خداوند درخواست کمک کردم و خداوند با یکی از فایل های پروژه خانه تکانی ذهن چنان قلبم رو مطمئن کرد که جواب مشکلاتم و راه حل سلامتی ام این دوره است .

    با وجود اینکه لاغر بودم ولی داشتن سلامتی برام مهم بود و این دوره رو خریدم.

    ولی …

    در بین راه نگرانی اومد سراغم، خیلی کاهش وزن داشتم و نگران از دست دادن عضلاتم بودم ،نگران لاغری،

    و این باعث شده بود باورهای درستم نسبت به قانون سلامتی تحت تاثیر قرار بگیره.و نتونم مسیر رو به درستی پیش ببرم.و دچار چالش هایی تو مسیر شدم.

    نگرانی = شک به ادامه مسیر ، اطمینان نداشتن از نتیجه گرفتن، باور نداشتن به درستی مسیر

    وقتی باور نداری که مسیری که میری درسته، نتیجه نخواهی گرفت.

    من یک باور اشتباهی در مورد خودم دارم که از کمال گرایی میاد و اونم اینه که یا کاری رو انجام نمیدم یا اگه انجام میدم اونو به بهترین شکل انجام میدم.

    واسه همین بدون رعایت قانون تکامل شروع کردم به استفاده از دوره و … چالش هایی که برام پیش اومد.

    و نگرانی هایی که برام به وجود آورد.

    خانم شایسته عزیز درست گفتین دوره قانون سلامتی فقط بحث تغذیه نیست، جنبه های دیگه ای هم داره، مخصوصا آرامش ،

    و من تمرکزم روی همه ابعاد بود به غیر از آرامش ذهنی.

    و باورهای منطقی که استاد در مورد سلامتی و لاغری گفتن کم کم جاش رو کمرنگ کرد تو ذهنم و نگرانی از لاغری و از بین رفتن عضلات پررنگ شده بود تو ذهنم.

    این قدر تمرکز کرده بودم روی این مشکل که هر چی میخواستم چالش هامو حل کنم بدتر میشد.

    این نگرانی باعث شده بود درکم از آگاهی های دوره درست نباشه و فقط جملاتی رو بشنوم که برام سوال پیش بیاد یا ندونم چه کار کنم؟ منی که لاغرم تو این شرایط چه راهی درسته؟ چه کار کنم که هم به بدنم کمک کنم، هم بتونم ضعف ها رو مدیریت کنم و …

    چه باور های درستی توی این فایل بود.

    در مورد قوانین سلامتی، در مورد اینکه حتی اون خانم با توجه به نیاز بدن بچه اش بهش غذا میده، بعضی روزها کمتر ، بعضی روزها بیشتر.

    راستش خانم شایسته عزیز ، انگار خداوند که یکبار من رو هدایت کرده بود به این دوره ، دوباره با این فایل میخواست نگرانی هام رو رفع کنه، و قلبم رو مطمئن کرد که مسیر درست سلامتی همینه.

    نگران لاغری نباش، ببین خانم شایسته بعد 6 ماه عضلاتش رشد کرده و تو الان 6 ماه شده ، پس از این به بعد اتفاقات بهتری برات میفته.

    خداوند میخواست به من بگه نگران نباش، صبر داشته باش ، به من ایمان داشته باش، به راهی که نشونت دادم ایمان داشته باش، اگر با اطمینان قلبی دوباره فایل ها رو گوش کنی جواب سوالاتت رو پیدا میکنی، فقط باید باور داشته باشی که این راه درست ترینه.

    با اطمینان قلبی به من و به این مسیر دوباره از اول شروع کن،

    نتایجت رو به یاد بیار و ببین با وجود چالش های مسیر چه نتایجی گرفتی .

    اونها رو پررنگ کن تو ذهنت، و تمرکزت رو بذار روی اونها.

    بارها و بارها استاد گفتن اگر فکر کنین لاغری بده ، نمیتونین از دوره نتیجه بگیرین و درست استفاده کنین،

    و من از همون اول نگران شدم.

    نگرانی = عدم درک درست آگاهی های الهی این دوره = عدم دریافت الهامات خداوند برای استفاده بهتر از این دوره

    خداوند باز هم منو رها نکرد ، وقتی در اوج نگرانی بودم و صداش زدم ، دوباره دستم رو گرفت ، جواب درخواستم رو داد ، قلبم رو مطمئن کرد به ادامه مسیر.

    خدایا شکرت که همیشه همراهمی ، خدای سریع الاجابه من ، خدای آرامش دهنده من، خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    مبینا سربلند گفته:
    مدت عضویت: 724 روز

    به نام خدای مهربان و هدایتگرِ آشکار

    کلید ها:

    همین لحظه بهترین لحظه برای شروع است

    به جا اوردن حق سپاسگزاری

    شکستن عادت مخرب کمالگرایی

    افزایش اعتماد به نفس و در لحظه رفتار کردن و واکنش نشان دادن

    شکستن دیدگاه : عالی به نظر رسیدن و برانگیختن نظر دیگران درباره خود

    اعتماد به خود و خودباوری

    اعتماد به نشانه ها و تسلیم بودن

    آسان گرفتن کار ها

    خب این کامنت فوق العاده ترین کامنتی میشه که تا حالا نوشتم خدایا بنویس

    شک و ترید را از خودتون دور کنید

    کاملا ریلکس باش ، میمیک صورتتو ریلکس کن

    عضلاتت رو شل کن و راحت باش

    فقط انجام بده ، سرعت تصمیم گیریتو تقویت کن

    عضله ی تمرکزتو تقویت کن و در لحظه متمرکز باش

    کاری که باید انجام بدی رو با دقت بالا انجام بده

    هر لحظه هر اتفاقی ممکنه بیوفته ، زندگی همیشه پر از اتفاقات است ، باید یادبگیری که واکنش گرا نباشی و متعهد به انجام کار باشی و همیشه مستمر باشی ، چرا؟ چون زندگی اینطوری نتیجه بخش میشه

    چرا؟ چون اینطوری روحت بزرگ میشه

    چرا؟ چون اعتماد بنفس و خودباوریت به طرز فوق العاده ای افزایش پیدا میکنه وقتی اگاهانه تصمیم میگیری که به موقع کار درست رو انجام بدی حواس جمع باشی متعهد باشی و واکنشی و حسی عمل نکنی.

    شکر نعمت ، نعمت را فزونی میدهد و بر احساس لذت و سپاسگزاری بیشتر ، میافزاید.

    وقتی شکر گزاری رو دوباره و دوباره دوباره بیانش میکنی ، مینویسی یا احساس میکنی ، بدون استثنا هر دفعه به عشق درونی ات نزدیک و نزدیک تر میشوی.

    هر بار قطعا بهتر ان را ادا میکنی

    هر بار چیزی های بیشتری احساس میکنی برای سپاسگزاری وجود دارد چون هر بار گسترش یافته ای و واقعا هم نعمت ها بیشتر شده است.

    خدایا شکرت

    سپاسگزارم مریم جون بابت این فایل بی نظیر تاکید میکنم بی نظیر دقیقا عین وجود نازنین خودتون

    تدوین ویدیو کیفیت تصویر و صدا ، محتوای بی نظیر ان ( بیشتر اشاره خواهم کرد) ، صدای شما با ان لحن لطیفتان که انگار از بهشت میامد و ان توضیحات شیرین و نافذ و منطقی و دقیق شما من را وجد اورد.

    تحسینتون میکنم بابت اینکه انقدر با اعتماد بنفس و عالی توضیح میدین .

    تحسینتون میکنم برای زمان انرژی دقت و حوصله و عشقی که برای فریم به فریم این فایل ها میزارید.

    تحسینتون میکنم بابت اینکه اینقدر میزبان خوبی هستید ، هم مهربان هم راحت هم گشاده رو ، هم با وقار ، خدا به شما قوت دهد.

    تحسینتون میکنم بابت اینکه با اعتماد بنفس مانند طبیعت زیبا ، بخشنده اید و زیبایی هارو با ما share میکنید و اون رو برای خودتون دو چندان زیبا تر میکنید و صد برابر بیشتر زیبایی و حال خوب دریافت میکنید.

    استاد عزیز بابت این فضای روحانی که به قوت و مهربانی الله مهربان ایجاد کرده ای سپاسگزارم خداوند به این سایت بی نظیر برکتی روززززززز افزووووون دهد آمین.

    تحسین میکنم بابت این زندگی بهشتی که برای خود ساختید

    تحسین میکنیم سخاوت و زیبایی های unlimited این پارادایس زیبا رو که هیچ وقت تکراری نمیشه و همیشه در حال اپدیت شدنه.

    تنها نگاه کردن به زیبایی ها کافی نیست ، هرگز.

    باید ان ها شرح داد باید به معنای ان ها اضافه کرد باید دریافت هایی بیشتر داشت

    باید خودت دست به قلم بشی

    فکر نکن که اگر کسی کامنتی زیبا نوشته که تمام جملات و احساس نهفته در ان ، انگار بیان توست و انگار کار نکرده ی تو انجام شده و تو دیگر کاری برای انجام دادن نداری . نه هرگز اینطور نیست.

    گول این رو نخور که اگر فقط نگاه کردی و یاد گرفتی انگار که خودت انجام دادی و معنایش این است که الان تو هم همانقدر عالی هستی ، نه هرگز.

    خودت انجامش بده مگه نمیگی راهشو بلدی و کاملا میدونی قضیه چیه و حتی بهتر از کسی که او را میبینی هستی ها؟ خب پس خودت انجامش بده

    باید این رو بدونی

    اگر خانم شایسته و استاد جان انقدر با اعتماد به نفس هستند و تو با دیدنشان لذت میبری معنیش این نیست که چون تو درکش میکنی یعنی کاملا تو هم با اعتماد بنفسی ، نه ، این یه توهمه

    خودت امتحانش کن

    خواهی دید چقدر دست پاچه میشوی

    پس

    حتی پیشرفت های کوچیک دیگران را هم بزرگ بشمار ، چون ان ها در حال انجام دادن هستن و نه فقط حرف زدن ، ان ها در مسیر صعودند.

    تحسین کن و بزرگ شو

    تحسین کن قدرتمند شو برو جلو

    زندگی رو خودت زندگی کن ، نه با خود را جای دیگران گذاشتن تو میتونی ایمان داشته باش راحت بگیر لبخند بزن و برو جلو..

    خدا رو شونه هاش تو رو میبره جلو

    انجام بده خودتم میدونی که انجام دادنش خیلی راحت تر از اونیه که توی فکرت انجامش میدی

    وقتی شروع میکنی یه نیروی برتر حمایتت میکنه و دهنت باز میمونه واو چقدر ساده و دلپذیر !

    این رو بدون ، همه انسان ها ، اونهایی که خوب یا بد تعبیرشون میکنی و از جمله خود تو

    همه درگیر احوال خودشون هستن

    لحظه ای نگاه میکنن و رد میشن

    همه مخلوق ، غرق در خودشونن و دنیا ی خودشون و تدبیر و قضاوت خودشون

    به این کودک زیبا نگاه کن که قضاوت را

    حتی نمیشناسد،حتی نمیشناسد،حتی نمیشناسد

    حتی نمیداند وابستگی و انتظار چیست

    چشم های زیبا و دریایی اش را میبینی ؟

    تا به حال به ان مفتخر نشده و بر وجودش شرک و خودپسندی راه پیدا نکرده

    ان قدر رهاست که زیباست

    اهمیت نمیدهد که زیباست یا زشت هیچ وقت نه خود را و نه دیگران را بر اساس مادیات نسنجیده

    میبینی چقدر حال و هواش زیباست؟

    درست مثل تو دوست من

    مثل قلب زیبایت

    مثل چهره ی ماهت

    ما انسان ها وقتی بزرگتر میشویم نیاز است که هر روز به قلب براق و سرخ گون توحیدی مان دستی بکشیم و هر روز ان را تمیز کنیم و برقش بیاندازیم

    هر روز باید این کار را بکنیم وگرنه غبار میگیرید و انرژیش را از دست میدهد

    ولی ذاتش همیشه تازست و هر وقت تمیزش کنی مانند روز اول برق میزند و زیبا ترین ها را خلق میکند.

    وقتی اسون میگیری یعنی بسیار هماهنگی با جریان خداوند یعنی خیلی قوی شدی و داری خودتو تجربه میکنی

    وقتی باورهات قدرتمند باشه هر طور دوست داری زندگی میکنی

    خونتو میزاری رو دوشتو یا الله میگی مسیر تجربه و سفر در پیش میگیری

    نامحدودی نامحدود

    بچه هایی بهت عطا میکنه زیبا تر از گل

    دوستانی سر راهت قرار میده از خود بهشت

    قلبتو ارام و مسیر رو هموار میکنه

    ثروت رو مثل برگ درختا همه جا برات فراوان میکنی

    بی دغدغت میکنه

    وقتی شجاعت داشتی باشی اصن از یه جایی بعد که فیکس شدی میبینی که فقط جریان داره میبرتت جلو

    هرچی میخوای هست

    دیگه ارزو های بلند و بالا معناشونو از دست میدن . آرزو؟! تو احساس فوق العاده ای داری

    کار هایی که شب قبل خواب فکرش رو میکنی رو فردا میتونی تجربشون کنی

    دوردست برات محو میشه و جلوتو با کیفیت HD میبینی و میدونی هر چی بخوای در مسیرت هست نیاز نیست دائم به دور دست خیره بشی

    سلامتی ، خانواده ، عشق ، خدا ، هوای تازه ، دوست های با معرفت ، قلبی لطیف ، روحی گسترده و نامحدود ، احساس ارزشمندی ، احساس توانایی برای موفقیت …. عاجزم از گفتن و شکر همه ولی تا رمق دارم میگم .

    جان و جانان من است او

    او به این فکر کرده که من را خلق کند.

    او خالق من است

    همانی که برگی با تدبیرش میافتد

    من را تنها نمیزارد من را همراه است مسیرم ، تجربه هایم ، ایینه ها ، همه را زیبا میکند

    او که قدرتش را در رعد و برق و اسمان می بینیم

    میدانی من را تو را با چه قدرتی خلق کرده؟!

    هیچ میدانی که من را که تو را برای خودش خلق کرده ؟! و همه چیز را برای من و تو که ارزشمان غیر قابل درک است خلق کرده

    او همه اسباب مورد نیاز ما را خلق کرده همه چیز را

    موهبت و نعمت هست ولی تمام مدت خود را منع کرده بودم .

    تمام مدت بود و من غافل

    تمام مدت عمرم را منتظر این لحظه بودم ،

    بهار باشد ، 18 سالگی باشد ، کنکور تمام شده باشد ، احساس خوب باشد نعمت باشد عشق باشد صمیمیت و صفا باشد من باشم خدا باشد ، راضی باشم و بگویم تسلیم

    جز زیبایی و خیر در این معرکه هیچ نیست.

    سپاسگزارم

    راستی یه پیشرفت جدید

    دیگه خیلی کمتر برای دریافت و درک نشانه و الهامات خداوند زور میزنم

    خیلی راحت و صریح خدای من باهام حرف میزنه

    وقتی چشمم میخواد خواب بره یهو از تو کوچه یه نفر رد میشه که داره با تلفن صحبت میکنه و میگه که : بلند شو ، پاشو دیگه …

    و من میگم بابا دستمریزاد چه به موقع چشمم

    و یک انرژی میگیریم که خواب و خیال کاملا از سرم میپره

    میخوام کامنت بنویسم هی به بعد موکول میکنیم بعد همینطوری که توی سایتم دستم میخوره به یه فایل که مضمونش اینه : همین لحظه بهترین زمان برای شروع است.

    اصلا دیگه دست من نیست خودش یجوری میچینه که نیاز نیست زور بزنی و انقدر نشونه هه قلبتو داغ میکنه که در لحظه تسلیم میشی و میگی چشم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    محمد شادی گفته:
    مدت عضویت: 814 روز

    بادورود به استاد عزیز وخانوم شایسته عزیز.

    من مدتی میشه که نتونستم دیدگاه به سایت بفرستم ولی امروز که این فایل رو دیدم خیلی حالم بهتر شد چقدر این بچه نازه چقدر انرژی مثبتی داره خیلی زیباست وحالبتر از همه نحوه بزرگ شدنش ویرخورد مادرش با رفتارهای بچه چقدر عالی وطبیعی این نحوه بزرگ کردن بچه واقعاً بهترین حالت می‌تونه باشه ولی افسوس که خیلی از خانواده ها اینطور رفتار را با بچه ها قبول ندارن چیه قول خودشان دارن بهترین رفتار ومواظبت بهتر از بچه دارن ولی غافل از اینکه به قول خانوم شایسته ونحوه بزرگ شدن این بچه زیبا این طرزبرخوردبهترین نحوه برخورد با بچه می‌تونه باشه که به حال طبیعی درحال رشد است و آنچه را که باید تجربه کند به راحتی تجربه میکند کاش همه بتوانند به این نحوه وروش زوبیارن .من خیلی از فایل لذت بردم و خیلی تشکر میکنم از تمام دوستان .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    زینب سیاوشیفرد گفته:
    مدت عضویت: 505 روز

    به نام خدای زیبایها سلام به دوتااستادگرامی عباس منش ومریم بانوی عزیز خدا را شاکرم که دانشجوی استاد هستم این فایل زندگی دربهشت واقعا برایمان پر از خیر وبرکت وفراوانی وواصلا کمبود وقت نداریم وقتی باقانون خداوند اشنا شدیم وخداوند خودش ما را هدایت میکند وما را اسان میکند به سوی اسانیها خدایا کرور کرور شکر وسپاس میگویم که این همه نعمت وثروت را برایمان خلق کرده ای من دو روز پیش به تضادی خوردم که مومنتوم منفی در ذهنم فوران کرده بود اما خداوند با نشانه ها والهاماتش وبا وجود بچه ای که در شکمم دارم و پاک ومعصوم است متوجه شدم که خودم را بسپارم به خدای وهابم من وقتی که خداوند بعد از هفده سال حامله شدم وناگفته نماند یک دختر زیبا وخوش اخلاق هم دارم والان حامله هستم واولی را با افکر اطرافیان وجامعه بزرگ کردم اما این یکی را با دیدن فایل زندگی در بهشت ورفتم به سایت وبا استاد بودن وتوحید داشتن به خداوند وایمان قوی تری وبا امید خودش که کریدتش میدم به خداوند وبه سلامتی به دنیا می اورم بزرگش میکنم خدایا شکرت که همیشه ودر همه جا حواست به من است من سه روز پیش با همسرم ودخترم رفتیم پارک وقتی میرم طبیعت وپیاده روی میکنم واقعا حالم عالی میشودوکلی لذت دارد برام وکلی بهم خوش میگذرد اما همسرم مخالف این رفتن ومقاومت بیش از حد را دارد ومیگوید که زن باردار نباید بره بیرونوپیاده روی کند البته با افکاری که توی سرش است خیلی مخالفت میکند اما من از وقتی با قانون سلامتی اشنا شدم وبه خودم تعهد میدهم که تا اهر عمرم این قانون را ادامه دهم وپایبند این قانون باشم الان یک سال تقریبا پنج ماهی که با این قانون دارم زندگی میکنم ومیدانم که هر چه غذای سالم بهورم روز به روز باانرژی تر میشوم اوایل بارداریم همه اطرافیانم بهم میگفتند که نان ‌وبرنح بخور اگه شده اندازه کف دستت هم که شده بخور نان تا بچه ات رشد کند اما من احترام به حرفشون گذاشتم اما واقعا گوش ندادم چون وقتی از مولد قندی استفاده میکردم بدنم کلی اذیت میشد وباید میرفتم دکتر وبا کلی دارو بر میگشتم خانه وکلی هزینه میکردم اگه بخواهی خودت به بقیه ثابت کنی کلی وقتت وعمرت هدر میره ولی بیفایده است بی خیال حرفها شدم واون کاری راکردم که باقلبم تصمیم میگرفتم نه با ذهن چموشم که نتوانم کنترلش کنم واما اون روز که از پارک با دخترم برگشتیم همسرم امد بیارمون خانه وکلی حرف وناسزا به دوتامون زد وگفت تا بلای سرتان نیاد متوجه نمیشید اما من اول کلی با توجه نکردن وحواس خودم را گذاشتم به زیبای های اطرافم اما کلی عصبانی بود وبرگ شتیم خانه اما من دیگه تحملم سر امده بود ودیگه هی مومنتوم منفی داشت اذیتم میکردوبا فرداش یک سردرد شدیدی گرفتم وصبحش بیدار شدم دیدم واقعا سرم سنگین واصلا حالم نداشتم وبلند شدم رفتم خانه بهداشت محلمون وفشار ووزنم راگرفت وگفت که خوبی اما معلوم است استرس داری شدید وگفتم سرم درد میکند بیشتر وبهورزش نامه بهم داد وگفت سریع برو بیمارستان تا دکتری ببیندت اما من نرفتم وگفتم اگه برم باید کلی معتل باشم وکلی اذیت بشم به خاطر این سردردم وبعد از یک روز که گذشت با خودم گفتم که اگه بخواهم ادامه دهم دارم خودم وفرشته ای که در شکمم اذیت میشه واقعا حیف بیخیال هر چی که شده وبا این حرف که با کمک خداوند دانایم به خودم زدم کلی ارام گرفتم ودخترم هم بازبان خداوند بهم حرف میزد و میگفت مامان بی خیال به خودت فکر کن به اون بچه گوگولی که داخل شکمت فکر کن که به این زودی بهمون اضافه میشود فکر کن ومن هر لحظه ارام وارامتر شدم وگفتم که من باید بیشتر روی ذهنم کار کنم وتوجهم را نزارم روی حرفهای که واقعا اذیتت میکنند بیخیال تو وقتی خدا را داری دیگه نباید نگران باشی بیخیال وخدا را شاکر وسپاس میگویم که حالم بهتر شد اما ناگفته نماند همان روز خواهر همسرم ام چند لحظه خانهمان برا احوال پرسی ودید که بیحالم وگفت چته گفتم کمی سرم درد میکند گفت الان که بارداری برو دکتر که خطری نباشه برات ودوباره شب بهم پدوتا پیام داد ومن اولی را دیدم وجوایش دادم وبهم گفت کسی بهت حرفی زده ومن گفتم نه وپیام دومش دیگه صبح دیدم که گفته بود اگه شوهرت یا مادر یا خواهرش بوده بهم بگو اما خودم گفتم که من باید بیشتر روی ذهنم کار کنم وعوامل بیرونی را مقصر ندانم من دانشجوی استاد هستم اگه بخواهم با افکار گذشته ام زندگی کنم دیگه با بقیه فرقی نمیکنمویکی لز خواهرهای خودم هم زنگ زد بهم همان روز ومتوجه شد که مثل قبل سرحال نیستمازم پرسید که جای ازت اذیت ومن گفتم نه گفت پس چرا بیحالی گفتم هیچیم نیست وگفت چیزیت اما نمیگی مگه کشتیهات غرق شده ومن واقعا تونستم اون لحظه ذهنم را کنترل کردم بهش گفتم اگه بگم میخاهی حلش کنی گفت نه وخداحافظی کر دیم وفردا برا این که میخواستم چند دست قاشق برام بخره بهم زنگ زد ومن جوابش دادم وگفت الان بهتری گفتم بهترم اما به شدت باز دردم میکرد اما به خودم میگفتم داره بهتر میشه سرت خدا را شکر بعد فردای روز بعد رفتم سراغ تلفن که باهاش حرف بزنم اما خداوند هدایتم کرد به یکی از خواهرهای دیگت زنگ بزن ودر فکر نکنم پنج ثانیه بود که بهم وحی شد وباخواهرم الهام عزیز که استاد را بهم معرفی کرد وبیشترازقبل خدا رادر زندگیم میبینم وکلی باحرف زدن باهاش حالم بهتر شد واینها همش لطف وکرم ورحمت وثروت پروردگارم است که درزندگی ام بهم هدیه داده خدا شکرت که مومنتوم مثبت را در زندگی ام ادامه میدهم وحال خوب به قول استاد برابر با اتفاقات خوب خدایا هر چه قدر شکر وسپاس وسجده گزاری نعمتهایت را بگویم باز هم کم گفتم خدایا شککککککررررررر این فایل را وقتی دیدم که دقیقا برای من بود واقعا وقتی اون خانم دیدم که چه قدر با خودش در صلح واسان میکند اسانیها را برای خودش واون بچه ای زیبا با چشمان ابی رنگش که این قدر دوست داشتنی ودرحال زندگی کردن ودر طبیعت دارد بزرگ میشود کلی لذت بردم وگفتم من هم میتونم با افکارمثبت ودید باز از زندگی ام این زندگی را برای خودم باامید به خداوند رقم بزنم زینب عزیز کرده خداوند وهابم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    مهدیه جهانی گفته:
    مدت عضویت: 130 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام سلام سلام خانم شایسته ی عزیزم بالاخره بعداز مدتها صدای آرام ودلنشین شما را شنیدم آن هم درسریال زندگی دربهشت.

    چقدرصحبت های شما آموزنده وبرای من درس داشت خصوصا من که باورهای اشتباهی درمورد شیوه ی بزرگ کردن بچه وتغذیه ی بچه دارم.

    من امروز وقتی این کودک زیبا وورزشکار وپهلوان را دیدم چقدر به من احساس آرامش وشادی داد این صحنه ها چقدر به روح من آرامش داد خدا میداند ازنزدیک وقتی این کودک دوست داشتنی را ببینیم چه حس وحالی به من میدهد .

    کلا” دین بچه ها به من حس وحال خوبی میدهد.

    این کودک زیبا با چشمان مثل جواهر وموهای طلایی وخرمایی وخوشرنگ وچهره ی خندان وسالم ورها چقدر به من این احساس آرامش رامنتقل کرد وبه بدن من انرژی داد.

    چقدر نکته های ارزشمندی از این فایل یادگرفتم این فایل خودش میتونه درس های بسیاری از صلح بودن با خود را به من یاد بدهد باید چندین بار ببینم وبشنوم تا هر بار آگاهی های تازه ای وارد ذهن منطقی من شود وباورهای خوبی برای خودم بسازم

    از زندگی درسفر .

    از ساده گرفتن کارها.

    از بازی وتفریح با بچه ها.

    از خیلی نکته های دیگه هست که باید روی خودم کارکنم وبرای خودم باور بسازم.

    خانم شایسته ی عزیزم چقدر شما مهربان وخوش قلب هستید که این آگاهی ها را باما به اشتراک میگذارید.

    ازصمیم قلب دوستتان دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    فاطمه خجسته گفته:
    مدت عضویت: 115 روز

    سلام و عرض ادب خدمت شما مریم خانوم عزیز و دوستان گلم در سایت

    خدارو بارها و بارها شکر و سپاسگذارم بابت دیدن این قسمت از زندگی در بهشت

    که چه بسیار نکته و درس داشت برای من

    برای منی که روزها منتظر یه نشانه از جانب خدا بودم .

    من مادر 2 تا گل پسرم و دوران بارداری سختی رو گذروندم و دوران نوزادی و شیر دهی فرزندانم سخت گذشت .

    اونم الان که این قسمت از سریال رو دیدم فهمیدم مشکل از باورهای من بود . مشکل از خودِ من بود که اینققققدر سخت گرفتم ب خودم .

    الان پسرام شکر خدا بزرگ شدن و مدرسه میرن

    همسرم همیشه میگه برای بار سوم بچه دار بشیم

    بچه شیرینه . خیلی خیلی بچه دوسته . تمام تلاشش رو برای آسایش و آرامش من و بچه هام فراهم میکنه . خانواده و اطرافیانم هم خیلی میگن یه بچه دیگه بیار ، همسرت هم عاشق بچه است .

    من تمام فکرهای غلط ب ذهنم میاد

    ترس از بارداری

    ترس از زایمان

    ترس از شب بیدار خوابی ها . منی که الان 5 ساله که راحت و بی دقدقه میخوابم و کار های روزمره رو انجام میدم . فکر میکنم بچه که باشه باید تمام وقت ب اون برسی . فکر می کردم از همه لذت های دنیا باید بگذری فقط بچه داری کنی . همین جور که دوتا پسر دیگم رو بزرگ کردم با همین باورهایی که الان دارم .

    ترس از خرج و مخارج بچه . ( هرچند از زبان همه شنیدم که خدا پچه بده رزق و روزیش رو هم میده )

    من بینهایت باور کمبود در ذهنم نمیزاره لذت دوباره مادر شدن رو تجربه کنم

    ترس از گریه کردن بچه . مریض شدنش .

    در صورتی که میشه ب جای این فکر های منفی و اشتباه باور های درست در مورد بچه دار شدن برای خودم بسازم

    چند وقت هست که ذهنم درگیر بچه دار شدن بود

    تا اینکه از خدا نشانه خواستم .

    گفتم خدا خودت بهم بگو با این همه فکر که من تو سرم میگذره . با اینهمه دگرگونی که در وجودم شکل گرفته نمیتونم تصمیم درست بگیرم .

    خدا خودت بهم بگو چکار کنم . تا اینکه امروز درگیر فکر و خیال بودم گفتم برم تو سایت تا از این حال هوا بیرون بیام . برم فایل های استاد رو گوش بدم . ب قول خودم بزنم شبکه دیگه تا از اون فرکانس و موج منفی بیرون بیام . ب محض وارد شدن ب سایت تصویر زیبای کودک چشم آبی بغل مامانش رو دیدم . فورا رفتم دیدم و انگار خدا فقط و فقط این صحبت های شما و اون مادر و بچه زیبا رو برای من آورده بود . اینققققققققدر شگفت زده شدم که قربون اون خدا بشم من ، که نشانه از این واضح تر دیگه نیست .

    من که اینقدر باور اشتباه راجب بچه دار شدن داشتم

    میگفتم فاصله بین بچه ها زیاد میشه .پسر کوچیک من الان کلاس دومه . ولی دیدم این خانوم دوتا بچه ها دیگه شون نوجوانن .

    میگفتم دیگه با بچه کوچیک نمیشه سفر رفت نمیشه تفریح کرد نمیشه مهمونی رفت نمیشه وقت برای خودم بزارم . یا دیگه اعصاب بچه کوچیک ندارم . کلی نمیشه نمیشه های دیگه

    درصورتی که این خانوم عزیز با خانواده 5 نفره شون تو سفر دارن زندگی میکنن . مدام در حال تفریح و لذت بردنن . مهمونی هم میرن . خیلی هم با حوصله ، هم ب ورزش کردن خودشون میرسن هم ب بچه کوچیک هم ب همسر و فرزندان دیگه شون .

    حتی منی که از بارداری و زایمان ترس دارم دیدم که که این خانوم عزیز چقدر همه چیز رو برای خودشون آسان گرفتن برای زایمان بیمارستان هم نرفتن .

    من که ترس دارم بچه مریض بشه ایشون بچه رو آزاد گذاشته تا دنیای پیرامونش رو کشف کنه و تجربه کنه و لذت ببره .

    چهره این بچه چقدر در دلم نشست انگار با چشمان آبی و درشتش که داشت ب دوربین نگاه میکرد با من صحبت میکرد .

    انگار خود خدا رو درون چشمان آبی این بچه دیدم

    انگار ترس هام کمتر شدن

    با دیدن این قسمت از سریال و صحبت های شما مریم جانم و اینکه میشه زندگی رو آسان گرفت کمی بهتر میتونم تصمیم بگیرم .

    خداوند رو بسیار بسیار و بینهایت سپاسگذارم بابت این نشانه واضح و درست .

    خداروشکر میکنم بابت این بچه زیبا و شیرین .

    از خداوند میخوام که مارو ب مسیر درست هدایت کنه .

    ممنونم از اینکه وقت گذاشتید و کامنت منو خوندید

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    ریحانه یاراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1660 روز

    شروع با نامی که آغاز تمام خوبی‌هاست…

    سلام به همگی

    وای دلم نمیاد این ویدیو رو شروع کنم ک تموم بشه چقدر دلم میخواست دوباره سریال زندگی در بهشت شروع بشه خدایا مرسیییی

    چقدر دلم‌ برای این ویو تنگ شده انگار بعد مدتها برگشتم خونه و انگار تمام این مدت نیاز داشتم تا چشمام و گوشام و مغزم رو با دیدن یه قسمت جدید شستشو بدم از افکار بد و الوده

    بعد از مدتها اومدم ک کامنت بزارم

    چقدر نیاز داشتم ک اینو بشنوم (اسون بگیر)

    و انگار اسون گرفتن سخت ترین کاریه ک من نمیتونستم انجامش بدم

    بابت همچی سخت میگیرم برای هر خرید لباس از هزار زاویه برسیش میکنم با کوچک ترین ایراد اونو نمیخرم

    از خودم از قیافم هزارتا ایراد میگیرم قیافه خودمو با کسی ک عمل داره و ژل داره مقایسه میکنم

    اینا همه پاشنه های اشیل منه

    داشتم فکر میکردم من اگر بچه داشتم دقیقا رفتاری برعکس تیشون انجام میداد و یک نقطه مخالف بودم

    قطعا نمیزاشتم بچم این ازادی رو تحربه کنه این ارامشو داشته باشه با خودش دوست باشه و با انرژی خدا همسو باشه

    این فایل واقعا پر از درس بود واقعا باید اسان گرفت تا اسان بشی بر اسانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: