https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/05/abasmanesh-2.webp8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2025-05-13 04:40:002025-05-13 04:40:58سریال زندگی در بهشت | قسمت 263
469نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام خداوندی که جهان را در صلح و آرامش و تضادها آفرید ،،،
در یک فایلی استاد جان میگفتن من آدمی و ندیدم به اندازه مریم جان که باخودش در صلح باشه ،
من همیشه به این جمله فکرمیکنک و لذت میبرم ،و الان که این فایل و دیدم لذت بردم واقعا که یه آدم چقدر میتونه از خودش بودن و از انسان بودن خودش لذت ببره و غرق در آرامش بشه خدای من چقدر زیبا میخنده این مادر چقدر بدن سالم و سلامتی داره چقدر این فرزند سالمه و پر انرژی خدایا شکرت برای انسان بودنم و اگر فقط بگن یک لحظه رو داخل این دنیا تعریف کن میگم همین چند دقیقه ای که این فایل و دیدم غرق لذت شدم با اینکه 3 بار دیدمش ،
امروز چه روز زیبایی داشتم صبح روی مد این بودم که چند بار یک کلیپ از استاد شجریان گوش دادم و غرق لذت شدم خدایا شکرت برای نوشتن این کامنت و لذت بردن از دیدن زندگی سالم این خانواده عزیز خدایا هدایتم کن بتونم به روش انسان های سالم و موفق زندگی کنم با ذهنی خالی و غرق در سپاسگذاری ، خدایا شکرت
سلام ب استاد عزیزم و مریم بانوی مهربون و عزیزان همفرکانسم.
غرق اگاهی ها و باورهای جدیدی شدم با دیدن این فایل الهی. فهمیدم چقدر در مورد بچه دار شدن و مادر بودن من باورهای محدودی دارم.چقدر دارم ب خودم سخت میگیرم و زندگی متاهلی رو ترسناک قلمداد میکنم. همیشه ی ترسی از ازدواج تو دل من بوده ک اگاهی های الان مثل آوار ریختن باورهای محدود کنندم بود. خداروشکر ب راحتی پذیرش این اگاهی ها رو داشتم. نکته قابل توجه سلامتی و قوی بودن این کوچولو بود . همه رو میبینم ک از شیش ماهگی ب بچه کلی غذا میدن و .. تازه بچه رو میبینی اب رفته و شل هستن و چقد دیر ب حرکت میفته، ولی این کوچولو ک فقط تغذیه شیر مادر رو داره تو نه ماهگی راه افتاده و چقد باهوش و سالمه خداروشکر. واقعا درک کردم ک ما نباید ب چیزهایی ک خدا گفته و طبیعت جهان هستش دست بزنیم و بخایم کاری انجام بدیم.
چ مادر ساده و سالمی بود و چقدر همه چیز رو عالی مدیریت میکرد و لذت میبرد. منم میخام همین مدلی اسون بگیرم و زندگی کنم.
در مورد اسباب بازی ک بچه هیچی نداشت اولش جا خوردم و گفتم اگ من بچه داشتم چیکا میکردم و مشخصه ک هرطوری میشد کلی وسیله میگرفتم و غرق اسباب بازی و هرچی ک لازم میدیدم میکردمش.. حتی با چشم و هم چشمی! ک خداروشکر اگاه شدم.
مهمترین چیزی ک این فایل برام داشت این بود ک من متوجه شدم نیاز ب دوره قانون سلامتی دارم.. درسته وزنم کمه و اندام ایده ال خودم رو دارم ولی شدیدا ب من گفته شد ک محصول بعدی من باید دورهی قانون سلامتی باشه.
آنقدر سبک زندگی این خانواده جالبه که من احساس میکنم از فضا اومدن….اصلا قابل مقایسه با زندگی ما نیست..اینکه دائم در سفر باشی اونم با وجود بچه اینکه هم مادر باشی هم همسر هم معلم …اصلا در ذهن من نمیگنجه آخه چطور…چقدر ما آدما توانمندی داریم و خودمونو دسته کم گرفتیم…بازم خداروشکر من عضو این سایتم وگرنه دیگه واقعا کور و کر از دنیا میرفتم….بارداری من همش تو خونه گذشت فقط یکی دوبار اونم خیلی یواش و محتاطانه رفتیم مکان های تفریحی...هی همه میگفتن تو بشین راه نرو استراحت کن…هی ی ی ی…بزرگ کردن بچه بدون وجود مادرم که اصلا در مخیله من نمیگنجه….چه برسه به اینکه زایمان کنی و یه ماه بعدش بری مسافرت اونم طولانی…کلا مغزم داره مثه قطار سوت میکشه اونم طولانی….پسرای من پنج سالشونه و ما امسال عید یه سفره چند روزه رفتیم چقدددر ما سخت گرفتیم این چندسال بابت درست زندگی کردن سفر رفتن… بچه بزرگ کردن که دیگه اوج سخت گرفتن بودیم..از شش ماه غذا بخوره شیر بخوره مرتب سیر بشه گریه نکنه ایراد نگیره …چقدددر شیرخشک درست کردم بچها نخوردن ریختم بیرون..شونصد تا شیشه شیر داشتن …یادمه طبق بهداشت پیش میرفتم که شش ماهگی اول فرنی بعد سوپ بعد کته بعد……خدایا منو ببخش بچه چندماهه رو یه بار چقد زدم که چرا صبحونه نمیخوری این از اون عذاب وجدان هایی هست که هنوز منو رها نکرده….هرچی فک میکنم می بینم باید از اون اجتماعی که بودم و اون آدما و اون باورا فاصله بگیرم برای هرچیزی از خدا بخوام هدایت کنه و همون کارو بکنم نه اینکه گوش بدم به حرفای بقیه که مثلا از من با تجربه ترن…چقدر با این سبک زندگی هم خودمون اذیت شدیم هم بچها…من بابت بزرگ کردن بچها از بس تو خونه بودم و خسته میشدم افسردگی گرفتم یه مدت وقتی دوستام زنگ میزدن فقط گریه میکردم و میگفتم ازدواج و بچه دار شدن اشتباهه.حالا این زن لذت میبره از بچه دار شدن و بارداری و بچه بزرگ کردن…من دوست دارم یه دختر داشته باشم ولی وقتی به سختی هایی ک کشیدم فکر میکنم کلا بیخیال میشم..توی فرهنگ ما انگار آسایش و راحتی یعنی بچه کم …کاش حداقل خودم بتونم باورامو درست کنم و زین پس بتونم بهتر بچه بزرگ کنم لذت ببرم از وجودشون..وای خدا هنوزم ک هنوزه وقتی بچها خوابن دوس دارم بیدار نشن تا چندساعت دیگه…بعضی مواقع به خودم میگم اصلا لذتی میبری از وجود این دوتا بچه..از بزرگ کردنشون لذت میبری…باید چندین بار دیگه این فایلو نگاه کنم و فکر کنم به خودم به بچهام..به سبک زندگیم…چقدر زیبا و جالب و خوب بود این سبک زندگی…چقد خوب و خوش انرژی بودن.ممنون خانم شایسته عزیزم بابت این فایل عالی…برم فکر کنم برای نحوه بزرگ کردن و رفتار با بچهام که از این به بعد چکار کنم.رها باشم و سخت گیری نکنم…این پدرو مادر باورهای خوبی داشتن راجب بچه بزرگ کردن و کلا زندگی کردن و سخت نگرفتن و مطمئنا بچه هاشون هم موفقن هم باورهای خیلی بهتری خواهند داشت.یه چیزی بگم ما ساکن یکی از شهرهای سرد استان فارس هستیم که یه جورایی بام فارس هست و زمستون سردی داره یه بار توی خیابون یه دختر بچه افغان دیدم که توی زمستون سرد با همون لباس راحت یعنی بدون لباس گرم و کلاه و حتی کفش و حتی جوراب بستنی لیس میزدو منم کاملا با لباس گرم بچها رو پوشیده بودم و داخل ماشین بخاری روشن بود و بچها هم انقد که دارو تقویتی میخورن و لباس گرم و رسیدگی ولی بازم سرما میخورن مرتب..خلاصه که باورهای ناجوری داریم که به این راحتیا نمیشه گذاشتشون کنار…..خیلی جای تامل داره این فایل…خدایا شکرت
واااااییییی خداااااای من چقدررررر زیبا و دلنشین بود این قسمت….. انصافاً لذت بردم وکلی نکته های بسیار آموزنده و زیبااااااااا یاد گرفتم.
چه خانوادهای عالی…چقدر با خودشون در صلح بودن…چقدر آزاد و رها بودن….چقدر به شیوه ی صحیح وعااااالی داشتند خودشون رووووو تجربه می کردند….چقدر کودک باهوش،مقاوم وزرنگی رو تماشا کردم…خداوند حفظش کنه…
خانم شایستهی عزیز چه آموزه های ارزنده ای رو باز گو کردند که هر خانم و مادری به اون ها عمل کنه چقدر می تواند مسبب خیر ولطف ورحمت و برکت شود برای خود و خانواده وجهان اطرافش….
انشاالله که عامل باشیم به هر آنچه یاد میگیریم ازاین دریای بی کران.
سلام به استاد جان عزیزم و یه سلام ویژه خدمت خانم شایسته و سلام به دوستان گرامی
از یه سمت استاد جان با دوره هم جهت با جریان خداوند کولاک کرده و در پشت صحنه خانم شایسته عزیز که این اگاهی را به طور موثری توی سایت مدیریت میکنه. سپاسگذارم
اقا چه حالی میشی صبح زود بیدار میشی که فایل تمرکز بر زیبایی ها را شروع کنی و چشمت به بنر زیبای سریال زندگی در بهشت میوفته اونم یه خانم که یه لبخند بزرگ زیباش با یک بچه با چشای ابی که مستقیم به تو نگاه میکنه و بعلاوه جواب سوال دیشبتم میگیری . خدایاشکرت
چقدر این زاویه شروع و حرکت از سمت کلبه پل به منظره جنگل و مواجه شدن با این طبیعت به شدت سبز روح ادم رو جلا میده و خداروشکراستاد شایسته که بعد مدت ها صداشون رو میشنویم و اومده نگاه ها و ذهن ما رو ببره به روی زیبایی ها
چقدر پرادایس و این شروع حسش خوبه و چه باران خوبی میباره خداروشکر
برانی با دوستش کنار هم از این بهشت زیبا و نعمت هاش لذت میبرن
اره این قسمت این خانواده اهل سفر رو یادمه خصوصا که مادر خانواده چوب را سنباده میزد و دخترشون که نقاشی میکشید و همونجا چقدر برام این ازادی تحسین برانگیز بوده
چقدر لذتبخشه این ادم ها رو که باهاشون اشنا میشیم که سبک شخصی خودشون رو دارن و چیزهای جدید یاد میگیریم .
چقدر این مادر ارامش داره و رها هست و مدام لبخند میزنه و ادم یه حس خوبی از این خانواده که اینقدر در صلح و ارام هستن میگیره . خیلی ارامش داره
و چقدر میشه پی برد که اون باورهایی که در جامعه وجود داره اشتباهه که این رو القا میکنن که حتما بچه باید یه اتاق خودشو داشته باشه یا اسباب بازی داشته باشه . به مدرسه خاص بره . مادر فقط باید به بچه برسه . مادر نباید موقع بارداری کار سنگین کنه. پدر باید یا نباید فلان کارو کنه یا مثلا موقع عادت خانما اونا طبیعیه که اخلاقشون تغییر میکنه . و چقدر این باورها رو به خورد همدیگه دادن
و میبینم افرادی که خارج از این چارچوب فرهنگ و جامعه زندگی میکنن زندگی خوبی دارن و واقعا همینه که کسی که سبک خودشو داره هدایت میشه به مسیرهای درست
بگذریم
از خودم یادم اومد که توی بچگی به دلایلی پیش مادربزرگم تو روستا زندگی میکردم و چقدر همین فرصت سالها ارتباط داشتن با اب و خاک و کوه ها و تجربه راه رفتن بدون کفش روی زمین برام لذتبخش بود و چون عملا مادرم و پدرم شهر بودند و مادربزرگم هم ادم رهایی بود خیلی تونستم این کنجکاوی ها رو بدون دخالت اونها و با تجربه کردن پاسخ بدم
و عملا اونموقع خب مهدکودک نبوده و شیوه اموزشی اینجوری نبود و وسایل بازی هم نداشتم که اونا بخوان سرگرمم کنن و این باعث شده وابسته چیزهای ساختگی و مصنوعی نباشم و خداروشکر که واقعا حسرتی از کودکی ندارم و رها بودم و مدام در طبیعت مشغول چرای گوسفندان و بازی کردن بودم
و برام یه درس خوب داره دیدن این خوانواده ها و این اشخاص که ما پی میبریم که هم میشه از زندگی لذت برد و هم همه چیز خیلی راحت پیش بره .حتا در سفر و با بچه تازه بدنیا اومده باشی
ولی اگر بخوای سبک بقیه و فرهنگ و جامعه رو تقلید کنی نتیجه اش بهره نبردن از زندگی و داشتن سختی و مشکلاته
این خانواده دقیقا در مسیر درسته . اما میبینیم تو خانواده های من و شما چقدر افراد به خودشون و بچه ها زجر میدن. هزاران کلاس و هزینه میکنند و افکار محدود خودشون رو به بچه ها انتقال میدن. زندگی رو به قول خودشون کوفت میکنن چه برای خودشون و چه برای بچه هاشون و از روزی که بدنیا میان و تا روزی که خودشون از خودشون میکنن و انجور که باید زندگی نمیکینم
توی فایل دیگه که استاد به moab utah – موعب یوتا میره این نکته رو نشان میده که لب پرتگاه بچه ها شون بازی میکنن و اینقدر خودشون رها هستن و چقدر برای من درس داشت و تلنگر بود
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار
تشکر ویژه از مریم جون که این قدر عاشقانه زیبایی های این پردایس را با ما به اشتراک میگذارید
خدا را شکر برای نم بارون پردایس خدا را شکر برای وجود چمن های سبز و نمناک پردایس زیبا
خدایا شکرت برای وجودم در این مسیر الهی
خدایا شکرت برای وجود مریم جون که با عشق باور های جدیدی را در ذهنمان می کارند این فایل میلیارد ها ارزش داره باید مثل دوره های استاد چندین بار دیده شود و به درک برسیم
تحسین میکنم این خانوادهی نازنین را چقدر دوست داشتنی بودند چقدر رها و شادند مخصوصا مادر خانواده چقدر خوشحال و ریلکس بود
چقدر این نینی خوشکل و زیبا بود با اون چشمهای رنگی قشنگ خدا را شکر برای این همه زیبایی
مریم جون وقتی از اسباب بازی بچه صحبت کردید
یاد بچه های خودم افتادم من هم اون زمان زیاد اسباب بازی تهیه نمی کردیم بچههامون تو آشپزخونه با در قابلمه و کاسه و سبد بازی می کردند
ولی الان یه اتاق فقط مخصوص نوزاد تهیه میکنند
از تخت و کمد گرفته تا انواع و اقسام لباس ها از یه ماهگی تا یه سالگی از انواع کفش ها با سایر های مختلف واقعا این است که یاد صحبت های استاد می افتم که واقعا خداوند هیچ وقت به ما ظلم نمی کنه این ما هستیم با این افکار و باور ها به خودمون ظلم میکنیم
تازه بعد از کلی دردسر برای تهیه سیسمونی یه مراسم هم برای دیدن سیسمونی میگیرند و کلی تدارک میگیرند و مردم دعوت می کنند برای سیسمونی دیدن و کادو جمع کردن
خدا را صد هزار مرتبه شکر که من در این چند سال کلا از جامعه جدا شدم و دیگه اصلا از این جور مراسم ها خبری ندارم
این که مادر خانواده چقدر برای خودش ارزش قائل بود قابله تحسین است و برای خودش تایمی برای ورزش داشت
چقدر تربیت و نگاه به فرزندان بزرگتر جالب بود بدون اینکه مدرسه ای بروند این قدر آزاد به سفر میروند
یادم بچه ها که مدرسه می رفتند چقدر دقت می کردم که یه روز غایب نداشته باشند واز درس عقب نموندن وای چقدر هم به خودم ظلم کردم هم به بچهها
ماشالله چقدر این بچه سالم و سرحال بود همهی فایل همش می خندید و بازی می کرد مثل مادرش بود
من هم مثل اون خانم بچه هام روی پاهام میخوابوندم حس خیلی خوبی داشت ولی الان داخل نندی میندازن و تند تند تکون میدهند که فقط خوابش کنند
چه باورهای نابی در این فایل وجود داشت باورهای خود ارزشمندی باورهای های رهایی واعتماد به خداوند باورهای سلامتی باورهای روابط عالی بین خانواده باورهای رهایی از مکان و زمان و راحت با وسیله نقلیه همیشه در سفر زندگی کردن
و نچسبیدن به یه مکان خاص باور خودت بودند و فیلم بازی نکردن آقا اگر من بودم که کلی دستمال کاغذی مصرف می کردم برای تمیز کردن دهن بچه ولی این مادر چقدر راحت با دسته خودش دهنه بچه را تمیز می کرد
باور احساس مسئولیتی که بین بچه ها بود برای نگهداری نی نی واقعا قابل تحسین است
با دیدن این پردایس زیبا ذوق زده شدم مریم جون سپاس گزارم از شما زحمت میکشید و این همه آگاهی های ناب الهی را با ما به اشتراک میگذارید
خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها
تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم
ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه راه گمراهان
توضیحات خانم شایسته عزیز درمورد این خانواده خیلی مرا شگفت زده کرد
دائم درسفربودن وحتی دوران بارداری درسفر وبابچه کوچک درسفر واقعأ کار آسانی نیست ولی خیلی هیجان انگیزه است که کشورهای مختلف جهان راببینی ولذت ببری
جالبه استاد ومریم جان افرادی متفاوت راجذب میکنند وبا خانواده هایی آشنا میشوند که اهل سفر هستند وخیلی آرامش دارند وسبک زندگی مثبت وخوبی دارند وبدلیل هم مداری با همدیگر است
اینکه مادر خانواده به ورزش وتفریح واستراحت خودش اهمیت میدهد وبعد چون درارامش قرار داره میتونه خانواده رابه بهترین شکل اداره کنه وخودش راخسته نمیکنه وهمه افراد خانواده درنگهداری عضو کوچک خانواده همکاری میکنند وبا حس خوب وشادی این کار راانجام میدهند ولذت میبرند
جالبه که بچه ها بدون مدرسه رفتن درس میخوانند وبا این وجود براحتی آموزش میبینند واقعأ سبک زندگی خیلی خوبیه
آرامش مادرخانواده وریلکس بودن واسان گیری ایشان درچهره وحرکاتشان مشهود بود
درکنار بچه بود ومراقبش بود ولی اجازه میداد بچه راحت بازی کنه وپای برهنه روی خاک وچمن راه بره وهرچیزی حتی خاک وچوب رادردهان بگذارد واقعأ خیلی خوبه مادر بتونه اینقدر آسان وراحت بچه داری کنه ودایم استرس نداشته باشد که بچه آسیب ببیند یا بیمار شود
خیلی خانواده صمیمی وخوبی بودند ودختر وپسر نوجوان آنها هم آرام بودند وشادبودند واحساس همراهی وهمدلی همه افراد خانواده رامیشد درک کرد
دیدن این کودک زیبا ومادرش خیلی حس خوبی داره
مریم جان شایسته نازنین خیلی ممنونم این سبک زندگی وبچه داری رانشانمان دادی وخیلی ممنونم پرادایس زیبا رانشان دادی
درپناه خداوند مهربان روزگارتان خوش وشیرین باشد و سلامت وشاد باشید
بهشتیکه که به معنای،” واقعیت” تصویر اسرار ،زندگی کردن را بهم،”آموخت…
سلام و درود به فیووو اگه اشتباه نکنم.
فیووو چقدر چشمات خوشکل..ای خدا…
عمق نگاهت دلمو “فوران عشقت نمود…
…..
الله اکبر از این زیباییهای الهی !!!که هر چقدر بیشتر با محیط:اطرافمون با نگاهی الهی میرسیم…این زیباییها بیشتر ما رو محو خودش میکنه…
.چقدر سرزمین بهشتیمون زیبا شده…
چقدر بروانی و مر مرییمون زیبا شدند…
الله اکبر از این بهشتمون..همین الان روی پشت بوم خونمون نشستم روبروم کوه زیبامون داره سلامتون میکنه!!! بهشیای من!!!
و باد خنکی لابه لای موهام داره رد میشه..
و ماه زیبا داره خودنمایی میکنه..
منم تکیه دادم به بالشت.روی تخت ! و در کمال عشق دارم …این زیباییها رو برای شما اشتراک میزارم…
نخلامونم دارن خودشونو برای یه کنترل ذهن قوی ایی ،” اماده میکنن!!
……
برییم سراغ داستان زندگی فیووو با چشمان زیبای رنگیش…….
چقدر این مسیر میتونه تابوهای امروز زندگی رو که شده جزو جزو کن فینک اکثریت مردم ..و اون چشم و هم چشمیها،”رو داره !!برای ماها که در مسیر راه مستقیم هستیم میشکنه…
میخام داستان زندگیمو راجع به طبیعت و تجربیات زندگیم بنویسم!!!
استاد عزیزم..من بچه که بودم..دقیقا تو دل طبیعت بودییم..
یه در کوچیکی تو قسمت خونمون باز میشد..یادمه نقشه های قدیمی گذشته بهش میگفتن گلخانه..
4 تا پله میخورد و یه در کوچیک باز میشد بسمت طبیعت و سبزه و گل…و دقیقا ما توی کوه زندگی میکردیم..
حیاط خلوت پشت خونمون کوه بود…یادمه بهار که میشد پر از گلهای شقایق بود پر از گلهای زرد که هنوز طی سالها …بوش”میکنم منو میبره تو اون زمانها…
من تمام اون گلها و درخچه های توی کوه رو در بچگی خُوردم…و نوازشون کردم..و همجوره درکشون کردم…
و چقدر این طبیعت بهم کمک کرد….
یچیز جالبی بگم..یادمه توی ورودی گلخونمون یه عکسی از مریم مقدس بود با لباس حریر ابی رنگ…
مریم عزیز بهشیمون!!!بخدا الان تنم میلرزه..دقیقا این پسر بچه شبیه اون پسر بچه که تصویر مریم مقدس با عیسی پیامبر بود ..شبیه این مادر و فرزند بود چه هم زمانی و چه خاطره ایی رو در وجودم بهم نشون داد…
میخام بگم من تا الان که 36.دیگه میرم برای 37…سالمه!!! هنوز وجود این کوه و طبیعت تو وجودم.داره غوغا میکنه..
من اینقدر خاک خوردم..تمام چیزهایی که توی این کوه بود خوردم..و من با همچنین نگرشی بزرگ شدم..
و همین باعث شد…
که من امروز اون تجربیات باعث پیشرفت توی کارم بشه…
یه روز تعطیلیه بیین دانشگاهم بود..یه حسی بهم گفت فرصت خوبیه برو کوه…
باوجود اینکه هیچی از این موضوعات نمیدونستم..اصلا خدا کیه …اصلا موجودیت ما چیه!!!
و هر چیزی….
من هدایت شدم…به کوه…تو اون تنهایی خودم..خداوند بهم گفت..بیا تمام چیزهایی که توی کوه هست..نقششو بکش و ببر برای درس طراحی و پارچه…
چون طراحی و پارچه نیاز به یه طرح جدید و به روز داشت…
و اکثرا دانشجوا میومدن طراحی از کتابهای کتابخانه دانشگاه استفاده میکردن..
ولی اون حس که قبلا من هیچ شناختی نداشتم.بهم گفت یه کاغذ پوستی با یه کاور و مداد بردار تمام این فضاها و هر چی هست طراحی کن…
و من تمام اونا رو توی اون کتگوری که استادم گفته بودم بدون اینکه من چیزی از نقاشی بدونم و بخام اونو بکشم اگاه نبودم..
و من تمام اون زیبایبهایی که توی کوه بود”رو کشیدم !!و کاغذ پوستی رو کاملا پر کردم از زیباییها..
و استادم گفت علی پور خودت کشیدی.گفتم اره…گفتم استاد!! این طبیعتمونه از اینا الهام گرفتم..
بهم گفت اگه میشه جدا روی یه کاغذ طبق عکسات روبروم بشین بکش…
من با راپورت بندیهای مختلف…منظورم..چیدمان اون طرحها !!ولی توی پوزیسیشن متفاوت کشیدم..
هر چی استادم میگفت میکشیدم..
که جوری شده بودم که تونستم بیش از صدها طرحهای مختلف از چند نمونه اون زیباییها با حرکات مختلف رو طرح بندی کنم..
و باعث شده بود استاد منو تو تمام کلاسا معرفی کنه…و گفته بود تنها دانشجویی که طرح برای خودشه..اونم خانم علی پور هست..
و این گذشت…..
تا به پروژه پایانیم رسیدم…اومدن صدفهای حوزه خلیج فارس رو بیارم توی دکوراسیون اتاق خواب..
یعنی صفر تا صدش و طراحی و دوخت اون طرحهایی که با سیستم انجام داده بودم همه جوره با بهترین لِول اون موقع هم دفاع کنم و هم پایان نامه رو تحویل بدم.اونم با نمره 19.75 صدوم…
حساب کنید!!!شناخت خودم از دوران کودکی در طبیعت باعث شد که من از کجا به کجا برسم..
و من انشالله دوستدارم تو همین زمینه اینده طبیعت رو توی طراحی پارچه اینم بصورت جهانی کار کنم..
و حتی الهاماتمم رسیده…و خداوند تاییدش کرده فقط میدونم باید ادامه بدم…
میخام بیام سر این داستان…من تو طبیعت بزرگ شدم…تو طبیعت زندگیمو ساختم درک کردم …
تو طبیعت به جایگاه ارزشمندی رسیدم.
حس کردم..
درک کردم..
استاد شایسته عزیزم!! .من اونروزایی که خداوند منو به اینجا هدایت کرد ساعتها تو کوه خودم تنهایی.. توی شب ..توی صبح.. توی عصر.. هر ساعتی..تنهاتنها راز و نیاز کردم..
واقعا طبیعت همه چیزه…
و یادم بمونه..
بهمین خاطر خیلی مهمه که یه مادر باید وقت بزاره که بچش طبیعت رو لمس کنه..
کسیکه توی طبیعته…حسش کاملا متفاوته..من اینقدر حسم لطیفه تو کوه…
که وقتی برای دیگران تعریف میکنم برای دیگران!!! اونا اصلا نمیتونن درکش کنند ..
و میدونم بخاطر نبود در طبیعت بوده…
و همین باعث شده..که زندگیم همیشه رو به روال خوب و عالی پیش بره…
و مخصوصا بودن در این بهشت…
طبیعت افرادمو چند صد برابر کرد…
و من جاهایی رو کشف کردم که سالها زندگی روزمره اون حس های کودکیم رو میخاست از بیین ببره..و با خودش در خفا ببره…
ولی…
دیگه در انتهای خفه شدن بودم که خداوند نجاتم داد..
و حس کودکیم را به من برگردوند…
خداوند را شاکرم که امروز نه غمی دارم و نه ترسی از اینده و از تمام لحظاتم سعی کردم لذت ببرم..
و سعی کردم روی ستاره قطبی ام هم جهت بودن با خداوند را درک کنم..
و بتونم عاقبت به خیری و در صلح بودن اون بچگیای طبیعت دوستیمو ،”حفظ کنم…
بخدا کل اصل زندگی ماها همینه…
ولی اینقدر باورهای محدود کننده گذشتگانمان وارد زندگیمون شد..که معنای طبیعت از وجودمون بر رخت بست…
ولی زمانی این حس برگشت…که خداوند نجاتم داد…
و این در صلح بودن…یعنی همین….یعنی همین…یعنی خودتو دوستداشته باشی فارغ از اینکه دیگران چه باورهایی دارن چه مسیرهایی میروند …و بتونی عزت نفس داشته باشی که برخلافشون،” کارتو پیش ببری…
استادای عزیزم من…با وجود شما زیباییهایی که در درونم و اطرافم بود…توی 8 سال از بیین بردم…ولی لطف خداوند باعث شد…با کمک شما این خوشبختیها و سعادتمندیها ،”رو به زندگیم برگردونم..
کل زندگی بهمین معنا ختم میشه….
در صلح بودن با خودت فارغ از هیاهوی جهان..
و امروز نتیجه تو دستمه…چون پر از ارامشم…و این ارامش حاصل کارکردن شبانه روز روی ذهن نجواگرمه…
همین الان که دارم این نوشته رو توی فضای نورانی و با هوای خنک مینویسم..
همین بغل دستم که دارم صداشو میشنوم..
من 8 سال با اون باورها تجربیات در صلح بودنمو از بیین بردم…
و امروز خوشحالم که در این مسیرم…
بهمین دلیل خداوند توی قرآن میگه..ما سدی جلوی و پشتشان قرار میدییم ..
دقیقا الان دارم همین موضوع رو درک میکنم..
میخام بگم اون گذشته من بوده…
و امروز نتیجه من در صلح بودنه….
در صلح بودن..یعنی رها بودن از تعلقات دنیوی و امروزی و بدو بدو هااا…
و روی اصل خودت حساب بردن…همینها باعث شده نشتی من..همون کِش در رفته من با لطف خداوند بسته بشه..
و من بتونم قدم به قدم توی نتیجه زندگیم تکاملی پیش برم..
قضیه کِش در رفته،” داستانش این بوده!!!یه روز داشتم کشی رو توی یه قسمتی پیش میبردم…
و یادم رفته بود سرو ته کش رو اول ببندم و بعد بقیه راهو ادامه بدم…
یه حدودا چند سانتی رفتم..
دیدم کِش دنبالم میاد…
اونجا نشانه خداوند برای من بود…
که نیاز نیست من چقدر میدووم….
مهم اونه ایا تونستم کِشمو قفل کنم یا بببندم کارمو پیش ببرم یا نه…
…وووو
و اینم تجربه من از طبیعت….بنظر من طبیعت تنها چیزیه که میتونه به انسان راز زندگی کردن و فلکسی بودن رو بهت آموزش بده…
و اینم نیازه!!!که برای تجربه.ش..با خودمون در صلح باشیم..و غلبه بر ترس کنیم و این مسیر رو تجربه کنیم..
من همیشه کوه رو دوستداشتم..چون معنای صبرو استقامت و حال خوب رو داره بهم یاداوری میکنه…
ولی همیشه صبر رو معنای طاقت میدونستم..
ولی امروز در صلح بودن و صبر کنار همدیگه داره منو شجاعتر و قوی تر و خوشبخت و روان شدن زندگی و هم جهت بودن با خداوند رو بیشتر بهم یاداوری میکنه…و در نهایت رها بودن…
تجربه هم زیستی با طبیعت …و طبیعی زندگی کردن توی این مادر ،”فیووو دیدم…
خارج از محدودیتهای دیگران…
ما هم که بچه بودییم…با همین نگرشها بزرگ شدییم..
طبق توضیحاتی که مادرم میگه…
چقدر بچه ها سالمتر بودن..چقدر قوی بودن چقدر شجاعتر بودن..
و واقعا من دارم میبینم..بچه های امروزی با بهترین ورژنها بزرگ شدن…بسیار ضعیف بسیار ترسو و بسیار وابسته به پدرو مادر…
و این تصویرها و باورهای شما استاد عزیزم..
واقعا یه دری از اگاهیها رو برویم باز کرد..
واقعا بهشت رو برام به تصویر کشید….
که خداوند راجع بهمین داره توی قران توصیف میکنه…
بهشت یعنی تجربه کردن زندگی و لذت بردن از داشتها و سپاسگزاری کردنه…
جز این چیز دیگه ایی نیست…
در نهایت سپاسگزار خداوند و این بهشت همیشه جاویدانم هستم…که نفسهای اخرم بود!!!خداوند اون نفس بچگیمو به من بازگردوند… و بهم درصلح بودن… و تجربه خودمو فارغ از هیاهوی جامعه به من نشون داد که امروز در این مسیر الهی باشم…
و تجربیاتم از این مسیر خیلی بیشتر از نوشته هام هست…
و این مسیر رو با تمام وجودم پیش میبرم…که بتونم زندگی و عاقبت بخیری رو با هر چه تمامتر ادامه بدم…
به امید درسهایی از سریال زندگی دربهشت جاویدانم…
الحمدالله رب العالمین….
در نهایت استادای عزیزم..خداوند چقدر داره قانون کبوتر با کبوتر رو باز با باز رو دقیق توی زندگیتون و تجربیاتتون نشون میده…
و اینم جزو این دوره بینظیر هم جهت شدن با خداونده که داره تصاعدی ما رو با خودش:همراه میکنه…
و ما دارییم تصاعدی ، رشد شخصیتی و مهارتی ،”رو به واقعیت تصویر درک میکنیم…
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته فوق العاده برای یک فایل عالی که حال دل ما را شادتر کردی واقعا سپاسگزارم
سلام به دوستان عزیزم
خدایا شکرت یک روز زیبای بهاری دیگه بهم فرصت زندگی حیات دادی تا بتونم این فایل زیبا را ببینم و به سبک زندگی طبیعی خودمو نزدیکتر کنم الهی شکرت
وای خدای من چه بچه زیبایی خدارو شکر چقدر چشمان زیبا و یک انرژی فوق العاده داشت این زیبا روی خدارو شکر چه خانواده فوق العاده که یک سبک زندگی لایف اساتیل زندگیشون واقعا تحسین بر انگیز بود وای چقدر دلم خواست که زندگی جوری پیش بره باشه که آدم کلا تو سفر باشه چون سفر واقعا آدم را بزرگتر میکنه و در لحظه میدونه آدم نگه داره و زندگی هر روزش هر ساعتش میتونه زیبایی های جدید داشته باشه من خیلی علاقه به ورزش در فضای بیرون دارم تو باشگاه حال نمیکنم من خودم در ورزش رزمی به درجه استادی و داروی دارم که سالیان سال هست که فقط تصمیم گرفتم برای خودم ورزش کنم برای احساس خوبی که بعد ورزش دارم کلا کیف میکنم وقتی میخام برم ورزش و مخصوصا زمانی که ورزش تموم میشه کلا من ذهنم با روحم کلا یکی میشه یعنی به کل نجواها خاموش و ذهن با روح داره عشق بازی میکنه آنقدر احساس عالی رهایی سبکی. دارم که خود مدیتیشن واقعی است که در جامعه امروزی براش اسم گذاشتن و با کلی ادا و اصول من سالیان سال طولانی است که ورزش میکنم و لذت میبرم وقتی که به خودم وصل میشم در صلح میشم با خودم
همیشه به خانمم میگم که آدم زندگی در سفر داشته باشه و هر روز تو یک لوکیشن جدید ورزش کنه بدو و لذت ببره واقعا میشه با دیدن چنین الگوهایی که در جهان اولی ها هم هستند برای خودم الگو کنم که ببین تو این شرایط با اون بچه ها بارداری وای خدای من اینجا را دیگه واقعا لذت بردم خانمم تعجب کرد ما خودمون نی نی در راه داریم خیلی به موقع بود این فایل برای راحت گیری زایمان و نحوه پرورش بچه واقعا الگوی خوب و به جایی بود ممنونم خانم شایسته نیاز این روزهای من بود وای خدای من شکرت
صلح درونی خانم در این سریال تحسین بر انگیز بود با اون شکم تو این شرایط شنا وای خدای من کی میتونه اینارو ببینه و باور کنه مگه داریم تو این زمانه مخصوصا در ایران خودمون وای خدا کاش تو شبکه سراسری ایران این سریال پخش میشد میشکست باورهای محدود در این موارد خدای من شکرت که میتونم چنین الگوهایی. را در این شرایط کنونی ببینم ان هم در بهترین کشور قدرتمند جهان هدایت شدن به دیدن این سریال واقعا محشر بود از هر زاویه بهش نگاه کنیم فقط درس و آگاهی هست در تمام زمینه ها همانطور که خانم شایسته عزیز گفتن مثل مدیتیشن میمونه براشون واقعا همین بود و هست خدایا شکرت
باز هم تشکر میکنم از شما خانم شایسته برای خدایت شدن به این سریال مخصوصا برای من که در چند ماه آینده با امید خدای مهربانم دختر زیبای فوق العاده من هم که خوابش را هم قبل از خبر برداری دیده بودم و با من صحبت کرده بود و هدیه خداوند را دریافت خواهیم کرد به زودی یک کوچولوی توحیدی زیبا و سلامت به لطف خدایم به این سیاره زیبای زمین سفر خود را آغاز خواهد کرد به آینده روشن و زیبای جهانم الهی شکرت برای تمام نعمتهایی که دارم و داریم بی نهایت سپاس از قلب مهربان شما خانم شایسته گرامی دوستون دارم به خدای بزرگ و مهربانم میسپارمتان
پروردگارا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم
سلام به مریم عزیز و دوستان هم خانواده ام
بارون نم نم و من عاشق این نوع آ ب و هوا هستم اونم فصل بهار
چقد دلم تنگ شده بود برای پرادایس و شما مریم جون …
مریم جون بی نهایت ازتون سپاسگزارم که این فایل زیبا رو گذاشتین خیلی خیلی فوق العاده است منکه از دیدنش واقعا لذت میبرم و چه درسهایی برام داشت .. ماشالله شما انقد کامل نکات مثبت رو گفتین که دیگه چیزی برای گفتن نیست ..
چقد از هماهنگ بودن این خانواده باهم(از نظر فکری، عقیده ای، سلیقه ای و…) دیگه لذت بردم و تحسین کردم …
به خودم می گفتم میبینی سحر تا این میشه یه رابطه عاطفی عالی و هماهنگ با طرفت داشته باشی این فوق العاده است …
در حالی که اطراف من همیشه زن و مرد نظراتشون مخالف همدیگه است حتی سر تربیت بچه ها…
چقد میتونه یه رابطه عاطفی هماهنگ لذت بخش باشه خدایا شکرت
و چی بگم از زندگی به شیوه قانون سلامتی که هرچقدر بگم کم گفتم چون خودم دو سال که دارم به این شیوه زندگی میکنم و هرسال می فهمم داره جسمم بهتر از سال قبل عمل میکنه … حتی وقتی پسرم دید که من دارم به این شیوه زندگی میکنم و چقد حالم و انرژیم عالیه با اینکه من بهش نگفتم این مدلی باش ، خودش تصمیم گرفته بود که شروع کنه به این شیوه زندگی کردن و الان حدود چند ماهی هست که داره به شیوه قانون سلامتی عمل میکنه و چقد راضیه از این همه انرژی و حال خوب و حتی بعد از سالها که همیشه سرماخوردگیهای شدید ، بیحالی ها افت انرژی و خیلی چیزای دیگه امسال اولین سالی بود که حتی کوچکترین سرماخوردگی نداشت و چقد از این موضوع خوشحال و راضی بود ..(بی نهایت خداوند رو سپاسگزارم)
به نام خداوندی که جهان را در صلح و آرامش و تضادها آفرید ،،،
در یک فایلی استاد جان میگفتن من آدمی و ندیدم به اندازه مریم جان که باخودش در صلح باشه ،
من همیشه به این جمله فکرمیکنک و لذت میبرم ،و الان که این فایل و دیدم لذت بردم واقعا که یه آدم چقدر میتونه از خودش بودن و از انسان بودن خودش لذت ببره و غرق در آرامش بشه خدای من چقدر زیبا میخنده این مادر چقدر بدن سالم و سلامتی داره چقدر این فرزند سالمه و پر انرژی خدایا شکرت برای انسان بودنم و اگر فقط بگن یک لحظه رو داخل این دنیا تعریف کن میگم همین چند دقیقه ای که این فایل و دیدم غرق لذت شدم با اینکه 3 بار دیدمش ،
امروز چه روز زیبایی داشتم صبح روی مد این بودم که چند بار یک کلیپ از استاد شجریان گوش دادم و غرق لذت شدم خدایا شکرت برای نوشتن این کامنت و لذت بردن از دیدن زندگی سالم این خانواده عزیز خدایا هدایتم کن بتونم به روش انسان های سالم و موفق زندگی کنم با ذهنی خالی و غرق در سپاسگذاری ، خدایا شکرت
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام ب استاد عزیزم و مریم بانوی مهربون و عزیزان همفرکانسم.
غرق اگاهی ها و باورهای جدیدی شدم با دیدن این فایل الهی. فهمیدم چقدر در مورد بچه دار شدن و مادر بودن من باورهای محدودی دارم.چقدر دارم ب خودم سخت میگیرم و زندگی متاهلی رو ترسناک قلمداد میکنم. همیشه ی ترسی از ازدواج تو دل من بوده ک اگاهی های الان مثل آوار ریختن باورهای محدود کنندم بود. خداروشکر ب راحتی پذیرش این اگاهی ها رو داشتم. نکته قابل توجه سلامتی و قوی بودن این کوچولو بود . همه رو میبینم ک از شیش ماهگی ب بچه کلی غذا میدن و .. تازه بچه رو میبینی اب رفته و شل هستن و چقد دیر ب حرکت میفته، ولی این کوچولو ک فقط تغذیه شیر مادر رو داره تو نه ماهگی راه افتاده و چقد باهوش و سالمه خداروشکر. واقعا درک کردم ک ما نباید ب چیزهایی ک خدا گفته و طبیعت جهان هستش دست بزنیم و بخایم کاری انجام بدیم.
چ مادر ساده و سالمی بود و چقدر همه چیز رو عالی مدیریت میکرد و لذت میبرد. منم میخام همین مدلی اسون بگیرم و زندگی کنم.
در مورد اسباب بازی ک بچه هیچی نداشت اولش جا خوردم و گفتم اگ من بچه داشتم چیکا میکردم و مشخصه ک هرطوری میشد کلی وسیله میگرفتم و غرق اسباب بازی و هرچی ک لازم میدیدم میکردمش.. حتی با چشم و هم چشمی! ک خداروشکر اگاه شدم.
مهمترین چیزی ک این فایل برام داشت این بود ک من متوجه شدم نیاز ب دوره قانون سلامتی دارم.. درسته وزنم کمه و اندام ایده ال خودم رو دارم ولی شدیدا ب من گفته شد ک محصول بعدی من باید دورهی قانون سلامتی باشه.
خدای خوبم سپاس
دوست دارم
سلام به همه
حدیثم
بازهم پرادایس زیبا و بارونای قشنگش، درختای سبز کمرنگ..و صدای دلنشین خانم شایسته عزیز…بقول خودتون عاااشقتونم.
آنقدر سبک زندگی این خانواده جالبه که من احساس میکنم از فضا اومدن….اصلا قابل مقایسه با زندگی ما نیست..اینکه دائم در سفر باشی اونم با وجود بچه اینکه هم مادر باشی هم همسر هم معلم …اصلا در ذهن من نمیگنجه آخه چطور…چقدر ما آدما توانمندی داریم و خودمونو دسته کم گرفتیم…بازم خداروشکر من عضو این سایتم وگرنه دیگه واقعا کور و کر از دنیا میرفتم….بارداری من همش تو خونه گذشت فقط یکی دوبار اونم خیلی یواش و محتاطانه رفتیم مکان های تفریحی...هی همه میگفتن تو بشین راه نرو استراحت کن…هی ی ی ی…بزرگ کردن بچه بدون وجود مادرم که اصلا در مخیله من نمیگنجه….چه برسه به اینکه زایمان کنی و یه ماه بعدش بری مسافرت اونم طولانی…کلا مغزم داره مثه قطار سوت میکشه اونم طولانی….پسرای من پنج سالشونه و ما امسال عید یه سفره چند روزه رفتیم چقدددر ما سخت گرفتیم این چندسال بابت درست زندگی کردن سفر رفتن… بچه بزرگ کردن که دیگه اوج سخت گرفتن بودیم..از شش ماه غذا بخوره شیر بخوره مرتب سیر بشه گریه نکنه ایراد نگیره …چقدددر شیرخشک درست کردم بچها نخوردن ریختم بیرون..شونصد تا شیشه شیر داشتن …یادمه طبق بهداشت پیش میرفتم که شش ماهگی اول فرنی بعد سوپ بعد کته بعد……خدایا منو ببخش بچه چندماهه رو یه بار چقد زدم که چرا صبحونه نمیخوری این از اون عذاب وجدان هایی هست که هنوز منو رها نکرده….هرچی فک میکنم می بینم باید از اون اجتماعی که بودم و اون آدما و اون باورا فاصله بگیرم برای هرچیزی از خدا بخوام هدایت کنه و همون کارو بکنم نه اینکه گوش بدم به حرفای بقیه که مثلا از من با تجربه ترن…چقدر با این سبک زندگی هم خودمون اذیت شدیم هم بچها…من بابت بزرگ کردن بچها از بس تو خونه بودم و خسته میشدم افسردگی گرفتم یه مدت وقتی دوستام زنگ میزدن فقط گریه میکردم و میگفتم ازدواج و بچه دار شدن اشتباهه.حالا این زن لذت میبره از بچه دار شدن و بارداری و بچه بزرگ کردن…من دوست دارم یه دختر داشته باشم ولی وقتی به سختی هایی ک کشیدم فکر میکنم کلا بیخیال میشم..توی فرهنگ ما انگار آسایش و راحتی یعنی بچه کم …کاش حداقل خودم بتونم باورامو درست کنم و زین پس بتونم بهتر بچه بزرگ کنم لذت ببرم از وجودشون..وای خدا هنوزم ک هنوزه وقتی بچها خوابن دوس دارم بیدار نشن تا چندساعت دیگه…بعضی مواقع به خودم میگم اصلا لذتی میبری از وجود این دوتا بچه..از بزرگ کردنشون لذت میبری…باید چندین بار دیگه این فایلو نگاه کنم و فکر کنم به خودم به بچهام..به سبک زندگیم…چقدر زیبا و جالب و خوب بود این سبک زندگی…چقد خوب و خوش انرژی بودن.ممنون خانم شایسته عزیزم بابت این فایل عالی…برم فکر کنم برای نحوه بزرگ کردن و رفتار با بچهام که از این به بعد چکار کنم.رها باشم و سخت گیری نکنم…این پدرو مادر باورهای خوبی داشتن راجب بچه بزرگ کردن و کلا زندگی کردن و سخت نگرفتن و مطمئنا بچه هاشون هم موفقن هم باورهای خیلی بهتری خواهند داشت.یه چیزی بگم ما ساکن یکی از شهرهای سرد استان فارس هستیم که یه جورایی بام فارس هست و زمستون سردی داره یه بار توی خیابون یه دختر بچه افغان دیدم که توی زمستون سرد با همون لباس راحت یعنی بدون لباس گرم و کلاه و حتی کفش و حتی جوراب بستنی لیس میزدو منم کاملا با لباس گرم بچها رو پوشیده بودم و داخل ماشین بخاری روشن بود و بچها هم انقد که دارو تقویتی میخورن و لباس گرم و رسیدگی ولی بازم سرما میخورن مرتب..خلاصه که باورهای ناجوری داریم که به این راحتیا نمیشه گذاشتشون کنار…..خیلی جای تامل داره این فایل…خدایا شکرت
واااااییییی خداااااای من چقدررررر زیبا و دلنشین بود این قسمت….. انصافاً لذت بردم وکلی نکته های بسیار آموزنده و زیبااااااااا یاد گرفتم.
چه خانوادهای عالی…چقدر با خودشون در صلح بودن…چقدر آزاد و رها بودن….چقدر به شیوه ی صحیح وعااااالی داشتند خودشون رووووو تجربه می کردند….چقدر کودک باهوش،مقاوم وزرنگی رو تماشا کردم…خداوند حفظش کنه…
خانم شایستهی عزیز چه آموزه های ارزنده ای رو باز گو کردند که هر خانم و مادری به اون ها عمل کنه چقدر می تواند مسبب خیر ولطف ورحمت و برکت شود برای خود و خانواده وجهان اطرافش….
انشاالله که عامل باشیم به هر آنچه یاد میگیریم ازاین دریای بی کران.
تشکررررر فرااااوان از دو استاد بزرگوار.
به نام خداوند زیبایی ها
سلام به استاد جان عزیزم و یه سلام ویژه خدمت خانم شایسته و سلام به دوستان گرامی
از یه سمت استاد جان با دوره هم جهت با جریان خداوند کولاک کرده و در پشت صحنه خانم شایسته عزیز که این اگاهی را به طور موثری توی سایت مدیریت میکنه. سپاسگذارم
اقا چه حالی میشی صبح زود بیدار میشی که فایل تمرکز بر زیبایی ها را شروع کنی و چشمت به بنر زیبای سریال زندگی در بهشت میوفته اونم یه خانم که یه لبخند بزرگ زیباش با یک بچه با چشای ابی که مستقیم به تو نگاه میکنه و بعلاوه جواب سوال دیشبتم میگیری . خدایاشکرت
چقدر این زاویه شروع و حرکت از سمت کلبه پل به منظره جنگل و مواجه شدن با این طبیعت به شدت سبز روح ادم رو جلا میده و خداروشکراستاد شایسته که بعد مدت ها صداشون رو میشنویم و اومده نگاه ها و ذهن ما رو ببره به روی زیبایی ها
چقدر پرادایس و این شروع حسش خوبه و چه باران خوبی میباره خداروشکر
برانی با دوستش کنار هم از این بهشت زیبا و نعمت هاش لذت میبرن
اره این قسمت این خانواده اهل سفر رو یادمه خصوصا که مادر خانواده چوب را سنباده میزد و دخترشون که نقاشی میکشید و همونجا چقدر برام این ازادی تحسین برانگیز بوده
خانم شایسته چقدر این بچه زیباست . چشاش . لپاش . لبای کوچکش
چقدر لذتبخشه این ادم ها رو که باهاشون اشنا میشیم که سبک شخصی خودشون رو دارن و چیزهای جدید یاد میگیریم .
چقدر این مادر ارامش داره و رها هست و مدام لبخند میزنه و ادم یه حس خوبی از این خانواده که اینقدر در صلح و ارام هستن میگیره . خیلی ارامش داره
و چقدر میشه پی برد که اون باورهایی که در جامعه وجود داره اشتباهه که این رو القا میکنن که حتما بچه باید یه اتاق خودشو داشته باشه یا اسباب بازی داشته باشه . به مدرسه خاص بره . مادر فقط باید به بچه برسه . مادر نباید موقع بارداری کار سنگین کنه. پدر باید یا نباید فلان کارو کنه یا مثلا موقع عادت خانما اونا طبیعیه که اخلاقشون تغییر میکنه . و چقدر این باورها رو به خورد همدیگه دادن
و میبینم افرادی که خارج از این چارچوب فرهنگ و جامعه زندگی میکنن زندگی خوبی دارن و واقعا همینه که کسی که سبک خودشو داره هدایت میشه به مسیرهای درست
بگذریم
از خودم یادم اومد که توی بچگی به دلایلی پیش مادربزرگم تو روستا زندگی میکردم و چقدر همین فرصت سالها ارتباط داشتن با اب و خاک و کوه ها و تجربه راه رفتن بدون کفش روی زمین برام لذتبخش بود و چون عملا مادرم و پدرم شهر بودند و مادربزرگم هم ادم رهایی بود خیلی تونستم این کنجکاوی ها رو بدون دخالت اونها و با تجربه کردن پاسخ بدم
و عملا اونموقع خب مهدکودک نبوده و شیوه اموزشی اینجوری نبود و وسایل بازی هم نداشتم که اونا بخوان سرگرمم کنن و این باعث شده وابسته چیزهای ساختگی و مصنوعی نباشم و خداروشکر که واقعا حسرتی از کودکی ندارم و رها بودم و مدام در طبیعت مشغول چرای گوسفندان و بازی کردن بودم
و برام یه درس خوب داره دیدن این خوانواده ها و این اشخاص که ما پی میبریم که هم میشه از زندگی لذت برد و هم همه چیز خیلی راحت پیش بره .حتا در سفر و با بچه تازه بدنیا اومده باشی
ولی اگر بخوای سبک بقیه و فرهنگ و جامعه رو تقلید کنی نتیجه اش بهره نبردن از زندگی و داشتن سختی و مشکلاته
این خانواده دقیقا در مسیر درسته . اما میبینیم تو خانواده های من و شما چقدر افراد به خودشون و بچه ها زجر میدن. هزاران کلاس و هزینه میکنند و افکار محدود خودشون رو به بچه ها انتقال میدن. زندگی رو به قول خودشون کوفت میکنن چه برای خودشون و چه برای بچه هاشون و از روزی که بدنیا میان و تا روزی که خودشون از خودشون میکنن و انجور که باید زندگی نمیکینم
توی فایل دیگه که استاد به moab utah – موعب یوتا میره این نکته رو نشان میده که لب پرتگاه بچه ها شون بازی میکنن و اینقدر خودشون رها هستن و چقدر برای من درس داشت و تلنگر بود
مرسی از شما
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار
تشکر ویژه از مریم جون که این قدر عاشقانه زیبایی های این پردایس را با ما به اشتراک میگذارید
خدا را شکر برای نم بارون پردایس خدا را شکر برای وجود چمن های سبز و نمناک پردایس زیبا
خدایا شکرت برای وجودم در این مسیر الهی
خدایا شکرت برای وجود مریم جون که با عشق باور های جدیدی را در ذهنمان می کارند این فایل میلیارد ها ارزش داره باید مثل دوره های استاد چندین بار دیده شود و به درک برسیم
تحسین میکنم این خانوادهی نازنین را چقدر دوست داشتنی بودند چقدر رها و شادند مخصوصا مادر خانواده چقدر خوشحال و ریلکس بود
چقدر این نینی خوشکل و زیبا بود با اون چشمهای رنگی قشنگ خدا را شکر برای این همه زیبایی
مریم جون وقتی از اسباب بازی بچه صحبت کردید
یاد بچه های خودم افتادم من هم اون زمان زیاد اسباب بازی تهیه نمی کردیم بچههامون تو آشپزخونه با در قابلمه و کاسه و سبد بازی می کردند
ولی الان یه اتاق فقط مخصوص نوزاد تهیه میکنند
از تخت و کمد گرفته تا انواع و اقسام لباس ها از یه ماهگی تا یه سالگی از انواع کفش ها با سایر های مختلف واقعا این است که یاد صحبت های استاد می افتم که واقعا خداوند هیچ وقت به ما ظلم نمی کنه این ما هستیم با این افکار و باور ها به خودمون ظلم میکنیم
تازه بعد از کلی دردسر برای تهیه سیسمونی یه مراسم هم برای دیدن سیسمونی میگیرند و کلی تدارک میگیرند و مردم دعوت می کنند برای سیسمونی دیدن و کادو جمع کردن
خدا را صد هزار مرتبه شکر که من در این چند سال کلا از جامعه جدا شدم و دیگه اصلا از این جور مراسم ها خبری ندارم
این که مادر خانواده چقدر برای خودش ارزش قائل بود قابله تحسین است و برای خودش تایمی برای ورزش داشت
چقدر تربیت و نگاه به فرزندان بزرگتر جالب بود بدون اینکه مدرسه ای بروند این قدر آزاد به سفر میروند
یادم بچه ها که مدرسه می رفتند چقدر دقت می کردم که یه روز غایب نداشته باشند واز درس عقب نموندن وای چقدر هم به خودم ظلم کردم هم به بچهها
ماشالله چقدر این بچه سالم و سرحال بود همهی فایل همش می خندید و بازی می کرد مثل مادرش بود
من هم مثل اون خانم بچه هام روی پاهام میخوابوندم حس خیلی خوبی داشت ولی الان داخل نندی میندازن و تند تند تکون میدهند که فقط خوابش کنند
چه باورهای نابی در این فایل وجود داشت باورهای خود ارزشمندی باورهای های رهایی واعتماد به خداوند باورهای سلامتی باورهای روابط عالی بین خانواده باورهای رهایی از مکان و زمان و راحت با وسیله نقلیه همیشه در سفر زندگی کردن
و نچسبیدن به یه مکان خاص باور خودت بودند و فیلم بازی نکردن آقا اگر من بودم که کلی دستمال کاغذی مصرف می کردم برای تمیز کردن دهن بچه ولی این مادر چقدر راحت با دسته خودش دهنه بچه را تمیز می کرد
باور احساس مسئولیتی که بین بچه ها بود برای نگهداری نی نی واقعا قابل تحسین است
با دیدن این پردایس زیبا ذوق زده شدم مریم جون سپاس گزارم از شما زحمت میکشید و این همه آگاهی های ناب الهی را با ما به اشتراک میگذارید
خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها
تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم
ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه راه گمراهان
بنام خداوند خالق زیبایی ها
سلام براستادعزیز و مریم جان شایسته نازنین وهمه خانواده صمیمی والهی عباسمنش
مریم جان عزیزم خیلی خیلی سپاسگزارم برای این فایل عالی فوقالعاده است عالیه
سرشار از عشق ومحبت وزیبایی ونور وآرامش
خیلی این کوچولوی نازنین زیباست خداحفظش کند
موهای طلایی وچشمان آبی وپوست لطیف سفید وخیلی خوشگل است
من از مشتریان پروپاقرص سریال زندگی دربهشت هستم وحالا پس ازمدتها دوباره قسمت جدید اومده آنهم چه بهشتی باچه زیبایی های نابی
پرادایس زیبا ودریاچه زیبا وسرسبزی ودرختان زیبا وبراونی زیبا وبزغاله خوشگل وسفید وجای مرغ وخروسها وجوجه ها واردکها وبوقلمون ها خالی بود انشالا سلامت هستند
توضیحات خانم شایسته عزیز درمورد این خانواده خیلی مرا شگفت زده کرد
دائم درسفربودن وحتی دوران بارداری درسفر وبابچه کوچک درسفر واقعأ کار آسانی نیست ولی خیلی هیجان انگیزه است که کشورهای مختلف جهان راببینی ولذت ببری
جالبه استاد ومریم جان افرادی متفاوت راجذب میکنند وبا خانواده هایی آشنا میشوند که اهل سفر هستند وخیلی آرامش دارند وسبک زندگی مثبت وخوبی دارند وبدلیل هم مداری با همدیگر است
اینکه مادر خانواده به ورزش وتفریح واستراحت خودش اهمیت میدهد وبعد چون درارامش قرار داره میتونه خانواده رابه بهترین شکل اداره کنه وخودش راخسته نمیکنه وهمه افراد خانواده درنگهداری عضو کوچک خانواده همکاری میکنند وبا حس خوب وشادی این کار راانجام میدهند ولذت میبرند
جالبه که بچه ها بدون مدرسه رفتن درس میخوانند وبا این وجود براحتی آموزش میبینند واقعأ سبک زندگی خیلی خوبیه
آرامش مادرخانواده وریلکس بودن واسان گیری ایشان درچهره وحرکاتشان مشهود بود
درکنار بچه بود ومراقبش بود ولی اجازه میداد بچه راحت بازی کنه وپای برهنه روی خاک وچمن راه بره وهرچیزی حتی خاک وچوب رادردهان بگذارد واقعأ خیلی خوبه مادر بتونه اینقدر آسان وراحت بچه داری کنه ودایم استرس نداشته باشد که بچه آسیب ببیند یا بیمار شود
خیلی خانواده صمیمی وخوبی بودند ودختر وپسر نوجوان آنها هم آرام بودند وشادبودند واحساس همراهی وهمدلی همه افراد خانواده رامیشد درک کرد
دیدن این کودک زیبا ومادرش خیلی حس خوبی داره
مریم جان شایسته نازنین خیلی ممنونم این سبک زندگی وبچه داری رانشانمان دادی وخیلی ممنونم پرادایس زیبا رانشان دادی
درپناه خداوند مهربان روزگارتان خوش وشیرین باشد و سلامت وشاد باشید
بنام رب العالمین..
سلام و درود دوباره!!!به بهشت زیبای زندگیم…
بهشتیکه که به معنای،” واقعیت” تصویر اسرار ،زندگی کردن را بهم،”آموخت…
سلام و درود به فیووو اگه اشتباه نکنم.
فیووو چقدر چشمات خوشکل..ای خدا…
عمق نگاهت دلمو “فوران عشقت نمود…
…..
الله اکبر از این زیباییهای الهی !!!که هر چقدر بیشتر با محیط:اطرافمون با نگاهی الهی میرسیم…این زیباییها بیشتر ما رو محو خودش میکنه…
.چقدر سرزمین بهشتیمون زیبا شده…
چقدر بروانی و مر مرییمون زیبا شدند…
الله اکبر از این بهشتمون..همین الان روی پشت بوم خونمون نشستم روبروم کوه زیبامون داره سلامتون میکنه!!! بهشیای من!!!
و باد خنکی لابه لای موهام داره رد میشه..
و ماه زیبا داره خودنمایی میکنه..
منم تکیه دادم به بالشت.روی تخت ! و در کمال عشق دارم …این زیباییها رو برای شما اشتراک میزارم…
نخلامونم دارن خودشونو برای یه کنترل ذهن قوی ایی ،” اماده میکنن!!
……
برییم سراغ داستان زندگی فیووو با چشمان زیبای رنگیش…….
چقدر این مسیر میتونه تابوهای امروز زندگی رو که شده جزو جزو کن فینک اکثریت مردم ..و اون چشم و هم چشمیها،”رو داره !!برای ماها که در مسیر راه مستقیم هستیم میشکنه…
میخام داستان زندگیمو راجع به طبیعت و تجربیات زندگیم بنویسم!!!
استاد عزیزم..من بچه که بودم..دقیقا تو دل طبیعت بودییم..
یه در کوچیکی تو قسمت خونمون باز میشد..یادمه نقشه های قدیمی گذشته بهش میگفتن گلخانه..
4 تا پله میخورد و یه در کوچیک باز میشد بسمت طبیعت و سبزه و گل…و دقیقا ما توی کوه زندگی میکردیم..
حیاط خلوت پشت خونمون کوه بود…یادمه بهار که میشد پر از گلهای شقایق بود پر از گلهای زرد که هنوز طی سالها …بوش”میکنم منو میبره تو اون زمانها…
من تمام اون گلها و درخچه های توی کوه رو در بچگی خُوردم…و نوازشون کردم..و همجوره درکشون کردم…
و چقدر این طبیعت بهم کمک کرد….
یچیز جالبی بگم..یادمه توی ورودی گلخونمون یه عکسی از مریم مقدس بود با لباس حریر ابی رنگ…
مریم عزیز بهشیمون!!!بخدا الان تنم میلرزه..دقیقا این پسر بچه شبیه اون پسر بچه که تصویر مریم مقدس با عیسی پیامبر بود ..شبیه این مادر و فرزند بود چه هم زمانی و چه خاطره ایی رو در وجودم بهم نشون داد…
میخام بگم من تا الان که 36.دیگه میرم برای 37…سالمه!!! هنوز وجود این کوه و طبیعت تو وجودم.داره غوغا میکنه..
من اینقدر خاک خوردم..تمام چیزهایی که توی این کوه بود خوردم..و من با همچنین نگرشی بزرگ شدم..
و همین باعث شد…
که من امروز اون تجربیات باعث پیشرفت توی کارم بشه…
یه روز تعطیلیه بیین دانشگاهم بود..یه حسی بهم گفت فرصت خوبیه برو کوه…
باوجود اینکه هیچی از این موضوعات نمیدونستم..اصلا خدا کیه …اصلا موجودیت ما چیه!!!
و هر چیزی….
من هدایت شدم…به کوه…تو اون تنهایی خودم..خداوند بهم گفت..بیا تمام چیزهایی که توی کوه هست..نقششو بکش و ببر برای درس طراحی و پارچه…
چون طراحی و پارچه نیاز به یه طرح جدید و به روز داشت…
و اکثرا دانشجوا میومدن طراحی از کتابهای کتابخانه دانشگاه استفاده میکردن..
ولی اون حس که قبلا من هیچ شناختی نداشتم.بهم گفت یه کاغذ پوستی با یه کاور و مداد بردار تمام این فضاها و هر چی هست طراحی کن…
و من تمام اونا رو توی اون کتگوری که استادم گفته بودم بدون اینکه من چیزی از نقاشی بدونم و بخام اونو بکشم اگاه نبودم..
و من تمام اون زیبایبهایی که توی کوه بود”رو کشیدم !!و کاغذ پوستی رو کاملا پر کردم از زیباییها..
و استادم گفت علی پور خودت کشیدی.گفتم اره…گفتم استاد!! این طبیعتمونه از اینا الهام گرفتم..
بهم گفت اگه میشه جدا روی یه کاغذ طبق عکسات روبروم بشین بکش…
من با راپورت بندیهای مختلف…منظورم..چیدمان اون طرحها !!ولی توی پوزیسیشن متفاوت کشیدم..
هر چی استادم میگفت میکشیدم..
که جوری شده بودم که تونستم بیش از صدها طرحهای مختلف از چند نمونه اون زیباییها با حرکات مختلف رو طرح بندی کنم..
و باعث شده بود استاد منو تو تمام کلاسا معرفی کنه…و گفته بود تنها دانشجویی که طرح برای خودشه..اونم خانم علی پور هست..
و این گذشت…..
تا به پروژه پایانیم رسیدم…اومدن صدفهای حوزه خلیج فارس رو بیارم توی دکوراسیون اتاق خواب..
یعنی صفر تا صدش و طراحی و دوخت اون طرحهایی که با سیستم انجام داده بودم همه جوره با بهترین لِول اون موقع هم دفاع کنم و هم پایان نامه رو تحویل بدم.اونم با نمره 19.75 صدوم…
حساب کنید!!!شناخت خودم از دوران کودکی در طبیعت باعث شد که من از کجا به کجا برسم..
و من انشالله دوستدارم تو همین زمینه اینده طبیعت رو توی طراحی پارچه اینم بصورت جهانی کار کنم..
و حتی الهاماتمم رسیده…و خداوند تاییدش کرده فقط میدونم باید ادامه بدم…
میخام بیام سر این داستان…من تو طبیعت بزرگ شدم…تو طبیعت زندگیمو ساختم درک کردم …
تو طبیعت به جایگاه ارزشمندی رسیدم.
حس کردم..
درک کردم..
استاد شایسته عزیزم!! .من اونروزایی که خداوند منو به اینجا هدایت کرد ساعتها تو کوه خودم تنهایی.. توی شب ..توی صبح.. توی عصر.. هر ساعتی..تنهاتنها راز و نیاز کردم..
واقعا طبیعت همه چیزه…
و یادم بمونه..
بهمین خاطر خیلی مهمه که یه مادر باید وقت بزاره که بچش طبیعت رو لمس کنه..
کسیکه توی طبیعته…حسش کاملا متفاوته..من اینقدر حسم لطیفه تو کوه…
که وقتی برای دیگران تعریف میکنم برای دیگران!!! اونا اصلا نمیتونن درکش کنند ..
و میدونم بخاطر نبود در طبیعت بوده…
و همین باعث شده..که زندگیم همیشه رو به روال خوب و عالی پیش بره…
و مخصوصا بودن در این بهشت…
طبیعت افرادمو چند صد برابر کرد…
و من جاهایی رو کشف کردم که سالها زندگی روزمره اون حس های کودکیم رو میخاست از بیین ببره..و با خودش در خفا ببره…
ولی…
دیگه در انتهای خفه شدن بودم که خداوند نجاتم داد..
و حس کودکیم را به من برگردوند…
خداوند را شاکرم که امروز نه غمی دارم و نه ترسی از اینده و از تمام لحظاتم سعی کردم لذت ببرم..
و سعی کردم روی ستاره قطبی ام هم جهت بودن با خداوند را درک کنم..
و بتونم عاقبت به خیری و در صلح بودن اون بچگیای طبیعت دوستیمو ،”حفظ کنم…
بخدا کل اصل زندگی ماها همینه…
ولی اینقدر باورهای محدود کننده گذشتگانمان وارد زندگیمون شد..که معنای طبیعت از وجودمون بر رخت بست…
ولی زمانی این حس برگشت…که خداوند نجاتم داد…
و این در صلح بودن…یعنی همین….یعنی همین…یعنی خودتو دوستداشته باشی فارغ از اینکه دیگران چه باورهایی دارن چه مسیرهایی میروند …و بتونی عزت نفس داشته باشی که برخلافشون،” کارتو پیش ببری…
استادای عزیزم من…با وجود شما زیباییهایی که در درونم و اطرافم بود…توی 8 سال از بیین بردم…ولی لطف خداوند باعث شد…با کمک شما این خوشبختیها و سعادتمندیها ،”رو به زندگیم برگردونم..
کل زندگی بهمین معنا ختم میشه….
در صلح بودن با خودت فارغ از هیاهوی جهان..
و امروز نتیجه تو دستمه…چون پر از ارامشم…و این ارامش حاصل کارکردن شبانه روز روی ذهن نجواگرمه…
همین الان که دارم این نوشته رو توی فضای نورانی و با هوای خنک مینویسم..
همین بغل دستم که دارم صداشو میشنوم..
من 8 سال با اون باورها تجربیات در صلح بودنمو از بیین بردم…
و امروز خوشحالم که در این مسیرم…
بهمین دلیل خداوند توی قرآن میگه..ما سدی جلوی و پشتشان قرار میدییم ..
دقیقا الان دارم همین موضوع رو درک میکنم..
میخام بگم اون گذشته من بوده…
و امروز نتیجه من در صلح بودنه….
در صلح بودن..یعنی رها بودن از تعلقات دنیوی و امروزی و بدو بدو هااا…
و روی اصل خودت حساب بردن…همینها باعث شده نشتی من..همون کِش در رفته من با لطف خداوند بسته بشه..
و من بتونم قدم به قدم توی نتیجه زندگیم تکاملی پیش برم..
قضیه کِش در رفته،” داستانش این بوده!!!یه روز داشتم کشی رو توی یه قسمتی پیش میبردم…
و یادم رفته بود سرو ته کش رو اول ببندم و بعد بقیه راهو ادامه بدم…
یه حدودا چند سانتی رفتم..
دیدم کِش دنبالم میاد…
اونجا نشانه خداوند برای من بود…
که نیاز نیست من چقدر میدووم….
مهم اونه ایا تونستم کِشمو قفل کنم یا بببندم کارمو پیش ببرم یا نه…
…وووو
و اینم تجربه من از طبیعت….بنظر من طبیعت تنها چیزیه که میتونه به انسان راز زندگی کردن و فلکسی بودن رو بهت آموزش بده…
و اینم نیازه!!!که برای تجربه.ش..با خودمون در صلح باشیم..و غلبه بر ترس کنیم و این مسیر رو تجربه کنیم..
من همیشه کوه رو دوستداشتم..چون معنای صبرو استقامت و حال خوب رو داره بهم یاداوری میکنه…
ولی همیشه صبر رو معنای طاقت میدونستم..
ولی امروز در صلح بودن و صبر کنار همدیگه داره منو شجاعتر و قوی تر و خوشبخت و روان شدن زندگی و هم جهت بودن با خداوند رو بیشتر بهم یاداوری میکنه…و در نهایت رها بودن…
تجربه هم زیستی با طبیعت …و طبیعی زندگی کردن توی این مادر ،”فیووو دیدم…
خارج از محدودیتهای دیگران…
ما هم که بچه بودییم…با همین نگرشها بزرگ شدییم..
طبق توضیحاتی که مادرم میگه…
چقدر بچه ها سالمتر بودن..چقدر قوی بودن چقدر شجاعتر بودن..
و واقعا من دارم میبینم..بچه های امروزی با بهترین ورژنها بزرگ شدن…بسیار ضعیف بسیار ترسو و بسیار وابسته به پدرو مادر…
و این تصویرها و باورهای شما استاد عزیزم..
واقعا یه دری از اگاهیها رو برویم باز کرد..
واقعا بهشت رو برام به تصویر کشید….
که خداوند راجع بهمین داره توی قران توصیف میکنه…
بهشت یعنی تجربه کردن زندگی و لذت بردن از داشتها و سپاسگزاری کردنه…
جز این چیز دیگه ایی نیست…
در نهایت سپاسگزار خداوند و این بهشت همیشه جاویدانم هستم…که نفسهای اخرم بود!!!خداوند اون نفس بچگیمو به من بازگردوند… و بهم درصلح بودن… و تجربه خودمو فارغ از هیاهوی جامعه به من نشون داد که امروز در این مسیر الهی باشم…
و تجربیاتم از این مسیر خیلی بیشتر از نوشته هام هست…
و این مسیر رو با تمام وجودم پیش میبرم…که بتونم زندگی و عاقبت بخیری رو با هر چه تمامتر ادامه بدم…
به امید درسهایی از سریال زندگی دربهشت جاویدانم…
الحمدالله رب العالمین….
در نهایت استادای عزیزم..خداوند چقدر داره قانون کبوتر با کبوتر رو باز با باز رو دقیق توی زندگیتون و تجربیاتتون نشون میده…
و اینم جزو این دوره بینظیر هم جهت شدن با خداونده که داره تصاعدی ما رو با خودش:همراه میکنه…
و ما دارییم تصاعدی ، رشد شخصیتی و مهارتی ،”رو به واقعیت تصویر درک میکنیم…
به نام خدای مهربانم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته فوق العاده برای یک فایل عالی که حال دل ما را شادتر کردی واقعا سپاسگزارم
سلام به دوستان عزیزم
خدایا شکرت یک روز زیبای بهاری دیگه بهم فرصت زندگی حیات دادی تا بتونم این فایل زیبا را ببینم و به سبک زندگی طبیعی خودمو نزدیکتر کنم الهی شکرت
وای خدای من چه بچه زیبایی خدارو شکر چقدر چشمان زیبا و یک انرژی فوق العاده داشت این زیبا روی خدارو شکر چه خانواده فوق العاده که یک سبک زندگی لایف اساتیل زندگیشون واقعا تحسین بر انگیز بود وای چقدر دلم خواست که زندگی جوری پیش بره باشه که آدم کلا تو سفر باشه چون سفر واقعا آدم را بزرگتر میکنه و در لحظه میدونه آدم نگه داره و زندگی هر روزش هر ساعتش میتونه زیبایی های جدید داشته باشه من خیلی علاقه به ورزش در فضای بیرون دارم تو باشگاه حال نمیکنم من خودم در ورزش رزمی به درجه استادی و داروی دارم که سالیان سال هست که فقط تصمیم گرفتم برای خودم ورزش کنم برای احساس خوبی که بعد ورزش دارم کلا کیف میکنم وقتی میخام برم ورزش و مخصوصا زمانی که ورزش تموم میشه کلا من ذهنم با روحم کلا یکی میشه یعنی به کل نجواها خاموش و ذهن با روح داره عشق بازی میکنه آنقدر احساس عالی رهایی سبکی. دارم که خود مدیتیشن واقعی است که در جامعه امروزی براش اسم گذاشتن و با کلی ادا و اصول من سالیان سال طولانی است که ورزش میکنم و لذت میبرم وقتی که به خودم وصل میشم در صلح میشم با خودم
همیشه به خانمم میگم که آدم زندگی در سفر داشته باشه و هر روز تو یک لوکیشن جدید ورزش کنه بدو و لذت ببره واقعا میشه با دیدن چنین الگوهایی که در جهان اولی ها هم هستند برای خودم الگو کنم که ببین تو این شرایط با اون بچه ها بارداری وای خدای من اینجا را دیگه واقعا لذت بردم خانمم تعجب کرد ما خودمون نی نی در راه داریم خیلی به موقع بود این فایل برای راحت گیری زایمان و نحوه پرورش بچه واقعا الگوی خوب و به جایی بود ممنونم خانم شایسته نیاز این روزهای من بود وای خدای من شکرت
صلح درونی خانم در این سریال تحسین بر انگیز بود با اون شکم تو این شرایط شنا وای خدای من کی میتونه اینارو ببینه و باور کنه مگه داریم تو این زمانه مخصوصا در ایران خودمون وای خدا کاش تو شبکه سراسری ایران این سریال پخش میشد میشکست باورهای محدود در این موارد خدای من شکرت که میتونم چنین الگوهایی. را در این شرایط کنونی ببینم ان هم در بهترین کشور قدرتمند جهان هدایت شدن به دیدن این سریال واقعا محشر بود از هر زاویه بهش نگاه کنیم فقط درس و آگاهی هست در تمام زمینه ها همانطور که خانم شایسته عزیز گفتن مثل مدیتیشن میمونه براشون واقعا همین بود و هست خدایا شکرت
باز هم تشکر میکنم از شما خانم شایسته برای خدایت شدن به این سریال مخصوصا برای من که در چند ماه آینده با امید خدای مهربانم دختر زیبای فوق العاده من هم که خوابش را هم قبل از خبر برداری دیده بودم و با من صحبت کرده بود و هدیه خداوند را دریافت خواهیم کرد به زودی یک کوچولوی توحیدی زیبا و سلامت به لطف خدایم به این سیاره زیبای زمین سفر خود را آغاز خواهد کرد به آینده روشن و زیبای جهانم الهی شکرت برای تمام نعمتهایی که دارم و داریم بی نهایت سپاس از قلب مهربان شما خانم شایسته گرامی دوستون دارم به خدای بزرگ و مهربانم میسپارمتان
خدا نکهدارتون
پروردگارا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم
سلام به مریم عزیز و دوستان هم خانواده ام
بارون نم نم و من عاشق این نوع آ ب و هوا هستم اونم فصل بهار
چقد دلم تنگ شده بود برای پرادایس و شما مریم جون …
مریم جون بی نهایت ازتون سپاسگزارم که این فایل زیبا رو گذاشتین خیلی خیلی فوق العاده است منکه از دیدنش واقعا لذت میبرم و چه درسهایی برام داشت .. ماشالله شما انقد کامل نکات مثبت رو گفتین که دیگه چیزی برای گفتن نیست ..
چقد از هماهنگ بودن این خانواده باهم(از نظر فکری، عقیده ای، سلیقه ای و…) دیگه لذت بردم و تحسین کردم …
به خودم می گفتم میبینی سحر تا این میشه یه رابطه عاطفی عالی و هماهنگ با طرفت داشته باشی این فوق العاده است …
در حالی که اطراف من همیشه زن و مرد نظراتشون مخالف همدیگه است حتی سر تربیت بچه ها…
چقد میتونه یه رابطه عاطفی هماهنگ لذت بخش باشه خدایا شکرت
و چی بگم از زندگی به شیوه قانون سلامتی که هرچقدر بگم کم گفتم چون خودم دو سال که دارم به این شیوه زندگی میکنم و هرسال می فهمم داره جسمم بهتر از سال قبل عمل میکنه … حتی وقتی پسرم دید که من دارم به این شیوه زندگی میکنم و چقد حالم و انرژیم عالیه با اینکه من بهش نگفتم این مدلی باش ، خودش تصمیم گرفته بود که شروع کنه به این شیوه زندگی کردن و الان حدود چند ماهی هست که داره به شیوه قانون سلامتی عمل میکنه و چقد راضیه از این همه انرژی و حال خوب و حتی بعد از سالها که همیشه سرماخوردگیهای شدید ، بیحالی ها افت انرژی و خیلی چیزای دیگه امسال اولین سالی بود که حتی کوچکترین سرماخوردگی نداشت و چقد از این موضوع خوشحال و راضی بود ..(بی نهایت خداوند رو سپاسگزارم)
مریم عزیزم بازم ازتون سپاسگزارم و دوستت دارم