سریال زندگی در بهشت | قسمت 263 - صفحه 34

469 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محدثه گفته:
    مدت عضویت: 1730 روز

    سلام مریم جان خیلی ممنونم بابت این فایل زیبا

    من 27سالمه و 8ساله ازدواج کردم و تصمیم گرفتم بچه دار بشم

    وقتی این فایل رو دیدم خیلی خوشحال شدم با این همزمانی

    کلی چیز یاد گرفتم

    امید وارم بتونم مقداریش رو اجرا کنم

    باید هرچند وقت یکبار ببینم که یادم نره

    راستش من همش فکر میکردم که اول باید وضعیت مالی مناسبی داشتم باشم که به بچه ظلم نکرده باشم چیزهایی که الان توی ایران ترند شده و واقعا اصلا خوب نیست باید حواسم باشه که اون مسیر رو نرم

    امیدوارم بتونم هدایت بشم ب مسیر درست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 988 روز

    بسم االله النور

    سلام و درود به استاد عزیز و مریم جان و تمام خانواده بزرگ عباسمنش عزیز خدا رو شکر بعد از مدتها مریم جون فیلم پردایس گذاشت و صداش برام خیلی شیرین بود ولی دوست داشتم خودشو هم ببینم چقدر پردایس زیباست گفتم یادت بخیر مریم جون یادت بخیر پردایس…

    براونی دیدم خوشحال شدم اون بز دیدم خوشحال شدم دوست داشتم مرغها رو هم ببینم

    خداوند شکرت بخاطر بارون زیبا بهاری

    ما از سیزده بدر تقریبا باران نداشتیم خدایا لطف کن باران رحمت الهی بفرست زمین

    چقدر این بچه نازه چقدر این مادر خوب تربیت اش میکنه با رفتارش…

    چه بچه های خوبی داره هر سه بچه اش زیبا و دوست داشتنی اند

    چهره مادره چقدر مهربانه

    چه قدر بی حاشیه اند

    چقدر سبک زندگی ساده ای دارن

    چه خوب همش در مسافرت ان

    خدای من چقدر دوست دارم تمام ایران بگردم با چنین ماشینهای که تمام امکانات دارن مثل خونه

    اگه بخوای میتونی هم لذت سفر ببری هم مسافرت کنی زیبایها رو تحسین کنی و زندگی کنی

    ما که تو خونه خسته شدیم

    انسان باید تو طبیعت باشه

    نه همش توی خونه مثل قفس نفس ات میگیره افسرده میشی

    تو روستای ما خانمهای می شناسم سن بالایی دارن ولی رنگ روی خوب دارن سرحال هستن

    این قدر ذوق زندگی دارن همش در جنب و جوش ان کار میکنن گاو گوسفند و کشاورزی میکنن اصلا وقت برای فکر کردن ندارن برای همین خواب راحت دارن زندگی ساده آب و برق و گاز …جاده دارن

    ما اومدیم شهر که چی… راستش شهر باید سر کار باشی تا افسرده نشی بدرد خانم خانه دار نمی خوره ولی ما بخاطر مدرسه بچه‌ها اومدیم

    چقدر سفر کردن برامون سخت شده

    ولا من که این قدر سفر دوست دارم میگم خدایا به خودت سپردم

    وقتی روستا بودیم سه تا بچه هام بزرگ کردم کار زیادی داشتم ولی زندگی ساده همه چیز ساده

    خدا رو شکر خوب بزرگ شدن خودم همش مشغول کار بودم زندگی راحت بود لذت بخش بود

    مثل این خانم که مهمان شماست یادم می افته چقدر خاطره دارم

    پسر کوچکم خدا میدونه گاهی شاید یک ساعت به بالا با انبردست یا ناخن گیر و خودکار…خودشو سرگرم می‌کرد صدا در می آورد بجای ماشین…

    همش عشق بود و زیبایی

    الان نوه یک ساله ام پیشم هست چقدر نازه یاد بچه هام می افتم خنده زیبا شیرین و باهوش…

    من الان هم نوه ام رو پا میزارم می خوابه

    یادمه پسر بزرگم کمان درست کرده بود اون موقع فیلم جومونگ پخش می‌کرد همش بچه ها نقش فیلم بازی میکردن پسرم کمان درست کرده بود می رفت تو رودخونه ماهی می‌گرفت و با کمان به ماهی ها میزد این سرگرمی شون بود همش کمان روی پشتش بود..

    دخترم دکتر بازی می‌کرد این قدر می خندیدیم با گیاه و خاک غذا درست میکردن

    الان نوه ام طاقت نداره دوست داره بره بیرون تو خونه گریه میکنه بوسم میکنه وقتی میبرمش جایی

    چقدر این خانم تحسین کردم ماشاالله دمش گرم

    ممنونم مریم جان خاطره ها رو بهمون یاد آوری کردی

    تو روستا همش توی باغ بودم جوجه و مرغ داشتم کشاورزی گوسفند و بز و دوشیدن شیر…آتش همه چیز زیبا و قشنگ بود

    با لذت غذا می خوردیم خسته بودیم ولی می چسپید کوه می رفتیم همش خاطره هست مرسی که یادم افتاد تا شکرگزاری کنم

    استاد جان و مریم بانو دلمون تنگ شده برای سفر زود زود فیلم بزارید

    بیشتر از پردایس بگید از مهمانی بگید

    از دوستان خوبتون بگید

    خداوند پشت و پناهتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1726 روز

    بنام خدای بخشنده ی مهربان

    خدایی ک هرلحظه داره هدایتم میکنه

    حواسش بهم هست

    هرگز تنهام نمیزاره

    هرگز با من قهر نمیکنه

    هرگز قضاوتم نمیکنه

    عاشق منه

    منو دوست داره

    و عاشقانه داره قدم برقدم هدایتم میکنه

    خدای مقتدر هستی

    یا مَنْ تَواضَعَ کُلّ ُشَىْءٍ لِعَظَمَتِهِ یا مَنِ اسْتَسْلَمَ کُلُّ شَىْءٍ لِقُدْرَتِهِ

    اى که هر چیزى در برابر عظمتش فروتن گشته. اى که هر چیز در برابر قدرتش تسلیم گردیده.

    یا مَنْ ذَلَّ کُلُّ شَىْءٍ لِعِزَّتِهِ یا مَنْ خَضَعَ کُلُّ شَىْءٍ لِهَیْبَتِهِ

    اى که هر چیزى در برابر عزت و شوکتش خوار گشته. اى که هر چیز در برابر هیبتش خاضع گردیده.

    یا مَنِ انْقادَ کُلُّ شَىْءٍ مِنْ خَشْیَتِهِ یا مَنْ تَشَقَّقَتِ الْجِبالُ مِنْ مَخافَتِهِ

    اى که هر چیزى از ترس او فرمانبردار و مطیعش گردیده. اى که کوه‌ها از هراسش

    از هم شکافته.

    یا مَنْ قامَتِ السَّمواتُ بِاَمْرِهِ یا مَنِ اسْتَقَرَّتِ الاْرَضُونَ بِاِذْنِهِ

    اى که به امر او آسمان‌ها برپاگشته. اى که زمین‌ها به اذن او در جاى خودمستقر گشته.

    یا مَنْ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ یا مَنْ لا یَعْتَدى عَلى اَهْلِ مَمْلَکَتِهِ

    اى که رعد به ستایش او غرِّش زند. اى که بر اهل کشور خود ستم نکند.

    خدای قادر مطلق و عالم مطلقی ک هیچ ذره ای در آسمان ها و زمین ازش پوشیده نیست

    هیچ برگی بدون اذنش از درخت نمی افته

    هیچ مورچه ای بی اذنش حرکت نمیکنه

    هیچ قطره ی بارانی بدون اذنش فرود نمیاد

    هیچ دانه ای بدون اذنش در دل تاریک خاک شکافته نمیشه

    الله اکبر

    الله اکبر الله اکبر، عظمتت و شکر رب العالمینم

    سپاس می‌گویم تورا با تک‌تک اتم ها و ذرات وجودم ک از انرژی تو سرشار آن

    تک تک گلبول های سفید خونم ،سیستم دفاعی بدنم

    گلبول‌های قرمز

    ضربان منظم قلبم

    تنفس، دم ،و بازدم

    خدایا ازت ممنونم بخاطر اینکه راحت میتونم نفس بکشم ،سپاسگزارم بخاطر نعمت اکسیژن ک تمومی نداره اینقد فراوون هست ک اصن یادمون میره ک ما در هرلحظه داریم نفس میکشیم ک اکه چند ثانیه اکسیژن بهمون نرسه کارمون تمومه

    خدایا شکرت بخاطر نعمت دست و انگشتان زیبا ث توانمند و هنرمندی ک بهم دادی

    چقد مفید هستن برام

    هرروز و هر لحظه دارم ازشون استفاده میکنم بدون اینکه حواسم باشه ک اینا از لطف خداست ،از فضل خدای رحمان هست

    خدایا شکرت بخاطر نعمت چشم های سالم و زیبا و پاکی ک بهم بخشیدی

    سپاسگزارم ک بهم اجازه دادی ب نور قرآن و آگاهی های سایت و کامنتهای دوستانم روشن بشه

    خدایا شکرت بخاطر نعمت گوش شنوایی ک بهم دادی ،سپاسگزارم بخاطر اینکه پرده از گوشهام بر داشتی قبل از اینکه فرصتم تموم بشه و دیگه کاری از دستم بر نیاد و بشنوم صدای منادی رو ک ب ایمان دعوت می‌کرد

    خدایا ازت ممنونم ک مهر قلبم و برداشتی ،مرسی ک آگاهم کردی ب قوانینت

    قوانینی ک هرگز تبدیلی درآن نخواهی یافت

    تمام اتفاقات زندگی ما ب واسطه ی افکار و باورهای خودمون هست

    هرکس مسئول زندکی خودشه و ماهیچ قدرتی برای تغییر زندگی دیگران نداریم

    ن پدرمون ،ن مادرمون، ن همسر و ن فرزند و ن هیچ کس دیگه

    ما تواناییم در تغییر زندگی خودمون و ناتوان در تغییر دیگران

    خداوند ب حضرت نوح ک میگه فرزندم و نجات بده میگه:

    از جاهلان نباش!

    اون از اهل تونیست ،همفرکانس تو نیست

    هم مسیر تو نیست

    جیزی ک بهش علم نداری و از من مخواه

    این قانون برای همه ثابته

    براش فرقی نداره تو پیامبر خدا باشی یا ی آدم معمولی

    فقط بازتاب افکار و باورهای تورو برمیگردونه

    من خیلی دوسداشتم ک الانه میکائیل رو تو سریالها ی سایت ببینم ،کنجکاو بودم ک چقد بزرگ شده الان

    هنوز کامل همه ی قسمتها رو ندیدم

    شاید یک هفته ی پیش بود ک تو اینترنت اسم میکائیل عباسمتش و سرچ کردم

    و تصویرش اومد بالا ماشالله چقد بزرگ شده بود

    و کلی ویدئو از سریالهای سایت و خیلی چیزای دیگه ک حسم تایید نمی‌کرد

    یادم اومد ک باید حواسم باشه ب ورودی هام

    هزاری هم قوی باشم نمیتونم حرفی ک مخالف این مسیر و استاد باشه رو بشنوم و ذهنم و کنترل کنم

    خیلی سریع اومدم بیرون از اون صفحه اجازه ندادم ب ذهنم ک وسوسه ام کنه

    دیروز هدایت شدم ب کامنت یکی از دوستان ک اشاره کرده بود

    ک مایک علیه مسیر پدرش حرف زده و مخالف این مسیره

    بعد باخودم فک کردم استاد چقد مایک و دوست داشت وداره ،حتما براش خیلی سخت بوده پذیرفتن اینکه پسرش توی این مسیر نیست و..

    ولی قانون قانونه

    خداوند سیستمه و احساس سرش نمیشه

    ،حس دلسوزی نداره

    هرکس مسئول فرکانس خودشه،تو نمیتونی کسی و بیاری تو مدار خودت قانون این اجازه رو نمیده ،اصن دسترسی نداری ب مدار بالاتر چون قلب مهر میشه و اکه بخواد هم نمیتونه

    چیزی ک خداوند تو قرآن میکه ک اگه پدر وبرادرت هم مسیرت نبودن و مشرک بودن تو کارشون نداشته باش مسیر خودت و برو

    سعی نکن اونا رو بیاری تو مسیر خودت چون نمیتونی خودتم گمراه میشی

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    اومدم از زیبایی های فایل بگم اینا بهم گفته شد

    الهی صدهزار مرتبه شکرت رب العالمین

    سپاسگزارم ک از طریقی نقطه ی آبی نورانی بهم گفتی مسیرت و ادامه بده باقدرت

    و کامنت بنویس

    منی ک چشام داشت گرم میشد ک بخوابم خواب از سرم پرید و شروع کردم ب نوشتن

    الحمدلله رب العالمین

    ردپای 30 اردیبهشت 1404

    الهی صدهزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    زهرا جوهری گفته:
    مدت عضویت: 1901 روز

    به نام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم

    سپاسگزار خداوند بابت این فایل زیبا وپیامهای فراوانش برای رهایی واحساس خوب در لحظه هستم

    شکر گزار زیبایی این کودک زیبا و رهایی وانعطاف پذیری مادرش ودرسهایی که برای آرامش بیشترمون درلحظه داره،هستم

    چقدر تحسین برانگیزه این خانم ووقتی که برای خودش وآرامشش با درخواست کردن از بچه ها برای نگهداری برادر کوچکشون ایجاد کرده

    چقدر زندگی لذت بخش تر وراحت تر میشه

    وقتی با خودمون درصلح هستیم

    زندگی در سفر بدون نگرانی از آموزش وتحصیل بچه ها وبرنامه ریزی درست برای آموزش اونها در خونه چقدر ارتباطات رو زیبا تر میکنه،،چون باورهای محدود کننده بقیه کار رو برای آدم سخت نمیکنه وانرژی زیادی رو هدر نمیده،،

    چقدر مسئولیت پذیری پسر خانواده جهت انجام آموزشهای روزانه اش ودرسهایی که از طبیعت میگیره،قابل تحسین هست که حتی قبل از شروع سفر خودش رو موظف میدونه به انجام آموزشهایی که روزانه باید پیگیری کنه وانجام بده

    دختر خانواده چقدر ارتباط خوب ودوستانه ای با برادر کوچکش داره وبا احساس خوب وآرامش برای بازی کردن باهاش وقت میذاره ولذت میبره،،چون پذیرفته که اونهم مسئولیتی درقبال خانواده وخلق آرامش تیمی خانواده اش داره

    چقدر نظم وبرنامه ریزی مادر خانواده کمک میکنه که حضور این کوچولو، نه تنها چالش خانواده‌ درسفر نباشه،بلکه خواهرش مشتاق باشه که برادر کوچولوش تجربه سفرهای اروپا رو مثل خودش وداداشش داشته باشه وهمه باهم از این نعمتها وزیبایی ها لذت ببرند وچقدر این دیدگاه برد برد زیباست وروابط را زیباتر وگسترده تر میکنه واین آرامش باعث خلق برکت ونعمت وشادی بیشتر

    وایده های زیباتر میشه

    سپاسگزارم از استاد شایسته عزیز که اینقدر دقیق وزیبا این زیبایی ها رو با ما به اشتراک میذارن وکمک میکنند که به رفتار وافکار ومیزان انعطاف‌پذیری مون ونتایجی که بدنبال اون در هر لحظه زندگیمون تجربه می‌کنیم، آگاه تر شویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    زینب سیاوشیفرد گفته:
    مدت عضویت: 502 روز

    به نام خدای زیبایها سلام به دوتااستادگرامی عباس منش ومریم بانوی عزیز خدا را شاکرم که دانشجوی استاد هستم این فایل زندگی دربهشت واقعا برایمان پر از خیر وبرکت وفراوانی وواصلا کمبود وقت نداریم وقتی باقانون خداوند اشنا شدیم وخداوند خودش ما را هدایت میکند وما را اسان میکند به سوی اسانیها خدایا کرور کرور شکر وسپاس میگویم که این همه نعمت وثروت را برایمان خلق کرده ای من دو روز پیش به تضادی خوردم که مومنتوم منفی در ذهنم فوران کرده بود اما خداوند با نشانه ها والهاماتش وبا وجود بچه ای که در شکمم دارم و پاک ومعصوم است متوجه شدم که خودم را بسپارم به خدای وهابم من وقتی که خداوند بعد از هفده سال حامله شدم وناگفته نماند یک دختر زیبا وخوش اخلاق هم دارم والان حامله هستم واولی را با افکر اطرافیان وجامعه بزرگ کردم اما این یکی را با دیدن فایل زندگی در بهشت ورفتم به سایت وبا استاد بودن وتوحید داشتن به خداوند وایمان قوی تری وبا امید خودش که کریدتش میدم به خداوند وبه سلامتی به دنیا می اورم بزرگش میکنم خدایا شکرت که همیشه ودر همه جا حواست به من است من سه روز پیش با همسرم ودخترم رفتیم پارک وقتی میرم طبیعت وپیاده روی میکنم واقعا حالم عالی میشودوکلی لذت دارد برام وکلی بهم خوش میگذرد اما همسرم مخالف این رفتن ومقاومت بیش از حد را دارد ومیگوید که زن باردار نباید بره بیرونوپیاده روی کند البته با افکاری که توی سرش است خیلی مخالفت میکند اما من از وقتی با قانون سلامتی اشنا شدم وبه خودم تعهد میدهم که تا اهر عمرم این قانون را ادامه دهم وپایبند این قانون باشم الان یک سال تقریبا پنج ماهی که با این قانون دارم زندگی میکنم ومیدانم که هر چه غذای سالم بهورم روز به روز باانرژی تر میشوم اوایل بارداریم همه اطرافیانم بهم میگفتند که نان ‌وبرنح بخور اگه شده اندازه کف دستت هم که شده بخور نان تا بچه ات رشد کند اما من احترام به حرفشون گذاشتم اما واقعا گوش ندادم چون وقتی از مولد قندی استفاده میکردم بدنم کلی اذیت میشد وباید میرفتم دکتر وبا کلی دارو بر میگشتم خانه وکلی هزینه میکردم اگه بخواهی خودت به بقیه ثابت کنی کلی وقتت وعمرت هدر میره ولی بیفایده است بی خیال حرفها شدم واون کاری راکردم که باقلبم تصمیم میگرفتم نه با ذهن چموشم که نتوانم کنترلش کنم واما اون روز که از پارک با دخترم برگشتیم همسرم امد بیارمون خانه وکلی حرف وناسزا به دوتامون زد وگفت تا بلای سرتان نیاد متوجه نمیشید اما من اول کلی با توجه نکردن وحواس خودم را گذاشتم به زیبای های اطرافم اما کلی عصبانی بود وبرگ شتیم خانه اما من دیگه تحملم سر امده بود ودیگه هی مومنتوم منفی داشت اذیتم میکردوبا فرداش یک سردرد شدیدی گرفتم وصبحش بیدار شدم دیدم واقعا سرم سنگین واصلا حالم نداشتم وبلند شدم رفتم خانه بهداشت محلمون وفشار ووزنم راگرفت وگفت که خوبی اما معلوم است استرس داری شدید وگفتم سرم درد میکند بیشتر وبهورزش نامه بهم داد وگفت سریع برو بیمارستان تا دکتری ببیندت اما من نرفتم وگفتم اگه برم باید کلی معتل باشم وکلی اذیت بشم به خاطر این سردردم وبعد از یک روز که گذشت با خودم گفتم که اگه بخواهم ادامه دهم دارم خودم وفرشته ای که در شکمم اذیت میشه واقعا حیف بیخیال هر چی که شده وبا این حرف که با کمک خداوند دانایم به خودم زدم کلی ارام گرفتم ودخترم هم بازبان خداوند بهم حرف میزد و میگفت مامان بی خیال به خودت فکر کن به اون بچه گوگولی که داخل شکمت فکر کن که به این زودی بهمون اضافه میشود فکر کن ومن هر لحظه ارام وارامتر شدم وگفتم که من باید بیشتر روی ذهنم کار کنم وتوجهم را نزارم روی حرفهای که واقعا اذیتت میکنند بیخیال تو وقتی خدا را داری دیگه نباید نگران باشی بیخیال وخدا را شاکر وسپاس میگویم که حالم بهتر شد اما ناگفته نماند همان روز خواهر همسرم ام چند لحظه خانهمان برا احوال پرسی ودید که بیحالم وگفت چته گفتم کمی سرم درد میکند گفت الان که بارداری برو دکتر که خطری نباشه برات ودوباره شب بهم پدوتا پیام داد ومن اولی را دیدم وجوایش دادم وبهم گفت کسی بهت حرفی زده ومن گفتم نه وپیام دومش دیگه صبح دیدم که گفته بود اگه شوهرت یا مادر یا خواهرش بوده بهم بگو اما خودم گفتم که من باید بیشتر روی ذهنم کار کنم وعوامل بیرونی را مقصر ندانم من دانشجوی استاد هستم اگه بخواهم با افکار گذشته ام زندگی کنم دیگه با بقیه فرقی نمیکنمویکی لز خواهرهای خودم هم زنگ زد بهم همان روز ومتوجه شد که مثل قبل سرحال نیستمازم پرسید که جای ازت اذیت ومن گفتم نه گفت پس چرا بیحالی گفتم هیچیم نیست وگفت چیزیت اما نمیگی مگه کشتیهات غرق شده ومن واقعا تونستم اون لحظه ذهنم را کنترل کردم بهش گفتم اگه بگم میخاهی حلش کنی گفت نه وخداحافظی کر دیم وفردا برا این که میخواستم چند دست قاشق برام بخره بهم زنگ زد ومن جوابش دادم وگفت الان بهتری گفتم بهترم اما به شدت باز دردم میکرد اما به خودم میگفتم داره بهتر میشه سرت خدا را شکر بعد فردای روز بعد رفتم سراغ تلفن که باهاش حرف بزنم اما خداوند هدایتم کرد به یکی از خواهرهای دیگت زنگ بزن ودر فکر نکنم پنج ثانیه بود که بهم وحی شد وباخواهرم الهام عزیز که استاد را بهم معرفی کرد وبیشترازقبل خدا رادر زندگیم میبینم وکلی باحرف زدن باهاش حالم بهتر شد واینها همش لطف وکرم ورحمت وثروت پروردگارم است که درزندگی ام بهم هدیه داده خدا شکرت که مومنتوم مثبت را در زندگی ام ادامه میدهم وحال خوب به قول استاد برابر با اتفاقات خوب خدایا هر چه قدر شکر وسپاس وسجده گزاری نعمتهایت را بگویم باز هم کم گفتم خدایا شککککککررررررر این فایل را وقتی دیدم که دقیقا برای من بود واقعا وقتی اون خانم دیدم که چه قدر با خودش در صلح واسان میکند اسانیها را برای خودش واون بچه ای زیبا با چشمان ابی رنگش که این قدر دوست داشتنی ودرحال زندگی کردن ودر طبیعت دارد بزرگ میشود کلی لذت بردم وگفتم من هم میتونم با افکارمثبت ودید باز از زندگی ام این زندگی را برای خودم باامید به خداوند رقم بزنم زینب عزیز کرده خداوند وهابم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1282 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَىٰ ۖ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ۚ ذَٰلِکُمُ اللَّهُ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَکُونَ

    خداوند، شکافنده دانه و هسته است؛ زنده را از مرده خارج می‌سازد، و مرده را از زنده بیرون می‌آورد؛ این است خدای شما! پس چگونه از حقّ منحرف می‌شوید؟!

    @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

    قد قامت صلاه ستاره ی قطبی جهت کنترل ذهن قربه الی الله …

    امروز داشتم فکر میکردم چقدر این مفهوم خالق زندگی خود بودن،فرّاره،یعنی آدم همه ش دلش میخواد غر بزنه ،بگه اگر بچه ی من انقدر صدام نمیزد،اگر خانواده م انقدر اخبار نگاه نمیکردن،اگر فلانی فلان کارو نمی‌کرد من الان شرایطم بهتر بود.

    یا تا آدم بهم میریزه دنبال یک چیزی بیرون از خودشه که اوضاع رو بهبود بده.

    یعنی برای من که بیشتر از زمان روزم در حال مطالعه و آموزش دیدن و تحقیق کردن درمورد قرآن و توحید و …هستم باز هم میبینم این ذهن چموش من میخواد به جای اینکه خودشو به روحش نزدیک کنه،در صدد اینکه اون بیرون یک چیزی رو تغییر بده تا حالش بهتر شه …بعد چون نمیتونه اوضاع رو بدتر هم می‌کنه …

    همین چند دقیقه ی پیش بود دیدم من دارم تو ذهنم الکی غر میزنم،پا شدم اومدم توی حیاط یک نگاه به باغچه و گل ها کردم بلکه توجه ذهنم رو کنترل کنم،یهو یاد حرف استاد شایسته افتادم که گفتند گاهی بدون کفش روی زمین راه میرم بخاطر تبادل انرژی …همون لحظه دم پایی هام رو دراوردم و پامو گذاشتم روی خاک باغچه …و تصور کردم زمین داره مثل یک جاروبرقی بزرگ هرچی انرژی منفی توی بدنم هست می‌کشه توی خودش …همون لحظه صدای مراقبه ی استاد توی سرم میپیچید…تصور کن نوری طلایی از بالای سرت وارد بدنت میشود…این انرژی همان انرژی روح توست…همان انرژی ای که زمین را نگه می‌دارد …آسمان را برپا میدارد.. .

    همه ی این ها تو چند ثانیه اتفاق افتاد …ولی همون چند ثانیه انگار واقعا قلبم رو باز تر کرد …

    تو حال خودم بودم که نیلا اومد سر سکوو،دوباره صدا زد مااااماااان،باز این ذهنم دلش میخواست فریاد بکشه بلههههه،چرا انقدر صدام میزنی …ولی مهارش کردم،فقط در سکوت برگشتم بهش نگاه کردم و سرمو به اشاره ی بگو تکون دادم …اونم فقط از راه دور با دستش بوس فرستاد و رفت …

    اینم درس خدا برای من،اره تو خالق زندگی خودت هستی ولی به اندازه ای که میتونی باورش کنی.

    همین الان وسط نوشتن احساس کردم گرمهه،پا شدم با یک دکمه کولر اتاقم رو روشن کردم و کل اتاق مثل یخچال خنک شد…

    اما من هیچ وقت،یک اپسیلون هم بابت این اتاق شخصی با امکانات کامل که رایگان در اختیارم هست،از خدا سپاسگزاری نکردم …

    کِی قدر این کولر اتاقم رو می‌دونم ؟!وقتی وسط گرما برق ها می‌ره …تازه اگر خیلی مرد باشم اون موقع واسه رفتن برق یک غر ریز نزنم …

    خدایا تو کمکم کن من هر روز سپاس گزارتر از دیروزم باشم…به قول استاد اگر من بتونم فقط سپاسگزار تر بشم اون بیرون همه چیز درست میشه …همه چیز …

    امروز ظهر پاشدم رفتم فروشگاه نزدیک خونه ی مامان اینا،چند تا وسیله بخرم ،بعد که رفتم توی صف برای حساب کردن ،به یادم اومد مامان پلاستیک فریزر میخواست،با اینکه احساس کردم حالا که به یادم اومده،یعنی خدا هدایتم کرده،باز گفتم ولش کن کی حوصله داره از صف بره بیرون ..

    خلاصه حساب کردم و اومدم از فروشگاه بیرون دیدم از خونه زنگ زدند پلاستیک فریزر یادت نره …منم گفتم اومدم بیرون دیگه ،بیخیال خیلی صف شلوغه…

    بعد که تماس رو قطع کردم گفتم دختر تو چرا انقدر مقاومت میکنی؟برگرد برو پلاستیک رو بخر ،همین الان.

    وقتی برگشتم و رفتم سمت قفسه ی لوازم پلاستیک و …

    دیدم یک پلاستیک فریزر هست بزرگ روی بسته ش نوشته :

    ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توئی

    وی آینهٔ جمال شاهی که توئی

    بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست

    در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی

    با دیدن این شعر مولانا خودم یاد شعر سعدی افتادم:

    ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند              

    تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

    همه از بحر تو سرگشته و فرمانبردار

     شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

    یا به قول قرآن جان :

    أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَهً وَبَاطِنَهً ۗ وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا کِتَابٍ مُنِیرٍ﴿٢٠لقمان﴾

    آیا ندانسته اید که خدا آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است، مسخّر و رام شما کرده، و نعمت های آشکار و نهانش را بر شما فراوان و کامل ارزانی داشته، و برخی از مردم اند که همواره بدون هیچ دانشی و بدون هیچ هدایتی و هیچ کتاب روشنی درباره خدا مجادله و ستیز می کنند.

    الان رفتم دیدم چه پیام های خوبی توی تفسیر نور ازین آیه نوشته شده :

    پیام ها

    1- بى‌توجّهى به آفریده‌ها و نقش آنها در زندگى بشر، سبب سرزنش و توبیخ است. «أَ لَمْ تَرَوْا» سعدى مى‌گوید:

    این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود

    هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار

    2- تمام آفریده‌ها هدفدار و به خاطر بهره‌گیرى انسان است. «سَخَّرَ لَکُمْ»

    3- انسان قادر است آنچه را در آسمان و زمین است، به تسخیر خود درآورد.

    «سَخَّرَ لَکُمْ»

    4- نعمت‌هاى الهى، هم گسترده وفراوان است، «أَسْبَغَ» هم در دسترس بندگان، «عَلَیْکُمْ» و هم متنّوع. «ظاهِرَهً وَ باطِنَهً»

    5- نباید از نعمت‌هاى باطنى خداوند غفلت کنیم و به آنها بى‌توجّه باشیم. أَ لَمْ تَرَوْا … باطِنَهً

    6- على‌رغم گستردگی و فراوانى نعمت‌ها، انسان درباره‌ى خدا مجادله مى‌کند و این نوعى کفران نعمت است. أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ‌ … یُجادِلُ فِی اللَّهِ‌

    چقدر من این قرآن رو دوست دارم …هرچقدر بیشتر میخونمش ،بیشتر میفهمم من در مقابل قدرت خدا هیچی نیستم ،چقدر بیشتر به درستی قوانین و آموزش های استاد پی میبرم …

    یعنی منو اگر ول کنی،من دارم صبح تا شب قرآن میخونم …گاهی از خودم تعجب میکنم خداوکیلی این همه اشتیاق توی وجود من از کجا اومده؟!من کجا و قرآن کجا؟!

    و باز به یادم میاد وقتی اولین بار جلسه ی قرآنی قدم ١ رو دیدم انگار کل جهان برام ایستاده بود ،من بودم و صدای استاد ویک اشتیاقی درونی برای درک و فهم قرآن …

    من وقتی توی icu شبکار بودم …وقت های بیکاری میرفتم توی گوشیم قرآن میخوندم…روزهایی که از شیفت اورژانس له و لورده برمیگشتم به قرآن پناه میاوردم …وقتی هم وسط میکامال کیش نشسته بودم و منتظر بودم همکارم بیاد داشتم با گوشی قرآن رو مطالعه میکردم …

    قبلا فکر میکردم همه همینجورین،همه علاقه دارند به خوندن قرآن …بعد کم کم متوجه شدم نه همه اینجوری نیستند …این یک اشتیاق درونی که توی وجود منه…و ناخودآگاه من رو به سمت این کتاب میکشونه …

    این روز ها دارم متن کتابی که از چندین ماه پیش شروع به نوشتن توی لپ تاپم کردم،با یک ایده ی الهامی توی یک دفتر پاک نویس میکنم،بعد نگاه میکنم میبینم تو بعضی از صفحاتش،بعد از هر یک بند از کتاب حداقل یک آیه ی قرآن نوشتم …

    نه اینکه بخوام تقلا کنم چیزی رو باهم جفت و جور دربیارم …نه…خودش میاد …ایده ش میاد توی ذهنم و نوشته میشه …

    قبلنا که همیشه تحقیق های قرآنیم یا سرچ ها رو توی سایت می‌نوشتم اون لحظه احساس میکردم روی زمین نیستم،بلکه تو آسمون ها دارم پرواز میکنم …انقدر احساس خوبی داشتم …

    چیزی که ساعت ها براش وقت میزاشتم و حتی از خوابمم میزدم …حتی یک ریال هم توش پول نبود …

    اما پر از عشق بود …لذت بود …نور بود …حال خوب و شعف درونی بود …

    اون موقع ها انقدر برای خودم ارزش قائل نبودم که بفهمم این مسیر عشق و علاقه ی منه…و باید بهش بها بدم …

    اما دارم کم کم این باور لیاقتمندی رو توی وجودم میسازم که من میتونم،من توامندم،من قدرت تاثیری گذاری دارم،من عاشق نویسندگی از قرآن و قانونم…پس چرا توی مسیرش حرکت نکنم …؟چرا ادامه ندم …؟

    امروز متوجه شدم من هرچقدر روی دوره ی لیاقت کار کنم باز هم کمه،از آب خوردن در طول روز هم برام واجب تره…

    برای همین برای خرداد ماه اینجوری برنامه ریزی کردم :

    @پیگیری آگاهی های دوره ی هم جهت با جریان خداوند به صورت مستمر

    @مرور دوره ی احساس لیاقت به صورت هر روزه

    @پیگیری ویرایش متن کتاب

    @تعهد به یادگیری مجدد زبان انگلیسی به صورت مستمر حتی روزی نیم ساعت

    @فعالیت مستمر در سایت،کامنت نوشتن،کامنت خوندن و پاسخ دادن و حفظ تعامل مثبت

    @اعراض از هرگونه ناخواسته و پرهیز از جهل و تصمیمات احساسی

    به امید الله …استمرار در مسیر درست ادامه دارد …

    من عاشق اردیبهشت ماه های زندگیم هستیم.از وقتی شاگرد استاد شدم،یک الگوی تکرار شونده ی مثبت تو این ماه برام بوده که باعث خلق معجزه توی خرداد ماه های زندگیم میشه…

    پس به امید الله،با عشق منتظر دریافت معجزه های خداوند هستم و ایمان دارم خداوند بیشتر ازون چیزی که من می‌خوام رو با لبخند به من عطا می‌کنه ….

    همون طور که الان در موقعیتی زندگی میکنم که دوسال پیش در رویای رویامم تصورش رو نمی‌کردم …

    پایان نماز امروزم رو با این جمله ی قشنگ تموم میکنم :

    یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ

    مگر میشود زندگی ات را بهم ریخته باشد؟!

    او خدای دانه های انار است…

    السلام علیکم …ورحمه الله و برکاته …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 126 رای:
    • -
      امیر بهاری گفته:
      مدت عضویت: 2251 روز

      سلام ودورودورحمت خدا به دوستان همفرکانسی و سلامی از جنس احساس خوب به سعیده خانم شهریاری همین اول کار یه خداقوت بهتون میگم بابت فعالیت های که ذکر کردید که درحال انجامشون هستید و تبریک و تحسین برای اینکه تصمیم گرفتید بیشتر برای مسیر علایقتون و نوشتن های زیباتون از کلام خدا بها بدید بدون شک شما لایقترین هستید برای این امر….اینجا وسط حرفام یه تشکر قلبی بکنم ازتون که باز هم باعث شدید من دست به قلم بشم و بنویسم و منی که خیلی این روزا فایل هارو زیر رو رو میکنم اما نمیدونم چرا از مدار نوشتن فاصله دارم و هروقت این شکلی فرصتی پیش میاد که من تو این بهشت بنویسم قلبن احساس رضایت وخشنودی دارم از خودم…

      این روزها همزمان شده با شروع کسب و کارم که البته چندین ماه بود استارت زده بودم ولی یه جا ی دیگه هم سرکار میرفتم و وقت کمی برای تمرکز روی کار خودم داشتم که بعد از دریافت نشانه های خداوند از زبان بچه های همین سایت دوهفته ای میشه که کلا از محل کارم تسویه کردم ومشغول کاره خودم شدم..مونتها این بار با این تفاوت که از خدا خواستم از همین ابتدا آسانم کنه برای آسانیها و همش تو ذهنم باهاش حرف میزنم میگم خدایا من نمیگم چون قبلا سختی کشیدم دیگه الان وقتشه که تو راحتی و اسونی باشم میگم نه نه اصلا کاری به قبلا ندارم من دیگه اون ادم سرسخت نیستم من شخصیتمو تغییر دادم این شخصیت جدید من ادم سختی کشیدن نیست لطفا از همین اول همه چیو خودت پیش ببر من وظیفم اینه که رو خودم کار کنم و لذت ببرم وآوردن مشتری ازتو….

      در وصف همین آسان شدن اینو بگم که این روزا شبانه روز دارم فایل ارتباط بین درک صحیح خداوندو روان شدن چرخ زندگی رو گوش میکنم و جالبه دیشب موقع خوندن کامنت ها من یکی از کامنت ها خیلی یه دلم نشست و نظرمو جلب کردم واسکرول کردم اومدم بالا ببینم کی نوشته یهو دیدم سعیده شهریاری و چقدر خوشحال شدم و اینم بگم من یه مدت ایمیل رو فعال کرده بودم که شما و اقا حمید امیری سعید زرگوشی و جواد بایرامی و چند تا دیگه از دوستان که واقعا دلم برا تک تکتون تنگ شده و نتونستم این چند وقت ازشون کامنتی بخونم که از همینجا براشون سعادت و ثروت و ارامش رو ارزو میکنم انشالله به زودی دوباره میام تو مسیر و مدارتون…

      شما و این دوستان موقعی که توسایت ایمیل میزاشتید نوتیف برام میومد از طریق ایمیلم و میومدم باعشق میخوندم کامنتهاتون و کلی لذت میبردم ولی در راستای تمرکز یه مدت غیرفعال کرده بودم نوتیف هارو ودیشب تا کامنت شما رو دیدم اینقدر دلم برای نوشته های زیباتون تنگ شده بود که فعالش کردم و امروز که زیر این قسمت سریال جدید کامنت گذاشتید برام ایمیل اومد و الانم دوباره اومدم کامنتا رو بخونم بازم کامنت شما رو دیدم و به دلم افتاد هم صلات کرده باشم و هم از شما قدر دانی بابت وجود مبارکتون…انشالله که این خرداد هم سورپرایزها میشوید با معجزات پی درپی رب و همفرکانس میشید با زیباترین اتفاقات…وانشالله که من هم بتونم تو این مسیر جدید کاریم استمرار داشته باشم و بعدا بیام و با ذوق براتون بنویسیم…آبجی گل وبا لیاقت …به امید دیدار…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      اصغر و پرسیلا گفته:
      مدت عضویت: 1488 روز

      بانام خداوند بخشاینده بخشایشگر

      باسلام حضوراستادعباسمنش عزیزوخانم شایسته نازنین

      سلام برابجی توحیدی ام سعیده خانم شهریاری نازنین

      امیدوارم حالتان خوب خوب خوب و عالی عالییییی باشدوهمواره درمدارسلامتی، ثروت، عشق ،فروانی وثروت قرارداشته باشیدوهم جهت باجریان خداوند روزگارسپری نمایید

      خداوند رابی نهایت سپاسگزارم که درجمع الهی وصمیمی عباسمنش حضوردارم به قول خودتون ازرفقای غارحراهستم

      خدایاشکرت

      خدایاشکرت

      خدایاشکرت

      خداوندرابی نهایت سپاسگزارم که باانسانهای شریف وبزرگواری هم چون شما همراه هستم

      خانم شهریاری نازنین شما جزان چندنفرشاگرد

      اول مکتب استادعباسمنش هستین که بنده افتخاردارم که کامنتهاشون رودردورهها ازجمله دوره هم جهت باجریان خداوند وفایلهای هدیه برام ایمل میشه ودراسرع وقت میخونم ولذت میبرم ودربیشترمواقع باهمسرنازنینم که باهم دراین مسیرالهی وزیباهستیم تحلیل میکنیم

      سعیده جان عزیز تقریبا ازسال 1402 داستان زندگی زیبایتان روبه شدت دنبال میکنم

      بسیارتابسیارخوشحال وخرسندم که درحال حاضر اوضاع بروفق مراداست ودرکناردختران نازنینت نیلا ونیکا وپدرمادرگرامیتان درشمال سرسبز ایران گرگان زیبا ودررکاب استادعباسمنش ومریم بانوی نازنین مشغول تحقیق وپژوهش درباره قرآن هستین ونوشتن کتاب

      بسیاربه شماتبریک میگم بابت این مسیرالهی که برگزیده اید وآرزوی توفیق روزافزون براتون دارم

      خانم شهریاری نازنین کامنتهای شما رنگ بوی خاصی ازتوحید داره واینکه بیش از70 درصدمطالب ونوشته های شما برگرفته ازایات نورانی قرآن عزیزاست به شدت منو تحت تاثیرقرارمیده وبه همین جهت بعدازهرفایل چه دوره وچه هدیه که گوش می‌کنم منتظرکامنت شماهستم تادرک من ازمطالب وموضوعاتی که استادبیان کردند بیشتربیشترشود مخصوصا مباحث قرآنی استاد

      سعیده جان عزیزیه جورایی به حال شما وچندنفردیگرازدوستان عزیزم درسایت عباسمنش که اینقدرباقران مانوس شدید غبطه میخورم وازخداوند رحمان عاجزانه درخواست دارم که هرچه زودتر منو لایق بدونه و مطالعه قرآن به صورت حرفه ای واساسی رانصیبم کند که یکی ازارزوهای بزرگ من است

      مدتها بودقصدداشتم به رسم ادب ازشمانازنین به خاطر مطالب بسیارارزشمند وفوق العاده ای که روی سایت میزارین تشکرکنم تااینکه امروز خداوند به من لطف داشت تا به قول خودت صلات امروزمن این باشد تشکروسپاسگزاری ازشما نازنین

      درپایان دوست دارم ازتجربیات شمانازنین برای ارتباط گرفتن باقران بیشتربدونم

      ازدرگاه ایزدمنان بهترین ها رابراتون ارزو دارم

      ارادتمنداصغرابراهیمی ازدل کویرزیبای ایران

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1282 روز

        سلام به برادر توحیدی و ارزشمندم آقای ابراهیمی،بی نهایت ازتون سپاسگزارم برای این کامنت پر از نور…

        تحسین شما،تجلی روشنی قلب شماست،ممنونم که انقدر با خودتون در صلحید که میتونید انقدر زیبا بقیه رو تحسین کنید.

        من خیلی انسان خوشبخت و سعادتمندی هستم که توی این غار حرا،کلی رفیق همه چیز تموم دارم …

        از محبت و لطف شما بینهایت سپاسگزارم و از خداوند می‌خوام نوری که برای من فرستادید،چلچراغ بشه و به زندگی قشنگتون برگرده….

        در رابطه با قرآن …همونطور که گفتم من هیچ ارتباط صمیمی یا حتی نزدیک با قرآن نداشتم تا قبل از شروع دوره دوازده قدم،با شروع آموزش های قرآنی استاد،عطش من نسبت به درک این کتاب بیشتر و بیشتر شد…

        روز های اول شاید چندتا آیه میخوندم و هیچی هم نمی‌فهمیدم ….ولی ادامه دادم …شروع کردم به خوندن ترجمه‌ی قرآن از اول…یک بار …دوبار …سه بار …

        دیگه افتادم روی مونتوم مثبتش،دیگه من نبودم که سمتش میرفتم قرآن مثل یک سفید چاله شد که منو به سمت خودش میکشوند…

        و توی این پروسه ی قرآن خواندن ها باورهای توحیدی من پررنگ تر شد…اعتماد به جریانی که نمی‌دیدم بیشتر و بیشتر شد و به قول استاد همه چیز افتاد روی دور …اتفاقات خوب و معجزه آسا فراتر از تصورات من خود به خود وارد زندگیم شد…

        درکل من بعد از جلسه ی قرآنی قدم١ شروع کردم به خوندن ترجمه‌ی قرآن از اول …ونمیدونم چی شد که به خودم اومدم دیدم عاشقش شدم…

        فقط کافیه یک قدم سمتش بردارید…نور سبز قرآن …خودش شمارو به سمت کتاب میکشونه….

        فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿٧۵﴾

        پس به جایگاه ستارگان سوگند می خورم، (75)

        وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ ﴿٧۶﴾

        و اگر بدانید بی تردید این سوگندی بس بزرگ است. (76)

        إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ﴿٧٧﴾

        که یقیناً این قرآن، قرآنی است ارجمند و باارزش؛ (77)

        فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ ﴿٧٨﴾

        [که] در کتابی مصون از هر گونه تحریف و دگرگونی (78)

        لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿٧٩﴾

        جز پاک شدگان به آن دسترسی ندارند. (79)

        تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿٨٠﴾

        نازل شده از سوی پروردگار جهانیان است. (80)

        شما و خانواده ی قشنگتون رو در پناه نور میسپارم.الله یارتون باشه همیشه.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  7. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1759 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمد لله رب العالمین

    الرحمن الرحیم

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    اهدنا الصراط المستقیم

    —–

    وَمَا کَانَ ٱللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِیهِمۡۚ وَمَا کَانَ ٱللَّهُ مُعَذِّبَهُمۡ وَهُمۡ یَسۡتَغۡفِرُونَ (٣٣) انفال

    و خدا بر آن نیست که آنان را در حالى که تو در میان آنان به سر مى برى، عذاب کند و تا ایشان طلب آمرزش مى کنند، خدا عذاب کنندۀ آنان نخواهد بود

    ===================================

    ای خدای عزیز و مهربونم

    ای که از مکنونات قلبم آگاهی

    خودت در انگشتانم جاری شو و بنویس

    ——

    سلام به استاد فرزانه و عالی مقامم و استاد مریم جان مهربونم و دوستای عزیزم اعضای خانواده ام

    خدا رو بینهایت شاکر و ممنونم بابت حضورم در خانواده ی بزرگ و توحیدی و صمیمی عباسمنش

    استاد جانم از شما بینهایت سپاسگزارم برای دونه به دونه ی آگاهیها و درسهایی که بما یاد دادین و میدین

    من دیروز و امروز به درک و الهام جدیدی رسیدم که نیازی نیست کامنتهامو در یک قالب خاصی بنویسم،

    همیشه آیه های خاصی از قرآن بنویسم،

    حتی اینکه آیه  ای بزارم یا نزارم!

    که اینها یه جور محدودیت و حالت اجبار برام میاره!

    صد البته که خیلی دوست دارم آیات نورانی از کلام پاک و مقدس خداوند رو در بالای کامنتهام بزارم و حتماً سعی می کنم که با عشق این کار رو انجام بدم و میدم

    تو کامنت قبلیم روی همین فایل گفتم که روز قبلش دوسه ساعت داشتم آلبومهای عکسهامونو نگاه میکردم،حدود صدتا آلبوم کوچیک و بزرگ داریم از سالهای قبل

    ما  (من و همسرجان) تهران بودیم، و چون جمعه میخواستیم بیاییم خونه باغمون تو طالقان همه ی اونارو گذاشتم توی یک ساک برزنتی بزرگ و  آوردیم طالقان

    بعد یه آلبوم بزرگ بود که من فکر می کردم نقاشی های بچگی نوه اولم علیرضا جانه که الان 25 ساله است،

    و این چند روزه اصلاً بازش نکرده بودم

    دیروز عصر دخترم نسیم که مامان عیرضاست تماس تصویری گرفت توی گروه فمیلی مون و علیرضا هم بود

    در واقع علیرضا خودش ادمین گروهمونه

    و دختر دیگه ام یاسی هم جوین شد

    و کلی صحبتهای دلپذیر داشتیم، و همگی حال خیلی خوشی داشتیم

    و سمیه سرکار بود و نوه ام لیلین قند عسل نبود

    و به خاطر همین ما یک مباحثه خیلی شیرینی با هم داشتیم!

    چون وقتی که لیلی هست اونطور نمیشه که صحبت کنیم و ادامه بدیم، اصلاً محور مجلسمونه و همه ی توجهمون به اونه…

    بعد من رفتم اون آلبومو آوردم به حساب اینکه نقاشیها رو نشون بدم،

    بازش کردم دیدم تماماً عکسهای بچگی علیرضاست، و در موقعیتها و وضعیتها و شرایط و ژستهای مختلف!

    این علیرضای ما بچگیش خیلی شیرین بود رفتارهای خیلی قشنگی داشت و همه اش دلبری می کرد!

    از هرچی دختر بچه اس شیرینتر بود

    یه جا پیرهن دخترونه تنش بود و عینک آفتابی خوشگل و بزرگی به چشمش بود!

    یه جا تو بغل بابایی(نوه هام به همسرم میگن بابایی و بمن میگن مامانی)و پشت فرمون مرسدس بنز بود( از طرف بانک کلاً در اختیار همسرم بود)

    و دو دستی فرمونو چسبیده بود

    اصلاً به اسباب بازی علاقه نداشت

    همه اش دستش روی چرخ ماشین بنز بود

    و اکثر اوقات سه چرخه شو برمیگردوند و چرخشو می چرخوند و همه اش لبخند رو لبش بود و حسابی کیف می کرد، اگر چیزی بهش نمی گفتیم تا چند ساعت همونجوری مشغول بود!

    یه جای دیگه هم گوشی بابایی رو به گوشش گذاشته بود و چیزهای الکی میگفت یعنی که داره با یکی صحبت می کنه!

    گوشی موبایل اون موقع تازه به بازار قطر اومده بود و افراد خیلی کمی موبایل داشتن

    همه خیلی لذت بردیم بخصوص نسیم و علیرضا

    به امید خدا هر وقت جور بشه و بریم کانادا پیششون میبرم براشون

    و توی گوشی من هم هست عکسها که هر وقت خواستم ببینم

    یادمه وقتی که ایران اومدیم سوپری تو کوچه مون بهش میگفت مرگس خانم! چون خود علیرضا گل نرگس رو میگفت گل مرگس!!

    استاد جانم اینقدر همزمانی و هماهنگی داره برام رخ میده که اندازه نداره

    اینقدر نشانه می بینم، اینقدر نعمتهای مادی و معنوی تو زندگیم سرازیر میشه که حد و حساب نداره!!

    یعنی اگه بخوام یه ناخواسته پیدا کنم نیاز به تلاش داره و باید کلی بگردم تا پیدا کنم

    خداوند به باعث بانیش که شما هستین خیر کثیر و پاداش های بی انتها در دنیا و آخرت عطا کند

    خدایا شکرت که همین الان من خوشبخت ترین فرد روی کره ی زمینم

    یک خدایا شکرت از ته دل

    آخییش اللهم آخیییش!!

    الهی که همگی غوطه ور در دریای نعمتهای گوناگون و بیکران خداوند باشیم

    الهی که هر روز بیشتر و بیشتر همجهت با جریان خداوند باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 80 رای:
    • -
      خانم نقدی گفته:
      مدت عضویت: 216 روز

      سلام فاطمه جون

      عزیز دلم ااااای جاااانم چقدر خوشحالم که میتونم هر موقع کامنت میزاری بیام و بخونم یعنی کلی با خوندن کامنتات عشق میکنم و کلی درس زندگی میگیرم

      فاطمه جون آجی خوش قلب و مهربونم یعنی با تمام وجودم حس میکنم که تمام آنچه مینویسی با عمق وجودت مینویسی خدااا را شکر که کلی کیف میکنم با خوندن کامنتات که فقط فقط حضور خدا را در اون حس میکنم و دقیقا غیر از این نیست چرا که با گفتنش لبخندی از سر آرامش درون بر لبهام نشسته

      فاطمه جون چند روز پیش به کامنتم پاسخ داده بودی عزیزم بی نهایت سپاس بابت اون کامنت زیبا و تحسینی که منا کرده بودی عزیزم وجودت سرشار از عشقه

      خیلی دوستت دارم

      در پناه الله همیشه در کنار عزیزات شاد و سلامت و سعادتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مهسا میهن خواه گفته:
      مدت عضویت: 1626 روز

      سلام فاطمه خانم عزیز و دوست داشتنی

      بسیار بسیار دوستتون دارم و برایتان احترام قائل هستم عین مادر خودم همیشه دستنوشته های قلبی تان میخونم سرشار از آرامش و صبوری عجییبی هست تحسین نتان میکنم بی حد وحصر بابت خانواده گرم و صمیمی که دارین و همگی هم مدار هستین خانواده شما خانواده ما بچه های سایت هم هستن درود و تحسین برشما چنان تمرکز بر نکات و ویژگی های مثبت نهادینه فرمودین که روزگار عالی و بر وفق مراد است

      روی ماهتون میبوسم و بهتون و به داشتنتان افتخار میکنم

      الهیییی در پناه خدا بدرخشید

      وبه ما بچه های سایت درس از صبوری ها و عشقبازی هاتون با خدا رو بگید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    محمدعلی مهرجوی گفته:
    مدت عضویت: 2160 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد عزیزم ️

    سلام خدمت خواهر جانم خانم شایسته عزیز️

    و سلام خدمت خانواده بزرگ عباس منش

    استاد جانم و خانم شایسته عزیزم خدا را هزار مرتبه شکر بابت وجود شما خوبان بابت اینکه لیاقت داریم در این مسیر زندگی در کنار شما بزرگواران راه رسم درست زندگی کردن یاد بگیریم

    خدا را شکر میکنم با وجود تمام نجواهای ذهنی و…توانستم بعد از مدتها بیام و بنویسم

    به خود خدا قسم این فایل بزرگترین نشانه ،و هدایت خداوند بود بعد از درخواست من

    خانم شایسته عزیز 2روز قبل از این که این فایل بیاد از صمیم قلبم از خداوند قسمت زندگی در بهشت خواستم حتی خواستم ایمیل بزنم و درخواست کنم زندگی در بهشت بزارید من بشخصه با قسمت های زندگی در بهشت خیلی خیلی وصل بودم و حال دلم عالی بود ،چه روزها چه لحضه ها که با شما از لحاظ فرکانسی زندگی کردم و لذت بردم ،بهترین لحظات تجریه کردم

    استاد جانم و خانم شایسته خواهر عزیزم

    یه خبر خوب خوش بدم چند روز قبل از ابن فایل همسرم رفت سونو گرافی و مشخص شد که باردار هست و این فایل،این داستان مهمانان عزیز شما و این نوزاد زیبا یه نشانه و هدایت عالی بود برای من که ایشالا خیر هست ،ایشالا به وقت زایمان هم میام و مینویسم از هدیه شیرینی که خداوند وارد زندگیمان کرده

    بریم سراغ این قسمت زیبا

    خانم شایسته عزیز هم زمان با شروع فیلم برداری شما بعد از مدتها روحم اومد تو پارادایس ،دقیقا پشت سر شما راه میرفتم چه هوایی ،چه سرسبزی خدایا شکرت برای این عطر بوی بهشتی برای این دریاچه زیبا ،برای این فرش همیشه سبز و مخملی زیبای زمین

    این کفپوش زمین بهشت پارادایس که همیشه بوی خدایی میده خانم شایسته من قطرات باران را روی نرده آهنی درب ورودی دیدم ،چقدر زیبا بود قطرهایی که روی دریاچه می‌ریخت و یکی از زیباترین نقاشی های طبیعی خدا را خلق می‌کرد ،خانم شایسته بخدا من چندیدن چند باد این فایل دیدم و هر دفعه بی اختیار با پای برهنه روی این چمن ها راه رفتم ،لمس کردم من دقیقا اون خنکی چمن ها ،اون شاخ برگ ها ،اون ارتعاش مثبت و بی نظیر زمین را دریافت کردم اصلا مگه میشه اونجا باشی و پا برهنه راه نری ،بخدا احساس سبکی عجیبی داشتم

    ای جانم برانی دوست داشتی من مثل همیشه با خیال آسوده داشت از این سفره سبز بهشتی نوش جان میکرد از این همه فراوانی غذا از این آب چشمه بهشتی لذت می‌برد و حتما حتما سپاسگذاری می‌کرد چون هنوز هم ساکن این بهشت هست نوش جانش این همه نعمت زیبایی

    خدایا شکرت برای اون لونه پرنده زیبا که خانم شایسته عزیز به درخت آویزان کرده از اون پیچک های بهشتی که خود رو دارند اطراف این لونه زیبا را پوشش میدن خدایا شکرت برای بزغاله خوشکل و با هوش پارادایس که همراه برانی به این بهشت زیبا ،زیبایی دوچندانی هدیه دادند و دلیلی شدن برای شادی و خوشحالی استاد عزیزم و خانم شایسته که با هر بار دیدن اینها کلی حال دلشان خوب میشه

    خانم شایسته بخدا من که از لحاظ ارتعاشی اونجا بودم و سعی می‌کردم به همه جا سرک بکشم چون دلم تنگ شده برای وجب به وجب پارادایس ،برای مرغ و خروس ها و جوجه ها ،برای دیدن اون انباری پر از وسایل و ماشین و موتور برای اون همه فراوانی وسایل و ابزار کار ،برای اون تریل ها و مسیرهای پیاده روی که با استاد جان درست کردید برای فلکه مریم برای اون چشمه ها که تو مسیر بود برای تمام اون هرس کردن ها و…..بخدا انگار اون بزغاله وجود من را اونجا احساس می‌کرد تو دقیقه 5 به بعد فیلم دقیقا دور خودش می‌چرخید و به سمتی که من داشتم راه میرفتم خیره می‌شد انگار ارتعاش من را گرفته بود و داشت به خانم شایسته میگفت یه نفر داره اینجا تو این فضا برای خودش میگرده و لذت میبرهخدایا شکرت برای وجود این همه زیبایی این همه فراوانی این همه نعمت و سرسبزی و تنوع

    و اما بریم سراغ فیو لانی زیبا ،پسر چشم آبی با موهای طلایی که من همیشه دوست داشتم فرزندی با این مشخصات داشته باشم و اینو یک نشانه و هدایت خداوند دیدم که درست در این زمان که خبر بارداری همسرم تایید شد من این فایل ارزشمند دیدم

    خانم شایسته عزیز واقعا که چه عالی گفتید این رها بودن ،ساده زیستن ،ساده زندگی کردن ،جدی نگرفتن دنیا و (((وصل بودن به اصلمون و طبیعتمون)))چیزی که 99درصد انسان از آن دور هستن و روز به روز دورتر میشن ،اگه صادقانه بگم خود من هم با وجود این سایت ارزشمند این آگاهی های ناب ،وجود دستان ارزشمند خدا شما استادان عزیزم دارم خیلی جاها اشتباه قدم بر میدارم، سخت میگیرم و از اصل خودم از ساده زندگی کردن و رها بودن دور و دورتر میشم و نتیجه این میشه که چرخ زندگیم به سختی میگرده ،حالم خوب نیست و…..ناراضی هستم

    استاد جانم و خانم شایسته عزیزم درسی که من از این فایل گرفتم این هست که ما هر چه بزرگتر شدیم دچار روز مرگی ها شدیم و از اصل خودمون از اون که ما تیکه ایی از خدا هستیم دور و دورتر شدیم و امروز با وجود تمام فراوانی نعمت که در زندگیمان جاری هست ناسپاس هستیم

    این پسر چشم آبی خوشکل خیلی واضح به ما گفت باید شاد باشیم ،باید یک بار دیگه کودک بشیم ،پاک بشیم اون وقت به اصل خودمان به خدای وهاب وصل هستیم

    استاد عزیزم نکته و درس اصلی این فایل به نظر من این هست که من محمد خیلی وقت هست یادم رفته ذوق کنم ،بابت هر آنچه دارم چه کوچیک چه بزرگ ذوق و خوشحالی کنم ،چیزی که این بچه و این خانواده و شما استادان عزیز دارید تو زندگی اجرا میکنید و موفق هستید

    بله من محمد خیلی وقت هست از داشته های خودت لذت نبردم ،خیلی وقت هست ذوق نکردم

    اشک شوق نریختم ،ولی این بچه بابت یه هویچ ،یه تیکه پلاستیک که به دندون میزنه ذوق میکنه ،بابت اینکه یکم میتونه بلند بشه ذوق میکنه ،بابت اینکه با خواهر و برادر و پدر و مادرش بازی میکنه ذوق میکنه میخنده…این خانواده در اوج سادگی و زندگی شادی تجربه می‌کنند با کمترین و ساده ترین امکانات رفاهی زندگی می‌کنند و لذت می‌برند

    استاد جانم همین دوره جدیدی که بهمون هدیه دادید کل داستان هست سپاسگزاری

    وقتی سپاسگزار باشی ،بابت هر چیزی ذوق میکنی ،وقتی کودک باشی ،وقتی ساده باشی ،وقتی

    (((تو دام مقایسه نیوفتی )))و به هر آنچه داری راضی باشی و شکرگذار باشی یعنی رو شونه خدا نشستی و خوشبخت هستی

    استاد جانم من صادقانه میگم خیلی وقت هست ذوق نکردم ،بخدا یادم رفته ذوق کنم ،شرایطم خیلی خیلی بهتر شده ولی اون شیطان ،اون نجواها، نمیزارن واقعیت ببینم ،صادقانه مقایسه کردن ،نارضایتی باعث شده ناامید بشم

    من بابت بهترین لحظات زندگیم که خجالت میکشم بگم ذوق نکردم، من محمد 3 سال جلوتر تو گرمای 50 درجه خوزستان کارگری بنایی می‌کردم الان تو مغازه و کسب کار خودم زیر کولر نشستم و صادقانه ذوق نمیکنم ،و همش دنبال چون چرا میگردم که چرا فلان و……نمیشه

    به الله قسم زندگیم با روزی 10 هزار تومان به بهترین شکل ممکن پیش می‌رفت چون با همین سایت و این زندگی در بهشت وصل بودم سپاسگزار بودم و لذت می‌بردم بقران موجودی کارت هام به 70 هزار تومان نمی‌رسید ولی اشک شوق میریختم و هیچ وقت کم نیاوردم سلامت و تندرست بودم ولی الان کارت هام موجودی دارندمیلونی پول دارم ولی لذت نمیرم و….

    خانم شایسته عزیز تو انجمن میگن فقط برای امروز زندگی کن ،این یعنی استرس نداشته باش در لحظه باش ،از امروزت لذت ببر و شاد باش سهم خودت انجام بده خدا الباقی کار درست میکنه

    کاری که این بچه زیبا میکنه با ساده ترین وسایل شاد هست ،بازی میکنه ،و خدا سر ساعت از طریق مادر بهش غذا میده، از طریق پدر بهترین لباس ها را براش جور میکنه، از طریق خواهر و برادر اسباب بازی و شادی براش جور میکنه

    استاد عزیزم خیلی جاها تو فایل ها بابت یک چیز ساده اشک شوق و ذوق تو چهره شما دیدیم ،شما عزیزانی که همین الان بینهایت مال و ثروت دارید

    ولی همچنان شاکر و سپاس گذار هستید و بابت لحظه لحظه زندگیتان از خداوند تشکر میکنید

    این فایل برای من درس ساده زیستن و در لحظه بودن را داشت ،همین ساده گرفتن ،همین سپاسگزاری برای 99 درصد جامعه کاری بسیار سخت هست

    استاد جانم و خانم شایسته عزیز امیدوارم در کنار شما و با کمک این آگاهی ها و درس ها به این سبک زندگی نزدیک و نزدیکتر بشم ،بتوانم کودک بشم (( وذوق کنم ))سپاسگزار باشم تا کلید خوشبختی و سعادت بدست بیارم ،و بتوانم آسان بشوم برای آسانی ها ،ثروت و خوشبختی

    خانم شایسته عزیزم داخل خونه هم مثل همیشه تمیز و زیبا و البته کلی تغییرات انجام شده بود

    از اون شومینه که فکر کنم سرمای زمستان باعث شده بود نصب کنید ،تا اون تردمیل که خبر از ورزش کردن و وصل بودن به دوره سلامتی ،تا اون اون کلاه پشمی های راسو که به دیوار زدید که فکر کنم تو مسافرت خریدید و چیدمان زیبای مبلمان و اون صندلی ماسوژر که هر کسی دوست داره تجربه کنه

    خانم شایسته عزیز ایشالا تو فایل های بعد صورت ماه و مهربان شما را ببینیم و کلی انرژی بگیریم

    لطفا بازم از پارادیس زیبا برامون فیلم بزارید

    استاد جانم از کافه پارادیسی که به عشق خودت نام گذاری کردم این کامنت را براتون نوشتم

    ارادتمند همیشگی شما

    محمد علی مهرجوی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
    • -
      زکیه لرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1726 روز

      سلام ب شما دوست عزیزم آقامحمد عزیز

      نمیدونید چقد ذوق کردم ک هدایت شدم ب کامنت زیبای شما

      من تا قسمت 80 و خورده ای سریال زندگی در بهشت و دیدم

      و اونجا با شما و کامنتهای زیباشون آشنا شدم چقددددد من از کامنتهای پرانرژی و پراز نکات مثبت تون لذت بردم چقددد انرژی گرفتم

      هربار ک کامنت شمارو میخوندم انگار ی بار دیگه فیلمو از اول میدیدم ولی اینبار خییلی چیزا یاد میگرفتم و حیرت میکردم از این تمرکز شما رو زیبایی ها

      همیشه با خودم میگفتم الان تو چ مداری هستین چقد پیشرفت کردین

      آیا رفتین سرکار

      و..

      ولی کامنت جدید نمیدیدم ازتون ،خداروشکر ک دوباره شروع کردین ب نوشتن ،این از فضل خداونده ک شما و مارو دوباره دعوت کرده ب مسیر زیبایی ها و صراط مستقیم

      الهی صدهزار مرتبه شکرت سپاسگزارم خدای رحمان

      اومدم ازت تشکر کنم بخاطر حضورت توی سایت و ازت ممنونم بخاطرتک تک کامنتهای زیبایی ک نوشتی

      ان شاالله همیشه شاد و موفق و سلامت باشید

      ب خدای بزرگ میسپارمتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        محمدعلی مهرجوی گفته:
        مدت عضویت: 2160 روز

        سلام خدمت شما خانم لرستانی عزیز

        ممنون و سپاسگزارم بابت این کامنت و انرژی پاکی که فرستادید

        من ارادت خاصی نسبت به این سایت و فایل های زندگی در بهشت دارم،من با این سریال با نوشتن داشتم تمرکز لیزری بر زیباییها انجام می‌دادم و خیلی خیلی لحظات زیبا و تجربیات ارزشمند خلق کردم بخدا با دست خالی زندگی فوق العاده تجربه می‌کردم، به الله قسم با دوستان همفرکانسی آشنا شدم که تو خواب هم نمیدیدم ،با انسان هایی از جنس خدا

        خانم لرستانی استاد عزیزم و خانم شایسته خیلی واضح دارند همه چیز را توصیح میدن و کل قانون حال خوب و احساس خوب هست ،برگ برنده ایی که همه جا برنده و کارا هست

        ایشالا در این مسیر ثابت قدم باشید .

        بیرون این سایت و آگاهی ها دنبال هیچی نباشید بخدا اینجا خود خود خود بهشت هست

        خدا نگهدار

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رزا طایی گفته:
      مدت عضویت: 604 روز

      سلام محمد جان امیدوارم که هر کجای این جهان زیبای خداوند هستی خوب ،عالی و قبراق باشی

      خواستم در مورد این موضوع که گفتید مثل قبل ذوق ندارید حرف بزنم

      بنظرم دلیلش همینه که خودتون هم بهش اشاره کردید سپاس گزار نبودن

      وَ سَیَجزی اللهٌ الشّاکِرین

      و خداوند به زودی سپاس گزاران را پاداشت میدهد

      حالا چجوری در این مدار سپاس گزاری ثابت قدم باشیم؟

      من میگم کتاب معجزه شکر گزاری خیلی میتونه در این مسیر به ادم کمک کنه اگه متعهد باشی و تمریناتی که میگرو هر روز انجام بدی

      و من خیلی تجربه خوبی از این کتاب دارم که میتونم بگم براتون

      من از وقتی استاد رو به خواهرم معرفی کردم و اون وارد این سایت شد علاوه بر اینکه خودش پیشرفت ملموسی کرده و الان از هیچ به درامد رسیده و دوره های استاد رو میخره و اصن یه ادم دیگه ای شده این کار به خود من هم خیلی کمک کرد

      چون اون می‌رفت چیزای جدید کشف میکرد میومد به منم می‌گفت یکی ازاین چیزا کتاب معجزه شکر گذاری بود که خودش باهاش شروع کرده بود و امد برا منم با ذوق واشتیاق تعریف کرد که همچنین چیزی هستو خیلی میتونه کمک کنه بعد این پیشنهاد رو داد که

      بیا من فلان چیز رو می زارم هدفم توام خریدن پژو پارس رو تا با قدرت شکر خلقشون کنیم

      و من اون روز این حرفشو خیلی جدی گرفتم و شروع کردم به گوش دادن پادکست های کتاب

      و اولین چیزی که نوشتم این بود که خدایا من نمیدونم من باید تا یکم مهر ماشینم اماده باشه که باهاش برم مدرسه اخه سال قبل خیلی سر مسیر مدرسم که دور بود درگیری داشتم و اذیت شده بودم

      دیگه خلاصش کنم برات ابر و باد و مه و همه چی دست دادن به هم (البته به منم به نشانه ی پذیرش و تسلیمی دست دادن) تااین اتفاق افتاد

      و بماند که یک مهر اصلا جمعه بود و مدرسه ها تعطیل بود اما من دوم پارس خریدم و سوم پارک بود تو پارکینگ مدرسه

      البته اینم بگم کلی عوامل دیگه هم باعثش شد یعنی فقط این نبود که بشینم تو خونه شکر کنم ماشین بیاد دم خونمون بلکه مدت های طولانی من به عشق پارس پس انداز میکردم یا اینکه من خیلی خوب میتونستم تصورش کنم و این بی تاثیر نبود اما میدونم بخش عمده‌ای هم بخاطر معجزه شکر بود

      و اینکه

      چقدر شما هم قدرت تخیلتون خوبه لذت بردم:)))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        محمدعلی مهرجوی گفته:
        مدت عضویت: 2160 روز

        سلام و درود خدمت شما

        ممنون بابت این کامنت زیبا و نکات ارزشمندی که نوشتید

        ،بله شما درست گفتید سپاسگزاری خیلی موثر هست

        من با این آموزه ها روزها، نتایج ،ثروت ،سلامتی و حال خوب و روزهای شیرین خلق کردم

        تجربه من به شما و دیگر عزیزان سایت این هست که تحت هر شرایطی به این سایت متعهد باشید و دچار غرور ،روز مرگی و …..هزاران دلیل به ظاهر موجه ولی غیر واقعی نشید،که باعث بشه از این آموزها دور بشید

        این سایت ارزشمند و این آگاهی ها همون آچار هایی هستند که اینجا بدست میاریم تا زندگی خوبی بتونیم خلق کنیم و بسازیم

        تا وقتی حالتون خوبه ،وصل هستید ولی باید حواسمون باشه همین حال خوب باعث نشه بگیم من دیگه خودم بلدم زندگی کنم و احتیاج به این آگاهی ها ندارم

        خیلی آرام از این شرایط دور میشیم و به جایی می‌رسیم که نمیتونیم حال خوب تجربه کنیم،ذوق کنیم و….

        ایشالا همیشه سالم و تندرست باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    لیلا هستم گفته:
    مدت عضویت: 589 روز

    بنام خدا

    سلام

    چقدر این فایل عالی بود

    چقدر اشک ریختم و با خدا حرف زدم

    چقدر از زندگی به دوریم ما ایرانیها

    همه اش حرف مردم همش حرف مردم

    خونمون رو طبق سلیقه مردم میچینیم

    طبق سلیقه مردم لباس میپوشیم

    طبق سلیقه مردم ماشین میخریم

    طبق سلیقه مردم با همسرمون رفتار میکنیم

    طبق سلیقه مردم با بچه هامون رفتار میکنم

    هر کاری میکنیم فقط وفقط بخاطر اینه که به مردم بگیم ببینین این زندگی منه این بچه منه این همسر منه این خونه من این زندگی منه

    آخ خدا چقدر خسته شدم از اینکه همه چیزم شده حرف مردم

    چقدر به بچه هام سخت گرفتم که بشن اون چیزی که بعد من باهاش پز بدم به مردم

    تمام زندگیم رو صرف این کردم که همیشه خونه ام مرتب باشه مبادا یوقت یکی سرزده بیاد و خونه ریخت وپاش باشه بعد بگن وای چقد نامرتبه

    چقدر لباسهایی پوشیدم که همه بگن به به چقدر لباسات شیکه چه خاصه چه فلانه چه بهمانه

    یه روز برای دل خودم رندگی نکردم

    همش خاستم همه ازم راضی باشن پدر مادر همسر فامیل شوهر ،بچه هام و…..

    ای خدا چقدر در حق خودم ظلم کردم یبار نشستم پای دل این لیلای درونم بگم بابا آخه تو که اصل کاری تو چی میخای تو چی دوست داری تو چی میگی اصلا حرف حسابت چیه

    هی محلش ندادم هی انداختم پشت گوش هی ندیدمش هی ازش فرار کردم هی سرزنشش کردم هی گفتم همینه زندگی همینه بقیه هم همینطورن تو هم باید سرویس بدی تو هم باید جون بکنی تو هم باید اینجور باشی اونجور باشی

    تو هم باید آرایش کنی تو هم باید لباسای فاخر بپوشی والا مردم نگاهت نمیکنن والا همه پست میزنن وتو میمونی تنها

    همیشه از خودم کار کشیدم گفتم اگر این کار رو نکنی اگه فداکاری نکنی کسی محلت نمیزاره کسی تحویلت نمیگیره اصلا این وظیفه توعه باید این کارهارو انجام بدی

    شب موقع خواب به فکر ناهار فردا بودم و روز به فکر تمیز کردن خونه و سرویس دادن به بقیه

    چقدر با بچه هام درس ومشق کار کردم کل ابتدایی و راهنماییشون تو مدرسه ها پلاس بودم از ابن مدرسه به اون مدرسه دنبال معلم خوب و مدیر خوب و کتاب خوب و

    اینو بگیر اونو بگیر

    آی کیو بگیر نه کتاب سبز بگیر نه گاج بهتره

    این مشاور خوبه اون مشاور خوبه

    از نیازهات بزن هزینه کن برای مشاوره وکتاب کمک آموزشی و

    تمام هم وغمم شد که بچه هام بشن پزشک و مهندس تا من بهشون افتخار کنم و پزشون رو بدم که آره ببینین من بچه پزشک دارم من بچه مهندس دارم من بچه خوب تربیت کردم

    آخ خدا چقدر حرف تو دلمه

    دلم میخاد همین حالا بزنم به دل کوه وانقدر داد بزنم انقد داد بزنم تا خالی بشم تا تمام عقده های ابن چند ساله رو خالی کنم

    خدایا میخام برای یه روز هم شده واسه دل خودم زندگی کنم

    میخام آزاد بشم

    میخام رها باشم

    خسته شدم از بس بچه هام رو کنترل کردم

    خسته شدم از بس خاستم همه چی سر جاش باشه

    خسته شدم از بس برای دل دیگران زندگی کردم

    پس من جی

    من چه حقی دارم اصلا من کجای این زندگی وایسادم

    خدایا دلم آرامش میخاد

    دلم یه روز خوب میخاد

    دلم میخاد خودم باشم بی غل وغش

    بی شیله پیله

    بی آرایش و ادا اطوار

    بی نیاز از هر تعریف وتمجیدهای الکی مردم

    خدایا کمکم کن خسته شدم تو بگو چیکار کنم

    خدایا کمک کن تا تمام این زنجیرهارو باز کنم میخام آزاد بشم میخام نفس بکشم میخام رها بشم

    خدایا دارم خفه میشم بغض گلوم رو گرفته

    اشک جلو چشمام رو گرفته خدایا بیا کمکم کن میخام واسه دل خودم وخودت زندگی کنم

    خواهش میکنم خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      بتول و زهرا گفته:
      مدت عضویت: 245 روز

      سلام لیلا جان

      من بتول هستم

      چقدر خوب گفتی

      منم وقتی به خیلی از رفتارها و واکنش‌هام در مورد تربیت و رفتار بچه‌هایم فکر می‌کنم می‌بینم اگر به خاطر مردم نبود یه طور دیگه رفتار می‌کردم و یک حرف دیگه می‌زدم

      ولی عزیزم حواست باشه که با خودت مهربون باشی و به خاطر این آگاهی‌هایی که الان بدست آوردی سپاسگزار باشی

      خودت رو ببخشی و رها باشی از گذشته و بدونی هر لحظه که خودت تغییر می‌کنی جهان اطرافت شروع به تغییر می‌کنه

      و مطمئن باش همه چیز آروم آروم اونطوری میشه که دوست داری باشه

      زمان می‌بره تا تغییر کنیم اما به میزانی که آرامش داریم و حسمون خوبه زودتر به خواستمون میرسیم

      اینها رو به عنوان خواهر از من بپذیر

      من هم در مسیر هستم مثل شما و سعی کردم اون دیدگاه‌هایی که باعث میشه حال خودم بهتر بشه رو به شما بگم عزیزم

      موفق و پیروز باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        لیلا هستم گفته:
        مدت عضویت: 589 روز

        سلام بتول جان

        سلام خواهر هم فرکانسی عزیزم

        چقدر ممنونم چقدر سپاسگزارم از شما بابت پاسخ زیباتون که چقدر به موقع وبجا بود خیلی خوشحالم که در این سایت نورانی ومعنوی لحظات خودم رو میگذرونم

        با اینکه به اینجا میگن فضای مجازی اما هزاران وهزاران بار از فضای خانواده های واقعیمون بهتر ودوست داشتنی تر و زیباتره

        الهی صد هزار مرتبه شکر

        بتول جان تمام تلاشم رو دارم میکنم از اون لیلای قبلی فاصله بگیرم

        به لطف و کرم وفضل خداوند هدایت شدم به قدمهای 12 قدم که واقعا بی نظیرن مخصوصا قدم سوم که درست در زمانی شروعش کردم که بی اندازه بهش نیاز داشتم

        از خداوند میخام کمکم کنه تا قدم به قدم جلو برم روی خودم کار کنم و خداوند هم با نتایجی که بدست میارم تشویقم کنه تا به این مسیر ادامه بدم

        خیلی وقت بود که ندای درونیم صدام میزنه وازم میخاد به شیوه خودم و برای دل خودم زندگی کنم ولی نمیدونستم چجوری و از کجا تا وقتی که تصمیم گرفتم با آموزشهای استاد از بدنه جامعه فاصله بگیرم ولی باید قبول کنیم سخته

        هر بار که نمیخای غیبت کنی هر بار که میخای حرف درست رو بزنی هر بار که میخای باوردرست رو اشاعه بدی چنان با نگاه‌های مسخره کننده و مشمئز کننده بقیه روبرو میشی که راحت ترین کار اینه که از تصمیمت صرف نظر کنی وبا اون جماعت که تعدادشون بیش از اندازه زیاده هم جریان بشی و اگر بخای به ندای قلبت گوش بدی یه همت والا یه عزم جزم میخاد که به قول استاد جهاد اکبر کنی و کار درست رو انجام بدی

        ممنونم بتول جان ومنونم از استاد بخاطر این سایت خوبشون وممنونم از خدا که انقدر سریع الجوابه و هر بار ازش کمک خاستم از طریق بینهایت دستهاش بهم کمک کرد و هدایتم کرد

        خدایا بخاطر خودت وخودت وخودت شکر

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 992 روز

    به نام خداوند زیبا وهمراه

    سلام وادب

    خوشحالم که میتونم بنویسم از زیباییها

    خدایا شکرت

    مریم جاانم بازهم وقتی صداتو شنیدم تمام وجودم غرق لذت شد

    خیلی دوست دارم

    صلحی که‌در وجود توهست رودرک میکنم فرکانسش رو وانگار هرلحظه کنارتم

    ممنونم که پردایس روبهمون نشون دادی

    دلم تنگ شده بود

    عاااااشق این هستم بشینم رواون چمن های زیبا وخیره بشم به دریاچه وزیباییش به درختان زیبا

    دیدن این زیباییها روح رواز بدنم جدامیکنه

    حس میکنم وقتی به پردایس نگاه میکنم ایمانم به خداوند بیشتر میشه

    بیشتر باور میکنم که قدرت فقط خداست

    چقدر لذت بردم ازدیدن این مادر وفرزندش

    از لبخند های این مادر ازمهربونیش

    چقدر میشه ساده زندگی کرد

    چقدر میشه لذت برد وشاد بود

    خدایاشکرت

    هدایتمون کن به این آسانی ها

    تحسینشون میکنم

    خدایا چقدر میتونستم خوب زندگی کنم وساده بافرزندم ولذت ببرم

    ولی خوشحالم شکرت خداجااانم که داری آگاهم میکنی

    داری بهم میگی زینب آسان زندگی کن وزیبا من کنارتم تو کسی نیستی که باید مواظب فرزندت باشی خدااینکارو میکنه بی‌منت هواسش به همه چی هست

    باور دارم قدرت خداست

    زندگی زیباست وهر لحظه زیباتر میشه

    سلامتی هست وهرلحظه بیشتر میشه

    اتفاقات خوب بیشتر میشه

    روابط عاشقانه بیشتر میشه

    خدایا شکرت بینهااااااات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: