توحید عملی | قسمت ۱ - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)

1595 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سحر احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2644 روز

    سلام به همه

    سلام به استاد عزیزم

    امروز من دنبال یک فایل توحیدی بودم و نمیدونم چطوری به این فایل هدایت شد. خدایا واقعا هر آنچه دارم از توست. خدایا تو هر لحظه من هدایت میکنی این منم که نمبینم.

    خدایا ممنونم بابت اینکه همیشه هستی .خدایا شکر من تو رو دارم وقتی تو هستی من به هیچ کس نیاز ندارم. خدایا کمک کن همیشه در این حال توحیدی باشم. همیشه تورا ببینم و همیشه توحیدی باشم. وقتی توحیدی هستم حالم خوبه اما وقتی ازت فاصله میگیرم حالم بد میشود .وقتی دوباره برمیگردم به سمتت .تازه میفهم ای بابا بگو چرا حالم بد شد بازم خدا و توحید یادم رفت. خدایا کمک کن همیشه با تو باشم من با تو قویترین هستم و بی تو ضعیف ترین.

    خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    آرش بیدختی گفته:
    مدت عضویت: 4056 روز

    سلاااااام به استاد عزیز و همه دوستان و خانواده توحیدی خودم .

    خیلیییی خوشالم که این قسمت از سریال اختصاص داده شد به موضوع اصلی همه ما انسانها . واقعا اصلی ترین و مهمترین موضوع هر انسانی توحید و یکتاپرستی هست . من از وقتی که تو این مسیر زیبا هدایت شدم اتفاقات خیلیییی زیبا تو این مسیر برام اتفاق افتاد .هم اتفاقات زیبای آگاهانه و هم غیر منتظره که همشون نشانه های خداوند بودند و هستند و خواهند بود . از زمانیکه تو این مسیر زیبا قرار گرفتم با خودم و خدای درونم و قرآن و خداوند بیشتر شناختم و بیشتر عاشق ترشون شدم و هرچی که میگذره این عشق بیشتر میشه . قرآن رو که سالها بود قبل از قرار گرفتنم تو این مسیر دور شده بودم دوباره نزدیک شدم و با آموزه های خداوند که توسط استاد عزیز به من درکش رو بهتر و ساده تر کرد بتونم ارتباط نزدیکتری برقرار کنم و بهتر بفهممش . خداوند به شکلها و روشهای بینهایت با همه ما صحبت میکنه و مسیر زیبای خودشو به همه ما نشون میده و یکی از آرزوها و اهداف والای من در زندگیم این هست که بتونم یک فرد توحیدی کامل باشم و هر روز و هر روز از خداوند هدایت میخوام که من رو هم مثل حضرت ابراهیم و تمام افراد ابراهیم گونه در این مسیر توحیدی هدایت کرد من رو هم هدایت کنه تا در هم جوار ابراهیم و ابراهیم روها باشم تا بتونم در مسیر رسالتم ، توحید رو اول توی زندگی خودم و دیگران قرار بدم .

    استاد عزیز بسیاار خوشالم و احساس فوق العاده ای دارم که خداوند شما و همه این دوستان رو در مسیر هم قرار داد و تا خداوند از طریق شما با من حرف بزنه و نمیدونید چه احساس قشنگیه وقتی اسم توحید و یکتاپرستی میشه . امیدوارم که خداوند به همه ما کمک کنه تا به یک فرد توحیدی کامل تبدیل بشیم و لحظه به لحظه های زندگیمون توحیدی فکر کنیم توحیدی رفتار کنیم و توحیدی عمل کنیم .

    تک تک لحظه های زندگیتون پر از اتفاقات قشنگ و توحیدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 1033 روز

      سلام آرش جان

      آمیــــــــــــــــــــن الهی بیاد روزی که توحیدی شویم با ذکر نام او مست و مدهوش شویم

      شویم این شعر زیبا

      من مست می عشقم هوشیار نخواهم شد

      وز خواب خوش مستی بیــــدار نخواهم شد

      بیداااااار نخواهم شد هوشیاااااار نخواهم شد

      میخوام تو اون مستی و خواب درون مستی بمونم مست و مدهوش بمونم

      ای خداااااااااااا صدای مارو میشنوووووی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    سلماز اسکندرلو گفته:
    مدت عضویت: 3668 روز

    سلام به دوستای هم مسیرم

    استاد خوبم باز مثل همیشه سلام و شکر به خاطر وجودت و به خاطر پیدا کردن شما

    اتفاقای در زندگیم داره میوفته که بدجور منو تو فکر میبره.دوستای خوبم هر روز ایمانم داره بیشتر میشه.نمیدونید چه حس قشنگی هست.یجور انگار رها هستم انگار تو یه جای بدون جاذبه و جوی خالی هستم.این چند ماه اخیر کار قبلیم چندان درآمدی برام نداشت.تصمیم گرفتم دنبال کار باشم تا بعد دوباره خودمو برگردونم به خوداشتغالی.هرکی بهم میرسید میگفت کار نیست کار کمه باید پارتی داشت باید آشنا داشت مخصوصا اینجا که قزوین هست همه چیز رابطه ای هست تو شرکت ها فقط فامیل ها هستن……کمی با خودم فکر کردم گفتم یا باید این حرف هارو قبول کنم یا تمام مدتی که فایل های عباس منش رو گوش کردم.تصمیم گرفتم برای یک بار هم شده همه چیز رو صد در صد بسپرم به خدا.البته تو این مدت گوش کردن به فایل های استاد خیلی خوب شدم خیلی ایمانم تقویت شد درسته دیگه روی خدا خیلی حساب میکردم ولی چرا دروغ هیچ وقت صد در صد کارهامو به خدا نسپردم و اگه هم سپردم ته دلم کمی میترسیدم نشه یا واضح بگم شک میکردم وای نشه،هرکاری میکردم باز یک درصد میترسیدم ……ولی اینبار نه. کمی پس انداز داشتم گفتم با همین سر میکنم تا خدا جواب بده. شروع کردم دنبال کار بودن حتی کاریابی ثبت نام کردم تو کانال های کاریابی رفتم ولی اصلا حس بد نداشتم وجودم ارامش بود. و هر روز صبح بعد بیدار شدن و شب موقع خواب دعا میکردم که کاری عالی با همکارهای عالی با کارفرمای عالی و با حساب کتاب در محیطی عالی و پر انرژی و کاری که مسیر رفت و آمدش خوب باشه کاری که زیاد اذیت یا خسته ام نکنه که بتونم رسیدم خونه به کارهای خودم هم برسم… همه جوانب رو در نظر گرفتم و دعا کردم. واقعیتش ازین که کاریابی کار برام پیدا کنه هم خوشم نمیومد چون باید چک میدادم بعد قسطی مبلغی رو هم پرداخت میکردم.دوست داشتم خودم کار پیدا کنم که مساله چک و قسط هم نباشه…..خوب ته ته جریان کار من این شد که بعد 4 ماه از طریق یه آگهی من ایمیل زدم و رزومه فرستادم برای شرکتی و بعد زنگ زدن رفتم مصاحبه بعد یک هفته زنگ زدن بیا سرکار… خوب از کارم بگم همه چیز عالی همون طور که گفتم .همکارهای نازنین که یه ورق براشون جا به جا میکنی ده بار میگن مرسی کمک بخوای سریع میان کمک کارفرمای نازنین و متین حقوق سر وقت و کاملا با حساب کتاب مسیر عالی تو شهر صنعتی البرز که اگه کسی بشناسه میدونه بهترین شهر صنعتی ایرانه و انگار پارک جنگلی هست پر درخت چنار سربه فلک کشیده که صبح ها وقتی تو خیابون هاش راه میری روحت تازه میشه و موقع برگشت خونه خستگیت در میشه برعکس شهرکت صنعتی های دیگه که تو برهوت و بیابون هست.فقط موند سرویس چون کارم سرویس نداشت. دو هفته ای با تاکسی رفتم گفتم اوکی اینم درست میشه و البته مسیرش هم برای من رند بود .موقع رفت و برگشت هم از درخت های شهرک لذت میبردم. بعد دو هفته یک روز موقع برگشت دیدم یه مینی بوس بوق زد و نگه داشت گفت من سرویس شرکت بغلی هستم و دقیقا مسیر شمارو و در همون ساعت میرم بیا من میرسونمت نمیدونید فقط خشکم زد و تو دلم گفتم دمت گرم که الحق تو خالق جهان و جهانیانی. بچه ها الان دارم مینویسم و اشکم همینجوری میاد نمیدونید چه حالی بودم. از فردا با همون سرویس اومدم کاملا سر وقت چه رفت چه برگشت انگار سرویس شرکت خودمون بود.راننده نازنینی داره.و میخواید بدونید راننده کی بود بعدش فهمیدم همسایه چند در اونورتر ما بوده که صبح میدیده من میرم سرکار و در مسیر منو دیده و خودش اومد گفت بیا سرویس من هست.و واسه همین موقع برگشت دقیقا دم خونه پیاده میشم.خدا چنان برای من همه چیز رو چید که باورتون نمیشه کار رو با تمام شرایط برام ردیف کرد همه چیزش همون بود که بلند بلند بهش گفتم فقط سرویس نداشت که گفت اشکال نداره اینم برات جور میکنم تازه عالی ترینش رو.همه چیزی که برای کارم خواستم دقیقا همون شد که بلند بلند هر روز به خدا تاکید کردم.چک و قسط کاریابی هم دیگه نبود. دیروز هم حقوق مو گرفتم. همه این هارو گفتم که بگم ایمان داشته باشید بخواین بخواین که اجابت میکنه سریع تر از اونی که فکرشو کنید. با این اتفاق ایمانم هزار برابر شد .استاد خوبم حالا بیشتر از قبل حرف هاتو درک میکنم بیشتر میفهمم چی میگی. استاد خوبم راست میگی خدا انسان با ایمان رو دوست داره و تا میتونه بهش نعمت میده. هر آنچه داری نوش جونت لایق بودی. خدایا شکرت دارم جزو لایق ها میشم. خدایاااا دوستت دارم ای از رگ گردن به من نزدیک. تو هرچی که دورم هست دارم میبینمت خدایا … بچه نمیدونم وصفش .. دیگه نمیتونم بیشتر بگم…… دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    مریم محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2755 روز

    خدا همه چیز شده من را در وقت ایمان

    سلام به همه ی عزیزای دلم

    دقیقا یادم نمیاد چه فیلمی دیده بودم چون به دوران بچگیم برمیگرده ، اما بعد از دیدن یه فیلم اگه اشتباه نکنم چون واقعا نمیدونم از کجا شروع شد و این خواسته در من ایجاد شد ، این خواسته که عاشق خدا بشم …

    توی ذهن من عاشق خدا بودن قبلا اینجوری معنی میشد که هر کی هر چی بهم میگفت و یا حرفی میزد بهم که ناراحت کننده بود برام ( به گفته ی بقیه من خیلی نازک نارنجی بودم و کسی نمیتونست بهم چیزی بگه ? که البته الان میدونم که اون شرک بوده حالا اسم شده زودرنج یا نازک نارنجی یا هر اسم دیگه ای ) ، من برام مهم نباشه و درونا اروم باشم و با خدا صحبت کنم … این دیدگاه برای 9 یا 10 سالگی یا همین سن ها میتونه باشه .

    توی دوران بچگی من این جمله که راجع به خدا سوال نپرس ، فکر نکن ، جستجو نکن و این قبیل صحبت ها که رفته رفته باعث شد یه اشفتگی درون من شکل بگیره ،زیاد تکرار میشد. ولی عقل بچگی من میگفت اگه قرار نیست سوال بپرسم چرا توانایی پرسش رو بهم داده ، اصلا چرا عقل داده برای تفکر . البته که قبلا شاکی بودم ولی الان متوجه شدم که همه ی اونا لازم بود و مقدمه ی هدایت من شد تا همینجا و همین لحظه . دیگه میتونم به خودم اعلام کنم که درِ ورودی مورد علاقمو پیدا کردم و میخوام واردش شم . برای من هییییچ راهی جز این وجود نداره … چون با دریافت این موضوع که وصل کننده ی وجود من به خود واقعیم اینه ، کلی اتفاقات عالی رو تجربه کردم و خیلی مشتاقم ببینم وقتی وارد شم قراره چه لذتهایی رو تجربه کنم

    مدتهاست دارم به این فکر میکنم که چه باوری بسازم که همه ی باور های دیگه رو پوشش بده و هر بار به سمت توحید و خدا و انرژی هدایت میشم . حتی به این موضوع فکر کردم که با استاد در میون بذارم که کاشکی فقط بشه روی یک باور کار کرد که همه چیز رو پوشش بده و دیدم همه چیز همونه در واقع ، تازه متوجه شدم که وقتی استاد میگه از گفته های من هر کسی به اندازه ی مدار خودش برداشت میکنه یعنی چی . مدتها بود ذهنم درگیر بود که از چه باوری شروع کنم ، باید چجوری قدم اول رو بردارم چون من هر چی گوش میکردم که خدا انرژی یا قانونه بازم متوجه نبودم و جالب برام این بود که فقط خواستن اینکه متوجه بشم باعث ایجاد نتایجی شده بود که اون مواقع برای من معجزه بود ، اما الان انقد طبیعی شده که جز اتفاقات روزمره ی زندگیم شده و سعی میکنم که یاداوری کنم به خودم که قبلا اینا خواستت بودااا یادت باشه …. به بقیشونم میرسی به همین ترتیب ، سعی کن ببینی.

    از یه جایی به بعد در مورد خواسته هاییم که داره خودبخود در اختیارم قرار میگیره باید هی به خودم بگم اینم قبلا خواستت بوده الان شده روند طبیعی تو زندگی . بنظرم اینکه اینو یادم بمونه خیلی انگیزه بیشتری پیدا میکنم .

    خدا ثروته ، سلامتیه ، روابط عالیه ، قدرته و … وقتی باور کنم خدا همه ی ایناست اونوقت میفهمم که اگه ندارمشون یعنی من خدارو اونجوری ندیدم هنوز

    خدا همونیه که برای من خودشو تو شکل تغییرقانون دانشگاه نشون داد

    خدا همونیه که برای من به شکل چند پیشنهاد کاری دراومد

    خدا همونیه که به شکل ادمای خیلی مهربون و با محبت سر راه هم قرار گرفت

    خدا همونیه که برای من همونی شد که تونستم باورش کنم

    وای که اگر بتونم فقط 1 درصد باور کنم که خدا برای من همه چی میشه چه دنیایی برای خودم میسازم

    استاد از این قبیل اتفاقی که برا شما افتاده تو قالب های مختلف برای همه ی ما هم میوفته چقدر عالی شد که شما بهش فکر کردین بهش باور پیدا کردین و توحیدتونو عملی کردین و خداروشکر که ما هم تو مدار توحید قرار گرفتیم و فقط باید همت کنیم عمل کنیم بهش .

    باور به این موضوع تنها باعث میشه همچی داشته باشیم .

    سپاس از همه ی دوستان که کامنتاتون باعث میشه مسیر رو زودتر طی کنیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    محمد حصاری گفته:
    مدت عضویت: 2110 روز

    ⚛️ به نام خداوند بخشنده و مهربان⚛️

    تمام اتفاقات زندگی من فقط و فقط به واسطه فرکانس ها و باورهامه ، و خودم هستم که خالق صد در صدی زندگی خودم هستم و هیچ چیز دیگه ای تاثیری تو زندگی من نداره.

    و به اندازه ای که تونستم اینو درک کنم و بهش عمل کنم تفاوت هارو در نتایج نسبت به قبل دیدم.

    امروز صبح که بیدار شدم ، بدنم درد میکرد و انگار نیاز به استراحت داشت ، جدی نگرفتمش و بعد خوردن صبحونه رفتم سر کار.

    ۱۰ دقیقه کار کردم و حسم بهم گفت امروز نباید کار کنم ، دو به شک از اینکه حسمو درست دارم تشخیص میدم یا نه ، یه نشونه خواستم و جهان به سرعت جوابمو داد ، من همون لحظه کارو تعطیل کردم و برگشتم.

    برگشتم و زدم رو نشونه ی امروز و تو صفحه ای که باز شد متنی نظرمو جلب کرد که مفهومش این بود که :

    «متوکل ، شکور و سرسپرده تر در برابر جریان هدایت باشیم تا مسیر رشدمان مسیری لذت بخش ، کم مقاومت و سرراست تر بشود»

    بعدش اومدم این فایلو دیدم و یاد چند تا موضوع افتادم که الان مینویسم.

    تقریبا یه سال و نیم پیش ، یکی از دوستان بهم گفت تو یه مناقصه میخواد شرکت کنه و برای انجام اون کار نیاز به همکاری من داشت.

    خب من قبول کردم و قرار بود تو یه روز مشخص با هم بریم که من پروژه و نقشه ها رو ببینم و برآورد قیمت کنم و به دوستم اعلام کنم که تو مناقصه شرکت کنه.

    اتفاقی که افتاد این بود که من یه شب قبل از اون روزی که باید برای برآورد قیمت میرفتیم ، فهمیدم که یکی دیگه از همکارام هم قراره بیاد و راستش یه خورده بهم برخورد ، چون قرار بود فقط من اونجا باشم.

    بعدش خودمو آروم کردم و گفتم اگه دارم فکر میکنم که مثلا همکار من اگه اونجا حضور داشته باشه ، تو درآمد من تاثیر داره ، در واقع یعنی باور به کمبود دارم و فراوانی رو نادیده گرفتم.

    (اون موقع ها مثل الان با مفهوم شرک هم آشنایی نداشتم)

    آقا صبح ساعت ۷ قرار داشتیم که بریم.

    اون موقع ها من هر روز ۵ صبح بیدار میشدم.

    و جالب اینجاست که همون روز من ساعت ۱۰ صبح از خواب بیدار شدم و دیدم چند تا missed call دارم از دوستم و اون همکارم که قرار بود بریم.

    (خداوکیلی الان یادم میاد یه جوری میشم اصلا) همون لحظه یاد یه داستانی افتادم که یه نفر خواب مونده بود و از پرواز جا مونده بود ، بعدش اون هواپیما سقوط کرده بود و این بنده خدا تنها مسافر زنده ی اون هواپیما بود.

    نمیدونم اصلا این داستانو کجا شنیدم و اصلا نمیدونم واقعا همچین اتفاقی افتاده یا نه ولی اون لحظه ، این داستان اومد تو ذهنم و با خودم گفتم حتما قرار بوده که من نرم و کلا باید کنسلش کنم.

    همون موقع زنگ زدم دوستم و اونم شاکی از اینکه چرا نرفتم و جواب گوشیشو ندادم ، فقط یادمه گفتم من نمیتونم توی اون پروژه حضور داشته باشم ، با همون همکارم کار هارو پیش ببرید.

    از فردای اون روز ، من به مسیر قبلی خودم ادامه دادم و تمرکزم رو از چیزای اضافی برداشتم و به هیچی فکر نمیکردم.

    اون دوستم و اون همکارم هم به شدت دنبال کارای اون پروژه و محاسبه ی قیمت و شرکت تو مناقصه بودند و هر از چند روز یه بار میومدن و ازم سوال میپرسیدن که قیمت فلان چیز چنده و …

    (بماند که گاهی با لحن تمسخر امیز هم بهم تیکه مینداختن که مثلا من لگد به بخت خودم زدم و نرفتم همکاری کنم و من خداشاهده اصلا به هیچی فکر نمیکردم)

    اتفاقی که افتاد این بود که بعد از ۱۵-۲۰ روز تمرکز و از کار و زندگی موندن ، بالاخره موفق شدن یه قیمت نهایی رو اعلام کنن و تو مناقصه شرکت کنند.

    و این دوستان من تو مناقصه رد شدند و یه نفر دیگه که قیمت مناسب تری اعلام کرده بود ، برنده ی مناقصه شد.

    من بعد از اینکه این خبر به گوشم رسید تازه فهمیدم که چرا اصلا منی که هر روز ۵ صبح بیدار میشدم ، اون روز خواب موندم و نتونستم برم دنبال محاسبات قیمت و …

    و تو این ۱۵-۲۰ روزی که اون دوستان هدر دادن و صرف حرکت تو مسیر بی نتیجه کردند من کلی پول ساختم و خیلی چیزا هم یاد گرفتم.

    قطعا خدا هدایتمون میکنه هر لحظه به شرط اینکه تو مدارش باشیم و قلبمونو باز کنیم تا بفهمیمش و در نهایت تسلیمش باشیم.

    از این جنس داستان ها بار ها برام اتفاق افتاده و میخواستم چند تاشو بنویسم ولی به همین یه دونه بسنده میکنم تا بعد در زمان درست به موضوعات دیگه اشاره کنم.

    💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐

    از خدا میخوام توحید رو در دل هممون جاری کنه.

    از خدا میخوام کمکمون کنه تا بذر ایمان رو دل دلمون بکاریم و رشدش بدیم.

    از خدا میخوام کمکمون کنه تا فقط خودشو بپرستیم و تنها از خودش یاری بجوییم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    ali گفته:
    مدت عضویت: 1177 روز

    الهی به توکل نام اعظمت

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    استادعزیزدرحین گوش دادن به صحبت های شما دراین فایل،این حدیث مدام درذهنم میچرخیدکه خداوندمیفرماید

    هرکه برغیرمن امیدبندد،قطعاامیداوراقطع خواهم کرد

    چقدرواقعادرزندگی هامون به غیرخداامیدبسته ایم واتفاقاخداوندماروازطریق همان شخصی که به اوامیدبسته بودیم،ناامیدکرده است

    بارهاباخودم فکرمیکنم که آیاکسی هست که بتونه یک صدم کارهایی که خداوندبی منت برای من انجام میده روانجام بده

    آیاتمام شاهان عالم باهم جمع بشندوتمام قدرت های خودشون روبه کاربندازندمیتونندثانیه ای اندام های جسمانی منوبه تعادل برسونند

    واقعاکی میتونه بغیرازخداوندکوچکترین هورمون های بدن منوبه کارواداره که هرکدوم ازاین هورمون هابرای سلامتی من بی نهایت کارانجام میدهند

    من هرآنچیزی که دارم ازخداست،پس چرابه غیر خداامیدمیبندم

    هرکسی که من بهش امیدمیبندم یک انسانه وهمون انسان جلوی بینی اش روبگیری جونش دراومده

    کسی که یک وعده غذایی اش رونخوره توانایی راه رفتن اش روازدست میده چطورمیخوادبرای من کاری انجام بده

    واقعاحال انسان بایدبهم بخوره ازاینکه بخواد روی انسان دیگه ای حساب بازکنه

    انسانهاهمه دستی ازدستانی خداوندهستندواگر انسانی داره به من خیرومنفعت میرسونه،درواقع اون انسان فقط واسطه خیرخداونده ودرحقیقت این خداست که ازطریق اون آدم داره به من سودمیرسونه بدون اینکه ردپایی ازخودش جابزاره

    چقدرواقعااین خداوندمهربان وبخشنده است

    چنان به بنده اش بی منت کمک میکنه که خیلی ازجاها مااصلانمی فهمیم که مسبب اصلی اون اتفاق خوبی که برامون رقم خورده خداوندبوده ومیاییم اون دستی که اون اتفاق خوب روبرامون رقم زده رودرذهنمون بزرگ میکنیم واعتباراون کاررومیدیم به اون شخص

    استادشمادرلابلای صحبت هاتون اشاره کردیدکه این مسیرتمام نعمت هارویکجابه شماداده ومن بارهاباخودم فکرمیکنم که چه کسی غیرازخداوند میتونست این اتفاقات رودرکنارهم برای شمارقم بزنه

    آیاالان تمام پادشاهان عالم بسیج بشن که به من کمک کنند،آیامیتونندمثل شماتمام این نعمت هارو درکنارهم به من ببخشند

    شایدبتونندمیلیاردهامیلیاردثروت بریزن زیردست وبال من،اماآیامیتونندسلامتی منوهم تضمین بکنند

    شایدبتونندبه من جایگاه وشان ومنزلت ببخشند ولی آیاتوانایی این رودارندکه عشق ومحبت رودر روابط من جاری کنند

    پس اگرخداوندبرای انجام همه این کارهاتواناست،ماچراروی غیرخداامیدمی بندیم

    درحالیکه نکته جالب ماجرااینه که من اگررشته اتصالم روازخداقطع بکنم دیگه دستی درزندگی من نخواهدبودکه بخواد به من خیرومنفعت برسونه

    ودرنقطه مقابل اگردستم رودردستان پرقدرت خدای خودم قراربدم آن وقت خداوندتمام انسان هاوهرآنچه درزمین وآسمانهاهست راتحت امر من قرارداده ومرابه سرمنزل مقصودخواهدرساند

    همانطورکه خودش درقرآن کریم میفرمایدکه هرآنچه که درزمین وآسمانهاهست رامسخرما انسانهاکرده است

    استادودوستان عزیزالان همسربنده حامله است وچندماهی است که خداوندیک فرزندپسربه من وهمسرم عطاکرده است

    الان که فکرمیکنم اگربه اذن ومددخداوندنبودمن وهمسرم چه قدرتی برای خلق وآفرینش این بچه داشتیم؟

    ماکه سهلیم اگرتمام پزشکان عالم هم جمع میشدند بی اذن خداوندمیتوانستنداین بچه رودررحم همسرم قراردهند

    وتازه جالبتراینکه من وهمسرم بدون اینکه هیچ کارخاصی انجام بدهیم خداوندداره ازاون بچه دررحم همسرم بخوبی محافظت ومراقبت میکنه

    آدم وقتی دقیق به این چیزهافکرمیکنه بیشتربه قدرت خداوندپی میبره وبیشترمی فهمه که ما انسان هابدون حضورخداوندهیچی نیستیم

    ماانسان هااگربه خداوندمتصل بشیم میتونیم تمام جهان روبه تسخیرخودمون دربیاوریم ولی بی حضورخداونددرزندگیمان قادربه انجام هیچ کاری نیستیم

    امیدوارم ازامروزبه بعدزندگیم هرچه بیشتربوی خدایی بگیره وبتونم الله یکتاروهرلحظه درزندگیم لمس واحساس بکنم

    من علاقه ای ندارم راهی که باخداوندمیتوانستم یک شبه طی بکنم روبه تنهایی درطی سالیان سال بپیمایم

    اگرخداوندهست وهرلحظه میتونه درمسیررسیدن من به خواسته هام ازمن حمایت بکنه،پس چرابیام خداوندورهابکنم وبچسبم به انسان ها

    خدایی که برای من ثروت میخواهد،سلامتی میخواهد،خوشبختی میخواهد،آرامش میخواهد ودرکل مشتاق است که من تمام نعمت هارادرکنار هم درزندگیم تجربه بکنم

    چقدراستادجالب گفتیدکه اگرثروتمندنیستیدقطع به یقین هم باورهاتون درباره ثروت اشتباهه وهم درباره خداوند

    چراکه خداوندمنبع وماخذ ثروت های این عالم است،پس چگونه من میتوانم ادعای باخدابودن بکنم درحالیکه هیچ ثروتی ازاین خزانه ثروت های بیکران بهره نبرده باشم

    خداوندخودِثروت است،خودفراوانی است،خودخیروبرکت وخوبی است

    من وقتی به خداوندبرسم لاجرم تمام این هارا نیزدرزندگیم تجربه خواهم کرد

    خداوندادرقلبم یک جای بزرگ برای توباز کرده ام

    دارم به شاهی دسترس کومنبع فضل است وبس

    درسایه بال مگس شاهین پران پرورد

    شاهان همه هندوی او زاری کنان درکوی او

    یک مورازنیروی او چندین سلیمان پرورد

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1507 روز

    بنام الله مهربان.

    خدارو شاکر وسپاسگزارم به من فرصت داد تا این آگاهی هارو بشنوم.

    سلام استاد عزیز و سلام به تمامی دوستان.

    یکتاپرستی یعنی همه ما یه رب واحدی داریم همه ما به یک اندازه به خدا نزدیک است یعنی همه ما به یک اندازه به منبع الهی دسترسی داریم.

    تفاوت انسانها به علت تفاوت باورهای آنها نسبت به قدرت خداوند است.

    قدرت مطلق فقط خداوند است خداوند در قلب منه و با منه و با من صحبت می کند.

    از خداوند چیزهای بیشتری بخواهیم.باور داشته باشیم که بهمون می ده.

    اگر ما خدا را پیدا کنیم ثروت خود به خود سراغمان می‌آید خدای واقعی اگر کسی فکر می کنم خدا را پیدا کرده ولی ثروت ندارد احتمالا باورهاش هم در مورد ثروت و پول ایراد داره هم درمورد خدا

    اگر کسی فکر می کنم خدا را پیدا کرده ولی سلامتی ندارد باورهاش هم در مورد سلامتی ایراد داره و هم درموردخدا ایراد داره

    اگر کسی فکر میکنه خود را پیدا کرده ولی روابط خوب نداره با آدمها ،باورهاش هم در مورد خداوند ایراد داره هم در مورد آدمها ایراد داره

    اگر خدا رو توی وجودتون باور کنی فارغ از هر دین و مذهب آن چیزی که باعث سعادت ثروت خوشبختی انسان میشه یکتاپرستی تسلیم در برابر خداونده

    باور کردن نیروهای خداوند ودستان خداوند، باور کردن اینکه خداوند به من نزدیکی، باور کردن اجابت درخواست های فقط توسط خداوند وقتی انسان اینو باور میکنه مسیر ها بهش گفته می‌شود راه ها بهش نشان داده میشود قدم ها بهش گفته می‌شود موقعیت‌ها براش به وجود می‌آید آدم ها به صورت دستانی از خداوند بهش کمک می کنند.

    یکتاپرستی یعنی بدانیم نیروی مطلقی که بدون اذنش برگی از درخت نمی افتد صاحب رئیس اته .

    اگر بتوانید تمام لحظات زندگی ات به او اعتماد کنید و یکتا پرست بمانیم آن و قت همان میشود که میگوید آیا خداوند برای بندگانش کافی نیست.اگر یکتاپرست باشی نمیتوانی به چیز دیگری وابسته شوید زیرا یکتا پرستی آنقدر وابسته ات میکنه که دیگر فضای نمیمونه یکتاپرستی یعنی یقین بدانید هیچ چیز به اندازه ذره‌ای تاثیری بر زندگی ات ندارد یعنی باور کنی خداوند همان که من شما موسی را هدایت کرد عشق مسیح را در دل مردم انداخت و مردم را دور محمد جمع کرد به اندازه ایمانم به او حامی ام میشود. یکتاپرستی یعنی درک قوانین خداوند و اجرای بی چون و چرایی اش.

    توحید عملی چیزی نیست جز منطبق نمودن رفتارت در هر لحظه و در هر شرایطی با قوانین خداوند

    اگر ایمان بیاورید تمام آنچه که به دنبالش هستید در عمل به توحید باورهای توحیدات هست آن وقت تمام سعی ات ساختن باورهای توحیدی می باشد که تو را یکتا پرست تر و سپاسگزار ترمی کند.

    مومنان کسانی هستند که به چیزی که نمی بیند ایمان می آورند خداوند قدرت این رو داره که در هر شرایطی جوری برنامه ریزی کنه که در یک شب زندگی ات را از این رو به اون رو بشه همه چیز برایت تغییر کند اگر ایمانت را حفظ کنی و احساست را در هر شرایطی خوب نگه داری

    خداوند از جایی که فکرش رو نمی کنی بهت روزی میرسونه

    از خداوند هدایت بخواه

    از خداوند بخواه کمک کند تا حقیقت اتفاقاتِ زندگی ات را بفهمی و بتونی نشانه ها را درک کنی

    باور به اینکه خداوند پاسخ میدهد خداوند با من از طریق قلب من صحبت می کند.خداوند نزدیکه ومرا اجابت می‌کند وجود من پاره ای از وجودخداوند میتونه در وجود من متجلی بشود.

    الخیرو فی ماوقع هر اتفاقی بیفتد به نفع منه واون اتفاق خوب است در این شرایط

    خداوند برای من کافیست.

    آسان شویم بر آسانی‌ها

    وابسته خدا که شویم جایی برای هیچ وابستگی دیگر نمی ماند

    برگی بدون اذن خدا به زمین نمی‌افتد

    فقط روی خدا حساب کن

    توکلت فقط بر خداوند باشد.

    توحید نهایت عشق است که داره تمام کارهامون میکنه ودر هر لحظه هدایتم می کند.مسیر رو بهم نشون میده وقتی من به او وصل بشم وقتی به او وابسته بشم به چیزی و کسی نیاز ندارم او همچون خودش مرابی نیاز می کند بی نیاز از غیر…

    آن وقتی که همه چیز لذت بخش می شود نهایت آزادی،نهایت آرامش ،نهایت تمرکز بر روی زیبایی ها همه چیز توحید خداوند همه چیز و همه کس برایت میشود

    توحید عملی چیزی نیست جز منطبق نمودن رفتار در هر شرایطی با قوانین خداوند که می گوید تمام اتفاقات زندگیت نتیجه باورها و فرکانس ها افکار خودت است در هر شرایطی حواسم به فرکانس هام و به باورهام و به احساسم باید باشد.

    کسی که موحد در هر شرایطی آرامش داره احساسش عالی در هر شرایطی

    تنها قدرت اوست که داره مسیر رو برات باز می کند هدایت می کند.

    توحید یعنی وقتی باورش داشته باشی بهش وقتی تنها قدرت اون رو بدونی وقتی ایمان داشته باشی به خدا

    خداوند جاری میشه درهمه لحظه های زندگیت

    خداوند عشق میشه برات

    ثروت میشه برایت

    آرامش میشه برایت

    سلامتی میشه برایت

    کار میشه برایت

    خداوندتنها اعتماد و ایمان ما را می خواهد زمانی که من ایمان خودم متوکل بودن خودم را نشون بدم.

    باورتون به خداوند که میتونه تمام جوانب زندگیتون رو اونجوری که می خواهی درست کنه تنها با درک و عمل به توحید .

    تنها قدرت اوست و تنها به او توکل کنیم وقتی من باورش کردم وقتی بهم الهام که تو فقط مرا ببین منو باور کن هر آنچه که بخواهی به تو داده میشود وقتی عمیقاً بتونیم باورش کنی و تنها قدرت را بدانید دقیقا او جاری می شود بر تمام جوانب زندگی من ،همه چیز را به او بسپار

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم خدایا تو بال پروازم باش به سوی خودت.

    ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده.

    درپناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    User گفته:
    مدت عضویت: 1581 روز

    سلام

    روز بیست و سوم

    چقدر مقاومت داشتم در مورد این فایل. با اینکه کل هفته وقت داشتم کامنت بنویسم، اما انجامش ندادم و مرتب پشت گوش انداختم تا به امروز. چون احساس میکنم کمی از مدار یکتاپرستی و توکل منحرف شدم. حرفای خوب میزنم، دیگرانو نصیحت میکنم اما در عمل، نگرانم، با یک تقه‌ای بهم میریزم و استرس منو احاطه میکنه. خیلی زود قدرت خودمو، قدرتی که خدا بمن اعطا کرده رو دو دستی میدم به بقیه تا ازش سو استفاده کنن علیهم. مدام تسلیم وسوسه های زیبای شیطان در مقایسه خودم با دیگران هستم. دائم خودم را ضربدر صفر و تقسیم بر بینهایت میکنم تا هیچ ردی از قدرتم نذارم. من فراموش میکنم که به پشتوانه همین توحید، وارد این جسمم شدم. من نتایجی که توحید و توکلم گرفتم را خیلی زود فراموش میکنم. یاس و نا امیدی سریع من رو احاطه میکنه و دوست دارم زندگیم تموم بشه. هر بار استاد در مورد این حرف میزنن که طوری زندگی کن موقع مرگت حسرت نداشته باشی من نا‌امیدانه با خودم میگم چرا حسرت بخورم با مرگم دیگه لازم نیست روی خودم کار کنم، افکارمو کنترل کنم و … هنوز خیلی خامم خیلی. با اینکه اکثر وقتها توی سایتم و با فایلها و کامنتها مشغولم اما هم مدار نیستم. هنوز یکتا پرست نیستم هنوز تسلیم نیستم. هنوز از شکرگزاری میترسم که مبادا خدا متوجه داشته هایم شود و ازم بگیردش. این باور سمی نمیدونم چرا چسبیده به مغزم… استاد داره تو گوشم میگه “خدا با منه، عاشق منه و بیشتر از همه دوست داره که من ثروتمند بشم”….

    نباید اینقد خودمو شلاق باران کنم اصلا چرا دارم اینجوری منفی حرف میزنم. بیا در مورد جاهایی که توحیدی عمل کردی حرف بزن….

    قبلنم گفتم من به شدت وابسته‌ی خواهرم بودم اما یه دوره‌ای از زندگیم وقتی قدم بر تغییر کردن برداشتم وجودم سرشار از خدا شد. طوریکه برخلاف نظر و رای خواهرم مهاجرت و ازدواج کردم. مهاجرت کردن دقیقا مثل وارد شدن به کالبد جسمانیه. باید برام یادآور توحیدی عمل کردنم باشه که با همه ترسهام از ناحیه امنم خارج شدم.

    یادمه همسرم برام پول خرید یه آپارتمانو هدیه داد. و من بخاطر باورهای اشتباهم، پروسه سند زنی رو خیلی پیچیده کردم…. میدونستم باید توکل کنم میدونستم باید توحیدی عمل کنم اما کنترل ذهنم خیلی سخت بود… اما از عهده اش براومدم… یادمه توی بنگاه نشسته بودم و یکی از ورثه ها که من خونه رو ازشون خریده بودم، از شکایت و وکیل و نمیگذارم و محال است و فلان حرف میزد و میخاست اخازی کنه…. بقیه وراث هم درگیر آشوب بودن یا وانمود میکردن که نگرانن، یادمه تکیه داده بودم به صندلی و مدام تو ذهنم میگفتم برو هر وکیلی میخای بیار، وکیل من خداست کی بهتر از خدا بلده؟ درسته که خودم با ذهنم این شرایطو ایجاد کرده بودم اما باید خودمو تشویق کنم که با ذهنمم کنترلش کردم…. یادمه بابام کنارم نشسته بود میگفت مریم چی میشه؟ چیکار کنیم…. بهش گفتم خدا درستش میکنه صبر کن. و هر دو آروم نشستیم و به نمایش آنها نگاه کردیم، که اون خانومه یهو راضی شد فردا بیاد امضا کنه و خدا بهترین وکیل من شد بدون اینکه از جام تکون بخورم….

    مورد دیگه از توحیدی عمل کردنم، این بود که من بدون هیچ کلاس و استادی، فقط قائم به ذات خودم، تونستم زبان فرانسه رو تا سطح اینترمدیا یاد بگیرم. زبان فرانسه جز سخت ترین زبانهای دنیاست. اگه این معنیش توکل نیست اگه معنیش اعتماد به رب و به خود نیست پس چیه؟

    چقد اون جمله آخرو دوست داشتم استاد، ما یکتاپرست به دنیا آمده ایم. من ذاتا توحیدی‌ام پس چرا تلاش کنم بزور این موهبت رو از خودم بگیرم.

    خدایا منو سپاسگزارتر کن میدونم که راهش همینه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1652 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    روز شصت و پنجم، روز شمار زندگی من

    آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟

    کسی معنی این کلام خداوند رو درک میکنه، که به همه امید بسته و ناامید شده،(مثل من) همه جا دنبال عشق گشته و بیشتر دلشکسته شده( مثل من) همه جا دنبال مهر و وفا گشته وجز بی مهری ندیده ( مثل من) به هرکسی وابسته شده از پدرو مادرو خواهر وبرادر و همسر و دوست وفامیل ولی اروم نگرفته( مثل من) از هر طریقی دنبال رزق و روزی گشته و نتیجه نگرفته( مثل من) به هرکس وهرجایی پناه برده و پناهی ندیده (مثل من) وبه هرکسی غیر خدا تکیه کرده وزمین خورده( مثل من)…

    انوقت یه جایی دیگه بریده، زانو زده، سجده کرده، روزها وشبها،و با اشک و آه گفته خدایا کمکم کن که بشناسمت، کمکم کن تا به درگاهت پناهنده بشم و بر قدرتت تکیه کنم و بر مهر وفایت دلخوش کنم واز عشق ومهربانی ات لبریز بشم و دلبسته ات شوم و اعتراف کرده، نه یکبار بلکه صدهابار…

    که خدایا من بی تو هیچم بی تو پوچم، بی تو نمی تونم، بی تو نمی دونم، ایکه تمام قدرت جهان در دستان توست دستهامو محکم بگیر، وبهم عطاء کن از عشق وآرامش وسلامتی و ثروت و خوشبختی…

    وخداوند اجابتم کرده، ولطفش رو بیشتر از پیشتر بهم ارزانی داشت..

    و خداوند برایم کافی شد…خدا همه کس وکار وصاحب اختیارم شد، از وقتی که دست از خدایی کردن برای خودم ودیگران برداشتم واعتراف کردم که تنها یک خدا، یک رب در جهان هست که مالک تمام جهان وجهانیان هست…

    وقتی تسلیمش میشی بهت آزادای میده رهایی میده عزت میده افتخار میده شهرت میده ثروت میده سعادت میده و خودش رو میده، خودش رو بهت هدیه میده جوریکه همه جا در همه چیز می بینیش و حسش می کنی و میشنویش…

    الهی هزاران بار شکر الله مهربان رو به خاطر این شناخت نسبی که بهش پیدا کردم …

    تا طعم خوشبختی در در پناهش بچشم…

    الهی هزاران بار شکر الله مهربان رو که کافر از دنیا نرفتم جاهل از دنیا نرفتم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    حدیث گفته:
    مدت عضویت: 2242 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام بر شما استاد بزرگوار و دوستی که متن مرا میخونی

    استاد میخواستم نتیجه تلاشم رو بهتون بگم استاد بعد از گوش دادن به قدم هشتم جلسه یک تصمیم گرفتم تا پایان نامم رو تموم کنم و استاد باورتون نمیشه که چقدر این مدت که روش کار کردم پایان نامم عالی تر شد و همین امشب برای اساتید مشاورم فرستادم

    استاد ی کتاب دارم میخونم به اسم عادت های اتمی کتاب خوبی است و نوشته بود وقتی کاری رو میخواهیم انجام بدهیم ان کار حاصل ذره ذره کارهای کوچیکیه که مارو به هدف میرسونه وقتی یک نفر به جایی میرسه که مثل بمب صدا میکنه همه فقط اون لحظه رو میبینن در حالی که اون فرد صد تا قدم دیگه قبلش برداشته که قدم صد و یکم به نتیجه قابل توجهی رسیده

    داشتم فکر میکردم که وقتی شما میگید تمرین ستاره قطبی رو انجام بدیم اروم اروم و دنبال این نباشیم که ی دفعه همه چی از این رو به اون رو بشود معنیش همینه

    برنده و بازنده هر دو یک هدف مشخص دارند اما چرا یکی برنده میشه و یکی می بازه ؟

    این بخاطر مسیری است که انها رفته اند و سیستمی که در ان حرکت کردند تا به هدف برسند از این رو ما باید اهدافمون رو مشخص کنیم و ذره ذره برای اون قدم برداریم قدم های کوچیک و مداوم ما را به نتیجه می رساند

    زمان می خواهد

    و الان استاد نتیجه قدم های کوچیک من در این یک ماه اخیر تمام شدن پایان نامه ام بود و من الان خیلی خوشحالم

    زندگی من در همه جنبه ها در حال بهتر شدن هست الهی شکرت

    رد پای 65 من در سفرنامه تحول زندگی من

    یا حق

    ورعی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: