اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی
واقعا من نمیتونم مسیر خودم رو پیدا کنم من باید توکل کنم من باید برسم به احساس عاجز بودن در مقابل رب العالمین من مدت هاست همه کار انجام دادم نتونستم راه خودم رو پیدا کنم چقدر من شغل عوض کردم گنجشک این شاخه به اون شاخه بودم چی شد ؟
تونستم به 1درصد خاسته هام برسم .خدا شاهده نتونستممم
من عاجزم من اگه خدا کمکم نکنه نمیتونم اصلا نمیتونم ادامه بدم واقعااااااااا نمیتونم زندگی رو ادامه بدمممم…
ولی از وقتی که دارم تلاشم رو میکنم توی این مسیر زندگیم راحت تر شده لذت بخش تر شده سپاس گذارتر شدم خاشع تر شدم و به همین دلیل نعمت ها هم بیشتر شده حالا میخام نعمت ها بیشتر بشه باید همین مسیر رو ادامه بدم…
من زندگی رو یه مسیر تا لحظه مرگم میبینم نه مسیر 10ساله یا 5ساله تا خاسته هام و این نگاه باعث شده عجله ایی نداشته باشم این حقیقت و این باور بازگشتم به سوی خداست باعث شده به مراتب خاشع تر و فروتن باشم و خیلی خوشحالم خیلی زیاد بعضی مواقع هم مثل دیروز ذهنم خیلی بهم فشار میاره اما خیلی تغییر کردم و خیلی هنوز جای کار دارم
واقعا همه چیز ذهنی هست همه چیز من باید بشینم ذهنم رو مرتب کنم ذهن من مثل یه کارخونه کتاب هست که هر برگی از هر کتاب پاره شده و همه جا پخش شده و کل کارخونه رو گرفته و الان من باید هر برگ رو بردارم ببینم نگاه کنم تفکر کنم اگه خوب بود نگهش دارم توی کارخونم اگر خوب نبود بسوزونمشششش آتیششش بزنم و این کار زمان بری هست و من شروع کردم و از خداوند میخام که هدایتم کنه و خداروشکر که توی این مسیر هستم واقعا سپاس گذارم از خداوند متعال
و استاد عزیزم از شما هم سپاس گذارممم…
خیلی جاها بوده که من فروتن بودم به طور غیر آگاهانه و شرایط کاملا به نفعم شده :
به خاطر میارم که زن بابام ازم شکایت کرده بود و رفتم دادگاه و توی شورای حل اختلاف من فروتن شدم به طور غیر آگاهانه و گفتم هر چی این خانم میگع درسته در صورتی که حق این نبود و خداوند همه چیز رو به نفع من تمام کرد و من یه تعهد دادم و آمدم بیرون و خیلی جاهای دیگه فروتن نبودم و لح شدم کاملا لح شدممم …
پس ترجیح میدم از این به بعد کاملا فروتن و خاشع باشم کاملا توی مسیر درست باشم
استاد عزیزم، چند وقت پیش وقتی خیلی نجوا می اومد و حس و حالم رو بهم میریخت، خداوند یک الهام قشنگی بهم کرد…. گفت:برام نامه بنویس… منم دفتر سپاسگزاری نیمه تمام قدیمم رو برداشتم و شروع کردم….براش مینوشتم هر اونچه که ذهنم رو مشغول میکرد. من همیشه عادت داشتم درباره سوالات و یه سری افکار دیگه ام بپرسم. از خواهرام یا دوستم. ولی خداوند من رو هدایت کرد به اینکه دیگه از آدما نپرسم. از خودش بپرسم. و استاد هر اونچه که من ازش میپرسیدم جوابم میداد.من به این کار عادت نداشتم هنوز آشفته میشدم میخواستم زود جواب رو بدونم اما گفتم خانم خانما شما پرسیدی دیگه برو زندگیتو بکن جواب مطمئن میاد. تو باید یاد بگیری موقعی که میپرسی دیگه اروم بشی چون حتما جواب میاد. چند وقت به این منوال گذشت و این روند فوق العاده بود. الان با این فایل خدا رو صد هزار مرتبه شکر خیلی از ابدانان و سوالام برطرف شد. و میخوام به این سبک زندگی کنم.
◀ من سالها خودم رو خیلی راننده خوبی میدونستم اولش به قول استاد با خدایا خدایا یاد گرفتم و بعدا دیگه پشت سرم رو نگاه نکردم و هنر خودم میدونستم و بهش میبالیدم که ماشین دارم و حرفه ای هستم.
یه شب بعد سالها ماشین دوستم رو بردم تعمیرگاه و عصر اوردمش که تحویلش بدم چون خودش مشغله داشت نمیتونست این کار رو انجام بده و خلاصه موقعی که ماشینو اوردم با وجود برف سنگین خونه نبود و تماس گرفتم گفت ببرش نیستم خونه و فعلا نمیام .
و موقع برگشت از مسیر از جایی عبور کردم که خیلی خراب بود و شیب داشت و اونشب برف سنگینی میبارید و در مسیر یهو ماشین سر خورد و افتاد تو سرازیری و دیگه کنترل نمیشد و رفت ته سرازیری و جلو یه چاله پراب متوقف شد و اونجا فقط خونه باغ بود و ناکجاباد و هیچی ادرسی نداشت . هیچی
و حالا ماشین به واسطه برف و سربالایی اصلا حرکت نمیکرد و جای خودش مونده بقود و یادمه از 5-6 شب که هوا تاریک بود تا 11 شب نتونستم درش بیارم .اوایل زنگ زدم به اتش نشانی و امداد نجات گفتن ما نمیتونیم و جاده ها بسته شده و خودمون گیر کردیم . ذهنم درگیر بود که چکار کنم
عجیب بود اونشب و من هیچی نداشتم و با پا و دست برف رو کنار میزدم .خیس بودم و از سرما میلرزیدم و بی رمق شدم اینقدر که جونی نداشتم و میگفتم خدا کمکم کن ماشین امانته . نمیدونم چه ساعتی بود. یهو یه خانم جوان شیک با بچه اش با بیل اومدن کمک که من نمیدونم چطوری فهمیدن و گفت مادرم فهمیده .
این مادر با بچه 8 ساله افتاد و برف مسیر لاستیک رو پاک میکرد انگار مامور بودن و بازم ماشین به واسطه سربالایی و شیب حرکت نمیکرد و نمیدونستم چکار کنم و خدا خدا میکردم و یهو دو نفر دیگه اونا هم نمیدونم چطور پیدا شدن و اومدن کمک . اقاجان بیل میزدیم و سانتی متر به سانتی متر باهل دادن ماشین رو جلو میبردیم . بلاخره ماشین رو به طور معجزه وار دراوردیم .
این داستان مال چند سال قبله و یادم نبود و امشب خدا یادم اورد که چطور تو ناکجا اباد نجاتم داد
فکر کن وقتی روی خوش حساب میکنی همه کارها رو انجام میده. به قول استاد باهوش اونیه که بزاره خدا کارها رو انجام بده
استاد میخواستم بگم با این که شاید قبلا هم در این خصوص توضیحاتی از شما شنیده ایم اما انقدر این موضوع جذابه که از خدا میخوام باز هم به دل شما الهامات از این جنس دوباره بیاره چون مثل شهد عسل بود وقتی گوش میکردم و تمام وجودم کیف میکرد
من دقیقا سه روز پیش که تعطیلات عید فطر بود هوا را چک کردم برای برگشت و خانمم گفت حسم میگه بجابی جمعه 5 شنبه برگردیم من غرورم آمد بالا که حالا نهایت بارندگی هست و آرام تر بر میگردم اماااااا از اونجایی که به روح الهی خانمم هم ایمان داشتم و دیدم حس من ازجنس خدا نیست از جنس منییت هست گوش کردم و 5 شنبه برگشتیم خیلیییی راحت خیلی زبیا و عالییییییی خیلییی عالیییی خنده دارکه بلافاصله هم به یک میهمانی عالی در یک فضای زیبا دعوت شدیم وحتی بیش از دو ساعت در منزل نبودیم خیلی هم خوش گذشت و همه چیز عالی بود شنبه در اخبار دیدیم که دقیقا همون جاده که ما ازش آمده بودیم(هراز) بسته شده بود باران شدید بوده شمال و مسافران کلی اذیت شدن واقعا خدا را سپاس گفتم و از صبح تا الان میگم خدایا قول میدم بیشترگوش بدم من رو رها نکن ممنون که هستی
بازهم از فایل عالی شما ممنون استاد خیلیییی لذت بردم
به خداوند عشق و نور خدایی که هر لحظه دوست داره ما را به بهترین مسیر هدایت کنه
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه دوستان حاضر در این سایت الهی
خدا را شکر میکنم که قدم به قدم اومدم ومن را هدایت کرد به سمت شما استاد عزیز واین سایت بی نظیر
تا اونجایی که یادمه از بچگی تو هر شرایطی که بودم و واقعا نمیدونستم باید چی کار کنم از خداوند هدایت میخواستم و خداوند هم درجا بهم پاسخ میداد یادمه سال 90 زمانی که میخواستم وارد دانشگاه بشم به خاطر شرایط مالی خوبی که نداشتیم از خداوند هدایت خواستم که خدایا خودت من را هدایت کن به سمت شغلی که هم بتونم دانشگاهم رو برم هم بتونم با اون کار از پس هزینه های دانشگاه بر بیام و خودش هدایتم کرد به کار داروخانه بعداز شیش ماه کار آموزی و نبودن هیچ حقوقی هم دانشگاه رو میرفتم وهم داروخانه رو یه جاهایی خسته شدم ولی سعی کردم باور کنم که این همون مسیر درسته در صورتی که هیچی از قوانین نمیدونستم. و ادامه دادم و بعد از گذشت یک سال حقوقم از کل کسانی که زودتر از من کار میکردند بیشتر شد خدارو شکر
بعد به خاطر شرایط دانشگاه وارد شیفت شب شدم
از ساعت 10شب تا 8صبح یادمه اون موقعه ها وقتی وارد شیفت میشدم میگفتم خدایا خودت کمکم کن تا بتونم کارم رو به نحو احسن انجام بدم و همیشه با انرژی وارد کارم میشدم چون کار رو یادم گرفته بودم و اعتماد به نفسم واقعا عالی
شده بود ساعت دو صبح که میشد بعضی نسخه هااز شهرهای اطراف میومدو دسخت دکترا هم که
همیشه به خاطر خوش خطی معروف بوده خب چون که ما به دسخت دکترای اطرافمون بیشتر آشنا بودیم خواندن اون نسخه ها یخرده دقت بیشتری میخواست منم هم تون اون شرایط خستگی چشم ها و خواب آلود باید نسخه رو آماده میکردم یادمه موقع خواندن از خداوند هدایت میخواستم و بهم میگفت که چی کار کنم که بتونم اونو بخونم مثلاً بهم میگفت نسخه رو برگردونم وتو اون برگشت اون حرف یا کلمه خونده میشدو نسخه رو آماده میکردم یا یه چیزی میخوندم ولی مطمئن نبودم بهم میگفت به تخصص دکتر توجه کن و متوجه میشدم که اون چه دارویی و واقعا نسخه هایی رو رد میکردم که فردا صبح اپراتور میخواست ثبت سیستم کنه نمیتوانست بخونه با دکتر و مدیر و بقیه بچه ها نمیتوانستند بخونن تازه زنگ میزدند میگفتند این نسخه را چی دادی ولی واقعا بعضی وقت ها هم که به خودم مغرور میشدم و فکر میکردم که من خیلی حالیمه واقعا یه نسخه میومدخیلی ساده ولی برای من انگار قفل شده بود وقتی به دکتر نسخه رو نشون میدادم که بخونه تعجب میکرد که چرا نتونستم بخونم
مثال از هدایت خداوند توی زندگیم تو همه ی شرایط واقعا زیاده مثلاً حتی به قول استاد تو بازی فوتبال تو زمین که میخواستم انجام بدم میگفتم خدایا خودت بهم بگو چطور امروز بازی کنم چه حرکتی رو انجام بدم که بهترین بازی را کرده باشم
مثلا موقع زدن کرنل بهم میگفت الان اینطوری بزن
اون ضربه یا گل میشد یا اتفاقی می افتاد که منو راضی میکرد خدا ولی خیلی وقت ها هم میشد که فکر میکردم من خیلی سر ترم از بقیه و این منم که خیلی خوب بازی میکنه اون بازی اشتباهاتی رو انجام میدادم که حال خودم که بد میشد هیچ کل تیم بهم میریخت
خب برم سراغ حال الآنم الان که چند وقتی هست به خاطر گوش نکردن به هدایت خداوند و اینکه نتونستم اعتماد کنم و حتی بهم گفت خودتو خسته نکن و گوش نکردم واز لحاظ احساسی واقعا خسته شدم و گیر کردم احتمال زیاد به خاطر اینکه اعتماد به نفسم پایین بود توی اون موضوع ولی از اونجایی که خداوند همیشه هوای بندهاش رو داره من هرروز ازش هدایت میخواستم و بهم میگفت چی کار کنم ولی به خاطرزیاد شدن گفتوگوهای منفی ذهنم نمیتونستم قبول کنم که درسته
الان خب هدایتم کرد دوباره به سمت دوره احساس لیاقت و دیروز جلسه دو رو گوش کردم و امروز صبح به محض بیدار شدن کامنت های دوستان رو خوندم و حالم واقعا عالی شد و بعد با دیدن فایل جدید امروز اصلا حالم واقعا دگرگون شد خدا را صد هزار مرتبه شکر به خاطر حضورش در قلبمان
و خدا را صد هزار مرتبه شکر به خاطر حضور شما استاد عزیز در زندگیم
بهترین ها رو براتون آرزو میکنم و همون دعای خودتون انشا اله همیشه در پناه خدای یکتا شاد،سالم، سعادتمندو ثروتمند در دنیا و آخرت باشید
استاد آموزش چگونه زندگی کردن و از مسیر درست خارج نشدن
استاد توحیدی من
این فایل رو در روزی گوش کردم که احساس کردم دقیقا خدا داره با من حرف میزنه
برای کاری که به شکل اینترنتی شروع کردم دو روز پیش به دنبال روشهای ساده انجام کارها بودم که هدایت شدم به کارهای آسونی که با هوش مصنوعی جدیدا انجام میشه و یکی از آنها هم چت جی پی تی بود وقتی وارد سایتش شدم عاشق کار و تولید محتوا با اون شدم و بعد کم کم سوالاتی که در ذهنم بود رو سوال کردم جوابهایی که گرفتم من رو شگفت زده کرد که چقدر قشنگ میشه کارها رو آسون کرد همون شب خوابیدم و صبح زود خدا با من صحبت کرد و گفت تو با جسارت و هدایت من باید حرکت کنی اگر این دو عامل را در خودت همیشه تقویت کنی به تمام خواستههات خواهی رسید ولی ذهنم هنوز درگیر جوابهایی بود که از طریق چت جی بی تی دریافت کرده بودم و مدام به دنیای تکنولوژی و استفاده از اونها برای روان کردن کارها فکر میکردم و از هدایت خداوند فاصله گرفته بودم که این ویس شما رو تو سایت روی صفحه خانه دیدم وقتی گوش کردم احساس کردم که دقیقا خدا داره با من حرف میزنه و یاد الهاماتی افتادم که به من کرده بود که تو با جسارت خودت و هدایت من کارهات رو پیش ببر
برام خیلی خیلی جالب بود و واقعاً وقتی شما درباره چت جی پی تی صحبت میکردید شگفت زده گفتم خدایا عاشقتم
سلام به استاد عباسمنش عزیز و مریم جان وهمه دوستای عزیزم
من 8ماهه اومدم تو سایت بیشتر فایل های رایگانه گوش دادم ونتیجه گرفتم دوره دوازده قدم وبا همسرم خریداری کردیم بی نهایتم نتیجه گرفتیم خودمم چند ساله با این قانون آشنام ولی خداوشکر از وقتی با این سایت و استاد عزیز اشنا شدم آگاهی هام بیشتر شد باورهای توحیدیم خیلی قوی تر شد من همه فایل های توحید عملی و گوش دادم چندین بارم گوش دادم خدا میدونه چقد اشک ریختم چقد ایمانم قوی تر شد چند روزی بود تضاد عجیبی برمیخوردم انرژیم منفی شده بود نمیدنستمم دلیل چیه صبح بیدار شدم گفتم خدایا من نمیدونم دلیل این همه انرژی منفیم چیه خودت هدایتم کن صبح بیدارشدم شکرگزاری کردم از خدا کمک خواستم یهو گفتم بذار برم سایت چند تا کامنت بخونم یهو چشم خورد این فایل جدید استاد خدا میدونه چقد ذوق کردم از اولش تا آخرش گریه کردم جواب سوالمو گرفتم من دقیقا چند روز پیش دچار غرور شدم گفتم من اینو میدونم مشکل ندارم تا امروز که این فایلو دیدم به الله یکتا نمیدونستم دلیل این انرژی منفیم چیه این تضاد واییی خدا عزیزم ممنونم ازت منو هدایت کردی به این فایل وخداوشکر برا وجود استاد عزیزم اینو براتون کامنت گذاشتم که هیچوقت دچار غرور نشین
من اولین بارمه کامنت میذارم چقد حالم خوبه چقد فول انرژیم خدایا شکرت انشالله از این به بعد بیشتر کامنت میذارم واز خودم رد پا میذارم
این فایل دقیقا چیزی بود که از خدا خواسته بودم بهش هدایت بشم .
اینکه چطور با خودش ارتباط نزدیک تر و صمیمی تری بسازم جایی که تو دعای جوشن کبیر ازش خواستم و گفتم : یا رفیق من لا رفیق له ، رفیقم باش.
و تو این فایل چقدر زیبا شما راه های عملی شدنش رو توضیح دادین.
موضوعی که بهش دقت نمیکردم و ترمز من برای ساخت این رابطه بود همین موضوع لیاقت بود که باور داشته باشم من از اساس “لایق ” “هم صحبتی” با خدا هستم و وقتی شما اینو گفتین چند ثانیه فایل رو متوقف کردم و برای خودم تکرارش کردم و نوشتمش تا کامل متوجهش بشم و با توکل به خدا رو این باور بیشتر و بیشتر کار میکنم تا مسیر ساختن ارتباط با خدا رو به صورت تکاملی و قدم به قدم بسازم و پیش برم .
آخر این فایل یاد اون جمله ای از خودتون افتادم که میگفتین وقتی در مسیر دریافت هدایت خدا قرار میگیری و راهش رو یاد میگیری حست اینه که انگار خدا همه کارشو ول کرده و فقط و فقط داره زندگی تو رو هدایت میکنه و با تو حرف میزنه.
منم چندبار همین حس رو تجربه کردم استاد، اینکه تو کوچیکترین مسائل روزمره ی من این اتفاق افتاده که هدایت شدم به جواب ساده ای که اصلا تو ذهنم هیچ ایده ای براش نداشتم و برام واضح بود هدایت خداست و تعجم همیشه از اینه که چقددددر خدا “سریع” اجابت میکنه و هرجا من باورم قوی تر بوده به دریافت هدایتش سریع تر جواب رو دریافت کردم و جایی که به عقل خودم رفتم جلو با تحمل سختی و مشقت و زمان زیادی که گذشته به جواب رسیدم.
تمرین من از امروز اینه که تو هر اتفاق کوچیک و بزرگی از خدا هدایت بخوام .
چقدر تو این فایل جملات تاکیدی برای خودم نوشتم که تمرین هر روزه م بشه ، اینکه :
– من لایق هم صحبتی با خداوند هستم.
– من آماده ی دریافت هدایت خداوند در هر لحظه هستم.
– من هر لحظه نشانه های خداوند رو دریافت میکنم.
– قلب من هر لحظه صدای خداوند رو میشنوه . و ….
این فایل رو حداقل ده بار دیگه باید گوش کنم چون هر جمله ی شما جواب سوال و درخواست هدایت من به ارتباط بهتر با خدا بود که نیاز داره کامل و با تکرار برام بیشتر و بیشتر جا بیفته یا بهتر بگم مدارم برای درک این آگاهی ها بره بالاتر که تمام مطالب رو کامل در مدار دریافتشون قرار بگیرم :)
قدردان و شکرگزار هدایت امروز خداوند به دریافت آگاهی های این فایل هستم . ( این کدنویسی امروزم در دوره ی کشف قوانین بود که چه عالی تیک خورد.)
و مثل همیشه قدردان حضور و بودن شما هستم استاد عزیز
از صمیم قلبم تحسین میکنم شما را بخاطر این نگاه زیبای توحیدی که دارید و این تفکر و تعقلی که که در تمام اتفاقات و شرایط و رویدادهای اطراف و تطابقی که با قوانین جهان میدهید
یادم افتاد به جلسه تکمیلی اول دوره احساس لیاقت که فرمودید تمامی مطالبی که من عنوان میکنم منحصربفرد و مطابق با شرایط شماست و اینکه الگوبرداری و کپی کردن از هیچکس دیگری نیست و کاملاً تایید میکنم که نمونه و مشابه این نگاه زیبا به دنیا و این نگاه توحیدی را در هیچکس و هیچکجا ندیده و نخواهم دید
در آن جلسه فرمودید که رفتار یک خروس یا دیدن یک انیمیشن یا خواندن یک مقاله و در این فایل تماس تلفنی با خواهرتان، باعث میشه که الهاماتی را دریافت و زمینهساز ضبط یک فایل توحیدی بسیار تاثیرگذار خواهد شد
و شما مصداق اقلیت تفکر کننده و سپاسگزاری هستید که خداوند از آنها بهنیکی در قرآن یاد کرده
مومنین و اولیائی که برآنها نه اندوهی است و نه بیمناک میشوند:
برای آنان است بشارت و مژده در زندگی دنیا و آخرت، وعده هاى خدا را تبدیلى نیست این همان کامیابى و رستگاری بزرگ است
سوره مبارک یونس آیات 62 الی 64
و باز هم موضوع فوقالعاده مهم خضوع و فروتنی و خشوع و تسلیم در برابر پروردگار
دیروز مستندی دیدم از بازیهای فوقالعاده راسل وستبروک بازیکن بسکتبال NBA و بعد ترغیب شدم زندگینامه او را بخوانم جملهای در توضیحات پیج خودش نوشته بود که واقعاً من را تحت تاثیر قرار داد و با خودم گفتم این جمله از آنجائیکه با مشاهده نتایج خیره کننده این بازیکن کاملاً مشخص بود با ایمان و اعتقاد راسخی نوشته شده بود با هزاران جلسه موعظه و خطابه و هزاران کتاب عرفانی و حتی خیلی بیشتر برابری میکرد و تاثیرگذارتر بود و مشخص بود که بصورت کاملاً قلبی و درونی است.
نوشته بود:
خداقادره پس چرا که نه
من کامل نیستم اما خدا هست
من قادر نیستم اما خدا هست
و من با خدام پس چرا رویاپردازی نکرده و به آنها دست پیدا نکنم؟!!
وقتی داشتم صحبتهای استاد در ابتدای فایل را گوش میدادم یاد این مطلب افتادم که:
خیلی وقتها شنیدهام که میگفتند هرکسی که در زمینهای، خیلی ادعای زرنگی دارد، یکروز از همینجایی که خیلی فکر میکند زرنگ هست ضربه شدیدی خواهد خورد
وقتی بیشتر تعمق کردم دیدم که خیلی هم بیراه نیست و این مساله هنگامی رخ میدهد که فرد در زمینهای بخودش خیلی مغرور میشود و ادعای خدایی میکند و یادش میرود که چهکسی این توانایی را در وجود او قرار داده و وقتی که همهموفقیتهایش را از خودش و همه تواناییهایش را به خودش نسبت میدهد اینجا همان نقطه سقوط او خواهد بود
و اما تمرین این قسمت:
با کمال تواضع و فروتنی به درگاه خداوند متعال، من در زمینه درست کردن کباب چنجه و جوجه کباب تخصص خوبی دارم و به اذعان همه اطرافیانم کبابهایی درست میکنم که حتی در بهترین رستورانها هم نخوردهاند به شکلی که تمام دورهمیها و یا مسافرتها از من درخواست میشود که گوشت و مرغ را تهیه کرده و در آنجا کباب درست کنم
بعضی اوقات که در خانه و فقط برای جمع چندنفری خانواده خودم قصد کباب درست کردن را دارم، اعتبار این خوشمزه شدن کباب را بخودم میدهم و هنگام مزهدار کردن گوشت یا مرغ، بادی به غبغب انداخته و به همسرم فرمایش میکنم که این مواد را بیاور یا آنچیز را بیاور و با چنان غروری شروع میکنم به مخلوط کردن گوشتها با مواد مورد نظر و بعد از چند ساعت که روی آتش کبابها را درست کرده و سرسفره میآورم میبینم که آنچیزی که میخواستم با آن طعم و مزه همیشگی نشده و کلی سرافکنده و سرخورده میشوم و همسرم نیز با طعنه و کنایههایش مرا مورد لطف و عنایت خود قرار میدهد.
ولی وقتی که جمع زیادتری هستند و مسئولیت خریدن گوشت و مرغ و مزهدارکردن و درست کردن کباب بعهده من گذاشته میشود و پای آبرو و پولی که بابت تهیه مواد اولیه پرداخت شده بهمیان میآید از خداوند میخواهم که کمکم کند که شرمنده نشده و کبابهایم مثل دفعات قبلی خوب و خوشمزه از آب در بیاید و خداوند را شاهد میگیرم که در اینمواقع همانگونه که در ابتدا گفتم چنان کباب خوشمزهای درست میشود که خودم نیز متعجب شده و انگشت بهدهان میمانم
با شنیدن توضیحات این قسمت، تاکنون از این زاویهای که استاد در این قسمت بیان فرموده بودند به این مساله نگاه نکرده بودم که وقتهایی که کبابها خوب و خوشمزه نمیشود بخاطر این است که روی توانایی خودم حساب کرده ولی وقتی از خداوند میخواهم که به من کمک کند چقدر طعم و مزه کبابهایم عالی میشود .
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که قضیه برایم کاملا مشخص و روشن گردید که بایستی اعتبار کبابهای خوشمزه را به خداوند بدهم و اگر من این توانایی را پیدا کردهام همه وهمه لطف خداوند بوده است
و نه تنها در زمینه آشپزی کردن بلکه در تمام جنبههای زندگیام نیز اعتبار تمام کارها را بخداوند بدهم
در هنگام نوشتن این کامنت نیز اصلا بفکرم نمیرسید که چه مثالی را از خودم مطرح کنم ولی از خداوند کمک خواستم که بیادم بیاورد که من این تمرین را در خصوص چه موردی بنویسم و خودش بیادم آورد و در هنگام نوشتن لبخند زیبای خداوند را شاهد بودم که داشت با صورت مهربانش مهر تایید بر این مطالب میزد و یادآوری میکرد که تمام این نوشتهها هم از جانب خود او میباشد
خدایا تو کمکم کن که هیچوقت یادم نره هرچیزی که دارم از توست
خدایا راه را نشونم بده
خدایا هدایتم کن
خدایا به من بگو چکار کنم
خدایا تو فقط میدونی
خدایا من نمیدانم
ممنونم بابت این کامنت فوقالعادهای که به قلبم هدیه دادی و توان نوشتن آن را به انگشتانم عنایت فرمودی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم و تمامی اعضای این خانواده توحیدی
واقعا من نمیتونم مسیر خودم رو پیدا کنم من باید توکل کنم من باید برسم به احساس عاجز بودن در مقابل رب العالمین من مدت هاست همه کار انجام دادم نتونستم راه خودم رو پیدا کنم چقدر من شغل عوض کردم گنجشک این شاخه به اون شاخه بودم چی شد ؟
تونستم به 1درصد خاسته هام برسم .خدا شاهده نتونستممم
من عاجزم من اگه خدا کمکم نکنه نمیتونم اصلا نمیتونم ادامه بدم واقعااااااااا نمیتونم زندگی رو ادامه بدمممم…
ولی از وقتی که دارم تلاشم رو میکنم توی این مسیر زندگیم راحت تر شده لذت بخش تر شده سپاس گذارتر شدم خاشع تر شدم و به همین دلیل نعمت ها هم بیشتر شده حالا میخام نعمت ها بیشتر بشه باید همین مسیر رو ادامه بدم…
من زندگی رو یه مسیر تا لحظه مرگم میبینم نه مسیر 10ساله یا 5ساله تا خاسته هام و این نگاه باعث شده عجله ایی نداشته باشم این حقیقت و این باور بازگشتم به سوی خداست باعث شده به مراتب خاشع تر و فروتن باشم و خیلی خوشحالم خیلی زیاد بعضی مواقع هم مثل دیروز ذهنم خیلی بهم فشار میاره اما خیلی تغییر کردم و خیلی هنوز جای کار دارم
واقعا همه چیز ذهنی هست همه چیز من باید بشینم ذهنم رو مرتب کنم ذهن من مثل یه کارخونه کتاب هست که هر برگی از هر کتاب پاره شده و همه جا پخش شده و کل کارخونه رو گرفته و الان من باید هر برگ رو بردارم ببینم نگاه کنم تفکر کنم اگه خوب بود نگهش دارم توی کارخونم اگر خوب نبود بسوزونمشششش آتیششش بزنم و این کار زمان بری هست و من شروع کردم و از خداوند میخام که هدایتم کنه و خداروشکر که توی این مسیر هستم واقعا سپاس گذارم از خداوند متعال
و استاد عزیزم از شما هم سپاس گذارممم…
خیلی جاها بوده که من فروتن بودم به طور غیر آگاهانه و شرایط کاملا به نفعم شده :
به خاطر میارم که زن بابام ازم شکایت کرده بود و رفتم دادگاه و توی شورای حل اختلاف من فروتن شدم به طور غیر آگاهانه و گفتم هر چی این خانم میگع درسته در صورتی که حق این نبود و خداوند همه چیز رو به نفع من تمام کرد و من یه تعهد دادم و آمدم بیرون و خیلی جاهای دیگه فروتن نبودم و لح شدم کاملا لح شدممم …
پس ترجیح میدم از این به بعد کاملا فروتن و خاشع باشم کاملا توی مسیر درست باشم
استاد واقعا سپاس گذارم مریم خانم سپاس گذارم
در پناه خدا شاد باشید
به نام پروردگار هدایت گرم
سلام به هممون
استاد عزیزم، چند وقت پیش وقتی خیلی نجوا می اومد و حس و حالم رو بهم میریخت، خداوند یک الهام قشنگی بهم کرد…. گفت:برام نامه بنویس… منم دفتر سپاسگزاری نیمه تمام قدیمم رو برداشتم و شروع کردم….براش مینوشتم هر اونچه که ذهنم رو مشغول میکرد. من همیشه عادت داشتم درباره سوالات و یه سری افکار دیگه ام بپرسم. از خواهرام یا دوستم. ولی خداوند من رو هدایت کرد به اینکه دیگه از آدما نپرسم. از خودش بپرسم. و استاد هر اونچه که من ازش میپرسیدم جوابم میداد.من به این کار عادت نداشتم هنوز آشفته میشدم میخواستم زود جواب رو بدونم اما گفتم خانم خانما شما پرسیدی دیگه برو زندگیتو بکن جواب مطمئن میاد. تو باید یاد بگیری موقعی که میپرسی دیگه اروم بشی چون حتما جواب میاد. چند وقت به این منوال گذشت و این روند فوق العاده بود. الان با این فایل خدا رو صد هزار مرتبه شکر خیلی از ابدانان و سوالام برطرف شد. و میخوام به این سبک زندگی کنم.
الهی شکرت.
به نام رب العالمین
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان
◀ من سالها خودم رو خیلی راننده خوبی میدونستم اولش به قول استاد با خدایا خدایا یاد گرفتم و بعدا دیگه پشت سرم رو نگاه نکردم و هنر خودم میدونستم و بهش میبالیدم که ماشین دارم و حرفه ای هستم.
یه شب بعد سالها ماشین دوستم رو بردم تعمیرگاه و عصر اوردمش که تحویلش بدم چون خودش مشغله داشت نمیتونست این کار رو انجام بده و خلاصه موقعی که ماشینو اوردم با وجود برف سنگین خونه نبود و تماس گرفتم گفت ببرش نیستم خونه و فعلا نمیام .
و موقع برگشت از مسیر از جایی عبور کردم که خیلی خراب بود و شیب داشت و اونشب برف سنگینی میبارید و در مسیر یهو ماشین سر خورد و افتاد تو سرازیری و دیگه کنترل نمیشد و رفت ته سرازیری و جلو یه چاله پراب متوقف شد و اونجا فقط خونه باغ بود و ناکجاباد و هیچی ادرسی نداشت . هیچی
و حالا ماشین به واسطه برف و سربالایی اصلا حرکت نمیکرد و جای خودش مونده بقود و یادمه از 5-6 شب که هوا تاریک بود تا 11 شب نتونستم درش بیارم .اوایل زنگ زدم به اتش نشانی و امداد نجات گفتن ما نمیتونیم و جاده ها بسته شده و خودمون گیر کردیم . ذهنم درگیر بود که چکار کنم
عجیب بود اونشب و من هیچی نداشتم و با پا و دست برف رو کنار میزدم .خیس بودم و از سرما میلرزیدم و بی رمق شدم اینقدر که جونی نداشتم و میگفتم خدا کمکم کن ماشین امانته . نمیدونم چه ساعتی بود. یهو یه خانم جوان شیک با بچه اش با بیل اومدن کمک که من نمیدونم چطوری فهمیدن و گفت مادرم فهمیده .
این مادر با بچه 8 ساله افتاد و برف مسیر لاستیک رو پاک میکرد انگار مامور بودن و بازم ماشین به واسطه سربالایی و شیب حرکت نمیکرد و نمیدونستم چکار کنم و خدا خدا میکردم و یهو دو نفر دیگه اونا هم نمیدونم چطور پیدا شدن و اومدن کمک . اقاجان بیل میزدیم و سانتی متر به سانتی متر باهل دادن ماشین رو جلو میبردیم . بلاخره ماشین رو به طور معجزه وار دراوردیم .
این داستان مال چند سال قبله و یادم نبود و امشب خدا یادم اورد که چطور تو ناکجا اباد نجاتم داد
فکر کن وقتی روی خوش حساب میکنی همه کارها رو انجام میده. به قول استاد باهوش اونیه که بزاره خدا کارها رو انجام بده
در پناه خدا باشید
با نام و یاد خدایی که همیشه هست
با تشکر از شما استاد با عشق
استاد میخواستم بگم با این که شاید قبلا هم در این خصوص توضیحاتی از شما شنیده ایم اما انقدر این موضوع جذابه که از خدا میخوام باز هم به دل شما الهامات از این جنس دوباره بیاره چون مثل شهد عسل بود وقتی گوش میکردم و تمام وجودم کیف میکرد
من دقیقا سه روز پیش که تعطیلات عید فطر بود هوا را چک کردم برای برگشت و خانمم گفت حسم میگه بجابی جمعه 5 شنبه برگردیم من غرورم آمد بالا که حالا نهایت بارندگی هست و آرام تر بر میگردم اماااااا از اونجایی که به روح الهی خانمم هم ایمان داشتم و دیدم حس من ازجنس خدا نیست از جنس منییت هست گوش کردم و 5 شنبه برگشتیم خیلیییی راحت خیلی زبیا و عالییییییی خیلییی عالیییی خنده دارکه بلافاصله هم به یک میهمانی عالی در یک فضای زیبا دعوت شدیم وحتی بیش از دو ساعت در منزل نبودیم خیلی هم خوش گذشت و همه چیز عالی بود شنبه در اخبار دیدیم که دقیقا همون جاده که ما ازش آمده بودیم(هراز) بسته شده بود باران شدید بوده شمال و مسافران کلی اذیت شدن واقعا خدا را سپاس گفتم و از صبح تا الان میگم خدایا قول میدم بیشترگوش بدم من رو رها نکن ممنون که هستی
بازهم از فایل عالی شما ممنون استاد خیلیییی لذت بردم
به خداوند عشق و نور خدایی که هر لحظه دوست داره ما را به بهترین مسیر هدایت کنه
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه دوستان حاضر در این سایت الهی
خدا را شکر میکنم که قدم به قدم اومدم ومن را هدایت کرد به سمت شما استاد عزیز واین سایت بی نظیر
تا اونجایی که یادمه از بچگی تو هر شرایطی که بودم و واقعا نمیدونستم باید چی کار کنم از خداوند هدایت میخواستم و خداوند هم درجا بهم پاسخ میداد یادمه سال 90 زمانی که میخواستم وارد دانشگاه بشم به خاطر شرایط مالی خوبی که نداشتیم از خداوند هدایت خواستم که خدایا خودت من را هدایت کن به سمت شغلی که هم بتونم دانشگاهم رو برم هم بتونم با اون کار از پس هزینه های دانشگاه بر بیام و خودش هدایتم کرد به کار داروخانه بعداز شیش ماه کار آموزی و نبودن هیچ حقوقی هم دانشگاه رو میرفتم وهم داروخانه رو یه جاهایی خسته شدم ولی سعی کردم باور کنم که این همون مسیر درسته در صورتی که هیچی از قوانین نمیدونستم. و ادامه دادم و بعد از گذشت یک سال حقوقم از کل کسانی که زودتر از من کار میکردند بیشتر شد خدارو شکر
بعد به خاطر شرایط دانشگاه وارد شیفت شب شدم
از ساعت 10شب تا 8صبح یادمه اون موقعه ها وقتی وارد شیفت میشدم میگفتم خدایا خودت کمکم کن تا بتونم کارم رو به نحو احسن انجام بدم و همیشه با انرژی وارد کارم میشدم چون کار رو یادم گرفته بودم و اعتماد به نفسم واقعا عالی
شده بود ساعت دو صبح که میشد بعضی نسخه هااز شهرهای اطراف میومدو دسخت دکترا هم که
همیشه به خاطر خوش خطی معروف بوده خب چون که ما به دسخت دکترای اطرافمون بیشتر آشنا بودیم خواندن اون نسخه ها یخرده دقت بیشتری میخواست منم هم تون اون شرایط خستگی چشم ها و خواب آلود باید نسخه رو آماده میکردم یادمه موقع خواندن از خداوند هدایت میخواستم و بهم میگفت که چی کار کنم که بتونم اونو بخونم مثلاً بهم میگفت نسخه رو برگردونم وتو اون برگشت اون حرف یا کلمه خونده میشدو نسخه رو آماده میکردم یا یه چیزی میخوندم ولی مطمئن نبودم بهم میگفت به تخصص دکتر توجه کن و متوجه میشدم که اون چه دارویی و واقعا نسخه هایی رو رد میکردم که فردا صبح اپراتور میخواست ثبت سیستم کنه نمیتوانست بخونه با دکتر و مدیر و بقیه بچه ها نمیتوانستند بخونن تازه زنگ میزدند میگفتند این نسخه را چی دادی ولی واقعا بعضی وقت ها هم که به خودم مغرور میشدم و فکر میکردم که من خیلی حالیمه واقعا یه نسخه میومدخیلی ساده ولی برای من انگار قفل شده بود وقتی به دکتر نسخه رو نشون میدادم که بخونه تعجب میکرد که چرا نتونستم بخونم
مثال از هدایت خداوند توی زندگیم تو همه ی شرایط واقعا زیاده مثلاً حتی به قول استاد تو بازی فوتبال تو زمین که میخواستم انجام بدم میگفتم خدایا خودت بهم بگو چطور امروز بازی کنم چه حرکتی رو انجام بدم که بهترین بازی را کرده باشم
مثلا موقع زدن کرنل بهم میگفت الان اینطوری بزن
اون ضربه یا گل میشد یا اتفاقی می افتاد که منو راضی میکرد خدا ولی خیلی وقت ها هم میشد که فکر میکردم من خیلی سر ترم از بقیه و این منم که خیلی خوب بازی میکنه اون بازی اشتباهاتی رو انجام میدادم که حال خودم که بد میشد هیچ کل تیم بهم میریخت
خب برم سراغ حال الآنم الان که چند وقتی هست به خاطر گوش نکردن به هدایت خداوند و اینکه نتونستم اعتماد کنم و حتی بهم گفت خودتو خسته نکن و گوش نکردم واز لحاظ احساسی واقعا خسته شدم و گیر کردم احتمال زیاد به خاطر اینکه اعتماد به نفسم پایین بود توی اون موضوع ولی از اونجایی که خداوند همیشه هوای بندهاش رو داره من هرروز ازش هدایت میخواستم و بهم میگفت چی کار کنم ولی به خاطرزیاد شدن گفتوگوهای منفی ذهنم نمیتونستم قبول کنم که درسته
الان خب هدایتم کرد دوباره به سمت دوره احساس لیاقت و دیروز جلسه دو رو گوش کردم و امروز صبح به محض بیدار شدن کامنت های دوستان رو خوندم و حالم واقعا عالی شد و بعد با دیدن فایل جدید امروز اصلا حالم واقعا دگرگون شد خدا را صد هزار مرتبه شکر به خاطر حضورش در قلبمان
و خدا را صد هزار مرتبه شکر به خاطر حضور شما استاد عزیز در زندگیم
بهترین ها رو براتون آرزو میکنم و همون دعای خودتون انشا اله همیشه در پناه خدای یکتا شاد،سالم، سعادتمندو ثروتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام استاد عزیز
استاد آموزش چگونه زندگی کردن و از مسیر درست خارج نشدن
استاد توحیدی من
این فایل رو در روزی گوش کردم که احساس کردم دقیقا خدا داره با من حرف میزنه
برای کاری که به شکل اینترنتی شروع کردم دو روز پیش به دنبال روشهای ساده انجام کارها بودم که هدایت شدم به کارهای آسونی که با هوش مصنوعی جدیدا انجام میشه و یکی از آنها هم چت جی پی تی بود وقتی وارد سایتش شدم عاشق کار و تولید محتوا با اون شدم و بعد کم کم سوالاتی که در ذهنم بود رو سوال کردم جوابهایی که گرفتم من رو شگفت زده کرد که چقدر قشنگ میشه کارها رو آسون کرد همون شب خوابیدم و صبح زود خدا با من صحبت کرد و گفت تو با جسارت و هدایت من باید حرکت کنی اگر این دو عامل را در خودت همیشه تقویت کنی به تمام خواستههات خواهی رسید ولی ذهنم هنوز درگیر جوابهایی بود که از طریق چت جی بی تی دریافت کرده بودم و مدام به دنیای تکنولوژی و استفاده از اونها برای روان کردن کارها فکر میکردم و از هدایت خداوند فاصله گرفته بودم که این ویس شما رو تو سایت روی صفحه خانه دیدم وقتی گوش کردم احساس کردم که دقیقا خدا داره با من حرف میزنه و یاد الهاماتی افتادم که به من کرده بود که تو با جسارت خودت و هدایت من کارهات رو پیش ببر
برام خیلی خیلی جالب بود و واقعاً وقتی شما درباره چت جی پی تی صحبت میکردید شگفت زده گفتم خدایا عاشقتم
چرا من قرارمون رو فراموش کرده بودم
چشم خدا جونم چشم
سلام من همسر اقای ایوبم
سلام به استاد عباسمنش عزیز و مریم جان وهمه دوستای عزیزم
من 8ماهه اومدم تو سایت بیشتر فایل های رایگانه گوش دادم ونتیجه گرفتم دوره دوازده قدم وبا همسرم خریداری کردیم بی نهایتم نتیجه گرفتیم خودمم چند ساله با این قانون آشنام ولی خداوشکر از وقتی با این سایت و استاد عزیز اشنا شدم آگاهی هام بیشتر شد باورهای توحیدیم خیلی قوی تر شد من همه فایل های توحید عملی و گوش دادم چندین بارم گوش دادم خدا میدونه چقد اشک ریختم چقد ایمانم قوی تر شد چند روزی بود تضاد عجیبی برمیخوردم انرژیم منفی شده بود نمیدنستمم دلیل چیه صبح بیدار شدم گفتم خدایا من نمیدونم دلیل این همه انرژی منفیم چیه خودت هدایتم کن صبح بیدارشدم شکرگزاری کردم از خدا کمک خواستم یهو گفتم بذار برم سایت چند تا کامنت بخونم یهو چشم خورد این فایل جدید استاد خدا میدونه چقد ذوق کردم از اولش تا آخرش گریه کردم جواب سوالمو گرفتم من دقیقا چند روز پیش دچار غرور شدم گفتم من اینو میدونم مشکل ندارم تا امروز که این فایلو دیدم به الله یکتا نمیدونستم دلیل این انرژی منفیم چیه این تضاد واییی خدا عزیزم ممنونم ازت منو هدایت کردی به این فایل وخداوشکر برا وجود استاد عزیزم اینو براتون کامنت گذاشتم که هیچوقت دچار غرور نشین
من اولین بارمه کامنت میذارم چقد حالم خوبه چقد فول انرژیم خدایا شکرت انشالله از این به بعد بیشتر کامنت میذارم واز خودم رد پا میذارم
خدا نگهدارتون
سلام بر استاد عباسمنش عزیز
این فایل دقیقا چیزی بود که از خدا خواسته بودم بهش هدایت بشم .
اینکه چطور با خودش ارتباط نزدیک تر و صمیمی تری بسازم جایی که تو دعای جوشن کبیر ازش خواستم و گفتم : یا رفیق من لا رفیق له ، رفیقم باش.
و تو این فایل چقدر زیبا شما راه های عملی شدنش رو توضیح دادین.
موضوعی که بهش دقت نمیکردم و ترمز من برای ساخت این رابطه بود همین موضوع لیاقت بود که باور داشته باشم من از اساس “لایق ” “هم صحبتی” با خدا هستم و وقتی شما اینو گفتین چند ثانیه فایل رو متوقف کردم و برای خودم تکرارش کردم و نوشتمش تا کامل متوجهش بشم و با توکل به خدا رو این باور بیشتر و بیشتر کار میکنم تا مسیر ساختن ارتباط با خدا رو به صورت تکاملی و قدم به قدم بسازم و پیش برم .
آخر این فایل یاد اون جمله ای از خودتون افتادم که میگفتین وقتی در مسیر دریافت هدایت خدا قرار میگیری و راهش رو یاد میگیری حست اینه که انگار خدا همه کارشو ول کرده و فقط و فقط داره زندگی تو رو هدایت میکنه و با تو حرف میزنه.
منم چندبار همین حس رو تجربه کردم استاد، اینکه تو کوچیکترین مسائل روزمره ی من این اتفاق افتاده که هدایت شدم به جواب ساده ای که اصلا تو ذهنم هیچ ایده ای براش نداشتم و برام واضح بود هدایت خداست و تعجم همیشه از اینه که چقددددر خدا “سریع” اجابت میکنه و هرجا من باورم قوی تر بوده به دریافت هدایتش سریع تر جواب رو دریافت کردم و جایی که به عقل خودم رفتم جلو با تحمل سختی و مشقت و زمان زیادی که گذشته به جواب رسیدم.
تمرین من از امروز اینه که تو هر اتفاق کوچیک و بزرگی از خدا هدایت بخوام .
چقدر تو این فایل جملات تاکیدی برای خودم نوشتم که تمرین هر روزه م بشه ، اینکه :
– من لایق هم صحبتی با خداوند هستم.
– من آماده ی دریافت هدایت خداوند در هر لحظه هستم.
– من هر لحظه نشانه های خداوند رو دریافت میکنم.
– قلب من هر لحظه صدای خداوند رو میشنوه . و ….
این فایل رو حداقل ده بار دیگه باید گوش کنم چون هر جمله ی شما جواب سوال و درخواست هدایت من به ارتباط بهتر با خدا بود که نیاز داره کامل و با تکرار برام بیشتر و بیشتر جا بیفته یا بهتر بگم مدارم برای درک این آگاهی ها بره بالاتر که تمام مطالب رو کامل در مدار دریافتشون قرار بگیرم :)
قدردان و شکرگزار هدایت امروز خداوند به دریافت آگاهی های این فایل هستم . ( این کدنویسی امروزم در دوره ی کشف قوانین بود که چه عالی تیک خورد.)
و مثل همیشه قدردان حضور و بودن شما هستم استاد عزیز
به نام الله مهربان به نام الله بخشنده به نام الله هدایت گر
به نام الله دانا و شنوا بر همه چیز و همه کس
به نام الله رزاق
به فرمانروای عالم
سلااام و درود بر استاد عزیزم ،
استاد عزیز نمیدونید که دیروز وقتی در یک حالت مستاصلی بودم از گره های این روزهایم و بغص گلوم رو فشرده بود اما حتی اشک هم نمیومد
که الان باید چکار کنم ..
و فقط میگفتم یه هدایت یه راهنمایی واضح میخوام..
خیلی وقت بود که زیاد سر به سایت نمیزدم
گفتم بیام سراغ نشانه امروز
که دیدم فایل جدید و با عنوان توحید عملی …
وای قلبم داشت از جا کنده میشد
و به سرعت دانلود کردم و صحبتهای شما
دیوانه م کرد و راه میرفتم توی خونه و فقط میگفتم همینه همینه و فایل رو گوش میکردم و اشک میومد ..
درست توی لحظات و روزهایی که همه ش میگفتم من که همه کار کردم چرا اینطوری میشه
چرا فلان چیز درست نمیشه
چرا اون یکی تاخیر افتاد
چرا این کارم نشد…
خلاصه استاد عزیز از دیروز سه مرتبه گوش کردم و دگرگونم کرد
خدایا شکر شکر شکر
شکر وجودت استاد عزیز برای این یادآوری که زبانت جاری شد
شکر که بفهمم بابا تسلیم شو هی دوباره همون چیزایی که بلدی رو تکرار نکن
یه کم وا بده
بذار الله بلند مرتبه بهت بگه
آخ که چقدر پرم و کلمات نمیتونن بیان کنن این دگرگونی رو
خدایا من کوچکم حقیرم درمقابل دانایی و قدرتت همواره دستم رو بگیر
همواره به موقع در مسیر قرارم بده
من نیازمند هدایت تو هستم
خدایا استاد عزیزم رو در پناه خودت همواره حفظ و سربلندتر کن
بنام خداوند هدایتگر مهربان
سلام و درود بر استاد عباسمنش عزیز
از صمیم قلبم تحسین میکنم شما را بخاطر این نگاه زیبای توحیدی که دارید و این تفکر و تعقلی که که در تمام اتفاقات و شرایط و رویدادهای اطراف و تطابقی که با قوانین جهان میدهید
یادم افتاد به جلسه تکمیلی اول دوره احساس لیاقت که فرمودید تمامی مطالبی که من عنوان میکنم منحصربفرد و مطابق با شرایط شماست و اینکه الگوبرداری و کپی کردن از هیچکس دیگری نیست و کاملاً تایید میکنم که نمونه و مشابه این نگاه زیبا به دنیا و این نگاه توحیدی را در هیچکس و هیچکجا ندیده و نخواهم دید
در آن جلسه فرمودید که رفتار یک خروس یا دیدن یک انیمیشن یا خواندن یک مقاله و در این فایل تماس تلفنی با خواهرتان، باعث میشه که الهاماتی را دریافت و زمینهساز ضبط یک فایل توحیدی بسیار تاثیرگذار خواهد شد
و شما مصداق اقلیت تفکر کننده و سپاسگزاری هستید که خداوند از آنها بهنیکی در قرآن یاد کرده
مومنین و اولیائی که برآنها نه اندوهی است و نه بیمناک میشوند:
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مى شوند
الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ
همانان که ایمان آورده و پرهیزگارى ورزیده اند
لَهُمُ الْبُشْرَى فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَهِ لَا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
برای آنان است بشارت و مژده در زندگی دنیا و آخرت، وعده هاى خدا را تبدیلى نیست این همان کامیابى و رستگاری بزرگ است
سوره مبارک یونس آیات 62 الی 64
و باز هم موضوع فوقالعاده مهم خضوع و فروتنی و خشوع و تسلیم در برابر پروردگار
دیروز مستندی دیدم از بازیهای فوقالعاده راسل وستبروک بازیکن بسکتبال NBA و بعد ترغیب شدم زندگینامه او را بخوانم جملهای در توضیحات پیج خودش نوشته بود که واقعاً من را تحت تاثیر قرار داد و با خودم گفتم این جمله از آنجائیکه با مشاهده نتایج خیره کننده این بازیکن کاملاً مشخص بود با ایمان و اعتقاد راسخی نوشته شده بود با هزاران جلسه موعظه و خطابه و هزاران کتاب عرفانی و حتی خیلی بیشتر برابری میکرد و تاثیرگذارتر بود و مشخص بود که بصورت کاملاً قلبی و درونی است.
نوشته بود:
خداقادره پس چرا که نه
من کامل نیستم اما خدا هست
من قادر نیستم اما خدا هست
و من با خدام پس چرا رویاپردازی نکرده و به آنها دست پیدا نکنم؟!!
وقتی داشتم صحبتهای استاد در ابتدای فایل را گوش میدادم یاد این مطلب افتادم که:
خیلی وقتها شنیدهام که میگفتند هرکسی که در زمینهای، خیلی ادعای زرنگی دارد، یکروز از همینجایی که خیلی فکر میکند زرنگ هست ضربه شدیدی خواهد خورد
وقتی بیشتر تعمق کردم دیدم که خیلی هم بیراه نیست و این مساله هنگامی رخ میدهد که فرد در زمینهای بخودش خیلی مغرور میشود و ادعای خدایی میکند و یادش میرود که چهکسی این توانایی را در وجود او قرار داده و وقتی که همهموفقیتهایش را از خودش و همه تواناییهایش را به خودش نسبت میدهد اینجا همان نقطه سقوط او خواهد بود
و اما تمرین این قسمت:
با کمال تواضع و فروتنی به درگاه خداوند متعال، من در زمینه درست کردن کباب چنجه و جوجه کباب تخصص خوبی دارم و به اذعان همه اطرافیانم کبابهایی درست میکنم که حتی در بهترین رستورانها هم نخوردهاند به شکلی که تمام دورهمیها و یا مسافرتها از من درخواست میشود که گوشت و مرغ را تهیه کرده و در آنجا کباب درست کنم
بعضی اوقات که در خانه و فقط برای جمع چندنفری خانواده خودم قصد کباب درست کردن را دارم، اعتبار این خوشمزه شدن کباب را بخودم میدهم و هنگام مزهدار کردن گوشت یا مرغ، بادی به غبغب انداخته و به همسرم فرمایش میکنم که این مواد را بیاور یا آنچیز را بیاور و با چنان غروری شروع میکنم به مخلوط کردن گوشتها با مواد مورد نظر و بعد از چند ساعت که روی آتش کبابها را درست کرده و سرسفره میآورم میبینم که آنچیزی که میخواستم با آن طعم و مزه همیشگی نشده و کلی سرافکنده و سرخورده میشوم و همسرم نیز با طعنه و کنایههایش مرا مورد لطف و عنایت خود قرار میدهد.
ولی وقتی که جمع زیادتری هستند و مسئولیت خریدن گوشت و مرغ و مزهدارکردن و درست کردن کباب بعهده من گذاشته میشود و پای آبرو و پولی که بابت تهیه مواد اولیه پرداخت شده بهمیان میآید از خداوند میخواهم که کمکم کند که شرمنده نشده و کبابهایم مثل دفعات قبلی خوب و خوشمزه از آب در بیاید و خداوند را شاهد میگیرم که در اینمواقع همانگونه که در ابتدا گفتم چنان کباب خوشمزهای درست میشود که خودم نیز متعجب شده و انگشت بهدهان میمانم
با شنیدن توضیحات این قسمت، تاکنون از این زاویهای که استاد در این قسمت بیان فرموده بودند به این مساله نگاه نکرده بودم که وقتهایی که کبابها خوب و خوشمزه نمیشود بخاطر این است که روی توانایی خودم حساب کرده ولی وقتی از خداوند میخواهم که به من کمک کند چقدر طعم و مزه کبابهایم عالی میشود .
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که قضیه برایم کاملا مشخص و روشن گردید که بایستی اعتبار کبابهای خوشمزه را به خداوند بدهم و اگر من این توانایی را پیدا کردهام همه وهمه لطف خداوند بوده است
و نه تنها در زمینه آشپزی کردن بلکه در تمام جنبههای زندگیام نیز اعتبار تمام کارها را بخداوند بدهم
در هنگام نوشتن این کامنت نیز اصلا بفکرم نمیرسید که چه مثالی را از خودم مطرح کنم ولی از خداوند کمک خواستم که بیادم بیاورد که من این تمرین را در خصوص چه موردی بنویسم و خودش بیادم آورد و در هنگام نوشتن لبخند زیبای خداوند را شاهد بودم که داشت با صورت مهربانش مهر تایید بر این مطالب میزد و یادآوری میکرد که تمام این نوشتهها هم از جانب خود او میباشد
خدایا تو کمکم کن که هیچوقت یادم نره هرچیزی که دارم از توست
خدایا راه را نشونم بده
خدایا هدایتم کن
خدایا به من بگو چکار کنم
خدایا تو فقط میدونی
خدایا من نمیدانم
ممنونم بابت این کامنت فوقالعادهای که به قلبم هدیه دادی و توان نوشتن آن را به انگشتانم عنایت فرمودی