اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سپاسگزار تنها فرمانروای جهان هستی هستم که مرا با سایت شما استاد عزیز و گرانمایه آشنا کرد.
سلام و عرض ادب خدمت شما و سرکار خانم شایسته
و تمامی دوستان سایت
.
من 101 روز هست که در سایت شما ثبت نامکردم.
کم و بیش به جهت مشغله کاری و متفاوتی که داشتم وارد سایت می شدم نه زیاد جدی.
دو هفته ای با خودم کلنجار میرفتم که چه جوری با رب العالمین ارتباط دلی بگیرم.
خوب سالیان دراز ظاهرا عبادت های ناقصی داشتم و ادعا که خدا رو قبول دارم ولی دچار شرک بسیار شدم.
بعد از اون دو هفته که تو ذهنم مدل های مختلف از ارتباط با خدواند از نوشتن گرفته تا نماز خواندن مجدد وغیره….. را متصور میشدم.
گفتم ی سری به سایت شما بزنم .ی جایی نوشتید مرا به سمت نشانه ام هدایت کن.
وارد شدم ، روی آیکن مرا به سمت نشانه ام هدایت کن زدم. و توحید عملی قسمت 11 آمد.
گوش دادم و گوش دادم و مجددا گوش دادم.
دیوانه شده بودم و از خودم بیزار و ناراحت که چقدر شرک آلود زندگی کردم ، با وصل شدن و ارتباط گرفتن با مدیران و سیاسیون و استاندار و نماینده مجلس و هزار آدم دیگه که فقط ازت پلاکان درست میکنن و اگه کاری هم برات انجام بده. چنانچه این کار را براش مقیاس بزاریم فرضا یکمتر طول داشته باشه. 10 سانت برات با هزار منت و داستان انجام میدن و روزی هم همونا باعث از دس دادن کاری که در اون رشد کردی میشن.
اما از طرفی هم بسیار خوشحال و شادمان بودم.که چقد دقیق سایت شما مرا به سمت نشانه ام هدایت کرد..
در واقع مشکل اصلی خودم را پیدا کرده بودم.
بنابراین تمام 11 فایل توحید عملی شما را دانلود کردم و گوش دادم و میدهم حتی زمان هاییکه تو ماشینم هستم بوسیله بلوتوث ضبط ماشینم که به گوشیم وصل میشه.
هر روز هم با خداوند صحبت میکنم و یک صفحه برگه آچار می نویسم. در هنگام نوشتن بقدری حس و حال خوبی دارم که تاکنون این حس و حال را بعد از 55 سال زندگی دریافت نکرده بودم ، خیلی اوقات از شدت شادی اشک می ریزم ، یعنی بی نظیر بی نظیر هست.
زمانی هم که نماز میخوانم در نماز اینجور تداعی ذهنی میکنم. ستایش مخصوص خداوندی که تنها فرمانروای جهان هستی هست و صاحب روز پاداش( و من در ذهنم پاداش را ارسال فرکانس های مثبت با حس و حال خوب میدانم ، چون از سیستم چیزی غیر از این نمی توانی انتظار داشته باشی و وقتی تو در طول روز روی سیگنال و موج خوب باشی پاداش های خوبی دریافت میکنی) و در ادامه تنها از این فرمانروای مطلق و بی منتها و بدون کم و کاست یاری میخواهم و لاغیر و زمانیکه می گویم من را به راه راست هدایت کن در ذهنم تداعی این موضوع بوضوح دیده میشود( راه راست از منظر من قرار گرفتن در مدارهای درست ، موحد بودن و وحدانیت، هدایت و هدایتگری خدواند، ثروت و فروانی، آرامش و امنیت، شادی و شوق ، سعادت خوشبختی و مدارهای دیگری که نوشتنش متن را طولانی میکنه و هر مدار زیبایی که در جهان هستی وجود دارد ودر ظرف ادارک من نمی گنجد فکر میکنم) چرا که با قرار گرفتن در مسیر این مدارها هست که انعمت علیهم بوجود میاید و نعمت ها سرازیر می شودو از زیان دیدگان نخواهم بود.
وبعد هم سوره توحید که جان کلام است ، و درس یکتاپرستی و موحد بودن را نوید میدهد..
و اینگونه با خدای خودم صحبت میکنم و هر روز نسبت به روز قبل حس و حال بهتری را به جهان هستی ارسال میکنم با آرامشی عالی.
خیلی خیلی لذت بخشه.
استاد عزیزم سپاسگزارم به جهت تولیدات و محصولات بی نظیر تون.
خلاصه که در حال فاصله گرفتن از شرک هستم و خیلی کار دارم اما مطمئنم موفق میشم.
و زندگی هم روی خوشش را به من و خانوادم نشون داده.
دوره 12 قدم رو بعد از کلی بررسی خرید کردم تا یکسال در کنار شما تکمیل تر بشوم..
قسمت مرا به سمت نشانه ام هدایت کن را جدی باید گرفت.
ومن هر روز در اتاق شخصی سایت نشانه هر روزم را در ابتدای صبح مطالعه و نگاه میکنم.. تا از درونش نکات ارزنده را استخراج کنم و بدین ترتیب در آنروز و روزهای آتی ادامه مسیر راحت تری داشته باشم..
در پناه الله مهربان و تنها فرمانروای قدرتمند جهان هستی باشید.
استاد من یه تشکر میکنم بابت چهار قسمت آخر سری فایل های توحید عملی که بی نظیر بودن
قابل توصیف نیست واقعا
من تبریک میگم بهتون که درسته هرچی رو دارید میگید خدا بهتون الهام کرده و نتایج بزرگی که گرفتید و این تاثیر گذاری که دارید از اونه ولی چه شجاعتی واقعا باعث عمل به این الهامات میشه….چه کنترل ذهنی چه ایمانی چه صبری چه اعتمادی…..بنازم واقعا
تو بحث هدایت خداوند من بالا و پایین زیاد داشتم و خیلی کارها برام ساده انجام میشده و خیلیوقتا روند جلو رفتن سخت و طاقت فرسا بوده
اما میتونم بگم تجربش کردم
حتی اینکه بیام روی توحیدم عمیییییق کار کنم و وقت بذارم چون پاشنه آشیل منه هم هدایت خودش بوده
من به عنوان یه یوتیوبر بعد از یک مدتی که باورهام قوی شد شروع کردم به کار کردن
یادمه باور نداشتم میتونم استودیویی توی خونمون داشته باشم زمانی که باورشو ساختم که میشود خدا ایدشو داد و این اتفاق واسم افتاد
تو روند بالاتر بردن کیفیت کار
تو استفاده از ابزار های مختلف
توی ریکورد ویدیو و محتوا که خودش میگفت و من بیان میکردم و به قول استاد صرفا یه ایده مبهم بود و جلوی دوربین مشخص میشد چه حرفایی قراره زده بشه
و چقدر دستان خداوند به کمک من اومدن
اینها مثال های بسیار کم و کوچکی از هدایت های بیشمار خداوند بوده که خودش میدونه چقدرش فراموشم شده
حتی ازش نشونه خواستم که ادامه بدم یا نه که گفت ادامه بده
نمیتونم بگم همیشه همینطوری بوده
گاهی هم شده بخوام زور بزنم و کاری رو پیش ببرم یا به قول استاد بگم من تبر هم گردنمو نمیبره از بس کلفته و با کله خوردم زمین
به هر حال اون نجوای شیطان یا نفس آدمی هم داره کار خودشو میکنه و به شخصه سعی میکنم با باورهای مثبت بتونم خودمو به مسیر درست برگردونم و انصافا به لطف خدا پیشرفت خوبیم کردم
ایمان به خدا باعث خودباوری من شد،میتونستم نه بگم بدون اینکه بترسم تنها بشم،بهم احترام،عزت،ایده،قدرت جلو رفتن،انگیزه میداد بیشتر از هرچیزی که فکرشو کنی
امیدوارم بتونم ایمانمو به اطمینان برسونم و جز بندگانی قرار بگیرم که به راه درست هدایت شدند
سلام به استاد عزیزم با آموزه های فوق العاده شون و سلام به مریم جون عزیز
در مورد تجربه زمانهایی که تسلیم پروردگارم بودم دوتا تجربه خیلی بزرگ فوق العاده دارم .
اولیش حدود 6 سال پیش که یه مشکلی واسه سوییتی که خریده بودم پیش اومده بود ومن اطلاع نداشتم ملکم حکم قلع داشت از طرف شهرداری ،هر روز واسم اختطار میومد که باید خالی کنم وگرنه شهرداری میاد روی وسایل تخریب میکنه و حکم اجرا میشه . از همه جا دستم کوتاه بود ،پولی نداشتم جایی رو اجاره کنم و خالی کنم ،شبها خوابم نمیبرد داشتم روانی میشدم . یه شب دم سحر که برای وضو گرفتن رفتم توی حیاط رو به آسمون کردم و گفتم خدایا تو میدونی غیر تو هیچ پشت و پناهی ندارم و نیازمند حمایت توام من تسلیمم هر جور میدونی خودت کمکم کن و بعد نماز وقتی در تلاش بودم به زور بخوابم یادم اومد سرشب توی یه کانال روانشناسی از استاد عباس منش یه چیزایی شنیدم گفتم بزار بزنم ببینم این عباس منش کیه و همونجا با آموزشهای استاد آشنا شدم و زندگی من دگرگون شد. به شوق سه برابر شدن ثروتم استاد رو دنبال کردم اما خدا شناس شدم و دستانی از سمت خدا برای کمک به من اومد و با اینکه خونه خراب شد ذره ای نگران نبودم چون از استاد یادگرفتم هر مسأله ای که به نظر ما بد میاد قطعا خیری درش هست و من دو سال بعد فهمیدم خیرش در چی بود .من اون خونه رو با مغازه معاوضه کرده بودم طی این تخریب معامله فسخ شد و مغازه دوباره به خودم برگشت و متوجه شدم قیمت مغازه دوبرابر خونه شده.
مسأله دوم درباره طلاق گرفتن از همسرم بود که 4 سال درگیرش بودم و همسرم راضی به طلاق نمیشد .یک شب از خدا کمک خواستم و گفتم من تسلیمم خدا جون خودت راهی نشونم بده . چند روز بعد به طور معجزه آسایی همسرم خودش راضی به طلاق شد و همه چی با خیر و خوشی و بدون دردسر تموم شد و همه اینا از لطف پروردگارم و تسلیم شدن من و حمایت طلبیدنم بود .
استاد ممنون از فایل فوق العاده تون طبق معمول همیشه ، از درگاه خداوند طلب خیر و برکت و شادی و سلامتی برای شما دارم .
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عباس منش گرامی و سرکار خانم شایسته و همه دوستان عزیز و گرامی
سپاس خدواند متعال برای اینکه من و همسرم را به این مسیر زیبا هدایت نمود و سپاس برای تمام الطاف و نعمتهایی خداوند متعال و عرض ادب مجدد برای این آگهی های ناب . استاد سپاسگذارم که من را به این شکل آگاه نمودی . شاید از زمان آشنایی من با استاد عباس منش تا بحال هنوز این همه زمان را به یک فایل در یک روز اختصاص ندادم در واقع من این فایل را در چندین زمان خاص و هر زمان که احساس کردم سرحال هستم فقط گوش دادم و خیلی زمان برد که نکته برداری کنم زمانی که از رانندگی خواهرتان می گفتین دقیقا زمانی در ذهن من تداعی می شد که من خودم داشتم رانندگی میکردم و خیلی احتیاط می کردم از اینکه من هنوز بلد نیستم و باید خیلی احتیاط کنم .
استاد من از زمان آشنایی خودم با شما خدا را خیلی بهتر پیدا کردم قبل از اون توکل داشتم و انصافا هم گاهی نتیجه خوب می شد ولی به شکل الان نبود که هر لحظه که فکرم خالی باشه با خدا صحبت کنم سپاسگذاری کنم و یا درخواستهام را به خدا بگویم
الان هر شب که به قدم زدن میرم توی این مسیر که راه میرم و قدم میزنم اول سپاسگذاری میکنم و از خدا برای نعمتهای که به من داده و بعد ازش درخواست میکنم که این را میخوام و اون را میخوام حالا بعضی از خواسته هام را بهش میرسم و بعضی نه که اطمینان دارم هنوز موعدش نشده که به اون خواسته برسم
اما در مورد سوالات شما که در صفحه این فایل گذاشتین باید بگوییم که بله شده که مغرور شدم واساسی پسگردنی را خوردم
و شده من هم مثل شما که می فرمایید که رفتم سرجلسه و گفتم خدایا اگر دانشگاه به نفع من هست قبول بشم دقیقا من هم زمانی که نتیجه اولیه ارشدم آمد از خدا کمک خواستم و گفتم خدایا من نمیدانم هرکجا خیرم درش هست قبول بشم الان هم خیلی راضی هستم و در کمال نا باوری در انتخاب اولم قبول شدم و حتی الان که دارم کد نویسی میکنم خیلی جاها شده که از خدا کمک خواستم و خودم برای اون قست هیچ راه حلی واقعا نداشتم و خدا بهم کمک کرده و اون قسمت را به بهترین شکل ممکن درست کردم .
استاد در دقیقه 50 فایل می فرمایید که من دوست دارم تنبل باشم و خدا همه کارها را انجام بده ولا حقیقتا من هم دوست دارم تنبل باشم و خداوند همه کارها را به بهترین شکل ممکن انجام بده تا اینکه خودم کلی زور بزنم و از صبح تا شب سگ دو بزنم و اخرش هیچی من اینجوری دوست ندارم و حقیقتا بارها شده با خدا صحبت کردم و یا حتی دعا کردم گفتم خدایا وضع زندگی من را به بهترین شکل ممکن عالی کن و همیشه من را به راه درست هدایت کن
و در آخر استاد از شما سپاسگذارم برای این همه آگهی ناب که به ما دادین و به ما فهماندین که جایگاه ما کجا هست
به نام خدای بزرگ و عظیم و دانایی که یک بار دیگه به من فرصت داد تا بشنوم و آگاه باشم و بهم تلنگر زد که من بنده ی کوچکی هستم که هیچ چیزی نمیدونم و فقط اوست که میداند،میشنود،میبیند و خدای من است که میداند و آگاه به همه چیز است
سلام به استاد عزیز و بزرگوارم به خانم عزیز مریم جان و تمام دوستان هم فرکانسی و هم مسیری که اینجا هستند
استاد چقدر صحبت های لطیف و چقدر دلتنگ بودیم برای باز دیدن و شنیدن شما
مثل همیشه به موقع ترین و به جا ترین صحبت ها،خداروشکر میکنم که استاد و راهنمایی در مسیر زندگی من قرار داده که هر بار با گفتن نکات اساسی بهم یادآوری میکنه چقدر من کوچیکم و هیچ چیز از خودم ندارم در این دنیا و هر چه هست و خواهد بود و میشود از طرف خدای من هست
استاد عزیز من کارم طراحی گرافیک هست و خیلی وقتا شده که تا سفارشی رو قبول کردم با خودم گفتم که خب اینکه برای من دیگه هیچی نیست یکی دو ساعته طرحشو زدمو تمام شده و به داشته های خودم اکتفا کردم و طراحی رو انجام دادم و فرستادم و به خودم مطمئن بودم که این طرح صد در صد تایید هست چون من میدونم این خوبه و مطمئن هستم به خودم اما بعد از اینکه خودم چکش کردم یا فرستادم برای مشتری دیدم اصلا اون چیزی نیست که باید میشده و چندین باااار ایراد های مختلف گرفته شده و ادیت پشت ادیت و تازه شاکی هم میشم و الان دارم این موضوع رو متوجه میشم که خب معلومه چقدر کار ایراد داره چون من من کردم و میخواستم پایه حرفم وایستم که من میدونم من بلدم
و در مقابل چند پروژه ای که اخیرا انجام دادم از همون ابتدای کار گفتم خدایا این کارا برای من جدید هست و من تازه میخوام شروعش کنم و خودمو در پایین ترین سطح میارم و میگم که خدایا خودت یا رب العالمین تویی که همه چیزو میدونی خودت بهم ایده بده خودت بهم بگو چیو کجا بذارم خودت بهم بگو با مشتری چطور صحبت کنم خودت بهم بگو کی باید شروع کنم و کی تمام کنم
و به صورت جادویی و با آرام ترین حال به آسان ترین روش ها کار پیش میره خدارو صد هزار مرتبه شکر
الان دارم متوجه میشم که چقدر متفاوت بوده طراحی ها و کارایی که من به خودم گفتم من میدونم خودم بلدم و کارهایی که قبل از شروعش از خداوند خواستم که بهم کمک بکنه،چقدر آرام تر بودم اعتماد به نفس بیشتری داشتم و با حال خوب و بدون استرس کارم رو انجام دادم
در مورد کارم به این نکته هم میخوام اشاره کنم به جای خداوند من خیلی اوقات خودم رو در مقابل اساتید و کسانی که از من بیشتر تجربه کاری دارن کوچیک میدونستم و خیلی وقتا این حالم رو بد میکرد تا به موضوعی بر میخوردم بهشون پیام میدادم و با ناراحتی و عاجزانه ازشون درخواست کمک میکردم،مخصوصا داخل اینستاگرام وقتی که کارهای طراحان مختلف رو میدیدم به همین خاطر چند وقتی هست تصمیم گرفتم و اینستاگرام رو واردش نشدم و انقدر آرامم انقدر آرامم که خدا میدونه و تمام وقت های آزادم به سایت شما میام و کامنت میخونم خداروشکر خداروشکر میکنم که دیشب هم داشتم به خاطر زیبایی هایی که خداوند بهم نشون داده بود در طول رو شکرگزاری میکردم که اومدم و فایل جدید رو دیدم
خدارو صد هزار مرتبه شکر
کلاس سنتور که میرم بعضی اوقات میگم که من اوکیم دیگه حسابی تمرین کردم استرسی نیست و کاملا آماده هستم که تمرینم رو به استاد به بهترین حالت میتونم ارائه بدم اما به محض شروع و دیدن استاد دستام شروع میکنن به لرزیدن و قطعه کلا خراب میشه و در مقابل بعضی وقتا اصلا تمرین نکردم میگم خدایا خودت بهم کمک کن آرامش داشته باشم و هرچیزی که بلدم رو بزنم وای باورتون نمیشه انقدر خوبو تمیز شده که استادم یکی دوبارش بهم گفته خیلی راحت و روان تر از هفته های پیش زدی که گفتی خیلی تمرین کردم و باز الان دارم متوجه میشم که دلیلش خاشع بودن و مغرور نبودن در مقابل خدا بوده و از او درخواست کردم که همراهم باشه و بهم یاری بده خدایا شکرت…
نشانه ها هر روز خودشون رو پر رنگ تر نشون میدن همین دیروز بود که خواهرم تصمیم گرفته بود روی کاغذ بنویسه ایاک نعبد و ایاک نستعین و به در کمد چسبونده بود…خدایا شکرت
استاد برای موضوع مسیر آسان و راحتی های مسیر زندگیتون که گفتید من کمی یاد خودم افتادم،بنده هم همیشه با کار کردن سخت و وجود سختی ها در مسیر زندگی مخالف بودم یعنی نه مثل شما انقدر واضح و الان من دارم بهش پی میبرم که از مدرسه گرفته تا دانشگاه و کار کردنم تقریبا همیشه به آسانی و سوت زنان پیش رفتم
مثلا همیشه مدرسه هام طوری میشد که مسیرش کوتاه ترین حالت ممکنه میشد یا داخل مدرسه همیشه بهم خوش میگذشت و درس های سخت برعکس خیلی ها برای من مثل بازی و به راحتی گذشتن این رو در مقابل خواهرم یا بعضی دوستانم میگم مثلا خواهرم و بعضی دوستانم به زبون میوردن که چقدر مسیر دانشگاه یا مدرسشون همیشه سخت و دور بوده اما من با اینکه یکم طول میکشید ولی با اتوبوس دقیقا دم ذر دانشگاه و برگشت حتی لازم نبود از خیابونم رد بشم تا به اتوبوس برسم و خیلی راحت،خداروشکر
برای کارم همیشه از همون ابتدا که شروع کردم خیلی ریز ریز با ساده ترین کارها برای افرادی که نزدیکم بودن چه اساتید بودن چه دوستانم کار زدم و کسب درآمد کردم و خداروشکر خداروشکر الان متوجه شدم که خدا برای من این آسانی هارو قرار داده بوده…
استاد عزیزم بازم سپاسگزار خداوند بزرگم هستم که برای زندگی راحت تر و بیشتر لذت بردن از مسیر زندگی شمارو برای راهنمایی ما فرستاد شمایی که خودت به این آگاهی ها آگاه تری و برای تکرار برای خودتون و باز برای ما بازگو میکنید این مطالب رو امیدوارم که بتونیم همیشه خاشع باشیم و بدونیم که در مقابل پرودگار و رب العالمین هیچی نیستیم
هرچه هستیم و هرچه داریم از آن خداوند بزرگ هست
ممنونم که کامنت بنده رو مطالعه کردید در پناه خدا شاد و سلامت باشید.
سلام استاد عزیزم، دور سرت بگردم،قربونت برم،که میری و پر قدرت و قابل فهم ترو توحیدی تر میایی،عاشقتم…
فایل که تمام شد از شدت هیجان و احساسات فقط نشستم و باصدای بلند گریه گردم،تنها کاری که میشد انجلم داد… بهترین بهترین فایل و تذکر و یادآوری بود که میشد در طول این مسیر و برای الانم بشنوم و استاپ کنم،دعای اول صبحم این بود خدایا با خودم رفیق باشم و به خودم سخت نگیرم بعد پلی این فایل،پیاده آمدم سر کار و توی مسیر همه گوش بودم…به قول اخوان ثالث:خواهم به خلوتکده ای…من باشم…من باشم و من…
یه جای خلوت بشینم اول یه سیر بازم گریه کنم و قبول کنم که من در برابر خدا هیچم و ناتوان،به غرورهایی که گرفتارش هستم…هر تمرینی انجام دادم اول و آخر و وسط و ه جاش رسیدم به حساب کردم روی عقل خودم…این پاشنه آشیل رو هر روز دارم بهش اگاه میشم…چقدر مغرورم و سرکش و منم منم دارم…ولی بوده جاهایی که سپردم و گفتم نمیدونم میشه دیگه،شده،اونم راحت شده…همه شدنها رو خدا انجام داده،هر جایی کهخواستم انجام بدم هزاران خط کد نوشتم و خانه آخر رسیدم استاد دقیقا درست گفتید…از کجا فهمیدین که برای انجام کارهام زجر کشیدم،همه پلن هارو رفتم،دقیقا آخری رسیدم،البته بوده جاهایی که راحتم رسیدم،سوت زنان،ولی کفه ترازو به سمت پلن های خودم،منم منم،سنگینه،هر چند به لطف خداوند سال گذشته خیلی سال خوبی بود،وقتی داشتم مرور میکردم اتفاقات 402 و اهداف403رو،فهمیدم راحت بودن و راحتپیش رفتن کارها،دقیقا اون جایی بوده که توکل کردم و گفتم میدونم و این یاد آوری ایمانم رو قوی کرد و باعث شده 403 رو پر قدرتر شروع کنم و تمرین نوشتن فکر کردن و یادآوری لیاقت بی قید و شرطم رو اولین کار شروع روزم بدونم،مهمترین کار باشه،بعد انجام بقیه کارها…این تقویت ایمان و متعهد بودن باعث شده در سال جدید انرژی بیشتری داشته باشم و جاهای بیشتری بگم من نمیدونم…استاد در حین گوش دادن و حتی الان که دارم مینویسم،اول صبحه و کارم رو شروع نکردم ،دارم تمرینروزم رو انجام میدم،تپش قلبی داشتم،هیجان بالا و احساسی مثل خدایا منو ببخش که اینقدر مغرورم،این معذرت خواهی که خود احساس لیاقته و دادن قدرت به خدواند،خیلی لذت بخشه،بندگی کردن همون شروع روز و باد آوریش به محض فراموش ببین چه روانی و راحتی برام داره،اینم تجربه زندگیم میگه،هر جا تونستم اینجوری باشه همه چی عالی بوده
استاد بهترین فایلی بود که میشید بعد از غیبت شما روی سایت بیاد…خدای من…واقعاااا تحسین بر انگیر هستید قربونتون برم…
بندگی بندگی کردن رو یادم رفته،من نیاز دارم بندگی کنم و خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
استاد فعلن گیجم،قلبم هنوز تند میزنه و هیجانیم…برم بازم گوش بدمو فکر کنم و دوباره میام…
فعلندر پناه رب العالمین شاد و سلامت و پاینده باشید…
و سپاسگزارم از استاد عباس منش بالیاقت فرستاده ی خداوند
عاشق فایل های توحیدی تونم
تجربه ی خودم رو میگم از هدایت و نشونه هایی که دریافت کردم و پیش رفتم و اونجاهایی که مغرور شدم و درجا زدم
2 سال پیش بهم الهام شد بیام جلو دوربین و کارم رو آنلاین کنم انقدر این الهام شدید بود که2 ماه داشتم روش فکر میکردم که چطوری با ترسام روبه رو بشم برام یکی از سختترین کارها بود،بالاخره بعد 2 ماه یه فایل گذاشتم،یادمه چقدر برای آماده شدن فایل زحمت کشیدم و ادیت یاد گرفتم و از خدا کمک خواستم
ولی بعد یه مدت که پیش رفتم کمتر از خدا کمک خواستم و گاهی مغرور شدم با اینکه خیلی بازخوردهای مثبت داشتم ولی اتفاقات به سمتی پیش رفت که پست سر هم کارهام به بن بست میخورد،فهمیدن خیلی رو خودم حساب کردم
یادم رفت چه کسی منو به این سمت هدایت کرد و چه کسی کمکم کرد شروع کنم
کلی موقعیت کاری برام خلق شد و به خاطر غرورم همه رو تقریبا از دست دادم
در میون اینهمه تلاش و تقلا و از دست دادن ها دوباره از خدا کمک خواستم که هدایتم کنه
و منو به سمت استاد عباس منش هدایت کرد
و چقدر خوشحالم اینجا هستم و دارم رو دوره 12قدم هم کار میکنم
خدایا کمکم کن که تو رو بیشتر بشناسم و نشونه هات رو دریافت کنم و در برابرت فروتن باشم و اعتبار همه ی چیزهایی رو که دارم و به دست میارم رو به تو بدم
سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته گرامی و دوستان عزیز و خانم فرهادی و ابراهیم عزیز که در پشت صحنه سایت فعالیت میکنند
خدا قوت به همگی
خیلی موضوع مهمی داره این فایل. چقدر جاها از خدا خواستم و هدایت شدم و راحت کارا انجام شده و چقدر جاها بوده که روی خودم و دیگران حساب باز کردم که من بلدم یا فلانی بلده یا تیم مقابل ضعیفه و چقدر از همون موقعی که این ذهنیت رو داشتم کار سخت شده و اصلا اوضاع بر وفق مراد نبوده. خصوصا توی فوتسال و فوتبال اینو زیاد تجربه کردم که مثلا خودم مهارت خوبی کسب کردم ولی همش گفتم خدایا تو کمکم کن تا چکار کنم، چطور شوت بهتری بزنم، چطور دریبل بهتری بزنم، اصلا اینجا دریبل بزنم یا نه و دیدم چقدر همه چی خوب پیش رفته. یه جاهایی هم فراموش کردم از خدا بخوام و روی خودم بیشتر حساب باز کردم که من دیگه مهارتش رو دارم و از همون موقع اوضاع سخت شده، دریبل هام نگرفته، شوتهام بی کیفیت شده و کلا همه چیز یه طور ناجالبی پیش رفته.
حتی امروز بعد شنیدن این فایل تونستم با هدایت خواستن از خدا یه مسئله کوچیکی که درگیرش شده بودم رو حل کنم. مسئله این بود که وای فای منزل به کامپیوتر از طریق دانگل وای فای وصل نمیشد و من خیلی بالا پایین کردم و نشد ولی بعد شنیدن این فایل گفتم خدایا خودت هدایت کن، من هیچی نمیدونم و همینطور خدا میگفت و من انجام میدادم و دیدم خداوند قشنگ منو از یه مسیر دیگه ای هدایت کرد و مشکل حل شد و وای فای به کامپیوتر وصل شد. خیلی جالب بود چون از دیشب این مشکل پیش آمده بود و من همش یک راهکار رو میرفتم تا مسئله بلکه حل بشه ولی امروز خودمو سپردم به خدا و خدا گفت برو اونجا، بعد اونجا، بعد اینکارو کن و اونکارو کن و مسئله حل شد. یعنی یک راه متفاوت.
یکی از مثالهای دیگه که بخوام از خودم بزنم که دلیل ایجاد نشدن نتیجه همین حساب کردن روی توانایی خودم بوده، بحث ایجاد عادت عمل به آگاهی های دوره قانون سلامتی و تغذیه درست داشتن هست. قضیه اینه که من هربار که یک ماده نامناسب خوردم، به خودم گفتم حالا ایرادی نداره من اینو میخورم ولی بعدش دیگه خودمو کنترل میکنم و کم کم کمش میکنم و دیگه قطعش میکنم. همینم باعث میشد هر دفعه هی یه چند روز به این سبک پیش برم و باز نتونم جلوی خودمو بگیرم و روند قطع بشه و باز روز از نو، روزی از نو. چرا؟ چون به جای اینکه بگم خدایا خودت کمکم کن، من ناتوانم در این تغییر، من نمیدونم، تو میدونی چطور هدایتم کنی تا این تغییر عادت صورت بگیره، میآمدم میگفتم من میتونم دفعه بعد خودمو کنترل کنم، اشکال نداره، الان میخورم، دفعه بعد دیگه حواسم هست. همین منطق باعث میشد هر دفعه برم سراغ مواد قندی و نشاسته ای. نگاه درست حاصل از این فایل اینه که من از کجا معلوم دفعه بعد دوباره نرم سراغ اون مواد قندی و نشاسته ای، خیلی راحت ممکنه کنترلم رو از دست بدم مخصوصا که همیشه این مواد توی خونه ما هست. پس اینکه حساب کنم روی توانایی خودم برای اینکه خودمو نگه دارم از خوردن، مسخرس، خودمم دیدم که این روش جواب نداده. پس حالا باید بگم خدایا من هیچی نمیدونم، من توانایی ای در تغییر این عادت بدون تو ندارم، خودت هدایت و کمکم کن تا تغییرش بدم. من دیگه سراغ اون مادههای نامناسب برای بدنم نمیرم با این دید که بخوام روی توانمندی خودم حساب باز کنم. همونطور که توی مسئله وای فای کمکم کردی، اینجا هم نگاهم به تو هست، خودت هدایتم کن، من بدون تو هیچم. دیگه سراغ مواد غذایی نامناسب نمیرم با این دید که من میتونم بعدا خودمو کنترل کنم و نخورم.
توی فوتبال و فوتسال هم هروقت تمرکز خوبی داشتم، یک سری چیزها دریافت کردم مثلا بهم گفته شده الان با سرعت برو و دریبل بزن، بعد من رفتم و دیدم چقدر عالی چند نفرو دریبل کردم و لذت بردم از بازیم. حالا این بستگی داشته به اینکه چقدر من حرف گوش کن بودم و چیزی که خدا به دلم مینداخته رو عمل میکردم ولی هربار که عمل کردم، نتایج عالی بوده و هربار که ترسیدم از حرف مردم، خواستم کامل باشم و اشتباه نکنم و در کل منطقی نگاه کردم به قضیه دریبل، حرف خدا رو گوش ندادم و کار برام سخت شده. البته که تمرکز و تمرین مهمه توی بحث پیشرفت مهارتها ولی اگر همراه بشه با گوش کردن و دل سپردن به هدایت خدا، خیلی همه چی راحتتر و با کیفیت تر و زیباتر و لذتبخش تر میشه. همه اینا هم خیلی به دوتا باور مربوطه، یک باور فراوانی و دو باور احساس لیاقت.
چند وقت پیش دیدم نیازه یک میز برای مانیتور کامپیوتر داشته باشم چون میز کامپیوتر خودش کوچیکه و فاصله مانیتور تا چشم کمه و همچنین فضای پا هم زیر میز کمه و چندتا مسئله دیگه. حسم گفت بلند شو برو میز رو بساز. منم سریع گفتم چشم و رفتم با حداقل امکانات و چوبهایی که داشتیم، یک میز کوچولو و محکم و زیبا ساختم به لطف خدا. یه سری جاها برای پایه میز چون چوب هم اندازه برای پایه نداشتم، خدا یه ایده های خیلی خفنی بهم داد که تونستم راحت اجرا کنم و میز ساخته بشه خیلی راحت. الآنم دارم ازش بهره میبرم.
توی بحث سربازیم هم همین شد که گفتم خدایا من به هر خیری از جانب تو به من برسه محتاجم و وقتی توسط یکی از دستان خودش کارم انجام نشد، گفتم حتما خیریتی هست و اصلا حالم بد نبود و میدونستم به بهترین جاها هدایت میشم که همینم شد و دوران سربازی خوبی رو داشتم و قدم به قدم خداوند دستانش رو فرستاد و منو هدایت کرد.
در مورد خرید دوره ها هم همین شد. تا وقتی به راه هایی که خودم فکر میکردم میتونم دوره ها رو تهیه کنم، فکر میکردم و میخواستم از اون راهها، دورههای استاد رو تهیه کنم، همش نمیشد و فقط زور زدن و سختی کشیدن بیشتر میشد ولی وقتی رها کردم و به خدا سپردم، خیلی راحت از راهی که فکرش رو نمیکردم و هیچ برنامه ای براش نداشتم، خدا ثروت رو وارد زندگیم کرد و نه تنها دوره ها بلکه کلی امکانات و سفرهای خوب و چیزهای دیگه وارد زندگیم کرد که آرزوم بود.
این فایل بسیار بسیار گرانبهاست و باید مثل یکی از جلسات دوره ها بهش نگاه کرد. الان یادم اومد شما در دوره روانشناسی ثروت 3 اومدید و جلسه دو رو به موضوع خدا و الهامات اختصاص دادید چون این ریشه کل موضوعاته و بقیه موضوعات مثل تمرکز، مهارت و … با این موضوع معنا پیدا میکنه و ما رو به مسیر ثروت و نعمت هدایت میکنه.
با دوباره و دوباره گوش کردن این فایل و خوندن کامنت ها، میخوام باورم رو در این زمینه تقویت کنم که من بدون خدا هیچم و اگر ازش نخوام، هیچ تغییری در هیچ زمینه ای نمیتونم ایجاد کنم و روی سخت زندگی رو تجربه خواهم کرد.
متشکرم استاد عزیزم و پیشاپیش متشکرم دوستان عزیزم بابت کامنت های فوق العاده شما
خلاصه کنم که تغییرات زیادی ایجاد شد در روحیات و صفت رفتاری من و اینکه به آرامش رسیدم
بزرگترین تغییر اینکه در اثر نااگاهی در کسب و کارم 2 سال قبل شریک کاری رفتم اونم بخاطر شرک بود و دچار چالش شدم تا اینکه با آرامش کامل کل کارگاهم را در شهرستان تحویل شریک کاری دادم
حتی با بدهی اومدم به تهران مهاجرت کردم
خانه اجاره ای رو هم تحویل دادم و کل وسایل را هم داخل انبار شخصی گذاشتم و…..خلاصه اومدم تهران اما توکل به خدا همراهم بود در این مسیر همون هفته اول فروش بسیار عالی داشتم مهمترین حالت اینه بدون نیروی کار بدون کارگاه فقط با گوشی خودم سود عالی نصیبم شد خیلی آرامش با منه چون هدایت خدارو میبینم
اما نکته جالب هدایت خدا اینجا برام به تثبیت
رسید و هدایت رو شنیدم
روز اول که به تهران آمدم انتهای کوچه ای که پر از ماشین بود و نزدیک دفتر کار یکی از همکاران ماشین رو پارک کردم و رفتم مشغول صحبت با همکاران صنف خودم شدم و تا عصر داخل ماشین چون استراحت میکنم و فعلا مسکن ندارم کلی وسایل خوراکی و لباس و کیف مدارکم تو ماشین بود
که اومدم عصر کنار ماشین کار داشتم دیدم در ماشینم بازه اما داخل ماشین وسایل ها هست تا اینکه شب انتهای خیابان کنار پارک نزدیک همان محل که استراحت میکنم ماشین رو گذاشتم رفتم سراغ شارژر موبایل دیدم بلهههه کیف مدارکم و کیف لباسم کلا نیست و دزد زده در موردش به همسرم گفتم و اون منو به آرامش دعوت کرد و در این حال هوا بودم دیدم اون عابر بانک که پول داخلش بود تو جیبم مونده شروع کردم اطراف پارک قدم زدم گفتم خدایا شکرت حکمت تو بود که برای خوردن قهوه رفتم و موقع حساب کردم گوشیم زنگ خورد و
به طور ناخوداگاه عابر بانک رو گذاشتم داخل جیب شلوارم داخل کیف نذاشتم کلی شکر گذار بودم و یهو به خاطرم یه فایل از استاد اومد که در حال مهاجرت بودن تمام کارت بانکی ایشان لغو شد نتونستن ماشین کرایه کنن و ادامه ماجرا ….که منم چون اون رو گوش داده بودم گفتم خدایا حکمتی در آن است
رفتم سراغ دفترم این متن را نوشتم
خدایا هر خیری از سمت تو به من رسد من فقیرم
خدایا هدایتم کن که کیف مدارکم پیدا شود
یا یک نشانه هدایتی به من بده آرامشم حفظ بشه
دفترم رو بستم و داخل ماشین خوابیدم
صبح ساعت 5/45 دقیقه بیدار شدم و بعد از شستن دست و صورت رفتم سمت پمپ بنزین بنزین زدم
و رفتم دقیقا نزدیک همون کوچه در مکانی دیگر ماشین رو پارک کردم و یه حسی بهم گفت برو داخل همون کوچه بگرد و رفتم و انتهای کوچه یه پارک کوچک بود از روز قبل دیده بودم رفتم داخل پارک هم قدم زدم و گشتم در راه برگشت یک نانوایی دیدم که خلوت بود یه حسی هدایتم کرد
که برو و نان بخر برای خودت منم رفتم ایستادم یهو دیدم یه کاغذ چسبیده به شیشه که یک کیف با مدارک پیدا شده اول گفتم معلوم نیست که این کاغذ و آگهی مال چند وقت پیشه یه صدایی بهم گفت بپرس بگو دیروز پیدا کردین و سوال کردم دیدم بله کیف منه آقا دزده لباس هارو برد ولی کل مدارک شخصی و عابر بانک مدارک ماشین رو انتهای کوچه انداخت و کسبه پیدا کرد داد به نانوایی کلی ذوق کردم و ایمان من به هدایت بیشتر شد و به تثبیت رسید
اما امروز که این فایل روی سایت قرار گرفت من دیدم کلی بخاطر رفتار شریکم با اینکه کل مشتریان و کارگاه رو به او دادم و با بدهی و توکل به خدا آمدم اون هنوز منو درگیر کارگاه میکنه از من توقع داره براش رایگان کار انجام بدم و….کلی آرامش و تمرکز رو از من گرفت که شب این فایل رو دیدم سریع دانلود کردم با جان و دل هم گوش دادم و الان صبح هم تو مسیرم به تهران دوباره گوش دادم
و در دفترم هدایت خواستم از خدا که هدایتم کنه آخرین گره های ذهنی از شریک و کسب کار قبلیم از من جدا بشه و این فایل دقیقا برایم مرور مسائل توکلم شد و هدایت من
سپاسگزار تنها فرمانروای جهان هستی هستم که مرا با سایت شما استاد عزیز و گرانمایه آشنا کرد.
سلام و عرض ادب خدمت شما و سرکار خانم شایسته
و تمامی دوستان سایت
.
من 101 روز هست که در سایت شما ثبت نامکردم.
کم و بیش به جهت مشغله کاری و متفاوتی که داشتم وارد سایت می شدم نه زیاد جدی.
دو هفته ای با خودم کلنجار میرفتم که چه جوری با رب العالمین ارتباط دلی بگیرم.
خوب سالیان دراز ظاهرا عبادت های ناقصی داشتم و ادعا که خدا رو قبول دارم ولی دچار شرک بسیار شدم.
بعد از اون دو هفته که تو ذهنم مدل های مختلف از ارتباط با خدواند از نوشتن گرفته تا نماز خواندن مجدد وغیره….. را متصور میشدم.
گفتم ی سری به سایت شما بزنم .ی جایی نوشتید مرا به سمت نشانه ام هدایت کن.
وارد شدم ، روی آیکن مرا به سمت نشانه ام هدایت کن زدم. و توحید عملی قسمت 11 آمد.
گوش دادم و گوش دادم و مجددا گوش دادم.
دیوانه شده بودم و از خودم بیزار و ناراحت که چقدر شرک آلود زندگی کردم ، با وصل شدن و ارتباط گرفتن با مدیران و سیاسیون و استاندار و نماینده مجلس و هزار آدم دیگه که فقط ازت پلاکان درست میکنن و اگه کاری هم برات انجام بده. چنانچه این کار را براش مقیاس بزاریم فرضا یکمتر طول داشته باشه. 10 سانت برات با هزار منت و داستان انجام میدن و روزی هم همونا باعث از دس دادن کاری که در اون رشد کردی میشن.
اما از طرفی هم بسیار خوشحال و شادمان بودم.که چقد دقیق سایت شما مرا به سمت نشانه ام هدایت کرد..
در واقع مشکل اصلی خودم را پیدا کرده بودم.
بنابراین تمام 11 فایل توحید عملی شما را دانلود کردم و گوش دادم و میدهم حتی زمان هاییکه تو ماشینم هستم بوسیله بلوتوث ضبط ماشینم که به گوشیم وصل میشه.
هر روز هم با خداوند صحبت میکنم و یک صفحه برگه آچار می نویسم. در هنگام نوشتن بقدری حس و حال خوبی دارم که تاکنون این حس و حال را بعد از 55 سال زندگی دریافت نکرده بودم ، خیلی اوقات از شدت شادی اشک می ریزم ، یعنی بی نظیر بی نظیر هست.
زمانی هم که نماز میخوانم در نماز اینجور تداعی ذهنی میکنم. ستایش مخصوص خداوندی که تنها فرمانروای جهان هستی هست و صاحب روز پاداش( و من در ذهنم پاداش را ارسال فرکانس های مثبت با حس و حال خوب میدانم ، چون از سیستم چیزی غیر از این نمی توانی انتظار داشته باشی و وقتی تو در طول روز روی سیگنال و موج خوب باشی پاداش های خوبی دریافت میکنی) و در ادامه تنها از این فرمانروای مطلق و بی منتها و بدون کم و کاست یاری میخواهم و لاغیر و زمانیکه می گویم من را به راه راست هدایت کن در ذهنم تداعی این موضوع بوضوح دیده میشود( راه راست از منظر من قرار گرفتن در مدارهای درست ، موحد بودن و وحدانیت، هدایت و هدایتگری خدواند، ثروت و فروانی، آرامش و امنیت، شادی و شوق ، سعادت خوشبختی و مدارهای دیگری که نوشتنش متن را طولانی میکنه و هر مدار زیبایی که در جهان هستی وجود دارد ودر ظرف ادارک من نمی گنجد فکر میکنم) چرا که با قرار گرفتن در مسیر این مدارها هست که انعمت علیهم بوجود میاید و نعمت ها سرازیر می شودو از زیان دیدگان نخواهم بود.
وبعد هم سوره توحید که جان کلام است ، و درس یکتاپرستی و موحد بودن را نوید میدهد..
و اینگونه با خدای خودم صحبت میکنم و هر روز نسبت به روز قبل حس و حال بهتری را به جهان هستی ارسال میکنم با آرامشی عالی.
خیلی خیلی لذت بخشه.
استاد عزیزم سپاسگزارم به جهت تولیدات و محصولات بی نظیر تون.
خلاصه که در حال فاصله گرفتن از شرک هستم و خیلی کار دارم اما مطمئنم موفق میشم.
و زندگی هم روی خوشش را به من و خانوادم نشون داده.
دوره 12 قدم رو بعد از کلی بررسی خرید کردم تا یکسال در کنار شما تکمیل تر بشوم..
قسمت مرا به سمت نشانه ام هدایت کن را جدی باید گرفت.
ومن هر روز در اتاق شخصی سایت نشانه هر روزم را در ابتدای صبح مطالعه و نگاه میکنم.. تا از درونش نکات ارزنده را استخراج کنم و بدین ترتیب در آنروز و روزهای آتی ادامه مسیر راحت تری داشته باشم..
در پناه الله مهربان و تنها فرمانروای قدرتمند جهان هستی باشید.
به نام خدایی که هر آنچه هست از آن اوست
سلام به شما استاد عزیزم و مریم شایسته مهربون
استاد من یه تشکر میکنم بابت چهار قسمت آخر سری فایل های توحید عملی که بی نظیر بودن
قابل توصیف نیست واقعا
من تبریک میگم بهتون که درسته هرچی رو دارید میگید خدا بهتون الهام کرده و نتایج بزرگی که گرفتید و این تاثیر گذاری که دارید از اونه ولی چه شجاعتی واقعا باعث عمل به این الهامات میشه….چه کنترل ذهنی چه ایمانی چه صبری چه اعتمادی…..بنازم واقعا
تو بحث هدایت خداوند من بالا و پایین زیاد داشتم و خیلی کارها برام ساده انجام میشده و خیلیوقتا روند جلو رفتن سخت و طاقت فرسا بوده
اما میتونم بگم تجربش کردم
حتی اینکه بیام روی توحیدم عمیییییق کار کنم و وقت بذارم چون پاشنه آشیل منه هم هدایت خودش بوده
من به عنوان یه یوتیوبر بعد از یک مدتی که باورهام قوی شد شروع کردم به کار کردن
یادمه باور نداشتم میتونم استودیویی توی خونمون داشته باشم زمانی که باورشو ساختم که میشود خدا ایدشو داد و این اتفاق واسم افتاد
تو روند بالاتر بردن کیفیت کار
تو استفاده از ابزار های مختلف
توی ریکورد ویدیو و محتوا که خودش میگفت و من بیان میکردم و به قول استاد صرفا یه ایده مبهم بود و جلوی دوربین مشخص میشد چه حرفایی قراره زده بشه
و چقدر دستان خداوند به کمک من اومدن
اینها مثال های بسیار کم و کوچکی از هدایت های بیشمار خداوند بوده که خودش میدونه چقدرش فراموشم شده
حتی ازش نشونه خواستم که ادامه بدم یا نه که گفت ادامه بده
نمیتونم بگم همیشه همینطوری بوده
گاهی هم شده بخوام زور بزنم و کاری رو پیش ببرم یا به قول استاد بگم من تبر هم گردنمو نمیبره از بس کلفته و با کله خوردم زمین
به هر حال اون نجوای شیطان یا نفس آدمی هم داره کار خودشو میکنه و به شخصه سعی میکنم با باورهای مثبت بتونم خودمو به مسیر درست برگردونم و انصافا به لطف خدا پیشرفت خوبیم کردم
ایمان به خدا باعث خودباوری من شد،میتونستم نه بگم بدون اینکه بترسم تنها بشم،بهم احترام،عزت،ایده،قدرت جلو رفتن،انگیزه میداد بیشتر از هرچیزی که فکرشو کنی
امیدوارم بتونم ایمانمو به اطمینان برسونم و جز بندگانی قرار بگیرم که به راه درست هدایت شدند
دمتون گرم استاد براتون بهترینارو آرزو میکنم
سلام به استاد عزیزم با آموزه های فوق العاده شون و سلام به مریم جون عزیز
در مورد تجربه زمانهایی که تسلیم پروردگارم بودم دوتا تجربه خیلی بزرگ فوق العاده دارم .
اولیش حدود 6 سال پیش که یه مشکلی واسه سوییتی که خریده بودم پیش اومده بود ومن اطلاع نداشتم ملکم حکم قلع داشت از طرف شهرداری ،هر روز واسم اختطار میومد که باید خالی کنم وگرنه شهرداری میاد روی وسایل تخریب میکنه و حکم اجرا میشه . از همه جا دستم کوتاه بود ،پولی نداشتم جایی رو اجاره کنم و خالی کنم ،شبها خوابم نمیبرد داشتم روانی میشدم . یه شب دم سحر که برای وضو گرفتن رفتم توی حیاط رو به آسمون کردم و گفتم خدایا تو میدونی غیر تو هیچ پشت و پناهی ندارم و نیازمند حمایت توام من تسلیمم هر جور میدونی خودت کمکم کن و بعد نماز وقتی در تلاش بودم به زور بخوابم یادم اومد سرشب توی یه کانال روانشناسی از استاد عباس منش یه چیزایی شنیدم گفتم بزار بزنم ببینم این عباس منش کیه و همونجا با آموزشهای استاد آشنا شدم و زندگی من دگرگون شد. به شوق سه برابر شدن ثروتم استاد رو دنبال کردم اما خدا شناس شدم و دستانی از سمت خدا برای کمک به من اومد و با اینکه خونه خراب شد ذره ای نگران نبودم چون از استاد یادگرفتم هر مسأله ای که به نظر ما بد میاد قطعا خیری درش هست و من دو سال بعد فهمیدم خیرش در چی بود .من اون خونه رو با مغازه معاوضه کرده بودم طی این تخریب معامله فسخ شد و مغازه دوباره به خودم برگشت و متوجه شدم قیمت مغازه دوبرابر خونه شده.
مسأله دوم درباره طلاق گرفتن از همسرم بود که 4 سال درگیرش بودم و همسرم راضی به طلاق نمیشد .یک شب از خدا کمک خواستم و گفتم من تسلیمم خدا جون خودت راهی نشونم بده . چند روز بعد به طور معجزه آسایی همسرم خودش راضی به طلاق شد و همه چی با خیر و خوشی و بدون دردسر تموم شد و همه اینا از لطف پروردگارم و تسلیم شدن من و حمایت طلبیدنم بود .
استاد ممنون از فایل فوق العاده تون طبق معمول همیشه ، از درگاه خداوند طلب خیر و برکت و شادی و سلامتی برای شما دارم .
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عباس منش گرامی و سرکار خانم شایسته و همه دوستان عزیز و گرامی
سپاس خدواند متعال برای اینکه من و همسرم را به این مسیر زیبا هدایت نمود و سپاس برای تمام الطاف و نعمتهایی خداوند متعال و عرض ادب مجدد برای این آگهی های ناب . استاد سپاسگذارم که من را به این شکل آگاه نمودی . شاید از زمان آشنایی من با استاد عباس منش تا بحال هنوز این همه زمان را به یک فایل در یک روز اختصاص ندادم در واقع من این فایل را در چندین زمان خاص و هر زمان که احساس کردم سرحال هستم فقط گوش دادم و خیلی زمان برد که نکته برداری کنم زمانی که از رانندگی خواهرتان می گفتین دقیقا زمانی در ذهن من تداعی می شد که من خودم داشتم رانندگی میکردم و خیلی احتیاط می کردم از اینکه من هنوز بلد نیستم و باید خیلی احتیاط کنم .
استاد من از زمان آشنایی خودم با شما خدا را خیلی بهتر پیدا کردم قبل از اون توکل داشتم و انصافا هم گاهی نتیجه خوب می شد ولی به شکل الان نبود که هر لحظه که فکرم خالی باشه با خدا صحبت کنم سپاسگذاری کنم و یا درخواستهام را به خدا بگویم
الان هر شب که به قدم زدن میرم توی این مسیر که راه میرم و قدم میزنم اول سپاسگذاری میکنم و از خدا برای نعمتهای که به من داده و بعد ازش درخواست میکنم که این را میخوام و اون را میخوام حالا بعضی از خواسته هام را بهش میرسم و بعضی نه که اطمینان دارم هنوز موعدش نشده که به اون خواسته برسم
اما در مورد سوالات شما که در صفحه این فایل گذاشتین باید بگوییم که بله شده که مغرور شدم واساسی پسگردنی را خوردم
و شده من هم مثل شما که می فرمایید که رفتم سرجلسه و گفتم خدایا اگر دانشگاه به نفع من هست قبول بشم دقیقا من هم زمانی که نتیجه اولیه ارشدم آمد از خدا کمک خواستم و گفتم خدایا من نمیدانم هرکجا خیرم درش هست قبول بشم الان هم خیلی راضی هستم و در کمال نا باوری در انتخاب اولم قبول شدم و حتی الان که دارم کد نویسی میکنم خیلی جاها شده که از خدا کمک خواستم و خودم برای اون قست هیچ راه حلی واقعا نداشتم و خدا بهم کمک کرده و اون قسمت را به بهترین شکل ممکن درست کردم .
استاد در دقیقه 50 فایل می فرمایید که من دوست دارم تنبل باشم و خدا همه کارها را انجام بده ولا حقیقتا من هم دوست دارم تنبل باشم و خداوند همه کارها را به بهترین شکل ممکن انجام بده تا اینکه خودم کلی زور بزنم و از صبح تا شب سگ دو بزنم و اخرش هیچی من اینجوری دوست ندارم و حقیقتا بارها شده با خدا صحبت کردم و یا حتی دعا کردم گفتم خدایا وضع زندگی من را به بهترین شکل ممکن عالی کن و همیشه من را به راه درست هدایت کن
و در آخر استاد از شما سپاسگذارم برای این همه آگهی ناب که به ما دادین و به ما فهماندین که جایگاه ما کجا هست
به امید دیدار مجدد
به نام خدای بزرگ و عظیم و دانایی که یک بار دیگه به من فرصت داد تا بشنوم و آگاه باشم و بهم تلنگر زد که من بنده ی کوچکی هستم که هیچ چیزی نمیدونم و فقط اوست که میداند،میشنود،میبیند و خدای من است که میداند و آگاه به همه چیز است
سلام به استاد عزیز و بزرگوارم به خانم عزیز مریم جان و تمام دوستان هم فرکانسی و هم مسیری که اینجا هستند
استاد چقدر صحبت های لطیف و چقدر دلتنگ بودیم برای باز دیدن و شنیدن شما
مثل همیشه به موقع ترین و به جا ترین صحبت ها،خداروشکر میکنم که استاد و راهنمایی در مسیر زندگی من قرار داده که هر بار با گفتن نکات اساسی بهم یادآوری میکنه چقدر من کوچیکم و هیچ چیز از خودم ندارم در این دنیا و هر چه هست و خواهد بود و میشود از طرف خدای من هست
استاد عزیز من کارم طراحی گرافیک هست و خیلی وقتا شده که تا سفارشی رو قبول کردم با خودم گفتم که خب اینکه برای من دیگه هیچی نیست یکی دو ساعته طرحشو زدمو تمام شده و به داشته های خودم اکتفا کردم و طراحی رو انجام دادم و فرستادم و به خودم مطمئن بودم که این طرح صد در صد تایید هست چون من میدونم این خوبه و مطمئن هستم به خودم اما بعد از اینکه خودم چکش کردم یا فرستادم برای مشتری دیدم اصلا اون چیزی نیست که باید میشده و چندین باااار ایراد های مختلف گرفته شده و ادیت پشت ادیت و تازه شاکی هم میشم و الان دارم این موضوع رو متوجه میشم که خب معلومه چقدر کار ایراد داره چون من من کردم و میخواستم پایه حرفم وایستم که من میدونم من بلدم
و در مقابل چند پروژه ای که اخیرا انجام دادم از همون ابتدای کار گفتم خدایا این کارا برای من جدید هست و من تازه میخوام شروعش کنم و خودمو در پایین ترین سطح میارم و میگم که خدایا خودت یا رب العالمین تویی که همه چیزو میدونی خودت بهم ایده بده خودت بهم بگو چیو کجا بذارم خودت بهم بگو با مشتری چطور صحبت کنم خودت بهم بگو کی باید شروع کنم و کی تمام کنم
و به صورت جادویی و با آرام ترین حال به آسان ترین روش ها کار پیش میره خدارو صد هزار مرتبه شکر
الان دارم متوجه میشم که چقدر متفاوت بوده طراحی ها و کارایی که من به خودم گفتم من میدونم خودم بلدم و کارهایی که قبل از شروعش از خداوند خواستم که بهم کمک بکنه،چقدر آرام تر بودم اعتماد به نفس بیشتری داشتم و با حال خوب و بدون استرس کارم رو انجام دادم
در مورد کارم به این نکته هم میخوام اشاره کنم به جای خداوند من خیلی اوقات خودم رو در مقابل اساتید و کسانی که از من بیشتر تجربه کاری دارن کوچیک میدونستم و خیلی وقتا این حالم رو بد میکرد تا به موضوعی بر میخوردم بهشون پیام میدادم و با ناراحتی و عاجزانه ازشون درخواست کمک میکردم،مخصوصا داخل اینستاگرام وقتی که کارهای طراحان مختلف رو میدیدم به همین خاطر چند وقتی هست تصمیم گرفتم و اینستاگرام رو واردش نشدم و انقدر آرامم انقدر آرامم که خدا میدونه و تمام وقت های آزادم به سایت شما میام و کامنت میخونم خداروشکر خداروشکر میکنم که دیشب هم داشتم به خاطر زیبایی هایی که خداوند بهم نشون داده بود در طول رو شکرگزاری میکردم که اومدم و فایل جدید رو دیدم
خدارو صد هزار مرتبه شکر
کلاس سنتور که میرم بعضی اوقات میگم که من اوکیم دیگه حسابی تمرین کردم استرسی نیست و کاملا آماده هستم که تمرینم رو به استاد به بهترین حالت میتونم ارائه بدم اما به محض شروع و دیدن استاد دستام شروع میکنن به لرزیدن و قطعه کلا خراب میشه و در مقابل بعضی وقتا اصلا تمرین نکردم میگم خدایا خودت بهم کمک کن آرامش داشته باشم و هرچیزی که بلدم رو بزنم وای باورتون نمیشه انقدر خوبو تمیز شده که استادم یکی دوبارش بهم گفته خیلی راحت و روان تر از هفته های پیش زدی که گفتی خیلی تمرین کردم و باز الان دارم متوجه میشم که دلیلش خاشع بودن و مغرور نبودن در مقابل خدا بوده و از او درخواست کردم که همراهم باشه و بهم یاری بده خدایا شکرت…
نشانه ها هر روز خودشون رو پر رنگ تر نشون میدن همین دیروز بود که خواهرم تصمیم گرفته بود روی کاغذ بنویسه ایاک نعبد و ایاک نستعین و به در کمد چسبونده بود…خدایا شکرت
استاد برای موضوع مسیر آسان و راحتی های مسیر زندگیتون که گفتید من کمی یاد خودم افتادم،بنده هم همیشه با کار کردن سخت و وجود سختی ها در مسیر زندگی مخالف بودم یعنی نه مثل شما انقدر واضح و الان من دارم بهش پی میبرم که از مدرسه گرفته تا دانشگاه و کار کردنم تقریبا همیشه به آسانی و سوت زنان پیش رفتم
مثلا همیشه مدرسه هام طوری میشد که مسیرش کوتاه ترین حالت ممکنه میشد یا داخل مدرسه همیشه بهم خوش میگذشت و درس های سخت برعکس خیلی ها برای من مثل بازی و به راحتی گذشتن این رو در مقابل خواهرم یا بعضی دوستانم میگم مثلا خواهرم و بعضی دوستانم به زبون میوردن که چقدر مسیر دانشگاه یا مدرسشون همیشه سخت و دور بوده اما من با اینکه یکم طول میکشید ولی با اتوبوس دقیقا دم ذر دانشگاه و برگشت حتی لازم نبود از خیابونم رد بشم تا به اتوبوس برسم و خیلی راحت،خداروشکر
برای کارم همیشه از همون ابتدا که شروع کردم خیلی ریز ریز با ساده ترین کارها برای افرادی که نزدیکم بودن چه اساتید بودن چه دوستانم کار زدم و کسب درآمد کردم و خداروشکر خداروشکر الان متوجه شدم که خدا برای من این آسانی هارو قرار داده بوده…
استاد عزیزم بازم سپاسگزار خداوند بزرگم هستم که برای زندگی راحت تر و بیشتر لذت بردن از مسیر زندگی شمارو برای راهنمایی ما فرستاد شمایی که خودت به این آگاهی ها آگاه تری و برای تکرار برای خودتون و باز برای ما بازگو میکنید این مطالب رو امیدوارم که بتونیم همیشه خاشع باشیم و بدونیم که در مقابل پرودگار و رب العالمین هیچی نیستیم
هرچه هستیم و هرچه داریم از آن خداوند بزرگ هست
ممنونم که کامنت بنده رو مطالعه کردید در پناه خدا شاد و سلامت باشید.
لاشریک لک لبیک…
سلام استاد عزیزم، دور سرت بگردم،قربونت برم،که میری و پر قدرت و قابل فهم ترو توحیدی تر میایی،عاشقتم…
فایل که تمام شد از شدت هیجان و احساسات فقط نشستم و باصدای بلند گریه گردم،تنها کاری که میشد انجلم داد… بهترین بهترین فایل و تذکر و یادآوری بود که میشد در طول این مسیر و برای الانم بشنوم و استاپ کنم،دعای اول صبحم این بود خدایا با خودم رفیق باشم و به خودم سخت نگیرم بعد پلی این فایل،پیاده آمدم سر کار و توی مسیر همه گوش بودم…به قول اخوان ثالث:خواهم به خلوتکده ای…من باشم…من باشم و من…
یه جای خلوت بشینم اول یه سیر بازم گریه کنم و قبول کنم که من در برابر خدا هیچم و ناتوان،به غرورهایی که گرفتارش هستم…هر تمرینی انجام دادم اول و آخر و وسط و ه جاش رسیدم به حساب کردم روی عقل خودم…این پاشنه آشیل رو هر روز دارم بهش اگاه میشم…چقدر مغرورم و سرکش و منم منم دارم…ولی بوده جاهایی که سپردم و گفتم نمیدونم میشه دیگه،شده،اونم راحت شده…همه شدنها رو خدا انجام داده،هر جایی کهخواستم انجام بدم هزاران خط کد نوشتم و خانه آخر رسیدم استاد دقیقا درست گفتید…از کجا فهمیدین که برای انجام کارهام زجر کشیدم،همه پلن هارو رفتم،دقیقا آخری رسیدم،البته بوده جاهایی که راحتم رسیدم،سوت زنان،ولی کفه ترازو به سمت پلن های خودم،منم منم،سنگینه،هر چند به لطف خداوند سال گذشته خیلی سال خوبی بود،وقتی داشتم مرور میکردم اتفاقات 402 و اهداف403رو،فهمیدم راحت بودن و راحتپیش رفتن کارها،دقیقا اون جایی بوده که توکل کردم و گفتم میدونم و این یاد آوری ایمانم رو قوی کرد و باعث شده 403 رو پر قدرتر شروع کنم و تمرین نوشتن فکر کردن و یادآوری لیاقت بی قید و شرطم رو اولین کار شروع روزم بدونم،مهمترین کار باشه،بعد انجام بقیه کارها…این تقویت ایمان و متعهد بودن باعث شده در سال جدید انرژی بیشتری داشته باشم و جاهای بیشتری بگم من نمیدونم…استاد در حین گوش دادن و حتی الان که دارم مینویسم،اول صبحه و کارم رو شروع نکردم ،دارم تمرینروزم رو انجام میدم،تپش قلبی داشتم،هیجان بالا و احساسی مثل خدایا منو ببخش که اینقدر مغرورم،این معذرت خواهی که خود احساس لیاقته و دادن قدرت به خدواند،خیلی لذت بخشه،بندگی کردن همون شروع روز و باد آوریش به محض فراموش ببین چه روانی و راحتی برام داره،اینم تجربه زندگیم میگه،هر جا تونستم اینجوری باشه همه چی عالی بوده
استاد بهترین فایلی بود که میشید بعد از غیبت شما روی سایت بیاد…خدای من…واقعاااا تحسین بر انگیر هستید قربونتون برم…
بندگی بندگی کردن رو یادم رفته،من نیاز دارم بندگی کنم و خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
استاد فعلن گیجم،قلبم هنوز تند میزنه و هیجانیم…برم بازم گوش بدمو فکر کنم و دوباره میام…
فعلندر پناه رب العالمین شاد و سلامت و پاینده باشید…
سپاسگزارم از خداوند که همیشه هدایتمون میکنه
و سپاسگزارم از استاد عباس منش بالیاقت فرستاده ی خداوند
عاشق فایل های توحیدی تونم
تجربه ی خودم رو میگم از هدایت و نشونه هایی که دریافت کردم و پیش رفتم و اونجاهایی که مغرور شدم و درجا زدم
2 سال پیش بهم الهام شد بیام جلو دوربین و کارم رو آنلاین کنم انقدر این الهام شدید بود که2 ماه داشتم روش فکر میکردم که چطوری با ترسام روبه رو بشم برام یکی از سختترین کارها بود،بالاخره بعد 2 ماه یه فایل گذاشتم،یادمه چقدر برای آماده شدن فایل زحمت کشیدم و ادیت یاد گرفتم و از خدا کمک خواستم
ولی بعد یه مدت که پیش رفتم کمتر از خدا کمک خواستم و گاهی مغرور شدم با اینکه خیلی بازخوردهای مثبت داشتم ولی اتفاقات به سمتی پیش رفت که پست سر هم کارهام به بن بست میخورد،فهمیدن خیلی رو خودم حساب کردم
یادم رفت چه کسی منو به این سمت هدایت کرد و چه کسی کمکم کرد شروع کنم
کلی موقعیت کاری برام خلق شد و به خاطر غرورم همه رو تقریبا از دست دادم
در میون اینهمه تلاش و تقلا و از دست دادن ها دوباره از خدا کمک خواستم که هدایتم کنه
و منو به سمت استاد عباس منش هدایت کرد
و چقدر خوشحالم اینجا هستم و دارم رو دوره 12قدم هم کار میکنم
خدایا کمکم کن که تو رو بیشتر بشناسم و نشونه هات رو دریافت کنم و در برابرت فروتن باشم و اعتبار همه ی چیزهایی رو که دارم و به دست میارم رو به تو بدم
خدا جونم خیلی خدایی بلدی
کمکم کن که منم بندگی رو یاد بگیرم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت رب العالمین یا رب العالمین
خدایا عاشقتم خدایا دوستت دارم
خدایا من در مقابل تو خاشعم خدایا من هیچی نیستم و به تو خیلی محتاجم
خدایا من هر آنچه که دارم از آن توست خدایا ایمانم را قوی کن
خدایا باورهایم را درست و محکم کن
خدایا من خودم و زندگی ام را به خودت سپرده ام خدایا هر چی تو بگی هر چی تو بخواهی من هم همان را میخواهم خدایا یاری ام کن.
خدایا دیشب خیلی بابت پسرم نگران بودم شبها تا صبح بیداره بیرون خونه است و همه اون چیز هایی که هست را بهت گفتم
اومدم تو سایت و این فایل را دیدم
متوجه شدم تو از طریق استاد با من صحبت کردی و من را هدایتم کردی
خدایا دیشب ازت هدایت خواستم و گفتم خدایا من واقعا این جوانها را درک نمیکنم واقعا نمیدونم چیکار کنم خدایا هدایتم کن
وقتی اومدم تو سایت و این فایل را دیدم با ایمان صد در صد متوجه شدم که فقط داری با من صحبت میکنی و من از تو هدایت خواستم و تو هدایتم میکنی
خدایا من چگونه شکر نعمتهایت را به جا بیاورم
خدایا من واقعا نمیتوانم شکر نعمتهایت و هدایتهای را که به من ارزانی داشته ای به جا بیاورم
خدایا تو با این فایل من را دوباره هدایت کردی و به من گفتی فقط به خودم بسپار فقط از خودم هدایت بخواه مثل همیشه
خدایا تو میدانی این مسائلی که من باهاش درگیرم فقط و فقط کار خودت هست فقط خودت میتونی خودت میدونی که چطوری درست میشه و چه باید کرد من نمیدونم
خدایا من با این عقل ناقص محدودم با این توانم هیچم هیچ در مقابل تو
خدایا اگر دستم را نگیری چه کنم
خدایا تو خودت صدام کردی من که چیزی نگفتم تو خودت به من گفتی به خودم بسپار من هم به خودت سپرده ام
و من فقط به خودت ایمان دارم
خدایا تو هر چی گفتی من گفتم چشم و انجامش دادم
گفتی با هیچ کس درد دل نکن من مدتهای زیادی هست که زیپ دهنم و دوختم و فقط با خودت صحبت میکنم
و خدایا هر وقت هم با تو صحبت میکنم ناله نمیکنم
کارم شده شکر گذاری حتی برای ناخواسته هایم هم شکرت و میکنم
خدایا شکر گذاری وظیفه اصلی منه تو زندگی
چون هر چقدر هم که شکرت را به جا بیارم باز من ناتوانم در مقابل شکرت
خدایا بابت دیدن این فایل چقدر اشک ریختم
اشک شوق اشک شادی اشک امیدواری اشک ایمان اشک توجه تو به من
خدایا بینهایت شکر
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از خودت یاری میطلبم خدایا یاری ام کن
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
خدایا تو همیشه و هر لحظه داری من و صدا میکنی
خدایا چقدر احساس ارزشمندی میکنم چون تو را دارم و به من توجه داری و به من الهام میکنی
خدایا بینهایت شکر
استاد عزیزم بابت این فایل ارزشمند از شما هم خیلی تشکر میکنم
واقعا این سایت الهی است
خداوند از طریق استاد با ما صحبت میکنه هدایتمان میکنه خدایا شکرت
چند روز پیش به خواهرم میگفتم
گفتم هر وقت از استاد خبری نیست حتما داره روی دوره جدید کار میکنه
متل همیشه
ما دیگه شدی فرزندان استاد
یه جورهایی وصلیم بهش مثل مادر و فرزند داریم با او زندگی میکنیم
خدایا شکرت
خدایا چگونه شکر نعمتهایت را به جا بیاورم
خدایا زبانم قاصره ولی من وطیفه ام چیزی جز شکر گذاری نیست
خدایا من با تمام وجودم از شما از تمام نعمتهایت از همه چیز تشکر میکنم خدایا شکرت
خدایا هدایتم کن
خدایا ما را به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایتمان کن
نه راه کسانی که به آنها غضب کرده ای و نه راه گمراهان
خدایا تنها و تنها تو را می پرستم و تنها از خودت یاری میطلبم خدایا من را کمک کن
خدایا من به هر خیری که از جانب شما به من برسد فقیرم خدایا یاری ام کن
در پناه نور و عشق الهی باشید
سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته گرامی و دوستان عزیز و خانم فرهادی و ابراهیم عزیز که در پشت صحنه سایت فعالیت میکنند
خدا قوت به همگی
خیلی موضوع مهمی داره این فایل. چقدر جاها از خدا خواستم و هدایت شدم و راحت کارا انجام شده و چقدر جاها بوده که روی خودم و دیگران حساب باز کردم که من بلدم یا فلانی بلده یا تیم مقابل ضعیفه و چقدر از همون موقعی که این ذهنیت رو داشتم کار سخت شده و اصلا اوضاع بر وفق مراد نبوده. خصوصا توی فوتسال و فوتبال اینو زیاد تجربه کردم که مثلا خودم مهارت خوبی کسب کردم ولی همش گفتم خدایا تو کمکم کن تا چکار کنم، چطور شوت بهتری بزنم، چطور دریبل بهتری بزنم، اصلا اینجا دریبل بزنم یا نه و دیدم چقدر همه چی خوب پیش رفته. یه جاهایی هم فراموش کردم از خدا بخوام و روی خودم بیشتر حساب باز کردم که من دیگه مهارتش رو دارم و از همون موقع اوضاع سخت شده، دریبل هام نگرفته، شوتهام بی کیفیت شده و کلا همه چیز یه طور ناجالبی پیش رفته.
حتی امروز بعد شنیدن این فایل تونستم با هدایت خواستن از خدا یه مسئله کوچیکی که درگیرش شده بودم رو حل کنم. مسئله این بود که وای فای منزل به کامپیوتر از طریق دانگل وای فای وصل نمیشد و من خیلی بالا پایین کردم و نشد ولی بعد شنیدن این فایل گفتم خدایا خودت هدایت کن، من هیچی نمیدونم و همینطور خدا میگفت و من انجام میدادم و دیدم خداوند قشنگ منو از یه مسیر دیگه ای هدایت کرد و مشکل حل شد و وای فای به کامپیوتر وصل شد. خیلی جالب بود چون از دیشب این مشکل پیش آمده بود و من همش یک راهکار رو میرفتم تا مسئله بلکه حل بشه ولی امروز خودمو سپردم به خدا و خدا گفت برو اونجا، بعد اونجا، بعد اینکارو کن و اونکارو کن و مسئله حل شد. یعنی یک راه متفاوت.
یکی از مثالهای دیگه که بخوام از خودم بزنم که دلیل ایجاد نشدن نتیجه همین حساب کردن روی توانایی خودم بوده، بحث ایجاد عادت عمل به آگاهی های دوره قانون سلامتی و تغذیه درست داشتن هست. قضیه اینه که من هربار که یک ماده نامناسب خوردم، به خودم گفتم حالا ایرادی نداره من اینو میخورم ولی بعدش دیگه خودمو کنترل میکنم و کم کم کمش میکنم و دیگه قطعش میکنم. همینم باعث میشد هر دفعه هی یه چند روز به این سبک پیش برم و باز نتونم جلوی خودمو بگیرم و روند قطع بشه و باز روز از نو، روزی از نو. چرا؟ چون به جای اینکه بگم خدایا خودت کمکم کن، من ناتوانم در این تغییر، من نمیدونم، تو میدونی چطور هدایتم کنی تا این تغییر عادت صورت بگیره، میآمدم میگفتم من میتونم دفعه بعد خودمو کنترل کنم، اشکال نداره، الان میخورم، دفعه بعد دیگه حواسم هست. همین منطق باعث میشد هر دفعه برم سراغ مواد قندی و نشاسته ای. نگاه درست حاصل از این فایل اینه که من از کجا معلوم دفعه بعد دوباره نرم سراغ اون مواد قندی و نشاسته ای، خیلی راحت ممکنه کنترلم رو از دست بدم مخصوصا که همیشه این مواد توی خونه ما هست. پس اینکه حساب کنم روی توانایی خودم برای اینکه خودمو نگه دارم از خوردن، مسخرس، خودمم دیدم که این روش جواب نداده. پس حالا باید بگم خدایا من هیچی نمیدونم، من توانایی ای در تغییر این عادت بدون تو ندارم، خودت هدایت و کمکم کن تا تغییرش بدم. من دیگه سراغ اون مادههای نامناسب برای بدنم نمیرم با این دید که بخوام روی توانمندی خودم حساب باز کنم. همونطور که توی مسئله وای فای کمکم کردی، اینجا هم نگاهم به تو هست، خودت هدایتم کن، من بدون تو هیچم. دیگه سراغ مواد غذایی نامناسب نمیرم با این دید که من میتونم بعدا خودمو کنترل کنم و نخورم.
توی فوتبال و فوتسال هم هروقت تمرکز خوبی داشتم، یک سری چیزها دریافت کردم مثلا بهم گفته شده الان با سرعت برو و دریبل بزن، بعد من رفتم و دیدم چقدر عالی چند نفرو دریبل کردم و لذت بردم از بازیم. حالا این بستگی داشته به اینکه چقدر من حرف گوش کن بودم و چیزی که خدا به دلم مینداخته رو عمل میکردم ولی هربار که عمل کردم، نتایج عالی بوده و هربار که ترسیدم از حرف مردم، خواستم کامل باشم و اشتباه نکنم و در کل منطقی نگاه کردم به قضیه دریبل، حرف خدا رو گوش ندادم و کار برام سخت شده. البته که تمرکز و تمرین مهمه توی بحث پیشرفت مهارتها ولی اگر همراه بشه با گوش کردن و دل سپردن به هدایت خدا، خیلی همه چی راحتتر و با کیفیت تر و زیباتر و لذتبخش تر میشه. همه اینا هم خیلی به دوتا باور مربوطه، یک باور فراوانی و دو باور احساس لیاقت.
چند وقت پیش دیدم نیازه یک میز برای مانیتور کامپیوتر داشته باشم چون میز کامپیوتر خودش کوچیکه و فاصله مانیتور تا چشم کمه و همچنین فضای پا هم زیر میز کمه و چندتا مسئله دیگه. حسم گفت بلند شو برو میز رو بساز. منم سریع گفتم چشم و رفتم با حداقل امکانات و چوبهایی که داشتیم، یک میز کوچولو و محکم و زیبا ساختم به لطف خدا. یه سری جاها برای پایه میز چون چوب هم اندازه برای پایه نداشتم، خدا یه ایده های خیلی خفنی بهم داد که تونستم راحت اجرا کنم و میز ساخته بشه خیلی راحت. الآنم دارم ازش بهره میبرم.
توی بحث سربازیم هم همین شد که گفتم خدایا من به هر خیری از جانب تو به من برسه محتاجم و وقتی توسط یکی از دستان خودش کارم انجام نشد، گفتم حتما خیریتی هست و اصلا حالم بد نبود و میدونستم به بهترین جاها هدایت میشم که همینم شد و دوران سربازی خوبی رو داشتم و قدم به قدم خداوند دستانش رو فرستاد و منو هدایت کرد.
در مورد خرید دوره ها هم همین شد. تا وقتی به راه هایی که خودم فکر میکردم میتونم دوره ها رو تهیه کنم، فکر میکردم و میخواستم از اون راهها، دورههای استاد رو تهیه کنم، همش نمیشد و فقط زور زدن و سختی کشیدن بیشتر میشد ولی وقتی رها کردم و به خدا سپردم، خیلی راحت از راهی که فکرش رو نمیکردم و هیچ برنامه ای براش نداشتم، خدا ثروت رو وارد زندگیم کرد و نه تنها دوره ها بلکه کلی امکانات و سفرهای خوب و چیزهای دیگه وارد زندگیم کرد که آرزوم بود.
این فایل بسیار بسیار گرانبهاست و باید مثل یکی از جلسات دوره ها بهش نگاه کرد. الان یادم اومد شما در دوره روانشناسی ثروت 3 اومدید و جلسه دو رو به موضوع خدا و الهامات اختصاص دادید چون این ریشه کل موضوعاته و بقیه موضوعات مثل تمرکز، مهارت و … با این موضوع معنا پیدا میکنه و ما رو به مسیر ثروت و نعمت هدایت میکنه.
با دوباره و دوباره گوش کردن این فایل و خوندن کامنت ها، میخوام باورم رو در این زمینه تقویت کنم که من بدون خدا هیچم و اگر ازش نخوام، هیچ تغییری در هیچ زمینه ای نمیتونم ایجاد کنم و روی سخت زندگی رو تجربه خواهم کرد.
متشکرم استاد عزیزم و پیشاپیش متشکرم دوستان عزیزم بابت کامنت های فوق العاده شما
عاشقتونم
در پناه خدا
سلام به استاد عزیز
و همراهان گرانقدر
اول شروع کنم که این فایل دقیقا در زمان مناسب
برایم رقم خورد
من از چند ماه گذشته که با استاد آشنا شدم
بعد مدتی دوره 12 قدم رو شروع کردم با همسرم
و الان قدم 3 هستیم خیلی زیاد تمرکزی کار نمیکنیم
اما این سایت و فایلها شده بخشی از زندگی مشترک ما
خلاصه کنم که تغییرات زیادی ایجاد شد در روحیات و صفت رفتاری من و اینکه به آرامش رسیدم
بزرگترین تغییر اینکه در اثر نااگاهی در کسب و کارم 2 سال قبل شریک کاری رفتم اونم بخاطر شرک بود و دچار چالش شدم تا اینکه با آرامش کامل کل کارگاهم را در شهرستان تحویل شریک کاری دادم
حتی با بدهی اومدم به تهران مهاجرت کردم
خانه اجاره ای رو هم تحویل دادم و کل وسایل را هم داخل انبار شخصی گذاشتم و…..خلاصه اومدم تهران اما توکل به خدا همراهم بود در این مسیر همون هفته اول فروش بسیار عالی داشتم مهمترین حالت اینه بدون نیروی کار بدون کارگاه فقط با گوشی خودم سود عالی نصیبم شد خیلی آرامش با منه چون هدایت خدارو میبینم
اما نکته جالب هدایت خدا اینجا برام به تثبیت
رسید و هدایت رو شنیدم
روز اول که به تهران آمدم انتهای کوچه ای که پر از ماشین بود و نزدیک دفتر کار یکی از همکاران ماشین رو پارک کردم و رفتم مشغول صحبت با همکاران صنف خودم شدم و تا عصر داخل ماشین چون استراحت میکنم و فعلا مسکن ندارم کلی وسایل خوراکی و لباس و کیف مدارکم تو ماشین بود
که اومدم عصر کنار ماشین کار داشتم دیدم در ماشینم بازه اما داخل ماشین وسایل ها هست تا اینکه شب انتهای خیابان کنار پارک نزدیک همان محل که استراحت میکنم ماشین رو گذاشتم رفتم سراغ شارژر موبایل دیدم بلهههه کیف مدارکم و کیف لباسم کلا نیست و دزد زده در موردش به همسرم گفتم و اون منو به آرامش دعوت کرد و در این حال هوا بودم دیدم اون عابر بانک که پول داخلش بود تو جیبم مونده شروع کردم اطراف پارک قدم زدم گفتم خدایا شکرت حکمت تو بود که برای خوردن قهوه رفتم و موقع حساب کردم گوشیم زنگ خورد و
به طور ناخوداگاه عابر بانک رو گذاشتم داخل جیب شلوارم داخل کیف نذاشتم کلی شکر گذار بودم و یهو به خاطرم یه فایل از استاد اومد که در حال مهاجرت بودن تمام کارت بانکی ایشان لغو شد نتونستن ماشین کرایه کنن و ادامه ماجرا ….که منم چون اون رو گوش داده بودم گفتم خدایا حکمتی در آن است
رفتم سراغ دفترم این متن را نوشتم
خدایا هر خیری از سمت تو به من رسد من فقیرم
خدایا هدایتم کن که کیف مدارکم پیدا شود
یا یک نشانه هدایتی به من بده آرامشم حفظ بشه
دفترم رو بستم و داخل ماشین خوابیدم
صبح ساعت 5/45 دقیقه بیدار شدم و بعد از شستن دست و صورت رفتم سمت پمپ بنزین بنزین زدم
و رفتم دقیقا نزدیک همون کوچه در مکانی دیگر ماشین رو پارک کردم و یه حسی بهم گفت برو داخل همون کوچه بگرد و رفتم و انتهای کوچه یه پارک کوچک بود از روز قبل دیده بودم رفتم داخل پارک هم قدم زدم و گشتم در راه برگشت یک نانوایی دیدم که خلوت بود یه حسی هدایتم کرد
که برو و نان بخر برای خودت منم رفتم ایستادم یهو دیدم یه کاغذ چسبیده به شیشه که یک کیف با مدارک پیدا شده اول گفتم معلوم نیست که این کاغذ و آگهی مال چند وقت پیشه یه صدایی بهم گفت بپرس بگو دیروز پیدا کردین و سوال کردم دیدم بله کیف منه آقا دزده لباس هارو برد ولی کل مدارک شخصی و عابر بانک مدارک ماشین رو انتهای کوچه انداخت و کسبه پیدا کرد داد به نانوایی کلی ذوق کردم و ایمان من به هدایت بیشتر شد و به تثبیت رسید
اما امروز که این فایل روی سایت قرار گرفت من دیدم کلی بخاطر رفتار شریکم با اینکه کل مشتریان و کارگاه رو به او دادم و با بدهی و توکل به خدا آمدم اون هنوز منو درگیر کارگاه میکنه از من توقع داره براش رایگان کار انجام بدم و….کلی آرامش و تمرکز رو از من گرفت که شب این فایل رو دیدم سریع دانلود کردم با جان و دل هم گوش دادم و الان صبح هم تو مسیرم به تهران دوباره گوش دادم
و در دفترم هدایت خواستم از خدا که هدایتم کنه آخرین گره های ذهنی از شریک و کسب کار قبلیم از من جدا بشه و این فایل دقیقا برایم مرور مسائل توکلم شد و هدایت من
سپاس از استاد عزیز و شما همراهان