توحید عملی | قسمت 11 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

1225 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3189 روز

    به نام خدایی که عاشقانه هر لحظه در کنار منه و عاشقانه هدایتم میکنه و زندگیم رو روز به روز زیباتر میکنه با مهربونی بی حدش.

    سلام استاد عزیزم ممنون که بازم از توحید گفتین زیباترین مفهومی که میشه دربارش حرف زد.

    استاد جان من میخوام درباره این جمله شما صحبت کنم: “در شروع هر کاری انسان چقدر واضح خودشو به خدا میسپاره” و بخاطر این تواضع و اظهار عجز در مقابل خداوند، خداوند چقدر همه چیز رو براش فوق العاده و عالی و رویایی رقم میزنه این توی همه موضوعات کوچیک و همینطور بزرگ زندگی هست.

    من وقتی تجربیات مختلف زندگیم رو مرور کردم دیدم تو بعضی قسمت ها هم در شروع کار و هم در ادامه همچنان هر روز متواضعانه از خداوند کمک میخواستم و چقدر همه چیز فوق العاده شد مثلا در کارم بعنوان کارمند یک شرکت چون وارد حیطه ای شدم که کار تخصصی خودم نبود و هر روز من با کلی مسائل جدید روبرو میشدم به معنای واقعی احساس عجز و تسلیم بودن داشتم و هر روز از خدا میخواستم که خودش لحظه به لحظه کمکم کنه و خداوند هم برام کم نمیذاشت جوری هدایتم میکرد تو هر لحظه که همیشه به بهترین جوابها و راه حل ها هدایت میشدم اصلا معجزه وار دستم رو میگرفت صاف میذاشت روی جواب هر مسئله ای هر چقدر هم پیچیده و نتیجه این هر لحظه احساس عجز و ناتوانی در مقابل خداوند و گفتن اینکه خدایا خودت کمکم کن خدایا خودت کمکم کن شد اینکه کارها به شکلی عالی و بی نقص انجام میشد با هدایت خدا و گاهی حتی کار من بهتر از کار کسی که تو اون شرکت 30 سال سابقه داشت، بود که همش هدایت خدا بود در واقع اون هر لحظه میگفت و من فقط میگفتم چشم و انجام میدادم همین و سرم پایین بود در مقابلش و اظهار عجز و ناتوانیم به درگاهش هر روز و هر لحظه بود و مدیری که از کسی تعریف نمیکرد به من میگفت عملکرد تو از هر نظر عالیه و تو فوق العاده ای چون من هر روز میگفتم خدایا من بلد نیستم خدایا من نمیتونم تو باید کمکم کنی و نتیجه شد موفقیت من تو اون کار و اعتماد به نفس عالی که در من ایجاد شد به لطف خدا بعد از اون کار.

    در شروع هر کاری انسان چقدر واضح خودشو به خدا میسپاره .

    تو بعضی مسائل دیگه در شروع تسلیم بودم و بعدش خدارو فراموش کردم و در ادامه همه چیز بسیار بد پیش رفته. مثالش توی زندگی من توی ارتباطاته که در شروع و قبل از شروع رابطه عاطفی کاملا تسلیم خداوند بودم و هیچ ادعایی هم نداشتم و همه چیز رو فقط از خودش میخواستم و وقتی شرایطی که میخواستم برام بوجود می اومد کمی بعد دچار نگرانی و استرس میشدم که چطور این رابطه رو حفظ کنم یا بهترش کنم و همش دچار تقلا و زور زدن بیرونی میشدم و هر چه بیشتر زور میزدم و تقلا میکردم که خودم با زور خودم همه چیز رو درست کنم یا جلوی خیلی چیزارو بگیرم اوضاع بدتر و بدتر میشد تا اینکه رابطه کلا از هم میپاشید خدایی که خودش این رابطه رو به من داده بود رو کلا فراموش میکردم و من خودم میخواستم همه چی رو درست کنم یا بهتر کنم چون فکر میکردم من بلدم و این غرور در مقابل خداوند و و از یه جایی به بعد خداوند رو کنار گذاشتن و رو عقل خود حساب کردن باعث میشد همه چیز کلا از بین بره..نتیجه تواضع در برابر خداوند و از خداوند فقط خواستن زندگی راحت و رویاییه و نتیجه شرک و غرور و فراموش کردن خداوند نابود شدن و افسردگی و شکسته.

    چقدر سخت و طاقتفرساست زندگی بدون خدا وقتی میخوای کارهارو خودت انجام بدی خودت به درآمد برسی خودت رابطه عاشقانه برای خودت بسازی و این وسط خدایی نیست چون فکر میکنی بلدی تواناییشو داری زیباییشو داری مهارتشو داری علمشو داری تاثیرگذاریشو داری غافل از اینکه اینا همش غرور در مقابل خداونده اینکه من بخوام با زور خودم مسائل زندگیمو حل کنم چه کوچیک چه بزرگ خیلی سخته افسرده و ناامید کننده ست. اما وقتی هر روز و هر لحظه میگی خدایا من تسلیم توام. تو همه ی امور من رو از کوچیک تا بزرگ پیش ببر و اداره کن ..تو زندگی منو اداره کن من عقلی و تدبیری ندارم .تدبیرها همه در دست توست خودت باید دستمو بگیری خودت باید لحظه به لحظه تو همه امورم کمکم کنی چه توی کار چه توی روابطم من تسلیم و سرسپرده توام هر روز و هر لحظه و قدرت و نیرویی غیر از تو نمیشناسم که ازش بخوام کمکم کنه فقط خودتی که باید هر لحظه تو هر کارم بیای و کمکم کنی تا خوب پیش بره و من هیچی از خودم ندارم هیچی ندارم هیچی ندارم تو ریزترین کارهام تو بیا و تو باش چون اینجوری همیشه نتیجه بهترینه حتی اگه گاهی ظاهرش مخالف نشون میده رب من تو میدونی و من نمیدونم، برای من خیر مطلقه چون تو خیر مطلقی.

    وقتی داشتم این کامنت رو مینوشتم این شعر که سالها قبل خونده بودمش تو ذهنم تکرار میشد و اصلا نمیدونستم چرا فقط مصرع اول تکرار میشد و وقتی سرچ کردم و دکلمه این شعرو گوش دادم دیدم مفهومش دقیقا موضوع این فایله رسیدن به نقطه تسلیم و عجز در مقابل خداوند.

    سپاس و عشق فراوان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      رویا محمدی گفته:
      مدت عضویت: 2319 روز

      سلام من دقیقا همون لحظه داشتم راجب رابطم که خدا بهم داده ازش سوال میکردم که خودت دادی چی شد و جوابمو از کامت شما گرفتم مکه میشه همون لحظه سوال کنی همون لحظه پاسخشو با کامنت یه نفر دیگه بگیری چقدر خدواند راحت با ما حرف میزنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مرتضی دهقانی محمودابادی گفته:
      مدت عضویت: 2323 روز

      درود بر شما دوست عزیز

      و من احسن قولا ممن دعا الی الله و عمل صالحا و قال اننی من المسلمین

      (33 فصلت)

      در جهان از انکس که خلق را بسوی خدا خواند و نیکوکار گردید و همی به عجز و لابه گفت که من تسلیم خدایم کدام کس بهتر و نیکو گفتار تر هست؟

      کامنت شما خوندم و بعد رفتم ادامه روال هر شب که قران میخونم

      که به این آیه رسیدم گفتم بنویسمش

      در پناه الله یکتا

      شاداب‌تر و موفق تر باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    -انجام هر کار در ابتدا بسیار سخت و دشوار و به تدریج با تمرین و تکرار آسان می شود

    -در ابتدا برای انجام هر کار دقت نظر بیشتری داشته و به تدریج دقت ما کمتر و کمتر شده و انجام کار برایمان به صورت ناخودآگاه صورت می گیرد

    -اجازه ندهیم انجام کارها برایمان روتین و تکراری شده و هیچ گاه فکر نکنیم به تسلط کامل در اجرای آن رسیده ایم

    -همواره خشوع و تواضع خود را در مقابل خداوند حفظ کنیم

    -اگر نسبت به توانمندی های خود مغرور شویم حتما دچار دردسر و ضربه خواهیم شد

    -همواره مراقب باشیم ادعای برتر بودن در هیچ حوزه ای را نداشته باشیم

    -همواره اجازه دهیم در تمام امور خداوند ما را هدایت کند

    -هنگام مواجه شدن با تضاد و چالش ها از خداوند درخواست هدایت داشته باشیم

    -به الهامات الهی عمل کنیم

    -زمانی که اولین بار اقدام به انجام کاری می کنیم همواره از خداوند طلب هدایت کرده و بر او توکل کنیم

    -هر چه در انجام کارها حرفه ای تر شویم بر خداوند کمتر توکل کرده و اجازه هدایت شدن توسط او را نمی دهیم

    -غرور و تکبر با حرفه ای شدن در انجام کارها جایگاه توکل و اعتماد کردن به هدایت های خداوند را پر می کند

    -اعتماد کردن به خداوند و پیروی از هدایت های او باعث می شود از اقداماتی که آسیب و ضربه به ما می زند جلوگیری کنیم

    -تواضع و خشوع در برابر خداوند را همواره در وجود خود زنده نگه داریم

    -مرتبا به خود یادآوری کنیم که: بدون هدایت های خداوند هیچ هستیم

    -حتی اگر در انجام کارها حرفه ای هستیم تواضع و خشوع خود را با طلب هدایت از خداوند نشان دهیم

    -از خداوند درخواست کنیم به ما بگویید: چه زمانی چه اقدامی انجام دهیم

    برای دریافت الهامات الهی باورهای زیر را در ذهن خود ایجاد کنیم:

    +باور کنیم خداوند هر لحظه در حال هدایت ماست

    +باور کنیم خداوند هر لحظه با ما صحبت می کند

    +باور کنیم ما لایق هم صحبتی با خداوند هستیم

    +باور کنیم ما لایق دریافت پیام های خداوند هستیم

    -داشتن احساس لیاقت و ارزشمندی نداشتن احساس گناه که از باورهای نادرست مذهبی ناشی می شود از جمله مهم ترین دلیل عدم درخواست و عدم دریافت پیام های الهی است

    -اینکه باور کنیم به خاطر اشتباهاتمان رانده شده از درگاه خداوندیم بدترین باوری است که مانع هدایت و دریافت پیام های الهی می شود

    +از خداوند طلب بخشش کرده و باور کنیم مورد بخشش خداوند قرار گرفته ایم

    +باور کنیم خداوند هدایت ما را بر خودش واجب کرده است

    +باور کنیم اطلاعات و علم ما در مقابل آگاهی های خداوند هیچ است تا آماده ی دریافت پیام های او شویم

    +ظرف وجودی خود را از اطلاعات و باورهای مخرب گذشته پاک کنیم

    +خود را فقیر و محتاج هدایت ها و پیام های الهی بدانیم

    -شیطان و قارون از جمله کسانی بودند که در مقابل خداوند تکبر ورزیدند

    -همواره پیش از انجام هر کار از خداوند درخواست کمک و هدایت کنیم

    -قلب خود را برای دریافت پیام های الهی باز کنیم

    -خداوند همواره با ما صحبت می کند

    -خداوند هر لحظه تمام موجودات کیهان و کهکشان ها را هدایت می کند

    -تنها زمانی قادر به دریافت پیام های خداوند هستیم که در فرکانس و مدار او قرار گیریم

    چگونه قلب خود را به شنیدن پیام های الهی حساس کنیم؟

    -باور کنیم خداوند وجود دارد و هر لحظه در حال هدایت ماست

    -باور کنیم لایق دریافت هدایت ها و پیام های خداوند هستیم

    -باور کنیم لایق هم صحبتی با خداوند هستیم

    -بپذیریم که هیچ چیز نمی دانیم

    -در مقابل خداوند خاشع و متواضع باشیم

    -خاشع و متواضع بودن در مقابل خداوند به این معناست که:

    ما در مقابل او هیچ هستیم

    -به اندازه ای که در مقابل خداوند خاشع و متواضع هستیم به همان اندازه در مقابل غیر خداوند جایگاه بالاتری داریم

    -هر چقدر قلب خود را در مقابل دریافت پیام های خداوند باز کنیم و باور داشته باشیم هیچ چیز نمی دانیم الهامات الهی را بهتر و بیشتر دریافت می کنیم

    -با خشوع تواضع و خضوع نسبت به خداوند اعتماد به نفس بالاتری داریم

    -اگر اجازه دهیم همواره مشمول دریافت هدایت های خداوند شویم هیچ گاه دچار شک تردید و دو دلی نخواهیم شد

    -اطمینان قلبی به تحقق خواسته ها نشانه ی اعتماد کردن به هدایت های خداوند است

    -خداوند در زمان مناسب ما را به سمت تحقق خواسته هایمان هدایت می کند

    -بپذیریم ما در مقابل خداوند علم و آگاهی او هیچ هستیم

    -با پیروی از هدایت های خداوند در زمان مناسب در مکان مناسب قرار می گیریم

    -تنها زمانی از خداوند درخواست هدایت می کنیم که باور داشته باشیم هیچ چیز نمی دانیم

    -همواره از خداوند طلب هدایت و یاری کنیم

    -اگر به راه حل مسائل هدایت نمی شویم به این دلیل است که:

    به اطلاعات علم و آگاهی محدود خود بسنده کرده ایم

    از هدایت ها و الهامات الهی استفاده نمی کنیم

    تجارب نامناسبی از گذشته داریم

    فکر می کنیم استفاده از راه حل مسائل گذشته باعث حل مسائل کنونی می شود

    باور داشته باشیم:

    خداوند همواره راه حل مسائل را به ما الهام می کند

    قدم اول برای دریافت الهامات الهی:

    احساس عجز و ناتوانی در مقابل خداوند است

    باور داشته باشیم اگر خداوند ما را هدایت نکند نمی توانیم مسیر درست تحقق خواسته هایمان را طی کنیم

    به احساس عجز و ناتوانی در مقابل خداوند برسیم تا:

    توسط او به آسانترین شیوه ی ممکن هدایت شویم

    اگر خردمند باشیم:

    از همان ابتدا اجازه می دهیم خداوند ما را هدایت کند

    -همواره بدانیم هر چیزی که داریم از آن خداوند است

    -تنها نیرو و انرژی حاکم بر جهان خداوند است

    -اگر اتکای ما به ابزاری بیش از خداوند شود حتما به مشکل و مسئله برخورد می کنیم

    -با پیروی از الهامات الهی چرخ زندگی ما به آسانترین شکل ممکن می چرخد

    -به خداوند اجازه دهیم ما را هدایت کند

    -با داشتن باورهای نامناسب و قدرت دادن به عوامل بیرونی مانند این است که گاری سنگینی را از سراشیبی تند کوه با پای برهنه حمل کنیم

    -خداوند تمام درخواست های ما را به شرط ایمان و اجابتش برآورده می کند

    -خداوند همواره سمت خود را به درستی انجام می دهد

    -با خاشع و سپاسگزار بودن در مقابل خداوند مشمول دریافت نعمت های او می شویم

    -با خاشع و فروتن بودن در مقابل خداوند افراد شرایط موقعیت ها ایده ها به راحتی برای تحقق خواسته هایمان به سمتمان هدایت می شوند

    -جایگاه خود را در مقابل خداوند به درستی درک کنیم

    -با درک جایگاه خداوند اعتماد به نفس بالاتری داریم می دانیم قدرتمندترین نیرو پشتیبان ماست

    -تمام قدرت تنها از آن او و در دستان خداوند است

    -خداوند را به عنوان رب و تنها قدرت جهان باور کنیم

    -توحید به این معناست که:

    تنها خداوند است که ما را هدایت می کند رزاق رحمان غفور رحیم و صاحب تمام نعمت هاست

    -تنها به خداوند توکل کرده و از او یاری بخواهیم

    -هر روز از ابتدای صبح روز خود را با طلب هدایت و یاری خداوند آغاز کنیم:

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    -برای تحقق تمام خواسته هایمان چه بزرگ یا کوچک از خداوند درخواست هدایت کنیم

    -اگر به خداوند توکل کرده و به او ایمان بیاوریم راه حل تمام مسائل به ما گفته خواهد شد

    -اگر بر سر دو راهی قرار گرفتیم با گذاشتن نشانه ای از خداوند طلب هدایت کنیم

    -حتی اگر پاسخ سوالی را می دانیم باز هم از خداوند طلب هدایت کنیم

    -دریافت الهامات الهی مربوط به عضله ای در مغز ماست که با هر بار طلب هدایت از خداوند تقویت می شود

    -خداوند بسته به ویژگی ها و شرایط هر فرد به صورت مجزا او را هدایت می کند

    -استاندارد خاصی برای دریافت الهامات الهی وجود ندارد

    -الهامات الهی بسته به هر شخصی متفاوت است

    -با ایجاد باورهای مناسب الهامات الهی را بهتر و آسانتر دریافت می کنیم

    -اگر متوجه ی الهامات الهی نشدیم با درخواست مجدد از خداوند هدایت ها و نشانه های او را دریافت می کنیم

    -متواضع بودن در مقابل خداوند اعتماد کردن به او انجام کارها را برای ما ساده و آسان می سازد

    -اجازه دهیم خداوند تمام کارها را برای ما انجام دهد

    -نخواهیم با داشتن باوری مانند نابرده رنج گنج میسر نمی شود…با زجر و تقلا به اهداف خود دست یابیم

    -اگر قصد تحقق اهداف خود را داریم بدانیم هزاران راه برای آن وجود دارد

    -باور سخت کار کردن و نتیجه گرفتن را یکبار برای همیشه کنار بگذاریم

    -اینکه فکر کنیم با سختی کشیدن لایق دریافت نعمت ها می شویم باور بسیار مخربی است که باید اصلاح گردد

    -همواره بخواهیم از ساده ترین و لذت بخش ترین راه ممکن به اهداف خود دست یابیم

    -باور کنیم توسط خداوند هدایت می شویم برای دریافت پیام های الهی لایق و شایسته هستیم در مقابل خداوند خاشع و متواضع باشیم خود را عالم دهر ندانیم و بپذیریم در مقابل خداوند هیچ هستیم

    -راه حل مسائل همواره در دسترس ماست

    -خداوند می گویید: باش و می شود

    -به محض مغرور شدن در مقابل خداوند نشانه های آن را دریافت می کنیم

    -همواره تواضع و فروتنی خود را در مقابل خداوند نشان دهیم

    -در انجام هر کاری حرفه ای شدیم بیشتر از خداوند طلب هدایت کنیم

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      افلاطون نوروزی گفته:
      مدت عضویت: 1287 روز

      به نام خدا

      سلام میکنم خدمت شما دوست عزیز و ارجمندم که لطف کردین و این کامنت رو نوشتین و در اختیار ما قرار دادین واقعا از صمیم قلبم ازتون تشکر میکنم که وقت گذاشتین و به بهترین حالت ممکن کل فایل رو به عالی ترین شکل ممکن خلاصه نویسی کردین؛ یعنی واقعا میشود کل مطالب 67 دقیقه ای این فایل رو با خوندن کامنت شما مرور کرد: یه حسی بهم‌گفت حتما از شما تشکر کنم و منم گفتم چشم و تحسینتون میکنم که یکی از اعضای همیشه فعال این سایت هستین و از خدا میخام تک تک آرزوهاتون رو به آسان ترین و راحت ترین شکل ممکن نعمت زندگیتون کنه

      بازم مرسی از شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        مهشید و شیرین گفته:
        مدت عضویت: 1249 روز

        به نام خداوند مهربان

        سلام آقای نوروزی

        قبل از هر چیز تبریک ما را برای پیوند مقدستان بپذیرید عکس زیبایی را در پروفایلتان دیدیم و کلی لذت بردیم برای شما و همسر گرامیتان سلامتی، سعادت و خوشبختی را از صمیم قلب ارزو داریم.

        ممنون و سپاسگزار از محبت شما امیدواریم در این جمع خانوادگی فعالیتی مثمر ثمر باشد و برای دوستان یادآور ی هایی را به همراه اورد.ما هم شما را تحسین می کنیم و خواهان پیشرفت هر روزه شما و رسیدن به هر آنچه را آرزو دارید هستیم. سلامتی،ثروت،موفقیت و بهترینها را برایتان از رب یکتایمان خواسناریم

        خدایا شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          افلاطون نوروزی گفته:
          مدت عضویت: 1287 روز

          به نام خداوند بخشنده و مهربان

          سلام میکنم خدمت شما سرکار خانم مهشید خانم و شیرین خانم

          از صمیم قلبتون ازتون تشکر میکنم بابت پیام پر مهر و زیباتون بابت تبریکتون و بابت دعای قشنگتون

          از صمیم قلبم خوشحالم که اینجام و با بهترین و مهربون ترین و خوش قلب ترین آدمای روی کره زمین هم مدارم؛ بالاترین سپاسگذاری من حضور در این سایت و بودن کنار شما خوبان هست

          پیامتون احساس قشنکی بهم داده و من از خدا میخام این احساس قشنگ و انرژی مثبتی که من از پیام شما دریافت کردم به زندگیتون برگرده

          بهترین هارو از صمیم قلبم براتون خواستارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    معصومه زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1398 روز

    سلام و درود بر استاد عزیزم

    از خداوندمتشکرم که من رو سمت این فایل هدایت کرد. و از استاد عزیزم و بانو شایسته متشکرم بابت ظبط و تدوین این فایل

    استاد جانم من قبلا خیلی آدم مغرور و متکبری بودم. و خیلی هم به غیر خدا مینازیدم و به خاطر غرور و روی غیر خدا حساب کردن خیلی چک و لگد از کائنات خوردم. تا تقریبا 4 سال پیش به دوره توحید عملی که 6 تا دونه بود هدایت شدم. و بسیار بسیار انقلاب در درونم به وجود اومد اصلا درونم کن فیکون شد. و جواب خیلی از مسائلی که درش گیر کرده بودم رو در اون 6 فایل گرفتم و مسیر زندگیم عوض شد. من که اشتباه پشت اشتباه تصمیم نادرست پشت تصمیم نادرست میگرفتم و غرق شده بودم تو مسائل ناشی از اشتباهاتم دیگه اشتباه و تصمیم نادرست در زندگیم به صفر رسیده و خدا جلو میره من پشت سرش حرکت میکنم من دیگه کاملا اقتدا کردم به ولی و صاحب اختیارم به نیروی برتر قدرت کل به رب جلیل که بر هر کاری قادر و تواناست. و دارم خیر و برکت میبینم و لذت میبرم.

    بازم ممنون استاد عزیزم

    در جهان یکی هست و نیست جز او وحده هو لا اله الا هو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  4. -
    فاطمه ناصری فرد گفته:
    مدت عضویت: 1529 روز

    سلام به همه همراهان سایت عباسمنش دات‌کام

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به مریم نازنین

    از کجا شروع کنم ؟چی بگم !!

    فقط میدونم دوماهه که مثل مرغ سرکنده دارم جون میدم

    بخدااا هرسال میگم دیگه از مسیر خارج نمیشم و دوباره این اتفاق میوفته چراا؟؟؟

    چرا دربرابرش فروتن نمیشیم؟ چرا هرچند وقت یکبار باید بزنه پس سرمون هان؟؟؟

    دروغتون نگم بچها تپش قلب گرفتم

    چون از مسیرم خارج شدم چون دیگه حوصله وقت گذاشتن برای دوره هایی که خریده بودم رو نداشتم .

    چون برنامه ریزی نداشتم که بابا دختر تو در آرامش هستی بخاطر اینه که نشستی زمان گذاشتی تا متصل بشی تا آروم بشی حالا که همه چیز خوبه چرا رهاش میکنی؟؟؟؟

    و از هر لحظه که دیگه روی ذهنت برای بهتر شدن باورهات کاری نمیکنی هر روز داری نزدیک میشی به گمراه شدن به راه رو پیدا نکردن

    مغرور شدم گفتم اگه حالم بد شد دوباره میرم دوره هام رو گوش میدم ولی…. دریغ از حوصله و پروا

    ذهنم برام تصمیم می‌گرفت یا خدا شاهده اصلا حوصله اومدن توی سایت رو نداشتم و امروز فهمیدم چرا اینطور شدم

    خدارو ندیدم خودم رو دیدم

    خودم رو دیدم که اگر دوباره مسیرم رو گم کردم استاد رو دنبال کنم

    ولی کجای کار بودم

    من باید خدارو دنبال میکردم من باید به اون توکل میکردم باید میگفتم من اگه حالم بد شد خدارو دارم نه استاد رو چون استاد رو هم از خدا دارم خدا هدایتم کرد تا با استاد آشنا شدم

    میخوام با توکل بخدا همه سعیم رو بکنم که همیشه روی باور هام و ورودی هام تمرکز کنم

    باید این رو یادم باشه گول آرامشی که داری رو نخور

    اوت آرامش تا روزی با تو هست که داری تلاش میکنی ورودی هاتو کنترل میکنی و اتفاقا در زمان آرامش باید با فروتنی و تلاش بیشتر در مسیرت قدم برداری

    مینویسم تا بمونه به یادگار از روزهای سختی که میدونم وقتی برگردم تو مسیرم به خودم میگم ارزشش رو داشت

    هرچند من الانم توی مسیرم و همه اینا یک پروسه رشده

    زیر سایه الله بهش باور داشته باشیم

    یاعلی️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
  5. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 841 روز

    تو کریمی

    تو رحیمی

    تو لطیفی

    تو رحمانی

    تو رزاقی

    تو ودودی

    تو وهابی

    تو زیبایی

    تو حکیمی

    تو علیمی

    تو بزرگی

    تو ‌آگاهی

    تو نزدیکی

    اونقدر بزرگی که من نمیتوانم چشم پوشی بکنم

    اونقدر زیبا و جذابی که نمیتوانم از تماشایی تو بگذرم …………

    تقصیر دلم نیست تماشاه یی تو زیباست

    تقصیر قلبم نیست عاشق توست ……

    من بدون همه میتوانم زنده گی کنم و نفس بکشم

    ولی بدون تو نمیتوانم رب من

    بدون تو نمیتوانم نفس بکشم

    تقصیر دلم نیست با تو عادت کردم

    به بودن تو عادت کردم

    به حضور تو عادت کردم

    به عشق تو عادت کردم

    من بدون تو نمیتوانم خدا

    ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان …

    ماهیان را صبر نبود یک زمان بیرون آب …

    جان ماهی آب باشد صبر بی‌جان چون بود …

    هر دو عالم بی‌جمالت مر مرا زندان بود …

    این نگارستان عالم پرنشان و نقش توست …

    قطره خون دلم را چون جهانی کرده‌ای …

    بر دهان من به دست خویش بنهادی قدح …

    من کی باشم از زمین تا آسمان مستان پرند

    خدا جانم تو هوایی هستی که من با تو نفس میکشم

    تو آبی هستی که من با آن زنده گی میکنم

    اقرار میکنم که بدون تو هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی هیچی لذت ندارد

    بدون تو خوش نمیگذرد

    منبع شادی ها تو هستی

    میدانی من قلبم را پاک کردم و برای تو آماده کردم پس بیا و این قلب را با نور خود منور کن

    تو کریمی

    تو مهربانی

    تو مرا جان و جهانی

    من با تمام سلول هایم به عجز خودم در برابر عظمت تو پی بردیم

    میدانم جایگاهی من کجاست

    و میدانم تو‌چقدررررر بزرگ و با عظمتی

    دوستتتتتتتتتتتت دارم ربم …………

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  6. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 1199 روز

    به نام خدای مهربان خداوندا هر چه دارم از ان توست

    سلام به بهترین استاد دنیا و خانم شایسته عزیز ودوست داشتنی

    سوال اول : من از وقتی امدم تو این مسیر به شدت عاشقش شدم و خیلی عالی روی خودم کار کردم و تمام تلاشم رو کردم تا اون چیزی که متوجه میشدم رو عمل کنم و انقد حس و حالم خوب بود و احساس قدرت میکردم که حد نداشت اما به شدت مغرور شدم و نسبت به خانواده ام و حتی ادمهای تو خیابون یه احساسی که من چقد خوشبختم رو داشتم و یه جورایی که اینا هیچی نمیدونن تو وجودم میومد و میخواستم که کنترل کنم یه جورایی اما اون قدرت خیلی قوی تر بود و من کم کم متوجه شدم دارم مسیر و اشتباه میرم و دارم ریس بازی در میارم به جای اینکه متواضع بودن البته چندین بار تو قران خونده بودم که گفت متواضع و فروتن باشید هی سوالم میکردم ولی تو عمل نمیتونستم اجرا کنم و هی برام گنگ بود و حسم همش به این جمله میگفت توجه کن و من سوال میکردم متوجه نمیشدم و این طور میشد

    سوال دوم :اره به سادگی خیلی اتفاق افتاد من تو بحث مدرسه درس پسرم بسیار حساس بودم و همش تلاش میکردم پسرم منظم باشه درس بخونه و تکالیفشو انجام بده و شجاع باشه حرفشو بزنه در هر شرایطی و دیدم که از وقتی من همه چیز رو به خدا سپردم گفتم خدایا من نمیدونم خودت یه کاری کن پسرم کاراشو انجام بده با این که پسرم خیلی سطحی درس میخونه و گاهی اصلا نمیخوند میرفت مدرسه میومد میگفت بیست شدم یا همش نمره های خوبی میگیره یا خودش با تعجب میگه مامان من اصلا نخوندم ولی جواب دادم یه تو مسابقات مدرسه شرکت کرد و برنده شد یا مدیر و معلم وحتی مربی ها اصلا یه نظر خاصی بهش دارن همش تعریف و کلا به راحتی خودش کاراشو انجام میده پسرم کلاس پنجم ولی به شدت ترسو بود تا سرکوچه هم نمیرفت من میبردمش مدرسه الان خودش میاد و زمانی که این از کاراش میگه میگم خدایاشکرت منو اسون کردی واسه اسونی ها البته اگه باز دوباره مثل قبل رفتار کنم باز نتیجه عوض میشه دقیقا همین دیشب پسرم سه روز تعطیل بود و کارای درسی رو انجام نداد و اخر شب بهش گفتم برو کتاب و دفتر فردا رو جمع کن واسه صبح دیدم میگه تکالیف عقب افتاده دارم و اینا و خواهرم خونمون بود و پسرم نسبت به پدرش در انجام تکالیف خیلی حساب میبره و وقتی دید تکالیفش زیاد زد زیر گریه من هم بهش گفتم ادا در نیار یه خورده عصبانی شدم من خیلی دوست دارم همه چیز سر وقت انجام بشه کارای مهم و اون لحظه به شدت عصبانی شدم و رفتم واسه مسواک زدن دست شویی همون جا گفتم خدایا خودت کمک کن و هی گفتم الخیر ما فی وقع و من هم به شدت از کارش عصبانی بودم و گفتم الان باباش دعواش میکنه اینا وتازه اخر شب بود خواهرم میخواست بره که امدم بیرون باورتون نمیشه همه چی انقد اروم بود که حد نداشت تازه شوهرم از خواهرم خواهش کرد بهش کمک کنه تا درسشو انجام بده و اوضاع به شدت اروم بعد اونجا گفتم ای خدا زندگی باتو به شدت لذت بخشه و همه چیز به نفع ماست و اخر که تموم شد پسرم هم کلی گفت خدایاشکرت خدایاشکرت از ته دل یه حس خوبی داشت فقط کافی ما هر لحظه یاد خدا باشیم انسان فراموش کاره ذهن هم به شدت میخواد بگه تو انجام دادی و خدا نکرد خیلی سپاسگزارم استاد از شما و دیدن این فایل هم هدایت خدا بوده خیلی لذت بخشه اینکه متوجه میشی کارا رو خدا داره انجام میده خیالت راحت راحت استاد واقعا از صمیم قلب ازتون سپاسگزارم از خانم شایسته و تمام دوستان عزیز خدایاشکرت در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید دوستتتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      امیررضا دانش مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1976 روز

      درود.

      چقدر خوب در باره فرزندتان گفتید چون من هم چند وقت است که با این موضوع دست به گریبانم و نوشته شما مرا هدایت کرد به اینکه مانند بقیه موارد این را هم به خداوند بسپارم تا به آرامش برسم.واقعا اینکه ما در همه موارد چه ریز و چه درشت خود را به خدا بسپاریم کار درستیست خیلی وقتا فکر میکنیم که این چیزای پیش پا افتاده را خودمان میتوانیم حلش کنیم ولی زهی خیال باطل!باید تمام و کمال خود را عاجز بدانیم کوچیک و بزرگ هم نداره !یا همه یا هیچ!

      هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر * آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

      هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر * رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        الهه گفته:
        مدت عضویت: 1199 روز

        سلام دوست عزیز واقعا خوشحال شدم که تونستم با این نوشتنم بهتون کمک کنم و دستی از دستای خدا باشم چقد شعرتون قشنگ بود

        هر

        لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر * آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

        هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر * رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

        واقعا باید رها باشیم فقط سعی کنیم با بهبود کوچیک کم کم درست میشه و اصلا یادت میره همچین مشکلی داشتی تحسینتون میکنم بابت شعر زیبا و ارزوی بهترینها رو دارم براتون دوست عزیز سپاسگزار خدا هستم که ما رو در مسیر درست قرار داد سپاسگزارم از استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان گرامی همچنین شما در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا و اخرت باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    حسین زمردیان گفته:
    مدت عضویت: 2253 روز

    انقدر حال میکنم که استاد از یک تماس تلفنی و موضوعی مثل رانندگی که هیچ وقت به ذهن ام نمیرسد به توحید ارتباط داشته باشد یک فایل توحیدی خوشگل درست میکند. خیلی لذت میبرم

    خدارا شکر

    خیلی وقت بود فایل توحیدی خالص نداشتیم.

    واقعا تمام موضوعات دیگر حاشیه هستند و اصل فقط توحید است و شناخت راههای آن و البته عمل کردن به آن.

    امیدوارم بتوانم روز به روز شرک کمتری داشته باشم و توحیدی تر عمل کنم.

    استاد بابت همه آموزش های ارزشمند تان سپاسگزارم و بابت آموزش دیدگاه توحیدی تان بینهایت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  8. -
    آیسو گفته:
    مدت عضویت: 1662 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان

    این فایل رو وقتی شنیدم احساس کردم خدا دقیقا داره از زبون شما با من صحبت میکنه…

    روی فایل توحید عملی | قسمت 10

    دقیقا نوشتم چیشد که من توی رانندگی مغرور شدم ..

    abasmanesh.com

    این فایل رو بارها و بارها گوش دادم،دقیقاً به یاد آوردم روزایی رو که ت فرمون می‌شستم و می‌گفتم خدایا منو سالم ببر و سالم برگردون و مراقبم باش امان از این مغرور شدن و امان وقتی که به مغز خودت به جای هدایت بیشتر اعتماد کنی ون وقتی که چنان پس گردنی می‌خوری که هیچ وقت یادت نره

    یه حسی بهم گفت علاوه بر کامنتی که روی فایل توحید عملی گذاشتم بیام اینجا دقیق بنویسم از پس گردنی که جهان بهم زد تا فهمیدم وقتی که روی خودم حساب کنم چه اتفاقی می‌افته..

    یه مثال واضح اومد توی ذهنم از وقتی که به خدا توکل کردم و از وقتی که روی خودم حساب باز کردم

    وقتی که روی خدا توکل کردم

    دقیقاً وقتی بود که باید نتایج کنکور ارشد اعلام می‌شد و من با وجود اینکه خیلی زحمت کشیده بودم و خیلی خونده بودم احساس می‌کردم که ممکنه به هدف خودم نرسم…

    اما خب به هر حال یه فیلم ضبط کردم و داخل اون فیلم در مورد تلاش‌هایی که کردم صحبت کردم و گفتم من انتخاب رشته‌مو کردم و رها کردم و به خدا سپردم این فیلم هم به یادگار می‌ذارم برای روزهای بعدتر که بدونم تو زمان سختی‌هام هیچ کسیو جز خدا نداشتم که آرومم کنه…

    تو توی اون انتخاب رشته‌ام خدا بارها و بارها هدایتم کرد فکر می‌کنم تقریباً دو هفته بود که یک لیست برای انتخاب رشته می‌چیدم یهو یه نکته‌ای بهم الهام می‌شد و می‌رفتم دوباره لیستو عوض می‌کردم

    دقیقاً تو نقطه‌ای که احساس می‌کردم این لیست دیگه هیچ نقصی نداره چند ساعت بعدش یه نکته دیگه‌ای بهم الهام شد و من هدایت می‌شدم به سمت انتخاب بهتر…

    بالاخره اون لیستو ثبت کردم

    وقتی که جواب انتخاب رشته‌ها اومد در کمال ناباوری من دیدم که فراتر از اون چیزی که هدف گذاری کرده بودم حتی قبول شدم.. دانشگاه تهران دیگه چه دانشگاهی از این برتر و بالاتر می‌تونستم خواسته باشم…

    وَ تَوَکلْ عَلَی اللَّهِ ۚ وَ کفَی بِاللَّهِ وَکیلًا»

    بر خدا توکل کن، همین بس که خداوند حافظ، مدافع و کارساز انسان باشد

    دیگه حسابی معجزات توی زندگیم شروع کرده بود به رخ دادن دقیقاً نمی‌دونم اونجا چه اتفاقی افتاد یا دقیقاً در چه حالتی به خودم مغرور شدم…

    حتی اون موقع هم نفهمیدم حتی سه ماه بعدشم نفهمیدم بلکه چند ماهی گذشت تقریباً 6 ماه که من توی قسمت 10 عملی فهمیدم که به خودم مغرور شده بودما هنوز حتی درسمم نگرفته بودم شاید برای همین بود که اون موضوع حل نمی‌شد به خاطر این بودش که من هنوز درسمو ازش نگرفته بودم…

    دقیقاً وقتی که روز اول دانشگاهم بود و داشتم از اونجا برمی‌گشتم در حالی که تو ترافیک ایستاده بودم یکی با سرعت هرچه تمام‌تر به پشت ماشین من برخورد کرد منم رفتم تو ماشین بعدی و حتی ماشین بعدی هم رفت داخل ماشین بعدی…. بگذریم

    روالش اینه که من مقصر نبودم و بعد خسارتمو تمام و کمال دریافت می‌کردم و ماشینمو درست می‌کردم…

    اما این موضوع اونجوری که باید پیش نرفت ماشین من درست نشد و من نتونستم خسارتمو دریافت کنم موضوع همچنان ادامه داشت..

    خودمو تحسین می‌کنم بابت زمانی که از ماشین پیاده شدم و بازم صدای هدایتو شنیدم که بلند داشت فریاد می‌زد که آروم باش توی این کار یه حکمتی بود صبور باش… همون لحظه اول همون ثانیه اول خدا باهام صحبت کرده آرومم کرد.

    وقتی که اون کامنتو گذاشتم روی سایت و درسمو گرفتم به خدا گفتم این جریانو به تو می‌سپارم تو درستش کن..

    باید بگم که من علاوه بر این درس درس‌های دیگه‌ای هم تو این مدت گرفتم در واقع می‌تونم بگم توی توحید این چند ماه انقدر برای من درس و تجربه داشت که شاید اگر سال‌ها قرار بود به صورت عادی این روندو طی کنم امکان نداشت…

    همیشه با خودم تکرار می‌کنم میگم جهان یا یک درس از راه آسونش به تو میده یا از راه سختش، اشکالی ندارم من این درسو از راه سختش فهمیدم اما مهم اینه که تونستم خودمو احساسمو کنترل کنم…

    وقتی که شما این فایلو گذاشتین فهمیدم وقتی که من درسمو گرفتم خدا چقدر واضح و چقدر شیوا از زبان شما با من صحبت کرد…

    از همون لحظه مدام تکرار می‌کنم خدایا من بدون هدایت تو هیچم خدایا من هر آنچه که دارم از آن توست خودم،، روحم،، قلبم،، جسمم،، هر آنچه که دارم و ندارم…

    چند ماه پیش یه چکاپ فرکانسی انجام داده بودم که اگر از خودم فیلم نگرفته بودم و اون حرفا رو نزده بودم باورم نمی‌شد که اون حرفا رو من زده باشم

    تو اون فایل من از خودم پرسیدم چقدر احساس می‌کنم که خدا داره کارهای زندگی منو انجام میده و پاسخم این بودش که:

    اولش یکم مِن مِن کردم

    یکم فکر کردم و بعدش گفتم خیلی کم شاید 10 درصد!!!!!

    هنوز باورم نمیشه که این کلمات از زبان من بود که جاری شد.. نمی‌دونم کجای کار بودم ولی خدا را شکر می‌کنم که الان می‌دونم حتی یک ده هزارم درصد هم من نیستم که این کارها را انجام میدم همش اونه… در هر لحظه من کنارمه و در هر لحظه مراقب منه

    ممنونم برای این فایل ارزشمند، ادامه این ماجرا و ادامه این درس گرفتن رو حتماً زیر همین کامنت خواهم نوشت:))))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
    • -
      آیسو گفته:
      مدت عضویت: 1662 روز

      خدایا هر آنچه دارم از آن توست

      دارم اشک میریزم و مینویسم!

      باورم نمیشه

      مدام زیر لب تکرار میکنم

      خدایا من به هر خیری از سمت تو فقیرم

      خدایا من تسلیمم، خدایا من هیچی نمیدونم این تویی که میدونی …

      نمیدونم از کجا بگم اصلا چیبگم انقدر حیرت زده ام و انقد اشکهام بی وقفه به پهنای صورتم میریزه که یه حسی پر از لذت و عشقو دارم تجربه میکنم‌که قابل توصیف نیست

      چه وقتی بهتر از الان برای نوشتن و ثبت کردن!

      خدایا جاری کن خودت رو در نوشته‌ی من…من قدرت توصیف ندترم که بگم چیکار داری میکنی

      اول بگم بعد از این کامنت و وقتی که گفتم درسم رو گرفتم،،، بعدش این موضوعی که توش انگار گیر کرده بودم ( بخاطر این بود ک ننیفهمیدم درسش چیه و درسمو نگرفته بودم) دوباره جاری شد و توی قسمت سرازیری حل قرار گرفت!

      وقتی که گفتم خدایا تسلیم فهمیدم من ایراد کارمو!

      خدای من سریع الجوابه…

      فهمیدم شرک ورزیدم و مغرور شدم

      دیگه تو هرچی بگی هر کاری کنی قبوله ، هرچی بگی همونه چون من نمیدونم ، خدایا تو همه‌ی کارارو انجام بده

      باورها گفتم

      خدایا منو مورد مغفرت خودت قرار دادی وقتی که درسمو گرفتم وقتی فهمیدم تویی که همه کارم رو انجام میدی و تسلیمم

      بارها فکر کردم و دیوانه شدم!

      از یه معجزه دیگم بگم:

      این چند روزی دلم خواست یه کاری راه بندازم ، ایدش اومده

      من قدم برداشتم

      یه ادمی رو سر راهم گذاشت ، دلشوجوری نرم کرد که قابل توصیف نیست..

      میدونستم قدم بردارم بهم جواب میده

      یه روز داشتم تلفنی با دوستم حرف میزدم یهو گف

      یه موسسه دیدم برم تو ببینم میتونیم یه کلاسشو بگیریم؟

      گفتم اره برو

      من خودم قبلش چند حایی رفته بودمو و جواب درست نگرفته بودم برا همین رها بودمو گفتم خدایا تو هدایت کن به جای درست و صحیح

      بعد دوستم رنگ زد

      گف اینجا اوکی شد ! قبول کرد !

      فقط باید یبار با هم بیایم و با موسس اینجا صحبت کنیم

      یبار دیگه باهم رفتیم پیش موسسش

      صحبت کردیم

      همه چی جور شد، کلاسمون، هزینه مناسب برای اونجا، و یه مکانی که همه چیزش اماده بود

      بعد که اومدیم بیرون

      دوستم گف چقد امروز نرم تر بود نسبت به روزی که من تنهایی باهاش حرف زدم.

      و من یادم اومد که صبح به خدا گفتم دل هارو برام نرم کن

      و به همین راحتی نرم کرد و درستش کرد !

      اصلا دلم آرومه ، آروم تر از همیشه

      انگار مطمئنم جوری که قبلا هیچ وقت نبودم …

      میدونم خدا دونه دونه قدم هارو برام برمیداره، میدونم هرچیزی که بخوام برام فراهم میکنه، این احساس نابو با هیچی نمیتونم عوض کنم!

      استاد ، چه کردی با من…غوغا درونم به پا کردی ، یادم دادی چطور با خدای خودم حرف بزنم.. چطور هر لحظه کنارم حسش کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    همای سعادت گفته:
    مدت عضویت: 2315 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلام مریم بانوی زیبا

    خدایا شکرت که همیشه هدایتم کردی حتی وقتایی که من دستمو از دستت کشیدم حواست به من بوده

    استاد کیف کردم

    عجب فایلی بخدا

    جلسه 14هم جهت با جریان خدا هم اومده اما یه حسی بهم گفت باید اول همین فایلو گوش بدی بعد بری

    انقد ذوق کردم چون به لطف خودش این دیگه جزو باورهای اصلی منه که هرچی میخوای اول یه دور برو عجزشو بنویس

    به لطف خدا تغییرات منم اول از دوزاده قدم شروع شد

    بعد که فرکانسم اومد بالا با شما اشنا شدم

    اصلا استاد این که برم عجزمو بنویسم یکی از کارایی هست که عشق میکنم باهاش

    میدونید یه جور حس کنجکاوی و یه جور حس سوپرایز شدن داره برام

    یعنی میگم برم این موضوعه رو بنویسم‌بسپارم بهش ببینم چطوری حلش میکنه

    در لحظه هر بار سنگینی که روی دوشم‌باشه‌برداشته میشه

    استاد حتی برای پذیرش عجزم عجزمو اعلام میکنم

    یعنی یه وقتایی که سرکش ویاغی میشم و ادعا میخواد بیاد سراغم حتی پذیرش عجزمم نمیاد

    اول میرم می نویسم که خدایا من در برابر پذیرش عجزم وتسیلم تو شدن عاجزم

    بعد بهم قدرت پذیرش میده

    بعد میرم هر موضوعی که داشته درگیرم میکرده رو‌حل میکنم

    خدا شاهده انقدر مسائل من به محض. رفتن ونوشتن حل شده که حد وحساب نداره

    بذارید چنتا مثالشو بگم

    قبلش بگم که همسر من اصلا به این حرفا باور نداشت

    الان طوری شده که میگم اینو رفتم نوشتم دیگه حل میشه واقعا اونم دیگه اروم میگیره

    خب حالا چنتا مثالمو بگم

    اولیش که خیلی برام جالب بود این بود که پسر من یهویی یه ترسی افتاده بود به جونش که اصلا همش به ما میچسبید

    همش استرس داشت

    هفت سالش بود و واقعا نمیفهمیدم چرا اینطور شده

    بعد من خودم‌روانشناس کودک ونوجوانم

    و میدونستم باید ببرمش بازی درمانی(تا اینجا تکیه به علم‌خو‌دم بود)

    بردمش پیش استادم

    چند جلسه

    هرکاری گفتم کردیم

    بهتر میشد اما خوب نشد

    یه روز به خودم اومدم گفتم مریم تو عقل نداری؟

    بشین عجزتو‌بنویس بابا

    خداشاهده استاد به هفته نکشید این بچه خودش خوب شد

    بعد چند وقت همسرم پرسید نفهمیدیم چیشد این بچه ترسید و چی شد خوب شد

    بهش گفتم هیچی فقط عجزمونو نوشتم وسپردم به خودش واونم واقعا ایمانش قوی شد

    بارها

    و بارها مثلا همسرم میخواسته بره یه سفری بعد من خیلی از ادمای اون سفر خوشم نمیامده

    فقط اومدم نوشتم سپردم بخدا

    خداشاهده یه جوری اون سفر به هم خورده که اصلا باور نکردنی بوده

    مثلا سر یه موضوع مالی چقد وقت با یه نفر درگیر بودیم بعد به همسرم گفتم ولش کن داریم مقاومت ایجاد میکنیم بذار من عجزشو می نویسم خدا میدونه یه جوری اون مساله حل شد اصلا هی حالا همسرم میگه چقدر راحت شدیما

    یه وقتایی میخواد سر به سرم بذاره یا مثلا اذیتش میکنم میگه برو‌تو‌ دفترات بنویس خدایا این ویژگی من شفا بده

    بعد جلوش هیچی نمیگم اما واقعا به جای شوخی دیدن اون قضیه میرم مینویسم

    ولی استاد یه چیزو‌خوب فهمیدم

    تا تو مدارش نباشم حتی این ایده که الان باید بری عجزتو بنویسی هم بهم گفته نمیشه

    و یه وقتایی یه مدت هی زور زدم تقلا کردم بعد بهم گفته شده

    و به احتمال زیاد سر همون دوتا باوری هست که فرمودین

    1.من لیاقت دریافت هدایتو دارم

    2.من هیچی نمیدونم وفقط خدا می داند

    الهی شکر

    ایمانم محکم‌تر شد

    قلبم اروم تر گرفت

    این تفکیک متواضع بودن دربرابر خدا با نداشتن اعتماد به نفس خیلی بهم کمک کرد

    دقیقا تو همین موضوعم مساله داشتم وانقدر واضح نمیتونستم تفکیکش کنم

    همین فایلم نشون میده فداش بشم عاشقانه هدایتم میکنه و عاشقانه دونه دونه سوالامو‌جواب میده

    استاد عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      سارا رحیم زاده گفته:
      مدت عضویت: 2020 روز

      سلام دوست عزیز

      تشکر از دیدگاه عالیتون

      دیدگاه زیباتون رو خوندم ،

      بی ربط به مسئله ای که داشتم نیست.

      منم مدتی ترسهای الکی به جونم افتاده و میخام حلش کنم،

      ممنون میشم

      بگی

      چطور عجزتو مینویسی

      و مقداری برام توضیح بدی؟

      چجوری کارها رو می‌سپاریم به خداوند

      چون برام جالب بود که اینطوری می‌سپاریم و خداوند جواب میدهد

      خداوند به بینهایت طریق ما رو هدایت میکنه به مسیرهای عالی

      ایشالا هدایتی باشه برامون

      ما در هر لحظه داریم هدایت میشیم

      به مسیرهایی که خودمان انتخاب میکنیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        همای سعادت گفته:
        مدت عضویت: 2315 روز

        سلام سارای عزیزم

        خوشحالم که کامنتمو خوندی و بهت الهام شد تا این سوالو‌بپرسی

        عزیزم روش شخصی من اینه حالا ببین چطور می تونی برای خودت شخصی سازیش بکنی

        ببین من اینطوری می نویسم

        میگم:

        خداوندا کمکم کن تا بپذیرم که در مقابل تغییر دادن همه ادمها عاجز وناتوانم

        و به جای ادمها چیزای مختلف رو میذارم

        یعنی میگم خدایا من عاجزم که فلان ترسمو درست کنم خودت درستش کن

        و بعدش یه لحظه با تمام وجودم میگم خدایا میسپارم به خودت

        میبینی بندت توانایی انجام دادنشو نداره

        میبینی که بندت به خودت امید داره

        من باور دارم وقتی میسپارم به تو همه چی درست میشه

        و از چیزای کوچیک شروع کنید و‌کم کم که میبنید چقدر قشنگ براتون حلش میکنه چیزای بزرگتر را درخواست کنید وبهش بسپارید.

        وقتی میسپارید قرار نیست دیگه نجواها نیان ولی هربار اومدن دوباره به یاد خودتون بیارید که سپردید دست خدا

        و یادتون باشه نمیشه دست وپاهاتون رو برنید ولی بگید سپردید دست خدا

        اگه مثلا از این می ترسین که همسرتون یا فرزندتون جایی بره بعد میسپارید بخدا دیگه هی زنگ نمیزنید هی کنترل نمیکنید

        (بعنوان مثال گفتم چیز دیگه ای به ذهنم نیومد)

        مثال دنیاییش این میشه که وقتی یه نفر که خیلی جایگاه بالایی مثلا توی یه اداره ای داره بهتون قول بده که کارتون رو حل میکنه چقدر اروم میگیرید و دیگه خیالتون راحته؟

        الان باید یادتون بیاد که کار را دادین دست کسی که تمام جهان و هرآنچه هست ازآن اوست.

        بیشتر احساستون باید ارام بشه

        کلمات و روش نوشتن مهم نیست

        هر مدلی احساستون بهتر شد یعنی در مسیر درستین

        من خودم به حدی دچار ترس بودم که هر شب با تپش قلب بیدارمیشدم و…..

        این کار یعنی نوشتن عجز وسپردن و بمباران کردن ورودی های ذهنم توسط فایلای استاد و اصلا دردو دل نکردن و حرف نزدن با کسی خیلی کمکم کرد

        ی مدتی شد تا مسیرهای عصبی جدید ساخته بشه اما الان به لطف خدا واقعا نجواهای ذهنم بی نهایت کمترن

        ترسام خیلی اروم گرفتن

        رنگ خدارو توی زندگیم کاملا میبینم

        و در کل خیلی ارام ترم

        بالاترین گنج همینه ارامش

        امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم عزیزم

        و بنظرم خوب جایی اومدید

        خداوند عاشقانه به این سایت هدایتتون کرده

        مسیرتون کاملا درسته همینو فقط با استمرار برید جلو

        با ارزوی ارامش ورهایی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    محمد احمدی گفته:
    مدت عضویت: 619 روز

    به نام خدای عزیز و مهربون

    سلام به همه

    این فایل منو به یاد حدیثی انداخت که خیلی سال پیش خونده بودم

    مضمونش این بود که حتی برای بستن بند کفشت از خدا کمک و هدایت بخواه.

    با خودم گفتم تنبلی چه حالی میده (خنده)

    البته تنبلی به این معنی که :نخواهیم برای انجام کارها خیلی فکر کنیم و با این ذهن خودمون و فشار آوردن به ذهن خودمون ، و سبک و سنگین کردن امور ، تصمیم بگیریم، چه کنیم یا چه نکنیم.

    تنبلی و بیخیالی به این معنی که :کارها را به خودش میسپاریم و یقین داشته باشیم که بهترین و آسونترین راهو جلو پامون میگذاره.

    و این به میزان اعتماد و ایمان ما به خداوند بستگی داره.

    واقعا عمل کردن به این حرف سخته، اینکه رو فکر و ذهن خودمون حساب نکنیم بلکه رو هدایت و راهنمایی خدای مهربون حساب کنیم.

    من خودم چون مهندسی خوندم و خیلی اهل فکر و سبک و سنگین کردن امور هستم ، برام این کار سخته،

    ولی از خدای عزیز و مهربونم می خوام منو از این زیاد فکر کردنها نجات بده ، تا بتونم کارها را به راحتی به خودش واگذار کنم. و خودمو رها و آزاد کنم.

    حتی تو همین کارهای معمولی روزانه و چگونه رفتار کردن با بچه ها مون و سایر افرادی که با اونها در ارتباطیم ، اینکه الان چی بخوریم ، چی بگیم، کی بخوابیم ، این کامنت را چگونه بنویسیم و …. از خودش هدایت و راهنمایی بخواهیم.

    خدا جونم قربونت برم ، فدات شم بابت این آگاهی ها.

    سپاس فراوان از استاد عباس منش برای یاد آوری این نکات توحیدی زیبا و کاربردی.

    شاد ،سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای: