توحید عملی | قسمت 8 - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سید عظیم بساطیان گفته:
    مدت عضویت: 821 روز

    بنام خدای رحمان ، خدای رحیم

    بنام خداوند مینو سرشت

    خداوند عزت ،

    خداوند سبحان، خدای حکیم

    خداوند خورشید

    خداوند کشت، خداوند باران

    خداوند راهی که راستی در اوست.

    بنام خدای نیلوفر ،

    خدای پروین، خداوند پاک بنی آدم

    مرا درک و فهمت کجا ،بایدش

    زبانی ببخشا، که آن آیدش

    خداوند چشم .خدای کثرت، خدای برهان

    الهی به درک و فهم و شناخت نیایی، دمی

    سلام دارم خدمت استاد عزیز م و تمام دوستان خوبم

    استاد این فایلت خیلی منو تکون داد و روز اول سه بار گوشش کردم و تا الان که کامنت رو می نویسم، 6 بار …

    و ساعت ها منو بفکر فرو برد .منی که تا خودم رو شناختم همیشه یادم نمیاد نمازم قضا رفته و اهل روزه گرفتن بودم . ولی درک خوبی نداشتم ازخدا و توحید .

    من هنوز تو اون نقطش موندم. بعضی مواقع میگم ای کاش ای کاش زودتر استاد رو پیدا میکردم…

    یه روز کتاب حدیث رو داشتم میخوندم و کلی حدیث و سخن بزرگان بود .دوستم ازم پرسید چی میخونی گفتم حدیث و سخنان امامان هستش، تو مسجد نشسته بودیم و منم داشتم میخوندم و حدیث بدی و دوباره بعدی…

    دوستم گفت یه چیز بهت میگم بجای اینکه تند تند بخونی و بری حدیث بعد یکی رو بخون و عمل کن …

    البته یکی دو سال از من بزرگتر بود .گفتم یعنی چی گفت یکی شون رو بخون برام تا بهت بگم منم یکی شون رو به صورت تصادفی خوندم براش دقیق یادم نیس کدوم امام بود ولی گفته بود راستگو باشید و دروغ نگید… گفت شما همینو توی زندگیت بکار ببر. آیا ببین می تونی ؟

    خیلی رو حرفش فکر کردم بله درست میگفت…

    دوستان عزیزم اگر همین توحید رو در زندگی مون بکار بگیریم و فقط و فقط به اون تکیه کنیم میدونید چه نتایج بزرگی میگیریم.

    استاد مباحثی که شما دارید میگید. تو هیج جا پیدا نمیشن. شما دارید درس های بزرگی به ما میدید.

    وقت بحث توحید نبود توی فایل . بحث خداوند بزرگ که چه جوری انسان رو آفریده ؟

    مغز انسان چقدر می تونه بزرگ باشه.

    استاد ما به مغز و دستامون خیلی بدهکاریم.

    ما باید خیلی خیلی سپاسگزار اون باشیم .چند روز می خوام یک تصمیم رو بگیرم برای پیشرفت و موفقیتم.

    این فایل خیلی بهم انرژی داد .

    استاد توحید رو به ما فهموندی!!!

    حضرت ابراهیم باور داشت به خدای درونش، و اونو باور کرده بود …

    آتیش براش، گلستان شد .الله اکبر

    چه باوری ، چه باوری …

    منو ببخش استاد قدرت نوشتاریم خوب نیست، خیلی این فایل روم تاثیر گذاشت… خیلی خیلی سبک شدم و آرامش درونی خوبی دارم .چقدر لطیف و سبک شدم …

    الان که با این مباحث آشنا شدم من متوجه شدم خیلی شرک تو وجودم داشتم درسته اهل نماز بودم ولی نه …

    من دنبال دینی ام مرا به خوشبختی و سعادت برسونه…

    حرف های تو وجودم هست نمی تونم بگم و بعضی مواقع میگم خودم میفهمم. و خودم فقط درکش میکنم .

    وقتی باور داشته باشی به الله وبا تمام وجود، دیگه نمی ترسی ، دیگه آرامش داری ، شجاع هستی ، چون اونو داری ؟ و وقتی آرامش داری

    تصمیم درست رو میگیری، و راه درست رو بهت میگه، و هدایت میشی ،

    آیا کسی که حالش خوب نیست و آرامش نداره می تونی با هاش حرف بزنی قطعا نه، شما زمانی می تونی که طرف در آرامش باشه …

    اومدم پولدار بشم. اومدم توی سایت

    شما توحید و خدا پرستی رو به ما یاد دادی؟

    کسی میشه یک ماشین رو درست کنه و بسازه

    بعدش بکه من رانندگی بلد نیستم.

    امکان نداره.

    استاد توحید، یعنی آرامش یعنی حال خوب

    حال خوبم ، حال خوب های بعدی .

    استاد شما توحید رو فهمیدید ؟

    هر چه بیشتر مدارت میره بالاتر و در مدار توحید قرار میگیری، و میدونی اون الله مهربونت هست و تمام قدرت دست اونه …چقدر آرامش میگیری؟

    استاد عزیزم ، جمله ای که از شما تشکر کنم نیست…

    مرسی که ما رو آگاه میکنید . خداوند به شما پاداش بزرگی میده قطعا

    ما هم می تو نیم با نتایج مون استاد رو خوشحال کنیم …

    خداوند بهتون، بهترینها رو بده

    دستتون دارم و

    عاشق همتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      زینب مرادی گفته:
      مدت عضویت: 1002 روز

      سلام دوست عزیزم چه قشنگ خداوندروبیان کردی .واقعا ای فایل استاد بابقیه فایلاش برام فرق داره.اصلا توحید یه چیزه دیگه س.هنوز نتونستم درس درکش کنم ولی خدامیدونه چق دوسدارم غرق در توحید باشم ،بتونم توهمه چیز خداروببینم بتونم حسش کنم باتمام وجودم عاشقشم عاشق خدایی که دوستای خوبی مثه شما بهم داده که باخوندن کامنتاتون انق خداروبیشتر میفهمم بیشتر درکش میکنم وچیزای خوب یاد میگیرم دوستای که ندیدمشون ولی بینهاییت بهشون نزدیکم.عاشقتونم بینهایت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سید عظیم بساطیان گفته:
        مدت عضویت: 821 روز

        بنام الله و به یاد الله

        سلام بر زینب توحیدی

        سلام بر خواهر و جواهر ارزشمند…

        حالتون عالی و متعالی

        وقتی سیر باشی بهترین غذا رو برات بیارن میل نداری و نمی تونی بخوری… جا نداری .

        وقتی لبریز از توحید و عشق خدا باشی دیگه جا برای هیچ چیز نداری …

        توی کامنت قبلی که برام نوشتی خیلی لذت بردم.

        آفرین بر زینب توحیدی

        خدا همه چیزه ، همه کسه، پشتت گرمه، ترس نداری، خدا یه رفیق صادقه، حرفش حرفه، به شرط ایمان

        به شرط پاکی دل …

        هر انسان یک قطره از وجود اونه،

        منه جا مانده از قافله ی عشق،

        من چه حرفی دارم توی این سایت الهی .

        تو جمع این دوستان بی نظیر و فوق العاده.

        من همیشه دنبال دوست خوب میگشتم. براش بگم و حر ف مو متوجه شه…

        چه دوستانی دارم تو این سایت الهی …

        ای فرشته ی عاشق …

        زینب عزیز که،

        قلمت

        نفست

        حرفت

        همش از خداست.

        باورمیشه. یه دوستانی کامنت می نویسن مثل آب زلالن و من چقدر لذت میبرم…چقدر با خودشون راحتن.الله اکبر

        خدا یا شکرت …

        مرسی که برام نوشتی …

        نقطه آبی رو که دریافت کردم خیلی خوشحال شدم

        انشاءالله

        همممههههههه چیزت خدایی باشه.

        منم دوست تون دارم

        و

        عاشقتونم

        انشاءالله در بهترین زمان و مکان شما رو زیارت کنیم …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1721 روز

    بنام خدای یکتا

    سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام

    خدا رو شکر میکنم از بچگی به خاطر اینکه کسی پشتم نبود خودم همیشه بودم و خدا خیلی زود درک کردم که همه چیز دست منه و تنها قدرت مطلق خداست ، واسه همین شجاع بودم و اصلا تو کتم نمی رفت که چیزی من بخوام هر چقد بزرگ و خدا بگه نمی تونم بهت بدم !؟ چرا ؟ این چه خدای ناتوانی هست که من باید بپرستمش ، اگه نمی تونم رشد کنم و برم جلو ، من که همیشه با اراده و مصمم هستم پس باید بشه و بده

    هر جا که این باورهای توحیدیم بیشتر شد من اصلا به چیزی که بود و هست فکر نکردم ‌فقط به اون تصویر ذهنی اون خواسته هام فکر کردم ‌‌بلند شدم و بدستش آوردم

    اخریش همین امروز اتفاق افتاد

    من خیلی وقت بود دنبال خونه گرفتن بودم ولی هرکار می کردم پولش آماده نمیشد که خونه رهن کنم

    همه اطرافیان با هم میگفتن تو نمی تونی خونه بگیری بی خیال شو

    من حتی 1٪ هم نمی تونستم بپذیرم این چه خدایی هست که نشه به خواسته قلبیم منو برسونه ، پول ندارم فعلا که ندارم من خونه می خوام ، خدایی که با پول خونه میده بدون پول هم خونه میده ، چه ربطی به پول داشتن ( عامل بیرونی ) یا کسی رو داشتن یا کمک داشتن یا هر چیز دیگه ای داره همه عوامل خارجی رو صفر کردم چون هیچ کدوم هم نداشتم حتی برم خونه ببینم و طبق دوره کشف قوانین زندگی از 25 خرداد چالش 30 روزه رو واسه خونه گرفتنم ساختم

    گفتم این راهی که تازه یاد گرفتم و میکه جهان فقط بر اساس فرکانس منه -و فقط باید ترمز ها رو با منطق و الگو بردارم

    و با این روش به خواسته هام می رسم پس باید این هم جواب بده

    .گفتم خدایا خودت متناسب با شرایطم بهترین خونه از هر نظر برام رو انتخاب کن من نه شرایط گشتن دارم نه از گشتن خوشم میاد

    دقیقا تا قبل 25 تیر که چالش 30 روزه ام تموم میشه من تونستم قدم به قدم به بهترین خونه ممکن هدایت شم که دقیقا شرایطش مثل پرادایسه باغ و مرغ و جوجه ، گل طبیعت مثل یک رویا میمونه

    از هیچ خلق کردم نه با پول که عامل خارجیه با درونم که عامل درونیه با اجاره صفر تومن رهن هم خیلی ناچیز هنوزم باورم نمیشه …. ولی می دونم ایمان بود که جواب داد ایمان واقعی

    هر موقع که احساس کنم تو یه زمینه ای به هر علتی نمی تونم به خواسته ام برسم حالم یه جوری میشه و عاشق اینم فایل هایی رو گوش بدم که میگه عامل خارجی 0٪؜

    استاد من بهتون تبریک میگم شما استاد گرفتن مچ مغز و محکوم کردن و حمله کردن به نجواها همون شیطان هستین واقعا تحسینتون میکنم

    چقد خوبه که گفتین مغز یه طوری هیت تا نگی 100٪ حتی بگی 99٪ بازم اون یک درصد رو سر بزنگاه بلد میکنه تا آدم رو ناامید کنه و بگه نمیشه

    الان این شیوه مغز رو یاد کرفتم دیگه تو دام و تله اش نمی آفتم

    اگر واسه هر کاری بگیم مثلا یک درصدی احتمال موفقیت هست

    یا شک و تردید باشه که شک و تردید همون درصد کم هاست که نجوا از طزیقش وارد میشه ما به رسد و موفقیت نمیرسیم

    خیلی خوشحالم که استادم انقدر قوی هست و تو راهش همیشه قدرتش رو با رشدش بیتشر و بیشتر می کنه

    چون همیشه و حتی الان ناراحت بودم چرا همه اطرافیانم انقد ولع پیشرفت رو ندارن و من دارم ای کاش یکی باشه من ببینم اینطوری هست و الان همیشه همچین فردی رو کنار خودم دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      سیدسعید خضری گفته:
      مدت عضویت: 1094 روز

      سلام معصومه عزیز

      کامنت شمارو خوندم و بهتون تبریک میگم برای رسیدن به خواستتون

      و باعث شد شمارو الگویی قرار بدم برای ذهنم که میشه با هیچ هم به خواسته ها رسید با ایجاد باورهای هم جهت با خواسته و چقد عالی دست خدارو باز گذاشتید برای رسیدن خونه ی که میخوایید

      بهتون تبریک میگم

      براتون بهترینارو ارزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    مهدی نامجوفر گفته:
    مدت عضویت: 1377 روز

    به نام خدای که روزی 100 بار شرک می‌ورزم و باز هم هوای من و داره خدایا توبه

    سلام به استاد توحیدیم که هر چی جلو تر میام بیشتر میفهمم توحید یعنی چی اصلا چرا شما انقدر توحیدی هستین

    گفتن جمله خدا خدا گفتن خدایا من من من به تو ایمان دارم همش حرف مفت هست اگر در عمل جوری دیگه رفتار کنم و به قول شما استاد توحیدم در لایه لایه افکارم قدرت دست کسی دیگه دادم.

    ی داستان کوتاه و جالب میخوام تعریف کنم از خودم

    همین الان که داشتم روی خودم و باورهام کار می کردم به یک باره به من الهام شد

    داشتم روی باور پول و ثروت و توحید کار می کردم یعنی فکر می کردم توی ذهنم جوابش رو خدا داد.

    چند وقت پیش یک شاگرد 2 ماهه داشتم

    توافق کردم با صاحبش مبلغ 12 میلیون خیلی کمتر از دیگر مربیان تو دهنم بود که دارم دریافت می کنم برای آموزش به این سگ که در پانسیون پیش خودم آموزش ببینه

    از اونجای که هنوز لیاقتم کم هست منی که قول داده بودم فقط نقد کار کنم و با همین باور ارزشمند بودنم و بالیاقت بودنم مشتری های را خداوند در مسیرم قرار میداد که قبل از ملاقات من پول کلاس ها رو نقد به حسابم واریز می کردنند.

    اما این مشتری وقتی آمد و گفت آقای نامجو من نصف مبلغ رو چند روز دیگه واریز می کنم و نصف دیگه رو زمان بردن سگ خودم خدمت شما پرداخت می کنم

    گفتم اوکی و این قبول کردن من دو علت داشت یکی این که یک نفر آمده و به اندازه 3 تا مشتری یکجا از اون پول میسازم و یک مورد دیگه نداشتن لیاقت و کم ارزشمند دونستن کارم بود که به این روش نسیه کار کردم و از تعهدی که به خودم داده بودم تخطی کردم.

    کوتاه کنم داستان رو که به این شکل من شروع کردم بهآموزش

    از اونجای که تنها کار می کنم و مشتری های دیگه ای هم حضوری میروم برای آموزش دارم مجبور شدم سگ این شخص رو در پارک سگ قرنطینه کنم تا با سگ خودم دچار مشکل نباشه تا من بیام

    ی روز که حدود 4 ساعتنبودم و از اونجای که در مدار خوبی بودم زمان برگشت به خانه تمام جهان دست در دست هم داده بودن که از راننده تاکسی تا خلوتی خیابان ها من زود برسم خونه ام

    اولش متوجه نشودم و با خودم می گفتم که چرا انقدر این رانندها عجله دارن

    خلاصه رسیدم خونه دیدم که توله مشتریم نیست کمی گشتم متوجه شدم قلاده ای که دور گردنش بوده گیر کرده به گوشه ای از میله های پارک که خودش با دندان کنده بود و جدا شده بودن از جوش بدنه و قلاده دور گردنش قلاب شده بود و این سگ با تقلا تلاش کرده خودش رو نجات بده که باعش شده بود قلاده تنگ بشه و سگ در حالت خفگی رفته بود که تا تح داستان بفهمید چی می گم .

    خلاصه سریع بازش کردم و کلی موارد اورژانسی دادم و چقدر از خدا سپاسگزاری کردم که این بچه زنده مانده بود.

    تا اینجای داستان

    هی در ذهن خودم تکرار می شد اگر این توله اتفاقی ب اش می افتاد اعتبار و آبروی من زیر سوال می رفت.

    خلاصه دوره تمام شد و این بابااون نصف دیگه پول رو که قرار بود پرداخت بکنه هنگام اتمام دوره به ما نداد و منم فهمیدم علت از خودم بوده نداشتن اعتماد به نفس و عدم لیاقت و کم ارزشمند دیدن کارم بود.

    خلاصه 15 روز گذشت دیروز یکی از دوستان عزیزم رو هنگامی که داشتم میرفتم بیرون نهار بخورم جلوی در منزلم دیدم ی خانمبسیار محترم و با شخصیت و صحبت کردیم و 40 دقیقه باهم حرف زدیم و من ب ای اولین بار بود ناناستاپ صحبت کردم بدون تپق و چقدر هم به خودم تبریک گفتم و تحسین کردم.

    اما این پایان ماجرا نبود

    دوستم راجب سگی که داره صحبت کرد و گفت که برای رفتن به یک تور تفریحی از یک پانسیون دار خواسته بوده سگ این دوستم رو نگهداری کنن که صاحب پانسیون جوری جواب داده کاملا از نگاه من منطقی که به مزاج این دوستم خوش نیومده بوده.

    و من داستان این توله سگی که برای آموزش پیشم بود رو خلاصه فقط حادثه ای که داشت رخ میداد رو تعریف کردم و در پایان این تعریف داستان گفتم ببین نسیم اگر خدای نکرده برای این بچه اتفاقی می افتاد این سگ میشد سگ سلطان عربستان و بسیار ارزشمند و صاحبش اعتبار و ابروی من رو زیر سوال میبرد و من کاری نمیتونستم بکنم و خلاصه این گفتمان تمام شد رفت.

    الان که داشتم روی باورهام کار می کردم و در حال چای خوردن بودم دیدم بله من مشرکم من قدرت رو دست همه دادم قدرت دست این بابا بود که نه پول من رو داد تازه من رو میتونست نابود کنه

    و خدارو شکر که الان بعد از گذشت این مدت فهمیدم البتهفقط فهمیدن مهم نیست عمل کردن و تکرار باور درستش

    خداوند عظت دستش است خداوند به من عظت میدهد

    اعتبار از ان خداوند است خداوند به من اعتبار می دهد

    قدرت مطلق خداوند است و هیچ کسیهیچ قدرتی در زندگی من ندارد مگر من باور کنم

    وقتی من با صداقت و درستی کارم را انجام بدهمهر اتفاقی بی افتد به نفع من است و خداوند من را یاری می کند

    خداوند است که تنها منیع رزق و روزی تمام جهانیان است و هیچ کسی قدرتی ندارد مگر من قدرت بدهم

    این باران رحمت الهی بی انتهاست و من باید سطل خودم رو بزرگ تر بکنم و به برم زیر باران نه اینکه ظرف کوچکم را زیر سطل یکی دیگه بگیرم شاید قطره لی هم داخل طرف من بی افتد

    ای خدا ای تنها قدرت حاکم جهان سپاسگزارتم که هدایت شدم و از هدایت شدگان هستم این را امروز با الهام این موضوع به من یاداوری کردی ازت سپاسگزارم

    خدایا ای رب هدایتگرم توبه من را بپذیر و من را کمک کن تا از گمراهان نباشم .

    خدایاشکرت به خاطر این استاد و این همه رفیق صمیمی و توحیدی که هر حرفی میزنند مسبر درست زندگی من را چراغانی می کنند سپاسگزارتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  4. -
    یزدان نظری گفته:
    مدت عضویت: 2623 روز

    خیلی سعی میکنم چیزی از قلم نیفتاده و همه چیز رو که با دیدن تصاویر شما به ذهنم خطور میکنه رو عنوان کنم …

    همین اول فیلم به قدری با دیدن مناظر چندثانیه اول مبهوت شدم که از خودم پرسیدم، چی باعث میشه با دیدن ثانیه به ثانیه‌ی مناظر این فایل اینقدر مشعوف و شادمان بشم؛ درصورتی که با دیدن فیلم مناظر مکان‌های دیگه در پیج‌های دیگه، حتی اگر لوکیشن خیلی خاصی باشه لذت خاصی رو تجربه نکنم؟!

    با این سوال شروع به دیدن این فایل کردم و طولی نکشید که فهمیدم … .

    1. انگار زیبایی فقط صرف درخت و آسمون نیست، بلکه اون انرژی که فیلم‌بردار داره و انرژی افرادی که اونجا حضور دارن بر انرژی اون مطقه تاثیر می‌ذاره؛ چراکه شاید اینقدر که از دیدن مناظر پرادایس از دوربین شما و زاویه نگاه شما حیرت‌زده میشم، از دیدن سایر مناظر در پیج‌های مختلف حیرت‌زده نشم!

    2. با خودم گفتم چی باعث میشه این منظره و این نگاه شما و این فیلم برای من اینقدر جذاب باشه؟! دیدم به راحتی میتونم تصور کنم که چقدر میتونه لذت‌بخش باشه وقتی هروز روی بهبود افکارت کار کنی و هروز احساس بهتری از روز قبل تجربه کنی و با این احساس خوب افزاینده، هروز که چشماتو باز میکنی یک منظره متفاوتی از روز قبل ببینی، انگار خدا هروز منظره رو یه جور برات نقاشی کنه! مگه میشه در چنین حالا ذهنی و احساسی سیر کرد و از چنین منظره‌ای لذت نبرد؟!

    شاید دلیل اینکه از دیدن مناظر سایر پیج‌ها چندان لذت نمیبرم همین باشه که من نمیتونم بپذیرم حال وجودی من صرفا با دیدن یک منظره خاص (حالا هرچقدرم مشهور باشه) احساسم دگرگون بشه و اصلا برام منطقی نیست؛ چراکه من آموختم اصلی‌ترین و مهم‌ترین راه برای تغییر احساسات و عواطف به صورت بنیادین و طبیعی اینه که افکارم رو هروز نسبت به مسائل و اتفاقات و رویدادها بهبود بدم، اینجاست که به صورت طبیعی عواطف حاصل از افکارم به صورت بنیادین و ریشه‌ای بهبود پیدا میکنه؛ حالا با چنین رویکردی من در هر منظره‌ و لوکیشینی که باشم خدارو احساس میکنم، با سلول به سلول وجودم!

    همینه که من از دیدن مناظر دوربین شما به شدت مشعوف میشم و حس خاصی نسبت به دیدن پیج‌های طبیعت‌گردی بدون تغییر افکار و عواطف درونیم ندارم!

    3. شادی! بحث امروز رو استاد با شادی شروع کردن … استادی که به من آموختن حتی کلید عواطف و احساسات من در افکار و باورهای من قرار داره و برای تجربه‌ی شادی و خوشبختی و خوشحالی، لازم نیست در بیرون از خودم دنبالش باشم و مثل عموم مردم شادی رو تعریف کنم!

    با آموزش‌های شما استاد، اصلا تعریف من از شادی و خوشحالی به صورت ریشه‌ای تغییر کرد؛ به‌صورتی که شادی برای من اون لحظاتی هست که ذهنم با افکار متعالی تنظیم شده باشه، افکاری الهی که لاجرم در همون لحظه، سریع‌تر از هرنوع دارو یا ماده‌ی شادی‌آور شناخته شده، منو به اوج خوشحالی از درون می‌رسونه.

    بله، خوشحالی و شادی که ازش صحبت میکنم، از درون خودم شروع میشه و اثراتش به دنیای بیرون از خودم منتشر میشه؛ درواقع به جای اینکا در دنیای بیرونی به دنبال پر کردن خودم از شادی‌های ظاهری باشم، خودم با افکار شادی‌بخشم مولد شادی میشم و نه‌تنها ظرفم رو پر‌نگه‌میداره، بلکه سرریز میشه به بیرون و آدما و افرادی که در مدار تجربه‌ی این شادی باشن.

    در چنین حالتی، کاملا بدیهی و طببعی به نظر میرسه که هرجا باشی، زیبایی بیشتری ببینی و لذت ببری، طبیعیه که بدون این احساس، صرفا با حضور در یک منطقه‌ی گردشگری لذت خاصی رو تجربه نکنم.

    بله شاید به همین خاطره که من، اینقدر که از دیدن فایل‌های استاد لذت میبرم از دیدن تصاویر مناظر دیگه در پیج.های دیگه لذت نبرم! چون اصل شادی و لذت چیز دیگست و زیبایی که با افکار خوب و حال خوب دائمی میبینی و ضبط میکنی و به دیگران نشون میدی چیز دیگست!

    4. بحث قدرت ندادن به عوامل خارجی شد …

    استاد همیشه دوست داشتم یه جا در فرصت مناسب بهتون بگم که یکی از اساسی‌ترین چیزایی که از شما یادگرفتم این بودش که وقتی به یه شرایط سختی برمیخورم، دیگه مثل عموم مردم به دنبال مقصر نگردم!

    این تغییر یکی از بزرگترین تحولات اساسی شخصیت من شد و خودش به تنهایی باعث شد که در حل کردن مسائل کلی جلوبیفتم، در عین حال که درس میگیرم از اون مسئله!

    چون خیلی فرق میکنه وقتی به مسئله‌ای برمیخوری، بلافاصله دیگران رو مقصر بدونی و به دنبال پیدا کردن مقصر باشی و آخرش با عصبانیت و حال بد تموم بشه؛ یا اینکه بگی حتی اگر فلان اتفاق افتاد حاصل افکار و فرکانس‌های افکار من بوده و این خودم بودم که نا‌آگاهانه اینو دعوت کردم، ضمن آگاهی به این موضوع که ما در یک جهان دوقطبی زندگی میکنیم که هیچ موقع صفر یا صر نیست.

    ینی میخوام بگم همین مسئله‌ی بحث شرک اینقدر در زندگی و موقعیت‌های مختلف کمکم کرده که همیشه دوست داشتم بابت همین مسئله به صورت جدا ازتون تشکر کنم.

    وقتی دقت میکنم حتی همین موضوع باعث موفقیت تحصیلی من شد و نه‌تنها نتایج بسیار خوبی نسبت به سایرین گرفتم، بلکه از روز به روز مسیرم لذت میبردم، حتی روزایی که از صبح تا غروب سر کلاس بودیم؛ در صورتی که سایرین مدام در حال مقصر دونستن دیگران و شکوه و گلایه بودن. ببینید فهم همین نکته‌ی به‌ظاهر کوچیک چه تغییرات بزرگی رو در عمل میتونه منجر بشه!

    5. استاد در مورد داستان سخت‌گیری و … خانواده که صحبت کردین، به نظرم حتی همین موضوع هم دقیقا اشاره داره به این موضوه که چقدر دیگران رو مقصر زندگی‌مون میدونیم؛ تا جایی که باعث شده فرزندان همیشه از پدر و مادر ناراضی باشن، به قول شما چه سخت‌گیر و چه راحت‌گیر فرقی نداره؛ چون عموم مردم عادت دارن به اینکه دیگران رو عامل و مقصر بدبختیاشون میدونن.

    مجددا فهم همین موضوع مهم بود که باعث شد از روزی که درک کردم کسی مقصر زندگی من نیست، با خانوادم در صلح قرار گرفتم و سعی کردم اگرم تضادی پیش اومد، اونو به عنوان یک درس زندگی یادبگیرم که برای زندگی شخصی خودم تکرارش نکنم.

    ببینید همین موضوع چقدر در جوانب مختلف زندگی میتونه تاثیرگذار باشه!

    6. استاد شما چه زیبا از عواقب مشرک بودن صحبت کردین که …

    وقتی قدرت رو عوانل بیرونی میدیم و مقصر مشکلاتمون رو دیگران می‌دونیم، چه‌طوری میخوایم تغییر بدیم شرایطمون رو؟!

    فرض مثال کسی دوست داره شاد زندکی کنه و از طرفی بهش گفتن تو ژنتیکی نمیتونه شاد باشی؛ اون وقت چاره چیه؟ تکلیف چیه؟ چیکار باید بکنه جز غصه و اندوه خوردن؟ اصلا با این باور مگه کاری میتونه بکنه؟!

    حالا همین حالت رو نه فقط برای شادی، بلکه برای سایر جوانب زندگی درنظر بگیرید که چه‌طوری باعث میشه دریچه امیدت به تغییر زندگیت بسته بشه و چه غم و اندوه حال بدی رو به دنبال خواهد داشت! تعجبی نداره چرا آمار افسردگی در قشر جوان جوامع روز به روز در حال بیشتر شدنه و این مسئله‌رو حتی در بین دوست و نزدیکان خودمون هم میبینیم؛ چون همه باور کردن عامل بدبختیا دیگرانه و هیچ راهی برای بهبود در خودشون نمیبینن!

    مجددا ببنیند همین باور به ظاهر ساده چه تغییرات بزرگی رو میتونه به وجود بیاره!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  5. -
    نسترن زارع بی نهایت آزادی گفته:
    مدت عضویت: 1929 روز

    اول سلام به استاد ومریم جون وهمه دوستان .

    خیلی خیلی خیلس ذوق زده شدم وقتی میبینم

    که فیلم جدید اومده ،واقعا ممنون وسپاس

    واقعا خیلی خیلی خوشحالم بخاطر این هم زمانی

    به خاطر اینکه من الان در این زمان که استاد

    فایل جدید میزارن من هستم توی این مدار

    ودنبال میکنم فایل هارو

    این روزها خیلی برام جالبه که زندگی من بر توحید و شرک میگذره

    سال که اوایل بیماری همه گیری به قول خودشون زمانی که برای اولین بار اسمتونو

    سرچ کردم که ببینم این سید حسین عباس منش که میگن کیه؟؟؟

    فقط یه اسم شنیده بودم و یک روانشناس و یک قانون جذب همین

    جالبه اون کسی که در مورد شما بامن صحبت کرد

    دیگ اصلا باشما کار نمیکنه و به قول خودش میگه

    استاد خیلی واضح حرف نمیزنه و یه چیزی هست نمیگه (از بس که ساده ،نمیخواهیم باور کنیم)

    خلاصه که برات قشنگ شب بود ،تنها تو خونه بودم وسرچ کردم با فایلی روبرو شدم

    فقط روی خدا حساب کن

    چندبار گوش دادم و اومدم بیرون ،بازم فردا شب

    همین فایل گوش دادم و اشنایی من وحتی همسرم همین شد

    دیگ از اون شب که تا صبح تو گوشمم زمزمه میشد عاشقی من باشما وسایت شما شروع شد .

    الان بعد سال ها زندگی و همراهی با شما

    به این نقطه رسیدم که خدا بهم از نشانه های

    مختلف که فقط روی خودم حساب کن .

    بعد این همه کسب اگاهی و تغیر من ،که البته

    کلی راه دیگ دارم و ادامه دار ولی با کلی اقدام

    وبا کلی اگاهی وتغیر ،برگشتم به نقطه اول

    اینکه باور کنم همه چی زندگی من دست خودمه

    اینکه من یاد بگیرم همه چیز خدا

    فقط روی اون حساب کنم

    وهمزمانی فایل شما با نشانه های مختلفی .که خدا فقط داره میگه توحید

    استاد عزیز من فقط چندبار اونم توشعر که در مورد

    نبوت وامامت و….توحید شنیده بودم ولاغیر .

    نه تنها توحید یادنگرفته بودم بلکه شرک خیلی

    خیلی منتطقی خیلی عالی یاد گرفتم

    استاااد زمانی که برای اولین بار فهمیدم مسله شرک وتوحید قشنگ هنگ کرده بودم

    این دیگ چیه استاد میگه ؟؟توحید ؟؟؟شرک؟؟

    یه عالم جدیدی روبروی من باز کرد

    اگه بگم همه چیز توحیده .

    پول توحیده

    سلامتی توحیده

    روابط عاشفانه توحیده

    اصلا همه چیز توحیده

    اشتباه نکردم و100 درصد همینه

    خلاصه الان بعد چندسال به این رسیدم همه چیز توحیده ،بابا روی اون باید کار کنی

    باید شرکتا پاک کنی.

    باید یادبگیری این مسله

    من هی از خدا خواستم کمکم کنه هی بانشونه های مختلف گفت پاک شو از شرک .

    گفت توحید عملی کن

    یه روزی بهم گفت ربط داره اینکه باور کنی همه چیز دست خودته و توحید

    فهمیدم بابا اینک من همه چیز دست خودمه

    توحیدی ترین حالت ممکنم

    خدام همین میخاد

    دیگ الان اگه پول ندارم نمیگم شوهرم درامد عالی نداره.پدرم پولدار نبوده ،چون دخترم نمیشه

    چون متاهلم نمیشه ،چون سرمایه اولیه ندارم چون مدرک تجصیلی تدارم نمیشه

    درسته یکسری باور ها انقدر توی من قوی

    ولی همون خدایی که با نشانه ها بامن حرف زد

    همون خدا کمکم میکنه که باور کنم قدرتشو

    کمرنگ کنم شرک هارو وجهان به دستم بگیرم

    استاد چقدر مسله شرک وتوحید مهمه

    هرچقدر بیشتر شکست خوردم هرچقدر پول از دست دادم فهمیدم که بیشتر شرک دارم

    ای کم ایمانان چرا هراسانید

    چون ایمام نداریم به خدا چون میترسیم

    چون نمیتونیم درک کنیم خدا کمک میکنه

    ولی اگ بابام بگه کمکت میکنم من شاد میشم

    وخوشحال اما نمیتونم بار زندگی بزارم رو دوش خدا وبگم بریم حال کنیم تو درست کن

    من لذت میبرم تو همه چی درست کن

    ذهن نمیپذره که وظیفه من حال کردنه

    همه کاره اونه بابا

    به خودم میگم برگشتم به نقطه ای که باید یادمیگرفتم اما یاد نگرفتم

    نقطه ای که همه چیتو سر شرک از دست دادی

    شدی صفر صفر صفر

    اما بازم یاد نگرفتم شرک نداشته باشم

    بنظرم کلیدی ترین مسله ،مسئله شرک وتوحید

    که وقتی استاد درباره توحید حرف میزنی

    من بیشتر بهت ایمان میارم ،به درستی راهت

    استاد دراین همه زمانی فایل ،خدا بهم گفت که باور کنم قدرتشو

    بهم گفت بابا نسترن مالک تو کیه

    مالک این همه پول کیه

    مالک کارها وشغل ها کیه

    وارث اصلی جهان کیه ؟؟؟

    اما من چی

    من همش ترس ،همش اضطراب

    چون یاد نگرفتم یگانگی خدارا ،توحید ،یکناپرستی

    درعوض هرچی شرک خوب بلدم

    خدای من ممنونم که بهم نشونه هارا نشون دادی

    ممنون از استاد عباس منشی که حرف هایی میزنه

    که توی کل زندگیم هرگز حتی از 1نفر نشنیدم

    حرف های که باعث رشد وکمال وپیشرفت میشه

    خیلی وقتا میگم بابا این دیگ کیه ؟؟؟!!!

    ینی منظورم استاده

    میگم این دیگ کیه که از توحید وخدا میگه

    این واقعا چجوری به این حد رسیده؟؟؟

    اما چیزی که این روزها دارم یاد میگیرم

    ینی قشنگ خدا داره میگه قدرتمو باور کن .

    خیلی خوشحالم انقدر نشونه واضح میبینم

    تنها چیزی که مهمه اینکه ما باید شرک پاک کنیم

    ممنونم که. توراه شرک وتوحید همراه ماهستی استاد

    ممنونم از این همه اطلاعات مهم

    گنج زندگی من تو واموزهات هستن

    ممنون بابت این همه همراهی

    این همه انرژی خدایی ومثبت

    ممنونم

    ممنونم

    ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  6. -
    ابراهیم خانلرپور گفته:
    مدت عضویت: 2144 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز ، خانم شایسته و همه دوستان خوبم

    من مدتها این چیزایی که در مورد ماتریکس ، ژنتیک و باورهایی مشابه بود رو باور نمیکردم اما از یه جایی به بعد چون دوستان نزدیکمم از این موضوعات میگفتن باورش برام راحتر یا اینطور بگم که قابل پذیرش شد و چه مشکلاتی که درگیرش نشدم تا اینکه با استاد آشنا شدم و از شرک و باورهای مخربش مطلع شدم .

    یه باور مخرب که چند وقت پیش از تو پستو های ذهنم بیرونش کشیدم این بود که قبلا جایی بهم گفته بودن که اگه آدم تا 30 سالگی ثروتمند شد که شد اگه نشد دیگه نمیشه و مدتها این باور مخرب گوشه ذهنم هر زمان که مشکل مالی داشتم مثل لجنی که از ته آب بیاد سطح ذهنمو درگیر میکرد تا اینکه چند روز پیش تونستم پیداش کنم و با مثالهای نقضی که از اینترنت پیدا کردم تونستم ریشه کنش کنم .

    یا یه باور دیگه این بود که همیشه اطرافیان من میگفتن از 30 سالگی به بعد دیگه جوونی مفهومی نداره و شادابی و طراوت جوونی میره . زندگی تا همون 30 سالگی قشنگه و از این قبیل حرفها …. حالا نتیجه اش برای من چی بود ؟

    شاید باور نکنید اینکه بعد از 30 سالگی یه الگوی بسیار مخربی تو ذهنم تشکیل دادم و بر اون اساس بدنم مثل پیرمردها ضعیف ، اخلاقم مثل اونا لطیف ، موهام روز به روز سفید و اصلا از یه جایی حتی بالا و پائین کردن از پله ها برام سخت تر شد . تا اینکه دو سال پیش که متوجه این الگو شدم با از بین بردنش دوباره سرحال و قبراق و پر انرژی شدم و هم روحیه و اخلاقمو تغییر دادم هم اندامم خیلی خوب شده .

    یه باور دیگه که در مورد ژنتیک تو خانواده بهم گفته بودن این بود که تو خانواده پدری ما هیچکس چاق نیست و من تا مدتها به خاطر اینکه لاغر و استخونی بودم شکایت میکردم که چرا انقدر استخونی هستیم . مامان همیشه میگفت چون ژنتیک پدریت اینطوریه و شماها اگه به ما ( خانوده مادری ) رفته بودین الان چاق بودین . چند سال پیش که با جذب و تغییر باور آشنا شدم شروع کردم به باور اینکه منم می تونم با تغییر باورم وزنمو بالاتر ببرم تا اندامم زیبا تر بشه و نتیجه این شد که تا دی 1400 وزنم رسید به 104 کیلو و اگه با اون نکته ای که استاد تو یکی از فایل های نتایج دوره سلامتی نمی گفت الان به راحتی به 160 رسیده بودم .

    استاد تو اون فایل گفتن وزن یه چیز ذهنیه و منم سعی کردم تو ذهنم جا بندازم که همونطوری که فضای ذهنمو برای بالا بردن وزنم ست کردم بیام برای پائین آوردنش ست کنم تا اینکه روی 90 کیلو نگهش دارم .

    اتفاقی که افتاد این بود که دقیقا از همون دیماه تا حدود 70 روز بعد 17 کیلو بدون اینکه رژیم خاصی بگیرم و گرسنگی ای بکشم فقط با جا انداختن اون باور و رعایت کردن مقدار وردی بدنم کم کردم و الان حدود 4 ماهه که وزنم روی 89.5 تا 91 کیلو فیکس شده .

    باور مخرب دیگه این بود که به ما گفته بودن چون خانواده پدریم گرمای ان زود از کوره در میرن و همیشه هم اینو عامل عصبانیت و کم تحملیشون میدونستن ولی به جاش من از همون دوران بچگی ندونسته اومدم از این تضاد استفاده کردم و سعی کردم آدم صبور و خوش اخلاقی باشم که همه برای این خصوصیات اخلاقیم بهم احترام میزارن ، الان که این موضوع را استاد گفتن یادم اومد که از همون موقع تصمیم گرفتم به این باور تن ندم و الان دارم نتیجه شو میبینم . ضمن اینکه از همون تاریخ به بعد شخصا تا به حال هیچ عصبانیت یا مشاجره ای از هیچکدوم از اعضای فامیل ندیدم .

    یه باور دیگه که مامانم وقتی بچه بودم از قول یکی از معلمام گفته بود این بود که معلم به ایشون گفته ابراهیم بچه زرنگیه اما بازیگوشه و همین باعث شد تا هیمن چند سال گذشته هیچی رو جدی نگیرم و از کنار همه مسائل به سادگی و بازیگوشی عبور کنم تا اینکه دیدم از یه جایی به بعد داره اوضاع بهم میریزه پس تمرکز بیشتری روی کارام گذاشتم و الان چند سالی هست که شاید بیشتر از تایم کنکورم برای رشد و موفقیتم زمان میزارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  7. -
    مجید حمیدی گفته:
    مدت عضویت: 1323 روز

    سلام به استاد عزیزم.

    خیلی لذت میبرم از شما،از سبک زندگی کردنتون ، از پارادایسی که ساختید..

    این چند وقتی که جزوی از خانواده هستم خیلی دقت موقعی که از توحید میگید از اصلمون میگید خیلی خیلی با جدیت تمام حرف میزنید قشنگ از تو صحبت کردنتون اینو میفهمونید که بابا چجوری بگم توحید چجوری بگم باور والا که تمام نتایج من از توحید.ایمان و باور به خالقی که قدرت خلق زندگیمونو بهمون داده.حرص میخورید ازینکه میبینید میشنوید از غریب و آشنا که با اینکه شمای الگو رو میبینن که نتایجتون فقط و فقط از توحید از باور به خلق بودن خودمونه ولی باز دم از ژنتیک دم از فلان کشور فلان پول فلان آدم میزنن باز قدرت رو به غیر خدا میدیم.

    اتقدر با جدیت و باور تمام حرف میزنید اصلا زیبایی دریاچمون زیبایی این پارادایسمون زیبایی استایل بینظیرتون در کنار این جدیت صحبت از توحید هیچ.

    قشنگ حس کردم از طرز حرف زدن ک نگاهتون اینو که دیگه چجوری بگم همه چی توحید همه چی.

    واقعا بینظیر.

    خیلی سپاسگزارم از توحید عملی 8.

    من قبل ازینکه جزوی از خانوادمون باشم هروقت قدرت به دلار و به ژنتیک و اینجور مسائل میدادم، هرکاری میخواستم انجام بدم فقط و فقط استرس داشتم و داستان یهودیا رو منم شنیده بودم داستان اینکه فلان سال جهان تموم میشه زمین نابود میشه شنیده بودم خیلی سال پیش ها و تمام وجودم استرس میگرفت و چون حس بد اتفاقات بد بوجود میاورد ذهنم میرفت به این سمت که دارم امتحان میشم

    البته تو سال2023 هم همچنان ازین مسائل زیاد هست تا میبینم تو محل کار یا جایی که هستم راجع به این چرتوپرتا میگن سریعا مسیرمو عوض میکنم اجازه نمیدم نعمت شنوایی که لطف خداست آلوده بشه به شرک.

    و الان که قدرت را فقط الله وهابم میدونم خدایی که انصافا انصافا با اینکه قبلا هم شرک خفی داشتم ولی وقتی به عقب نگاه میکنم میبینم خیلی خیلی خیلی جاها ، همه جا در اکثر شرایط هوامو داشته مگه اینکه من خودم با شرکم با باورهام جلوی ورود رحمتش به زندگیم گرفته باشم. بما کسبت ایدیهم ، بما کانو یعلمون ، بما قدمت ایدیهم.

    همینکه اسم توحید میاریم و یا میشنویم دقت کنید چه لبخندی میاد رو لبمون نا خودآگاه. چه آرامش و حس خوبی بهمون دست میده و نقطه مقابل وقتی کلمه شرک به زبون میاریم و میشنویم انگار یه چیزی درونم جبهه میگیره حسم اون لحظه بد میکنه حتی به زبون آوردنش پس وای بر ما که در اعمالمون نشون بدیم.

    الهی شکر 100هزار مرتبه شکر که همواره داریم راه مستقیم هدایت میشیم راه کسانی که خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرتن.

    یه راهکار،پیشنهاد:

    دوستان گلم ما که عضو این خانواده هستیم دیگه راهو میدونیم دیگه فرمولو میدونیم چیه، من وقتی میخوام برم سمت شرک میخوام برم ، قدرت بخوام بدم دست غیر خدای رزق و وهابم ، نجواها میان سراغم فورا تلنگر میخورم یجوری انگار میفهمم سریع این جمله رو با خودم تکرار میکنم:

    توحید،همه کس را همه چیز میشود، به شرط ایمان

    بنظرم اینو مثل ذکر هر روزی تکرار و تکرار و تکرار کنیم

    بنظرم بنویسم تایپ کنیم قاب کنیم و بچسبونم همه جا که چشممون بهش بخوره، صبح چشم باز میکنیم این جمله رو ببینیم..

    توحید پدر و مادر خواهر و برادر، همسر و فرزند، پول و ثروت، مونس و همدم ،شغل و درامد فراوان، خونه، املاک، سرمایه گذاری های موفق ، آرامش، عشق ، زیبایی، مهاجرت، امنیت، روابط عالی،سلامتی، آزادی و استقلال مالی، آزادی زمانی ، آزادی مکانی و … همه اینا هست واسمون ولی به شرط ایمان به شرط باور.

    عاشقتونم. سپاسگزارم استاد گل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  8. -
    آرمین جانم گفته:
    مدت عضویت: 952 روز

    سلام خدمت استاد عزیز خیلی عاشقتم

    استاد عزیز چقدر حرفاتون راجب شرک راجب ماها که نوجوانیم 18 و 17ساله ایم رواج داره و بارزترین مثالش همین اندرو که ماتریکس انداخت تو دهن مردم و گفت شما تحت کنترلید و من وقتی اینارو شنیدم سعی کردم که دور بشوم و هنوز واقعن نمیتونم ادعا کنم که مومن کاملا اصلا نمیتونم چون خودم میدونم شرک هایی تو وجودم دارم ولی ایمان دارم با تکامل و کارکردن روی خودم میتونم آرام آرام پاکشون کنم…و از پاک کردن این جور مسائل و تقویت باورهای توحیدی

    خیلی خیلی لذت میبرم ….واقعن لذت بخشه مسیر پیشرفت فقط باید تکامل را طی کرد و ناامید نشد

    من یکسری باورهای شرک آلود که من داشتم و ممکنه هنوزم داشته باشم میگم که دوستان هم فرکانسی یکم بهتر از شرک های درونشون آگاه بشوند و برای از بین بردنش اقدام کنن

    یکی از رایج ترین باورهای شرک بین مردم زمان کرونا بود..هنور انموق با مباحث قانون جذب اینا اصلا آشنا نبودم‌..میگفتن این واکسن ها یکسری چیپ هایی داره که گنده های جهان میخوان تو وجود همه تزریق کنن و بعدش به موقع یک دفع یک دکمه بزنن همه تحت کنترل بشن و من آنموقع چون آگاهی نداشتم این همون شرکه باورش کردم و وقتی با سایت شما اشناشدم هنوزم که هنوزه دارم روش کار میکنم تا باورهای توحیدی ام قوی شود

    دومیش راجب ژنتیک بود..من باشگاه تکواندو میروم و میگفتن انسان ها یکسری عضلات تند انقباض دارن یکی کند انقباض و میگفتن چون تو قبلن ورزش قدرتی میرفتی الان کند انقباضی و سرعتت ضعیف و اینجور حرفا.. و دیگع درست نمیشه باید از اول این ورزش میومدی تا تند انقباض میشدی..تندی انقباض عضله تقویت کننده سرعت است و میگفتن چون تو کندی بخاط اینه که تند انقباض نیستی…ژنتیک و پیش تعیین شده و نمیتونی تغییرش بدی..من باورش کردم و نمیدونستم بازهم اینم شرکه ولی بارها به این ایده شک کردم چون درطول تمرین گاهی اوقات سرعتم از خیلی از اونایی که ادعای بدن سرعتی داشتن هم زیاد تر میشد میگفتم عه پس این عملکرد چیمیگه این باور جیمیگه .وهروقت هم شکست میخورم یکچیزی تو وجودم میگفت چون تو ذاتا کند انقباضی بخاطر همین شکستات بیشتره‌‌…دیدم یکسال با این باور خودمو محدود کردم که نمیتونم سرعتم را زیاد کنم و و وقتی فهمیدم اصل اصل شرک قدرت دادن به هرچیز بیرونی حتی یک تاندون..عضله..ژنتیک هم شامل میشه خداراشکر کردم و گفتم به یاری خدا و همتم خودم تمام شرک های درونم با رعایت تکامل و آرام آرام از ذهنم پاکش کنم..

    امیدوارم استاد و همسرشون همیشه و همیشه شاد و سرحال و ثروتمند باشند

    شادباشید و شکرگزار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  9. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2340 روز

    به نام الله یکتا

    به نام یگانه خالق هستی که من انیان رو هم خالق زندگی خودم قرار داد

    خدایا هزاران بار سپاس بابت این فایل ارزشمند

    کلا بگم که من عاشق فایلهای توحید عملی هستم

    بعنی به نطر خودم این فایلهای توحید عملی کلا من رو زیر و رو کردن

    من فایلهای توحید عملی رو بارها و بارها گوش دادم، اشک ریختم و چنان تحولی در من ایجاد کرد و باعث شد که هر روز ایمانم به این مسیر و آموزه ها و این استاد، بیشتر و بیشتر بشه

    ترکیب فایلهای توحید عملی با فایل« رابطه ما با انرژی که انرا خدا نامیده ایم» اصلا یه معجون معجزه گر هست برای هر کسی که میخواد درونا باور کنه همه چیز از اون انرژی بی همتا نشات میگیره و اون انرژی ، به من هم قدرت خلق کنندگی داده و اگر میخوام مژابق خواسته هام، مطابق آرزوهام زندگی کنم و نتیجه بگیرم باید این اصول رو بپذیرم و لا غیر

    امروز وقتی اومدم سایت و دیدم توحید عملی 8 اومده اصلا ثانیه ای درنگ نکردم و تصویری دلنلود کردم و گوش دادم و صحبت ها و فکت های قاطع استادم رو با گوش جانم شنبدم و هدایت شدم به سمت کامنت نوشتن و اشتراک تجربه هام در این زمینه که: کی به عوامل خارجی قدرت دادم و نتایج منفی گرفتم و کی نپذیرفتم که بقیه و عوامل خارجی تاثیر دارن در زندگی من، و نتایج عالی گرفتم؟؟

    برای دوتاش موال دارم و جالبه که مثال منفیش برام خیلی جدید تره و زودتر به ذهنم رسید و خدا رو شاکرم که با این فایل دوباره یه هینت بهم داد که کجای این قضیه هستم و چکار باید انجام بدم

    در مورد روابط بگم

    من در خانواده ای معمولی بزرگ شدم هم از لحاظ مالی و هم اعتقادی

    راحت لودم و بابام بهم پر و بال میداد

    خیلی از خانواده ها اجازه نمیدلدن بچه ها اردو برن ، با دوستا بگردن و … اما من از این احاظ اصلا محدودیت نداشتم اما یه چیزی خیلی برام بلد بود و اون ابنکه من نباید به صورت هیچ پسری نگاه کنم حتی، چه برسه به یه سلام ساده و این انگار خط قرمز بود برام و گذشت تا ابنکه من در سن 25 سالگی ازدواج کردم بدون هیچ شناختی از جنس مخالف

    جنس مخالف برای من فقط پدرم و داداشام بودن و تصور میکردم همه مردها اینجوری هستن اما واقعیت برای من و باورهام، جور دیگه ای رقم خورد و بگم که من خیلی وقتا خانوادم و مخصوصا برادر بزرگم رو مقصر دونستم که اگه ابنقدر به من سختگیری نمیکردن و در این رمینه اجازه بیشتری به من میدادن، من با شناخت و آگاهی بیشتری نسبت به جنس مخالف ازدواج میکردم و در نتیجه رفتارهای درست تری انجام میدادم و رابطه زناشویی بهتری هم می ساختم و همه اینا باعث شد که این قدرت دادن به عوامل خارجی، من رو در رابطه زناشویی به یه قربانی، به یه انسان بی اعتماد به نفس و صعیف و در واقعیت خودم، شکست خورده تبدیل کنه در حالیکه من در خیلی از جنبه ها بسیار موفق بوده و هستم و خیلیها همیشه من رو تحسین میکنم

    و چقدر عالی استاد دوباره این قدرت دادن به عوامل خارجی رو مطرح کردن و این پاشنه آشیل ته ذهن و وجود من رو دوباره و با تاکید بیشتر به باد من آوردن و گفتند که من میتونم بسازم و فراموش کنم همه اون باورهایی که نتیجه مثبت نداد که هیچ بلکه من رو هر روز داغون تر کرد

    اما بگم از تجربه مثبتم از قدرت ندادن به عوامل خارجی

    من حدود 15 سال هست دانشگاه تدریس میکنم و 13 سال هست هیات علمی هستم

    اون موقع اصلا در مورد قانون هیچی نمیدونیتم اما خیلی به خودم افتخار میکنم که در طی این دوران هیچ زمان به اوامل خارجی در موفقیت بها ندادم

    اینخدام شدنم رو مرهون لیاقت های خودم میدونم جوری که اساتید مصاحبه‌گر عامی که بسیار ایاتید برجیته ای هم هستند در رشته من، اقرار کردند که تنها فردی که لیاقت استخدام شدن داره من هستم

    همچنین من از همون دوران به اعتقاد به سخت گرفتن داشتم

    بعنی بسیار خوب تدریس میکنم و در مقابل، توقع بالا هم از دلنشجوهام دارم و در زمان حق التدریس شدنم همه میگفتن اینقدر یخت نگیر ایتخدام نمیشی ، زیر ابتو میزنن و هزار حرف دیگه اما من برای خودم یه اصولی گذاستم و از روز اول عمل کردم و تا حالا هم طبق همون اصول پیش رفتم و بهایی ندادم به حرفای بقیه، به قدرتی که بقیه دارن و هر چیزی که خارج از منه و میتونه مانع من بشه و من اینجوری پیش رفتم و حالا جز اساتید واقعا برتر نه تنها رشته خودم بلکه کل دانشگاه هستم و همه به یه نحو کاملا مثبتی به من و توانمندی و لیاقت من، ایمان دارن و من هم تونستم خیلی عالی بر تکیه بر وجود خودم و البته ایمان و امیدی که به خداوندم دارم، واقعا در کارم که بسیار هم بهش علاقه دارم موفق باشم

    سپاس استادم بابت همه صحبت هاتون مه ندای حق رو لبیک گفتنه و ریوندن این حقایق به گوش ما، قطعا پاداشی بی نهایت داره که در زندگی و تجربیات شما جاریه

    سپاس دوستان ارزشمندم و بر خودم می بالم که عضوی از ابن جمع آگاه و ارزشمند و خدایی هستم

    هممون رو به دستان آن یگانه قدرت هستی می یپارم

    تا بعد … ‍️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      نفیسه گفته:
      مدت عضویت: 2118 روز

      سلام زهرای عزیزم

      غرق شادی و غرور شدم وقتی از موفقیت های ارزشمندت نوشتی،

      تو بینظیری دختر چقدر هم رسالت زیبا و ارزشمندی را برعهده گرفتی و آفرین به تو که برای خودت استانداردها و اصول شخصی خود را داری و از آنها کوتاه نمیایی.

      واقعا تحسینت میکنم دختر به خاطر توانمندی‌هایت در آموزش همان رسالت آدم ، خدا به او علم اسماء را آموخت و او نیز مسئولیت آموزش به فرشتگان مقرب الهی را بر عهده گرفت و مشمول سجده فرشتگان شد.

      گویا یادگیری علمی با توجه به ندای قلبی مان و سپس آموزش آن به بندگان خدا مهمترین رسالت ماست.

      تحسینت میکنم نازنین که چه زیبا در حال انجام این رسالت الهی به سبک شخصی خودت هستی.

      برایت بهترین های دنیا و آخرت را آرزومندم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        زهرا حسینی گفته:
        مدت عضویت: 2340 روز

        به نام او که یکتاست

        سلام نفیسه جانم

        ممنونم و سپاسگذار دوست ارزشمندم که کامنتم و تجربه هام رو خوندی و اون حس زیبات رو در قالب کلمات گنجوندی و برام نوشتی

        قطعا همه ما میتونیم از ابن هم بهتر نتیجه بگیریم وقتی واقعا اول و آخر هر چیز رو خداوند بدونیم، نترسیم و باور کنیم خداوند از طریق هزاران دست به من مومن، هدایت خواهد رسوند دقیقا مثل امروز توی دانشگاه که باید یه کاری رو انجام میدادم و وظیفه خودم بود اما یکی از اون دستای مهربونش بهم گفت خانم دکتر، اصلا نیاز نیست شما زحمت بکشید، این کار رو انجام شده بدونید، من خودم کامل انجامش میدم، تازه خیلی هم با روی خوش و مهربانی

        و ما به ابن شکل مبتونیم کارهامونو ساده انجام بدیم وقتی فقط کردیت هر چیزی رو به خداوند و راههای بی نهایتش برای کمک به خودمون بدیم

        شما هم عالی هستی و من همواره تلاش های ارزشمندتون رو در روابط و نتایج عالی و ایمانی که در عمل دارید و اون نترس بودن و جسارتتون رو تحسین میکنم

        برای هممون در زندگی تجربیاتی لبریز از شادی سلامتی عشق و آرامش و ثروت رو آرزو دارم

        میبوسمت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    رامین خطی گفته:
    مدت عضویت: 1441 روز

    به نام رب رزاقم

    با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم بانوی عزیز

    من از سال 97فکر کنم با استاد آشنا شدم و اولین فایلش هم فکر کنم خونه سیمانی استاد رو دیدم که تو بندر عباس بود

    و تقریبا دو سالی میشه که تو سایتم

    ولی از یک ماه مونده به عید امسال با جدیت فایلا و سفر نامه و زندگی در بهشت رو دنبال کردم و هدایت شدم به دوره حل مسائل

    و بعد از تقریبا 7سالی که با قانون آشنا شدم تازه فهمیدم هدف چیه و چجوری باید به اهدافت برسی و دوره حل مسائل بینظیره

    من یه مشکلی تو سن 14 سالگی برام بوجود اومد و همچنان هم باهام هست

    و همش مینداختم گردن خدا که چرا من این همه آدم چرا این مشکل برای من بوجود اومد

    و ربطش میدادم به کم شانسی یا هر موضوعی که ربط داشت به عوامل بیرونی

    و دوره حل مسائل بهم یاد داد که همه مسائل قابل حله و راحت هم حل میشه و حلش تو دل مسئلست

    و شرک هارو کنار گذاشتم تو این موضوع و گفتم هرخیری که میاد به سمتم از طرف خداونده و هر بدی میاد بخاطر افکار و کانون توجه و باورهای خودمه

    و هدف نوشتم و با استفاده از اهرم رنج و لذت فهمیدم که تا الان خودم نخاستم که این مسئله که تقریبا کل زندگیمو تحت الشعاع خودش قرار داد رو حل کنم

    و اهرم رنج و لذت جادو کرد و خانم شایسته عزیز خیلی ساده و شیوا این اهرم رو برای ما توضیح داد و من کامل نوشتم و رنج ها و لذت هارو برای خودم توضیح دادم و الان دقیقا ذهنم لذت حل مسئله رو بلد کرده و من آرام آرام دارم به این هدفم میرسم

    من نوشتم تا اخر برج 6من به هدفم میرسم یعنی روز تولدم

    و واقعا فرق بین توهم زدن و قدم برداشتن رو فهمیدم

    توهم زدن یعنی خونه بشینم فقط فایل گوش بدم فقط تجسم کنم فقط عبارت تاکیدی بگم ولی حرکت نکنم

    قدم برداشتن یعنی همه این موارد بالا به علاوه قدم برداشن و حرکت کردن و شجاع بودن و در عین حال فرمون زندگیتو بدی دست فرمانروا

    و واقعا تکامل میخاد

    تکامل تکامل تکامل

    فاصله زیادی هست از شنیدن قانون و درک کردن و فاصله بیشتری هست بین درک کردن و عمل کردن

    و مهمترین و اصلی ترین چیزی که بعد از درک کردن میتونی عمل کنی

    توحیده

    توحید همه چیزه

    توخود پای در راه بنه هیچ مپرس……..

    و خداروشکر هر چی بیشتر تو سایتم و فایلا و کامنتای بینظیر دوستان رو میخونم شجاعتم بیشتر شده و حس میکنم توحیدی تر شدم چون دیگه حرف مردم برام مهم نیست

    اصلا نمیخام بگم که بقیه برام مهم نیستن من به همه احترام میزارم ولی کاری که فکر میکنم درسته و به پیشرفتم کمک میکنه اونو انجام میدم

    الان احساسم خیلی عالیه ودوست دارم و دعا میکنم که همه دوستانم تو سایت این حال خوب رو در همه حال تجربه کنن

    استاد عزیز تشکر از شما

    شما منو نمیبینی ولی من هر روز دارم میبینمتون صداتونو میشنوم وآموزش های عالیتون رو دریافت میکنم

    و قانون سلامتی هم چند سال منو جوون تر کرد

    خانم شایسته گل خواهر عزیزم شما فوق العاده ای خدا خیرت بده

    در پناه رب رزاق شاد و سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای: