ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/06/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-06-22 05:43:102022-06-30 21:17:16ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام یگانه قدرت جهان هستی
سلامی گرم و صمیمی خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته مهربان و همه دوستان همفرکانسی ام در این سرزمین وحی اللهی
در مورد سوال اول از تجربه خودم که بخوام بگم من سر کارم تا زمانیکه به مشکلات اداره فکر میکردم و روی رفتارهای بد هم کارانم متمرکز بودم روز به روز بخصوص در روابطم دچار مشکل میشدم و همیشه آرزوم بود ی روز دیگه اونجا نرم سر کار و البته دوستداشتم به خوبی و خوشی و به راحتی از اونجا بیام بیرون..اون روزها من تازه با قانون جذب آشنا شدمچه بودم و سعی میکردم ازش استفاده کنم( حدودا 5 سال پیش) فهمیدم به هر چیز توجه کنم اون چیزو به زندگی ام دعوت میکنم، برای همین شروع کردم فقط به نکات مثبت محیط کارم و ادمها توجه کردم و برایم خیلی سخت بود ولی انجام میدادم..همین باعث شد شرایط بهتر شود و من به خوبی و خوشی از اونجا اومدم بیرون و الان از اون روزها 4 سال میگذره ، و من در محیطی مشغول به کار هستم کاملا دوستانه،همه چیز روی نظم و قانون،،و برای هرکس شرایط کارم رو تعریف میکنم میگن این رویاییه و اصلا مگه همچین شرایطی هست؟! خدارو شکرررررررر
یا مثلا یکی از اقوام ما هست که دائما در گوگل دنبال دوای بیماریها و دردهای مختلف هستن و آمار بیماری کل اقوام و دوستان و اینکه هر کدام واسه هر بیماری پیش کدام دکتر میرن رو دارن و دائما و دائما و دائما درحال تعریف کردن هستن و الان خودشون همه نوع دردی چه جسمی و چه روحی گرفتن و حتی در روابط خانوادگیشون هم دچار مشکلات زیادی شدند،،بچه هاشون یا بیمار شدن،یا دارن متارکه میکنن و… اما ایشون به دلیل عدم آگاهی از قوانین جهان هنوز هم همان کارها رو بارها و بارها انجام میدهند..و وقتی برای من دارن صحبت میکنن من سعی میکنم توی ذهنم به چیزای خوب فکر کنم و خیلی وقتها صداشونو نمیشنوم و فقط الکی میگم بله،،اوکی..◉‿◉ و اینطوری سعی میکنم خودم رو نجات بدم..
و نمونه های زیادی هست متاسفانه….!!!
واقعا هر روز خدارا سپاسگزارم که من را در این مسیر قرار داده و هر روز آگاهی هایی روزی ام قرار میدهد که به کمک انها میتوانم زندگی ام را آنطور که لایقش هستم و دوستدارم خلق کنم و من دیگر مثل گذشتگانم زندگی نکنم..
خدا جونننم شکرررررررررت که این قدرت رو به من دادی..
اما در مورد سوال دوم
سالهای پیش با یک سوئتفاهم بین من و دوست صمیمی ام فاصله افتاد و ما بدون هیچ حرفی چند سالی با هم ارتباطی نداشتیم..اما من در تمام اون سالها فقط به خوبیهاش توجه میکردم و مهربانی هایی که در حق من داشت و همیشه در هر جمعی که ایشون رو میشناختن از خوبیهاشون تعریف میکردم..اونروزها به هیچ عنوان فکر نمیکردم ما یکروزی دوباره به هم برگردیم چون ایشون خییلی سرسخت بودن..ولی حتما باورتون میشه که خود ایشون بعد از چند سال یکی از دوستان مشترکمون رو واسطه کردن و ما با هم تلفنی صحبت کردیم و رفع سوئ تفاهم کردیم و الان حدودا دوسال میشه که دوباره از قبل صمیمی تر هم هستیم و در حال حاضر با هم داریم کار میکنیم و ایشون به عنوان مدیر من هستن ولی جو کاملا دوستانه است و خیلی از کارهایی که وظیفه من هست رو میان کمک من و انجام میدن و به عناوین مختلف واسه من هدایای ارزشمندی میخرندو من خدای عزیزم را سپاسگزارم برای قوانین بی نظیر و ثابتش..
خدایا شکررررررررت
چند شب پیش پای راستم خیلی درد میکرد،،اولش هی داشتم ماساژ میدادم که خوب بشه..بعد کلا بی خیالش شدم و به دیگر اعضای بدنم که در سلامت کامل هستن توجه کردم و شروع به شکرگذاری کردم و فردا صبح که بیدار شدم دردم به شدت کم شده بود و تا شب کاملا برطرف شد…
خدایا شکررررت
این همهان پاداش و نتیجه اعراض از نازیباییها و ناخواسته هاست
استاد عزیزم بسیار سپاسگزارم از شما که اینقدر ساده و قابل فهم قوانین رو برای ما آموزش میدید که میتوانیم عمل کنیم و نتیجه بگیریم و کلی امید و انگیزمون بیشتر بشه..
واقعا سپاسگزارتون هستم
دوستتون دارم
در پناه الله یکتا شاد و تندرست و سعادتمند باشید
سلام استاد وقت به خیر .فقط میخواستم همین رو بگم که هزاران بار خدا روشکر ونمیدونم چرا این فایل الان باید به دست من میرسید وگوش میدادم .جالب اینجا بود که چند روز بود که میخواستم گوش بدم ولی هر بار نمیشد ولی واقعا امروز دقیقا امروز باید این فایل رو گوش میدادم تا با تمام وجود درک میکردم زیپ دهن رو بستن به معنی واقعی کلمه یعنی چی .انگار این جمله رو با اون لحن گفتن استاد فقط واسه من ساخته بود که یه چند وقت ساکت باشم تا خداوند کار خودشو انجام بده. بازم شکر خدا به جا میارم و منتظر میمونم .سپاس گذارم استاد با این اگاهی که دادید
به نام تنهاترین بهترین ها
سلام به استاد عزیز و بهترین خانواده ام
بنظرت کدوم گزینه بهتره
مسیر خدا یا شیطان
نسل ضعیف یا نسل قوی
سطح یا عمق
و…….
خب بریم سراغ موضوع این فایل که اول از همه بگم از خودم تا زمانی که هنوز وارد این مسیر آگاهی بخش نشده بودم چقدر ناآگاهانه در زندگیم از ضعف شدید شخصیتی ضربه های بسیار سنگین و طاقت فرسا خوردم و همچنین خیلی اوقات هم با احساس ضعفم میخواستم دلسوزی کردن دیگران رو به خودم جلب کنم تا اینکه واقعا خیلی اوقات زندگیم نازیبا و سخت شده بود که البته اون تضادها لازمه زندگی من بود و الان خیلی خداروشکر گذارم چونکه اون تضادها خیلی باعث انگیزه و هدایت من به این مسیر زیبا شدن و باعث شدن که من واقعا با عشق قدرتمند بودنو در وجود خودم پرورش بدم و یه قهرمان و انسان ارزشمند از خودم بسازم که هرزمان یاد اون تضادها میفتم بلکه با عشق سوزان درخواست قدرتمندی و ایمان رو داشته باشم،💪🥰🕺
وقتی که بعداز مدتها به روند اتفاقات و زندگی خودم نگاه کردم که اون زمانهایی که حتی ناآگاهانه بلا سر خودم آورده بودم تا احساس ترحم و دلسوزی بقیه رو جلب کنم بعداز گذشت مدتی که به خودم نگاه کردم خیلی بهتر درک کردم اصلا ارزششو نداشت که من اون نوع تفکراتی رو در ذهنم داشتم و چقدر به اون نوع فکرهای احمقانه ای خنده میکردم و تاسف میخوردم
و واقعا هم ارزش نداره هرکی به خودش نگاه کنه اینو خوب میفهمه و درک میکنه
و چقدر این فایل هم خودش درس های بسیار داره هم اینکه باعث شد بهتر و با عشق و انگیزه بیشتری بریم سراغ تمرینات و آگاهی های دوره عزت نفس که واقعا خیلی عملکردن به آگاهی های این دوره مهم و بسیار باارزشه،
چونکه من خودم بااینکه به خیلی از راهکارهاش عمل کردم اما بازم همچنان همیشه در رفتارها و احساس هام خیلی باورهای مختلفی رو دارم متوجه میشم و کشف میکنم و بخاطریکه دارم کارشون میکنم خب بهتراز قبل شدم اما بازم هنوز خیلی کار دارم و چقدر باعث کسب موفقیتها ،خوشبختی و تغییر بنیادین باورهای ما هست
و چقدر من الان بهتر درک میکنم اکثر مردم دنیا اعتماد بنفسشون اونقدر که باید
خوب نیست چونکه داشتن اعتمادبنفس واقعی یعنی داشتن توحید عمل و واقعی
پس اینجا بهتر درک میکنیم که اکثر انسانها این باور در وجودشون بالا و زیاد نیست
و این موضوع عزت نفس خیلی عمیق تر و عظیم تر از این حرفاست چونکه حتی گاهی اوقات خیلی از آدمهای بزرگ و رشد کرده هم میبینی در یسری نکات و مسائل باورهای محدود کننده دارند و باعث نتایج محدود کننده میشه هم برا خودشون هم برا بقیه،،
چقدر خود من از زمان کسب این آگاهی ها هم نمیخواهم که خودم برا کسی دلسوزی کنم هم کسی برا من دلسوزی کنه و حتی الان اگه یه اتفاق بظاهر ناجالبی برام بیفته اصلا علاقه ندارم که به بقیه بگم و اونا هم بهم بگن وای خدای من چقدر بخاطرت ناراحت شدیم به هیچ عنوان خوشم نمیاد از این چیزها و بااینکه خودم از کودکی خیلی اوقات برام دلسوزی شده اما خود من نمیخوام برا بقیه. یا هرزمان که خداوند بهم فرزند داد اینجور رفتارهایی رو براشون داشته باشم چونکه من خوهان قدرتمند بودنم نه ضعیف بودن
من بااینکه یه برهه بسیار طولانی بخاطر ضعف های بسیار زیاد درونم خیلی بیرحمی ها و سو استفاده ها ازم شد
اما خودم به هیچ عنوان نخواستم که همچین شخصیتی داشته باشم و بلکه فقط قدرتمند باشم و کمک کنم که دیگران هم قدرتمند زندگی کنند و گذشته رو بذارم کنار و از این به بعد رو زندگی کنم و بتونم زیباتر زندگی کنم،
خلاصه صحبتهام اینکه آقا بیاییم با احساس قدرتمندی و با ایمان بیشتر و کیفیت خوب زندگی کنیم چونکه ما هرطور زندگی کنیم جهان هستی هم از همون نوع از ما یاد میکنه
با زیباتر زندگی کردن مون باعث زیباتر شدن زندگی دیگران هم باشیم
زندگی بسیار باکیفیت در تمام جنبه ها رو برا همتون آرزو میکنم
خدانگهدار همتون باشه
🥰🥰🥰🥰❤️❤️❤️❤️🌺🌺🌺🌺
باسلام خدمت دوستان عزیزم
عجب فایلی بودخدایاشکرت
یک مثال ازمادرخودم بزنم که به خاطربعضی مشکلات اکثرمواقع گریه میکنه وصحبت میکنه بادیگران وخودمن ولی من سعی میکنم گوش نکنم واعراض کنم وروزی۱۰تاقرص میخوره وهیچ وقت سلامتیشوتاالان به دست نیاورده چون به مشکلات خیلی توجه میکنه همین امشب یک مشکلی پیش اومدودیدم مادرم داره گریه میکنه ومن به مادرم گفتم قطعااین اتفاق به نفع ماست باتغییردیدگاه حال خودم روبهترکردم وبه خودم گفتم احمداگه توحال بدبمونی اتفاقات بدی روتجربه میکنی پس سریع حالتوخوب کن
واین که من خیلی به ادم های کلاه بردارتوجه میکردم قبل ازاشنایی باقوانین وخیلی وقت هادرکسب وکارم بااینجورافرادبرخوردمیکردم وضربه میخوردم ازاین افرادوالان خیلی کمترشده وبه صفرمیرسه باتوجه نکردن وروابطم خیلی بهترشده ودوستان بهتری پیداکردم که میخواستم وهرروزخداروشکرمیکنم ازته دل میگویم خدایاشکرت به خاطردوستان وارتباطات عالی که دارم
من وقتی ازکسی کینه داشتم بهش توجه میکردم زیادوسرم دردمیگرفت والان سردردندارم چون توجه نمیکنم
من هرجایی که میرفتم برای کارکردن ودرامدزایی (قبل ازاشنایی بااستادعزبزم)همیشه یک نفربوداونجاکه بامن بحث میکردوبامن مشکل داشت چون هردفه توجه میکردم به اون ولی الان درمکانی که کارمیکنم دیگه اون افرادنیستندچون به این موردتوجه نمیکنم خدایاشکرت
وخیلی مثال های دیگه هست وکامنتم طولانی میشه
خداروشکرمیکنم که دراین مسیرهستم وهدایت شدم به این فضای الهی
عباس منش واقعاتوکی هستی من چندین ساله حال روحی خوبی نداشتم به خاطرتضادهادرزندگیم ونزدیک دوساله که باشمااشناشدم اکثراوقات ارامش دارم(( بااین که هنوزمشکلات دارم ولی حالم خوبه)) وباوجوداحساس خوب=اتفاقات خوب رخ میده
فکرمیکنم چرامن چندسال قبل ترباشمااشنانشدم
چون تومدارتون نبودم والان اماده دریافت این اگاهی هاهستم تازندگیم هرروربهتروبهتربشه
بچه ها این راه روباتعهدبیشترادامه بدیدباورکنیداین تنهاراهه برای موفقیت
تواین جامعه ای که ۹۰درصدمردم منفین وحرف ازمشکلات میرنن این محیط یک محیط ایزوله است ویک دنیای دیگه هست
منم دوست دارم چندروزبرم توی یک دشت یاجنگلی زیباچادربزنم وباخدای خودم خلوت کنم وصحبت کنم به دورازهرچی ماشین وادم هاوحرف های جامعه هست وخودموبیشترباورکنم وازطبیعت لذت ببرم مثل استادکه این کارروچندین بارانجام دادن چقدرلذت بخشه وکتاب رویای که رویانیستندرونوشتندواقعاچقدرلذت بخشه دوست دارم این روتجربه کنم
(((به هرچیزی توجه کنیداساس اون موضوع روبه زندگیتون واردمیکنید)))
من این روهرروزدارم بهتردرک میکنم
پس بیاییم ازهمین الان متعهدبشیم که فقط به زیبایی هاوخواسته هاتوجه کنیم وحرف بزنیم باخودودیگران وببینیم وفکرکنیم وبنویسیم تازیبایی هاونعمت های بیشتری واردزندگی مابشه به لطف الله مهربان
درپناه الله یکتاشادوسربلندوسعادتمنددردنیاواخرت باشید
خدانگهدار
عاشقتونمممممم❤❤❤❤❤
سلام استاد عشق
چقدر این فایل منو روشن کرد و یاد یه سری تجربه ها انداخت
فهمیدم من یه عادت خوب دارم که دوس دارم بگم بهتون، حرفای استاد انقدر به دلم نشست که این اولین بارمه میخوام کامنت بنویسم.
آقا من از جایی که یادم میاد در مورد بیماری و یه سری چیزا خیلی پیش خودم راز دار بودم
درسته که خیلی خیلی کم پیش میاد من حتی یه بیماری کوچیک مثل سرما خوردگی و اینا داشته باشم
اما هیچ وقت در مورد مریضی و اینا به کسی چیزی چیزی نمیگفتم حتی به خونوادم، باورتون میشه؟
چون دوس داشتم همه منو قوی بشناسن اصلا یه جورایی برام کسر شان داشت که بگم آره فلان بیماری یا بلا سرم اومده، از بچگی دوس داشتم بگن این خیلی بچه قویه نه مریض میشه نه چیزی اتفاقا به هدفمم رسیده بودم خونوادم همیشه میگفتن این جونش از سنگه
مثلا یادمه من تو خونه موقه بازی کردن و اینا اگه زمین میخوردم یا سرم زمین میخورد یا دست و پام ضربه میدید
مادرم بدو بدو میومد سمتم من سری پا میشدم میگفتم به من هیچی نمیشه😂
اصلا عاشق این بودم که منو یه موجود قوی بشناسن همه…
چقدر این کلیپ استاد عزیز تو ذهنم جرقه شد برام
واقعیتش به این خصوصیتم از دید قوانین دقت نکرده بودم
بعد دیدن این کلیپ خیلی خودمو تحسین کردم
استاد ازت ممنونم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
خداروشکر دارم توی این مسئله روز به روز بهتر میشم. من آدمی بودم که به دوستم بیش از حد توجه میکردم با اینکه دختر واقعا شجاعیه اما همین توجه من باعث شده بود که کوچکترین مشکلی براش پیش میومد بیاد دربارش باهام حرف بزنه یا بهم میگفت فلان جام درد میکنه و منم کلی قربون صدقش میرفتم اون بنده خدا هم شرطی شده بود توجه من رو میدید خوشش میومد ناخودآگاه به جاهایی هدایت میشد که من بیشتر بهش توجه کنم.
از یجایی به بعد متوجه شدم که وابستگیمون توی رابطه داره زیاد میشه نشستم با خودم فکر کردم چیکار کردم که دارم بهش وابسته میشم؟ و چیکار کنم که این وابستگی ها از بین بره؟ و نشونه ها یکی یکی اومدن. یکی از عوامل این بود که تصمیم گرفتم بیش از حد بهش توجه نکنم و وقتی حالش خوب نیست و دوست داره درباره ی مشکلاتش باهام حرف بزنه، توجهی نکنم و بهش گفتم بیا درباره ی خواسته هات باهمدیگه حرف بزنیم. البته من خودمم چندباری درباره ی ناخواسته ها و مشکلاتم باهاش حرف زده بودم ولی خب وقتی متوجه شدم که دارم مشکلات بیشتری رو از همون جنس برای خودم رقم میزنم، تصمیم گرفتم با هیچ احدی دربارشون حرف نزنم. همین رفتارها باعث شد توی رابطمون یاد بگیریم که فقط و فقط درباره ی خواسته هامون حرف بزنیم. حتی وقتی حالمون خوب نیست به همدیگه میگیم همه چیز خوبه و سعی میکنیم جور دیگه ای نگاه کنیم و این باعث شده حال بد رو فراموش کنیم.
جالبه که توی رابطمون به جایی رسیدیم که حتی وقتی برای یکی از اعضای خانوادمون اتفاق بدی میوفته یا مشکلی پیش میاد، تحت هیچ شرایطی باهم دربارش حرف نمیزنیم و توجهی هم نمیکنیم. تا جایی که بصورت اتفاقی از زبون اطرافیانمون میفهمیم که چه مشکلی پیش اومده بوده و گاهی بعد از رفع اون متوجه میشیم. این چیزیه که توی روابط دوستانه خیلی کم پیش میاد و وقتی این چیزها رو به خودم میگم خیلی خوشحال میشم و سپاسگزار خداوند که چنین رابطه ی خوبی رو دارم تجربش میکنم که روز به روز هم داره بهتر میشه. و یکی از دلایلش هم اینه که من توجهم رو خیلی بیشتر گذاشتم روی نکات مثبت دوستم؛ جوری که نکات منفیش خیلی کم به چشمم میاد. خدایا شکرت
تجربه ی دیگه اینکه:
دختر خاله ی من توی فامیل معروفه! از این لحاظ که خیلی گریه میکنه و وقتی چیزی رو میخواد جیغ و داد راه میندازه.
چون مادرش هرچیزی که خواسته رو براش فراهم کرده و وقتی یکی دوباری خواسته ای داشته و از طرف مادرش برطرف نشده، گریه کرده و خاله ی من برای اینکه بچه گریه نکنه، براش خواستش رو مهیا کرده. حالا اون دیگه شرطی شده و در شرایط عادی برای گرفتن یک چیز کوچیک گریه میکنه و جیغ میزنه!
عزت نفس این بچه بشدت پایینه خیلی خجالتیه و اصلا بلد نیست با بچه های دیگه ارتباط برقرار کنه چون خالم همه جا باهاش بوده و توجه بیش از حد بهش داشته و بقول خودمون، بچه لوس شده! وقتی چیزی رو میخواد براش مهم نیست که الان توی چه شرایطی هستن و همون موقع باید براش فراهم بشه!
استاد توی یکی از قسمت های زندگی در بهشت شما این جمله رو گفتید که: من خیلی مراقب شرطی شدنم و اصلا اجازه نمیدم براونی شرطی بشه.
این جمله برام خیلی درس داشت از همونجا منم مراقبم که به آدمای اطرافم بیش از حد توجه نکنم با حیوانات هم که درکل فقط لحظه ای ازشون لذت میبرم و اهل این نیستم که به خیابانی هاشون غذا بدم.
حتی وقتی پدر و مادرم اتفاقی براشون پیش میاد سعی میکنم فقط در کارهاشون بهشون کمک بیشتری کنم و زیاد جویای احوالشون نمیشم چون توی اطرافیانم زیاد دیدم که وقتی پدر و مادرشون مریض بودن از توجه زیاد، باعث زمین گیر شدن اونها شدن و دیگه اونا به این رویه عادت کردن. روی این موضوعات بشدت حساسم و اجازه نمیدم کسی عادت کنه! بارها پدرو مادرم ازم گلایه کردن که من خیلی سنگدل و بی احساسم و چرا برام حال دیگران مهم نیست؟! اما من اهمیتی نمیدم و این قانونه که برام مهمه و به خودم میگم شما شاید بعدها متوجه ی رفتارم بشید که اینکارم به نفع خودتونه.
توی فامیل معروفم به این که وقتی کسی مشکلی براش پیش بیاد نه زنگ میزنم و نه جویای احوالش میشم مثل همیشه کاملا عادی برخورد میکنم و بعضیاشون میدونن که دوست ندارم کسی درباره ی مشکلاتش باهام حرف بزنه یا بخواد باهام درد و دل بکنه.
جالبه؛ مادرم چون میدونه آدمی نیستم که بشینم پای غیبت و درد و دلش هاش، عروس خانواده رو به این کار دعوت میکنه و دوتاشون توی این مورد هم فرکانسن و من نتایجشون رو میبینم و میفهمم که ایراد از باور خودشونه.
توی این فایل درس فوق العاده ای که یاد گرفتم صحبت نکردن درباره ی مشکلات حتی با خداست! واقعا برام جالبه
پس سعی میکنم دیگه با خداهم درباره ی ناخواسته هام حرف نزنم تا ناخواسته ی بیشتری رو به زندگیم وارد نکنم.
خدایا شکرت برای این آگاهی های الهی و فوق العاده
عاشقتونم♥️
سلام
من در این مورد زیاد مشکل ندارم چون خیلی کم یادم میاد که بخوام احساس ترحم بقیه را جلب کنم
چند سال پیش که چند روزی مریض بودم حتی همسرم که حالم را میپرسید میگفتم خوبم شما کار نداشته باش من خودم خوب میشم و با قدرت میگفتم نه با احساس بدبختی و مظلوم نمایی
و خدا را شکر همیشه هم سالم و سرحال و رو به رشد هستم
حتی قبل از اینکه با استاد بزرگوار آشنا بشم وضعیت مالی خوبی نداشتم اما هیچ موقع نخواستم کسی بهم دلسوزی کنه هر کی منو میدید فکر میکرد ثروتمندترین فرد شهرم
تو هیچ موردی نخواستم خودم را ضعیف و بدبخت نشون بدم تا شاید کسی کمکم کنه
وقتی ده سال پیش پدر و مادرم از دنیا رفتن هیچ موقع نخواستم احساس ترحم اطرافیان را جلب کنم
همون موقع بود که به شهر دیگه مهاجرت کردم و از اطرافیان دور شدم
و هیچ موقعی یادم نمیاد که جایی خودم را به خاطر مرگ پدر و مادرم بدبخت و مظلوم نشون بدم
یادم نمیاد که به کسی گفته باشم پدر و مادرم مردم
و بعد از مرگشون هم سر خاک نرفتم مثل اکثر آدما که فکر میکنم زیر اون سنگ چیزی هست من اعتقادند اینه که انسان انرژیه و از شکلی به شکل دیگه تغییر میکنه و بعد از مرگ یک جا نیست
و قبر بعد از مرگ محدود کردن انسان و باور به فنا شدن اونه در حالی که انسان بی نهایته و زندگی ابدی داره و همه اینها را از استاد بزرگ مرد عمل و پیام رسان الهی استاد عباس منش عزیز یاد گرفتم
یه دوستی دارم که چند ساله همیشه یه بیماری و بدبختی داره
چون همیشه از بیماری که چند روز پیش داشته هر چند کوچک صحبت میکنه و همین جور پشت سر هم اتفاقات بد را تجربه میکنه و خیلی دوست داره که دیگران بهش دلسوزی و ترحم کنم و شاید بگه که من چقدر آدم قوی هستم که دارم اتفاقات بد را تحمل میکنم
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی.
من چندین سال بود که از ناراحتی معده رنج می بردم و کلی هم دوا و درمون انجام دادم ، از درمان های خانگی گرفته تا پزشک و سونوگرافی و آندوسکوپی ، همه رو انجام دادم و در نتیجه پزشکم گفت که در قسمت انتهایی معدت یه مشکل مادرزادی داری که قابل درمان نیست و فقط نباید بذاری معدت خالی بمونه چون صفرا برگشت می کنه داخل معدت و باعث درد میشه. یه دارویی هم تجویز کرد و گفت که این رو باید همیشه مصرف کنی و یک سری غذاها و نوشیدنی ها رو هم برام ممنون کرد . بیش از سه سال من این درد رو تحمل کردم و هر بار هم که کسی از اطرافیان از درد معدم سوال می پرسید کلی آه و ناله و شکایت داشتم و از این که به من ترحم میکردن و برام دلسوزی میکردن یه جورایی حس خوبی در اون لحظه پیدا می کردم ، قافل از این که خودم با این کار دارم بیماری رو ادامه دارش میکنم و حتی گاهی شدید تر هم میشد . این ماجرا مال حدوداً 15 سال قبله ، من هم از قوانین هیچ آگاهی نداشتم اما همون زمان کتابی رو خوندم به نام آئین زندگی از آقای دیل کارنگی ، توی اون کتاب گفته بود که خیلی از بیماری ها رو میشه با تلقین به خود ، درمان کرد حتی بیماری های لا علاج رو . اون زمان متوجه شدم که خودم با تلقین هایی که به خودم دادم و در موردش با دیگران صحبت کردم باعث به وجود اومدن این بیماری شده بودم. از اون روز تصمیم گرفتم که بر عکس عمل کنم ، هم به خودم بگم که معدم عالیه و هم به کسانی که از بیماری من سوال می پرسن بگم عالیم. روز های او تصمیم ، معدم درد میگرفت اما به خودم میگفتم معدم عالیه ، این درد خفیف هم احتمالاً به خاطر غذایی هست که خوردم و بی توجهی می کردم به درد ، و حواسم رو به چیزای دیگه پرت میکردم و این کار رو ادامه دادم تا اینکه با بیماری کلا خداحافظی کردم. الان بیش از پانزده سال میگذره و من دیگه اون درد رو تجربه نکردم و با اینکه دکتر در اون زمان روزه گرفتن رو برام ممنون کرده بود ، اما تمام این سالها در ماه رمضان روزه گرفتم ، تمام غذاهایی که برام ممنون شده بود رو میخورم ، و دیگه از درد معده الحمدلله خبری نیست.
از خداوند سپاسگزارم به خاطر سلامتی که دارم از آقای دیل کارنگی تشکر میکنم که اون آگاهی رو به من داد و از شما استاد بزرگوار متشکرم که آگاهی ها رو کامل کردید و من علت رو متوجه شدم .
برای همه دوستان آرزوی سلامتی و موفقیت از درگاه خداوند دارم.
سپاس
سلام آقای جلالی .تبریک میگم و آن شالله همیشه سلامت باشید .من هم همیشه دوران راهنمایی دبیرستان و دانشجویی از درد معده شاکی بودم.مخصوصا توی دوران کنکور برای اینکه بهم فشار نیار که بگن درس بخون و توی دانشگاه برای اینکه درس نخونم خودم رو مریض میکردم با باورهام.و همیشه دارو مصرف میکردم .جالب اینجاس که با کار کردن روی باورها مخصوصا دوره اعتماد به نفس ،درد معده از بین رفت و نمیدونم چطور شد که من دیگه همه چیز میتونستم بخورم بدون اینکه مشکلی پیش بیاد .
همینه که استاد میگه هر کدام از ما سرنوشتش رو تعیین میکنه .چقدر روزهایی که من دنبال ترحم دیگران بودم تا پدر و مادر و دکتر برام دلبسوزونن و کمی آرام بشم.خدا رو شکر ازقبل خیلی بهتر شدم .
مرسی استاد جان .مرسی خدا جونم
با سلام و عرض ادب
سپاسگزارم از شما که کامنت ها رو مطالعه می کنید و از اون مهمتر به اون ها نظر و پاسخ میدید.
انشاالله در تک تک لحظه های زندگی شاد باشید و آرامش تمام وجود و زندگی تون رو در بر بگیره و روز به روز موفقیت های چشمگیری داشته باشید.
بنام الله رحمان
از خدا ممنونم برای فرصتی که امروز در اختیارم قرار داد تا از نعمتهایی که به رایگان در اختیارم قرار داده استفاده کنم.
شکر خدا امروز هم روز خوب و آرومی داشتم
صبح بیدار شدم و فایل جلسه یک کشف قوانین زندگی رو گوش کردم بعد کامنت خوندم و نشانه امروزم رو دیدم و بعدظهر هم با لذت و آسونی از مسیر زندگی لذت بردم
خدایا سپاسگزارم ازت
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
میخوام این آیه از خداوند رو در ذهن خودم تثبیت کنم و باور درستش رو بسازم.
با هر سختی آسانیست
وقتی به تجربیات گذشته خودم نگاه میکنم، میبینم هر بار که به تضاد مالی خوردم، خدا هدایتم کرده به مسیری راحتتر، که هم نعمت بیشتری دریافت کردم، هم کارم راحتتر شده،
مثلا ی تایمی تو کارگاه آلومینیوم سازی کار میکردم،
کار فیزیکی سخت
از اونجا که اومدم بیرون هدایت شدم جنس میبردم تهران و به مغازه دارا میفروختم،
اینم سخت بود ولی راحتتر از قبلی بود
بعد از مدت کوتاهی یکی 100 تومن پولم و خورد و دیگه جنس نبردم تهران و خدا هدایتم کرد تو شهر خودم کاسبی کنم
شرایط راحتتر شد برام
بعد از مدتی باز ورشکست شدم و ی مدت بیکار بودم
بعد خدا دوباره هدایتم کرد مغازه اجاره کردم و میرفتم از باکو جنس میاوردم،
شرایط باز بهتر شد و کارم باکلاستر شد
بعد از مدتی دوباره من ورشکست شدم
باز خدا هدایتم کرد از بانه پتو میاوردم و تو شهر خودم میفروختم،
ایدهای راحت و پولساز داد*
در طول دو ماه پولی داشتم دو برابر شد
باز بعد از مدتی ورشکست شدم
باز خدا هدایتم کرد مغازه اجاره کردم و پوشاک زنونه فروختم و خیلی بیشتر و زودتر از دفعات پیش پول ساختم و موفق شدم
خدا همیشه پله بعدی رو برام آسونتر کرده
همیشه به مسیر بهتری هدایتم کرده
همیشه هدایت و حمایتم کرده
و امروز که این آیه رو برای تَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُم در مسیرم قرار داد انگار این آگاهی و این دیدگاه تو ذهنم شروع کرد به جاری شدن.
ممنونم از خدایی که خیلی نزدیکه
خیلی حواسش هست
خیلی آگاهه
خیلی رحمانه
خدایا هدایتم کن به سرراست ترین مسیر
تو تنهاترین و بهترین هدایت کنندهای
به نام خداوند بخشاینده و مهربان
یادمه وقتی ابتدایی بودم و معلممون در درس علوم راجع به اعضای بدن و بیماریها صحبت میکرد سه بار از بچه ها پرسید که چه کسی بیماری تیروئید فاویسم و سینوزیت داره و من تنها کسی بودم که هر سه بار دستمو بلند کردم در حالیکه هیچکدوم از اون بیماری هارو نداشتم و فقط تو خونواده راجع بهشون شنیده بودم. با گذشت زمان حتی تا چند سال پیش هم در جمع دوستان میگفتم من استعداد بیماری تیروئید رو دارم غافل از اینکه دارم با این جملات سرنوشتم رو رقم میزنم. دوسال پیش پدرم رو از دست دادم و در چنان غم بزرگی غرق شدم که غده ی تیروئیدم متورم شد و عمل جراحی انجام دادم ولی بعدش به خودم اومدم.الان هر روز بابت سلامتیم از ته دل شکرگزاری میکنم. هر روز بابت سینوسهای سالمم خداوند رو شاکرم و تمام تلاشم رو میکنم که توجهم رو بر روی نکات مثبت بذارم. این شکر گزاریم باعث شده هر دفعه که پیش دکترم میرم قرصم رو کم میکنه و این فوق العاده ست. من درسمو گرفتم و روز بروز بدنم خودش رو بیشتر بهبود میده و ایمان قلبیم اینه که
“خداوند روزهای رفته را باز می گرداند”
ممنونم استاد عزیزم. پاینده و سلامت و شاد باشید❤❤❤🌻🌻🌻🌻🌻🌻💖💖💖💖💖💖💖