ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 25 (به ترتیب امتیاز)

698 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نگین مارکارادی گفته:
    مدت عضویت: 1602 روز

    سلام استاد عزیز از اینکه خالصانه قوانین و تجربیاتتون بیان میکنید و هر بار آگاهتراز قبل میشیم از شما سپاسگزارم من هم موافقم که جلب توجه رفتار آدمای ضعیف و بدون عزت نفس هست برای بدست اوردن احساس ترحم و قربانی بودن ک ب مرور تبدیل ب عادت شده و از لحاظ فرکانسی اغلب در سطح پایین باشن و در مداری باشن از سطح فرکانس شادی و سلامتی دورتر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 2057 روز

    باسلام واخترام خدمت استادعزیزم ومریم جان

    من یک خانم ۴۷ ساله هستم .مادرزاد مهره کمراضافه دارم وازاول ابتدایی تا پایان تحصیلم از ورزش معاف بودم ودردخیلی بدی روهرلحظه تجربه کردم.چندبارزمین گیرم کرد ودوماهی استراحت مطلق داشتم وقراربود عمل کنم…ولی خواستم خودم درمانش کنم هرگاه زیپ دهنم رو بستم وباهیچکس صحبت نکردم درمورد دردم وفکوس خودم رو برای سلامتی هزاربرابرکردم.‌‌حتی تصویرسازی حال خوب درجنگل ودریا باکمر سالم داشتم.‌‌…همش شکرگذاری میکردم و به خاطرات وروزهای که باهمین کمربازیبایی ساختم روتکرارمیکردم وهمش میگفتم من قبلا تونستم الان هم میتونم…پارسال دکتربه من گفت متاسفانه چهارمهره ی کمرتون ازبین رفته واحتمال قطع نخاع من حتمی است وهزینه ی سنگین برای عملم نیاز هست وبعدازعمل هم اگرباموفقیت پیش بره برای همیشه مانند یک رباط بدنم عمل میکنه..‌چرخش وسمت چپ وراست روتا اخرعمراصلا نخواهم داشت….ومن اولین کاری که کردم باتکنیک های که استاد فرموده بودن روی خودم کارکردم وبه خودم قول دادم بانصف هزینه عمل رو برم سفرافریقا …بعداز ۹۰ روز که روی خودم کارکردم وهمش ذهنی بود وروتخت استراحت میکردم تونستم فردقوی بشم وبه مدت طولانی برم قاره آفریقا چندین کشور وچندین شهر وجاهای بکر افریقا که جز رویاهام بود برم هرروز ۵تا۶ساعت باماشین های سافاری درحیاط وحش وروزی ۳الی ۴ساعت راه پیمایی درطبیعت برای دیدن ابشارها ودره ها وحیوانات وحشی میگذشت…چون توجه من به سلامتی ونکات مثبت بود…منی که ازلحاظ پزشکی چه در ایران وچه درخارج مهرهای سیاه وخراب همراه دیسک وسیاهتیک دارم تونستم باذهنم ساعت ها وروزها فعالیت سنگین داشته باشم…عزیزان بخدا همه چی باذهن صورت میگیره…دنیازیباس اگر ما زیبانگرباشیم چون یک زنبور روی گلها وزیبایی ها فکوس کنیم…خدایاشکرت برای آگاهای که دربین مردم درجریان هست واستادمون جناب عباسمنش روخداحفظ کنه اینقدر زیبا وروان صحبت میکنن وحال دلمون روخوب میکنن‌‌‌…خدایااااشکرت خدایااااشکرت‌‌‌…خدایااااشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مرجان ابوترابی گفته:
      مدت عضویت: 1865 روز

      سلام بانو

      از خوندن کامنت شما بسیار بسیار انرژی و انگیزه گرفتم و خیلی خوشحال شدم براتون و تحسینتون کردم واقعا.

      اینو فقط مینویسم تا ردپایی باشه برام در آینده ببینمش و خودم رو هم تحسین کنم … چون در حال حاضر در حال عمل کردن به این قانون هستم که به مشکل کمرم توجه نکنم که ریشه این مشکل در همین جلب توجه و گرفتن حس ترحم و نرفتن به جاهایی که دوست نداشتم برم ولی نمیتونستم بگم به خاطر کمبود عزت نفس و کمردرد رو بهونه میکردم که مدام مشکل بزرگ و بزرگتر شد و دلیلش خیلی چیزای دیگه هم بود که روی هم جمع شد و شد وضعیت الانم. اما متعهد شدم که عمل کنم به قانون و خداروشکر الان 5 روز هست که متهدانه عمل کردم و راجع بهش با کسی حرف نزدم و وانمود میکنم که همه چیز خوبه و شکرگزاری میکنم و 5 روزه که دارم کل کامنتای این فایل رو میخونم و لذت میبرم و نکته بزداری میکنم و انگیزه میگیرم برای ادامه و قانون برام بیشتر و بیشتر جا میفته. امید که خداوند هدایت کنه. سپاس از شما بانو

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    ولی الله علوی گفته:
    مدت عضویت: 1343 روز

    سلام استاد …خداوندرا هزاران بارشاکرم که می‌توانم این لحظه راببینم که قدم درراه آگاهی ورشد شخصی گذاشتم ..استاد عباسمنش شما دنیای امثال من راتغییردادید .اگربه گذشته برگردم وزندگی خودم را ببینم سرتاسر پربود ازبیماری .فقدان .چالش های مالی وهزاران فکرمنفی درذهن .‌‌.هربار هم به قول شما میگفتم عید سال بعد درست می‌شود. ولی نمیشد که نمیشد …هردری ازدرههای زندگی را زدم تا به موفقیت برسم نتوانستم .شاید راهش رابلد نبودم ویا شاید به قول شما زمان رسیدن به مراحل اولیه تکامل نرسیده بود …در ۲ سال پیش خداوند فرشته زمینی اش .دکتر مهدی نظری ایلامی رادرسرراهم گذاشت وایشان درحال برای اولین با دیدم که اززمین تااسمان باهم فرق داشتیم .وقتی دکتر نظری من رادعوت به این راه وبه کلاسها خودش درشهرایلام کرد .باورم نمیشد امروز برسد که من رااینجا عباسمنش بنامند…کسی باورنمیکرد پسر روستایی .که همیشه ازبیماری وبی پولی مینالید انقدررشد کند که درحال حاضر چندزندگی را ازافراد مختلف درسراسر کشور تغییرداده باشد ..‌استاد هرچی بگویم کم گفتم .ازآنجایی همیشه می‌نالیدم ازگرفتاریها .گرفتاریهایم زیاد بود .ولی الان زندگیم سرشار ازعشق وخوبی وسلامتی وزیبایی است . ..ودرحال ساختن زندگی ازصفر هستم درحال حاضر ۳ بیزنس کاری بادرامد بالاشروع کردم که حتی یکریال سرمایه اولیه نخواسته است فقط با تغییر باورهایم وگوش دادن به فایلهای شما .ونگاه کردن لایوهای دکتر مهدی نظری ایلامی ..استاد جامعه امروز ایران که مادران زندگی می‌کنیم به هرکسی که ازتغییر برایش حرف میزنیم همه دنبال ره یک شبه هستند وهیچ کس دنبال طی تکامل نیست بحز یک عده کم….استاد من هرروز صفحه ایستاگرام وسایت شما رانگاه میکنم شاید فایل جدیدی ببینم ونگاه کنم .مدتی هم هست که هرروز یک فایل ازسایت را حتما باید نگاه کنم .هرفایل ازسخنان شما یک گنجینه ثروت هست …خدایا ازبابت وجود استاد عباسمنش ودکترمهدی نظری ایلامی که من راباقوانین الهی ات آشنا کردند بی نهایت سپاسگذارم خدایاسپاس خدایاسپاس خدایاسپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    آسیه گفته:
    مدت عضویت: 2231 روز

    به نام خداوند عادل

    سلام استاد عزیزم ومریم جون مهربونم

    استاد عزیزم هزار بار ازتون سپاسگزارم اینقدر به ما کمک میکنین واگاهمون میکنید

    استاد جان من اگه بخوام از توجه از توجه کردن به نا خواسته هام بگم باید اندازه کل کامنت های سایت بگم بنویسم ماساژور استاد جان من به این درک کاملاً رسیدم که خودم خالق زندگی خودم هستم گاهی اوقات که دچار مشکل میشم دیگه به هیچ وجه از خدا گله نمیکنم و انتظار از خدا ندارم و خودم رو مقصر او مشکل میدونم و خدا را هزار بار شکر می کنم که به این درک رسیدم استاد جان سال گذشته من حدود شش بار دچار بیماری شدم و هر بار هی بد اطرافیان میدوزم که دوباره من مریض شدم و از علائم و بدحالی هم صحبت می کردم و هر چند وقت یه بار دوباره دچار بیماری شدم و جالبه که بچه ها من دچار بیماری می شدند حتی همسرم که بدن خیلی قوی هم داشت بیمار شد

    من میدونستم نباید توجه کنم اما اما رعایت نمیکردم و مدام به مامانم و اطرافیانم در مورد بیماری صحبت میکردم حتی مسخره میکردم من میخوام رکورد بزنم و..به طوری که همه فامیل در مورد من و بیماری هایی که دچار می شدن حرف می زدند .اخرای سال دیگه کامل متوجه شدم خودم باعث این وضعیتم شدم البته این بیماری ها باعث شد من دوره ی قانون سلامتی رو با عشق بخرم واستفاده کنم ویک کوه عظیم اگاهی درمورد بدنم وکارکرد بدنم یاد بگیرم .

    سال جدید اوایل سال دچار یه سرماخوردگی شدم اما دیگه بهش توجه نکردم درموردش زیاد حرف نزدم وهمین شد به طور خیلی معجزه آسایی دوروزه خوب خوب شدم و فرزند کوچکم از بس که من بهش توجه میکردم تو بیمار شدنش هر ماه دچار یه مشکلی میشه چون وقتی بیمار میشه من میارمش پیش خودم می خوابونمش و عادت شده براش که اینطور جلب توجه کنه ولی ایندفعه اخری خدا میدونه استاد دیکه کامل درک کردم توجهام دارن کاری میکنن دخترم از قصد شصتش مدام میکنه تو دهنش تا بیمار بشه ومریض که شد زیاد بهش توجه نکردم وتازه غر زدم وزود زود خوب شد بطوری که پیش پزشکم نبردمش .

    .واااای استاد جونم که من چقدر به ناخواسته هام توجه کردم موقع هایی که به بهانه دلسوزی وهمدردی به مشکلات عاطفی اطرافیانم گوش میدادم به دوروز نمیکشید زندگی آروم وقشنگ خودم جو تشنجی میگرفت وبا همسرم دعوامون میشد ومن اینو درک میکردم که از کجا آب میخوره ولی باز فراموش میکروم واین اشتباه تکرار میکردم تا اینکه یک بار به یکی از نزدیکانم با احترام گفتم شما برا من خیلی باارزشید اما ازتون خواهش میکنم دیگه مشکلاتتون به من نگید زندگی منم تحت تاثیر قرار میگیره وحال من بد میشه وگفتم شما خیلی وقتام حالتون خوبه خوش هستین تو مسافرتین ایا من هستم پس چرا موقع دعواهاتون من باید باشم وهمون شد دیگه به من زنگ نزدن برا درد دل وحل مشکلشون وتازه چقدر احترامم از اون موقع به بعد بیشتر داشتن وعزیز ترم براشون .

    استاد جونم منم از شما یاد گرفتم به کل اطرافیانم بفهمونم در مورد غم وناراحتیاشون با من حرف نزنن والان خدا شاهد کسانی که انواع بیماری دارن ومشکلات خانوادگی شدید دارن پیش من که هستن میگن ومیخندن وبه من میگن حالمون پیشت خیلی خوبه چقدر انرژیت مثبته .چون هربار میومدن از مریضیشون بگن من نه با بی احترامی به صورت شوخی میگفتم تو بگو کجات سالمه وحرف عوض میکردم والان از بودن کنار من لذت میبرن وبقول خودشون حالمون خیلی خوب میشه .

    استاد عزیزم من من اندازه ی موهای سرم حرف دارم از توجه کردن به ناخواسته هام وجذب همون مدل یا شیبه همون چیزهایی که دوست نداشتم اما بهشون توجه کردم خیلی دارم روی خودم کار میکنم وسعی میکنم ورودی هام کنترل کنم دیگه به هیج وج اخبار منفی رو گوش نمیدم واز خیابون رد میشم یه مورد منفی میبینم روم برمیگردونم .به هیج وج از گرانی واین چیزا صحبت نمیکنم و هر کس میخواد سر حرف باز کنه میگم خدا رو شکر ولی نعمت فراوون شده برکت بیشتر شده اینم درست میشه .واستاد چقدر وقتم برام با ارزش شده ومیگم این زمان داره میگذره چرا من باید توجه کنم به اون چیزهایی که دوست ندارم وسعی میکنم فایل گوش بدم واز زمانم استفاده خوب داشته باشم وهمه این ها رو من مدیون شمام هزار بار ازتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    آتنا گفته:
    مدت عضویت: 3586 روز

    سلام استاد عزیزم

    بسیار سپاسگزارم که این آگاهی ها رو با ما به اشتراک میگذارید.

    من قبلا که این فایلها رو در مورد اهمیت ندادن و توجه نکردن به بیماریها و مشکلات و مخصوصا بیماری ها گوش میکردم روم هیچ تاثیر خاصی نداشت. به این دلیل که به مدت 8 سال یه بیماری خیلی سخت داشتم که دیگه روز و شب برای من نزاشته بود و با میلیون ها تومن هزینه درمان نشده بود و خیلی هم پیشرفت کرده بود و کلا طبیعت این بیماری طوری بود که همه میگفتن قابل درمان نیست. من پارسال دوره 12 قدم رو از سایت شما خریداری کردم. یه شهود خیلی واضح دریافت کردم که بیام و این دوره رو بخرم و قدم به قدم پیش اومدم. عزت نفسم خیلی بالا رفت به طوری که توی قدم پنجم یا ششم فهمیدم که باااید از کاری که انقدر ازش متنفرم و فشارهای خیلی شدیدی رو داره بهم وارد میکنه بیرون بیام، و با وجود حقوق خوبی که دریافت میکردم، استعفا دادم و یه دلیل سخت تر شدن بیماری من هم همین کار پر استرس و اون جو ناسالم شرکتی بود که توش کار میکردم. من فهمیدم که ارزش آرامش و آزادی زمانی من خیلی خیلی بالاتر از پول هست، و من آخر اسفند ماه 1400 از کارم استعغا دادم و همچنان 12 قدم رو با شما ادامه دادم تا اینکه تو یکی از فایلهای 12 قدم موضوع صحبت شما دقیقا در مورد توجه نکردن به بیماریها بود و من اون فایل رو بارها و بارها گوش دادم و باور کردم و بهش عمل کردم و بیماریم رو پذیرفتم و با وجود اذیت شدن زیاد و سختی وضعیتم، سعی کردم تمرکزم رو بزارم روی قلب سالمم، روی دست و پای سالمم و کلا روی بقیه اعضای بدنم که کاملا سالم بودن و کم کم متوجه شدم که شدت بیماری داره کمتر میشه و وضعیت تنفسی من داره بهتر میشه و عفونتهام کمتر و کمتر میشد و این روند تا دو ماه ادامه پیدا کرد و الان بعد از دو ماه میتونم بگم بیماری به اصطلاح غیر قابل درمان من تا 80% درمان شده و من خیلی بهتر و راحت تر نفس میکشم و واقعا سپاسگزارم از شما استاد عزیزم که این حقایق رو متوجه شدین و با ما شر کردین و هر کسی که باور کرده و بهش عمل کرده رو نجات دادین با حرفاتون و الان دارم روی این که چجوری برای خودم کار کنم و پیشرفت مالی داشته باشم خیلی تمرکز میکنم تا راهی رو هم برای ورود پول و ثروت به زندگیم باز کنم. دوستتون دارم خیلی زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    مهدیه گفته:
    مدت عضویت: 2046 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جان که پشت دوربین هستین و سایه زیباتون توی طلوع افتاد پیداست حس صبح زود چهقدر قشنگهو به ادم حس خوب میده 🥰

    واقعا همینه چندین سال پیش من کاراموز بیمارستان بودم رشته ی تحصیلیم کارشناس اتاق عمل بود مدتها قبلش فهمیده بودم که یکی از دندونهام توی لثه م هستو مشکل خاصی نیست از بچهگی همراهم بوده من سر عملهای ENTجراحی فک و صورت و بینی میرفتم تا اینکه یه روز گفتم بزار عکس دندونم رو به دکتر ی که باهاش سر عمل بودم نشون بدم،فکرم مشغول بود چند روزی و کاملا توجهم روی این موضوع بود که این دندون نهفته میتونه برام مشکل بسازه یعنی قشنگ داشتم توجه میکردم به این موضوع بعد از اینکه عکس رو به دکتر نشون دادم گفت این دندون خطرناکه😅دقیقا همون چیزی رو شنیدم که منتظرش بودم و چندین روز بهش توجه کرده بودم😅درصورتی که قبلا بهم گفته بودن اصلا چیز خاصی نیست میتونی درش بیاری میتونی بزاری باشه

    خلاصه اینکه من اومدم خونه اینقدر درموردش حرف زدم با خانواده با خودم که وقتی صبح از خواب بیدار شدم لپ چپم جایی که این دندون نهفته بود بااااااااااااد کرده بود روی لپم قرمززززززز شده بود اصلا تعجب کردم که یه شبه چی شد 😮و اونجا بود که خواهرم بهم گفت که از بس بهش فکر کردی اینجوری شد و من فهمیدم که اره واقعا با فکرم این لپ باد کرده ی قرمز بوجود اومد و بعد از اون همیشه این خاطره گوشه ی ذهنم هست که چهقدر مرکز توجه میتونه تاثیر گزار باشه به محض اینکه فکرمو از روش برداشتم صورتم خوب شدو دیگه مشکلی برام بوجود نیومد

    کنترل ذهن (تقوا )کار اسونی نیست اما شدنیه واقعا باید زمان گذاشت و کار کرد تا ذهن عادت کنه به این شیوه از فکر کردن که از جهتی نگاه کنه به موضوعات که بهش احساس خوب میده

    موفق و پایدار باشین ♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    حیات گفته:
    مدت عضویت: 1245 روز

    سلام استاد عزیزم که چقدر دقیق ریشه مسائل را در میابین ،واقعا در حیرتم از این تیز بینیتون

    سالها بود که با خودم فکر میکردم چرا بقیه مردم اینقد مریض میشن

    دوستانم مداوم سرما میخورن ولی من که بدن نحیف تر دارم و انگار اسیب پذیر تر هستم اینجوری نمیشم

    دلیلش چیه

    اگه سرما خوردگی اتفاقیه و در اثر باد کولر و…..یا مریضی های دیگه

    از جمله دل درد و…….

    بعد الان با این فایل فهمیدم خانواده من وقتی مریض میشدم اصلا محل من نمیگذاشتن

    حتی بهم میگفتن که سفت شو 😒😒

    جالبه همیشه با خودم میگفتم حتما پرورشگاهی چیزی هستم ،دوستام تا مریض میشن چقدر دورشون تاب میخورن و …..اینا

    و الان من شخصیتی پیدا کردم ،بمیرم هم مشکلاتم به دوستام نمیگم(چون خونوادم برای مسائل مالی و هر مشکل دیگه توجه نمیکردن بهم) ،اصلا مسخره میدونم اینکارو ولی دلیل این شخصیت و مریض نشدنم و نمیفهمیدم، که الان فهمیدم

    هم اینو فهمیدم

    هم اینکه دیشب فهمیدم من یه قفلی دارم فکر میکنم پولدار بشم سلامتی ام از دست میرود

    بعد دیدم مربوط میشد به فیلم هایی که میدیم ، طرف ثروتمند بود یکدفعه تصادف میکرد

    یا ثروتمند میشد مغرور میشد دستش از کار می افتاد و……

    و از دیشب خواستم که به فایلی مربوط به سلامتی هدایت شوم

    که این فایل کمکم کرد در مورد اون هم

    عاشق این حد از ریز بینی شما در پیدا کردن ریشه مسائل هستم

    💫💫💫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1794 روز

    سلام استاد عزیزم

    من یه مادر هستم دوتا پسر دارم یک پسرم ۲۶ ساله

    و پسر دومم ۲۱ ساله

    از وقتی با شماآشنا شدم و بخصوص وقتی دوره عزت نفس تهیه کرم و در خودم اجرا کرم نتایج بیشماری گرفتم

    دیگه بی مورد برای فرزندانم نگران نیستم خیلی عزت نفسم خوبه با فرزندانم رابطه ام عالی هست

    و بخصوص الان ۲ سال هست پسر بزرگم پیگیر سربازی اش هست چون برای کارش بهتره که سرباز نباشه تا بتونه از ایران خارج بشه

    من در مورد موضوع سربازی پسرم هم تسلیم پروردگارم هستم

    میدانم هر آنچه که پیش بیاید همان بهترین هست

    هر اتفاقی بیفته همان بهترین هست

    بارها شده پسرم می آید برای من تعریف میکنه میگه مامان مثلا اینطور شده من دارم میرم دفترچه بگیرم یا یکبار میگه دنبال پروژه هستم

    براش دعا میکنم و میگم پسرم ببین چه کاری به صلاحت هست خودت انجام بده

    و توکل میکنم به پروردگارم

    استاد سال‌های قبل خیلی در گیر جزئیات کارهای همه و بخصوص فرزندانم میشدم

    ولی حالا نه

    در کنارشون هستم ولی دخالت و دلسوزی بی‌مورد نمیکنم

    اتفاقا فرزندانم قوی تر و موفق تر هستند خدایا بینهایت سپاسگزارم

    استاد عزیزم خواستم گوشه ای از تجربیاتم را گفته باشم

    البته در این خصوص از این موارد خیلی موفقیتها دارم .

    که از دوره عزت نفس کسب کردم و همان طور که در فایل های قبل‌تر گفتم دوباره از اول دوره عزت نفس را شروع کردم و کار میکنم.

    من همان طور که فرمودید خیلی دقت میکنم و آگاهانه اصلا در مورد ناخواسته هایم و بیماری ام و یا هر موردی که اذیتم میکنه با کسی صحبت نمیکنم

    مدام حواسم هست

    امید وارم خداوند همه ما را هدایت کند به مسیر درست الهی آمین 🤲

    برای صلاح همگان دعا میکنم

    در پناه الله یکتا باشید شاد و سلامت و موفق و ثروتمند باشید و به تمام خواسته هایتان برسید وسعادتمند در دنیا و آخرت باشید 🤲🤲🤲🤲🌷🌷🌷🌷🌷🌷💦💦💦💦💦💦💦💦💦❤️❤️❤️❤️❤️🇱🇷🇱🇷🇱🇷🇱🇷🇱🇷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    فاطمه و علی گفته:
    مدت عضویت: 1206 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز

    و سلام به خانواده ی بزرگ عباس منش

    چقدر زیبا بود این فایل و چقدر جامعه ی امروز درگیر همین موضوع هست که هر جا که میری مردم فقط و فقط از مشکلشون میگن و فکر میکنن قراره با بازگو کردن مشکلات اونارو حل کنن

    تو جمع دوستان میری تو جمع فامیل میری تو کوچه تو بازار تو جای جای شهر که بری همینه

    یک موضوعی که هست مردم از خوشبختی هاشون نمیگن بخاطر این باور غلطه که اگه من از خوشی هام بگم از موفقیتهام مردم منو چشم میزنن و این باور اشتباه رو من خیلی جاها دیدم و شنیدم و مردم تمایل دارن از بدبختی هاشون بگن

    من حتی قبل از اینکه در مورد قوانین جهان بدونم و اصلا بدونم جهان بر اساس قانونه و به افکار و باورهای ما جواب میده و افکار و باورهامونه که اتفاقاتمونو رقم میزنه هیچ وقت دوست نداشتم در مورد مشکلاتم با کسی حرف بزنم این رفتارم بصورت ناخودآگاه بود بدون اینکه چیزی در مورد قوانین بدونم چون دوست نداشتم کسی نسبت به من احساس ترحم داشته باشه

    من اگه بخام در مورد خودم مثال بزنم میتونم بگم زمانی که باردار بودم ( چون من از خانوادم دور هستم و تو ی شهر دیگه زندگی میکنم خیلی بهم کمک کرد که فقط خودم میتونم کمک خودم کنم ) خیلی مشکلات زمان بارداریم وجود داشت من یکبار به اطرافیان که چه عرض کنم به مادر خودم هم حرفی نمیزدم با وجود اینکه بهش احتیاج داشتم که حتی واسه ی زمان کوتاه کنارم باشه و این موضوع باعث شد خیلی همه چیز واسم راحتتر بشه و فقط با خودم صحبت میکردم

    و همزمان با بارداری من توی فامیل چند نفر دیگه هم بار دار بودن و همیشه میدیدم اونا همیشه از سختی های بارداری میگن و میدیدم واقعا همیشه حالشون بده و به من میگفتن خوشبحالت تو چقدر حالت خوبه

    حتی یادمه من تا یک روز قبل زایمانم هم چون پرستار بودم و رشته ی پرستاری میخوندم کارورزی بودم

    و هر کس منو میدید میگفت وای تو با این شرایط چجوری میای و شرایط اونقدر که واسه بقیه سخت بود واسه من نبود

    و همیشه با دخترم صحبت میکردم که تو شکمم بود و اونقدر اروم میگرفتم که همه چیز یادم میرفت

    و الان هم اصلا تمایلی ندارم که پای دردو دل کسی بشینم

    اطرافیانمو میدیدم که همیشه از مشکلاتشون میگن که شوهر من این رفتارو میکنه و همیشه نازاضی بودن خیلی وقتها که جمع رو ترک میکردم و هر وقت هم که نمیتونستم هیچ حرفی نمیزدم و این باعث میشد که من همیشه شکر گزار باشم که چقد رابطم با همسرم عالیه و اگه جایی هم ی تضادی بوجود میومد با همسرم همیشه سعی میکردم و دنبال راه حل بودم که حلش کنم بدون اینکه بهش فک کنم و درموردش با کسی حرف بزنم

    و الان همون ادمایی که همیشه از مشکلاتشون میگفتن

    از اون موقع هم مشکلاتشون بیشتر شده که کمتر نشده

    و من کم کم از اون ادما جدا شدم و الان هم که قانون رو میدونم که بیشتر تمرکزم به زیبایی هاست و آگاهانه عمل میکنم

    و ی موردی که الان هست در مورد خودم اینکه من تازه کسب و کارم رو راه انداختم با اینکه در آمدی ندارم و شروع کارمه و ی وقتایی ذهنم شروع میکنه به نجوا کردن و ترس و نگرانی رو در من ایجاد کنه من که همیشه با همسرم در مورد موضوعات صحبت میکنم در این مواقع سعی میکنم فقط ذهنمو کنترل کنم و در موردش با همسرم هم حرفی نزنم و فقط به موفقیتم فکر کنم و همیشه به خودم بگم ایمان دارم همه چیز همونی میشه که من میخام فقط باید در مسیر درست حرکت کنم و تمام فاعلیتمو بکار بگیرم و خداوند منو هدایت میکنه

    من در این مورد خیلی مثال ها دارم

    چقدر خوشحالم که وارد این مسیر شدم ☺️

    چقدر خوشحالم استاد بی نظیری مثل شما رو دارم🌸

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    مجید هلالات گفته:
    مدت عضویت: 1515 روز

    سلام استاد تشکر اول بگم که اون فضایی که کلیپ تهیه میکنید به من نوعی انگیزه بسیار بسیار بالایی برای موفقیت وتغییر میده واقعا محرک عالی وانرژی مثبتی به انسان تزریق میکنه واما موضوع توجه نکردن وگلایه نکردن بنده تجربه نکرده بودم ولی قصد دارم باهیچ کس حتی به بقول شما خودم وخدا هم صحبت نکنم هیجان دارم که ازشروع این تجربه جدبدوطی کردن سیرتکامل درماه اینده اتفاقات چگونه برای من رقم خواهد خورد واطمینان دارم صدرصد خیلی ازدلنگرانی که امان من بریده ریشه کن خواهد شدوجای خودش به چیزهای خوب خواهد دادواین تجربه که اینها بیشتر ساخته دهن من است اتفاق خواهد افتاد بی صبرانه منتظر کلیپ های اینده با این گونه فضای خارجی ومطالب خوب خواهم دعا گووپیگیررورانه شما مجیدهلالات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: