ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)

698 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی عظیمی گفته:
    مدت عضویت: 1201 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    ممنونم برای این فایل زیبا و پر از اطلاعات خوبتون

    استاد من تا الان که حدود یکسال هست که با شما اشنا شدم اصلا کامنت نذاشتم روی سایت اما انگار همین الان بعد از گوش دادن این فایل به من گفته شد که دیدخودم رو نسبت به این فایل به اشتراک بگذارم .

    وقتی درمورد توجه به مریضی ها و نازیبایی ها واینکه خودمون رو ضعیف جلوه بدیم تا احساس مهم بودن کنیم من یاد یکی از اقوام افتادم که همیشه توی هرجمع فامیلی، همیشه خدا این شخص اگه دوتا مریضی داشت سری بعدی که میدیدمش میشد پنج تامریضی و دقیقا طبق گفته های شما بدنبال جلب توجه و دیده شدن و احساس مهم بودن در فامیل است،استاد واقعا نمیدونم چطوری بگم اما کاملا دید من و ذهنیت من نسبت به خیلی از مسائل از جمله توجه نکردن به نازیبایی ها و توجه کردن به زیبایی ها هر ثانیه بهتر و بهتر میشود. سپاسگزارخداوندم که با استادی مثل شما اشنا شدم و از طریق شما خداوند مرا هدایت کرد طوری که حتی یکسال هم نگذشته از اشنایی من با شما اما معجزات و نشانه های بسیار بزرگی تو زندگیم دریافت کردم.

    ممنونم از شما و خانم شایسته عزیز

    خیلی دوستون دارم

    یا حق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    عاطفه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 729 روز

    به نام خدای نور

    خدایاشکرت که من هربار به این فایل فوق العاده هدایت میشم و اون و گوش میدم و هربار برام جدیدتر و اگاهی های جدیدتری بهم اضافه میشه.

    من این فایل رو چندین بار خودم گوش داده بودم قبلا ولی باز چندین باره به این فایل هدایت میشم و اون و گوش میدم و هربار برام جدیدتر و الان این دومین بار که دارم کامنت میذاره خدامیدونه که توی این فایل با اینکه چندمین باری که دارم گوشش میدم هیچکدوم از حرفای استاد برام تکراری نبودن.

    من اینجا متعهد میشم که نجواهای ذهنیم رو خاموش میکنم و به مشکلاتم فکر نمیکم خدای من بزرگتر از این حرفاس که نتونه مشکلات کوچیک من و حل کنه و من نه با خدای خودم،نه با خودم و نه با دیگران درمورد مشکلاتم حرف نمیزنم چون با حرف زدن دربارشون به جهان میگم که ازاین مشکلات بیشتر میخوام جهان با افکار،باورها و کانون توجه ما کار میکنه به هرچیزی توجه کنیم ازاون موارد بیشتری وارد زندگیمون میشه پس چرا نیایم فقط به زیبایی ها و نعمت های خدا توجه کنیم؟میدونم سخت قدرت ذهنی بالایی میخواد که توی مشکلاتتم باز جوری به اونها نگاه کنی که شکر گذار باشی خدایا میخوام مثل همیشه حواست بهم باشه و نذاری پا پس بکشم توی این راه و با قدرت ادامه بدم و به اون قدرت ذهنی فوق العاده برسم.

    خدایا من میخوام فقط با ادمایی ارتباط برقرار کنم که اوناهم مثل من درمورد مشکلاتشون حرف نزنن و فقط درمورد حال خوبشون حرف بزنن من اگاهانه درمورد چیزای خوب حرف میزنم و مشکلاتمو میسپارم به خدا خودش حلشون میکنه و یه کلمه هم درمورد اوناها نباید باکسی حرف بزنم.

    خدایاشکرت که هرروز من پر از اگاهی های جدید و حس و حال خوبه خدایاشکرت که هرروزم قشنگ تر از روز قبل و حالم خوبه خدایاشکرت که تو مسیر رسیدن به اهدافمم خدایاشکرت که تنم سالمه خدایاشکرت که مثل همیشه حواست بهم هست خدایاعاشقتم که وجودت بیشتر ازهروقت دیگه توی زندگیم هست.

    شادسالم موفق و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    مهران مرادی گفته:
    مدت عضویت: 1594 روز

    سلام و عرض ادب خدمتت تمامی عزیزان

    استاد دم شما گرم

    بابت سخاوتتون

    بابت پشتکارتون در کشف این قوانین

    بابت متعهد بودنتون

    بابت با سلیقه بودنتون

    بابت جرأت دنبال کردن ارزوهاتون

    بابت الگوی مناسب بودنتون

    و هزاران بابت دیگه …

    این فایل رو شاید 6 یا 7 مین باره که دارم میبینمو میشنومش

    میدونید مثل همه اگاهی های دیگتون اینم نابه ولی فرقش اینه که همممممه ماها حداقل برای یک بار این اشتباه رو انجام دادیم و حتی با دیدن نتیجه ش بازهم تکرارش کردیم بدون اینکه فکر کنیم به عامل بوجود اورنده ش

    و دقیقا با همین روش اشتباه من پنج سال خودمو از نتایج دلخواهم دور کرده بودم و دائم ناخواسته وارد زندگیم میشد ،

    من الان 24 سالمه از 14 15 سالگی تا 20 سالگی فوتبال حرفه ای بازی میکردم و واقعا از لحاظ امادگی بدنی و زندگی حرفه ای خیلی به خودم میرسیدم … یادمه حتی چند سال فست فود و کالباس و نوشابه هم نمیخوردم … شبا قبل از 12 میخوابیدم … همیشههههه من سر تمرینا حاضر و اماده بودم … روزایی که حتی تمرینم نداشتیم من تنهایی تمرین انفرادی میرفتم … کلیپ میدیدم … کتاب میخوندم … با مربیا و آدمای بزرگ صحبت میکردم … بازی های بزرک رو انالیز میکردم … مصاحبه ی فوتبالیستای مطرح رو میخوندم و …

    یعنی هرکسی که از بیرون منو میدید میگفت باید قطعا لیگ برتر بازی کنی و خودمم دیگه کل زندگیمو وقف کرده بودم به ظاهر

    اما ،

    من هیچ وقت اونجوری که باید بهم بازی نمیرسید … خیلی پیشرفت کرده بودما ولی باز اونجوری که میخاستم نبود و همیشه یکی دو تا از هم پستی هام که کلی شکم داشتن و سیگار میکشیدن و مشروب میخوردن بیشتر از من بازی میکردن و این همیشه طی این چند سال منو اذیت میکرد که چرا باید این اتفاق بیوفته و این ناعدالتی بوحود بیاد که منی که دارم این همه زحمت میکشم باید نیمکت یه مشروب خور سیگاری باشم با اینکه هم بدنم اماده تر بود همیشه و هم فنیم قوی تر

    تا اینکه ورزش حرفه ای رو بیخیال شدم و دو سال پیش با شما اشنا شدم … اون موقع بود که با تمام وجودم فهمیدم که ریشه این اتفاق و موفق نشدنم در رسیدن به لیگ برتر و تیم های بزرک چی بود …

    دقیقا همین حرف الان شما بود که فرمودید من همیشه و دائم توجهم رو اون بازیکنا بود و با اینکه من 10 تا نقطه قوت داشتم تو بازیم به اونا توجه نمیکردم و فقط با توجه به یک نقطه ضعفم باعث شده بودم که اون ضعف بولد بشه و من بهم اعتماد نشه

    و اتفاقا همیشه هم پیش همه دوستان و هم بازی ها و خانواده و بقیه میشستم تعریف میکردم که آی من چقد گناه دارم و داره در حقم ظلم میشه و من حقم این نیست و فلان مربی در حق من کوتاهی کرد و الا ماشالله

    و دقیقا اولین باری که این فایل رو گوش دادم اون چند سال از جلو چشمام رد شد که من چطوری با تعریف کردن و توجه کردن به این اتفاق که شاید اگه این همه خودم بهش توجه نمیکردم بیشتر از یکبار اتفاق نمیفتاد باعث شدم که زندگیم فوتبالیم نابود بشه و حتی بهم رضایت نامه ندن از سمت باشگاه که برم به تیم های دیگه

    خدارو هزاران بار شاکرم که حداقل الان این اگاهی هارو دارم و میتونم در ادامه زندگیم ازشون استفاده کنم

    خداروشکر که منو هدایت کرد به سمت عباسمنشش

    که بتونم درس معرفت رو یاد بگیرم و سعی کنم بنده تسلیم تری باشم

    عاشقتونم استاد امیدوارم بجز مردم ایران کل مردم جهان بتونن از این اگاهی هات استفاده کنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    Nazi_fatima گفته:
    مدت عضویت: 794 روز

    باسلام خدمت استاد بزرگوار و دوست داشتنی ام و مریم عزیزم و دوستان خوبم

    اول از همه خدا رو سپاسگزارم که منو به سایت استاد عباسمنش هدایت کرد

    استاد عزیزم و دوستان خوبم ،من در رابطه با جذب بیماری، خودم تجربه ای دارم که خدمتتون عرض میکنم ،من همیشه از اینکه وابسته به کسی باشم به خصوص در انجام کارها بیزار بودم و همیشه از خدا میخواستم که دست و پایی سالم داشته باشم تا بتونم خودم به تمامی امور زندگیم برسم، خوب این طرز فکر کردنم هم برمیگشت به اطرافیانم که مبادا روزی محتاج کسی باشم، من بااینکه 35ساله هستم ولی دائما فکرم مشغول همین بود و از خدا میخواستم که دست و پایی سالم داشته باشم چندین سال با همین طرز فکر گذشت و من دائما به این فکر مشغول بودم و حتی با اطرافیانم در مورد طرز فکرم صحبت میکردم ،تا اینکه کم کم در یکی از دستام درد شدید شروع شد که حتی قادر به کار کردن با اون دست نبودم و به شدت اذیت میشدم شروع کردم به گلایه و شکایت به خدا که خدایا مگه من همیشه از تو نمی‌خواستم سلامتی رو پس چرا با من این کار و کردی و من مریض شدم حدود یک سال به همین منوال گذشت و درد های دستم گاهی کمتر وگاهی شدید تر بود تا اینکه بعد ازحدود یک سال در پا وکمرم هم احساس درد شدید شروع شد و من دیگه حتی به سختی میتونستم کارهای شخصی خودم رو هم انجام بدم حدود هفت ،هشت ماهی درگیر درد شدید و استراحت بودم و طی این مدت فقط با خدا درگیر بودم ،گریه میکردم ودائم به خدا میگفتم اخه چرا، من که ازت سلامتی خواسته بودم چرا منو محتاج بقیه کردی شرایط برام خیلی سخت شده بود وبا وجود دو فرزند تمام مسولیت زندگی و حتی کارهای منزل به عهده ی همسرم شده بود و من چقدر از این موضوع اذیت میشدم ولی با این حال فقط به همسرم اجازه میدادم به کارها برسه و حتی به مادرم هم اجازه نمیدادم هر چند که اوناهم رغبتی برای مشارکت نشون نمیدادن بگذریم، تمامیه وقت من پر شده بود به دکتر و درمان ولی نتیجه خیلی کم بود مدتی گذشت یه روز که داشتم همه ی این اتفاقات رو مرور میکردم یهو به این نتیجه رسیدم که تمامی این بیماری رو خودم جذب کردم اینقدری که بهش توجه کردم واز این موضوع ترس داشتم وخدا این مریضی رو به من نداد و این خود من بودم که با طرز فکرم و توجه بیش از حدم به مریضی اونا جذب کردم از خداوند طلب بخشش کردم (البته همه ی اینا قبل از آشنایی با استاد بود ) و سعی کردم که کمتر به دردام فکر کنم و حتی وقت هایی که درد شدید هم داشتم به همسرم هم نمیگفتم و دارو هم مصرف نمیکردم و هر کسی هم از سلامتیم سوال میکرد می‌گفتم خداروشکر خوبم و دیگه هیچ توضیح دیگه ای نمیدادم هر روز میگذشت و من حس میکردم روز به روز بهتر میشم تا اینکه دردام الان به یک درصد رسیده و امیدوارم که خیلی زود بتونم این یک درصد رو هم تمومش کنم، چقدر خداوند مهربون و رئوف هست که هیچ چیز بدی برای بنده هاش قرار نمیده و این خود ما هستیم که همه اتفاقات رو جذب میکنیم چه خوب و چه بد ،از خدای مهربونم هزاران بار سپاسگزارم که نور هدایت رو تو دل من روشن کرد ،و منو به استاد عزیزم رسوند ،استاد عزیزم بی نهایت ازتون سپاسگزارم و در حال حاضر بزرگترین خواستم اینه که بتونم به آموزه های شما به بهترین نحو عمل کنم و بهترین نتیجه ها رو بگیرم و یه روز بیام از نتیجه های فوق العاده م براتون بنویسم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 651 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    سلام به استاد عزیزم مریم جان و‌همه اعضای خانواده صمیمی ام

    همه چی بر میگرده به اینکه ما خالق زندگی خودمون هستیم

    حالا چطور ؟ با انرژی ای که بوسیله کانون توجه بهش میدیم خلق می‌کنیم و این موهبت توجه و تمرکز ذهنی و ارسال فرکانس تو انسان ها به صورت مساوی داده شده تا همه بتونن عادلانه زندگیشون رو خلق کنن

    من از بچگی از زار زدن متنفر بودن و اصلا بهم بر می خورد دختر مغروری بودم و همه چی رو میریختم تو خودم تا کسی نبینه مشکلاتم رو و واقعا خود به خود حل میشدن

    ولی الان متوجه شدم درسته به دیگران نمیدم ولی بعضی اوقات فرکانس قربانی بودن رو دارم ارسال میکنم ولی به شکل پیچیده تری( همون قضیه شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه ….)

    به این صورت که به خاطر شرایطم از خدا گله میکنم جون من شرایط مساعد ندارم ولی قدرت و جسارت و اراده دارم پس از من حقی زایل شده و من حق دارم که به جایی نرسم …… البته نه صد در صد ولی یه وقتایی داره اون زیر میرا این فرکانس ارسال میشه و این باعث میشه من تمرکز ذهنیم از حل مسیله و بیرون اومدن از شرایط برداشته بشه و برم تو مسئله ای که الان توش هستم …..

    می دونم‌اگر مسیولیتش رو صد در صد بپذیرم راحت تر میتونم حلش کنم

    ولی یه مقاومتی تو‌درونم میگه نه تقصیر تو نیست اینطوری شاید خدا دلش بسوزه که تو راهی نداری ….. برات پارتی بازی کنه راه باز کنه ….! یعنی بدون اینکه خودم رو قوی کنم ، شرایط خودم رو عاملی بدونم که به خاطرش خدا کمکم کنه یه جورایی قانون دور زده بشه …….

    در حالی که لازم نیست خودم رو قربانی اتفاقات و مسیر زندگیم بدونم من امروز اول خرداد هست باید بپذیرم که خودم شکست هامو رقم زدم

    برای سلب مسیولیت و فرار از رنجی که بگم تقصیر خودم بود 100٪

    اشکال نداره تقصیر خودم بوده خودم‌کردم اشکال نداره

    همیشه راهی هست با تکامل میشه بهترین رو دوباره ساخت

    هر چی که از دست دادم رو‌دوباره با تکامل می سازم من نباید مسئولیت رو واسه راحت طلبی خودم بندازم گردن خدا …. خودم باید یک تنه مسیولیت بپذیرم تا تغییرش بدم

    شاید چون فکر میکنم تغییر دادنش سخته و رنج اوره

    ترجیح دادم برای فرار ازین رنج بندازم 50-50 یه طورایی سر خدا که کمک نکرد

    شاید هم از توبیخ و نگاه دیگران و خودم واهمه دارم که بی عرضه نشون‌داده بشم دارم این فرکانس منفی رو تغذیه میکنم

    اشکال نداره از امروز تعهد میدم مسیولیت زندکی مالی. و خلق ایندمو برعهده بگیرم و کاری به گذشته و شرایط حال نداشته باشم

    خدا هم در حدی که من رشد کنم و آماده باشم کمک میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    مینا منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1098 روز

    سلام حضرت استاد و مریم جان

    اره استاد چقدر باخت دادم وقتی احساس قربانی میکردم و از بدبختیام میگفتم و میخواستم محبت بگیرم که خیلی زندگیم داغونه و داغون تر میشد

    استاد نمی دونستم و ناآگاه بودم و هر روز دایره بدبختی م بزرگ و بزرگتر میکردم.

    دیروز داشتم فک میکردم چیشد همسرم اینقد تغییر کرد ؟چیشد این قد جایگاهم تو خانواده بالا رفت و تمام تصمیم های خانوادگی با مشورت من انجام میشه؟

    یکی بپرسه چی دلیل این همه ارزشمند شدنم بوده چی بگم؟

    امروز که این فایل گذاشتین تو سایت جواب منو دادید

    من با بی توجهی به بدبختیام به خوشبختی رسیدم

    من با کمتر درخواست مجبت و احساس قربانی به احساس ارزشمندی رسیدم

    من با قدرت مهربونی از سر دل و بی توقعی به جلب محبت های اطرافیان با دل و جون بدون چشم داشت رسیدم

    خدایا شکرت بابت این همه خوشبختی و ارامش

    یه نکته جالب یادم اومد همسرم همیشه سرما میخورد و دیگه منم مهربونی م اوج میگرفت و فک می کردم چه زن خوبی م که اینهمه پرستاری میکنم و محبتای بیجا. و چقدر از کار و زندگی م میزاشتم برای کنار ایشون موندن و تمام برنامه هام رو موکول میکردم به بعد بیماری ایشون و این طوری میخواستم بهش بگم دوستت دارم و همه چیز به سلامتی تو وابسته س. ایشون بیشتر و فاصله بیماری کمتر ،سرما میخوردن

    از وقتی تو فایل های دیگه گفتین توجه به ناخواسته ها ،ناخواسته ها رو بزرگ میکنه

    وقتی همسری بیمار شدن من در حد غذای مناسب دم نوش و توجه اندازه باعث شدم امسال زمستان سرما نخورن و حسابی خوشحالم که به نتیجه رسیدم و حسابی خوشحالم تونستم این رکود انرژی رو شناسایی کنم و مسئله رو حل کردم.

    بازهم برمیگرده به اینکه من میخواستم خدایی کنم و به قول دوستم که چند روز پیش دیدمشون گفتن همه چیز توحیده

    همه فایل ها و دوره ها میخوان بگن توحید توحید توحید

    برای همگی آگاهی و خوشبختی در پناه حق آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    عباس نوربخش گفته:
    مدت عضویت: 663 روز

    بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش

    سلام وادب واحترام

    چقدرازاین فایل باارزش لذت بردم سپاسگزارم

    این فایل منوبردبه زمانهای گذشته دراون زمانهایی که مادرمون دلش برامون میسوخت وقربون صدقه مامیرفت ماهم خودمون رومیزدیم به مریضی نمیخوام بگم خوب یابدبوداما این داستان برای منه عباس نوربخش عامل پیشرفت شدومن بچه هاموبه هیچ عنوان اینطوری بارنیاوردم وحتی که پسرم مریضی سرع (تشنج شدید )داشت ومن بی خیال بهش بودم درحدی که بهم میگفتن توبی رگ هستی وبی احساس /خخخ/ومن میخندیدم ومیگفتم شماخوبید…الان کجاهستنداون آدمهایی که فکرمیکردن رگ داشتن به احساسی عمل کردن هست الان همون بچه هام سالم وخوشوسرحال پیش من زندگی میکنندوباعشق ولذت واون آدم هاروخداازمون جداشون کرد…اصلا بزارازخودم بگم دوسال پیش من به دلیل اشتباهات فکری خودم سکته قلبی کردم وقلبم روعمل کردن ،استادشایدباورتون نشه فقط وفقط باقدرت تلقین خودم راخوبه خوب کردم بدون یک دانه قرص که حتی بعداز6ماه رفته بودم دکترباورش نمیشدوالان باعشق ازسلامتیم تعریف میکنم وهمه مانده ان که چطوربدون قرص زنده هستم/خخخ/ومن توقلبم میگم خدا،خدا،خدا

    آره بچه هاانسانی که عزت نفس پایینی داشته باشدوبرای خودنمایی پیش این واون خودش روضعیف ومریض نشان بده بیچاره میشه ومن درزندگی گذشته ام این مشکل روحس کردم وخوب میفهمم وخداروشکرخوبم این مسئله رودرزندگیم حل کردم وحلم میکنم وسعی میکنم اصلا احساسی عمل نکنم درحدی که اگرخودم مشکل یادردی داشته باشم به هیچ کس نمیگم وخودش اوکی میشه (مثل :چندروزپیش دندان دردداشتم )وبااینکه حتی دردشدیدداشتم وهمسرم دیدرنگ وروح ندارم وتاخواست احساس همدردی بکنه از خونه رفتم بیرون وبعدازچندساعت باعشق اومدم خونه خوبه خوب همین (همه چی به صورت طبیعی خوب هست بچه ها )

    دوست داشتم این داستان زندگیمواینجامطرح کنم برای یادآوری بیشتربرای خودم

    دوستون دارم وبراتون آرزوی :سلامتی وشادی وخوشبختی ازالله یکتارودارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مسعود کاکی گفته:
      مدت عضویت: 1280 روز

      به نام خداوند مهربان

      سلام عباس جان دوست عزیزم

      بی نهایت تحسینت میکنم و تحسین میکنم باورای سلامتیتو و تحسین میکنم کنترل ذهنتو سپاسگزارم تجربیاتتو با ما به اشتراک گذاشتی

      و بی نهایت سپاسگزارم ربم هستم که منو هدایت کرد به کامت زیبات و بهم بگه مسعود ببین بدن توهم مثل عباس و تمام انسان های دنیا همه چیش سر جاشه تو فقط با من هم مدار و همفرکانس باش و حاشه ها بنداز دور

      خدایاشکرت برای هدایت زیبات نشونه های قشنگت

      و

      ( خدا دیر نمیکنه )

      در پناه پر عشق و پر برکت و امن خداوند مهربان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        عباس نوربخش گفته:
        مدت عضویت: 663 روز

        بنام انرژ ی بی پایان جهان هستی بخش

        سلام وادب واحترام

        دوست عزیزم آقا مسعود”سپاسگزارم ازنگاه پورمهرتون عزیزم//

        (به نظر من دنیا جای آدمهای بیخیال هست وشاد”بخندرفیق من به همه چی بخند”همین)

        آرزو میکنم هرکجاهستیدزیرسایه الله یکتا:

        شاد/سالم/خوشبخت/ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشید..

        یاحق//

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    حسن ملک پور گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    استاد عزیزم سلام . اول که چقدر خوش تیپ شدی واقعا . حلال ت باشه …

    مریم عزیزم یه سلام گرم هم عرض میکنم به شما . رفیق های عباسمنشی درود به همه شما امیدوارم حال تون عالی باشه .

    قبل از اینکه توضیحات مد نظرم را بنویسم دلم میخواد از نکات مثبت این فایل بگم . اول از همه چقدر استاد خوش تیپ شده بود . دوم اینکه چقدر همه جا تمیز بود . آسمان چقدر زیبا و صاف و یه دست بود . در بک گراند شهر چه برج های زیبایی وجود داشتند …

    نکته بعدی که باید عرض کنم خدمت دوستان ، اینه که من خودم جلسه چهارم دوره عزت نفس هستم و توصیه میکنم اگر برای پیشرفت متعهد هستید ، این بسته را تهیه گنید و با عمل به آگاهی هاش ببینید که نتایج چقدر بزرگ تر از چیزی میشه که فکر میکنید .

    خطاب به دوستانی که شرایط مالی ش را ندارند : من خودم از فایل های رایگان شروع کردم با درآمدی که از همون راه کسب کردم ، اومدم و این بسته را خریدم و به نظرم با ارزش ترین چیزی بوده که تا الان تو زندگی م خریدم .

    ——————————————————————————-

    بریم سراغ بحث فوق العاده احساس قربانی بودن . ببینید دوستان در مورد من احساس قربانی بودن صدق میکرد اما نه اینکه بیام پیش بقیه خودم را قربانی کنم . پیش خودم ، خودم را قربانی میکردم .

    مثلا : یه نفر میومد و یه تهمتی به من میزد ، بعد من داخل ذهن خودم خودم را یه قربانی میدونستم و ساعت ها یا حتی روز ها در نقش قربانی بودن میموندم .

    و آقا همیشه خدا شرایط جوری بود که یه نفر بیاد و یه کاری با من بکنه ، مثلا تند باهام صحبت کنه یا بهم تهمت بزنه یا هرچیز دیگه ای و بعد داخل ذهنم من خودم را قربانی میکردم . همین موضوع باعث شده بود که همیشه از این جنس اتفاقات برام بیفته . علی الخصوص توسط اعضای خانواده .

    اما از وقتی که آگاهانه سعی کردم خودم را با یه منطقی از این احساس بد دور کنم ، به یاد نمیارم حداقل توسط خانواده ام این احساس قربانی شدن به من داده شده باشه …

    یه مثال جالب دیگه هم بگم که برای خودم جا بندازم این مورد را .

    چند وقت پیش رفته بودیم شمال و به پدرم گفتم : بابا بهم پول بده برم جت اسکی . چون نگرانم بود بهم پول نداد و من شروع کردم خودم را قربانی کردن . به این صورت که داخل ذهنم میگفتم ببین من چقدر بدبختم و فلان و شب هم شام نخوردم که یعنی من قربانی رفتار پدرم شدم .

    فرداش گوشی م گم شد ….

    و واقعا به مخرب بودن این فرکانس پی بردم . باز هم داره یادم میاد .

    اینکه وضع مردم ایران خیلی جالب نیست نه به خاطر دولت هست نه به خاطر تحریم های آمریکا . به خاطر این هست که همه شون از صبح تا شب دارند مینالند و خودشون را قربانی میکنند …

    از یه جوون بگیر تا پیرزن هفتاد ساله . اشکال در خودمون هست نه بیرون از خودمون .

    آقا حسن ممنونم که برای پیشرفت ت وقت گذاشتی …

    به دور از همه بهونه ها برای پیشرفت پیشرفت کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    آکو مولایی گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    بنام خداوند وهاب و روزی دهنده ی بی نهایت

    سلام استاد عباسمنش عزیز

    روزتون بخیر دوستای خوبم

    استاد به نظر من تمام افرادی که از قانون آفرینش مطلع نیستن،همه به صورت یدی، وطبق دیده ها شنیده ها وباورهای که از پدر پدران مان به ما ارث رسیده

    همه راه و مسیر را اشتباه میرویم….

    همه، منظورم همه است یعنی صد درصد افراد

    یعنی من خودم تا یسال پیش اصلا نمی فهمیدم مثل الانه بدنه ی جامعه فکر میکردم.که همه چی اتفاقیه

    تحصیلات، سن، خانواده،محیط زندگی،زندگی در شهر یا کشورخاصدولت و…

    نگاهم به اتفاقات بیرونی بود.که روی کیفیت زندگی من تاثیر دارد نه چیز دیگه ای

    واصلا دنیای درونم را نمی شناختم،معنی فرکانس را نمی دونستم،قانون جهان هستی و نمی دونستم،

    همیشه شرایطو مقصر میدونستم

    وفکر میکنم این چیزی که امروز شما گفتید همه ی ما تجربه کردیم.واگر من الان بخواهم این دسته از شرایط بازگو کنم هزاران خاطره دارم،که بارها بارها خودمو به مریضی زدم،سر یه موضوع کاری میکردم تا خودم قربانی شرایط بدانم‌ و دل بقیه برایم به رحم بیاد تامن یه کوچلو محبت گدای کنم..

    و واقعا ما ادما دوست داریم وعادت کرده ایم که شرایط واتفا قاتی که در زندگی برایمان پیش امده وخودمان با افکار بیماری زامون در زندگیمون خلق کردیم،به گردن دیگران بندازیم وهمه را مقصر بدانیم الا خودمان…

    وبه صورت ناخداگاه این قضیه را تکرار میکنیم وبه دیگران عذاب وجدان میدیم،حال خودمان وبقیه رو خراب میکنم،در حالی که به ضرر خودماست وهر روز نیز چک ولقد را میخوریم اما نمی فهمیم که قضیه داره از کجا اب میخورد.

    نمی دانیم که ما اصل خود را فراموش کرده ایم،واز اصل فاصله گرفتیم،وقدرت را به دست عوامل بیرونی داده ایم،وفکر میکنیم که زندگی همین است ولابد خدا برایمان نخواسته،…

    غافل ازینکه هر اتفاقی در زندگی مان پیش می اید به واسته باورهای است که سالیانه سال با ماست وما انقدر بهش فکر کرده ایم، انقدر بهش توجه کرده ایم.وانقدر آن را باز گو کرده ایم تا وارد زندگی مان کرده ایم…

    واز اوضاع وشرایط ناراضی ونالانیم که چرا شرایط برامن اینجوری است.احساسمان بد میشود واز انرژی منبع دور دور ودورتر میشوم وهر روز اتفاقات ونتایج بدتری را تجربه میکنم.

    خدایا روزی صد هزار مرتبه شکرت که منو هدایت کردی به حل مسال زندگی ام

    خدایا شکرت بابت وضع قانون جهان هستی که هر کس اگر بخواهد از ذلتی که خودش برای خود و زندگی اش درست کرده

    با درک قانون خیلی راحت میتواند نتیجه را عوض کن.

    خداوند هدایت وکمکش را با جدیت اشکار میکند

    باید بخواهیم تا به ما گفته شود.خداوند خورشیدی است که بر همه می تابد اما نتیجه برای افراد متفاوت است،خداوندبه همه کمک میکند وبرای همه ی ما ارزش قائل است،اما تصمیم که در کدام مسیر حرکت کنیم به عهده ی ماست

    این اختیار را به ما داده تا در مسیر نور حرکت کنیم یا در مسیر تاریکی…..

    من الان ازین خوشحالم که قانون را شناخته ام،باورش کردم،دارم بیشتر درک میکنم وتمام تلاشم اینه که انجامش بدم وخدارو شکر به اندازه ی که کار کرده ام نتیجه ام گرفته ام،

    واقعا شکر گذار خداوندم که من به این مسیر هدایت کرد

    الان در طول این مدت هر مسله ی که برام پیش میاد

    فورا میروم سراغ خودم دیگر کسی رو مقصر نمی دونم،از کسی گله،شکایت وانتظاری ندارم

    به قول خودتون فقط روی خدای خودم حساب میکنم،نه ادمای زندگی ام،ودرونم را صاف کرده ام، همه را دوست دارم،برای خودم وهمه ارزش قائلم،در واقع از دختر وهمسرم گرفته تا افراد خیلی دور واشنا،دست همه رو باز گذاشته ام تا هر جوری که دوست دارند باشند. کسی رو مجبور نمیکنم طوری بامن رفتار کند که من دوست دارم.وبه لطف خدای مهربان دیگران هم برای من همین طوری عمل میکنند حتی کسانی که یکبار تجربه اشنای باهاشون دارم.یعنی من اینو به خوبی درک کردم که زمانی که با خودم.خود درونی ام در صلح وارامش هستم،تمام جهان مسخر من است وبر وقف مراد وخواسته ی من حرکت میکنند

    خیلی بیشتر از اینها را میتوانم بنویسم

    به قول استاد اصل ساده است

    وما اگر میخواهیم اصل را درک کنیم باید فرعیات را رها کنیم….

    جامعه پر است لبریز است از ناخواسته ها..این ماهستیم که قدرت تشخیص وتصمیم گیری را داریم که در کدام مسیر حرکت کنیم…..

    استاد بارها خودتون در فایل های مختلف گفتید که این عادتها ریشه در عزت نفس ما دارد

    که ما باین افکار شونه از زیر بار مسولیت زندگیمون خالی میکنیم،وسعی داریم که بی مسولیت وکم کاری وبی عرضه گیمون به گردن رئیس جمهور،گرانی، رئیس اداره، پدر ومادر و… بندازیم..وتکرار کردن موضوعات بد مثل بیماری،بی پولی، رابطه خراب به نحوی میخواهیم به دیگران بگوییم که با این شرایطی که من دارم زیاد ازمن انتظار نداشته باشید،یا این موارد را به کار میبریم که برایمان تخفیف قائل بشن ودلشون به حالمون بسوزه…..

    خدایا عاشقتم……

    استاد عباسمنش عاشقتم

    آکومولای دوستت دارم

    من لایق وشایسته ی بهترین زندگی ام

    به دروود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    ناصر خالدي گفته:
    مدت عضویت: 2815 روز

    به نام خداوند جان و خرد

    سلام و درود بر استاد عزیز ، خانم شایسته و تمامی دوستان هم آگاهی که در مسیر خرد در حال تبدیل شدن هستند .

    ریشه تمام دردها و رنج ها از شخصیت کاذبی که از بچگی خشت روی خشت برای ما تحمیلی ساخته شده و ما هم‌آن را باور کردیم‌. با آن‌به شدت هم هویتیم و دچار توهم خود انگاری . این که شخصیت کاذب تمام مسائلش از ریشه کاذب . خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج . تا زمانی که ما اقدام برای بیداری در شخصیت اصلی که جریان خرد و آگاهی نکنیم‌ این داستان دردها و زجرها در تمام‌زمینه های زندگی ما سریالی مثل اوشین میشود که تمام زندگی آن سخت و دردناک بوده . پذیرفتن این ماسک دروغین داستان عنکبوت و بافتن تار برای شکار کردن حشرات پست و ناچیز . ما برای بافتن پیله متولد شدیم که در آرزوی پرواز و تبدیل شدن به پروانه از مسیر زندگی خودمان که یک جریانی از نعمت هاست لذت ببریم ولی دچار سو تفاهم تاکتیکی شدیم و این مسائله قرن هاست فراموش شده . حتی تاریخ نشان می دهد که کمتر کسی توانسته به بیداری خویش کمک کند و زندگی را در حقیقت که شادی و سرور تجربه کنه . در آگاهی اصلی اکثریت جایگزینی قرار داده و آن سیگنال های مشتت فکری که اجازه آرامش و احساس رضایتی را نمی دهند . تا زمانی که ما عینک فکری که فضای کاذب ساخته شده برای ماست را کنار نگذاریم قادر به درک و بینش خرد اصلی خویش نیستیم . هر انسانی بهر ماموریتی در این مرحله حضور یافته و تا در محضر کلاس اصلی که جریان هشیاری و خرد الهی حاضر نشویم خبری از بلوغ و رشد را نخواهیم داشت . تا به بیداری خود کمک نکنیم هیچ اتفاق خواستی نمیفته ، همانگونه که استاد عباسمنش موفق شد که از مرکزیت درونی خرد و آگاهی شهودی خودش کمک بگیره و از نیمکره سمت راست مغزش که خروجی عقل و خرد استفاده کنه و در درونش آن آتش فشان خفته به بیرون در شکل گدازه شروع به فعالیت کنه . دوستان عزیزم زمانی هدایت و تکامل شروع میشه که ما در بذر زیر خاک اصل خودمان به بیداری برسیم و اینگونه مثل میوه های زیر خاکی تازه رشدمان در جریان خرد ووآگاهی شروع میشود و اینگونه جهان مادی که آیینه ای بیش نیست آن اصل شهودی و بیداری درونی را به شکل مناسبی مطابق با کد فرکانس شهودی به ما نشان می دهد . تمام داستان غربال انسان ها به دو دسته اصل و فرع که بهشت و جهنم نتیجه آن همین خواب ماندن یا بیدار شدن . حکایتی جالب و کاملا خصوصی که در حریم خود شخص و کلید آن در دستان فقط خود اوست . کلید نیمکره سمت چپ مغز که باید مثل گنج یابی فعال بشه و در درون و مرکز شخص فرو بره . مته نیمکره سمت چپ باید در عمق فرو بره و به قلب که درب خصوصی شخص برسه و با ایمان آنقدر مثل یک دارکوب به ضربه زدن ادامه بدید تا در باز بشه و بتوانید در فضای فواد خودتان که فضای خرد و آگاهی به بیداری برسید . این فضا تازه اول پرواز و لذت بردن و شروع یک تولد در فضای خرد الهی . میدانی که توسط رب هر روزش یک جریان نقد و یک صفحه تازه از زندگی . تنها افرادی مثل عباسمنش که به مرکزیت درونی خود در فضای آگاهی خویش به بیداری رسیدنند سر کلاس رب حضور دارند و در آن کلاس از ثروت نقدی که رب در لحظه حال حاضر سخاوتمندانه دهش می کند بهره می برند و اینگونه به برنامه نویس و خالق زندگی خویش تبدیل میشوند و این داستان خرد و آگاهی خصوصی و منحصر به فرد شخص که با بیدار شدن در جریان اصل خود رخ میدهد . آنگونه دیگر شما نه تنها هیچ شخصی در زندگیتان تاثیر گذار منفی نخواهد بود بلکه خود من ساختگی که عمری با آن زندگی می کردید هم حضور نداره و شما تبدیل به یک جریان رها و آزادی از خرد خویش شدی که به طپش قلب رب وصل هستید و با هر ضربان فرکانسی از جریان زنده در جهان اصل که جهان غیبی را دریافت می کنی و در نقشه راه خودت تبدیل به شهود میشوی ، با هر لحظه حضور ( افلا تعقلون ) جریان خرد برای شما رخ میدهد و تبدیل به گنج حضوری درونی خودت میشوی که از راه قلب و نیمکره سمت راست به شکل استعداد ، نبوغ و خلاقیت متبلور و شکوفا خواهی شد و ایدهایی که دیگران حتی در خواب و رویا نمی بینند را درک خواهی کرد و با الهاماتی که خودکار در وجودت انجام میشود به انسانی خردمند و دانا در وجود ویژه خودت تبدیل خواهی شد و ماموریت اصلی حضور شما که آگاهی بلفعل و فعال میشود . با این تجربه در جهان غیبی که شهودی شدن شما به جریانی از سرور که الخیر فی ماوقع تبدیل خواهی شد در اصل و اصالت منحصر به فرد خودت . این رخ دادها در دسترس همگان و یک حقیقت که پاداشش فقط متعلق به انسان های متعهد و شجاع می رسد که اقدام به خودشناسی و خودسازی ویژه خویش می کنند که همان جریان خرد و دانایی ویژه آنهاست . ما در این جهان برای تجربه جریان زندگی خود حاضر شدیم نه جهان و تجربه دیگران . اگر به این اصل بنیادین برسیم و آن را عمیقا درک کنیم دیگر هیچ من و منیتی در زندگی به شکل زنجیر درد و رنج را به همراه خودمان حمل نخواهیم کرد . زندگی در روال عادی خودش جریان پیدا می کنه و ما در لحظه حال حاضر رها و آزاد هر روزمان با ظرفیتی بزرگتر طی میشود ، هر چه ظرفیت و پتانسیل خرد بالاتر بره دریافتی های ما هم بیشتر میشود و اینگونه است که بدون دست و پا زدنی در مسیر و صراط المستقیم جزو دسته الذین انعمت علیهم قرار خواهیم گرفت که هدایت خودکار هستی و جهان توسط رب را داریم و با این حضور عبادت و نماز اصلی ما برقراره و شکر گذاری به شکل توحیدی انجام خواهد شد . درک حقیقت وجودی جریان آگاهی و خرد کل داستان و اگر کسی به بیداری در وجود خودش برسه بقیه داستان سرازیری هدایت الهی که خرد و هشیاری متعالی و شخص هر لحظه در تعالی پرواز خواهد کرد بدون هیچ ترس و غمی ، بدون کوچکترین آشفتگی و با سلامی پر از جریان ایمان خواهد شد که گارانتی صد در صد خرد الهی . این همان رزق و روزی و برکتی که خودش دنبال ما می آید ، البته شرطش بیداری در جریان خرد خود و حضور در جریان کلاس خرد الهی و رب . شرطش این که از رودخانه و جریان سیگنال های افکار منفی خارج بشیم و ماسک های دروغین ( ضل ضلال بعیدا ) را یکی پس از دیگری فرو بریزیم و از این اله پرستی ناآگاهانه و ندانسته که شرک و کفر خارج بشیم و در جریان خرد خاص و منحصر به فرد خودمان به بیداری و آگاهی برسیم . به بینش و بصیرت که دایره بسیار بزرگی و ما را تبدیل به یک انسان عاقل و با خرد در جریان خود اصلی می کند ……با تشکر فراوان از استاد عزیزم بابت این موضوع که موجب برانگیختگی و برافروختگی خرد و آگاهی درونم شد . بسیار سپاسگذارم و ممنون و قدردان و قدر شناسم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: