ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آن - صفحه 30 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/06/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-06-22 05:43:102022-06-30 21:17:16ریشه جذب ناخواسته ها و راهکاری برای تغییر آنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد خوبم امیدوارم حالت خودت و خانم مریم عزیز که عاشق مثبت نگری فوق العاده ای که داره هستم هم عالی و فوق العاده باشه پر از هیجان و حس خوب دقیقا مثل الان که من هستم باشین 🥰🌈🌸
خیلیییی خیلیییی بیش از حد خوشحالم و حس خوب دارم🤍
از زمانی که تمرکزم رو روی نکات مثبت زندگیم ، جهان هستی و آدم های دیگه گذاشتم حسم همیشه خیلی عالی فوق العاده هست و اصلا از بابت اتفاقات فوق العاده ای که از نظر دیگران معجزه هست تعجب نمیکنم و فقط حسم بهتر و بهتر میشه و ایمانم به خودم و به قانون جذب بیشتر میشه 🪄🌼
اتفاقات خوبی که هر روز برام اتفاق میوفتند و نگات مثبت زندگیم آنقدر زیاده که ساعت ها میتونم دربارشون صحبت کنم 🌸😄
چند مورد خیلی قابل توجه رو میگم که کسانی که در حال خوندن متن من هستند حس بهتری داشته باشند و طبق قانون حالشون بهتر و بهتر بشه و حس خوب بگیرن😚💕🌈
1. گربه ی حیاط خونمون چهار تا بچه گربه کیوت و خوشگل بدنیا آورده و هر روز میارم خونه و باهاشون بازی میکنم🐱🌼
2. دیروز موقع پیاده روی کردن تو طبیعت فوق العاده جنگلی نزدیک خونمون یه لاکپشت پیدا کردم و آوردمش خونه و خیلی حس خوبی بهم داد 🥰🐢
3. چند وقت پیش گوشیم یه مشکل کوچیکی داشت که الان متوجه شدم اون مشکل رفع شده و میدونم بخاطر فرکانس اتفاقات خوبیه که شبانه روز ارسال میکنم و خیلی سپاسگزارم و خوشحالم😚💕🍒
همیشه پر انرژی و خوشحال هستم و میدونم شما هم همینطورین🥰🤍
سلام
نشانه ی امروز من :
از خدا سوال پرسیدم که چرا من هر چقدر تلاش میکنم و تمرین میکنم وووو نتیجه ی مطلوبی نمیگیرم و نتایج مثلا مالیم خیلی تغییری نمیکنه داستان چیه ؟؟
و بعد این فایل برام اومد و بعد من متوجه شدم که آره آره من خودم دوست داشتم بلا سرم بیاد،، من خودم دوست داشتم از لحاظ مالی موفق نشم،، من خودم دوست داشتم که تلاش زیادی بکنم و بعد موفق نشم و بعد ناخوداگاه به بقیه بفهمونم که آره توی این مملکت نمیشه موفق شد… که به بقیه بگم که آرهههه تقدیر و سرنوشتم اینه … که برم برای بقیه تعریف کنم که عجب مملکت مزخرفیه.. که بزای بقیه تعریف کنم که اره همه چی پارتی بازیه .. من خودم دوست داشتم بلا سرم بیاد،،زجر بکشم،، بی پولی و بدبختی بکشم تا بعدا حس ترحم جلب کنم !!! به صورت ناخوداگاه البته ..و یه جورایی مثل خیلی از ادم ها خودم رو قربانی شرایط بدونم و بگم جبر زمانه در کار بوده و جلب توجه کنم..
من خودم مازوخسیم وار با خودم رفتار کردم تا بعدا برای بقیه تعریف کنم که ارههههه من توی این مملکت فلان فلان شده تونستم موفق شم !!!
که در مورد این اخساس قربانی شدن در دوره ی عزت نفس و راهنمای عملی کاملا توضیح داده شده است…
بله این خودم بودم که با توجهم با کلامم با احساس قربانی شدنم وووو این داستانا این همه گرفتار برای خودم جذب کردم و هرچقدر هم تلاش کردم اوضاع بد پیش بره…
و به میزانی که تونستم یه ذره این احساس قربانی شدن رو در خودم کمتر کنم شرایط بهبود پیدا کرد و به میزانی که زیپ دهنم زو بستم و کمتر ناله کردم و کمتر غر زدم و کمتر جلب توجه کردم اوضاع کمی بهبود پیدا کرد…
واقعا ترکیب دوره ی عزت نفس و دوره ی راهنمای عملی ارام ارام یک شخصیت جدید قدرتمند رو در ادم میسازه
موفق باشید
جالبه اینکه نکنه که باتمام مسایلی که داشتی اما موفق شدی و برطرف مردی صحبت کنیم و توجه را از جایی که توجه به قدرت و توانمندی امان می اید همیشه مونده بودم که من از مسایل صحبت کنم یا نکنم ولی امروز با این فایل متوجه شدم با تمام غرور و افتخار صحبت کنم کهذچطوری توانستم از دل تمام ایندمسیر بیرون بیایم خوشبختی و سعادت را تجربه کنم و دیدم که واقعا چقدر این قربانی کردن خود ندیدن خودم بوده و چقدر ارزش قایل نشدم برای خودم
و از جایی که زبانم را بستم تمام احوالم بهترشد چون واقعا آدمها هیچ کارن هیچ هیچ و نیازی نیست که باهاشون صحبت کرد تنها با خداوند و خود در مورد دوستی خود و صلح عشق صحبت کرد. و به هرچی واقعا توجه کنی ار همون میایدبرایت
سلام بر همه عزیزان
قربونتون برم استاد جذابم چقدر هر روز ک میگذره بیشتر سپاسگزار خداوندم که دریچه ای رو به من باز کرد که پشت درش شما بعنوان راهنما ایستاده بودی و چه راهنمای الحق و والانصاف مناسب و بینظیری
استاد تو این تعطیلاتی که در تهران بود من سفر بودم این سفر کجا و سفرهای قبل کجا معنوی بودن و درس و پیام گرفتن و لذت بردن و سادگی ( سادگی در طرز رفتار و بیان عقیده و طرز پوشش و سخت نگرفتن منظورمه هنوز ب اون درجه نرسیدم ک ساده سفر کنم اتفاقا چون خیلی تجربش نکردم دلم میخواد اصلا بریز بپاچ سفر کنم ) پارسال تقریبا همین موقع ها بود عروسی دعوت شده بودم و اون عروسی هم با تمام مجالس عروسی که میرفتم فرق داشت چون من فرق کرده بودم و روز ب روز در تمام تجربیاتم اینو متوجه میشم
تو این سفر بحث قانون جذب و خواسته و توجه شد منتها حالا از مسیر دیگه بیس صحبتهای دوستام در این باره بود که من ذره ای دخالت نکردم فقط گوش میدادم و حالا با تکان دادن سر تو یسری صحبتها تاییدمو نشون میدادم بعد راجع به کتابهای موفقیت حرف زدن و من دهنم باز مونده بود که چرا یهو همچین بحثی اصلا اومد وسط و خلاصه به قولی برگهام …
و دیدم هیچ کجای دنیا هیچ کتابی صحبتهای شما رو نمیکنن هیچ جا راجع به قانون تکامل به شیوه ای که شما برامون بازش کردین حرف نزدن راجع به اهرم رنج و لذت و احساس قربانی شدن که ابدا اولین باری که شنیدمشون انگار داشتم یه زبون جدید یاد میگرفتم در این حد ناشناخته اما شناخته تو رفتارم همون موقع که تو عزت نفس قربانی شدن و توضیح دادین انکار برق سه فاز بهم وصل شد میخکوب و دهان باز زل زدم به صفحه مانیتور و چقدر رفتارش و در خودم شناسایی کردم و چقدر اگاهانه کنترلش کردم تو خیلی رفتارهام حتی یادمه بزرگ برچسب کردم و به کمدم چسبونده بودم
احساس قربانی بودن نکن و به هیچ کس هم این حس و به هیچ عنوان نده
تو یسری موارد اصلا ناخودگاه نداشتمش مثلا وقتی پدرم فوت کرد اصلا دلم نمیخواست خیلی ها برام احساس ترحم کنن و بیان خونمون اون موقع ها خیلی کم سن تر بودم جرات بیان خیلی واضح در این باره و نداشتم اما بزرگتر که شدم و خواهر بزرگترم و از دست دادم خیلی از موارد قبل تکرار نشد مثلا یسری از دوستام اصلا نمیدونستن و دخترخالم بعلت مشترک بودن کارمون به خیلی هاشون گفته بود دوستای دیگم ک کلن نفهمیدن و بعدش هم که متوجه میشدن و میخواستن دربارش صحبت کنن حرف و عوض میکردم دل نمیدادم به موضوع بحث
اما تا دلتون بخواد تو روابط احساس قربانی بودن داشتم خودم یه داستان درست میکردم که به ضررم باشه بعدش دعوا میکردم که چرا راجع به من همچین فکری کردی که با فهمیدن این موضوع و کار روی دوره عشق و مودت خیلی خیلی خیلی کم شد هنوزم هست اما به جرات میتونم بگم شاید یک یا دو بار پیش اومده باشه بعد اینکه اگاهانه کنترلش کردم
استاد در ادامه صحبتهاتون راجع به مشکلات من یادمه محل کار قبلیم تو اژانس هواپیمایی بود و بخاطر شرایط بیماری پندمیک اوضاع خیلی خوبی نداشتیم صاحب ملک اومده بود اونجا برای تمدید اجاره یادمه خیلی ادم خوش انرژی بود بحالت گپ زدن از من پرسید که اوضاع چطوره منم گفتم شکر خدا خوبه همین نه کم نه زیاد مدیرمون یه خانم بود وقتی ک اون رفت کلی گله کرد که چرا گفتی شکر خدا خوبه الان فکر میکنه ما خیلی اوضاع خوبی داریم منم نگفتم اره راس میگی نباید میگفتم همون موقع بهش گفتم خوب نسبت به اژانس های دیگه ما خیلی شرایط بهتری داریم مدیرمون گفت خوب اون ک نباید بدونه دیدی داشت اجاره رو بیشتر میکرد اگه من ناله و شکایت نمیکردم الان فلان قد شده بود اجارمون در صورتی که باز هم نسبت به پاساژی که ما داخلش بودیم حتی یک سوم اجاره ای که اونا میدادن ما نمیدادیم و مدیر ما فکر میکرد چون خانمه و اونجا اکثرا مرد هستن این برتری باعث این موضوع شده در صورتی که هدفش و باورهایی که من ازش دیده بودم باعث بوجود اومدن این شرایط براش شده بود اما بازم ناراضی بود و گله میکرد
استاد واقعا از وقتی توجه مو از روی بحث های سیاسی برداشتم اصلا کسی دربارش با من صحبت نمیکنه حتی کسی که کلن همه صحبتها و اطلاعاتش در این بارست
حتی تو تاکسی هم نمیشنوم این بحث ها رو حالا به هر دلیل مسیر کوتاهتر محل زندگی یا هرچیز دیگه اما میدونم دلیل اصلیش فرکانسیه
و چ حق گفتین ک اگه بخواهیم توجه افراد و جلب کنیم از موضوع قدرت باشه چیزی باشه که شکستش دادیم نه اینکه داریمش و بهش توجه میکنیم
مثال هایی که از توجه م بر مشکلات بوده تو یسری از کامنت ها گفتم توجه مون بر مضوع از دست دادن عزیزان و غمشون و تجربه بیشتر در این باره تو فاصله زمانی کوتاه
اوه راستی یه موضوعی یادم افتاد اواخر اسفند سال گذشته یه ناهماهنگی در بدن من بوجود اومد که بخاطر عدم توجه زیاد خدا رو شکر یک هفته بیشتر طول نکشید و بعدش کلن محو شد طوری ک انگار اومد یه درس مهمی و بهم بده و بره تو دورانش خیلی جلوی خودم و نگه داشتم ک راجع بهش با دوستای صمیمی م حرف نزنم و فقط یکم به خواهرم میگفتم و اونم چون داشت رو دوره های شما کار میکرد میگفت نمیخوام راجع بهش بشنوم و یه الارمی هم بمن میداد که استپ خودتم راجع بهش نگو و این معجزه بنفع من تموم شد
راجع به مورد های دیگه هم توجه و ترس از دست دادن رابطه ها و به مرور تکرار شدنش
توجه به کمبود
حالا ازونور توجه بر نکات مثبت و بیشتر شدنش در زندگیم
توجه و تمرکز بر تفریح و خنده و شادی و بیشتر شدنش
توجه و تمرکز و صجبت درباره فراوانی و احساس لیاقت
اگه چندین سال به نکات منفی که بالاتر توضیح دادم بوده
تصمیم بر اینه چندین سال باقی مانده زندگی توجه م بر نکات مثبتی که ذکر کردم باشه اون زندگی رو تجربه کردم و شواهدشم دیدم این زندگی هم تجربه میکنم و لذتش و میبرم
ممنونم راهنمای زندگی من مرسی از مریم جون بابت همراهیشون ️
سلام به همه عزیزان و بخصوص استاد گرامی
همین الان که دارم این فایل نگاه میکنم و کامنت میخونم یه دوستی کنارم نشسته داره از همه چی صحبت میکنه و گلایه میکنه و یه چشم من داره کامنت میخونه و گوش سمت راستمم که داره اعراض میکنه از این صحبتهای بیماری زار
این موضوع بنظر من یکی از ترند ترین کارهای جامعه ماست که هر جا با هر کس چند دقیقه هم صحبت بشیم امکان نداره از مشکلاتشون صحبت نکنن ..و من میتون به جرات بگم یکی از بهترین چیزهای که از شما یاد گرفتم صحبت نکردن در مورد مشکلات بود ..اون اوایل خیلی سخت بود برام که زیپ دهنمو ببندم و چیزی نگم ولی انصافا خیلی تلاش کردم ،از دوستان فاصله گرفتم هر جمعی که ذره ای از ناخواستها صحبت بشه تمام تلاشمو میکنم یا موضوع عوض بشه یا ترکش کنم
البته که به همون اندازه هم هدایت شدم به سلامتی بیشتر روح و جسمم ..خوابم آرامتر شده ،گفتگوهای ذهنیم خیلی کمتر شده در مورد موارد منفی
اما بازم ریشهاشو توی وجودم حس میکنم و بعضی وقتا که درگیر تضاد میشم حس میکنم یه جورای دارم مظلوم نمایی میکنم چون حسم بشدت بد میشه و بخصوص وقتی که دارم از قربانی شدن توی شرایط تضادم با طرف مقابل صحبت میکنم ..
این نشون میده هنوز جای بهتر و بهتر شدن دارم و باید بتونم همونطوری که من در گذشته امکان نداشت یه مشتری بیاد زیر دستم و شروع نکنم از چرت و پرت گفتن و الان خیلی به ندرت پیش میاد باهاشون همکلام بشم برای ناخواسته و آگاهانه سعی میکنم در مورد مواردی صحبت کنم که بهم کمک کنه
پس باید این نکته رو مدام با خودم تکرار کنم من دارم با کلامم چیو بیشتر میکنم توی زندگیم خواستهامو یا نا خواستهامو
این مهمترین نکته این فایل بود برام
من هر بار تونستم با کنترل زبانم در شرایط مختلف مثل بیماری اعراض کنم و ساکت بمونم حرف نزنم درموردش خیلی زود اون بیماری از تنم خارج شد و هیچ اثری ازش نموند و به لطف خدا تقریبا سه سال یه دونه قرص آمپول برای بیماری خاصی نخوردم و این خودش نشون میده که توی این جنبه عالی عمل کردم یا در مورد مشتریام و رونق بازارم ،هر وقت بقیه نالیدن من برعکسش برام پیش اومد و انصافا توی واقعیت لمسش کردم که کمبود مشتری وجود نداره و جهانم بهم ثابت کرده که همینجوری
سپاسگزارم از شما استاد عزیزم برای تک تک کلمات آگاهی بخش این فایل
به نام الله یکتا
سلــــــــــــــامی پر از عشق به استاد عزیزم ،مریم جونم و تمامی اعضای خانواده ی دوست داشتنی ام 😍💙
خدارو سپاسگذارم به خاطر این فایل زیبا و پر از آگاهی و به خاطر بودنم در این مسیر الهی 🌺
استاد جان وقتی این فایل رو میدیدم خیلی به گذشته سفر کردم و تک تک حرف هاتون رو تصدیق کردم ….
به یاد آوردم زمانی که کوچیک تر بودم هر هفته مریض میشدم ،هر هفته و طی سالهای زیاد طوری که کل اعضای مطب از منشی گرفته تا خود دکتر دیگه من رو میشناختن و با هام صمیمی شده بودن اونقدر که بعد از یه مدت از در که وارد میشدم دکتر یه لبخند ملیحی میزدو انگار که یکی از اقوامشو دیده باشه میگفت دوباره چی شده 😄 …
هر بار که مریض میشدم ،مامانم سرکار نمیرفت و کنارم بود ،کلی قربون و صدقه ام میرفت ،اجازه ی انجام هر کاری رو داشتم
هر چیزی رو میتونستم بدون محدودیت درخواست کنم و برام مهیا میشد،همه دورم جمع میشدن ،میگفتن مدرسه نرو و در کل توی اون مدت من مثل یه پرنسسی بودم که همه رو سر میذاشتنم و حلوا حلوام میکردن و ….
نقطهی عطف خارج شدنم از این چرخه ی معیوب از اینجا بود که ،کم کم مریض بودن همیشگی من برای اطرافیانم عادی شده بود و اون توجه هم به مرور کمتر از پیش میشد حتی بزرگتر که شدم دیگه حتی اگه مریضم بودم باید مدرسه میرفتم و در کل بگم دیگه خبری از اون توجه و حلوا حلوا کردنه نبود و بعد از چند سال به خودم اومدم دیدم عع من چند ساله که دیگه مریض نمیشم و همیشه حالم خوبه حتی وقتی یه بیماری همه گیر اومده باشه و تمام دوستام مریض باشن من سالم سالمم اون موقع ها دلیلش رو نمیفهمیدم و ربط میدادم به اینکه خوب بزرگ شدم و سیستم ایمنی ام قوی شده اما امروز میفهمم که واقعا درسته من فقط دنبال یه چیز بودم اون هم اینکه عشق و توجه بیشتری رو از اطرافیانم دریافت کنم و وقت بیشتری رو کنار مادرم و کسانی که دوستشون دارم بگذرونم ….
یه عالمه تجربه یادم اومد از زندگی خودم که فقط به خاطر جلب توجه و دریافت احساس دوست داشتن لحظه ای اطرافیانم چه قدر به خودم ظلم کردم و ناآگاهانه خودم فرکانس ناخواسته هامو فرستادم و خودم رو سالیان سال وارد چرخه های معیوب قرار دادم …
چند وقت پیش فایل «چرا بعضی افراد بدشانس هستند »رو دیدم و تقریبا مصادف شد با جلسه ی چهارم دوره ی قانون آفرینش که بیشترین تمرکز روی کلام بود و من از همون روز یاد گرفتم که دیگه دوست نداشته باشم در مورد ناخواسته هام حتی با خودم حتی با خدا صحبت کنم چرا که اگر بخوام در موردشون حرف بزنم دارم بهشون توجه میکنم و جهان برام اتفاقاتی همجنس همونا رو میسازه که من حرف بیشتری برای زدن داشته باشم نه اینکه جهان بخواد ،نه ،چون من دوست داشتم از بدی ها حرف بزنم تا به قول شما استاد برای یه لحظهه یه حس ترحمی بگیرم …
من حدود یک ماهی هست که به خودم قول دادم دوست داشته باشم درمورد خوبی ها حرف بزنم و اگر درجمعی هستم که دارن از ناخواسته حرف میزنند واردشون نشم ،اگر با تضادی مواجه هستم و در شرایط نادلخواه هستم اول به خودم یاد آوری کنم که همه چیز از انرژیه ،همه چیز فرکانس ،من این شرایط رو با فرکانسم به وجود آوردم و حالا تنها کاری که لازمه تا از مدارش بیرون بیام اینکه فقط راجع بهش صحبت نکنم همین ،به قول شما استاد فقط ببندم 😄😄😄
این فایل مثل همیشه و مثل تمام گنج های این مسیر الهی ،زیبا پر از آگاهی و الهی بود 💜
دوباره تکرارش میکنم آگاهی ها مثل اقیانوسیه🌊🌊 که تمومی نداره و هر چه قدر ظرف وجودی ما بزرگ تر میشه بیشتر این آگاهی ها رو درک میکنیم و متوجه میشیم که هنوز چیزی نمیدونیم…
به قول شما استاد هر لحظه و هر روز باید روی خودمون کار کنیم و هر روز یه تیکه ی تاریک وجودمون رو با نور الهی التیام
بدیم 💫💫
خیلی خیلی خوشحالم که در این مسیر الهی هستم و دارم ذره ذره روحم رو پاک میکنم و رشد میکنم 😍
هزاران بار سپاسگذارم که خداوند حمایت گر و حامی ما است تا تمام قدرتمون رو به یاد بیاریم و بهشت رو درهمین دنیا تجربه کنیم….
استاد عزیزم ممنونم که هدایت گر ،ما هستید به سمت مسیر الهی سعات و خوشبختی 🌸
براتون یه عالــــــــــــــــمه عشق و شادی و سعادت و سلامتی و ثروت رو آرزومندم 💜🌼
باسلام خدمت استاد عزیزم وبانوی زیبا ودوست داشتنی مریم عزیز .
یکی از تجربه هایی که از دورا کودکی دارم این که مادرم ودیگران همیشه به من می گفتند فاطمه مظلومه ومن نیز خودم عاشق این صفت بودم وحالم خوب می شد وقتی دیگران من را با این صفت می شناختند.اتفاقی که افتاد این بود که این صفت همیشه آدم های ظالم را وارد زندگی من می کرد.فردی وارد زندگی من شد که به تمام معنی ظالم بود و بعد از چند ماه که با کمک خدا از زندگیم حذف شد الان بعد از گذشت۱۳ سال و فهمیدن قوانین جهان فهمیدم که من خودم اون فرد و افرادی دیگر که همیشه به من ظلم کردند را وارد زندگی خود کردم.به لطف خدا و آگاهی هایی که در این مسیر کسب کردم به هیچ وجه اول از همه به خودم وبعد به دیگران اجازه نمی دهم که از این صفت در مورد من صحبت کنند ،هرچند که حضور آدم های گذشته خیلی در زندگیم کم رنگ شده.
و خدا رو شاکرم که امروز باور فاطمه مظلوم در وجودم از بین رفته و باور فاطمه قدرتمند جایگزین اون شده و خدارا صد ها هزاران بار شاکرم که هر لحظه باورهای آگاهانه می سازم وبه جهان هستی ارسال می کنم.
دوستون دارم و خدا رو شاکرم که در فرکانس شما قرار گرفته ام.
به امید روزی که من هم یک روز قدرتمندانه بیام واز نتایجم بگم.
😍😍😍😍😍😍😍
سلام ، سلا ا ا ا ا ا ا ا ا م
در مورد خودم میگم که زمانی که با استاد شروع به کار کردم، صلابت و توانایی محسوس ایشون رو با بقیه اساتید به وضوح دیدم.
خیلی به دلم نشت و به من نشونه داد که این آقا میتونه همراه مناسبی برای من باشه که به سمت علایقم حرکت کنم
بعد از مدتی متوجه شدم که این آقا با انجام سری قوانین پایه ای باعث خلق این قدرت شده
من چند سالی بود که آلرژی گرفتم، و این یکی دو ساله اهمیتی بهش ندادم، یکسری اصول تغذیه ای رو رعایت میکردم، وقتی هم که آبریزش اذیتم میکرد پیش دکتر کروتون و تمام.
امسال از طریق طب سنتی پیش رفتم، این طب اکثر بیماری ها رو از کبد میبینه و همچنین کبد چرب رو.
یه دکتری هست که قدیمیه تو محل و عطاری داره چند تا گیاه رو ترکیب و به من میده و صبح ناشتا میخورم
شدم توپه توپ از روز اولم بهترم حالا دیگه میتونم برم تو گرد و خاک و به کسایی تو خونه نشستن لبخند بزنم 😱🤣🤣🤣
سلام میکنم به آقای سیدحسین عباس منش وخانواده سایت زیباشون واین آگاهی به شدت زیباشون حقیقت منم دقیقاً همین فرمایشی که گفتین خیلی به خودم وخانواده دردودل میکردم ناآگاهانه و بااین که فکر میکردم درمونی بشه برام میدیدم که بدتر میشد راجب همه ای این آگاهیهای که گفتین من برعکس به خودم وخانوادم میگفتم وسرازیر میکردم به زندگیم درنهایت خیلی برام مفید بود ودرک کردم وعمل میکنم سپاس
سلام استادجانم 🥰 و دوستان گلم ..
این موضوعی که فرمودید موضوع جلب ترحم جلب توجه خیلیییییی مهمه پاشنه آشیل من و کل خانوادس 😶 مثلا من توخونه که کار میکنم مثلا تمیز کاری و اینا همش دلم میخواد مادرم بهم بگه به به چه چه خواهرمم همینطوریه(جلب توجه) …. حتی مادرم مثلا وقتی میره سرکار میاد خونه همش میگه من خستم من مریض شدم وایی بدنم درد میکنه و فلان فک میکنم همینا باعث شدا گاهی معده درد بشه …. باید یاد بگیرم محتاج توجه ترحم از طرف بقیه نباشم و با دست خودم قبر خودممو نکنم اصلا کار راحتی نیست اما باید بتونم و راهی پیدا کنم ۰🙃
باید بتونم زیپ دهنمو ببندم وقتی میخوام درموررد ویژگی های منفی و درکل ناخواسته ها صحبت کنم
واای استاد منو خواهرم چن روزه همش روی ویژگی منفی مادرم تمرکز کردیم و باهم درموردش صحبت کردیم و همین باعث شده هرروز با مادرم جروبحث داشته باشیم … استاد من به وضوح فهمیدم که وقتی مستمر وارد سایت میشم و سعی میکنم کنترل ذهنو انجام بدم همه چیز رنگی تره اما همین که این اواخر وارد سایت نشدم دوسه هفته بد ضرر کردم از لحاظ روابط از لحاظ اعتمادبه نفس و ….
خداوند یار و پشتیبان شما باشه 🥰
واای استاد یه چیز دیگه یادم اومد من واقعا تو جلب توجه و فداکاری خیلی مشکل دارم توی قدرت نه گفتن 😶 من وقتی مثلا خالم پدربزرگ و مادربزرگم بهم بگن فاطمه فلان کارو انجام بده من اغلب انجام میدم حتی اگه سختم باشه و گاهی هم انجام نمیدم .. یه مورد دیگه تو خانواده ما از صبح تاشب توگوش ما خونده شده که باید همیشه کار کرد هرکاری از کارای خونه به دخترا بگیرید تا کارکردن تو بیرون برای کسب درامد… استاد من وقتی خانوادرو میبینم ناخوداگاه کار میکنم حتی اگه اون کار اون لحظه برام زجراور باشه چون دوست دارم توجه جلب کنم۰☹استاد بیشتر که توخودم دقیق میشم میبینم عزت نفسم صفرههههه
ارزو میکنم که دوره ۱۲ قدم و عزت نفسو بتونم تهیه کنم …