اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت - صفحه 7

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بهزاد نورانی گفته:
    مدت عضویت: 1907 روز

    به نام خدا سلام.

    چند وقت پیش پکیج رادیاتمون یک مشکلی داشت که خیلی داشت مارو در خونه اذیت میکرد. و من همش سعی میکردم از این اتفاق فرار کنم و درست کردنش رو به تعویق مینداختم.و از طرفی هم نمیخواستم دامادمون بیاد درستش کنه.چون خیلی از کارهای فنی مارو ایشون انجام میداد و فنی کار هستند ماشالله.ولی یک روز تصمیم گرفتم و پاشدم درستش کنم.ایده ای نداشتم تا به فکرم رسید در یوتیوب سرچ کنم نحوه ی حل کردن،اون مشکل رو و بعد رفتم،و طبق ویدیو انجام دادم و حل شد و این،اتفاق به ظاهر بد باعث شد کلی اعتماد بنفسم بالا بره. انقدر خوشحال بودم و احساس توانا بودن داشتم و احساس میکردم میتونم همه کارهارو از این،به بعد هم،خودم انجام بدم.انقدر حالم خوب بود که یادمه دنبال مسائل میگشتم تو خونه که حلشون کنم. پا شدم لامپ رو درست کردم که یک مشکلی در سرپیچ داشت. آیفون تصویری خونمون یک مشکل داشت که کم نور بود و واضح نشون نمیداد. اومدم از تنظیمات بغلش نورش رو و رنگ رو درست کردم و اصلا باور نکردنی عالی شد تصویر و همه این مسائل باعث شد احساسم نسبت به خودم و مسائل زندگی عوض شد.

    سپاس گزارم از استاد عزیزم و خانم شایسته برای این آموزش ها ی بی نظیر که باعث شد من دیدم رو نسبت به مسائل تغییر بدم و نتایج بهتری بگیرم. همگی در پناه خدا و با هدایت خدا در راه تغییر باور ها و حل مسائلمون باشیم.️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    شیما محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3562 روز

    سلام بر استاد عزیز. مریم دوست داشتنی. دوستان هم فرکانسی ام

    بهار زیبای پردایس مبارک که جز زیبایی نیست و بس.

    عید سعید فطر هم مبارک

    راستی استاد امروز روز تولد 40 سالگی ام است که این فایل شما رو به خودم هدیه دادم که به من یادآوری کرد که شیما این چه هدیه ی با ارزشی است که یاد تو انداخت که ارزش این سایت، استاد، دوستان رو بیشتر و بیشتر بدانم که واقعاااا با ارزش است و با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه نیست که من رو هر روز هر روز آگاه تر می‌کنه. ممنون

    استاد سوالی که پرسیدین من رو برد به سال ها پیش که با شما آشنا شدم. البته که به زودی زود داستان آشنایی ام را تو پروفایلم خواهم نوشت که این هم از درد کمال گرایی است که تا به الان ننوشته ام.

    آن موقع ای که متاسفانه من با چک و لگد بسیار بدی از روزگار، در مدار درک آموزش های شما قرار گرفتم، در واقع اینقدر درک نداشتم که بگم این بهترین اتفاق تو زندگیم بوده که شیما رو کلی تغییر داد و از فرش به عرش برد و کم کم از اون حال وحشتناک بدی که به خاطر یک خیانت نصیبم شده بود، من رو به بهترین حال برد که سال های قبل از این داستان حتی، من این حال خوب رو در خودم ندیده بودم. الله اکبر، خدا بزرگتر از آن است که توصیف شود.

    با اینکه الان هم گاهی اوقات در شرایط سخت، اما کوتاه یاد اون لگد روزگار می افتم، قلبم فشرده می شود، اما یادم میافتد که ای بابا شیما تو اصلا اصلا اصلا از قوانین روزگار و آفرینش و هستی، آگاهی نداشتی و همش در عذاب در حال زندگی بودی. ما حالا چی که اتفاق های به ظاهر خیلی بد هم برات تا حدودی زیبا جلوه می‌کنه و میگی حتما خیری درونش هست. سخته ولی شدنیه این احساس.

    وقتی به اون درک رسیده بودم که البته به خاطر آگاه نبودن از راز هستی و شکنجه بسیار که در اون تضاد باهاش مواجه شده بودم، مدت ها طول کشید و حتی خودم رو خیلی سرزنش نمی کردم که ای بابا تو چرا آروم نمیگیری. تو چرا نمیتونی ببخشی. بالاخره روح من آسیب دیده بود و سخت ترمیم شد و تا حدودی حق داشتم. ولی خوب باید زمانی رو طی میکردم که بتونم به یک آرامش نسبی برسم. آن گاه که تونستم به اون آرامش برسم، وقتی پیش افرادی صحبت میکردم که او افراد از این داستان، مطلع بودن، دهن باز میگفتند که خانم محسنی شما خیلی خیلی تغییر کرده آید. آفرین و احسنت به دیدگاهتان . هیچ کس نمیتونست باور کنه که من تونستم فراموش کنم و از صمیم قلب ببخشم. یه عده هم میگفتن الکی میگی، امکان ندارن. همیشه یادت هست ….. ولی واقعا من به لطف پروردگار با آگاهی از آموزه های استاد، از اون اتفاق به فال نیک یاد میکنم و کلی حال دلم آروم میشه که شیما تغییر کرد و کلی قانون یاد گرفت و از اون زمان به بعد همیشه در حال استفاده از قوانین تو زندگی و در حال آموزش بیشتر هست و روزی نیست که فایل گوش نکند، به کار نگیرد، سپاسگزار خداوند نباشد.

    به امید خدا که هر چه داریم از اوست یه دعا در حق خودم و همه اعضا سایت میکنم که :

    پروردگارا، ما را به راست هدایت فرما ، راه کسانیکه به آن ها نعمت داده ای ، نه راه گمراهان.

    در پناه خدای خوبی ها

    شیما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    رضا بهادری زاده گفته:
    مدت عضویت: 3954 روز

    درود بر استاد عباسمنش عزیزم و مریم بانوی گرامی و تمام دوستان عزیزم در این وب‌سایت الهی

    استاد این فایل چقدر در زمان درستی به دست من رسید! من دارم روی روانشناسی ثروت و دوازده قدم کار می‌کنم و درک این هفته من از آموزش‌های شما این بود که “ثروتمند شدن یک موضوع کاملا ذهنی است” و در پی شواهد و قراینی برای منطقی کردن آن در زندگی خودم بودم و هستم که شاهد از غیب رسید! و این فایل عالی شما را دیدم.

    من در این هفته سعی کردم زندگی خودم بررسی و تحلیل کنم و به عنوان تمرین جلسه یازده و دوازده روانشناسی ثروت بیام و زندگی کاری و شغلی خودم از دوران نوجوانی و وقتیکه شروع به پول ساختن کردم تا الان که چهل و پنج سال دارم، را بنویسم و ذهن خودم واکاوی کنم که توی مسیر شغلی و زندگی وقتی تضادهایی برخورد کردم چه واکنشی داشتم و آن واکنش چه ثمراتی برای من در آینده به ارمغان آورده است، تا بتوانم نتیجه‌گیری کنم ثروت یک امر کاملا ذهنی است.

    این فایل به من نشان داد که شیوه نگرش ذهن ثروتمند (ایلان ماسک و مجموعه اسپیس ایکس) به تضادی که در ارسال راکت گرانقیمت استارشیپ داشتند، چگونه می‌توانه باشه؟! کنترل ذهن را یاد گرفتم و از تضاد درس گرفتم که ذهن ثروتمند چگونه پس از تضاد فقط درسش را می‌گیره و به راهش ادامه می‌ده!!

    ایلان ماسک در توییتی این پرتاب ناموفق را یک پرتاب آزمایشی هیجان‌انگیز برای استارشیپ خواند و اعلام کرد که برای راه اندازی آزمایشی بعدی در چند ماه دیگر چیزهای زیادی یاد گرفته است.

    واقعا این شیوه تفکر کردن ذهن برنده یا ذهن ثروتمند است که از زندگی خودش درس بگیره و به اتفاقات زندگی خودش معجزه گونه نگاه کنه و بگه به هر آنچه پیش روی من است با اعجاب و شگفتی می‌نگرم که خدا چه برکت و نعمتی برای من درون آن قرار داده است.

    استاد عزیزم شما گفتید که از زندگی خودمون مثال بزنیم و بیان کنیم کجا موفق شدیم از اتفاقی که برامون رخ داده است درس آن را بگیریم و به هم نریختیم و به نجواها اجازه جولان ندادیم! من هم قصد دارم در ادامه یکی از تجربیات خودم که اتفاقا خیلی هم تازه است با استاد عزیزم و دوستان گرامی به اشتراک بگذارم.

    من در انتهای سال 1400 برای اولین بار در زندگی تصمیم گرفتم که مهاجرت کنم و کشور مقصدم را آمریکا انتخاب کردم. با توجه به سابقه تحصیلی درخشان که معدل کارشناسی من 19.27 شده بود و همچنین سابقه کاری بیش از دوازده ساله که در بازار فناوری اطلاعات داشتم، من شیوه مهاجرت تحصیلی را انتخاب کردم.

    در همان بهمن ماه 1400 من شروع به جستجو درباره دانشگاه‌های آمریکا و فوق لیسانس مهندسی کامپیوتر یا علوم کامپیوتر در این کشور کردم. پس از چند روز بررسی یکی از دانشگاه‌های این کشور را انتخاب کردم که رتبه فوق لیسانس علوم کامپیوتر آن در بین کل دانشگاه‌های آمریکا چهار بود و یک دانشگاه کاملا بین‌المللی بود. رفتم اپلای کردم و اطلاعات اولیه خودم بارگذاری کردم. در مرحله اول گفتند که تو باید یک آزمون آنلاین برنامه‌نویسی بدهی، گفتند که آزمون در حد لیسانس است و شما باید سه برنامه را که ما به تو می‌گوییم در زمان دو ساعت حل کنی و کدهای برنامه را آپلود کنی! انجام دادم و خیلی سریع به من گفتند که قبول شدی!

    سپس در مرحله بعد دانشگاه گفت باید مدارک تحصیلی و کاری را بارگذاری کنی و انجام دادم، خیلی سریع و کمتر از دو ماه از شروع پروسه پذیرش تمام کارهای من سمت دانشگاه و اداره مهاجرت آمریکا انجام شد و I-20 و sevisID برای من صادر شد. این موضوع برمی‌گردد به اوایل اردیبهشت 1401 فقط مانده بود وقت سفارت گرفتن که با توجه به اینکه من می‌خواستم با خانواده بروم و چهار نفر هستیم یک پروسه طولانی و زمان بر شد.

    اما من طی سال 1401 فقط و فقط چشم انتظار وقت سفارت ننشستم و موفق شدم زبان انگلیسی یاد بگیرم و مدرک آیلتسم را گرفتم و همچنین پروژه‌های خوبی هم در سال 1401 انجام دادم و در سه شرکت معتبر با عنوان مشاور هوشمندسازی کسب‌وکار فعالیتم آغاز کردم و در طی سال گذشته هم موفق شدم ثروت بسازم، مهارت‌های فنی جدید بیاموزم و با توجه به مهاجرت قریب‌الوقوع موفق شدم با انگیزه و تمرکز و استخدام معلم خصوصی زبان انگلیسی یاد بگیرم و مدرک آیلتس هم بگیرم.

    درادامه پیگیری‌هایی که برای دریافت وقت سفارت، موفق شدم برای پانزدهم اسفندماه 1401 وقت سفارت در آنکارا بگیرم. من و خانواده عزیزم رفتیم که به اذن رب ببینیم چه اتفاقی برای ما رقم خواهد خورد. یک عالمه تشریفات پیچیده در سفارت و در ازدحام و شلوغی آنجا طی کردیم تا نوبت من رسید که با افسر درباره ویزا گفتگو کنم! خب طی یکسال گذشته من مدارک لازم را جمع‌آوری و ترجمه کرده بودم و اصلا هدفگذاری من در سال 1401 مهاجرت بود به آمریکا! البته این یک وجه قضیه است و همانطور که گفتم من در کنار این هدف در سال 1401 کار کردم، پروژه انجام دادم، درآمد داشتم و با امید به آینده موقعیت‌های شغلی فراوانی به اذن رب ایجاد کرده بودم که همینجا آنها را ذکر کردم.

    نوبت من شد و رفتم جلو و آفیسر سفارت به من گفت تو باید انگلیسی صحبت کنی و من گفتم باشه مشکلی نیست. کلا دو دقیقه با من گفتگو کرد و سه سوال از من پرسید! بعد از فقط پرسیدن سه سوال افسر به من گفت که You are not approved یعنی که تایید نشدی، خیلی سریع و با لبخندی به او گفتم بله خیلی ممنونم، ایشان فکر کردن من متوجه نشدم چی گفته و با تعجب گفت You are rejected! do you understand? یعنی بابا ریجکت شدی متوجه هستی؟! دوباره من با لبخند گفتم بله ممنونم از شما و از سفارت بیرون آمدیم!

    استاد عباسمنش عزیز باور بفرمایید در آن لحظه این سه آیه جادویی بقره را که از شما در جلسه قرآنی قدم اول یاد گرفته بودم، در ذهنم مرور شد:

    وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ﴿155﴾

    و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى ‏آزماییم و مژده ده شکیبایان را (155)

    الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ﴿156﴾

    [همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى‏ گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏ گردیم (156)

    أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ﴿157﴾

    بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راه‏یافتگان [هم] خود ایشانند (157)

    شاید من اینها را می‌نویسم کسی بخواند و بگوید فلانی چه بیخیال است نوشته بعد از یکسال تلاش برای مهاجرت افسر سفارت من را رد کرده من قرآن توی ذهنم بوده و لبخند زدم! اما باور کنید عین واقعیت را نوشتم. آن روز زمان سفارت ما صبح ساعت 9:30 بود، وقتی از سفارت برگشتیم هتل، من احساس کردم همسرم مقداری احساس بد پیدا کرده اما به روی خودش نمی‌آورد! گفتم برای نهار بریم آنکارامال و فودکورت آنجا غذاهای خوشمزه بخوریم! رفتیم و جای شما خالی خیلی خوش گذشت! یک وسیله بازی بسیار بزرگ و عجیب برای کودکان روبروی درب ورودی بود که ابتدا دختران خردسالم را بردیم آنجا و کلی بازی کردند، سپس رفتیم فود کورت و از انواع غذاهای خوشمزه آنجا دُنر کباب و پیتزا و غذاهای ترکی سفارش دادیم و خوردیم و لذت بردیم. عصر آن روز هم با همسرم رفتیم یک پاساژ بزرگ دیگر در مرکز شهر آنکارا و همسرم یک کاپشن ترکی اصل خرید و واقعا سعی کردم احساسم خوب نگه دارم.

    من این طرز نگاه را مدیون آموزش‌ها استاد هستم و افتخار می‌کنم که بیش از ده سال است شاگرد استاد هستم و آموزش‌های استاد عباسمنش ورد زبان من است و از آنها استفاده می‌کنم. صادقانه می‌گویم در آن لحظه شنیدن خبر رد شدنم، احساس می‌کردم باید دست هدایت را باز بگذارم، ندایی با من سخن می‌گفت که حتما سال جادویی در ایران تجربه خواهی کرد اجازه بده هدایت تو را به سمت خواسته‌هایت راهنمایی کند!

    من طی یکسال قبل برای رسیدن به هدفم یعنی مهاجرت واقعا بهترین خودم بودم، هر کاری که از دست من برمی‌آمد انجام داده بودم! زبان من به انگلیسی باز شد، این یک مهارت بی‌نظیر برای من است و معجزه‌گونه موفق شدم آنقدر در زبان رشد کنم آن هم فقط در مدت یکسال! یک موضوع جدید در زندگی من بوجود آمد یعنی مهاجرت! من قبل از آن چنین درخواستی نداشتم ولی الان دارم و موفق شدم برای درخواستم قدمی بردارم و اولین تست و تجربه خودم انجام دادم! یعنی ایمانی که عمل آورد و من فقط به زبان نگفتم مهاجرت بلکه برای آن کلی عمل داشتم!

    به خودم می‌گفتم دیگر جای نگرانی ندارم که کاش این کار را می‌کردم و نکردم. دیگر واقعا باید طرز نگاهم این باشد که خدا دارد با این رد شدن با من حرف می‌زند! خدا دارد من را به سمت چیزهای بهتری هدایت می‌کند.

    استاد فقط همین یک مدرک آیلتس که من موفق شدم طی یکسال از مبتدی به آن سطح برسم خودش معجزه بود برای من! البته من آنقدر معجره‌گونه به آن نگاه نمی‌کردم و می‌گفتم خب یک مدرک است دیگه و من گرفتم! تا وقتی من در لینکداین که شبکه متخصصین است، مدرک آیلتسم را پُست کردم نمی‌دانید چقدر به دیگران انگیزه داد! با مدرک آیلتسم این چند خط زیر را در لینکداین نوشتم:

    —————————————————————————————————————

    تقریبا یکسال پیش یعنی پانزدهم بهمن 1400 اولین جلسه زبان‌آموزی من با دکتر برزگر از اساتید مطرح زبان بود. پس از تعیین سطح دکتر به من گفت با اغماز یه کم بالاتر از مبتدی هستی وگرنه همان مبتدی برازنده شماست.

    طی یکسال هفته‌ای دو جلسه با دکتر برزگر زبان انگلیسی آموختم و روزی چند ساعت خودم زبان‌ کار کردم. شب قبل از امتحان آیلتس دانشگاه کمبریج به دکتر برزگر چنین پیام دادم:

    “درود و ارادت. شب شما بخیر

    این عکس جزوه من از اولین جلسه درس شما بوده است. تاریخ آن برای یکسال قبل است.

    خدا را شکر که موفق شدم طی یکسال مستمر از دانش شما بهره ببرم و به هدفم بچسبم و موفق شوم مقداری مهارت زبان انگلیسی خودم بهبود دهم.

    به دور از هر نمره‌ای که فردا بگیرم تلاش یکساله خودم را تحسین میکنم.”

    خدا را شکر که بعد از چهل و چهار سال عمر گرفتن از خدا بالاخره زبان من به انگلیسی باز شد و می‌توانم انگلیسی روان صحبت کنم و نمره اسپیکینگ 6.5 آیلتس گویای این موضوع است.

    خدا را شکر!

    —————————————————————————————————————

    استاد آن پست چند ده هزاز بازدید گرفت و تقریبا صد کامنت نوشتند مردم روی آن! چقدر همگی فقط این یک موضوع من را تحسین کردند! چقدر برای دیگران الهام بخش شدم و بیش از دویست نفر به خصوصی من مراجعه کردند و برای بهبود مهارت زبان خودشان از من راهکار خواستند.

    استاد عباسمنش یعنی همان لحظه که افسر به من گفت تو رد شدی گفتم الخیر فی ماوقع و حتما خیری دارد برای من! استاد شرح روز پانزدهم اسفندماه 1401 و جواب ردّ سفارت را صادقانه نوشتم، باور بفرمایید توکل من به آیاتی که نوشتم زبانی نبود! من به خدا و کائنات با ذهن و ایمان قلبی گفتم من از صابرین هستم! خدا هم به من بشارت داد! بشارتِ چه چیزی؟! معجزاتی از لذت و احساس خوب در سفر جادویی نوروزی به فاصله کمتر از یک ماه خدا برای ما در نظر گرفت! من شرح آن سفر نوروزی 1402 را در جلسه دوم قدم اول و معجزات ستاره قطبی نوشته‌ام و چقدر بچه‌های دوره از آن لذت بردند و همگی با من صدق بالحسنی شدند و از خدای بزرگ به خاطر زیبایی‌هایش سپاسگزار شدیم.

    لینک کامنت معجزات سفر نورزی ما روی دوازده قدم نوشتم را می‌گذارم:

    abasmanesh.com

    خدا را شکر پس از تعطیلات نوروزی که برگشتیم سرکار فرصت‌های زیاد کاری به من روی آورده است، دو قرارداد کار تمام وقت با حقوق خوب، دو قرارداد مشاوره و یک قرارداد پروژه سنگین و چند ساله به من پیشنهاد شده که هر کدام از دیگری پولسازتر و بهتر هستند و فقط من سپاسگزار رب هستم!

    تمام دستاوردهایی که به فاصله کمتر از 45 از جواب ردّ سفارت به من در زندگیم رخ داده و انشاءالله تمام اتفاقاتی که در سال جادویی 1402 برای من رخ خواهد داد که خودم را متعهد می‌کنم از نتایج آنها در آینده بنویسم فقط به خاطر طرز نگاه و کنترل ذهن و نجوهای آن بعد از شنیدن عدم تایید ویزا در سفارت برای من رخ داده است.

    استاد عباسمنش عزیزم مطمئن هستم که این طرز نگاه کردن به زندگی را مدیون آموزش‌های شما هستم و سعی می‌کنم بهترین خودم باشم و همیشه و در هر حالی از زندگی لذت ببرم و دنبال نکاتی باشم که حس من را خوب کنند تا به سمت زیبایی‌های بیشتر هدایت شوم و الهامات خدا را دریافت کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1395 روز

      سلام بر آقا رضای عزیز

      چه متن قشنگی نوشتید،هم از نوع نگارشت و هم از لحاظ انجام عملی قانون ،عالی بودید

      تحسین میکنم که خیلی قانون رو جدی داری عملی میکنی و تحسین میکنم که کار برات نشد نداره مثل استاد،از دل هر مسئله ای راه حلی بیرون میاری و اونو حل میکنی و وارد مرحله بعد میشی.تحسین میکنم نگاه و عمل توحیدیت رو که گفتی الخیر فی ما وقع و بعد رفتی ادامه لذت…..

      یاد استاد افتادم روزی که سایت رو از دسترسش خارج کردن و اون آغازی شد برای مهاجرت و شما هم مثل ایشون رفتید لذت بردن و اتفاقات هدایتی بعدی ..‌..

      تحسینت میکنم در عمل به قانون،نوشتن مداوم و با جزئیات کامنت،عذت نفس و اعتماد به نفست،خوش تیپی و ورزشکار بودنت،پشتکار و ادامه دادنت،خاضع و خاشع بودنت،داشتن دوستان خوبت و مهمتر در باور توحیدی و رها بودنت.

      تحسین میکنم این همه سپاسگزاری که از دوستان و هم فرکانسی ها میکنی و شکرگزار بودنت که کاملا توی حرفهات مشخصه ،کاملا معلومه هم خونگرمی و هم خوش سخن و هم خانواده دوستیت

      آفرین

      بهت تبریک میگم و انشاالله بزودی به آرزوهات که برسی

      از استاد عزیز هم بابت این شاگردان خوب ،هم تشکر میکنم و هم تبریک میگم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        رضا بهادری زاده گفته:
        مدت عضویت: 3954 روز

        درود بر آقا ابراهیم عزیزم

        ممنونم بخاطر کامنتی که در جواب من نوشتید. سپاسگزارم که من را مورد لطف و محبت خودت قرار دادی.

        این بخش کامنت شما جای حرف و بحث زیادی دارد:

        “یاد استاد افتادم روزی که سایت رو از دسترسش خارج کردن و اون آغازی شد برای مهاجرت و شما هم مثل ایشون رفتید لذت بردن و اتفاقات هدایتی بعدی”

        ابراهیم جان! به لطف رب متعال ما استادی داریم بی‌نظیر! استادی داریم که واقعا به عمل میتوانیم در همه جنبه‌های زندگی از ایشان استفاده کنیم! استادی داریم که زندگی خودش را عیان جلوی دوربین گذاشته تا ما بتوانیم الگوی خوبی داشته باشیم! تا ما بتوانیم درس زندگی بگیریم از استاد عباسمنش!

        ابراهیم جان! کاملا در این موضوع با تو هم‌عقیده هستم که:

        سبک زندگی استاد عباسمنش

        جملات قصار استاد عباسمنش

        شیوه کنترل ذهن استاد عباسمنش

        صدق بالحسنی بودن استاد عباسمنش

        نحوه تمرکز بر زیباییهای استاد عباسمنش

        آموزه‌های استاد عباسمنش

        نحوه برخورد با تضادهای استاد عباسمنش

        می‌توانند برای ما الگوی درستی باشند و به ما کمک کنند نجواهای شیطانی را کنترل کنیم. در یک کلام دانشگاه استاد عباسمنش یک دانشگاه زندگی‌ساز است که اگر دانشجوی زرنگی باشیم در هر موقعیت از زندگی ما جوابی در این دانشگاه وجود دارد که می‌توانیم از آن بهره ببریم.

        تمام اینها را نوشتم که بگویم دقیقا حق با توست من در آن لحظه که پیشنهاد آنکارامال را دادم به همسرم و خانواده، ناخودآگاه از آن فایل استاد الگو گرفته بودم که بعد از فیلتر شدن سایتش رفتند و سوار چرخ و فلک شدند!

        خدا را شکر

        خدا را شکر

        خدا را شکر

        خدا را شکر به خاطر استاد عزیزم، خدا را شکر به خاطر وب‌سایت بی‌نظیر استاد که واقعا کمک کننده است به من که ذهنم آرام کنم، خدا را شکر به خاطر دوستان عزیزی مثل خودت ابراهیم جان که در این فضای بی‌نظیر با هم آشنا شدیم و کمک بیشتری هستند تا به هدف کنترل ذهن نایل بیاییم.

        من هم بهترین‌ها را برات آرزو دارم ابراهیم عزیز!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    زهرا نظام الدینی گفته:
    مدت عضویت: 2398 روز

    استاد عزیز، مریم جان، بانوی موفق شایسته و دوستان هم‌فرکانسی

    سلام

    من دوست دارم فایل رو از زاویه دید خودم ‌و اندکی خارج از آنچه استاد خواستند که کامنت بگذاریم، نگاه کنم.

    حقیقتا چند ساعتی (کمتر از یک روز) بود که افکار مزاحم داشتن آزارم می‌دادن.

    افرادی رو می‌دیدم که به ظاهر به قانون عمل نمی‌کردند و داشتند ثروت‌های کلان به دست می‌آوردند. خودم مدتی بود که تمرکزی روی ثروت 1 کار می‌کردم و منتظر تغییر نتایج بودم، خلاصه با شیطان گلاویز شده بودم، البته اجازه نمی‌دادم خیلی حالم بد بشه، اما دائم شبهه ایجاد می‌شد. امروز صبح به خدا گفتم بهم نشون بده راهم درسته یا دارم خودم رو بازی می‌دم. به خدا گفتم من به راحتی می‌توانم با همین زندگی الانم که پر از نکات مثبت و سرشار از دلایل شادی‌آفرینه شاد باشم و به خودم بگم خوب زندگی همینه، اما وقتی «جود و بزرگی» تو آرزوهای من رو بزرگ می‌کنه، آن وقته که باید بدونم در راه درست هستم یا نه. باید نشونه‌ها بیاد که ناگفته نمونه، همون صبح که این رو به خدا گفتم، صفحه ستاره قطبیم رو بسته بودم، بهم گفت تو همین الان برگرد و دقیقا با این عنوان بنویس: «من همین الان برای چی خوشحالم و باید سپاسگزار باشم، دقیقا همین الان» و من برگشتم به ستاره قطبی و نوشتم که من همین الان شادم چون…. و خجالت‌زده شدم که من همین الان پر از اتفاقاتی هستم که بیش از آنچه تصور می‌کردم نشان از پیشرفت دارد.

    بعد از این‌ها بود که فایل استاد رو دیدم و در تمام مدتی که استاد داشتن در مورد چگونگی رویارویی با تضاد صحبت می‌کردند من درگیر این موضوع بودم که عظمت انسان تا چه حد می‌تواند پیش برود. لحظه‌ای که راکت با اون عظمتش پرتاب شد من چنان شیفتگی در وجودم ایجاد نشد؛ اما لحظه‌ای که ایلان ماسک رو با اون چهرهٔ آرام نشان داد من تمام وجودم لرزید، انگار خدا باز داشت با من حرف می‌زد. این انسان، همو که مانند من دو چشم و دو گوش و دست و پا دارد، تصمیم گرفته آسمان را مسخر خودش کند، ایلان ماسک چنان عظمتی در وجود من برپا کرد و چشمم چنان این بشر رو بزرگ دید که آسمان‌ها در نگاهم کوچک و حقیر آمدند.

    انگار خدا می‌گفت من انسان را با چنین قدرتی آفریده‌ام، خودت رو از چرا و چگونه‌های کوچک رها کن. تو هم جنس این انسان هستی با همان توانایی‌ها که می‌تواند آسمان و کرات دیگر رو تحت تسخیر خودش قرار دهد.

    چهرهٔ آرام ایلان ماسک برایم گفت‌وگوی فرشتگان را تداعی کرد که به خدا اعتراض کردند که چرا این انسان را آفریدی و خدا در پاسخش گفت من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید.

    فایلی که امروز صبح استاد به ما نشان دادند چگونگی برخورد با تضادها کوچکترین درسی بود که می‌شد از آن گرفت. امروز اهل آسمان متحیر قدرت انسان شدند. امروز ایلان ماسک در تلاش بود که نشان دهد این خدا آسمان و زمینش را تحت تسخیر خلیفهٔ خودش قرار داده است.

    و انگار در گوش من دائم داشت زمزمه می‌شد که خودت را رها کن از اینکه کی و کجا و چطوری. وقتی این‌قدر عظیم و قدرتمندی چجوری اجازه می‌دی چند تا فکر تو رو به زانو در بیاره، امثال تو دارن کرات دیگر رو تحت تسلط خودشون در میارن. شاید هم خود این نوع برخورد روشی برای رویارویی با تضادها باشه، اینکه یک لحظه انسان به خودش بیاد که ببین افراد چه کارهای بزرگی دارند انجام می‌دهند و تو برای چی داری غصه می‌خوری و نگرانی؟

    جدای از هزاران نکته آموزنده، این فایل برای من یادآور قدرت انسان بود. قدرتی که خدا در اختیارش قرار داده. و شخصی چنین قدرتمند هیچ تضادی نمی‌تونه از پا درش بیاره، اصلا تضادی براش وجود نداره اگه هر بار یادش بیاد که در توان اوست که زمین و آسمان رو مسخر خودش کنه.

    خیلی دلم می‌خواد یه بار استاد صفر تا صد ایلان ماسک رو تجزیه و تحلیل کنن. از قدم‌های کوچکی که بر می‌داره تا اتفاق عظیمی که اخیرا رخ داد و در این فایل شاهدش بودیم.

    نمی‌دونم ایلان ماسک چه تصوری از خدا داره، اما وجودش بهترین دلیل بر همین سیستمی بودن خداست. او سیستمی رو پذیرفته که به او اجازه می‌ده خواسته‌هاش رو متحقق کند، او چه اذعان داشته باشد چه نداشته باشد پذیرفته است که تکه‌ای از روح خدایی که ورای قدرت او در جهان نیست، درون او وجود دارد و با اتکا بر این نیروست که خیال تسخیر جهان را دارد.

    حس می‌کنم کلماتم قاصرند که عظمتی رو که من حس کردم رو به تصویر بکشند، فقط خودم رو رها می‌کنم در این سیستم و اجازه می‌دم من رو بالا ببره.

    یا علی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    فاطمه کدخدا گفته:
    مدت عضویت: 2108 روز

    سلام به بهترین اساتید دنیاااا

    من کارم و حرفه و علاقه ام رو تو اوج پندمیک شروع کردم ،در حین یادگیری و اموزش همزمان داشتم درامد کسب میکردم به لطف فایل های استاد و تعهد که به این مسیر داشتم

    روزها با عشق میرفتم خرید وسایل ،چقدر روزهای خوبی بود ،چقدر شهر خلوت شده بود و هوای پاک بود و لذت بخش

    انگار فقط من بودم و کارم

    اون روزها ،داشتم کار میکردم با عشق ،هر چند درامدم اندک بود ولی چون تو این مسیر بودم عجیب حس خوبی داشتم

    مشتری هام هرروز بیشتر میشد و کارم هر روز بهتر و با کیفیت تر میشد

    تا هشت ماه پیش دیگه کارم به اوج خود رسید و تمرکز کمتری رو یادگیری داشتم و متوجه شدم درامدم داره کمتر و کمتر میشه

    با گوش دادن به فایل متوجه شدم باید یک حرکت جدیدی بزنم

    از مقدار درامدم راضی نبودم

    تا اینکه رفتم یک کافی شاپ مشغول به کارشدم احساس خوبی نداشتم چون به ظاهر فکر میکردم این اون چیزی نیست که من میخوام ،ولی ذهنمو کنترل کردم ،هر روز سعی کردم بیشتر احساسمو کنترل کنم و روی افکار و باورهام کار کنم

    احساسم خوب شد ،تا اینکه وارد قسمت پذیرایی رستوران شدم ،بزرگترین ترسم روبه رو شدن با مشتری های سالن بود ،ولی رفتم تو دلش ،با اعتماد به نفس بالا شروع به کار کردم

    بعد کمتر از یک ماه من یک ادم دیگه ای شدم

    منی که با گوش دادن به فایل خودمو ادم با اعتماد به نفس بالا میدونستم ،روزی که رفتم سالن داری متوجه شدم این بزرگترین نقطه ضعف منه ،باهاش کنار اومدم و روز به روز این ضعفمو بهبود بخشیدم ،

    با همکارام رابطه ام عالی و عالی تر شد

    جوری که همه میگفتن بهتر از تو تاحالا کسی رو ندیدیم ،واقعا هم بهترین بودم ،از لحاظ کار کردن ،از لحاظ ارتباط با مشتری ،از لحاظ صحبت کردن

    یه روزهای حس پرواز داشتم ،احساس اعتماد به نفس بالا ، احساس رفتن به مدارهای بالاتر

    حتی من اونجا باورهای قدرتمند مالی رو برای خودم هر روز میساختم

    میدیدم که افراد چقدر برای غذاخوردن دارن هزینه میکنن و پول پرداخت میکنن

    من باکار کردن اونجااز درامدم تونستم دوره دوازده قدم رو براحتی بخرم ،دوره عزت نفس و حل مسائل رو هم تهیه کنم

    چقدر احساس رضایت برام داشت

    در صورتی که روزهای اول ناامید بودم ،هر روز میگفتم چرا باید از کار خودم درامدم کمتر بشه ،چرا من باید اینجا کار کنم

    ولی باخوب کردن احساسم و تغییر زاویه دیدم

    متوجه شدم این مسیر برام پر از خیر و برکت بوده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    جواد صنمی گفته:
    مدت عضویت: 1944 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد خوش تیپ و خوشگلم و مریم بانوی عزیز

    سلام به همه دوستان جان

    خدایا شکرت که در این سایت الهی و مسیر الهی هستم برای خودسازی و پیشرفت

    استاد عزیزم بابت همه چیز از خدا و شما و خودم تشکر میکنم که دارم در این مسیر قدم برمیدارم و خداوند هم همیشه هاید و هدایتگر همه ما هست

    اول از این لباس خوشگل بگم که چقدر بهتون میاد و برای این بدن زیبا ساخته شده

    دوم این منظره رویای و بی نظیر بگم که چقدر چشم نواز هست اصلا هر چقدر که نگاه می‌کنه آدم سیر نمیشه بخدا از دیدن این همه زیبایی

    در مورد ایران ماسک اصلا این بشر بی نظیر و فوق العاده هست واقعا کارهایی که می‌کنه به عقل جن هم نمی‌رسه خخخخ اگر هم برسه جرأت انجام دادنشون رو نداره ولی این آدم چقدر خودش قانون و خدا رو باور داره که دست به چنین دست آورد هایی میزنه

    چند وقتی هست که دارم زندگی نامه افراد موفق رو میخونم و می‌شنوم و خیلی جالبه برام که همشون در یک جمله مشترک هستن

    همه به این فکر هستند که میگن کاری کنیم که جهان جایی بهتر بشه برای زندگی کردن همه انسانها

    و این همون جمله و باور شماست که همیشه میگید و اصلا باهاش زندگی میکنید و عمل میکنید

    وطبیعتا این جهان هم به این افراد که چنین طرز فکری دارند هم پاداش میده

    در مورد موضوعی که در این جلسه گفتید رو می‌خوام هم یک اعترافی کنم و هم به خودم یادآوری کنم قانون رو تا باز هم بیام و این نوشته های خودم رو بخونم و ایمانم بیشتر بشه

    شما استاد در مورد کنترل ذهن در هر شرایطی صحبت کردید و گفتید که هر اتفاقی که بیفته الخیر فی ما وقع هستش و باید دیدمون رو نسبت به مسائل عوض کنیم و از زاویه ای ببینیم که بهمون کمک کنه تا حال و احساس مون بهتر بشه

    در مورد خودم یک اتفاقی افتاد که دوست دارم اینجا بگم هر چند شاید بعضی جاها گفته باشم تو کامنت هام اما فکر میکنم اینجا بگم بهتر باشه و به خودم بیشتر کمک کنه

    من در بهمن 1400 به یک تضاد عاطفی خوردم و باعث شد زندگی ای که با کلی زحمت ساخته بودم و کلی هم زندگی و رابطه خوبی داشته باشیم رو از دست بدم

    این که میگم رابطه ام خوب بود واقعا خوب بود درسته یک جاهایی مسئله مالی بود اما اونقدر شدید نبود که بخواد منجر به جدایی بشه

    و این در حالی اتفاق افتاد که همه چی خوب بود و یهو همسرم گفت دیگه نمی‌خواد زندگی کنه با من و میخواد جدا بشه اولش سعی کردم جلوش رو بگیرم اما اون تصمیم خودش رو گرفته بود و دیدم که نمیتونم کاری بکنم

    البته این رو هم بگم که بعد ها متوجه شدم که چه فرکانسهای فرستادم که نتیجش این تصمیم شده یعنی میخوام بگم الکی و بی دلیل نبوده که این اتفاق افتاد در ظاهر زندگی خوب بود اما فرکانس ها و افکار من نادرست بود و در جهت خواسته ام نبوده

    که بعداً متوجه شدم

    اون روز ها همش نمونه ها رو از زندگی افرادی رو مثال میزدم برای خودم که خیلی از افراد این اتفاق به ظاهر بد براشون افتاده اما جا نزدن و ادامه دادن و اتفاقا به موفقیت های بزرگی هم رسیدن و عزیز خدا شدند مثل خود شما استاد مثل ایلان ماسک مثل مادر موسی مثل ابراهیم برای همسر و فرزندش مثل بعضی از دوستان خودم که جدا شدند ولی دوباره یک زندگی خیلی بهتری رو ساختند برای خودشون و همش به خودم میگفتم قطعا این یک خیری داخلش هست که الان متوجه نمیشم اما بعداً در آینده بهم گفته میشه من این جمله ها رو بارها به خودم میگفتم خیلی وقتا حالم خوب میشد ولی خیلی وقت ها هم فراموش میکردم و حال و احساسم خیلی بد میشد و کلی توی افکار داغون و بد میفتادم چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ ذهنی خیلی درگیری ها داشتم

    تا اینکه یکروز خود خدا دیگه بهم گفت که پسر خوب وقتی تو داری یکسره راجب این اتفاق فکر می‌کنی چه توقعی داری که پیشرفت کنی

    واقعا واضح ترین صدایی بود که شنیدم اون هم ن در خواب بلکه در بیداری و داشتن هوش کامل

    آره جواد آره خدا بهت گفت و باهات واضح صحبت کرد

    درسته سخت بود کنترل ذهن اما من کم کم کار کردم روی خودم و دوره عزت نفس خیلی بهم کمک کرد تا بتونم بهتر بشم

    حالا چه دست آورد هایی برام داشته این اتفاق ؟

    اول اینکه خودم رو بهتر شناختم

    خواسته هام واضح تر شدند

    رابطه بهتری رو مثل رابطه استاد برای خودم طلب میکنم

    اینکه چند تا مسافرت تنهایی رفتم توی دل طبیعت

    اینکه توی دل خیلی از ترس هام رفتم

    اینکه تونستم برای خودم پول بیشتری بسازم و چیزهایی رو بخرم که همیشه آرزوم بودند

    اینکه به عزت نفسم بالاتر رفته

    اینکه برای عزیزانم مثل مادر و خواهرام کلی چیز خریدم و خواسته هاشون رو برآورده کردم به لطف خدا

    اینکه با تمرکز بیشتر آخر سال هدف گذاشتم و به همه اون هدف هام رسیدم

    از همه مهمتر رابطه ی خیلی خوبی با خدای خودم ایجاد کردم و خدای خودم رو بهتر میپرستم و ازش یاری می‌خوام چه نعمتی از این بالاتر

    اینکه هدف امسالم مهاجرت بود و الان توی دل اون هدفم هستم (انشاالله نتایج بیشتر رو بعداً میگم)

    من تا همین الانشم از ی سال قبل خودم خیلی جلوتر هستم و و خیلی پیشرفت کردم و بزرگتر شدم

    خیلی از ترمز ها و ایراد هام رو شناختم

    همین الان از ی سال قبل خودم 6 بر هیچ جلو هستم و من الان خیلی موفق تر و شاد تر هستم از جواد ی سال قبل خودم و به خودم افتخار میکنم و تحسین میکنم خودم رو

    چون استاد شما خیلی خوب میدونین و خیلی خوب هم آموزش میدید که ذهن همیشه آخرش میگه خوب که چی؟تو فلان چیز رو نداری فلان شخص توی زندگیت نیست فلان خونه و ماشین رو نداری و ………

    ولی من به ذهن خودم میگم رفیق خوبم دوست عزیزم من ی سال پیش جرأت انجام همین کارهایی رو که تا الان انجام دادم رو هم نداشتم پس صبر کن و با من همکاری کن تا باهم بهشون برسیم و می‌دونم که میرسم 5 سال آینده من کلی رنگارنگ و پر از نعمت های خداونده

    این نعمت ها همین الآنم در زندگیم هستند فقط اون موقع بزرگتر میشن ریشه ها محکم‌تر

    آره جواد می‌دونم که فراموش میکنی اما باید هزاران بار این ها رو بگی و بنویسی تا بیاد خودت بیاری

    استاد عزیزم ازت ممنونم مریم بانو از مسا هم ممنونم از ایلان عزیز هم ممنونم بابت این اتفاق های بزرگی که رقم میزنه

    اگر من خودم این مصاحبه با این مورد رو میخواستم تحلیل کنم در مورد این موشک اصلا نمیتونستم به این خوبی که شما موارد رو تحلیل میکنید تحلیل کنم واقعا افتخار میکنم که چنین استاد آگاهی دارم که حقا استادی برازندتون هست

    خدارو شکر میکنم که شما بعث شدید این حرف ها رو بزنم و به خودم یادآوری کنم

    خداروشکر

    موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    احسان و حدیثه گفته:
    مدت عضویت: 3154 روز

    سلام استاد جان

    چقدر این صحبتهاتون همراه با شروع تمرینات دوره ی شیوه حل مسائل بهم قدرت داد و چون دو سه روزه تمرکزم روی مسائلیه که تونستم به اسونی در گذشته حلشون کنم واقعا یه انرژی باور نکردنی دارم چقدر ترسام از بین رفته چقدر شور و شوق زندگی گرفتم اینم بگم همین الان با یه مسئله ای روبرو هستم که واقعا اگه گذشتم بود نمیدونم شاید کنترل ادامه ی زندگیم از دستم خارج میشد یه موضوع کاملا حیاتی که حرف مرگ و زندگیه اما نمیدونید چقدر خوشحالم که حالم عالیه عالیه و ترسی ندارم چون طبق کامنتهایی که تو دوره گذاشتم و کامنتایی که از بچه ها خوندم هر مسئله ای قابل حله و پشت هر مسئله ای هدیه های خداونده به شرطی که از کوره به در نریم . ذهنم صبح بهم میگفت احمق جونت در خطره گفتم مهم نیست حل میشه برو پی کارت من فعلا کار دارم باید از زندگیم لذت ببرم.

    من از وقتی دارم تمرینات جلسه ی یک رو انجام میدم یه اعتماد به نفس خاص یه عزت نفس یه من میتوانم قوی تو وجودم زنده شده و چقدر این نوع تفکر ذهن خائن رو مچاله میکنه و راه فراری براش نمیزاره به همسرم گفتم تازه این اولشه من هنوز اولین تمرینات اولین جلسه را نوشتم اونم خیلی محدود و اینقدر کیفیت زندگیم تغیر کرده حالا خدا میدونه با تمرینات بعدی چه نتایجی رو بترکونم .

    من سه روزه این دوره را شروع کردم و اونقدر حالم خوب شده که همین سه روز ده برابر پول دوره رو ساختم واز همه مهمتر با این مسئله ای که جدیدا روبرو شدم همش خدا رو شکر میکنم که اگه مثل مردم عادی بودم الان دنیا را از غم و ترس ترکونده بودم خدایا شکرت بابت داشتن استادی مثل شما واینکه همیشه ما رو اماده برای رشد و پیشرفت بیشتر جهان و زندگیمون .

    امروز بزرگترین پیام خدا رو بازم از زبان شما با اون کار بزرگ ایلان ماسک تحسین برانگیز گرفتم

    خدایا سپاسگذارم بی نهایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    مهدي داج گفته:
    مدت عضویت: 1119 روز

    بنام قدرت مطلق الله

    سلام ب استاد عزیزم وخانم شایسته گرامی..

    اول از همه این موفقیت بزرگ رو تبریک میگم ب جامعه جهانی ک در آینده نچندان دور زندگی در کره ماه ومریخ رو تجربه خواهیم کرد ویکی از خواسته‌های من ک هر موقع ماه کامل میشه تصویر سازی میکنم ک دارم‌ روی ماه ورزش میکنم…الله اکبر

    وتبریک میگم این اندام‌ رؤیایی وبینظیرتون با

    اون ویو فوق‌العاده بهشتی پارادایسمون…چقد زیبایی میبینم دراین قطعه بهشتی نوش بشه ب جونتون استاد ومریم عزیز،ک لایق عالیترینها هستین

    اما راجب شرایط مشابه خودم میخواستم بگم دقیقا آخرای بهمن 98 بود ک میخواستم استارت پروژه درمان اعتیاد رو بزنم ک دقیقا بعد از 3جلسه توجیهی من بود که تازه‌ میخواستم راهنمای درمانم رو انتخاب کنم مصادف شد ب پندمی وکلا بستر همه چی تعطیل شد..زیاد نمیخوام از اون داستان تعریف کنم چون همه دقیقا خبر دارن که چه اوضاعی بود….اون موقع هم من کلا با این بحث‌ها ی موفقیت و فرکانس آشنایی نداشتم وکلا توی در ودیوار بودم ولی از اونجایی ک درخواست درمان اعتیادم را ب جهان هستی داده بودم مسیر برام داشت ب راحتی آماده می‌شد…اینم داشته باشید ک بستری ک من میخواستم برم کنگره 60 بود واولین انجیوی بود ک کاملآ علمی روی درمان تدریجی مواد کار کرده بودن وکلی سابقه عالی توی این زمینه داشتن وهفتهی 3جلسه آموزش جهان بینی داشتن ک حتما باید شرکت می‌کردی واگه غیبت زیاد می‌شد از پروسه درمان کنار می‌رفتی وشخصی دیگر جایگزین می‌شد وازون جای هم من شغلم نقاشی ساختمان بود نمیتونستم در هفته 3روز از کارم بزنم ودر کلاس شرکت کنم البته اینم بگم ک این مقاومت‌های ذهنمی من بود ک شرایط رو دیتیلی می‌بستم ولی از اون جایی که هر اتفاقی در زندگیم می افته حتما خیری درش هست..پروسه درمانم مصادف شد با این پندمی ودقیقا 11ماه پروسه‌ای درمانم رو توی خونه خیلی شیک ومجلسی با برنامه واتساپ آنلاین انجام دادم والان ب لطف قدرت مطلق الله 28ماه ک ب درمان‌ قطعی مواد‌مخدر وسیگارم رسیدم الهی‌ شکر

    برای آنجام این عمل عظیم….واین فایل بی‌نظیر ب من یک‌بار دیگه قوانین بی چون و چرای جهان هستی رو گوش زد کرد…ک ما با نوع نگاهمان ب اتفاقات جهت‌ مثبت ومنفی میدیم..واز موقعی ک با این بستر الهی آشنا شدم یکی از باورهایی که همیشه توی ذهنم تکرار میکنم اینه ک هر اتفاقی در زندگی من بیفته قطعا ب نفع من ختم میشه ب راحتی وعزتمندانه….الهی شکر شکر شکر شکر شکر شکر

    فردا هم عید سعید فطر است از همین بستر ب شما استاد عزیز مرد توحیدی من ومریم عزیز وتمام دوستان هم فرکانسی خانواده بزرگ والهی عباسمنش تبریک میگم با آرزوی سلامتی وشادی و فراوانی وحال خوب برای همه شما عزیزان ….

    در پناه قدرت مطلق الله باشید……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1041 روز

    بنام خالق زیبایی ها.

    سلام استاد عزیزم ،سلام مریم قشنگم.

    من همیشه سعی میکنم از نتایج و تجربه هام بگم تو کامنتا،و اینم بگم صبح که از خواب بیدار شده بودم از خداوند راجب یک مسئله هدایت خواستم ،سایتو که باز کردم دیدم فایل گذاشتین و قلبم گفت بهش گوش بده جواب ابهامات و سوالات اینجاست و من هربار این نشانه هارو ذوق میکنم و شکرگزاری میکنم که خدای عزیزم منو هدایت میکنه .

    قانون طلایی تضاد”

    استاد من این روزا سعی میکنم قوانینو تو زندگیم پیاده کنم چون گوش دادن صرفا کاری از پیش نمیبره و عمله مهمه عملللل.

    من متعهدم به تک تک حرفتاتون و میخوام از نتایجم از عمل به قانون تضاد بگم ،دو ماه پیش مسئله ای پیش اومد که تو اون زمان خیلی رو خودم کار میکردم و البته این اتفاق که افتاد ،انصافا مثل قبل زیاد با تضاد زیادی مواجه نبودم ،خلاصه این اتفاق افتادو اون لحظه به مدت دو یا سه دیقه خدا شاهده فقط تو همین مدت زمان کوتاه یه ترس کوچیک تمام منو در برگرفت امااا سریع به خودم گفتم ببین مهسااااااا این همه فایل فایل میکنی کو پسسسسس؟؟؟؟؟

    عملت کجاست ،اول اینکه به خودم حق دادم که بهم بریزم و به قول شما ماها انسانیم اهن که نیستیم ،مهم اینکه تو اون حالت نمونیم و ذهنمونو کنترل کنیم ،خلاصه سریعا ذهنمو کنترل کردم و عی با خودم گفتم این تضاده اومده تا بفهمی دقیقا چی میخوایی پس بیا و اخر این قصه رو به نفع خودمون کن،استاد عزیزم شمااال بهترین مدرسی ،چون اونقدر قانونو خوب یاد دادی که منم میتونم خوب پاسش کنم درسمو،شروع کردمو ذهنمو گذاشتم رو اینکه تضاده دوست منه ،شروع کردم و اتفاقی که افتاده رو به نفع خودم برگردونم ،و باید الان بگممممممممم منه مهسااااااا اخر قصه رو به نفع خودم کردم این اتفاقو بع نفع خودم عکس کردم و الان یکی دو ماه از این قضیه میگذره نه تنهااا اون اتفاق منو عقب ننداخت بلکه هدفم برام واضح شد و هدفم که مهاجرت کردن هست ،داره انجام میشه و چیزی نمونده که برم ،استاد عزیزم وقتی معلمم شمایی باکی ندارم چون شما از بهترین و اسون ترین راه قانونو بهم یاد دادی .

    استاد این حرفاتونو با طلا تو قلبم و ذهنم نوشتم که مهسا اگه تو روند کار کردن روی خودت با تضادی مواجه شدی ،بدون:

    اون اومده تاااا میانبری باشه برا رسیدنت

    اون اومده تا بفهمی دقیقا چی میخوایی.

    اون اومده تاااا تو قربال بشی از سمت خدا ،شما همیشه میگی اینجور مواقعست که ادمای موفق مشخص میشن ،اونجاست که خدا جدا میکنه …..

    بخدا که اون اتفاقههههه اومدو منوووو چند مرحلهههههه بالاتر برد و من عاشق این قوانینم که وقتی درست اجرا میکنم نتیجه میگیرم و اینه وعده حق خداوند،شما چیزیو دریافت میکنید که از پیش فرستاده اید.

    عاشقتونمممممممممم .

    در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 925 روز

    بنام خدای هدایتگرم به سمت زیبایی ها و خواسته هام به اسانی و راحتی و همراه باعشق

    .

    چه عکس زیبا و بینظیری کاور این فایل هست

    چقدر همه چی در اوج هماهنگی و هارمونی قرار داره

    چقدر شما هرروز زیباتر و خوش اندامتر میشید استاد

    چه مبحث فوقالعاده ای والبته سخت

    جهت دهی آگاهانه به توجه

    فیلم برام لود نشد و نتونستم اززیبایی هاش بهره ببرم

    اما فایل رو گوش دادم

    یک هیولا ظاهرا به فضا پرتاپ شد

    چه هیجانی داشت

    چه عظمتی

    برای بشر با ایمان هیچ چیز غیر ممکن نیست

    هیچ جا دست نیافتنی نیست

    افرین به انسانهای باایمان و اراده و شجاع

    .

    در گام اول

    مهم انجام پروژه ای با این عظمت بوده

    و نتیجه چندان مهم نبوده

    خود پروژه اونقدر هیولا بوده که تا به اینجا رسوندنش هم موفقیت بوده

    کاری که برای اولین بار در جهان انجام شده

    فارغ از نتیجه کاربسیار بزرگ و ارزشمندیه

    و وقتی با چنین موقعیتی روبرو میشن

    چنان مقتدرانه و هوشمندانه با گذاشتن عنوانی مناسب بر رویداد، ان رو به سمت و سوی دلخواه خودشون جهت میدن که حتی شاید همین امر باعث پیشگیری از حرف و حددیثهای بعدش بشه

    و اینگونه زحمات و اقتدارشون رو حفظ میکنن

    و شایستگی هاشون رو زیر سوال نمیبرن

    .

    اینها رشدیافتگی هست.

    .

    دقیقا درسته استاد جان

    تعبیر و تفسیر ما از رویدادها هست که نتیجه رو تعیین میکنه

    .

    من حتی ادمهایی دیدم که از رویدادهای واقعا عالی و مثبت هم، فاجعه درست میکنن

    و این مهارته بسیاری میخاد تا بتونیم رویدادها رو طوری معنا کنیم که حال و احوالات خودمون رو برهم نزنیم و به نفع خودمون باشه.

    .

    افراد زیادی هم میشناسم که از طلاق، ورشکستکی، از اخراج بهترین استفاده ها رو کردن و رشد کردن.

    در مورد خودم

    خوب وضعیت بی خانه شدنمون بود در اولین تابستون پندمیک.

    که باعث شد خواسته های عالی درمن شکل بگیره

    باعث شد جدیتر پیگیر خواسته هام باشم

    درسته سخت بود

    زندگی با دوتا چمدون از این ور به اونور

    اما هربار به خودم میگفتم راضی ام

    راضی

    نمیخواستم اون زندگی قبلی رو ادامه بدم به اون شکل

    شاید ظاهرا اون زندگی همه چیش خوب بود

    اما در شان من نبود

    من لایق بهترینها بوده و هستم و خداوند میخواست من متوجه این امر بشم

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت

    قطعا برام بهترینهارو میخای

    ایمان دارم

    باورت کردم

    خودم رو هم باور کردم

    خدایاشکرت از این آگاهی فوق العاده

    .

    سپاسگزارم استاد جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: