غذای روح چگونه تأمین می‌شود؟ - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

1378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 2116 روز

    سلام خداجونم سلام استاد عزیز ،خانم شایسته و دوستان هم فرکانسی

    «غذای روح» دو روزه رو این فایل موندم و فکرم مشغوله،حدود ۱۰ ساله تو مسیرای خودشناسی ام و از پارسالم به لطف خدا با شما استاد عباسمنش آشنا شدم و چون تو خانواده مذهبی بودم سعیم بر این بوده از دروغ و غیبت و… پرهیز کنم و این چن وقتی که تو سایتم با اگاهی و درک بهتری مراقبت میکنم ولی این دو روز که خودمو مرور میکنم متوجه شدم من همیشه فکرم درگیر بوده از خدا میخوام هدایتم کنه واضح بشه برام چیه ؟؟؟؟ بیشتر وقتا ذهنم در گیر فرزندانم بوده از اونجایی که من به فاصله پنج سال صاحب ۴ فرزند شدم بزرگترین نگرانیم این بود که نمیتونم درست وظیفه مو انجام بدم و همیشه میگفتم برا رسیدگی بهشون و تربیت خیلی وقت کمی دارم و از طرفی مجبور بودم سرکار برم خودمو احساساتمو سرکوب و انکار میکردم وتحقیر خودم که چرا چنین شرایطی ایجاد کردم ،اینا غذای روحم بود ،در نتیجه من تبدیل شدم به بزرگترین دشمن خودم ،از خودم نفرت داشتم وتو آینه با خودم سخت دعوا میکردم ، ظاهرا آروم بودم و درونی بشدت خشمگین از خود،ترسیده و مضطرب و اتفاقات نامناسب زیادی رو تجربه میکردم . نکته ای که میخوام بگم اینکه مدام نگران کمبود وقت بودم خیییییییییییلی افراطی و همین اضطرابمو بیشتر میکرد مثلا اگه از همسرم میخواستم خرید کنه و میگفت خودتم بیا نمیرفتم چون بشدت فکر میکردم وقت کم میارم ،یا با مهمونام بیرون نمیرفتم چون اگه برم وقت کم میارم و در نتیجه خودمو از بیشتر لذتای لحظه ای محروم میکردم و بدون احساس فقط مطیع افکار هراس آور خودم بودم و همونطور که فایلای قبل گفتین ،جسمم واکنش نشون داد و بیماری های عجیب!!!

    البته خداروشکر خیلی فاصله گرفتم از اون سبک غذا دادن به روح خدایی م ،هر روزمو با حس خوب ،سلام و خوش وبش با خداجونم شروع میکنم و داشته هامو به خودم یادآوری میکنم و تمرین ستاره قطبی رو به اندازه ای که درک کردم انجام میدم آرامشم خیلی محسوسه ،..

    خیلی دوس دارم این سفرو با تعهد و درک و تمرین ادامه بدم میخوام چیزیو که تو خودم میبینمو بگم «کمبود وقت و زمان »برام خیلی جالبه خانم شایسته جون وقتی مهمونم دارین بازم فیلم میگیرین با هم خرید میرین و من میگم چطور فرصت میکنین ؟؟

    حتی دوره دوازده قدمم شرکت کردم ولی همین نگرانی که تو یه ماه نمیتونم برا درک و تمرینا وقت کافی بذارم باعث شد فعلا توقف کردم .

    اینا بیشتر برام واضح شد که من چقدر با وقت مساله دارم . و از خدا میخوام برام واضحترش کنه اگه دوستای گلم ایده یا تجربه ای دارین سپاسگزار میشم یادداشت کنین.

    از خداوند برا ادامه ی سفر درخواست هدایت و حمایت میکنم .

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    گمنام گفته:
    مدت عضویت: 1542 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربااان…………..

    یادمه پارسال که کلیپ های کامپیتر واهنگام رو حذفش کردم..همونموقع احساس کردم که یه ذره تغییر کردم ….چندین سال اهنگ های منفی و اخبار های منفی گوش کردم .فیلم های منفی دیدم عکس های منفی دیدم .کتاب های رو خوندم که منو از اهدافم دور میکرد.با ادم های ضعیف و .معاشرت کردم.حرف ها و گلایه هایی رو به زبونم اوردم که هر لحظظه مرا از هدفم دور میکرد ولی من این را نمیفهمیدم…….از وقتی که توحید رو باور کردم و فهمیدم که همه چیز دست اون بالایی هست .دیگه سعی نکردم ثابت کنم.دیگه سعی نکردم سعی کنم…دیگه برنامه نچیدم.دیگه دو دو تا چارتا نکردم..دیگهحساب و کتاب نکردم .دیگه از اتافاقات و شکست های گذشته نتیجه نگرفتم و رای منفی صادر نکردم.از وقتی فهمیدم تنها من هستم که روی زندگیم اشراف و اختیار دارم دیگه از کسی گلایه نکردم از کسی توقع نداشتم.من و خدا با هم کافی هستیم.همه ان پیج ها و سلبریتی های مجازی را ارام ارام و با هدایت و لطف پروردگار کنار گذاشتم.انهایی که هرروز من دنبالشان میکردم.دیگر در هیچ بحث پوچی شرکت نمیکنم وحالم به هم میخوره از این بحث ها..به طرز عجیبی دیگه با اون ادم های قبلی برخورد نمیکنم مثلا هر موقع اونها میان یا من نیستم .دیشب یه مهمون داشتیم من تو اتاقم بودم بعد که اومدم بیرون فهمیدم مهمون اومده بود خونمون………خیلی ادم های منفی رو دیگه نمیبینم………….خدااااااااایااااااااا هزااااار بار شکرت شکرت مهربان من………. گفتگو هایم با خانواده خیلی کمتر شده خیلی از درون قوی تر شده ام……..خدا منو به سمت انسان های خوب هدایتم میکند.او مرا رها نمیکند.دعای امروز من خدااایا همه ادم های این صفحه رو به سوی انسان های مناسب هدایت کن……..الهی امین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    فرخ ناز گفته:
    مدت عضویت: 1967 روز

    🧡سلام به همه عزیزان، استاد عزیزم و مریم عزیزم 🧡

    تجربه ای که من در ارتباط با مطالب این فایل دارم اینه که وقتی برا اولین بار از استاد شنیدم که باید ورودی ها رو کنترل کنی، بشدت ورودی های ذهنم رو شروع کردم به کنترل کردن، کلا تلوزیون رو حذف کردم که بتونم بیشتر و بهتر کنترل کنم ذهنم رو، اخبار اصلا گوش نمیدم و نمیخونم و هرجا راجع بهش حرف بزنن یا گوش بدن محیطم رو عوض میکنم، کلا از هرچیزی که باعث بشه حسم بد بشه تا میتونم دوری میکنم. اما به این توجه نکردم که خوب منی که ورودی هامو چند ساله کنترل میکنم، اگه بیام بهش ورودی های متناسب با خواسته هام بدم که باور های فراوانی، ثروت، روابط خوب، زیبایی های دنیا رو درست کنم اون وقته که بیا و ببین چی میشه…

    من تا اینجا کار فقط خودمو خنثی کردم. مدت زیادی هست، تقریبا ۶ ماه که کاملا حس میکنم خنثی هستم. نه حال خوب دارم نه حال بد. و خوشم به اینکه حد اقل حالم بد نیست! البته با توجه به اتفاقات بیرونی از عملکردم راضیم. اما حالا دیگه وقتشه به سمت خواسته هام پرواز کنم، بوسیله دادن ورودی های مناسب به ذهنم.

    اینقدر به فراوانی ها ی اطرافم توجه کنم و تصدیقش کنم که فراوانی ذات زندگی شخصیم بشه..

    اینقدر به زیبایی، امنیت، هوای تمیز، آزادی و راحتی محیط اطرافم و سریال سفر به دور آمریکا توجه کنم که هدایت بشم به زندگی در محیطی با این ویژگی ها…

    اینقدر به توانایی ها و ویژگی های مثبت شخصیم توجه کنم و تصدیقش کنم که تبدیل به شخصی توانمند و قوی بشم …

    و در همه موارد …

    من میشنیدم ، تموم این مدتی که به فایل های استاد گوش میدادم، و درک میکردم، اما عمل نمیکردم… نه اینجوری که الان تصمیم گرفتم عمل کنم…

    خدایا شکرت بابت این آگاهی ها 🧡

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1354 روز

    استاد عزیزم و مریم جانم سلام

    من سالها پیش یکی از فایلهای صوتی شما رو گوش کرده بودم اما تو مدار دریافت نبودم

    روزهای زیادی میخواستم کنترل زندگیم و دستم بگیرم

    همیشه در جنگ با اطرافیانم و خانواده ام بودم که اونها رو جوری کنترل کنم که در مدار خواسته های من پیش برن

    اما هرچی توی این باتلاق دست و پا میزدم بیشتر فرو میرفتم

    روزها با همسرم قهر میکردم و همیشه با تهدید به ترک کردن زندگیمون وادارش میکردم که همونجوری رفتار کنه که من میخوام

    اما اون روز به روز دورتر میشد و کار به خیانت کشید

    همش گوشیش و چک میکردم،کیلومتر ماشین و چک میکردم

    واااای وقتی یادم میاد حالم بد میشه واسه همین وارد جزئیات نمیشم

    بعد از چند سال دست و پا زدن و تعقیب کردن قصد داشتم کاراش و یجوری تلافی کنم

    با اینکه خیلی ادم مذهبی ای بودم قبل ازدواج ،اما بعد از ازدواج چون شرایط باب طبعم نبود فکر میکردم خدا میخواد که من تو شرایط بد و سخت زندگی کنم

    ناگفته نماند این دومین زندگی بود که داشتم

    درواقع من یکبار دیگه هم بخاطر فکر مریضم زندگیم و کات کرده بودم

    اما اوضاع نه تنها تغییر نکرد بلکه بدتر شد

    بعد از خسته شدن از کنترل کردن همسرم،یه روز قرآن و باز کردم و آیه ای به چشمم خورد که نوشته بود

    او بی آبرو خواهد شد و پشیمان

    دقیقا هفتم ماه رمضان ۱۳۹۶ بود

    احساس کردم این سخنی از جانب خدااست برای من

    آرامشی عمیق رو احساس کردم و ایمان داشتم که وعده خدا حقه

    دیگه دست از کنترل برداشتم و به بچم و خودم وقتم و اختصاص دادم

    سال بعدش دومین روز ماه رمضان بود

    با اینکه احساس میکردم دوباره همسرم یه کارای مشکوکی میکنه اما چون رهاش کرده بودم و بخدا سپرده بودم عکس العملی نشون ندادم

    ساعاتی بعد از افطار و تقریبا آخرای شب بودکه من تدارک سحری رو میدیدم کسی زنگ در خونه رو زد

    وحرفهایی زد که به جراءت میتونم بگم اون صحبتها جوری شوهرم رو بی آبرو کرد که در تمام سی سال زندگیش اینجوری بی آبرو نشده بود

    تو تمام شهر بی آبرو شد(شهر کوچیکی بود)

    نمیخوام با قصه زندگیم سرتون و درد بیارم

    خلاصه میکنم

    من به شهر مشهد رفتم برای زندگی،آرزوم بود همیشه مشهد زندگی کنم،خونه خریدیم و دوباره زندگیمون و ساختیم البته ناگفته نماند شوهرم چقدر به دست وپام افتاد تا تونستم ببخشمش

    من ندانسته قانون رو رعایت کرده بودم من بخدا اطمینان هزار درصد داشتم

    اما بعد از مدتی باز ایمانم کمرنگ شد

    دوباره افتادم تو چاله های احساسی و کنترل کردن

    واین خیلی بد بود

    با فکرای بد و احساس بد باز کار دست خودم دادم

    دوباره اتفاقای بد میافتاد

    چند فصل از کتاب اسکاول شین رو گوش کردم

    فهمیدم باید از محدوده امن خودم بیام بیرون

    شوهرم مدتها اصرار میکرد خونه رو بفروشیم و تغییر کاربری بده

    با شرکت تو یه دوره خودشناسی از یه استاد تونستم مدارم رو تا جایی بالا ببرم که بتونم حرفهای استاد عباسمنش عزیزم رو درک کنم

    من از محدوده امن با ایمان بخدا بیرون اومدم

    خونه و ماشین و فروختیم و به شهر محل تولدم نقل مکان کردیم،در واقع به ندای قلبم گوش کردم

    انگار کسی میگفت باید از شهر محل تولدت شروع کنی

    شوهرم کار دولتی با درآمد بیست میلیونی رو رها کرد و زد تو دل ترسهاش و کاری که خیلی دوسش داشت

    منم تشویقش کردم

    چون یه چیزایی با فایلهای رایگان استاد یاد گرفته بودم

    کنترل ذهنم رو در حد کم ولی بدست گرفته بودم

    این اهرم رنج و لذت امروز واقعا منو پرتاب کرد به مدار بالاتر

    انگار جرقه ای در وجودم بود اگرچه خریدن سه فصل از کتاب رویاهایی که رویا نیستن نیز خیلی کمکم کرد

    من رد پا گذاشتم تا بدانم از کجا شروع کردم

    من خیلی راحت میتونم پله هارو یکی پس از دیگری طی کنم

    از شما دوستان عزیزم که وقت گذاشتید و دیدگاه منو خوندید ممنون و سپاسگذارم

    در پناه ایزد یکتا شاد،ثروتمندو سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1501 روز

    به نام خداوند هدایتگر و حمایتگرم

    سلام رفقای هم فرکانسی و سلام استاد عزیزم

    چند ماهی طول کشید که تکاملم رو طی کنم و این جمله رو درک کنم که وردی های ذهن خیلی مهمه، کانون توجه خیلی مهمه

    اوایل می شنیدم اما درک نمی کردم اما الان درک می کنم و اصلا جریان نمی کنم ورودی های بد به ذهنم بدم

    خداروشکر تلویزیون کامل حذف شده و اخبار اصلا گوش نمی کنم و هر از چند گاهی تیتر خبرها رو بدون تحلیل می بینم

    اینستا هستم ولی خداروشکر در جهت رشدم استفاده می کنم

    الان از تنهایی بیشتر لذت می برم در حالیکه قبلاً اصلا تحمل تنهایی نداشتم

    دوست ندارم با هر کسی ارتباط داشته باشم

    و هر روز بلند میشم اول کلیپ آرزوهام رو می بینم و بعد تمرین ستاره قطبی رو انجام میدم و خیلی برام جالبه که هر چی که می نویسم خلقش می کنم و ایمانم قویتر میشه که من خودم خالق زندگیم هستم.

    چند هفته پیش رفتم برای معاینه چشم برای رانندگی

    وقتی رسیدم به مطب، منشی گفت نوبت تموم شده اما چون من به دلایلی دیگه نمی تونستم هفته دیگه برم(هفته ای یکبار بود) از خدا خواستم هدایت کنه که اوکی بشه برام

    نیروی درونم گفت نرو وایسا

    من ایستادم بعد دیدم که یه آقایی اومد که پدر یکی از شاگردان چند سال پیشم بود به تون هم گفت که نوبت تموم شده

    اون آقا گفت که من هفته‌ی پیش اینجا بودم و کارم ناتموم مونده بود

    منشی قبول کرد و وقت داد بهش

    نیروی درونم گفت تو هم بگو

    آخه من هم یک ماه پیش رفته بودم و به خاطر مشکلی سیستمی کارم ناتموم مونده بود

    من هم این موضوع رو گفتم و منشی قبول کرد و خدا چقدر عالی خدایان کرد و اون آقا در بهترین زمان اومد اونجا

    خلاصه رفتم تو

    دکتر گفت چشمات ضعیفه و نیاز به عینک داری

    منم که خیلی بدم میاد از عینک و ده سالی هست لازک کردم و دیگه عینک نمی‌زنم به دکتر گفتم شرایط اینجا طوری که نمیشه صفحه رو شفاف دید.

    دکتر نوشت به یه پزشک تا با دستگاه چشمام رو معاینه کنه

    و نامه ای برای دکتر نوشت و گفت که رایگان ویزیت کنه

    من هم رفتم پیش اون دکتر

    وقتی چشمام رو دید گفت نیاز به عینک داری ولی من برات می نویسم که بدون نیاز به عینک چون درصدش خیلی کمه

    و اینجا بود که پی بردم به قدرت خلق کنندگی خودم

    از زمانی که ورودی های ذهنم رو کنترل می کنم همش شاهد اتفاقات خوب هستم.

    خدایا شکرت بابت این قوانین ثابت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    زمین گفته:
    مدت عضویت: 2711 روز

    به نام خدایی که مرا با عزت و به سادگی به اهدافم می‌رساند.

    غذای روح!

    غذای روح چیه؟ همون ورودی‌های ذهنمون میشه غذای روح. یعنی هر اطلاعاتی که داره وارد مغزمون میشه، از طریق دیدن، شنیدن، فکر کردن.

    چه آهنگی گوش میکنیم، چه صدایی رو میشنویم، چه کتابی رو میخونیم، چه فیلم یا سریالی نگاه میکنیم، با چه آدمایی حرف میزنیم، اصلا به چی توجه میکنیم؟ به بیماری توجه میکنیم، به سلامتی توجه میکنیم، به فقر توجه میکنیم به ثروت توجه میکنیم. تو هر لحظه از زندگیمون.

    اون غذایی که داریم برای ذهنمون آماده میکنیم چیه چرا اصلا بهش توجه نمیکنیم.

    خیلی راحت حرف های چرت و پرت میشنویم، اخبار جنگ فقر مشکلات جهان رو گوش میکنیم به راحتی به ذهنمون میدیم به روحمون میدیم، یه غذای کثیف آماده میکنیم برای ذهنمون برای روحمون.

    ولی در مورد غذا اگه یکم بو بده اصلا نمیخوریم، برنجی که میگیریم بهترین باشه، روغن عالی باشه، هر گوشتی رو از هر قصابی نخریم. در مورد غذای جسم مراقبیم، اما در مورد مهم ترین موضوع که داره زندگی ما رو رقم میزنه، مراقب نیستیم اصلا برامون مهم نیست.

    وقتی ما به چیزی توجه میکنیم فرکانسی رو در مورد همون موضوع به جهان هستی ارسال میکنیم و جهان هستی اتفاقات، شرایط، افرادی رو در زندگی ما بوجود میاره که اساسش همون فرکانس های ارسالی ماست. یعنی زندگی ما رو داره رقم میزنه.

    اما چرا حواسمون نیست؟

    دلیلش اینه که اگر من یه غذای بد، خراب یا حتی غذایی که سالمه اما به ذائقه من خوش نیاد، اگر من اون غذا رو بخورم همون لحظه تاثیرش رو احساس میکنم، همون لحظه بدم میاد حالم بد میشه و همون لحظه تاثیر اون انتخاب نامناسب رو میبینم، خیلی تاثیرش سریعه. اما چون وقتی ما به یک موضوع نامناسب توجه میکنیم، یه غذای کثیف بسیار نامناسب به روحمون به ذهنمون میدیم همون موقع تاثیرش رو نمیبینم، هفته های بعد و ماه های بعد تاثیرش رو میبینیم و چون یه فاصله زمانی هست بین زمانی که ما به موضوعات نامناسب، اخبار نامناسب، فیلم های نامناسب، دیالوگ های نامناسب، بحث های بیهوده توجه کردیم و بلاهایی که بعدا سرمون میاد هست، ما متوجه تاثیر این غذاهای نامناسب نمیشیم و اون رو به بدشانسی، خواست خدا ربط میدیم.

    وقتی شما به یک موضوع مناسب یا نامناسب توجه میکنید خیلی خیلی سریع توی مدارش قرار میگیرید و دیگه خیلی خیلی سریع از در و دیوار اساس اون موضوع به شما نشون داده میشه، و بعد از مدتی آثار عینیش رو در زندگیتون میتونید ببینید. (یعنی اگر تا الان فقط داشتید این موضوع رو در زندگی دیگران میدید و بهش توجه میکردید و هی دنیا این موضوع رو در زندگی افراد بیشتری بهتون نشون میداد بعد از مدتی تاکید میکنم بعد از مدتی آثار عینیش رو در زندگی خودتون میبینید.)

    اما این فاصله زمانی باعث میشه خیلی از ما نتونیم ارتباط دقیقی بین ورودی‌های ذهنمون و نتایج، شرایط، اتفاقات و بلاهایی که سرمون میاد درک کنیم.

    تو خودت داری غذای نامناسب به ذهنت میدی، تو داری به چیزهای نامناسب توجه میکنی، تو داری هر روز یه مشت آشغال، یه مشت چرت و پرت وارد مغرت میکنی، به چیزهایی داری توجه میکنی که اصلا نمیخوای که نامناسبه، احساست رو بد میکنه، اشکت رو درمیاره، اوقاتت رو تلخ میکنه، بی انگیزت میکنه، و این فرکانس رو داری به جهان هستی ارسال میکنی، و جهان هستی هم اتفاقات، شرایط، مسائل و افرادی رو وارد زندگیت میکنه که هم مدار با کانون توجه تو باشه .

    ازین به بعد همون اندازه‌ای که به غذای جسممون توجه میکنیم به غذای ذهنمون هم توجه کنیم. چه افکاری رو داریم در ذهنمون میسازیم، چه باورهایی رو داریم ایجاد میکنیم

    و بدانیم که تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا به واسطه چیزی است که ما داریم بهش توجه میکنیم.

    خود خدا هم که این جهان رو خلق کرده این قوانین رو وضع کرده، خود خدا بارها به صدها شکل مختلف داره توی قرآن این موضوع رو میگه، که تو داری با اون چیزی که پیشاپیش فرستادی زندگیت رو خلق میکنی، بما قدمت ایدیهم، و خداوند بر بندگانش ظلمی نمیکنه.

    یکی از معضلات اصلی ما همین شبکه های اجتماعیه که یه مشت چرندیات به خورد مغز ما میدن، نباید به بهانه خنده به بهانه اطلاع از اخبار دنیا بریم و هر فیلمی رو نگاه کنیم، چون هر جملش داره ما رو از خوشبختی، ثروت، سلامتی دور میکنه، اما چون فاصله زمانی بین کانون توجه ما و اتفاقاتی که در زندگیمون میفته، وجود داره ما متوجه نمیشیم.

    اگر میخواهید موفق بشید باید بادقت کانون توجهتون رو کنترل کنید، هر لحظه، تمام چیزهایی که داره باعث میشه روی نکته ای توجه کنید که نمیخواهید در زندگیتون باشه از زندگیتون حذف کنید. ارزشش رو داره. واقعا ارزشش رو داره.

    هر آنچه که بخواهید به شما داده میشه.

    اگر بتونید کانون توجهتون رو متعهدانه کنترل کنید، ببینید چه افکاری رو به ذهنتون میدین، بهتون قول میدم که زندگی شما به سمتی میره که از در و دیوار ثروت خوشبختی سلامتی وارد میشه.

    تو میشی آهنربای ثروت، خوشبختی، عشق شرایطی رو به خودت جذب میکنی که فقط عشق ثروت و سلامتی هست.

    کانون توجه ما تمام اتفاقات زندگی ما رو رقم میزنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    رامین موحد اصل گفته:
    مدت عضویت: 2511 روز

    به نام عشق جانم که هر چه دارم از اوست

    باسلام خدمت استاد جان و مهربانوی عزیز و دوستان هم فرکانسیم

    من می خواستم درکم را به صورت خلاصه در مورد این فایل بی نظیر و پر نکته ی استاد بیان کنم

    ۱.من باید همون وسواسی که در مورد غذا خوردن دارم در مورد کانون توجه ام داشته باشم چون مهمترین چیزی که زندگی من رو رقم می زنه کانون توجه من است یعنی وقتی به چیزی داریم توجه می کنیم داریم اون فرکانس رو می فرستیم و جهان هستی اتفاقات و شرایطی رو برای ما به وجود میاره که اساسش فرکانسهای ارسالی ماست.چون جهان بر پایه ی انرژی است و کانون توجه ما هم از انرژی است و انرژی های یکسان و همسنگ کنار هم قرار می گیرند.یعنی کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز

    ۲.توجه خوب افکار خوب احساس خوب باور خوب مساوی است با اتفاقاات خوب شرایط خوب موقعیتهای خوب افراد خوب

    ۳.علت اینکه ورودی های جسم را بسیار با وسواس انتخاب می کنیم در مقابل به ورودی های ذهن بسیار بی اهمیت هستیم این است که نتیجه در مورد ورودی های جسم سریع دیده می شود و اهرم رنج و لذت به خوبی برای ما جا افتاده ولی در مورد ورودی های ذهن یک فاصله ی زمانی است بین ورودی ها و بدست اوردن نتیجه.پس بسیار لازم و ضروری است که یک اهرم رنج و لذت عالی را انتخاب کنیم مثل اینکه اگه من بد فکر کنم انگار رو لبه ی پرتگاهم و هر لحظه امکان سقوط دارم و یا با اینکار خودن رو دارن می اندازم در آتیش.تا ذهن یاد بگیره که باید روی ورودی ها خیلی دقت کنه

    ۴.کانون توجه چیست؟ هر آنچه که با حواسمان درک می کنیم و حس می کنیم.هر آنچه که می بینیم یا می شنویم یا می گوییم یا با تمام وجودمان لمس می کنیم و می چشیم و حتی با وجودمان می بوئیم مثل سریالها فیلمها شبکه های اجتماعی اخبار کتابها افراد اطراف ما که در واقع ورودی های ما هستند و چیزهایی هستنند که ما مرتب به انها توجه می کنیم و گویی در آنها هستیم و با آنها زندگی می کنیم

    ۵.برای تغییر باورها که نتیجه اش تغییر سرنوشت ماست تنها راه کنترل ورودی هاست، کنترل کانون توجه که همان کنترل فکر است

    ۶.برای خوشبختی باید تمام تمرکز و توجه مان را بگذاریم برای توجه به زیبایی ها توجه به خواسته هایمان توجه به نکات مثبت و توجه به انچه که به ما قدرت می دهد.اجازه بدهم که تمام کانون توجه من به سمت خواسته هایم برود اینطوری تمام باورهای بد و مخرب از بین می رود و باورهای خوب جایش می نشیند

    ۷.تصمیم بگیرم و متعهد باشم به اینکه هر لحظه از زندگیم به چه توجه می کنم چون ساز و کار جهان این است که من با توجه به زیبایی ها آهنربای جذب بهترینها می شوم پس برایش وقت و انرژی بگذارم و همون وسواسی که در مورد غذا خوردن دارم در مورد کانون توجهم داشته باشم.خدایا سپاسگزارم که این فرصت را به من دادی تا این مطالب زیبا را بنویسم.الهی شکرت الهی سکرت الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مژگان ز گفته:
    مدت عضویت: 1358 روز

    درود براستاد ومریم جان ودست اندرکاران سایت عباس منش وهمه دوستان عزیز.

    سفرروز هفتم :

    خداروشکر که امروز به آگاهیها واطلاعات جدید دست می یابیم وبه طرز مثبتی تغییر میکنیم.

    می دونیم که ازطریق فرکانسی که به جهان هستی ارسال می‌کنیم اگر از جنس موضوعات غیر دلخواه باشد جهان هم اتفاقات، شرایط، موقعیت‌ها و افرادی را در زندگیمون گسترش می‌دهد که هم‌سنگ و هم‌نوع همان چیزهایی است که مدام به آن توجه می‌کنیم مثلا نامناسب ومنفی هست.

    این چیزیکه خداوند، خالقی که قوانینی ثابت و پایدار را برای جهان هستی وضع کرده است، بارهاوبارها به شکل‌های مختلف گفته است که به هرآنچه که توجه می‌کنید، همان در زندگی‌ رخ می‌دهد. تمام چیزهایی که در زندگی تجربه می‌کنیم به‌خاطر کارهایی است که خودانجام می‌دهیم وهرچه به جهان هستی می‌فرستیم و خداوندظلمی ندارد.

    همه چیز انعکاس باور،افکار واعمال ماست،حالا ماچی به ذهنمون ارائه میدیم وبهش توجه میکنیم.چقدر روی ورودیهای ذهنم کار میکنم؟چه غذایی به ذهنم میدم؟ بهمون اندازه بهره میبرم وخوبیها ومثبتها رو جذب میکنم.

    من مدت 5ساله برنامه های تلویزیون،فیلمها وسریالها رو قطع کردم،چون خیلی حالم رو بدمیکردند ،دوستان واقوام بیخودی وسمی رو هم کنار گذاشتم،درفضای مجازی کانالها ومطالب بیهوده ووقت گیر روکنار گذاشتم،هرکتاب ویافیلمی رو هم نمیبینم،بیشتر روی مطالبی که میشنوم یا میخونم دقت میکنم سعی میکنم ورودیهای ذهنم رو کنترل کنم،هرکاری روانجام نمیدم باور ارزشمندی وصلح واحترام به خودم وذهنم رو بیشتر رعایت میکنم.

    بیشتر ازقبل مواظب غذای روحم وغذای جسمم هستم.بیشتر اوقاتم رو درهمین سایت عباس منش مشغول خوندن کامنتهاومطالب هستم ،اطلاعات میگیرم وتحقیق میکنم،فایلهای تصویری رو میبینم تحسین میکنم ولذت میبرم،وقت مفید خودم رو با مطالب مثبت وعالی پر میکنم.

    خلاصه اینکه دارم روی غذا وورودی ذهنم تمرکز توجه ودقت میکنم.از الله یکتا سعادت ،سلامتی وارامش روخواهانم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مصطفی شهنواز گفته:
    مدت عضویت: 937 روز

    به نام لله هدایت گر من

    سلام استاد زیبایی من و خانوم شایسته نازنین و تماامی همسفرانم

    تحول زندگی من روز هفتم

    من با اهرم رنجو لذت اینو مینویسم فکر میکنم با خودم میگم احساس خوب ثروت سلامتی لذت ارامش یعنی خداوند یعنی همنشین با خداوند یعنی نشستن روی شونه های خداوند یعنی غذاهای لذیز خوردن با خداوند

    احساس بد فقر مریضی یعنی همنشین با شیطان

    احساس بد یعنی با شیطان دارم سوسک مارمولکو قورباغه میخورم یعنی شیطان اون سوسک مارمولکو قورباغه رو خورده داده بیرون من خوردم و حالم احساسم بده و این خیلی قشنگ جواب میده

    خدایا چقدر میچسبه همنشینی با شما چقدر احساسش خوبه اومدن در فرکانس خداوند

    خدایا عاشقنه میپرستمت

    خدایا هزار مرتبه سپاسگذارتم

    استاد قشنگم سپاسگذارم

    خانوم شایسته نازنین سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    عاطفه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 751 روز

    روز شمارتحول زندگی من فصل 1 روز هفتم

    به نام خدای نور

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته دوستداشتنی و دوستان عباس منشی.

    خدایا جونم خودت هدایتم کن به نوشتن هرانچه که باید.

    خب مهم ترین موضوعی که داره لحظه به لحظه زندگیمونو رقم میزنه چیه؟ورودی ها و توجه ما نسبت به موضوع هاست که وقتی ما به چیزی توجه میکنیم فرکانسی رو درمورد همون موضوع به جهان هستی ارسال میکنیم و جهان هستی اتفاقات و شرایط و موقعیت هایی رو برای ما به وجود میاره که اساسش همون فرکانس های ارسالی ماست یعنی زندگی مارو رقم میزنه.

    خب جونم وقتی انقدر وردی های تومهم چرا بیشتر از اینا حواستو جمع نمیکنی که غذای مناسب به ذهنت بدی وحالا که توجه من نسبت به هرموضوعی انقدر مهم باید به چیزای خوب توجه کنم و به مسائلی فکر کنم یا حرف بزنم که به من قدرت میدن و احساسم رو خوب میکنن و خواسته ی منن و اصلاااا توجهی به ناخواسته ها نکنم ناخواسته هارو بندازم دور و به خواسته ها توجه کنم و به راه رسیدن بهشم فکر نکنم چون خدا از راه هایی اون رو به من میده که حتی من نمیتونم فکرشم بکنم.

    خواسته ی من الان چیه؟اینه که توی حرفه ای که بهش علاقه دارم ارتیست بشم و پیج کاریم رشد کنه و به درامد برسم و توی یه سالن خوب با ویو خوب و یه مدیر خوب کار کنم و توی کارم باادم های خوب و عالی فقط ارتباط برقرار کنم و فروانی مشتری و ثروت رو میخوام و خداوند خودش رزق وروزی و ثروت و مشتری رو به کسب و کار من هدایت میکنه و من رد به یه سالندار خوب هدایت میکنه و من از کارم به درامد میرسم میدونم میشه چون بیشتر از هروقت دیگه ای قلب من امیدواره و حس خوبی دارم نسبت به این موضوع.

    واسه رسیدن به خواستم میتونم چکار کنم؟هرروز هرکاری که درتوانم هست و میتونم رو انجام بدم لازم نیست کارای بزرگی انجام بدم و همون قدم های کوچیکی که برمیدارم کم کم تکاملم رو شکل میده و راجب خواسته هام فیلم و عکس ببینم و تجسم کنم خودم رو توی اون شرایط و اون نجواهای سمی که غذای فاسد برای ذهنم به حساب میان و بندازم دور خدایا من سپاسگذارم که اینارو به قلبم الهام میکنی و من شروع میکنم به نوشتن.

    پیج کاری من توفضای مجازی یعنی من با فضای مجازی سرو کار دارم و نمیتونم قطعش کنم پس راهش چیه که روم تاثیر بدی نذاره؟خودمو نباید درگیر اکسپلور و استوری های بقیه کنم و تمرکزم رو روی پیجم بذارم پستمو بذارم استوریمو بذارم دربیام و اونجا نمونم چون فضاش جوریه که اگه موندی دیگه تمومه و میبینی کلی از وقتتو از دست دادی وقت من باارزش تر ازاین حرفاس که روی چیزایی صرفش کنم که قرار نیست تهش بدردم بخوره و اگر استوری یا پستی میبینم مربوط به کارم باشه اگاهی بهم اضافه کنه عالیه که پس حواسم باشه فضای مجازی باورهای مخربی برام نسازه.

    استاد به درجه ای رسیدم که ذهنم تشخیص میده این باور مخربه و انگار چراغ قرمز توی ذهنم روشن میشه و سریع شروع میکنه به ساختن باور درست دربارش واین تشخیص باورهای درست از غلط خیلی خوبه و تاحدودی توش پیشرفت کردم خدایا شکرت.

    هرموضوعی که ارامشم وبهم بزنه و احساس بدی بهم بده باید سریع ذهنم بهم الارم بده که این غذای مخرب برای ذهنمه پس باید اصلاحش کنم و ممکنه اون باورمحدود کننده ی من باشه و حواسم باشه چه حس و باوری دارم مثل باور مخربی که چند وقت پیش پیدا کردم نسبت به اینکه برای رسیدن به هدفم ذهنم این منطق و داره که باید سختی کشید و چون من الان تو ارامش و ساده ترین راه برای رسیدن به هدفمم هعی ذهنم نجوا میداد که تو تلاشی نمیکنی و.. که فهمیدم این باور مخربه منه و سعی کردم اصلاحش کنم خداجونم سپاسگذارم که این باور مخربم و پیدا کردم.

    خلاصه اینکه حواسم باید باشه ذهنم رو با چی تغذیه میکنم چون درهرلحظه به وسیله اونچه که میگم ،میشنوم،میبینم،به یادمیارم و یا بهش فکر میکنم دارم به ذهنم غذا میدم و اینا باورهای من هستن پس یادرحال قدرتمند کردن یه باور قدرتمندم یادرحال محدودکننده تر کردن یه باورمحدود کننده هستم اینا باورهای منن باید حواسم بیشتر بشون باشه.

    خدایاشکرت که امروزم هرحسی که داشتم رو نوشتم خدایاشکرت بابت این حس خوبی که دارم خدایاعاشقتم که انقدر عاشقمی و به بهترین شکل هدایتم میکنی.

    شاد،سلامت،موفق و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: