داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 1 - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-74.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-08-26 12:00:062023-12-21 07:12:52داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیز
بخدا خیلی بخشنده ای که این موارد رو میایید رایگان در اختیار ما میزارید وقتی زمان فایلها رو میبینم بیشتر از نیم ساعته با خودم میگم این دیگه محصوله خیلی ذوق زده میشم ده دقیقه از صحبتهای شما منو تا دو سه روز به فکر فرو میبره
چه جالب جواب سوالم رو گرفتم همین چند وقت پیش بود که برای اولین بار کتاب اموزش در روابط خانم استر رو میخوندم ذوق زده شده بودم اصلا کتاب از دستم نمیافتاد همه ی کارهای خونه رو گذاشته بودم کنار تو یه روز تمومش کردم کتاب رو جلد کردم نوشتم با خدا گفتم خدایا این قشنگترین کتاب زندگیمه چه قدر اگاهی داره چه قدر به صحبتهای استاد نزدیکه داشتم دیوانه میشدم دقیقا حسی که شما میگید رو درک کردم الان فهمیدم من اون روز به اگاهی ها نیاز داشتم
استاد بارتون میشه همه ی صحبتها تون رو با جون دل درک میکنم. مثل وحی منزل میپذیرم
ارزوم داشتن دوره دوازده قدمه که به لطف خدا پولش داره جور میشه
از وقتی با مفهوم هدایت از زبون شما اشنا شدم دیگه عقل منطقیمو گذاشتم کنار من میگم و میشود
یه حسی بهم گفت نظراتمو در مورد این فایل هدایت الهی قسمت اول بگم و دوست دارم باهم ریشه ای به موضوع هدایت نگاه کنیم:
.
شاید عباسمنش فکر میکنه این اتفاقاتی که براش میوفته و باعث میشه بیاد فایلی بنام داستان با موضوع ” هدایت الهی” رو ضبط و پخش کنه و فقط به خود عباسمنش ربط داره ، ولی بنظرم خداوند نگاه چند جانبه داره به موضوعات سایت . خدا از طریق یک مایع دسشویی این جرقه رو درون عباسمنش میزنه که این فایل رو ضبط کنه به این خاطر که خداوند قصد داره از طریق عباسمنش جواب مقاومت های ذهن من ، ذهن بعضی از کاربران دیگر رو بده و این فایل دقیقاً مصادف با روزی بود که خدا از من درخواست “غیر منطقی” داشت. و با این فایل من رو نرم کرد و خیلی چیزارو بیادم اورد ، همینطور که در فصل ۵ کتاب رویاهایی که رویا نیستند عباسمنش درون چادر مقاومت داشت و خدا یک سری موضوعات بیادش اورد و همین داستان ها حرکتی برای پاهای عباس منش شدن و اونو از چادر بردن بیرون
.
.
مشکل ما اینه که فراموش کاریم، فراموش کاریم . و این هم قشنگی های خودش رو داره دوست دارم در زیر این پست آگاهی های رو با شما در میون بزارم که به من رسید.. یادتان باشد آگاهی و احساس خوب دوستان شما هستند و احساس گناه و ترس دشمنان یگانه شما هستند
.
اگر میخواهید به جریان” هدایت الهی ” متصل بشید همینطور که یوسف ، ذو القرنین ، سلیمان ، عباسمنش متصل شدند .. نشستن یک گوشه و تلقین خالی و کتاب خوندن و تلاش طبق الگوهای گذشته کافی نیست ؛ کنترل ذهن کافی نیست بلکه باید یه سری تصمیمات رو به مرحله عمل برسونید که به این جریان هدایت متصل شوید.
.
.
توی قران اگر کلمه ” مکنا ” رو سرچ کنید میبینید برای ، یوسف ، کوروش کبیر ، سلیمان اومده این ها کسانی هستند که همه چیزشون رو دادند به معنای واقعی کلمه و خداوند هم در مقابلش همه چیزش رو بهشون داد
.
اگر همه چیز رو میخوای باید همه چیز رو بزاری این یک قانون
.
🚫باید روابط دوستانتون
🚫باید روابط عاشقنتون
🚫باید مکان هایی که شب نشینی میرید
🚫باید دلبستگی هاتون
🛇باید اون رفیق پایتون
🚫باید اون چیزهایی که باهاشون خودتون رو گول میزنید و خودتون توجیه میکنید
🚫باید شغلتون که اونه تنها راه زندگی میدونید
🚫آداب رسوم و سنت های قومی و ملیتی
🛇باید اون خرت و پرت ها مثل پس انداز و اشیاء که دور خودت جمع کردید و اونها رو دلیل امنیتت میدونی
🚫همون چیزهایی که سنگشون رو به سینه میزنی
🚫باید اهداف دور و درازتون که همه از روی هوس
هستند
🚫باید اون علم و دانشو جایگاهی که پزشو میدین
🛇و در آخر و مهمتر از همه باید خانوادتون و پدر و مادرتون
.
این هایی که نام بردم بزرگترین پاشنه آشیل هر انسانی هستند. این دلبستگی ها مثل یک جوش پر از چرک درون ذهن انسان ها هستند، این ها پیش زمینه هایی هستند که به ما اجازه میدهند ” شرک ” بورزیم.
.
و از یکتا پرستی که تنها راه عبور از تمام محدودیت هامون هست رو ازش غافل بشیم و به صورت ناخواداگاه بجای اینکه روی خدا و درونمون و فرکانس هامون حساب کنیم روی دنیای بیرون و ادم ها و اشیاء حساب کنیم
.
این پاشنه اشیل ها رو اگر ویران کردی به رهایی میرسی و روحت رو پرواز میدی ، به قول قرآن آیه ۱۵۵ بقره “بشر الصابرین”
.
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ
.
.
یوسف همه پاشنه های اشیلش رو داد
کوروش کبیر همه پاشنه های اشیلش رو داد
سلیمان همه پاشنه های آشیلش رو داد
عباسمنشِ دوس داشتنی هم پاشنه های اشیلش رو داد
.
اگر پاشنه آشیلت یا بقولی پُل های پشت سرت رو ویران کردی خیلی مورد ملامت دیگران و اطرافیانت قرار میگیری خیلی زیاد ، خیلی زیاد ، و در این مواقع کنترل ذهن کار سختیه ، احساس گناه و ترس و اطرافیانت بهت حمله میکنن در این لحظه باید یادت بمونه که فرکانس های دیگران روی زندگیت تاثیری نداره ، ولی اگر استقامت بورزی به قول قران وارد مدار ” بشر الصابرین ” میشی.
.
👑و خوش بحالت و خوش بحالت👑
.
اگر این پاشنه های اشیل رو با دست های خودت و با اراده خودت نابود و ویران نکردی از خدا توقع نداشته باش که به تو بال برای پرواز بده .. خدا امادس همیشه امادس از ازل تا ابد که بال برای پرواز بهت بده ولی باید پاشنه های اشیلت رو نابود کنی. مارو از بچگی ترسو بار آوردن ولی وقتشه تمام غُل زنجیرها رو از گردنمون در بیاریم و زندگی و خدا و عشق رو تجربه کنیم
.
.
بعد از اینکه پاشنه های آشیلت رو نابود کردی بعدش به خدا میگی من ” تسلیم” امر تو هستم .. هیچی نخوا ، هیچ چیز طلب نکن ، فقط و فقط از خدا یک چیز بخوا :
.
بگو خدایا کمکم کن رابطم رو با تو محکم بنا کنم رابطت با خود واقعیت. باید اینقدر این رابطه درون ذهنت بولد باشه که همه چیز توی این دنیا حتی جونت ، حتی جون تمام عزیزانت ، حتی تمام ارزشهای دنیوی ناچیز و بی ارزش باشه به معنای واقعی کلمه بی ارزش باشه . سعی نکن شعار بدی که خدا از درون و بیرونت اگاهه
.
.
بعد از اینکه همه پاشنه های آشیلتو ویران کردی و تسلیم خداوند شدی اون موقع خدا میاد و بهت ثابت میکنه از قبل کنار تو بوده و بعدش :
.
” وسیله ی” رشد و تکاملت و هدفت و رسالتت رو مشخص میکنه و تورو به صورت فوق Vip هدایت میکنه و عشقش رو بهت میده
.
.
اگر واقعن همه چیز رو میخوای اینکارارو بکن .
.
.
.به حرف نیست بلکه به عمله .. بلکه به رها بودنِ ، به اعتمادِ ، به ایمانِ ، به در لحظه زندگی کردن ، این ها فونداسیون یکتا پرست بودن رو درونت میسازن
.
بخدا فقط اجرای توحید در عمل میتونه نجاتمون بده ؛ هیچ راه دیگری وجود نداره تنها راه سعادت توحیده. خدا خودش بهم گفت: مجید شرک آدمو بدبخت میکنه
.
.
بخدا اونقدرها سخت نیست خیلی هم اسونه پاشنه اشیل اولی رو که ویران کنی خدا بهت قدرتی میده که دومی رو هم ویران کنی و سومی و چهارمی …این هارو ویران کن و تسلیم شو
.
.
برای خدا همه چی آسونه ، چون بی نهایت انرژی خام وجود داره و خدا بهت یاد میده که چطوری با ذهنت به این انرژی خام شکل و فرم بدهی و زندگیتو خلق و تجربه کنی
.
.
وقتی تسلیم میشی میفهمی که خدا خیلی به سلیقت احترام میزاره و به هیچ وجه چیزی رو بهت تحمیل نمیکنه بلکه خدا میدونه چه چیزی بیشتر از همه تو رو به ذوق میاره و تورو در زمان مناسب و مکان مناسب قرار میده.
.
.
اون موقع مثل یوسف خدا حتی کمکش کرد دوباره در آغوش خانوادش باشه و به علاقه یوسف احترام گزاشت
.
اون موقع مثل عباسمنش مثل موقعی که داشت اروپا میرفت خدا تو دل مایک انداخت که بجای مادرش ؛ پدرش رو انتخاب کنه…. عباسمنش هم مات و مبهوت از مهربانی خدا موند
.
خدا خیلی با معرفته و خیل درک میکنه . واقعاً درک میکنه بنده هاشو ، احساس میکنم خدا خیلی نرم و مهربانه ، خیلی پاین ، خیلی میشه باهاش راحت بود ، اصن به ما نیاز نداره فقط دنبال بهونه و سوراخ و سنبه میگرده که به ما بی قید و شرط عشق بورزه
.
.
ذات خداوند عشق کامله ، ۹۹ اسماء الله ذات خداس . اگر برید دونه دونه در مورد ذات خدا بخونید ..میبینی یک صفت بد توی ذاتش وجود نداره پس چرا بهش اعتماد نکنیم؟
.
کسی که باور داره ، تمام عزت ، تمام آبرو ، تمام ثروت ، تمام قدرت ، تمام روابط خوب ، تمام موفقیت ها دست خداوند یکتاس این پاشنه های آشیل رو خراب میکنه.
.
.
روحت رو پرواز بده بجای اینکه با اشیاء و اطرافیانت و پاشنه های آشیل اون رو ببندی
.
❤خیلی دوستتون دارم❤
.
.
هیچ چیز شانسی توی این جهان هستی اتفاق نمیوفته . بلکه با کسی طرفیم که قادر و کامل مطلقه
فقط میتونم با گریه بخونم
گفتی دوسم داری
حق باتو بود اره
اماتو تعریفت ازعاشقی بامن
زیادی فرق داره
پهِلوی من باعشق
دنیارومیگشتی
غرقت شدم یک عمر
تا تو به آرومی پهلو گرفت کشتی ات
چقدر ما قشنگ به این دلخوشیهای ساده زندگی سرگرم شدیم
چقدر داستان زندگی انسان روی کره زمین رو قشنگ وکامل گفتی دوست عزیز
واقعا ممنونم ازت
چقدر نوع عشق خدا با ما فرق میکنه
خدا فقط تسلیم میخواد
پس معنی اسلام همین بود تسلیم =عشق بنده بخدا
سلام بر استاد عزیزم.
من خیلی وقته که کامنت نزاشتم و با خودم گفتم تا نتایج ملموس نگیرم کامنت نمیزارم…
اما این فایل مربوط میشد به سوالاتی که این چند وقت با خودم میپرسیدم و جوابش رو گذاشته بودم به عهده ی خدا،که اتفاقا طبق مداری که توش قرار داشتم،مصادف شده بااین فایلی که شما گذاشتین.
پریروز داشتم فایل جواب مسابقهمهمترین عامل موفقیت کسب و کار رو نگاه میکردم،بعد داشتم فکر میکردم هم این فایل و هم همه ی فایل های استاد رو از هر بعدی که نگاه میکنیم،به توحید میرسیم،به ایمان و عمل صالح میرسیم…
به اعتماد به خداوند میرسیم.همینجور داشتمفکر که میکردم ،دیدم داره احساسم بد میشه و به ریشه ی اون احساس بده نظارت کردم ،دیدم شیطون داره میگه پس اگه تو به جایی نرسیدی ادم بی ایمانی هستی،ادم بی عملی هستی.ولی نشستم واسه ی ذهنم دلیل اوردن که نه به استناد این مثال و مثال ها در گذشتم،اتفاقا خیلی کارهای شجاعانه ای کردم،خیلی جاها کارایی کردم که بعضی ها حتی فکرشم نمیتونن بکنن که انجامش بدن.اما اینجا سوال واسم پیش اومد که خب پس چرا نتایج ادما علی رغم حرکت کردنشون و به خدا اعتماد کردن انقدر متفاوت میشه؟؟؟
حداقل من خودم رو دارم میگم،واقعا استاد من درون خودم و پیش خودم شرمنده نیستم،چون تو تمام حرکت های شجاعانه ی زندگیم با توکل به خدا قدم برداشتم،ولی خب نتایجی رو که دوست داشتم رو نگرفتم،و همین باعث شده اعتمادم به خدا کم بشه،قدم برداشتن هامبا شک بشه و حتی خیلی وقتا که بخوامقدم های شجاعانه ای بردارم و برم تو دل ترس هام ،نجواهای شیطانی میاد و میگه یادته اون کارارو بااون همه ریسک انجام دادی اما خدا نتیجه ای رو که میخواستی بهت نداد؟؟
و خب واسه ی این نجواها واقعا جوابی ندارم که منطقم رو قانع کنم…
و حب این نتیجه نگرفتن ها کم کم باوری تو ذهنمساخته که خدا واسه کی خواسته واسه کی نخواسته،من شانس ندارم،من تقدیرم اینه دیگه ،خدا عادل نیست و …. ازین دست باورهایی که الان حداقل میدونم باورهای اشتباهی هستن.
حتی واسه ی منطقی کردن باورهای درستش نشستم ایه های قرانی رو پیدا کردم که خدا قسم میخوره من با تو دشمنی ندارم و هر چی تو زندگیت هست عاملش خودتی.
و ۱۰۰ درصد مطمئن هستم اگر نتایج دلخواهم رو در مقابل حرکت های شجاعانم کردم،نگرفتم،قطعا یه چیزی درون خودم بوده…
سوالم اینه که الان چجوری میتونم ایمانم رو دوباره بسازم؟؟؟
چجوری میتونم اون نتیجه نگرفتن ها رو ساکت کنم و دوباره قدم بردارم؟؟؟
میدونم که باید رو باورهام خیلی کار کنم،اما میخوام بدونم جنس هدایت چیه؟؟ایا وقتی رو باورامون کار میکنیم،دیگه هر کاری که انجام میدیم،هر قدمی که برمیداریم،میشه قدم برداشتن در راستای ایمان و توکل؟؟
خب تا کی رو باورها و کنترل ذهن کار کنیم و کی قدم هارو برداریم که نتایج دلخواهمون هم رقم بخوره؟؟
اصلا مرز بین کار کردن روی باورها و ذهن با قدم برداشتن چیه؟؟
از کجا بفهمیم کارکردن روی باورها به حدی رسیده که با نشون دادن ایمانمون و قدم برداشتمون ،خداوند پاسخ خواهد داد؟؟
تو اکثر مواقعی که شما از ایمان و حرکت صحبت میکنین،کارهایی رو انجام دادین که خب از نظر بقیه ی ادم ها منطقی نبوده،اما اینجا سوالی که همش تو ذهنم پیش میاد اینه که خب عباس منش از برداشتن تو قدم های قبلیش جواب گرفته و هی ایمانش قوی تر شده و حالا با چندتا چمدون بلند شده اینجوری رفته سفر تا مهاجرت کنه،اما تویی که اون کارای شجاعانه رو انجام دادی،و نتیجه نگرفتی،اما همون کاراهارو کسای دیگه خیلی راحت تر انجام دادن و به نتیجه رسیدن رو توچرا میخوای انجام بدی؟؟
در واقع هیچکدوم از درخواست های من این نبوده که با زجه و ناله از خدا بخوام و بشینم تو خونه و کاری رو انجام ندم،اتفاقا هرچی به ذهنم میرسیده رو انجام میدادم .
این فایل که اوند رو سایت و دیدمش،با خودم گفتم دقیقا میشه از استاد سوال کرد که مرز ایمان و حرکت کردن و قدم برداشتن،بعد از کار کردن روی باورها رو چی معلوممیکنه؟؟منظورم اینه که کی میتونم از ایمانم،شجاعتم و در نهایت قدم بداشتن هامجواب بگیرم؟؟و دلم میخواد به مثال های نتیجه نگرفتن های گذشتم در قبال شجاعت و حرکت کردنم،اضافه نشه.
انشاالله که تو مدار دریافت سوالم توسط خوده خودت باشم استاد جان.و اگر نبودم امیدوارم خداوند از بینهایت دستانش منو به جوابم برسونه.
خیلی ممنونم از فایل بی نظیری که امروز گذاشتی رو سایت استاد جان.
فعلا خدانگهدار
درود بر شما استاد عزیزم و اعضا این خانواده صمیمی
من رو این فایل کامنت گذاشتم دیشب ولی امروز هدایت شدم به این شعر
حسم بهم گفت با شما هم به اشتراک بذارم
نمیدونم شاعرش کیه؟ ولی خیلی آگاهی داشت.
من نه خود می روم او مرا می کشد
کاه سرگشته را کهربا می کشد
چون گریبان ز چنگش رها می کنم
دامنم را به قهر از قفا می کشد
دست و پا می زنم می رباید سرم
سر رها میکنم دست و پا میکشد
گفتم این گوش تو خفته زیر زبان
حرف ناگفته را از خفا می کشد
گفت از آن پیش تر این مشام نهان
بوی اندیشه را در هوا می کشد
لذت نان شدن زیر دندان او
گندمم را سوی آسیا می کشد
سایه ی او شدم چون گریزم ازو ؟
در پی اش می روم تا کجا می کشد!
به نام الله
سلام به استاد عشق
سلام به همه عزیزان که توی جمعشون بغیر از ارامش و ایمان و سلامتی و ثروت هیچ چیز دیگه عاید ادم نمیشه
خوشحالم که اینجام ارامش دارم که اینجام و سرشار از احساس خوب هستم که اینجام
نمیدونم چی بگم و از کجا بگم
شاید تا الان یسری مسیر ها رو برای خودم واضح میدیدم برای رسیدن به خواسته هام مسیر هایی که بنا به شرایط موجود و حفظ این شرایط هم بود تا این که از کسی که انتظار نداشتم بدجور سیلی خوردم
اما میبینم که باید یسری اتفاقات بیوفته
شاید ظاهر این قضیه که مغازه ای که چند سال درش بودم و تا حدودی به درامد رسیده رو بخوام جمع کنم برام ی مقدار سخت باشه اما الان میبینم که باید یسری تغییرات انجام بشه باید اینا عوض بشه و مهمتر از همه احساسم خوبه ته قلبم قرصه الان که اینو دارم مینویسم
قلبم ارام ارام داره میتپه حس میکنم و این احساس رو تازگی به دست اوردم که وقتی قراره اتفاقه خوبی برام بیوفته یا متنی برگرفته از دلم بنویسم یا الان که میخوام ی تصمیم اساسی بگیرم برای زندگیم تپش قلبم ارام میشه و قلبم به ی ارامشی میرسه که فکر میکنم از حرکت ایستاده
ارام میتپه و این ارامش مثل خستگی درکردن میمونه برام
نمیدونم قراره چی بشه اما اینو میدونم که اتفاقی که منو نکشه قطعا بزرگم میکنه شاید زیاد وابسته شدم به این شغلم اما خواسته هام چیز دیگه ای رو میگن
ظاهر قضیه شاید خراب کاری باشه و نمیدونم چه نصبتی این اتفاق الان زندگیم با این فایل استاد داره که یسری اتفاقات شبیه همینا که استاد داره میگه برام داره به وجود میاد از جمله واگذار کردن مغازه از جمله فروش سهم کامیونی که دارم و کلا هیچ برنامه ای ندارم بعدش چکار کنم کجا برم اما قطب نما داره خوب کار میکنه شاید این جریان به جدایی از همسرم هم ختم بشه اما حال میکنم که همه چیز رو به اون بسپارم و اون هدایتم کنه لذت میبرم از این ارامش قلبم احساس میکنم قلبی در سینه ندارم اینقدر ارام میتپه
خدایا شکرت نمیدونم میخوای به کجا ببریم اما مگه جایی که حضور تو باشه جای بدیه مگه جایی که ارامش تو درش باشه بده
مگه جای که تو انتخاب کنی برام بده مگه کاری که تو برام انتخاب کنی بده
مگه منو خودت نجات ندادی از اعتیاد
مگه من رو خودت زن و بچه ندادی
مگه اعتباری که دارم خودت بهم ندادیش
مگه من چیزی از کاسبی میدونستم مگه خودت هدایتم نکردی مگه خودت یادم ندادی
خودت بهترین رو انتخاب کن خودت برام انجام بده خودت و خودت و خودت
ممنونتم یارب
سلام
استاد عزیزم حالا که سایت در حال بروز رسانیه، لطفا شرایطی فراهم کنید که عکس پروفایل رو بتونیم همینجا داخل سایت بارگزاری کنیم، چون در سایت ورد پرس هم طولانیه و هم حوصله سر بر
من خودم سه هفتس عکسمو آپلود کردم ولی هنوز عکسی روی پروفایلم ننشسته
اگر این امکان فراهم بشه خیلی خوب میشه.
در پناه خدا باشید
به نام خدا
خیلی جالب بود که من چندروز هست درویر یک موضوعی هستم که احساس میکردم حق و حقوقم رو بهم نمیدن و دارن بهم زور میگن، من با باورهایی که ساختم برای خودم تصمیم گرفتم از کار قبلیم بزنم بیرون و برای خودم کسب و کاری راه اندازی کنم، حالا برای تسویه حساب حقوق یک ماه من رو نمیدن. جالبی داستان اینجاست که خودشون به من وعده دادن که حقوقتو کامل میدیم و پولی از حسابت کم نمیشه ومن راه توحید رو نفهمیدم و این حرف رو باور کردم، بگذریم، درگیر این موضوع بودم تا امروز که استاد تو فایل از هدایتهای خدا گفت، و لابلای حرفهاشون گفتن که اگر از خدا هدایت بخوای بی دریغ بهت میرسونه، فقط باید باور کرد، حالا احساس امروز من خیلی خوب شده، چون باور دارم حق هیچوقت پایمال نمیشه و خدا من رو به ثروت های بیشتر هدایت میکنه، و اصلا دلیلی نداره من خودمو درگیر ناخواسته ای که احساسمو بد میکنه بکنم. یک راهی، یک دستی پیدا میشه که منو به هزاران برابر این پول برسونه، که دیگه اصلا یادم نیاد که این پول رو ندادن بهم، من اونا رو میبخشم وفقط تمرکزمو میزارم روی باورهام و فقط فقط از خدا میخوام من رو هدایت کنه
به امید موفقیت همه دوستانم
سلام استاد عزیزم
خدا میدونه که این ویدئو چه غوغایی در قلب و روح من ایجاد کرد یاد زمانهایی افتادم که خداوند چه الهاماتی رو به چه زبان ساده ای خواست به من بفهماند که من به دلیل شرک و بی ایمانی و اعتماد به انسان دیگه دریافت نکردم چه جاهایی که میتونستم با عمل به الهامات و اعتماد به خدای درونم تو مسیر خوشبختی و سعادت قرار بگیرم ولی نشنیدم و جدی نگرفتم و با هر بار بی ایمانی یک قدم از مسیر نورو هدایت فاصله گرفتم
الان با دیدن این ویدئو و حرفهای استاد عزیزم که که با هر کلامش قلب من رو زیرو رو میکنه فهمیدم که زندگی چقدر میتونه سراسر ازمعجزه باشه و هر بار که الهامات رو میگیریم و توکل مبکنیم و پیش میریم خدا یه معجزه برامون رو میکنه جوری ساده و طبیعی که بعد از یه مدت اسمش دیگه معجزه نیست و روند طبیعیه این جهانه
سلام خدمت استاد عزیز
از شما استاد عزیز سپاسگزارم بابت اینهمه آگاهی ناب.
چند تا نکته تو ذهنم اومد بابت مایع تمیز کننده که باعث شده یه همچین فایلی تولید بشه .
یکی اینکه قبل از حرکت اون مایع به سمتی که استاد بخواد ببینه قبلش یه درخواستی پشتش بوده اونم در خواست خانم شایسته قبل از اینکه به استاد پیام بده
که یا به تضادی خورده بابت کثیفی جایی یا یه درخواستی بابت تمیزی بیشتر که تو ذهنش اومده و تا به ذهنش خطور کرده خدا کار خودش رو انجام داده و به مایع و ظرفش فرمان صادر شده که حرکت کن بنده من درخواستی صادر کرده که درخواست اون باید توسط یکی از دستان خدا انجام بشه اونم استاد عزیز تا به دست خانم شایسته برسه.
همین اتفاق به ظاهر کوچک ولی بزرگ در ابعاد جهانی چقدر دقیق و واضح نشون میده که چقدر استاد و خانم شایسته هم فرکانس هستن حتی تو یه مایع تمیز کننده .
و اینکه خدا بخواد با یه مایع پاسخ و شک و شبه این همه بچه های سایت رو بده و یه فایل معرکه در بیاد.
حالاببینید به چه خداشناسی هایی برسیم سر همین مایع تمیز کننده.
در پناه الله مهربان باشید.
سلام به استاد عزیزم . استادی که هدایت خداوند رو سرلوحه زندگیه خودشون قرار دادن که حتی ضبط این کلیپ هم برگرفته از یک نشانه ( ماده شوینده ای که جلوی پارکینگ افتاده بوده ) هست .
شاید بعضیا که اول این داستان رو بشنون قضیه اون ماده شوینده براشون کم اهمیت باشه ولی واقعیت ماجرا چیزی دیگه ایه:
اگه ما بتونیم توی هر اتفاقی نشونه ها رو ببینیم ( حتی توی کارهای روزمره و توی کارهای به ظاهر کم اهمیت ) میتونه تمرین خوبی برامون بشه که توی تمام امورات زندگی به نشونه ها توجه کنیم تا الهامات و هدایتها برامون جاری بشه
چقدر به نشونه ها توی زندگیمون توجه میکنیم ؟؟؟
چقدر بابت هدایتهایی که مطمینا تا حالا داشتیم شکرگزاری کردیم تا هدایتهای عمیقتر و بزرگتری رو تجربه کنیم ؟
اصلا چقدر از این هدایتها رو حس کردیم ؟ !!!!!!در حالی که به قول استاد همه ما در حال هدایت شدنیم .
ماجرای مهاجرت شما بزرگترین درسی که به من داد جسارت بود که این جسارت ناشی از ایمان به هدایت خدا بود .
این ایمان تا حدی بوده که بدون دونستن اینکه چطور باید مهاجرت کنید و حتی به کجا مهاجرت کنید! خونه و ماشین و دفتر کار و …. رو از زندگی حذف میکنید و حتی بدون تسلط بر روی زبان انگلیسی وارد سبکی از زندگی میشید که برای هر کسی مطمینا کار بسیار دشواری هست .
این هم اضافه کنم که این جسارتها چه حجم انتقادی از نزدیکترین آدمای زندگی ما رو به همراه داره که میتونه خیلی راحت ما رو دوباره به زندگیه قبل برگردونه
البته صبر هم برای طی شدن تکامل توی این ماجرا مشهوده . پله پله توی این ماجرا تکامل در حال انجام بود مثل مشاوره گرفتن از وکیل مهاجرت در ایران ، گوش دادن به ندای قلب ، سفر به کشورهای مختلف ، اشنا شدن به فرهنگهای اونها و کسب تجربه و … که همه نشان از تکامل شما در این مسیر داشته.
شاید خیلی از ادمها بگن که من نمیتونم این شجاعت و جسارت رو داشته باشم که به این شکل بیام و تمام دستاوردهایی که توی زندگیم براشون زحمت کشیدم رو حدف کنم مثل دفتر کاری که براش سالها زحمت کشیده شده ، کارمندانی که برای رشدشون وقت گذاشته شده ، ایده هایی که براشون هزینه و زمان صرف شده و…
ولی همه اینها لازمش فقط یک چیزه : داشتن یه باور قوی به هدایت خداوند که این باور جسارت لازم برای حرکت در مسیر ، صبر لازم برای طی شدن تکامل و همینطور قدرت لازم برای ایستادن جلوی انتقاد ادمها رو ایجاد میکنه
یه نکته خیلی ریزی توی این ماجرا هست که دوست دارم بهش اشاره کنم در مورد اینکه چرا باید اون اتفاق برای سایت استاد میفتاد اونم درست در زمان فروش ویژه !!!!!!!!
استاد مدتی بوده که خواسته ی مهاجرت رو در ذهن داشتن و برای رسیدن به این خواسته در حال عمل به الهامات بودن .به نظرم قوانین جهان هستی طوریه که اگه رسیدن به یه خواسته برای مدتی در ذهن باشه و اون خواسته کمرنگ نشه و ما همچنان اشتیاق لازم برای رسیدن به اون خواسته رو داشته باشیم جهان میاد یه مقدار چاشنی رنج رو بهش اضافه میکنه تا مصمم تر از قبل حرکت کنیم دقیقا جمله ای که استاد گفتن که بعد از اتفاقی که برای سایتشون افتاد بعد اون اتفاق مصمم شدن برای مهاجرت .
انگار وقتی یه خواسته ای برای ما پر رنگ تر میشه کاینات هم مصمم میشه که هرطوری شده ما رو به اون خواسته برسونه حتی با چاشنی رنج 😉
تجربه ای که خودم داشتم اینه که اگر ما به خواستمون نرسیم حالا به هر دلیلی ( اشتباهات خودمون در درک قوانین و …. ) و همچنان اشتیاق ما برای رسیدن به اون خواسته وجود داشته باشه ، توی هر مرحله این چاشنی رنج شدیدتر میشه تا بالخره به خواسته برسیم 😊 و هرچقدر ایمان ما به هدایت بیشتر باشه و به الهامات قلبی بیشتر و سریعتر عمل کنیم رسیدن به خواسته در زمان کمتر و بدون رنج میسر خواهد شد