داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 1 - صفحه 29 (به ترتیب امتیاز)

560 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محبوبه کریمیان گفته:
    مدت عضویت: 3111 روز

    سلام استاد جان

    من هم این باور رو ایجاد کردم که خداوند همواره من رو هدایت می‌کنه خداوند به من الهام می‌کنه

    و خداروشکر تجربه های زیادی از هدایت های خداوند دارم که بعضی ها رو داخل کانال شخصی خودم ثبت دارم

    در مورد طراحی خونه مورد علاقه ام بارها به من الهام کرد و منو هدایت کرد

    در مورد درک آگاهی های و جواب سوالات ذهنی ام منو هدایت میکرد به سمت کامنتای سایت یا دیدن یه بخشی از سایت که جواب خودمو بگیرم

    و هربار که به هدایتش عمل کردم جواب های عالی با پاداش عالی دریافت کردم

    و هربار که عمل نکردم حسرت خوردم که خدا گفت چرا حواسم نبود چرا عمل نکردم

    خداروشکر میکنم که این بخش از وجودی خودمو که قلبم هست رو خوب درک کردم و به الهاماتش گوش میدم عمل میکنم و لذت میبرم خداروشکر را

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    آنیکا فرهان گفته:
    مدت عضویت: 1201 روز

    ببخشیدمن خیلی عادت ندارم بگم استاد استاد و کامنتو به سلام و احوالپرسی جلو ببرم سریع میرم سر اصل مطلب.دقیقا فکرم مشغول همین موضوع بود گاهی نمیتونم هدایتو تشخیص بدم بعد که ازش رد میشم و میبینم که دوباره باید برگردم و اونو انجام بدم. ولی اون لحظه درکش نمیکنم که این همون هدایته,فقط یه خواب دیدم الهام و نشونه بود و دارم روش تمرکز و کار میکنم میترسم گاهی قدمای بعدی گفته نشه ولی بلافاصله یاد حرف شما میفتم: تو پای در راه بنه و چیز مپرس…. خود راه بگویدت چون باید کرد.چقدر من مشتاقم طریق آشناییتون با زن شایسته دنیای شما خانم مریم عزیز رو بشنوم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1487 روز

    به نام خداوندهدایت گر

    سلام بردوستان عزبزم

    خدایامیخوام روشونه هات بشینم ومنوببری به سوی خوشبختی وثروت ونعمت وسعادت

    الله اکبرعجب فایلی بود

    تک به تک ولحظه به لحظه زندگی استادداره باهدایت پروردگارپیش میره

    چندروزیه که تصمیم گرفتم عبارات تاکیدی درموزدهدایت وتوحیدروبیشترگوش بدم باصدای خودم که ضبط کردم ومطمعنم که اگرهنین مسیرروادامه بدم زندگی من هم میشه مثل استادحتی بهتر

    (( چووووون قانون برای همه یکی هستتتتت)))

    چقدرخداوندبانشانه هاش باماصحبت میکنه من داشتم کامنت های یک فایل دیگه ازاستادرومیدیدم ودیدم یکی ازدوستان این فایل درکامنت خودش گذاشته وگفتم بایداینوگوش بدم این یک نشونس ازطرف پروردکارمتعالم

    چقدرزند‌گی بهشته وراحته که باهدایت پروردگارجلوبری وزندگی کنی وهرروزکارهات ساده تروبهترمیشه

    امروزتوتمرین ستاره قطبی ازخداخواستم که بامن حرف بزن دنبال نشانه ام وهنینطوراتفاقی این فایل رودیدم الله اکبر

    خداهمیشه حواسش به ماهست ودرهرلحظه درکنارماست

    جقدرخوبه بپری توبغل خداوندودراغوش خداوندباشی واینوخدامن ازت میخوام

    خدایاازت میخوام هرروزبهدتونزدیک تربشم وبیشتردرکت کنم بیشترباورت کنم

    خداوندبرای ماکافیست

    ایاک نعبدوایاک نستعین=خداوندافقط تورامیپرستم وتنهاازتویاری میجویم

    خداوندبرای من همه چیزمیشودهمه چیزهایی که دوست دارم ومرارشدمیدهد

    خداوندازرگ گردن به مانزدیک تره

    خدایاکمکم کن بنده خوبی برات باشم وبیشترباورت کنم وتوهم درخواستهای من رواجابت کنی ومنوهرلحظه به سمت خوشبخی وسعادت وثروت وسلامتی ونعمت هدایت کنی

    خدایاازت ممنوتم که این دوفرشته الهی رواستادعزیزم وخانم شایسته عزیزروکه ازبینهایت دستان توهستنددرزندگی من اوردی که زندگی من ارهرجهت متولدشودووارددنیای جدیدی بشوم دنیایی پرازارامش وسعادت وسلامتی وثروت ونعمت ومعنویت

    یه روزی ازت خواستم که منوهدایت کنی وتوهم جواب منودادی که من الان اینجام تواین سایت بهشتی زمانی که روحیم داغون بودروابطم خوب نبودهرکارمیکردم پول درنمیاوردم همش به دربسته میخوردموقع اذان بهت میگفتم خدایانجاتم بده کمکم کن وتوکمکم کردی واین تازه شروع راهه الله اکبر

    عاشقتم خدای مهربونمممممم❤❤❤

    ایمان همه چیزه

    درپناه الله یکتاشادوسربلندباشید

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فرشته رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1313 روز

    بنام خدای مهربان سلام ب استاد عزیزم وسلام ب خانم شایسته عزیز ودیگردوستان گرامی این فایل در مورد هدایت صحبت میکنه من با گوش کردن ب این فایل تازه میفهمم هدایت یعنی چی و چگونه ازش استفاده کرد البته تکامل وتمرین میخواد من برای هرکاری از خدا هدایت میخوام وباورم راهم قوی میکنم تا نتیجه بگیرم مثلا الان تصمیم گرفتم برای شام امشب قورمه سبزی درست کنم مهمان شب یلدا دارم از خدا هدایت خواستم کدام مناسب یعنی میخوام بگم از ریزترین چیزها بگیر تا کارهای مهم اینقدر در زندگیم هدایت میخوام وتمرین میکنم تا خودبخود وب راحتی چرخ زیبای زندگی من بصورت اتوماتیک پیش بره خدایا تورا سپاس از اینکه تو این سایت هستم ودوستان بینظیر دارم بخدا کلی کار دارم از ساعت 6 صب بیدار شدم هنوز نتونستم ستاره قطبی وشکرگزاری رو بنویسم هی گفتم این کامنت بخونم باز بعدی همینطور ادامه دادم فقط بلند شدم رفتم قابلمه گوشت گذاشتم دوباره امدم مشغول نوشتنم کلی کار دارم ولی انرژی امرزومو گرفتم وکاملا شارژ شارژم خدایا شکر خدایا شکر شب یلدا بهمتون خوش بگذره خیلی شادم رحیمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    الهه استادی گفته:
    مدت عضویت: 2510 روز

    استاد عزیزم سلام، خانم شایسته ی دوست داشتنی من سلام، دوست عزیزی که از عمرت داری بها میدی و کامنت میخونی و آگاهانه ورودی خوب به وجود ارزشمندت هدیه میدی سلام، استاد جونم چقدر زیبا و در عین حال به ساده ترین شکل ممکن برامون از هدایت گفتی، و ما باز فراموش میکنیم، قربونت برم استاد جانم که میگی من ساختم، من مورد رحمت خداوند قرار گرفتن رو برا خودم ساختم، چقدر این جمله بوی توحید و آزادی میده، چقدر منو رها می‌کنه از باج دادن با هر بهونه و دلیلی، چقدر فرکانس رو با سلول سلول وجودتون زندگی کردین و باورش دارین، من عاشق اون قسمتیم که که گفتین هیچ کس، هیچ تاثیری توی زندگی ما نداره، و هر کاری کنه به نفع ماست، آخه بلا گردونتون بشم من، چقدر با منش و زندگیتون همراستا هستین شما، آخه چقدر حرف و عملتون یکی هست، یا اونجا که گفتین دو جور نگاه به قرآن داریم، خداوند به محمد الهام کرد یا محمد از خداوند شنید، درست مثل خان رحمت الهی که از کلام شما به قلب بی‌کرانه ی ما جاری میشه ولی هر کدوم از ما، صرفا به اندازه ی ظرف درک و مدارمون میتونیم برداشت کنیم، و خبر خوب اینه که با مدیریت کانون توجهمون، ظرفمونم بزرگ و بزرگ تر میشه، من عاشق اونجام که گفتین شوینده اومده بیرون میگه منو با خودت ببر، استاد جان جانانم، جونم براتون بگه، الان که دارم مینویسم، روبه روی من تابلوی زیبای خونمونه، که عین هدایته، روزی که دیدیمش، انگاری منو صدا زد، تصویر یه خونه ی روستایی با چندتا گوسفند و درختان بلند و درختانی فوق العاده زیبا، قیمت این تابلو اون موقع که برا اولین بار دیدمش، دو میلیون بود، به خونوادم میگفتم یه تابلو دیدم عجیب به دلم نشسته، ولی همه میگفتن برو بابا، اونقدر خریدش غیر ممکن به نظر می رسید که شبیه یه آرزوی دست نایافتنی بود، باورتون میشه استاد، اون مغازه تو اون پاساژ کلا جمع کرد، سه سال گذشت، و ما تصمیم گرفتیم بریم خونه ی خونمون، خونه رو تو یکی از بهترین نقاط شهر کرایه کردیم، و جونم براتون بگه ما یه شماره فقط از اون آقا داشتیم، سنگ مفت گنجشک مفت، زنگ زدیم، اون آقای محترم گفت چند تا از تابلوها رو دارم و خونست، خونه ی اون آقا کجاست، دقیقا توی برج بالای همون پاساژ، گفت حضوری بیاین ببینید تابلویی که شما میخواید هست یا نه، من تابلوها رو میارم فروشگاه یکی از دوستان، به خداوندی خدا از دور که داشتیم می‌رفتیم سمت فروشگاه، با یه دنیا ذوق به همسری جان گفتم عشقم بخدا هست، بخدا همینه!! بعد 3 سال، با دو برابر قیمت اون موقع، با عشق اومد و تک تابلوی خونمون شد، خونه ی ما فقط یه سمتش کاغذ دیواری داره، و اصلا انگار این قاب به طرز عجیبی ست شده با این کاغذ دیواری، چند روز پیش همسایه کناری طبقه ی خودمون رو دیدیم گفت من اول خونه ی شرقی رو پسند کردم ولی لحظه ی 90 تصمیم گرفتم واحد غربی رو بگیرم، بماند که پارکت اتاقشون رو گفتن دو رنگه و این درحالیه که میز تحریر و کتابخونه ی ما، که دو سال پیش خریداری شده دقیقا همرنگه پارکت اتاقمونه، ما برا اتاقمون ساعت سفید گرفته بودیم، دقیقا یه دیزاین عالی شده اتاق، بدون برنامه ی قبلی، پرده ی حریر سفید اتاق و صندلی میز مطالعه و ساعت و کتابخونه ی دیواری همه با هم ست شدن، خدای من بماند که چقدر ما هدایتی هدایت شدیم به این خونه، استاد جانم تک تک وسایل خونه ی ما همینجوری اومدن و مهمون خونه ی ساده و دوست داشتنی ما شدن، بخدا برا مبلمون همه میخندیدن میگفتن نمیشه، شما نمیتونین این مبل رو بخرید ولی من باز صداشو شنیدم که داره میگه منو با خودت ببر، آه خدای من، اون موقع ما توان مالی مون به اندازه ی خرید مبلی با یک سوم قیمت مبل عزیز منم نبود، ولی استاد هر بار می‌رفتیم سمت شاندیز، از جلو فروشگاه که رد می‌شدیم من میگفتم سلام مبل قشنگم، بزودی میام دنبالت، باورتون میشه استاد، ما اون مبل رو خریدیم، نه تنها به راحتی که نقد، چون از وقتی با شما آشنا شدیم، قسط و چک برامون شد خط قرمز، استاد جونم، اشک شوق تو چشام جاری شده و من دارم با عشق می‌نویسم، و براستی که چقدر جنس انسان فراموش کاره، خونواده ی همسرم خیلی تلاش کردن که بین من و همسرم تو همون ماه های اول زندگیمون جدایی ایجاد کنن، حتی سر جدایی ما تو سال اول شرط بستن، ولی استاااد بخدا که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، هر بارم که بین ما جدلی شد، به مو رسید اما هیچ وقت پاره نشد، و نه تنها عشق بینمون رو نتونستن بهم بزنن، که رابطمون هر روز توحیدی تر و قشنگ تر شد، بعد سه سال اومدیم خونه ی خودمون، مایی که از زیر صفر شروع کردیم امروز خونمون تو بهترین نقطه ی شهر قرار گرفته و استاد میدونین رو دیوار خونمون چی نصب کردیم، In God We trust، خداوند هر لحظه هدایتمون کرد، و امروز شدیم الگوی بقیه، زندگیمون بوی عشق میده و توحید و حساب کردن روی فقط و فقط خدا، استاد وقتی فهمیدیم که وام خط قرمز هست، با اینکه وام ازدواج داشتیم، به محض اینکه معادل همون وام پول اومد انتخاب کردیم که به جای خرید وسایل بریم و وام رو تسویه کنیم، بقیه گفتن پشیمون میشین ولی ما نه تنها پشیمون نیستیم که یاد گرفتیم بیشتر و بیشتر بهش اعتماد کنیم، تازه داریم یاد می گیریم قلبمون رو باز کنیم و به خدا اعتماد کنیم، و اجازه بدیم که خدا هدایتمون کنه، هر بار از مدار جدیدتری! انگار یه نقاطی برامون هر بار روشن میشه که قبلاً اصلا نمی دیدیمشون نه اینکه نبوده، نه، من نمی‌دیدم! استاد جانم تازه الان میفهمم که اگه توجه و تمرکزم رو از روی رفتارهای خونواده ی همسرم باز هم بیشتر بر می داشتم و قلبمومیسپردم به جریان سپاسگزاری، چقدر بیشتر پتانسیل دریافت هدایت رو در خودم ایجاد می کردم، دیشب به عزیزم میگفتم وقتی برمی‌گردم عقب رو نگاه میکنم، میبینم که باز جا داشته بهتر عمل کنم، چقدر جا داشته که باج ندم، چقدر جا داشته که قدرت رو از آدما بگیرم و بدم دست رب خودم، دست تنها فرمانروای هستی، استاد جانم دوس دارم تو این لحظه صدای قلبمو بشنوم، صدایی قلبی که هربار بهش اعتماد کردم، جز خیر تو زندگیم جاری نکرد، استاد جان جانان من، همون اول فایل یه باور قدرتمندکننده ی ارزشمندگفتین که برا خودم لازمه هزاران هزار بار تکرارش کنم، همون خدایی که ما رو از زیر صفر به اینجا رسونده، عزتی بی مثال و نعمتی سرشار بخشیده به ما، خیلی کارهای دیگه هم می تونه برامون انجام بده، استاد عزیزم سپاسگزارم برای جاری کردن عشق، خانم شایسته ی نازنینم سپاسگزارم برای یادآوری جریان هدایت و روز شمار تحول، از خودم سپاسگزارم برا آگاهانه نوشتنم و متعهد شدن بیشتر برا نوشتن و رد پا به جا گذاشتن و با قدرت ادامه دادن و بسیط تر شدن شخصیتم و الگو شدن برا هزاران هزار انسانی که شاید یک جمله از کامنتم به قلبشون بشینه و بشه نقطه ی عطف زندگیشون..

    استاد جان جانانم خیلی دوستون دارم، خانم شایسته ی نازنینم با قلبم تحسینتون میکنم، و در پایان به قلبم گفته شد از کلام ملاصدرا بنویسم:

    مهربون خدای من، من به هر خیری که از سمت تو به من برسه محتاجم، خدایا تو به من بگو، من تسلیمم، تو به قلبم الهام کن، تو بهم جرأت و جسارت تغییر رو عنایت کن، تو بهم تاج بندگی خودت رو هدیه بده، خدای خوب من، تو قلب من رو آروم کن، با حضور خودت، با تجربه ی بودنم در لحظه لحظه ی زندگی، با لذت بودن با تمام وجود در لحظه ی حال، آمییین…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    راحله زرین ابادی گفته:
    مدت عضویت: 1033 روز

    سلام ووقت بخیر به همه دوستان عباس منشی گلم و استاد عزیزم و همینطور همسر نازنیشون.امشب بعد دیدن این دو قسمت هدایت الهی دیدم الله اکبر چنان غرق و مورد وتوجه ام قرار گرفت ک فقط دوست داشتم گوش بدم وبازم بشنوم داستان و چی چیشد. اصلا هیچ چیز دیگه نمیشنیدم در حد کی بعد از گوش دادن دوست داشتم بیام و نظرمو بنویسم و بگم حس و حالم انگار ک ی چیز مجبورم کنه چون من زیاد اهل نوشتن نیستن .الله اکبر فوق‌العاده بود

    استاد جان واقعاا این موقعه هاا ک این همه ایمانتون به خدا قووی و با دیدن کوچیکترین نشانه ها ک خیلی از ما ب راحتی از بینشون رد میشم و شما اون جزعی از هدایت میدونید و انجام میدین و کلی بعدش این همه اتفاق های قشنگ قشنگ میافته و باعث میشه کارهاتون براتون اسون تر بشه و لذت ببرید واقعاا بگم اینجااا بهتون حسودیم میشه .البته بنظر من رمز موفقیتتون توی همین ایمانتون ب خدا و دیدن و انجام کوچکترین نشانه هاست ک باعث میشه موفق تر از بقیه انسان یا حتی میتونم بگم از همه انسان دیگه در همین .امید وارم منم بتوانم در این حد از ایمانی ک شما ب خدای یکتا دارین منم بتوانم داشته باشه و اینطوری نعمت های خداوند در سر راه زندگیم قرار بگیره ولذت ببرم از زندگی.استاد عزیزم بی نهایت بخاطر این فایل ارزشمند و تاثیر گزاری ک زحمت کشیدین و برای ما اماده کردین ممنون و سپاسگزارم.امید وارم هرکجا هستن شاد و سالم و‌موفق و در پناه خدای یکتا باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    فرزانه دستوریان گفته:
    مدت عضویت: 2264 روز

    سلام

    این خدایی که این کارها رو برام انجام داده این کارم برام انجام میده

    خدا همه رو داره هدایت میکنه من ففط باید اجازه بدم کارش رو انجام بده.

    تو آزمایشگاه تشخیص طبی میخواستم برم سرکار ولی ترمز رشته غیر مرتبط و اندام ظریف و کوچک و سبزه بودنم رو داشتم که اینها که منطی شد راه باز شد ولی به دو روز نشده از اونجا اومدم بیرون چون ترمز ترس از بیماری و مرگ و نگران جای حوابم بودم.

    فکر نمیکردم تو شهرمون مرکز تحفیفات باشه ولی هدایت شدم و یک مدت اونجا کار کردم.

    سلامتیم رو هدایت شدم.

    دوستای حوب و استاد عباسمنش رو هدایت شدم.

    موسسات رو هدایت شدم

    جاهای زیبا رو هدایت شدم

    ارتباطات خوب با خانواده ام رو هدایت شدم

    حرید دوره زیان و دوره های استاد رو هدایت شدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زهرا علیپور گفته:
    مدت عضویت: 966 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام براستاد عباسمنش عزیز راهنما و پیرو راه خدا

    وچقد زیباست این داستان هدایت و چقد زیباست اون بنده ی عاشق ومتوکلی که اینچنین ایمان خودش رو نشون میده الحق که لیاقت هرچیزی و بیشتر از هر چیزی که درخواست کنی از خدا رو داری استادجانم

    دراین لحظه ی ملکوتی اذان مغرب شد وصلاه من هم شروع شد

    امروز با قلب بسیار خاضع در ستاره ی قطبی ازخدا خواستم که به من قوت قلبی دهد و نشانی از خودش به من بدهد چرا که انسان فراموشکاراست

    چشمانم رو بستم و قرآن رو باز کردم ومن سوپرایز شدم

    سوره طه

    اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ﴿٨﴾

    خدای یکتاست که جز او هیچ معبودی نیست، نیکوترین نام ها فقط ویژه اوست. (8)

    9

    وَهَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَىٰ ﴿٩﴾

    و آیا سرگذشت موسی به تو رسیده است؟ (9)

    10

    إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿١٠﴾

    هنگامی که آتشی دید، پس به خانواده اش گفت: درنگ کنید؛ بی‌تردید من آتشی دیدم [می روم] شاید شعله ای از آن را برایتان بیاورم یا نزد آتش [برای پیدا کردن راه] راهنمایی بیابم. (10)

    11

    فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ یَا مُوسَىٰ ﴿١١﴾

    پس چون به آن آتش رسید، ندا داده شد: ای موسی! (11)

    12

    إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ ۖ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿١٢﴾

    به یقین این منم پروردگار تو، پس کفش خود را از پایت بیفکن؛ زیرا تو در وادی مقدس طوی هستی. (12)

    13

    وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَىٰ ﴿١٣﴾

    و من تو را [به پیامبری] برگزیدم، پس به آنچه وحی می شود، گوش فرا دار. (13)

    14

    إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی ﴿١۴﴾

    همانا! من خدایم که جز من معبودی نیست، پس مرا بپرست و نماز را برای یاد من برپا دار. (14

    هربار که این آیه رو میخونم که آیا سرگذشت موسی به تو رسیده است

    قلبممم به لرزه درمیاد کلا امروز اشکم بیخود جاری میشه و نمیدونم چطور هدایت وداستانش رو توصیف کنم .

    چطور من اینقد فراموشکارم وقتی امروز خدا اینگونه باهام حرف زد وباز هدایت شدم به داستان هدایت استاد دیگه گفتم الان زمان نوستنه و هرچی که جاری بشه رو مینویسم

    استاد جانممم اگه روزی هزارمرتبه خدارو شکر کنم به خاطر وجودت باز هم کمه

    نمیدونی زندگی من رو چطور زیبا کردی چطور گمشده ی وجودم رو پیداکردم وجودی که اصلا نمیدیدمش خالقی که گاهی در زمان سختی ها یادش میکردم

    من با خودم وبا خالقم دوست شدم خودم رو عاشقانه دوست دارم و خالقم رو بینهایت ستایش میکنم

    استاد جانم اینقد این هدایت زیباست وقتی دارم کار میکنم برای اجرای بعضی خطوط روی ابروی مشتری ازش هدایت میخوام میگم خالقم بهم بگو اینو به چه سمتی بکشمم این اندازش چقد باشه این دست من تو دست تو وتو کلا خطوط رو اجراکن نمیدونین که وقتی کارم تموم میشه اصلا نمیفهمم چطور اجراش کردم

    مشتری خوشحال وراضی میره و من از انجام کاری که هیچ خستگی برام نداشته پول خوبی میسازم

    اصلا کارام اینقد آسون شده ولی درآمد عالی

    یادمه یکسال ونیم پیش من هنوز با استاد آشنا نشده بودم

    نگاه میکردم ببینم کدوم معازه بازه که وقتی اون بست منم ببندم و تا لحظه ی آخر میموندم توی محل کارم

    واز کوچکترین کارها نمیگذشتم

    الان که حتی مهاجرت کردم و کارم رو ازصفر شروع کردم بیا وببین که چقد کارهام راحتتر درآمدم بهتر و آزادترم

    تمام هزینه های اضافی زندگیم ازبین رفته توی ومن در شرایطی نرم وراحت آروم آروم خواسته هام رو دارم محقق میکنم

    استاد جانم فقط میتونم بگم عاشقتمممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فرزانه گفته:
    مدت عضویت: 1369 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی.

    این اولین پیام من در سایت هست. و از این بابت بسیار خوشحالم و امیدوارم بتونم با کامنت گذاشتن به رشد خودم بیشتر کمک کنم و پیشاپیش غذرخواهی میکنم اگه سوالم مبتدی هست:

    من هر وقت که اتفاق بدی برام میفته میشینم و مرتب به خودم میگم خب معلومه نتیجه فرکانس هات بوده. یه عمری فاز منفی داشتی اینا همگی اتفاقات و شرایطی هستش که از سطح فرکانسی خودت میاد.

    ولی استاد عزیز این اتفاقات منفی رو خیر و برکت میبینن و میگن حتما خیریتی توی این اتفاقه و من آگاه نیستم. و بعدا خداوند دلیلش رو برام روشن میکنه. پس میسپرمش به خودش…

    منی که اول مسیر هستم چطور باید تمایز قائل بشم بین این دو نگاه ؟ چون دیدگاه اول هم با توجه به فرکانس و مدار و اتفاقات همسنگ دیدگاه غلطی نیست. چطور به خودم کمک کنم در زمان اتفاقات منفی ،دیدگاه مثبتی داشته باشم؟من چون خیلی زیاد اول راه هستم در طول روز خیلی وقت ها تمرکزم از روی خودم و خداوند برداشته میشه و وقتی اتفاق بدی میفته دچار خود سرزنشی میشم به جای نگاه خیر به اون موضوع.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مجید حاجیوند گفته:
      مدت عضویت: 1428 روز

      سلام فرزانه عزیز

      تبریک میگم ک حداقل از این موضوع آگاه شدی که همه اتفاقات نتیجه افکار و فرکانس‌های خودته

      عزیز دل اگر استاد زمانی ک اتفاق ب ظاهر بدی براش میوفتاد دچاررخودسرزنشی میشد و اینو ادامه می‌داد و عصبانی میشد قطعا دوباره اتفاقاتی از همون جنس براش بیشتر میوفتاد مثل همون ک کارتش از کار افتاده بود

      طرف یکی شیطونی کرده بود

      استاد بجای غر زدن و احساس بد داشتن سعی کرد ک بهش توجه نکنه و احساس خوب رو در خودش نگه داره و اینه ک نتیجه هارو رقم میزنه

      قطعا ب با ایمامانان پاداش خوبی داده خواهد شد

      ایمان یعنی خار را دیدن و گل را پیش چشم خود نگریستن است

      شب را دیدن و روزا تجسم کردن است

      تمام هنر اینه ک ما بتونیم احساس خوب رو در خودمون حفظ کنیم و این تمرین خیلی کمک میکنه

      ک ب با بیاریم چن بار اتفاق ب ظاهر بد باعث شده کلی اتفاق خوب برامون بیوفته

      موفق باشید ️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    امیر تابع گفته:
    مدت عضویت: 3547 روز

    به نام خدای هدایتگر موحدین

    سلام به استاد عزیز و پاکدل

    خداروشکر این فایل از سفرنامه در روز 123 هدایتی شد که اون رو گوش بدم و ببینم .

    چقدر استاد خوب این داستان هدایت اللهی رو تعریف میکردن . واقعا همه ما اگه دلمان را پاک کنیم و از خدا هدایت بطلبیم در هر لحظه هدایت میشیم بسمت آسانی ها .چقدر ایمان و اعتماد و توکل به خدا می‌خواهد که مثل استاد با اطمینان کامل همه کسب و کار در تهران و اصفهان و زندگی رو رها کردن و بسمت هدایت خدا پیش رفتن و قدم به قدم هدایت شدن . این همه برای ما درس داره و اجازه بدیم که خدا بهتر از هرکس دیگه ما رو هدایت کنه .

    خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: