داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 1 - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

560 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مبینا حیدری گفته:
    مدت عضویت: 2189 روز

    داستان هدایت

    عجب داستانی شده ها… چقدر عمیق، چقدر درونی، چه هدایتی. به قول استاد هزار تا مثال دارم واسه خودم از هدایت هام

    آوا بگم از هدایت هام… عجب آغشته شده با توکل، عجب آغشته شده با توحید با حساب نکردن به جز به خودش… عجب آغشته است با عمق وجودمون…. با خود خود درون… با من واقعی… با اونی که هستم خودفرکانسم… هر چیز که در جستن آنی آنی

    عجببب حالی میده این هدایت… چه میکنه این هدایت

    چه هدایت ها که به من شده و من دریافتش کردم و باورش کردم و راه گشا بوده برام… چه هدایت ها اومده و گفته و گفته اما من در هیاهوی شلوغ ذهنم صداش رو نشنیدم… چه دریافت ها که بهشون شک کردم… حتی نخواستم امتحانش کنم چرا؟ چون به حساب خودم من آدم منطقی هستم منطق از منظر من یعنی دودوتا چهار تا کردن… نه حساب کردن روی هدایت ربم و نه گوش دادن به ندای درونم همان ندای آرامش بخش.. فکر کردم اون ندای آرامش بخش توهمه و من دارم خودم رو گول میزنم

    اما وقتی استناد کردم به اون روز و زمانی که بهم گفته شد و من انجام دادم و پشتش هیچ منطقی از نظر من نبود، اونجاها من موفق شدم… اون وقت پله پله رسیدم تا خدا… تا هدایت… تا شهود. و هر روز آرام آرام میشنومش و حالا دیگر جدی تر از قبل میگیرمش و جدی تر از قبل و متعهدانه تر بهش میگم باشه چشم هر چی تو بگی

    در راه هدایت استاد به آمریکا چه اتفاقاتی افتاده و چه نگاه زیبایی… این نگاه زیبابین هست و اون توکل و اون جنس باور هست که وقایع رو اینطور جلو میبره که استاد بهش میگه هدایت…. اتفاقاتی که اگر برای من می افتاد من بهشون میگفتم بلا….

    مثل همون اتفاقاتی که واسه داداشم تو اروپا افتاد و باعث شد از خانومش جدا بشه و خانومش برگرده ایران و بگه این اروپا که اصلا چیزی نداره…

    به به کیف کردم از خانم شایسته و درکش از آینده… کیف کردم از ایمانش… کیف کردم از دریافتش… واقعا چه جنسی داری خانم شایسته چه گوهر نابی داری عجب وصلی عجب… خوشا به حالت… به به لذت بردم و هزار بار تحسین کردم و هزار بار بهت دمت گرم گفتم و هزار بار تو اون لحظه تجسمت کردم..

    خدایا شکرت که دارم با این مثال ها بیشتر و بیشتر درک میکنم جنس ایمان و باور رو

    به به، به استاد و عملش، به به از این اعتماد به رب،

    حالا دارم روشن میشم که من باید صحه بزارم بر هدایتم هر لحظه با خودم تکرار کنم که خداوند در هر لحظه در حال هدایت من به سمت بهترین هاست و باید در هر لحظه شکرگزار باشم

    باید تاییدش کنم، و باید پیغام نشانه ها رو دریافت کنم چون خدا از طریق نشانه ها با من حرف میزنه که گاهی نشانه های خداوند از طریق تضادهاست تا خواسته های من واضح بشن

    خدایا شکرت… خدایا تنها تو را میپرسم و تنها از تو یاری می‌جویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    رضا بهزادی گفته:
    مدت عضویت: 3281 روز

    استاد عاشقتم 😢😭

    همین الان وسط دیدن فایلت خیلی منقلب شدم و یه حس شدیدی بهم گفت این پیامو حتما بذارم تو صفحه این فایل.

    استاد میخوام بگم طی این چند سالی که با شما آشنا شدم، تا موقعی که روی خودم کار کردم و با شما همراه بودم خب همیشه حالم خوب و عالی بوده و همه چیز بر وفق مرادم بوده، ولی میخوام بگم حتی اگر مسیر رو گم کردم یا بخاطر یه سری ترمز ها و اتفاقات که قطعا نتیجه باورهای گذشته من هست هنوز، حالم بد بوده یا ذهنمو نتونستم کنترل کنم و چه حال جسمی چه روحیم زیاد جالب نبوده و مخصوصا درگیر درد ها و چیزای عجیب و غریب که خودتون هم گاهی مثال میزدید توی فایلاتون میشم، میخواستم بگم به طرز عجیبی همیشه وقتی دارم فایلای شما رو نگاه میکنم اصلا دردام میره! یعنی همون چیزای عجیب و غریبی که در اثر توجه به ناخواسته ها و نکات منفی و باروای قبلانم اومده سراغم و دارم شرایط ناخواسته بیشتری رو گاه گداری تجربه میکنم، میخوام بگم به طرز شگفت انگیزی همیشه حالم خوب میشه و اصلا هیچگونه درد و ناراحتی ای ندارم تو اون لحظات موقع دیدن یا شنیدن فایلای شما! حتی بعدش! تا ساعت ها حالم خوبه و متاسفانه فراموش میکنیم یعنی ذهن منفی نگر و چموش ما انسان ها سریع فراموش میکنه و درگیر تکرار و روزمرگی ها و چیزای گاهی نا زیبا میشه و نمیذاره کنترل دستمون باشه که البته نیاز به مداومت و تمرین زیاد و تلنگر زدن به خودمون داره تا هی بهتر و بهتر بشه. دوست داشتم بهتون بگم اینو استاد نفسم که من هیچوقت یادم نمیره روزگارانی رو که با شما و هدایت ربّم سپری شد و همیشه داره میشه😢😭 یادم نمیره که از کجاها شروع کردم و به کجاها رسیدم! وقتی که خالصانه و صادقانه با شما بودم و در این مسیر الهی قدم گذاشتم..

    دست به چه کارها و تصمیماتی زدم مخصوصا تو زمینه ایمان و توحید و قدم برداشتن دوست داشتم همیشه مثل شما باشم دوست داشتم شاگرد خوبی بوده باشم..

    حتی یه موضوعی رو که هیچوقت فکر نکنم یادم بره و تا ابد تو حافظه ام بمونه داستان من و یک عزیزی که قبلا باهام بود و من تصمیم گرفته بودم که با این مسیر آشناش کنم و با من و شما هم مدار و هم فرکانس باشه و ایشون هم به طرز شگفت انگیزی نتیجه و تاثیر تمام صحبتای شما و نتیایج من رو میدید و در همون مدت کم نتایج رو به صورت معجزه آسا و شگفت انگیزی خودش هم تجربه کرد! مخصوصا تو حوزه سلامتی! و حال خوب و خوش اصلا دیوانه شده بود و باورش نمیشد و میگفت من همه عمر تقریبا دچار فلان درد و ناراحتی بودم و همیشه هم مشکل داشتم پیش هر دکتر و دوا و درمانی هم بگید رفته بود ولی همیشه اذیت بود و وقتی باهاش حرف زدم و با قانون جذب و شما و این مسیر الهی آشناش کردم نتایج رو از همون اول گرفت و گریه میکرد و اشک شوق میریخت، اما متاسفانه با ما هم مسیر و هم فرکانس نموند و رفت..

    اشکال نداره رفت هیچ مشکلی نیست و منم خیلی قوی تر شدم و چیز یاد گرفتم با این اتفاقات و ثابت قدم موندم توی مسیر شما استاد نازنینم.

    دوست داشتم این تجربه و این حال و واقعا به قول شما داستان هدایت رو با شما و دوستای عزیزم به اشتراک بذارم.

    انشاالله حرکت های بزرگتر و جسورانه تر و در مسیر درستی رو باز هم باهاتون به اشتراک میذارم و تا چند وقت دیگه که مهاجرتم اوکی شد مینویسم براتون.. چون دارم بصورت جدی و مصمم این تمرین بزرگ و این هدایت الهی رو بصورت عملی و ذهنی پیش میبرم و روی خودم کار میکنم و انشاالله از نتایجم میگم براتون بعد..

    در وصف استاد عزیزم :

    ای بزرگ موندنی ای طلایه ‌دار روز، سایه گستر رو تن از گذشته تا هنوز

    ای صدات صدای نور تو شب پوسیدنی، ای سخاوت غمت بهترین بوسیدنی

    واسه این شرقی تن داده به باد، تو گوارایی حس وطنی، تو شقاوت شب قرن یخی

    تو شکوفایی تاریخ منی، اگه شعرم زمزمه توی بازار صداست

    طپش قلبم اگه پچ ‌پچ شاپرکهاست، تو رو فریاد میزنم ای که معجزه گری

    ای که این شبزده رو به سپیده میبری، واسه این شرقی تن داده به باد

    تو گوارایی حس وطنی، تو شقاوت شب قرن یخی، تو شکوفایی تاریخ منی

    ای تو یاور بزرگ همه قلبهای شکسته، ای تو مرهم عزیز هرچی دست پینه بسته

    رو کدوم قله نشستی تو که دنیا زیر پاته، غصه دستهای خالی لرزش پاکه صداته

    توی قرن دود و آهن تو رسول گل و نوری، تو عطوفت مسلم، تو حقیقت غروری

    واسه این شرقی تن داده به باد تو گوارایی حس وطنی تو شقاوت تو شقاوت شب قرن یخی

    تو، تو شکوفایی تاریخ منی، تو مفسر محبت تو طلایه ‌دار صبحی

    فاتح تاریخی من تو خود سردار صبحی، اسم تو اسم شب من به شکوه اسم اعظم

    متبرک و عزیزی مثل سجده گاه آدم، واسه این شرقی تن داده به باد

    تو گوارایی حس وطنی تو شقاوت شب قرن یخی

    تو شکوفایی تاریخ منی، واسه این شرقی تن داده به باد

    تو گوارایی حس وطنی تو شقاوت شب قرن یخی تو شکوفایی تاریخ منی

    اومد و منم نوشتم..

    من درونم خوب میدونم چی نوشتم و واقعا هم لذت بردم از نوشتنش! واقعا به نظرم در وصف بنده خوب و هدایتگر خداست و در وصف خود لایتناهیش که ما هم عین خودشیم و پاره ای از وجود خودشیم.

    افتخار میکنم که لُر هستی استادم و من هم لُر هستم اصالتا بختیاری هفت تنانی هستم.

    دوسِت دارم استاد عزیزم ❤️ عاشق خودتو اون قلب پاک و صادقتم، همون قلبی که خوبه خوبه خوب از بچگی یه حس خاص یه احساس عجیب از خدا و هدایت های دیوانه کنندش نسبت بهش داشتم و دارم مخصوصا از سنین هفت هشت سالگی وقتی عاشقانه مثل پروانه مثل دیوانه ها میدویدم یه راست میرفتم رو پشت بوم خونمون زیر آفتاب دراز میکشیدم و قرآن میخوندم و یا صوتشو گوش میکردم و بی اختیار اشکام میومد بدون اینکه اصلا معنیشو بدونم یا بلد باشم درست بخونم بدون اشکال! قرآن خوندن از قدیم توی خاندان و طایفه ما رسم بوده مخصوصا تو ایام ماه رمضون و سحری و.. ولی میدونی استاد من هیچوقت اصلا درگیر اون موضوعات نکردم خودمو بخدا و همیشه اصلا یه احساس خوب و عجیب داشتم نسبت به خدا و قرآن بدون اینکه اصلا بخوام یا علاقه داشته باشم به کاری که دیگران انجام میدن مثلا نماز بخونم یا قرآن بخونم یا مراسم سحری و اینا.. همیشه قلبم استاد، قلبم بهم حس خوبی میداد انگار که میفهمیدم خدا داره باهام حرف میزنه و حواسش بهم هست و من عزیز خدا هستم، بدون اینکه معنی و مفهوم نماز یا قرآن رو دونسته باشما. همیشه یه احساس مور مور شدن یه حس غرق در آرامش و یک شوک یه موج انرژی شدم، نمیدونم دقیق اسمشو چی بذارم استاد ولی همیشه این احساس از بچگی باهام بوده و هست مخصوصا وقتی که به خدا و کائنات و ستاره ها و کتاب قرآن فکر میکنم یا مطلب میخونم، یا مثلا وقتی به توانایی هام ، به همه چیم! به این که من کیم فکر میکنم میدونی استاد من خیلی وقتا این حس بهم دست میده و همیشه از خود بچگی خودمو حتی با تمام خانوادم و فامیل و دوست و آشنا غریبه و متفاوت میدونستم، بخدا بدون اینکه اصلا از این مسیر یا مطالب و اینهمه سالیان سال عمرم و چیزایی که باهاشون آشنا شدم خبر داشته باشم، همیشه حس میکنم از خود بچگیم که من خیلی خاصم بخاطر این احساس های درونی و شهودیم، و خیلی عالی تو زندگیمم خودشو نشون داده ها این حس، همیشه فکر میکردم از بچگی که من کارهای خیلی خیلی بزرگی برای این جهان و بشریت انجام میدم..😢😭 دوست دارم اینطوری بشه و خدا هدایتم کنه و بدونم راه سعادت و هدایتم دقیق چیه همون چیزی که حس کنم رسالت منه!و خدا منو واسه اون خلق کرده و اینهمه حس قوی داشتن از بچگی برای چی بوده و حتی توی مخیله ام تصور کردنش و ایجاد شدنش برای چی بوده دوست دارم به این جواب ها برسم استاد..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2740 روز

      سلام دوست عزیزم

      هیولاااااااای ماداگاسکااااااار!!!!!!؟؟؟؟😍😍😂

      اسم جالب پروفایلت، هدایت خدا شد برای خوندن کامنتت

      کامنتت رو دوست داشتم، عزیز خدا

      قلبم بهم حس خوبی میداد انگار که میفهمیدم خدا داره باهام حرف میزنه و حواسش بهم هست و من عزیز خدا هستم،

      ایمان دارم که هدایتم به کامنت تو بی دلیل نیست.

      یه غمی توی کامنتت هست که حسش می کنم اما نمی دونم چیه و خداجونم بهم الهام کرد که برات بنویسم رها کن هر چی که بوده و شده تا حالا، زندگی تو از همین امروز شروع شده، پس به بهترین شکل خلقش کن، رها کن هر پیله ای که بخاطر ورودی های نامناسب ذهنی دور خودت تنیدی، تا خدا جاری بشه توی تمام لحظاتت، تا بشی همان پروانه‌ای که با شوق می دویدی روی پشت بوم تا هدایت خدا رو بشنوی

      پیله ات را بگشا

      تو به اندازه پروانه شدن زیبایی‌

      برای تصمیم مهاجرتت تحسینت می کنم دوست خوبم

      از تنها فرمانروای جهانیان بهترین‌ها را برایت خواستارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        رضا بهزادی گفته:
        مدت عضویت: 3281 روز

        سلام به عزیزِ دلِ خدا :) دوست و هم فرکانسی عزیز و مهربونم،

        سپاسگزارم از کامنت فوق العاده و زیبات عزیزم، بله من هم دریافت کردم هدایت الهی و آرامش و پیامش رو از طریق شما مرضیه دوست داشتنی خدا که اتفاقا به احساس و کامنت خود من هم بسیار ربط داره حتی اسم خودت و اون حسی که متوجهش شدی ;) :)

        آره اسم پروفم برای خودمم خیلی جالب بود و خیلی اتفاقی شد که اصلا ایده اش به ذهنم رسید 👦

        پیله ات را بگشا

        تو به اندازه پروانه شدن زیبایی‌

        چقدر زیبا نوشتی مرضیه دوست داشتنی و ممنونم از خدای خوب و مهربونم که پیام زیبا و آرامش و انرژی ای عالی از طریق تو دستِ زیبا و دوست داشتنیش بهم رسوند.

        من هم بهترین ها رو برای تو بنده شایسته و زیبای خدا از الله مهربان خواستارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      پریا گفته:
      مدت عضویت: 3069 روز

      چون از ی ادم نتیجه گرا ب ی ادم تجربه گرا تبدیل میشین وقتی با استاد همنشین میشین…..ته ضمیر شما نگاه ب خلقت درست جا نیافتاده و با ماله استاد فرق داره،شما شاید توی دانسته هاتون میدونید موجود ابدی هستین ولی توی عمق ضمیرتون این هست ک تجربه ها ماله این دنیاس و وقتی مرگ برسه تجربه کردن تموم میشه و توی دنیای بعدی داستان ی چیز دیگه اس….این خیلی بحثش مفصله ولی خب باعث میشه تک تک کارای مربوط ب قانون جذب رو یا خیلی سخت اجرا کنید یا خیلی راحت….واسه همینه وقتی حرفای استاد رو میشنوید تحت تاثیر قرار میگیرید (کمال هم نشین) ،ولی نمیدونید دقیقا چ تغییری توی وجودتون رخ میده ک انقد روون اعتماد میکنید ب هدایت و باقی کارا……استاد ته شناختش از خودش و جهان اینه ک از ابتدا تا ابد ما زندگی رو تجربه میکنیم،حالا ۹ ماه از اون تجربه توی شکم مادر بوده،قبلش توی عالم ذر بوده،دو روز توی دنیای مادی هست،بعدش توی دنیای اثیری هست و الی اخر…..مث بودنشون توی بندرعباس قم تهران اروپا امریکا و الی اخر…..واسه همین کاملا ریلکس دارن هرلحظه رو تجربه میکنن و با ارامش بازی رو بازی میکنن….کسی ک ب این شناخت از زندگی رسیده،زندگی ب معنی دنیای مادی نه فقط،کل زندگی،قطعا توی وجودش مطمئنه ی چیزی این وسط باید باشه برای این زندگی،پس پیداش میکنم و ازش استفاده میکنم برای لذت بیشتر توی تجربه هام….و اون قانون الله هست…..ولی کسی ک اینارو ته نگرشش نداره،نتیجه گرا میشه،ناخوداگاه یا دنبال بدست اوردن هاست یا بی هدف شده….و توی هیچ حالتی تجربه نمیکنه زندگی رو،خیلی همه جی زود براش کلیشه میشه،حتی هدفای بزرگش،حتی ی لیوان اب….ادم تجربه گرا ناخوداگاه اصن از دیدن هر روزه ی ،تار موهاشم حس شکرگزاریش میاد…..مثلا توی دعای عرفه،مگه میشه نتیجه گرا باشی و اون حجم از تشکر رو درک کنی؟ یا حتی کتاب شکرگزاری،مگه میشه نتیجه گرا باشی و بتونی واقعا با قلبت حس کنی اون نعمتایی ک توی کتاب گفته؟

      این تجربه گرایی یا نتیجه گرایی ریشه ی اصلی ارتعاش مارو میسازه،باقی کارا ارتعاش سطحیه،اون پایین و زیر بنا وقتی کج باشه،یعنی نگاه ب زندگی،ارتعاش ما قسمت اعظمش منفیه ،و خیلی باید شدیدتر از تجربه گراها روی جذب کار کنیم تا بشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        رضا بهزادی گفته:
        مدت عضویت: 3281 روز

        پریا جان شما به نظرم خیـــــــــــــــلی فلسفیش کردی قضیه رو!

        خیلی هم درگیر کتابای مختلف کردی خودتو، این توی کامنتت کاملا مشهوده.

        من حتی نمیخواستم جواب بدم ولی دیدم اینارو باید بگم، در مورد حرفت راجع به من ، اولا کاری اصلا به اون صرفا کلمات ندارم که “نتیجه گرا” یا “تجربه گرا” .. اینا مال کتاباس عزیزم و بازی با کلماته. من اتفاقا دقیقا شخصیتی مانند استاد دارم اینو قلبم بهم میگه و من صد در صد به احساس شهود و درونیم ایمان داشتم و دارم همیشه اینو واقعا بهش رسیدم توی تمام عمرم. و در مورد کتاب اگه منظورت معجزه شکر گزاری هست؟ که باید بگم دقیقا برعکس! من کاملا به این کتاب شهودی و فوق العاده ایمان داشتم و دارم و معجزاتش رو هم با تمام پوست و استخوان چشیدم و لمس کردم و نتایج فوق العاده اش رو دیدم تو زندگیم نه یک بار بلکه بارها و بارها. در مورد دعای عرفه هم نمیدونم و جوابی هم ندارم بدم چون اصلا با این دعاها و این چیزا سر و کاری نداشتم و ندارم ، من به شهود و هدایت و قلبم ایمان دارم و همیشه هم سعیم بر این بوده که از همون کمک بگیرم که جایگاه دریافت و پاسخ های هدایت الله هست.

        به نظرم خیلی سخت نگیر به خودت و قانون/های (فلسفی و تحت تاثیر هر مطلب یا کتابی) برا خودت نساز که بگی پیش خودت فقط این است و غیر از این نیست! از اینا برا خودت نساز.

        واقعا نمیشه بعضی چیزارو بگم اما من واقعا از اون دست افرادی هستم که همیشه بابت هر چیزیم اگر واقعا بهش توجه کنم و حس شکرگزاریم بیاد بینهایت شکرگزاری کردم در مورد هر چیز زندگیم، حتی همون به قول شما یک تار مو دیدن یا هر چیزی، واقعا به بهترین شکل شکرشو جا اوردم و نتایج شکرگزاری هامو به وضوح تو زندگیم میبینم و جاری هست. نمیگم عالی عمل کردم ولی واقعا نتایجمو میبینم و شاکر (و چاکر) الله مهربان هستم. :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    لیلا فرجی گفته:
    مدت عضویت: 1876 روز

    خدا جونم مرسی سپاسگزارم برای این همه هدایت ومتاسفم برای اینکه خیلی از این اتفاقات برایم پیش اومده و نمیدونستم که اینها همه هدایت است ‌قوانین است ولی هنوز هم خدا رو شکر میکنم که استاد عزیز ما را با این تجربه های عالیییی که شبیه به آنها زیاد داریم ولی از کنار آنها براحتی می گذریم آشنا میکنه خدا جونم سپاسگزارم برای این هوشیاری مرسی که اینقدر راحت تجربه هاتون رو در اختیار ما میگذارید خدایا شکررررررررت دوستت دارم خدا جونم 🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    مصطفی نصیرنیا گفته:
    مدت عضویت: 1509 روز

    سلام به استاد گرامی و همه دوستانی که در این سایت هستن؛استاد عزیز ؛من ۷ ماه پیش متوجه وجود قوانین حاکم بر جهان شدم و این اتفاق وقتی افتاد که به خدا گفتم خدایا حالم خوب نیست و مسیر زندگیم رو عوض کن ؛دقیقا ۳ روز بعد متوجه شدم که یک سری قوانین حاکمه بر کل جهان هستی؛در همان اول مسیر یک شخصی فایلهای روانشناسی ثروت ۱ شمارو برام ارسال کرد که بصورت کاملا رایگان بود ولی یه حسی بهم میگفت که ازش استفاده نکنم و من هم استفاده نکردم و صادقانه که بگم پیش خودم گفتم من اصلا از طرز صحبت کردن استاد عباسمنش خوشم نیومد و رفتم سراغ یه شخص دیگه که حتی براش هزینه هم کردم و هیچ نتیجه ای نگرفتم؛۷ ماه چرخیدم و چرخیدم که دیگه به بن بست رسیدم و باز هم از خدا خواستم هدایتم کنه که خیلی بهتر بفهمم که چرا نتیجه نمیگیرم؛حالم بهتر بود چون میدونستم این قانونها واقعا هست و من در گذشته بدون اینکه بدونم داشتم ازشون استفاده میکردم حالا چه مثبت چه منفی؛بعد از این همه چرخیدن و چرخیدن بالاخره رسیدم به شما که خداوند اول بهم پیشنهاد کرده بود و احتمالا باید تکاملم طی میشد تا اینجا بهتر همه چیز رو درک کنم ؛اینجا تو فایلهای رایگان یه حرفهایی شنیدم که تو دوره پولی یک استاد با ۱/۵ میلیون فالور نشنیدم و خیلی وسیع تر و با اشتیاق بیشتر و با عشق همه چیز گفته میشه در اینجا ؛وقتی گزینه نشانه من رو میزدم واقعا میدیدم دقیقا جواب سوالی برام میاد که در طول روز بهش فکر میکردم؛یک شب کاری انجام دادم که حال روحیم رو خیلی بد کرد چون احساس کردم لحظه ای از آغوش خدا بیرون اومدم و به شیطان پیوستم ؛خیلی حالم بد بود تا اینکه گزینه نشانه هارو زدم و نشانم اومد ؛اون شب بخاطر حال روحیم گوش ندادم و گذاشتم واسه یه وقت دیگه؛فردای اون روز همچنان حالم بد بود که یه حسی بهم گفتم برم پارک و با خدا خلوت کنم ؛رفتم و با خدا صحبت کردم و بعد اومدم فایل هدایت رو گوش دادم ؛وقتی فایل رو گوش دادم متوجه شدم که همش در حال هدایت شدن از سمت خداوند هستیم و خواستم که بیشتر هدایت بشم ؛و هدایتها در کمتر از ۶؛۷ ساعت تکمیل شد و همش توی سایت شما و فضاهای دیگه حرف از این بود که فقط توکلت به خدا باشه؛باز برگشتم به سایت شما و یه حسی بهم گفت برو گزینه عقل کل رو بزن و زدم و از روی کامنتهای دوستان هدایت شدم به فایل فقط روی خدا حساب کن ؛وقتی این فایل رو گوش دادم از زبان شما متوجه شدم همون شرک که میگید من نسبت به خود شما دارم؛من همش میگفتم که تو دوره های پولیه استاد که شرکت کنم حتما نتیجه میگیرم ؛وای این استاد عباسمنش چقدر خوبه ؛این استاد منو میتونه به همه چیزهایی که میخوام برسونه از همه لحاظ؛وقتی اون فایل رو با هدایت خدا بهش رسیدم متوجه شدم که واقعا من خدارو از یاد بردم و فقط به فکر اینم که تو دوره های استاد شرکت کنم و تمام و استاد زندگیه منو متحول میکنه؛من داشتم با این دیدگاه از همه خواسته هام دور میشدم و خداروشکر که باز هم به دادم رسید و هدایتم کرد و منو برگردوند به مسیر؛من با هدایت خود خدا فهمیدم که باید فقط به خودش ایمان داشته باشم و به خودش توکل کنم و از خودش بخوام و واقعا ازش ممنونم که آگاهم کردو حتی با اینجور هدایتی که از خدا دیدم ایمانم هم قویتر شد؛ از شما هم ممنونم که دست خدا هستید و واقعا دارید با کمک خدای مهربان به بهتر شدن جهانمون کمک میکنید؛ازتون ممنونم بابت این همه آگاهی و حس خوب که بهمون انتقال میدید.واقعا شما فوق العاده اید استاد.دوستتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    امیر آهنگری گفته:
    مدت عضویت: 1681 روز

    ب نام الله هدایتگر ب سمت شادی ثروت سلامتی و سعادتمندی و حال خوب

    سلام ب استاد عزیز ممنون برای این فایل زیبا

    تشکر از خانوم شایسته و اون مایع شستشو

    فایل نشونه های امروز من

    که خودم چند روز اینقد زندگیم با الهامات داره جلو میره از لحظه ب لحظش دارم یاد میگیرم و بهتر میشم

    چقد لباستون زیباس استاد عزیزم

    چقد فیستون زیباس و خندون

    چقد من عاشق ثروت شما هستم داشتن سه تا خونه مختلف و پر مایع بودن چقد ثروت خوبه

    چقد این کروت زیباس خدایا اصلن عشق

    چقد داخل این ماشین زیباس

    چقد ویو بیرون زیباس استاد میدونی چقد درختان بیرون تصپیر زیبا کردن

    چقد دسرسی ما ب این فایل ها اسون خدایا شکرت

    چقد باآزادی زمانی مکانی در حال خوب این فایلهارو میبینم خدایا شکرت

    خدایاشکرت برای بودنت در زندگیم و هدایت در هر لحظه

    چقد هدایت خداوند زیباست و خدا کمک کنه همیشه در زندگیم همراهم باشه

    و ب این هدایت باید گوش کرد وعمل کرد

    پیروی شما از هدایت که اصلن عالی از جمع کردن دفترهایی که چقد درامد داره چقد ایمان واقعن چقد قابل تحسین هستین

    داستان مهاجرتتون چقد هدایتی بوده الله اکبر

    داستان سایت چقد کنترل ذهن میخاد چقد اونجا نشون میده توحید چقد در زندگیمون هست چقد قدرت ذهن

    نکات مهم

    =باید اعتماد کنیم و قلبمونو پاک کنیم و اماده دریافت نشونه ها باشیم

    =باید اجازه بدیم خداوند مارو هدایت کنه اجازه ایمان باور اعتقاده

    =نعمتی که ما دریافت میکنیم ب اندازه ظرفون دریافت میکنیم نعمت فراوونه

    چقد هدایت در این روزها در زندگیم زیاد شده

    و این فایل هم از همون هدایت ها بود

    ممنون از استاد عزیزم

    آرزوی

    سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله برای همه دوستانم دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1045 روز

    بنام خدای عشق و نور.

    استاد عزیزم این کامنتو در حالی مینویسم که حالم خیلییییی عالی ،در حالی مینویسم که اشک شوق میریزم ،استاد عزیزم این فایل نشانه من بود امروز قبلم بهم گفت برو و برای تصمیت از خدا هدایت بخواه،من برای مهاجرتم و ایده هاش از خدام هدایت خواستع بودم و دقیقا داستان هم هدایت من بود،

    استاد عزیزم اگه به قبل برگردم حتی نمیتونم مفهوم هدایتو بگم ،اما این روزا زندگی من پر شده از هدایت خداوند و من ریز بینم برای اینکه نشانه هارو دنبال کنم و تحسین کنم.

    هدایت یعنی رها و آزادم

    هدایت یعنی خدای خوبم من نمیدونم ولی تو میدونی

    هدایت یعنی خدایااا من ایده ای ندارم امااا باور دارم تو بهم میگی

    هدایت یعنی اولین قدم یعنی اینکه تو نشونه ای نمیبینی امااا بخاطره اعتمادت به الله اولین قدمو برمیداری و میدونی اون هدایتگره توعه.

    استاد عزیزم هدف امسال من مهاجرت هست ،امااا هیچ ایده ای ندارم ،زبان بلد نیستم مدرک خاصی ام ندارم،اینجا معلمم و یه دختر مستقل هستم و شرایطم خوبه خداروشکر اما هرچقدر دارم روی خودم کار میکنم عاشق تجربه کردن جهان هستی ام.

    تا اینکه امسال همون عید وقتی اهدافمو مینوشتم ،مهاجرتو تو اولویت قرار دادم و گفتم خدایا من هیچ ایده ای ندارم ازت میخوام تو بهم بگی ،ایمان داشتم که میگه ایمان داشتم که راهشو نشون میده،با هدایت الله مهربانم ایده اومد که مدرک بین المللی کامپوتر بگیر و با اون میتونی برای ویزا اقدام کنی ،استاد من تو یه شهر کوچیک از لرستان زندگی میکنم خب به خیلی امکانات آموزشگاهی فکر نمیکردم داشته باشه ،امااا خدای خوبم منوو به یه آموزشگاه عالی هدایت کرد و رفتم اونجا دوره رو گذروندم ،و قراره همین روزا امتحان بدم ،استاد برای ارشد سال پیش امتحان دادمو قبول شدم اون موقه قصد مهاجرت نداشتم و برای وسعت شغل معلمی اقدام کردم اما به محض اینکه تصمیم گرفتم برای مهاجرت وارد عمل بشم ،قلبم بهم گفت تمرکز رو یه کار باید باشه ،از دانشگاهم انصراف دادم،شاید تو نظر بقیه که قانونو نمیدونن کار اشتباهی باشه امااا من از شما یادگرفتم عمل کردن که نشونه ایمانه اگه حرکت نکنم که به خدا ایمان ندارم.،،،،دارم برای آزمون و گرفتم مدرک بین المللی آماده میشم و این روزا شروع کردم به خوندن تا با امتیاز عالی قبول بشم ،فعلا ایده ام همینه و هیج دور نگاهی ندارم که قراره چطوری برم اماا ایمان دارم خدایی که این جهانو هماهنگ میکنه ،جهانو برای منم هماهنگ میکنه،میدونم تنها قدرت جهان هستی اونه،،،،میدونم این آرزو اگه تو قلبم انداخه راهشو بلده،پولشو بهم میده،ویزارو خودش برام میگیره و باور دارم با شرایط عااالی از اینجااا میرم ،من بهت ایمان دارم جان دل……

    خدایاشکرت

    خدای خوبم هر لحظه هدایتم کن

    جهان من جان من ایده ها و اتفاقاتو خودت برام بچین من بهت ایمان دارم .

    دوستت دارم خدای خوبم.

    در پناه خدا باشید استاد عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  7. -
    محمد حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1934 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه

    خدایا هزاران مرتبه شکرت بابت وجود استاد عباس منش که واقعا شکر گزار خدا هستم در زمانی دارم زندگی میکنم که چنین انسان بزرگواری هست و اینکه چنین اخلاق و منشی دارند که همه آگاهی که کسب می‌کنه رو بدون اینکه بخوان فکری بکنند در اختیار ما میزارند تا ما هم بتونیم استفاده کنیم و پیشرفت کنیم

    همه فایل های استاد عباس منش به دلم میشینه و عالی هستند ولی این فایل جوری دیگه نشست و خدارا شکر میکنم بابت اینکه همه چی اون زمان برای استاد عباس منش دست به دست هم داد و استاد رو هدایت کرد به سمتی که این فایل رو آماده کنند. خدایا هزاران مرتبه شکرت

    داستان هدایت داستانی پر از احساس خوب و عالی که برای همه انسان ها از جمله خود من اتفاق میوفته ولی یکی مثل استاد عباس منش خودش رو روی شانه های خدا میبنه و از هر هدایتی که بهش میشه بیشترین استفاده رو می‌کنه و خدا هم جواب اعتماد کردنش رو به بهترین نحو ممکن میده …

    من خودم بارها بارها هر وقت به ندای قلبم گوش کردم بیشترین سود رو کردم و هر وقت هم با فکر و عقل خودم رفتم جلو نه اینکه نابود شدم بلکه اصلا اون پیشرفتی که از طریق هدایت خدا انجام میشه کجا و ذهن کوچک ما کجا …

    یادم میاد یه موقع یه زمین میخواستم بخرم به محض که با همسرم رفتیم دیدیم هر دوتامون اتفاقا توی یه غروب دل انگیز هم بود گفتیم عالی هست با اینکه تقریبا 20 درصد پولش هم بیشتر نداشتیم قلبمون اکی بود و خریدمش و پولش هم آنقدری عالی اکی شد که ارزش زمین هم که الان شده باغمون و تبدیل شده به یک جای دنج 10 برابر شده خریدم 150 میلیون الان شده 1/5میلیارد بعد از تقریبا 2 سال از اون مهم تر هر وقت میریم داخل باغ کلی لذت می‌بریم و کلی ذوق و شوقش داریم

    حالا دقیقا چند ماه بعد از این زمین یه زمین دیگه بهمون معرفی چند 10 دقیقه اون طرف تر از این زمین وقتی رفتیم دیدیم من حسم خوب نبود ولی همسرم به خاطر اینکه زودتر پول دار. بشیم و….. گفت بخریم منم و اینجا دقیقا به ندای قلبم گوش نکردم و دوتا ماشین داشتیم یکی رو فروختیم و زمین رو خریدم تقریبا 80 درصد پول جور شد و برای این 20 درصد هم کلی اذیت شدیم و…. بگذریم این برای خریدش بود دقیقا همین زمین هم خریدیم 150 حالا بیا و بعدش گوش کن ….

    یه موقع لازم شد برای یک کار خیلی خیلی واجب نیاز به پول شدیم آنقدر ما به این در و اون در زدیم تا این زمین فروش بره و نمی‌رفت حالا قیمت چقدر شده بود تقریبا با اون داستان پول جور کردن و …‌ میتونم بگم شده بود بعد از چند وقت هم قیمت ماشینی که فروخته بودیم یعنی ارزش زمین و ماشین تقریبا یکی بود اون موقع که لازم داشتیم پولش رو ….

    تازه یه ماشین نداشتیم علاوه بر اینکه از رفاه نداشتن ماشین برخوردار نبودبم کلی حرص و جوش می‌خوردیم برای فروش زمین چه ها که نکشیدیم برای فروش و چه تصمیم های اشتباهی بعد از خرید این زمین نمیگرفتبم که کل زندگیمون رو داشت تحت محوریت خودش هدایت میکرد بگذریم که دسته آخر بالاخره فروش رفت و ما موردمون حل شد شکر خدا بعدش با همسرم دقیقا به این نتیجه رسیدیم که اون زمین که خدا هدایتمون کرد شد اون داستانش این زمین هم که بیشتر میتونم بگم چشم هم چشمی بود و…. داستانش شد این و اخر هم با هدایت خود خدا بود که بازم اتفاقات خوب افتاد و….

    این دوتا تجربه موازی در یک زمینه بود برای من از هدایت خدا و بسیار تجربه های دیگیری که ریز و درشت بوده برای من

    و فقط به این نتیجه رسیدیم که اگه بخوام هدایت خدا رو همیشه تجربه کنم باید همیشه به حرفش گوش کنم نه اینکه هر موقع که میلم کشید گوش بکنم و هر موقع که ظاهر قضیه بد بود بیخیال بشم …

    خدارا هزاران مرتبه شکر میکنم که نشانه های خدا همیشه کار می‌کنه و دقیقا توی روز سوم از فصل 5 دوباره این اتفاق افتاد و حتی توام شده این فایل با قسمت 16 فایل روانشناسی ثروت یک که اونم تقریبا یه کم به همین سمت و سو هست و همه اینا رو هدایت خدا می‌دونم توی زندگی خودم

    و باز هم به صدای بلند خدایا هزاران مرتبه شکررررررررررررررررررررررررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    اهورا آزادی گفته:
    مدت عضویت: 442 روز

    به نام خداوند بخشنده هدایتگر . سلام به همه ی عزیزانی که دارن این نوشته رو میخونن . تصمیم گرفتم که برای نوشتن این متن قلبم رو باز بذارم و مسیر هدایتم از اول تا به امروز رو روایت کنم . برای این کار دوتا دلیل دارم . یکی اینکه در زمان حال بدونم اون خدایی که من رو 17 ساله داره به بهترین ها هدایت میکنه میتونه چقدر بهتر و بیشتر مسیر آیندمو به سمت خوبی ها ببره . و دوم اینکه وقتی در آینده این کامنتو میخونم فراموش نکنم که پروردگارم من رو از کجا به کجا رسونده .

    بریم که داستان زندگی یه پسر 17 ساله خوشبخت رو ببینیم :

    تا جایی که به خاطر دارم از اول زندگیم به دنبال خوبی ها و مسیر درست بودم . رفتارم با همسنام کلا فرق داشت و میشه گفت پسر خوبه خانواده بودم و از ادب و استعداد و درک خوبی برخوردار بودم و مقبولیت بالایی توی جمع ها داشتم . جلو تر که رفتم متوجه علاقه هام شدم و با هدایت خدا بهتر از قبل دنبالشون میکردم . مثلا از کلاس چهارم به دلیل علاقه داشتن به ارتباط با خدا ، به صورت خود جوش نمازم رو میخوندم ، به دلیل علاقه داشتن به یادگیری ، خودم درس هام رو میخوندم و به دلیل علاقه به پیشرفت و تغییرات مثبت ، سراغ کتاب های حوزه توسعه فردی میرفتم و نتایج کار های خوبم رو هم می دیدم . همین باعث میشد که آگاهانه سعی کنم به سمت خوبی ها برم و از بدی ها دور بشم . از بچگی خوراکم بود که آینده درخشانمو توی ذهنم بسازم و العان دارم متوجه میشم که دلیل خیلی از موفقیتام همین باور سازی های بچگانم بوده که ناخود آگاه و با هدایت خدا انجامشون میدادم . از این نتایج میشه به مقام های درسی و برتری هام توی مسابقات فرهنگی هنری و مقبولیتم توی جمع ها اشاره کرد . همه من رو به بچه هاشون نشون میدادن و میگفتن یاد بگیر ! خودم هم وقتی میدیدم که همه من رو به خاطر ویژگی های خوبم میشناسن توقعم از خودم بالا تر میرفت و دنبال بهتر شدن میرفتم . توی همین حال و هوا بودم که با شیوع اون بیماری همه گیر شرایط عوض شد ‌. بذارید با اتفاقای خوبش شروع کنم . توی اون دوران خدا به احساس تنهایی من پاسخ داد و صاحب یه داداش کوچولو شدم . دیگه تمام وقتم با داداشم یا توی فضای مجازی میگذشت و خودمو فراموش کردم ، آینده و اهدافم رو فراموش کردم و از مسیر رسیدن به خواسته هام فاصله گرفتم . از این قسمت زندگیم این درس رو گرفتم که نتایج خوب تا وقتی ادامه دارن که ما در مسیر رسیدن به خواسته هامون داریم قدم بر میداریم . البته من تا زمان حضوری شدن مدارس و قرار گرفتن در اجتماعات متوجه نشدم که دیگه اون پسر قبلی نیستم . ولی نهایتا با حقیقت مواجه شدم . البته به خاطر پسرفت هام توی این مرحله از زندگیم اصلا ناراحت نیستم . چون از یه طرف توی اون دوران کلی لذت رو توی زندگیم تجربه کردم و از طرف دیگه این تضاد که جز روند تکامل من بوده ، باعث شد که آگاهانه و بیشتر از همیشه به دنبال اصلاح خودم و بهبود شرایط باشم . اهداف و خواسته هامو به خاطر آوردم و میدونستم برای رسیدن بهشون باید راهمو عوض کنم ؛ اما نمیدونستم دقیقا چطور . اون زمان از لحاض تحصیلی نسبت به گذشته خودم افت شدیدی کرده بودم ، اوضاع جسمی خوبی نداشتم و اضافه وزن و کلی مشکل دیگه هم برام به وجود اومده بود ؛ رابطم حداقل با پدر و برادرم خیلی کمرنگ شده بود و بیشتر وقتمو توی فضای مجازی و با کار های بیهوده میگذروندم و اوضاع روحی خوبی نداشتم و زمینه برای افسرده شدنم فراهم بود . دیگه نمیتونستم از تمام بدی ها دور باشم و فقط کار های مفید انجام بدم . یه جورایی کنترل خودمو از دست داده بودم . اما هدایت شدم … . هدایتی که من رو از مرداب فنا نجات داد و دوباره توی مسیر رسیدن به خواسته هام قرارم داد . چند سال پیش اسم عباسمنش رو از دهن یکی از فامیل هامون شنیده بودم اما اون موقع با اولین باری که از سایت بازدید کردم فکر میکردم که این چیز ها به درد من نمیخوره . اما باز برگشتم چون به صورت هدایتی چند مورد از حرف های استاد رو شنیدم و به شدت باهاش احساس همزاد پنداری کردم . یکی بود که مثل خود من عاشق تغییر و بهبود شرایط باشه و نتایج چشمگیری هم توی زندگی گرفته بود . چی از این بهتر که وقتمو به جای کار های بیهوده روی کار کردن روی خودم بذارم . خلاصه که شروع کردم …. . من به دوره ها دسترسی نداشتم و تصمیم گرفتم با فایل های دانلودی شروع کنم . نتایج بعد از یک ماه شروع شد و تا به امروز هم ادامه داره و روز به روز داره پر رنگ تر میشه . اون اوایل از نظر مالی شرایط برام طوری فراهم شد که تمام امکانات رو برای شروع روند پیشرفت تحصیلیم فراهم کنم . بعدش خیلی جدی تر روی سلامتی جسمانیم کار کردم و از شر کلی مشکل و درد سر خلاص شدم . بعدش روی روابطم کار کردم و در درجه اول با اعضای خانوادم صمیمی تر شدم طوری که العان بهترین دوستم داداشمه و ما عاشق همیم . و بعد روی عزت نفسم کار کردم و یه جورایی مثل بچگیم میتونم سر گل جمع ها باشم . تازه بماند که چه بهبود هایی توی شخصیتم دادم و به یک آدم پخته تبدیل شدم که خوب و بد و اصل و فرع رو به خوبی از هم تشخیص میده و آگاهانه به سمت خوبی ها قدم بر میداره . اما خب این اول راهه . کلی چیز برای یادگرفتن مونده و من تازه فهمیدم که چجوری باید زندگی کنم ، تازه دارم خدارو میشناسم ، تازه دارم به خود شناسی میرسم ، تازه دارم لذت بردن از زندگی رو یاد میگیرم و این رو هم میدونم که این مسیر تا آخر عمرم ادامه داره و انتهایی برای من تعریف نشده . در حال حاضر تمرکزم رو به صورت لیزری روی هدف بزرگ تحصیلیم گذاشتم و قول میدم که سال های بعد در مورد نتایج خوبم توی این زمینه باز هم کامنت بذارم . این کامنت هم به عنوان اولین نوشته من توی سایت میشه سند تعهد من برای حرکت داعمی در مسیر رسیدن به خواسته هام .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      یاسر ملکی گفته:
      مدت عضویت: 1418 روز

      سلام به آقااهورا دوست خوبم امیدوارم که حالت خوب باشه چقدرمن ازخوندن کامنت شمالذت بردم وازاین که باقدرت توی این سن روی خودت کاری میکنی بسیارخوشحال شدم وتحسینتون میکنم که این همه نتایج خوب گرفتین ورابطه خوبی بااعضای خانواده ساختین اومیدوارم دراین مسیرپایدارباشین دوستتون دارم

      درپناه خداباشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2231 روز

    به نام یگانه خالق هستی

    سلام به همگی وقتتون به خیر

    دیروز یه هدایتی دریافت کردم که خیلی دوست دارم مکتوبش کنم برای آینده‌ی خودم که یه رد پا داشته باشم یه جورایی می خواهم یه چک آپ فرکانسی از خودم اینجا ثبت کنم، و مطمئنم بعد ها این چک آپ بی نهایت برایم ارزشمند میشه و کمکم می کنه راه رو از بیراهه‌ تشخیص بدهم

    و احتمالا برای شما هم الهام بخش باشه

    من مدت هاست که از نظر مالی نتوانستم پیشرفت خاصی داشته باشم و تو یه لول موندم

    الان دو ساله… شاید هم سه سال

    همیشه سوالم از خدا این بود که خدایا کجای باورها یا عملکردم ایراد داره بهم بگو ، من خیلی دوست دارم از نظر مالی پیشرفت کنم و بعد برم سراغ جنبه های دیگه‌ی زندگیم

    ولی با اختلاف الان مهمترین موضوع در زندگیم رو … پیشرفت کردن در حوزه‌ی مالی می دونم

    اوکی ؟!

    تا اینجای کار رو داشته باشید

    این سوال روزها و شب های منه در طی این دو سه سال

    و

    انصافاً خداهم هر بار پاسخ میداد ولی من اینقدر شفاف درک نمی کردم!

    اون چیزی که من در اون می لنگم ، سپاسگزاری هستش

    ببینید

    من آدم سپاسگزاری هستم…

    هم از آدم ها هم از خداوند ولی نه به میزان کافی

    یعنی به این نتیجه رسیدم که سپاسگزاری هایم و این فرکانس های قدرتمند کننده ام کمه

    و بیشتر از اینکه تمرکزم بر روی داشته ها باشه ، بر روی نداشته هامه و بیشتر دارم فرکانس نا سپاسی رو می فرستم…

    من آدمی هستم که خیلی قلب زیبا و زلالی دارم و خیلی قشنگ و دلی تحسین می کنم، مخصوصاً در زمینه‌ی تحسین دوست ها و اطرافیانی که دوستشون دارم خیلی قشنگ این کار رو انجام می‌دهم، این چیزی که خودشون هم بارها بهم گفتن

    ولی

    بیشتر، زمان هایی که با خودشون حرف میزنم لب به تحسین می گشایم ، نه اینکه همیشه لب به تحسین باز کنم در واقع این عادته تحسین کردنه به طور کامل در من نهادینه نشده و نصفه و نیمه است… از اون جایی که فرکانس هایم هم یه سری هاش محدود کننده و حسادت ورزیدنه و یه سری هاش هم قدرتمند کننده و تحسین کردنه… نتایجم هم مثل همون عادته… نصف و نیمه است دیگه!

    امروز یه حسی بهم گفتش ببین تو بیشتر از همه نیاز داری عادت تمرکز به زیبایی ها و شاکر بودن به خاطرشون رو در خودت ابتدای کار ایجاد و بعد نهادینه کنی

    جالبه ، من قبلاً هم بارها این الهام رو دریافت کرده بودما ولی زیر آبی می رفتم … شونه خالی می کردم از پذیرفتن این مسوولیت

    و می گفتم نه بابا این حرف ها چیه من تو این زمینه خووووبم

    ولی این بار گفتم چشمممم هر چی شما بگی بعد پشت بنده این الهام هدایت شدم به یه فایل از 12 قدم که اون هم این الهام رو تصدیق می کرد و بهم می گفت این الهام درسته و باید انجامش بدهی

    بعد از خدا سوال پرسیدم؟

    گفتم چطور ؟ دوست دارم واضح باهام حرف بزنی و بهم خط بدهی و راهو از بیراهه بهم نشون بدهی

    خدا هم گفت اوکی

    40 روز … یه چله برای خودت آغاز کن و تعهد بده از 3 اسفند 1402 تا 13 فروردین 1403 تا 40 روز فقط متمرکز بشی بر روی سپاسگزاری کردن

    اصلا نمی خواهد فایل های مرتبط به باورها و … گوش بدهی

    تو فقط تمرکزت روی سه بخش باشه

    1- پر کردن یه لیست 100 نعمتی از زندگیت

    2- نکات مثبت روزت رو ، هدایت ها و همزمانی ها رو ببین خوشحال شو و شاکر باش، مخصوصاً شب ها قبل خواب به خودت اون اتفاقات رو گوش زد کن و شاکر باش

    3- از دیدن سریال ها و دیدگاه نوشتن دربارشون (کاری که چند روزه دارم انجام می دهم) غافل نشو

    و بعد از دریافت این الهامات

    عصر که رفتم سر کار ، گفت نمی خواهد کار خاصی بکنی برو طبقه پایین دفتر که هیچ کس نیست بشینی تمرکزی از روی متن صفحه‌ی «چرا آمریکا اینقدر ثروتمند است؟» با خودکار تو یه کاغذ A4 بنویس ، منم گفتم چشم و رفتم نوشتم…

    من این فایل رو خیلی دوستش دارم و بارها قبلاً ها گوشش دادم و گاهی وقت ها هم متن این صفحه رو خواندم … ولی باورتون نمیشه (از اونجایی که نوشتن کانون توجهم رو بسیار بسیار متمرکز و قوی می کنه مثل ذره بینی که بگیری روی یه کاغذ و با تابش نور خورشید اون کاغذ آتیش بگیره) چیزهایی از این صفحه و این متن درک کردم که دوست داشتم مثل ارش میدوس جامه در بیارم و سر به کوه و بیابون بگذارم..‌. کاملاً دارم جدی میگم ها… بی نهایت شگفت زده و متعجب شده بودم که ای بابا… آب در کوزه ما تشنه لبان می گردیم!!

    این متن دقیقاً همون کلید هایی دَرِش بود که من برای باز کردن قفل های ذهنم می خواستم

    دقیقاً بهم گفت چه جاهایی ترمز های ذهنی دارم و چطور باید این ترمز ها رو بردارم

    به این شکل الان که دارم این دیدگاه رو می‌نویسم بامداد روز دوم چله‌ی من هستش

    خدایا من استارت این چله رو برای خودم مکتوب کردم و هدفم اینه که پایان چله هم دوباره بیام در سایت مکتوب کنم

    که چه اتفاقاتی افتاد

    و الان من در چه مداری قرار دارم و چه نتایجی به دست آوردم و با استناد به این چهل روز دیگه این عادت شاکر بودن و این شخصیت تصدیق کننده و تحسین کننده رو اونقدر اداکه بدهم تا در من نهادینه بشه و دیگه جز عادت های ناخودآگاهِ من باشه

    مطمئن هستم وقتی بشه غیر ارادی و ناخودآگاه ، اون وقته که پاداش های عظیم برای من میاد

    اون وقته که فرکانس هایم به ثبات رسیده و به بسیار بسیار قوی هستش

    خدایااااا من سختتت به هر خیری که از تو بهم برسه محتاجم

    در این مسیر دستم رو بگیر و هدایتم کن

    رَبَّنٰا لاٰ تُزِغْ قُلُوبَنٰا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنٰا وَ هَبْ لَنٰا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ اَلْوَهّٰابُ

    (خردمندان می گویند): پروردگارا! پس از آنکه ما را هدایت نمودی، دلهایمان را منحرف مگردان و از جانب خویش رحمتی به ما عطا کن؛ به راستی که تو بسیار بخشاینده ای

    (آل عمران-8)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    روشا گفته:
    مدت عضویت: 2650 روز

    سلام

    هدایت پروردگار ….

    استاد شما اونجا از هدایت میگفتید من این ور اشک میریختم … امروز از خدا هر چقدر بگم کم گفتم هر لحظه یادش میفتم دست خودم نیست اشکم سرازیر میشه … آرومم نمیشم هی میگم دختر جان خدا هر روز از این معجزات تو زندگی همه داره … خدا هزار دستانه … تو حالا حالاها باید از دستای بی نظیر خداوند تو زندگیت ببینی و لذتشو ببری … آروم باش دختر خدا

    تقریبا همه ی همکارام فهمیدن من از صبح دارم گریه میکنم تا الان

    استاد وقتی از هدایت خدا میگی میفهمم چی میگید میفهمم چیکارا میکنه تو زندگی میفهمم چقدر این خدا خوب داره برنامه ریزی میکنه چطوری همه چی رو میچینه کنار هم تا مارو هدایت کنه

    دیروز یه کاری این خدا با و من باورهام کرد که از دیروزه دارم گریه میکنم و شکر میکنم

    من 35 میلیون پول نیاز داشتم اگر فقط تعریف کنم که چطوری این پول از کجا جور شد بخدا همتون انگشت به دهن میمونید و میگید این کار خداست جز خدا کی میتونه اینطوری آدمها رو شرایط رو کنار هم بچینه تا منو هدایت کنه

    اره استاد جان ما همچین خدایی داریم … میبینی چقدر بی نظیره؟ میبینی چطوری ردیف میکنه؟ میبینی چطوری داره خدایی میکنه؟ به چه خدایی داریم ما … استاد من اگه همچین نیرویی نداشتیم چیکار میکردیم؟ چقدر حقیر میکردیم خودمو پیش این و اون … استاد من برای 35 میلیون باید به کیا رو مینداختم از کیا خواهش میکردم … اما خدا شاهده شبش نشستم باهاش حرف زدم قرآن باز کردم اومد “ما به شما روزی میدهیم” (132 سوره طه) دیگه نمیدونی من چه حالی داشتم چه آرامشی انداخت تو دلم شکرش کردم … فردا تا ظهر پول تو حسابم بود .. از کجا؟ از هزاران دستی که داره از جایی که به عقلم نمیرسید من اصلا نمیشناختمش اصلا نمیدونستم همچین آدمی میخواد بشه دست خدا

    آره استاد وقتی از هدایت میگی میفهمم چی میگی واسه همین تا شما از هدایت حرف میزنید من اشکم سرازیر میشه.

    چه شکر فروش دارم که به من شکر فروشد … که نگفت عذر روزی که برو شکر ندارم …. این شکر فروش هر روز هر روز لطفش رو شامل حال من میکنه و هیچ وقت منو از درگاهش خالی رد نکرده .. چه شکرفروشی دارم من

    فقط میشه گفت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: