تسلیم بودن در برابر خداوند - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/08/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-08-08 08:57:552024-08-08 09:05:31تسلیم بودن در برابر خداوندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام استاد عزیز ودوستان خوبم
استاد جان شما نمیدونید با این فایل با قلب ودل ما چه میکنید بغض در گلو واشک بر چشم برایتان مینویسم
چند روز پیش دخترم صدام زد که مامان استاد عباسمنش لایو گذاشتن با خوشحالی اومدم کنارش، تا ببینم ولی آنقدر صدا وتصویر قطع ووصل شد که بی خیالش شدم به دخترم گفتم باشه ایشالا استاد که فایل را روی سایت گذاشتن با تمرکز وآرامش ببینم
هر روز چک میکردم وبالاخره امروز صبح دیدم فایل جدید آمده وچه اسم زیبایی
تسلیم بودن در برابر خداوند
گوش دادم وچقدر حالم دگرگون شد استاد جان این فایلهای توحید عملی نمیدونید چقدر روی ما تاثیر گزار است یه جایی گفتید همه چیز توحیده آن موقع نمیفهمیدم اما الان بهتر درکش میکنم
خدا همیشه در کنارم بود هوام را داشت پشت وپناهم بود ومن نمیدیدم وبسیار گریه میکردم صدایش میزدم که خدایا تو کجایی؟ چرا برام کاری نمیکنی؟
من غافل که در شهر مذهبی یزد ودر خانواده ای مذهبی بزرگ شده بودم به خیال خودم خدا را میشناختم
از بچگی کلاس قرآن رفته بودم وقرآن را ختم کرده بودم
با حجاب بودم به موقع نماز میخواندم روزه میگرفتم
در ماه محرم و صفر مدام در مجالس روضه وعزا بودم فکر میکردم هر چه بیشتر محزون غمگین باشم هر چه بیشتر گریه کنم زودتر حاجت روا میشوم نزد خدا عزیز ترم بنده بهتری هستم باوری که از بچگی برایم ساخته بودن
در ماه رمضان روزه میگرفتم ختم قرآن میزاشتم شبهای قدر در مسجد تا سحر دعا وقرآن ونماز میخواندم آنقدر گریه و ضجه میزدم و الهی العفو میگفتم که گاهی خودم شک میکردم به خودم میگفتم برای چه اینقدر از خدا میترسم برای چه اینقدر عفو میخواهم چرا اینقدر خدارا خشن ترسناک تصور میکنم که منتظره مرا مجازات کنه
ولی امان از باورهای غلط که به قول استاد مثل سیمان به ذهن ما چسبیده
سالهای سال خدا خدا میکردیم وخدا را صدا میکردیم ولی به محض اینکه کارمان گیر می افتاد چشممان به دست همه بود جز خدا
به زبان میگفتیم هر چه خیره ایشالا خدا درست کنه
ولی به در ودیوار میزدیم پیش همه رو میزدیم تا مشکلمان حل شود
واما اینک
دیگر آن انسان ترسو نیستم با آموزش های شما استاد جان سعی کردم خدا را بهتر بشناسم با خدا رفیق باشم
خدایی که از رگ گردن به من نزدیکتره از مادر به من مهربانتره
کارهایم را به خدا میسپارم وچقدر آرام تر شدم چقدر این خدا را دوست دارم عشق منه همراه وهمدم منه
هر روز صبح خودم را به دستان قدرتمندش میسپارم از خدا هدایت میخواهم
همین امروز صبح در تمرین ستاره قطبی ام نوشتم خدایا با من حرف بزن هدایتم کن میخواهم نشانه هایت را بتوانم به وضوح تشخیص دهم میخواهم مثل استاد عباسمنش مثل سعیده شهریاری عزیز مثل مجید پیردوستی عزیز صدایت را بشنوم روی دوشت سوار شوم هدایتهایت را تشخیص بدهم وهمراه تو شوم
وامروز صبح به محض اینکه سایت را باز کردم فایل توحیدی جدیدتان را دیدم
چقدر قشنگ مفهوم تسلیم شدن را گفتید اینکه هدایت ها را دنبال کنیم داستان هدایت شما را بارها گوش کرده ام وهیچ وقت برام تکراری نمیشه چقدر دوستش دارم
من هر کجا روی عقل خودم تکیه کردم واعتماد کردم بارها وبارها از مسیر دور شدم کلی اذیت شدم هر جا تسلیم نبودم وبه خیال خودم میدانستم دارم چه میکنم چک ولگدش را خوردم مثال زیاد دارم موقع ازدواج به خودم گفتم من زن قدرتمندی هستم میتونم زندگیم را به بهترین شکل مدیریت کنم حتی اگر همسرم بدهی داشته باشد سالها اذیت شدم خفت وخواری کشیدم با طلبکار های همسرم سر وکله زدم تا زندگیم را رو به راه کنم وروز به روز بدتر شد تا جایی که دیگه بریدم واز خدا کمک خواستم تسلیم خدا شدم وخدا چطور در طلبکارها را برایمان نرم کرد بهمون فرصت دادن افرادی را سر راهم قرار داد تا بهمون کمک کنن فدای خدای مهربانم بشم که همه چیز را برامون درست کرد و گره مشکلاتم را حل کرد
سر کار هر جا که خودم دست به اقدامی زدم بدون هدایت الهی کلی اذیت شدم وهر جا خودم را به خداوند سپردم کارها معجزه وار درست شد
الیس الله بکاف عبده
آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟
البته که کافیه وقتی خدا پشت وپناهت است وقتی روی دوش خدا سواری همه چیز عالی است
استاد چقدر قشنگ گفتید که شما ببینید شهرت را واسه چی میخواهید پول را واسه چی میخواهید
وقتی برای خودمان زندگی کنیم وقتی توحید در زندگیمان جاری باشد وقتی تسلیم خدا باشیم آن وقت رها هستیم خوشبخت هستیم آرامش درونی داریم احساس، لیاقت داریم احساس خوشبختی وسعادت میکنیم و چه چیز از این زیباتر چه سعادتی از این بالاتر که در مسیر توحید باشیم وشاد و خوشبخت باشیم
با خدا باش و پادشاهی کن
بی خدا باش وهر چه خواهی کن
استاد خیلی دوستت دارم تازه معنی سعادت را درک میکنم خدایا ممنونم که نادان از این دنیا نرفتم تازه دارم تو را می شناسم تازه دارم باهات عشق میکنم
ایاک نعبد وایاک نستعین اهدنا صراط مستقیم
خدایا تنها تو را میپرستم وتنها از تو یاری می جویم
مرا به راه راست هدایت فرما
بارها باید این فایل را گوش کنم تا به درک بالاتری برسم
برای شما استاد عزیز، ودوستان توحیدی ام عاقبت به خیری وسعادت دنیا وآخرت خواستارم
در پناه حق باشید
بنام فرمانروای کل جهان
سلام استاد عباس منش و خانم شایسته و دوستان سایت
خدا را سپاسگزارم بابت نعمت این فایل بسیار ارزشمند . خدایابابت آگاهی های این فایل زیبا سپاسگزار توهستم.
خدایا برای حضور استاد عباس منش در زندگی ام بی نهایت سپاسگزار توهستم .
استاد جان بی نهایت سپاسگزار شما هستم برای این فایل بی نهایت زیبا . استاد بی نهایت شما را تحسین میکنم برای این تسلیم بودن و خشوع و متواضع بودن در برابر پروردگار .
مدتی هست که تمام تمرکزام را گذاشتم روی بهبود شخصیتم و هر بار در موضوعات مختلف برای خودم از تمرین اهرم رنج و لذت استفاده میکنم تا بتوانم نسبت به طی کردن تکامل ام خودم را هر بار رشد دهم و بهبود در خودم ایجاد کنم.
چند وقت پیش وقتی سراغ این تمرین رفتم تا از دوباره در یک موضوع خاص برای خودم بنویسم از خداهدایت خواستم :
خدایا الان من نیاز دارم در چه موضوعی شروع کنم و روی این تمرین کار کنم ؟
خداوند با نشانه هایش مرا هدایت کرد تا درمورد / تسلیم بودن / حرکت کردن / اقدامات عملی انجام دادن در برابر ایده ها و الهامات/ این تمرین را انجام دهم و انصافا من نیاز داشتم تا دراین موضوع اساسی روی خودم کار کنم / تا ازشک وتردیدها دور شوم تا ایمان ام بیشتر شود تا جسارت برای حرکت کردن در من رشد کند.
خدا مرا به خوبی میشناسه و از تمام ضعفها و قدرتهای درونی من آگاه هست چون منو خلق کرده چون درون منه . میدونه در هر لحظه بهترین راهکار و موقعیت برای من چیه .
نمی دونم چرا هنوز هم میخوام همه چیز را باعقل منطقی خودم پیش ببرم. هنوز باورهای من جای کار داره . هنوز ذهنم مقاومت داره در برابر پذیرفتن این باور که زندگیم با وجود این نیرو میتونه قشنگتر وزیباتر و آسانتر و ساده تر پیش بره.
هنوز این ذهن منطقی میخواد با کله ی خودش ادامه بده . ولی من ناامید نمی شوم و توکل به الله دارم و از خودش کمک مییگیرم تا دراین مسیر تسلیم بودن منو هدایت کنه و منو رشد بده . خودمو میسپارم به خودش و خیالم راحته . هر بار هم به ذهن منطقی میگم همون خدایی که منو هدایت کرد به این سایت الهی / همون خدایی که استاد عباس منش را وارد زندگی ام کرد / همون خدایی که خانم شایسته وارد زندگی ام کرد/ همون خدایی که من را بادوستان سایت آشناکرد وبا کامنتهایی که خیلی از آنها درس گرفتم و من هر بار رشد کردم – همون خدایی که منو از درآمد صفر به استقلال مالی رساند . همون خدایی که منو با قانون سلامتی هم مدار کرد تا سلامتی ام را بدست بیارم . همون خدایی که زندگی منو آسون کرده .
همون خدا باز هم منو هدایت میکنه تا درسمو خوب یاد بگیرم و بتونم هر بار تسلیم تر بشم . هربارخشوع بیشتری در برابرش داشته باشم . هربار بیشتر بتونم به الهاماتی که به من میشه عمل کنم .
خدایا تنها تورا می پرستیم و تنها از توو یاری می جوییم .
خدایا مارا هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای .
استاد عباس منش بی نهایت سپاسگزار شما هستم برای این آگاهی هایی که با ما به اشتراک میزارین .
در پناه الله یکتا
به نام خداوند آفریننده زیبایی ها
سلام ودرود فراوان براستادعزیز ومریم جان نازنین وهمه خانواده صمیمی والهی عباسمنش
هرلحظه که تسلیمم درکارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک تر ازشیرم
هرلحظه که میکوشم درکار کنم تدبیر
رنج ازپی رنج آید وزنجیر پی زنجیر
بعد مدتها درس آموزی درسایت توحیدی عباسمنش وشنیدن فایلهای توحیدی وهدیه استاد وشرکت دردوره کشف قوانین زندگی خداراهزاران بارشکر آموختم که هروقت تسلیمم محض خداوند مهربان باشم همه کارها به آسانی وراحتی انجام میشه
جمله :من روی شانه های خدا مینشینم واجازه میدهم خداوند همه کارهایم را به سرانجام برساند رابارها درسایت شنیدم ودرکامنتها خواندم وبه باوری قوی درمن تبدیل شده
هرروز که بیدار میشوم اول صبح هم مینویسم وهم مرتب باخودم تکرار میکنم که من روی شانه های خداوند نشستم وباخدا سرکار میروم وبرمیگردم ودرطول روز هرکاری میکنم باخدا دارم انجام میدهم وخداراشکر همه چی آسان وراحت انجام میشه
هرروز صبح مینویسم وتکرار میکنم ایاک نعبد وایاک نستعین واثرات معجزه وار این کلمات رادرزندگی وکار وسفر وتفریح وخرید وهمه کارم میبینم
هرکاری میخواهم انجام بدهم به دست خدا میسپارم ومیگم ومینویسم که خدایا من هیچی نمیدونم توبرهمه چیز آگاهی داری وتوخدای خوبم بهترین برنامه ریزی راانجام میدهی این کاراخودت برایم برنامه ریزی کن وطبق آن انجام میدهم وهمیشه نتیجه عالیه
میخوام هروقت بیرون از خانه میروم درراحتی واسانی وآرامش وشادی باشه وهمیشه اینها راازخدا میخواهم وقدم به بیرون میگذارم وبسیار راحت واسان ودرکمال راحتی وصحت وسلامتی وایمنی میروم وکارهایم را انجام میدهم وحتی جای پارک ماشین رابه خدا میسپارم وهمیشه بهترین جای پارک راخدا بهم نشان میدهد
چندروز قبل دخترم سفری درپیش داشت ومن به خداگفتم خدایا دخترم رابه دست خودت سپردم روی شانه های خودت بنشان ودرصحت وسلامتی وراحتی وبه موقع وسرساعت بلیط پروازش انجام بشه وتحت حفاظت خودت وروی شانه های خودت ببرش سفر وبه مقصد برسان وچندروزقبل سفر هروقت افکار مغشوش میامد به سرم که نکنه پرواز لغو بشه یا تاخیر باشه یا اما واگرهای دیگه باخودم میگفتم فیروزه دخترت را به کی سپردی؟کی سفرراهدایت میکنه؟قراره باکی برود سفر؟ وجواب همه خدا بود وبعد گفتم دخترت رابه خدا سپردی وروی شانه های خداست پس آرام باش که همه چی روبراه است وخداراهزارلن بارشکر سفر به موقع وبدون تاخیر وراحت انجام شد ووقتی پیام داد رسیدم سجده شکر به جا آوردم درحالیکه درفرودگاه دیدم یکسری پروازها با تاخیر 10 تا12 ساعت یا 24 ساعت بعد اعلام شده بود هروقت باایمان کامل کاری رابه خدا سپردم وآرامش داشتم که حتمآ خداوند مهربان به بهترین شکل ممکن انجام میدهد آن کار عالی بود
یک مدتی هست این باور رادارم که من درملک خدا زندگی میکنم ودرملک خدا همه چیز درامن وامان است وخدا به خوبی اوضاع راکنترل میکنه وحالا بسیار آرام تر هستم
به آیه 88 سوره قصص هدایت شدم که میفرماید (باخدا معبود دیگری مخوان خدایی جز اونیست جزاو همه چیزفانی است،فرمان ازآن اوست وبه سوی اوبازگردانده میشوید )
دراین آیه میفهمیم همه چیز تحت کنترل خداست پس باید ماهم تسلیم محض باشیم وکنترل زندگی رابدهیم دست خدا ودرارامش وراحتی زندگی کنیم ومرتب به خودمان یاداوری کنیم که دراحساس خوب ود حس آرامش بمانیم وبرشانه های خداوند که باشیم همه چیز عالی خواهدشد
استاد درفایل 98 زندگی دربهشت شما داستان هدایت وکمک خداوند راگفتید که بامریم جان باجت اسکی رفتید رودخانه راکشف کنید وبنزین تمام شد ودرباران گیر افتادید ولی به خداتوکل کردید وهمچنان امیدوار بودید حتی هوا تاریک شد ولی شما خودتان را به خداسپرده بودید وبلاخره درشب سه تا قایق پلیس اومد وشما را نجات داد ورفتید ماشین رااوردید وباجت اسکی که بهش وصل کردید برگشتید پرادایس که خیلی تاثیرگذاربود وهرلحظه که به شب نزدیک شدید من دلهره داشتم ومیگفتم خیلی ایمان میخواد آدم ناامیدنشه وقتی خدا توکل وایمان وتسلیم شماعزیزان رادید کمکهایش رافرستاد
من برای کار روز مره وبرای آشپزی ورانندگی وسفر ومهمانی رفتن ورستوران رفتن وکوچکترین کاری که بخوام انجام بدهم خودم را به خدا میسپارم ونتیجه عالی میشود ولی اگر درذهنم به روش خودم برنامه ریزی کنم کارها راحت پیش نمیرود
خداراهزاران بارشکر آموختم که تسلیم امر خدا باشم تادرشادی وآرامش وسلامتی وراحتی بسرببرم
استاد عزیز ومریم جان نازنین بابت این فایل وهمه مطالب وفایل های عالی وتوحیدی سایت سپاسگزارم انشالا همیشه سلامت وشاد وسرفراز وموفق باشید
بنام خداوند که زمان هدایت همچون انرژی ونوری زیبای بر وجود م انداخت که مرا هدایت کرد به تمام زبیای های خودش ونچان خاشع وسپاسگزربودم که انرژی مثبتی وارد درون شده بو که زندگیم سرشاز از خوشبنی شده بود وبا تمام وجودم واون نور خداوند رو تایید وتحسین میکنم این کامنت رو هم از خداوند درخواست کردم که در نوشتن بهم کمک کنه وهچیز رو او برای آسان کنه معجزه خداوندرو همین الان در این سایت دارم می بینم دیشب با توجه به شرایط احساحسی وشرایطی که بعد یک تضاد برایم پیش اومد بود وشیطان از طریق غرور مرا به غرور در برابر خداوند در افکنید که موجب شد فکر کنم همه چیز. رو می دانم واینقدر این حس غرور در من رشد کرده بود که احساحس،خدای وایرادر گرفتن از خداوند بودم اینها همش به خاطر عدم آگاهی بوده وهچون پیرو هدایت خداوند بود هر چند در عرصه عقل بودم عقل من نشانه های خداوند رو نادیده گرفت تا دیشب از خداوند در خواست کردم خداوند آمادگی مرگ هستم فرشته عزاریل رو بفرست جان مرا بگیر حداقلش این هست که می دانم در اون دنیا در آغوش تو هستم در بهشت منی از مرگ کلی می ترسیدم این دعا رو از ته دل کروم نمی دانم چرا اینقدر مطمعن بودم که در اون دنیا در دل یک نور زیبا قرار میگیرم این حس رو داشتم ومطعنم،این حس،درونی من که هر چه که هستی هرچه کردی یک قلب بسیار پاک دارم که خودم در اونا در آغوش خداوند دیدم ولی دلیل اینکه خداوند این کار رو نکرد نمی دانم ولی احساحس میکنم همان نور توی همین دنیا هست که هر جا برم در آغوش اون هستم وباید احساحس آرامش کنم تسلیم اون نور هستم که برای من سلامتی ثروت وروابط خوب وخوشبختی رو رقم می زنه چون من با عقل خودم نتونستم این کار رو بکنم عین واقیعت وهمین که خداوند متوجه شدم که خداوند از همه چیز،من آگاه هست خیلی راحت تر تسلیم اون می شم خیلی راحت خواسته هم بهش میگم ومطمعنم من دقیق تر الهماتشو دریافت میکنم واجرا میکنم تو زندگیم همیش دنبال این بودم راهکار از دیگران یا دیگران مسائلی دو حا کنن یا دیگران ره رو نشونم بدن یا از عقل خووم کار بگیرم الان متوجه شدم هر جا بت عقل خودم استفاده کردم هیچ وقت کار درست انجام ندادم والان تسلیم خداوند می شوم تا راه مستقیم رو نشونم بده ونیروی کنم از راه او نوری که داره همه چیز رو بر من آسان میکنه عین روز برا روشن شد خداوند از قلبم آگاه است می دونه من قلبن چی،می خوام همین الان بهم الهمام شد که تنها راه خوشبختیم این سایت هست یعنی،دارم این الهام رو با گوشت جونم دریافت میکنم یعنی دریچه قلبم دا باز،میشه
بنام خداوند هدایت گر
سلام به استاد عزیزم
خیلی خوشحالم ازاینکه فایل جدید گذاشتین
داستان ناتمام توحید وتوکل که مهمترین کلید رسیدن به موفقیت
تاکید دوباره استاد درباره توحید برای منه که وقتی روی خودم کار میکنم ونتایج عالی میبینم
ممکنه فراموش کنم وخاشع نباشم واین سقوط حتمیه
استاد ممنونم از یاداوری دوباره این نکته که اگر صدهزار قدم هم کارکنم باز برمیگردم به فنداسیون اصلی که نگاه توحیدیه
خدایا تنها تورا میپرستم وتنها ازتویاری میجویم
الست بربکم من باتو خدایی میکنم نه اینکه بگم خودم بلدم
خدای خوبم من ازیک لحظه قبل خودمم خبر ندارم همه چیز رو به تو میسپارم خدایا من بنده توام باذهن محدود وکوچیک
من مثل اولین روزهای به دنیا اومدنم خودمو این لحظه به تو میسپارم
من اراده وزندگیمو به تو میسپارم
IN God we trust
به نام او که من بغل کرد و سر من در دستهاش گرفت.
چند شب که تو دفتر شکرگذاری برای خدا مینویسم. خدا صدهزار مرتبه شکر این معجزه بزرگ برای من رقم زدی خدایا دستان زیبانویس تو را میبوسم خدایا چقدر دلم قرص کردی وقتی گفتی هیچ تبدیلی برای کلمات تو نیست . خدایا قلبم آروم شد. خدایا پاهای تو را میبوسم که این قدمها را برداشت. و یاد نجوای چوپان با خداوند در بیابان و غضب موسی افتادم. و خداوند به موسی گفت تو برای وصل کردن آمدی نی برای فصل کردن آمدی.
سلام به روی ماهتون ابراهیم من
سلام به مریم نازنین
به عظمت خدای که نفسم دستش گریه میکنم . مینویسم.
فایل تا اینجا گوش دادم که با عموتون رفته بودید کوه و الهام من گفت بنویس. روز سه شنبه بود . ساعت 7 و ربع شب خداوند صحنه ای به من نشون داد. که بعدش خیلی فکر کردم فهمیدم به من گفت معجزه که برات رقم زدم این آدم اینه. فاطمه ببین. مردی که خداوند معجزه کرد . معجزه معجزه معجزه که این هم داستان یوسف و زلیخاست. هیچ وقت دردش به من نشون نداد و نگفت تا اینکه خدا یکدفعه سر من برگردوند ببین و وقتی که لباسش عوض میکرد. فهمیدم دستش خیلی درد میکنه کلی تو این سالها از من پنهان کرده.بود. همسر من دیدگاهش کاملا” شبیه اسناد بارها وقتی صحبتهای استاد میشنید .میگفت آفرین آفرین. و امروز درست 2 روز از این اتفاق گذشته طبق روال سایت چک کردم . این فایل دیدم. گفتم خدایا عاشقتم.همون چیزی که به من الهام کردی که فاطمه ببین دردهای از تو پنهان میکنه ولی همدرد توست.و امروز تسلیم. ای کاش این نوشته ها قدرت بیان اشکهای من داشت.
من تو پیج خودم پیجهای که آیات خداوند را مینویسند و یا با صدای عبدالباسط هست فالو کردم. و هر روز اون ایه که توپیجم میاد نشانه اون روز میدونم. و قبل از بلند شدن به توصیه استاد خوبم میگم ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا صراط المستقیم. روز دوشنبه برای کارم رفتم سراغ پیجم و برای کارم گفتم خدایا یک نشانه برای کارم به من بده و این ایه بود چشهمام چی دید که خداوند قادر است معجزه ای بفرستد. بعدش فایل توحید عملی 3 از اینجا تمام اهداف دست یافتنی . و ادامه . یعنی میخوام بگم که امروز خیلی خیلی با دیدن اون صحنه روز سه شنبه که دقیق ساعتش یادم خدا خواست به من بگه ساکت باش و بذار من کارم انجام بدم و این فایل اصلا” ایمان من به خداوند قویتر کرد که قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا هو مولانا فلیتوکل علی المومنین.
سلام استاد عزیزم
بسیار لذت بردم از سخنان ارزشمندتون
چهار دفعه ای از صبح این کلیپ رو کوش دادم و بازم گوش میدم تا خوب بشینه به جان و روانم
استاد جانم خواسته ای که ازتون دارم اینکه از این دست صحبتها که در مورد یکتا پرستی و توکل به خدا و ندای درونی و توحید هستش بیشتر بذارید روی سایت چون من خودم به شخصه خودم رو مثل کویری میبینم که به راحتی سیراب نمیشم و جا دارم و کمبود این جنس آگاهی ها رو دارم
آگاهی هایی که واقعا واقعا واقعا به شنیدنشون و یادگیرشون و استفادشون محتاجه محتاجم
سپاسگذارم بابت تک تک کلمات و جملاتی که میگید و آرامش بخش وجود و روانمونه
سلام به استاد نازنینم ، خانم شایسته عزیز و همه دوستان دوست داشتنیم
این کامنت در مورد ستاره قطبی امروزمه…
———————-
خدای عزیزم الان که باهات حرف میزنم ساعت 1:10 ظهره… صبح ساعت 8/5-9 قبل از روشن کردن گوشیم برات یه ستاره قطبی شامل 7 تا درخواست نوشتم و بعد گوشیمو روشن کردم و دیدم چند تا پیام دارم که 3 تا از همون 7 تا درخواست قبل ازینکه من ستاره قطبیم رو بنویسم انجام شده بود :) از کجا میدونی چی میخوام بنویسم پیش پیش برام انجام میدی؟ :) با این دلبریهات چی میخوای بگی؟ :) میخوای بگی برای خلق خواسته هام حتی نیاز به اعلام نیست و اعلام نشده انجام شده بدونمشون؟ :)
یکی دیگه از خواسته هام صبح این بود که بابت فروشی که دیروز انجام داده بودم امروز بتونم خرید مناسبی از یه تولیدکننده خوب داشته باشم که حرصم نده و سریع و درست و باکیفیت بار رو تحویل بده… کف قیمتی که تو بازار داشتم 350 بود و برا همین قیمت درخواستی خریدم رو اول برات نوشتم 350، بعد خط زدم نوشتم 348-349 و گفتم لطفا رو این قیمت برام خرید کن :) گوشیو برداشتم و به تولیدکننده مورد نظرم زنگ زدم گفتم “دیروز قیمت رو 350 بود”، تا دهن باز کردم بگم “میتونید 348 بهم بدید” خودش بصورت خود جوش پرید وسط حرفم گفت “امروز قیمتو پایین اوردم که بفروشم، 345 میدم بهت” :) من فقط ذوق … :) من فقط شوق … :) من فقط شُکر … :)
این شد چهارمین درخواست انجام شده امروزم که بهتر ازون چیزی که میخواستم پیش رفت :)
یه مورد دیگه :) این یکی انقدر بنظرم نشدنی بود که اصلا درخواستی در موردش تو ستاره قطبیم ننوشته بودم که خودمو سبُک نکرده باشم :) توی قرارداد فروشم به مشتری طبق اصرارِ شدیدِ مشتری دیروز نوشته بودم حمل فقط با کشتیرانی جمهوری انجام بشه. اونجا آشنا داره و میخواست خیالش راحت باشه. در حالیکه برای این مقصد، هم کرایه حمل با کشتیرانی جمهوری بالاتر از کشتیرانیهای خارجیه و هم کشتیهاش همیشه تاخیر داره و ریسک هزینه انبارداری هست… دوست داشتم با کشتیرانیهای خارجی حمل کنم ولی ازونجایی که مشتری رو همین اصرار داشت، برای اینکه خیالش راحت باشه قبول کرده بودم. بعد امروز مشتری خودبخود بدون هیچ صحبتی یه ساعت پیش پیام داد “بوکینگ روگرفتی؟” گفتم “نه، درخواست دادم ولی جمهوری هنوز نفرستاده” جواب داد “پس اگه میخوای لاین کشتیرانی رو عوض کنی، بکن، اگه میبینی سریع نیستن عوضشون کن که کارا زودتر پیش بره” :) و بدین ترتیب حمل رو با کشتیرانی خارجی ای زدم که هم هزینه م رو کمتر و سودم رو بیشتر میکنه هم سرعتشون بالاتره و دردسرش کمتره :)
یه درخواست دیگه م مربوط به سفر استانبوله که شنبه میرم و میدونم همونجور که میخوام پیش میره :)
بقیه هم فعلا وقت دارن و میدونم خودت انجامشون میدی :)
دوستت دارمِ منو با آغوشی باز پذیرا باش :)
ارادتمند تو، بنده ای که همیشه براش دلبری میکنی :)
سلام شهرزاد جان
چند روزی هست که باهات آشنا شدم و کامنتهاتو میخونم. عالی مینویسی و من کلی کیف میکنم. وقتی با خدا حرف میزنی اشکمو درمیاری…
خیلی دوست دارم باهات کار کنم. مکمل هم هستیم. شما تو صادرات و من تو حمل و نقل کالا (کشتیرانی).
امیدوارم روزی که زمان مناسبش هست با هم کانکت بشیم و همکاری کنیم.
به امید اون روز.
سلااااااااام به شهرزاد عزیزززززم
بوس به روی ماهت رفیق جانم
عااااااااشقتم خیلیییییییی زیاد
اینکه زندگیتو جوری داری میسازی و خلق میکنی که ارزش گفتن داره
اینکه تو تضاد ها به سمت متعالی شدن رفتی نه متلاشی شدن …
اینکه تو مسیر شغلی ت شجاعت وایمان نشون دادی
و از نقطه امن ت خارج شدی
اینکه درمسیر نو رو توحید داری
قدم برمیداری وپیش میری
همه وهمه تحسین برانگیزن
سپاسگزارم از کامنت پربرکتت
از نوشتن ستاره قطبی ت که
خیلی راحت و شیک ومجلسی
تیک خوردن خداروشکر
از انجام شدن آسون کارها
و قرار گرفتنت در مدار آسونی ها
اصلا دوره مقدس 12قدم بی نظیره فوق العاده است
خداروشکر هزاران بار شکر
برای وجود ارزشمندت دراین سایت بهشتی مون عزیزم
تحسین میکنم میزان تعهد وپیشرفتت رو نازنینم
داستان هدایتت خوندم و خیلی ازش لذت بردم خیلیییییییی
سفر استانبول هم پراز حال خوب
پراز رزق های الهی باشه واست
و بترکونی و کلی ازش برامون تعریف کنی تا لذت ببریم رفیق جانمون
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله
سلام به روی ماه شهرزاد عزیزم
نمیدونم چی شد نصف شبی هدایت شدم به کامنت زیبات و از پاسخ فاطمه عزیز به داستان هدایتت
راستش اولین قسمت داستان هدایت ت رو انگار قبلا خونده بودم ولی بخش ویرایش شده ی جدیدش خیلی عالی بود
دستمریزاد
کلی بهم انرژی داد برای راهی که خیلی پیش میاد خسته و نا امید بشم و با خودم بگم بچه جون بشین تو باد موفقیت های قبلیت و مثل اکثریت مردم زندگی معمولی خودت رو بکن
و داستان شما نور ایمان رو دوباره تو قلبم زنده کرد
بخصوص
این تیکه از کامنت شما که به خدا گفتید:
از کجا میدونی چی میخوام بنویسم پیش پیش برام انجام میدی؟ :) با این دلبریهات چی میخوای بگی؟ :) میخوای بگی برای خلق خواسته هام حتی نیاز به اعلام نیست و اعلام نشده انجام شده بدونمشون؟ :)
نمیدونی این تیکه از کامنتت چه کرد به روح و روان من
آفرین و احسنت به این نگاه زیبات و عشقبازی دلبرانه ت با خدا
بینهایت قلم زیبایی داری، بدون غلط و عالی مینویسی
که نشان از سطح سواد بالا و دقت عمل و درایت بسیار عالی هست
امیدوارم روز بروز به موفقیت های چشمگیرتری برسی و باز هم بیای و با افتخار ویرایش جدیدی بزنی بر داستان هدایت
راست میگی منم نوشته هام حتی باوجودیکه خیلی خیلی کم اهدافم و چکاپ فرکانسی مو مینویسم ، جگر زلیخاست
ولی گاهی یهو یه نفر به کامنتی که چند سال پیش نوشتم جوابی میده و خودم که کامنتم و میخونم می بینم وای خدای من ، من اون شرایط و کلا فراموش کرده بودم
این روزا بهترین هدیه ای که خدا بهم داده اینه که حکمت کارهای گذشته شو میفهمم.
یعنی مثلا خیلی وقت پیش التماسش میکردم به فلان شخص برسم ، ولی اون به شکل معجزه آسایی چیزی که نه تنها برام خوب نبود ، بلکه حتی باعث نابودی من میشد رو با وجود تمام اصرارهای من ، از سر راهم کنار زد
و الان حکمت کار بزرگش رو درک میکنم و بارها و بارها و بارها شکرش رو بجا آوردم و بهش گفتم اگه حتی تا لحظه مرگم هم ، با هر دم و بازدم هزار بار شکر این کار بزرگت رو بجا بیارم باز هم کمه
و
جای اون افراد نامناسب چه فرشته هایی سر راهم قرار داد مثل شماها که سراسر نور و آگاهی و ایمان هستید برام.
الهی میلیارد میلیارد میلیارد مرتبه شکرت
سلام شهرزاد جان
دوست خوب موفقم
سپاسگذارم ازت بخاطر کامنت زیبات
شهرزاد جونم من طریقه اشنایتو
توی سایت خوندم
اخه چقدر خوب و موفقی شما تحسینت کردم
چقدر سد ها برام شکسته شد و ترک خورد
خدا بهم گفت ببین الهام ببین یه خانم میتونه انقدر هم موفق بشه هاااا
من عاشق خانم های بیزنسی هستم و خیلی لذت میبرم از کارشون
شما یه نشونه از تغییر فرکانس من بودییییی
سپاسگذارم ازت شهرزاد جان
سلام شهرزاد عزیز
پروفایل شما رو مطالعه کردم اینقدر روند پیشرفت شما عالی هست که من همش دوست دارم پروفایل شما رو مطالعه کنم…
اینکه از یک کارمند با حقوق 3 میلیون تومان به معاونت کل بازرگانی رسیدید و الان هم شرکت خودتون رو دارید قابل تحسینه ..
و اینکه اینقدر الان ارتباط خوبی با خدا دارید که اینقدر کارها براتون راحت پیش میزه و خدا کار ها رو براتون انجام میده .
یک سوالی دارم دوست دارم درموردش برای من توضیح بدید :
من همیشه این باور رو داشتم که ادم اگر موقعیتش بالاتر بره دردسرهاش هم بیشتر میشه و فکر میکنم این باور اجازه نمیده من موقعیت های بالاتر و سمت های بالاتری رو جذب کنم چون فکز میکنم دردسرم زیاد میشه و من از پسش برنمیام و کار سخت میشه..
الان که شما اینقدر موقعیت بالایی دارید در این مورد چه توضیحی بزای من دارید ؟؟
هر چند که الان با این کامنتتون متوحه شدم که چقدر کارها بزای شما راحتتر از قبل شده !! و دردسرتون کمتر شده نسبت به زمانی که کارمند بودید..
ولی خب به هر حال ممنون میشم در این مورد توضیح بدید..
و همچنین چه دوره ای از استاد عباس منش بیشترین تاثیر رو در شما داشته ؟؟
باز هم بهتون تبزیک میگم.. امیداورم من هم مثل شما اینقدر بتونم یه کشوزهای مختلف سفر کنم و لذت ببزم از کارم …
موفق باشید..
به نام خداوند هدایت گر
سلام به روی ماه استاد عباسمنش و مریم خانوم شایسته عزیز
استاد جانم دوباره از این فایل های طوفانی گذاشتین . دوباره از هدایت خداوند گفتین. با اینکه کلمات همون تکرار کلمات گذشته است من قلبم از جا کنده میشه من حس میکنم قلبم باز میشه و اشکم در میاد . من عاشق این تکرارم . آخه این کلمات جنسشون از بهشته ، بهشت تکرارش قشنگه چون احساسم هر دفعه با دفعه قبل فرق میکنه، تکراری نیست ،احساسم جوش و غلیان بیشتری داره . و چه همزمانی قشنگی بین داستان افراد معتاد در خرابه با قدم 8 برام پیش اومد ، تکرار داستان نشونه اینه دقت کن با جان دل بشنو. هر دفعه از زوایای مختلف بشنو . خدایا شکرتتتتت خدایا صد هزار مرتبه شکرت .
– و اما داستان دریافت هدایت من ، بارها گفتم ولی ازون تکرار های قشنگه هر دفعه ایمانم قوی تر میکنه :
زمانی که قضیه هدایت خداوند رو فهمیدم گوشام رو تیز کردم . خداوند گفت از شغل قبلی انصراف بده همه رو بی منّت واگذار کن به دوستت گفتم چشم . بعد دو سه ماه گفت بیکار نشین کتاب معماری بخون که دوستش داری . گفت برو از مبحث ها بخون که همیشه برات غول بوده . من یه نگاه به بچه 1.5 ساله کردم گفتم خداجونم وات ؟ من واسه یک ساعت خواب له له میزنم بعد 22 تا کتاب بخونم؟! اینم به چشم . ولی آروم آروم میخونم شاید روزی 10 صفحه . گفتم کاش دوره تندخوانی بلد بودم زود تموم میشد فعلا همین در دسترسمه . خب کتابا رو ندارم باید بخرم پول ندارم ! گفت از شوهرت بخواه بگو میخونم آزمون هم اگه قبول شدم چه بهتر . نشد هم دفعات بعد دوباره شرکت میکنم . اون روز 700 تومن پول کتابا شد. برامون زیاد بود. شوهرم با اکراه گفت مطمئنی یکجا همه رو میخری میخونی؟! خیلیه ها! واقعا ته دلم نمیدونستم اما گفتم هر چه پیش بیاد خیره .اینم بگم ما خانواده سه نفریمون هر دو هفته یبار مریض بودیم. بچم تو بیمارستان بستری میشد . بعد از قبولی همه میگفتن میخواستیم بگیم شماها که همش مریضید چطوری قصد کردی بخونی اما واسه اینکه ناراحت نشم نگفتن…… شروع کردم لنگان لنگان خوندن که فهمیدم آزمون 2.5 ماه دیگه است . با افسوس گفتم حیف شد نمیرسم یه دور هم تموم کنم ولی هر فرصتی پیش بیاد ، صبح زود ، نصف شب ، … ولش نمیکنم. ایمانم یکم بیشتر شده بود . گفتم اوکی از مامان خواهش میکنم 3 4 ساعت در روز بچه رو اونجا بزارم بخونم (مامان من همه عمر بهم میگفت من نوه داری نمیکنم) خلاصه میکنم همه خانواده ذوق و هیجان خوندن منو دیدن پدر مادرم شوهرم حمایت هاشون بیشتر کردن بیشتر از یسنا نگهداری کردن . منم با تمام انرژی خوندم . اون حین خداروشکر زمانی بود که اینترنتا قطع شد ارتباطم با همه دنیا کم شد . هر کسی میشنید از دوستان تو دلمو خالی میکرد که از مُهر جدیداً پول در نمیاد به درد نمیخوره به سختی خوندنش نمی ارزه ولی یکی دو نفر غریبه فقط گفت خوبه راحته بابا چیزی نیست . گفتم همین دو تا کافین بقیه ایگنور میکنم . خلاصه کنم قبول شدم با اون نمره ای که تجسم کرده بودم همه دهنشون باز میموند وقتی میشنیدن. راستش هنوز حکمت هدایت رو نفهمیده بودم چون فکر میکردم پولش کمه ، کار نیست و مسئولیت سنگینه ، من که کارای اجرایی اصلا بلد نیستم چند ماهی دنبال استفاده ازش نرفتم . خداوند که ول کن ما نیست بی راه میرم هزار تا بوق تریلی میزنه تا برم گردونه به مسیر . دو تا نشانه فرستاد دو نفر گفتن پولش عالیههههه کاری نداره بابا اولین مهر بزن با پولش برو دبی! انصافا با سفر دبی وسوسه شدم کار زدم در حالی که دستم میلرزید .( البته بگم با پولش آخر سفر نرفتم هنوز هزار تا کار اولویت دار دیگه کردم :) ) عاقا اولی زدم آی پولش چسبید بعد یکی دوماه دوباره کار زدم ، همه پولش جیرینگی به حساب میومد در حالی که یارو بعد 6 ماه شایدددد شروع به کار کنه خیلییی چسبید . تازه یادم اومد من از بس به تضاد برمیخوردم برای کسی کار میکردم پولش یا نمیداد یا دیر میداد تو دفترچه ام از خدا میخواستم قبل از شروع به کار کارفرما همه پول رو بریزه :) نمیدونم چطور توصیف کنم احساسم رو . روی ابرا بودم . خلاصه روی ریل افتادم . تو فرصتی که قبل از شروع به کار پروژه ها بود میرفتم تحقیقات میکردم یاد میگرفتم حالا تو این مرحله چی بگم چی بنویسم .
اینو بگم همون اوایل آشنایی با استاد ، 2 سال پیش قبل از این نتایج به دلیل شرک که من نمیتونم پول در بیارم به شوهرم گفتم بیا تو این فایل سه برابری درآمد گوش بده درآمدت سه برابر بشه ! اونم رُک گفتم من اعتقاد ندارم اگر راست میگی چرا خودت به پول نرسیدی هنوز ! راست میگفت بده خدا . این انگیزه شد برام گفتم اگر راه درسته کی از خودت بهتر ، خودت نتیجه بگیر . الان چندین بار شوهرم بهم گفته کاش یه رشته ای خونده بودم که میتونستم مُهر بگیرم مثه تو که از بین 5 تا کار تازههه 2 تاشون شروع کردن، تازهههه همینم 2 3 هفته ای یبار سرمیزنی یه گزارش مینویسی منم این کار میکردم ! عملا کار فیزیکی نمیکنم، تو خونه زیر کولر فقط با کتاب خوندن دارم اطلاعاتم از کارم بالا میبرم . این دفعه با اعتماد به نفس بالاااااا به سقف چسبیده به شوهرم گفتم همه جا پول هست ثروت هست حتی کار الان خودت. فک کردی من این راه بلد بودم خودتم میدونی کاملا نابلد بودم فقط هدایت خدا بود من قبولش کردم ، هدایت خدا الحق که شیرینه . خیلی آسونه اگر که چون و چرا نیاری عمل کنی .
– و امااااا زندگی قبل از 2 سال پیشم همه اش گوش ندادن به هدایت الله بود . راستش با یادآوریش نمیتونم ذهنم رو کنترل کنم استاد جان از شما عذر خواهی میکنم که تعریف نمیکنم . از شما سپاسگزارم بابت تک تک کلماتی که گفتین و مرا منقلب میکرد. دوستتون دارم . خدانگهدار
سلام استاد و خانم شایسته ی عزیز و مهربان…
چند روز پیش همسرم یه چک 20 میلیونی داشت و من فراموش کرده بودم که چک داریم و ما توی حساب اون پول رو داشتیم اما برای کار دیگه گذاشته بودیم کنار….
یه دفعه همسرم بهم گفت که راستی فردا چک دارم و منم طبق معمول اول استرس و ترس اومد سراغم اما سریع خودمو جمع و جور کردم و سعی کردم مراقب ورودی هام باشم حس بد نداشته باشم.شروع کردم توی ذهن خودم با خودم صحبت کردن که خدا هیچ موقع دیر نمیکنه هر موقع که ما نیاز داشتیم یا گیر کردیم سریع خودش رو رسونده.من به خدای خودم ایمان دارم من باید ایمانم رو نشون بدم من باید توکل کنم.و با خودم همه اش این جملات رو تکرار میکردم…
1 ساعت بعد از جایی که اصلا فکرشم نمیکردیم پول رسید و معجزه ی خداوند رخ داد.
و من همینجوری مبهوت بودم از این اتفاق زیبا
با تمام وجودم میدونم که اگه صد درصد خودمون رو بسپاریم به خدا زندگی بسیار بسیار راحت و روان پیش میره اما گاهی اوقات انسان یادش میره و اعتبارش رو میده به خودش و همین کار رو سخت میکنه.
خدای عزیز و مهربان ممنونم ازت که هستی و همیشه نگاهت به من و زندگیم و خانواد ام هست سپاسگزاری میکنم برای تمام نعماتی که بهم دادی اما من شکرگزار نبودم
سپاسگزارم.سپاسگزارم.سپاسگزارم