«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/08/عکس-سایت-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-08-21 12:20:202020-08-22 21:46:45«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ی عزیز امیدوارم دلتون شاد باشه
قبل از اینکه بخوام در مورد رشد و پیشرفتم از استفاده از فایل های سایت بنویسم. قبلش میخوام اشاره ای به گذشته ی خودم داشته باشم
من تو خانواده ی کاملا فقیر بدنیا اومدم که پدرم زمانی که من به دنیا اومدم فراری بود بخاطر قاچاق مواد مخدر. من و مادرمو و دوتا برادرام از این شهر به اون شهر نقل مکان میکردیمو تقریبا آواره بودیم از اصفهان ساری گنبد مینودشت دلند تهران بگیر تا مشهد و آزادشهر
چون کودکیه خوبی نداشتم و مادرم هم از قوانین چیزی نمیدونست و باورهای اشتباهی داشت البته مادرم هم قربانیه اجداد خودش بود منم باورای درستی نداشتم از همون کودکی
خلاصه تا پنجم ابتدایی درس خوندمو و دوران نوجوونیمو تقریبا بی کارو بی هدف گزروندم
سربازی نرفتم و درگیر افسردگیو اعتیادم شده بودم
تا اینکه سن 20 سالگی علاقه به تاتو پیدا کردم و پیگیر کار تاتو شدم. با اینکه هیچی از قوانین نمیدونستم و هیچ انسان موفقی اطراف من نبود اما کار تاتورو شروع کردم بعد گزروندن 5سال عجیب غریب تاتوکار مطرحی شدم اما یک مسعله ی همیشه بزرگی داشتم اونم این بود که تو لحظه زندگی نمیکردم همیشه درگیر آینده بودم و از لحظاتم هیچ لذتی نمیبردم
همین مسعله منو درگیر استرس و اضطراب خیلی زیادی کرده بود تا اینکه بعد از 5سال تلاش خیلی زیاد و به موقعیت های خوبی هم تو کارم رسیده بودم و تقریبا شرایط خوبی داشتم و خوب داشتم رشد میکردم خسته شدم و کشیدم کنار و این کشیدن کنار برام بسیار گرون تموم شد که رو اوردم به کارایی مثل نظافت ساختمون و باز دوباره درگیر مواد شدمو خودمو یک انسان بازنده ی افسرده دیدم
علتی که این مطالبو نوشتم در ادامه میگم
حالا در آستانه ی 29 سالگی هستم و تقریبا سه ماهه که تو سایت tasvirkhani.com دارم از ابتدایی ترین ویدیوها دیدن میکنم فایلارو گوش میدم نکات مهمو مینویسم و میام بالا
تو همین سه ماه هر نوع موادی که مصرف میکردمو گزاشتم کنار
ورزشو شروع کردم
روی باورام دارم کار میکنم
ورودی های ذهنمو دارم کنترل میکنم
از ذهنیت یک انسان بازنده دارم کم کم تبدیل میشم به یک انسانی که از شکستاش داره درس میگیره و خودشو میسازه
البته موفقیت هاییم داشتم در گزشته از جمله تابلو نقاشی کشیدم دوتا یکیش چهره ی خودم و دیگری شیر که روی جفت تابلوهام کاملا حرفه ای فیلم ساختم و صحبت کردم
اما الان بعد از اون گزشته ی عیجب غریب کار ماساژو که بهش علاقه دارمو شروع کردم و در ابتدای راه هستم اما با فایل های استاد دارم قانون تکامل به درستی طی میکنم و مطمعنم به زودی به موفقیت های بسیار بالایی میرسم و نعمتو ثروتو برکت روانه ی زندگیم میشه
چون الان قوانینو بهتر درک میکنم روی باورایی که از کودکی اشتباه بودن دارم کار میکنم و بادیدن فایل های سایت و در ادامه خریدن محصولات و خوندن کامنتا انگیزه ی زیادی درونم داره ایجاد برای تغییر رشد و پیشرفت
خدارو شکر آیندرو روشن میبینم
و خدارو سپاس بابت حضور شما استاد عزیز روی این کره ی خاکی و اشنا شدن من با شما و سایت شما تا از اون گزشته وارد این لحظه ی حال فوق العاده و یک آینده ی بینظیر جلوی پاهام
بهترینارو براتو ن آرزو میکنم بدرود
به نام خدای توانا و مهربان
سلام و درود خدمت شما دوست عزیز و هم فرکانسی من آقا مهران عزیز
بهت تبریک میگم
اینجا بهترین دانشگاه و بهترین سایت الهی و بهترین سایت موفقیت دنیاست
این رو ، من با تحقیق و پژوهش بهش رسیدم
البته من هیچ وقت نرفتم چک کن ببینم این سایت رنک اول سایت های موفقیتی هست یا نه
ولی به حرف های استادم اعتماد دارم
من با اساتید دیگه در قانون جذب آموزش هایی رو گذروندم
کتاب های دیگه ای در زمینه موفقیت و رشد فردی خواندم
هیچ فردی رو در این حد شفاف و صادق مثل استاد عباس منش ندیدم و پیدا نکردم
هیچ استادی رو پیدا نکردم که اینقدر متعهدانه و دقیق تمام تلاشش رو بکنه تا به آموزه های خودش عمل کنه و خودش اولین نفری باشه که از اون صحبت ها نتیجه میگیره و هدفش این باشه که رُل مُدل باشه برای دانشجوهای خودش
خودش گواه باشه ، شاهدی باشه بر اینکه اگر منِ دانشجو این حرف ها رو بشنوم و بفهمم و البته از همه مهمتر عمل کنم می توانه زندگیم در تمام ابعاد تغییر کنه
بارها در دیدگاه های قبلی خودم نوشتم که افتخار می کنم و با سربلندی و عزت میگم من دانشجوی استاد عباس منش هستم
به خودم افتخار می کنم که به جای وقت تلف کردن در شبکه های اجتماعی و بی هدفی و سر در گمی با دوستای هدفمند و ارزشمندی همچون شما در این دانشگاه موفقیت در حال تحصیل هستم
دوست من
آقا مهران بهت افتخار می کنم و تبریک میگم اینقدر شجاعانه و با شهامت اومدی گذشته خودت رو نوشتی و یه رد پا از خودت به حا گذاشتی….
فقط خدا می دونه یکی دو سال دیگه وقتی که با انبوهی از حس و حال خوب و خوشبختی و نتایج فوق العاده به صورت اتفاقی؟ نه نه اتفاقی نه! به صورت هدایتی میای و این دیدگاه خودت رو می خوانی چقدررررر خوشحال میشی
چون اون موقع اونقدر در تمام ابعاد تغییر کردی که خودتم یادت رفته از کجا شروع کرده بودی…
وقتی این دیدگاهت رو می خوانی به خودت افتخار می کنی
من خودم از یه کودکی نسبتاً تلخ و با عزت نفس وحشتناک پایین
رسیدم به جایی
در شغل خودم «مشاور املاک» اونقدر متخصص شدم و اونقدر احساس لیاقت و ارزشمندی درونم ایجاد کردم که تو همین محله خودمون «شهرک پردیسان-استان قم» چندتا از مشاور املاک ها افتخار می کنند و دوست دارند که من برم توی دفترشون مشغول به کار بشم
خدا شاهده خودشون چندین بار چشم تو چشم این حرف ها رو اِذ آن کردن ها….
از جایی که از چهره خودم بدم می اومد و دوست نداشتم توی آیینه به خودم نگاه کنم
رسیدم به جایی که ریش می گذارم همه میگن وعووو چقدررررر ریش و سیبیل بهت میاد
چطوری مرد بزرگ ؟؟ و از اینجور حرف ها؟؟
میزنم میگن وعوووو پسر چقدر جذاب شدی و …؟!
میدونی می خواهم چی بگم؟!
این ها دو سه تا مثال کوچیکه ها
می خواهم بگم بزرگترین دستاورد های من در این مسیر
احساس لیاقت و ارزشمندی و البته توحید، توحید و توحیده
عزت نفسی که استاد بارها تأکید کرده پایهی تمام موفقیت هاست
خیلی خوشحال شدم از آشنایی باهات
و
خیلی دیدگاهت بهم احساس خوبی داد
امیدوارم باز هم از دست آورد هایت برای ما بنویسی و من شاهد رشد و پیشرفتت باشم
به دستان خداوند توانا و مهربان می سپارمت
سلام محمد جان امیدوارم حالتون عالی باشه پیامتونو خوندم و حسابی لذت بردم
اتفاقا الان دو سال از گزاشتن اون پیام من میگذره و کاملا طبق حرف شما کاملا هدایتی هدایت شدم به پیامی که گزاشتم و از همه لحاظ زندگیه من اون موقع بهتر شده الله اکبر زندگیه الان من هیچ ربطی به اون زمانی که این کامنتو گزاشتم نداره و فکر میکنم که مطمعنم شماهم در کار املاک به درجات بسیار بالایی دست پیدا کردین و از این راه، هم در مادیات هم معنویت ثروتمندتر شده باشین به امید خدا که ارزوی قلبیه منه
خلاصه خیلی خوشحال شدم وقتی پیامتونو خوندم از خداوند قلبا هر انچه که میخوایین را از خداوند ارزو میکنم در پناه خداوند باشید
سلام و درود بر مهران عزیز
چه اسم قشنگی داری مهر می رانی ازین بهتر دمتگرررررم دوست خوبم بهت تبریک میگم که تونستی از اون فضای زندگی تاریک و اعتیاد ازآن محیط سمی و وحشتناک با خانواده اونجوری هدایت بشی به سمت خدا به سمت نور حتمااااا درونت یچیز زیبایی رشد داده بودی که در مدار توحیدی ترین سایت قرار گرفتی واقعااااا دمتگرم و برای اراده ات تحسینت میکنم و بهت تبریک میگم و سعی کن شب و روز فقطططط برای همین موفقیتت و پیروزی ات شکرگزار خدای خودت باش مهران عزیز میدونی از اون محیطی که تو زندگی میکردی چقد سخت به اینجور جای نورانی هدایت بشی ولی تو تونستی و این از قدرت توست بعت تبریک میگم و چقد خوشحالم یکی از بندگان خدا مثل خودم از دام تاریک اعتیاد نجات پیدا کرد مهران جان بایددددد شب و روز خداروشکر کنی که الان هم پاکی هم در بهترین جای دنیا هستی که نمیزاره چیزی آزارت بده نمیزاره دنبال هوی و هوست بری نمیزاره خماری از راه بدرت کنه اینجا امن ترین جای دنیاست همینکه اینجا هستیم همه شب و روز بایددد خدا رو شاکر باشیم دمتگرم که تونستی پاک بشی و خودتو نجات بدی و الگوی خیلی ها بشی دمتگرم رفیق موفق باشی و پیروز هر جا که هستی.
دوستت دارم
ممنون اقا مجید خوندم و لذت بردم خدارو شکر چقدر شما خوش قلبین براتون بهترینارو ارزو میکنم چیزی ندارم بگم جز اینکه از خداوند براتون بهترینارو هر انچه که میخوایینو ارزو میکنم قلبا و اتفاقا شماهم نوری هیتین برای دیگران نمونه اش همین پیامی که برای من فرستادین که باعث شد بیشتر بع این سایت ارزشمند علاقه مند بشمو خدارو بابت این سایت و عزیزانی چون شما سپاسگزارم خیلی خوشحال شدم وقتی پیامتونو خوندم این پیام رو از طرف خداوند میدونم
بنام خدا
سولماز هستم 32 ساله ساکن کرمان
من به صورت اتفاقی تو یک سفر یک روزه وویس استاد رو که داخل ماشین پخش میشد شنیدم و بعد به سایت مراجعه کردم. الان کمتراز دوماهه که عضو سایت شدم و از اول با فایل های مصاحبه با استاد شروع کردم و بعدش فایلهای باورهای ثروت ساز رو گوش کردم و هنوز دارم گوش میدم. کتاب چگونه فکر خدارا بخوانید را خریداری و مطالعه کردم و درحال حاضر دارم قرآن رو مطالعه میکنم. من چیزی که از شما آموختم کار روی باورها بود. قبلا آموزشهای قانون جذب از اساتید دیگر را تهیه کرده بودم ولی هیچوقت به این درک عمیق از اهمیت باورها نرسیده بودم. من فقط سعی میکردم که احساسم خوب باشه و دقیقا تو زندگیم از همه لحاظ رشد و پیشرفت داشتم بجز پول. من با فایلهای شما اهمیت باورها رو درک کردم و فهمیدم که چرا از شغل مورد علاقم که انقدر باعشق انجامش میدادم و تحسین همه رو بر می انگیخت، نتونستم پول در بیارم. من به صحبت شما عمل کردم و نشستم باورهای مالی اشتباهم رو نوشتم و به نتایج خیلی خوبی رسیدم همه باورها رو تاجایی که میتونستم استخراج کردم و دارم باورهای جدید رو با تکرار هرروزه جایگزین باورهای اشتباهه قبلی میکنم. من دوران کودکی بسیاااااار سختی داشتم پدرم که خیلی پولدار بود،وقتی چندساله بودم ورشکست شد، اموالمون مصادره شد، بدهی داشتیم،پدرم بیکار شد و مادرم اشک میریخت.
من با آموزشهای شما فهمیدم که من اصلا به فراوانی باور ندارم، من شدیدا برای پول درآوردن به کار فیزیکی اعتقاد دارم، همیشه جمله مادرم یادمه که میگفت از کجا پول بیاریم؟؟ بابات بیکاره. از کودکی همیشه حسرت بدل بودم همیشه آرزوی دوچرخه، اسکیت، آتاری و اردو رفتن به دلم مونده بود ولی الکی به همکلاسیام میگفتم اسکیت و دوچرخه خوب نیست من دوس ندارم، اگه دوست داشتم منم میخریدم و اینطوری خودمو دلداری میدادم. وقتی پدرم ورشکست شد همه میگفتن که مادرم جدا میشه و مارو ترک میکنه ولی مادرم اینکارو نکرد و همیشه تو ذهنم موند که یه خانواده واقعی و خوشبخت، بی پول و فقیرن و آدمای پولدار خیانت کار و ظالمن، بخاطر پول به هم رحم نمیکنن، عیاشن.
من تک دختر و فرزند آخر خانواده هستم و همیشه برادرام ازم حمایت کردن و من اینطوری برنامه ریزی شدم که هرچی بی پولتر باشم بیشتر محبت و توجه برادرام رو به خودم جلب میکنم.
25 روزه که دارم روی باورهای مالیم کار میکنم و نشانه های زیادی دیدم و دوچرخه خریدم. اما بزرگترین دستاوردم تا این لحظه احساس ایمان و آرامش قلبی ای هست که کارم. دیگه کم شدن حساب بانکیم حالمو بد نمیکنه، دیگه نگران نیستم که بی پول شدم. خیلی احساس آرامش و اطمینان دارم و تو اولین فرصت فایل های روانشناسی ثروت رو خریداری میکنم.
استاد عزیزم از شما سپاسگزارم بابت تماااااااااااااام آگاهی های بی نظیری که به من دادید. الهی زندگیتون پر از خیر و برکت و عشق و شادی و خوشبختی باشه.
درپایان این رو هم بگم که من از روز اول فقط سه تا باور اشتباه رو شناسایی کردم و هرچی روی این سه تا باور کار کردم، به مرور باورهای اشتباه دیگه رو هم در خودم پیدا کردم و اینجا بود که دریافتم تکامل در هر چیزی وجود داره، حتی تو شناسایی باورهای اشتباه.
دوستدار شما سولماز❤️🌻
به نام رب مهربان
سلام به استاد عزیزم و همه خانواده صمیمیام.
من میترا 37 سالمه و در پایگاه هوایی سرسبز و زیبای دزفول زندگی میکنم
قبلاً داستان هدایتم به سایت رو نوشتم که در نوع خودش جالبه مثل اکثر بچهها تکاملم رو طی کردم تا با استاد عزیزم هم مدار شدم.
الان میخواهم از نتایجم صحبت کنم که هم رد پای برای خودم باشه و هم شاید به دوستان عزیزم کمک کرده باشم.
دو سال هست که عضو سایت شدم اول با فایلهای دانلودی شروع کردم ،و همان ماه اول و پس از گوش دادن به فایلهای چند برابر کردن درآمد و از کجا شروع کنم و تعهدی که به خودم دادم بابت سه برابر کردن درآمدم در یک سال،با سرمایه اندکی که داشتم که حدود یک میلیون بود،شروع به کار کردم و خوب خدا رو شکر همه چی خوب پیش میرفت و من خیلی از همه لحاظ تغییرات بزرگی داشتم
من خیلی دوست داشتم دوره 12 قدم را خریداری کنم در ماه بهمن که تولدم بود از خداوند خواستم تا هدیه تولدش به من پولی باشه که باهاش بتونم قدم یک را خریداری کنم. و به طور معجزه آسادقیقاً همان شب تولدم پول خرید قدم در حسابم بود از فروش محصول،و من با تعهد و حال عالی دوره را شروع کردم همه چی خیلی خوب پیش میرفت و درآمدم هر ماه داشت بیشتر میشد عید اون سال ما به شیراز مسافرت کردیم و به جرات میتونم بگم بهترین مسافرت عمرم بود.
در اون زمان من قدم دو راشروع کرده بودم و گوش میدادیم استاد باورتون نمیشه که در شیراز چقدر فراوانی دیدیم تمام درختهای نارنج داخل شهر زیبای شیراز (حتماً کسایی که به شیراز سفر کردن میدونن که تمام بلوارها و کنار خیابون شیراز پر از درخت نارنج است) پر از شکوفه بهار نارنج بود انقدر شکوفهها زیاد بودند که از برگهای درختان بیشتر دیده میشدند خیلی بیشتر،مخصوصاً سعدیه.
عطر بهار نارنج کل شهرو گرفته بود و ما همش تحسین میکردیم و میگفتیم خدایا شکرت چقدر فراوانی چقدر نعمت چه عطر خوشی و کلی ذوق میکردیم.
در مسیر برگشت از جاده بوشهر برگشتیم یک جاده رویایی سرشار از فراوانی در دو طرف جاده پر از باغهای بزرگ نخل که پشت سر هم بودند پر از اسبهایی که گلهای بودند پر از گاو و گوسفنده،خانه باغ و ویلاهای قشنگی هم در جاده دیدیم که ما همه رو تحسین میکردیم و برای همه کل ذوق میکردیم و مدام میگفتیم خدایا شکرت چقدر فراوانی. سفر خیلی خوبی بود خدا را شکر.
بعد از دیدن این همه فراوانی درآمد من در ماه فروردین یک دفعه سه برابر شد. ولی در همان اواخر فروردین اتفاق غیر منتظرهای رخ داد همسرم در محل کارش دچار حادثهای شد و ضربه مغزی شد استادشاید باورتون نشه ولی وقتی که من رفتم (چون پزشک به دوستانش گفته بود احتمال زیاد، زنده نمیمونه, چون از جای نادری خونریزی کرده بود) همه خیلی ناراحت بودند و بعضیهاشون گریه میکردن. من رفتم تا برگه اتاق عمل رو امضا کنم ولی در تمام مدتی که اونجا بودم و عمل طول کشید فقط مدام میگفتم الخیر فی ما وقع و اصلاًنمیتونستم این جمله رو تکرار نکنم این کلمه ها بهم آرامش میداد.و یک نور امیدی تو دلم بود که خودم هم تعجب میکردم .
از وقتی روی خودم کار میکنم دیگه خیلی مسائل حتی به این شدت هم نمیتونن منو خیلی به هم بریزن .نمیگم اصلاً ناراحت و نگران نبودم نه، ولی نسبت به قبلم خیلی خیلی بهتر با مسائل برخورد میکنم و بعضی وقتا خودم هم از این تغییرات متعجب میشم .خلاصه که همسرم به لطف خدای مهربان بعد از 2 تا عمل و چند روز در بخش مراقبتهای ویژه از بیمارستان مرخص شدند بدون یک ریال هزینه برای ما(و این اتفاق برکات زیادی برای ما داشت).
و من در اون ماه 13 میلیون درآمد داشتم با اون شرایط با این توضیح که من فقط چند ماه بود کارم را از صفر شروع کرده بودم .
ولییییییییییی یه مسئله که استاد همیشه تکیه میکنند و فریاد مزنن و اون نرفتن تو حاشیه و کار کردن مستمرومتمرکر روی خودمونه و به قول استاد جان که میگه این داستان تکرارررررری دوستانیه که بعد از یه کوچولو نتیجه دیگه میرن تو حاشیه یا خوب روی خودشون کار نمیکنند.
راستش رو بخواید هر موقع این حرفو از استاد میشنیدم میگفتم نه بابا من که اصلاً امکان نداره تو این تله گیر کنم (یه جورایی مثل مردنه که کسی فکر نمیکنه یه روزیم خودش میمیره) حداقل در مورد من که اینجوری بود.
یک مسئله برایم پیش آمد که نمیخوام راجع به جزئیاتش توضیح بدم ولی میدونم که پاشنه آشیلمه و باید همیشه روش کار کنم. که این مسئله منو کم کم برد تو حاشیه و تمرکز و توجهم فقط روی اون مسئله معطوف شده بود خیلی هم سعی میکردم ازش رد بشم،با ترفندهای مختلف اما نتونستم قدمها رو میخریدم گوش میدادم ولی بیشتر وقتها تمرکزم روی همون مسئله بود تا کم کم درآمدم کم شد 8 ،5 ،4 ،3 تا حتی چند ماه پیش به 300 هزار تومان در ماهم رسید.
نجواهای ذهنی صداشون در مغزم خیلی بلند و بلندتر شده بود و داشت منو ناامید میکرد.
من 12 قدم رو کامل خریده بودم ولی تا قدم 11بیشتر پیش نرفتم یعنی نخواستم که قدم 12 رو شروع کنم چون به خودم میگفتم اگر چکاپ فرکانسی رو انجام بدم ناامید میشم.
چون من از عملکرد خودم راضی نبودم و انتظارات بیشتری داشتم .
تصمیم گرفتم تمرکزی برگردم به قدم اول و هم روی فایلهای دانلودی و دوباره شروع کردم با تمرکز بیشتر و خدا رو شکر اون مسئله هم داره کم کم کمرنگ میشه تو ذهنم و مجدد درآمدم در این ماه خیلی خیلی بهتر شده و حالم هم عالی شده.
شکر از رب مهربان من که نگذاشت من از مسیر درست و مدار درست خارج بشم چون همیشه ازش میخوام که دستم رو بگیره و او همیشه دست من رو محکم نگه میداره.
ممنون که کامنت منو خوندید امیدوارم که براتون مفید بوده باشه.
درود بر شما خانم اسکندری
بهتون تبریک میگم بابت بازگشت هوشمندانه و الهی ای که داشتید
من همه صحبتهای شما را درک میکنم و به جورایی سرنوشت من هم طوری رقم خورد که مدتی هست دوباره برگشتم به این مسیر الهی و زیبا و به لطف خدای مهربان هر روز داره شرایطم بهتر از روز قبل میشه و امید دارم که با همین فرمون برم جلو تا به همه خواسته هام برسم
البته همه این بالا و پایین ها تو مسیر تکامل ما هست و من از همشون درس گرفتم و میدونم تجربیاتم تو مسیر رسیدن به اهدافم کمک بسیاری بهم میکنند
برای شما آرزوی تندرستی دارم
موفق باشید
سلام خیلییییی مچکرم آقای شجاعی بزرگوار.
امیدوارم که شما وهمه بچه های سایت همیشه در مسیر الهی باشید ودر حال پیشرفت و کسب آگاهی.
دقیقا حرفتون رو قبول دارم چون تضادی هم که برای من پیش امد باعث شد من خیلی چیزها رو بهتر درک کنم ودرس های بزرگی برای من داشت خداروشکر.
انگار این تضاد یک تیک از پازل زندگی من بود که اگه پیش نمیومد همیشه جاش خالی میموند وجهان که مدام در حال تکامل اجازه نمیده جای خالی باقی بمونه.برای همه دوستان واستاد عزیزم ومریم جانم شایسته آرزوی بهترینها رو دارم .
درود بر شما استاد عزیزم سید حسین دوست داشتنی
وااااای چه شود صفحه نظرات این فایل….
مطمئنم خووندنی ترین و رویایی ترین صفحه نظرات گروه تحقیقاتی عباس منش در ذیل این ویدئو نقش خواهد بست….
استاد بزرگوار بر ذهن خلاق و خلاق و خلاق شما هزاران بار هووووو باید کشید…
من حسن بابائی(نام مستعار :افشین) متولد 58/12/24 در منطقه جنوب شهر تهران در خانواده پرجمعیت و به لحاظ مالی متوسط رو به پایین بدنیا آمدم از زمانیکه یادم میاد تو ذهنم افکار بزرگی رو پرورش میدادم بسیار انسان جاه طلب به لحاظ کسب ثروت بودم بعد از تحصیلات لیسانس در رشته مهندسی نرم افزار از طریق یکی از آشنایان وارد شهرداری تهران منطقه 4 شدم تقریبا 5 سال در چند حوزه شهرداری فعالیت کردم ولی واقعیتش رو بگم نتونستم دوام بیارم لذا از طریق همسر خواهرم وارد شرکت هرمی کوئست شدم آموزه های این شرکت بسیار برام زیبا بود و فعالیت من در اون مجموعه فوق العاده عالی بود و لیکن به لحاظ جو حاکم ادامه کار محقق نشد فلذا در پایان سال 83 با دختری در همین تیم آشنا شدم و ازدواج کردم خداروشکر خداروشکر خداروشکر
پس از ازدواج به لطف خداوند رحمان تونستم با جمع و جور کردن پولام یه خونه کوچیک بخریم “خدا را سپاس” تا سال 1389 در چندین شرکت به عنوان کارمند مسئول فروش مدیر فروش فعالیت کردم تا اینکه اوایل سال 90 از طریق یکی از مشتریان آخرین شرکتی که کار میکردم به شراکت با ایشان دعوت شدم ” شروع بیزنش شخصی ” چند ماهی با ایشان کار کردم تصمیم گرفتم دیگه شریکی نداشته باشم از ایشان جدا شدم و مجموعه ای مسقتل با مدیریت شخص خودم راه اندازی کردیم تا اینجا شرایط بسیار عالی بود کم کم مشتریها زیاد میشد و کارمندها هم همینطور تا اواخر سال 92 که روز بروز حساب بانکیم چاق و چاقتر میشد در پایان این سال از طریق بازاریاب شرکت پیک برتر به دوره یکی از اساتید عزیز معرفی شدم که در اون دوره ثبت نام کردم چند جلسه از این کلاسها رو شرکت کردم و پس از اون تصمیم گرفتم دفترمو عوض کنم ” آغاز روزهای …… ” یه دفتر بزرگ و شیک در قلب تهران با هزینه بسیار بالا اجاره کردیم شرایط به ظاهر خوب پیش میرفت تقریبا 20 کارمند با فروش خوب … در این برهه از زمان تصمیم گرفتم خونمو عوض کنم که این تصمیم باعث شد قریب به 200 میلیون تومن از پول شرکت نوپا و تازه جون گرفته بکشم بیرون و اینکارو کردم و کار رو ادامه دادیم ….. و رسیدیم به ابتدای سال 94
پایان فصل اول ” راستشو بخوایید دستم درد گرفت”
سلام آقای بابایی
روندتان خیلی عالی بود
چقدر عالی مرسی که این را نوشتید کلی قشنگ بود وای چه قسمتی از این سایت عالی است
حالا بگردم قسمت دوم دیدگاهتان را بخوانم کاش هم را یک جا می زاشتید.
شادباشیدو همیشه سالم و راضی
به یاد خدای عزیز
سلام به تمامی دوستان عزیز
آشنایی من این سایتی به صورت کاملا اتفاقی بود……
خواهر بنده در همایش تندخوانی استاد حضور داشتند و پکیج تندخوانی را از آن همایش تهیه کردند .حدود 3 ماه بعد من نیز کنجکاو شدم و نگاهی به پکیچ انداختیم و با هم تصمیم گرفتیم که پکیج را ببینیم و تندخوان شویم …. من هیچ گاه اون جمله ی استاد عزیز رو در جلسه مقدمه دوره تندخوانی فراموش نمی کنم ….دقیقا جمله ای که ایشون در پکیج به کار بردند این گونه بود:
“اگر هرکسی در هرکجای کره ی زمین تونسته به هرموفقیتی در هرزمینه ای برسه ؛من و شما هم می تونیم … به یه دلیل خیلی ساده ،به این دلیل که سیستم عصبی یکسانی داریم … فقط کافیه مثل اون عمل کنیم و مثل اون باور کنیم.”
خب بعد استفاده از پکیج تندخوانی خیلی شیفته این گروه شدم ؛به سایت گروه سر زدم ؛و تمامی فایل های رایگان را (آن طور که یادم می آید)دانلود کردم…
خیلی نیاز داشتم که پول بیشتری داشته باشم تا بتونم تمام فایل ها و محصولات استاد را داشته باشم و خب من اصولا کسب کاری نداشتم ؛من یک دانش آموزم دبیرستانیم که مدرسه میره و فعلا شغلی نداره .
به هرحال من پول هایی که کم و بیش جمع کردم برخی از محصولات استاد را خریداری کردم و آن ها را با اشتیاق فراوان گوش میدم …من یادم نمیاد که قبل از آشنایی با این سایت در چه حال و هوایی بودم ولی یادمه همیشه اعتماد به نفس بالایی داشتم .(چون اصولا دو سال از تغییرم وفکر کردنم به این شیوه می گذرد…)
باید بگم من هم اکنون که 15 سالم هست و این تغییر باور ها رو از سن حدود 13 سالگی شروع کردم وفکر کردن به این شیوه برام بدیهی شده … و این به دلیل است که من تغییر باور های بد و نابود کننده رو از سن پایین شروع کردم.
من الان خیلی خودم رو دوست دارم ؛می تونم بگم اصلا نظر دیگران برام مهم نیست ؛برخلاف بسیاری از دوستان هم سن و سالم ،سر کلاس با قدرت سوالم را مطرح می کنم ؛حتی اگر دیگران دوست نداشته باشند.
دوستان بسیار زیادی در مدرسه دارم …. روابط بسیار عالی باهاشون دارم واین رو تمام مدیون جلسه نهم دوره قانون آفرینش هستم .
خب ،من یادمه تو ارتباطات بسیار مشکل داشتم؛ خیلی زیاد غیبت میکردم ولی بعد گوش دادن به دوره ،روابط من با دوستانم برام به یه معجزه تبدیل شده … و می تونم بگم کسی الان نیست که من بخوامش و بهش نیاز داشته باشم و یا دوست داشته باشم به نوعی باهاش ارتباط برقرار کنم ولی نتونسته باشم .
خب،من در طول آشنایی با این جا یه انتقاد از از گروه تحقیقاتی عباس منش داشتم و اون اینه که چطور فردی مثل من و در سن و سال من بدون هیچ شغلی و کسب و کاری می تونه محصولاتتون رو تهیه کنه؟ طبیعتا اگر من تا الان دوره روانشناسی ثروت رو تهیه می کردم و اون را گوش میدام بسیار موفق تر بودم.
به نظرم مهم ترین عامل پیش برنده من ، فایل “فقط روی خدا حساب کن ؛ بود” این فایل در جاها و در شرایطی با تغییز باورام به من کمک می کنه که بعضی از دوستام واقعا تعجب میکنن؛ کارهایی من میکنم که واقعا بعضی از دوستانم نمی تونن انجام بدن و اون ها فقط تعجب می کنن .
داستانی از یکی از موفقیت های زندگیم رو می خوام برتون تعریف کنم که تا همین چند وقت پیش نمی دونستم دلیلش چی بود ! و وقتی فهمیدم بسیار بسیار خداوند رو شکر کردم .
به نظر خودم جلسه اول قانون افرینش و فایل “فقط روی خدا حساب کن” نقش بسیار مهمی رو در ایجاد این موفقیت داشت :
خب ،من به برنامه نویسی علاقه بسیاری دارم …. چندی پیش در یکی از مسابقات کشوری برنامه نویسی دانش آموزی شرکت کرده بودم که ممکنه اسمش رو شنیده باشید : مسابقه سراسری برنامه نویسی حلی نت. به لطف خداوند عزیز من با دوست عزیزم مقام دوم این مسابقه رو کسب کردیم و من تمام این موفقیت رو مدیون خدواند هستم .
داستان از این قرار بود که مسابقه به صورت دو نفره برگزار و شامل دو مرحله کلی است . اگر هم گروهی نداشته باشی نمی تونی تو مسابقه شرکت کنی ….
من آن طور که یادم می اید ؛دیگر از مسابقه خبردار شدم و تقریبا تمام افراد قوی در این حوضه از دوستانم دارای گروه شده بودند .ولی خب من یه همگروهی بسیار فوق العاده پیدا کردم ….
خب با همین دیگر هم گروه شدیم و و مرحله اول را که شامل دو مسابقه آنلاین بود را با همین دیگه انجام دادیم … یادم میاد که ما تو مسابقه آنلاین اول مرحله اول ،مقام اول را به دست اوردیم.
همچنین در مسابقه آنلاین دوم نیز حتی با پیش آمدن مشکل (مشکل از این قرار بود که برنامه ای که ما نوشته بودیم وقتی به سرور ارسال می کردیم ؛ با وجود صحت کار کرد برنامه در کامپیوتر شخصی خودمان ،در سرور ران تایم ارور می داد و این مشکل دلیلش اصلا مشخص نبود و طبیعتا اشکال از طرف سرور برگزاری مسابقه بود.)
خب چون مرحله کلی اول دارای سوالات آسانی بود؛ سرعت حرف اول را می زد … من مونده بودم که چی کار کنیم واقعا ! ناگهان ایده به ذهنم رسید و برنامه را به مسئول برگزاری مسابقه به صورت دستی فرستادم وآن ها خودشان برنامه را تست کردند. نمره برنامه 100 درصد شد…
خب من همیشه می خواستم که که تو مسابقه حضوری که مرحله کلی دوم مسابقه هست مقام بیارم… با توجه به رتبه آوردن با در مرحله کلی اول ،یاد م می آید که در مدرسه شایعه شده بود که که ما تقلب کردیم !(چون تاحالا تو مسابقه ای شرکت نکرده بودیم … فکر می کنم اونا اصلا انتظار رتبه آوردن مارا نداشتند ؛که این موضوع برای ما اصلا مهم نبود.)و شایعه ای آنقدر مسخره در مدرسه پیچیده بود که من وقتی آن را شنیدم ،کم مونده بود قهقهه بزنم!.
خب من یاد گرفته بودم بی توجهی کنم ؛یاد گرفته بودم اعراض کنم.(فایل دو قسمتی قانون جذب در قرآن)البته خیلی سعی کردم این کار رو به نحو صحیح انجام بدم ولی در آن شرایط سخت بود ؛ در مورد این موضوع با هم گروهیم صحبت کردم.(قصدم این بود که نظر این موضوع را در این مورد بدانم…)ولی شاید خداوند مهربان به من امیدی داد که به کارم ادامه بدم … حرف همگرهیم اینطوری بود:یه ذره فک کن ،چه طور ممکنه همچین موضوعی صحت داشته باشه؟ولشون کن ….(اعراض)
خوب ما کم کم برای مرحله حضوری اماده می شدیم … من افراد قوی بسیار زیادی را می دیدم که تو این مسابقه شرکت کرده بودند…(به ویزه اینکه بعضی هاشون چندمین سالشون بود و تجربه بیشتری هم داشتند.)ولی خب من یاد گرفته بودم از استاد که چطوری رفتار و فکر کنم در این جور مواقع…(با خودم گفتم خداوندی که منو تو مرحله انلاین اول کردتوی مرحله حضوری هم می تونه کمکم کنه تا رتبه بیارم…)
جالب اینجاست که یه اتفاق بسیار جالب افتاد؛ شاید باورتون نشه …… مدرسه ما که بیشتر افراد قوی شرکت کننده اون مسابقه ازش بودن اردویی ترتیب داد…
و تاریخ این اردو دقیقا مصادف با روز مرحله حضوری مسابقه برنامه نویسی حلی نت شد! خب خیلی از بچه های ما همین طوری از مرحله حضوری حذف شدند و نیومدن ….(ولی خب شرکت کننده ها از مدارس دیگه هم بودن…)
روز مسابقه شد و ما رفتیم سر مسابقه … تا حدود 1 و 45 دقیقه وال حدود 10 تا تیم فکر می کنم دو تا سوال حل کرده بودن و این بالاترین تعداد سوالات حل شده بود .(از مجموع فکر میکنم 60 تا تیم.)چون زمان تو این شرایط بسیار مهم بود ما از این لحاظ تیم هفتم بودیم و فقط تیم های اول تا سوم جزو برگزیدگان مسابقه به حساب می یومدن…
تو این لحظه و شرابط بودن که یه تیم سوال سومی رو هم حل کردو در صدر جدول قرار گرفت و ما مونده بودیم. سر یه سوال مسخره.)
جدول رتبه بندی مسابقه در 10 دقیقهباقی مانده فریز شده بود.(یعنی به صورت آنلاین نبود و نتایج به روز نبودن.) ما هنوز تیم 7 ام بودیم و سوال جدیدی حل نکرده بودیم و خودم هم خیلی سر سوالی که می خواستیم حل کنیم فکر کرده بودم ….
من ذکر لا حول و لا قوه الا بالله را خیلی دوست دارم ….. به نظرم خداوند خواسته بای این ذکر بفهمونه به ما ، که شما من رو دارید ! نگران چی هستید؟
تو اون 10 دقیقه آخر من کلن ناامید شده بودم و فکر میکنم داشتم به مسابقه سال آینده فکر می کردم … ناگهان به طور خیلی فوری و ناگهانی شروع کردم به کمک خواستن از خداوند ….. این ذکر مدام زیر لب تکرار کردم و از خداوند خواستم که کمکمون کنه …. (این عینا اتفاقی هست که تو اون 10 دقیقه آخر برا من افتاد.)
تو این لحظه هم گروهیم خیلی شاد و خندان شروع به بازکردن محیط کد نویسی کرد.(فکر می کنم سوال رو به صورت تئوری حل کرده و فقط کد نویسیش مونده بود.) فکر می کنم حدود 5 دقیقه مونده بود که برنامه رو نوشت و اون را به سرور سایت فرستاد .شاید باورتون نشه و برنامه تمامی تستاش رو درست جواب داد و رتبه بندی در حدود 3 دقیقه آخر مسابقه عوض شد !
بعد از پرسش فهمیدم که تنها دو تیم ما و تیم دیگه ای موفق به حل 3 تا سوال شدن …. و مادر مسابقه مقام دوم رو به دست اوردیم(به لطف خداوند مهربان)
بعد از تموم شدن مسابقه فهمدیم بعضی افراد بسیار موفق و خفن و کار درست تو این زمینه فقط تونستن و 1 یا 2 تا حل کنن و وقتی این موضوع رو فهمیدم فقط تونستم از خداوند سپاس گزاری کنم .
بعد اون مسابقه من یه نکته رو فهمیدم…(اینکه لزوما تلاش و پشتکار تضمین کننده موفقیت تو نیست …. ما از اون ادم ها از لحاظ دانش شاید پایین تر بودیم ولی در نهایت با رتبه اوردیم چون خداوند کمکمون کرد ؛ باور های صحیح داشتیم و دوباره میگم که خداوند کمکمون کرد.)
از اون به بعد نقش خداوند در زندگیم خیلی جدی شد…. ازاون به بعد نشده به مشکلی بر بخورم و از خداوند تقاضا کنم ونتیجه دلخواه من نباشه .)
*هر چند که در بحث مالی هنوز تستی نکردم و گفتم که شغلی ندارم!
خوب من که اعتماد به نفس بالایی داشتم ؛ این اعتماد به نفسم دوباره تقویت شد و الان خیلی خودمو باور دارم …..
باور دارم که هرکاری رو می تونم انجام بدم …. فقط کافیه که بخوام و از خداوند درخواست کنم که کمکم کنه .
به قول استاد (در کتاب چگونه فکر خداوند را بخوانیم)با داشتن باور های صحیح خداوند بهترین برنامه ریز تو خوهد بود و جهان اتفاقاتی رو می چینه کنار هم برای تو که باورشون نمی تونی بکنی…..)
التبه هنوز با قانون تکامل خیلی مشکل دارم و دارم روی خودم سر این موضوع کار می کنم….
ولی به این موضوع ایمان پیدا کردم که هرکاری رو که بخواهم می توانم انجام بدم…. فقط کافیه از خداوند بخوام و در راهش قدم بردارم .)
استاد در جلسه دوم دوره قانون افرینش حرف خیلی قشنگی می زنن ….(می گن که تو وقتی خودت نمی دونی دقی چی می خوای ؟! انتظار داری جهان بدونه؟
پس خواستت رو دقیق شرح بده….)
از موقع دیدن جلسه دوم دوره قانون آفرینش کامل این موضوع را رعایت می کنن و تا الان درخواست های زیادی را انجام دادم …و شاید در 90 در صد مواقع جواب مثبت بوده…)
دوره تندخوانی استاد نیز کمک بسیار زیادی بهم کرد(امیدوارم استاد آپدیتش کنن!)باعث شد تمرکزم با دیدن جلسه 5 اون(که مربوط به تمرکزهست…) بسیار بالاتر در سر کلاس درس بره…
همچنین کتاب رویاها ی استاد هم فوق العاده بود ولی به نظرم کسی که دوره قانون آفرینش رو ببینه نیازی به این کتاب نداره…
از خداوند می خوام که کمکم کنه تو بحث مالی هم پیشرفت کنم و بتونم دوره ثروت استاد رو تهیه کنم …و در شغل آیندم موفق باشم.)
ازتون سپاس گذارم که وقت گذاشتید و خوندید:)
امیر مسعود جان موفقیتهات رو از صمیم قلبم بهت تبریک میگم انشاالله همیشه روی ریل موفقیت حرکت کنی
در مورد پول هم باید بهت بگم که اولین پیشنهادم بهت اینه که فایل های رایگان چطور درآمد خود را در طول یکسال سه برابر کنیم رو بارها و بارها گوش کن و تمریناتش رو بارها و بارها انجام بده ‘
و پیشنهاد بعدیم به شما اینه که برای خودت در سطح دنیا و در سطح ایران به دنبال الگو هایی باش که دانش آموز بودن و همسن خودت بودن و سرمایه اولیه هم نداشتن تازه استعدادشان هم در برنامه نویسی نصف تو هم نبوده ولی خیلی خیلی پولدار و ثروتمند شدن ‘
یه الگو از همین شرایطی که بهت گفتم یه دختر پانزده ساله در انگلیس بوده که در همین شرایط فوق الان میلیون دلار درآمد داره اونم فقط از طریق یک وبلاگ’
برات بهترینها رو آرزو میکنم ‘ در پناه الله یکتا همیشه موفق و ثروتمند و سالم باشی
دوست خوبم امیرمسعود پایدارتالی سلام و سپاس
بابا تو که کولاک کردی با 15 سال سن و این نثر قوی و این همه موفقیت آینده ای بس درخشان در انتظارت هست.
امیر مسعود جان سوالاتت را در عقل کل مطرح کن راهکارهای خیلی خیلی خوب و کاربردی را دوستان در اختیارت قرار خواهند داد. برایت بهترین ها را آرزومندم.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
امیر مسعود جان کلی بهت تبریک می گم. توی این سن کلی از بقیه جلویی پسر، برو خدا رو صد هزار مرتبه شکر کن.
امیر جان تو فوق العاده ای ، چقدر خوشحالم که با این سن کمت توی مسیر درست قرار گرفتی ، دوست من در مورد پول هم همین قوانین به کا ربگیر مطمون باش که می تونی و یک باوری که دای فکر کنم این که چون فکرم یکنی سنت کمه نمی تونی درامد داشته باشی یک سرچ توی نت بکنی انقدر بچه های کوچیکتر تو بودن که با ابده های ساد ه میلیارد شدن ، پس فابل های درامد خود را سه برابر کنید و دستورالعمل قروت ببین که رایگان هستن مطمئن باش موفق میشی
به نام خدای مهربان
من مهدی عبادات هستم و 27 سال سن دارم، داستان از اینجا شروع شد که من به دلیل از دست دادن شنوایی ام که دلیل مشخصی نداشت چندین سال درمان کردم اما پاسخی دریافت نکردم تا اینکه دنبال راهی برای بهبود میگشتم، در این سال ها انواع درمان ها از جمله: طب سنتی، طب سوزنی، انواع رژیم ها و… رو دنبال کردم اما ذره ای پیشرفت در شنوا یی ام حاصل نشد، در اسفند ماه سال 93 داشتم تو اینترنت سرچ میکردم و دنبال راهی میگشتم که نمیدونم چطوری صفحه سایت عباسمنش باز شد که نوشته بود (چگونه برای سال 94 هدف گذاری کنید و به آن برسید) چون من به بحث هدف خیلی علاقه مند هستم این مطلب نظرم رو جلب کرد و فایل رو دانلود کردم، در این فایل گفته بودید برای رسیدن به خواسته ها و اهداف اولا باید همه توجه و تمرکزمون رو روی هدف بزاریم و ثانیا در مورد هدف صحبت کنیم، در واقع در مورد ناخواسته ها صحبت نکنیم، من با جدیت همین 2 تکنیک رو اج خورا کردم و اول از همه توانستم با کانون تمرکزم روی خواسته ها آلرژی ام رو بدون مصرف دارو کاملا خوب کنم و برای خودم هدف تعیین کردم که بدون سمعک شنوایی ام رو به 100% برسونم، وقتی به این هدف فکر میکردم از شدت ترس تنم میلرزید و میگفتم امکان نداره اما با جدیت بیشتر کلمات و کانون توجهم رو کنترل کردم و در مرداد ماه 94 اولین سمعکم رو کنار گذاشتم و هم زمان در یک موسسه خصوصی شروع به خواندن ارشد مدیریت اجرایی کسب و کار کردم، به لطف خدا پیشرفتم عالی بود تا اینکه از فروردین 95 سمعک دوم رو کنار گذاشتم و ارشدم رو از دانشگاه جورجیا آمریکا گرفتم و در حال حاضر شنوایی ام عالیه و تونستم مشاور بازاریابی و فروش یک نمایشگاه تجهیزات آشپزخونه در اهواز بشم و دارم به اشخاص زیادی در بدست آوردن سلامتی و انگیزه کمک میکنم و مشاوره میدم، هدفم اینه که تا پایان امسال برای ادامه زندگی به تهران مهاجرت کنم و به موفقیتهای خیلی بزرگتر برسم.
اینجا جا داره که از خدای مهربان سپاسگزاری کنم که من رو با آقای عباسمنش و صحبت های بسیار خوبشون آشنا کرد، استاد من تک تک فایل های رایگان شما رو دانلود میکنم و با جون دل گوش میدم چون حرفاتون از عمق وجودتون میاد و به دل میشینه، هدفم اینه که بسته روانشناسی ثروت و قانون آفرینش رو تهیه کنم و به استقلال مالی برسم و به دیگران هم کمک کنم
آقای مهدی عبادات ،آفرین بر قدرت ایمان و باور شما ، واقعا شما برگزیده اید
سلام خانم لیلا شب خیز
ممنونم از محبت و دلگرمی شما، امیدوارم همیشه حال و احساستون خوب باشه و فقط اتفاقات خوب رو تجربه کنید
سلام مهدی جهام تبریک میگم به این پشتکار و ایمانی که دارید .با ارزوی موفقیت
سلام محمد جان
ممنونم، منم برای شما آرزوی موفقیت و تندرستی دارم دوست عزیز
دوست عزیز ایمان شما به قوانین ایمان من را نیز قوی تر کرد…
سلام دوست عزیز
خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که ایمانتون قوی تر شده و ازتون میخوام ذره ای شک نکنید و حال و احساس خوبتون رو حفظ کنید
در پناه حق
سلام دوست عزیز
بهتون تبریک میگم.
براتون آرزوی بهترینها رو از خداوند دارم.
سلام دوست عزیز
سپاس از محبت و دلگرمی شما
امیدوارم همیشه حالتون عالی باشه و بهترین هارو تجربه کنید
سلام دوست عزیزم.واقعا عالی بود.براتون آرزوی بهترینها روارم
سلام آقای خلیلی عزیز
سپاسگزارم از محبت شما، امیدوارم به تمام اهداف و خواسته هاتون برسید و منشا اثر باشید
مهدی عبادات گرامی
چه عالی. منم میخوام عینکمو کنار بزارم بدون عمل لیزیک
میشه بگی فقط هدف تقویت شنوائی نوشتی یا کار دیگری هم کردی؟؟؟ الان به ذهنم رسید هدف برداشتن عینکم را بنویسم و جمله تاکیدیشو به صورت فایل صوتی با صدای خودم بگم و هر روز گوش بدم.
اگه تو کار دیگری هم کردی میشه بهم بگی مممنون
سلام دوست عزیز
خیلی خوشحالم که شما تو فکر پیشرفت و رسیدن به سلامتی هستید، من چندین کار رو برای رسیدن به هدفم انجام دادم که بهتون میگم:
1٫ اول از همه کلماتم رو کنترل کردم یعنی فقط در مورد خواسته هام با همه و با خودم صحبت میکردم، همانطور که استاد عباسمنش گفتند ما با قدرت کلاممون میتونیم کانون تمرکزمون رو کنترل کنیم.
2٫ از افرادی که منفی بودن و فقط در مورد بیماری و چیزهای منفی صحبت میکردم فاصله گرفتم.
3٫ هر روز فایل های صوتی انگیزشی گوش میدادم و فیلم های انگیزشی میدیدم و کارهایی میکردم که همواره احساسم خوب بمونه، به قول استاد وقتی احساستون خوب باشه فقط اتفاقات خوب رو تجربه میکنید
امیدوارم تونسته باشم پاسخت رو داده باشم، اگ سوای دیگری بود در خدمتم، موفق باشی
سلام
عزیزانی که در کنکور شرکت کرده اند، میدانند که هرچقدر هم به مطالب مسلط باشی ، بازهم تا زمانیکه نکات مربوطه و فنون تست زنی را بلد نباشی در کنکور شانس چندانی نخواهی داشت، حتما دور برتان افرادی بوده اند که بسیار درس خون و با معدل های بالا که نتوانستند موفقیت چندانی در کنکور کسب کنند( به خصوص سالهای قبل که کنکور یک سد بزرگ محسوب میشد). منظورم از طرح این مثال این بود که خود من کسی بودم که کتابهای بسیاری رو مطالعه کردم و حتی دوره های مختلفی از اساتید برجسته کشور شرکت کرده بودم، اما عملا نتایج بزرگی بدست نیاورده بودم. خواندن یک کتاب خوب، یا شرکت در یک سمینار موفقیت، تنها برای چند روز یا نهایتا چند هفته حال منو خوب می کرد و بعد رفته رفته انرژی و انگیزه من تحلیل می رفت و می شدم همون آدم سابق!…
جوینده یابنده ست… چون در مدار و خواسته شدید قلبی برای موفقیت قرار گرفته بودم مقالات، کتابها و سایتهای مختلفی به من معرفی میشد، تا اینکه توسط همسرم با سایت آقای عباس منش آشنا شدم. راستش اولش گفتم خوب؛ اینم یکی از همون جوونهاییه که 4 تا کتاب خونده و به وجد اومده و حالا احساس رسالت بهش دست داده!! اما با مطالعه محصولات و تماشای فایلهای ایشون واقعا تعجب کردم! از اون زمان دیگه مرتب فایلها رو گوش کردم و یک سری نکات دستگیرم شد که چرا علی رغم مطالعات زیادم دستاوردهای چندانی نداشتم، مثلا یک علتش این بود که من استمرار نداشتم، درصورتیکه ایجاد فضای مثبت ذهنی و تربیت ضمیر ناخوداگاه به تکرار و تماس مداوم نیاز دارد… و البته موضوع مهم ایمان…. بنظر من یکی از بهترین و زیباترین محصولات آقای عباس منش فایل ” فقط خدا” یا ” فقط روی الله حساب کن” بوده که هنوزم وقتی گوش می کنم بغضم میگیره… زمانی بود که درگیر انتقال کاری بودم و میخواستم بعد از شش سال کارم در بانک از کرمان به زادگاهم تهران برگردم و مشکل اینجا بود که در شبکه بانکی و بخصوص بانکهای خصوصی انتقال به تهران بسیار مشکل و انتقال از شعبه به ستاد مرکزی تقریبا محال است… ضمن اینکه با رفتار غیردوستانه همکارانم مواجه شده بودم و در شرایطی قرار گرفته بودم که حتی احتمال اخراج من از کار وجود داشت… دقیقا تو همون روزا بود که فایل زیبا و حماسی ” فقط خدا” به گوشم خورد و نشستم بارها و بارها گوش کردم… و اشک ریختم…. که چرا من چشمم به دست رئیس شعبه م بود تا هوام رو داشته باشه و اخراجم نکنند… وقتی تنها یک قدرت وجود داره و برگی بی اذن خداوند از درخت نمی افته…چرا من از همکارانم بیم و هراس داشتم که مبادا زیراب منو بزنند و پیش مقامات مافوق خراب بشم…. الله اکبر… خدا حتما منو بخشیده… ولی وقتی خودم یادم میاد مو به تنم سیخ میشه که چرا برای یه انتقالی به تهران اینهمه التماس کردم و نشد… و درست روزی که رها کردم و به خدا سپردم ، معجزه وار همه چی جفت و جور شد… وقتی از خود خدا خواستم و دیگه ازهیچ احدی درخواست و خواهش نکردم، وقتی دیگه از رفتارهای ناجوانمردانه در محیط کار نترسیدم و شک به دلم راه ندادم، وقتی گفتم خدا هست و به آن نادیدنی توکل کردم… بر خلاف روال معمول (که در حدودحداقل 2ماه طول میکشه تا تشریفات اداری و موافقتها حاصل بشه) هفته بعدش من تهران در ستاد بانک پشت میزم بودم…. و الان دارم پشت میزم از میدون فردوسی تهران این پیام رو، این حرف دل رو براتون مینویسم…حیرت همه رو دیدم… تک تک همکارانی که منو میشناختند یا نمی شناختند می پرسیدند کسی رو داری؟؟؟ معلومه پارتیت خیلی بزرگه…. و من تو دلم می بالیدم به خدایی که هست، اگر نگاهش کنی و اگر فقط از خودش بخوای…
دوستان شاید انتقالی گرفتن از شهرستان به تهران کار بزرگ یا دستاورد عظیمی نباشه، اما یه اتفاق بزرگی در من افتاد… و یقین دارم که بزرگترین دستاورد زندگی هر کسی در طول زندگی خاکی اش؛ ایمان اوست… شاید همه خاطرات شیرین و موفقیتهای ریز و درشت زندگی یه روزی فراموش بشن، اما اون روزهایی که دل به دریا زدی و ترس رو کنار گذاشتی و به خدا توکل کردی، رو هرگز فراموش نخواهی کرد…
ارادتمند شمابهمنی هستم، 33ساله، شاغل در بانک شهر.
باسلام
بابک جان فوق العاده عالی بود ایشالله همیشه تو زندگیت با ایمان قوی به خداوند به موفقیت های بزرگتری برسی.
محمد عزیز سپاسگزارم از لطف و توجه شما، آرزوی سعادتمندی دارم براتون
تبریک میگم ایمانت رو من الان در این شرایط هستم زمانی خداوند کاری برای من کرد ولی من اینو از طرف کسی دیگه دیدم چون به اون کس پرو بال دادم همون منو از هدفم دور کرد فقط رو خدا باید حساب باز کرد
سلام
ممنون از متنتون
عالی بود همین الان خبری را دریافتم که جوابش در متن شما بود. تشکر
در پناه اله یکتا
سلام دوست عزیز
فوق العاده و تاثیرگذار بود.
بهترینها رو برایتان از خداوند خواستارم
ممنونم خانم محمودی، امیدوارم تک تک بچه های این خانواده بزرگ در ایمان و توکل برنده باشند…
سلام جناب اقای بهمنی عزیز
واقعا قشنگ بود منم اشکم گرفت منم اون فایلرو گوش کردم ایمان و انگیزه شما منو هم به وجهه اورد
امیدوارم همیشه در همه ابعاد زندگی موفق و عالی پیش برید خیلی خوشحالم که زندگیتون بهتر شده
موفق سربلند باشی
آقای تقی زاده ممنونم از عنایت شما، براستی درخواست و مساله ای که سالها قفل شده با یک توکل و توجه گره گشایی میشه… کاش ایمان اندوختنی بود…
خیلی سپاس گذارم برای پاسختون :)
آقای بهمنی درود بر شما ، خداوند در قرآن می فرماید هرکس به من توکل کند کفایتش می کنم
خانم شبخیز از محبت و توجه شما متشکرم، براستی که خداوند در قرآنش حجت را تمام کرده است…
با سلام به همه دوستان عزیز استاد دوست داشتنی
من اگر بخوام از داستان زندگیم بگم ساعتها طول میکشه ولی یه کم شاید متفاوت باشه و توش خبری از پیشرفت مالی نیست ولی یه تحولی تو وجود من بوجود آورد که ارزشش برام خیلی زیاد بود …من متولد سال 1365 هستم تو یه شهرستان دور افتاده مرزی تو یه خانواده خیلی ساده و فقیر زندگی کردم پدرم عصبی و بد اخلاق و عصبی و مادرم ساده لو بی سواد و از دوران بچگی ام اون تعریفی که از خودم داشتم یه دختر گوشه گیر منزوی افسرده بودم و حتی توانایی درست صحبت کردن نداشتم و یه چهره سرخورده بی روح داشتم و همیشه نیمکت اخر کلاس تنها می نشستم و تو کل سالهای زندگیم هیچ تفریح و لذتی نداشتم و حتی پدرم دوست نداشت ما خونه فک و فامیل بریم و همیشه زندگی ما سوت و کور و بود و شاهد دعواهای سنگین پدر و مادرم بودم و پدرم سر هر موضوع الکی همه ما رو کتک میزد و من هر شب گریه میکردم و تو مدرسه ام همیشه یه شاگرد تنبل بودم که از همه عقب بودم و مجبور میشدم با تبصره و تقلب نمره بگیرم و معدل دیپلم رشته علوم انسانی من 10 شد و به زور دیپلم گرفتم و درسم که تموم شد خونه نشین شدم و هیچ امیدی برای قبولی کنکور نداشتم و منم هیچ وقت دوست نداشتم ازدواج کنم و تو اون شهر زندگی کنم همیشه رویا پردازی میکردم و با خودم دنبال راه فرار بودم و تو اون سالها به شدت مشکل افسردگی پیدا کردم دوتا فکر بیشتر به ذهنم نیومد یا خودکشی یا فرار ! و چند بار دست به خودکشی زدم ولی موفقیت آمیز نبود و تو اون دنیای پوچ بی معنای خودم زندگی میکردم و حس میکردم تو این دنیا جز سیاهی لشکرم و همش با نماز و قرآن خودمو مشغول میکردم و میگفتم کاش تو ایران هم کلیسا بود میرفتم راهبه میشدم و تا اخر عمرم تو کلیسا زندگی میکردم! برادر کوچکترم همیشه با من دعوا داشت و منو به شدت کتک میزد و من شده بودم کلفت برادرهام هر کدوم بچه دار میشدن میرفتم خونشون و از بچه اونا نگهداری میکردم یا وقتی اسباب کشی داشتن منو صدا میکردن و خودشون و زنهاشون به من حکومت میکردن و من رو خیلی مسخره میکردن تا می اومدم حرفی میزدم مورد تمسخر و توهین بودم و ترجیح میدادم سکوت کنم …خلاصه من سالها تو بی خبری و و انزوای خودم زندگی میکردم و نمیدونستم باید چیکار کنم و تو کل سالهای عمرم حتی یه خواستگار نداشتم ! بعد از سالها تصمیم گرفتم برای کنکور شرکت کنم و با امید و انگیزه زیادی تو همون شرایط سخت نشستم درس خوندم و تو یه اتاق گل گچ تاریک تو یه گوشه خونه درس میخوندم و گوشه دیگه کارگرها مشغول به کار بودن خلاصه نشستم با تمام وجودم فقط درس خواندم و به خودم قول دادم اگه قبول نشم خودکشی میکنم و من تونستم دانشگاه دولتی با رتبه خوب و یه رشته خوب قبول شم و پدرم و برادرهام به زور اجازه دادن من برم دانشگاه و این در حالی بود که من 25 سال سن داشتم و با هزار بدبختی تونستم راضیشون کنم …و اون زمان که دانشگاه رفتم خودمو یه ادم افسرده و بدون اعتماد به نفس می دیدم و همش با خودم میگفتم من شانس اوردم دانشگاه قبول شدم وگرنه منکه استعداد و حافظه قوی ندارم! دانشگاه رفتن من همان و شروع مشکلات و باز شدن عقده های گذشته ام همان …بخاطر پیش فرض هایی که از مردها داشتم با کسانی آشنا شدم که فقط مورد سواستفاده قرار میگرفتم و من یه ادم افسرده بودم خلاء عاطفی زیادی داشتم اعتماد به نفس نداشتم و دانشگاه رفته بودم ولی هدفم رو گم کردم و همیشه پیش دکتر های روانشناس دانشگاه میرفتم و غرورم رو میشکستم و گریه میکردم و خودمو تحقیر میکردم و هی از مشکلاتم و شکستی که از روابط خورده بودم و از احساسات بدم میگفتم و هی میپرسیدم من چرا خوب نمیشم و جوابی نداشتن و میگفتن تیپ شخصیتی هر کس یه جوره و حرفاشون منو آروم نمیکرد بیشتر شنونده بودن و هیچکس ازین قانون نمیگفت !!! من با بیشتر استادام حرف زدم از مشکلات خودم و خانوادم و افکارم میگفتم و هیچکس نتونست جمله ایی بگه که من یه ذره حالم خوب شه سال 91 بدترین سال زندگیم بود و ترم اول و دوم دانشگاه مشروط شدم و من همچنان احساس افسردگی داشتم و سال 92 بود که برای گوشی من یه پیام اومد و با استاد عباس منش آشنا شدم و عضو سایت شدم و تک تک حرفهای استاد مثل وحی بود و من به استاد عباس منش میگفتم پیامبر نسل جدیده و فایلهایی که گوش میدادم چه تاثیر فوق العاده ایی برام داشت در مورد عفو و بخشش که گفتن من اعضای خانودام و اون مردهایی که ازشون بدی دیده بودم رو بخشیدم و تونستم درک کنم علت تمام مشکلاتم خودم بودم و جواب تمام سوالاتم رو گرفتم و بیماری روحی که سالها با من بود کم کم درمان شد و بلاخره بعد از سالها تونستم درک صحیحی از زندگی و دنیا داشته باشم و دیگه گریه نمیکردم و شب و روز فایلهای استاد تو گوشم بود و توضیحات محوصلات سایت رو میخوندم و میتونستم دقیقا پیش بینی کنم استاد چیا گفته و تک تک فایلهای رایگان بسیار عالی و تاثیر گذار بود و همشو یادداشت میکردم و به تمام اون چیزهایی که دوست داشتم فکر میکردم و سال دوم دانشگاه پایان احساسات بد و افسردگی روحی من بود پایان روابط بدی که درگیرش شدم و تازه خودم رو پیدا کردم … من از تمام استادان دانشگاه وقت مشاوره میگرفتم دقیقا ریز به ریز و با جزئیات براشون ساعتها حرف میزدم فکر میکردم چون دکتر روانشناس هستن و تحصیلات عالیه دارن میتونن کمک کنن ولی دیدم هیچکس از این قانونی هیچ درکی نداشت!!! و استاد عباس منش دقیقا جواب تمام مشکلاتم رو گفت و تونستم خیلی باهاش ارتباط برقرار کنم و حرفاش از دلش می اومد واقعا به دل مینشت
تنها مسئله زندگی من سالها تنها موندن بود سالها افسردگی بود سالهای سال احساس میکردم هیچ کسی منو دوست نداره و فقط تمرکزم رو گذاشتم رو بهبود افکارم تو زمینه روابط عاطفی چون پاشنه اشیل من دقیقا همین بود …
من احساسی که 27 سال باهاش زندگی کردم تونستم حلش کنم من تو روابط بسیار مشکل داشتم و خودم رو از همه حقیر تر و بدبخت تر میدیدم و میگفتم من یه دختر شهرستانی فقیرم من هزاران فرسنگ از اون ادمی که بودم فاصله گرفتم و مهم ترین چیزی که از خدا میخواستم رو بلاخره بدست آوردم ارتباطات قوی و روحیه شاداب و امیدواری به زندگی ام به دست آوردم و میرفتم تهران با مردهایی قرار ملاقات میزاشتم که مدیر عامل یه شرکت بودن و منو میبردن بهترین رستوارن و با من حرف میزدن و من چنان موقر و متشخص و زیبا و خوش لباس و خوش چهره بودم که اون مرد عاشقم میشد من با تمام افرادی که ثروتمند بودن فقط نسشت و برخواست داشتم با کاپیتان کشتی که ماهی 20 میلیون حقوق میگرفت و با خلبان و دکتر و مهندس و استاد دانشگاه و حتی با نماینده مجلس دوست شدم و همه اون مردهایی که تو جایگاه خودشون یه اسم و رسمی داشتن در برابر من تعظیم میکردن!!!
بسته تند خوانی و تقویت حافظه رو گوش دادم و دیگه هیچ درسی نیفتادم و چهره خودم رو تو آینه نگاه میکردم یه دختر زیبا و جذاب و فوق العاده دوست داشتنی بودم تو یه شرکت بازار یابی شبکه ایی رفتم و تونستم بهترین لباس ها رو بپوشم و با پولی که پس انداز کردم تونستم بسته عزت نفس رو بخرم و اینقد روحیه و شخصیت من قوی شد و ارتباطات من و قدرت بیان من عالی شد که خودمم متحیر میشدم من شاداب شدم و حتی زیبا تر از گذشته شدم و بخاطر روابطی که داشتم احساس گناه نمیکردم چون احساس گناه منو روانی کرده بود … جذبه خاصی تو وجودم پیدا شد که همه دوست داشتن با من دوست باشن استاد دانشگاه ازم خواستگاری میکرد و من جواب رد میدادم اینقد که به خودم علاقه مند شدم و خدای درونم رو پیدا کرده بودم و با خودم به صلح رسیده بودم که فقط آدمهایی سراغ من می اومدن که از لحاظ جایگاه اجتماعی و خانوادگی و تحصیلات از من بالاتر بودن ولی من خودمو ا ز همه با ارزش تر می دیدم الان تبدیل شدم به کسی که انگار یه انرژی اطراف منو گرفته و اجازه نمیده آدمهای بد سر راهم بیان و کسی از اعضای خانوادم نمیتونه بهم بگه بالای چشمت ابروه هر روز که تو آینه نگاه میکنم قربون صدقه خودم میرم و بخاطر نعمتهایی که دارم واقعا سپاسگذارم ..
دوستان عزیز من فقط خودم رو تغیر دادم و دنیام تغییر کرد وگرنه هنوزم همون پدر و مادر و برادرها رو دارم الان با خودم در صلح هستم با اینکه تو یه شهرستان دورافتاده هستم و هنوزم خانواده فقیری دارم ولی هیچ احساس محددیتی ندارم! جای فرار کردن به فکر بهبود شرایط همه خانوادم هستم
الان اهدافی دارم که برام خیلی دست یافتنی و قابل لمس هستن و میدونم که میتونم به همه آرزوهام برسم میدونم قراره چقدر ثروتمند شم و آزاد شم و الان دیگه هیچ وقتی اشک نمیریزم دارم اونطور که دوست دارم زندگی میکنم تیر امسال درسم تموم شد و اهداف بزرگی که دارم رو یادداشت کردم و دارم با سرعت زیاد به سمت خواسته هام میرم
الان فقط میگم اول خدا دوم خودم…
سلام رهای عزیز من از چندسال پیش شمارو میشناسم و کامنتهای زیباتون میخوندم و بخاطر شجاعت هایی که داشتید و ترس هایی که توی دلشون رفتید همیشه شمارو تحسین میکردم.
این حد از تغییر و عزت نفس و رشد شخصیت باید برای همه الگو باشه موفق باشی دوست عزیزم
وای خیلی خیلی عالی بود شما مهم ترین نتیجه رو گرفتیننننننننننن
سلام
زندگیتون را خواندم و عالی بود و امیدوارم که خدا همیشه سبزی و نور انی راه شما باشه و شما به موفقیتهای چشمگیری برسید وبه آرامشی بیشتری برسید
شاد و خوشبخت باشید
سلام
متن شما رو بی اندازه دوس داشتم
لطفا از تمریناتتون بگید و اینکه چه دیدگاهی باعث شد خودتون و ظاهرتون رو اینقد عاشقانه دوس داشته باشین
و اعتماد بنفس روابط رو از کجا آوردید؟؟؟
سلام خدمت استاد گرانقدر و همه دوستان هم مدار و پر انرژیم. مدتی بود که می خواستم درباره روند رشد خودم در طی دوره های استاد و مطالب مفید سایت برای دوستان بنویسم تا هم باورهای خودم تقویت بشند و هم اینکه با نوشتن این مطالب هم شکرگذاری عمیقی از پرودگارم داشته باشم که استاد گرانقدر و آدم های هم مدار عالی رو سر راهم گذاشت و از طرفی دوستان هم نکاتی کم رو از نتایج من ببینند.
اونقدر رشد زیاد بوده که اصلا نمی دونم از کجا شروع کنم. دقیقا سال گذشته همین موقع بود که دوره آفرینش رو گرفتم. قبل از اون مدام درحال تضاد گرفتن از زندگی بودم، بشدت علاقمند به راه اندازی کسب و کار خودم بودم. دلم میخواست اونقدر رها باشم که حضور و عدم حضور هیچ انسانی نتونه روی زندگیم و موفقیت هام تاثیر داشته باشه. همیشه به خدا گله میگردم که چرا باید روند رشد اینقدر سخت باشه، چرا دنیا به یک زن هدایای کمتری می بخشه و از این افکار منفی که فقط تضادهای زندگی من رو نشان می داد.
بالاخره جواب سوالاتم رسید. انگار با یه پتک کوبیده بودند به سرم. قبل از دوره آفرینش هر وقت کسی از شرایط بدش می گفت و عدم موفقیتش رو به حساب شرایط بد زندگی میذاشت با خودم می گفتم، امکان نداره خدای عالم اینقدر ظالم باشه که بین بنده هاش اختلاف بذاره، به یکی بده و به دیگری نه. هر وقت این جمله رو می شنیدم تو دل خودم میگفتم داره بهونه میاره. همیشه میگفتم قطعا یه راهی هست من پیداش نکرمف شاید باید قوی تر بشم، شاید لازم تجربیات دیگه ای داشته باشم. تا اینکه دوره آفرینش همه جواب ها رو بهم داد. از صمیم قلبم از استاد عزیزم و دوست گرامیم که سر راهم قرار گرفتن تا پیام خدا رو بهم برسونن سپاسگذارم.
همزمان با دوره آفرینش تمام کتاب هایی رو که استاد در بین آموزش ها گفته بودند مطالعه کردم، اونها رو صوتی کردمف هر روز با خودم جملاتش رو تکرار می کردم، تمام تمرینات رو انجام دادم. در عرض 3 ماه به اوج رهایی رسیدم. رهایی که واقعا خودم رو با همه جهان یکی می دونستم. کتاب گفتگو با خدا تکمیل کننده همه حرف های استاد بود برام. وقتی برای اولین بار خوندمش تازه فهمیدم چقدر احساسم بهم راست میگفت و هر بار چقدر در تلاش بود تا هدایتم کنه. هنوز وقتی اونروزها رو بیاد میارم اشک تو چشمام جمع میشه.
اما بذارید نتایج این یکسال رو براتون بگم دونه دونه. و بعدش جمع بندی کنم .میدونم طولانی میشه اما قول میدم از خوندنش خسته نمیشد.
نتایج حوزه روابط:
من قبل از اینکه دوره آفرینش رو استفاده کنم خیلی زود و سریع به افراد وابسته میشدم، بهشون خیلی تو زندگیم قدرت میدادم، خیلی وقتها ناخودآگاه به دنبال تایید بودم، همیشه فکر می کردم اگه کسی کمکم کنه یا حمایتم کنه قطعا بهتر نتیجه می گیرم، بچگیام تنهایی رو خیلی دوست داشتم اما از نوجوانی به بعد ازش گریزون بودم. من دقیقا 10 سال از زندگیم رو در خابگاه سپری کرده بودم و همین قدرت زیادی بهمئ داده بود که با شرایط کنار بیام، واسه همین یکم ادم بسازی شده بودم. اما نکته اینجاست که اینا فقط تضاد زندگیم بودند. تازه فهمیده بودم که هیچ رابطه واقعی و درستی با جنس مخالفم نداشتم و اون یکی دوبار هم که پیش اومده بود فقط به دلایل نادرست بود. اما جالبیش اینجاست .
نکته: در طی کار کردن روی خودم تمام پسرهایی که تا اون سن و سالم میشناختم و به دلایلی تحسینشون کرده بودم یا به دلایلی از زندگیم رفته بودند یکی پس از دیگری برگشتند. اصلا حیرت انگیز بود، هماهنگی من باعث شده بود همه افراد از ارتباط با من حس خوبی داشته باشند. در اون زمان همه افرادیکه واقعا حس خوبی بهم می داند اطرافم رو گرفته بودن. از تنهاییم لذت می بردم. روزها همه تمرکزم سر برنامه خودم بود و هر جا می رفتم آدمهای خوب و عالی سر راهم قرار می گرفتند. یک سری محدودیت های ذهنی که بخاطر باورها خودم بود رو شکستم. من تصور می کردم زندگی در یک جای کوچیک خیلی سخته چون افراد باورهای محدود کننده زیادی دارند. من در یک روستای کوچیک زندگی می کنم و خانواده خیلی بزرگی دارم. قبلا که دانشگاه می رفتم خیلی کم خونه بر می گشتم و از محیط روستا کمی فراری بودم چون معتقد بودم خیلی نمیشه توش پیشرفت کرد و امکانات کمی داره. اما باورتون نمیشه الان در همین روستا کوچیک برای خودم ساعت ها در یک دفتر کاری کوچیک زمان صرف می کنم. از نتایج عدم رعایت قانون نمیگم تا توجهتون بهش جلب نشه، اما بخاطر داشته باشید قانون همیشه یکیه رعایتش نتایج عالی و عدم رعایتش نتایج منفی ببار میاره. دقیقا مثل یک دستگاه باورهای خودتون رو بازتاب میده. همین
نکته مهم: دوستان گلم عزیزانم، من تا اوج رهایی رفتم، بهترین کسی که تا اون زمان میشناختم وارد زندگیم شد، اما بخاطر داشته باشید، باورهای ما در حال تغییرند، افرادی ممکن وارد زندگیمون بشند که از ابتدا با ما هم فرکانسند اما ممکنه فرکانس ما یا اونا تغییر بکنه. جهان تاس نمیندازه واقعا نمیندازه، همه چیز قانون منده و محاله کسی که هم فرکانس شماست از زندگیتون بره و افراد غیر هم فرکانس بیان. الان بعد یک سال من هیچ اثری از دوستان منفیم در زندگیم نمی بینم. افرادی که باورهای غلط داشتند و بهم حس بدی می داند و هر از چندگاهی که می بینمشون، فقط از اتفا قعای مثبت زندگیشون می گن. تا اینجا باید یادمون باشه که کار کردن روی باورها باید هر روز و همیشگی باشه، هیچ تغییری بدون کار کردن روی خودمون اتفاق نمی افته، به محض ناهماهنگی نتایج عکس می گیریم. من وارد یک رابطه شدم که زمانی برام رویا بود، دقیقا فردی که واقعا دوسش داشتم، اما یادتون باشه عدم هماهنگی خیلی زود نتایجش رو نشون میده. در اون رابطه من چون هنوز برخی از باورهام غلط بود، خیلی زود خودم رو گم کردم و همین باعث تموم شدن رابطه شد. استاد خیلی زیبا میگن به آدم ها و اهدافتون نچسبید، بهشون توجه کنید اما وابسطه به هیچ عامل خارجی نباشید. وقتی با خودمون هماهنگیم همه چیز خودبه خود در اطراف ما عالی پیش خواهد رفت.
اما در حوزه کسب و کار من نتایج عالی گرفتم: با چند تا از دوستام یک کسب و کار نو راه اندازی کردیم. یک وب سایت طراحی کردیم، خیلی راحت من تونستم شاگردهای عالی داشته باشم و درآمدم خیلی رشد کرد، و الان سایتمون در مراحل خیلی خوبیه. من باورم به توانایهام خیلی رشد کرد و از همه مهم تر دقیقا می دونم از دنیا چی میخام. تونستم استعدادهام رو رشد بدم و از همه تواناییهام استفاده کنم. گویندگی که روزی ارزوم بود با ضبط کتاب های صوتی محقق شد و من خیلی راحت حس بسیار عالی از این کار تجربه کردم. تونستم مسائل مربوط به سئو سایت و تولید محتوا رو یاد بگیرم و الان خیلی راحت از همه مهارتهام برای پیشبرد سایتمون استفاده می کنم. با افراد موفق شهرمون مصاحبه کردم و فهمیدم که همه ادم های موفق یه روزی همین راه ما رو رفتن اونا فقط از موفقیت های کوچیک به خودباوری رسیدن و ایمانشون قوت گرفته و با طی کردن تکاملشون به این جایگاه الانشون رسیدن. خیلیاشون حتی قانون جذب رو نمی دونن و باورهای غلطی هم دارند . پس مطمنم که همه ما که استاد عزیزی داریم و باورهای عالی ساختیم قطعا موفقیت های بسیار بالایی خواهیم داشت. موفقیتی حاصل باور درست و تلاش ایمانی .
سلامتیم و وزنم
باورتون نمیشه من دو سه سال پیش همش کارم دنبال تغذیه گشتن و رفتن پیش دکتر تغذیه بود تا یکم وزنم زیاد بشه . همیشه سرگیجه داشتم و فشارم می افتاد چون فکر می کردم کسی گه یکم کم خونه ضعیفه. خلاصه هر راهی رو امتحان کردم اما هیچی به هیچی نهایتش به وزن 54 کیلو رسیدم که نسبت به قدم کم بود. اما تو این یکسال الان وزنم دقیقا 64 کیلو شده، اثری از سرگیجه که هیچ نیست اصلا اعتقادی به مریضی ندارم. اونقدر باورهای سلامتیم عالیه که همیشه حس عالی دارم. وزنم ، ظاهرم و از همه مهتر سلامتیم 20 شده. حس خیلی خوبی نسبت به ظاهر م دارم و از اینکه اینقدر خاص و منحصر به فرد خلق شدم بینهایت خدا رو شکر می کنم. نتیجه جالبی که همیشه چکش می کنم تاثیر افکار منفی بر سلامتیه، به محض اینکه ناخودآگاهد یا خودآگاه فکر منفی سراغم میاد، بدنم واکنش نشون میده و من سریع می فهمم که باید روی خودم کار کنم.
با خوندن کتاب تمرین نیروی حال اکهارت توله و از دولت عشق خیلی راههای عالی رو یادگرفتم که با کلامم و افکارم جسم و سلامتیم و احساس خوب رو داشته باشم. باز هم از استاد عزیزم ممنونم که این کتابها رو معرفی کرد.
نتایج اونقدر زیادند که بخام بنویسم خودش یک کتاب میشه. باز هم خدای عزیزم رو بیناهایت شکر میگم که بهم فرصت داد جهان و زندگی رو از یک نگاه دیگه ببینم، افراد بزرگوار و هم فرکانس خودم رو ملاقات کنم، از تمام لحظات زندگیم لذت ببرم و هر روز به دنبال رشد و تجربه جدید باشم و از زندگیم کمال استفاده رو ببرم. آگاهی هایی رو که بدست آوردم بپاس لطف پرودگارم و آوزش های استاد عزیزم و از همه مهم تر خواست درونی روحم بوده و اینکه یک روز تصمیم گرفتم که تغییر کنم. واسه همین دوستای گلم هر جا که هستید بخاطر داشته باشید که این خودمون هستیم که باید بخایم تا تغییر کنیم. محدویت های ذهنی فقط زائده ی ذهن ما هستند.
برای همه شما عزیزان از خدای بزرگمم بهترین ها رو میخام، میخام که در پناه خودش آگاهی های بیشتری رو بیادمون بیره، کمک کنه هر روز هماهنگ تر باشیم با منبعمون، به خودشناس بشتری برسیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زندگی کردن باشه.
سلام دوست عزیز من، خیلی خیلی عالی بود خدا رو شکر امیدوارم روز به روز موفق تر و شادتر و پولدارتر بشی
ممنون دوست خوبم انشالله هممون هر روز شادتر و سالم تر و موفق تر باشیم
سلام خانم کریمی عزیز …
مطالبتون بسیار زیبا و دلنشین بود و اون همه حال خوب و نتایجهای عالی ک دریافت کردین بی نظیره…
موفق و پیروز و در پناه حق
خانم کریمی عزیز خوندن تجربیات و تغییرات مثبتتون باعث انگیزه ودلگرمی من شد… براتون بهترین ها رو ارزو میکنم و از خدا میخوام موفقیتهاتون همیشگی باشه
ممنون سارا عزیزم انشالله هر روز نتایج عالی شما رو روی سایت ببینم و شاهد موفقیتهای عالیتون باشم
سلام
خیلی عالی بودهمیشه موفق و موید باشید و بازم از موفقیتهای خود بنویسید
سپاسگزارم
ممنون دوست هم مدار خوبم
موفق و پیروز باشید
تجربیات ارزشمند شما باعث ایجاد احساس خوب و انگیزه درون انسان می شود
لطف دارید دوست بزرگوار.من دوست داشتم بیشتر در مورد نتایجم بگم چون واقعا هم بخودم قدرت میده هم دوستان هم می تونند ازش استفاده کنند. اما در طول استفادم از دوره های استاد همه انرژیم رو گذاشته بودم روی مطالعه و خودسازی برای همین وقت نشد بیام روی سایت اما الان هم از نتایج دوستان استفاده می کنم و هم نتایجم رو میخوام بزارم که همه عزیزان استفاده کنند
با عرض ادب و احترام خدمت استاد عباس منش و همراهان عزیز
باران هستم ،26 ساله و مهندس.از سال های پیش من با قانون جذب و درک و راهکارهای آن اشنا شده بودم وبه خوبی میدانستم اینکه قانون جذب چه می گوید و اینکه ما به هر چه بخواهیم میتوانیم برسیم.هر موقع شرایط به خوبی پیش نمی رفت ، من میدانستم که با این قانون باید تجسم کنم و پر از انرژی مثبت باشم تا شرایط سامان یابد.در کل من این قانون را می شناختم ولی در مواقعی که با مساله ای برخورد میکردم ، بلد نبودم با این قانون حلشان کنم .فقط یکسری اطلاعات خام بودند بدون بهره وری و بازدهی .
تا اینکه با تضادهای جدی تری در زندگی ام روبرو شدم که نمی توانستم حلشان کنم و درخواست کمک هم از جانب دیگران مرا افسرده تر میکرد ، تا جایی که میتوانم بگویم احساس بی ارزشی می کردم.
حتی با مذهبی بودنم به این باور رسیده بودم که خدا دوستم ندارد و دعاهایم را نمیشنود.
طی معاشرت با دوستم ، بهم گفت که قانون جذب را می شناسی؟ و صحبت باز شد تا اینکه من با جناب عباس منش حدود یکسال است که آشنا شده ام.
دوستم برای اشنایی من با استاد، فایل انگیزشی استاد را گذاشت ، همانجا بغض همه وجودم را گرفت .میخواستم گریه کنم .در حین آن کلیپ انگیزشی ، تمام آرزوهایی که در زمینه کار ، تحصیل ، موفقیت فردی داشتم.جلوی چشمم آمد .خیلی وقت بود که قانون برایم کار نکرده بود.دیگر سعی میکردم نه کتابی در این حوزه بخوانم، نه سرچ کنم و نه استفاده .
ولی با این کلیپ رویاهایم را دیدم و چیزهایی که مرا از رویا ام دور کرده بودند، را هم دیدم.،شرایطی که من باور کرده بودم با وجود آنها دیگر ارزوهایم محال است و همه اینها مثل فیلمی جلوی چشمم میگذشت و گلویم را از بغض فشار میداد.بعد از آن، آن کلیپ شد التیامی برای حال روحی من.
روزها و شب ها آن را گوش می دادم و با آن انرژی می گرفتم که دنیای پیش روی من پر از شادی و موفقیت است و با آن گریه می کردم که من چرا باید با این همه اهداف و با توانایی هایم در جا بزنم.
(آن موقع من دنبال کار می گشتم و چشمم به افرادی بود که برایم کار پیدا کنند یا شدت آن وقتی بود که کاری بنظر خوب برایم پیدا شد و من علاقه ای برای آن کار نداشتم و نپذیرفتم و این باعث شد من زیر بمباران نظراتی بودم که بهم دیکته میشد ، که کار خوب پیدا شد و تو نرفتی، دیگر برایت کاری پیدا نمیشود، بهترینش همین بود، شانس یک بار در خونه آدمو میزنه و …)که بعد از آن این باورها در من رخنه کرد و دیگر سراغ کار نرفتم و درجا زدم.
بعد از آن کلیپ ، من پررنگ ترین خواسته ام ، شغلم شد و به این نتیجه رسیدم که نباید بنشینم و بگذارم سرزنش اطرافیان روی من تاثیر بگذارد و شروع کردم به کار پیدا کردن.
تا اینکه در یک دفتر مهندسی مشغول به کار شدم.
هر روز صبح در طی مسیر ، فایلهای استاد را گوش می دادم و با رضایت از کارم ، به محل کار می رفتم.اوضاع خوب بود ولی از نظر مالی نه.
“من از فایلهای استاد یاد گرفتم ، که عشق به کار باید داشت، کارت را دوست داشته باش” .و من عاشق کار و حرفه ام بودم.آنقدر که برای همکارانم ساعتها می گذشت و با خستگی از پشت میز کار خداحافظی میکردند ولی من گذر زمان را حس نمیکردم.
بعد از گذشت مدتی ، همکارانم همه از اینکه بازار کساده ، رکوده، پول نیست حرف می زدند ولی “من از استاد یاد گرفته بودم که افراد موفق چه دلار بیاید پایین، چه برود بالا، آنها پولشان را در می آورند.”
و خودم مهندسانی را می دیدم که با یک تلفن میلیون ها تومان را جابجا میکردند.و مهندسانی که بیکار بودند و مدام از کسادی بازار می نالیدند و واقعا هم کارشان گره میخورد و تاییدی بر حرفشان میشد.و این تصویر دقیقی از حرف های استاد بود که میگفتند ،دقیقا هر 2 گروه نشانه های خود را دارند و واقعا هم همین بود.
و نکته مهم دیگری که “استاد تاکید دارند این است که نشانه های کوچک را تایید کنید. ”
و من شروع به تایید رخدادها بااین قانون همیشه ثابت کردم.
-همکارانی که اعتقاد به فراوانی داشتند ، هرروز قراردادهای عالی بهشان پیشنهاد میشد و برعکس کسانی که از رکود میگفتند و همان پروژه هایشان هم به دلایلی به طول می انجامید.
-اطرافیان همه سرما میخوردند ولی من سالم سالم.
-شیرینی ای که دوست داشتم ،همان روز غیر منتظره برایم تدارک دیده میشد.
-قبولی در آزمون
-احساس شادی بیش از قبل
-وسایلی که مدت ها ارزویم بود ، به راحتی یا پولشان فراهم میشد یا به نحوی عینیت می یافتند.و …
و من ادامه دادم به تایید همین نشانه های کوچک در زندگی ام، من تایید میکردم و هر روز نشانه ها بزرگ تر میشدند.
اما در ادامه بحث شغل، اوضاع و شرایط به نظر همکاران روز به روز به رکود می رفت و قراردادها سیر نزولی پیدا کرده بودند ، تااینکه همکارم که نظارت تیم کاری در بخشی که من بودم را برعهده داشت، بهم گفت ما به تو هیچ احتیاجی نداریم.، برای چه وقتی کار نیست می آیی اینجا .اگر کاری هم باشد ، برای ماست که زودتر از تو مشغول شده ایم و …
آن روز هنگام بازگشت، دلم پر از کینه بود ، توی راه تصادف میدیدم، دعوا، اخبارهای بد جلویم گفته میشد ، با افراد عصبانی برخورد میکردم و …و بغض داشتم.
تا شب که به فکر افتادم که من باید این مساله را با قانون حل نمایم.
و من بااین تضاد اینگونه برخورد کردم:
1- به یاد فایل عفو و بخشش استاد افتادم که قبلا دیده بودم.و تصمیم گرفتم که او را ببخشم و برایش ارزوی موفقیت کردم.(حرف استاد: ببخش برای خودت ، که خودت راحت شوی و من واقعا آرام گرفتم.و اینکه ببخش و رهایش کن تا اونیز تو را رها کند و از دایره تو دور میشود.و این هم شد)
2- با فایل های درس فراوانی استاد به این باور رسیده بودم که دنیا در جهت گسترش و فراوانی هست.و برای همه ادم ها پول و ثروت و کار هست.فقط خودت باید بخواهی و مطمئن بودم با تخصصی که دارم ، خیلی جاها بهتر از اینجا هم برایم کار هست. و من با توجه به قانون فراوانی رشد می کنم. و کار بعدی ام از کار فعلی ام مطمئنا بهتر و عالی تر خواهد بود.
من نباید برای از دست دادن کار فعلی ام ناراحت باشم و خوشحال باید باشم که کاری بهتر پیش روی من است.
3- به ندای درونی ام گوش دادم که می گفت الان زمانی است که تو باید بروی دنبال تخصص خودت ، دنبال ایده های خودت و جایی که برای تخصصت بهت کار بدهند و ماندن در اینجا برایت رشد و پیشرفتی دیگر ندارد.
بعد از گذشت چند روز و گرفتن تصمیم مبنی بر اینکه من باید از آن شرکت بروم ، برای عرض خداحافظی به آنجا رفتم.
وقتی رسیدم ، ندای درونی ام گفت ، حالا استعفایت را مطرح نکن و من به کارم مشغول شدم،تا آخر وقت تقاضای استعفا نمایم.
که همان لحظه فردی وارد شد ، که به کارمندی نیاز داشت و تخصص هایی که او از آن فرد انتظار داشت را در بین تمام پرسنل ، فقط من داشتم و انتخاب دومی غیر از من نبود ، که این باعث شد رفتن من از آن محل با خوشحالی بین اعضا، و رضایت قلبی خودم صورت بگیرد و هم اینکه من دیگر دنبال کار نگشتم ، و کار معجزه وار مرا جذب کرد.
تفاوت کار جدیدم با قبلی به سبب تغییر مدارها :
1-همکاران متخصصی دارم همه شاد و سرزنده
2-همه معتقد به فراوانی، که کار هست.
3-احترام و نگاهی ویژه به تخصصم
4-در راس اعضا قرار دارم و مدیریت گروه عظیمی به من محول گشت.
که اینها همه به سبب تمرین فایلها ، تغییر نگرش ها، تغییر کم کم مداری که من در آن قرار داشتم ، صورت پذیرفت، چرا که قبل از آن اینطور نبود که “باز این هم حرف استاد هست که اوضاع و شرایط و افراد و خصوصیاتشان هم را با باورهای خودتان جذب میکنید ، شما خودتان تعیین میکنید که افراد با چه شرایطی وارد زندگی تان بشوند”.و من نمودش را دیدم .
باز من نشانه ها را تایید میکردم تا نشانه ها بزرگ تر شوند
–با فایل درامد خود را سه برابر کنید، درآمدم به بیش از 3 برابر در دو ماهه ی اول رسید.و همین طور رو به فزونی است.
در نهایت من برای کاربردی تر بودن و استفاده بهتر شما عزیزان ، فقط به موضوع شغل پرداختم و بسط آن به وسیله قانون که الگویی باشد برای نحوه برخورد شما با چالش ها و مشکلات و تضادهای به ظاهر بد در زندگی تان.و از بسیاری از دستاوردهایم از طریق قانون فاکتور میگیرم و گرنه نشانه های کارکردن این قانون را می توان در تمام جنبه های زندگی احساس نمود.
امید است هر روز ، از هر لحاظ بهتر و به اوج سعادت و کمال برسید.
سپاسگزارم
برای شما آرزوی بهترین ها را دارم. پیروز باشید.
ممنونم دوست عزیز، من نیز خوشبختی و به کمال رسیدن شما را از خداوندی که همه ثروت ها و قدرت ها در دست اوست و قادر مطلق است، خواستارم.امیدوارم همیشه با بکار بردن این قوانین همیشه ثابت ، زندگی ای الهی، شاد و سالم داشته باشید و به نتایج و موفقیت های شگفت انگیز برسید.
باران جان دوست عزیزم عالی بود موفق و پایدار باشید
خانم شبخیز عزیز ، ممنون از لطف شما، برایتان از خداوند معجزات بزرگ تر، موفقیت هایی شگفت انگیز، سعادت و شادی در تمام جنبه های زندگی،خواستارم.
خانم باران بزرگوار در کلام شما درسهای گرانبهایی وجود داره و در واقع این موضوع نشون دهنده عمیق و بزرگوار بودن شماست در بخشش دیگران. خوشحالم که الان خوشحال هستید (:
جناب حاتمی محترم، سپاسگزارم از حسن نظر شما ، از خداوند برایتان سعادت ابدی، رزق و برکت ها و شادمانی های بسیار خواستارم، زیرا آنچه را خداوند عطا فرماید ، هیچ فردی نمی تواند باز ستاند ، چرا که عطایای خدای مهربان، جاودانه است.
تبریک میگیم باران عزیزم ، افرین به استفاده درستت از قانون ، مطمئنن روز به ورز موفق تر میشی
سلام
بسیار عالی نوشته بودید و بسیار عالی به موضوعات مهم اشاره کردید بسیار لذت بردم با آرزوهای موفقیت شما در تمام جنبه های زندگی و هر روزم بیشتر