دستیابی به اهداف سخت است یا آسان؟ - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)

436 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مرتضی صناعی گفته:
    مدت عضویت: 3462 روز

    سلام به همه دوستای عزیزم.

    یه موردی که الان بهش پی بردم و به عنوان رد پا میخام از خودم به جا بزارم ، مسئله تکاملی عمل کردن و ریز کردن یه پاشنیل آشیل هست . من بدلایل مختلف خانوادگی و شخصیتی ، ذهنم زیاد تمرکزی نمیتونه مطالعه کنه .و هواس پرت هستم . واسه همین الان که این ویدئو رو نگاه کردم با خودم گفتم بیام بنویسم برای خودم و این مشکل رو ارام ارام حل کنم. چون دوست دارم وقت زیادی رو مطالعه روی رشته مورد علاقم که موسیقی هست بزارم. ایده ای که اومد از درونم این بود که به مدت مثلا یکسال بیام هرروز سعی کنم یه تایم کوتاهی که ذهنم یاری بده بپردازم به مطالعه و تمرین موسیقی . بعد یه مدت که دیدم عادت کدم به این داستان ، ذره ذره تایمی که میزارم با تمرکز رو بیشتر کنم تا به امید خدا دراینده به تمرکز دلخواه در حوزه مورد علاقم برسم.که میدونم همین تمرکز بیشتر ارام ارام هدایتم میکنه به سمت ایده های بهتر و شرایط بهتر که کمک میکنه به کسب موفقیت و ثروت در این مسیر .

    در پناه خدای یکتا شاد و سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1334 روز

    به نام هدایت الله

    با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و همه دوستان خوبم

    خدا را شکر می کنم استاد با یه فایل دیگه آگاهی و تجربه زیادی از شما کسب کردیم و به دست آورد های خیلی زیادی رسیدیم و چقدر ارزشمند و چقدر با آگاهی کامل شما صحبت کردید

    وقتی که من به خودم نگاه می کنم میبینم که یکی از دلایلی که من همیشه قدم اول را برای کاربر نمی داشتم بیشتر ترس های من بود و همیشه این نجوا در ذهن من به وجود می‌آمد که این کار خیلی سخته برای انجام دادن و آن را انجام نمی دادم اما آگاهی صحبت‌های شما استاد و با آموزه های محصولاتی که در اختیار ما گذاشتید توانستم اعتماد به نفس خود را افزایش دهم و پا رو ترسیم بزارم و کارهایی که فکر می کنم خیلی سخت است و نمی شود انجام داد را انجام می دهم با کمک الله مهربان و از خدای مهربان می خواهم که در تمام مراحل زندگی دستم را بگیرد و مرا به حال خودم نگذارد و از خدا می خوام که مسیر های درست زندگی را با آگاهی هایی که دریافت کردم قدم بر دارم به خواسته هایم کم برسم به شرط ایمان و تعهد و باوری که نسبت به آموزه های استاد دریافت کردم یعنی به اندازه ظرف

    خدا را شکر می کنم امروز هم حال و انرژی خوبی رو برای خودم به دست آوردم تا به زیبایی ها و قشنگی های بیشتری دسترسی پیدا کنم

    از تمام دوستان خوبم منونم به خاطر کامنت های دوست داشتنی و عالی

    در پناه الله شاد و سلامت و سعادتمند باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    در پی توحید گفته:
    مدت عضویت: 1884 روز

    سلام

    استاد من بزرگترین مشکلم احتیاج به پایه هست،شروع می کنم اما بعد از شروع رها میشم. یه مدت برای ادامه دادن به پایه احتیاج دارم ودارم دنبال پایه می گردم تا باهاش حرکت کنم تا بعد تکاملی خودما مقتدر کنم وپایه را بردارم(بردارم ولی بهش احترام بزارم چون خوب بوده برام وفقط از لحاظ پایه بودن حذفش کنم).

    اما در کل چند جلسه بعد شروع خیلی برنامه ها به پایه احتیاج دارم ، پایه ای که با من همفرکانس و کمی بهتر از من باشه وخیلی هم صمیمی طوری که با هم بریم جلو

    ذهنم الوده هست مثلا برای ورزش شروع کردم اما چون همه افراد خانواده ام صبحا خوابن یا اینکه در برحه ای من تنهام ودر هردو صورت نمیشه، برای تداوم اولیه یک پایه می خوام.

    خدا ……..است به یقین با تو می روم وحرکت می کنم تا با تکامل به تو برسمممم

    ممنونم بابت افرینش من

    از شما هم ممنونم استاد خوبم عباسمنش

    در پناه تنها قدرت کیهان خدای مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1476 روز

    به نام خدایی که دانا و حکیم

    سلام سلام استاد عزیزم

    سلام سلام مریم جانم دختر زیبا

    سلام دوستان هم فرکانسی خانواده عزیزم

    استادم ازتون سپاسگزارم بابت این آگاهی های ناب

    در مورد دو سوال تون میخوام جواب بدم اولین موردی که یادم اومد آزمون استخدامی بود که هیچوقت نمیتونستم حتی به قبول شدن در آزمون استخدامی فکر کنم و الان که فکر می کنم دلیلش این بود که توی ذهن من اینکه هر کسی که پارتی داشته باشه میتونه تو این آزمون ها قبول بشه و بدون پارتی امکان نداره و گاهی برای اینکه دولت منابع مالیش رو تأمین بکنه این آزمون های الکی رو میزاره اما الهی صد هزار مرتبه شد قبل از آزمون استخدامی من به طور کاملاً تصادفی متوجه شدم یکی از دوستان کارشناسی ارشد ام در آزمون استخدامی آموزش و پرورش قبول شده و بلافاصله زنگ زدم و باهاش صحبت کردم و این باعث شد که مقاومت من بشکنه برام منطقی بشه که میشه و اون باور های غلط که نیاز به پارتی هست در من شکست و وقتی این باورها شکست ایده ها آمد انگیزه برای حرکت آمد و من تصمیم جدی گرفتم که اگر اون تونسته پس قطعاً من میتونم چون در دانشگاه من خیلی برتر از اون بودم خیلی موفق تر از اون بودم تصمیم جدی شد که ادامه بدم و وقتی تصمیم جدی شد و اراده مرا جهان دید نیروهای غیبیش رو برام بفرست ایده‌هایش رو فرستاد.

    دنبال منابع برای آزمون کارشناسی ارشد بودم که دیدم با منابع مالی من نمیخونه یعنی کتاب هایی که نیاز داشتم حداقل حداقل دو میلیون پول نیاز داشتم در حالی که من نهایتا میتونستم 200 هزار تومان برای این قضیه هزینه کنم یکم ناامید شدم ولی انقدر انگیزه در من زیاد بود که دوست داشتم به هر نحوی که شده کتاب منابع رو بگیرم و بخونم یه مقدار پول از همسرم گرفتم و راهی شدم به سمت میدان انقلاب برای خرید کتاب ها اولین مغازه که رفتم منابعی که من می خواستم رو نداشت دومین مغازه‌ای که رفتم آقای میانسالی بود که گفت برای چی میخوای گفتم برای آزمون استخدامی آموزش و پرورش می خوام( این همون نیروی غیبی بود که خدا برای من فرستاده بود که با توجه به منابع مالیم، با توجه به شرایط من بتونم مسیرم را ادامه بدم) اون به من پیشنهاد داد که پنج تا کتاب تخصصی که نکات کلیدی درسهاست و نصفش هم آزمون تستی هست به من معرفی کرد و گفت این اولین سالیه که این کتاب ها منتشر میشه و مطمئنم قبول میشی با اینکه دودل بودم ولی دیدم منابع مالی من فقط این اجازه میده که این کتاب ها رو بخرم.

    خرید این کتاب ها 125 هزار تومان شد و یه مقدار از پولم هم موند خواستم منابع عمومی را هم بگیرم که گفتم تو خونه دارم از همونا استفاده می کنم اومدم خونه همون روز انقدر این انگیزه در من قوی بود و با خرید این کتاب ها با اون منابع مالی محدود شد انقدر انگیزه من قوی تر شد که همون لحظه که رسیدم خونه شروع کردم به برنامه ریزی کردن زمان.

    برای هر کتاب پنج روز وقت گذاشتم و یک روز برای مرور کردنش و دوازده روز هم وقت گذاشتم برای منابع عمومی با اشتیاق با لذت هر روز می خوندم هر روز با اشتیاق بیدار میشدم می خوندم لذت می بردم خیلی برام لذت بخش بود انگار یکی به من می گفت قطعاً نتیجه به نفع تو.

    با ابنکه اطرافیان با باورهای محدودکننده می گفتن ولش کن الکی وقت نزار همش پارتی بازیه

    اما من مقاومت هام شکسته شده بود الگو دیده بودم برام منطقی شده بود که میشه

    در آزمون آموزش و پرورش قبول شدم

    استاد چنان اعتماد به نفسی در من به وجود آومد که حد نداشت تونسته بودم باورهای محدودکننده اطرافیانم رو هم بشکنم

    دیدگاه اطرافیان به من عوض شده بود

    (استاد این خیر و برکت فقط شامل حال من نشد که

    من اولین نفری بودم که تا اون سال از منطقه مون قبول شدم اما از سالهای بعد چون مقاومت شکسته شده بود هر سال چند قبولی داشتیم.

    اینم از خیر و برکت و گسترش جهان وقتی تو به خواسته ات می رسی.)

    اما نمیدونستم این از کجا آمد این انگیزه از کجا آمد ولی وقتی که دوره حل مسائل را گرفتم وقتی حرف های استاد رو گوش کردم متوجه شدم دلیل اصلی این بود که برای ذهنم منطقی شده بود که می شود، مقاومت هام شکسته شده بود و انگیزه ای در من ایجاد شده بود، ایده‌ها آمد نیروهای غیبی آمد و انگیزه و ایمانی که منجر به عمل شد و نتیجه ای که گویای آن عمل.

    الهی صد هزار مرتبه شکر که هر روز با آگاهی های این سایت دارم رشد می کنم و هر روز دارم خواسته هام رو تیک میزنم.

    و سوال دوم که کجاها نتونستم عمل کنم و مسیر برام سخت بود. اون جاهایی بود که استاد مسیر برام توی ذهن سخت بود مثل زمانی که چند سالی بود میخواستم گواهی راهنمایی و رانندگی بگیرم اما نمیتونستم چرا چون توی ذهنم این بود که خیلی سخته من نمیتونم همزمان باید چند تا کار انجام بشه من نمیتونم اینکارو انجام بدم چند سال طول کشید تا این که دیدم خواهر همسرم که از من کوچکتر بود، خیلی راحت این مسیر را طی کرد و الان خیلی راحت تر رانندگی میکنه و یکی از دخترای فامیل که خیلی سنش کمتر از من بود، اون هم این کار را کرد، مقاومتم شکسته شد، پس من هم میتونم من که انقدر توانایی دارم قطعا میتونم و ادامه دادم (هر چند مسیر گرفتن گواهینامه به دلیل مقاومت هایی که توی ذهنم بود ترمزهایی که توی ذهنم بود یک سال طول کشید چون از شهرستان پرونده راهنمایی و رانندگیم رو انتقال دادم به تهران که آزمون هاش رو اینجا بدم.) همش میگم به خاطر ترمزهای بود که توی ذهنم بود وگرنه مسیر خیلی راحت باید طی میشد و این از همون کار ذهن که وقتی آسان میشه برات مقاومت هات میشکنه، خیلی راحت بهش میرسی ولی وقتی قبل از شروع کار تو ذهنت مسیر سخته اجازه قدم دادن و قدم برداشتن بهت نمیده و دومین موردی که اجازه نداد من قدم بردارم رفتن به باشگاه بود هنوزم این کار را نکردم ولی هرچی که می خوام قدم بردارم برم باشگاه مقاومت تو ذهنم دارم که چجوری برم بچه ها رو چه جوری تو خونه تنها بزارم چه جوری زمان را مدیریت بکنم هنوز موفق نشدم ولی یکی از تصمیم های جدی سال جدیدمه که انشالله همراه با دوره سلامتی که لیزری دارم روش کار می کنم که مجدد دوره رو کار کنم روش با اهرم رنج و لذت جدیدی که ساختم باشگاه را هم در کنارش داشته باشم تا از مزایای پکیج کامل این دوره کاملاً استفاده بکنم.

    در آغوش خدا باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    آوا رضايي گفته:
    مدت عضویت: 1562 روز

    سلام استاد عزیز و مریم جان عزیزم

    میخوام براتون از تجربه کاری بگم که خیلی دیر به خاطر باورهای محدودکنندم تصمیم گرفتم انجامش بدم…همونیکه خیلی کم اما بعضیا داشتن خیلی خوب انجامش میدادن….

    من حدود چهار سال پیش شروع کردم به کار فروش انلاین لباس و اون زمان اینکار اونقدر توی فضای انلاین مثل اینستاگرام زیاد نبود توی حیطه کاری من پیجهای خیلی محدودی بودن که اینکارو خوب انجام میدادن…

    من هربار شروع کردم وعقب نشستم و ناامید شدم

    دلیل ناامیدشدنم هم این بود که من آموزش ندیده بودم واطلاعات کافی نداشتم و فکر میکردم خودم میتونم و چیز خاصی نیست که بخوام واسش کلاس برم یا دوره ببینم اون تایم توی این فضای فرکانس و باور هم نبودم حتی شما رونمیشناختم…و فقط میخواستم زود به نتیجه دلخواهم برسم و وقتی نتیجه نمیگرفتم ناامید میشدم فعالیتم قطع میشد…

    این روند هی گذشت و چهارسال شد…الان در اسفند سال 1401 من تازه دوباره پیج جدید زدم و شروع کردم جدی تمرکز کردن روی کار و ادامه دادن و آموزش دیدن و …

    و همه اینا درحالیه که دوستانی که الان دنبالشون میکنم و با این کار من به هرچی که میخواستن رسیدن و حتی به خارج از کشور مهاجرت کردن درحالیکه همشون بعد از من شروع به اینکار کرده بودن و من خیلی به خودم گفتم ببین تو تایمی اینکار و شروع کردی که کسی دنبالش نمیکرد اگه همون موقع جدی میگرفتی تا الان بهترین خودت بودی …

    و این باعث شد انگیزم بیشتر بشه برای حرکت و تداوم…

    البته که فایلهای شما بود که انگیزه منو بیشتر کرد برای ادامه…

    من هر روز وقتی سرم شلوغ میشه تا خسته میشم میام سریع فایلهاتون رو گوش میدم که دوباره جون بگیرم…

    و کاریو که دارم برای خودم آسون میکنم همین روزاست…

    وقتی ایتستاگرام فیلتر شد همه با یه لحنی بهم میگفتن خوب الان دیگه چی؟

    میخوای چیکار کنی تازه شروع کرده بودی …

    و من بعد چهار سال الان تو همین شرایط دوباره شروع کردم و الان با باورهای درست خیلی زودتر میخوام بهترین خودم باشم و به اهدافم برسم در کنارش هم تمام تلاشمو میکنم که از مسیر لذت ببرم…

    از خدای مهربونم بخاطر این روزای قشنگ سپاسگزارم

    همینطور از شما استاد عزیزم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مرتضی شکراللهی گفته:
    مدت عضویت: 2148 روز

    این کامنت فوق العاده ترین کامنتی هست که تا به حال من روی این سایت بی نظیر قرار دادم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربانم

    استاد جان به الله ی که میپرستید این فایل به من خیلی میرسه یعنی مال منه چون من چندماهه واقعا وقت گذاشتم و دنبال علاقه ام بودم و مطااااااااااالعه میکردم وفکر میکردم و سوال ها پاسخ میدادم تا اینکه با خودم کاملا یکدست و هماهنگ شدم که من کی هستم و چی میخوام

    کلام ناب و مقدس شما مهر تاییدی بود بر درک های جدیدم

    میخوام الان عمیقا تمام درکم و اتفاقات و دلایل رو باز کنم و از این بابت بسیار خوشحالم

    من الان علاقه عشق رسالت یا هرچیزی که اسمش این باشه رو درون خودم پیدا کردم به لطف خدا و بر اساس همین علاقه اهدافی رو با لذت انتخاب کردم ، اهدافی که رسیدن بهشون کمکم میکنه آروم آروم در مسیر عشق و علاقم حرکت کنم

    استاد تمام صحبت شما توی این فایل و درک این روزهای من که منو وادار کرده به پر کردن یک سر رسید(با انگیزه ای کیهانی که تا حالا نداشتم) از اینکه علاقم رو بفهمم و اهدافی رو مشخص کنم و برنامه ریزی یک ساله داشته باشم برای رسیدن تکاملی به این اهداف و از همه مهم تر یافتن پاسخ این سوال که

    چکار کنم توی مسیر رسیدن به اهدافم که به خاطر عشق و علاقه ام برام خیلی حائز اهمیت هستن ناامید و دلسرد نشم؟

    و چرا اصلا ناامید میشم؟

    چکار کنم این انگیزه ی پولادینی که الان دارم برای حرکت،، توی این بازه زمانی یک ساله که مشخص کردم برای رسیدن به اهدافم در من سوخت نشه و نگهش دارم که بتونم با حس خوب عمل کنم؟

    استاد تمام صحبت های شما توی این فایل و درک این روز های من به هم وصل شدن و تاییدیه دادن بهم

    میدونید درک جدیدم مثل چی میمونه ؟

    مثل این میمونه که من چند ساله افتادم توی یک چاه و باز خودمم بالای چاه هستم و چندتا تکه طناب هم دارم و میخوام خودم رو نجات بدم و طبق قوانینی که چند ساله فهمیدمشون به این نتیجه رسیدم که خودمم که میتونم خودم رو نجات بدم و باید خودم رو بکشم بالا به کمک طناب ،اما همش ذهنم میگه با این طناب پاره ها که نمیشه ، ولش کن راهی نیست خطرناکه و دائم دارم با خودم کلنجار میرم که چکار کنم؟ چرا نمیشه ای خدا؟ و تا میخوام دست به کار بشم ناامید میشم و میترسم و رهاش میکنم

    این درک های جدید به من گره زدن رو یاد دادن به من یاد دادن که باید قبل از حرکت یه انگیزه برای اون حرکت در خودم پیدا کنم یا بسازم به من یاد دادن خودم رو بهتر بشناسم که موقع ناامید شدن بتونم یک پاسخ منطقی به خودم بدم برای حرکت و من تونستم یک طناب بلند درست کنم و خودم رو نجات دادم و الان رسیدم بالای چاه فقط چون چند ساله که اون تو بودم هیچ کسی هم دنبالم نیومد فهمیدم که هیچ کسی جز خودم و حرکتم و انگیزه ام و باورم نمیتونه به من کمک کنه

    من فهمیدم که رفتار ها و عکس العمل های مختلف من دقیقا از مغز عزیزم صادر میشه وفهمیدم این مغز کار اصلیش حفظ جان من و زندگی و بقای منه،

    بارها شده من تصمیمی رو خواستم بگیرم و به محض اینکه بهش فکر کردم مغزم به دلیل اینکه قصد دارم وارد یک کار جدید بشم که ناشناخته و متفاوت هست سریعا به من میگه که نباید این کارو انجام بدم در واقع وارد شدن به یک مسیر جدید ،عمل جدید یا تغییر جدید رو برای من کاری خطرناک و آسیب زننده میدونه و بعدش دلایل مختلفی هم میاره که منو از انجام اون کار منصرف کنه…..!

    حالا چرا مغز این جوری عمل میکنه؟

    در گذشته اجداد ما در غارها زندگی میکردن به خاطر نبود شرایط و امکانات زندگی مثل الان ،، تنها نیاز اون افراد غذا و آب و حل یک تضاد بزرگی نسبت به بقیه تضاد ها بوده در زندگیشون و اونم نجات جانشون و آسیب ندیدن از دست حیوانات وحشی بوده

    اگه مغز انسان طوری بود که اصلا واکنشی در برابر حمله حیوانات نشان نمیداد و هیچ ترسی از اون حیوانات نداشت خب به راحتی طعمه حیوانات شده بود و الان مایی به عنوان انسان های امروزی وجود نداشت

    به همین دلیل مغز طوری ساخته شده که ما رو از خطرات احتمالی در امان نگه داره و سریعا اخطار لازم رو بده ، و در اون زمان ها به دلیل تکرار مکرر فرار انسان از حیوان و یا مراقبت خود از حیوانات باعث شده این عادت در مغز بسیار قوی بشه

    و طی گذشت زمان بسیار زیاد با وجود تکامل انسان این خصوصیت همچنان نسل به نسل منتقل شده و به ما رسیده

    حالا دلیل اینکه مغز ما در هنگام انجام یک کار جدید یا تصمیم جدید سعی میکنه ما رو با روش های مختلف منصرف کنه

    اینه که مغز هنوز فکر میکنه ما همون انسان های اولیه هستیم و هرچیز ناشناخته و جدید رو برای ما بد و خطرناک میدونه چون وظیفش حفظ بقای ما هست نه دادن راهکار برای موفقیت به ما ….

    حالا از جایی که مغز ما نسبت به انسان های اولیه تکامل بسیار زیادی رو طی کرده باید ما آگاهانه اینو بدونیم که قرار نیست با انجام یک کار در مسیر موفقیت جان خودمون رو از دست بدیم

    و عملکرد مغزمون رو بشناسیم و احساسمون رو درک کنیم

    (اینجاش خیلی برای من مهم و قشنگه)

    و زمانی که از انجام هر کاری در مسیر رسیدن به هدف که خودمون آگاهانه انتخابش کردیم ، ناامید شدیم ، به جای سرکوب کردن خودمون،،

    از مغزمون تشکر کنیم که چقدر وفادارانه مراقب حفظ جان ماست و از خدای خودمون سپاس گزار باشیم به خاطر این خلقت به خاطر این من یا مای اشرف مخلوقات😥 استاد من دیشب تا دیر وقت تو خیابونا راه میرفتم و به این موضوعات فکر میکردم و از خدا تشکر میکردم..

    و بعدش دوباره به حرکت ادامه بدیم

    به خدا من که احساسم خیلی خوب میشه وقتی به این فکر میکنم مثلا ناامید شدم از حرکت در یک مسیری و سریعا به یاد بیارم که این خصوصیت مغزمه که منو بترسونه و ازش تشکر کنم و ادامه بدم و نتیجه خوبی بدست بیارم که مغزم ببینه و با تکرار این ادامه دادن ها مغز متوجه میشه که خطری در کار نیست به همین دلیل میتونیم راحت به راهمون ادامه بدیم

    و تکرار این موضوع باعث میشه عادت های خوبی در ما ایجاد بشه و در چنین مواقعی بدون ترس و نگرانی وارد مسیر بشیم و عمل کنیم در واقع با ایجاد یکسری عادات خوب میشه در مواقع مختلف سیگنال های ارسالی مغزمون که میخواد مارو بترسونه و از حرکت کردن منصرف کنه که دلیلشم حفظ بقا ما هست رو هماهنگ با مسیر هدف و خواستمون کنیم و با تکرار این مدل عملکرد در موضوعات مختلف و به دلیل منطق هایی که با نتایج این عملکردها بدست میاریم و منطق های اطرافمون که میبینیم باعث میشه هربار راحتتر و با ترس کمتر حرکت کنیم

    حالا مغز ما در شکل گیری این عادت ها یه عملکردی داره

    مغز ما عاشق لذت ها و پاداش های لحظه ایه

    مثل کشیدن سیگار که من خودم چندین ساله سیگار میکشم اما خیلی کم ولی میکشم ، من میدونم سیگار برام مضره ولی چون لذت بخشه میرم یه نخ دود میکنم چون لذت لحظه ای بهم میده چون توی مغزم انجام این کار یک عادت لذتبخشه

    یا شبکه های اجتماعی

    دلیل این که ما تاب خوردن توی شبکه های اجتماعی رو به عنوان یک عادت لذت بخش انجام میدیدم

    یکی به خاطر تنوع موضوعات هست و دو به خاطر اعصاب خوردی و افکار منفی که داشتیم توی روزمرگی و به خاطر عدم موفقیت در رسیدن به هدف هایی که همش در حال انتخابشون هستیم و ۴ روز کار میکنیم و ادامه نمیدیم مثل خود من و به دلیل عملکرد مغز دنبال یه چیزی هستیم که فشار افکار بد و ناامید شدن و نرسیدن به هدف رو کم کنیم

    که اینجا به خاطر عادت های بد شکل گرفته ما دست به عمل میزنیم و مثلا میریم آشغالای اینستا رو نگاه میکنیم

    و این کار هم از نظر ذهن یک لذت زودگذر هست

    و حالا آیا مغز ما سوار بر ماست و ما در دام اون هستیم ؟

    صد البته که نه و صد البته که ما صاحب اراده ایم

    حالا آیا میشه یکسری عادت خوب رو ایجاد کنیم توی ذهنمون که چنین مواقعی ناخودآگاه انجام یکسری فعالیت خوب و مناسب لذتبخش شناخته بشه توی ذهنمون؟

    البته که میشه

    والبته که ما چون با قانون آشنا هستیم اطلاع هم از این داریم که توی اینستا چیزای خوبی نیست و کلا چیزهایی که میبینیم داره روی باورهای ما تاثیر میذاره اما من خودم رو میگم دقیقا در چنین لحظاتی با وجود همین آگاهی باز هم میرم و مثلا سرچ اینستا رو باز میکنم

    حالا اصلا چرا مغز ما عادت میسازه؟

    به دلیل اینکه مغز وظیفه داره که کمترین میزان انرژی را مصرف کند تا از این انرژی برای بقای ما استفاده کنه ،

    به همین خاطر برای راحت تر کردن کار میاد کارهایی رو که تکرار میکنیم رو به عنوان یک عادت ذخیره میکنه، (مبحث ایجاد رشته های عصبی در مغز که با تکرار ایجاد میشود)

    دقیقا مثل رانندگی که اوایل ما خیلی دقت میکردیم به همه چیز و بعد از این تکرارها یک عادت ساخته شد توی ذهنمون و ما دیگه به صورت روتین و طبیعی بدون فکر کردن بهش رانندگی میکنیم

    یا دقت کردین یکسری کارها رو توی خونه یا هرجا که همیشه انجام میدیدم مثل باز کردن شیر آب سرد یا روشن کردن چرا آشپزخانه یا هر کار دیگه ای بیرون و داخل از خونه در مورد هر حرفه ای

    ما با تکرار اینکه شیر سمت راست آب سرد هست یا با تکرار اینکه کلید لامپ آشپزخونه فلان جا هست دیگه توی ذهنمون هک میشه و حتی در تاریکی شب من خودم تست کردم وقتی میخوام برم توی آشپزخونه توی تاریکی دقیقا دستم رو میذارم روی کلید مورد نظر ،یعنی مغز ما محدوده دقیق رو هم توی این پروسه توی خودش هک میکنه،،

    حالا فکر کنید اصلا مغز این کارو نمیکرد

    یعنی با تکرار هرچیزی یک عادت رو نمیساخت توی خودش

    ما مجبور بودیم برای اینکه شیر آب سرد رو باز کنیم تستی یدونه رو باز کنیم ببینیم سرده یا گرمه

    یا موقع رانندگی مثل اوایل کلی استرس داشتیم و مراقب دنده و گاز و کلاج بودیم

    شما نگاه کن و توی مثال های دیگه بهش فکر کن ، قشنگ فاجعه میشد و ما توی در و دیوار بودیم به جای زندگی کردن

    حالا راه حل برای ترک عادات منفی و ایجاد عادات مثبت چیه ؟

    کاری که اکثر ما برای رها شدن از این عادات منفی انجام میدیدم اینه که میجنگیم باهاشون در حالی که طبیعت و عملکرد مغز این نیست دیگه!!

    طبیعت مغز لذت و پاداش های لحظه ایه

    پس باید با توجه به طبیعتش بادادن لذت لحظه ای و پاداش به مغزمون مطابق با ذات انسانی و هماهنگ و هم راستا با رسالت و عشق و علاقمون ، یک عادت مثبت رو جایگزین عادت منفی کنیم

    نمیدونم دیدین برای اینکه یک حیوان رو تربیت کنن که مثلا بشینه یا بپره براش پاداش در نظر میگیرن ، اونم چیزی که خیلی دوستش داره یه چیزی تو این مایه ها که میشه با عمل کردن به این شیوه یک عادت خوب ایجاد کنیم

    من هنوز فکر زیادی در مورد اینکه

    چکار کنم عمل کردهای خوب ، عادت های خوب و هم راستا در مسیر علاقه و اهدافم رو در ذهنم لذت بخش بشناسونم؟ نکردم

    چکار کنم عمل کردهای خوب ، عادت های خوب و هم راستا در مسیر علاقه و اهدافم رو در ذهنم لذت بخش بشناسونم؟

    چکار کنم کار کردن روی باورهای توحیدی که میدونم خیلی مهم هستن برام لذت بخش بشه؟؟

    الان طرز عملکرد مغز رو ازش آگاه هستیم پس مثلا میتونیم زمانی که توی روز یا شب آگاهانه وقت میذاریم برای تغییر باورهامون بعد از انجام این عمل به خودمون لذت بخش ترین نوشیدنی که عاشقش هستیم رو بدیم و این کار رو تکرار کنیم ،بعد از مدتی انجام این کار برای ما لذت بخش به حساب میاد و یک عادت آروم آروم با تکرار ایجاد میشه که من بعد از این کار یه نوشیدنی خوب دارم

    یا بعد از اینکه هرجایی در عمل مراقب بودم و توحیدی رفتار کردم باز یه پاداش بدم به خودم ، خب این رفتار به مرور باعث ایجاد عادت های خوب میشه در من

    و این عادت های خوبه که آدم رو به حرکت در مسیر علاقه و عمل به کارهایی که برای رسیدن به اهدافش باید انجام بده در میاره

    این ها درک و مطالعه من برای پیدا کردن مسیر مورد علاقم بود که بعد از اون من یک برنامه ریزی یک ساله مشخص کردم و تفکیکش کردم به برنامه های ماهانه و هفته ای و روزانه

    دوستان شاید توی کتاب های مختلف این مدل برنامه ریزی ها رو دیده یا خونده باشین و انجامم داده باشین و منم قبلا انجام دادم و ناامید شدم ولی الان به دلیل شناختن بهتر خودم فرقم با قبل این هست که من در قلبم یک احساس رضایتی دارم و الانم نمیدونم که چه کارهایی باید برای لذت بخش کردن برنامه هایی که برای رسیدن به اهدافم نوشتم تا در مسیر رسالت و علاقه ام حرکت کنم، انجام بدم

    اما میدونم که میگردم تا پیداش کنم✅ این مدل شخصیت منه و به کمک استاد فهمیدم که این یکی از سرمایه های منه

    اما توی این مدت انقدر سوال پرسیدم و به پاسخ فکر کردم که توی ذهنم یک عادت ایجاد شده که من با پرسیدن سوال و فکر کردن میتونم به پاسخ برسم

    فهمیدم انقدر سوال میپرسم و پاسخ میدم تا یک راه پیدا کنم

    برای همین موضوعات و درک ها من بسیار خوشبخت هستم

    من تا الان فقط حرف زدم و عمل نکردم ولی واقعا این ناامید شدنه بعد از چند روز کار کردن منو اذیت میکرد ، من برای تغییر باورها ، برای تمرکز بر نکات مثبت و تمرینا کلی برنامه ریزی میکردم ولی بعد از چند روز ناامید میشدم و هم اینکه من نمیدونستم به چی علاقه دارم اما کلی چیز هم که دوست داشتم رو تست کردم که آخریش همین بحث خوانندگی بود که خیلی خوب جلو رفتم در حد عالی که قرارداد بستم یک آلبوم هم انتخاب کردم و دوتا از قطعات این آلبومم ضبط شد من رفتم و از نزدیک استدیو رو دیدم و خوندم کلاس سولفژ هم رفتم برای بهتر شدن صدام اما وسطش واقعا فهمیدم که نه این علاقه من نبوده، ولی الان کاتش کردم

    و در آینده چون من رفتم و انجامش دادم هیچ وقت نمیگم شاید اون راه علاقه اصلی من بوده

    من نزدیک ۵تا کار رو اینجوری واردش شدم و اومدم بیرون و پشیمون نیستم که هیچ، به خدا خوشحالم هستم تازه الان که فهمیدم چیو میخوام و یک راه خوبم برای ناامید نشدن و ادامه دادن پیدا کردم عالی ام

    حالا دوست دارم راجع به فایل این جلسه ی عالی و صحبت های استاد ارزشمندم صحبت کنم

    اصل مطلب این فایل

    من با لذت رسیدم به خواسته هام ، من زجر نکشیدم برای رسیدن به خواسته هام

    استاد قطعا برای حرکت کردن و رسیدن به اهدافشون یکسری عادت که از نظر ذهنشون لذت بخش هم بوده ایجاد کردن

    من چیزی رو که زیاد در استاد میبینم و خودمم عاشقشم و دوست دارم ایجادش کنم این هست که ایشون همیشه میگن من میرم خدا درارو باز میکنه یا خدا انجامش میده

    قطعا استاد یه عشقی داشتن حالا یا در مورد توحیده یا هر چیزی توی این مسیر و با لذت این عادت ها رو در خودشون ایجاد کردن

    از طرفی اینم بگم ذهن ما همونطور که میدونیم نیاز داره به منطق و با منطق چیزها رو میپذیره ، استاد ما جز اولین کسانی بودن که وارد این حوزه شدن و در اول اکثرا آزمون و خطا میکردن و نتایج رو باهم مقایسه میکردن

    بنابراین نتایج بدست آمده از عمل کردهای مختلف مثل متوکل شدن که خدایا توکل به خودت من به امید تو حرکت میکنم و بعد حرکت میکردن و نتیجه میدیدن و با این نتایج کوچک همینطور ایمانشون و باورشون نسبت به خدا قوی وقوی تر شده بنابراین الان همش از این جنس حرفا رو میزنن

    چون اول استاد به دلیل پیدا کردن رسالتشون و عشق داشتن به این راه،توی ذهنشون انجام هر نوع کار ویادگیری و حرکت و آزمون و خطا رو لذت بخش میدیدن و با این کار هم عادت های خوبی در خودشون ایجاد کردن و هم با دیدن نتایج باورهاشون هم تغییر کرده وبهترو بهتر شده یه ایمان خاصی نسبت به خداوند پیدا کردن

    استاد زمانی که میخوان حرکت کنن مغز طبق وظیفش میخواد جلوی این حرکت جدید و ناشناخته رو بگیره دیگه ولی ایشون اومدن حرکت کردن رو توی ذهنشون آسون کردن و چنین لحظاتی میگن من حرکت میکنم و خداوند درایی رو باز میکنه که من الان نمیدونم

    چرا استاد راحت حرکت میکنه و قبل از حرکت این حرف رو میزنن ؟

    چون به خاطر نتایجی که از حرکت کردن و توکل کردن گرفتن بسیار زیاده و این باورشون شده که خدا در رو باز میکنه و چون عادت خوبی تو ذهنشون ساختن چنین لحظاتی که برای همه ما ناامیدی میاره میان و یک حرف لذت بخش میزنن و شاید حتی استاد بعد از هر حرکت و هر عملکرد مثبت به خودشون پاداش هم داده باشن که همه جوره این مغز حرکت کردن به دل ناشناخته و مسیر جدید رو به خطر افتادن جان نبینه

    یا توی مثال اسباب کشی وسایل،، استاد تو ذهن خودشون گفتن ما میریم قدم بر میداریم و توکل میکنیم به خدا یکمشو میاریم بقیشو میذاریم میگیم هرکی خواست مفتی ببره

    حرکت کردن رو تونستن با توکل کردن به خدا بدون درنظر گرفتن چیز دیگه ای انجام بدن

    در مورد تضاد هم ایشون میگن وقتی تضادی میاد من تمام تلاشمو میکنم که از اون تضاد استفاده کنم برای رسیدن به خواسته

    و کلا سعی میکنم قبل از اینکه تضادی بیاد حرکت کنم

    ببینید چقدر هم عادت خوب ایجاد کردن و هم باور های خوبی از این جور عملکرد ها با گرفتن نتایج ساختن

    در کل تمام صحبت های استاد توی این فایل در مورد این بود که حرکت کردن رو آسون کنیم تو ذهنمون و حالا با این آگاهی مجدد این فایل رو ببینید خودتون متوجه میشید که استاد دقیقا این مدلی عمل کردن

    مثل اینکه شبا به خودشون جایزه میدن

    یا موضوع ماه رمضون و بحث قانون سلامتی که استاد اومده توی ذهنش یک چیزی رو راحت جلوه داده ، استاد فهمیده فلان غذا ها خوب نیستن و نباید بخورن بعد برای اینکه حرکت رو راحت کنن به خودشون گفتن مثل ماه رمضون که روزای اولش سخته و بعد عادی میشه پس راحته و میشه

    و از طرفی یکسری الگو هم دیدن که مثلا طرف ۳۰۰ و خورده ای روز غذا نخورده و فقط آب و فلان خورده

    من میخوام بگم میشه عادت های خخوب ساخت و میشه موقع ناامید شدن ،، قبل از اینکه ناامید بشیم و زمانی که هدف مشخص میکنیم یا یه کاری رو میدونیم باید انجام بدیم

    بیایم بشینیم فکر کنیم که چطوری انجام این کار رو توی ذهن خودمون یک کار لذت بخش نشونش بدیم

    این مغز طوریه که تا یه کاری رو لذت بخش نکنی براش همش ساز مخالف میزنه ولی ما با ساختن عادت های خوب میتونیم هر روز بهتر از روز قبل بشیم هم عادت خوب بسازیم و هم با نتایج جدید باورهامون رو تقویت کنیم

    درکل دوست داشتم تمام لحظه به لحظه صحبت های استاد رو که روی چندتا برگه نوشتم رو اینجا بنویسم و مقایسش کنم با همین بحث عملکرد ذهن که ترجیح میدم تا همینجا دیگه ادامه ندم و برم مجدد این فایل رو گوش کنم و بشینم فکر کنم و راه هایی که به ذهنم میرسه برای لذت بخش کردن کارهایی که توی این یکسال باید انجام بدم ، پیدا کنم و از همین لحظه استارت بزنم اما متفاوت تر با همیشه

    استاد عزیزم من واقعا از شما سپاس گزارم و همچنینی از مریم جان مهربان با اون لباس زرد زیباشون، انشالله سلامت باشین❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    پاکیزه بارکزی گفته:
    مدت عضویت: 855 روز

    من سه ماه هست روی خودم واقعا کار میکنم هدایت هم شدم به سایت شما پیچ انستا گرام تان اقا عباس منش دوست داشتنی اول شما را که دیدم خوب قضاوت کردم ببخشین بعد اصلا پیگیر تان نشدم وقتی بالایی خودم بیشتر تمرکز کردم کار کردم باور های مه تغییر بتم به پیچ انستا گرام تان هدایت شدم هر روز صبح وقت یک ویدیو از شما می دیدم بعد به سایت تان هدایت شدم بعدا عضو شدم هر روز فایل تان گوش میتم زنده گی تان تغییرات تان مرا متعجب ساخته فعلا زیادد دوست تان دارم الگو زنده گز مه شدین شما ولی استاد مه با باور های غلط خودم زمان قبل که داشتم هر زمان عمل میگردم اقدام میگردم ولی حالا بالایی خودم که کار کردن شروع کردیم منتظر هستم پیشنهاد شود ولی حالا فایل شما را شنیدم اقدام کردن ولی نمیدانم چگونه اقدام کنم اصلا ایده ندارم چند بار چندین جا پیشنهاد کردم پاسخ نه دیدم فعلا نمیدانم چگونه اقدام کنم و منتظر پیشنهاد خدا هستم و فکر میکنم هنوز هم باید بیشتر کار کنم اصلا نمیدانم خوب اگر شما یا دوستا رهنمایی کنن خرسند میشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    مریم روشندلی گفته:
    مدت عضویت: 2089 روز

    بنام خدای بخشنده ی مهربان

    سلام استاد عزیزم، مریم جان و دوستای خوب سایت

    من تقریبا یک هفته ای میشه که شروع کردم به قدم برداشتن و حرکت کردن برای خواسته ام. من میخوام زبان رو یاد بگیرم ولی همش خوابم میومد یه هفته تصمیم گرفتم که سخت کوش باشم. تو اینترنت هم دنبال کلیپ های انگیزشی بودم در مورد اینکه فلان ورزشکار روزی 17 ساعت بارفیکس زده، 18 ساعت دویده، یا رتبه 1 کنکور، روزی 15 ساعت درس میخونده، منم اینطوری اراده ام قوی میشد و با اینکه این 5 روز رو به سختی خودم رو بیدار نگه داشتم و به زور خواستم درس بخونم، ولی چیز زیادی هم نخوندم، همه انرژیم صرف مقاومت برای نخوابیدن و ادامه دادن بود. چون من تا قبل این زیاد میخوابیدم تو طول روز. امروز دیدم روش سخت کوشی و از صبح تا شب واقعا تقلا کردنم چیز زیادی عایدم نمیکنه، انتظاراتم رو برآورده نمیکنه. من میخوام تلاش و تمرکز برای هدفی که دوست دارم و شدیدا بهش نیاز دارم رو بزارم، حتی از سر کار بیرون اومدم که بتونم تو زمینه ای دوست دارم مهارت بدست بیارم و کار کنم. ولی با اینکه میدونم راهش تمرکز و تلاش کردن هست، و من هم علاقه دارم ولی زود خسته میشم حتی سخت کوشی کردن برام سخته. امروز صبح گفتم تو نت زیاد سرچ کردم در مورد سخت کوشی، یکمم واژه سخت کوشی رو تو سایت عزیز خودم سرچ کنم، بعد نوشتن تو جستجو، این فایل برام اومد. و الان که تا نصف گوش دادم و این فایل رو قبلا هم چندین بار گوش داده بودم، دیدم که اصلا شما در مورد سخت کوشی صحبت نمیکنین. اصلا برای حرکت کردن، مرحله و جزئیات رو کاری ندارین. فقط میگین که آسون ببینم و قدم بردارم و خوش بین باشم که خدا حتما یه دری رو برام باز میکنه. من نمیدونم که اینقدر فراموشکارم، با اینکه شما این همه میگین ولی من امروز خیلی با یقین فهمیدم که برای رسیدن به هدف سخت کوشی نیاز نیست، بلکه قدم برداشتن و نگرش آسانگیرانه و مثبت به مسیر داشتن و مرحله ای نکردن مسیر هدف هستش. و در نهایت به قول شما به نسبت ایمان و توکلم به خدا، به نسبت باورهای درستم برای رسیدن به این هدف، خدا درهایی از ایده های بهتر رو برام باز میکنه. و من الان واقعا احساس کردم که خدا چون حرکت من رو تو این 5 روز دید که چقدر خواستم مقابله کنم با تنبلیم و حرکت کردم، ورزش کردم، اب زیاد خوردم که سرحال بشم، صبح زود بیدار شدم و تا شب اصلا نخوابیدم با اینکه خیلی خوابم میومد طبق روال، و الان خدا بهم داره میگه که رو سخت کوشی تمرکز نکن، اصل اینه که من آسون ببینم مسیر رو و خدا کمکم میکنه. و فکر میکنم اینطوری اگه نگرشم رو عوض کنم، تلاش های منم غیر ارادی بیشتر میشه و لذت بخش میشه. نه زور زدن و تقلا کردن.

    خدا رو بسیار سپاسگزارم که این نور امید رو از طریق شما باز به قلبم تابوند. خیلی از شما ممنونم. خدا حفظتون کنه برای ما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ریحانه خاوری گفته:
      مدت عضویت: 1752 روز

      سلام وقت بخیر دوست عزیز، من خواستم ی تجربه از خودم بگم من هم زبان میخونم هم درس چون دوست دارم ادامه تحصیل بدم یک سالی میشه ولی منم همش خوابم می‌گرفت و مخصوصا موقع درس و زبان و حتی موقع ای که فایل های استاد و گوش میدادم خوابم می‌گرفت ولی ی شب خیلی اعصابم داغون شده بودب خودم گفتم این چجور زندگیه، میخوام پیشرفت کنم ولی میام کار کنم خوابم میگیره و همیشه خستم و من قبلا فایل های نتایج دوستان دوره قانون سلامتی دیده بودم و همون شب تصمیم گرفتم که بخرم و خریدمش بعد 1یا 2هفته بعد نتایج دلخواهمو گرفتم از صبح که بیدار میشم خدارو صد هزار مرتبه شکر تا شب درحال یادگیری هستم درس زبان یا توی سایت هستم فایل نگاه میکنم کامنت میخونم و از همه مهمتر وقتی مثلا درس میخونم میتونم تمرکز کنم که قبلا نمیتونستم تمرکز داشته باشم ولی الان سرحالم فیلم های آموزشی آشپزی نگاه میکنم و غذا درست میکنم و…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مریم روشندلی گفته:
        مدت عضویت: 2089 روز

        سلام، خیلی ممنون ریحانه عزیز، از پاسخ و راهنمایی خوبت به من. خدا رو شکر من از اون روزی که گفتم دیگه نمیخوابم، تا الان تونستم رو حرفم بمونم، و الان تقریبا سه ماه میگذره که من از صبح تا شب بیدارم و نمیرم بخوابم. و این اولین و تنها کاریه که روش متعهد موندم و زیرش نزدم و مقاومت کردم. خستگی و خواب آلودگی هم مثل موجی، چند بار تو روز میاد به سراغم ولی من مقاومت میکنم و تحرک میکنم اهنگ گوش میدم و خلاصه یه جوری رد میشه میره و باز سرحال میشم. دیگه این رو متوجه شدم که اون احساس خستگی و خواب، دیگه حریف من نمیشه، تا زمانی که من بهش قدرت ندم. و دقیقا از اون زمان به بعد خیلی احساس خوب و متفاوتی به زندگی دارم، احساس توانایی، اعتماد به نفس و لیاقت میکنم. احساس میکنم بقول استاد چرخ زندگیم روانتر شده، چون به هر خواسته ای که میخوام خیلی روانتر و آسونتر میرسم و جلو میرم. مثلا من 20 کیلو کمبود وزن دارم، بعد از یک عمر تلاش سخت و پر هزینه و نافرجام و بارها شکست، الان خدا رو شکر با کمترین هزینه و بدون دکتر و دارو و پودر و… تو 4 ماه گذشته، 10 کیلو وزن اضافه کردم، اون هم با کمترین زحمت و با لذت. الان میخوام درس بخونم، میبینم که میتونم باز ادامه بدم، و مثل گذشته زود خسته نمیشم، اتفاقا ظرفیتم زیاد شده و آسون شده برام، مطالعه کردن. و اینا رو که میبینم خیلی برام تعمب آوره. که چقدر روان و آسان و با لذت و دست یافتنی، به خواسته ام که درس خوندن و وزن اضافه کردن هست، میرسم. من آرزومه که دوره قانون سلامتی استاد رو بخرم ولی هیچ وقت یه همچین پولی نداشتم که بخرم، تا اینکه یک ماه پیش یه ایده اومد تو ذهنم، که یک پاکت پول درست کنم و پولای کمی که دارم و خرد خرد جمع کنم تا یکسال، و بعدش مبلغش هر وقت درست شد بخرم، الان یک ماه نشده نزدیک 3 میلیون جمع کردم و خیلی تعجب کردم که چقدر راحت بود این کار و من تا حالا نکرده بودم و متوجه شدم که اگه از دو سال پیش، من این خرده پولهام رو جمع میکردم الان تونسته بودم چندین محصول سایت رو بخرم. کلا میخوام بگم وقتی متعهد واقعی شدم، خیلی تغییرات تو زندگیم دیدم، به همین دلیل من عاشقِ تعهد، توکل، ادامه دادن، ایستادگی، امیدوار ماندن، خوش بین بودن، صبر، و ایمان و باور شدم. تا زمانی که عمل نکرده بودم، معنای این کلمات رو درک نکرده بودم، با اینکه فک میکردم میدونم اینا رو. خیلی خیلی دوست دارم دوره های استاد رو مخصوصا دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها، شیوه حل مسائل، 12 قدم، قانون سلامتی، احساس لیاقت و کشف قوانین زندگی رو بخرم، اولین دوره ای که میخوام بخرم، میخوام قانون سلامتی رو بخرم، چون ثبات روحیه و انرژی بهم میده و هر روز پولهام رو جمع میکنم که زود بخرمش و خیلی دیدم به زندگی عوض شده، اون هم ناگهانی و تو چند ماه گذشته. دیگه من عجله ای برای پولدار شدن تو یک سال ندارم، الان اینقدر هدفهای مهم تری دارم که ثروتمند شدن فک کنم رفته به ردیف های آخر! در حالی که یه زمانی، ثروتمند شدن اولویت اول من بود. اما الان نه. الان تغییر شخصیتم اولویت من شده، ینی میخوام تبدیل بشم از آدم تنبل و بی حوصله و بی اراده به آدم فعال و قوی و پر انرژی. از آدم غمگین و افسرده به آدم شاد و با روحیه. از آدم زود رنج و ناامید به آدم صبور، مقاوم و امیدوار. از آدم ترسو و بی عرضه به آدم شجاع و توانمند. از آدم بی اعتماد به نفس و شرمسار به آدم با اعتماد به نفس و با لیاقت و سربلند. از آدم بدون درآمد به آدمی که درآمد ثابت خوب و مناسبی داره و مخارج خودش رو به راحتی تامین میکنه. از آدمی که همش تصمیم های اشتباه میگیره و از این شاخه به اون شاخه میره، به آدمی که با علاقه و جدیت، کار مورد علاقه مو دنبال میکنم و براش مهارتهام رو بالا میبرم. و کلی تغییر دیگه. که فک کنم اینا، سه چهار سالی طول بکشن، بقول استاد انشالله پول هم خود به خود دنبال تغییر شخصیتم میاد و رشد مالی هم میکنم انشالله. برای شما و همه دوستان خوبم و استاد و مریم جان آرزوی بهترین ها رو میکنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          ریحانه خاوری گفته:
          مدت عضویت: 1752 روز

          سلام مریم جان عزیز، خیلی خوشحال شدم که موفق شدی اون حس و تجربه کردی اینکه بخوای کاری رو انجام بدی و برات سخت باشه و از پسش بربیای اون حس خیلی لذت بخشه و اینکه ببینی بقیه هم تونستن انرژی و انگیزه میگیری که بری سراغ هدف بعدی موفق باشی و بیای بنویسی و من و بچه های سایت انگیزه بیشتری بگیریم و خودتم ب خودت افتخار کنی و ب یاد خودت بیاری که ما هرچیزی رو که بخوایم بهش می رسیم فقط ب شرطی که اول با تمام وجود بخوایم دومم اینکه بهاشو پرداخت کنیم و ب سمتش حرکت کنیم. آرزوی موفقیت میکنم برات خدا یارت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            مریم روشندلی گفته:
            مدت عضویت: 2089 روز

            خیلی ممنونم، ریحانه جان. منم برای شما آرزوی موفقیت روز افزون میکنم. همچنان دارم تلاش میکنم که از پس چالش های زندگیم بربیام و بیام اینجا از تجربیاتم بنویسم.

            ممنون از استاد و مریم جون که هر روز نگاهشون میکنم و امیدم به زندگی و حرکت رو زنده نگه میدارم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    رقیه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 640 روز

    سلام به عزیزان هم خونه

    مرسی از شما و از خدا که کنار شما آرامش می گیرم.

    تجربه ایی من دارم از شروع یه فعالیت که خودم تصورم این بود که به من گفته شده و ایده ی خوبیه و خیلی خوش بین بودم نسبت به پولسازی و بهتر شدن وضعیت مالی ام.

    داستان به اینصورت شروع شد که کادر درمان هستم و توی دو مرکز درمانی هم زمان به صورت درصدی با ساعت های حضور آزاد مشغول به کار بودم.

    دو دستگاه مانیتورینگ قلبی خریدم بر اساس تجربه ی کاری که داشتم به عنوان کاربر دستگاه ، تا حین اینکه خدمت درست و دقیق و مسئولانه به بقیه ی خودم ارائه می دم ،در امد ماهیانه ام هم افزایش پیدا کنه.

    ولی از اول برای میزان جواب دادن این ایده شک و تردید داشتم که الان متوجه شدم یک اشکال کارم این بود.

    و اینکه امیدم به جای اینکه به سیستم جهان هستی باشه ، به دستان پزشک متخصص قلبی بوده که درخواست مانیتورینگ قلب بنویسه و من خدمت انجام بدم ( شرک) و ….

    که نگرفت

    پولی که خوابوندم توی این کار ، سود دهی نداشت.

    سعی کردم روی باورهای اشتباهم کار کنم و اشکال کارم رو پیدا کنم

    مرکز درمانی که برای این کاردر نظر گرفته بودم رو تغییر دادم . و دستگاه ها رو جابجا کردم و فکرم این بود که شرایط بهتر میشه. توی سایت های مربوطه تبلیغ گذاشتم. نیرویی رو آموزش دادم تا بامن همکاری کنه و یه کار آفرینی کوچیک راه انداختم به امید اینکه این فعالیت رو گسترش بدم و دستگاه ها رو اضافه کنم و نیروی بیشتر و به قول معروف ، سفره ایی پهن بشه و افرادی هم از این طریق با من پولسازی کنند ( دخیل دونستن عوامل بیرونی )

    عملا جواب راضی کننده ایی نگرفتم .

    الان هم که این تجربه رو دارم به اشتراک می ذارم گاهی ذهنم میاد و میگه داری روی ناخواسته تمرکز می کنی و از چیزی می نویسی که دوست نداری .

    توی سایت یاد گرفتم که عوامل بیرونی رو موثر ندونم و روی خودم کار کنم تا باورهای محدود کننده رو حذف کنم و باورهای قدرتمند کننده تر بسازم تا جواب خوب و راضی کننده ایی از این فعالیت اقتصادی بگیرم.

    حدودا دوسال پیش که این ایده به من گفته شد و استارت زدم ، یادمه خیلی خیلی پر انرژی و با امید زیادی شروع کردم . با اینکه اولش شک داشتم ولی بر شکم غلبه کردم و با انرژی شروع کردم.

    کارهام روی برنامه ریزی و نظم خاصی انجام شد .

    جلسه با مسیولین مرکز ، مطرح کردن این ایده و کسب رضایتشون ، توافق روی درصدی که اونها از این کار می گرفتن ، خرید دستگاه ها و هماهنگی با مهندس مربوطه برای نصب و مهارتی هم که در خودم می دیدم برای انجام این فعالیت خدماتی و …

    راضی کننده بود برام و امیدوار بودم.

    شروع برام سخت نبود

    ادامه هم دادم

    صبوری هم کردم

    ولی پاسخ بعد از بیشتر از دوسال ، راضی کننده نبود.

    باور دارم که چیزی و فکری و باوری در خودم هست که باید بیابمش و تغییرش بدم.

    با لطف خدا ، موضوع شرک و امید به دست پزشکان متخصص قلب مرکز و دخیل دونستن عوامل بیرونی رو پیدا کردم و دارم کار می کنم روش.

    کتاب فکر خدا را بخوانیم رو در حال مطالعه هستم و تمرکزم روی سایت و کامنت های عزیزان هست و فایل های دانلودی.

    حجم زیادی مطلب رو دارم نت برداری می کنم

    از قبل هم عادت به نوشتم داشتم و دفتر های زیادی نوشتم.

    توی تمرکز روی مثبت ها و اعراض از نا خواسته ها تمرین دارم. از خودم توی این زمینه هم راضی هستم.

    خدا رو خیلی سپاسگزارم بابت حضورم در این سایت.

    و سپاسگزار و قدر دان وجود هم خونه ایی های دلسوز و فرکانس بالا هستم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 1015 روز

    به نام الله مهربانم

    سلام ودرود

    خداروشکر که به من فرصت نوشتن داد

    بینهایت خوشحالم که در این فضایه نورانی هستم

    لذت میبرم از خوندن پیامهای دوستانم

    سپاسگذار استاد عزیزم هستم که چقد از حرفاشون لذت میبرم وسیر نمیشم ازشنیدنش هیچوقت

    دوساله که ازآموزش های رایگان استفاده میکنم وبینهایت اتفاقات خوب برام افتاده

    احساس خیلی خوبی دارم

    احساس نزدیکی به خدارودارم واین نهایت خوشبختیه برام

    هرروز سعی میکنم خودمو بهش نزدیکتر کنم صبح که بیدار میشم شکرگذاریمو مینویسم وبه خدا میگم امروز ازت شادی میخوام خبر خوب میخوام

    وبه طور عجیبی اون روز کارام عالی انجام میشه وشادیه زیادی روتجربه میکنم

    سعی میکنم اگه یه خبر خوبی هر چن کوچیک بهم میرسه اعتبارشو به خدا بدم و بگم این کارا خداست

    خداجوابمو داد واین واقعا حالمو خوب میکنه

    ایمانم بیشترشده اعتماد به نفسم

    شخصیت م بهتر شده

    واقعا خداروشکر میکنم وبازم ازش هدایت میخونم

    که صبورتر باشمودرهمه حال شادوشکرگذار

    شکرگذاری معجزه میکنه دوستان

    خدایا تنها امیدم تویی فقط تو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: