قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بهرام 01 گفته:
    مدت عضویت: 1538 روز

    سلام در مورد بخش اول سوال

    من برای فرار از اون شرایط و نازیبایی ها از همسرم جدا شدم کاری ندارم که حالا اون مشکل داشت نداشت ولی بعد از جدایی به این نتیجه رسیدم خودم مشکل اصلی بودم

    من شرک داشتم من عزت نفس بسیار ضعیف داشتم من احساس ارزش مندی و لیاقت نداشتم اصلا خدا رو درک نکرده بودم

    من اجازه دادم اونطور باهام برخورد بشه من من من من همچی من بود ولی من نمیفهمیدم

    چرا من موندم چرا ادامه دادم چرا بخشیدم وقتی جای بخشش نبود چرا دنبال تغییرش بود چرا دنبال تغییر خودم نبودم

    در مورد بخش دوم سوال

    من اشتباهی بعدی که کردم و پی بردم بعد از جدایی وارد رابطه جدید شدم

    فقط اسم ادم و چهره ادم فرق کرد در صورتی تمام رفتار ها که با من شد در رابطه بعدی به شکل دیگه مشابه همون رفتار های قبلی بود چون من هنوز نه عزت نفسم درست شده بود نه شرک نه لیاقت مشکل منم نه کسی دیگه اونها هر چی هستن هر کار که کردن مهم نیست بابا من چرا اجازه دادم

    و شروع کردم به ساختن خودم من با قدرت رابطه جدید رو تموم کردم چون پی بردم همچی خودمم جهان اینه است تمامی اتفاقات خوب و بدش انعکاس وجود من هسته

    جالبه یعنی به خوبی جدا شدم و مدارش از مدار من جدا شد من داشتم میدیم باورهام با باور های اون در تضاده ارزش خودم رو درک کردم لیاقت خودم رو درک کردم من و روح و خدا بس

    این تجربه برام میلیادرها ارزش داشت

    الان با ارزشمندی روی خودم رفتارهای همه با من تغییر کرد فرزندانم قوم خویش همه و همه

    الان دارم یه دنیا زیبا رو تجربه میکنم از تنهایی خودم بسیار لذت میبرم ادم های قبلی زندگی من تغییر نکردن با همون رفتار و افکارشون دارن به خودشون اسیب میزنند ولی من سرشار از ارام و حس خوبم

    همهچی عزت نفسه همچی

    مفهموم کلی قران هم همینه شرک نداشته باش روی خودت ارزش قائل بشو بابت چیزی که داری شکرگزار باش و بهترین ها رو درخواست کن خودتو لایق بدون

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    مهتاب اعظمی گفته:
    مدت عضویت: 1310 روز

    🌸به نام خدایی که هر لحظه در حال هدایت همه هست!🌸

    سلام می کنم خدمت استاد و خانم شایسته عزیزم و همینطور دوستای خوبم😍🌹

    خداوند خیرتون بده استاد! ینی این چند روزه خانوادم انقدر از صب تا شب نشستن پای این اخبار و می شینن داد و بیداد می کنن 😱 که من در تمااام طول روز توی اتاقم درو بستم و هندزفری توی گوشمه و همش دارم فایلای شما رو گوش می کنم و روی خواسته هام تمرکز می کنم! و وقتی از اتاق بیرون میام میگن تو چرا نمیای بیرون از اتاقت⁉️ چرا پیگیر اخبار نیستی❓چرا نمی بینی مردم کشورت چه اوضاعی دارن⁉️

    و من (پیش خودم!) میگم به موقعش نتایجامون جواب این سوالاتونو میده!!

    🏆 تقریبا یک هفته از این قضیه ایران گذشته و من متوجه شدم که توی خانوادمون اینترنت و فیلترشکن هیییچ کدومشون وصل نمیشه ، به جز من‼️🙃

    و الان دارن از من می پرسن چرا فقط تو اینترنت داری؟ و هیچکس نداره؟

    بعد من (پیش خودم!) میگم بلله! قانون جهان ثابته!!!

    و این تازه یه نتیجه کوچیکم بود! خدا میدونه بعدا به خاطر همین قضیه چقدر نتایجم با خانوادم فرق کنه!

    به خاطر همین قضیه ایران ، خواهر دوقلوی من خیلی عصبانی و ناراحته و از اینم ناراحت بود که چرا منم مثل بقیه خانواده اخبار نمی بینم و اعتراض نمی کنم!! و یه جورایی برخورد خوبی با من نداشت، من تا یه مدتی همش می شستم به رفتار ناجالب خواهرم فکر می کردم و همش توی ذهن خودم با خواهرم بحث می کردم که ( چرا تو انقدر بداخلاقی؟! چرا قانون جهان نمی فهمی؟! نباید اخبار گوش کنیم ! و…)

    و دقیقا خواهر من هر روز بیشتر از دیروز برخورد نامناسبی با من می کرد سر همین قضیه اعتراضات!

    من داشتم به رفتار نامناسب خواهرم توجه می کردم و اصلانم حواسم نبود که بابا من خودم دارم به رفتار بد خواهرم ( به ناخواستم دارم توجه می کنم❗) و با توجهم دارم رفتار بد خواهرم رو هر روز بیشتر تو زندگیم گسترش میدم!

    همون موقع که قانون یادم اومد رفتم تو اتاق و شروع کردم به تمرکز کردن ( روی رفتارهای خوب خواهرم ، خاطرات خوبی که با هم داشتیم و…)

    🏆 دقیقا فردا صبح همون شب ! خواهرم سر صبحانه شروع کرد به صحبت کردن درمورد فیلمای قشنگ ( که مورد علاقه من بود ! ☺) خواهر من که هر روز درمورد این مسئله ایران بحث می کرد!! و الانم وقتی منو می بینه درمورد بحثای سیاسی صحبت نمی کنه و باهام خیلی خوب برخورد می کنه!!

    و حالا دارم همش به خودم میگم که بللله! قانون جهان ثابته!!!

    به هر چیزی توجه کنیم از جنس همون از اصل همون موضوع بیشتر وارد زندگیمون میشه!

    به خاطر همه چیز ازتون سپاسگزارم، استاد و خانم شایسته عزیزم🥰🙏

    خدایا شکرت ❤🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    فاطمه تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2365 روز

    به نام تنها خالق هستی

    سلام استاد عزیزم

    سلام مریم جانم

    سلام دوستان

    این روزها که تو زندگیم به تضاد برخوردم با اینکه با قانون آشنا هستم وتمام سعیم رو میکنم در جای جای زندگیم به قانون عمل کنم ولی انگار یه وقتایی یا قانون رو فراموش میکنی یا دقیق بهش عمل نمیکنی

    سپاسگزار خداوندم که به این فایل ارزشمند هدایت شدم خداروهزاران بارشکر که یکبار دیه درست لحظه ای که به این صحبت ها نیاز داشتم به این فایل هدایت شدم وبا یادآوری قانون ولطف الله مهربان تونستم این تضاد رو حلش کنم وحس وحالمو خوب نگهدارم.

    هرچه بیشتر قانون رو میفهمم ودرک میکنم بهترعملکرد قانون رو در زنگی خودم واطرافیانم میبینم ومتوجه شدم که قانون برا همه یکسانه حتی برا پسر کوچکم محمد که 3 ساله هست

    محمد خیلی از خون می‌ترسه اتفاقی که میوفته اینه که چند وقت پیش محمد دستش یه کوچولو زخم شد یه خراش ویکم خون، اینقدر این بچه گریه کرد وجیغ زد از ترس با هیچ ترفندی هم نمیتونستیم آرومش کنیم تا یکم سوزش دستش کم شد وآروم شد.

    این داستان همینجا تموم نشد چندروز بعدش باز اون یکی دستش زد به بخاری وشدید تر از قبل دستش آسیب دید بازمحمد بالا می‌رفت پایین میومد جالبش هم اینجاست که اصلا نمیزاره دست بهش بزنی هیچ کس حریفش نمیشه که بتونیم حداقل پانسمانش کنیم.

    باز دوباره دوروز بعد از اون اتفاق انگشت دستش برید شروع کرد به خون اومدن ایندفعه همسرم سریع با یه باند وبتادین، با تمام مقاومت‌های محمد روی انگشتش رو بست و خداروشکر این دفعه از گریه و اذیت شدن بچه جلو گیری کرد.ودیدم حتی محمد هم با توجه کردن به زخم دستش هربار بدتر از قبلش آسیب میبینه.

    چقدر قانون جهان برای همه یکسان عمل میکنه واصلا کوچیک وبزرگ هم نمیشناسه

    سپاسگزارم استاد عزیزم با اعماق وجودم حرفهاتون رو باور دارم وتمام سعیمو میکنم که هر لحظه به قانون عمل کنم ودر مدار بالاتر قرار بگیرم

    انشاالله همیشه سلامت باشید استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1884 روز

      به نام خالق هدایتگر سلام

      فاطمه جان تحسینت میکنم چون از دل اتفاق ناخوشایند به جای گله و شکایت رد پای قانون رو پیدا کردی و دلیلی برای اثبات قانون در زندگی همه و این نشان از عدل خداوند هست

      تبریک می‌گم برای هدایت به سمت حل تضاد و تحسینت می‌کنم بابت تعهدت به عمل به قانون .

      هرجا هستی شاد و ثروتمند و سعادتمند و لیاقتمند در دنیا و آخرت باشی. یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فاطمه تقی زاده گفته:
        مدت عضویت: 2365 روز

        سلام مریم جان

        ممنونم عزیزم سپاسگزارم از دعای قشنگی که واسم کردی

        مریم جان بارها کامنتهات رو خوندم وتحسینت کردم ولذت بردم ازدرکت نسبت به قانون

        خوشحالم ازاینکه هم شهری هم هستیم.

        سپاسگزار خداوندم که سعادت داشتن دوستان توحیدی همچون شمارو بهم داده تا ازکامنت هاودرسهایی که ازمسیر رشد وپیشرفتشون بیان میکنن الگو بگیرم ودر زندگیم بهشون عمل کنم.

        مریم جان برات آرزوی بهترینهارو دارم وانشاالله به تک تک خواستهات به بهترین شکل وبه سادگی ودر بهترین شرایط برسی عزیزم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    آرش گفته:
    مدت عضویت: 1211 روز

    سلام و احترام خدمت استاد گرامی و دوستان هم فرکانس .

    در راستایی تصدیق حرفهایی استاد گرامی

    من مواردی رو که خودم تجربه کردم در همین دوران و چندین هفته قبل برام پیش اومد خدمت شما عرض میکنم، باشد همه هدایت بشیم، به مسیر درست .

    من چندوقت پیش رو موضوع زباله حساس شده بودم و دوست داشتم که به محیط زیست خودم اهمیت بدم ،بخاطرهمین موضوع اگر راننده رو تو مسیر میدیدم که از ماشین زباله میندازه بیرون بهش چراغ میدادم و بوق میزدم که چه کار تو انجام میدی و….

    من به جایی رسیدم که روزی برای ۵_۶تا ماشین بوق میزدم یک دفعه به خودم اومدم و روی موضوع تمرکز بر نقاط مثبت زوم کردم دیدم ای واییییییییییی خودم دارم این شرایط رو برای خودم پیش میارم در صورتی که قبل از این موضوع من تو یه قرن یه ماشین میدیدم که این کارو کنه

    فهمیدم من خلاف قانون تمرکز بر نقاط مثبت عمل میکنم پس شروع کردم به تغییر اگر ماشینی رو میدیدم که این کارو میکنه سریع میگفتم که آقا الان چه زیبایی هایی در این ماشین هست با صدایی بلند بیان کن . این موضوع به این طریق رفع شد برام .

    مورد دوم در همین دوران و اعتراضات برام پیش اومد این بود که :

    خدمت شما عرض کنم من بساط میکنم بغل خیابون ما اربعین یه جایی هست میریم بساط میکنیم و مردم بعد از زیارت و… میان و خرید میکنن اون بازار جوری هست که ما حداقل ۱۵میلیون ت ۱۲ت می‌گرفتیم این موضوع ها که پیش اومد من کشیده شدم به سمت خبر ومتاسفانه باز تمرکز بر روی نقاط منفی ما تو اون بازار ۵ میلیون گرفتیم با اون همه جمعیت و شلوغی یک سلسه اتفاقاتی افتاد که من فهمیدم که اینها خود کرده بود .

    بله عزیزان قوانین برحسب شرایط وجو،… هر لحظه از ذهن ما فرار هست کار درست اینه که همیشه ما با تمرین تمرین تمرین و تمرکز این قوانین رو یاد آور بشیم .

    من به شخصه روزی نیست که صدایی استاد رو نشنوم روزی نیست که تمرین نکنم و میگم که کمه باز نیاز دارم که تمرین کنم .

    ودر آخر یک توصیه میکنم که خودم بهش عمل میکنم و اون یک شعار است

    که هر روز آموزش میبینم عمل میکنم و باعشق به عزیزان که مشتاق باشند آموزش میدهم

    شاد پیروز باشید در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    مانلیا گفته:
    مدت عضویت: 1644 روز

    خدا جونم شکرت شکرت شکرت

    امروز جمعه 24 اذر 402 هست

    دیشب داشتم پیاده روی میکردم به سمت خونه که گفتم توی 20 دیقه پیاده روی ام که دارم بیام دکمه هدایت رو بزنم فایل گوش بدم تا تمرکزم به جای سرمای شدیدی که هست ، به جای خستگی ام ، به جای نکات منفی پدرم و تضاد ها و در کل ناخواسته هایی که به وجود اومده بره روی خواسته هام روی نکات مثبت و احساس خوب واقعی نه تصنعی در خودم ایجاد کنم تا بتونم به خواسته هام برسم و تنها راه رسیدن به خواسته این هست و دیگر هیییییییییییییییچ

    اومدم تو سایت بزنم رو دکمه هدایت که دیدم فایل سفرنامه گذاشته شده

    گفتم حتما اینه هدایت الانم نیازی نیست برم دکمه رو بزنم

    اومدم و این فایل رو گوش دادم و بلهههههه

    دقیقا چیزی بود که اون لحظه نیاز داشتم و سعی کرده بودم این چندین روزه حالا تا جایی که تونستم بهش عمل کنم .

    حالا میخوام از این هفته ام و اتقاقاتش و ارتباطش با این فایل بگم

    اول از همه خبرای خوب رو بگم بعد توضیحات مربوط به این فایل

    این هفته ، هفته ی خیلی خوب و پر درسی بود برای من

    .

    1_ یکی از کلاس های رقصم سانس جدید شروع شد با 10 نفر ثبت نامی که باید بگم ارزوم بود پارسال داشتن همچین کلاسی

    یادم افتاد که نسبت به پارسال همین موقع درامدم شاید بگم تقریبا ده برابر شده

    و هدف گذاشتم همین هم دو سه برابرش کنم برای ماه بعدی

    اینم بگم من یک ریال تبلیغ نکردم براش و به همین روند ادامه میدم …

    .

    2_ ایر پاد خریدم :))))  برای اولین بار تو عمرم … منی که همیشه با هندزفری کار میکردم سالهای سال و خدا میدونه تا حالا چندین صد تا هندزفری گرفتم و خراب شدن

    این هدفم این هفته تیک خورد خدایا شکرت

    هدایت شدم به خرید ایرپاد با کیفیت و مناسب برای کار من که موقع رقصیدن و فعالیت ورزشی شدید میخواستم استفاده کنم چون همه ی ایرپاد ها مناسب این کار نیستن و من خبر نداشتم و تحقیق هم نکردم ، سر ظهر رفتم بیرون و گفتم خدا هدایتم میکنه خودش و من هیچ اطلاعاتی نداشتم نمیدونستم چه ایرپادی خوبه یا بعضی ایرپاد ها برای حین فعالیت ورزشی و رقصی مناسب نیستن

    سر ظهر رفتم دو تا مغازه میشناختم که برم سرشون رفتم دیدم عه بسته ان میخواستم برگردم که یه مغازه دیگه دیدم  یه دفعه و گفتم حتما همینه رفتم همونجا و چه قدر فروشنده خوب برام توضیح داد و اطلاعات بهم داد خدایا شکرت

    اگر اون دو تا مغازه باز بودن من احتمالا این ایرپاد مناسب رقص و ورزش رو نمیگرفتم چون اون فروشنده ها قبلا بهم این اطلاعات رو نداده بودن من هم نمیدونستم و میخریدم و نمیتونستم ازش استفاده کنم …

    واقعا از خداوند سپاسگزارم هم بابت پولش که اون به حسابم واریز کرد و هم دو تا مغازه ای که برای من بستشون و اون مغازه ای که بهتر بود و نمشناختمش منو هدایت کرد خداجونم شکرررررت شکررررت شکررررررت

    واقعا برای همین ایرپاد شکر کنم کم کردم توی همین چند روز انگیزه ام بیشتر شده برای ورزش و رقصیدن برای پیاده روی

    حالم خیلی بهتر شده چون بهتر میتونم باهاش کنترل ذهن کنم

    و این هدفیه که تیکش زدم که خدا بهم دادش همونقدر که من باورش کردم و این یعنی هدفای بعدی ام قراره تیک بخورن :))))))) 

    خداجونم شکرررررت

    .

    .

    .

    این هفته دو تا تضاد برام پیش اومد که مربوط به همین فایل میشه

    و این دو تا تضاد با پدرم بود

    و این دو تا تضاد و ناخواسته وااااقعا خیلی منو رشد دادن و دوست دارم اینجا دربارشون بگم که گفتنشون خارج از لطف نیست

    من قبل این تضاد نمیدونستم توی این موقعیت نا خواسته باید دقیقا چجور رفتار کنم اما این هفته با وقوعشون فهمیدم و درکم و عملم نسبت به قانون بیشتر و بیشتر شد الهی شکرت :))))))

    .

    خب جریان این دو تضاد اینه که در تضاد دفعه ی اول ، من با پدرم قرار گذاشتم و پدرم گفت من نیم ساعت دیگه میام دنبالت

    و این نیم ساعت شد دو ساعت !!!! و من دو ساعت سر چهار راه شب زمستونی و سرمای شدید منتظر بودم

    دوستان نمیدونم میدونید چه قدر سرده هوا یا نه

    واقعا هوا خیلی سرد بود استخون سوز و بارون میومد

    منم لباسم خیلی گرم نبود چون نمیدونستم از صبحش که قراره اینجور بشه برنامه

    لباسم نه گرم بود نه مخصوص بارون

    و از ظهر تا شبش باشگاه بودم به شدددددت خسته و گوشنه حدودا 24 ساعت هم بود هیچی نخورده بودم

    اون روز ایرپادم هم نخریده بودم و هیچی نداشتم که فایل گوش بدم

    خودتونو تو این شرایط تصور کنید

    ببینید چه قدر اون موقع سخت بود ولی من نگارم

    و من خییییلی خیییلی خیییلی از هر چیزی استفاده میکردم که ذهنمو کنترل کنم

    هر دفعه پدر زنگ میزد میگفت ده دیقه دیگه میرسم

    بیست دیقه بعدش میگفت نه طول میکشه نیم ساعت دیگه میرسم

    نیم ساعت بعدش میگفت رب ساعت دیگه میرسم دارم حرکت میکنم

    رب ساعت دیگه میگفت ترافیکه به من ربطی نداره …

    من توی اون شرایط چسبیده بودم کامنت میخوندم فایل نمیتونستم گوش بدم توی سر و صدا و دستام هم با کامنت خوندن هی یخ میزد هر سه دیقه دستمو عوض میکردم میذاشتم تو جیبم که بتونم کامنت بخونم …

    خلاصه با خودم توی اون شرایط گفتم نگار الان این همون تضاده هست

    الان این همون چالشی هست که باااااااید بتونی با حال خوب ازش گذر کنی

    اگرعباسمنشی هستی

    اگر میگی رو خودت کار کردی

    اگر باور داری به احساس خوب اتقاقات خوب بااااااااید بتونی الان حالتو هررر جوووووور شده خوب نگه داری

    شاید بگم صد بار هزار بار این جملات رو به خودم گفتم

    .

    و موفق هم شدم

    من هیچ شکایتی به پدر نکردم هیچ غری نزدم وقتی نشستم توی ماشین هیچی نگفتم و ایشون هم عذر خواهی نکردن و گفتن به من چه که اینجور شد تقصیر من نبود و نمیدونم چرا شاکی هم بودن که تقصیر خودته  … خخخخخ

    نمیخوام دیگه دربارش حرف بزنم ولی میگم که بدونید و بدونم که شرایط چطور بود و من کنترل ذهن کردم من هیچی نگفتم و من تمام تمرکزم همچنان روی کامنتا و احساس خوب واقعی و نه تصنعی بود

    من هم گفتم نگار مهم نیست

    مهم اینه که تو با احساس الانت و توجهت داری اتفاقات بعدی رو میسازی اگر از این رفتار پدرت ناراحتی بهش توجه نکن

    بهش توجه نکن

    بهش توجه نکن

    بهش توجه نکن

    بهش توجه نکن

    اصلا انکارش کن

    از یاد ببر  همه چیزو

    مهم نیست چه دلیلی برای ناراحتی و عصبانیت داشته باشی

    جهان براش مهم نیست تو اگه غر زدی اگه ناراحت شدی فرکانس ناخواسته فرستادی

    و ارزش تو یک زندگی عالیه پس نمیتونی فرکانس ناخواسته بفرستی

    مهم نیست بقیه چه رفتاری باهات دارن

    چونکه تو لاااایق زندگیه خوب و اتفاقات خوب و انسانهای خوب هستی

    باید بتونی بی توجهی کنی به ناخواسته ات و به خواسته ات توجه کنی باااااید بتونی چون تو لایقی چون تو ارزشمندی

    .

    .

    خلاصه که اون شب تموم شد و من اون شب رو هیچی نگفتم و تونستم حالمو خوب نگه دارم و به خواسته هام توجه کنم

    و از خداوند سپاسگزارم که کمکم کرد

    از خداوند سپاسگزارم که بدین وسیله ظرف وجودیمو بیشتر کرد

    پذیریشم و اگاهی ام رو بیشتر کرد

    و این نشون میده نگارخیلی بزرگتر شده ظرفش بزرگتر شده پس لایقه نعمات بیشتریه قراره ظرف بزرگ‌ترش نعمات بیشتری توش جا بگیره ….

    اما تا اینجا واکنش اولیه ی من به این ماجرا بود

    من میخوام از قسمت دوم ماجرا که واکنش دومیه من بود هم بگم یعنی فرداش

    من تصمیم گرفتم کلا با پدر قهر کنم و اصلا باش حرف نزنم کلا تا بفهمه باید از من معذرت خواهی کنه

    من فکر کردم راه درست و کار درست اینه

    یکم اولش شک داشتم که ایا این کاره درستیه یا نه ؟؟؟؟

    چون میدونستم هر چیزی که بهم احساس بدی بده توجهمو رو منفی بذاره کار نادرستیه چون توجهم و حس بدم فقط به من ضرر میزنه نه طرف مقابل حالا به هر قصد و نیتی هم که باشه

    و این قهر کردنه توجهم رو گذاشته بود روی نکته ای منفی و حالم خوب نبود باهاش چون شما وقتی همواره قهری با یه نفر و حواست هست باهاش حرف نزنی یعنی همواره داری به یاد میاری کار زشتشو و دلیل قهر کردنتو

    .

    ولی نمیدونستم جواب دقیقو پس به قهر کردن ادامه دادم به امید اینکه ایشون متوجه اشتباهش بشه

    و فکر میکنید چی شد دوستان ؟؟؟؟؟

    معلومه طبق قانون چی شد

    خخخخخخخ

    ایشون عذر خواهی نکردن رفتارشون بدتر و بی احترامی بیشتر هم شد

    خخخخخخخخخخخخخ

    و بله یاد گرفتم که قهر کردن جواب نمیده و طبق قانون نیست

    و خدا رو سپاسگزارم که اینو بهم یاد داد چون من اینو نمیدونستم

    .

    دوستان در تماااام موارد زندگی ما باید خودخواه باشیم و فقططططط به فکره خودمون باشیم طبق قانون عمل کنیم

    شاید فکر کنید که اینکه یکیو زود ببخشیم و فراموش کنیم کار بدشو یا اشتباهاتشو به این معناست که خیلی به اون فرد شل گرفتیم و بهش درس یاد ندادیم و حقمون خورده شده و همچین نگرش هایی که باعث شدن من قهر کردن رو انتخاب کنم

    یعنی تفکر من این بود که اگر من قهر کنم

    اگر من جواب سلامش هم ندم میره با خودش فکر میکنه و میاد معذرت خواهی میکنه … اگر من قهر کنم میفهمه که من ارزشم بالاست میفهمه که نباید هر جور دلش بخواد با من رفتار کنه اگر من قهر کنم میفهمه که باید به من احترام بذاره میفهمه من ارزشمندم و من خودمو ازش میگیرم اگه با من درست رفتار نکنه و ….

    اینها فکرایی بود که داشتم و فکر میکردم قهر کردن این مزایا رو داره و میتونه خوبی رو بیاره…

    اما اینها افکار ما زمینی هاست نه قوانین کیهانی

    قانون میگه هر چی احساس بدی بهت بده

    اتفاقات بد بیشتری برات میاره

    قهر کردن من تمرکز من روی نکته ی منفی و احساس منفی بود و اتفاقات بد بیشتر رو میاره

    این قانونه و تمااااااااام

    و این دقیقا چیزیه که استاد توی این فایل میگه

    دقیقااااا چیزیه که استاد میگه

    ماها فکر میکنیم اگر دولت و حکومتمون مثلا بدی داره مثلا کارایی انجام میده که ما خوشمون نمیاد

    باید بهش اعتراض کنیم

    باید مثلا اعتصاب کنیم ( همون قهر کردن در مقیاس بزرگتر)

    باید غر بزنیم

    باید شکایت کنیم

    تا اون حکومت متوجه اشتباهش بشه

    فکر میکنیم با اعتراض و اعتصاب حکومت با خودش میگه عه من کارم اشتباه بوده حتما که مردم اینجور کردن حالا خودمو درست میکنم

    نههههههههههه

    قانون میگه عه حست بده بذار اتفاقات هم جنس با این حس بیشتر وارد زندگیت کنم

    .

    .

    خیلی نکته ی ریز و مهمیه دوستااااااان

    اینو خود استاد هم گفت

    اصلا شاید هم با اون قهر کردنه با اون اعتراض کردنه نتیجه ی خوب رخ دااااد

    شاید پدرم میومد معذرت خواهی میکرد

    شااااید حکومت بهتر کنه خودشو

    توی خیییلی کشورا مردم اعتراض میکنن توی امریکا کافیه مردم اعتراض کنن هم ازادیش هست هم حقشو دارن و سریع بررسی میشه و حکومت با اعتراض مردم خودشو درست میکنه

    خیلی از روابط هستن و من دیدم که یک فردی قهر میکنه و اون فرد متوجه اشتباهش میشه و میاد معذرت خواهی میکنه هاااااا

    امااااااااااا

    نتیجه ی موقتی در ظاهر مهم نیست

    شما به جهان فرکانس ناراحتی و حس بد دادی و اتفاقات بد به هزاران شکل دیگه از همون جنس وارد زندگیت میشن :))))))))))))))))

    این به نظرم ته ته ته عدل خداوندههههههههه

    این تههههه عدالته

    خداجونم شکرت

    برای همین کسایی که جزو تظاهر کنندگان هستن تو کشورای جهان اول شاید بتونن قوانین حکومت و یا خود حکومت رو تغییر بدن

    اما نمیتونن از ورود اتفاقات بد بیشتری که فرکانسشو فرستادن جلوگیری کنن :))))))) و همشون توی زندگی شخصیشون مشکل دارن در جنبه های مختلف و زیادی و ارامش ندارن :))))))))))

    این ته ته ته ته عداااالتههههههه

    خداااااجونممممم شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت

    .

    .

    خب حالا میخوام ادامه ی ماجرا رو بگم

    من که بعدش متوجه شدم قهر کردنم جواب نداده دیگه ول کردم و عادی شد رفتارم و گفتم به قولی به درک اصن نکنه مهم احساس خوبه منه … من که میدونم دختر ارزشمندی ام اگر واقعا باور دارم که هستم نیازی ندارم از بیرون و یه فرد دیگه اینو بهم بگه یا بام ارزشمند رفتار کنه خودم با خودم درونم باید بکنم :))))

    و دیگه بعدش اومد گفت ببخشید و معذرت خواهی کرد …

    منم گفتم اوکی و دیگه همه چی عادی شد

    .

    .

    .

    .

    .

    حالا میخوام تضاد دومی که با  پدرجان دوباره چند روز بعد از اون یعنی دیروز داشتم و اون هم ظرفم رو باز بزرگتر کرد و عملم و درکم رو به قانون بیشتر کرد بگم که این هم گفتنش خارج از لطف نیست

    .

    خب دوستان یک فایلی هست در سایت با عنوان نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران

    این هم لینکش

    abasmanesh.com

    این فایل میگه که حواسمون باید به الگو های تکرار شونده ی دیگران باشه

    اقا جان ما یادمون به این نبود

    با پدر جان باز قرار گذاشتم

    و گفت دخترم من بهت قوووووول میدم که ساعت یک میرسونمت فلان جا

    من باهات شرط میبندم

    اصلا نگران نباش بسپارش به من

    خخخخخخخخخخخخ

    اقا ما هم که قانون الگوی تکرار شونده رو تو اون لحظه فراموش کرده بودیم

    ما هم که توجهمون مثلا رو نکات مثبت بود و اون اتفاق چند روز پیش رو بخشیده و فراموش کرده بودیم

    اعتماد کردیم !!!!! خخخخخخخخ

    بله نتیجه میدونید چی شد نیازی به گفتنش نیست …

    دقیقا دقیقا همون اتفاق قبلی از اونجا که گفت به من چه تا معذرت خواهی نکردنش در اون لحظه ….. فقط یه چیزی تفاوت پیدا کرد که من دیگه قهر نکردم و فردا صبحش معذرت خواهی کرد ازم یعنی زودتر از اتفاق قبلی

    ولی من میدونم شما هم میدونید ازون معذرت خواهی های لب و دهنی که قراره باز هم تکرار بشه هست

    .

    موضوع اینه که من الان تصمیم گرفتم بیشتر مسئولیت زندگیم رو بر عهده بگیرم و بیشتر و بیشتر توجهم رو بذارم روی خواسته هام

    .

    اینکه حواسم به الگوی تکرار شونده ی دیگران باشه

    خیییلی متفاوته با

    توجه کردن به ناخواسته ها و فرکانس منفی فرستادن

    .

    من از این به بعد دیگه دیگه میدونم که پدرم الگوش بدقولی هست و نباید روش حساب کنم

    ولی به این معنا نیست که توجهم روی اون نکته ی منفی اش هست

    نه

    پدرجان من هزاران ویژگی مثبت دارن که اینجا نگفتم ولی خودم میدونم و به یاد خودم میارم

    مثلا خیلی وقتا قربون صدقه ام میره ، توی کارای خونه تمیز کردن و اینا کمک میکنه ، توی دوره ی سلامتی من هستم زحمت اب قلم هارو ایشون میکشن ، غذای خونه رو تهیه میکنن و …

    احترام ایشون خیلی واجب هست

    فقط دفعه ی بعدی قول داد با احترام رد میکنم

    موضوع اینه که من پدر فوق العاده ای دارم که فقط نباید روی حرفاش حساب کنم

    این اصلاااا به من حس بدی نمیده همین الان کلی هم احساسم خوب شده که بیشتر میتونم کنترل کنم و مسئولیت زندگیمو در دست بگیرم

    .

    موضوع احترام هم خیلی مهمه که خداوند امروز صبح منو هدایت کرد بهش با چند تا کامنت بچه ها چون میخواستم به یادش بیارم که تو حرفات پوچ و بی ارزشه و هیچ اعتباری نداری اما این گفتنش بی احترامیه من اینو توی ذهنم خودم باید در یاد داشته باشم و به زبان نیارم …

    .

    .

    دیشب مامانم بهم زنگ زد

    دیشب هم خیلی سرد بود و از صبح تا شب باشگاه کلاس داشتم و ورزش کردم … گفت به بابا بگم بیاد دنبالت هوا خیلی سرده گفتم نه خودم پیاده میام

    و توی بیست دیقه پیاده روی که اول کامنتم توضیحش دادم این فایل اومد و گوشش کردم

    .

    توی راه تماما احساسم خوب بود

    تماما با خودم تکرار میکردم نگار مسئول زندگیت خودتی

    توی زندگیت فقط خودتی و خدات

    این وظیفه ی خداست که بهت ماشین و خونه ای مستقل تو شهر بده

    این وظیفه ی توعه که باوراتو تغییر بدی که بتونی شرایط دلخواهت رو خلق کنی

    خداروشکر کردم بابت ایرپادی که گرفتم و دیشب داشتمش و با احساس خوب طی شد پیاده رویم

    من برای احساس خوب فقط و فقط و فقط و فقط به همین یک موبایل و ایرپادم نیاز دارم دیگه همهههه چیو دارم توی اسمونام با همین دوتا

    خداوند این ایرپاد رو بهم داد

    نتیجه ی کار کردن روی باورامه ، نتیجه ی بزرگتر شدن ظرفمه

    نتیجه ی عملیه که به قانون داشتم

    الهی شکرت

    خیلی این جمله بهم حس خوبی میده

    طرف قراره من خداست اون بهم ماشین و خونه قراره بده

    دیگه ازین به بعد شده دو ساعت تو راه باشم

    ولی اون دو ساعت رو با عشق و لذت پیاده روی میکنم

    و با ایرپادم روی باورام کار میکنم تا بتونم ماشین بگیرم خودم

    الهی شکرررررتتتتتتتت

    خییییلییییی خوشحالمممممممم

    خیلی احساس خوبی دارم

    این هفته واقعا خیلی بزرگتر شدم خیلی یاد گرفتم خیلی عملم بیشتر شد خیلی درکم بالاتره رفت

    خیلی خوشحالمممم

    ممنونم ازتون استاد میبوسمتون عاشقتونممممممم

    ممنونم استاد شایسته عشششششق بابت زحماتت در این سایت میبوسمت

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      فاطی احمدی گفته:
      مدت عضویت: 2379 روز

      سلام خدای قشنگم

      سلام به همه همخونه های قشنگم

      و سلام به نگار قشنگم

      چقد زیبا تکاملت رو تعریف کردی

      و من همزمان خودمو مرور کردم

      از وقتی تو دوره بی همتای ارزشمندی هستم

      این تغییر فرکانس چنان آهسته و ملموس پیش میره

      برا منی ک گاهی کمتر وقت میزارم هم، اثرش قابل لمس ه.

      و هدایت قشنگ خالقم با دستای قشنگ تو

      برا دوباره مرور کردن الگوهای تکراری

      میدونی نگار قشنگی ش کجاس ،

      من با شروع دوره به این الگوها ک قبلا گوش داده بودم باز هدایت شدم

      و اثرشو دیدم

      جواب سوالامو

      و چقد به خودشناسی کمک میکنه

      و الان میخام با تعدی جدی تر دوباره مرور کنم

      ما هموراه در حال یادگیری م و چقد قشنگ این آگاهی های ناب ،این کعبه

      خدای من شکرت برا همه نعمتهای بی‌شمارت

      عاشق خدایم

      عاشق خودمم

      عاشق اساتیدم

      عاشق همه شمااا

      عاشق زندگیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حسین دانش خواه گفته:
      مدت عضویت: 800 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      سلام خانمی سلام نگاررررررررررررررررررررررر

      یه چیزی بگم منم یه ایرپاد خریدم وای چقد دوسش دارم تازشم خیلی بهم کمک میکنه که صدای هیچکسو نشنوم خیلی دوسش دارم کاملا هدایتی خریدمش یه خرید موفق خدایا عاشقتممممم

      نگار عاشقتممممم

      الان دیگه راحت ایرپاد میزارم گوشم و واسه خودم کار میکنم آزادی دارم و راحت دیگه صدای هیچکسو نمیشنوم

      حدود تقریبا 5سال پیش همین حدود ها یه فایل از استاد شنیدم ایشون میگفتن که بقیه رو ببخشین بخشیدن به این دلیل نیست که برید خونشون یا باهاشون ارتباط برقرار کنید به این منظور که توی ذهنتون فراموش کنید کارشون رو توی ذهن باهاشون درگیر نباشین انوموقع سپردینش به خدا و خدا کارشو خوب بلده

      آفرین از پارسال تا الان درامدت ده برابر شده آفرین شمایی که تونستی ده برابر کنی میتونی صدبرابرم بکنی همین جور هزار برابر فقط باید از همین مسیر حرکت کنی مسیر تمرکز بر روی نکات مثبت مسیر کنترل ذهن چون واسه جهان فرقی نداره شما ماهی 50میلیارد درآمد داشته باشی یا ماهی 50میلیون

      آفرین واقعا تحسینت میکنم چقدر خوبه که پیاده روی میکنی و رقص که دیگه نگووووووووووو

      ایرپاد که خریدی هم مبارکت باشه عزیزم ایشالله باهم 13pro maxمیخریم من که سفید دوستدارم با یه اپل واچ چقدر خوبه

      خدایا شکرت

      من مطمن هستم شما موفق میشی

      خیلی خوشم میاد از شخصیتت خیلی دوست دارم زمانی که میگی من رو پای خودم هستم اصلا لذت میبرم

      شما موفق میشی مثل روز برام روشنه

      عاشقتم میبوسمت

      در پناه خدا شاد باشی دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حسین شجاعی گفته:
      مدت عضویت: 2550 روز

      درود بر شما نگار خانم

      من از خوندن کامنت شما لذت بردم

      امیدوارم همیشه در حال رشد و پیشرفت باشید در پناه خدا و در کمال آرامش و شادابی

      چه کار لذت بخشی شما انجام میدید و ازش کسب درآمد میکنید

      واقعا جالب و زیباست و قابل تحسین

      اینکه با رقصیدن و شادی آدم بتونه درآمد کسب کنه خیلی لذت بخش و زیباست

      امید وارم همیشه موفقیت های چشمگیری کسب کنید

      در مورد کنترل ذهنتون بهتون تبریک میگم مخصوصا در مورد اول که واقع شرایط سختی بوده و اینجور مواقع ذهن فقط دنبال مقصر می‌گرده و کنترل ذهن در این حالت واقعا کاریست مشکل که شما به خوبی از پسش بر اومدید

      پس جهان هم یک ایر پاد فوق العاده به شما پاداش داد تا انگیزه بیشتری بگیرید برای ادامه مسیر

      برای شما آرزوی تندرستی و شادابی دارم

      باز هم ممنونم تجربه فوق العاده ای که بیان کردید و برای من درس های زیادی داشت

      موفق باشید ،

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ملیحه نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1842 روز

    سلام ب استاد عزیزم

    و مریم بانوی دوسداشتنی

    مرگ خوبه اما برا همسایه

    کلا از بچگی ام اینو زیاد دیدم

    همیشه دیدم خوبی و خوشی برا من لازمه برابقیه نه

    من لایق بهترینم بقیه نه

    من برم تفریح و گردش بقیه کارهای منو باید انجام بدن و هزاران تا ازاین مثال ها

    یاتو جامعه زیاد دیدم ک میگن فلانی دروع میگه

    فلان ادم فقط برا بفروشه این حرف رو میزنه

    اما نوبت خودشون ک میشه….

    من خیاطم و همیشه ازقبل دوسداشتم لباسی برا مشتری بدوزم ک هربار میپوشتش از پوشیدنش بینهاااااااایت لدت ببره

    و همیشه بیشترین تلاشمو کردم ک عالی ترین بدوزم و باب دل مشتری

    همیشه سعی کردم بهترین مدل رو ک میشه بااون پارچه دوخت بگم حتی اگه ظریف کاری و دردسر داشته باشه

    چون نطرم اینه شاید مشتری ندونه پس بهتره من نطرمو بگم خاست مدل منومیدوزه خاست مدل خودشو

    اما من نطرمو میگم

    اینا قبل اشنایی با استاد بود

    الان فهمیدم ک دوسدارم منم پیش کسی ببرم لباس بدوزه برام ترجیح میدم

    1:خیلی باحوصله باشه

    2:بادقت ب حرفهام گوش کنه

    3:بهترین پیشنهاد رو بهم بده

    4:لباسی برام بدوزه ک تو تنم عالی باشه

    5:خیلی مهربون و خوش برخورد باشه و سلیقه ب روز هم داشته باشه

    و تو کارش بهترین متریال رو استفاده کنه

    خودمم توکارم تماااااااام تلاشم همینه ک اگه خودم مشتری خودم بودم بهترین رو از برخورد و نطر ارائه بدم

    و هیییییچ مشتری برام فرقی نداره .میگم اگه خودم باشم چی دوسدارم

    تو بحثهای سیاسیو جامعه هم

    کلاااااا ادمی هستم ک خییییلی دنبال این سبک مسائل نبودم هیییییچوقت

    چه قبل استاد

    چه بعد استاد

    کلاااااا کسی رو مقصر مشکلات نمیدونستم

    کلا دراین باره نطری نداشتم

    سعی میکردم خودم خوش بگدرونم

    وتاجایی ک میشه درد رو زندگی کسی نزارم

    اگه درد هم دوا نمیکنم

    و هیییچوقت پیگیر اخبار و… هم نبودم

    از وقتی استاد معنی ازادی رو گفتن

    بیشترررررررر تلاش میکنم ب نطرات و عقاید ادمها احترام بزارم

    و واکنشی نشون ندم

    چون هرکسی ازاداه هرجورمیخاد و میدونه درسته از دید خودش رفتارکنه

    مثل خود من

    ک راحت هرجورمیخام لباس میپوشم و حرف میزنم و میرم و میام

    هیچوقت درگیر مشکلات جامعه حتییییی خانواده نشم

    شده تو خونمون 1بمب دعوا ترکیده من بعد6 ماه خبردارشدم

    منی ک دائم تو خونه ام

    البته این بی توجهی ب مشکلات خانواده از اول نبود

    خودمو مینداختم وسط کلی حرص و جوش اخرش من بدبودم بچه بد خانواده بودم

    و دیدم ک بقیه میرن میگردن خوش هستن کار ب کار ندارن و تازه عزیزترن

    منم یادگرفتم توخونه بحث بود حتی از تو اتاق بیرون نیام و دخالت نکنم

    فرداش دوباره همه چی خوب میشد خداروشکرررر

    و منم درگیرنشدم

    هرچی بیشتر داره میگدره بیشتر میفهمم اگه صداقت افراد رو میخام خودم صادقترین باشم

    کیفیت بالا کارمیخام خودم اولینش باشم

    رانندگی خوب میخام خودم اولین راننده خوب باشم

    من من من

    همه اش اولینش خودم باشم

    فارق از بقیه چطوری هستن

    همیشه میگفتم تو دنیایی ک همه ادم هستن تو هم ادم باشی هنر نکردی

    هنر وقتیه ک همه گرگ هستن تو ادم باشی

    همونجور ک خودت دلت میخاد همه در برخورد باتو بهترین باشند.

    کلا ماهمه نسخه پیچ خوبی برا بقیه هستیم.

    مثلا میریم بانک برامون بی نوبتی و پارتی بازی میکنند خوشحال میشیم

    اما اگه همینکار برا 1 نفردیگه انجام بشه و نوبت من و حق من گرفته بشه شاکی هستیم

    و هزاارااان مورددیگه…

    جالبتر اینه خودمون بهای محصول خودمون رو دوسداریم کامل پرداخت کنند جاهای دیگه میریم کلی چک و چونه میزنیم چه خبره چقدررررگرونه حالا تخفیف بده و…

    نوبت خودمون طرف تخفیف از خودش بده کلی فحش میدیم بهش…

    یا مثلا دوسداریم حقوق ما هرروز بالا بره و بهای محصولات دیگران نه

    کارکردن خودمون رو ارزشمند میدونیم و میگم بااایددولت حقوقهارو زیادکنه کلی سرکارم وقت میزارم و …

    اما نوبت ب خیاط و ارایشگر و پارچه فروش ک میرسه..

    بازم شکاااایت چرا انقدر گرون میگیرن مگه چیکار میکنند

    4تابرش میزنه

    2تا ابرو برمیداره

    1 کرم میزنه

    1کوتاهی میکنه و…

    الان خودم دارم تمااااااام تلاشمو میکنم ب اندازه وسعم خرید کنم و بهای هرچیز رو کامل پرداخت کنم باجان و دل

    و هییییچوقت دنبال تخفیف نبودم

    الانم بیشترررررررررر نیستم

    چون دوسدارم مشتریهای منم بهای خدمات منوکامل با جان و دل پرداخت کنند

    وجالبترش اینه وقتی حتی به1مشتری ک نقده و کامل پرداخت میکنه توجه میکنم همون مشتریهای نقدم بیشترررر میان

    ((البته بگم 99 درصد مشتریهای من نقد و خوش حساب هستن خداروشکرررر))

    و بزرگترین مشکل جامعه ما شرکه

    ک باورنداریم ریس جمهور

    گشت ارشاد

    بابا

    شوهر

    دوست و….

    توزندگیمون تاثیر ندارن

    براهمینم دنبالیم بقیه رو درست کنیم بجای اینکه خودمون رو درست کنیم.

    خودمون دروع نگیم

    کار بی کیفیت ندیم

    حق دیگران رو نخوریم

    و هزاران چیز دیگه ک اگه جاهامون برعکس بود دوسداشتیم طرف مقابلمون همونجوری باشه

    فکرکنم باید بجای بقیه بگم من خوب بشم

    همه چی خوب میشه

    من درست بشم همه چی زندگی من درست میشه

    نگاه از بیرون بردارم و بزارم درون خودم

    من تو ماه کلی اسنپ میگیرم و همیشه راننده های عااااالی و باحوصله و مهربون و پرانرزی گیرم میاد

    برام اهنگ شاد میزارن وقتی درخواست میکنم

    ازمسیردلخواه من میرن

    باسرعت دلخواه من

    و چون من بویایی بالایی دارم عاشق بوی عطر و.. هستم

    و این اواخر هر اسنپی گیرم میاد ماشینش بشدددت بوی عطرمیده

    حتی چندتاشون رو دیدم ک قبلا ورود من خوشبوکننده زدن توماشین

    اما دیدم بقیه میگن اسنپی ها اعصاب ندارن و…

    چون خودشونم درصلح باخودشون نبودن

    اما برای من انگار مهربونترین و باشعورترین و پاکترین و عااالیترین ادمها شدن اسنپ من

    تازه کابل هم میدن میگن اهنگ مورد علاقه خودتو بزار ماهم لدت ببریم

    ماه قبل1خیاطی مجلسی داشتم ک فرداصبحش باید میبردم مشهد تحویل میدادم

    ساعت 1ونیم شب سوزن شکست و من بدون سوزن

    پیام دادم ب صاحب خرازی نزدیک خونمون و شرایط رو گفتم

    و چون میدونستم نماز صبح میخونه گفتم اگه امکانش هست برام سوزه بیاره

    باورتون نمیشه ساعت 5ونیم دیدم با باکس کاملا سوزنهاش اومده

    و میگه همه رو اوردم ک هرکدومو میخای برداری.

    یا1روز دیگه رفتم کش بخرم کار عجله ای داشتم و همین خرازی کش موردنطرمو نداشت

    خداشاهده منو تومعازه اش گداشت

    باماشینش رفت از توشهر برام کش خرید اورد داد

    اینا دقیقا نتیجه همینجور کار راه انداختن من برای ادمهاس

    درحدتوانم

    تااونجایی ک ب رنج و زحمت و سختی نیافتم.

    درک این جمله ازادی استاد

    و جهان اینه درون ماست واقعااااااا درسته

    و واقعاااااا هرچه بیشتر رواین موصوع کارمیکنم همه چی بهترشده

    خودمم ارومترم

    و همه چی عالیییی پیش میده برام.

    و بازم بینهاااایت از استاد عزیزم سپاسگدارم ک این فایلهارو اماده میکنند تا ما بیشتر ب درون خودمون بریم و خودمون رو از ریشه

    مطابق قانون درست کنیم

    ن مطابق اکثریت جامعه و حرفها….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      سمیه جعفری گفته:
      مدت عضویت: 622 روز

      سلام ملیحه جون خوب و مهربون

      از خواندن کامنتت خیلی لذت بردم

      تو بینظیری دختر

      انگار داشتی واو به واو پول ساختن و ثروتمند شدن و داشتن مشتریهای خوب وعالی رو آموزش میدادی

      دیشب توی رختخواب کامنتت رو خوندم چند بار خوابم برد و گوشی ازدستم افتاد ولی کامنتت اینقدر جذاب بود که تا آخرش خوندم و لذت بردم .

      الان که از خواب بیدار شدم . حسم گفت واسه کامنت زیبات تشکر کنم

      ممنون از به اشتراک گذاشتن آگاهیهای خوبت.

      برات آرزوی شادکامی ،ثروت ، سلامتی ، موفقیت در کسب و کار و زندگی دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      نازنین جهان آرا گفته:
      مدت عضویت: 1194 روز

      سلام ملیحه جان

      منم آرایشگرم و همیشه سعی کردم کارمو عالی انجام بدم ولی هیچوقت مثل شما نگاه نکرده بودم به این موضوعات ..واقعا همینطوره که میگید عالی بود ..خیلی لذت بردم از نگاهتون متشکرم که این آگاهی و درکتون رو بیان کردین و امیدوارم منم بتونم بیشتر و بیشتر درک کنم و بیشتر عملگرا باشم ..بازم سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فاطمه عظیمی گفته:
      مدت عضویت: 3558 روز

      عاشقتم دوست خوبم

      چقدر لذت بردم ازخوندن کامنت پرمحتوات

      خدای عشقم منو هدایت کرد به کامنتت

      الان نشانه خواستم ازخدا

      به خاطر تضادی که باهاش برخوردکردم واین فایل اومد

      گفتم حتما اشتباه زدم چون تازه استاد گذاشته رو سایت

      اما دیدم خیر نشانه من هست و باخوندن کامنتها کلی حسم خوب شد

      اما با خوندن کامنتت

      گویا خدا باهام حرف زد

      که فاطمه جان هرکاری دوست داری باهات انجام بدن خودت انجام بده

      مشرک نباش

      گل بانوی دوست داشتنی

      ازت سپاسگزارم که کامنت گذاشتی و تجربه خودت را بامابه اشتراک گذاشتی

      پرازنورو عشق الهی باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سحر فدائی وطن گفته:
    مدت عضویت: 1062 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گل نازنین استاد عزیزم من یکسال و نیم پیش واقعا خدایی داشتم پر از خشم و ترسناک و واقعا خدا برام چیزی نبود که بهش تکیه کنم یا عاشقش باشم روزی دلم آنقدر از خدا و جهان و زندگی بدم اومده بود و داد زدم خدا تو اصلا وجود داری ؟ تو اصلا چی هستی کجای این زندگی وجود داری ….

    خلاصه استاد چون تو شرایط مالی بد بودم همسرم تصادف شدید کرده بود دوتا بچه رو دستم بدون درآمد بدون پول بدون شادی زندگی می کردم هر روز هر روز می گفتم خدا تو کجای این زندگی هستی خسته شدم آنقدر نماز از روی ترس خوندم خسته شدم آنقدر که بهت گفتم التماس کردم گریه کردم استاد من اصلا آدم مذهبی نبودم و حجاب هم نداشتم و همیشه احساس،گناه رو حمل می کردم کار به جایی رسید که من کلا دیگه نه نماز خواندم نه دعا کردم نه گریه و نه التماس فقط هر روز می گفتم خدا تو کجای زندگی منی؟ من به طرز خیلی عجیب یه روز تو تلگرام عضو یک گروه تلگرامی شدم که تماما فایل های شما و چندین استاد دیگه توش بود تو تمام این فایل ها فایل حجاب رو دیدم شروع کردم به گوش کردن و تمام زندگی من شد گوش کردن به فایل های شما بعد هم سابت رو پیدا کردم و تقریبا یکسال و نیم هست که فقط گوش میدم تمام فایل های شما رو و امروز برای اولین بار کامنت گذاشتم تازه بعد از این همه مدت عضو شدم و کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم رو خریدم و چند کتاب دیگه خلاصه تو این ماجرای الان تمام قد دارم بیشتر فایل های شما رو گوش می کنم تمام اطافیان من به من اعتراض دارن غیر از همسرم که یکبار به من گفت نمی خوای شرکت کنی گفتم من بعد از ابنهمه مدت زحمتی که کشیدم هرگز حاضر نیستم دیگه خودم رو آگاهانه تو این جریان بندازم همه به من می گفتن تو خم تو همین مملکت زندگی می کنی باید مبارزه کنی من تنها کاری که کردم این بود سکوت کنم و بهشون می گفتم که هر کسی حق انتخاب داره من به شما احترام میزارم شما به من احترام بزارید

    استاد واقعا دوست ندارم که ورودی هایی که تا الان براش زحمت کشیدیم به همین راحتی از دست بدم استاد واقعا اولین اتفاق زیبای من آرامش قلب و روح و ذهن من بود تازه دارم معنای،نفس کشیدن رو می فهمم تازه دارم هدایت خدا رو می فهمم واقعا استاد تک تک گفته های این فایل شما عین واقعیت هست من با پوست و گوشت خودم لمس کردم بعد از ۴۰ سال عمر تازه معنای خدا رو فهمیدم معنای آرامش رو هنوز نتونستم وارد ثروت بشم ولی خیلی کارها رو دارم انجام میدم مطمئن هستم به زودی اتفاق می افته در هر کشوری همیشه همین جریانات هست ولی هر گز اتفاق بهتر از قبل رخ نداده بدتر شده بهتر نشده همه شدن گشت ارشاد و دارن همدیگه رو مجبور می کنن دقیقا همین کاری که جمهوری اسلامی می کنه

    خلاصه امروز به اندازه دریافت خودم می تونم پاسخ جهان هستی رو ببینم

    در پناه نور و عشق الهی باشید ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    سمیرا بیات گفته:
    مدت عضویت: 1874 روز

    سلام به استاد عزیزم

    مگه میشه ما درخواستی داشته باشیم و توسط بهترین دست خدا پاسخ داده نشه .

    امروز بعد از روز جمعه که این فایل رو گذاشتید تونستم بیام و کامنت بزارم

    استاد عزیز میتونم بگم صد در هزار این قوانین به طرز جادویی کار میکنه و دقیق و درست .

    امروز از صبح فایل شما رو پنج باری گوش کردم .

    صبح ها در مسیر کوتاه بردن دخترم به مدرسه شاهده کشیدن سیگار توسط دانش آموزان پسری هستم که تقریبا ۱۳ و یا حداکثر ۱۵ سال سن دارند .اما به صورت کاملا حرفه ای در نگه داشتن سیگار در دستشون هنرمندن یعنی وقتی من ابروهای برداشته و سیگارشون و میبینم اولش از بوی سیگار عصبانی میشم و با تند کردن قدم هام و کشیدن دست دخترم به نشانه ی اعتراض اونها رو متوجه میکنم که دود سیگار شما از پشت سر که ما داریم میایم ما رو اذیت میکنه .ولی بعد قیافه ی بعضی از اونها منو به خنده میندازه و پیش خودم میگم اینا رو نگاه کن .

    جوجه های تازه سر بیرون آورده چه شاخ سیگار میکشن .

    از سالهای پیش اعتراض شدید به سیگار داشتم

    و گاهی در اطراف خانه یواشکی و دزدکی سیگار کشیدن همسرم رو شکار کردم و یا سیگار داخل کیفش رو .

    اصلا بقال و چغال

    زن و مرد

    دختر و پسر

    سواره و پیاده

    از هوا و راه هواکش ساختمون

    حتی به خدا قسم از لای آجر های ساختمون

    گاهی دود سیگار میاد .

    خلاصه که این توجه من بارها و بارها سر من بلا آورده و

    من چک و لقدهایی بس پهلو شکن خوردم .

    ااااااما آدم نشدم که نشدم .

    اما از وقتی این دو تا فایل اخیر رو گذاشتید .

    اصلا متوجه ی این موضوع نبودم

    تا ظهری که رفتم دخترم رو برگردونم .

    ما رو از حیاط کوچیک مدرسه بیرون کردند و چون تعداد مادرها زیاده تو خیابون ترافیک شد و خطرناک

    خلاصه دوباره رفتیم داخل .

    سر همین موضوع اومدم غر بزنم ، زدم تو دهن خودم

    اما باز طاقت نیاوردم و آخرش یه مسخره ها به تیم بیرون کردن اولیا از حیاط گفتم .

    در آخر دیدیم کلاس اولی ها که چند تای اونها با سرویس میرفتن، سرویس شون نیومده بود و همه با هم گریه میکردن و این صحنه برای من چقدر خنده دار بود .

    این باعث شد که حالم عوض بشه و جالبه بعد از ۵ بار گوش کردن درس شو گرفتم و دیگه به پسرهای در راه توجه نکردم و جالبه دیگه بوی سیگاری هم نشنیدم .

    خدارو شاکرم.

    البته من یه گوش مالی حسابی و جانانه هم خوردم

    که امروز به خودم قول دادم دیگه در موردش حرف نزنم .چون ذهنم رو خیلی درگیر میکنه .

    چند روز گذشته، به اندازه ی کافی سوگ واری کار و فرکانسم رو کردم و تموم شد .

    امیدوارم که دیگه چک و لقد نخورم و از تغییر فرکانسم نتیحه بگیرم .

    استاد عزیز من به خاطر وجود شما هر روز هزاران بار سپاس گزار خداوند منان و علیم هستم .

    سفر با تراک جدید خوش بگذره .

    شما به من رویای راه رفتن روی شن های سفید و آردی رو هدیه دادید که درخواست من از خداونده

    و هر اتفاقی از هر خیر وشری که به من برسه ، میدونم مسیر رسیدن من به سواحل شنی و راه رفتن روی اونهاست.

    خدانگهدار استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    حسین دلفانی گفته:
    مدت عضویت: 1494 روز

    درود خداوند به استاد عزیز و خانواده محترم ایشان

    در رابطه با توجه به خواسته ها و ناخواسته ها خدمت دوستان عزیز عرض کنم که حدود چهل روزه وارد شغلی شدم که عاشقانه دوستش دارم

    اما تضادی که باهاش روبرو شدم این بود که یک دوست عزیزی اونجا مدت‌های طولانی مشغول کار هستند و بر خلاف میل من ی اسپیکر همراه خودشون دارن و از اول صبح تا غروب آفتاب با درجه آخر صدا آهنگ های رپ به شدت منفی گوش میدن

    اوایل میخاستم اعتراض کنم و بگم من نمیتونم با این صدای ناهنجار کار کنم اما ایشون پیش دستی کردند و گفتن من نمیتونم بدون رپ کار کنم.

    با توجه به شناختی که از قانون کسب کردم تمام توجه خودم رو از روی آهنگ ها برداشتم و شروع به گوش دادن فایل های استاد کردم.

    و اما اتفاقی که افتاد….

    تو این چهل روز سه بار اسپیکر ایشون سوخت😅

    اوضاع به حدی برای این دوستمون غیرقابل تحمل شده که دیگه برای خرید اسپیکر جدید بی میل شدن

    و دائما اعلام میکنه این موضوع از موقعی که شما سر این کار اومدید داره اتفاق میوفته و میگه آه تو دامن اسپیکرمو گرفته😅

    استاد واقعا نمیدونم با چه زبونی از شما تشکر کنم

    همتون رو دوست دارم و به خدای بی همتا می سپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3810 روز

    سلام و صد سلام ، سلام سلام صدتا سلام،استاد جان استاد جان

    اولش فکر میکردم خودم اولین نفری هستم که فایل را میبینم بعد دیدم چقدر کامنت اومده . با اینحال منم مینویسم که یک ردپای زیبا بگذارم. اول بگم اشکم دراومد ، اشکی که جنسش از درک قانون بود.اونقدر مثال هاتون عالیه که حد نداره.

    وقتی که آگاهانه تمرکزم را از نازیبایی های اطرافم بخصوص افرادی که دارم باهاشون زندگی میکنم در یک خانه و سبک زندگی شون منو آزار میده( چون به نظافت خودشون و محیط اهمیت نمیدن، همواره آلودگی صوتی و محیط زیستی درست میکنند و…) برداشتم خودم راحت ترم. گفتم به خودم یا شرایط مالی ات را تغییر میدی و از اینجا میروی یا تو که نمی تونی نقشی در اتفاقات بیرونی داشته باشی پس حداقل احساس خودت را خوب نگه دار.

    که به لطف خدا احساسم بهتر و بهتر داره میشه.از همه مهمتر دیگه کمتر واکنش نشان میدم. یا هر وقت میام واکنش نشان بدهم از خودم میپرسم حواست هست میخوای چکار کنی ؟ واکنش یعنی توجه به ناخواسته و نتیجه اش چی میشه ؟ اتفاق بد. اینو برای خودم اینطوری جا انداخته ام. شما میگین همینو درک کنید. منم عمیقا دارم تلاش میکنم که همینو درک کنم و عمل کنم بهش.

    نکته ی بعدی: 29 شهریور تولدم بود و از قبل با دوستان عباس منشی ام برنامه ریزی کرده بودیم که برای تقویت باور فراوانی و قانون تکامل برویم آش نیکوصفت و بعدش هم برنامه های دیگر داشتیم. شب قبلش اعتراضات شدید شد و با توجه به اینکه نیکوصفت نزدیکه میدان انقلاب است تصمیم گرفتم کنسل کنم و به دوستانم هم اطلاع دادم.

    اولش ذهنم کلی نجوا داد: ترسوی بزدل؛ دیدی ، دیدی بهترین روز زندگیت خراب شد؛ تولدت ، تولدت همه اتفاق های عالی که میخواستین رقم بزنین خراب شد. همینه دیگه بدبختی…

    خلاصه خودتان که خوب میشناسید ایشون رو ؛ دهنش رو که باز میکنه بمباران منفی شروع میشه.

    منم بهش منطقی جواب دادم: گفتم استاد میگه مهمترین چیز آرامشه. من نمیخوام در شرایطی برم بیرون خوشگذرانی که آرامش نداشته باشیم. روزهای خدا زیاده. مهم اینه که من بدنیا آمده ام. الان نشد جشن بگیریم یک ماه دیگر حتما میشود. بعد هم 29 شهریور یک عالمه برای خودم رقصیدم و فیلم از خودم گرفتم با احساس خیلی خوب. و قشنگ میفهمیدم که فیلم نیست واقعیه احساسم.

    هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی کین کیمیای هستی قارون کند گدا را

    روز بعدش با مادر یکی از شاگردانم راجع به یک ایده برای استفاده از عروسکهای ایرانی حرف میزدم. استاد اینکه شما میگین وقتی حرف میزنین انرژی داره ؛ عصرش همکارم زنگ زدن و منو برای همکاری در یک مراسم دعوت کردن.

    دیوانه شدم استاد چقدر قانون دقیق جواب میده. این دقیقیش خیلی خفنه خیلی.

    استاد من کاملا سالن معلم را به یاد دارم و سال 88. اون روز که اومدم آنجا اول صندلی ها را شمردم. اگر اشتباه نگم 700 بود. صندلی ها پر شدن ؛ روی زمین همه جا پر شد. توی راهروها همه پر شد. عده ای هم بیرون نشستند چون بلندگو آنجا هم بود. میدونید خیلی خیلی خوشحالم که با چشم هام دیده ام. قدر مسلم اصلا آن موقع درکی از قانون نداشتم. الان که میگویید بهتر می فهمم.

    پارسال که خیلی تمرکز گذاشته بودم به زیبایی ها با دوست هم فرکانسی ام رفتیم پارک نهج البلاغه و بدون اینکه بدانیم رفتیم یک سمتی و دیدیم وای همه با هم ( خانم و آقا) دارن ورزش میکنن با موسیقی و یک بلندگوی بزرگ هم اون وسط بود که کلی هیجان را بیشتر میکرد. یعنی دیگه اونجا بر ما مسجع شد که روی هرچه تمرکز کنیم جهان همونو بهمون نشان میده. برامون مثل خواب بود.همش فکر میکردیم ایران نیستیم. در این حد.

    استاد واقعا ممنون برای این فایل فوق العاده. به امید دیدار واقعی شما و مریم جون در فلوریدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: