قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ریحانه قادری گفته:
    مدت عضویت: 1350 روز

    سلام خدمت استاد عزیز،خانم شایسته ی مهربان و تمام دوستان

    خدا رو سپاس بابت آشنایی و هم فرکانس شدن با این خانواده ی زیبا

    یکی از تجربیات من در رابطه با این فایل که خیلی برام جالب بود کهیر بارداری خودم بود که چهار سال پیش بارداری قبلی تجربه کرده بودم و از اونجایی که قوانین رو نمیدونستم با توجه بیش از حد بهش چون اذیتم می‌کرد اون رو بیش تر و بیش ترش کردم چون قانون رو نمیدونستم

    کسانی هم که تجربه دارن که خیلی خیلی نادر و کم هست این مساله شنیدن که تا روزی که فرزندتون دنیا بیاد باید تحمل کنید و واکنش بدن به هورمون های ماه آخر بارداری هست

    سری قبل هزاران راه حل امتحان کردم طب سنتی و غیره که هر روز واکنش بدنم بیشتر و بیشتر شد و جالب اینجاس که نوع کهیر ها متفاوته و با توجه بیش از حد من دو نوع از اون رو گرفتم و کل بدنم درگیر شد

    تا یک ماه بعد از به دنیا اومدن فرزندم هم درگیر بودم که خدا رو شکر گذشت و تمام شد

    اما الان یه اتفاق فوق العاده برام افتاده در این روزهای پایانی که برای بار دوم دارم مادر میشم مجدد کهیر بارداری من شروع شد اما همون چند تا دونه ی اول گفتم خدایا منو ببخش که این نا خواسته رو مجدد به زندگیم وارد کردم گفتم خدایا من میدونم که مقصر منم و ذهنم هست که این مساله رو به وجود آورده ازت میخوام کمکم کنی و خودم هم دیگه هییییچ توجهی به اون چند تا کهیر نداشتم حتی زمانی که خارش و سوزش شدید داشت اصلا اصلا بهشون توجه نکردم و تمام…

    شاید باورتون نشه دیگه از روزی که تسلیم شدم و توجه نکردم کم کم محو شدن بدون هیچ درمان و دارویی و اون قانون که میگن این عارضه تا پایان زایمان با شما هست از نظر علمی و تجربه ی قبلی خودم حتی اون هم رفت زیر سوال!!!

    فقط با دانستن این قانون که به ناخواسته توجه نکردم و هر بار حواسم رو پرت کردم و ذهنم رو کنترل کردم 😊

    نا گفته نماند که بنده کلا از زمانی که یادم میاد با تلویزیون مخالف بودم بیش از یک ساله که کلا جمع کردم تلویزیون رو چون به نظرم خیلی تو خونه ی ما اضافه بود کمتر از یک سال هم هست با شما آشنا شدم و معجزاتی که این آشنایی برام داشت هر روز و هر لحظه دلم میخواد فقط براتون بنویسم

    این اولین بار هست که کامنت میگذارم

    در تمام مسایل سیاسی من هیچ وقت نه توجه کردم نه دخالت کردم نه تو زندگیم تاثیر داشته جالبه که بدونید من تو یه جایی از شهر تهران زندگی میکنم که اصلا هیچ کدوم از این اتفاقات رو نمیبینم محل کارم هم جایی قرار گرفته که اصلا هیچ یک از این اتفاقات تاثیری روی اون منطقه نگذاشته

    به دلیل پیشرفت شغلی و استقلالی که تو شغلم به وجود آوردم با کمک و همراهی خدای مهربانم و اطلاعت از قوانین

    تیم شغلی کوچک ما هم اصلا اهل صحبت در رابطه با ناخواسته ها نیستیم با اینکه خانم هستیم یا با هم صحبت نمیکنیم یا همیشه در مورد چیزهایی که دوست داریم صحبت میکنیم نه غیبت میکنیم نه حرف و حدیثی داریم نه کسی به ما کار داره

    و هر کدوم از افراد تیم به طور معجزه واری با وجدان کامل کار خودشون رو انجام میدن و من هر لحظه بابت ورود تک تک شون به زندگیم از خدا تشکر میکنم

    از شما ممنونم بابت این همه آگاهی و عشق ممنونم بابت زحماتتون 🌹☺️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1766 روز

    بنام خدای زیبایی ها 🌹

    سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمى ام ❤️

    قبل اینکه من این فایل رو دانلود کنم و گوش بدم طبق عادت هر روزم قران رو باز کردم که بخونم ، صفحه اى اومد که راجع به فرار بنى اسرائیل از فرعون بود و ادامش هم کارى که سامرى در غیاب حضرت موسى انجام داده بود ….

    بعد اومدم فایل رو گوش دادم واقعا تعجب کردم چون استاد شما دقیقا همون قسمت قران رو اوردین و چطور خدا می خواست مدرک رو براى ذهن من قوى تر کنه و بهم بفهمونه که اگه ذره اى شک دارى به این مسیر که کاملا الهی هست یا نه ؟! دیگه شک نداشته باش چون پشت این حرف ها منه خدا هستم نه صرفا یک فرد ❤️

    اولا ازتون سپاسگذارم که اومدین این فایل رو تهیه کردین و واسش وقت گذاشتین 🌹🌹

    هرچند من به مسیرم مطمئنم و مسیر اطرافیانم رو هم اصلا قبول ندارم چون برایند نتیجه و حس خوشبختیشون رو نمی پسندم با این وجود چون نتایج مالی بزرگ هنوز کسب نکردم ، نجواهای ذهنم هنوز کاملا قابل کنترل نیست واسم مخصوصا اینکه اطرافیانم از نظرشون مسیرم مسخره هست ، صحبت های شما باعث دلگرمى بیشترم شد برای ادامه دادن و اینکه نتیجه گرفتن

    اینکه انسان تحت تاثیر قرار میگیره ١٠٠٪

    ؜ نمیشه کنترل نکنیم ورودی ها رو و ازون ور خروجی خوب بگیریم ! امروز هم تو قران همینو متوجه شدم

    اونجا که خدا گفت فرعون قومش رو به جز بدبختی به مسیرى هدایت نکرد و سامرى در غیاب موسى تونست منحرف کنه قوم رو پس این به معانی اهمیت کنترل ورودی هاست

    اصل مطلب

    اعراض از ناخواسته ها ، نازیبایی ها ، چیزهایی که دوست نداریم ، چیزهایی که حس بدی میدن به ما

    توجه به خواسته ها ، زیبایی ها ، اون چیزایی که به ما حس خوب میده

    چرا ؟

    چون خالق باشیم

    چون تمرکز و قدرت توجه مهمترین دارایى هست که خدا برابر به همه ما بخشیده براى خلق زندگیمون

    چون با تمرکز بر هر چیزی اون رو رشد میدیم

    حالا دیگه تصمیم با ماست می خوایم چى رو تو زندگیمون رشد بدیم

    چیزهایی که می خوایم یا نمی خوایم

    یکى از جملات ارزشمند استاد که تو دوره عزت نفس هم تو گوشم زنگ خورده بود

    👈 کسى که می خواد ما رو تغییر بده به زور ( نمونه اون افرادی که می خوان استاد رو مجاب کنن نظر بده و بهش می گن در واقع تو بی تفاوت یا خودخواهی که تو این اتفاق سکوت کردی ) این افراد خودشون خودخواه ترن ( اگه من خودخواهم که دوست دارم اونطوری که دلم می خواد رفتار کنم شما خودخواه ترین که دوست دارین اونطوری که شما می خواین من رفتار کنم )

    و یه نکته مهم دیگه از حرف های استاد تو این فایل

    شرایط تا وقتی که ما از درون تغییر نکنیم به هیچ وجه تغییر نمیکنه اگه با کار فیزیکی حذفش کنیم به دلیل اینکه رو اون قضیه انرژی گذاشتیم تو زندگیمون بازم میاد و فقط ظاهرش تغییر میکنه پس به جاى زور زدن تو جنگیدن با چیزهای نادلخواه انرژیمو از اونجا پس بگیرم تا خود به خود از زندگیم حذف بشه

    جواب سوال های استاد

    ١- اونجایی که جنگیدم و شرایط موند

    یادمه چندین سال پیش تو یه رابطه عاطفی تمام تمرکز و انرژیم روی یه ویژگی های بد طرف مقابل بود انقد بهش فکر کردم تجسم کردم که روز به روز اون ویژگیش فقط برای من بزرگ و بزرگتر شد تا جایی که یه دفعه مثل بمب ترکید و آسیبش فقط به من رسید

    ٢- اتفاق جدیدا خودم که می خواستم خونه بگیرم ولی ازینجا که داشتم زندگى می کردم ناراضى و ناسپاس بودم و فقط تمرکزم روى نکات منفى اینجا و ادم هاش بود و هر روز عرصه نه تنها بهم تنگ تر میشد بلکه اصلا نتونستم هم خونمو عوض کنم

    سوال دوم

    ١- یه اتفاقی که دقبقا مال یک هفته پیش بود رفته بودم بانک و چند تا شماره موند که نوبتم بشه منم تو این فاصله تصمیم گرفتم به نکات مثبت هر فرد و خود بانک توجه کنم و در عین حال شماره ها هم تغییر نمى کرد تا نوبتم بشه همون لحظه به خدا گفتم من می خوام نوبتم زودتر بشه البته با حس خوب

    همون لحظه یه اقایی اومد بهم گفت خانم شما چرا اعتراض نمیکنین مگه شاکى نیستین

    منم چون قانون رو میدونستم فقط سعی کردن رو خودم مسلط باشم

    نتیجه

    افرادى که اونجا بودن شروع کردن به اعتراض وقتی صدا رفت بالا رفتم بیرون بانک یه لحظه بهم الهام شد بورو تو بانک ، وقتی همه درگیر بودن و به دلیل داد بیداد حواسشون نبود نوبتشون شده ، من دیدم شماره من رو خوندن ، سریع رفتم کارمو انجام دادم و اومدم بیرون در حالی که اونایی که داشتن اعتراض مى کردن نه تنها به کارشون نرسیده بلکه وقت بیشتری هم ازشون گرفته شد و اون شد واسم درس که این اتفاق رو تو ابعاد بزرگتر زندگیم هم اعمال کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    محمد سوری گفته:
    مدت عضویت: 1753 روز

    سلام وعرض ادب و احترام استاد عزیزم

    ممنون از اینکه به قول خودتان همیشه و همواره پاسخ همه ی سوالات یک جواب داره

    واقعیت این است که من به طور کلی ورودی هایم را کنترل کرده ام و جهان هم مرا در همین مسیر هدایت کرده یعنی حتی کاری هم که انجام میدهم شرایطی پیش آمده که در منزل باشم و کنترل صد در صد روی ورودی های ذهنم داشته باشم.

    باور کنید تا همین الان که این متن و تایپ می کنم اصلا از ماجرای آن مرحوم خبر ندارم و اصلا دنبالش هم نرفتم و جالت است حتی در جمع خانواده های نزدیکم که قرار میگیرم شرایطی پیش می آید که خبری در آن مورد زده نمی شود و باز ایمان من، بیشتر و قویتر می شود که هر اتفاق و شرایط و رخداد و حتی افرادی که در مسیر زندگی مان قرار میگیرند حاصل باورها و فرکانس های ماست. به قول شاعر

    بیرون زتو نیست هر چه در عالم هست در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی

    استاد خدا خیرتان بدهد که کدی به ما یاد داده اید که دیگران نگرانی نداشته باشیم و راحت زندگی کنیم

    استاد خدا خیرتان بدهد که به ما یاد داده اید اگر برایتان اتفاق ناپسندی افتاد دنبال تغییر شرایط بیروون نباشید درون خودتان آن را جستجو کنید چون همه چیز خودتان هستید.

    استاد خدا خیرتان بدهد چون به ما یاد داده اید که در هر فردی در هر جامعه ای و در هر ملتی دنبال خصوصیات خوب بگردید تا از همان جنس وارد زندگی تان بشود.

    استاد خدا خیرتان بدهد که قبلا فرمودید ما خودمان خالق شرایط زندگی مان هستیم و همه چیز سر جای خودش است چه کسی که در تخت بیمارستان است و چه کسی که در المپیک مسابقه می دهد.

    استاد خدا خیرتان بدهد که به ما آموختید دلسوزی از اساس اشتباه است زیرا شرک است به عدل خداوند. زیرا شرک است به اینکه چیزی در جهان سر جای خودش نیست و ما باید آن را اصلاح کنیم.

    استاد عزیزم حرف های ناب شما زیاد است و از حوصله جمع خارج

    و من همه ی این موارد را با گوشت و پوست و استخوانم درک کرده ام.

    راستش طبق همین اصل که خودتان همیشه می گوئید من هم چند وقت پیش به همسرم حرف شما را زدم. از این جهت که هر دو جناح طبق قانون در یک مسیر حرکت می کنند و باز هم به قول خودتان هر دو جناح گاری به خودشان بسته اند آن هم با پای برهنه و چرخ های زنگ زده از طرفی گاری هم پر است از سنگ

    نکته ای دیگر که برایم بسیار مفید بود و از جملات شما درک کردم پاسخ به سوالی بود که مدتها ذهنم را در گیر کرده است. ان هم اینکه افرادی که جنگ می کنند (در هر جایی یا در هر زمانی یا در هر مکانی) باید به احساس خودشان نگاه کنند و آن چیزی که تعیین کننده آن حرکت است احساس خوب یا بد آن افراد است.(خیلی نکته در این جمله است ممنونم)

    آرزو می کنم زندگی تان همیشه پر از آگاهی و درک بیشتر قوانین باشد زیرا دانش شما برای افراد زیادی راه گشا است.

    علی برکت الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    حسین رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 1195 روز

    سلام

    رد پای این روزهای من

    امروز مورخ 24آذر1402

    دیشب دخترخاله‌م برام تولد گرفت

    شب خوبی داشتیم

    2ماه و 24 روز هست که تمرکز کردم روی رژیم و بدنم

    کاری که مدت ها ینی از سال 91 دلم میخاست انجامش بدم

    اما همیشه میگفتم بزار زمانی که بهترین تایمه

    بزار وقتی که وضعم خوب شد

    بزار یکی یهو پیدا شه استعداد منو ببینه دست منو بگیره منو ببره بالا

    همه این حرفا کاری کرد که 10روز پیش که روز اصلی تولدم بود من سنم از سال 91 که 18سالم بود بشه 30سال

    این چند روزه یهو به خودم اومدم گفتم

    واااییییییی 30سال

    کلی از ادما تو 30سالگی به نتیجه رسیدن و قهرمانی و ……

    بعد من چطور 12سال فقط نشستم و فکر کردم یه روز میاد که من یهو قهرمانم

    2ماه و نیمه که میوه نخوردم

    قندم کلا حذف شده

    درآمدی که دارم و هزینه میکنم برا تغذیه و زمانی که دارم هزینه میکنم برا تمرین

    چون من همیشه میدونستم اندام خوش فرمی دارم فقط و فقط نمیدونم چرا باور نداشتم که میتونم

    الان فقط تو همین 2_3ماه کلی نتیجه گرفتم

    خب من نچرال کار میکنم و تغییرات اروم ارومه

    ولی یه اهرم رنج عجیب و قریبی برام ساخته شد

    به خودم میگم

    آیا میخوای چشاتو ببندی و سنت بشه 40سال و دیگه کلا فرصت از دست بدی ؟؟؟

    اخ اخ اینو که میگم و یه اهرم فشار خصوصی دیگه

    تمام بدنم از ترس میلرزه

    ینی رو به قبله باشم بلندم میکنه تمرینشو انجام میده

    و درمورد هزینه های این مسیر هم قبلنا هم درامدم کم بود هم ترس از خرج کردن داشتم

    تو این مدت که تو سایت استاد هستم دست و پا شکسته خدارو صد میلیون مرتبه شکر با اموزش های استاد دست و بالم باز تره و یاد گرفتم که اگه مسیرم انتخاب کردم براش بها پرداخت کنم

    به فکر فردا نباشم

    مثلا قراره برم سینه مرغ بگیرم

    اگه اندک پول های اخره حسابمم باشه نمیگم حالا این بمونه برا فردا پسفردا اگه مشکلی پیش اومد

    تا لحظه اخر مثل ثروتمندا میرم تغذیمو میخرم

    و نکته اینجاست که تو این مدتی که اینطوری شدم ترس از خرج کردن ریال اخر رو برای هدفی که ازش مطمعن شدم رو کنار گزاشتم

    هیچوقت کم پول نشدم

    درست تو زمان مناسب و عالی پول میاد

    و همیشه باید یادم باشه که برا هدفم ترس از خرج کردن نداشته باشم

    همونطور که استاد تو بندر عباس هرچه درامد داشت خرج خرید کتاب میکرد

    پرداخت بها خودش یه قانون بزرگههههه

    استاد واقعا دوست دارم

    دستت درد نکنه

    خدارو صدمیلیارد مرتبه شکر که دست منو گذاشت تو دست شما

    خدا رو صدمیلیارد مرتبه بابت همه چیز شکر…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      زینب ندرلو گفته:
      مدت عضویت: 1053 روز

      سلام آقای رمضانی عزیز

      تبریک میگم‌بهتون بخاطر تعهدتون

      به چه اهرم قوی اشاره کردید

      چند روز پیش میخواستم اهرم رنج و لدت رو شروع کنم ولی وقتی به روش های قبل می‌نوشتم نتیجه ی خاصی نمیگرفتم

      تا اینکه عموم مهمان ما بود و صحبت از خاطره ی 15 سال پیشش کرد که اون موقع پول داشت و میتونست یه گاو داری دور از شهر بگیره و الان میلیارد ها پولشه و ترس ها جلوش رو گرفت و این کارو نکرد

      الان وضعیت مالی خوبی نداره

      چنان با حسرتی از این خاطره یاد میگرد که میشد با تمام وجود حسرت رو دید تو چشماش

      گفتم با خودم همینه این باید بشه اهرم من

      اگه میخام یه روزی بشینم جلو بچه هام و از فرصت هائیکه داشتم و بخاطر ترس هام انجام ندادم بگم پس بشینم و تکونی نخورم

      ولی اگه میخام با افتخار تعریف کنم که من خلق کردم زندگی دلخواهم رو پس بسم الله

      و یه نکته مهم تو کامنتتون بود

      چند روز پیش یه باور محدود رو شناسایی کردم که من موقع خرید وسایلی که دوست دارم ترس دارم که اگه اینو بخرم پولم تموم شه چی

      تو همین خرید های روزمره ها

      امروز هم پیام شما هم پیام یکی از دوستام نشونه بود برام که تو خرج کن بدون نگرانی پولش جور میشه

      بهترین ها رو براتون آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زینب ندرلو گفته:
      مدت عضویت: 1053 روز

      سلام آقای رمضانی عزیز

      تبریک میگم‌بهتون بخاطر تعهدتون

      به چه اهرم قوی اشاره کردید

      چند روز پیش میخواستم اهرم رنج و لدت رو شروع کنم ولی وقتی به روش های قبل می‌نوشتم نتیجه ی خاصی نمیگرفتم

      تا اینکه عموم مهمان ما بود و صحبت از خاطره ی 15 سال پیشش کرد که اون موقع پول داشت و میتونست یه گاو داری دور از شهر بگیره و الان میلیارد ها پولشه و ترس ها جلوش رو گرفت و این کارو نکرد

      الان وضعیت مالی خوبی نداره

      چنان با حسرتی از این خاطره یاد میگرد که میشد با تمام وجود حسرت رو دید تو چشماش

      گفتم با خودم همینه این باید بشه اهرم من

      اگه میخام یه روزی بشینم جلو بچه هام و از فرصت هائیکه داشتم و بخاطر ترس هام انجام ندادم بگم پس بشینم و تکونی نخورم

      ولی اگه میخام با افتخار تعریف کنم که من خلق کردم زندگی دلخواهم رو پس بسم الله

      و یه نکته مهم تو کامنتتون بود

      چند روز پیش یه باور محدود رو شناسایی کردم که من موقع خرید وسایلی که دوست دارم ترس دارم که اگه اینو بخرم پولم تموم شه چی

      تو همین خرید های روزمره ها

      امروز هم پیام شما هم پیام یکی از دوستام نشونه بود برام که تو خرج کن بدون نگرانی پولش جور میشه

      بهترین ها رو براتون آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مهدی جباری گفته:
    مدت عضویت: 2432 روز

    سلام استاد عزیزم ،ممنون بابت فایل های عالی و خوب شما

    واقعا از ته قلبم از شما ممنونم

    من از شما خیلی چیزها یاد گرفتم که تو زندگیم خیلی به من کمک کرده ،بیشتر تو بحث آرامش که تو زندگی دارم

    از شما احساس خوب داشتن و اینکه هر اتفاقی بیوفته حتما برام خوب بوده

    و تمرکز لیزری روی چیزهایی که میخوام بهش برسم

    پیدا کردن خدا که بزرگترین چیزه و اصل توحید

    تمرکز بر نکات مثبت

    داشتن فکر مثبت

    و اینکه امروز یک هدیه بزرگ برای من است و باید از آن استفاده کنم

    و هزاران چیز دیگه

    و اینکه واقعا ما با شما بزرگ شدیم گذشت من بیشتر شده،صداقتم ،صبر ،و ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2250 روز

    روز شمار تحول زندگی من فصل5

    قانون تغییر ناخواسته ها

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم

    سلام به دوستان عزیزم

    استاد جان من خیلی تعجب کردم برای این فایل که در سال 2022 سپتامبر ضبط کرده بودید و چون اون زمان در حال اسباب کشی بودم و اینترنت هم قطع شده بود ولی برای من بهترین اتفاق پیش اومده بود . با اینکه اون همه تضاد در مملکت پیش اومده بود ولی بلطف کنترل ذهنم تونستم بهترین تغییر مکان رد داشته باشم که در کامنت های سال گذشته ام داستانشو نوشتم..‌ واقعا اصلا خبر از این حرف ها نداشتم و اصلا نمی‌دونستم داستان چیع .ولی بخاطر اینکه اینترنت قطع شده بود من هم باید جابجا می شدم از دوست و آشنا و همسایه ها شنیده بودم

    استاد جان ممنون و سپاسگذارم که هر دفعه میآید قانون رو برامون توضیح میدید و بهمون یادآوری می کنید ..

    طبق قانون .. به هر آنچه که توجه کنیم از آن جنس توجه بیشتر و بیشتر وارد زندگی مون می شود و با آن مواجه می شویم و وارد تجربه ی زندگی مون میشه.. من این جمله ی شما رو هر روز صدها بار به شکل های مختلف بخودم یادآوری می کنم ..

    کلا کسانی که معترض هستند همیشه در هر کجا هستند معترض هستند و همیشه غر میزنند و اعتراض می کنند . حالا بحث حجاب و آزادی پوشش و غیره بماند که کلا افرادی که همیشه غرغر می کنند همیشه هم با یک سری موضوعاتی مواجه می شوند که با اون طرز تفکرشون هم مدار هستند ..

    از وقتی که با استاد و قوانین و این سایت آشنا شدم دقیقا نمونه هایی رو از دوست و آشنا و نزدیکان دیدم که تازه متوجه شدم چقدر افکارم با آنها متفاوت هستش

    من نمونه های زیادی رو می شناسنم و دیدم که نسبت به همه چی واکنش نشون میدن.. به حجاب و به کمبود .. به وضع مملکت و خیابان .. چاله چوله های جاده . به لباس و خورد و خوراک . اینکه این چه غذایی داریم می خوردیم .. چرا کم پخته . چرا زیاد پخته . چرا رنگش زرد شده . چرا قرمز شده . چرا خوب سرخ نشده . چرا سرخ شده . چرا اینجوریه . چرا آب پز شده . چرا اینجوریه . چرا اونجوریه .. خلاصه به هر شکلی ایراد می گیرند تازه بعدش میبینم دارند با اشتهاء زیاد هم می خورند و از همه چی هم استفاده می کنند .‌ …

    دقیقا کسانی که به دیگران اعتراض می کنند همان رفتاری رو می کنند که طرف مقابل شون انجام می دهند .. یعنی دوست دارند همه رو بسمت خودشون ببرند و اگر کسی به این شیوه ی آنها اعتراض کنند بشدت مقابله می کنند

    .. نسبت به آن اشخاصی که طرف مقابل شون هستند .. اصلا معنای آزادی افکار و یا آزادی بیان هنوز براشون معنا و ترجمه نشده …

    مثلاً .. سال گذشته خواهرم و دختر و پسرش و خاله جانم آمده بودند دیدن خونه ی جدیدم و خیلی هم خوش گذشت ولی

    صحبت ها رفت روی موضوع سیاست بخصوص خواهرم و پسرش … من خیلی سعی کردم نشنیده بگیرم و صحبت نکنم ولی دیدم بحث بالا گرفت .. برای اینکه این صحبت ها رو خاتمه بدم به پسر خواهرم که 19 سالش هم هست گفتم .. عزیزم کاری به این حرف ها و کارها نداشته باش سعی کن مسیر خودتو درست انتخاب کنی تا بتونی

    به هدفت برای پیشرفت برسی … آقا ما همین یک کلمه رو گفتم دیدم پسر خواهرم با یک خشم و تن صدای بلند گفت . آره اینا اینو و اونو کشتن و مملکت رو نابود کردند و جوانان از کار بیکار شدند و شما ها از قشر خاکستری جامعه هستید .. شما ها می ترسید و شماها هیچی حالی تون نیست وووووو …‌ خلاصه استاد جان مثل شما بیطرف صحبت کرده بودم ولی بدترین جواب ها رو شنیدم .. و خدا رو شکر بخاطر این حد فاصله ی فرکانسی خیلی خیلی روابط مون کم شده . و چقدر از اینکه در مدار آگاهی قوانین هستم شکر گذار خداوند هستم … شاید اگر اون آدم قبلی بودم … هم باهاشون هم کلام می شدم و یا هم بحث و حرف و سخن میشد و هم اگر از شون دور می شدم کلی غصه می خوردم که ای ووای تنها خواهرم و پسرش ازم دلخور شدند و قهر کردند و کلی ناراحت می شدم .. ولی شکر خدا الان اصلا چنین طرز تفکری ندارم و خیلی هم خوشحال هستم که بخاطر مدارمون جهان خودش دست به عمل شده و ارتباط مون خیلی کم شده و من هم در آرامش و احساس خوب هستم ..‌

    و در حال حاضر روی فایل های روز شمار دارم کار می کنم و فعلا تعهدم تا روز بیست و چهارم رو انجام دادم شکر خدا و امروز دیدم قسمت 122 روز شمار فصل پنجم در این قسمت شروع شده و می خوام همزمان در این قسمت هم باشم ..

    یک نمونه ی دیگر یادم افتاد که بخاطر صحبت های استاد خواستم اینجا بنویسم .. مثلا

    اینکه یک همسایه ای داریم که هر وقت میبینمش بر حسب اتفاق .. داره از همسایه ی طبقه ی بالاسریش انتقاد می کنه .. یعنی دیگه می ترسم باهاش روبرو بشم .. همش میگه وووای از دست بچه هاش دیونه شدم .. بچه هایش همش میدوند و سر و صدا می کنند .. چرا پدر و مادرشون جلوی این بچه ها رو نمی گیرند . و خلاصه وقت و بی وقت داره اعتراض می کنه . توی آسانسور اتفاقی دیدمش بعد از سلام و علیک بی مقدمه فوری ازم پرسید این همسایه پایینی شما سر و صدای بچه هاشون اذییت تون نمیکنه .. منم جواب دادم و گفتم .. خب بچه هستندد دیگه .. بچه دو سه ساله بازی می کنه دیگه .. خب دو تا بچه کوچیک هستند . انشالله بزرگ میشن ..

    یهویی صداشو بلند کرد و به همراه دخترش بهم گفتند .. خب شما طبقه ی بالا ی آنها هستید صداشون رو نمی شنوید برای همینه که ما رو درک نمی کنید .. خلاصه وقت و بی وقت جلوی همسایه ها رو می گیره و داره از این موضوع صحبت می کنه .. در صورتی که من هم صدای بچه کوچیک ها رو می شنوم ولی آزار دهنده نیست برام . بخصوص توی این دو سه ماهه هوای منطقه ی پردیس سرد هستش و پنجره ها رو می‌بندم و اصلا دیگه صدایی نمی شنوم.. و یا اگر هم بشنوم اصلا از صدای بچه ها ناراحت نمی شم و یا اصلا از صدای موزیک ناراحت نمی شم و در واقع کلا به صدا حساس نیستم که بخوام برم اعتراض کنم و یا بخوام راجب این مسایل حاشیه ای صحبت کنم .‌

    خدا رو شکر استاد جان با این آموزه های بینظیر شما ما هم یاد گرفتیم که کلا به جامعه کاری نداشته باشیم چون قانون رو فهمیدیم .. چون در مسیر خود سازی و خدا شناسی هستیم .. چون میدونیم چطوری کنترل ذهن داشته باشیم .که البته می تونم بگم تا حد زیادی در این زمینه هم موفق بودم .‌. خدا رو شکر در یک منطقه ای زندگی می کنم که زیاد آدم نمی بینم و از این مسایل اعتراضی جامعه دور هستم و یک کوه تپه ای نزدیکم هست که بیشتر آنجا میرم و پیاده روی می کنم و کلا با افراد کمی در ارتباط هستم .. واقعا قانون جواب میده … من آنقدر تغییر کردم که حتی خوابیدن و بیدار شدنم هم با افراد فرق می کنه . شبها ساعت هشت و نه شب با فایل ها و کامنت های سایت خوابم می‌بره و صبح ها قبل از ساعت 3 و یا 4 صبح بیدار میشم و مدیتیشن و سپاسگذاری و نوشتن دفتر و کامنت و دیدن فایل ها برام می گذاره .. و بقیه ساعات روز هم به امور خانه رسیدگی می کنم و بعدش دوباره توی سایت هستم خلاصه خدا رو شکر به گفته های شما عمل می کنم و سعی می کنم مثل شما روی باورهایم کار کنم و از بدنه ی جامعه خودم رو جدا کنم …

    استاد جان واقعا خدا چقدر ما برو بچه های سایت رو دوست داشت که دستمون رو گرفت و صاف آورد توی این سایت و پیش چنین استادی قرار داد ..

    یعنی باید شب و روز از خداوند بخاطر وجود گرانقدر شما شکرگذاری کنم خدایا شکرت ..

    خدایااا ممنون و سپاسگذارم برای این فایل های بینظیر که مدام قانون رو برامون یادآوری می کنید و شکر خدا در مدار آرامش و آسایش هستم

    خدایا شکرت تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم

    خدایا سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      مجید حرفت گفته:
      مدت عضویت: 1444 روز

      سلام به رویا خانم مهاجر سلطانی

      همراه و همسفر عزیزم در دوره‌ی بی‌نظیر روز شمار تحول زندگی.

      چقدر لذت بردم از دیدگاه قشنگ و زیبایتان و بهتون تبریک می‌گم که یک زندگی سراسر شاد در منزل نو را تحت راهنمایی‌ها و آموزش های استاد عزیزمان پیش گرفته‌اید.

      و در پایان چقدر زیبا اشاره کردید که خداوند ما بروبچه‌های سایت را دست‌چین کرده و در اینجا گرد آورده تا پای درس استاد بنشینیم و بیاموزیم و کیف کنیم.

      شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2250 روز

        سلام و درود خدمت شما دوست همراه در این بخش روز شمار تحول زندگی من ..

        آقای حرفت ممنون و سپاسگذارم که به کامنت من هدایت شدید و سبب خیر و برکت برام شدید که برگردم دوباره کامنت خودمو بخونم .‌ ممنون و سپاسگذارم.

        آقای حرفت واقعا از خداوند تشکر و قدردانی می کنم که از میان دوستان و آشنایان و اقوام و خانواده تنها کسی که به این سایت برگزیده شده و لایقش بود کنه رویا مهاجر سلطانی بود و این یک افتخاری است برای من ..‌ واقعا بینظرتون اینطور نیست ؟؟؟؟

        شما چند نفر از اطرافیان تون رو می شناسید که مسیرش به این سایت بوده باشه؟؟

        یکی دیگر از امتیازات شخصیت های این سایت زوجه های عباسمنشی هست و یا خانواده های عباسمنشی هست که داره به تعداشون اضافه میشه که به این سایت هدایت شدند و چقدر جای خوشحالی داره .‌ اینکه زوج ها حرف های مشترکی با هم در باره ی قوانین دارند و اینطوری بیشتر در مسیر رشد و پیشرفت هستند و قابل تحسین . جا داره از همینجا به شما هم تبریک بگم که به اتفاق همسر عزیزتون در چنین جایگاه نور و روشنایی و عشق الهی حضور دارید خدایااا شکر..

        آقای حرفت ممنون و سپاسگذارم که چراغ آبی رنگ کنار عکس روفایل منو روشن کردید الهی همیشه و همیشه چراغ قلب تون و چراغ خونه تون تابان از درخشش نور و عشق الهی باشه و در کنار همسر جان پله های موفقیت رو بصورت تصاعدی بالا و بالاتر برید

        ممنون و سپاسگذارم

        روز و شب تون بخیریت و خوبی و خوشی و ایام بکامت تون شیرین و گوارا همراه با سلامتی و ثروت و عشق باشه

        ممنون و سپاس

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مهسا گفته:
      مدت عضویت: 1772 روز

      رویای عزیزم…چقدر لذت بردم از کامنت زیبات…دقیقا بهترین استایل زندگی رو داری…بهترین تایم از روز بیدار میشی و بهترین وقت میخوابی…واقعا چنین خواسته ارو دارم…چقدر خوبه که جای دور از مردم سکونت دارید…واقعا بهترینه…شما تحسین برانگیز هستید.

      یادمه تایمی که کلی اعتراضات بود بخاطر فوت خانم به اصطلاح مهسا امینی…تمام اطرافیان به طریقی ری اکشن نشون میدادن به یکسان بودن اسم من و ایشون…و من واقعا بیخبر بودم از همه جا…و جا میخوردم ک خب که چی؟ مگه چیه؟..و حالا میفهمم چقدر بی اطلاعی و تمرکز 100 روی خودت خوبه….سپاسگزارم که هم مسیر هستیم…با آرزوی بهترین ها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2250 روز

        سلام مهسا جان ممنون و سپاسگذارم که اومدی و برام نوشتی … اتفاقا همیشه اسم شما رو می‌دیدم و برام جای سوال بود ولی وقتی تاریخ های کامنت شما رو دیدم خیالم راحت شد گفتم این مهسا امینی اون مهسا امینی نیست . واقعا تشابه ی اسمی تا این حد برام تعجبب آور بود .. اتفاقا یک دوستی دیگر در همین سایت هست بنام محمد رضا روحی که تشابه ی اسمی ایشون هم برای من خیلی جالب بود .. خوب شد خودتون این سوال ذهنی منو پاسخ دادید ممنونم عزیزم ..

        در موردتایم و استایل زندگیم هم واقعا مدت ها روی افکارم کار کردم و این تغییرات در شخصیتم یکی از اهداف همیشگیم بوده هر چند قبلنا شاغل بودم و همیشه از 4 صبح بیدار میشدم و باید راس ساعت 6 صبح آموزشگاه می بودم ولی آن بیدار شدن اجباری و سخت کجا !! و این بیداری عاشقانه همراه با لذت کجا !!! واقعا از خداوند ممنون و سپاسگذارم که منو با استادم آشنا کرد و منو بسمت این فضای الهی آورد .. همیشه دوست داشتم از آدمها فاصله بگیرم و خداوند لوکیشن منو بسمت منطقه ی آرامتر هدایت کرد و الان هم دوست دارم در منطقه ی طبیعتی بیشتر با طبیعت سرسبز و کوهستانی و دریا و منطقه های ساکت تر با منظره های وسیعتر طبیعت با آرامش و امنیت و زیباتر همراه بشم .. واقعا یکی از درخواست های قشنگم هست که فرکانس شو به جهان هستی ارسال کردم .. واقعا نه راهکاری دارم و نه هیچ ایده ای برای این تغییر و تحول .. فقط خودش باید حمایتم کنه و پشتیبان و هدایتی کنه ..‌ خدایااا شکرت ممنون و سپاسگذارم که چراغ آبی کنار پروفایلمو روشن کردید و منم براتون بهترین تغییر و تحول دلبخواه تون رو آرزومندم ..

        روز و شب تون بخوبی و خوشی و شادی و شادمانی و ایام بکامتون شیرین و گوارا همراه با سلامتی و ثروت

        ممنون و تشکر

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سورنا گفته:
      مدت عضویت: 1688 روز

      سلام رویای عزیز مهاجر .داستان زندگیت خیلی برام الهام بخش بوده ومن هم تقریبا شرایط مثل شما بوده از همون اوایل که باسایت آشنا شدم وقتی که یکی از کامنتهات رو خوندم گفتم اگر برای رویا خانم شده برای من هم میشه . خدا روشکر که هدایت شدیم به این مسیر حقیقت و خدا روشکر به خاطر حضور شما و همه دوستان در این سایت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1884 روز

    به نام خدای قانون ها سلام برشما استاد عزیز و مریم جون و خانواده دوست داشتنی ام در این سایت .

    خدایا شکرت هزاران هزار مرتبه شکرت برای وجودت برای حضورت و همین طور درک حضورت آن هم به زیبایی در زندگیم متشکرم رب العالمین

    امروز بهتر از تمام عمرم معنی به هرآنچه که توجه کنی لاجرم وارد زندگیت میشه درک میکنم این که جهان کاری نداره حق با من هست یا بامن نیست همین که نسبت به هر مسئله ای که دوست ندارم واکنش نشان بدم شکایت کنم گله کنم و به زمین زمان در موردش بگم یعنی دارم میگم من از این جنس اتفاق بیشتر و بیشتر میخواهم

    و این موضوع در تمام جنبه های زندگیم تجربه کردم از بچگی فردی بودم که از تک تک رفتارهای آدم ها ایراد میگرفتم نسبت به همه چیز واکنش نشان میدادم چرا که حق با خودم میدونستم . استاد اونجا که از بیماریم شکایت کردم و بیشتر و بیشتر راجبش صحبت کردم بیشتر مریض شدم و لحظه هایی که به هر دلیلی که بود نداشتن سلامتی بهانه ای برای کم کاری خودم برای کیفیت حال روحی و برخورد خودم نسبت به محیط اطراف و اطرافیان ویا حتی خودم نکردم و تمام توجه ام گذاشتم روی ابعاد دیگر زندگیم و پذیرفتم شرایط که در آن هستم سلامتیم بیشتر و با کیفیت تر از قبل بازگشت .

    از وقتی که یادم میاد که با خودم فکر میکردم بزرگ شدم و باید مستقل باشم و خیلی از برخورد ها رو نباید نسبت به من اطرافیان داشته باشند شروع کردم به جنگیدن . اعتراض کردن و قهر کردن و به همه میگفتم اره مامانم فلان کار کرده یا به خاطر فلان موضوع با مادرم بحثم شده نه تنها شرایط برام بهتر نشد بلکه بدتر و بدترم شد حتی پر شدم از احساس های بد نسبت به خانوادم .

    اما تغییرات از وقتی که سکوت کردم دیگه حرفی از بدی خانوادم نزدم دیگه رفتارها و اون جنبه از آن ها که دوست نداشتم و ندیدم از وقتی که به جای دنبال کردن خرگوش سیاه دنبال خرگوش سفید افتادم و درک کردم نمیشه هم زمان هم به زیبایی توجه کنم هم به بدی و انتظار داشته باشم زندگیم بهتر بشه اتفاق افتاد ، الان نه تنها هیچ احساس بدی نسبت به خانوادم ندارم بلکه دوست شون دارم و از بودن باهاشون لذت میبرم و آزادی های خودم دارم من تلاش میکردم خانوادم عقاید من بپذیره براش جنگیدم اما نتیجه نداد که نداد وقتی رها کردم این موضوع اون موقع بود که به عقایدم احترام گذاشتن و میزارند درسته قبول ندارند اما دیگه کاری هم اعتقاداتم ندارند چون من یادگرفتم که نیاز نیست درباره اعتقاداتم به همه توضیح بدم یادگرفتم اگه خواسته ای دارم نباید براش بجنگم بلکه باید به زیبایی ها هر آنچه که دارم نگاه کنم تا لاجرم به سمت خواسته ام هدایت بشم .

    خدا رو هزار مرتبه شکر می کنم که نتیجه این تضاد ها در زندگیم شد درک بهتر قوانینش و عمل به آن ها . داشتن زندگی بهتر و باکیفیت تر از قبل بهتر از حد انتظارم خداجونم متشکرم

    استاد محرم امثال با تمام محرم های دیگه برای من فرق داشت نتایج فوق العادای گرفتم از درک همین جمله به هرآنچه توجه کنی لاجرم وارد زندگیت می‌شود یا احساس خوب لاجرم اتفاق خوب و احساس بد لاجرم اتفاق بد سال گذشته تمام تلاش میکردم که همراه خانوادم نرم به مجالس مخصوص این ایام یا نشنوم حرف ها رو گوش هام میگرفتم و…. حتی با خانوادم مخالفت میکردم شرایط بهتر که نشد بدتر هم می‌شد و احساس خوبی نداشتم اصلا اما امثال با فکر به جمله الله خیر فی ما وقع چند شب اول رفتم بدون این که گوشم بگیرم و در همین مجالس تنها شروع کردم به مطالعه قرآن به درک آیات قرآن و کم کم درها استاد بروم باز شد و رفتن به این مجالس که اجبار بود تبدیل شد به یک گزینه برای من حتی در همین مجالس استاد هدایت شدم به این طرز فکر که بپذیرم باورهای مخالفم یعنی نسبت بهش عصبانی نشم خشمگین نشم شرایط و محیطی که فرد داخلش هست در نظر بگیرم و قبول کنم که قرار نیست همه مثل من فکر کنند و یا همه اشتباه فکر می‌کنند و من درست ،یادگرفتم کاری به کار باورها ی دیگران نداشته باشم به طور واقعی . یعنی بدون هیچ واکنش منفی بدون هیچ ناراحتی و احساس بدی در ارامش مطلق .

    همین طور متوجه شدم چه جوری بهتر و موثر تر میتوانم ذهنم هدایت کنم به سمت دیدن زیبایی بیشتر تا لاجرم هدایت شوم به سمت خواسته های بیشتر و بهتر .

    این که درک کنیم با داشتن احساس بد نسبت به شرایط و رفتار فعلی نادرستمان هیچ کمکی به رشد و بهبود ما نمیکنه بلکه شرایط بدتر و سخت تر هم میکنه به نظرم خیلی خیلی مهم.

    شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند .

    مریم به یاد داشته باش توجه به ناخواسته ها یعنی بی‌توجهی به نعمت های بیشمار دیگه که رب به تو داده یعنی کفر = انکار دیگر نعمت ها = زندگی ناجالب

    شکر نعمت = دیدن نعمتهای و زیبایی ها = پک زیبای زندگی

    به قول معروف هیچ بهشتی برای فرار وجود نداره . با تغییر این حکومت به حکومت دیگه و یا با رفتن از یک کشور به کشور دیگه یا حتی با رفتن از پیش خانواده و رفتن به خانواده دیگه به امید شرایط بهتر بدون هیچ تغییر در خودمون و نگرش مون هیچی تغییر نمیکنه .

    در پناه الله مهربان شاد و پیروز و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    مهناز بمانزاده گفته:
    مدت عضویت: 1110 روز

    بنام خداوند مهربانم

    سلام خدمت استاد بزرگوارم و مریم جانم

    سلام به دوستای عزیز وپرتلاشم

    میخاستم از تجربه خودم در مورد عدم توجه بگم که هنوز خودم خیلی متعجبم چطور!! بابای عزیزمن عاشق اخباره و وقتی من ظهر از سرکار میرسم خونه دقیقا زمان اخبار ساعت2 هست و بقدری صدای تلوزیون بلنده انگار توخونه ما بین فلسطین و اسرائیل جنگه من همیشه سعی میکنم توجه نکنم چون شدیدا دارم تمرین میکنم که به ناخواسته هیچ توجه و واکنشی نشون ندم و میرم تو اشپزخونه و از مامانم در مورد ناهار یا چیزای دیگه سوال میکنم ک به اخبار هیچ توجهی نکنم اینم بگم یه قسمتایی از اخبارو بابام مجددا با صدای بلند برای ما بازگو میکنه ک شدیدا من عذابم سر این داستان و باز هم توجهی نمیکنم به ایشون هیچ خرده ای نمیگیرم چون نمیتونم براشون این موضوع رو توجیه کنم و فقط بقول استاد سکوت میکنم

    یه نیمه شب تو خونه همسایه ما دعوای شدیدی میشه بقدری دعوا شدید بوده که تمام شیشه های خونه اشون خرد میشه و کلی پلیس و مامور میریزن توی کوچمون ، بابای من از ترس سروصدا بیدار میشه و صحنه های بدی رو میبینه ، بابا تا صبح درگیر دعوا و این اعصاب خردی بودن و ارامشو ب کل گرفته بودن ازشون این در صورتی یود ک من توی نزدیکترین اتاق به دیوار همسایمون خواب بودم و اصلاااااامتوجه نشدم چه اتفاقی افتاده یه جوری بوده که اعضای خانواده اومدن بالاسرم ببینن من زنده ام !!! چون میدونن من از همه خوابم سبکتره و خداراشکر من با ارامش کامل خواب بودم تا صبح و کل خانواده ما و همسایه ها بیرون بودنو اذیت شدن میخام بگم من خوابم سنگین نبود مدار من با بقیه فرق داشت و تونستم با ارامش کامل بدون دیدن صحنه های ناخوشایندواسترس بخوابم من کلا خواب سبکی دارم و اونشب به طرز عجیبی خواب عمیقی بودم و از خوابم لذت بردم

    این یک نمونه اش هست من بارها وبارها با عدم توجه به ناخواسته ام و توجه به خواسته ام خیلی چیزا رو بدست اوردم و بنظرم فقط با تکرار وتمرین میشه درستش کرد چون از صبح که بیدار میشیم شاید کلی ناخواسته اطرافمون باشه ک میتونیم از کوچیکترین چیزا شروع کنیم

    از شما استاد بزرگوارم کلی سپاسگزارم که مسیر درست رو همیشه یادآور میشین و انقدر عاشقانه برای ما زمان میزارین ما قدر دان شما هستیم .

    درپناه خداوند مهربانم باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1884 روز

      به نام خالق شگفتی آفرین

      سلام مهناز عزیز دوست گرامی

      عزیزم چهره زیبا و دلنشینی داری و تاج گل روی موهات زیباییت رو دوچندان کرده.

      مدت ها قبل تو خونه ما هم اخبار درست وسط ناهار و شام به راه بود و من عصبانی و ناراحت میشدم و کانال رو عوض می‌کردم اگر امکانش بود کم کم سکوت یادگرفتم اما بازم از درون نگران بودم تا این که تونستم بدون نگرانی و با گفت و گوی دورنی با خودم و خدای خدام انگار نه انگار که اخبار هست غذام رو بخورم و بلند شم الان شکر خدا شرایط جوری پبش رفته که کسی پیگیر اخبار تو خونه نیست اگرم باشه گزرا هست اونم اگه خبری بشنوند به ندرت این اتفاق می‌ افته.

      خدایا شکرت برای این که در این لحظه با آرامش مشغول نوشتن این کامنت هستم .

      عزیزم تحسینت می‌کنم برای اعراض کردنت و نبودن در مدار دیدن ناخواسته ها و همین طور تحسینت میکنم برای شغلی که داری و ازش کسب درآمد میکنی هر جا هستی شاد و پیروز و سربلند و ثروتمند و سالم و لیاقتمند تر در دنیا و آخرت باشید .

      منتظر شنیدن خب های خوب هستم

      دست خدا پشت و پناهت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مهناز بمانزاده گفته:
        مدت عضویت: 1110 روز

        بنام خداوند بزرگ وتوانا

        سلام به مریم جان عزیزم

        لبخند زیبای شما نشان دهنده قلبی پر از مهر وعشق هست سپاسگزارم از توصیف زیبای شما

        دقیقا درسته!! این موضوع برای هر کسی ممکنه وجود داشته باشه اما قشنگیش به اینه که به ما عدم توجه رو یاد میده و‌تمرین بسیار خوبیه برای اینکه به ناخواسته هامون توجه نکنیم افرین به شما که تونستین با عدم توجه مسیری رو هموار کنید که توی اون مسیر خبری از ناخواسته هاتون نباشه دقیقا وقتی توجه نکنی کم کم شرایط به حالت عجیبی عوض میشه ومنم اینو تجربه کردم بعضی روزا ک میام خونه و میبینم تلوزیون خاموشه واقعا تعجب میکنم و کلی خوشحال میشم

        مریم جان ممنونم از ارزوی قشنگت در رابطه با کسب وکارم من واقعا با همبن تمرین دوری از ناخواسته هام وعدم توجه بهشون سیستم مشتریامو رو به سمتی بردم که 95 درصدشون خرید نقدی دارن و بدون هیچ مسئله ای از من کلی خرید میکنن فقط توجه ام رو روی مشتریانی که نمیخاستم برداشتم و دقتم رو روی خواسته هام بالا بردم زمان وانرژیم رو تلف نمیکنم وحواسم هست تمرکزم روی چه خواسته ای هست

        ممنون از پیام پر مهر تو مریم جان زیبا

        با ارزوی بهترینا

        در پناه خداوند مهربانم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    ملیحه امیر آقا علی گفته:
    مدت عضویت: 1829 روز

    سلام به استاد عزیزم بسیار بسیار لذت بردم از صحبتهاتون و جالب خیلی از حرفهای درونی من رو بازگو کردید الهی شکر الهی شکر من از زمان گوش کردن به فایلهای ۱۲ قدم مخصوصا فایل ۳ که کسب درامد از از راه هنر بود و اون فایلی که در مورد هر انچه فکرهای بزرگ که الان امکانتش رو ندارید بزارید کنار و با امکانات الانتون شروع کنید یک پیج اینستا زدم و اموزش گلدوزی که ۱۰ سال بلدم و شروع کردم فایهای رایگان و هنرجوی خصوصی گرفتم و خلاصه عالی پیش میره و جالب ما چون تمرینات شنا رو انجام میدیم و مرتب خانوادگی در حال گوش کردن فایلهای شما هستیم اصلا تو این اتفاقات سعی کردیم اگاهانه توجه نداشته باشیم و جالب من از همون شب اول قطعی اینترنتها چون از قبل فیلتر شکن به خاطر اموزشهایی که تو‌یوتیوپ نگاه میکردم داشتم راحت پستهای اموزشیمو میگذاشتم و دقت نمیکردم به پستهای دیگران و همه میگفتن تو‌چه جوری انجام میدی میگذاری ما که اصلااینترنت هم نداریم والبته ممکن بود گاهی یکم وسط روز قطع وصلی داشته باشم که اونم به خودم میگفتم باز به ارتعاش خودم بر میگرده و حدودا ۸۰درصد مواقع اینترنتم راحت کار میکرد و پستهامو میگذاشتم و شاگردهام میان منزلم و با ارامش و لذت و بدون صحبت در مورد اتفاقات اخیر اموزشم رو میدم و‌روال زندگیمون تغییری نکرده .و حالب حرفی که شما زدین من و همسرم تو این چند مدت زدیم که بابا الان خانومهایی که ما داریم میبینیم همه روسریشون روی شونه هاشون و من خودم با چشم تو یک سال گذشته اینو بارها و بارها دیدم با بلیز شلوار دارن راه میرن و شال رو شونه و تو کوچه ها هم بادامن و کت بدون جوراب با پاشنه یا مانتو یا شلوار بین زانو و ارنج بدون جوراب یعنی خیلی راحت دارن راه میرن تو‌خونه ها هم که شبهای جمعه تا تعطیلات مهمانی و اهنگ زیاد مشخص و ما داریم به عینه این چیزها رو میبینیم من چندتا کشور دیگه هم مسافرت کردمو جالب مورد اعتراضی نفهمیدم چی بوده و احساسم میگه این اعتراض اصلی نیست و کسانی امدن که کلا هر اتفاقی میفته معترض هستن و تمام اتفاقات زندگیشون رو گردن دیگران میندازن چون من اطرافم و دوستان اقوام رو داریم و دارم میبینم و اتفاقات زیبای زندگی خودمون رو هم دارم میبینم و هر روز احساس میکنم صد هزار بار هم شکر کنم کمه و روابط و ثروتمون روز به روز داره بیشترو بیشتر میشه استاد من انقدر دارم رو خودم کار میکنم و پاشنه های اشیلم رو دونه دونه دارم پیدا میکنم که تا میان سراغم سریع مثل زنگ تو ذهنم میفهمم ملیحه این پاشنه اشیلته ها سریع فکرتو تغییر بده و اعراض کن و به نعمتهات توجه کن استاد نمیدونید چه اتفاقات عالی تو زندگی ما داره رقم میخوره ما تو محله پاسداران در تهران ساکنیم و قبلا ۳ بار توی ۱۴ سال گذشته همه چیزمون رو از دست دادیم و از صفر شروع کردیم اینو گفتم که فکر نکنید چون پاسدارن هستیم هیچ سختی نداشتیم و ته شهر هم مجبور شدیم زندگی کنیم و روزهای یختی داشتیم و مقصر بقیه و نابسامانی اقتصادی ایران رو میدونستیم فکر کنید کسی که هر مدل ماشین بنز بی ام و رو میامد داشته بهترین جاهای تهران زندگی میکرد و مسافرتهای خارج از ایران با بهترین بلیطهای فرس کلاس رو هم داشته ۳ بار از صفر شروع کنه و حتی گاهی نان هم نباشه خانه بخوره ولی با اشنایی با شما زندگی کم کم تو زندگیمون تغییرات زیبایی صورت گرفت و الان داریم تمام چیزیهایی که از دست دادیم خانه ها ماشینها و…..رو به دست میاریم ولی با یک تغییر بزرگ اینکه کسی رو مقصر نمیدونیم و اگاهانه به زیباییها و نعمتها و توجه میکنیم و روابطمون روز به روز عالی تر داره میشه و حتی بدهی ها رو در حال پرداخت هستیم و جالب ما الان تو پاسدارن هستیم و صاحب خانه عالی داریم و همه باورشون نمیشه ما این قیمت اجاره تو همچین خونه و محله ایی میدیم استاد من این باور رو چندین سال دارم و هر بار تو شرایط سخت بهترین صاحب خانه ها نصیبمون شده چون باور داشتم خدا بهترین . منصف ترین و چشم دل سیر ترین رو نصیبمون میکنه و همه باور نمیکنن و چون تو این فرکانس نیستن و افکار ما رو ندارن و عالی استاد تو همین شرایط تو محله های ما همه دارن زندگی عادیشونرو میکنن و در همون زمانهای اعتراضات من با چشم دیدم کافه ها و رستورانهایی محله ما پر از افراد ثروتمند و موفق هست و دیدم به چشم تفاوتها رو فقط به نظر من اگر کسی کمی تعقل کنهو دقت کنه واقعا میفهمه رو افراد مختلف که کسانی که همش معترض هستن چه زندگی دارن و از نوع اعتراض بیشتر وارد زندکیشون میشه و کسانی که شکر گذارن چقدر موفق تر و زیباتره زندگیشون وای استاد حال ما که عالی و لذت میلریم از زندگیمون ولی نمیتونیم برای اطرافیان بگیم چون نمیفهمن و مقاومت دارن برای همین بحث کردن اشتباهه دوستون دارم استاد ان شاالله هر کجا هستین شاد ،ثروتمند ،عاشق ،سلامت و سعادتمند باشید در کنار همسر عزیزتون دوستون دارم 🌹❤️😘😘🌹❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    قاسم درویش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1858 روز

    سلام بر استاد عزیزم

    تجربه خودم را در مورد اتفاقات اخیر ایران مینویسم که یکی از بزرگترین تجربه های زندگی ام و به نوعی نقطه عطفی در تغییر کانون توجه ام بود.

    در فضای مجازی مخصوصا اینستاگرام و یوتیوپ هر روز می دیدم که چگونه ماموران امنیتی مردم خصوصا دختران را با باتوم می زدند و یا حتی با شلیک مستقیم مورد هدف قرار می دادند. خونم به جوش می آمد بشدت عصبانی و خشمگین می شدم ، نه فقط آن لحظاتی که این فیلم ها را می دیدم بلکه تا اخر شب خشم و عصبانیت من ادامه داشت.

    از آنجاییکه اینترنت قطع بود و فقط اول صبح چند ساعت وصل میشد، به محض اینکه از خواب بیدار میشدم سریعا سراغ گوشی و فضای مجازی می رفتم. منظورم از سریعا اینه، بدون این‌که از تخت خواب بیام بیرون، بدون اینکه دست و صورتم را بشورم، حتی چشمام هنوز همه چیز را واضح نمی دید و هنوز خواب آلود بودم با این شرایط سراغ اینستاگرام و یوتیوپ می رفتم و صرفا سراغ فیلم های مربوط به درگیری های اخیر می رفتم. دو ساعت بعد بازهم من سراسر خشم و عصبانیت بودم و بعد اینترنت قطع میشد. این خشم و عصبانیت من فقط به آن دو ساعت محدود نمی شد تا آخر شب ادامه داشت و همش فحش میدادم و با خودم درگیر بودم.

    چهار روز به همین شیوه یکسان گذشت و هر روز بدتر از دیروز، تا اینکه یه روز به خودم آمدم و گفتم من دارم چیکار می کنم من بخودم قول داده بودم فضای مجازی فقط ۱۵ دقیقه در روز، نه ۲ ساعت. متوجه شدم که مشکل اصلی فضای مجازی نیست (چون طالب هرچی باشی از راه دیگه ای بهش میرسی) ایراد اصلی کانون توجه ام بود که بصورت لیزری روی نازیبایی ها تمرکز ۱۰۰٪ گذاشته بودم. به خودم گفتم تنها سلاح و تنها ابزار من برای رسیدن به خاسته ها و آرزوهایم کانون توجه ام است، بعد حالا من دارم چیکار می کنم.

    این موضوع تضاد بزرگی را برای من ایجاد کرد.

    یک تصمیم شجاعانه و بسیار هوشمندانه گرفتم. از آنجاییکه من تنها زندگی می کنم و تلوزیون، ماهواره ندارم و تقریبا رفت و امد با هیچ کسی ندارم( تمام وقتم را بصورت خودخواهانه برای کار کردن روی خودم می گذارم) به این نتیجه رسیدم که تنها منبعی که این روزها توجه من را تغییر می دهد وبه سمت ناخواسته ها می برد، فقط و فقط فضای مجازی است. در یک شب مهتابی، اینستاگرام و یوتیوب را حذف کردم تا دست تنها دزد کانون توجه ام را قطع کنم.

    الان بسسسیار خوشحالم که نه تنها زمان بارزش ام را حرام نمی کنم بلکه کانون توجه ام را در دست گرفته ام و احساس عالی دارم.

    در مورد این جامعه نظرم رو بگم : تا زمانیکه بیشتر از ۸۰٪ مردم ذهنیت شان تغییر نکند بگونه ای که خودشان را تنها مسئول خوشبختی یا بدبختی زندگی شان ندانند، هرگز هیچگونه تغییر و تحول مثبتی رخ نخواهد داد. ولو اگر هر روز و هر روز انقلاب پشت انقلاب بیاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1323 روز

      سلام دوست عزیز

      این اتفاقات منفی همیشه وجود داره،مختص ایران نیست. یعنی اگه واقعا پیگیر این چیزا باشید هر روز خبری جدید از یه گوشه کره زمین بهتون میرسه، اگه کل زمین گل و بلبل بشه از مریخ و اورانوس خبر منفی براتون میرسه. دقیقا کانون توجه که گفتین بسیار درسته. خدا رو شکر میکنم که از درون متوجه این موضوع شدین، با خودتون یه عهد ببندین که هر روز یه آگاهانه حالتون رو خوب کنید و هر روز آگاهانه خودتون رو هل بدین به طرف مثبت‌ها. خیلی بیشتر از اتفاقات بد ، اتفاقات خوب وجود داره توی جهان،بیشتر از آدمهای بد، آدمهای خوب وجود داره. بیشتر از منفی‌ها ، مثبت وجود داره. فقط کافیه دنبال مثبت‌ها باشید. خوبیها یه موقع ممکنه یه ترمز کردن ساده یه ماشین و لبخند راننده اش باشه که بهتون اشاره می‌کنه بفرمائید ، تا شما از خیابون رد بشید. من بارها با همین صحنه ساده حالم از منفی به طرف مثبت تغییر کرده.

      ان شاالله همیشه همیشه سلامت و شادکام و انرژی مثبت باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: