قانون تغییر ناخواسته ها - صفحه 44

701 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1782 روز

    به نام رب جهانیان

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته

    سلام به دوستان توحیدی.

    رد پای 121

    قانون تغییر ناخواسته ها:

    خود من با اینکه بارها و بارها از استاد تو آموزه هاشون شنیدم که وقتی چیزی رو نمیخوای باید از اون اعراض کنی.

    و توجه و تجسم کنی به چیزی که میخوای

    اما انگار طبق عادت و یا فراموشکاری

    یا هر چیز دیگه

    من خودم رو درگیر مسائلی که نمیخواستم میدیدم و می‌جنگیدم با ها شون.

    مثلا در مورد رابطه ام با همسرم وقتی ناخواسته ای داشتم و انتظاری که از سوی اون برآورده نشده بود.

    من به شکل ماهرانه‌ای در حال انتقام گرفتن بودم.

    حالا با بد خلقی یا جواب سر بالا و……

    و این از بی حوصلگی یا بد خلقی من نبود بلکه انتقام بود.

    و این یعنی جنگیدن با یک ناخواسته

    و بعد متوجه شدم و به خودم نهیب زدم که بابا اصلا تو درست میگی ولی خوب این روشی که سالها داری انجام میدی چه نتیجه داشته؟

    خوب هیچی

    البته نه جواب داده ناخواسته ها رو بیشتر کرد.

    خوب من می تونستم خیلی راحت به اون چیزی که میخوام توجه کنم.

    یا در این مورد به نکات مثبت همسرم توجه کنم تا به نکات منفی و جنگیدن با اونا

    حالا این کار کرده منم این کار کنم.

    ای الگویی هست که تا حالا من زیاد دیدم تو خانواده و اطرافیانم.

    من باید حواسم باشه وقتی با ناخواسته ای روبرو میشوم در هر موردی که هست.

    بیام از اون اعراض کنم و توجه کنم به چیزی که میخوام.

    خدایا بابت هدایت لحظه به لحظه ات سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    امید فیروزبخت گفته:
    مدت عضویت: 1301 روز

    درود بر همگی،

    سپاسگزار خداوند هستم بخاطر اینکه این لطف رو در حق من داشتند تا بتوانم این محتوی را ببینم.

    چطور ناخواسته را خذف کنم؟ این یک سوالی است که در ذهن من بارها به عنوان یک علامت سوال بزرگ بوده است و در این محتوی شکفت انگیز با این روزی مواجه شدم و خداوند رو بسیار شکر می کنم بخاطر این مسئله. در این دیدگاه قصد دارم در اینباره صحبت کنم از سختان استاد چه متوجه شدم و چطور می خواهم در زندگی خودم آن را عملی کنم.

    قبل از هر چیزی سپاسگزار خانم شایسته و استاد عباس منش هستم که اینقدر صبورانه و صادقانه این محتوی بی نظیر رو ساخته و تدوین کرده اند و در این سایت بارگزاری کرده اند. آن چیزی که برای من vow factor بود و ذهن من رو به خودش اختصاص داد این موضوع هست که راه تغییر ناخواسته ها تلاش برای حذف ناخواسته ها نیست بلکه راهش روی برگرداندن از آن هاست. من تا قبل از ورود به آلمان تصورم از این کشور این بود که در این کشور مردم بسیار برنامه ریز هستند و بسیار تفکر می کنند و همه چی رو نظم هست و همه منطقی هستند و غیره و وقتی به این کشور آدم از لحظه اول که وارد شدم تا زمانی که تمرکزم به نازیبایی ها رفت فقط خوبی دیدم و همواره کشور آلمان، دانشگاه TUM، شهر مونیخ و عوامل مختلف دیگر رو در این مسیر سپاس می گفتم و دقیقا از زمانی که تمرکزم به نازیبایی ها رفت و طبق قانون توجه دیگر به زیبایی ها توجه نمی کردم آرام آرام در زندگی من چالش هایی بوجود آمد و البته که در پس همه چالش ها رشد بود برای من اما این مسئله بهیچ عنوان قانونی که استاد فرمودند رو نقص نمی کنه.

    آن چیزی که برای من درس داشت این بود که من مدتی هست که از فرکانس استاد خارج شده بودم 13 روز و امروز میشه روز 14 که من از آموزه های استاد استفاده نمی کردم و خب یک دلیل تکراری هم داره که ریشش به خود تمسخری هایی هستش که خودم در ذهنم انجام می دهم و من وارد این لوپ معیوب شده بودم که راز تغییر این شرایط، تلاش برای از بین بردن ناخواسته بودش در صورتی که استاد هیچ وقت تلاشی برای از بین بردن ناخواسته نکردن به عبارتی هیچ وقت نجنگیدن.

    من همواره در حال جنگ درونی با خودم هستم که به خودم (که این جملات تمسخر آمیز من تکرار جملاتی هستند که از دیگران شنیدم و هر کدام نمایان یکی از اون افراد هستند) این رو ثابت کنم که من مسخره نیستم، من آن چیزی که فکر می کنم و تصمیم میگیرم درست هستش چون من بسیار سر تصمیم گیری حساس هستم و تلاشم این است که براساس قانون تضاد خواسته ها و اهدافم را تعیین می کنم.

    الآن با دانستن این قانون قصد دارم آرام آرام کمتر بجنگم و بذارم همه چی خیلی ساده و آرام جلو بره نه با جنگ و زور و داد و بی داد و تحدید و تثبیت و غیره …

    بسیار سپاسگزارم

    پیاده باشید و شاد در پناه الله یکتا و در زمره ابراهیم حنیف

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مهناز بمانزاده گفته:
    مدت عضویت: 1071 روز

    بنام خداوند مهربانم

    سلام خدمت استاد بزرگوارم و مریم جانم

    سلام به دوستای عزیز وپرتلاشم

    میخاستم از تجربه خودم در مورد عدم توجه بگم که هنوز خودم خیلی متعجبم چطور!! بابای عزیزمن عاشق اخباره و وقتی من ظهر از سرکار میرسم خونه دقیقا زمان اخبار ساعت2 هست و بقدری صدای تلوزیون بلنده انگار توخونه ما بین فلسطین و اسرائیل جنگه من همیشه سعی میکنم توجه نکنم چون شدیدا دارم تمرین میکنم که به ناخواسته هیچ توجه و واکنشی نشون ندم و میرم تو اشپزخونه و از مامانم در مورد ناهار یا چیزای دیگه سوال میکنم ک به اخبار هیچ توجهی نکنم اینم بگم یه قسمتایی از اخبارو بابام مجددا با صدای بلند برای ما بازگو میکنه ک شدیدا من عذابم سر این داستان و باز هم توجهی نمیکنم به ایشون هیچ خرده ای نمیگیرم چون نمیتونم براشون این موضوع رو توجیه کنم و فقط بقول استاد سکوت میکنم

    یه نیمه شب تو خونه همسایه ما دعوای شدیدی میشه بقدری دعوا شدید بوده که تمام شیشه های خونه اشون خرد میشه و کلی پلیس و مامور میریزن توی کوچمون ، بابای من از ترس سروصدا بیدار میشه و صحنه های بدی رو میبینه ، بابا تا صبح درگیر دعوا و این اعصاب خردی بودن و ارامشو ب کل گرفته بودن ازشون این در صورتی یود ک من توی نزدیکترین اتاق به دیوار همسایمون خواب بودم و اصلاااااامتوجه نشدم چه اتفاقی افتاده یه جوری بوده که اعضای خانواده اومدن بالاسرم ببینن من زنده ام !!! چون میدونن من از همه خوابم سبکتره و خداراشکر من با ارامش کامل خواب بودم تا صبح و کل خانواده ما و همسایه ها بیرون بودنو اذیت شدن میخام بگم من خوابم سنگین نبود مدار من با بقیه فرق داشت و تونستم با ارامش کامل بدون دیدن صحنه های ناخوشایندواسترس بخوابم من کلا خواب سبکی دارم و اونشب به طرز عجیبی خواب عمیقی بودم و از خوابم لذت بردم

    این یک نمونه اش هست من بارها وبارها با عدم توجه به ناخواسته ام و توجه به خواسته ام خیلی چیزا رو بدست اوردم و بنظرم فقط با تکرار وتمرین میشه درستش کرد چون از صبح که بیدار میشیم شاید کلی ناخواسته اطرافمون باشه ک میتونیم از کوچیکترین چیزا شروع کنیم

    از شما استاد بزرگوارم کلی سپاسگزارم که مسیر درست رو همیشه یادآور میشین و انقدر عاشقانه برای ما زمان میزارین ما قدر دان شما هستیم .

    درپناه خداوند مهربانم باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1845 روز

      به نام خالق شگفتی آفرین

      سلام مهناز عزیز دوست گرامی

      عزیزم چهره زیبا و دلنشینی داری و تاج گل روی موهات زیباییت رو دوچندان کرده.

      مدت ها قبل تو خونه ما هم اخبار درست وسط ناهار و شام به راه بود و من عصبانی و ناراحت میشدم و کانال رو عوض می‌کردم اگر امکانش بود کم کم سکوت یادگرفتم اما بازم از درون نگران بودم تا این که تونستم بدون نگرانی و با گفت و گوی دورنی با خودم و خدای خدام انگار نه انگار که اخبار هست غذام رو بخورم و بلند شم الان شکر خدا شرایط جوری پبش رفته که کسی پیگیر اخبار تو خونه نیست اگرم باشه گزرا هست اونم اگه خبری بشنوند به ندرت این اتفاق می‌ افته.

      خدایا شکرت برای این که در این لحظه با آرامش مشغول نوشتن این کامنت هستم .

      عزیزم تحسینت می‌کنم برای اعراض کردنت و نبودن در مدار دیدن ناخواسته ها و همین طور تحسینت میکنم برای شغلی که داری و ازش کسب درآمد میکنی هر جا هستی شاد و پیروز و سربلند و ثروتمند و سالم و لیاقتمند تر در دنیا و آخرت باشید .

      منتظر شنیدن خب های خوب هستم

      دست خدا پشت و پناهت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مهناز بمانزاده گفته:
        مدت عضویت: 1071 روز

        بنام خداوند بزرگ وتوانا

        سلام به مریم جان عزیزم

        لبخند زیبای شما نشان دهنده قلبی پر از مهر وعشق هست سپاسگزارم از توصیف زیبای شما

        دقیقا درسته!! این موضوع برای هر کسی ممکنه وجود داشته باشه اما قشنگیش به اینه که به ما عدم توجه رو یاد میده و‌تمرین بسیار خوبیه برای اینکه به ناخواسته هامون توجه نکنیم افرین به شما که تونستین با عدم توجه مسیری رو هموار کنید که توی اون مسیر خبری از ناخواسته هاتون نباشه دقیقا وقتی توجه نکنی کم کم شرایط به حالت عجیبی عوض میشه ومنم اینو تجربه کردم بعضی روزا ک میام خونه و میبینم تلوزیون خاموشه واقعا تعجب میکنم و کلی خوشحال میشم

        مریم جان ممنونم از ارزوی قشنگت در رابطه با کسب وکارم من واقعا با همبن تمرین دوری از ناخواسته هام وعدم توجه بهشون سیستم مشتریامو رو به سمتی بردم که 95 درصدشون خرید نقدی دارن و بدون هیچ مسئله ای از من کلی خرید میکنن فقط توجه ام رو روی مشتریانی که نمیخاستم برداشتم و دقتم رو روی خواسته هام بالا بردم زمان وانرژیم رو تلف نمیکنم وحواسم هست تمرکزم روی چه خواسته ای هست

        ممنون از پیام پر مهر تو مریم جان زیبا

        با ارزوی بهترینا

        در پناه خداوند مهربانم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مجید حرفت گفته:
    مدت عضویت: 1405 روز

    مهرآفرین پاک را یاد باد

    سلام به اساتید عزیز و بزرگوارم و سلام به شما دوست نازنینی که به مهر مشغول خواندن این دیدگاه هستید.

    بسیار شاکر و ممنون خداوند مهربانم که فصلی دیگر از روز شمار تحول زندگی من آغاز گردید.

    شاید برایتان جالب باشد که بدانید همین چند روز پیش (اخیرٱ) از قسمت دانلودها به فصول قبل روز شمار مراجعه کرده بودم و تصمیم داشتم از همان ابتدا با روز شمار همراه شده و دیدگاه بنویسم؛که دیدم مجدداً استاد شایسته عزیز فصل جدیدی را آغاز نموده و کلی ذوق کردم و از این بابت خداوند بزرگ را شکر نمودم.

    فقط تعجب کردم که چرا در اولین خط نوشته بودند که فصل چهارم را آغاز می‌کنیم!!! در حالی که فصل چهارم به اتمام رسیده و اکنون ما آغازگر فصل پنجمیم.

    در دیباچه این فصل اساتید گرانقدرم خواسته‌اند که پیرامون این دو موضوع در دیدگاه بنویسیم:

    1_آنجایی که بر علیه ناخواسته‌ها و نازیبایی‌های زندگی‌ات جنگیدی،و اعتراض کردی تا آنها را از زندگی‌ت بیرون کنی.امادرنهایت،حتی آنجا که ظاهراً شما پیروز جنگ بودی،مسئله حل نشده،بلکه آن ناخواسته در شکل و قالب دیگری در تجربه زندگی‌ت گسترش پیدا کرد.

    2_آنجاییکه تصمیم گرفتی بجای جنگ با ناخواسته،یا اعتراض به آن،آگاهانه ذهن خود را کنترل کنید و کانون توجه خود را بر آنچه معطوف کنی که می‌خواهی تجربه کنی،سپس به خاطر این جنس از توجه،جهان بدون هیچ تقلایی نه تنها آن ناخواسته ها را از زندگی شما حذف کرد،بلکه شما را با خواسته ها و زیبایی‌های بیشتری احاطه نمود.

    قانون:شما با هر چیزی که بجنگید،چون به آن توجه و تمرکز می‌کنید،بیشتر و بیشتر وارد زندگی‌تان می‌شود!!!

    مثال: بر علیه سیگار،آلودگی‌های مختلف،تلخی و سردی در روابط و……

    قوانین الهی فراموش می‌شوند؛قبول دارم. پس ما باید این قوانین را با همدیگر مرور کنیم!!!

    به هر آنچه که توجه می‌کنی؛تو زندگی اتفاق می‌افتد. حالا از کجا بفهمیم که ما داریم به چی توجه می‌کنیم؟؟؟

    از طریق احساسمان!!! اگر وقتی به چیزی توجه می‌کنید که باعث می‌شود حالتان خوب گردد یعنی دارید به چیزهای خوب توجه می‌کنید ولی اگر وقتی به چیزی توجه می‌کنید که باعث می‌شود حالتان خراب و بد شود ؛ خشم داشته باشید یا غصه‌دار شوید؛ یعنی دارید به چیزهای بد توجه می‌کنید.

    اگر فکر می‌کنید با فحش دادن؛ با عصبانی شدن؛ فکرمی‌کنید که به هم وطنتان کمک می‌کنید؛ سخت در اشتباهید!!!.

    برای اینکه نه تنها هیچ کمکی نمی‌کنید بلکه خودتان را از خوشبختی دور می‌کنید!!!

    ما با افکارمان می‌توانیم اتفاقات زندگیمان را رقم بزنیم!!!

    به بقیه یا به اکثریت کاری نداشته باشید به آن چیزی که درست است فکر کنید و عمل کنید!!!

    اکثریت نه تنها دلیل درستی کاری نیست بلکه؛یکی از شاه کلیدهایی‌ست؛ دلیل بر اشتباه بودن آن کار!!!

    اگر شما بتوانید ذهنتان را کنترل کنید و تمرکزتان را بگذارید روی زیبایی‌ها ؛خوشبختی‌ها ؛ و چیزهای قشنگی که تو زندگیتان هست . خدا و جهان از این جنس اتفاقات بیشتر و بیشتر وارد زندگیتان می‌کند.

    کنترل ذهن کار راحتی نیست!!! ولی پاداشش خیلی بزرگه!!! شما به چیزی که دوست داری تو زندگیت اتفاق بیفتد توجه کن!!!

    من برای آدم‌هایی صحبت می‌کنم که به دنبال این هستند که چطور می توانیم زندگیمان را بهتر کنیم!!!!(توی هر شرایطی)

    راهش اینه که توجه کنید و تمرکز کنید تو چیزهایی که تو زندگی خودتان زیبا و خوبند به زیبایی‌های اطرافتان توجه کنید و در موارد ناجالب و چیزی که زیبا نیست صحبت نکنید!!!

    مثلاً اگر از همسرتان دلخورید با خانم‌های دیگر پیرامون این موضوع هیچ صحبتی نکنید.

    که اگر بکنید آن را در ذهن خود فعال می‌کنید و توی زندگی‌تان بیشتر و بیشتر می‌شود!!!

    همین یک کار (یعنی صحبت نکردن در مورد چیزهای ناجالب در زندگی) خیلی کمک می‌کند که بتوانیم ذهنمان را بیشتر و بیشتر روی زیبایی‌ها متمرکز نماییم!!!

    باید این مهارت را در خودتان ایجاد کنید با تمرین با تعهد و نیاز دارد که بدونید چقدر مهمه!!!

    با تمرین ؛ شدنی‌ست!!!

    مثال: من اکنون 30 سال است که با خانواده همسر عزیزم وصلت نموده‌ام،از همون اول پدر خانم نازنینم سر سفره میگفت که اگر یه دونه سنگ تو یه دیگ غذا باشه اون یه دونه میاد تو بشقاب من!!!

    و جالبه بدونید که توی این مدت بارها و بارها و بارها من شاهد بودم که تنها ایشون بود که از داخل غذا سنگریزه یا شن‌های ریز خارج می‌کرد

    در مقابل خود من خیلی کم و به ندرت داخل بشقابم مو می‌دیدم. و هر بار بی سر و صدا و بی های وهوی،آن را برداشته و به کناری می‌گذاشتم. این اتفاق طی 30 سال شاید 3 یا 4 بار رخ داده!!!! وقتی من به وجود مو داخل غذا بی‌توجهی و کم توجهی نمودم،خیلی کم و به ندرت دچارش شدم!!!

    در حالی که اگر من نیز رویه پدر ؛ عزیز دلم را پیش می‌گرفتم،معلوم نبود تا حالا چندین و چند بار دچار غذاهایی می‌شدم که داخلشان مو باشد!!!

    یا در مورد روابط من شاهدم ؛ افرادی که ناراحتی‌ها و دلخوری‌هایشان از همسرشان را با این و اون در میون گذاشته و به قول خودشان درد و دل می‌کنند؛هیچگاه مشکلشان حل نشده بلکه بیشتر و عمیق‌تر هم شده!!!!

    در مقابل،خودم را مثال می‌زنم که با استفاده از آموزه‌های استادان عزیزم،روابطم با همسر نازنینم ؛ عزیز دلم که تا مرحله نزدیک به طلاق پیش رفته بود و حتی همانند استاد که به همسر خود وکالت طلاق داده بود،من نیز به ایشان گفته بودم که اهل دادگاه و پاسگاه نیستم وکالت می‌دهم تا خودت چنانچه خواستی بروی و طلاق بگیری!!!

    اما مجدداً عرض می‌کنم که پس از آشنا شدن با استاد نازنین سید حسین عباسمنش و استفاده از راهنمایی‌های گوهربار ایشان؛اکنون ما زندگی بسیار شیرین و لذت بخشی را تجربه می‌کنیم!!!

    و این در حالیست که قبلاً با مشاورین متعددی هم جداگانه و هم با هم مشورت نموده بودیم.

    اما با اینکه همسر نازنینم هنوز نسبت به استاد و راهنمایی‌های ایشان گارد دارند؛و من به تنهایی و با کار کردن بر روی خودم به این مرحله از روابط شیرین و لذت بخش رسیده‌ایم؛

    و بارها به ایشان گفته‌ام،اگر شما نیز در عمل به راهنمایی‌های استاد همراهی نمایید؛ما گویی سوار بر موشک پیش خواهیم رفت.

    نیک می‌دانم که تا رسیدن به آن مرحله زمان زیادی نمانده زیرا بنده با عمل به آگاهی‌های دوره بی‌نظیر روانشناسی ثروت 1 تا جلسه یازدهم به کسب و کاری هدایت شده‌ام که خیلی خیلی زود غوغایی مالی در زندگیم رخ خواهد داد و آتشفشانی از ثروت و نعمت و برکت سرتاسر زندگیم را غرق در خود خواهد نمود به یاری الله.آن زمان دیگر مطمئنم ؛ همسر نازنینم هم یکی از افرادی خواهد بود که علاقمندانه به راهنمایی‌های استاد عباس منش روی آورده و توجه خواهد نمود.

    در پایان از خداوند مهربان برایتان شادی سلامتی خوشبختی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم به خدای مهربان می‌سپارمتان خدا نگهدار.

    ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    فواد بنیادی گفته:
    مدت عضویت: 888 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    روز شمار تحول زندگی من

    روز 121

    خداوند را هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت اینکه فصل جدید را شروع کردیم خدایا شکرت

    این فایل در زمان ضبط شد که در ایران اعتراضات بود و خییلی ها قانون را فراموش کرده بودند و وارد درگیری شده بودند بخاطری حجاب و …

    یک فایل دیگر هم استاد در سال 2016 ضبط کرده بود با هر چی بجنگی قوی ترش می‌کنی چقدر در این فایل عالی بود و خییلی نکات عالی داشت.

    ساختار جهان طوری است که به هر چی توجه کنی از همان جنس بیشتر وارد زندگی آت می شود اگر به بیماری توجه کنی بیماری های بیشتر وارد زندگی آت می شود اگر به جنگ و بی عدالتی توجه کنی از آن اتفاق بیشتر وارد زندگی آت می شود و…..

    پس همه چیز را رها کن و بسپار به خدا

    هر زمان من وختی رها بودم وختی به چیزی نچسپیدم و سپردمش به خدا خداوند خییلی خوب مارش را انجام داده خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    حمیدرضا دربیدی گفته:
    مدت عضویت: 1956 روز

    استاد واقعا متشکرم ازتون هروقت تو جایی با حس بد مواجه میشم میام تو سایت دقیقا جوابم رو میگیرم متشکرم متشکرم از خدا خیلی متشکرم واقعا خدا تن سالم و سلامت بهتون بده متشکرم امروز به شدت جنگیدم و حسابی دلم تنگ شده قفسه سینم تنگ شده بود یه لحظه گفتم برم توی سایت و اومدم و کلی حسم خوب شد متشکرم متشکرم متشکرم متشکرم از ته قلبم متشکرم 🫀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    علیرضا رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1801 روز

    سلام به استاد عزیزم

    الهی شکرت که تو این مسیر الهی قدم برداشتم و قدم به قدم به خدای وجودم نزدیک و نزدیک و نزدیک و نزدیک و نزدیک و نزدیک و نزدیک تر میشم

    شکر ، شکر ، شکر بابت این کلام که پر از آگاهی های نابه .

    تمرکز روی خواسته یا ناخواسته

    من میخوام‌در کشوری آزاد زندگی کنم که هر کس استقلال بیان داشته باشه و به هر شیوه ای دوست داره زندگی‌کنه ، در کشوری که افراد با وجود مذهب های مختلف به هم احترام میزارن و برای همدیگه ارزش قائل باشن .

    میخوام که با من با احترام برخورد بشه و افراد هدفمند و موفق سره راهم قرار بگیرن .

    میخوام از هر اتفاقی نکته مثبت بیرون بکشم و در برابر رفتار دیگران و نظر دیگران ضد ضربه بشم .

    میخوام یه مذاکره گر حرفه ای باشم که نبض جلسه رو بدست میگیره و میتونه با کلام روی احساس و ذهنیت افراد تاثیر بذاره .

    میخوام فرده موفقی تو حوزه ی کاریه خودم باشم و در این سیستم حرفی برای گفتن داشته باشم و به خوبی بتونم نیاز های مشتری هامو درک کنم و چیز هایی که لازم دارن رو در اختیارشون بذارم .

    میخوام که به خوبی توانایی تصمیم گیری و انتخاب در بیزینسم داشته باشم و در آنه واحد تصمیمات درست و به جایی بگیرم .

    میخوام که روی احساساتم تسلط داشته باشم و ذهنم رو متمرکز روی خواسته هام کنم و درگیر رشد و لذت بردن از لحظه ی حالم باشم .

    میخوام به خوبی همکارانم رو‌ مدیریت کنم و طرح و برنامه عالی برای همشون داشته باشم تا به درآمدی که میخوان برن .

    من خودم رو مسئول میدونم، مسئول تمام قسمت های زندگیم .

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    فرزانه دستوریان گفته:
    مدت عضویت: 2269 روز

    سلام

    من همیشه دنبال این بودم که روابط عالی داشته باشم ولی از 4 سالگی یادم میاد همش روابط بد اطرافیانم رو میدیدم و درموردشون حرف میزدم و کینه و نفرت میگرفت ولاجرم رفتار اونها نسبت به من بدتر هم میشد تو ونه محل کار و مدرسه و داشنگاه و حتی نسبت به هر رابطه ای جدیدی انتظار منفی داشتم. یه مدتی بهتر میشدم ولی این چندسال بهترم وبازم این 5-6 ماه بهتر شدم بحاطر اینکه دارم توجه میکنم که نکات مثبت رو ببینم و از روابطم حوشحال تر وراضی ترم .

    الان رابطه بهتری با داداش و پدرم دارم.

    چیزی که در این فایل من رو گرفت اینکه حضرت موسی نجنگید با فرعون وبا زبان نرم صحبت کرد که بهش بگه اجازه بده ما بریم حالا میخوای ظلم کنی نکنی. و نخواست که هدایتش کنه. این یکسری سدها رو تو ذهنم شکست و من رو آروم تر کرد.

    ممنونم از استاد و خانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2210 روز

    روز شمار تحول زندگی من فصل5

    قانون تغییر ناخواسته ها

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیزم

    سلام به دوستان عزیزم

    استاد جان من خیلی تعجب کردم برای این فایل که در سال 2022 سپتامبر ضبط کرده بودید و چون اون زمان در حال اسباب کشی بودم و اینترنت هم قطع شده بود ولی برای من بهترین اتفاق پیش اومده بود . با اینکه اون همه تضاد در مملکت پیش اومده بود ولی بلطف کنترل ذهنم تونستم بهترین تغییر مکان رد داشته باشم که در کامنت های سال گذشته ام داستانشو نوشتم..‌ واقعا اصلا خبر از این حرف ها نداشتم و اصلا نمی‌دونستم داستان چیع .ولی بخاطر اینکه اینترنت قطع شده بود من هم باید جابجا می شدم از دوست و آشنا و همسایه ها شنیده بودم

    استاد جان ممنون و سپاسگذارم که هر دفعه میآید قانون رو برامون توضیح میدید و بهمون یادآوری می کنید ..

    طبق قانون .. به هر آنچه که توجه کنیم از آن جنس توجه بیشتر و بیشتر وارد زندگی مون می شود و با آن مواجه می شویم و وارد تجربه ی زندگی مون میشه.. من این جمله ی شما رو هر روز صدها بار به شکل های مختلف بخودم یادآوری می کنم ..

    کلا کسانی که معترض هستند همیشه در هر کجا هستند معترض هستند و همیشه غر میزنند و اعتراض می کنند . حالا بحث حجاب و آزادی پوشش و غیره بماند که کلا افرادی که همیشه غرغر می کنند همیشه هم با یک سری موضوعاتی مواجه می شوند که با اون طرز تفکرشون هم مدار هستند ..

    از وقتی که با استاد و قوانین و این سایت آشنا شدم دقیقا نمونه هایی رو از دوست و آشنا و نزدیکان دیدم که تازه متوجه شدم چقدر افکارم با آنها متفاوت هستش

    من نمونه های زیادی رو می شناسنم و دیدم که نسبت به همه چی واکنش نشون میدن.. به حجاب و به کمبود .. به وضع مملکت و خیابان .. چاله چوله های جاده . به لباس و خورد و خوراک . اینکه این چه غذایی داریم می خوردیم .. چرا کم پخته . چرا زیاد پخته . چرا رنگش زرد شده . چرا قرمز شده . چرا خوب سرخ نشده . چرا سرخ شده . چرا اینجوریه . چرا آب پز شده . چرا اینجوریه . چرا اونجوریه .. خلاصه به هر شکلی ایراد می گیرند تازه بعدش میبینم دارند با اشتهاء زیاد هم می خورند و از همه چی هم استفاده می کنند .‌ …

    دقیقا کسانی که به دیگران اعتراض می کنند همان رفتاری رو می کنند که طرف مقابل شون انجام می دهند .. یعنی دوست دارند همه رو بسمت خودشون ببرند و اگر کسی به این شیوه ی آنها اعتراض کنند بشدت مقابله می کنند

    .. نسبت به آن اشخاصی که طرف مقابل شون هستند .. اصلا معنای آزادی افکار و یا آزادی بیان هنوز براشون معنا و ترجمه نشده …

    مثلاً .. سال گذشته خواهرم و دختر و پسرش و خاله جانم آمده بودند دیدن خونه ی جدیدم و خیلی هم خوش گذشت ولی

    صحبت ها رفت روی موضوع سیاست بخصوص خواهرم و پسرش … من خیلی سعی کردم نشنیده بگیرم و صحبت نکنم ولی دیدم بحث بالا گرفت .. برای اینکه این صحبت ها رو خاتمه بدم به پسر خواهرم که 19 سالش هم هست گفتم .. عزیزم کاری به این حرف ها و کارها نداشته باش سعی کن مسیر خودتو درست انتخاب کنی تا بتونی

    به هدفت برای پیشرفت برسی … آقا ما همین یک کلمه رو گفتم دیدم پسر خواهرم با یک خشم و تن صدای بلند گفت . آره اینا اینو و اونو کشتن و مملکت رو نابود کردند و جوانان از کار بیکار شدند و شما ها از قشر خاکستری جامعه هستید .. شما ها می ترسید و شماها هیچی حالی تون نیست وووووو …‌ خلاصه استاد جان مثل شما بیطرف صحبت کرده بودم ولی بدترین جواب ها رو شنیدم .. و خدا رو شکر بخاطر این حد فاصله ی فرکانسی خیلی خیلی روابط مون کم شده . و چقدر از اینکه در مدار آگاهی قوانین هستم شکر گذار خداوند هستم … شاید اگر اون آدم قبلی بودم … هم باهاشون هم کلام می شدم و یا هم بحث و حرف و سخن میشد و هم اگر از شون دور می شدم کلی غصه می خوردم که ای ووای تنها خواهرم و پسرش ازم دلخور شدند و قهر کردند و کلی ناراحت می شدم .. ولی شکر خدا الان اصلا چنین طرز تفکری ندارم و خیلی هم خوشحال هستم که بخاطر مدارمون جهان خودش دست به عمل شده و ارتباط مون خیلی کم شده و من هم در آرامش و احساس خوب هستم ..‌

    و در حال حاضر روی فایل های روز شمار دارم کار می کنم و فعلا تعهدم تا روز بیست و چهارم رو انجام دادم شکر خدا و امروز دیدم قسمت 122 روز شمار فصل پنجم در این قسمت شروع شده و می خوام همزمان در این قسمت هم باشم ..

    یک نمونه ی دیگر یادم افتاد که بخاطر صحبت های استاد خواستم اینجا بنویسم .. مثلا

    اینکه یک همسایه ای داریم که هر وقت میبینمش بر حسب اتفاق .. داره از همسایه ی طبقه ی بالاسریش انتقاد می کنه .. یعنی دیگه می ترسم باهاش روبرو بشم .. همش میگه وووای از دست بچه هاش دیونه شدم .. بچه هایش همش میدوند و سر و صدا می کنند .. چرا پدر و مادرشون جلوی این بچه ها رو نمی گیرند . و خلاصه وقت و بی وقت داره اعتراض می کنه . توی آسانسور اتفاقی دیدمش بعد از سلام و علیک بی مقدمه فوری ازم پرسید این همسایه پایینی شما سر و صدای بچه هاشون اذییت تون نمیکنه .. منم جواب دادم و گفتم .. خب بچه هستندد دیگه .. بچه دو سه ساله بازی می کنه دیگه .. خب دو تا بچه کوچیک هستند . انشالله بزرگ میشن ..

    یهویی صداشو بلند کرد و به همراه دخترش بهم گفتند .. خب شما طبقه ی بالا ی آنها هستید صداشون رو نمی شنوید برای همینه که ما رو درک نمی کنید .. خلاصه وقت و بی وقت جلوی همسایه ها رو می گیره و داره از این موضوع صحبت می کنه .. در صورتی که من هم صدای بچه کوچیک ها رو می شنوم ولی آزار دهنده نیست برام . بخصوص توی این دو سه ماهه هوای منطقه ی پردیس سرد هستش و پنجره ها رو می‌بندم و اصلا دیگه صدایی نمی شنوم.. و یا اگر هم بشنوم اصلا از صدای بچه ها ناراحت نمی شم و یا اصلا از صدای موزیک ناراحت نمی شم و در واقع کلا به صدا حساس نیستم که بخوام برم اعتراض کنم و یا بخوام راجب این مسایل حاشیه ای صحبت کنم .‌

    خدا رو شکر استاد جان با این آموزه های بینظیر شما ما هم یاد گرفتیم که کلا به جامعه کاری نداشته باشیم چون قانون رو فهمیدیم .. چون در مسیر خود سازی و خدا شناسی هستیم .. چون میدونیم چطوری کنترل ذهن داشته باشیم .که البته می تونم بگم تا حد زیادی در این زمینه هم موفق بودم .‌. خدا رو شکر در یک منطقه ای زندگی می کنم که زیاد آدم نمی بینم و از این مسایل اعتراضی جامعه دور هستم و یک کوه تپه ای نزدیکم هست که بیشتر آنجا میرم و پیاده روی می کنم و کلا با افراد کمی در ارتباط هستم .. واقعا قانون جواب میده … من آنقدر تغییر کردم که حتی خوابیدن و بیدار شدنم هم با افراد فرق می کنه . شبها ساعت هشت و نه شب با فایل ها و کامنت های سایت خوابم می‌بره و صبح ها قبل از ساعت 3 و یا 4 صبح بیدار میشم و مدیتیشن و سپاسگذاری و نوشتن دفتر و کامنت و دیدن فایل ها برام می گذاره .. و بقیه ساعات روز هم به امور خانه رسیدگی می کنم و بعدش دوباره توی سایت هستم خلاصه خدا رو شکر به گفته های شما عمل می کنم و سعی می کنم مثل شما روی باورهایم کار کنم و از بدنه ی جامعه خودم رو جدا کنم …

    استاد جان واقعا خدا چقدر ما برو بچه های سایت رو دوست داشت که دستمون رو گرفت و صاف آورد توی این سایت و پیش چنین استادی قرار داد ..

    یعنی باید شب و روز از خداوند بخاطر وجود گرانقدر شما شکرگذاری کنم خدایا شکرت ..

    خدایااا ممنون و سپاسگذارم برای این فایل های بینظیر که مدام قانون رو برامون یادآوری می کنید و شکر خدا در مدار آرامش و آسایش هستم

    خدایا شکرت تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم

    خدایا سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      سورنا گفته:
      مدت عضویت: 1649 روز

      سلام رویای عزیز مهاجر .داستان زندگیت خیلی برام الهام بخش بوده ومن هم تقریبا شرایط مثل شما بوده از همون اوایل که باسایت آشنا شدم وقتی که یکی از کامنتهات رو خوندم گفتم اگر برای رویا خانم شده برای من هم میشه . خدا روشکر که هدایت شدیم به این مسیر حقیقت و خدا روشکر به خاطر حضور شما و همه دوستان در این سایت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مهسا گفته:
      مدت عضویت: 1733 روز

      رویای عزیزم…چقدر لذت بردم از کامنت زیبات…دقیقا بهترین استایل زندگی رو داری…بهترین تایم از روز بیدار میشی و بهترین وقت میخوابی…واقعا چنین خواسته ارو دارم…چقدر خوبه که جای دور از مردم سکونت دارید…واقعا بهترینه…شما تحسین برانگیز هستید.

      یادمه تایمی که کلی اعتراضات بود بخاطر فوت خانم به اصطلاح مهسا امینی…تمام اطرافیان به طریقی ری اکشن نشون میدادن به یکسان بودن اسم من و ایشون…و من واقعا بیخبر بودم از همه جا…و جا میخوردم ک خب که چی؟ مگه چیه؟..و حالا میفهمم چقدر بی اطلاعی و تمرکز 100 روی خودت خوبه….سپاسگزارم که هم مسیر هستیم…با آرزوی بهترین ها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2210 روز

        سلام مهسا جان ممنون و سپاسگذارم که اومدی و برام نوشتی … اتفاقا همیشه اسم شما رو می‌دیدم و برام جای سوال بود ولی وقتی تاریخ های کامنت شما رو دیدم خیالم راحت شد گفتم این مهسا امینی اون مهسا امینی نیست . واقعا تشابه ی اسمی تا این حد برام تعجبب آور بود .. اتفاقا یک دوستی دیگر در همین سایت هست بنام محمد رضا روحی که تشابه ی اسمی ایشون هم برای من خیلی جالب بود .. خوب شد خودتون این سوال ذهنی منو پاسخ دادید ممنونم عزیزم ..

        در موردتایم و استایل زندگیم هم واقعا مدت ها روی افکارم کار کردم و این تغییرات در شخصیتم یکی از اهداف همیشگیم بوده هر چند قبلنا شاغل بودم و همیشه از 4 صبح بیدار میشدم و باید راس ساعت 6 صبح آموزشگاه می بودم ولی آن بیدار شدن اجباری و سخت کجا !! و این بیداری عاشقانه همراه با لذت کجا !!! واقعا از خداوند ممنون و سپاسگذارم که منو با استادم آشنا کرد و منو بسمت این فضای الهی آورد .. همیشه دوست داشتم از آدمها فاصله بگیرم و خداوند لوکیشن منو بسمت منطقه ی آرامتر هدایت کرد و الان هم دوست دارم در منطقه ی طبیعتی بیشتر با طبیعت سرسبز و کوهستانی و دریا و منطقه های ساکت تر با منظره های وسیعتر طبیعت با آرامش و امنیت و زیباتر همراه بشم .. واقعا یکی از درخواست های قشنگم هست که فرکانس شو به جهان هستی ارسال کردم .. واقعا نه راهکاری دارم و نه هیچ ایده ای برای این تغییر و تحول .. فقط خودش باید حمایتم کنه و پشتیبان و هدایتی کنه ..‌ خدایااا شکرت ممنون و سپاسگذارم که چراغ آبی کنار پروفایلمو روشن کردید و منم براتون بهترین تغییر و تحول دلبخواه تون رو آرزومندم ..

        روز و شب تون بخوبی و خوشی و شادی و شادمانی و ایام بکامتون شیرین و گوارا همراه با سلامتی و ثروت

        ممنون و تشکر

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مجید حرفت گفته:
      مدت عضویت: 1405 روز

      سلام به رویا خانم مهاجر سلطانی

      همراه و همسفر عزیزم در دوره‌ی بی‌نظیر روز شمار تحول زندگی.

      چقدر لذت بردم از دیدگاه قشنگ و زیبایتان و بهتون تبریک می‌گم که یک زندگی سراسر شاد در منزل نو را تحت راهنمایی‌ها و آموزش های استاد عزیزمان پیش گرفته‌اید.

      و در پایان چقدر زیبا اشاره کردید که خداوند ما بروبچه‌های سایت را دست‌چین کرده و در اینجا گرد آورده تا پای درس استاد بنشینیم و بیاموزیم و کیف کنیم.

      شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2210 روز

        سلام و درود خدمت شما دوست همراه در این بخش روز شمار تحول زندگی من ..

        آقای حرفت ممنون و سپاسگذارم که به کامنت من هدایت شدید و سبب خیر و برکت برام شدید که برگردم دوباره کامنت خودمو بخونم .‌ ممنون و سپاسگذارم.

        آقای حرفت واقعا از خداوند تشکر و قدردانی می کنم که از میان دوستان و آشنایان و اقوام و خانواده تنها کسی که به این سایت برگزیده شده و لایقش بود کنه رویا مهاجر سلطانی بود و این یک افتخاری است برای من ..‌ واقعا بینظرتون اینطور نیست ؟؟؟؟

        شما چند نفر از اطرافیان تون رو می شناسید که مسیرش به این سایت بوده باشه؟؟

        یکی دیگر از امتیازات شخصیت های این سایت زوجه های عباسمنشی هست و یا خانواده های عباسمنشی هست که داره به تعداشون اضافه میشه که به این سایت هدایت شدند و چقدر جای خوشحالی داره .‌ اینکه زوج ها حرف های مشترکی با هم در باره ی قوانین دارند و اینطوری بیشتر در مسیر رشد و پیشرفت هستند و قابل تحسین . جا داره از همینجا به شما هم تبریک بگم که به اتفاق همسر عزیزتون در چنین جایگاه نور و روشنایی و عشق الهی حضور دارید خدایااا شکر..

        آقای حرفت ممنون و سپاسگذارم که چراغ آبی رنگ کنار عکس روفایل منو روشن کردید الهی همیشه و همیشه چراغ قلب تون و چراغ خونه تون تابان از درخشش نور و عشق الهی باشه و در کنار همسر جان پله های موفقیت رو بصورت تصاعدی بالا و بالاتر برید

        ممنون و سپاسگذارم

        روز و شب تون بخیریت و خوبی و خوشی و ایام بکامت تون شیرین و گوارا همراه با سلامتی و ثروت و عشق باشه

        ممنون و سپاس

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    معصومه چاپاشی گفته:
    مدت عضویت: 1474 روز

    سلام به بهترین استاد دنیا ومعجزه ی زندگی من

    جواب بخش اول من اینه که:

    من چندسال پیش که تازه ازدواج کرده بودم ،خیلی حساس بودم وناآگاه وهمیشه ودرطول روزبه رفتاری که خونواده همسرم بامن داشتند گله وشکایت داشتم وشبا هم که همسرم میومد پیش اون گله وشکایت میکردم و اعتراض داشتم وزار زار گریه میکردم و اوضاع هی بدترو بدترمیشد ومن هر روز ناراحتتر،شاکی تر وگله مندتربودم وزندگی پرازکینه ونفرت ونارضایتی شده بود وازاون طرف خونواده همسرم بامن رفتارشون بدتروناپسندترمیشد .

    والان که 9سال ازاون موقعیت میگذره ،همون افرادند ولی اوضاع بااون موقع زمین وآسمون باهم فرق داره وخیلی خیلی دوستشون دارم واوناهم همینطور

    باچه چیزی اوضاع اینقدرتغییرکرد؟!!

    با تغییر دیدگاه خودم و توجه برروی نکات مثبت اون افراد.

    جواب بخش دوم تمرین من:

    همون سالهای قبل اوضاع مالیمون خوب بود،خونه ی خیلی زیبایی داشتیم ،ماشین خوب ،درآمد همسرم عالی و…

    ولی من کلا یک انسان منفی نگری بودم و همیشه به نکات منفی زندگیم توجه میکردم واین داستان به جایی رسید که ورشکست شدهمسرم ،ازخونه وماشین وزندگی مرفه خبری نبود و همه چی تموم وبه زیرصفر رسیدیم

    وحالابیامنو بااون شخصیت منفی نگر ببین وگریه های منو ببین

    هرروز وضعمون بدترشد تااینکه ، از خدا خواستم ،واقعا خواستم که منو ازاین حال بیاره بیرون

    تااینکه با استاد و فایلهای ایشون آشنا شدم

    واین شدنقطه عطف زندگی من

    ومن هرروز گوش میدادم وگوش میدادم وکم کم تمرینات رو وتوجه برروی نکات مثبت رو تمرین می‌کردم وانجامشون میدادم

    ومن کم کم تغییرکردم والبته باهمسرم همسو بودیم درگوش دادن به فایلهای استاد واوضاعمون بهتروبهتر شد و همیشه با همسرم به جاهای دیدنی و زیبای شهرمون ویامحله های زیباش می‌رفتیم وپیاده روی میکردیم و واین شد که بهمن 1401 از شهرستان پیرانشهربه شهرکرج هدایت شدیم ومهاجرت کردیم وخداروشکر الان خیلی خیلی راضی ام از زندگیم

    والبته این روندرو هی داریم ادامه میدیم وتوجهم رو برروی زیبایی های این شهرمیزارم تا دوباره به جاهای بهتر و زیباتر وزندگی پرازثروت ،خوشبختی وآرامش بیشترهدایت بشم .

    خدا یارونگهدار همه ی ما باشد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: