دلیل نتایج پایدار - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-09 05:51:142023-07-09 06:20:30دلیل نتایج پایدارشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
استاد عزیزم از این گفتند که ما وقتی می بینیم یک مسیر درست است چرا ادامه نمی دهیم. چرا برگشت به عقب می کنیم تا یک راه آزموده را بارها بیازماییم.
راستش من از این مسیر دست نکشیدم و الان در طول این مدت مسیر را پیش آمدم. اما در زمینه ی مالی آن نتایج تصاعدی دوستان را نگرفتم. اما چون در بقیه زمینه ها نتایجم عالی بوده از مسیر دست نکشیدم و به دنبال این هستم که چه باوری است که اجازه نمی دهد آن نتایج شگفت آور که دوستان در کامنت ها و ویدیوها می گویند داشته باشم.
شاید همین من را به بودن در مسیر تشویق کرده است. در هر صورت چون من از نتایج تا به اکنونم ناراضی نیستم هرگز نخواستم از این مسیر برگردم. اما می دانم ترمز من هر چه هست باید که استقامت به خرج دهم.
خدا روشکر خیلی جاها خودم را توانستم کنترل کنم.
مثلا در درگیری ها و اعتراضات خدا رو شکر من توانستم به خوبی اعراض کنم و خودم را وارد این مسائل نکنم. درباره شنیدن اخبار بد تا آنجا که بتوانم کنترل می کنم و اجازه نمی دهم ورودی های بد داشته باشم مگر ناخوداگاه در جایی به گوشم خورده باشد که بیشتر اعراض کرده ام.
اما شده که در مهمانی ها جمع به سمت غیبت کردن و مسخره کردن کسی پیش رفته است من وارد صحبت آنها نشدم اما گوش سپردم و گاها به مسخره کردن ها خندیدم.
اما درست این است که محل را موقت ترک کنم تا گفتار دیگری شروع شود.
فکر می کنم به آن اندازه که باید فایل گوش کنم و عمل کنم آن اندازه انجام نمی دهم. شاید cheat day من این است حالا من یک روز یک فایل هم گوش کردم بس باشد. یعنی آن تمرکز و تعهد جانانه ای که باید و شاید ندارم.
من دوره قانون سلامتی را شرکت نکردم چون اندیشیدم که چون لاغر هستم برای من مناسب نباشد. اما به راستی صحبت استاد شرط است که وقتی می بینم فلان چیز برایم ضرر دارد مهم نیست که چی باشد به راستی دیگر سمتش نروم و نخورم هر چه قدر که وسوسه بشوم.
خود من معتقدم که فست فود خوب نیست و خیلی هم دوست ندارم اما بسیار شده است که وقتی همه فست فود خوردند نخواستم که جمع را به هم بزنم و من هم نشستم و خوردم. حالا شاید اینجور توجیه کنم که خیلی هم سختگیری نکن یا تمرکزت را روی آن نگذار و از این حرفها، اما به راستی اگر کاری نادرست است باید آگاهانه تلاش کنم که آن کار را انجام ندهم.
مثل دروغ گفتن یا غیبت کردن اگر برای خودم راه فرار بزارم که حالا دروغ مصلحت آمیز بود یا حالا یه حرفی زدم خب نتیجه همان می شود که بود.
باید به راستی متعهد بود. خداوند در قرآن می گوید یا بنی آدم آیا از شما عهد نگرفتم. به راستی متعهد بودن نیاز به اراده و تصمیم قوی دارد و استقامت برای در مسیر ماندن که انشالله خداوند کمکم کند.
به نام الله مهربان ،پروردگار جهانیان عالم تاب،خداوندی که فراوانی نعمتهاش مثل خورشید تابان همیشه برامون هست
سلام استاد عزیزم
ماشالا ب شما ،ماشالا ب ماشین فورد هیولاتون
استاد جان با این تراکشما آفرود هم میتونید برید
شما هم عشق آفرود هستید آیا ؟
شما نگاهتون ب اتفاقات چیه ؟سوالی که حدود 2/3 روزه در ذهن من میچرخه از زمانی که فهمیدم من پاشنه اشیل
ترس از دست دادن دارم
نگاه من ب مسائل بیشتر رو ب کمبوده
تو بعضی از موارد کم و بیشتر داره اما خندم میگیره ذهنم چقدر ماهرانه من و میخاد ناراحت کنه
کمبود عشق وعلاقه
کمبود ثروت
کمبود سلامتی
به همون اندازه ای که من تو این قسمتها باور دارم همونقدر جواب دارم تو زندگی ام
هر چقدر من تو این 3 سال همراهی با شما تلاش کردم خودم و بهتر کنم ،تغییرات شخصیتی و ایجاد کنم زندگی إم بهتر شده
ب قول دعای کمیل از علی ع کامروزتونستم دوباره ازش کلی آگاهی دریافت کنم
چ خیر و برکاتهایی بهم دادی که من لایقش نبودم
من همه رو از لطف و فضل خداوند دارم ،همه رو،
من نوسان داشتم تو مسیر اما سعی کردم خودم و تومسی. درست ببرم
استاد جان من میخاستم از دوره قانون سلامتی بگم که شما خودتون گفتین ،من احساس میکنم قانون سلامتی جایزه ای هست یا یک مدار بالاتری هست برای دانشجویان متعهد استاد ،چون یک چیزی بالاتر از اراده هست
اهرم رنجو لذت ک استفاده میشه مثل رسیدن ب ثروت ،رسیدن ب رابطه عالی لازمش احساس خوب داشتن هست ،یا باید برای سلامتی از دوره قانون سلامتی گذشت باید آویزه گوشمونکنیم اصل ها رو
اصل احساس خوب اتفاق خوب
اصل عادت بدن ب تغذیه ارگانیک
طرز نوشتن من اینطوریه من میشنومو هر چی که بفهمم برای خودم کامنت میزنم در لحظه
نه استاد
من یاد گرفتم هیچ چیزی با دو روز ساختن در ذهن در رفتار خودم یا با دو روز بهبود درست نمیشه روند زندگی ام
فقط شاید همون 2 روز خوب باشه یا در بهترین حالتش 4 روز
برمیگرده هر طوری رفتار کنی همون و جهان بهت نشون میده
احساس بد داشته باشی اتفاقات بد میوفته
احساس خوب اتفاقات خوب
شما انقدر روی خودتون کار کردین کبقول اقا جمال در سریال سفر ب دور امریکا با این همه توانایی مالی چشماتون گرد شده بود از دیدن طبیعت بکر با رودخونه ی زیبا و دیواره ای پر از درختها
شما ذهنتون عادت کرده و این عادت از تکرار تکرار تکرار هر ثانیه شما گذشته
من خودم شاخدمشما هیچ وقت خداروشکر از دهنتون نمیفته
من هم اگر میخام دانشجوی خوب و بنده ی زرنگخداوند باشم برای دریافت نعمتها باید طبق همین اصول عمل کنم
آخرت مثال بود مثال دستگاه ابمیوه گیری و چرخ گوشت
اگر نفرت خشم مهربانی عشق لبخند سخاوتمندی بزارم در این دستگاه
دستگاه همون و بهم تحویل میده
من خودم این رو از تجربه فهمیدم
خنده( رضایتمندی از خود) ب خاطر باور هماهنگمنوشما
شما ک میگید استاد جان من این هماهنگی رفتاری و فکری و میگیرم ،منم با خودمهمیشه میگم
من اینکارها روانجام میدم،کی از من لایقتر،پس من لایق هستم
اینجاست که ذهن پریسا شعبانی از دل هر خوشی میخاد ترسها رو یادش بندازه و نگاه کمبودوبهش برچسب بزنه
سقف ،سقف خاسته ها ،سقف ارزشمندی خودم
سقفبهبودهامی روزانه امباید از فرمول منمتفاوت هستم ،من فرق دارم با جامعه،من ارزشمند هستم برای دریافتنعمتهای بیشتر بگذره
منخودمارزشمندتر از هر کس دیگری هستم در زندگی ام
ارزشمند دونستن خودم باعثمیشه کهمن متعهدتر باشم
من هم ی خاطره ای تعریف کنم از دوره قانون سلامتی و بودن در جمع برای وعده ناهار
پیشنهاد اول ب دوستان قانون سلامتی ب هیچ عنوان دونگ ندین تو جمعها
برای من اینطوری هست جایی دونگ بدم فرزندم و میبرم ک عوض من بخوره (خنده)و زرنگ بازی
ما رفتیم دشت زیبای لار کمپ کردیمبا همسر و فرزندم وعده ناهار اینجوری بود که ما روحساب کرده بودن و من همراه خودم گوشت برده بودمکه اونجا راحت باشم البته سپاسگذار همسرم هستم ب روند غذایی من اشنایی نداره اما میدونه ب ی سری غذاها علاقه دارم ب مثال گوشت قرمز
دیگهیچیهمسرم و گفتم پیش من غذا میخوری بنده خدا گفت اومدیم بیرون باید مثل جمع باشیم ،ماروحساب کردن و منم در جواب گفتم عزیزم اومدم بیرون کبهم خوش بگذره نه اینکه بخام ب دیگران خوش بگذرونم که بقیه از من ناراحت بشن یا از من خوششون نیاد
من توچادر تنهایی نشستم غذام و درست کردمو همسرم و فرزندم غذاشون و اوردن پیش من و باهم غذاهای متفاوت خوردیم
البته ک من مثل مریمخانم نیستم توجمع ها برای میوه کمی بی اختیار میشم
کاونهماشتهایینیست همون ذهنگولبزن هست
اما استاد باید بگم 85٪راضی ام از خودم در دوره سلامتی
از شما سپاسگذارم ب خاطر دست و دلبازیتون در پخش اگاهی های الله،
از مریم جون قشنگم از خداوند مهربانم سپاسگذارم
پریسا شعبانی از شهر زیبای آمل
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام به شما پریسا شعبانی عزیز
سپاسگزارم برای اینکه از خودت ردپا گذاشتی و این کامنت پر از درس و نکته رو نوشتی. من یک جرقه از یک قسمت کامنت تن با ترکیب آگاهی کامنت خودم و چندتا از دوستان یک چیزی کشف کردم.
این قسمت از نوشتین:
“نگاه من ب مسائل بیشتر رو ب کمبوده”
اینکه چرا نتایج پایدار نمیگیریم؟ چرا خواسته هامون به یک سقفی میخوره و نتایج برخی از ماها مثل استاد همواره رو به صعود نیست و مثل یک موج سینوسی همش بالا و پایین داره. یویو میشه.چون ما یک سقف مشخص میکنیم تو ذهن مون. یعنی این کار ذهن محدود ماست. ذهن و عقل ما نامحدود رو نمیفهمه و در حد ظرف خودش محدود میکنه و کلا تو کمبوده. کـــمبـــود، باور کمبود و عدم درک درست از باور فراوانی در همه جنبه ها و نتایج میتونه یک دلیل این موضوع امروز باشه. وقتی ما اینقدر روی باور فراوانی مون کار کنیم که دیگه سقف خواسته هامون و رشدهامون هر بار بزرگتر بـــــشه، ظرف مون گنجایشش بیشتر میشه. دیگه همش همواره رو به بهبود و صعود میشیم. پس کار کردن روی باور فراوانی برای اینکه نتیجه ها بازم از اینی که هست میتونه بزرگتر و بهتر بشه و براش حد و سقفی مشخص نکنیم و بگیم بازم بهتر، بازم بهتر…دیگه عمرا توقف باشه عمرا نزول باشه و میشه فقط صعود…چون ذهن رو تربیت میکنیم برای دیدن فراوانی در تمام جنبه ها حتی در دیدن نتیجه ها و خوشی نمیزنه زیر دلش بلکه میگم خب بریم قدم بعدی. بریم بازم بهتر و بزرگتر…
یا یک جمله استاد جان افتادم که میگن قبل اینکه به اهداف تون برسین، اهداف بعدی و قدم بعدی رو مشخص کنین رویــاهای بزرگتر و اهــداف بالاتر…این میشه همیشه رو به رشد و بهبود و صعود میشه دلیل نتایج پایدار و تفکری ایجاد کردن و تربیت ذهن برای اینکه اینطوری تو محدودیت خودش، ما رو نگه نداره…بنظرم اینم یک راه حلیه برای همیشه رو به صعود و بهبود بودنه و پایداری نتایجی هر روز بهتر از دیروز شدنه..
ممنونم از کامنتی که نوشتی و باعث شدی این آگاهی رو بنویسم و احساس میکنم درک زیبا و جدیدی از باور فراوانی تو ذهنم شکل گرفت… و اینم به ذهن زد گسترده شدن جهان و فراوانی در کل هستی چیزیه که خدا بهمون بارها با نشانه های مختلف داره میگه و این یعنی ثبات و پایداری جهانی که همیشه رو به سمت خیر و نیکی و بهبود و رشده…
خدایا شکرت برای این آگاهی ها که روزی امروز من کردی.
خدایا سپاسگزارم و تنها برای به یاد آوردن و در عمل اجرا کردن این آگاهی ها از تو یاری میجویم.سپاسگزارتم پریسا جانم…
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
براتون از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.
سلامدوستعزیزمفهیمه جان
شماروهمیشهتحسینمیکنمبخاطر قلم زیباتون و درکعالی همیشگی شما از فایلهای استاد عزیز
من هم ارادت خودم روب شما در اینجا ابراز کردموسپاسگذارمبخاطر دستودلبازیتون نسبت ب کامنت بنده و نوشتهای بلندی که برایمنگذاشتید
اول فقط امتیاز دادم اما گفتم ایننوشته خودش ی اگاهی ب تمام وعیار بود احتیاج داره ب کامنت زدن
من هم با شما موافقم ،کمبودها از همه طرف جلوی ما روگرفتن،
امروز از بابتی گفتمخدایا فکرکنم دارمناامید میشوم از بابت موضوعی اما خودت گفتی کسی کبا خدا هست نا امید نمیشود
العان ساعت 1/30 شب هست ومن در شهر زیبا و ثروتمند و آزاد آمل هستم
روزهای گرمی داشتیم در این ایام اما العان باران میزند یعنی من صدایی شنیدم و رفتم سمت پنجره خیسی زمین رو دیدم از طبقه دوم،
وسریع رفتم برای خودم قهوه زدم
سپاسگذار الله هستم ب خاطر دستگاه قهوه ساز خونم خداروشکر
دریافتی من از این باران و داستان امروزم
این ودریافتم اینگرما واقعا ناامیدکننده بود برامون برای زدن این باران
هیچنا امیدی وجود نداره برای من
من با خدا هستم وپادشاهی میکنم
برای خاسته من همناامیدی نیست ،نعمت خدا مثل همین بارانه ،یهویی میبینی که هست تو زندگی ات
در موردکمبود بخامبگماز تجربه های خودم
باورهای گذشته،زندگی اطرافیانمون،صحبتهاشون،
باورهای خودمون،عزت نفس و سقف آرزوهامون،باورهامون در تک تک جنبه های زندگی
باعثمیشهما سقف آرزوهامون ومعلومکنیم
یعنی اصلا بخایم بهشون فکر کنیم
که بابا مناین و حتی میتونمدوست داشته باشم
حالا میایم برای داشتنخاسته تلاش هممیکنیم ،اون انفاق خوبه همرخمیده
1 بار خوببود2 بار پیش اومد خوب بود ، دیگه برای سومینبار و چهارمین بار عادی میشه برامون
فکر کنم توکامنت دوستان خونده باشم از عادی شدن نعمت ها
اصلا دیگذوقنمیکنیم میگیم خوب دیگ همسرموظیفهاش هست ،عادیه این رفتارش
غرور میگیرتمون میگیم خوب دیگمنلایق ام باید همه بهماحترام بزارن
خوشحال نمیشیم از لبخند بقیه از احترامبقیه و اون غرور کاذب ما رو زمین میزنه
پس ی نتیجه گیری شاید 2 نفره هم بخایمداشته باشیم
علاوه برکمبود عادی شدن رو هم داریم
100٪ هممنهمشما ندیدیمبرای استاد چیزی عادی باشه
نعمتی عادی شده باشه.
همیشه همه چیز طوری هستکه اولین باره
سلامتی خودشون و طوری بیان میکنن که انگار تازه دیروز قانون سلامتی وکشف کردن،ذوق دارن
حالا ما میگیمخوب دیگه داریمش بهرحال خداروشکر
یامثلا فلانیخچال خوب خدایا عاشقتم مرسی خداروشکر
اما عادی میشه نمیگیمحتی این نعمتی که پرفکت هست بهتر و بهترش وبده خدایا بهم
عادی شدن سلامتی
عادی شدن ثروتمند بودن
عادی شدن روند راحت زندگی
عادی شدن آسان شدن برای آسانی ها طوری کذوق نکنیم براشون
عادی شدن لباسهای عالی
عادی شدنغذاهای خوب
عادی شدن نعمتها
عادی شدن
خودش ی پسگردنی اساسی داره از جهان
اگه برای ی طرف بمثال همسرم فقط چند روز ی کار کنم مثل پشت کیسه کشیدن بعدهمسرم اصلا ی تشکرنکنه و بلکه وظیفه من بدونه من چجور رفتاری میکنم
امتناع میکنم از دادن همون نعمتی که اصلا برای من زحمتی نداشت و اصلا چیزی از من کمنمیکردبلکه کاری ک من با عشق انجاممیدادم براش خودش با رفتار بدش از خودش دور کرد
چ صدای بارونی ب الومینیوم خونه همسایه میخوره
خدایا من از تو سپاسگذاررررممممم از ته قلبم
چ کاری میتونم انجام بدم جز سپاسگذاری
سپاسگذارم بخاطر همینالعان
بخاطر دوست عزیزم فهیمه جان
فهیمه جان انرژی مثبت فراوان در تمامجنبهها برات میفرستم
دوستمن بسیار برای من وجود شما دوستان و استاد جانومریمجان با ارزشه
بامید دیدار
بنام خدای هدایتگر
…
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم
من چند وقتیه عضو سایت شدم ولی خب هیچ نظری ننوشتم و این اولین دیدگاه منه
…
من چندساله که سفت و سخت دارم کار میکنم از همه نظر چه جسمی چه ذهنی ولی نتیجه های خیلی کمی گرفتم ، من 25 سالمه و از تمام هم دوره ایی هام بیشتر کار کردم.. ولی نتایجم خیلی کمتر از اوناس..
این تو ناخودآگاه من برام سوال شده بود که چرا؟؟؟ چرا واقعا؟؟ چرا منی ک دارم رو خودم کار میکنم؟ چرا منی که دارم روزی 10 12 ساعت کار فیزیکی میکنم. چرا؟ نتیجه ام خیلی کمتر از بقیس؟
جوابشو پیدا نکردم.. تا اینکه دیروز این فایل رو گوش کردم و گفتم وای خدای من.. جواب کل سوال های من تو زمینه ی درجا زدنم تو این چندساله همین بود…اینکه من متعهد نبودم.. من هرکاری رو چند ماه انجام میدادم و دقیقا وقتی ب موقعی میرسید که میخاست نتیجه بده دوباره رها میکردم.. و ب همین منوال…
نتایج پایدار محصول رفتارهاییکه، تبدیل بشه به شخصیتمون
خداروشکر میکنم که یکیاز اون ترمز هایی که نمیزاشت من تو این چندساله پیشرفت کنمُ پیدا کردم.
و
در مورد اینکه چرا افراد با وجودی که راهو پیدا میکنن، مسیر درست رو پیدا میکنن و ادامه نمیدن
ب نظر من برمیگرده ب ذهن و باور ها… ب نظر من راه درست و سالم تو ذهن افرادگره خورده با سختی و مشقت و اون مسیری ک خودشون میرفتن تو باورشون اینه که آسون ترین و راحت ترین راهه که برمیگردیم ب اهرم رنج و لذت
تا زمانی که عادات مخرب مثل غیبت کردن دروغ گفتن یا تو زمینه ی سلامتی پرخوری و درهم خوردی و…
تا وقتی که تو ذهن و باورهای ما عادات مخرب با لذت گره خورده باشه ما نمیتونیم مسیر سلامتی و راستی و درستی رو ادامه بدیم…
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام به استاد جانم. بانو شایسته و همه عزیزانی که این کامنت رو می خونن.
الان چند روزی هست که این فایل روی سایت منتشر شده و من شاید بالای سی بار این فایل رو شنیدم. هربار که می شنوم بیشتر میفهمم که چیزی ازش درک نکردم و باید خیلی بیشتر بهش گوش بدم. اومدم در مورد تجربیات خودم از صحبتهای استاد توی این فایل کامنت بذارم، چشمم افتاد به کامنت های منتخب و کامنت سیدعلی خوشدل عزیز رو دیدم. گفتم بذار بخونم کامنتشو ببینم چی می نویسه که هر بار کامنتش جزو منتخب هاست. خوندن کامنتش همان و متحول شدن همان! کتمان نمی کنم که حسودی هم کردم ولی خدایی این قدر کامنت سید علی عزیز درس برای من داشت که اصلا اجازه نداد اون حسودی بمونه. وقتی نظرات دوستان رو در مورد کامنتش می خوندم، بیشتر مطمئن میشدم که چقدر وقتی یه آدم تصمیم به تغییر میگیره، نتایج خیلی طبیعی و بدون اینکه بخواد اتفاق خاص غیرمنتظره ای بیفته، وارد زندگیش میشن. دقیقا همون طوری که همیشه 2+2 در نظام جهان هستی 4 میشه، محال ممکنه کسی روی خودش کار کنه و نتایج رو دریافت نکنه.
و بعد به خودم نگاه کردم، منی که انگار در 9 سال گذشته هیچی نمی شنیدم. فقط یه سری جملات قشنگ و انگیزشی بود که از زبون استاد میشنیدم و بس. عمل؟ هیچی!
شده بودم یه طوطی که فقط تکرار می کنه. انگار یه نوار براش گذاشتن و اون هم محتویات اون نوار رو حفظ کرده و تکرار می کنه. صحبتهای استاد و آموزههاشون برای من همینطوری بود. شنیده بودم راه درست رو، ولی در عمل، هیچی!
میشنیدم که استاد میگفتن حتی یه لحظه نباید از کار روی خودتون دست بکشین، ولی وقتی یه عادت مخرب رو میخواستم بذارمش کنار، هزار بار چیت می کردم.
وقتی تو بدترین شرایط مالی، از خدا کمک خواستم و کمی روی خودم کار کردم، نتایج خودشونو نشون دادن و تا حدودی از اون شرایط دراومدم اما باز همه چی فراموش شد. الله اکبر! چقدر من فراموش کارم. چقدر!
وقتی میبینم دوستانی مثل استاد عطار روشن، هادی ترابی و سیدعلی خوشدل بعد از من با استاد آشنا شدن و این همه در زندگیشون تغییرات ایجاد کردن، چیزی جز خجالت برای من نمیمونه! امشب دیگه یه جورایی دلم می خواست کلمو بکوبم به دیوار! می دونین؟ وقتی آدم راه درست رو می دونه ولی بنابه هر توجیحی اون رو اجرا نمی کنه، وقتی که نتایج رو از دست میده حسرت شدیدی روی دلش میشینه. که چرا از فرصتم خوب استفاده نکردم!
هر چند، همه این فایل های استاد و صحبتهای عزیزانم در کامنت ها ناظر به این موضوعه که گذشته مهم نیست! اگه از الان تصمیم به تغییر گرفتی، جوری عمل کن که انگار گذشتهای وجود نداشته. میخوام اینطوری که استاد به قوانین متعهدن متعهد باشم. همونطور که علی عزیز به مغزش میگه غلط کردی که خسته ای! باید بشورمت!!! دلم میخواد منم اینطور عمل کنم. البته به دل خواستن نیست! باید عمل کرد.
منم میخوام همینطور باشم. هرچند بارها تعهد دادم به تغییر و هربار به دلیلی نتونستم اجراش کنم، و از تعهد دادن خسته شدم، اما خب خدا از من ناامید نیست. چرا من ناامید بشم؟ توکل به خودش، یه بار دیگه با همه وجود تصمیم میگیرم به حرکت. همونطور که استاد حرکت میکنن! بدون چیت دی، بدون ذره ای نگرانی از حرف بقیه و بدون کم کاری در هیچ زمینه ای.
این هم باشه به عنوان ردپایی از من! بعنوان شروع حرکت با تمرکز لیزری برای کار روی باورها و افکار.
ممنونم از شما که وقتتون رو در اختیار من قرار دادین.
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و ثروتمند باشید.
خدانگهدار
1402/04/22
02:31
سلام بر شما
سلام بر دوستان عزیزم
این فایل برای من بود دقیقا میتونم بگم انگار استاد داشت برای من صحبت میکرد و تیکه ها را به من می انداخت که احمد رضا عزیزی تو اگر میخای واقعا بیای و نتیجه بگیری باید در یک مسیر بمانی
چه خوشحال شدم که در سن 25 سالگی این حرف را شنیدم و این حس در من بیدار شد
منامروز فقط داشتم به حرف ها فکر میکردم و میگفتم آره این با منه خود من داره میگه
حالا بریم سراغ این که چرا این ها رو میگم
چند وقتیه من دور شده بودم و دوباره دارم کار میکنم و تعهد دادم که برگردم تو مسیر
من کامنت های سید علی خوشدل را که میخواندم میگفتم آقا جان چرا این انسان تونسته به اون چیز هایی که میخاد برسه ولی من نه با اینکه هر دو در یک سایت هستیم و هر دو در یک دوره (12 قدم)هستیم
چرا کسانی مثل عادله کیایی فر یا سودا یا حتی رضا عطار روشن و… تونستن برسن ولی من نه
دوره که یکی هست استاد که یکیه پس چرا من نتونستم تا امروز فهمیدم که من یک روز گوش میکنم و کامنت میخونم و تمرین میکنم ولی 1 هفته نمیکنم
حالا فهمیدم.
پاشنه آشیل من اینجاست .
حالا من موقعی که کار میکردم نتایجی گرفته بودم هر چند کم ولی گرفته بودم و فکر کردم خب دیگه همین روال پیش میره ولی ای دل غافل که سخت در اشتباهم.
حالا که فکر میکنم میبینم که دلیل اینکه من دور شدم این موضوعی بود که خانم شایسته گفت
️️با ارزش نبودن خودت برای خودت️️
من فهمیدم موقعی که هوس ها و نجواها زیاد میشه من نمیام بگم که آقا جان این روند اگر ادامه پیدا بکنه پایان خوشی نداره ها خوب نیستا
هی میگفتم بابا حالا 1هفته هم اینجوری باشم یا اینکه حالا ورودی بد و دری هم بدم که چیزی نمیشه
این پاشنه آشیل رو میخام بردارم و الان در شرایطی هستم که واقعا دلم میخاد هر روز بهتر بشم چون دارم میبینم افراد دورم رو که چه نتیجه هایی دارند و چه افکاری دارند چه نتیجه هایی میگیرند
پس از امروز برای خودم هر روز مسیر رو یاد آوری میکنم که این مسیر مسیر رسیدن به خواسته هاست
و باید این رو برم
من اینجا همچنین تحسین میکنم موفقیت های آقای خوشدل را و همینجا میگم که منواقعا دلم میخاد یک روزی ببینمت و باهات هم صحبت بشم
استاد شما امروز درس بسیار بزرگی به من دادید
آقای خوشدل عمیقا تحسین میکنم موفقیت های شما و دیگر بچه های سایت را
خدارو شکر بابت این سایت زیبا و عالی
سلام استاد جان
(زهرام)
این فایل غوغا کرد تو ذهنم میتونم بگم رفت تو ارشیو فایل های محبوبم که هر چند وقت یکبار باید گوش بدم و یادم نره که منحرف شم از مسیر .
خب از تجربه ام بگم : اولین بار که فایل های سفر به امریکا و زندگی در بهشت با همسرم میدیم خیلی سریع هدایت میشدیم به مکانهایی مشابه جایی که میدیدیم و خب خوشحال بودیم ولی انگار باز یادمون رفت که ما با دیدن این تصاویر زیبا و حس سپاس گزاری از طبیعته که هدایت میشیم بعد از مدتی دوباره تی وی جای سایت رو گرفت و تفریحای این مدلی هم کمرنگ شد .
تو بحث سلامتی با الگو برداری از فایلهایی که دررابطه با سلامتیه یکبار موفق شدم تو چهار ماه هشت کیلو کم کنم پیاده روی میرفتم ، باشگاه میرفتم مراقب تغذیه ام بودم ولی بعد از عید دوباره ول کنم چهار کیلو وزنم برگشت !
یا تو بحث کنترل ذهن یا درک این نکته اساسی که احساسات خوب اتفاقات خوب رو رقم میزنه و احساسات بد اتفاقات بد رو فراموش کردم و تو مسیر های فرکانسی اشتباهی میوفتادم .
این فایل رو که دیدم انگار ذهنم باز شد ازاد شد و دلیلش رو فهمیدم حس ادمی رو داشتم که انگار کشف بزرگی رو کرده ؛
چیزی که من درک کردم دلیل پایدار نبودن نتیجه های خوبم ، این بود که من ذهنمو شرطی کرده بودم مثلا شش ماه رژیم بگیر وزنت اوکی شد بعدششش میتونی مثل قبل غذا بخوری !!!! در صورتی که همچین چیزی نیست تا مادامی که درست غذا بخورم رو اون وزن دلخواه خواهم موند ،
یا مثلا تو فرکانس سایت و ویدیو ها بمون تا زمانی که تیک ثروت بخوره برات !!!! در صورتی که تا مادامی که مراثب افکار و ورودی های ذهن باشم ثروت هم رقم میخوره ارامش هم همینطور .
و دلیل دیگه غیر از شرطی شدن ذهن که اشتباه محضه ، تنبلیه ! عدم تعهده ! اره دقیقا همیم دوتا واژه خیلی از وقتا که بیخیال مسیر درست میشیم چون زورمون میاد یا متعهد نیستیم که درست زندگی کنیم ، چون تغییر کردن اولش سخته ولی بعد عادات شکل میگیره ،
استاد این شرطی شدن ذهنو برای ابد گذاشتم کنار و نشستم یه لیست نوشتم از تمااام ابعاد زندگیم و یه لایف استایل درست براش تعریف کردم که تا مادامی که زنده هستم دیگه به اون شکل زندگی کنم .
نتایج جدیدم رو تا اخر تابستون باز میام زیر فایلا مینویسم .
مرسیییی استاد جانم که چشمای مارو به سمت حقیقت باز میکنی
یاهو
سلام استاد عزیزم، مریم جانم و دوستان عزیز
از این تغییرات سینوسی زیاد داشتم یه وقتایی برنامه نداشتم ، همین طور فقط فایلا رو گوش میدادم و فکر می کردم خوب دیگه در مسیرم
بدون اینکه بخوام ریشه ای مساله رو حل کنم یا ذهنم رو کالبد شکافی کنم به چه چیزی باور دارم یا به چه چیزی توجه می کنم
یا بخوام تمرین عملی انجام بدم
وقتی هم که یه اتفاقی میفتاد که حسابی بهم می ریختم خسته می شدم که ای بابا این همه فایل گوش دادن هیچی و نمی تونستم ذهنم رو جمع و جور کننم
زمانی که چک و لگد بیشتر میشد و من بیشتر فرو می رفتم دوباره به خودم میومدم این مسیر منه باید ادامه بدم باید تمام تلاشم رو بکنم و امروز یک روز جدیده . نباید ناامید بشم که ناامیدی مساوی با کفره
سعی کردم به مو برسم اما پاره نشم
در این مسیر تکاملم رو هم حس کردم از تمرین عملی انجام دادن ، کامنت خوندن و کامنت نوشتن و فایلا رو دسته بندی کردن و مرتب دیدن و شنیدن، یادداشت برداری کردن وتفکر کردن و همین طور این مسیر ادامه دارد
از همون اولی که شروع میکنم نتایج رو میبینم و نشانه ها خودش رو نشان می دهند درآمدم بهتر میشود، روابطم سلامتی و احساسم
فقط باید در مسیر بمونم هر روز بهتر بشم هر روز پیشرفت و هر روز تکاملم رو طی کنم
حتی این تغییر را در اطرافیانمم می بینم همسرم به سرعت تغییر می کند و اون هم شروع میکند بدون اینگه من باهاش صحبت کنم خود به خود اتفاق می افتد
انشالله همگی در این مسیر ثابت قدم بمونیم
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و با حال خوب باشید
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلاام استاد عزیزم و دوستان مهربانم
آگاهی ها و ارزش این فایل چندین روز هست که ذهن منو درگیر کرده و مثل یک پتک محکم هست که تو سرم زده شد،
استاد من خیلی کتک خور خوبی دارم و خیلی آسان شدم برای سختی ها،
من از جمله کسانی هستم که خیلی سخت درسها و تجربه هارو یاد می گیرم،هیچ وقت یک اتفاق کوچیک برای من کافی نبود و همیشه باید تا سر حد مرگ زخمی بشم و ضرر کنم تا به خودم بیام و تلاش کنم خودم رو اصلاح کنم،
استاد الان که دارم این کامنت مینویسم کاملا از زندگی گذشته و سبک زندگی گذشته خسته شدم و با تموم وجود تصمیم به تغییر گرفتم، استاد یک هفته گذشته توی سایت یک کامنت خوندم از یک دوست عزیز، یک جمله ایشون منو واقعا تکون داد و انگار کلامی بود که از زبان خداوند برای من خونده شده.
استاد من نشدنی ترین کار زندگی خودم رو انجام دادم و الان بعد از گذشت چند روز احساس فوقالعاده زیبایی دارم.یک عادت خیلی مخرب و منفی که سالهای سال من درگیر کرده بود و مثل یک سد خیلی بزرگ جلوی افکار منو گرفته بود،
استاد من سالها درگیر اعتیاد بودم و الان به لطف خدای مهربان پاک شدم،داستان تحول من و ترک این عادت مخرب خیلی تاثیر قدرتمندی روی من گذاشت و باعث شد ذهنم خیلی قدرت بگیره،
استاد باورتون نمیشه که الان چه حسی دارم، چند روز قبل از اینکه بخوام ترک کنم خیلی ازخودم بدم اومدو توی دلم به خدا گفتم خدایا اگه من نتونستم تا 10 روز دیگه پاک بشم و ترک کنم و زندگیمو تغیییر بدم من رو بکش و جون منو بگیر، با خودم گفتم من که انقد قدرت ندارم که یک عادت هرچقد هم منفی و مخرب رو ترک کنم پس به هیچ دردی نمیخورم و همون بهتر که نباشم،این حرف رو از ته دلم گفتم، چندروز بعدش توی سایت داشتم کامنت میخوندم، یکی از فایل های سفر به دور آمریکا کامنت منتخب دوستان که قبل از شروع فایل بود رو شروع کردم به خوندن و همون جملات باعث ایجاد یک تحول بزرگ درون من شد،
دوست عزیزمون گفته بود:*
: قیمت یک جفت چشم چند؟ که بتونی زیبایی رو ببینی، قیمت یک جفت گوش چند؟تا باهاش بتونی صدای مادرتو بشنوی قیمت حس بویایی چند؟ تا بتونی عطر غذای مادرتو حس کنی و لذت ببری….
واقعا قیمت یک بدن سالم چند،؟جملات این دوستمون دقیقا کلام الله بود که توی گوش من خونده شد و باعث شد متعهد بشم به تغییر و زمدگیمو تغییر بدم،
الان هم که در شروع این مسیر زیبا هستم و هر روز که میگذره بیشتر و بیشتر از زندگی لذت میبرم،
استاد یه چیز دیگه، من قبلا هم سپاس گذاری میکردم ولی ته دلم احساس خوب نداشتم، مثلا میگفتم خدایا شکرت بابت جسم سالمم، اما یه ندایی تو دلم میگفت جسم سالم رو با اعتیاد خراب کردی، چجوری سپاسگزاری میکنی؟ و همین افکار هیچ وقت نمیذاشت تغییر کنم،
من بارها و بارها تلاش کردم که در مسیر رشد بمونم و هربار به دلایلی از مسیر دور شدم، اما اینبار احساس میکنم تعهد محکم تری دارم با خدا،
استاد خیلی رابطه خوبی دارم این روزها با خدا، خیلی با همدیگه عشق بازی میکنیم، خدا خیلی دوسم داره، از روزی که باهاش آشتی کردم و بهش قول دادم درست زندگی کنم هر روز منو سورپرایز میکنه،
نمیدونم چی بگم و. چجوری توصیف کنم احساسی که توی وجودم دارمذخدایی که توی وجودم داره هر لحظه پر رنگ تر میشه،
خداروشکر بابت همه چیز،
خیلی خیلی دوستون دارم استاد عزیزم،
عاشقتونم دوستان عزیزم،
برای همه تون ارزوی عشق و محبت فراوان دارم،
در پناه الله یکتا شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند باشید،
امضای خدا پای تک تک ارزوهاتون.
اقای محمد مفاخری عزیز واقعا تحسینتون میکنم
شما واقعا ادم قدرتمندی هستید
که هر کاری رو که واقعا اگه بخواین میتونید انجامش بدهید
پاک شدنتون رو تبریک میگم
شروع عشق بازی با یار را تبریک می گویم
بازهم به شدت بهتون افتخار مبکنم
سلام خواهر عزیز و بهشتی من، سپاس و درود فراوان،
این روزها همه چیز برای من رنگ و بوی خدایی داره و به هر طرف نگاه میکنم لطف خدای عزیز رو دریافت میکنم، دریافت عشق و محبت خداوند شده نتیجه تغییری که با وجود تمام مقاومت ها انجام دادم
و خدایی که در این نزدیکی است…
سلام استاد جانم
سلام بانو شایسته عزیزم
و سلام به دوستان و هم مدارهای عزیزم
شاید بتونم بگم یکی از بزرگترین مسائلی که همیشه باهاش مواجه بودم نداشتن استمراره.
توی اون فایلی که استاد 4 دسته از انسان هارو در برابر تغییر معرفی می کنن، به جرات میتونم بگم من یا دسته چهارمی هستم و یا با ارفاق سومی…
یعنی یا از شدت تغییر نکردن میمیرم و یا اینقدر دیر تغییر می کنم که کلی برای من تبعات ایجاد می کنه.
همیشه هم خداوند با ایجاد تضادها من رو به سمت جلو به حرکت آورده. از این منظر من تضادهارو خیلی مقدس میدونم. تضادهای مالی برای من همیشه عاملی بودن که جدی تر روی خودم کار کنم. و خداوکیلی هر زمانی هم که متمرکز روی خودم بودم و سعی کردم با دقت روی ذهنم کار کنم، از هر لحاظی پیشرفت های خیلی خوبی داشتم. اما صد حیف که یک انسان فراموشکار هستم و به محض این که اون تضادهای اولیه کمی برطرف میشه، منم یادم میره که چه چیزی باعث شده بود که اون نتایج برای من ایجاد بشه.
باز دوباره همه چیزو ول می کنم و برمیگردم به مسیر قبل!
یعنی این موضوع برای من به شکل اگزجره ای بوده ها! اصلا این طور نیست که بگم دارم شکسته نفسی می کنم یا هرچیزی شبیه به این! نه! اصلا اینطور نیست.
من واقعا آدم فراموشکاری هستم و با وجود این همه تکرار این موضوع، باز هم عبرت نگرفتم…
این یک الگوی تکرار شونده در وجود منه که نمی تونم در مسیر درستی که بارها و بارها ازش نتایج فوق العاده ای گرفتم بمونم و با قدرت ادامه بدم.
اما خداروشکر می کنم که هیچوقت نشد ارتباطم با استاد، فایل هاشون و این آموزه ها صفر بشه. یعنی کج دار و مریز با فایل ها در ارتباط بودم و الان تنها چیزی که در زندگیم مهم میدونمش اینه که با کنترل ذهنم اون چیزهایی رو که می خوام خلق کنم.
چه از لحاظ مالی، چه شخصیتی، چه روابط، معنویت و هر چیز دیگه ای…
عمیقا باور دارم که از طریق کار ذهنی میشه هر مساله ای رو در زندگی حل کرد.
و میخوام این بار دیگه به قول استاد من و این همه خوشبختی محاله نشه واسم! بمونم توی سایت و تا آخر عمرم کار کنم. البته همین تعهد رو هم بارها و بارها دادم ولی ادامه پیدا نکرده. اما بالاخره خداوندی که میگه ان الله یحب التوابین، با آغوش باز از این بنده فراموشکار و ظالم به خودش استقبال می کنه.
و من با همین چشم امید به پروردگارمه که میخوام برگردم به مسیر درست. و خداوند با این همه لطف و محبتی که در حق من بنده حقیرش کرده یه جورایی منو شرمنده خودش کرده تا دیگه خجالت بکشم که از مسیر بیام بیرون.
پس از خودش میخوام با همه وجودم من رو در این مسیر نگه داره و یار و یاور و همراه من باشه که در این مسیر به بیراهه نرم.
آمین یا رب العالمین…
در پناه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، شاد و سالم و پیروز و سربلند و سعادتمند باشید
خدانگهدار
1403/5/14
22:31
بنام خداوند بخشنده مهربان.
چون مژده رسان آمد آن پیراهن را بر صورت یعقوب افکند به ناگاه به بیتابی اش باز گشت !گفت..آیا به شما نگفتم که من از سوی خداوند حقایقی می دانم که شما نمیدانید…
گفتند ای پدر!آمرزشدگناهانمان را بخواه!زیرا ما خطاکار بوده ایم گفت به زودی از پروردگارم برای شما درخواست آمرزش خواهم کرد که او بسیار آمرزنده و مهربان است..
دعای یوسف پیامبر.پروردگارا بخشی از فرمانروایی را به من عطا کردی.و بعضی از تعبیر خوابها را به من انوختی ای پدید اورنده آسمانها و زمین!تو در دنیا و آخرت سرپرست و یار منی مرا در حالی که تسلیم باشم بمیران و به شایستگان ملحقم کن…
الهی امین…یا رب العالمین.
سلام استاد عزیزم.میخام قبل از جواب سوال شما یه بازی رو درکودکیم براتون تعریف کنم!..
من بچه که بودم با چند از فامیلیمون که تو هم سن سالای خودم بودن..یه بازی انجام میدادیم.
بنام بهشت و جهنم!
یه دایره ایی شکل تمام بالشتای رو پشت سر هم میزاشتیم..
یادمه یه پشتی ابری داشتیم. ابرش تخت و نرم بود..طرح روش یه طاوس زیبا با پرهای سبز رنگ و گلهای زیبا..رنگ رز قرمز..خیلی این تصویر رو دوستداشتم..حهیزیه عروسی مامانم بود..
یادمه همون موقع میگفتم خدا میشه منم همینجور جایی زندگی کنم.چقدر این خوشکله..
و این پشتی رو میزاشتیم تو یکی از ریلهایی که بدو بدو میکردیم.در پایان هر کسی به این نقطعه برسه..میره تو بهشت..
و هر کسی وسط بیفته میره تو جهنم..بعد طرفو دیگه نمیزاشتیم تو بازی…
و هر روز کار هر روزه ما بود..
فقط این بازی خونه ما انجام میشد این بازیم فکر کنم خودم از خودم دراورده بودیم….ولی از بس این پشتی رو دوست داشتم یه جفتم بود.میزاشتم کنار هم میگفتم اینجا بهشته
بهمین خاطر خیلی تقلا میکردم تا نیفتم وسط..میگفتم من بهشتی هستم باید تلاش کنم..تا لبه پشتی میخاستم بیفتم وسط سفت خودمو میگرفتم..
وقتی به بهشت میرسیدم اینقدر خوشحال بودم.انگار بهشت واقعی برامون بود..واقعا حال میداد..
و این داستان برای من یادگار موند..تا امروز این فایلتونو دیدم….
و یه عکس از چند سال پیش برام تکرار شد…و با الانم مقایسه کردم..
اشک از چشمانم جاری شد..که الان در چه وضعیتی هستم.با وجود که اولای راهم !…
ولی خیلی خیلی بی نهایتها شکرت از اینکه در کنار شما دارم رشد میکنم…
استادم میخام بگم..من الان 34سالمه..من همجوره به اندازه خودم چک و لگدها رو خوردم…همیشه همین سوالم بود ..
که این خدایی که دنیا رو آفریده کیه؟
من چحور باید این خدا رو بشناسم؟
این شب و روزا برای چیه؟
چرا من باید برای نماز خوندن فلان اعمال رو انحام بدم.چرا اصلا لذت نمیبرم؟
چرا من باید تو این جایگاه باشم؟
و چراهایی بود که شب و روزمو پر کرده بود..
یه ادم بسیار غر غرو و عصبانی..و ناامید فقط یه نفس داشت..
هیچی از زندگیم نمیدونستم!
اون دستاوردی که اطرافیانم یا دوستان بدست میوردن با شنیده هایی که این مذهب به من شناسونده بود کاملا متناقض بود..
دقیقا بیین بهشت و جهنم!
میخام طبق سوالات شما پیش برم..
1-تجربیاتی شخصی خودت از زمانی بنویس که اگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی.چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟
استاد حقیقتا من از گودال چاه با تلاش خودم بیرون اومدم..کسی نبود که بهم بگه..چون من آدمی هستم هیچ وقت دوست نداشتم کسی از زندگیم و نحوه تفکرم چیزی بدونه.مخصوصا افرادای نزدیک بهم…
در کل ادمی بسیار شاد و خوش اخلاقی هستم.و واقعا همیشه سعی میکردم بیرون با دوستانم روی خوشمو نشون بدم!
بیشتر با افراد نزدیک به خودم مشکل داشتم..یسری مشکلات پیش میومد..میدونی چرا؟….من حقیقتا همیشه شاکی از افراد خانواده ام بودم.
از موقعه ایی که روی خودم کار کردم و تضادها تو زندگیم بولد شد..گفتم باید تغییر کنم.یه راهی هست!
و الان استاد رابطه ام با خانواده ام عالی شده..که بازم نیاز داره بیشتر روش کار کنم!
با فرد نزدیکم کاملا رابطمون نزدیک و نزدیک شد..الان نعمت داشتن این فرد رو همه جوره حس میکنم..انگار یه کاسه ایی پر از کثیفی بودم.که منو برگردوندن..
تو کارم تو نحوه کارهای شخصیتیم.تو خریدام..و همه جوره کاملا تغییر کردم.
سلامتی بدنیم برگشت.که از دوران کودکیم داشتم…
تو رابطه خیلی خیلی بهتر شدم.و هنوز داره اون زره زره نگاهام از روابطم که میدونم نیاز داره روشون کار کنم. داره رونمایی میشه..
الان حس میکنم خودشناسیم کم کم داره تغییر میکنه..
چون فردی که خودشو نشناسه هیچ وقت نمبتونه رابط خوبی رو تجربه کنه…
و من الان دلیل افکار باورهام و فکرم رو مدام دارم روشون کار میکنم.
یه مربی خوب که شما باشید برای ذهنم گرفتم تا تربیتش کنه…
ممنونم از این مربی و استاد بینظیرم…
سوال دومی!..حقیقتا استاد چون من شرایط از یه نقطعه خیلی پایین بودم و وارد دانشگاه شما شدم….به لطف پروردگار بر نگشتم..
فقط یچیزی هست..بخاطر نداشتن خودشناسی خودم..
بعضی مواقع که الانم بهش بر میخورم..خیلی مطالبها برام سنگین میشه یه روز کامل راجع به فایل دقت میکنم.روزای اول اصلا نمیدونستم باور چیه.فرکانس چیه..
خیلی حالم بد میشد..میرختم بهم..چون این صحبتها حکم سنگینی برام داشت..مثل یه غذایی بیشتر از دهنت بخوری…و این مشخصه تا میخای هضمش کنی یکم تو گلو میپیچه!
دقیقا برای منم همینحور بود.فقط از خداوند میخاستم کمکم کنه..و من مننونم از پروردگارم خیلی جاها کم میوردم ولی دستمو میگرفت..
اینقدر الهاماتش برام واضح شده بود هر چی میگفت همون لحظه عمل میکردم..دقیقا مثل یه پازل برام بود..تا الان دقیقا همین خالت برام پیش میاد..ولی ادامه میدم
سوال سوم…
به نظر شما چه عواملی باعث میشه افراد بعد از اینکه مسیر را در هر جنبه ایی میشناسند و از آن نتیجه می گیرند ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمیگردند؟…
استاد امسال از خداوند خاستم معنی روزه رو بهم بگه…یدفعه تو زبونم آورد کنترل ذهن…
و فهمیدم چقدر ماها همه چیزو اشتباه برداشت کردیم..من هنوز دوره سلامتی شما رو خرید نکردم یادم به شما افتاد گفتم ببین.
استاد در یکی از فایلای سفرنامه شون.گفتن ما سه روزه غذا نخوردیم…
گفتم ببین.این استاد عزیز الان درک کرده معنی روزه رو…
روزه.هم زبانیه.هم فکری هم سلامتی.و درکش کرده عملیش کرده و الان نتیجه رو امروز دیدم قابل مقایسه نیست تو هیجای دنیا…
استاد من این حدس رو میزنم…
افرادی که در هر جنبه ایی از زندگیشون طبق گفته های شما در تمام شرایط بهترین میشن.و زندگی عالی رو دارن همه حوره تجربه میکنن.و زود یادشون میره.یا به نقطعه قبلشون بر میگردن……
بخاطر اینه. یسری باورهای مذهبی دارن…مخصوصا تعارف…..
و ما ایرانیا خیلی پاشنه داریم..
و حدیثها و یسری حرفهای پوچ و بی ارزش راجع بهمین تعارف کردنها از بچگیمون وارد ذهنمون شده…
اگه رفتی فلان جا اگه فلان طرف بزرگتر بود بهت فلان کار رو انجام نده..و شاید بشه از همین یدونه چقدر چیزا رو در بیاریم..
تو همین تعارف خیلی میشه نکته های ریز درآورد..
و پاشنه بعدی…معذب بودن…و روی عوامل بیرونی حساب کردن ..نکنه مورد تمسخر واقع بشم..
و خجالتی بودن..و قدرت بیان نداشتن و هزارها عامل ها هست..که میشه روی بالا پایین شدنمون تو قانون اثر بزاره..
روزای اولی که من با قانون شما آشنا شده بودم..با یکی از خواهرام در میون گذاشتم.ایشون اینقدر مقاومت داشت..
و منم شد صد دل عاشق.شما شده بودم.
مثل کسی که نقشه گنج رو پیدا کرده..و نشانه هاش اومده…
چرا؟چون من همیشه بدنبال همین خاسته میگشتم!
همین فرد نزدیکم هر بار میخاس اینو انکار کنه..و از نوقعه ایی که سعی کردم باهاش حرف نزنم.خداوند بهم کمک کرد تا از حافظش پاکش کنه..
الان میاد تو اتاقم دفترامو میبینه..و میبینه من دارم یچیزایی مینویسم اصلا سوالم نمیکنه..
من همه اینها رو از لطف پروردگارم میبینم!
همه این افرادی که بر میگردن..چون هنوز خودشونو نشناختن..هنوز توحید رو درک نکردن..
مخصوصا توحید بنظر من چیزیه که ما هر روز باید درکمون نسبت بهش نزدیکتر بشه!
مخصوصا خیلی افراد هستن قرآن رو نقض میکنن.
و همون برگی در باد هستن که هر حا باد وزید این افرادم دنباله رو هستن!
استاد عزیزم من خیلی وقت نیست عضو سایت شما شدم..
بهمون ربم!اینقدر الهامات خداوند برام واضحه چه شبایی از لطفی که پروردگار برام کرده رو نمیدونم چجور ازش تشکر کنم.و فقط از شدت این بزرگیش فقط گریه میکنم.میگم خدایا چرا شناخت تو اینقدر در دسترسمونه.ولی من ازت دور بودم!….
از نظر من..تمام مکافات انسانها در تمام جنبه های زندگی..همه بر میگرده به بی ایمانی..و به نشناختن خودشون..
بعضی موقعها میخام یکاری کنم تا از شر ذهنم راحت بشم…دقیقا اینقدر نجواش جالبه.و دقیقا میاد اون حرفو از چند جهت به من بگه..
تا من پشیمان بشم…
روزای اول خیلی مقاومتش زیاد بود.الان هست ولی شداش اوته ته ها میاد..
روزای اول خداوند فریب شیطان رو بصورت تصویر واضح تو خوابهام بهم الهام میکرد.
یادمه یه شب خواب دیدم تو یه ارتفاع بلندی یه تعداد زیاد آدمها بودن..خودشون یه کیسه بسیار بزرگی سرشون میکردن و از یه تونل خودشون مینداختن پایین.
شیطان وایساده بود میخندید..دقیقا چهرش همیشه جلوم هست..
استاد من خیلی الهامات از پروردگارم دیدم..
من هیچ وقت خوب نیستم.من هر روز متولد میشم..
دیگه هیچ وقت فکر نمیکنم برام دیر شده.چون فلان سن سال رو دارم..میگم من تازه متولد شدم.
من تاهد میدم تا ابد در این راستا بمانم.و میخام به لطف پروردگار تمام دوره های شما رو بخرم.تو کار و کسبم.تو رابطه ام با خودم با اطرافیانم و با خداوندم..هر روز بهتر بهتر بشم..
چقدر کیف میکنم تا تضاد میاد حالا من باید حل مسئله کنم.
دقیقا آزمون شما بزگزار میشه من سفت و سخت فقط میشینم گوش میکنم.
نمیگم خیلی خوبم.چون بعضی موقفه مطالبها کامنتا..یکم درکشون برام سخته..
ولی سعی میکنم هر روز بهترین باشم!
استاد عزیزم من سپاسگزار شما و خداوندم هستم.که من فاطمه علی پور جزو خانواده شما هستم..و هر روز دارم روی بهبود خودم کار میکنم.
و این تاهد رو به خودم و به ذهنم میزنم که بیشتر رو خودم کار کنم..چون هر روز باید تکه تکهای قلبمو با گفته های شما روشن کنم..
و چشمانمو و گوشمو همه رو تربیت کنم به زندگی خوب در دنیا و آخرت…
به امید روزهای خوب…در پناه تنها قدرت جهانم!